Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل من
روستای دراز زیر دو متر برف، مکا در گوشه های باد می وزد.
در آسمان از آهن نقاط دب اکبر را آویخته مانند یخ و شکارچی را دیدم
آتش سرد.
ماه، قرار داده بودند، اما شب به طوری شفاف بود که کاخ سفید جبهه
بین elms خاکستری در برابر برف نگاه کرد، انبوهی از بوته لکه های سیاه و سفید
آن، و پنجره های زیرزمین کلیسا
متصل به شفت نور زرد دور در سراسر undulations های بی پایان فرستاده شده است.
اتان Frome جوان در یک سرعت سریع در امتداد خیابان خالی راه می رفت، گذشته از بانک
و مایکل Eady فروشگاه آجر جدید و خانه Varnum وکیل با دو سیاه و سفید
نروژ spruces در دروازه است.
روبروی دروازه Varnum به این جاده به کجا دور به سمت دره Corbury، سقوط
کلیسا برج سفید و ردیف ستون های اطراف ایوان یا حیاط باریک باریک خود را پرورش داده است.
مرد جوان به سمت آن راه رفت پنجره بالای بازی سیاه و سفید کنار را به خود جلب کرد
دیوار ساختمان، اما از دهانه های پایین تر، در کنار زمین
سراشیب شدت پایین جاده Corbury،
نور میله های بلند خود را به ضرب گلوله، تازه بسیاری از شیارهای روشن در مسیر منجر به
درب زیرزمین، و نشان دادن، تحت آلونکها مجاور، یک خط از sleighs با
به شدت پوشانده اسب.
شب بود کاملا هنوز هم، و هوا خشک و خالص است که آن را به کم
احساس سرما.
اثر تولید شده در Frome بود و نه از فقدان کامل جو، به عنوان اینکه
هیچ چیز کمتر از اتر شکننده بین زمین سفید زیر پای خود را دخالت و
بالای سر گنبد فلزی.
"این مثل این است که در گیرنده خسته شده است،" او فکر می کردم.
چهار یا پنج سال پیش از او البته یک سال در کالج های فن آوری در گرفته بود
ورچستر، و در آزمایشگاه با استاد دوستانه فیزیک تفننی و
تصاویر ارائه شده توسط آن تجربه
هنوز تا نابود و لگدمال، در لحظات غیر منتظره، از طریق انجمن های کاملا متفاوت
اندیشه است که در آن او از آن زمان شده است زندگی می کنند.
مرگ پدر او، و بدبختیهای بعد از آن، در پایان پیش از موعد به قرار داده بود
مطالعات اتان، اما اگر آنها از دست رفته بود نه چندان دور به اندازه کافی برای استفاده عملی باشد
آنها تجملی خود را تغذیه کرده بود و او را آگاه
از معانی بزرگ ابری در پشت صورت روزانه از چیزهایی است.
همانطور که وی همراه از طریق برف strode حس معانی در مغز خود پروتئین در برابر
و با تراز بدنی تولید شده توسط با پا لگد کردن تیز او آمیخته شده است.
او در پایان این روستا قبل از جبهه تاریک کلیسا متوقف شد.
او وجود دارد لحظه ای ایستاده بود، به سرعت تنفس و نگاه به بالا و پایین خیابان، در
که یکی دیگر از شکل نمی نقل مکان کرد.
زمین از جاده Corbury، به زیر spruces Varnum وکیل، مورد علاقه بود
سرازیری زمینی از Starkfield را، و شب های روشن در گوشه کلیسا زنگ زد تا اواخر
با فریاد coasters ها، اما به
شب سورتمه تیره سپیدی از سرازیری طولانی.
صدا در نیاوردن از نیمه شب غیر روحانی در روستا، و تمام زندگی بیداری خود را در پشت جمع آوری شد
پنجره کلیسا، که از آن گونه ای از موسیقی رقص با باندهای گسترده ای از جریان
نور زرد.
مرد جوان، skirting طرف ساختمان رفت شیب به سمت
زیرزمین درب.
برای نگه داشتن طیف وسیعی از اشعه های افشاگرانه از درون او را به مدار از طریق
برف های گام نخورده بود و به تدریج با نزدیک شدن زاویه دورتر از دیوار زیرزمین.
پس از ان، هنوز هم در آغوش گرفتن سایه، او و لبه راه خود را با احتیاط به جلو را به نزدیکترین
پنجره، صاف نگه داشتن پشت خود را به بدن یدکی و craning گردن خود را، تا او یک
نگاهی اجمالی به اتاق.
