Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل X. ماجراهای بیشتر از وزغ
درب جلو از درخت توخالی شرق مواجه است ، بنابراین وزغ در اوایل نامیده می شد
ساعت ، تا حدودی به وسیله نور خورشید روشن جریان در او ، تا حدودی
بیش از سردی انگشتان پا خود را ، که ساخته شده
او رویای که او در خانه در بستر خود را در اتاق خود خوش تیپ با پنجره تودور بود ، در
شب سرد زمستان ، و bedclothes خود را رو کرده بود ، گله مند و معترض آنها
می تواند سرماخوردگی دیگر ایستادن نیست ، و به حال
اجرای طبقه پایین به آتش آشپزخانه به خود را گرم و به دنبال او در لخت
پا ، همراه مایل و مایل یخی سنگ آسفالت شده معابر ، استدلال و beseeching آنها را
معقول باشد.
او احتمالا می شده اند تحریک خیلی پیشتر ، او خواب برای چند هفته بود نه بر
نی در طول پرچم سنگ ، و تقریبا به فراموشی سپرده احساس دوستانه از ضخامت
پتو کشیده و دور تا چانه.
نشسته ، او مالیده ، چشمان او را اول و شکایت خود را دست و پا بعدی ، تعجب برای
لحظه ای که در آن او بود ، دور به دنبال دیوار سنگ آشنا و کمی محروم
پنجره ، و سپس با یک جهش از قلب ،
به یاد همه چیز را -- از فرار او ، پرواز خود را ، پیگیری خود را به یاد ، اول و
بهترین چیز از همه ، که او آزاد بود! رایگان!
کلمه و فکر به تنهایی به ارزش پنجاه پتو بودند.
او از پایان گرم بود برای پایان دادن به او از جهان با نشاط در خارج از فکر ، مشتاقانه در انتظار
برای او را به ورود به نصرت او ، آماده به او خدمت می کنند و بازی به او ،
اضطراب به او کمک کند و او را نگه دارید
شرکت ، آن را به عنوان همیشه در روز از قدیمی شده بود و قبل از بدبختی بر او سقوط کرد.
او خودش را تکان داد و از برگ های خشک را از مو خود را با انگشتان دست خود را خار و او
کامل توالت ، چهارم به خورشید صبح راحت راهپیمایی ، سرما اما
اعتماد به نفس ، گرسنه اما امیدوار ، همه عصبی
وحشت از روز گذشته تیره را کنار استراحت و خواب و فرانک و آفتاب دلگرم کننده.
او تا به حال جهان همه به خود ، که آن روز صبح اوایل تابستان است.
زمین های جنگلی مرطوب ، که او آن را موضوعی ، انفرادی بود و هنوز هم : زمینه ای که سبز
موفق درختان خود را به انجام او با دوست بودند ؛ جاده به خودی خود ، زمانی که او
رسید آن ، در آن تنهایی بود که
در همه جا ، مانند یک سگ ولگرد به نظر می رسید ، به دنبال نگرانی برای شرکت است.
وزغ ، با این حال ، به دنبال چیزی است که می تواند صحبت می کنید ، و به او به وضوح که بود
راه او باید به آن بروید.
این است که همه بسیار خوب ، هنگامی که شما یک قلب نور ، و وجدان روشن ، و پول را در
جیب شما ، و هیچ کس پشم شویی کشور را برای شما به شما به زندان کشیدن خاموش
دوباره ، به دنبال که در آن اشاره به جاده و نقاط ، مراقبت بکجا.
وزغ عملی بسیار در واقع ، مراقبت و او می توانست راه را برای آن لگد
درمانده سکوت وقتی که هر دقیقه از اهمیت به او بود.
جاده این سایت متعلق به روستایی در حال حاضر توسط یک برادر کمی خجالتی بود ملحق شده در شکل
از یک کانال ، که دست خود گرفت و همراه در کنار آن در اعتماد به نفس کامل ambled ،
اما با همان زبان گره خورده است ، نگرش و خاموش به سوی غریبه است.
زحمت آنها را! 'گفت وزغ به خود است. اما به هر حال ، یک چیز روشن است.
هر دوی آنها باید از جایی ، و رفتن به جایی است.
شما نمی توانید بیش از آن. وزغ ، پسرم! '
به همین دلیل او صبورانه در راهپیمایی توسط لبه آب.
گرد آمد خمش در کانال plodding اسب انفرادی ، دولا شدن به جلو ، همچنانکه اگر در
فکر اضطراب.
از آثار طناب متصل به یقه خود را کشیده شده یک خط طولانی ، سخت به نظر برسند ، اما فرو بردن
با گشاد گشاد راه رفتن او ، بخش بیشتری از چکیدن مروارید وار قطره.
وزغ اجازه عبور اسب ، و در انتظار آنچه سرنوشت او ارسال ایستاد.
با چرخش دلپذیر از آب آرام و در تعظیم بلانت آن بارج در کنار از داخل است و فقدان
او ، پر زرق و برق رنگ سطح لبه بالایی دیوار کشتی خود را با مسیر بکسل ، تنها سرنشینان آن بزرگ
زن تنومند پوشیدن کتانی خورشید نوعی کلاه بی لبه زنانه ومردانه ، یکی از بازوی پر زور در امتداد پنجه گذاشته شده است.
