Tip:
Highlight text to annotate it
X
جلد سوم
فصل یازدهم
"هریت ، هریت فقیر!" -- کسانی که کلمات در آنها وضع ایده بسیار نگران
که اما نمی تواند خلاص شدن از شر ، و تشکیل بدبختی واقعی از کسب و کار
به او.
فرانک چرچیل توسط خود بسیار بد رفتار کرده بود -- بسیار بد در بسیاری جهات ، -- اما از آن بود
آنقدر رفتار خود را به عنوان خود ، که او را تا با او عصبانی نیست.
این خراش که او را به حساب هریت کشیده بود ، داد
عمیق ترین رنگ به جرم خود.-- پور هریت! بار دوم به گول زدن او
تصورات غلط و چاپلوسی است.
آقای نایتلی پیامبرانهتر سخن گفته بود ، زمانی که او یک بار گفت : "اما ، شما بوده اند و هیچ
دوست هریت اسمیت "-- او نگران بود او چیزی جز زیان خود را انجام داده بود.--
این درست بود که او تا به حال نه اتهام
خودش را ، در این مثال همانطور که در سابق ، که نویسنده تنها و اصلی
شرارت با داشتن پیشنهاد احساسات از جمله در غیر این صورت ممکن است هرگز
وارد تخیل هریت ، برای هریت
به حال تحسین او را تصدیق کرد و ترجیح فرانک چرچیل قبل از او
تا کنون داده شده به او تذکر در مورد این موضوع ، اما او به طور کامل احساس گناه داشتن
تشویق او ممکن است سرکوب.
او ممکن است مانع از زیاده روی و افزایش احساسات چنین است.
نفوذ خود را به اندازه کافی می شده اند.
و اکنون او بسیار آگاهانه است که او باید آنها را مانع.-- او احساس
که او خطر شادی دوست خود را در بسیاری از زمینه کافی است.
عقل سلیم او را کارگردانی به ارسال هریت ، که او نمی باید اجازه
خودش فکر می کنم از او ، و که پنج صد شانس به یکی در برابر وجود دارد
خود را تا به حال برای او مراقبت.-- "اما ، با مشترک
معنا ، "وی افزود :« من می ترسم من کمی به حال به انجام است. "
او به شدت عصبانی است با خودش.
اگر او می توانست با فرانک چرچیل عصبانی بوده است بیش از حد آن شده اند که
وحشتناک.-- همانطور که برای جین فرفکس ، او حداقل ممکن است به تسکین احساسات خود را از هر گونه
دقت زیاد در حال حاضر در حساب خود.
هریت اضطراب به اندازه کافی خواهد بود ، او نیاز دیگر در مورد جین ، که ناراضی
مشکلات و که بد سلامتی داشتن ، البته ، همان منشا ، به همان اندازه باید
تحت درمان.-- روز او از بی اهمیتی و
شر شد بیش از.-- او به زودی خواهد بود ، و شاد ، و موفق.-- اما می تواند در حال حاضر
تصور کنید به همین دلیل توجه خود را slighted شده بود.
این کشف بسیاری از کوچکتر امور باز گذاشته است.
بدون شک آن را از حسادت شده بود.-- در چشم جین او رقیب شده بود ، و به خوبی
ممکن است هر چیزی که او می تواند ارائه دهد از کمک و یا در نظر گرفتن دفع می شود.
دندانه دار کردن ، و arrowroot از پخش در حمل هارتفیلد می شده اند
انبار هارتفیلد باید سم شده است.
او آن را درک و تا آنجا که به ذهن او می تواند خود را از از قید رها کردن
بی عدالتی و خودخواهی از احساسات خشم ، او اذعان کرد که جین
فرفکس نه ارتفاع و نه شادی فراتر از صحرا او را داشته باشد.
اما فقیر هریت ، چنین اتهام جاذب بود!
همدردی کمی وجود دارد که باید برای هر جسم دیگری در امان.
اما متاسفانه ترس که این ناامیدی دوم خواهد بود شدید تر از بود
اول.
با توجه به ادعاهای بسیار برتر از جسم ، آن را باید و قضاوت توسط آن
اثر ظاهرا قوی تر در ذهن هریت ، تولید ذخیره و فرمان خود ،
آن را.-- او باید حقیقت دردناک ، برقراری ارتباط با این حال ، و در اسرع وقت.