بازدید این ترتیب، از تاریکی محض و بسیار سرد پوشیده از شبنم یخ زده است که در آن او ایستاد، به نظر می رسید آن را به
seething در غبار از گرما.
بازتابنده های فلزی گاز، جت امواج خام از نور در برابر فرستاده
whitewashed دیوارها، و پهلوها آهن اجاق گاز در انتهای سالن نگاه
هر چند که آنها با آتش آتشفشانی و تاب شد.
طبقه با دختران و مردان جوان thronged شد.
پایین دیوار سمت رو به پنجره ایستاده بود یک ردیف از صندلی های آشپزخانه را که از آن
زنان مسن تر افزایش یافته بود.
در این زمان موسیقی، متوقف شده بود و نوازندگان - نقب زن و دختر جوان
که بازی هارمونیوم در روزهای یکشنبه - عجله طراوت خود را در یک گوشه
از شام جدول که در تراز وسط قرار دارد
پای، ظروف و بشقاب بستنی بر روی پلت فرم در انتهای سالن را ویران کرد.
مهمانان آماده می شدند را ترک کند، و جزر و مد در حال حاضر به سمت قسمت
که در آن کت و تایید به دار آویخته شد، هنگامی که یک مرد جوان با یک پا با نشاط و شوک
مو سیاه به ضرب گلوله به وسط کف و دست خود را کف زدند.
سیگنال انجام گرفت اثر فوری.
نوازندگان با عجله سازهای خود، رقصندگان - برای حال حاضر نیم و مبهم
خروج - به خط پایین هر طرف اتاق افتاد، تماشاگران مسن تر تضعیف
به صندلی خود را، و مرد جوان و پر جنب و جوش،
پس از غواصی در مورد اینجا و آنجا در ازدحام، یک دختر را بیرون کشید که قبلا
زخم گیلاس رنگ "افسونگر" در مورد سر او، و منجر خود را تا پایان
کف اتاق، ازش چرخید طول آن به لحن محدوده یک حلقه ویرجینیا.
قلب Frome شد ضرب و شتم سریع می باشد.
او زور زدن برای یک نگاه اجمالی از سر تیره زیر روسری رنگ گیلاس
و آن را به او احسان که دیگر چشم باید سریعتر از او بوده است.
رهبر حلقه، که به نظر می رسید به عنوان اگر او ایرلندی خون در رگ خود را به خوبی رقصید،
و شریک زندگی خود را گرفتار خود آتش است.
او به عنوان خط پایین منتقل، شکل نور خود را از دست به دست در نوسانی
محافل از تردستی افزایش، روسری به پرواز در آمد سرش و از پشت سر او ایستاد
شانه ها، و Frome، در هر نوبت، گرفتار
چشم از خنده لب خود را در فرآیند له له زدن، ابری از موی تیره و پیشانی اش را، و
چشم تاریک که تنها نقاط ثابت در پیچ و خم از خطوط پرواز به نظر می رسید.
رقصندگان قرار بود سریع تر و سریعتر و نوازندگان، به نگه دارید تا با آنها،
belaboured اسناد خود را مانند سوارکاران شلاق مانت خود را در منزل بسط؛
در عین حال آن را به مرد جوان را در پنجره که حلقه هرگز پایان دادن به نظر می رسید.
در حال حاضر و پس از آن، او چشم خود را از صورت دختر را به شریک زندگی خود را تبدیل، که،
در نشاط رقص، در نگاه از مالکیت تقریبا گستاخ گرفته بود.
دنیس Eady پسر مایکل Eady، بقال بلند پروازانه ایرلندی، که نرمش های روزانه،
و جسارت Starkfield داده بود و مفهوم خود را از "هوشمند" روش های کسب و کار،
که آجر فروشگاه جدید شهادت به موفقیت تلاش است.
پسر او به نظر می رسید به احتمال زیاد در مراحل او را دنبال، و در عین حال استفاده از همان
هنر تا فتح بکارت Starkfield را.
تاکنون اتان Frome محتوا فکر می کنم او را همکار متوسط بوده است، اما در حال حاضر او
مثبت دعوت به اسب شلاق.
عجیب بود که دختر از آن آگاه است به نظر نمی رسد که او می تواند برده خود را بلند
چهره به او رقصنده و رها کردن دست خود را به او، بدون ظاهر شدن احساس
جرم نگاه و لمس او.