"صبح ، خوب چیه خانوم!' او به وزغ اظهار داشت ، به او جلب کرد تا سطح با او.
"من به جرات گفت در آن است ، چیه خانوم!' پاسخ وزغ مودبانه ، او در طول مسیر دو راه می رفت
پهلو به پهلو از او. "من به جرات آن را صبح خوب به آنها که
نه در مشکل درد ، مانند آنچه که من هستم.
در اینجا دختر ازدواج کرده من ، او می فرستد به من پس عجله برای آمدن به او را در یک بار ، پس
خاموش من می آید ، نمی دانستند آنچه ممکن است اتفاق می افتد یا اتفاق خواهد افتاد ، اما از ترس
بدترین حالت که شما را درک میکنند ، خانم ، اگر شما یک مادر هستید ، بیش از حد.
I'm در شستشو و شویی -- من کسب و کار من به مراقبت از خود باقی مانده
خط ، شما باید بدانید ، چیه خانوم -- و من سمت چپ فرزندان جوان من پس از خود ،
و مجموعه ای موذی و مزاحم
IMPS جوان می کند وجود ندارد ، چیه خانوم و من تمام پول من را از دست داده و گم کرده ام ،
و برای آنچه ممکن است اتفاق می افتد به دختر متاهل من ، چرا ، من دوست ندارم به
از آن فکر می کنم ، چیه خانوم! '
کجا ممکن است دختر متاهل خود زندگی چیه خانوم؟ 'از زن بارج خواست.
او زندگی می کند نزدیک به رودخانه ، خانم ، 'پاسخ وزغ.
نزدیک به یک خانه خوب سالن وزغ نامیده می شود ، که در این somewheres hereabouts
بخش است. شاید شما ممکن است از آن شنیده می شود. "
'سالن وزغ؟
پاسخ : چرا ، من قصد دارم که راه خودم ، بارج ، زن.
این کانال می پیوندد به رودخانه برخی مایل بیشتر در مورد ، یک سالن کوچک وزغ فوق و
سپس آن را پیاده روی آسان است.
شما آمده همراه در بارج با من ، و من شما را آسانسور می دهد. "
او بارج نزدیک به بانک ، و وزغ سازی ، با بسیاری از فروتن و سپاسگزار
قدردانی ، به آرامی در هیئت مدیره پا و پایین با رضایت بزرگ نشسته است.
شانس وزغ دوباره! فکر می کرد.
من همیشه در بالا آمده! '' بنابراین شما در کسب و کار شستشو هستید ، چیه خانوم؟ '
بارج زن مودبانه گفت ، چرا که آنها glided همراه.
و کسب و کار بسیار خوبی که شما دارید ، من به جرات گفت ، اگر من بیش از حد آزاد در
گفت : تا '' بهترین کسب و کار در کل کشور ، "
گفت : وزغ ظریفانه.
"طبقه مرفه را به من می آیند -- wouldn't برو به هر کس دیگری اگر آنها پرداخت می شود ، آنها می دانند
من تا به خوبی. ببینید ، من درک می کنم کار من کاملا
و شرکت به آن همه از خودم.
شستشو ، اتو کردن ، روشن starching ، ساخت پیراهن خوب کودک سخت برای لباس شب --
همه چیز زیر چشم خود من انجام می شود! '
اما مطمئنا شما تمام است که کار خود را انجام نمی چیه خانوم؟ 'بارج پرسید : زن
با احترام.
، گفت : 'O ، من دختران' وزغ آرامی : بیست دختران یا thereabouts ، همیشه در
کار می کنند. اما شما می دانید آنچه دختران ، چیه خانوم!
hussies کمی تند و زننده ، این چیزی است که من اسمش 'EM!
گفت : "بنابراین من ، بیش از حد ،' بارج زن با heartiness بزرگ.
اما من به جرات می گفت مال شما تنظیم شما به حقوق ، trollops بیکار!
گفت : و شما را بسیار می پسندم شستن؟ '' من آن را دوست دارم ، 'وزغ.
"من و تنها کافی است که بر روی آن را پرت گویی کردن.
پس هرگز از زمانی که من هر دو بازو در شستشو وان خوشحال است.
اما ، پس از آن ، آسان به من که می آید! هیچ مشکلی در همه!
لذت واقعی ، من به شما اطمینان دهم ، چیه خانوم! "
چه کمی شانس ، از ملاقات شما! 'مشاهده بارج زن ، متفکرانه.
"یک تکه به طور منظم از بخت خوب برای هر دو ما!'
"چرا ، چه چیزی شما چیست؟ پرسید : وزغ ، عصبی.
خوب ، به من نگاه ، در حال حاضر ، 'پاسخ بارج زن.
"من دوست دارم شستشو ، بیش از حد ، تنها همان عنوان کار را بکنید ؛ و برای همین موضوع ، چه من دوست دارم
یا نه من برای انجام تمام من خود ، به طور طبیعی ، در حال حرکت در مورد من.
او حالا شوهر من است ، چنین شخص را برای shirking کار خود و خروج از بارج به
من ، که هرگز لحظه ای را برای دیدن به امور خود من دریافت کنید.
