Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل هفتم
من
او رسما به پایان رسید آخرین نسخه از مجله آمریکایی ، در حالی که همسرش آهی کشید ،
گذاشته دور darning او ، و enviously در طرح های لباس زیر زنانه در زنان نگاه
مجله.
اتاق بسیار هنوز. این اتاق که مشاهده بهترین بود
گل استانداردهای ارتفاعات. دیوارهای خاکستری به مصنوعی تقسیم شدند
قاب سازی به وسیله نوار از کاج سفید enameled.
از خانه سابق Babbitts دو تکان خوردن بسیار تراشیده شده رؤسای ، اما آمده بود
صندلی دیگر جدید ، بسیار عمیق و آرام بودند ، وبهلسترد به رنگ آبی و طلا
مخملی راه راه.
داونپورت مخمل آبی مواجه شومینه ، و در پشت آن بود cherrywood
جدول و پیانو بلند لامپ با سایه ای از ابریشم طلایی.
(دو نفر از هر سه خانه در ارتفاعات گل قبل از شومینه
داونپورت ، چوب ماهون واقعی جدول یا تقلید و پیانو ، لامپ و یا خواندن
لامپ با سایه ای از ابریشم زرد یا گل سرخ است.)
بر روی میز بود دونده از پارچه چینی با رگه طلا ، چهار مجلات ، نقره ای
جعبه های حاوی خرده سیگار ، و سه "هدیه کتاب -- نسخه های گران قیمت و بزرگ ، از
پری ، داستان مصور توسط هنرمندان انگلیسی
و به عنوان رتبهدهی نشده است توسط هر بابیت صرفه جویی در Tinka خوانده نشده است.
در گوشه ای از سوی جبهه ویندوز Victrola کابینه بزرگ شد.
(هشت نفر از هر نه خانه گل ارتفاعات گرامافون کابینه داشت.)
در میان تصاویر ، آویزان در مرکز دقیق هر یک از پانل خاکستری ، قرمز شد و
تقلید سیاه شکار انگلیسی ، چاپ ، تقلید کم خونی خلوتگاه چاپ با
عنوان فرانسوی که اخلاق بابیت
همواره و نه مشکوک ، و "دست های رنگی" عکس مستعمراتی
اتاق -- دستمال فرش ، چرخش قبل از ازدواج ، فروتن گربه قبل از شومینه سفید.
(نوزده از هر بیست خانه در ارتفاعات گل یا یک شکار چاپ
مادام Feit لا توالت استفاده چاپ ، عکس رنگی خانه نیوانگلند ،
عکس از کوه های راکی ، یا همه چهار نفر.)
یک اتاق به عنوان برتر را به راحتی به "سالن" از بچگی بابیت به عنوان موتور خود بود
نسبت به حشره دار پدرش بود.
اگرچه هیچ چیزی در اتاق که جالب بود وجود دارد ، چیزی بود که وجود دارد
توهین آمیز. مثل آن بود که شسته و رفته ، و به عنوان منفی ، به عنوان یک بلوک
یخ مصنوعی.
شومینه خاکستر کرک دار یا با آجر دودهای unsoftened بود ؛ برنج آتش چدن
از لهستانی معصوم بودند و andirons grenadier مانند نمونه ها در
فروشگاه متروک ، ناخواسته ، همه چیز مرده تجارت.
در مقابل دیوار یک پیانو بود ، با یکی دیگر از پیانو ، لامپ ، اما هیچ کس مورد استفاده قرار Tinka ذخیره آن است.
briskness سخت از گرامافون آنها را به رضایت ، فروشگاه خود را از پرونده موسیقی جاز
آنها احساس ثروتمند و کشت ، و تمام آنها خلق موسیقی می دانستند بود
تنظیم خوبی از یک سوزن بامبو.
کتاب در جدول لکه دار نشده بودند و در تشابه سفت و سخت گذاشته ، یکی گوشه ای از
فرش و قالیچه فر بود و هیچ جا وجود دارد هاکی ، چوب ، کتاب های پاره شده عکس ،
درپوش های قدیمی ، یا سگ معاشرتی و خوش مشرب و disorganizing است.