دستور secresy در بین کلمات فراق آقای وستون شده بود.
"برای حال حاضر ، تمام امور به طور کامل مخفی.
آقای چرچیل نقطه از آن ساخته شده بود ، به عنوان نشانه احترام به همسر او بسیار
به تازگی از دست داده و هر بدن آن را به بیش از ادب به دلیل اعتراف "-- اما بود.
وعده داده شده ، اما هنوز هم هریت باید به استثنای.
این وظیفه مافوق خود بود.
به رغم رنجش او ، او نمی تواند احساس آن را تقریبا مضحک ، که او
باید بسیار ناراحت کننده و ظریف همان دفتر کار انجام شده توسط هریت ،
که خانم وستون به حال فقط از طریق خودش رفته است.
هوش ، که با نگرانی به او اعلام کرده بود ، او در حال حاضر به
با نگرانی اعلام کرد خود را به دیگری.
قلب او مورد ضرب و شتم سریع در شنیدن صدا و گام هریت ، چنین است ، او قرار بود ،
خانم وستون فقرا احساس می شد زمانی که او نزدیک Randalls.
می تواند صورت افشای خرس شباهت برابر -- اما از آن ،
متاسفانه ، می تواند هیچ شانسی وجود دارد.
"خب ، خانم Woodhouse" گریه هریت ، در آینده با اشتیاق به داخل اتاق -- "این نیست
oddest خبری است که تا کنون بود؟ "
"چه خبر آیا شما چیست؟" اما ، قادر به حدس زدن ، با نگاه یا صدا پاسخ ، چه
هریت در واقع می تواند به دریافت هر گونه تذکر.
"درباره جین فرفکس.
آیا تا به حال شنیدن هر چیزی تا عجیب و غریب؟ آه -- شما نیاز به ترس از داشتن آن نیست
من ، برای آقای وستون به من گفت خودش. من او را ملاقات نمود فقط در حال حاضر است.
او به من گفت آن بود که یک راز بزرگ و ، بنابراین ، من فکر می کنم از
ذکر آن را به هر بدن اما شما ، اما به او گفت : شما آن را می دانستند. "
"چه آقای وستون بگویید آیا شما؟" -- گفت : اما ، هنوز هم درمانده.
"آه! او به من همه چیز را در مورد این موضوع صحبت کرد ، که جین فرفکس و آقای فرانک چرچیل به
ازدواج کرده ، و است که آنها که بخش خصوصی به یکدیگر این طولانی در حالی که مشغول است.
بسیار عجیب و غریب! "
بود ، در واقع ، به طوری که فرد ، رفتار هریت بسیار عجیب و غریب بود ، که اما نمی
بدانید که چگونه به آن را درک کنند. شخصیت او نظر می رسد کاملا تغییر.
او به نظر می رسید به پیشنهاد shewing بدون اضطراب ، یا ناامیدی ، و یا نگرانی های عجیب و غریب در
کشف. اما نگاه او ، کاملا قادر به صحبت می کنند.
"اگر شما هر گونه ایده ،" گریه هریت ، "او در عشق با او -- شما ، شاید ،
ممکن است.-- (سرخ شدن او سخن گفت) که می تواند به قلب هر بدن را ببینید ، اما هیچ کس
دیگری -- "
"پس از کلمه من ، گفت :" اما ، "من شروع به شک من داشتن استعداد چنین است.
آیا می توانید به طور جدی از من بپرسید ، هریت ، چه من تصور او را به زن دیگری در متصل
زمان بسیار بود که من -- تلویحا ، اگر آشکارا نه -- تشویق به شما برای دادن راه را برای شما
خود احساسات -- کوچکترین هرگز
سوء ظن ، تا در ساعت گذشته از آقای فرانک چرچیل ، داشتن حداقل
توجه به جین فرفکس. شما ممکن است بسیار مطمئن شوید که اگر من تا به حال ، من
باید به شما هشدار درآمده است. "
"من!" گریه هریت ، رنگ آمیزی ، و شگفت زده شده بودم.
