Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دوم : موضوع طلایی
فصل چهاردهم.
کاسب درستکار
به چشمان آقای ارمیا Cruncher ،
نشسته در مدفوع خود را در ناوگان خیابان با
خارپشت وحشتناک خود را در کنار او ، تعداد عظیمی
و انواع مختلف اشیاء در حرکت بودند
هر روز ارائه شده است.
چه کسی می تواند بر هر چیزی را در ناوگان خیابان نشسته
در ساعات شلوغ روز ، و نه
خیره شدن و عظیم deafened توسط دو
processions ، کس رسیدگی به سمت غرب با
خورشید ، دیگر تا کنون رسیدگی به سمت شرق
از خورشید ، هر دو همیشه به رسیدگی
دشت های فراتر از محدوده از رنگ های قرمز و بنفش
جایی که خورشید پایین می رود!
با کاه و او را در دهان خود ، آقای Cruncher
شنبه تماشای دو جریان ، مانند
روستایی بت پرست است که برای چند
قرن ها در جریان یک وظیفه در حال مشاهده شده است ،
صرفه جویی که جری به حال بدون داشتن این انتظار از
آنها همیشه در حال اجرا و خشک.
و نه آن را داشته است انتظار
نوع ، امیدوار از بخش کوچکی از خود را
درآمد از راهنمایی کشتی از مشتق شده بود
زنان (ترسو بیشتر از یک عادت و کامل
گذشته متوسط مدت از زندگی) از
سمت Tellson از جزر و مد به مخالف
ساحل می کوبد.
مختصر به عنوان همدم چنین بود در هر
به عنوان مثال جداگانه ، آقای Cruncher هرگز
موفق به چنان علاقه مند به بانوی
به عنوان ابراز تمایل قوی به
افتخار آشامیدنی بسیار خوب او را سلامت.
و آن را از هدیه بر او عطا شد
نسبت به اعدام از این خیرخواه
هدف ، که او را استخدام امور مالی خود ، به عنوان
فقط در حال حاضر مشاهده شد.
زمان بود ، هنگامی که شاعر بر مدفوع شنبه
عمومی مکان ، و mused در نزد
مردان است.
آقای Cruncher ، نشسته در مدفوع
محل عمومی است ، اما شاعر نمی شود ، mused
حتی المقدور اجتناب شود ، و نگاه در مورد
او.
می افتاد که او به این ترتیب در وجود داشته است
فصل زمانی که جمعیت چند شد ، و از موقع گذشته
زنان چند ، و هنگامی که امور خود را به طور کلی
شد تا به عنوان unprosperous از خواب بیدار قوی
سوء ظن در پستان خود را که خانم Cruncher
باید شده اند "flopping" در برخی از اشاره
شیوه ای که محل تلاقی چند خیابان یا جاده غیر معمول ریختن
پایین ناوگان خیابان به سمت غرب ، جلب خود
توجه.
به دنبال این ترتیب ، آقای Cruncher بیرون آمد.
که به نوعی از مراسم تشییع جنازه بود آینده همراه ،
و بود که اعتراض مردمی به وجود
این تشییع جنازه ، که engendered هنگامه.
"جری یانگ ، گفت :" آقای Cruncher ، عطف
را به فرزندان خود را ، "it'sa buryin'. "
"Hooroar ، پدر!" جیغ و جری یانگ.
نجیب زاده جوان این ادا شاد
صدا با اهمیت مرموز.
آقا بزرگ در زمان گریه می کنند بد ،
که او را تماشا فرصت خود را ، و smote
نجیب زاده جوان در گوش.
"چه d' شما چیست؟
تو از چیست؟ در hooroaring؟
چه چیزی می خواهید به conwey را به خود شما
پدر ، شما جوان تبدیل؟
این پسر برای گرفتن بیش از حد بسیاری از _me_! "
گفت : آقای Cruncher ، نقشه برداری او.
"او و hooroars او را!
اجازه ندهید که من بشنوم نه بیشتر از شما ، و یا شما نیست
باید احساس برخی بیشتر از من.
شما D' آشنا شدید؟ "
"من warn't انجام هیچ آسیبی ،" جری یانگ
اعتراض ، مالش گونه اش.
