Tip:
Highlight text to annotate it
X
ميدوني,واقع?دل?برات تن?ميشه? !سم,فق?2 هفته اس?
چيزي که ميتونه هميشگي باشه ...هميشگي,و بعد-
بسيار خوب,خونخوار انگليسي دوباره بگو-
!چي رو؟ ...دوست دارم بشنوم-
.از لغات انگليسي استفاده کردي .بگو خونخوار !اوم,خونخوار
حالا بگو کثافت کثافت,تو کثافتي-
تو کثافت خونخواري خودشه-
!چرند بسه من بايد لباسمو بپوشمو نوشته هامو بخونم
اعصابت داغون شد,به نامزد نيمه لختت .بي اعتنايي ميکني
فقط 2 ثانيه همونجا بايست و اون باسن خوشگل .انگليسيتو تکون نده
!وايسا,يه هديه است !هميشه هديه ميگيري
اينو که ميگي احساس گناه ميکنم خوب اين فقط يه ايده است-
.هديه هم دارم بعدا بهت ميدم,فعلا ميخوام غافلگيرت کنم
!عاليه غافلگيري رو دوست دارم
واو,عاليه ميدونستم-
portobelloخيابون ,vintage ...فقط 10 پوند بود,البته بهمراه اين
تو دوزي خوبي داره,ابريشمه
!چي شد؟ بايد آماده شم
اين جلسه خيلي مهمه ,اگه عالي برگذار بشه خودت ميدوني که چي ميشه
...يان -سم
مرحمتي کن .لطفا ميدوني,داشتم به همين فکر ميکردم
...بعد از اينکه معامله رو بستي و فرستاديشون به درک
وقتش ميرسه که يه قدم بياي عقب آروم بشيو بياي اوهايو
سم ...ميخوام بياي-
. با من بياي به عروسي مادرم اونجا ميتوني خيلي هارو ببيني
!نمياي؟ ...خسته شدم از بس گفتم
...اما تو که ميدوني ميدوني که چقدر کارم گيج کننده بوده
واقعا متاسفم
باشه
در مورد نيومدنم به اينديانا واقعا متاسفم اوهايو-
.آخ, بازم ببخشيد ... من ميخوام بيام به ديدن مادرت اما
.در عروسي بعدي !کدوم عروسي؟
عروسيه ما. ساله ديگه ...من؟ با تو؟ با آدمي که گيجه
يه خل هندي با يه اينديانايي؟ .فکر نمي کنم
ميخوام حموم کنم حالا بفرما-
سم
سم
من عاليم نه؟ صبحانه ميخوري؟
ببين من اصلا اهميت نميدن که چقدر اين جلسه برات مهمه ببخش اما وقت ندارم-
!اوه اوه ...چه دست و پا چلفتييم
ببينم
!بهتر شد؟ خيلي-
خوبه
...يه زماني دستيابي به پيدايشي جديد
به آسوني آگاهي از اعتبار کارت اعتباري خواهد شد
...اين علم به ما قدرت
اينو ميده که آينده رو دگرگون کنيم !دگرگون کني؟ باورش داري؟-
...بله البته. در 50 سال آينده مردم هنوز هم دارن ميميرن-
...هنوزم تا ماشينتو ميشوري يهو بارون ميگيره و سنگها
.هنوزم تکون ميخورن اين قضيه خارج از کنترل تو هستش
تنها چيزايي که ميتوني روشون کنترل داشته باشي همون انتخابهاي خودته
بله. اينم يه ديدگاهيه ...اما اصلا وقت ندارم
.که در مورد سرنوشت بحث کنم من بايد سخرانيم رو تمرين کنم
امشب شام, رستوران تانترا, ساعت 7 !امشب, ساعت 7 ؟-
!شوخي ميکني نه؟ !شوخي؟ بيجا بکنم
کنسرت من, هموني که 3 ساله دارم براش تمرين مي کنم
!فهميدي؟ !آره,کنسرت فارغ التحصيليت
...من فراموش نکرده بودم, اون !امشب,ساعت 7-
!من احمقم
!معذرت ميخوام سم !باورم نميشه يادم رفته بود
موفق باشي, تو جلست, البته به اين احتياجي نداري تو عالي خواهي بود
!معذرت ميخوام
!مگه کوري؟ اه
...آخ نه !آدم احمق
.مراقب باش دير نکني...خودم درستش ميکنم, ...بعدا ميبينمت
.امشب تو کنسرت کنسرت؟ کدوم کنسرت؟
!شوخي کردم ....آخه فراموش کردنم بخاطره
....بخاطره روحيه ي انگليسيته
.باشه,خيلي خوب,امشب ميبينمت
آقايان,ما در اي جي اس تنها جلودار استفاده !از مسائل فني زيست شناسي نيستيم
!نه جلودار, بلکه پيشتازيم
!اه چي شده؟ امروز شکستمش
اما داره ساعت 11 رو نشون ميده خوب احتمالا عقربه ها تکون خوردن-
حداقل دوبار در روز اين اتفاق مي افته يه کاري برام ميکني؟-
به رستوران تانترا زنگ بزن و يه ميز براي ساعت 9 . برام رزرو کن
...براي سامانتا بايد يه هديه بگيرم براي فارغ التحصيليش؟-
!چطور يادت بود؟ ...خوب خودش گفته بود-
برات يه کارت دعوت فرستاده که روي ميزته
...ما ملاقاتت رو تنظيم کرديم براي !باشه باشه, فهميدم, ممنون