"چرا باید از من شما اخطار می دهند -- شما فکر نمی کنم من در مورد آقای فرانک چرچیل و مراقبت است."
خوشحالم برای شنیدن صحبت می کنید به طوری محکم در مورد این موضوع ، "پاسخ داد اما ،
خندان. "اما شما به این معنی نیست انکار است که یک زمان وجود دارد -- و خیلی دور نیست
یا -- زمانی که شما دلیلی برای درک کنند که شما در مورد مراقبت از او را به من داد
"به او -- هرگز ، هرگز. عزیز خانم Woodhouse ، چگونه می تواند شما را را تا
اشتباه من؟ "چرخش به دور مضطرب.
"هریت" گریه اما ، پس از مکث لحظه ای -- به نظر شما چه معنی؟ -- بهشت خوش!
چه چیزی شما را به معنای -- اشتباه شما -- من به فرض پس از آن -- است؟ "
او می تواند کلمه ای دیگر صحبت نمی کنم.-- صدای او از دست داده بود و او نشستم ، انتظار
در ترور بزرگی تا هریت باید پاسخ.
هریت ، که در برخی از راه دور ایستاده بود و با چهره تبدیل از او نداشت
بلافاصله هر چیزی می گویند و زمانی که او صحبت می کنند ، آن را در صدای تقریبا به آشفته
به عنوان اما.
او شروع : "من باید تصور آن ممکن است" ، "است که شما می توانید از
اشتباه گرفته من!
من می دانم که ما موافقت کردند که هرگز او را نام -- اما با توجه به بی نهایت برتر از او است
به هر بدن دیگری ، من باید فکر نکرده امکان وجود دارد که من می تواند
قرار است به معنی هر شخص دیگر.
آقای فرانک چرچیل ، در واقع! من نمی دانم که هرگز او را در نگاه
این شرکت از سوی دیگر.
من امیدوارم که من طعم بهتری نسبت به آقای فرانک چرچیل ، که مثل هیچ کس فکر می کنم
در کنار او.
و است که شما باید تا اشتباه شده است ، شگفت انگیز است -- من مطمئن هستم ، اما برای باور
که شما به طور کامل مورد تایید و تشویق به من در دلبستگی من به معنای دیگر ، من باید
آن را در ابتدا بیش از حد بزرگ در نظر گرفته
فرض تقریبا به جرات به او فکر می کنم.
در ابتدا ، اگر شما تا به حال به من گفت نه که بیشتر شگفت انگیز چیز پدید نیامده بودند اتفاق افتاده است ، وجود دارد
مسابقات از نابرابری بیشتر (کسانی که کلمات بسیار کنید) شده بود -- نباید
جرأت دادن راه را برای -- من نباید
فکر می ممکن است -- اما اگر شما ، که همیشه با او آشنا شده بود -- "
"هریت" گریه اما ، جمع آوری خودش مصمم -- "اجازه دهید یکدیگر را درک با ما
در حال حاضر ، بدون امکان اشتباه دورتر است.
آیا شما صحبت -- MR. نایتلی؟ "
"مطمئن باشید من هستم. من یک ایده از هر بدن می تواند هرگز
دیگری -- و بنابراین من فکر کردم شما می دانستید. هنگامی که ما درباره او صحبت کردیم ، آن را به عنوان روشن
که ممکن است. "
نه کاملا ، "بازگشت اما ، با آرامش اجباری ، برای همه که شما پس از آن گفت ،
به نظر من مربوط به یک شخص متفاوت.
من تقریبا می تواند ادعا است که شما به نام آقای فرانک چرچیل بود.
من مطمئن هستم آقای فرانک چرچیل خدمات به شما ، رندر شده را در محافظت از شما را از
gipsies ، صحبت می شد. "
"آه! دوشیزه Woodhouse ، چگونه شما فراموش نکنید! "" عزیزم هریت ، من کاملا به یاد داشته باشید
جوهر آنچه که من در این مناسبت گفت.
