Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب III یازدهم
او از یک ایستگاه قطار چند روز پس از این گرفته شده بود -- و همچنین به
ایستگاه -- تقریبا به طور تصادفی انتخاب شده و چنین روزهائی ، هر آنچه که باید رخ می دهد ،
شماره دار ، و او مندرج تحت رفته بود
ضربه -- به اندازه کافی بی هنر ، بدون شک -- به به کل از یکی از آنها که فرانسه
ruralism ، با رنگ سبز خود را خنک ویژه ، به که او تاکنون تنها از طریق نگاه
پنجره مستطیل کمی از قاب تصویر است.
هنوز در بیشتر قسمت ها اما یک سرزمین فانتزی برای او شده بود -- پس زمینه
داستان ، رسانه ای از هنر ، مهد کودک از حروف ، عملا به عنوان به عنوان یونان دور ،
اما عملا نیز قریبا وقف است.
عاشقانه می تواند بافت خود ، برای حس Strether ، خارج از عناصر خفیف به اندازه کافی و
حتی پس از آنچه او به عنوان او احساس ، اخیرا "از طریق" او می تواند کمی هیجان
شانس با دیدن چیزی را در جایی
که او را از Lambinet مشخصی کوچک است که او را مفتون کرده بود ، سال های طولانی به یاد
قبل ، فروشنده در بوستون است و او کاملا absurdly فراموش هرگز.
از آن ارائه شده است ، او به یاد ، در قیمت او دستور داده شده بود به این باور بود
پایین ترین تا کنون برای Lambinet نام ، قیمت او بر نیاز به فقیر به عنوان هرگز احساس
به رسمیت شناخته ، همان ، فراتر از یک رویا از امکان.
او خواب بود -- و پیچ خورده تبدیل شده بود ، امکان به مدت یک ساعت آن شده بود
ماجراجویی تنها زندگی خود را در ارتباط با خرید یک اثر هنری است.
ماجراجویی از آن خواهد شد درک ، متواضع بود ، اما حافظه ، فراتر از همه دلیل
و از سوی برخی از تصادف از انجمن ، شیرین بود.
منزلگاه Lambinet کمی با او به عنوان تصویر او را خریداری میکرد ، --
تولید خاص است که او را از حد خود تجاوز کردن لحظه ای شرم و حیا از طبیعت ساخته شده بود.
او کاملا آگاه بود که اگر او به آن را ببینید دوباره او شاید باید یک قطره یا یک
شوک ، و او هرگز از خودش مایل است که چرخ زمان آن را به نوبه خود
دوباره ، فقط به عنوان او آن را دیده بود.
مارون رنگ ، آسمان نورانی حرم داخلی Tremont خیابان.
این امر می تواند چیز های مختلف ، با این حال ، برای دیدن مخلوط به یاد حل و فصل به عقب
به عناصر آن -- برای کمک در ترمیم به ماهیت کل دور دست
یک ساعت یک : روز گرد و خاکی در بوستون ،
پس زمینه از انبار Fitchburg ، خلوتگاه مارون رنگ خاص سبز
چشم انداز ، قیمت مضحک ، صنوبر ، بید ، سراسیمه ، رودخانه ،
آسمان آفتابی نقره ای ، افق های چوبی سایه است.
او در احترام به قطار خود را مشاهده تقریبا هیچ شرط نجات است که آن را باید از چند توقف
زمان محلی پس از بیرون آمدن از banlieue ؛ او خود را بر روی مهربانی کلی انداخت
روز برای اشاره که در آن به آتش میکشند.
نظریه او از گشت او را که او می تواند به آتش میکشند در هر نقطه بود -- نه نزدیکتر پاریس
از اجرا ساعت -- بر ابتلا به پیشنهاد توجه داشته باشید خاص مورد نیاز است.
این نشانه آن ، این پیشنهاد -- آب و هوا ، هوا ، نور ، رنگ و خلق و خوی او همه
موافق -- در پایان برخی از هشتاد دقیقه ، قطار فقط در کشیده
راست نقطه ای ، و او خود را گرفتن
به عنوان امن به عنوان اگر به نگه داشتن انتصاب.