.بهر حال بهش قول دادم غافلگيرش کنم خوب, يه ژاکت چطوره؟
...يه شال, اونم قرمزش همين الان يکيشو داره-
.يه شال قرمز,آخرين باري که اينجا بود تنش بود ...چندين بار هم گفته که
!چقدر هم دوسش دارم !آره واقعا؟ خوب من کجا بودم؟
!دقيقا کنارش
...واقعا نميتوني درک کني
.چه احساسي دارم
...در آغوشم بگير, عزيزم
معذرت ميخوام که مجبورت کردم تا اينجا بياي که !منو سوار کني. سوار شو
...چه موهاي قشنگي. اه, منشي تلفني ...سلام,من همين الان اون دفتر آبيتو پيدا کردم
!هموني که دست نوشته هات توشه !الان تو راهه هتلم, همين الان ميرسم
!ببخشيد, ببخشيد
خانمها,آقايان ...ما امروز فرصتي يافتيم
.که به بشريت کمکي کنيم
ببخشيد, آقا؟
سلام, ممکنه شما براي من اين دفترو ببريد داخل جلسه؟
...آقاي ويندهام منتظرش هستن !متاسفم خانم
!اين بر خلاف قوانين هتله اما ممکنه شغلشو از دست بده-
!درسته, فاجعه است, اما مشکله من نيست
خدايا, شماها حتي وقتي تند و زننده هم هستيد !محترمانه حرف ميزنيد
...حال, به شرط سرمايه کذاري !اه, کيفو باز کرد, من بايد برم داخل
.عذر ميخوام مزاحم شدم, آقاي ويندهام اين براي شماست
من احساس کردم شما دقيقا به همين دفتر ....نياز داشتييي
انگار خودتون داريد, بسيار خوب
!اشتباه شد, واقعا متاسفم ...من فقط فکر کردم...ميخواستم
...که شما رو .مطمئن کنم ايشون همه چيزايي که احتياج هست رو دارند
.آخه ايشون سخت روش کار ميکردند ...منظورم اينه که, واقعا
کاملا خودشونو وقف اين کار کرده بودن
!البته خوب, اشتباه من بود, من
خوب, بهر حال خوشحالم که شما ها رو ملاقات کردم
.حق با شما بود اونا واقعا جدي هستن
!البته از نوعه خوبش
.خوب, خلاصه اينکه يان خوبه
.بهش پول بديد بعدا ميبينمتون
خوب, ميتونيم ادامه بديم؟
.من کيف پولمو يادم رفته بود
خودش يه دفتر داشت, بگيرش, ديگه .نمي خوام ببينمش
.فکر ميکنم خوب بود خوب بود؟-
,آره, نگاهاشون, استادانه بودنشون, ...نگاه هاي مصمم يان
.همون چيزي بود که مي خواستم .اما فکر ميکنم زياد حرف زدم
.تو؟ بيخيال, بيا بريم سر کار اونجا يه مردي بود که عاشق
.طبيعت بي فکر کار کردن تو ئه
!نمي تونم بزنم, من بدم .اوه بابا بيخيال
تو بد نيستي. ميدوني چرا؟
چون اگه تو بد بودي اين معنيش اين ميشد !که من يه معلم بدم
!که در واقع, من عاليم, درسته؟ !هنس, تو نميتوني بد باشي
درست اشاره کردي
.بسيار خوب, بيايد همه با هم شروع کنيم
1 , 2, 3.
آخرش پول رو قرض دادي؟ پولها کف دستم بود-
باورم نميشه سامانتا اون شاهکار ...رو امروز انجام داده, اونم بعد تمام ماجراهاي صبح که
.ميگفت مراقب باش و بپا خراب نکني
همه ي تازه عروسها اينطورين؟ .آره, اونم مخصوصا آمريکاييهاش-
اپرا آره,درسته-
.بچه ها نگاه کنين !ببخشيد خانم-
من متوجه شدم که شما اينجا کار ميکنيد, برام ...جاي سوال بود که
کي دست از اين کار مي کشيد؟ اوه, برو جيشتو بکن, باشه؟-
.اوه,لعنتي,ببخشيد رفيق درست ميشه رفيق, متاسفم-
بهر حال ديگه بايد برم
سامانتاست! خداحافظ بچه ها !خداحافظ رومئو-
!فکر مي کنم دوست داره قطعا دوست داره رفيق-
من به يه آدم واقع گرا نياز دارم که ...کاملا ساده به من بگه که
.اين کارو بکن يا اون کارو بکن
!اميدوارم !اون يان نيست؟
!چيکار داره مي کنه؟
.همون غافلگير کردنه که ميگفت
.تالار کليفتون لطفا
!اونجا مدرسه ي موسيقيه , اينطور نيست؟ امشب يه مراسم کنسرت اونجاست-
!نامزد شما موسيقيدانه؟ درسته-
!آيا شما تو زندگي مشترکتون مشکل داريد؟
!شما از کجا ميدونيد؟ ...راننده تاکسي ها دومين
.آگاهان از مسائل احساسي هستن
!خوب, مشکل کجاست؟
.نمي خوام در موردش صحبت کنم اينم نظر خوبيه-
.همه چيز ممکنه خود به خود درست بشه
!انگار نميتونم خوشحالش کنم ...چطور ممکنه شما کسي رو دوست داشته باشي و-