من به شما گفته که من در وابستگی شما تعجب نیست که با توجه به خدمات او
شما رندر شده بود ، آن را بسیار طبیعی بود : -- و شما را به این کشور توافق کرد ، ابراز
خودتان بسیار گرمی که به درک خود را از
آن خدمات ، و ذکر حتی احساس خود را در دیدن او شده بود می آیند
رو به جلو برای نجات شما.-- تصور از آن بر روی حافظه من قوی است. "
"آه ، عزیزم ،" گریه هریت ، "در حال حاضر من بحر تفکر غوطهور شدن منظور شما چیست ، اما من فکر کردم از
چیزی بسیار متفاوت در آن زمان است. شد gipsies -- آقای
فرانک چرچیل که من به معنای.
نه! (با بعضی از ارتفاع) من در شرایط بسیار با ارزش تر فکر بود -- آقای
نایتلی در آینده و به پرسش از من به رقص ، هنگامی که آقای التون نمی خواهد با من ؛
و زمانی که هیچ شریک دیگر در اتاق وجود دارد.
این عمل مهربان بود که سخاوت و خیرخواهی نجیب بود که بود
خدمات ساخته شده است که من شروع به احساس برتری او به هر که بر
زمین است. "
! خوب خدا "گریه اما ،" این بیشتر تاسف شده است -- اشتباه ترین اسفناک! --
چه که باید انجام شود؟ "" شما می توانست مرا تشویق ، و سپس ، اگر
من فهمیده بود؟
حداقل با این حال ، من نمی تواند بدتر از من شده اند ، اگر از سوی دیگر بود
شخص و در حال حاضر -- این امکان وجود دارد -- "
او چند لحظه متوقف شد.
اما نمی توانست صحبت می کنند. "من تعجب نیست ، دوشیزه Woodhouse ،" او
از سر گرفت : "که شما باید یک تفاوت بزرگ بین این دو احساس ، به عنوان من یا به عنوان
به هر بدن.
شما باید یک پانصد میلیون بار بیشتر از دیگر بالاتر از من فکر می کنم.
اما من امیدوارم ، دوشیزه Woodhouse ، که فرض که اگر -- عجیب و غریب که ممکن است به نظر برسد -- می باشد.
اما شما می دانید آنها کلمات خود بودند ، که فوق العاده چیز اتفاق افتاده بود ،
مسابقات از نابرابری بیشتر از بین آقای فرانک چرچیل و گرفته بود
من ، و ، بنابراین ، به نظر می رسد اگر چنین
چیزی که حتی به عنوان این ، ممکن است قبل رخ داده است -- و اگر من باید به این اقبال ،
فراتر از بیان ، به -- آقای نایتلی ای واقعا باید -- اگر او می کند مهم نیست
نابرابری ، من امیدوارم ، عزیز خانم Woodhouse ، شما
از خود در برابر آن تنظیم نشده و سعی کنید به قرار دادن مشکلات در راه.
اما شما خیلی خوب است که من مطمئن هستم. "هریت در یکی از پنجره ها ایستاده بود.
اما گرد تبدیل به در بهت و حیرت به او نگاه کنید و عجله گفت :
"شما هر ایده آقای نایتلی بازگشت محبت خود را داشته باشند؟"
"بله" پاسخ هریت به میزان متوسطی است ، اما نه ترس -- "من باید بگویم که من آن را."
چشم اما فورا از عراق خارج شدند ، و او در سکوت مراقبه شنبه ، در یک ثابت
نگرش ، برای چند دقیقه.
چند دقیقه کافی برای ساخت خود را با قلب خود او آشنا بودند.
ذهن مانند... او ، یک بار باز کردن به سوء ظن ، پیشرفت سریع است.
او را لمس کرد -- او پذیرفته -- او تمام حقیقت را اذعان کرد.
چرا شد آن را بسیار بدتر که هریت باید در عشق با آقای نایتلی ، از
با فرانک چرچیل؟
چرا شر dreadfully توسط هریت را با بعضی از امید بازگشت افزایش یافته؟
آن را از طریق او ، با سرعت فلش ، darted که آقای نایتلی باید هیچ کس ازدواج
اما خودش!
رفتار خود ، و همچنین به عنوان قلب خود را ، قبل از او را در چند دقیقه همین بود.
او آن را دیدم همه با سلاست که به حال او را پر برکت پیش از این هرگز.
چگونه به طور نادرست به حال او شده است اقدام توسط هریت!