از او به این احساس خواهد شد که او می تواند خود را مات و متحیر کردن ، در سن خود را با چیزهای بسیار کوچک
اگر آن را دوباره متذکر شد که انتصاب خود را تنها با جایگزین بوستون مد.
او رفته نه چندان دور بدون اعتماد به نفس سریع که آن را کاملا می شود
به اندازه کافی نگه داشته است.
قاب طلایی مستطیلی دور انداخته خطوط میان گذاشتن آن ، صنوبر و درختان بید ،
نی و رودخانه -- رودخانه که او نمی دانست و نمی خواست به دانستن ،
نام سقوط کرد -- را به یک ترکیب ، پر از
سعادت ، در درون آنها ؛ آسمان نقره ای و فیروزه ای و لاک الکل زدن به دهکده ای در
سمت چپ سفید و کلیسا در سمت راست بود خاکستری بود همه وجود دارد ، در کوتاه مدت
آن چیزی بود که او می خواست : Tremont خیابان بود ، فرانسه بود ، آن Lambinet بود.
علاوه بر این او آزادانه راه رفتن بود مورد در آن است.
او این تاریخ و زمان آخرین ، به مدت یک ساعت ، به محتوای قلب او ، و برای چوبی سایه
افق و خسته کننده چنین عمیق به تصور او و بیهودگی خود را که او ممکن است
نسبتا رو از طریق آنها را دوباره و مارون رنگ دیوار رسید.
این جای تعجب بود ، بدون شک ، که طعم و مزه بطالت برای او باید بیشتر نیاز ندارد
زمان به شیرین ، اما آن را در واقع گرفته شده چند روز قبلی بود ، آن را به حال شده است
شیرین سازی در حقیقت از زمان عقب نشینی از Pococks.
او راه می رفت و راه می رفت که اگر خود را نشان می دهد چگونه او در حال حاضر به انجام ، او هیچ چیز
برای انجام اما خاموش به برخی از تپه جایی که او ممکن است خود و کشش شنیدن
خش خش صنوبر ، و از چه رو -- در دوره
از بعد از ظهر تا صرف ، یک بعد از ظهر غنی بیش از حد با احساس عجین
کتاب را در جیب خود -- او به اندازه کافی باید صحنه را قادر به انتخاب کردن فرمان
فقط سمت راست کمی کاروانسرا روستایی برای آزمایش در نسبت به شام.
قطار به پاریس در 9.20 وجود دارد ، و او را دیدم به خود partaking ، در نزدیک
روز ، با پیشرفت از پارچه های درشت سفید و یک درب sanded ،
چیزی felicitous و سرخ شده ، شسته پایین
با شراب معتبر ؛ و پس از آن ، او ممکن است ، او به عنوان دوست ، یا خود را به قدم زدن
ایستگاه در تاریک و روشن و یا پیشنهاد برای سورتمه سبک محلی و صحبت با او
راننده ، راننده که به طور طبیعی نمی
شکست یک بلوز تمیز سفت ، مشروب قبل از خواب کشباف و نبوغ پاسخ --
که در ریز ، بر روی شفت نشسته ، به او بگو آنچه را که مردم فرانسه فکر می کردند ،
و او را به یاد ، به عنوان در واقع قسمت تمام اتفاقا انجام دهید ، از Maupassant.
Strether شنیده ام لب هایش را ، برای اولین بار در هوای فرانسه ، به عنوان این دیدگاه به عهده گرفت
انسجام ، صدای قصد رسا منتشر می کنند بدون ترس از شرکت او.
او ترس از چاد و ماریا و مادام د Vionnet شده بود ، او بیشتر شده بود
همه ترس از Waymarsh ، که حضور ، تا آنجا که آنها با هم در مخلوط بود
نور او از شهر ، بدون به حال هرگز
به نحوی پرداخت پول برای آن پخش یا واژگان یا لهجه خود او.
او معمولا برای آن را با ملاقات بلافاصله پس از آن چشم Waymarsh پرداخت.
چنین آزادی که با آن ، علاقه داشتن به او ایفا می کرد پس از او کرده بود.
تپه که واقعا و حقیقتا ، و همچنین به عنوان مهمترین amiably ، انتظار او را زیر
صنوبر ، تپه ساخته شده است که او احساس ،
برای زن و شوهر غرغرو ساعت ، چقدر خوشحال و راضی اندیشه او شده بود.
