Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 15
آنچه در تله شدند گرفتار شد
برادلی سنگ مزار متصلب شده بود و riven در ذهن خود را از شب آرام
هنگامی که او به سمت رودخانه، افزایش یافته بود و آن را به عنوان، از از خاکستر Bargeman، به
جز او می تواند گفته اند.
حتی او می تواند داشته باشد، گفت: برای بدبختی چنین می تواند تنها احساس می شود.
اول، او مجبور به تحمل وزن ترکیبی از آگاهی از آنچه که او انجام داده بود،
که سرزنش فراموش نشدنی است که او ممکن است آن را انجام داده خیلی بهتر است، و از ترس از
کشف.
این بار به اندازه کافی به او خرد بود و او تحت آن شب و روز زحمت کشیده شده است.
آن را به عنوان سنگین بر او در خواب اندک او بود، و در ساعات بیداری خود را چشم قرمز است.
این او را با مته سوراخ کردن با یکنواختی ثابت ترس، که در آن لحظه وجود ندارد
تنوع.
وحش overweighted شده از بار، و یا برده overweighted، می تواند برای برخی از
instants تغییر بار فیزیکی، و پیدا کردن برخی از مهلت ده خفیف حتی در اعمال
درد اضافی بر چنین مجموعه ای از عضلات یا چنین اندام.
حتی که مسخره ضعیف امداد می تواند انسان رنجور به دست آورد، زیر ثابت
فشار جو دوزخی که به او وارد شده بود.
با گذشت زمان، و بدون سوء ظن قابل مشاهده او یک دنده و با گذشت زمان، و در چنین
حساب های عمومی از حمله در فواصل تمدید شد، او شروع به دیدن آقای
نوعی درخت اقاقیا (که به عنوان وکیل برای عمل
زخمی مرد) ضلالت بیشتر از این واقعیت، رفتن وسیع تری از این موضوع، و
در آشکارا slackening در تعصب خود را. با درجه، glimmering از علت
این شروع به شکستن در چشم برادلی است.
پس از آن نشست فرصت با آقای Milvey در ایستگاه راه آهن (که در آن او اغلب
درنگ در ساعات اوقات فراغت خود را، به عنوان جایی که هر خبر تازه از عمل خود خواهد بود
گردش، و یا هر اعلان با اشاره به آن
می شد)، و سپس او را در نور او در مورد آورده بود را دیدم.
، و سپس او را دیدم که او را از طریق تلاش خود را برای جدا کردن آن دو برای همیشه،
ساخته شده بود، با استفاده از اتحاد آنها است.
که او دست خود را در خون غوطه ور، خود را به یک احمق بدبخت و ابزار علامت گذاری به عنوان.
که یوجین Wrayburn، به خاطر همسرش، او را کنار بگذارند و چپ او را به خزیدن در امتداد
البته لعنتی را.
او فکر سرنوشت، و یا مشیت الهی یا قدرت کارگردانی چه بسا، به عنوان
با تقلب بر او قرار داده - زیاده روی او - و در ناتوان کمی خشم خود را از جا در رفته، و
گچ بری و مناسب خود را داشته است.
تضمین های جدید از حقیقت بر او را در چند روز آینده زیر آمد، هنگامی که آن را
مطرح مرد زخمی ازدواج شده بود و در بستر خود، و چه کسی و چگونه،
هر چند همیشه در یک وضعیت خطرناک، او یک سایه بود بهتر است.
برادلی به مراتب ترجیح شده اند به خاطر قتل خود را ربوده، از او می توانست به عنوان خوانده شده
آن گذشت، شناخت خود را بخشوده است، و بدانند چرا.
اما نمی شود هنوز هم بیشتر defrauded و زیاده - که او خواهد بود، اگر
دخیل توسط Riderhood، و مجازات توسط قانون برای به شکست فاحشی منجر خود را، به عنوان اینکه
این موفقیت بوده است - او نزدیک خود نگه داشته
مدرسه در طول روز، جرأت محتاطانه در شب، رفت و نه بیشتر به راه آهن
ایستگاه.
تبلیغات در روزنامه ها برای هر ورود که Riderhood »مورد بررسی قرار
عمل تهدید اشاره کرد خود را از احضار بنابراین او را به تجدید آشنایی خود، اما در بر داشت
هیچ.
پس از او را به پرداخت سخاوتمندانه برای پشتیبانی و محل اقامت او بود در قفل
خانه، و دانستن اینکه او را به یک مرد بسیار نادان که نمی تواند بنویسد، او شروع به
به شک بود که آیا او در ترس می شود، یا اینکه آیا آنها نیاز دیدار مجدد.