!ندوني که...چطوري دوستش داشته باشي؟
!خوب,اصلا دوستش داري؟ بله, خيلي زياد-
.خوبه,همينه که مهمه ...اون فردا ميخواد واسه دو هفته از اينجا بره
.و از من ميخواد که باهاش برم !چي ميشه اگه هيچوقت ديگه نبينيش؟-
!اين ديگه چه سواليه؟ بسيار خوب, اما تصور کن-
تو فرودگاه براش دست تکون ميدي و اون سوار هواپيما .ميشه و ديگه هيچوقت نمي بينيش
!اونطوري آيا ميتوني زندگي کني؟
!نه
!نه, نمي تونم
خوب ميدوني بايد چيکار کني, بايد .تشويقش کني
.و تنها, عاشقش باشي
!هنوز 2 تا چهارراه مونده !نميشه دست خالي باشي که-
اگه يان بليط خريده باشه, اگه بخواد با من بياد .چقدر عالي ميشه
.شايد واقعا بياد .اميدوارم, تو شايسته اي-
و اگه يان اينو ندونه هيچي نيست .جز يه احمق
.آره, تو هميشه ميدوني که چي بايد بگي و حالا همينو بخاطر بيار که تو زرنگي-
.که خيلي خوبه
اوقات خوشي داشته باشين ممنون, خداحافظ-
.حالا مالوينا والترز آواز جوليت والتز رو ميخونن
.هي, ممنون
تو آماده اي؟ بله, آخرش ميبينمت-
سفر به جفتتون خوش بگذره
.اوه,هي اليور اوه, کارت عالي بود, سلام
شوخي ميکني؟ اون اصلا نمي تونست اين برنامه رو از دست بده
ايشون عاليترين بودن, من خانم اندرو رو خيلي .دوست دارم
...همه دوست دارن, اگه فقط چند سال بزرگتر بودم
...اوه, اي کوچولو
اين ماله توئه اوه, ممنون-
يان, اين قشنگترين کارت نيست؟ بله-
ما بايد بريم ...بسيار خوب, من-
.مهم نيست, ما هم بايد بريم ديگه
!چه مصيبتي بود, دونبار قبول شد
!تراهرن ريد و من هم گند زدم !خدايا, يان, من واقعا متاسفم
فراموشش کن
!خوب...حالا چه ميکني؟
.لوتي فردا يه نمايش داره, يه گالري بزرگ, زينک
من ميخوام برم کمکش بنظر مفرح مياد-
ميخواي برقصيم؟
!کي تا حالا ديدي من برقصم؟ بسيار خوب,امروز بعد از ظهر کجا رفتي؟-
بعد از جلست؟ .امروز يه ميليون بار بهت زنگ زدم
خاموشش کرده بودم. نمي خواستم صداي هيچکس ...رو بشنوم, بقيه ي روز رو استراحت کردم
.فکر کردم و تو شهر قدم زدم در مورد چي؟-
.در مورد خودمون و کارهايي که خواهيم کرد
!نه, البته اين نه,
بايد قبول کني که امروز صبح خيلي عالي نبود و ...جلسه هم
...بسيار خوب, من نميدونستم که چيکار کنم
و بعدش با يه راننده تاکسي آشنا شدم .و با هم حرف زديم
راننده تاکسي؟ باهاش حرف زدي؟ ...خيلي خوب بود, منو متوجه کرد که-
ما با هم مشکلاتي داريم, همينطور کلي هم .بحث کرديم
.لذت بخش بود و بايد ازش ممنون باشم
چون همه چيز رو دور ريختو اين روز ...افتضاح رو هم بيخيال شد
.من مي پرستمت
...ميدوني اون چيزي که ميخوام بگم اينه که, من
.ميخوام مثل يه سرباز جلو برم, واقعا ميخوام
باشه؟
نه چي نه؟-
.نمي خوام مثل يه سرباز جلو بري
يان, اگه من تا حالا تو لندن موندم .فقط بخاطر تو بوده, بخاطر ما
و من ميخواستم باهات صميمي باشم ...چون فکر ميکردم
.که ما خاص هستيم واقعا هستيم-
واقعا؟ تو هرگز بهم نگفتي چه احساسي داري, يا در مورد خودت صحبت نکردي
نمي خواي خانوداه ي منو ببيني, مراسم .فارغ التحصيليه منو فراموش کردي
به دانش آموز من توپيدي و طوري ...رفتار کردي که انگار
اون يه بيماري مسري داره. يان, من ...ميدونم که تو نيتت خوب بوده اما
من احساس ميکنم که براي تو ...در درجه ي
.دوم قرار دارم
.که آزار دهنده است
و بدترين قسمت اينجاست که, من دارم به همين ها .عادت مي کنم
.من نمي فهمم ميدونم-
.اين همون چيزيه که داره منو ميکشه
اگر فقط يک روز وجود داشت يان, که ...هيچ چيز اهميتي نداشت
...بجز ما !اما من مي پرستمت-
!من نميخوام پرستيده بشم
.ميخوام بهم عشق بورزي
کجا داري ميري؟ ...دارم ميرم شب رو پيش لوتي باشم و-
...فردا هم برم فرودگاه و بعدش
!من بيشتر از اين نمي تونم
.امروز تو رو تو آژانس مسافرتي ديدم
کجا مي خواي بري؟ .يوهانسبرگ, واسه کار-
سامانتا! سامانتا! وايسا! خواهش !ميکنم