Frome در عادت راه رفتن به Starkfield به بهانه به خانه پسر عموی همسرش،
Mattie با نقره، در شب نادر زمانی که برخی از احتمال تفریحی او را به خود جلب کرد به
روستا است.
همسرش بود که بود پیشنهاد، وقتی که دختر با آنها زندگی می کنند، که چنین
فرصت ها را باید در راه او قرار داده شده است.
Mattie با نقره ای اومد و از استمفورد، و هنگامی که او وارد خانواده Fromes به عنوان
کمک Zeena پسر عموی خود را بهتر تصور می شد، او بدون دستمزد آمد، و اجازه نمی
احساس بیش از حد تیز تضاد بین زندگی
او را ترک کرده بودند و انزوای یک مزرعه Starkfield.
اما برای این - به عنوان Frome sardonically منعکس شده است - آن را به سختی به رخ داده است
Zeena را به هر گونه فکری برای سرگرمی دختر.
هنگامی که همسر او برای اولین بار پیشنهاد کرد که آنها باید به Mattie با شب گاه به گاه
بیرون او از درون demurred نیاز به انجام دو فوق العاده مایل به روستا و
پس از روز سخت خود را در مزرعه، اما
طولانی نیست پس از آن او را به نقطه از قصد که Starkfield ممکن است همه را رسیده بود
شب خود را به عیاشی.
Mattie با نقره ای در زیر سقف خود را برای یک سال زندگی کرده و از صبح زود تا آنها
ملاقات در شام او شانس مکرر از دیدن او، اما هیچ لحظه در شرکت او
قابل مقایسه بودند، وقتی که دست خود را در
او، هم گام و هم نور خود را در پرواز با گام های بلند خود را برای نگه داشتن زمان، آنها راه می رفت
در طول شب به مزرعه.
او از روز اول به دختر منتقل شده، زمانی که او را به آپارتمان رانده بودند
به دیدار با او، و او لبخند زد و او را از قطار دست تکان داد، گریه، "شما
باید اتان "را به عنوان او را با او شروع به پریدن کرد
بسته نرم افزاری، در حالی که او منعکس شده، به دنبال بیش از شخص کمی خود را: "اون به نظر نمی آید از حد در
در خانه، اما او ain'ta fretter، به هر حال. "
اما نه تنها که از آمدن به خانه خود را از یک بیت از زندگی امیدوار جوان بود
مثل نور از یک آتش سوزی در کوره کشتی سرد.
دختر از سرویس موجود درخشان او فکر کرده بود.
او یک چشم برای دیدن و گوش برای شنیدن: او می تواند کارهای خود را نشان دهد و به او بگو
چیزها، و طعم سعادت از احساس که همه او افاضه را ترک بازتاب های طولانی
و منعکس او می تواند در اراده بیدار.
آن را در طول شب بود پیاده بازگشت به مزرعه که او احساس به شدت
شیرینی این همدلی.
او همیشه حساس تر از مردم در مورد او به درخواست های طبیعی بوده است
زیبایی.
مطالعات ناتمام او فرم را به این حساسیت و حتی در unhappiest او داده بود
زمینه لحظات و آسمان را به او با ترغیب عمیق و قدرتمند سخن گفت.
اما تا کنون احساسات در او بود، به عنوان یک درد سکوت باقی مانده است، حجاب را با غم و اندوه
زیبایی که آن را برانگیخته است.
او حتی نمی دانند که آیا هر کس دیگری در جهان احساس به او، و یا اینکه آیا او
تنها قربانی از این امتیاز سوگوار بود.
سپس به او آموخته است که یک روح دیگر لرزید با لمس از تعجب بود:
که در کنار او، زندگی در زیر سقف خود و خوردن نان را، موجودی بود که او
می توانست بگوید: "این شکارچی پایین ان؛
شخص بزرگ به سمت راست Aldebaran است، و دسته ای از آنهایی که کمی - مانند زنبور عسل
swarming - سازند هفت دختر اطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند افسانه ... "و یا چه کسی می تواند او را مجذوب نگه دارید قبل از لبه
گرانیت thrusting از طریق سرخس در حالی که
او نعوظ چشم انداز عظیمی از عصر یخبندان، و امتداد طولانی کم
موفقیت زمان.
این واقعیت است که ستایش برای یادگیری خود را با تعجب Mattie با در آنچه که او آمیخته
آموخته بود که دست کم بخشی از لذت خود نیست.