بی ملاحظه چگونه ، چگونه بی نزاکت ، چگونه غیر منطقی ، چگونه بی عاطفه او شده بود
انجام!
کوری ، چه جنون ، او را در رهبری بود!
او را با نیروی بسیار ناراحت کننده رخ داد ، و او آماده است تا آن را هر اسم بد را در
جهان است.
برخی از بخشی از احترام به خود ، با این حال ، به رغم همه این demerits --
برخی از نگرانی برای ظاهر خود را ، و یک حس قوی از عدالت توسط هریت -- (وجود دارد
خواهد بود بدون نیاز به شفقت
دختری که بر این باور خودش توسط آقای نایتلی عاشق -- اما عدالت مورد نیاز که او
نباید توسط هر سردی در حال حاضر ناراضی) داد ، اما این قطعنامه به نشستن و
تحمل دورتر با آرامش ، حتی با
مهربانی.-- آشکار برای مزیت خود را در واقع ، آن جا داد که بیشترین میزان برخوردار
امید هریت باید پرسش را به و هریت هیچ جریمه انجام داده بود
توجه و علاقه که تا شده بود
داوطلبانه شکل گرفته و حفظ شده -- و یا سزاوار به فرد ، که slighted
مشاوره کرده بود منجر هرگز حق خود را.-- محرک ، بنابراین ، از انعکاس و subduing
احساسات او ، او تبدیل به هریت دوباره ،
و در لهجه دعوت ، تجدید گفتگو ، به عنوان موضوع که
بود اولین بار آن را معرفی شده است ، داستان شگفت انگیز از فرفکس جین که کاملا غرق کرده بود
و از دست رفته.-- هیچ کدام از آنها فکر کرده ام ولی آقای نایتلی و خود.
هریت ، که ایستاده به حال در هیچ خیال ناراضی بود ، در عین حال بسیار خوشحال می شود
نامیده می شود از آن ، شیوه ای در حال حاضر تشویق از جمله یک قاضی ، و چنین به دوستان
به عنوان دختر شایسته Woodhouse ، و تنها می خواستم
دعوت ، به سابقه امید خود را با بزرگ ، هر چند لرزش
لذت.-- tremblings اما او پرسید ، و او به عنوان گوش ، بهتر پنهان شدند
از هریت ، اما آنها نه کمتر.
صدای او نه لرزان بود ، اما ذهن او بود در همه اغتشاش که چنین.
توسعه خود ، از جمله پشت سر هم از شر تهدید ، از جمله سردرگمی
احساسات ، ناگهانی و گیج کننده باید
ایجاد.-- او با درد و رنج بسیار به سمت داخل گوش ، اما با صبر فراوان به بیرون ،
به جزئیات هریت.-- روشمند ، و یا به خوبی مرتب شده اند ، و یا به خوبی تحویل داده ، می تواند
نمی شود انتظار می رود ، اما از آن شامل ،
زمانی که از feebleness و حشو قبیح از روایت ، یک ماده از هم جدا
نزول روح او -- به ویژه با شرایط همخوانی ، که او خود را
حافظه آورده به نفع بهبود یافته ترین عقیده آقای نایتلی از هریت است.
هریت آگاهانه از تفاوت در رفتار او از زمان آن دو شده است
رقص قاطع.-- اما می دانستند که او تا به حال ، در آن مناسبت ، او را بسیار برتر
انتظار او است.
از آن شب ، یا حداقل از زمان خانم Woodhouse او را تشویق به
فکر می کنم از او ، هریت معقول صحبت او را به بیشتر مقدار خود را آغاز کرده بود
از او استفاده شده است مجبور به انجام و از او
در واقع به شیوه ای کاملا متفاوت نسبت به او ، به شیوه ای از محبت و
شیرینی -- Latterly او بیشتر و بیشتر از آن آگاه شده بود.
هنگامی که آنها تا به حال شده است تمام راه رفتن با هم ، او غالبا آمده بود و راه می رفت توسط به او ، و
صحبت بسیار لذتبخش -- او به نظر می رسید می خواهم با او آشنا می شود.
اما آن را می دانست شده اند بسیار مورد.