تو نميتوني اين کارو با من بکني. تو !نميتوني منو ترک کني
منظورت چيه؟ يعني من ديگه هيچوقت نمي تونم ببينمت؟
سوار ميشيد يا نه دوست من؟ !انتخاب با خودتونه
!سامانتا
!سامانتا
!سامانتا
!سامانتا, نه
.متاسفم
.مي خواستم که باهاش باشم
.واقعا مي خواستم
چطور ميتونه اين اتفاق افتاده باشه؟ چطور ميتونه ديگه رفته باشه؟
من دارم روي اين آهنگ کار ميکنم که در مورد ...من و يانه. ميخوام قبل رفتنم
اينو بهش بدم, اما ميترسم خوشش ...نياد
.واسه همين بجاش براش يه ژاکت خريدم ...هميشه ميگن تو ارتباطات يکي هست که
.بيشتر عاشقه .اوه,خدايا,اميدوارم اون من نباشم
!يه کلمه ديگه بخوني ميکشمت
!شوخي کردم !تو,تو,تو اينجاي؟-
!بله و تو داري با کارهات منو ميترسوني ...من
...من...من !تو چي؟-
...من !...تو-
.بسيار خوب, ميخوام بهت نزديک بشم
.حالا ميخوام بغلت کنم
.خوبه, همه چيز خوبه
!واقعا دلم برات تنگ ميشه .منم همينطور, واقعا دلم برات تنگ ميشه سم
.اميدوارم بفهمي براي من مهمه که باور کني
من تو رو باور ميکنم و متنفرم از اين که .تو اينقدر خودتو عذاب بدي
خوب,بجاي اينکه دلت براي من تنگ بشه چرا با من نمياي اوهايو؟
سامانتا روشنه که نمياي-
من نمي تونم ...معلومه که نميتوني,کار داري,مي دونم-
.اون جلسه ي بزرگ !جلسه ي من, من جلسه دارم-
...و تو, تو بسيار خوب يان, خونسرد باش-
آروم باش .ببين, تو براي امروز کاملا آماده اي
.و عالي خواهي بود
جايي نرو! چيکار ميکني؟ ...بشين و اون باسن خوشگل انگليسيتو-
.تکون نده, نگاه هم نکن يه هديه است-
.يه هديه است !اين نمي تونه اتفاق بيافته
ميتونه, من دوست دارم براي تو هديه بگيرم و الان ...هم تقريبا واسه خداحافظي آماده ام
Portobello خيابان ... 10پوند باضافه ي
.....اين
!اوه, خداي من بسيار خوب-
اين عکس العملي نبود که انتظارشو داشتم ...متاسفم, من فقط-
يه کابوس وحشتناک داشتم و انگار ...نميتونم
...انگار نميتونم از دستش خلاص شم, انگار
...و تو
...ما ...ما-
بايد چيزي بخوريم؟...
بله, بله بايد صبحانه بخوريم
بريم صبحانه بخوريم, با هم
باشه
اوه, من عاليم
سامانتا؟ سامانتا مواظب ...قوري باش
.مواظبم, مردک ديونه ي عصباني
....من...من ميدونستم! من فقط .که ممکنه به خودت آسيب بزني
سم؟
اوه, معذرت ميخوام, صدام بلند بود؟ ...نه, در واقع من دوست دارم که-
. تو ميخوني !اوه, بهتره مذخرف نگي
تو يه شاعر عالي هستي و لازمه ...که اجازه بدي
.مردم اينو ببينن .اين يه هديه ي شگفت انگيزه
.تو متعصب شدي درسته-
.اوه, واي! خدايا, من چقدر احمقم
!تو دستت رو سوزوندي مشتاقي ببيني-
!اوه...اوه
!يان, چت شده؟ .من تقريبا هر روز خودمو با اون چيز لعنتي مي سوزونم
!مي سوزوني؟ آره, مي سوزونم-
!چيکار ميکني؟ ما هميشه از اون راه ميريم-
!و ميدوني چرا؟ !چرا؟-
چون اون طرف جاييه که تو کار ميکني و .من هم تدريس ميکنم
.بيا از يه راه جديد بريم !دور بزنيم, جالبه ها
من اين مسير رو بيشتر دوست دارم, تو هم همينطور؟
!واو
مواظبي, چرا؟ ...آره, من فقط فکر کردم-
.اون موتور سوار يکم انگار...سرعتش زياد بنظر ميومد
!مواظب باش کجا داري ميري مگه کوري؟-
!اون يه خواب نبود !چي؟-
همه ي اين چيزهايي که دارن امروز اتفاق مي افتند رو .من ميدونستم که اتفاق خواهند افتاد
!منظورت چيه؟ ...اون ژاکت ابريشميه, سوختنت
اينکه نوشابه رو لباست ريخته بشه,من...همه ي .اينها رو تو خواب ديده بودم
...بعضي هاش يکم متفاوت اتفاق افتاد اما ...باشه, خونسرد باش. تو يه چيزايي ميدوني-
...من بد شانسي آوردم و من اون بدشانسي نبود-
.انگار تقريبا اتفاق افتاده .تو نميدوني چه خواهد شد
تو خوابت چه اتفاقي افتاد که اين همه !تو رو ترسونده؟
...اون
!اون خيلي وحشتناک بود بسيار خوب-
بيا منطقي باشيم. تو خوابت ...يا توهم تو