در تمام این مدت، ذهن خود را خارج از قفسه بود، و حس مواج خود را از داشتن شده است
ساخته شده خود را به جفتک پرانی در سراسر شکاف تقسیم شد که آن دو، و پل آن را بیش از
برای آینده خود با یکدیگر، سرد هرگز.
این وضعیت وحشتناک در تشنج های دیگر به ارمغان آورد.
او می توانست که چگونه بسیاری، و یا وقتی گفت، اما او در چهره دانش آموزان خود را که دیدم
آنها او را در آن ایالت را دیده بود، و آنها با ترس خود برخوردار شدند
عود.
یک روز زمستان که کاهش اندک برف feathering آستانه و قاب
پنجره های کلاس، او در هیئت مدیره خود را سیاه و سفید، مداد رنگی مومی در دست ایستاده بود، در مورد شروع
با یک کلاس، در زمانی که مطالعه در
countenances از آن پسرها بود که چیزی اشتباه وجود دارد و به نظر می رسید در
زنگ خطری برای او، او تبدیل چشمان خود را به درب به سوی آن مواجه است.
او سپس یک مرد slouching ایستاده ظاهر ممنوعه در میان دیدم
مدرسه، با بسته نرم افزاری را تحت بازوی خود را، و دیدم که آن را Riderhood بود.
او در مدفوع که یکی از پسران خود را برای او نشسته، و او تا به حال گذشت
آگاهی که او را در خطر سقوط بود، و چهره او تبدیل شدن به تحریف است.
اما، مناسب برای آن زمان رفت و او دوباره دهان خود را، و از جا برخاست دوباره.
"خواهش عفو، فرماندار خود! به اذن خود گفت: "Riderhood، knuckling
پیشانی اوست، با خنده و گوشه چشم نگاه کردن.
چه جای ممکن است این باشد؟ 'این یک مدرسه است.
"از کجا مردمی جوان می آموزد حق WOT؟ گفت: Riderhood، بشدت تکان.
"خواهش عفو، فرماندار خود!
مرخصی خود را! اما چه کسی می آموزد این مدرسه چیست؟
"من" تو استاد، شما، آموخته
فرماندار؟ '
: بله. من استاد و یک چیز دوست داشتنی آن باید گفت:
Riderhood، خز به یادگیری مردمی جوان حق WOT، و خز به WOT آنها WOT
شما آن را انجام دهد.
فرمودید، فرماندار آموخته! مرخصی خود را - که هیئت مدیره سیاه و سفید!
WOT آن؟ 'برای ترسیم یا نوشتن بر روی است.
آیا هر چند! "گفت: Riderhood.
چه کسی می خواهم که فکر آن، به نظر می رسد بر روی آن!
آیا ممکن است تا نوع نوشتن نام و نام خانوادگی خود را بر آن، فرماندار را آموخته؟
(در یک تن wheedling.)
برادلی تردید برای یک لحظه، اما قرار داد امضا معمول خود، بزرگ شدن، بر
هیئت مدیره.
من ain'ta آموخته شخصیت خودم، گفت: Riderhood، بررسی کلاس، اما من
تحسین یادگیری در دیگران.
من از صمیم قلب باید به شنیدن این مردمی اینجا جوان خواندن وجود دارد که نام خاموش، از
نوشتن. سلاح از طبقه بالا رفت.
در اشاره استاد بدبختی، کر تیز به وجود آمد: "برادلی سنگ مزار!
'نه' گریه Riderhood. 'شما به آن معنا نیست؟
سنگ قبر!
چرا که در یک کلیسا است. Hooroar برای یکی دیگر از نوبت!
یکی دیگر از پرت کردن اسلحه، یک اشاره دیگر، و یکی دیگر از کر تیز:
"برادلی سنگ مزار! '
من آن را کردم! گفت: Riderhood، پس از با دقت گوش دادن، و داخلی
تکرار: "برادلی است. متوجه هستم.
نام Chris'en، sim'lar برادلی به راجر که خود من است.
ام؟ نام Fam'ly، سنگ مزار، sim'lar به
Riderhood است که خود من.
؟ روشن کر.
: بله!
ممکن است شما را آشنا، به آموخته فرماندار، گفت: Riderhood، با یک شخص
در مورد heighth خود و وسعت خود، و UD WOT جلو و پایین در مقیاس خود را
وزن، پاسخ به نام از صدایی summat مانند Totherest؟
با ناامیدی به او ساخته شده است که او را کاملا آرام است، هر چند فک خود را به شدت
آثار و با تنفس سریع خود را در مربع، با چشمان خود را بر Riderhood
سوراخ های بینی، مدرسه، در یک پاسخ
صدای سرکوب، پس از یک مکث: "من فکر می کنم من می دانم که مرد شما چیست.