و احساس دیگر، کمتر تعریف بدیع تر، که کشید
آنها را همراه با شوک شادی خاموش: قرمز سرد از غروب آفتاب در پشت تپه های زمستان،
پرواز ابر گله بر دامنه
ته ریش طلایی، یا سایه به شدت های آبی hemlocks در برف روشن است.
هنگامی که به او گفت: یک بار: "به نظر می رسد به همان اندازه اگر آن نقاشی شده بود" به اتان به نظر می رسید
که بنا به تعریف هنر می تواند بدون دورتر، و این که کلمه به حال در گذشته
نگو روح راز او ....
همانطور که او ایستاده بود در تاریکی خارج کلیسا در این خاطرات با آمد
تلخی از چیزها از بین رفت.
می بینم Mattie با حرکت کردن کف دست به دست او تعجب که چگونه او می تواند همیشه
گمان کرده اند که بحث کسل کننده خود را علاقه مند است.
به او که همجنسگرا هرگز، اما در حضور او، خوشنودی خود را اثبات ساده از به نظر می رسید
بی تفاوتی.
چهره او به رقصندگان خود را برداشته، همان است که، هنگامی که او را دیدم، همیشه نگاه بود
مثل یک پنجره است که گرفتار غروب خورشید نگاه کنی.
او حتی دو یا سه حرکات که در بی خردی خود را، او تا به حال فکر او
نگه داشته برای او راه سر خود را پرتاب هنگامی که او سرگرم شد، تا اگر به طعم
خنده او قبل از آن او اجازه و
فوت و فن از غرق شدن درب خود را به آرامی وقتی که هر چیزی مفتون و یا او را نقل مکان کرد.
چشم او ناراضی است، و ناخشنودی خود را roused ترس پنهان او.
به همسر او حسادت Mattie با نشان داده شده است هرگز، اما از اواخر سال او گله
به طور فزاینده بیش از خانه کار و راه های مایل برای جلب توجه به
ناکارآمدی دختر.
Zeena همیشه بوده است چه Starkfield به نام "بیمار" و Frome تا به حال به اعتراف
که اگر او را به عنوان بیمار شدند و به او اعتقاد داشت که او نیاز به کمک قوی تر
بازو از یکی که به آرامی در خود را در طول شب دراز به مزرعه راه می رود.
Mattie با حال چرخش طبیعی برای خانه داری و آموزش خود را انجام داده بود
چیزی برای جبران نقص.
او به سرعت به یاد می گیرند، اما فراموشکار و رویایی بود، و دفع را به موضوع
جدی می گیرد.
اتان تا به حال یک ایده که اگر او به ازدواج با مرد، او علاقه از غریزه خفته بود
بیدار، و بیسکویت و پای او را تبدیل به غرور و افتخار از شهرستان، اما
اهلی در انتزاعی او جالب نیست.
در ابتدا او را بی دست و پا است که او نمی تواند کمک به خندیدن به او، اما او خندید
با او و ساخته شده است که آنها را بهتر دوستان.
او تلاش خود را برای تکمیل تلاش های غیر ماهر خود، بلند شدن زودتر از معمول
نور آتش آشپزخانه، حمل چوب یک شبه، و غفلت از آسیاب
مزرعه است که او ممکن است خود را در مورد خانه در طول روز کمک کند.
او حتی در شب های شنبه، رخنه به درخت یا بوته کوتاه و رشد نکرده کف آشپزخانه، پس از زنان
رفته به رختخواب و Zeena، یک روز، او را دائما و شدیدا چیزی را تکان دادن و بم زدن شگفت زده شده بود و روشن بود
دور در سکوت، با یکی از عجیب و غریب به نظر می رسد او است.
این اواخر نشانه های دیگر بی اعتباری او بوده است وجود دارد، به عنوان نامشهود اما بیشتر بود
دلهرهآور و نگران کنندهای است.
یک روز صبح سرد زمستانی، که او در تاریکی لباس، شمع خود را در سوسوی
پیش نویس از پنجره بد اتصالات، او شنیده بود او را از تخت پشت سر او صحبت می کنند.
"پزشک نمی خواهم که من باید بدون کسی برای انجام این کار برای من باقی مانده،" او گفت:
ناله تخت او.
او قرار بود او را به بود خواب و صدا از صدای خود او را شگفت زده کرده بود، هر چند
او بعد از فواصل طولانی پنهانی به انفجار ناگهانی بیان داده می شود
سکوت.