"رها کردن آن پس از آن ، گفت :" آقای Cruncher ؛ "من نمی خواهد
که هیچ یک از _your_ هیچ مضرات.
دریافت بالای آن وجود دارد صندلی ، و در نگاه
جمعیت. "
فرزند او ، اطاعت ، و جمعیت با نزدیک شدن ؛
آنها bawling و صدای خش خش دور چرک تاب
نعش کش و تیره رنگ ماتم مربی ، که در آن
عزاداری مربی فقط یک عزا داری وجود دارد ،
لباس تیره رنگ که مظاهر شدند
ضروری به شأن و منزلت
موقعیت.
موقعیت ظاهر شد به هیچ وجه به لطفا
او ، با این حال ، با افزایش اراذل و اوباش
اطراف مربی ، deriding او را ، ساخت
grimaces در او ، و دائما به خوراکی های روی
و فریاد : "Yah! جاسوس! Tst! Yaha!
جاسوس! "با بسیاری از تعارف بیش از حد زیادی
و اجباری به تکرار.
تشییع جنازه به حال در تمام اوقات قابل توجه
جاذبه برای آقای Cruncher ، او همیشه
pricked تا حواس خود را ، و هیجان زده شد ،
زمانی که تشییع جنازه گذشت Tellson است.
به طور طبیعی ، در نتیجه ، یک تشییع جنازه با این
حضور غیر معمول او به شدت هیجان زده ،
و او از مرد اول که فرار خواست
در برابر او :
"آنچه در آن است ، برادر؟
آن چه مورد؟ "
"_I_ نمی دانم ، گفت :" مرد.
"جاسوس! Yaha! Tst! جاسوس! "
مرد دیگری پرسید.
"چه کسی است؟"
"_I_ نمی دانم ،" بازگشت مرد ،
کف زدن دست خود را به دهان او
با این حال ، و در vociferating
تعجب آور گرما و با بزرگترین
غیرت ، "جاسوس! Yaha! Tst ، tst! عر -- ies "!
در طول ، فرد بهتر است در اطلاع
محاسن مورد ، سقوط در برابر او ،
و از این شخص به او یاد گرفته که
مراسم تشییع جنازه تشییع جنازه یکی از راجر Cly شد.
"او یک جاسوس بود؟" خواسته آقای Cruncher.
"جاسوسی قدیمی بیلی ،" بازگشت خود را مخبر.
"Yaha! Tst! Yah! قدیمی بیلی عر -- من -- ies "!
"چرا ، تا مطمئن شود!" با خوشحالی گفت : جری ،
یادآوری دادگاه که در آن او تا به حال
کمک.
"من او دیده می شود.
مرده ، او است؟ "
"مرده به عنوان گوشت گوسفند ،" بازگشت از سوی دیگر ، "و
می توان بیش از حد مرده نیست.
از اونا داشته ، وجود دارد! جاسوس!
از اونا نگه دار ، وجود دارد! جاسوس! "
ایده خیلی قابل قبول در رایج
عدم وجود هر گونه ایده ، که جمعیت گرفتار
آن را با اشتیاق ، و با صدای بلند تکرار
پیشنهاد به 'از اونا ، و به جلو و
'از اونا ، mobbed دو خودرو پس از نزدیک
که آنها را به توقف آمد.
در این جمعیت باز کردن درب مربی ،
یک عزا داری از خود و scuffled شد
در دست خود را برای یک لحظه ، اما او چنان بود
هشدار ، ساخته شده و استفاده از چنین خوب از وقت خود را ،
که در لحظه ای دیگر بود تمیز کاری دور
تا خداحافظی - خیابانی ، پس از ریختن پنهان سازی خود ،
کلاه ، hatband بلند ، سفید جیبی
دستمال ، اشک و دیگر symbolical.
این ، مردم به قطعات گچ بری و
پراکنده در دور و گسترده ای را با بزرگ
لذت بردن ، در حالی که با عجله تجار
خفه شو مغازه خود را ، برای جمعیت در آن
زمان محلی متوقف شود در هیچ چیزی ، بود و هیولا
خیلی ترسیده.