با حقوق او باید به اینجا در حال حاضر ، چه فرمان یا مراجعه کننده به اسب ، هر چند
خوشبختانه اسب حس به اندازه کافی برای حضور به خود است.
به جای آن ، او با سگ رفته ، برای دیدن در صورتی که نمی توانید انتخاب کنید تا خرگوش
برای شام جایی. می گوید او به من تا گرفتن در قفل است.
خوب ، که ممکن است -- من به او اعتماد ندارند ، یک بار او می شود با آن سگ که بدتر
از او است. اما در این میان ، چگونه من با من
شستشو؟ "
'O ، در مورد شستن ذهن هرگز ، گفت : وزغ ، شهوت و میل نیست این موضوع.
"سعی کنید و ذهن خود را در آن خرگوش تعمیر. خرگوش جوان چربی خوب ، من محدود می شود.
هر پیاز؟ '
من می توانم ذهن من را بر هیچ چیز به جز شستن من ثابت نیست ، گفت : بارج زن ، و من
تعجب شما را می توان صحبت از خرگوش ، با چنین چشم انداز شاد قبل از اینکه شما.
پشته There'sa چیز از معدن که شما را در گوشه ای از کابین پیدا.
اگر شما فقط می خواهید یک یا دو از ضروری ترین مرتب کردن بر اساس -- من نمی خواهد سرمایه گذاری برای توصیف
آنها را به یک خانم مثل شما ، اما شما آنها را در یک نگاه تشخیص -- و قرار دادن آنها
از طریق شستشو و وان را به عنوان ما به همراه ، به همین دلیل ،
خواهید بود آن را لذت بخش برای شما ، که شما به درستی می گویند ، و کمک واقعی برای من.
شما وان دستی و صابون و یک کتری را روی اجاق گاز و یک سطل را به مسافت
تا آب از کانال با.
سپس من باید بدانید که شما خودتان را با بهره گیری ، به جای نشستن اینجا غیر فعال ، به دنبال در
مناظر و خمیازه کشیدن سر خود را. '
: 'در اینجا ، شما اجازه دهید من هدایت!' گفت : وزغ ، در حال حاضر کاملا وحشت زده ، و سپس شما می توانید
در خود را با شستن راه خود را. من ممکن است چیز خود را ، از بین بردن و یا انجام نمی EM به عنوان
شما می خواهم.
من بیشتر به چیزهای آقایان خودم استفاده می شود. این خط ویژه من است.
'به شما اجازه هدایت؟" پاسخ داد : بارج زن ، خنده.
طول می کشد تا برخی از عمل برای هدایت یک بارج مناسب است.
علاوه بر این ، این کار کسل کننده است ، و من می خواهم به شما خوشحال می شود.
خیر ، شما باید شستن شما هستند تا علاقه ، انجام دهد و من به فرمان چوب
که من درک می کنم. سعی نکنید و محروم کردن من از لذت بردن از
شما با دادن یک درمان! "
وزغ نسبتا گوشه بود. او برای فرار از این راه نگاه کرد و که را دیدم
که او بیش از حد از بانک برای یک جهش در پرواز بود ، و sullenly خود استعفا داد
به سرنوشت خود است.
او فکر میکرد : اگر آن که می آید ، در نومیدی ، گمان می کنم هر احمق می تواند WASH! '
او وان ، صابون ، و necessaries دیگر از داخل کابین از ذهن ، چند انتخاب لباس در
تصادفی سعی در بحر تفکر غوطهور شدن او در نگاههای گاه به گاه از طریق پنجره های لباس های شسته شده دیده می شود ،
و مجموعه را به.
مدت نیم ساعت گذشت ، و هر دقیقه از آن را دیدم وزغ گرفتن crosser و crosser.
هیچ چیز که او می تواند به چیزهایی که به نظر می رسید ، لطفا به آنها و یا انجام آنها خوب است.
او سعی coaxing ، سعی کرد صورتم سیلی ، مشت او سعی کردند ، آنها به او لبخند زد
وان unconverted ، در گناه اصلی خود خوشحال است.
یک یا دو بار او عصبی بیش از شانه خود را در بارج زن نگاه کرد ، اما او
به نظر می رسد که زل زده در مقابل او ، جذب شده در فرمان او.
پشت او بد ached ، و او با بی میلی متوجه که پنجه های او شروع به دریافت کنید
تمام crinkly. در حال حاضر وزغ از پنجه های خود بسیار افتخار بود.
او تحت واژه ها نفس خود را muttered است که باید لب از هر دو عبور هرگز
washerwomen یا وزغ و صابون را از دست داد ، برای مدت یک پنجاهم است.
پشت سر هم از خنده ساخته شده ، خود را راست او و نگاه گرد.
بارج زن بود تکیه به عقب و خنده unrestrainedly تا اشک زد
چشمان او.
او gasped : 'من که مشغول تماشا شما تمام وقت ،'.
"من فکر می کردم شما باید یک شوخی فریب امیز در تمام طول ، از راه پسند شما صحبت کردیم.
زیبا زن رختشوی خانوادگی شما!
بسیار شسته شده هرگز به عنوان یک ظرف نفوذ در زندگی شما ، من غیر روحانی! '
خلق و خوی وزغ که وحشیانه نهفته بود برای برخی از زمان ، در حال حاضر نسبتا جوشانده
بر این ، و او تمام کنترل خود را از دست داد.