II در خانه ، بابیت هرگز با به عنوان خوانده شده
جذب. او به اندازه کافی در دفتر متمرکز شد
اما در اینجا او عبور پاهای خود و fidgeted.
هنگامی که داستان او جالب بود او خواندن بهترین ، است که جالب ترین ها ، پاراگراف ها به
همسرش ، زمانی که او را نگه ندارد او سرفه ، خراشیده مچ پا خود و حق خود
گوش ، انگشت شست چپ خود را به جلیقه خود محوری
جیب ، jingled نقره ، سیگار برگ ، برش و کلید خود را در یک سر او چرخید
سازمان دیده بان های زنجیره ای ، yawned مالیده بینی خود ، و در بر داشت errands به انجام است.
او به طبقه بالا رفت به دمپایی خود را قرار دهید -- دمپایی های ظریف خود را از مهر و موم ، قهوه ای ، شکل
مثل کفش های قرون وسطی.
او سیب و از بشکه ای که ایستاده بود با تنه گنجه در
زیرزمین.
"یک سیب در روز بخورید و از دکتر دور ، روشن خانم بابیت ، کاملا
اولین بار در چهارده ساعت. "هست که در آن است."
"سیب ، بهترین تنظیم کننده طبیعت است است."
"بله ، --" "مشکل با زنان است ، آنها هرگز
حس به اندازه کافی برای تشکیل عادات به طور منظم. "" خب ، من -- "
"همیشه nibbling و خوردن بین وعده های غذایی است."
"جورج"! او از خواندن او نگاه کرد.
"شما آیا یک ناهار نور به روز ، مثل شما رفتن به؟
من! "
این حمله های مخرب و ناوارد شگفت زده او را.
"خب ، شاید آن را به عنوان نور به عنوان نشده بود -- را به ناهار با پل رفت و شانس زیادی ندارد
به رژیم غذایی.
اوه ، شما لازم نیست که مانند یک گربه chessy پوزخند! اگر آن را برای من تماشای خارج نشده بود و
نگه داشتن چشم در رژیم غذایی ما -- I'm تنها عضو این خانواده که قدردانی
ارزش از بلغور جو برای صبحانه.
من -- "او stooped بیش از داستان خود را در حالی که او حیاتی توأم با تقوا
ورقه شده و gulped سیب ، discoursing :
"یکی از چیزهایی است که من انجام داده ام : کاهش سیگار کشیدن من.
نوع Graff اجرا با در دفتر.
او بیش از حد رفو تازه است.
من برای یک معامله خوب ایستاده است ، اما یک بار در در حالی که من ادعا اقتدار من ، و من
شروع به پریدن کرد او را. "استن ،' من گفت : -- خوب ، من به او گفتم فقط
دقیقا همان جایی که او خاموش است.
"نوع خنده دار در روز. باعث احساس بی قراری.
"Wellllllllll آنجا -- که sleepiest صدا در جهان است ، حال خمیازه سخن گفتن ترمینال.
خانم بابیت yawned با آن ، و نگاه سپاسگزار او droned ، "چگونه در مورد رفتن
تخت ، EH؟ فرض کنید Rone و تد در تا
ساعت است.
بله ، نوع خنده دار از یک روز نه چندان گرم ، اما در عین حال -- Gosh ، من می خواهم -- بالاخره یک روز من قصد دارم
را به یک سفر طولانی موتور است. "" بله ، ما می خواهم که لذت بردن از ، "او yawned.
او نگاه به دور از او به عنوان او متوجه شد که او نمیخواستند او را با او.
همانطور که او درها را قفل و سعی ویندوز و مجموعه ای از تنظیم کننده حرارت به طوری که کوره
پیش نویس به طور خودکار باز در صبح ، او کمی سنگین و با آهی کشید
تنهایی احساس است که درمانده و وحشت زده به او.