او احساس موفقیت ، هماهنگی بهتری در چیز ، هیچ چیز ، اما آنچه به حال
هنوز با توجه به طرح خود تبدیل شده است.
بیشتر از همه به خانه آمد به او ، به عنوان او را به پشت خود را بر روی چمن دراز ، که سارا بود
واقعا رفته ، که تنش خود را واقعا آرام بود ؛ صلح در این ایده گسترش و نشر
ممکن است گمراه کننده است ، اما آن را در مورد او آویزان هیچ کمتر برای هم.
منصفانه ، به مدت نیم ساعت ، فرستاده او را به خواب ، او کلاه نی خود را بیش از خود بیرون آورد
چشم -- او آن را خریده بود روز قبل با خاطره از Waymarsh's -- و از دست داد
خود را از نو در Lambinet.
آن بود که اگر او خارج بود خسته ، خسته از راه رفتن او نیست ، بلکه از آن پیدا کرده بود
ورزش به سمت داخل است که ، در مجموع ، به مدت سه ماه به حال شناخته شده ، بنابراین کمی
تنفس.
که در آن بود -- زمانی که یک بار آنها را خاموش او کاهش یافته و این علاوه بر این چیزی بود که او به حال
کاهش یافته و در حال حاضر او به دست زدن به پایین است.
او luxuriously آرام نگه داشته شد ، ساکت و آگاهی از آنچه او سرگرم
در پایان از تبار او یافت.
بسیار بود آنچه که او ماریا Gostrey گفته بود او باید برای ماندن در
شدیدا توزیع پاریس تابستان ، متناوب تاریک و خیره کننده ، با
وزن او را خاموش ستون آن برداشته و
پیش امدگی لبه بام و با سایه و هوا را در فلوتر از چتر به عنوان گسترده ای به عنوان راه.
بدون تضعیفی است که در حال حاضر به او بود ، برقراری ارتباط ، روز بعد از ساخت
این گفته ، برای برخی از اثبات آزادی او ، او که بعد از ظهر بسیار به دیدن رفته بودند
مادام د Vionnet.
وی دوباره رفته بود روز بعد اما ، و اثر این دو بازدیدکننده داشته است ، پس از
حس از چند ساعت صرف شده با او ، تقریبا که از آگاهانه و
فرکانس.
قصد شجاع فرکانس ، با او را از لحظه پیدا کردن او آنقدر بزرگ است
خود را به ناحق در Woollett مشکوک بود و نه نظری باقی ماند ، و یکی از
او در مورد می تواند تحت او الهه شعر و موسیقی
صنوبر منبع کمرویی که هنوز ساخته شده بود و او را مراقب بود.
او مطمئنا به حال از شر آن در حال حاضر ، این کمرویی خاص ، چه از آن تبدیل شده بود اگر
آن را به حال دقیقا نمی ظرف هفته ، مالیده خاموش؟
که به او زده در حال حاضر در واقع به اندازه کافی ساده است که اگر او هنوز هم بوده است مراقب او
بنابراین برای یک دلیل بوده است.
او در واقع ، ترس از در رفتار خود ، گذشت از حسن نیت و اگر وجود داشت
خطر فرد شهوت و میل چنین زن بهترین ایمنی بیش از حد یک در انتظار در
حداقل تا به حال حق را به انجام این کار است.
در نور از چند روز گذشته از خطر نسبتا واضح بود ، به طوری که بود
متناسب خوش شانس است که سمت راست نیز می تاسیس شد.
آن را برای دوست ما به نظر می رسید که او در هر مناسبت به حال به نهایت قدرت توسط سود
دوم : چگونه می تواند او بنابراین بیشتر انجام داده اند ، او در تمام حوادث خود را پرسید : از در داشتن
بلافاصله داند او را اجازه دهید ، اگر آن
همان به او ، او ترجیح داده که برای صحبت کردن در مورد هر چیزی خسته کننده؟
او در زندگی خود هرگز تا یک بغل از منافع بالا را در آن اظهار قربانی ؛
او راه را برای مقایسه به عنوان احمق هرگز در پرداختن به آن آماده
به هوش مادام د Vionnet.