"شما رایج ، کم ، چربی بارج زن او فریاد زد :' ، 'آیا شما جرات صحبت شما
betters مانند آن! زن رختشوی خانوادگی در واقع!
من به شما می دانم که من هستم وزغ ، بسیار شناخته شده ، مورد احترام ، با تمایز
وزغ!
من ممکن است تحت یک بیت از یک ابر در حال حاضر باشد ، اما من نمی خواهد خندید
bargewoman! 'زن منتقل شد نزدیکتر به او و peered
تحت نوعی کلاه بی لبه زنانه ومردانه خود را کاملا و از نزدیک.
"چرا ، بنابراین شما هستند!' او گریه. "خوب ، من! هرگز
نفرت انگیز ، تند و زننده ، وزغ crawly! و در بارج تمیز خوب من ، بیش از حد!
حالا که چیزی که من نمی خواهد که.
او پنجه را برای یک لحظه واگذار. یکی از بزرگ بازو خالدار شدن شات و گرفتار
وزغ جلو پا ، در حالی که دیگر گریبانگیر او را پای عقبی سریع.
سپس جهان تبدیل شده ناگهان وارونه ، بارج به نظر می رسید به نقل مکان کردن به آرامی در سراسر
آسمان ، باد whistled در گوش او ، و وزغ در بر داشت خود را از طریق هوا پرواز ،
گردان به سرعت در حال رفت.
آب ، زمانی که او در نهایت آن را با چلپ چلوپ بلند رسید ، کاملا سرد ثابت
به اندازه کافی برای سلیقه خود ، هر چند سرما خود را برای سرکوب روحیه افتخار او کافی نیست ،
یا کاهش گرما را از خلق و خوی عصبانی خود.
او به سطح spluttering افزایش یافت ، و زمانی که او از علف هرز اردک خود را پاک کرده بود
چشم ها اولین چیزی که او را دیدم چربی بارج زن بود به دنبال بازگشت او را بیش از
استرن از بارج عقب نشینی و می خندیدند.
و او قول داد ، به عنوان او سرفه و خفه ، حتی با او باشد.
او برای ساحل رخ داد ، اما لباس شب بلند پنبه تا حد زیادی مانع تلاش های او ، و هنگامی که
او در طول لمس زمین متوجه شد که آن را سخت به صعود تا بانک unassisted شیب دار.
او را به یک دقیقه و یا استراحت دو به نفس خود را بهبود می یابند و پس از آن ، جمع آوری مرطوب او
دامن و بیش از سلاح خود ، او به همان سرعتی که پاهای خود شروع به پس از بارج اجرا
حمل او را با خشم ، وحشی ، تشنه انتقام.
بارج ، زن هنوز هم خنده بود که او خود جلب کرد تا سطح با او.
خودتان را از طریق له کردن شما ، زن رختشوی خانوادگی ، به نام ، و آهن
صورت خود را و آن را چین چین و مو جدار کردن ، و شما واقعا برای یک وزغ مناسب و معقول به دنبال عبور! '
وزغ متوقف شد هرگز به پاسخ.
انتقام جامد چیزی بود که او می خواست ، ارزان نیست ، باد می وزد ، پیروزی کلامی ، هرچند او از
یک یا دو چیز در ذهن او بود که او را دوست می گویند.
او را دیدم او می خواست قبل از او.
اجرای سریع او پیشی گرفت و اسب ، طناب مخصوص یدک کشیدن چیزی را unfastened و دور انداختن ، شروع به پریدن کرد
به آرامی بر روی پشت اسب ، و آن را خواست تا چهار نعل با لگد زدن به آن را با شور و نشاط در
طرف.
او برای این کشور باز سازی ، رها کردن دو مسیر ، و نوسانی اسب خود را پایین
کوچه پر چاله چوله.
هنگامی که او نگاه به عقب و دیدم که بارج بگل نشسته در سمت دیگر اجرا شده بود
کانال و بارج زن gesticulating طور افراطی و فریاد می کشیدند ، توقف ،
توقف ، توقف! '
گفت : "من شنیده ام که قبل از ترانه ، وزغ ، خنده ، او ادامه داد : اسب خود را رونق می بخشد
به بعد در زندگی حرفه ای وحشی خود را.
بارج اسب قادر به هر گونه تلاش بسیار پایدار بود و چهار نعل خود را به زودی
به صدای یورتمه رفتن اسب ، صدای یورتمه رفتن اسب و آن را به پیاده روی آسان فروکش کرد ، اما وزغ کاملا رضایت شد
با این دانستن است که او ، در هر صورت ، در حال حرکت ، و بارج نبود.
او کاملا بهبود خلق و خوی خود را داشت ، در حال حاضر که او چیزی او فکر واقعا را انجام داده بود
باهوش ، و او را به تنه زدن به همراه بی سر و صدا در مقابل نور خورشید راضی بود ، فرمان اسب خود
همراه با راه و رام کردن ، مسیر ، و تلاش
برای فراموش کردن چقدر طولانی بود از او تا به حال تا به حال یک وعده غذایی مربع ، تا کانال شده بود
بسیار دور پشت سر او باقی مانده است.