"من فکر می کردم شما knowed مرد منظورم این است که، آموخته فرماندار.
من می خواهم مرد.
برادلی با یک نگاه های نیمی اطراف او را در دانش آموزان خود، بازگشته است:
آیا شما گمان می کرد او است که در اینجا؟
التماس عفو خود را، فرماندار آموخته، و به اذن خود، گفت: Riderhood، با
بخندید، چگونه می تواند گمان می کنم او در اینجا، هنگامی که کسی در اینجا وجود دارد اما شما و من و
این WOT بره های جوان شما آموزش در؟
اما او عالی ترین شرکت که انسان است، و من می خواهم او را به می آیند و من در من
قفل کردن، تا رودخانه. 'من او را بگویید.
D'شما فکر می کنم او می آید؟ را خواسته Riderhood.
"من مطمئن هستم او." کلمه پس از خود را برای او گفت:
Riderhood، من باید بر او حساب.
P'raps شما را می خواهم خز obleege من آموخته فرماندار، به او بگویید که اگر او نمی آیند
گرانبها به زودی، من او را نگاه کنید. 'او باید آن را می دانم.
'Thankee.
همانطور که می گوید در حالی که پیش، 'به دنبال Riderhood، تغییر لحن خشن خود و leering دور
دوباره بر کلاس، هر چند نه یک شخصیت خود من آموخته، من تحسین یادگیری
در موارد دیگر، تا مطمئن شوید!
از اینجا بودن و داشتن با نوع توجه، کارشناسی ارشد ملاقات کرد، ممکن است به من، جلو بروم، بپرسید
یک سوال از این بره اینجا جوان از yourn به را؟
اگر آن را در راه مدرسه است، گفت: "برادلی، همیشه حفظ نگاه تیره خود را در
از سوی دیگر، و صحبت کردن در صدای سرکوب شده خود را، شما ممکن است.
اوه! آن را در راه مدرسه! 'گریه Riderhood.
من آن را، استاد، پوند در راه مدرسه.
WOT diwisions آب، بره من؟
انواع WOT از آب وجود دارد بر روی زمین کر تیز: دریاها، رودخانه ها، دریاچه ها، و
دریاها، رودخانه ها، دریاچه ها و برکه ها، حوضچه ها. گفت:
Riderhood.
آنها بسیاری، کارشناسی ارشد! بلود اگر من باید بیرون دریاچه ها،
داشتن هرگز چشم بر یکی کف زدند، به دانش من.
دریاها، رودخانه ها، دریاچه ها، و برکه.
WOT آن، بره است، همان طور که در دریاها، رودخانه ها، دریاچه ها، و برکه ketches؟
کر تیز (با برخی از تحقیر برای سهولت سوال):
"ماهی!"
خوب یک ماشین پنبه پاک کنی! گفت: Riderhood. اما WOT دیگری است، بره من، آنها به عنوان
گاهی اوقات ketches در رودخانه کر در از دست دادن.
یک جیغ کشیدن صدا: "علف هرز! '
خوب agin 'گریه Riderhood. اما نه علف هرز نیست.
هرگز حدس می زنم، عزیزان من. WOT آن است، علاوه بر ماهی ها، به عنوان گاهی
ketches در رودخانه ها؟
خب! من به شما بگویم.
آن را مناسب O 'لباس چهره برادلی، تغییر است.
اقلا، بره، گفت: Riderhood، مشاهده او را از گوشه و کنار خود
چشم ها، که به WOT من خود من گاهی اوقات در رودخانه ketches.
اعتصاب من کور، بره من، اگر من در یک رودخانه کشتی دارای بادبان جلو و عقب بسته نرم افزاری wery زیر چتر من
بازو! '
این کلاس نگاه استاد، تا اگر از به دام افتادن نامنظم جذاب
این حالت از معاینه. استاد نگاه در معاینه، تا اگر او
می توانست او را به پاره پاره است.
"من عذر خواستن، فرماندار آموخته، گفت: Riderhood، smearing آستین خود را در سراسر خود را
دهان او را با رغبت خندید، نمایشگاه tain't به بره، من می دانم.
این WOS کمی لذت معدن است.
اما بر روح من drawed این اینجا بسته نرم افزاری در خارج از رودخانه!
کت و شلوار لباس It'sa Bargeman. ببینید، آن را غرق شده توسط مرد
از آن به عنوان عینک، و من آن را کردم.
چگونه شما می دانید آن را با مردی که می پوشید آن را غرق شد؟ "خواست برادلی است.