آنها تا به حال در حال حاضر از طول باز کردم
نعش کش را از تابوت ، وقتی که
برخی از نبوغ درخشان پیشنهاد به جای آن ، آن
که به مقصد خود را همراهی می کردند در میان
شادی عمومی است.
های عملی که بسیار مورد نیاز ،
این پیشنهاد ، بیش از حد ، با دریافت شد
تحسین و شادی ، و مربی بود بلافاصله
پر از هشت در داخل و خارج ده ،
در حالی که بسیاری از مردم به عنوان کردم در پشت بام
نعش کش می تواند به عنوان ورزش از هر
نبوغ چوب بر آن.
در میان این داوطلبان از اول بود
جری Cruncher خود را ، که با فروتنی
سر پنهان تند و تیز خود را از
مشاهده Tellson ، در بیشتر
گوشه ای از عزاداری مربی.
undertakers officiating ساخته شده برخی از
اعتراض در برابر این تغییرات در
مراسم اما ، رودخانه نگران کننده بودن
نزدیک ، و چند صدای یادآوری یک
اثر سرد غوطه وری در آوردن
اعضای نسوز حرفه
دلیل ، اعتراض ضعف و مختصر.
صفوف بازسازی ، با آغاز
دودکش - نعش کش رفت و برگشت رانندگی -- توصیه
توسط راننده به طور منظم ، که نشسته بود
در کنار او ، تحت بازرسی نزدیک ، برای
هدف -- و با pieman ، نیز حضور داشتند
توسط وزیر کابینه خود ، رانندگی
عزاداری مربی.
خرس رهبر ، یک شخصیت محبوب خیابان
از آن زمان ، به عنوان دیگر تحت تاثیر قرار گرفته بود
زینت ، قبل از دسته اسب سواران دور رفته بود
پایین رشتهها و تحمل او ، که بود
سیاه و سفید و بسیار مبتلا به جرب ، داد کاملا
تعهد به هوا که بخشی از
صفوف که او در آن قدم برداشتهاند.
بنابراین ، با آبجو خوردن ، سیگار کشیدن لوله ،
آهنگ خروش ، و بی نهایت از caricaturing
وای ، در صفوف خود نظم رفت
راه ، استخدام در هر گام ، و تمام
بستن مغازه ها تا قبل از آن.
آن قسمت را از سنت های قدیمی کلیسا بود
Pancras ، دور در زمینه.
این وجود در طول زمان کردم ، اصرار بر
ریختن به زمین دفن - ؛ در نهایت ،
انجام دفن از مرحوم
راجر Cly به شیوه خود ، و بسیار به آن
رضایت از خود است.
مرد مرده از دفع ، و جمعیت
تحت ضرورت فراهم کردن برخی از
سرگرمی های دیگر برای خود ، یکی دیگر از
روشن تر نابغه (یا شاید همان)
درک طنز از استیضاح گاه به گاه
توسط رهگذران - ، به عنوان جاسوس قدیمی بیلی ، و
wreaking انتقام آنها.
چیس به برخی از نمرات داده شد
افراد بی ضرر که تا به حال هرگز در نزدیکی شده است
بیلی قدیمی در زندگی خود ، در
تحقق این فانتزی ، و آنها
تقریبا hustled و maltreated.
انتقال به ورزش از پنجره ،
شکستن ، و از انجا به غارت
بخش های دولتی و خانه ها ، آسان بود و طبیعی است.
در گذشته ، پس از چند ساعت ، وقتی متفرقه
تابستان خانه ها کشیده شده بود را ، و
بعضی از مناطق ، نرده زده شده است تا به حال ، به دست
ارواح بیشتر متخاصم ، شایعه کردم
که در مورد سپاه پاسداران شد آمدن.
پیش از این شایعه ، جمعیت به تدریج
ذوب دور ، و شاید آمد سپاه پاسداران ،
و شاید هرگز آنها آمد ، و این بود
پیشرفت معمول از اراذل و اوباش.
آقای Cruncher بود در کمک به بسته شدن ندارد
ورزش ، اما در پشت در مانده بودند
حیاط کلیسا ، به مشورت و اظهار تاسف کردن با
undertakers.