او به سفر برخی از مایلی ، اسب او و او و او احساس کسل کننده در گرم
آفتاب ، هنگامی که اسب را متوقف کرده است ، کاهش سر او ، و شروع به گاز زدن چمن ؛
و وزغ ، بیدار شدن از خواب ، فقط خود را از افتادن توسط تلاش نجات داد.
او در مورد او نگاه کرد و متوجه شد او در مشترک گسترده ، خال خال با تکه های سرو کوهی بود
و خاردار تا آنجا که او می تواند دید.
نزدیک او ایستاده بود کاروان کولی های تیره رنگ ، و در کنار آن یک مرد در یک سطل نشسته بود
سرازیر شدن ، بسیار شلوغ سیگار کشیدن و خیره به جهان گسترده است.
آتش از چوب سوزش در نزدیکی و روی آتش آویزان گلدان آهن ، و خارج از
که در گلدان چهارم bubblings و gurglings آمد ، و مطرح مبهم
steaminess.
همچنین بوی -- گرم و غنی و متنوع بوها - - که twined و پیچ خورده و wreathed
خود را در گذشته به کامل ، شهوت پرست ، بوی کاملی می باشد که به نظر می رسید مانند
روح از طبیعت گرفتن فرم و
ظاهر می شود به فرزندان او ، الهه درست باشد ، مادر آرامش و آسایش است.
وزغ در حال حاضر به خوبی می دانستند که او تا به حال نشده واقعا گرسنه قبل از.
آنچه او قبلا در این روز احساس بود ، حالت تهوع بیهوده صرف شده است.
این چیزی واقعی در گذشته ، و بدون اشتباه بود و آن را که باید با آن برخورد
سرعت ، بیش از حد ، و یا خواهد بود مشکل را برای کسی یا چیزی وجود دارد.
او کولی های بیش از دقت نگاه کرد ، تعجب مبهم که آیا این امر می تواند
آسان تر به مبارزه با او و یا گول زدن او را.
به همین دلیل او آنجا نشسته ، و استنشاقی و استنشاقی ، و نگاه لولی و لولی شنبه
و دودی ، و نگاه او.
در حال حاضر کولی در زمان لوله خود را از دهان او و اظهار داشت در راه بی دقتی ،
'می خواهند به فروش که اسب مال شما وجود دارد؟" وزغ به طور کامل گرفته شد عقب.
او نمی دانست که gipsies بسیار علاقه خرید و فروش اسب بودند ، و هرگز از دست رفته
فرصت ، و او منعکس نیست که کاروان همواره در حرکت بودند و در زمان
مقابله رسم.
تا به حال برای او رخ داده است به نوبه خود اسب را به پول نقد است ، اما پیشنهاد کولی
به نظر می رسید برای صاف کردن راه را به سمت دو چیز او می خواست تا بد -- پول آماده است ، و
صبحانه جامد.
'چیست؟' او گفت : ، 'فروش این اسب جوان زیبا از من به من؟
O ، نه ، آن را از این سوال. چه کسی را به خانه شستن به من
مشتریان هر هفته؟
علاوه بر این ، من بیش از حد علاقه به او ، و او به سادگی بر روی من dotes. "
کولی 'پیشنهاد : سعی کنید و عشق خر ،'.
'برخی از مردم انجام دهد."
'شما به نظر نمی رسد برای دیدن ، ادامه داد : وزغ ،' که این اسب خوب از من بریده است
بالاتر از شما در دسترس نباشد. He'sa خون اسب ، او است ، تا حدودی ، نه
بخشی که می بینید ، البته -- بخش دیگری است.
و او زیاد استعمال شده جایزه ، بیش از حد ، در زمان خود -- که آن زمان بود قبل از اینکه شما می دانستند
او ، اما شما هنوز هم می توانید آن را بر روی او در یک نگاه بگویید ، اگر شما را در درک هر چیزی در مورد
اسب.
نه ، آن را به برای یک لحظه فکر نکرده است. همان ، چقدر ممکن است شما می شود
دفع گردد تا من برای این اسب جوان زیبا از معدن ارائه دهد؟
کولی های اسب بیش از نگاه و پس از آن او وزغ را با مراقبت برابر نگاه و
نگاه اسب دوباره.
'Shillin پا ،' او گفت : به طور خلاصه ، و تبدیل دور ، در ادامه به دود و سعی کنید به
خیره در جهان گسترده ای از لقاء. شیلینگ پا؟ گریه وزغ.
اگر شما لطفا ، من باید به زمان کمی برای کار که ، می گیرد و فقط آنچه در آن
می آید.
او را خاموش اسب خود صعود ، و سمت چپ آن به چراندن ، و پایین توسط کولی نشسته و
مبالغ در انگشتان دست خود را ، و در گذشته او گفت : ، 'شیلینگ پا؟
چرا که می آید دقیقا چهار شیلینگ ، و نه بیشتر.
O ، نه ، من نمی توانستم فکر می کنم از پذیرش چهار شیلینگ برای این اسب زیبا جوان
خودم.
'،' گفت : کولی ، "من به شما آنچه من انجام خواهد داد بگویید.