چون من آن را انجام دهد او را، گفت: Riderhood. آنها در هر نگاه است.
بردلی، به آرامی چشمان او را برداشت، تبدیل چهره اش به تخته سیاه و
به آرامی محو نام او است.
پشته از تشکر، کارشناسی ارشد، گفت: Riderhood، برای اهدای خیلی از وقت خود را، و
زمان lambses، پس از یک مرد هیچ توصیه دیگری به شما از بودن
مردی امین.
آرزو در قفل من تا رودخانه، فرد را ببینید که ما صحبت از، و به عنوان شما
پاسخ داد: برای من طول می کشد به اذن من بره و خود فرماندار را آموخته هر دو.
او با این کلمات، از مدرسه slouched، می روم استاد را از طریق
کار خسته خود را که او ممکن است، و خروج دانش آموزان زمزمه مشاهده کارشناسی ارشد
روبرو هستند تا او را به تناسب کاهش یافت که طولانی قریب الوقوع بوده است.
اما یک روز بعد روز شنبه بود، و یک روز تعطیل است.
برادلی اولیه افزایش یافت، و با پای پیاده برای Plashwater بند قفل میل را.
او چندان افزایش یافت اولیه آن بود که هنوز نور وقتی که او سفر خود را آغاز کرد.
قبل از خاموش کردن شمع که او خود را ملبس به لباس بود، او کمی
از ساعت مچی نقره خود را مناسب و معقول و گارد مناسب و معقول خود را بسته، و در داخل کاغذ نوشت:
"لطفا مراقبت از این برای من.
او سپس خطاب به بسته به دست Peecher، و آن را در حفاظت شده را ترک کرد
گوشه ای از صندلی کمی در ایوان کوچک او.
این صبح سرد سخت شرق بود وقتی که او از دروازه باغ ضامندار و به دور تبدیل شده است.
بارش برف نور که پنجره های کلاس خود را در تاریخ پنجشنبه پر شده بود، هنوز هم
درنگ در هوا، در حال سقوط بود و سفید، در حالی که باد سیاه وزید.
روز کند ظاهر نمی شود تا زمانی که دو ساعت بر پا شده بود، و صرف بود
بخش اعظم لندن از شرق به غرب.
صبحانه مانند او بود، او در comfortless عمومی خانه جایی که او در زمان
جدا از Riderhood به مناسبت شب، پیاده روی خود را.
او آن را در زمان، ایستاده در نوار آشغال و loweringly در مردی که ایستاده بود نگاه کرد
که در آن Riderhood که صبح زود ایستاده بود.
او outwalked روز کوتاه، و در مسیر بکسل رودخانه بود، تا حدودی
دارای پاهای زخمی، وقتی که شب بسته شوید.
هنوز هم دو یا سه مایلی کوتاه از قفل، او slackened سپس سرعت خود را، اما رفت و
به طور پیوسته در.
زمین در حال حاضر با برف پوشانده شده است، هر چند نازک بودند و شناور وجود دارد
توده های یخ در قسمت های را که بیشتر در معرض از رودخانه، و ورق های شکسته یخ را تحت
پناهگاه از بانک ها.
چیزی جز یخ، برف، و از راه دور توجه او، تا زمانی که او را دیدم
نور پیش رو، که او می دانست gleamed از پنجره خانه قفل است.
این مراحل او را بازداشت کرده و او نگاه سراسر.
یخ و برف، و او و یک نور، در اختیار داشتن مطلق
صحنه دلتنگ کننده.
در فاصله قبل از او، غیر روحانی محل به جایی که او از بی فایده بدتر زده بود
ضربات که او را با حضور لیز را مسخره می کردند، به عنوان همسر یوجین.
در فاصله پشت سر او، غیر روحانی جایی که کودکان مبتلا به سلاح اشاره
به نظر می رسید او را در گریه از نام خود را اختصاص به شیاطین.
در داخل وجود دارد، جایی که نور بود، مردی بود که به عنوان هر دو فاصله می تواند به او بدهد
تا خراب کردن. برای این محدودیت در جهان خود را منقبض شده بود.
او mended سرعت خود را، نگه داشتن چشم خود را بر نور با شدت عجیب و غریب، به عنوان اگر
او شروع به گرفتن هدف در آن است.
وقتی که او آن را با نزدیک شدن به طوری که تقریبا آن را به اشعه از هم جدا شده، به نظر می رسید، به محکم کردن
خود را به او و او را در قرعه کشی.
وقتی او درب را با دست خود رخ داد، پای خود را بر روی دست خود را به سرعت به دنبال آن، که
او در اتاق بود قبل از او بود bidden را وارد کنید.