او تبدیل شده بود و نگاه به او در جایی که او به indistinctly تحت چلوار تاریک دراز مشخص شده
لحاف بالا راسته پاک کرده و صورت خود را با در نظر گرفتن اثر خفیفی از رنگ مایل به خاکستری از سپیدی بالش.
"هیچ کس برای انجام این کار را برای شما؟" تکرار کرد.
"اگر شما می گویم شما می توانید یک دختر مزدور هست را ندارند وقتی Mattie با می رود."
Frome تبدیل دور و گرفتن تیغ خود را به گرفتن بازتابی از stooped
گونه های کشیده شده خود را در به دنبال blotched شیشه ای در بالا ایستاده شستشو.
"چرا بر روی زمین باید Mattie با پیش برود؟"
"خوب می شود، زمانی که وی ازدواج کرده، منظورم این است که،" کشیدن همسرش از پشت سر او آمد.
"آه، او می خواهم که ما را هرگز تا زمانی که شما به او نیاز، بازگشت، تراشیدن سخت در
چانه اش.
"من هرگز آن را گفت که من ایستاده بود در راه یک دختر فقیر مانند Mattie با
ازدواج با همکار هوشمند مانند دنیس Eady، Zeena پاسخ داد: "در لحن محزون خود
افاسمان.
اتان، خودنمایی میکند در چهره او در شیشه ای، پرتاب کرد سر خود را به منظور جلب تیغ از
گوش تا چانه.
دست خود را ثابت بود، اما نگرش بهانه ای برای ساخت فوری بود
پاسخ دهید. "و دکتر نمی خواهید باید به سمت چپ
بدون هر کسی، "Zeena ادامه داد.
"او می خواست من باید به شما در مورد یک دختر او در مورد شنیده صحبت می کنند، که ممکن است می آیند -
اتان گذاشته تیغ و خود را با خنده ای صاف است.
"دنیس Eady!
در صورتی که همه، من حدس می زنم هیچ عجله به دنبال چنین دور برای یک دختر وجود دارد. "
"خب، من می خواهم در مورد آن با شما صحبت کنم، گفت:" Zeena obstinately.
او به لباس های خود را در بی مهارت عجله.
"همه درست است.
اما من آن زمان در حال حاضر من در اواخر آن را به عنوان "او بازگشت، نقره قدیمی را نگه داشته
به شمع شلغم تماشا کنید.
Zeena، ظاهرا پذیرش این به عنوان نهایی، دراز به تماشای او را در سکوت، در حالی که او کشیده
suspenders خود را بر شانه های او را و اسلحه خود را به کت خود ***، اما او به عنوان
به سمت درب رفت و او گفت، به طور ناگهانی و
برنده: "من حدس می زنم شما همیشه اواخر، در حال حاضر هر روز صبح ریشم را بتراشم.
این محوری او را بیش از هر insinuations و مبهم در مورد دنیس Eady وحشت زده بود.
این یک واقعیت است که از Mattie با نقره آینده او به تراشیدن هر روز گرفته شده بود؛
اما همسرش همیشه به نظر می رسید به خواب او را به کنار او در زمستان به سمت چپ
تاریکی، و او را مسخره فرض بود که
او را از هر گونه تغییر در ظاهر خود را متوجه نشدم.
یک یا دو بار در گذشته کمرنگ شده است توسط راه Zenobia از disquieted بود
اجازه چیزهایی اتفاق می افتد بدون زیبایی به آنها سخن گفتن، و پس از آن، هفته پس از آن، در
عبارت گاه به گاه، آشکار است که او تا به حال همه
یادداشت خود را در کنار گرفته و استنتاج خود را کشیده است.
از اواخر سال، با این حال، هیچ جایی در افکار خود را برای چنین دغدغه های مبهم بوده است وجود داشته است.
Zeena خودش، از یک واقعیت ظالمانه، به سایه خیالی کم کم محو شده بود.
همه زندگی خود را در چشم و صدا Mattie با نقره ای زندگی کرده بود، و او می تواند بدون
دیگر از آن می شود در غیر این صورت تصور.
اما در حال حاضر، او در خارج از کلیسا ایستاده بود و دید و Mattie با چرخش زمین با
دنیس Eady، ازدحام از نکات نادیده گرفته شده و menaces ابر خود را در مورد او بافته
مغز ....