محل حال نفوذ تسکین دهنده بر او.
او لوله از همسایه تهیه
بخش های دولتی و خانه ، و آن دودی ، به دنبال در در
نرده و maturely با توجه به
نقطه.
"جری ، گفت :" آقای Cruncher ، apostrophising
خود را در راه معمول خود را ، "شما می بینید که
Cly که روز وجود دارد ، و شما با دیدن خود را
چشم خود بود که او 'جوان و سازمان ملل متحد
راست ساخته شده 'سازمان ملل متحد".
پس از لوله دودی از او ، و ruminated
کمی دیگر ، او خودش را در مورد تبدیل شده ،
که او ممکن است به نظر می رسد ، قبل از ساعت
بسته شدن ، در ایستگاه خود را در Tellson است.
این که آیا تاملات خود را در مرگ و میر بود
لمس کبد است ، یا اینکه آیا به طور کلی خود را
بهداشت قبلا در همه غلط بوده است ، یا
آیا او مورد نظر را نشان می دهد کمی
با توجه به مرد برجسته ، به حدی نیست
به هدف ، به عنوان ساخته شده است که او کوتاه
تماس بر مشاور پزشکی خود --
جراح برجسته -- در راه خود را به عقب.
جری یانگ برطرف پدر خود را با
علاقه وظیفه شناس ، و هیچ کار در گزارش
غیبت او.
بسته بانک ، کارمندان باستان آمد
از ، سازمان دیده بان معمول ، راه اندازی شد و آقای
Cruncher و پسرش به خانه رفت تا چای.
"حالا ، من به شما بگویم که در آن است! گفت :" آقای
Cruncher به همسرش ، در ورود.
"اگر ، به عنوان یک کاسب صادق ، wenturs من می رود
اشتباه به شب ، من باید مطمئن شوید که
شما بوده ام دعا دوباره به من ، و من باید
کار شما برای آن را فقط به همان صورت دیده می شود من
شما آن را انجام دهد. "
منکوب خانم Cruncher را تکان داد سرش.
"چرا ، تو در آن جلو صورت من! گفت :" آقای
Cruncher ، با نشانه هایی از هراس خشم.
"من و گفت هیچ چیز نیست."
"خب ، پس ، هیچ چیز نمی اندیشند.
شما نیز با صدای تلپ افتادن ممکن است به عنوان تفکر.
شما همچنین ممکن است دوباره به من به عنوان یکی از راه های
دیگر.
قطره آن را در دسترس نباشد. "
"بله ، جری".
"بله ، جری ،" مکرر آقای Cruncher نشسته
به پایین چای.
"آه! این _is_ بله ، جری.
که در مورد آن.
شما ممکن است بگویند بله ، جری ".
آقای Cruncher تا به حال هیچ معنی خاصی در
این قهر corroborations ، اما ساخته شده است استفاده از
آنها ، به عنوان افراد unfrequently نمی کنند ، به
ابراز نارضایتی عمومی طعنه امیز.
"شما و بله ، جری ، گفت :" آقای
Cruncher ، مصرف گاز از نان خود -
و ، کره ، و ظاهری به آن کمک کردن
با از بزرگ صدف نامرئی از خود
بشقاب.
"آه! من فکر می کنم تا.
من تو را باور کنم. "
"شما در حال بیرون رفتن به شب؟" او پرسید :
همسر مناسب و معقول ، زمانی که او در زمان دیگری نیش می زنند.
"بله ، من هستم."
"آیا می توانم با تو رفتن ، پدر؟" خواسته پسرش ،
briskly.
"نه ، تو mayn't.
رفتن هستم -- به عنوان مادر خود می داند --
ماهیگیری.
در این جاست که من قصد دارم به.
رفتن ماهیگیری. "
"شما می شود میله ماهیگیری - rayther زنگ زده ؛ نمی
آن ، پدر؟ "
"هرگز از ذهن توست."