بنابراین غایب فکر بود که او نمی تواند به یاد داشته باشید که پنجره جلب او تا به حال
بازرسی ، و از طریق تاریکی ، بی مهارت در نهان از صندلی های خطر ناک او
رخنه کرد پشت به آنها را دوباره و دوباره سعی کنید.
پا با صدای بلند او را در گام های او به عنوان طبقه بالا در پایان این بزرگ clumped
و روز خائنانه از شورش های محجبه.
III
قبل از صبحانه او همیشه به بچگی روستای تا کشور بازگشته ، و از کاهش
پیچیده شهری خواسته های اصلاح ، حمام رفتن ، تصمیم گیری پیراهن فعلی
تمیز کردن به اندازه کافی برای یک روز دیگر.
هر گاه او در شب در آنجا ماند او رفت به رختخواب زود هنگام ، و thriftily رو پیش رو
در آن وظایف ملال انگیز. این سفارشی لوکس خود را به ریش تراشی بود در حالی که
نشسته به صورت چسبیده در tubful آب داغ.
وی ممکن است به شب به عنوان گوشتالو ، صاف ، صورتی ، baldish ، گوشتالو گودمن تعداد بازدید :
دزدیدند از اهمیت عینک ، چمباتمه زدن در آب بالا به پستان ، خراش دادن
گونه ها ، آغشته به کف خود را با ایمنی
تیغ مانند چمن کوچک ماشین چمن زنی ، و با عزت سودا clawing از طریق
آب برای بازیابی یک قطعه لغزنده و فعال صابون.
او به رویای گرمای نوازشگر آرام می شد.
نور بر روی سطح داخلی وان در سقوط یک الگوی خطوط ظریف چین و چروک
که با درخشش سبز بر سر چینی انحنا به عنوان آب زلال تضعیف
لرزید.
بابیت lazily آن را تماشا می کردند ، اشاره کرد که در امتداد شبح از پاهای خود در برابر
درخشندگی در پایین وان ، سایه از هوا و حباب های چسبیده به
موهای عجیب و غریب به عنوان خزه جنگل تکثیر شد.
او بصورت تماسهای مکرر آب ، و نور منعکس شده واژگون و همگانی روندی و volleyed.
وی محتوا و کودکانه است.
او ایفا کرده است. او یک نوار پایین گوساله از یکی تراشیده
پا گوشتالو.
لوله تخلیه چکیدن ، آهنگ شیرین و با نشاط : drippety قطره قطره چکانیدن ،
چکه چکه چکه drippety. او با آن مسحور شد.
او در وان جامد ، شیرهای آب نیکل زیبا ، دیوارهای tiled اتاق نگاه کرد ،
و احساس فضیلت در اختیار داشتن این شکوه و جلال است.
او خود را roused و صحبت کرد gruffly به چیزهایی او حمام.
"بیا این جا!
شما انجام داده ایم به اندازه کافی را فریب دهد! "او reproved صابون خائنانه ، و به مبارزه طلبیده است
خارش ناخن و برس با : "آه ، شما ، نظر شما!"
او خود را soaped ، و خود را شستشو داده و austerely خود مالیده ؛ وی اشاره کرد که یک حفره
در حوله ترکیه ، و meditatively انگشت از طریق آن رانش و راهپیمایی
برگشت به اتاق خواب ، یک شهروند قبر و unbending است.
لحظه ای از رها زرق و برق دار ، یک فلاش از ملودرام مانند او در بر داشت در وجود دارد
ترافیک رانندگی ، زمانی که او گذاشته یقه تمیز ، کشف کرد که آن را در چیز ساییده شده بود
جلو ، و آن را پاره با صدای yeeeeeing با شکوه.
از همه مهمتر آماده سازی بستر خود را خواب و ایوان بود.
معلوم نیست که آیا او خود را خواب و ایوان به دلیل هوای تازه لذت می برد یا
چون آن چیزی که استاندارد به خواب و ایوان بود.