من آن را پنج شیلینگ ، و آن سه و شش پنسی بیش از حیوانات
ارزش.
و این حرف آخر من است. 'سپس وزغ نشست و بمب طولانی و عمیق است.
برای او گرسنه و کاملا بی پول است ، و هنوز هم برخی از راه بود -- او می دانست که چگونه دور نیست -- از
خانه ، و دشمنان هنوز هم ممکن است به دنبال می شود برای او.
تا یکی در چنین وضعیتی ، پنج شیلینگ ممکن است به خوبی ظاهر می شود مبلغ زیادی پول.
از سوی دیگر ، این کار را کرد به نظر می رسد بسیار برای یک اسب دریافت کنید.
اما پس از آن ، دوباره ، اسب به حال هزینه های او را ندارد ، پس هر کاری که کردم همه روشن بود
سود. در گذشته او گفته است بصورتی پایدار و محکم ، 'در اینجا نگاه کنید ، کولی!
من به شما بگویم آنچه که ما انجام خواهد داد و این حرف آخر من است.
شما باید به من بیش از شش شیلینگ و شش پنسی ، پول نقد به پایین دست و علاوه بر این ، در
آنها نمیدهد علاوه بر این ، شما باید به عنوان صبحانه آنجا که من احتمالا می تواند غذا خوردن را به من بدهد ، در یک
البته نشسته ، به خارج از گلدان آهن که از
شما را نگه می دارد که ارسال مندرج بوی خوشمزه و هیجان انگیز.
در عوض ، من را به اسب من روحیه جوان ، با تمام
مهار زیبا و مظاهر که بر او هستند ، آزادانه پرتاب شوید.
در صورتی که به اندازه کافی برای شما خوب نیست ، چنین گفت ، و من در گرفتن.
من می دانم که انسان را در نزدیکی اینجا که این اسب از معدن برای سال ها می خواستم.
کولی بیدارم frightfully ، و اعلام کرد اگر او چند معاملات بیشتر از آن
مرتب سازی بر اساس او خراب خواهد بود.
اما در پایان ، او یک کیسه بوم کثیف از عمق جیب شلوار خود را lugged ،
و شمارش از شش شیلینگ و شش پنسی را به پنجه وزغ.
سپس او را به کاروان برای یک لحظه ناپدید شد ، و با آهن بزرگ بازگشت
چاقو ، چنگال و قاشق و بشقاب. او کج شده در گلدان ، و یک جریان شکوهمند
خورش داغ غنی را به بشقاب gurgled.
بود ، در واقع ، خورش زیباترین در جهان ، که از partridges ساخته شده ، و
قرقاول ها و جوجه ها ، و خرگوش های صحرایی و خرگوش ، و نخود ، مرغ ، و گینه - fowls ،
و یک یا دو چیز دیگر.
وزغ روی پای خود را در زمان بشقاب ، تقریبا گریه ، و پر شده و پر شده ، و
پر شده ، و درخواست برای اطلاعات بیشتر را نگه داشته و کولی های grudged هرگز آن را به او.
او فکر کرد که او تا به حال خیلی خوب صبحانه را در تمام عمر خود را خورده می شوند.
هنگامی که وزغ به حال به عنوان خورش زیادی در هیئت مدیره گرفته شده به عنوان او فکر می کرد احتمالا می تواند نگه دارید ، او
بلند شده و گفت : خداحافظی به کولی ، و در زمان وداع با محبت از اسب ؛
و کولی ، که می دانستند کنار رودخانه ،
جهت کدام راه را برای رفتن به او ، و او چهارم در طول سفرهای خود را دوباره در بهترین
ممکن است ارواح. او ، در واقع ، یک وزغ بسیار متفاوت از
حیوان از یک ساعت پیش.
خورشید درخشان روشن شد ، لباس های خیس خود را کاملا خشک شد دوباره ، او تا به حال پول
را در جیب خود یک بار دیگر ، او نزدیک شدن به خانه و دوستان و ایمنی ، و بیشتر و
بهترین از همه ، او یک وعده غذای قابل توجهی داشتند ،
گرم و مقوی و بزرگ و قوی ، و بی دقتی ، اعتماد به نفس و احساس است.
همانطور که او tramped همراه پر زرق و برق ، او از ماجراهای خود و فرار فکر ، و چگونه زمانی که
چیزهایی به نظر می رسید در بدترین حالت خود را از او همیشه موفق شده بود برای پیدا کردن راهی برای خروج و غرور او
و غرور شروع به درون او متورم است.
هو ، هو! 'او به خود گفت که او همراه با چانه اش را در هوا راهپیمایی ،'
باهوش وزغ من! مطمئنا هیچ حیوانی در برابر من وجود دارد
هوش و ذکاوت در تمام جهان!
دشمنان من به من بسته تا در زندان ، توسط sentries محاصره کردند ، به تماشای شب و روز
warders ، من پیاده روی از طریق آنها همه ، توانایی محض همراه با شجاعت است.
من دنبال آنها با موتورهای ، و پلیس ، و revolvers ، من انگشت من در آنها ضربه محکم و ناگهانی ،
و محو ، خنده ، به فضا. من ، متاسفانه ، به یک کانال پرتاب
زن چربی بدن و فکر بسیار بد.