"باید هر خانه ماهی شما را ، پدر؟"
"اگر من نه ، شما عادی کوتاه مدت ، باید به
فردا ، "بازگشت که نجیب زاده ، تکان دادن
سر خود را ؛ "که پرسش های به اندازه کافی برای شما ؛
من ain'ta بیرون رفتن ، تا تو بلند شده است
عابد. "
او خود را در دوران باقی مانده اختصاص داده شده
شب به حفظ ترین هوشیار
تماشا در خانم Cruncher ، و sullenly
برگزاری خود را در مکالمه که او ممکن است
از مراقبه هر دادخواست مانع
به ضرر او.
با این دیدگاه ، او خواست پسرش را برای برگزاری
او در گفتگو همچنین ، و به رهبری
زن بدبخت زندگی سخت شده توسط خانه
در هر علل شکایت او آورد
در برابر او ، به جای او ترکش
برای یک لحظه به بازتاب خود.
devoutest فرد می توانست ارائه شده ندارد
بیشتر بیعت را به اثر صادق
نماز از او در این بی اعتمادی از خود بود
همسر.
این بود که اگر کافر professed در
ارواح باید توسط شبح وحشت زده
داستان.
"و تو ذهن! گفت :" آقای Cruncher.
"هیچ بازی های به روز بعد!
اگر من به عنوان یک کاسب صادق ، موفق در
ارائه jinte از گوشت و یا دو ، هیچ یک از
خود را از دست زدن به آن نیست ، و چسبیده به
نان است.
اگر من به عنوان یک کاسب صادق ، هستم قادر به
ارائه آبجو کوچک ، هیچ یک از شما
اعلام بر روی آب.
هنگامی که شما به رم برود ، را به عنوان رم کند.
رم خواهد بود زشت مشتری به شما ، اگر شما
نمی کنند.
_I_'m رم خود را ، می دانید. "
بعد از آن او شروع به گله مند دوباره :
"با شما پرواز را به چهره خود را
wittles و نوشیدنی!
من نمی دانم چگونه شما کمیاب mayn't را
wittles و اینجا آب می نوشند ، توسط flopping شما
کلاهبرداری و رفتار خود را بی عاطفه.
نگاهی به پسر خود : او your'n _is_ است ، او نه؟
او را به عنوان نازک به عنوان توفال کوبی کردن.
آیا شما خود را مادر صدا ، و نمی دانم
که وظیفه اول یک مادر است به او ضربه
پسر می شود؟ "
این جوان را لمس کرد. جری در محل شرکت در مناقصه ؛
adjured که مادر خود را به انجام اولین بار او را
وظیفه ، و ، هر چیز دیگری او بود یا
، غفلت بالاتر از همه چیز به غیر روحانی خاص
استرس بر ترشحات از آن مادر
بنابراین تابع affectingly و ظرافت
نشان داد پدر و مادر های دیگر او.
بنابراین شب دور با عینک
خانواده Cruncher ، تا زمانی که جری یانگ شد
دستور داد به رختخواب ، و مادر او ، تحت گذاشته
احکام مشابه ، آنها را به اطاعت.
آقای Cruncher beguiled ساعت قبل
از شب را با لوله های انفرادی ، و اصلا
بر گشت خود را شروع نمی شود مگر اینکه نزدیک به
ساعت یک است.
که نسبت به کوچک و شبح مانند ساعت ، او
گل رز تا از صندلی خود ، در زمان خارج کلیدی
جیب خود ، باز یک کمد قفل شده ، و
گورها] بیرون آورده یک گونی ، از دیلم
اندازه مناسب ، طناب و زنجیر ، و
ماهیگیری دیگر مقابله با آن طبیعت است.
خلاصی از این مقالات مربوط به او را در
شیوه ای ماهرانه ، او عطا فراق
بی اعتنایی در خانم Cruncher ، خاموش
نور ، و خاموش می شود.
جری یانگ ، که فقط ساخته شده بود ظاهری از
undressing زمانی که او به رختخواب رفت ، نبود
مدت ها پس از پدرش.
تحت پوشش تاریکی او پس از
از اتاق و به دنبال آن پایین پله ها ،
دنبال کردن دادگاه ، پس از خارج به داخل
خیابان.
او در هیچ uneasiness بود مربوط به خود را
از وارد شدن به خانه دوباره ، برای آن بود
پر از lodgers ، و ایستاده بود دم در نیمه بسته نگهداشته شده
تمام شب.