او اغلب مشاهده تا به حال تغییر ، تقریبا به همان اندازه که.-- هریت تکرار
ابراز طرفداری و ستایش از او -- و اما احساس آنها در
نزدیکترین توافق با آنچه او را از نظر خود را از هریت ما شناخته شده بود.
او را که بدون هنر یا تکبر مورد تحسین قرار داد ، برای داشتن ساده ، صادقانه ،
سخاوتمندانه ، احساسات.-- او می دانست که او را دیدم توصیه چنین در هریت ، او تا به حال
ساکن در آنها را به او بیش از یک بار.-- اعظم
که در حافظه هریت زندگی می کردند ، بسیاری از کمی خاص متوجه او تا به حال دریافت
از او ، نگاه ، گفتار ، حذف از یک صندلی خود را به دیگری ، تعریف ضمنی ،
ترجیح استنباط ، مورد توجه قرار نمیگیرد ، زیرا ناپیدا ، اما بود.
شرایطی که ممکن است به نیمی از رابطه ساعت متورم و حاوی ضربدر
اثبات به او که آنها را دیده بود ، undiscerned اش که در حال حاضر آنها را شنیده منتقل شده بود ، اما
دو تکرار به ذکر ،
دو قوی وعده هریت ، بدون برخی از درجه ای از شاهد نبودند
از اما خودش.-- اول ، پیاده روی خود را با او جدا از دیگران بود ، در
پیاده روی آهک در Donwell ، جایی که آنها به حال
راه رفتن برخی از زمان قبل از اما آمد ، و او درد گرفته بود (او
متقاعد) او را از بقیه به خود جلب -- در ابتدا ، او به او صحبت کرده بود
در یک روش خاص تر از او بود تا کنون
انجام می شود پیش از این در یک راه بسیار خاص واقع -- (هریت می تواند آن را به خاطر آورید
بدون سرخ شدن.)
او به نظر می رسید تقریبا او را خواسته ، چه عواطف خود را درگیر شد.-- اما به محض
او به عنوان (خانم Woodhouse) به احتمال زیاد برای پیوستن به آنها ظاهر شد ، او را تغییر موضوع ، و
شروع به صحبت کردن در مورد کشاورزی : -- دومین
بود او داشتن شنبه به صحبت کردن با او تقریبا نیم ساعت قبل از برگشت اما از او آمد
بازدید ، صبح آخرین بودن خود را در هارتفیلد -- هر چند ، هنگامی که او برای نخستین بار آمد
، او گفت که او نمی تواند باقی بماند پنج
دقیقه -- و خود را با داشتن به او گفت ، در حین مکالمه خود را ، که هر چند او باید برود
به لندن ، آن را بسیار زیادی را بر خلاف تمایل خود بود که او خانه را در تمام سمت چپ ، که
خیلی بیشتر (همانطور که اما احساس) از او به او اذعان کرده بود.
درجه برتر از اعتماد به نفس به سمت هریت ، که یک این مقاله مشخص شده اند ،
درد شدید خود را داد.
در موضوع اول از دو شرایط ، او پس از کمی
انعکاس ، سرمایه گذاری زیر سوال.
"ممکن است او -- آیا ممکن نیست که زمانی که کشیدند ، همانطور که شما به فکر
دولت از عواطف خود او ممکن است اشاره به آقای مارتین -- او ممکن است آقای
علاقه مارتین در نظر؟
اما هریت سوء ظن با روح رد کرد.
"آقای مارتین! نه در واقع -- تذکر از آقای وجود ندارد
مارتین.
من امیدوارم که من می دانم که بهتر در حال حاضر ، نسبت به مراقبت از آقای مارتین ، و یا مظنون به آن است. "
هنگامی که هریت شواهد خود را بسته بود ، او به Woodhouse خانم عزیز خود را به دادگاه تجدید نظر ، برای گفتن
که آیا او تا به حال زمین خوب برای امیدواری نیست.
"من هرگز به آن فکر می کنم در ابتدا فرض ، گفت :" او "، اما برای شما.
شما به من گفت او را رعایت دقت ، و اجازه دهید رفتار او حکومت معدن -- و
بنابراین من داشته باشد.