نور محصول مشترک از یک آتش و یک شمع بود.
میان این دو، با پاهای خود را بر روی سپر آهن، نشسته Riderhood، لوله در دهان.
او با اشاره عبوس نگاه هنگامی که بازدید کننده خود را هنوز وارد آمد
بازدید کننده او را با سر اشاره عبوس نگاه کردم.
لباس خارجی او به حذف، بازدید کننده را در زمان یک صندلی در طرف مقابل
آتش است. "یک فرد سیگاری، من فکر می کنم؟" گفت: Riderhood
هل دادن یک بطری را به او در سراسر جدول است.
'تعداد' هر دوی آنها را به سکوت منقضی، خود را با
چشم بر آتش. شما لازم نیست گفته شود من اینجا هستم، گفت:
برادلی در طول.
، گفت: "چه کسی شروع می شود؟" من شروع Riderhood، وقتی که من
دودی اینجا این لوله است.
او آن را با شور بسیار به پایان رسید، زدم و خاکستر بر سرو صدا ایجاد کردن، قرار داده و
آن را با. من شروع، او پس از آن تکرار شود، "برادلی
سنگ مزار، استاد، اگر شما آن را آرزو.
آن را آرزو کنم؟ من آرزو می کنم می دانم آنچه شما با من می خواهم.
و بنابراین شما باید.
Riderhood سخت در دست و جیب خود را نگاه کرده بود، ظاهرا به عنوان یک پیشگیرانه
اندازه گیری تا مبادا او باید هر سلاح در مورد او داشته باشند.
اما، او در حال حاضر تکیه به جلو، تبدیل یقه جلیقه خود را با کنجکاو
انگشت، و پرسید: "چرا، که در آن ساعت خود است؟
"من آن را پشت سر گذاشت."
"من آن را می خواهم. اما می توان آن را برداشته است.
من زمان از علاقه داشتن به آن. برادلی با خنده ای تحقیر جواب داد.
من آن را می خواهم تکرار Riderhood، در صدای بلندتر، و منظور من به آن را دارند.
؟ این چیزی است که شما را از من می خواهید، آن است که "نه، گفت: Riderhood، هنوز هم با صدای بلند؛ آن
بخش on'y از آنچه که من از شما می خواهم.
من می خواهم پول شما خواهد شد. 'هر چیز دیگری؟
'Everythink دیگری! به غرش Riderhood، در یک راه خیلی با صدای بلند و عصبانی.
به من یک پاسخی شبیه به آن، و من نمی خواهد با شما صحبت کنم و در همه حال.
برادلی به او نگاه کرد.
آیا تا آنجا که به من نگاه کن دوست دارم، یا من نمی خواهد با شما صحبت کنم و در همه حال، vociferated
Riderhood.
اما، به جای صحبت، من دستم را پایین بیاورد با تمام وزن خود را بر شما،
به شدت smiting جدول با نیروی زیادی در، و سر و صدا به شما! '
گفت: «برو، برادلی، پس از مرطوب ساختن لب هایش را.
ای! من در جریان است.
آیا شما می ترسند، اما من به اندازه کافی سریع برای شما و خز به اندازه کافی برای شما،
بدون اینکه شما. در اینجا نگاه کنید، برادلی، سنگ مزار، استاد.
ممکن است شما فرماندار دومی به تراشه و قاچ تقسیم، بدون توجه،
این تفاوت که من ممکن است بر شما برای یک لیوان و یا در حال حاضر و پس از آن.
دیگری که چرا باید با شما در همه؟
اما زمانی که شما آن برداشتهاید لباس من، و هنگامی که شما کپی neckhankercher من، و هنگامی که شما
خون بر من را تکان داد پس از شما فوت و فن انجام داده بود، شما WOT خواهم پرداخت و
سنگین پرداخت می شود.
اگر ممکن است بر شما throw'd، بود که آماده شد آن را بر من پرتاب شد، شما؟
از کجا به جز در Plashwater بند میل قفل وجود دارد یک مرد ملبس به لباس با توجه به عنوان
شرح داده شده؟
از کجا به جز در Plashwater بند میل قفل وجود نداشت انسان به عنوان کلمات با او بود
از طریق آمدن در قایق خود را؟
نگاهی به قفل حافظ در Plashwater بند میل قفل در آنها را همان لباس های پاسخ به
و با این پاسخ همان neckhankercher قرمز، و ببینید که آیا لباس های خود را
اتفاق می افتد به خونی باشد یا نه.
بله، آنها اتفاق می افتد به خونین. آه، شما حیله گر شیطان!
برادلی، بسیار سفید، نشسته به دنبال او را در سکوت.