نشده بود تا بعد که او کاملا به یاد می آورد که چگونه در برآمده دور همه چیز
اما دلپذیر او دور مصرانه خواست به حال تقریبا همه آنها تا کنون به حال صحبت در مورد ؛
تا بعد بود که او
به یاد چگونه ، با لحن جدید خود ، آنها تا به حال بسیار به عنوان ذکر نام
چاد خود.
یکی از چیزهایی که با او را در تپه او lingered این لذت بخش بود
تسهیلات ، با یک زن ، پس از رسیدن به لحن جدید او فکر کردم ، او خود را در دراز
پشت ، از تمام تن او ممکن است ایجاد
در صورت امکان او را امتحان کنید ، و در هر میزان احتمال که یک نفر می تواند
اعتماد او را به آنها مناسب به مناسبت.
او بود می خواست او را به احساس که او در حال حاضر بی غرض بود ، بنابراین او خودش باید
باشد ، و او تا به حال نشان داد او آن را احساس و او نشان داد او سپاسگزار ، و آن را به حال شده است
برای تمام جهان به عنوان اگر او برای اولین بار خواستار شدند.
آنها بودند ، اما بی ربط ، جلسات و آن را کاملا به عنوان اگر به حال آنها
زودتر شناخته شده چه مقدار از آنها واقعا مشترک بود ، مقدار وجود دارد
نسبتا کسل کننده مسائل آنها ممکن است مجبور قلم.
خوب ، آنها بودند آنها را نادیده میگیرند در حال حاضر ، حتی به قدردانی مطبوع ، حتی به خوش تیپ ، هرگز
ذکر آن را -- و آن را شگفت انگیز می تواند هنوز هم می آیند تا بدون اشاره به آنچه بود
شده در بین آنها است.
ممکن است ، در تجزیه و تحلیل ، چیزی بیش از شکسپیر و موسیقی
عینک ، اما همه هدف از ظاهر شدن او گفته اند که به او خدمت کرده بود :
"آیا من دوست ندارم ، اگر سوال اتمام حجت
دوست من ، برای هر چیزی آشکار و دست و پا چلفتی است که من ، چرا که آنها از آن تماس ، 'انجام می شود برای شما :
مثل من -- خب ، مثل من ، آن را قطع ، برای هر چیز دیگری شما انتخاب می کنید.
بنابراین ، اختصاصی ، آیا برای من نه تنها به شخص من آمده ام می دانم که از طریق
بی دست و پا ارتباط من با چاد -- تا کنون هر چیزی را ، راه ، بی دست و پا؟
برای من ، لطفا ، با همه تدبیر قابل تحسین و اعتماد خود را ، فقط هر چه ممکن است نشان می دهد
لذت حضور اتمام حجت به شما من به شما فکر می کنم. "
این یک نشانه بزرگ به ملاقات شده بود ، اما اگر او ملاقات کرده بود ، آنچه او انجام داده بود ، و
چگونه وقت خود را با هم همراه تضعیف هموار ، خفیف اما نه آهسته ، و
ذوب ، میعان ، به توهم شاد خود را از بطالت؟
او می تواند از سوی دیگر تشخیص دهند که او تا به حال احتمالا بدون دلیل نبوده است ، در
قبل ، دولت خود او محدود است ، برای نگه داشتن چشم در مسئولیت خود به مرور
از حسن نیت است.
او واقعا در تصویر ادامه داد -- که برای خودش وضعیت او -- همه
بقیه این روز درهم و برهم ، به طوری که در افسون بود هنوز هم ، در واقع بیش از هر زمان دیگری
بر او هنگامی که او در بر داشت ، به سمت شش ساعت
دوستانه خود را با درگیر تنومند سفید پوش زن ابراز عمیق در درب
auberge بزرگترین دهکده ، یک دهکده است که او را به عنوان یک چیز را تحت تاثیر قرار
سفیدی ، blueness و عوج ، مجموعه ای در
مسی به رنگ سبز ، و بود که جریان رودخانه ها در پشت و یا قبل از آن -- یک نفر می تواند
می گویند که در پایین ، به طور خاص ، کاروانسرا ، باغ.