همانطور که او یک الک ، تقویت کننده ، و عضو اتاق بازرگانی بود ، فقط به عنوان
کشیش کلیسای پروتستان تعیین هر اعتقاد مذهبی و
سناتورها که تحت کنترل حزب جمهوری خواه
حزب در اتاق کمی دودی در واشنگتن تصمیم گرفت آنچه که او باید در مورد فکر می کنم
خلع سلاح ، تعرفه ، و آلمان ، بنابراین تبلیغ کنندگان بزرگ ملی تعمیر بود
سطح زندگی او ، تعمیر آنچه که او معتقد به فردیت خود را.
این استاندارد افزارهای آگهی -- خمیر دندان ، جوراب ، لاستیک ها ، دوربین ها ،
لحظه آب داغ بخاری -- نمادها و اثبات برتری خود بود ، در ابتدا
نشانه ها ، پس از آن جایگزین ، برای شادی و شور و خرد.
اما هیچ یک از این نشانه آگهی موفقیت مالی و اجتماعی بود
قابل توجهی از خواب ایوان با خورشید سالن زیر است.
عبادات از آماده شدن برای به رختخواب رفتن استادانه درست شده و تغییرناپذیر بودند.
پتو در پای تخت او جمع شده بود.
(همچنین ، به دلیل چرا خدمتکار در پتو جمع شده تا به حال به بحث
با خانم بابیت.)
فرش دستمال به طوری که پاهای برهنه اش آن را در زمانی که او به وجود آمد اعتصاب تنظیم شد
صبح به خیر. ساعت زنگ دار بود زخم است.
بطری آب داغ و پر شده بود و دقیقا دو پا از پایین قرار می گیرد
تختخواب تاشو.
این تعهدات فوق العاده ای به همراه داشت تا عزم خود را یک به یک آنها
اعلام کرد به خانم بابیت و از طریق به انجام شکست است.
در آخرین پیشانی خود را پاک ، و در او "Gnight!" رنگ قدرت مردانه است.
اما هنوز نیاز از شجاعت وجود دارد.
و همانطور که او به خواب غرق ، فقط در آرامش اولین نفیس ، ماشین Doppelbrau
به خانه آمد.
او را به بیداری منعکس lamenting است ، "چرا شیطان می تواند برخی از مردم هرگز
به رختخواب در ساعت معقول است؟ "
بنابراین آشنایی او با روند قرار دادن تا ماشین خود بود که او انتظار هر
مرحله مثل یک جلاد قادر محکوم به سخت بازپرسی کردن از خود او است.
ماشین insultingly شاد در پارکینگش.
درب خودرو را باز و ضرب دیده بسته ، سپس درب گاراژ باز داخل است و فقدان ، گریتینگ در
طوفان یا گرداب شدید ، و در ماشین را دوباره.
موتور شتافت برای صعود به گاراژ و شتافت یک بار دیگر ، انفجاری ،
قبل از آن تعطیل شد. افتتاح نهایی و کوبیدن از ماشین
درب.
سکوت پس از آن ، سکوت وحشتناک با انتظار ، پر تا آقای تفریحانه
Doppelbrau دولت از لاستیک های خود را بررسی کرده بود و به حال در تاریخ و زمان آخرین خاموش درب گاراژ.
بلافاصله ، بابیت ، یک دولت مبارک از فراموشی.
IV
در آن لحظه در شهر اوج ، هوراس آپدایک بود از ساختن عشق به Lucile
McKelvey در نقاشی رنگ بنفش خود را اتاق رویال ریج ، پس از بازگشت خود را از یک سخنرانی
رمان نویس برجسته انگلیسی.
آپدایک لیسانس حرفه ای زنیت بود ، یک مرد باریک waisted از چهل و شش با
صدای بی رنگ و طعم و مزه در گل ، cretonnes ، و flappers.
خانم McKelvey با موهای قرمز ، خامه ، ناراضی ، بدیع ، خشن ، و صادق بود.