!يا هر چيز ديگه اي, اتفاق بعدي چيه؟
...تو برميگردي خونه که لباست رو بشوري و
.و من ميرم به جلسم !خيلي وحشتناکه-
اوه, راستي من تو راهه جلسه ساعتم رو .ميشکنم
.خوب, حالا ما اين کارو ميکنيم .با هم ميريم به اداره ي تو
و اگر ساعتت شکست ما ميفهميم که يه اتفاقاتي داره ميافته
!و باهاش مبارزه ميکنيم باشه؟
.تقريبا رسيديم
.دستهامون تو دستهاي همديگست .من اينو دوست دارم
منم همينطور !اوه-
!هنوز زمان رو داري؟
!معذرت ميخوام, ساعتت رو؟
.سالمه فقط يه کم عصبي هستي-
!درسته, حق با تو بود !خوب, تو حالت خوبه؟-
!براي جلسه آماده اي؟ بله-
موفق باشي, تو جلست, البته به اون احتياجي نداري تو عالي خواهي بود
.امشب تو کنسرت ميبينمت کنسرت؟ کدوم کنسرت؟-
.شوخي کردم
...ميدوني امشب تو کنسرت
.بيخيال
خداحافظ امشب ميبينمت-
يه کاري برام بکن , به رستوران تانترا زنگ بزن و .يه ميز براي ساعت 9 برام رزرو کن
... و براي سامانتا بايد يه هديه بگيرم براي فارغ التحصيليش؟-
.فراموش کردي, من 2بار بهت گفتم
بله, نه, نميدونم که فراموش کردم !يا نه
من ديروز فراموش کرده بودم , اما .فکر نميکنم امروز فراموش کنم
!تو ديروز هم همينو پوشيده بودي؟ ...ممکنه-
با اون يک قرون حقوقي که تو بهم ميدي .من چيزاي کمي ميتونم بخرم
!کلير, ميتونم يه سوالي ازت بپرسم؟ اگه مجبوري-
آيا تا بحال خوابي ديدي که فرداش همه چيز برات آشنا باشه؟
!از تو خواب باشه؟ بله, من که داشتم-
مثلا ديشب خواب ديدم حوصلمو تا سر حد ...مرگ سر خواهي برد و
...و امروز صبح, بيا و ببين !جدي باش؟-
!جدي؟ بله-
يان, من باور دارم که خواب چيز !مهميه
بايد بهش توجه کرد !پس تو اينطور فکر ميکني؟-
بله
و همينطور باور دارم که بايد هر چه زودتر .بري به جلست
وگرنه اخراج ميشي و من هم .بيکار
.و اينها اهداف اصلي اي جي اس هستند
براي طراحي رفتار جديد, درمان و جلوگيري ...از بيماريهاي بيشمار
.که به بشريت ضربه وارد ميکند
من خوشحالم و با فتخار شما رو ...آگاه ميکنم که اي جي اس
.پيشتاز رقابت در اين راهه
حال
...به شرط سرمايه گذاري
اين طرح هاي 7 ساله سند محکمي براي مباحث ما خواهد بود
...ما پايان تحقيقات رو 10 سال گفته بوديم و
! ميدونستم ميدونستم مياي اينجا
...بله, شما اوج صداي منو شنيديد
و ميتونم بگم که من هيجان رو در .صورت شما ميبينم
اوه, بيخيال دوستان, راحت باشيد, اينجا .که مهموني نيست
اين تحقيق در مورد طرح هاي عالي يا .از بين بردن هزينه ها نيست
.يا اينکه رقابت رو بيشتر کنيم ...در مورد اينه که به مردم
:گرانبها ترين هديه ي ممکنه رو بديم .زمان, اين يه هدف عاليه
.و من ميگم به دستش بياريم !شما چي فکر مي کنيد؟
!پولو قرض دادي؟ دادم-
عجيب بود آخه يه بار ديگه که سامانتا اومده ...بود به جلسه
!فکر ميکردم همه چيزو بهم ميريزه اوه, بهتون نگفتم بچه ها
.در مورد خوابم, معلومه که نگفتم آخه امشبه
.بسيار خوب, در مورد خوابت بگو بيشتر از يه خواب بود-
...اوه, آره يه چيزايي توش اتفاق مي افته که
...که معمولا پيامي از درون روحه و وقتي روح
.مياد و در ميزنه وقتشه که بذاري بياد داخل
اپرا نه-
دکتر فيل
نه نه, اين چيزي نيست که دارم دربارش حرف ميزنم ...اينها چيزايين که دقيقا
منم ميدونم اتفاق خواهند افتاد !معذرت ميخوام؟-
!ما قبلا همديگه رو نديديم؟ !مثلا تو خواب
!اوه, برو جيشتو بکن باشه؟ !ديديد؟ من ميدونستم اين اتفاق مي افته
.يان, ما همه ميدونستيم اينطوري خواهد شد
ميتوني يه چيز بدرد بخور به يادت بياري؟ مثل برنده جديد ساعت 3:30؟
نه نميتونم, اما ميدونم همه چيز همون طوره
.يه کم فقط تو مرتبه ي انجامش فرق ميکنه
.يه کم تو مرتبه ي انجام
!من..من بايد برم
خيابان مکنزي لطفا بله اقا-
!داري دستم ميندازي !بله آقا؟-
تو همون راننده ديروزيه هستي هر چيزي ممکنه-
تو ديروز چيزاي درستي از من ميدونستي !از زندگي زناشوييتون؟-