او ماجراهای دیگر پیش از این داشته است در امتداد ارتفاع نگه داشته بود ، پس از تکان دادن
خاموش چرت زدن بود تحسین ، تقریبا آرزو ، یکی دیگر از کلیسای کوچک ، همه
سقف شیب دار و کم نور به تخته سنگ رنگ بدون
همه ماست مالی کردن و گل های کاغذی در داخل ، راه خود را از دست داده بود و آن را مجددا پیدا کرده بود ، به حال
conversed با rustics که او را زده شاید کمی بیشتر به عنوان مردان جهان
از او تا به حال انتظار می رود ، به دست آورده بود و در
امکانات بی باک به زبان فرانسه محدود بودند ، به عنوان بعد از ظهر نهاده ، تیماج آبکی ،
همه رنگ پریده و پاریس ، در کافه روستا دورترین ، که نه
بزرگترین و در عین حال یک بار فراتر قاب طلایی مستطیلی است.
قاب خود را برای او کشیده شده بود ، تا آنجا که شما لطفا ، اما که فقط خود را
شانس و اقبال.
او در نهایت پایین آمده دوباره به دره ، به نگه داشتن در درون لمس ایستگاه
و قطار ، تبدیل چهره اش به سه ماهه که از آن او آغاز شده و در نتیجه آن
که او در تاریخ و زمان آخرین حال قبل از کشیده
میزبان از Cheval بلان ، که او را ملاقات نمود ، با آمادگی خشن بود که مانند
جغ جغ یا تلق تلق کردن sabots بیش از سنگ ، بر روی زمین مشترک خود را از د cotelette veau
L' oseille و بالابر پس از آن است.
او مایل بسیاری از راه می رفت و نمی دانست که خسته شده بود ، اما او هنوز هم می دانست او بود سرگرم ،
و حتی که هر چند او تنها شده بود و در تمام طول روز ، او در حال هرگز تا خودش را زده به عنوان
با دیگران و در midstream درام خود مشغول است.
ممکن است تصویب برای به پایان رسید درام خود را با فاجعه آن همه اما
رسید آن را به حال ، با این حال ، هیچ کمتر دوباره واضح شده برای او را به عنوان او این ترتیب آن را داد
فولر آن شانس است.
او فقط تا به حال در تاریخ و زمان آخرین توان به خوبی از آن به آن احساس ، به اندازه کافی عجیب ، هنوز هم رفتن
در.
برای این در تمام طول روز و در پایین طلسم تصویر شده بود -- که بود
در اصل بیش از هر چیز دیگری یک صحنه و یک مرحله ، که هوا بسیار از بازی
در خش خش از درختان بید و لحن از آسمان بود.
بازی و شخصیت ها بود ، بدون او آن را شناخت تا در حال حاضر ، کنند همه خود را
فضا برای او ، و به نظر می رسید آن را به نحوی کاملا خوشحال است که آنها باید خود را ارائه دهد ، در
شرایط پس از عرضه با استفاده از نوعی از غیر قابل اجتناب است.
این بود که اگر شرایط آنها را نه تنها اجتناب ناپذیر است ، اما بسیار نزدیک به
طبیعی و راست که حداقل راحت تر ، pleasanter ، قرار داده تا با آنها.
شرایط به هیچ جا بود تا تفاوت آنها از کسانی که از Woollett به عنوان ادعا
آنها به او به نظر می رسد آن را در دادگاه کمی از بلان Cheval ادعا در حالی که او
مرتب شده با میزبان خود را برای اوج راحت.
آنها چند و ساده ، فروتن و اندک بودند ، اما آنها چیزی بودند ، به عنوان او
به نام آن ، حتی به درجه بزرگتر از سالن های قدیمی بالا مادام د Vionnet که در آن
شبح امپراتوری راه می رفت.
«« چیزی چیزی که ضمنی بیشترین تعداد از چیزهای دیگر از مرتب کردن بر اساس
او برای مقابله داشته است ، و البته عجیب و غریب بود ، اما پس از آن بود -- دلالت در اینجا
کامل شد.
نه تنها از مشاهدات خود اما به نوعی را در آن سقوط کرد ، نه
نفس شب سرد بود که به نحوی نه هجا از متن.
متن ساده ، هنگام متراکم ، که در این مکان ها چنین چیزهایی بودند ، و
اگر آن را در آنها بود انتخاب شد تا به حدود یک حرکت را به حساب شخص با آنچه که
روشن در.