آپدایک سعی ثابت اولین مانور - - دست زدن به مچ دست او عصبی است.
"آیا نمی شود ادم سفیه و احمق!" او گفت.
"آیا شما ذهن awfully؟" : "نه! که آنچه من ذهن! "
او به گفتگو تغییر کرد. او معروف در گفتگو بود.
او معقول از روانکاوی ، لانگ آیلند پولو ، و پلاتر مینگ او تا به حال صحبت کرد
موجود در ونکوور.
او قول داد تا او را در Deauville تابستان آینده دیدار خواهد کرد ، هر چند ، آهی کشید : "این
dreadfully تبدیل شدن بیش از حد پیش پا افتاده ، چیزی جز آمریکایی ها و شلخته baronesses انگلیسی "است.
و در آن لحظه در اوج ، کوکائین ، دونده و فاحشه بود نوشیدن
کوکتل در سالن در خیابان جلو Healey هانسون.
از آنجا که ملی منع در حال حاضر در نیروی شد ، و از اوج بود بدنام
مطیع قانون ، آنها را به نگه داشتن کوکتل بی گناه با نوشیدن آنها را مجبور شدند
از چای و فنجان.
بانوی فنجان خود را در سر کوکائین دونده انداخت.
او مشغول به کار هفت تیر خود را از جیب در آستین خود را ، و معمولی او را به قتل رساندند.
در آن لحظه در اوج ، دو مرد در یک آزمایشگاه نشسته در.
سی و هفت ساعت در حال حاضر آنها مشغول به کار بود در گزارش تحقیقات خود را
لاستیک مصنوعی.
در آن لحظه در اوج ، در یک کنفرانس چهار از مقامات اتحادیه به عنوان وجود دارد
آیا دوازده هزار زغال سنگ کارگران معدن در صد کیلومتری از شهر باید
اعتصاب.
از این مردان ، بقال کج خلق و مرفه ، یک نجار یانکی شبیه ،
یک نوشابه ، کارمند و یک بازیگر روسی یهودی یهودی روسی به نقل از کائوتسکی ، ژن
Debs ، و آبراهام لینکلن.
در آن لحظه یک کهنه GAR در حال مرگ بود.
او از جنگ داخلی مستقیما به مزرعه ای که می آیند ، اگر چه رسما
در داخل محدوده شهر از اوج ، بدوی به عنوان اراضی جنگلی دور از شهر بود.
او در یک ماشین موتور سواری ، هرگز ندیده حمام ، وان ، هرگز خواندن هر کتاب نجات
کتاب مقدس ، خوانندگان McGuffey و رسالههای مذهبی ، و او بر این باور بودند که
زمین صاف است ، که زبان انگلیسی هستند
ده قبیله اسرائیل از دست داده ، و این که ایالات متحده یک دموکراسی است.
در آن لحظه ، فولاد و سیمان شهر تشکیل شده است که کارخانه Pullmore
شرکت تراکتور سازی از اوج در حال اجرا در شیفت شب بود برای پر کردن منظور از تراکتور
برای ارتش لهستان.
آن را مانند یک میلیون زنبور hummed ، glared را از طریق پنجره های وسیعی خود را مانند یک آتشفشان است.
در امتداد نرده ها با سیم بالا ، searchlights بازی در خاکستر پوشیده متری ، سوئیچ
آهنگ و نگهبانان مسلح در گشت زنی است.
در آن لحظه مایک دوشنبه اتمام جلسه.
آقای دوشنبه ، کشیش ها ، شناخته شده ترین پاپ پروتستان در
آمریکا ، یک بار شده بود و جایزه و جنگنده است.
شیطان به حال برخورد عادلانه با او. به عنوان یک جایزه ، جنگنده ، چیزی جز او به دست اورد
بینی کج خود ، واژگان مشهورش ، و مرحله و با حضور خود.
خدمات خداوند سودآورتر شده بود.
او در مورد با ثروت بازنشسته.