بله ...راننده تاکسي ها دومين آگاهان از-
مسائل احساسي هستند ديروز هم دقيقا همينو گفتيد-
... اگر شما همون هستيد و اين تاکسي هم همونه
!پس همه چيز مثل ديروز خواهد بود, همينطور در پايان روز
نامزد من سوار تاکسي ميشه و پشت ...چراغ ميمونه و
...اون مجروح ميشه و اون
!يعني اون اتفاق مي افته؟
درسته؟
!اگه سوار تاکسي نشه چي؟
!اگه از لندن ببرمش بيرون چي؟
!يا شايد بهتره بمونيم خونه
!بهم بگو, چيکار ميتونم بکنم؟ !بايد يه کاري باشه که من بتونم انجام بدم
.فقط يه چيز, تشويقش کن
...و
.عاشقش باش
!بذار برم بيرون, همين الان حتما قربان-
نه, لازم نيست آقا
!چرا نه؟ شما ديروز کرايه رو پرداخت کردين-
.بهتره عجله کني, وقت زيادي نداري
!سامانتا اندروز, کجاست؟ !نميدونم, شما حالتون خوبه؟-
اليور؟
.تو اتاق بغل هم 3 تا ديگه هستن
اليور؟
!سامانتا
!سامانتا
!متاسفم
سم! سم؟
!لوتي
.اوه , بدو
!ميتونم کمکتون کنم؟ .سلام, ميدونم که شما منو نمي شناسيد
...نگران لوتي هستم, بنظر عجيبه اما
بايد برش گردونم به آپارتمانش !هرگز شما رو اينجا نديده بودم-
.در واقع, من نامزد دوستشون هستم !شما سامانتا اندروز رو مي شناسيد؟
.البته, من خانم اندروز رو دوست دارم, همه دوستشون دارن
...اگه فقط يه کم جوونتر بودم
!زينک
هي,ميتونيم يه جا يه چيزي بخوريم؟ مثل يه بلوز بزرگ نباش-
!غرغرو
.سامانتا, خدايا شکرت, پيدات کردم تو اينجا چيکار ميکني؟-
.من بايد سامانتا رو در اولين فرصت از اينجا ببرم بيرون !تو امروز چت شده؟-
تو بايد به من اعتماد کني, همه چيز داره .مثل ديروز اتفاق مي افته
.بسيار خوب, اما ما تقريبا باهاش کنار اومديم ميدونم و شايدم حق با تو باشه-
شايدم از اضطراب باشه اما تمام اون چيزي که ! من ميدونم اينه که ما بايد از لندن خارج بشيم, فورا
.ولي من به لوتي قول دادم تو خيلي کمک کردي-
.حق با توست, اينها بهتره تو باغ باشن
!يان, من امشب کنسرت دارم, يادت مياد؟ سر موقع برمي گردونمت, قسم مي خورم-
بيا, بيا بريم, من مجبورم تو رو از لندن خارج کنم .به من اعتماد کن
.بسيار خوب, بريم !حالا بگو کجا ميخواي که بريم؟-
.تو گفتي هر جايي که من بخوام ...پس سوالاي احمقانه نپرس و از ندونستن اينکه
.چه اتفاقي خواهد افتاد لذت ببر
يه لحظه وايسا ...چي فکر ميکني؟ اگه نميخواي
.همينجا تمومش کنيم پس بذار ادامه بديم ...تو از کجا ميدونستي که اين راهه-
.تو بهم گفته بودي که اهل کجايي .من هيچوقت خانوادت رو نديدم
اونا سرشون شلوغ بوده ...واقعا مي خوام ببينم-
...که تو کجا بزرگ شدي, که يان کجا رفته مدرسه
و سوکر بازي کرده, معذرت ميخوام, فوتبال, لغت .آمريکاييش رو گفتم
.تو در کجاتبديل به مردي شدي که من عاشقشم
اگه چيزي رو ميخواي مخفي کني پس نبايد هرگز "ميگفتي "هرجا تو دلت بخواد
.رعد و برق بود؟ فکر کنم صداي رعد و برق شنيدم ...مي خواد بباره, منظورم اينه که
!داره بارون مياد درسته؟ ميخواي ازش فرار کني؟ ادامه بده-
.وقتي بچه بودم سراشيبيش تندتر بود ...بايد با ماشين آلات اومده باشند و
.صافش کرده باشند درسته, مگر اينکه تو عوض شده باشي-
من؟ امکان نداره هي, داريم ميريم به اون کلبه؟-
.نه, بايد بريم به قله ...بله رئيس, اما چي بالاي اون-
تپه ي جادوييه يان وجود داره؟ هيچي, در واقع-
.بجز يه جاي خلوت .دور از همه چيز
.من ميرفتم اون بالا براي مطالعه و فکر کردن .اون بالا احساس ايمني و آرامش مي کردم
.بارون ديگه کاملا جاري شده
بارش تو انگلستان؟ نه دقيقا بدو-
جاي تعجب نداره که منو هرگز نياورده بودي .خانواده ات رو ببينم
.اونا چه خونه ي نقلي اي دارن
!هي, چرا در مورد اونا بهم چيزي نگفته بودي؟
من هميشه در مورد دوستام و خانوادم ...با تو گپ ميزدم اما تو
.در مورد خودت حرفي نميزدي .سم, بيا فقط همه چيزو فراموش کنيم-