Impelled توسط جاه طلبی قابل ستایش به مطالعه
هنر و رمز و راز از پدرش صادق
خواستار ، جری یانگ ، به عنوان نگه داشتن نزدیک به
جبهه خانه ها ، دیوارها ، و درگاه ، خود را به عنوان
چشم به نزدیک به یکدیگر برگزار شد ، خود را
افتخار پدر و مادر در نظر.
فرمان پدر و مادر افتخار شمال ، تا به حال
رفته نه چندان دور ، زمانی که او دیگر ملحق شد
شاگرد Izaak والتون ، و دو
trudged با هم.
در عرض نیم ساعت از اول
شروع ، فراتر از آنها بود حرکت
لامپ ، و بیش از حرکت نگهبانان ،
و از بر جاده تنهایی شد.
یکی دیگر از ماهیگیران را برداشت تا در اینجا بود -- و
که تا سکوت ، که اگر جوان جری بود
خرافاتی شده است ، او ممکن است که قرار
پیرو دوم از پیشه وری ملایم به
داشته باشد ، ناگهان ، خود را تقسیم
دو.
سه در ادامه ، جوان و جری در ادامه ،
تا سه متوقف تحت یک بانک
overhanging جاده ها است.
پس از بالا از بانک آجر کم بود
دیوار ، surmounted توسط پنجره.
در سایه از بانکی و دیوار سه
از جاده تبدیل شده است ، و تا کور
لین ، که از دیوار -- وجود دارد ، افزایش یافته است
برخی از هشت یا ده پا بالا -- تشکیل یک
سمت.
Crouching پایین در این گوشه میمیره ، peeping تا
لین ، شیء بعدی است که جری یانگ را دیدم ،
فرم افتخار پدر و مادر از او بود ، خیلی
به خوبی در برابر تعریف آبکی و تیره و ابر آلود
ماه ، nimbly پوسته پوسته شدن دروازه آهن است.
او به زودی بر سر ، و پس از آن دوم
ماهیگیر کردم بیش از ، و پس از آن سوم.
همه آنها به نرمی بر روی زمین کاهش یافته است
در درون دروازه ، و غیر روحانی وجود دارد کمی --
شاید گوش دادن.
سپس به آنها دور در دست خود و نقل مکان کرد
زانو.
این بود اکنون نوبت جری جوان به روش
دروازه : که او انجام داد ، نفسم را نگه داشته است.
Crouching دوباره در گوشه وجود دارد ، و
به دنبال ، او ساخته شده از سه ماهیگیران
چمن خزنده از طریق برخی از رتبه! و تمام
سنگ مزار در حیاط کلیسا -- از آن بود
حیاط کلیسا های بزرگ که در آنها بود -- به دنبال
در ارواح مانند به رنگ سفید ، در حالی که کلیسا
خود را در برج مانند شبح از نگاه
غول هیولا.
آنها متوجه خزش نه چندان دور ، قبل از آنها را متوقف
ایستاد و راست قامت.
و سپس آنها را به ماهی آغاز شد.
آنها با بیل برگرداندن fished ، در ابتدا.
پدر و مادر در حال حاضر مفتخر به نظر می رسد
شود تنظیم بعضی از ابزار مانند بزرگ
در بطری بازکن.
هر ابزار با آنها ، کار آنها
سخت کار می کرد ، تا زمانی که قابل توجه بسیار بدی
ساعت کلیسا تا جوان وحشت زده جری ،
که او ساخته شده خاموش ، با موهای خود را به عنوان سفت به عنوان
پدرش.
اما ، در دراز گرامی خود تمایل به دانستن بیشتر در
در این موارد ، نه تنها او را متوقف
او در حال فرار است ، اما او را به عقب lured
دوباره.
آنها هنوز هم ماهیگیری perseveringly شد ، زمانی که
او در در دروازه برای دوم peeped
زمان ، اما ، در حال حاضر به نظر می رسید که کردم
نیش می زنند.
بود صدا screwing و شکایت وجود دارد
پایین ، و چهره خود را خم شدند
تیره و تار ، تا اگر با وزن است.