آن را به خوبی به دست آورده بود ، به نقل قول از آخرین گزارش خود ، "کشیش آقای دوشنبه ، پیامبر (ص)
با پانچ ، نشان داده است که او بزرگترین فروشنده جهان را نجات ، و
که توسط سازمان کارآمد سربار
بازسازی معنوی ممکن است به اساس بی سابقه سنگ پایین نگه داشته است.
او دارای بیش از دو صد هزار روح بی بها از دست داده و در متوسط هزینه های تبدیل
کمتر از ده دلار سر. "
از شهرهای بزرگ این سرزمین ، تنها اوج بود تردید برای ارسال گناهی خالی خود را به
مایک دوشنبه و متخصص خود بازسازی سپاه.
آقای -- سازمان های بیشتر مشاغل از شهر به دعوت او رای داده بود. جورج اف.
بابیت به حال یک بار او را در یک سخنرانی در باشگاه بوستر ستایش است.
اما مخالفت برخی پیرو کلیسای اسقفی و Congregationalist وجود دارد
وزرا ، آن renegades آنها آقای دوشنبه تا ریز به نام "دسته ای از انجیل کوتاه زنانه
با ظرف آب به جای خون ، باند
squealers است که باید گرد و غبار بیشتر در مورد زانو از روی شلوار خود و مو خود را در
لاغر قدیمی سینه ها است. "
این مخالفت خرد شده بود و زمانی که دبیر اتاق بازرگانی
گزارش یک کمیته از تولید کنندگان است که در هر شهر جایی که او تا به حال ظاهر شده ،
آقای دوشنبه ذهن از کارگران تبدیل شده بود
از دستمزدها و ساعات به چیزهایی بالاتر ، و در نتیجه قابل اجتناب اعتصاب.
او بلافاصله دعوت شده بود.
صندوق هزینه چهل هزار دلار تحت شده بود ، از در شهرستان
فروم نمایشگاه مایک دوشنبه خیمه بنا شده بود ، به صندلی پانزده هزار
مردم است.
در آن پیامبر (ص) بود در این لحظه نتیجه گیری پیام خود را :
"بسیاری There'sa از استادان کالج هوشمند و چای guzzling slobs در این بورگ که
می گویند گردن کلفت هستم و هرگز wuzzer و دانش من از تاریخ نه هنوز.
اوه ، باند there'sa گیج و حواس مودار کتاب شپش که فکر می کنم بیش از می دانم که آنها
خداوند قادر متعال ، و ترجیح می دهند بسیاری از هون علم و دوده لکه دار شده انتقاد آلمان به
کلمه راست و ساده از خدا.
اوه ، there'sa دسته متورم پسران Lizzie و لیمو مکنده و پای ، چهره و
کفار و پف کرده scribblers آبجو که عشق به آتش خاموش دهان های پلید خود میکردند و
واغ واغ که مایک دوشنبه است مبتذل و پر از احساسات بیش از حد.
این نوزادان می گویند در حال حاضر که انجیل نشان می دهد ، که من در آن برای سکه هستم من گراز.
خب ، در حال حاضر گوش دادن ، مردمی
من قصد دارم برای کسانی که پرندگان شانس! آنها می توانند ایستاده سمت راست اینجا و به من بگویید
صورت من که هستم ادم احمق و دروغگو و هیک!
فقط اگر آنها را انجام می دهند -- اگر این کار را -- T دان ضعف با تعجب اگر برخی از کسانی که رم - dumm
دروغگو یک خوب بهم زدن سریع از مایک ، با همه دست و پا زدن از شعله ور خدا
عدالت در پشت شلاق زدن!
خب ، بیا ، مردمی چه کسی آن را می گوید؟
چه کسی می گوید مایک دوشنبه است fourflush و یاهو؟
متعجب؟
آیا کسی ایستاده؟ خوب ، شما وجود دارد!