...ميدوني, من فقط ميخواستم فقط ميخواستم اينجا باشم, با تو
واقعا نمي خواي در مورد گذشتت صحبت کني, نه؟
يان؟ گذشته اهميتي نداره-
چيزي که مهمه الانه, فقط حال
.واقعا داري امروز خنده دار رفتار ميکني
ادامه بده, باشه؟
ميتونم يه سوالي ازت بپرسم؟ حتما-
...اگر به دلايلي فکر کني که وقت زيادي برات باقي مونده
منظورت امروزه؟
...نه, من .منظورم در زندگيه
!اگر فقط يک روز باقي مونده باشه, چيکار ميکني؟
سوال عجيبيه من فقط ميخوام بدونم-
.خوب, بيا تصور کنيم...آخرين روز زندگيم رو زمين
خريد کفش, خوردن 10 تا بستني ...شکلاتي و
يه جواب آسون بود, از رو بي مغزي
معلومه که ميخوام اون روز رو با تو بگذرونم واقعا؟-
.بله, البته .فقط با هم باشيم
.مثل الان, هيچ کاري هم نکنيم
...همين؟ منظورم اينه که
چيز ديگه اي نميخواي؟
يه ارتباط نزديک
ارتباط قوي
همه چيز رو با هم قسمت کنيم
چيزهاي احمقانه
چيزاي سخت
اين همون چيزيه که من هميشه براي خودمون ...ميخواستم و اگه ما اينو داشتيم
.هيچ چيز نميتونست ما رو برنجونه
دوستت دارم
خوبه
.بارون ديگه بند اومده ميخواي بري بالاي تپت؟
نه
ميخوام ببرمت يه جايي
بايد کوهنوردي کنم؟
شايد, يه دقيقه وايسا
نظر خوبيه
.پدرت مرد سخاوتمنديه ...فکر کنم تو بايد
مراقب مادرت باشي, درسته؟
اون وقت زيادي رو اينجا ميگذرونه؟ بله-
بعد از اينکه سال 93 بيکار شد, هميشه اينجاست
.وقتي بچه بودم پدرم قهرمان من بود ...فکر ميکردم اون قويترين مرد
.در جهانه. اون خيلي سربلند بود
شغلش توي کارخونه فقط يه شغل نبود براش, ميفهمي؟
همه دوستش داشتن, همينطور خانوادش
.ما همه ستايشش مي کرديم بنظر عالي ميومده-
اون عالي بود
اون عالي بود تا اينکه مالک تصميم .گرفت جاش رو عوض کنه
.و همه شغل هاشون رو از دست دادند
ديگه هيچوقت کار ديگه اي پيدا نکرد, اينجا .شد خونه ي دومش
از 15 سالگي اصلا فکر نمي کردم .که ديگه اون رو هوشيار ببينم
و تصميم گرفته بودم اين اتفاق براي من نيافته
.که زندگيم رو در توهم ديگران بگذرونم
.تو مجبور نيستي ميدونم, الان ديگه ميدونم-
اي کاش ميتونستم کمکش کنم اما تو فقط يه بچه بودي-
ميدونم, اما مراقبت از پدر
...قهرمانت, فقط از بين بردن
...درست جلوي چشمات
تو واقعا پدرت رو دوست داشتي
بله
اميدوارم بدونه که چقدر هم زياد
هر کجا که باشه, شرط ميبندم ميدونه چه احساسي داري
.يان, مرگ پايان عشق نيست
تو اينطور فکر ميکني؟
مي فهمم
چرا هيچ کدوم از اين چيزها رو قبلا نگفته بودي؟
...گمان ميکردم
...گمان مي کردم ...من فقط نميخواستم
.اين احساسو داشته باشم
.خيلي خوش حالم که ما اينجاييم
منم همينطور
.اي کاش مجبور نبوديم بريم کجا بريم؟-
.برگرديم به لندن, کنسرت فارغ التحصيليم بيا بر نگرديم-
.بيا فقط سوار قطار بشيم و به يه سويي بريم
ببين, من 16 سال ويالون تمرين کردم
.همينطور 3 ساله که دارم تدريس مي کنم ...ميخوام از يکي از بهترين مدارس
.موسيقي در لندن فارغ التحصيل بشم .من فکر ميکنم بايد بريم خونه
!تو مياي؟
بله
چيکار ميکني؟ فقط يه غافلگيريه کوچولو-
يه چيزي که دوست خواهي داشت !بسيار خوب-
.فکر نمي کنم زياد وقت داشته باشيم بيخيال-
.تو هميشه ميخواستي سوار بشي بله و ميدونم چرا سوار نشدم-
چون از ارتفاع مي ترسم عزيزيم, چيزي نيست که ازش بترسي-
من با تو خواهم بود ! درها-
.اوه, زيباست
هنوز مي ترسي؟
.اوه, عجيبه, انگار فراموشش کردم
.هي, متاسفم که مثل يه بلوز بزرگ بودم
چي؟ اينو از کجا ياد گرفتي؟-
از لوتي, درست از اين لفظ استفاده کردم؟ !بله, بهتر از اين نمي شد-
.ممنون براي چي؟-
اين روز عالي
.فکر ميکنم بهتره اينو واسه شام بپوشم .امشب عاشق خوانندگي ميشي
اوه, اين همون اپرا هستش که !من شيفته اش هستم؟
من ترجيح ميدم همينجا بمونم و به .خوندن تو گوش بدم جدي باش-