"اما دو می تواند در بازی خود را بازی کنند، گفت: Riderhood، خوراکی انگشتان خود را در او 1/2
زمان محلی شما با ده، و من آن بازی مدتها پیش جلو شما سعی دست و پا چلفتی دست خود را در
و در روز هنگامی که شما تا به حال lecters croaking خود و یا آنچه در مدرسه خود را آغاز نیست.
من به یک شخصیت چگونه شما آن را انجام می دانم. جایی که شما را به سرقت برده دور، من می توانم سرقت دور
arter شما، و آن را از شما knowinger.
من می دانم چگونه شما آمده است به دور از لندن در لباس های خود را، که در آن شما تغییر
لباس های خود، و لباس های خود ها را مخفی کردند.
من با چشمان خودم لباس های خود را از محل خود را پنهان کردن در میان آنها
قطع درختان، و شیب در رودخانه ات را هم خودت شکل لباس پوشیدن، به حساب
هر یک به عنوان ممکن است.
می بینم که شما پا می خیزند، برادلی، سنگ مزار، استاد، جایی که به شما در نشست Bargeman.
می بینم بسته نرم افزاری Bargeman شما گام شما را به رودخانه.
من قلاب بسته نرم افزاری Bargeman خود را از رودخانه.
من از لباس Bargeman شما، این راه و این راه با دست بیقه شدن با گچ بری، رنگ آمیزی
با چمن سبز، و بیش از همه با چه مجسمه نیم تنه ای از ضربات spattered.
من آنها را کردم، و من تو را کردم.
من نفرین والی دومی، زنده یا مرده اهمیتی نمی دهند، اما من از بسیاری از مراقبت
لعنت برای خود خود من.
و شما به عنوان قطعه خود را agin من گذاشته شد و شیطان حیله گر agin من بود، من برای آن پرداخت می شود -
من برای آن پرداخت می شود - را I'll می شود برای آن پرداخت می شود - تا من تخلیه شما خشک!
برادلی در آتش نگاه کرد، با چهره کارگر، و برای لحظاتی سکوت بود.
در آخر او با خونسردی متناقض صدا به نظر می رسید و گفت:
تاریخ عضویت:
'شما می تواند خون دریافت نمی سنگ، Riderhood.
من می توانم پول را از مدرسه است.
'شما می توانید از من آنچه در من نیست.
شما نمی توانید بزور قاپیدن و غصب کردن از من من هیچ وقت.
مال من اما فراخوانی فقیر است. شما بیش از دو guineas از من بود،
در حال حاضر.
آیا می دانید چه مدت آن را از من گرفته (اجازه می دهد برای یک آموزش طولانی و دشوار)
برای کسب چنین مبلغ؟ '' من نمی دانم، و نه اصلا برام مهم نیست.
با احترام "تماس spectable است.
برای صرفه جویی در spectability خود، ارزش آن را در حالی که خود را به گرو هر مقاله از لباس
شما چن، فروش هر چوب را در خانه خود، و التماس و قرض هر سکه به شما می توانید
اعتماد با.
هنگامی که شما انجام داده ایم که تحویل، من شما را ترک کنید.
جلو. چگونه می توانم منظور شما، شما به من؟ ترک
منظورم این است که من به شما شرکت، هر جا که شما بروید، زمانی که شما از اینجا بروم.
بگذارید قفل مراقبت از خود. من به مراقبت از شما را، هنگامی که من به شما کردم.
برادلی دوباره در آتش نگاه کرد.
Eyeing او را کنار گذاشته، Riderhood در زمان لوله خود را، پر، روشن، و نشست
سیگار.
برادلی آرنج خود را بر روی زانو های خود را، و سر او را بر دست خود را خم و نگاه
آتش انتزاع قصد ترین.
'Riderhood، او گفت، افزایش خود را در صندلی خود را، پس از یک سکوت طولانی، و
از کیف پول خود را و قرار دادن آن بر روی میز است.
بگو من با این است که تمام پول من است بگو من اجازه دادم و شما باید به ساعتم؛
گویند که هر فصل، وقتی که من رسم حقوق و دستمزد من، من تو بخش خاصی از آن پرداخت.
بگو: «nothink از مرتب کردن بر اساس، 'retorted: Riderhood، تکان دادن سر خود را به عنوان سیگار می کشید.
'شما باید دور یک بار، و من این شانس را اجرا کنید agin.
من دردسر به اندازه کافی به شما در پیدا کردن، و باید شما یافت نشد، اگر من تا به حال ندیده
شما در کنار خیابان لیز یک شبه و تماشا بود تا شما را امن قرار دارد.
من یک حل و فصل با شما خوب و تمام داشته باشد.