با درجه آهسته وزن را شکست دور
زمین بر آن ، و آمد به سطح.
جری جوان به خوبی می دانست آنچه در آن می
باشد اما ، زمانی که او آن را دیدم ، و دیدم خود را
افتخار پدر و مادر در مورد به آچار باز کردن آن ، او
خیلی وحشت زده ، که تازه به چشم ،
که او ساخته شده خاموش دوباره ، و هرگز متوقف شود
تا زمانی که او تا به حال اجرا یک مایل یا بیشتر.
او نمی توانست متوقف شود پس از آن ، برای
چیزی کمتر از نفس لازم ، آن را
در حال مرتب کردن بر اساس طیفی که از نژاد او زد ،
و یکی بسیار مطلوب به پایان گرفتن
از.
او یک ایده قوی است که تابوت او تا به حال
بعد از او دیده می شود در حال اجرا بود و ، تصویر
به عنوان رقص در پشت سر او ، پیچ راست قامت ،
بر انتهای باریک آن ، همیشه در نقطه
پیشی گرفتن او و رقص در سمت خود را در --
شاید گرفتن بازوی خود را -- آن را تعقیب کننده بود
اجتناب.
این دیو ناسازگار و همه جا حاضر بود
بیش از حد ، برای ، در حالی که آن عبارت بود از ساختن کل
شب پشت سر او بسیار ناراحت کننده ، از او darted
به سواره رو برای جلوگیری از کوچه های تاریک ،
ترس از آینده آن رقص از آنها
مثل بادبادک پسر متورم ، بدون دم
و بال.
آن را در درگاه مخفی بیش از حد ، مالش آن
شانه های وحشتناک در برابر درب ، و
رسم آنها را به گوش خود ، تا اگر آن شدند
خنده.
آن را به سایه در جاده ها کردم ، و غیر روحانی
cunningly در پشت خود را به سفر او را.
در تمام این مدت دائما به آن رقص در تاریخ
پشت سر و به دست آوردن بر او ، به طوری که وقتی
پسر رو به در خانه خود او تا به حال دلیلی برای
در حال نیمه مرده است.
و حتی پس از آن او را رها نمی کند ، اما
به دنبال او طبقه بالا با دست انداز در هر
پله ، درهم را به تخت با او ، و
bumped پایین ، مرده و سنگین ، بر سینه او
هنگامی که او خوابش برد.
از خواب خود را مظلوم ، جری یانگ در
گنجه خود را پس از سپیده دم بیدار شده بود و
قبل از طلوع آفتاب ، با حضور خود
پدر در اتاق خانواده.
مشکلی با او رفته بود ؛ در
دست کم ، خیلی جوان جری ، استنباط از
شرایط خود را از برگزاری خانم Cruncher
توسط گوش ، ضربه زدن و پشت او را
سر در مقابل سر برد از تخت.
"من به تو گفتم که من می خواهم ، گفت :" آقای Cruncher ،
"و من."
"جری ، جری ، جری!" همسر او به التماس.
"شما خودتان را به مخالفت با سود
کسب و کار ، گفت : "جری" ، و من و من
شرکای رنج می برند.
شما می شد را به افتخار و اطاعت ، چرا شیطان
به نظر شما نیست؟ "
"من سعی می کنم به یک همسر خوب ، جری ،" فقیر
زن ، با اشک اعتراض کرد.
"آیا این که همسر خوبی برای مخالفت با شما
کسب و کار شوهر؟
آیا احترام به شوهر خود را به بی احترامی کردن به
کسب و کار خود را؟
آیا اطاعت شوهر خود را به او نافرمانی
در مورد این موضوع wital از کسب و کار خود را؟ "
"شما تا به حال به کسب و کار بسیار ناراحت کننده است برداشته نشده است
سپس ، جری ".
"این به اندازه کافی برای شما ،" retorted آقای
Cruncher ، "به همسر صادق
دکان دار ، و نه به اشغال زن خود را
ذهن با محاسبات زمانی که او در زمان خود به
تجارت و یا وقتی که او نیست.
ارج نهادن به همسر و اطاعت او اجازه می
تجارت تنها در دسترس نباشد.