در حال حاضر من حدس می زنم مردمی در شهر این مرد ترک و گوش دادن به تمام این kyoodling
از پشت نرده ها ، من حدس می زنم شما گوش دادن به بچه ها که ترک تابه و کباب
و پا زدن و گوشت گاو ، و استفراغ از کثیف
بیخدایی و همه شما خواهید در آمده ، با هر دانه PEP و احترام به شما کردم ،
و تقویت همه با هم برای عیسی مسیح و رحمت ابدی و حساسیت خود را! "
در آن لحظه ، سنکا Doane ، وکیل رادیکال ، و دکتر کورت Yavitch ،
متخصص بافت شناسی (که گزارش در مورد تخریب سلول های اپیتلیال زیر
از آنجا که رادیوم به نام اوج شناخته شده ساخته شده بود
مونیخ ، پراگ ، و روم) ، در کتابخانه Doane صحبت می کردند.
"شهر Zenith'sa با قدرت غول پیکر -- ساختمان غول پیکر ، ماشین آلات غول پیکر ،
حمل و نقل غول پیکر ، مدیتیت Doane.
"من نفرت شهر شما. این استاندارد شده است ، همه زیبایی از
زندگی است.
این یکی از ایستگاه راه آهن بزرگ است -- با همه مردم گرفتن بلیط برای بهترین
گورستان "، دکتر Yavitch گفت : placidly. Doane roused.
"من به دار آویخته اگر چنین است!
شما را من مریض ، کورت ، با ناله و شکایت کردن دائمی خود را در مورد 'استاندارد."
آیا شما فرض کنید هر کشور دیگر 'استاندارد نیست؟"
چیزی بیشتر استاندارد شده ، با هر خانه است که می تواند استطاعت داشتن آن از انگلستان
کلوچه همین کار را در همان ساعت چای ، و هر ژنرال بازنشسته رفتن به دقیقا
همان نماز شام در کلیسا همان سنگ خاکستری
با یک برج مربع ، و هر بازی گلف ایرادگیر در هریس tweeds گفت : "راست شما!'
هر الاغ دیگر مرفه؟ من عاشق انگلستان است.
و برای استاندارد سازی -- فقط در پیاده رو کافه در فرانسه نگاه کنید و عشق
گیری در ایتالیا! "استاندارد عالی است ، فی نفسه.
وقتی که من خرید اینگرسول دیده بان و یا فورد ، من یک ابزار بهتر برای پول کمتر و من
دقیقا همان چیزی است من که برگ و زمان بیشتر و انرژی می شود را به من
فردی شوید.
و -- من به یاد داشته باشید یک بار در لندن دیدم یک عکس از حومه آمریکایی ، در
تبلیغ خمیر دندان بر روی پشت ایونینگ پست -- نارون به صف برفی خیابان
این خانه جدید ، برخی از گرجستان 'EM ، و یا
با سقف پایین raking و -- نوع از خیابان شما می خواهم در اینجا در اوج ، در گفت
ارتفاعات گل. باز کردن.
درختان.
چمن. و من دلتنگ بود!
هیچ کشور دیگری در جهان است که خانه های چنین دلپذیر وجود دارد.
و من اهمیتی نمی دهند اگر آنها استاندارد هستند.
اتمام حجت استاندارد خیلی خوب! "نه ، آنچه من در اوج مبارزه با است
استاندارد فکر ، و البته ، از سنتهای رقابت.
خائنانی واقعی از تکه پاک ، مهربان ، مردان خانواده کوشا که استفاده از
هر نام تجاری شناخته شده از نیرنگ و ظلم و ستم تا مطمئن شویم که رفاه توله هایشان را.
بدترین چیز در مورد این همراهان این است که آنها خیلی خوب و در کار خود را در
دست کم ، بنابراین هوشمند. شما می توانید آنها را نفرت نمی درست ، و در عین حال خود را
ذهن استاندارد دشمن دیابتی ها هستند.
"سپس این تقویت -- Sneakingly من تصور که اوج مکانی بهتر برای
در نسبت به منچستر یا گلاسکو یا لیون یا برلین یا تورین زندگی می کنند -- "
"است ، نه و من در بسیاری از آنها را بلند ، زمزمه :" دکتر Yavitch.