'Riderhood، من یک مرد هستم که در زندگی یک زندگی بازنشسته شده است.
من هیچ منابع فراتر از خودم.
گفت: من مطلقا هیچ دوستان. دروغ That'sa '،' Riderhood.
'شما باید یک دوست که من می داند، یکی به عنوان یک کتاب پس انداز بانک خوب است، یا من
یک میمون آبی!
چهره برادلی، تیره، و دست خود را به آرامی بر روی کیف پول بسته و آن را به خود جلب کرد
برگشت، عنوان او نشسته و گوش دادن به آنچه که باید برای گفتن.
"من به مغازه اشتباه، میله، پنجشنبه گذشته رفت، گفت: Riderhood.
'خودم را در میان زنان جوان، جورج!
بیش از زنان جوان، من Missis.
که Missis به اندازه کافی شیرین است بر شما، کارشناسی ارشد، خود را به فروش برساند، با کف دست زدن، برای
شما را از مشکلات است. ساخت آن را انجام دهد او پس از آن.
برادلی خیره شد در او بسیار ناگهانی که Riderhood، کاملا دانستن چگونگی گرفتن
آن، مبتلا به محاصره دود از لوله خود را اشغال می شود، دامن زدن به آن
دور و با دست او است، و آن را منفجر کردن است.
شما به معشوقه صحبت می کرد، شما پرس و جو برادلی که با سابق
خونسردی از صدا و از ویژگی های است که به نظر می رسد متناقض، و با چشم قابل اجتناب است.
'Poof!
بله، گفت: Riderhood، خروج توجه خود را از دود.
من به او صحبت کرد. من به او می گویند.
او در یک دست پاچگی و با رها کردن من در میان زنان جوان قرار داده شده است (من هرگز تنظیم شده بود
برای مرد یک زن)، و او به من را به اطاق نشیمن خود را در زمان امید بود nothink اشتباه وجود دارد.
من به او می گوید: "نه، nothink اشتباه است.
استاد دوست wery خوب من است. "اما می بینم که چگونه زمین گذاشته شد، و او
کردن راحت بود.
برادلی کیف پول در جیب خود قرار داده، با دست راست خود مچ دست چپ خود را درک
نشسته و اتصال دهنده را با حالت انقباض به شکلی فکر آتش است.
او نمی تواند زندگی می کنند دستی به شما از او می کند، گفت: Riderhood، و هنگامی که من می رود
خانه با شما (البته من رفتن)، توصیه میکنم شما را به او تمیز کردن بدون
از دست دادن زمان.
شما می توانید او ازدواج arter شما و من به حل و فصل آمده است.
او به خوبی به دنبال، و من می دانم که شما می توانید نمایش داده نمی شود نگه داشتن شرکت با هیچ کس دیگر، داشتن
بنابراین به تازگی در یک چهارم disapinted شده است. "
حتی یک کلمه دیگر برادلی نگو تمام آن شب.
نه یک بار نگرش خود را تغییر دهید، یا شل نگه خود را بر مچ دست خود را.
سفت و سخت قبل از آتش، که اگر آن را شعله مفتون بود که تبدیل به او پیر شده بود، او
با خطوط تاریک تعمیق در چهره اش نشسته، خیره شدن بیشتر و بیشتر
نحیف، سطح خود را تبدیل طلا سفیدتر و
سفیدتر که اگر آن را با خاکستر، و بافت و رنگ بسیار پهن شدن
موهای خود را دژنره شدن. تا زمانی که نه در نور روز در اواخر ساخته شده پنجره
شفاف، این حرکت مجسمه پوسیده است.
سپس آن را به آرامی به وجود آمد، و در پنجره به دنبال نشست.
Riderhood صندلی خود را نگه داشته بود و تمام شب است.
در بخش قبل از شب به او گفتم دو بار یا سه بار که تلخ بود
سرد، یا این که به سرعت آتش سوخته، وقتی او از آنجا تا آن را ترمیم، اما، او می تواند استنباط
از همراه خود را نه صدا و نه جنبش، او پس از آن برگزار شده بود و آرامش خود را.
او نظم برخی از آماده سازی شده برای خوردن قهوه، هنگامی که برادلی آمد از
پنجره قرار داده و بر روی پوشش بیرونی و کلاه خود.
"ما بهتر است درجه کمی جلو صبحانه را آغاز می کنیم؟ گفت: Riderhood.
خوب است به مسدود کردن معده تان خالی است، استاد است.
بدون اینکه نشانه ای برای نشان دادن که شنید، برادلی از خانه قفل قدم برداشتهاند.