از آن چه؟ شنا در ساحل ، اسب او را تصاحب من ، من سوار
خاموش در پیروزی و اسب برای فروش کل بقدر یک جیب پول و عالی
صبحانه!
هو ، هو! وزغ ، خوش تیپ ، محبوب من ،
وزغ موفقیت آمیز! '
او آنقدر با غرور puffed او ساخته شده که یک ترانه به عنوان او در ستایش از راه رفته
خود ، و آن را در بالای صدای خود را خواند ، هر چند هیچ کس آن را بشنود
اما او را.
شاید پسند ترین آهنگ آن است که هر حیوانی تا به حال سروده است.
'جهان برگزار شد ، قهرمانان بزرگ ، به عنوان کتاب تاریخ نشان داد ؛
اما یک نام به پایین به شهرت در مقایسه با آن از وزغ هرگز!
"مرد باهوش در آکسفورد می دانیم تمام است که به knowed وجود دارد.
اما آنها هیچ یک از آنها را می دانید نصف اندازه وزغ آقای هوشمند!
'حیوانات در کشتی نوح نشسته در و گریه ، اشک آنها در دانلود سرازیر شد.
چه کسی آن را گفته شده بود ، "زمین در پیش رو وجود دارد؟" تشویق وزغ آقای!
ارتش همه ادای احترام کردند همانطور که آنها در امتداد جاده به راهپیمایی پرداختند.
آن پادشاه بود؟ یا ها Kitchener؟
شماره
این وزغ آقای بود.
"ملکه و خود خانم ها در انتظار نشسته بود ، پنجره و sewed.
او گریه ، "نگاه! آن مرد خوش تیپ که؟ "آنها جواب دادند :" آقای وزغ. '
یک معامله بزرگ مرتب کردن بر اساس همان وجود دارد ، اما بیش از حد dreadfully متکبر می شود
نوشته شده است. اینها برخی از آیات خفیف تر است.
او خواندم که او راه می رفت ، و او راه می رفت که او خواندم ، و بیشتر باد در هر دقیقه است.
اما غرور خود را در مدت کوتاهی به سقوط شدید.
او پس از چند مایل از خطوط کشور جاده رسید بالا ، و به عنوان او تبدیل
به آن و نگاه در طول سفید آن ، او را دیدم نزدیک شدن به او را ذره ای که تبدیل
به یک نقطه و سپس به یک لکه ، و پس از آن
به چیزی بسیار آشنا و توجه داشته باشید دو هشدار ، تنها به خوبی شناخته شده است ، سقوط کرد
در گوش خوشحال خود را. این چیزی شبیه به! 'هیجان زده گفت :
وزغ.
این زندگی واقعی دوباره ، این است که یک بار دیگر به جهان بزرگ که از آن من شده اند
از دست رفته تا زمانی!
من آنها را تگرگ ، برادران من از چرخ ، و آنها را یک نخ پیچ (pitch) مرتب کردن بر اساس است که
بنابراین تاکنون موفق بوده است ، و در آسانسور ، البته آنها به من بدهد ، و پس از آن من خواهد شد
صحبت کردن با آنها بیشتر و ، شاید ، با
شانس ، آن حتی ممکن است در من رانندگی تا سالن وزغ در یک موتور خودرو ، پایان دادن!
خواهد شد که یکی در چشم دوره گرد! '
او با اطمینان به جاده ها قدم گذاشت تا تگرگ موتور ماشین ، که به همراه در آمد
سرعت آسان ، کم کردن سرعت آن را به عنوان نزدیک شدن خط ؛ که ناگهان او بسیار کم رنگ شد ،
قلب او را تبدیل به آب ، زانو خود را تکان داد
و او به همراه داشت زیر ، و او دو برابر شده و با درد مشمئز کننده خود را در سقوط
داخلی.
و او ممکن است ، ناراضی حیوان برای ماشین نزدیک او تا به حال بود
از حیاط هتل شیر سرخ در آن روز مرگبار به سرقت رفته زمانی که همه خود را
مشکلات شروع شد!
و مردم در آن مردم بسیار مشابه او و در ناهار نشسته بودند تماشا بودند
در اتاق قهوه!
او در پشته پر از بدبختی و نخ نما ، در جاده غرق ، زمزمه خود را در او
ناامیدی ، آن را همه تا! بیش از همه در حال حاضر!
زنجیرها و پلیس دوباره!
زندان دوباره! نان خشک و آب دوباره!
O ، چه احمق من شده اند!
آنچه من می خواهم به strutting در مورد کشور ، خواندن ترانه های متکبر ، و
نقطه نفر در روز گسترده در جاده ها بالا ، به جای پنهان کردن تا شب هنگام و
لیز خانه بی سر و صدا راه پشت!
O وزغ بی چاره! O حیوان بد بخت! '
وحشتناک موتور اتومبیل خود جلب کرد به آرامی نزدیکتر و نزدیکتر ، تا در تاریخ و زمان آخرین او شنیده ام آن را متوقف کند
فقط از او کوتاه است.
دو آقایان کردم و راه می رفت دور پشته لرزش بدبختی مچاله دروغ گفتن در
جاده ، و یکی از آنها گفت : ، 'O عزیز! این بسیار غم انگیز است!