اما اکنون به نظر می رسد احساس می کنید که ممکن است او را مستحق و است که اگر او کارش را به من chuse ، آن را به
نمی شود هر چیز بسیار شگفت انگیز است. "
احساسات تلخ occasioned توسط این سخنرانی ، بسیاری از احساسات تلخ ، ساخته شده
اعمال نهایت لازم بر طرف اما ، به فعال کردن او در پاسخ می گویند ،
"هریت ، من فقط به اعلام سرمایه گذاری ، که آقای نایتلی آخرین مرد در
جهان ، که عمدا به هر زنی ایده احساس خود را برای بیشتر او
از او واقعا انجام می دهد. "
هریت آماده به پرستش دوستان او را برای یک حکم چندان رضایت بخش به نظر می رسید و اما
تنها از raptures و علاقه ، که در آن لحظه می شده اند ذخیره شد
وحشتناک توبه و طلب بخشایش ، صدای رد پای پدرش.
او از طریق سالن های آینده بود. هریت بیش از حد آشفته بود به روبرو می شوند
او.
"او می تواند خودش آهنگسازی -- آقای Woodhouse خواهد بود احساس خطر -- او بهتر است
؛ "-- با تشویق از آماده ترین دوست وی ، در نتیجه ، او به تصویب رساند
از طریق یکی دیگر از درب -- و لحظه ای او
از دست داده بودند ، پشت سر هم خود به خود از احساس اما بود : "آه خدا! که من تا به حال هرگز
دیده می شود او! "
بقیه روز ، شب بعد ، به سختی به اندازه کافی برای افکار او شد.-- او
در میان سردرگمی از همه که بر او عجله بود ظرف چند تاریخ و زمان آخرین سر در گم
ساعت است.
هر لحظه به شگفتی های تازه آورده بود و هر جای تعجب باید ماده از
تحقیر به او.-- چگونه به درک!
چگونه برای درک فریب او شده بود ، بنابراین بر خود تمرین و زندگی
-- اشتباهات ، کوری سر خود و قلب او -- او شنبه هنوز هم ، او
اطلاعات مربوط به راه می رفت ، او گفته شده در اتاق خود را را امتحان کردم ، او
سعی درختچه زار -- در هر محل ، هر استقرار ، او متوجه شد که او به حال عمل کرده
ترین ضعیف ؛ که او تحمیل شده توسط دیگران به حال در mortifying درجه ؛
او تحمیل شده بود خودش را در
مدرک هنوز بیشتر mortifying ؛ که او رنجور بود ، و احتمالا باید در این روز
اما آغاز wretchedness. به درک ، کاملا او را درک کنند
قلب خود ، اولین تلاش بود.
به آن نقطه رفت و در هر لحظه اوقات فراغت است که ادعا می کند پدر خود را در او اجازه داد ،
و هر لحظه از غیبت غیر ارادی ذهن است.
چه مدت طول آقای نایتلی عزیز به او شده بود ، به عنوان هر احساس او را در حال حاضر به اعلام
باشد؟
هنگامی که نفوذ خود داشتند ، چنین نفوذی را آغاز -- هنگامی که به حال او که موفق
در محبت او ، که فرانک چرچیل به حال یک بار ، برای یک دوره کوتاه ،
؟ را اشغال کردند -- او به عقب نگاه او این مقایسه را
دو -- در مقایسه با آنها ، آنها همیشه ایستاده بود به حال در برآورد او ، از زمان
دومی تبدیل شدن شناخته شده به او -- و به آنها باید در هر زمان شده اند توسط مقایسه
او ، آن را به حال -- آه! بود ، توسط هر خوبان
سعادت ، رخ داده است به او ، به موسسه مقایسه.-- او را دیدم که تا به حال هرگز وجود دارد
زمان بوده است که او آقای نایتلی را بی نهایت برتر در نظر نیست ، یا
هنگامی که توجه خود را برای او شده بود ، بی نهایت عزیز.
او را دیدم ، که در متقاعد کردن خودش ، در fancying ، در عمل به خلاف آن ، او
به طور کامل تحت توهم ، از قلب خود را کاملا نادان بوده است -- و در کوتاه مدت ،
که او تا به حال واقعا برای فرانک چرچیل هرگز مراقبت در همه!
این نتیجه گیری از اولین سری از انعکاس بود.