ابتلا از جدول یک تکه نان، و گرفتن بسته نرم افزاری Bargeman خود
زیر بازوی خود را، Riderhood بلافاصله او را به دنبال.
برادلی تبدیل شده به سمت لندن حرکت کردند.
Riderhood او را گرفتار و در کنار او راه می رفت.
دو مرد در کنار در، سمت trudged، در سکوت، پر سه مایل.
ناگهان، برادلی تبدیل به جابجایی دوره خود را.
بلافاصله، Riderhood تبدیل به همین ترتیب، رفتند و در کنار هم.
برادلی دوباره وارد کاخ قفل شده است.
هم Riderhood. برادلی در پنجره نشستم.
Riderhood خود را در آتش گرم می شود.
پس از یک ساعت یا بیشتر، برادلی به طور ناگهانی بلند دوباره و دوباره رفتم بیرون، اما این زمان
راه های دیگر تبدیل شده است. Riderhood نزدیک پس از او بود، گرفتار او
در چند قدم، و در کنار او راه رفت.
در این زمان، مانند قبل، زمانی که متوجه شد که همراه او نمی تواند متزلزل کردن، برادلی
ناگهان برگشت. در این زمان، مانند قبل، Riderhood پشت
با او همراه است.
اما این بار نه، مانند قبل، آنها را به خانه قفل، برادلی به آمد
ایستادن روی چمن پوشیده از برف قفل، به دنبال رودخانه و پایین رود.
کنترل با فراست مانع شد، و صحنه فقط سفید و زرد بود
صحرا. بیا، بیا، کارشناسی ارشد، خواست Riderhood، در
طرف او.
این یک بازی خشک است. که از آن خوب است؟
شما نمی توانید به خلاص شدن از شر من، به جز با آمدن به حل و فصل است.
من رفتن با شما هر کجا که شما بروید.
بدون یک کلمه از پاسخ، برادلی به سرعت از او از روی پل چوبی در گذشت
دروازه قفل است.
چرا این حس حتی کمتر در این حرکت نسبت به دیگری وجود دارد، گفت: Riderhood، به دنبال.
این بند وجود دارد، و شما باید به عقب آمد، شما می دانید.
بدون در نظر گرفتن حداقل اطلاع، برادلی بدن خود را در برابر پست را تکیه داد، در
نگرش استراحت، و استراحت با چشمان خود را بیفکن.
«بودن به اینجا کشانده است، گفت: Riderhood، gruffly، من آن را به برخی از استفاده به نوبه خود توسط
تغییر دروازه.
با سر و صدا و با عجله از آب، او سپس چرخش به دروازه قفل است که ایستاده بودند
باز کردن، قبل از باز کردن دیگران است. بنابراین، هر دو مجموعه از دروازه، برای
لحظه، بسته است.
"شما بهتر است می خواهم معقول باشد، برادلی، سنگ مزار، کارشناسی ارشد، گفت: Riderhood، عبور
او، یا من همه شما را از خشک کن تخلیه برای آن، زمانی که ما را حل و فصل - آه! شما!
برادلی بدن دور او را گرفتار کرده بود.
او نظر می رسید حلقه آهن girdled. آنها در آستانه قفل بودند، در مورد
نیمه راه بین دو مجموعه از دروازه.
"بگذارید برود! گفت: Riderhood، یا من چاقو را به شما و بریده بریده هر جا که من می توانم قطع
شما خواهد شد. بگذارید برود!
برادلی طراحی شده بود به لبه قفل است.
Riderhood طراحی شده بود از آن دور است. قوی دست به گریبان بود، و شدید
مبارزه، دست و پا. برادلی که او دور، با بازگشت خود را به
قفل کردن، و هنوز هم او را به عقب.
"بگذار! 'گفت Riderhood. 'ایست!
چه چیزی شما را در تلاش؟ شما می توانید مرا غرق نمی شود.
آیا من به شما می گفت که انسان را از طریق غرق شدن را می توان هرگز غرق؟
من نمی تواند غرق شده است. 'می تواند' بازگشت برادلی، در
ناامید، صدای گره.
من به حل و فصل شود. من این احساسم می مونم شما زندگی می کنند، و من شما را در آغوش می گیرم
مرده است. بیا پایین!
Riderhood بیش به گودال صاف رفت، عقب، و سنگ مزار برادلی بر او.
هنگامی که این دو کشف شد، دروغ تحت تراوش کنند و تفاله را در پشت یکی از پوسیدگی
دروازه نگه Riderhood، احتمالا در سقوط آرام بود، و چشم های او
خیره به سمت بالا.
اما او هنوز هم با حلقه آهن برادلی girdled شد، و پرچ حلقه آهن
برگزار شد محکم.