.هستم, نمي فهمم چرا تو نميخواي مردم شعر هات رو بشنوند
از چي مي ترسي؟ پيروزي يا شکست؟
بله !سم-
.من اون ها رو خواهم خوند, خواهم خوند کي؟-
يه روزي
کليد هامو ديدي؟ .همين الان داشتمشون
.اوه, حل شد, پيداشون کردم .من بايد يه سر برم اداره
چي؟ اداره؟ الان؟
بله, بعد از ظهر اونجا نبودم, ممکنه .بدون من بهم ريخته شده باشه
.فقط يه ثانيه وقت ميبره اونجا ميبينمت-
باشه
سلام, 75 تا کپي لازم دارم, تا دو دقيقه ي ديگه بر ميگردم
! يه روز...يه روز همين الانه
...خانمها و آقايان, قرار بود اين اخرين اجرا باشه
.اما ما براي شما يک برنامه ي استثنايي دارم
...سامانتا اندروز, يک مهاجر از آمريکا موافقت کردند که
.ما رو با يکي از قطعه هاي هنري خودشون مهمان کنند
سامانتا
.نميخواي که هوادار هاي آينده ات رو غمگين کني
.تو دردسر بزرگي افتادي
!واو
!واو
.باورم نميشه که تو اين کار رو کردي ميدوني, منظورم اينه که چه احساس شگفت انگيزي بود
!هيچ نظري داري در مورد اينکه چقدر وحشت زده بودم؟ معلوم نبود, تو عالي بودي-
اولش نمي تونستم نفس بکشم, اما بعدش .خونسردي وجودم رو گرفت
.خداي من, چه احساس شگفت انگيزي بود تو خيلي باور نکردني بودي-
.تو متعصبي و گناهکار-
هي, من گرسنمه, کجا بايد بريم شام بخوريم؟ هر جا که تو بگي-
بسيار خوب
اينجا رو دوست داري؟ فکر ميکردم از اينجا بدت مياد
اين دقيقا سليقه ي منه
.امروز تو جلست خيلي جذاب بودي
.منظورم قوي و مردونست
چي داري ميگي؟ ...تو, قوي-
مثل گاو اما تو امروز سر کارم نيامدي که-
.منظورم اينه که, من نديدمت .اومدم که دفتر آبيتو بهت بدم-
اما تو داشتيش, بخاطر همين .پيچيدم
.ضمنا تو واقعا جذاب بنظر ميومدي
.چشمهات رو ببند
فارغ التحصيليت مبارک !...خداي من_
بعضي از قطعه هاش قديمي اند و .بعضي هاشون هم نو
اون يه نوته موسيقيه, يه ويالون, اين يکي هم يه گل
اما تو هيچکدوم از اينها مفهومي نبود بجز .اونا که عالين, مثل تو
...ببين, قطاري که امروز سوار شديم
اون برج ايفل که هميشه دوشت داشتي ...ببينيش
...و اونجا هم يه ماهي تابه
تو تنها کسي هستي که من ميشناسم که ميتونه .کارهاي جسورانه بکنه
...اين يکي يه قلبه
.قلب من
حالا مال توئه
آماده اي؟ مطمئني نميخواي قدم بزنيم؟-
.داره بارون مياد خل, بيا بريم
!وايسا, وايسا
!چيه؟
دوستت دارم اوه, منم دوستت دارم-
.ميخوام بهت بگم چرا دوستت دارم !داره...داره بارون مياد-
ميدوني, نه؟
من بايد بهت بگم و تو لازمه .که بشنوي
از وقتي ديدمت عاشقت بودم, اما به خودم ...اجازه نداده بودم که
.تا امروز صادقانه حسش کنم .من هميشه رو به جلو فکر ميکردم
...بدون ترس تصميم ميگرفتم
...امروز, بخاطر چيزي که از تو ياد گرفتم
...هر تصميمي که گرفتم متفاوت بود
.و زندگي من کاملا تغيير کرد ...و ياد گرفتم
که اگر اون کار رو انجام بدم, دارم .عالي زندگي ميکنم
مهم نيست که تو 5 دقيقه وقت داشته باشي .يا 50 سال
...سامانتا, اگر بخاطر امروز نبود, اگر بخاطر تو نبود
.من هرگز نمي فهميدم عشق يعني چي
...پس از تو, به عنوان کسي که عشق رو به من آموخت, متشکرم
.و اينکه چطور بهم عشق ورزيده بشه
...نميدونم چي بگم
.مجبور نيستي چيزي بگي
.من فقط ميخواستم که بهت اين حرفها رو بگم
.ازت ممنونم, بيا بريم خونه
سوار ميشيد؟
.البته
چهار راه لاج ايت لطفا بله خانم-
تو وقت زيادي نداري
هر چيزي ممکنه
متاسفم
!نميتونم باور کنم که ديگه نيست
!منظورم اينه که, چرا من اينجام و اون نيست؟
.بعضي چيز ها خارج از کنترل ماست عزيزم
... يان, اون يه خواب, يه رويا يا يه همچين چيزي ديده بود
...اون ميدونست
و سعي کرد که به من بگه اما من باور نکردم
...درست قبل از اينکه داخل تاکسي بشيم
بهم گفت که چطور من بهش ياد دادم .که عشق بورزه
..دوست داشتن اون براي من خيلي آسون بود
...فقط ميخواست همه چيز رو بگه