در همین حال در تمام حوادث کافی بود که آنها را تحت تاثیر قرار یکی -- که تا کنون به عنوان روستا
جنبه مربوط می شد -- به عنوان سفیدی ، خمیدگی و blueness در مسی
سبز ، وجود مثبت ، برای آن
ماده ، دیوار بیرونی از اسب سفید که غیر محتمل ترین سایه رنگ بود.
که بخشی از تفریح -- اگر به نشان می دهد که سرگرم کننده بود بی ضرر ، فقط آن را به عنوان
کافی بود ، علاوه بر این ، که تصویر و بازی به نظر می رسید supremely به ذوب با هم
در طرح گسترده ای زن خوب از آنچه او می تواند برای بازدید کننده اشتها خود را انجام دهید.
او در کوتاه اعتماد به نفس احساس می شد به طور کلی و آن همه او می خواست به احساس بود.
این هیچ شوک حتی در ذکر او رنج می برد که او تا به حال در واقع تنها گذاشته پارچه
برای دو نفر که بر خلاف موسیو ، توسط رودخانه وارد شده بود -- در یک قایق خود را
خود ، که او ، نیم ساعت را خواسته بود
پیش از ، و آنچه او می تواند برای آنها انجام دهید ، و به حال و سپس paddled دور به چیزی نگاه
کمی بیشتر به بالا -- که از تفرجگاه آنها در حال حاضر باز خواهد گشت.
موسیو در عین حال ممکن است ، اگر او دوست داشت ، به باغ عبور کند ، مانند آن بود ، جایی که او
او را خدمت می کنند ، باید آن را او آرزو -- برای جداول و نیمکتها در مقدار زیادی وجود دارد --
قبل از خوراک خود را «تلخ» است.
در اینجا او نیز او را در امکان واگذاری به ایستگاه خود را گزارش
و در اینجا در هر حال او agrement رودخانه داشته باشند.
ممکن است بدون تاخیر ذکر است که موسیو بود agrement از همه چیز ،
و به طور خاص ، برای دیدن بیست نتیجه بعدی دقیقه ، یک غرفه کوچک و بدوی
که در لبه باغ ، تقریبا معلق
آب ، شهادت ، در آن کشور تا حدودی کتک ، به تناوب بسیار علاقه مند است.
آن را کمی بیشتر از یک پلت فرم شامل ، اندکی برجسته ، با یک زن و شوهر
نیمکت و یک میز ، حفاظت از راه آهن و یک سقف طرح ریزی ؛ اما کامل raked
جریان آبی خاکستری ، که ، که به نوبه خود
فاصله کوتاه بالا ، خارج از دید اختصاص داده شده برای عود بسیار بالاتر و آن بود
به وضوح در مصادره محترم برای روزهای یکشنبه و اعیاد دیگر.
Strether شنبه وجود دارد و ، هر چند گرسنه ، احساس در آرامش ، اعتماد به نفس که بود به طوری
جمع آوری شده برای او با پاها از آب ، موج دار شدن از سطح ، عمیقتر
خش خش از نی در بانک مقابل ،
خنکی منتشر ضعف و سنگ اندکی از یک زن و شوهر از قایق های کوچک متصل به
ناهموار فرود محل سخت است.
دره در سمت بیشتر تمام سطح مس سبز و لعاب آسمان مروارید وار بود ،
آسمان را سراسر با صفحه نمایش از درختان کمرنگ ، که نگاه صاف ، مانند espaliers از تخم در آمده ؛
و هر چند بقیه از روستا
عقب افتاده دور در سه ماهه نزدیک به دیدگاه تا به حال پوچی ساخته شده است که یکی از قایق
مطرح است.
این رودخانه یکی از شناور تقریبا قبل از یک نفر می تواند را oars -- بازی بیکار
که علاوه بر این خواهد بود که کمک به این تصور کامل.
این ادراک تا آنجا پیش رفت به او را به پا خود را ، اما آن جنبش ، به نوبه خود ،
ساخته شده نو که او خسته شده بود احساس او را ، و در حالی که او در مقابل یک پست تکیه داد و
ادامه به نگاه کردن او را دیدم چیزی که به او بازداشت واضح تر است.