این دانش از خود ، در اولین سوال از پرس و جو بود ، که او
رسیده و بدون اینکه بلند در رسیدن به آن.-- او sorrowfully خشمگین ؛
شرمنده از هر احساس اما یکی
نشان داد به او -- محبت خود را برای آقای نایتلی.-- هر بخش دیگر از ذهن او
بود منزجر کننده است.
با غرور تحمل ناپذیر بود او خودش را در مخفی از بدن هر اعتقاد
احساسات ، با استکبار unpardonable پیشنهاد به ترتیب سرنوشت هر بدن.
او به جهان ثابت شده اشتباه بود و او کاملا به حال انجام داده است
هیچ چیز -- برای او فساد انجام داده بود.
او شر در هریت آورده بود ، در خودش ، و او بیش از حد می ترسید ، در آقای
نایتلی.-- به این نابرابر تمام connexions صورت بگیرد ، به او باید استراحت
تمام سرزنش داشتن به آن داده
آغاز ، برای دلبستگی او ، او باید بر این باورند که تنها با تولید
آگاهی از هریت -- و حتی این مورد نیست ، او هرگز
هریت در تمام اما برای حماقت او شناخته شده است.
آقای نایتلی و هریت اسمیت -- این اتحادیه بود به فاصله هر جای تعجب از
نوع.-- دلبستگی فرانک چرچیل و جین فرفکس شد پا افتاده ،
نخ ، بیات در مقایسه ،
هیجان انگیز جای تعجب ندارد ، ارائه بدون اختلاف ، affording چیزی گفته شود و یا
فکر.-- آقای نایتلی و هریت اسمیت -- چنین ارتفاع در کنار او!
چنین عامل بی ارزش کردن خود!
این وحشتناک بود اما فکر می کنم که چگونه باید او را غرق در افکار عمومی ، به
پیش بینی لبخند ، را گردآوری کرده ، ابراز شادی آن را با هزینه خود را بی درنگ ؛
خجلت و اهانت او
برادر ، هزار ناراحتی به خود.-- می تواند از آن می شود -- نه؟ آن بود
غیر ممکن است.
و در عین حال از آن دور ، بسیار دور ، از غیر ممکن.-- شرایط جدید برای
انسان را از توانایی های درجه اول به توسط قدرت های بسیار تحتانی شیفتهی؟
جدید برای یکی ، شاید بیش از حد شلوغ به دنبال ، این جایزه از یک دختر که به
به دنبال او -- جدید برای هر چیز در این جهان نابرابر است ، ناسازگار ،
نامتجانس -- یا شانس و شرایط
(به عنوان علل دوم) را به مستقیم به سرنوشت انسان است؟
آه! به حال او هریت آورده هرگز به جلو!
اگر او چپ او که در آن او باید ، و جایی که او گفته بود او باید -- اگر او نمی
با حماقت که هیچ زبان می تواند بیان ، مانع او ازدواج بی عیب
مرد جوان که می توانست خوشحال او و
احترام در خط از زندگی که او باید به آن تعلق -- تمام می شده اند
تیمی ؛ هیچ یک از این عاقبت وحشتناک می شده اند.
چگونه هریت تا کنون می تواند بود که فرض به منظور بالا بردن افکار خود را به آقای
نایتلی -- چگونه او می تواند به جرات به علاقه داشتن به خود مانند یک مرد تا انتخاب
در واقع از آن مطمئن -- اما هریت بود
کمتر فروتن ، scruples کمتر از قبلا.-- حقارت او ، چه از ذهن
و یا وضعیت ، به نظر می رسید کمی احساس.-- او آقای التون در حال معقول تر به نظر می رسید بود
به خم شدن به ازدواج با او ، از او در حال حاضر
به نظر می رسید آقای نایتلی.-- افسوس! بود که خود را خود انجام بیش از حد نه؟
چه کسی در درد شده بود به ارائه مفاهیم هریت از خود فزون شماری ، اما خودش؟ --
چه کسی ولی خودش را به او آموخته بود ، که او خودش را در صورت امکان بالا بردن و
که این ادعاها : او بزرگ به بالا
ایجاد دنیوی -- اگر هریت ، از بودن فروتن ، بیهوده رشد داده شدند ، از آن او بود
انجام بیش از حد.