"خوب ، طعم مهم. من شخصا ترجیح می دهم یک شهر با یک آینده
تا ناشناخته که آن برانگیخته تخیل من است.
دکتر Yavitch گفت : اما آنچه که من به ویژه می خواهم -- "" شما "،" وسط جاده
لیبرال ، و شما کوچکترین ایده آنچه شما می خواهید نیست.
من ، یک انقلابی بودن ، دقیقا می دانند چه من می خواهم -- و آنچه من می خواهم در حال حاضر یک نوشیدنی ".
VI در آن لحظه در اوج ، Offutt جیک ،
سیاستمدار ، و هنری T. تامپسون در کنفرانس بودند.
Offutt پیشنهاد : : "کاری که به انجام برای به دست آوردن فرزند احمق خود را در قانون ، بابیت ، برای قرار دادن
آن را بیش از او یکی از این مردمان میهن پرستانه است.
هنگامی که او یک کاغذ قطعه از اموال را برای این باند ، او را می سازد آن نگاه مانند ما dyin شد
عشق برای peepul عزیز ، و من عشق را به خرید احترام -- معقول است.
در تعجبم چه مدت ما می توانیم آن را نگه دارید ، هنک؟
ما تا زمانی که پسر بچه خوبی مثل جرج بابیت امن و زیبا
رهبر محترم کار فکر می کنم من و شما وطن پرستان ناهموار هستند.
pickings متورم سیاستمدار صادق اینجا را کلیک کنید ، هنک وجود دارد : شهر یک کل کار
به منظور ارائه سیگار برگ و مرغ سرخ شده و martinis خشک برای ما ، و محوری را به بنر ما
با خشم ، آه ، خشم شدید ،
هر زمان که برخی از squealer مثل این همکار
سنکا Doane همراه می آید!
صادقانه ، هنک ، باید یک ادم عجیب و غریب هوشمند مثل من
از خود شرمنده باشد اگر او را گاو مانند آنها شیر ، زمانی که آنها می آیند در اطراف
mooing برای آن!
اما باند کشش نمی تواند دور با
سرقت عظیم مانند آن استفاده می شود به. من تعجب می کنم وقتی که -- هنک ، من آرزو می کنم که ما قادر به تثبیت
برخی از راه را برای اجرای این همکار سنکا Doane
به خارج از شهر. که به او یا ما! "
در آن لحظه در اوج ، سیصد و چهل و یا پنجاه هزار مردم عادی
خواب بودند ، سایه گسترده unpenetrated.
در حلبی آباد فراتر از آهنگ های راه آهن ،
مرد جوان که به مدت شش ماه کار در پی به حال تبدیل شده بر روی گاز و کشته شدن خود
و همسرش.
در آن لحظه لوید Mallam ، شاعر ،
صاحب فروشگاه کتاب حافظ بود ، به پایان رساندن rondeau نشان دهد که چگونه منحرف زندگی
در میان دشمنی های قرون وسطی فلورانس ، اما
چه کسل کننده آن را در یک محل تا آشکار به عنوان
اوج.
و در آن لحظه جورج F. بابیت تبدیل
ponderously در بستر -- آخرین به نوبه خود ، به این مفهوم است که او می خواهم به اندازه کافی از این
کسب و کار نگران به خواب رفتن و
در مورد آن را به صورت جدی. فورا او در رویای سحر و جادو بود.
او در جایی در میان مردم ناشناخته بود که به او خندید.
او تضعیف دور ، مسیرهای از فرار کردن
باغ نیمه شب ، و در دروازه کودک پری در انتظار بود.
عزیز و آرام دست او caressed او
گونه است. متعارف وخوش زبان درپیش زنان و عاقلانه و خوبی معشوق او ؛
عاج گرم اسلحه خود بودند و فراتر از moors خطر ناک دریا شجاع ساطع است.