ندای خودتان مذهبی زن؟
اگر شما یک زن مذهبی ، به من بدهید
یک بی دین!
شما هیچ حس بیشتر nat'ral وظیفه از
بستر این رودخانه تیمز تا به اینجا از
شمع ، و به همین ترتیب باید آن را به زد
شما خواهد شد. "
نزاع در تن کم انجام شد
صدا ، و در خاتمه صادقانه
دکان دار لگد زدن به در کردن او رس - خاکی
چکمه و دراز کشیدن در طول خود را در
طبقه.
پس از گرفتن جوانه زدن در ترسو او را در دروغ گفتن
پشت خود را ، با دست های خود را تحت زنگ زده خود را
سر به بالش ، فرزند خود را غیر روحانی کردن بیش از حد ،
و دوباره خوابش برد.
هیچ ماهی برای صبحانه وجود دارد ، و نه
بسیاری از هر چیز دیگری.
آقای Cruncher از ارواح بود ، و از
خلق و خوی ، نگه داشته و آهن گلدان - درب های او را به عنوان
پرتابه برای اصلاح خانم
Cruncher ، در مورد او باید هر گونه مشاهده
نشانه های خود را گریس گفت.
او و خار بود شسته در حد معمول
ساعت و خاموش با پسرش مجموعه به دنبال
تماس صوری است.
جری یانگ ، راه رفتن با مدفوع تحت
بازوی خود را در کنار پدر خود در کنار آفتابی
و شلوغ ناوگان و خیابان ، در بسیار
مختلف جری یانگ از او از
شب گذشته ، در حال اجرا از طریق صفحه اصلی
تاریکی و تنهایی خود را از تیره و تار
تعقیب کننده.
حیله گری او تازه با روز ، و خود را
qualms با شب رفته بودند -- که در آن
خاص آن است که غیر محتمل نیست که او
compeers در ناوگان کوچه و خیابان و شهر به حال
از لندن ، که آن روز صبح خوب است.
"پدر ، گفت :" جری یانگ ، همانطور که راه می رفت
همراه : مراقبت برای حفظ در طول بازو ،
و به مدفوع و بین آنها :
"what'sa معاد مرد؟"
آقای Cruncher آمد به توقف در پیاده رو
قبل از او جواب داد : "من می دانم چگونه باید؟"
"من فکر کردم شما knowed همه چیز ، پدر ،"
گفت : پسر بی هنر.
"لبه دار کردن! خوب ، "بازگشت آقای Cruncher ، رفتن
تاریخ دوباره ، و بلند کردن کلاه خود را به دادن
خوشه خود را رایگان بازی ، "دکان دار he'sa."
"چه کالا ، پدرش؟" خواسته سریع
جری یانگ.
"محصولات او ، گفت :" آقای Cruncher ، پس از
تبدیل آن بیش در ذهن او ، "شاخه
از محصولات علمی. "
"بدن انسان' است ، نه ، پدر؟ "پرسید :
پسر پر جنب و جوش.
"من معتقدم که آن چیزی است که از مرتب کردن"
گفت : آقای Cruncher.
"آه ، پدر ، من باید تا می شود مانند
معاد مرد وقتی که من کاملا growed تا! "
آقای Cruncher ساکت بود ، اما او را تکان داد
سر در راه مشکوک و اخلاقی است.
"چگونه شما آن را بر dewelop شما بستگی دارد
استعداد.
مراقب باشید که dewelop استعدادهای خود را ، و
هرگز نه گفتن را بیش از شما می تواند کمک به به
هیچ کس و هیچ وجود دارد گفتن در
زمان حال چه شما ممکن است برای بودن می آید
مناسب برای. "
همانطور که جری یانگ ، بنابراین تشویق ، رفت و در
چند متری در پیشرفت ، به بوته مدفوع در
سایه بار ، آقای Cruncher ارسال
به خودش : "جری ، شما کاسب صادق ،
وجود دارد این است که امیدوار است wot پسر رتبهدهی نشده است خواهد شد
برکت برای شما ، و به شما پاداش
برای مادرش! "
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها لینک دائم زیرنویسها انگلیسی زبان خارجی ترجمه ترجمه