در اینجا یک چیز فقیر -- زن رختشوی خانوادگی ظاهرا -- است که در جاده غش!
شاید او توسط گرما ، موجودی ضعیف غلبه کنیم ؛ یا احتمالا او به هر حال نمی
مواد غذایی به روز است.
اجازه بدهید او را بلند ما را به اتومبیل و او را به نزدیکترین روستا ، که در آن بدون شک او
دوستان.
آنها tenderly وزغ را به موتور ماشین برداشته و به او propped با بالشتک های نرم ،
و اقدام در راه خود.
هنگامی که وزغ شنیده ام آنها را در خیلی مهربان و دلسوز راه صحبت ، و می دانست که او نبود
به رسمیت شناخته شده ، شجاعت خود را آغاز کرد به احیای ، و او با احتیاط باز برای اولین بار یک چشم و
پس از آن دیگر.
'نگاه!' گفت : یکی از آقایان ، 'او بهتر است در حال حاضر است.
هوای تازه است ، انجام خوب او است. چگونه شما احساس می کنید در حال حاضر ، چیه خانوم؟ "
در مهربانی تشکر از شما ، آقا ، 'وزغ در یک صدای ضعیف گفت :" من احساس یک معامله بزرگ
بهتر! '' درست است ، گفت : آقایی.
'در حال حاضر کاملا هنوز هم نگه دارید ، و بالاتر از همه ، سعی نکنید به صحبت.'
'من گفت : ،' وزغ.
من فقط فکر می کرد ، اگر من ممکن است بر روی صندلی جلو نشسته وجود دارد ، در کنار راننده ، که در آن
من می توانم هوای تازه پر در صورت من ، من به زودی باید به همه حق است دوباره.
چه زن بسیار معقول! 'گفت آقایی.
البته شما باید.
از همین رو آنها به دقت وزغ را در صندلی جلو در کنار راننده کمک کرد ، و در آنها
رفت دوباره. وزغ تقریبا خود را دوباره به حال بود.
او شنبه ، نگاه در مورد او ، و سعی به ضرب و شتم کردن لرزش ، حسرت ،
هوس های برخاستند و خود درآورد او و در زمان داشتن او را به طور کامل.
'این است سرنوشت!' او به خود گفت.
چرا تلاش؟ چرا مبارزه؟ و او را به راننده در سمت خود تبدیل شده.
'لطفا ، آقا ، او گفت ،" من آرزو می کنم شما با مهربانی به من را امتحان کنید و درایو خودرو اجازه
کم است.
من تماشای با دقت ، و آن را بسیار آسان و بسیار جالب به نظر می رسد ، و من
باید مثل قادر به دوستان من که یک بار من یک موتور اتومبیل در حال حرکت بود! '
راننده خندید در این پیشنهاد ، بنابراین صمیمانه که نجیب زاده و پرسش
این موضوع شد. هنگامی که او شنید ، او گفت ، به لذت وزغ ،
براوو ، چیه خانوم!
من می خواهم روح خود را. اجازه دهید را امتحان کنید به او را ، و مراقبت از او را.
او به هیچ آسیبی نمی کنند. "
وزغ با اشتیاق به صندلی خالی توسط راننده درهم ، در زمان فرمان
چرخ را در دست خود ، با فروتنی را تحت تاثیر قرار به دستورالعمل های داده شده به او ، گوش و
مجموعه ای از ماشین در حال حرکت است ، اما بسیار به آرامی و
با دقت در ابتدا ، او را به احتیاط تعیین شد.
آقایان پشت کف دست خود را و کف زدند ، و وزغ شنیده آنها را گفت ،
'چگونه به خوبی او آن را می کند!
علاقه داشتن به زن رختشوی خانوادگی رانندگی یک ماشین و به عنوان که ، اولین بار!
وزغ رفت و کمی سریع تر است ؛ پس از آن سریع تر هنوز ، و سریعتر.
او شنیده ام آقایان تماس warningly ، 'مراقب باشید ، زن رختشوی خانوادگی!'
و این او را آزار میداد ، و او شروع به از دست دادن سر خود را.
راننده سعی کردم به تداخل ، اما او دوخته در صندلی خود را با یک آرنج ،
قرار داده و به سرعت کامل.
عجله از هوا در چهره اش ، زمزمه کردن از موتورهای ، و پرش نور از ماشین
در زیر او را مست مغز ضعیف او. زن رختشوی خانوادگی ، در واقع! 'او فریاد زد :
بی پروا.
'هو! هو! من وزغ ، دزد موتور خودرو ،
زندان شکن ، وزغ که همیشه فرار است!
هنوز هم بنشینید ، و شما باید بدانید چه رانندگی واقعا است ، برای شما در دست هستند
معروف ، مدبر ، وزغ به طور کامل بی باک! '
با فریاد از وحشت کل حزب افزایش یافت و خود را بر روی او پرتاب شده است.
او را تصاحب! 'آنها ، فریاد می تصرف وزغ ، حیوان ستمکاران که ما موتور خودرو را به سرقت برده!
اتصال او ، زنجیره ای از او ، او را بکشید به نزدیکترین پلیس ایستگاه!
مرگ با وزغ های یاس آور و خطرناک! '
افسوس! آنها باید فکر ، آنها باید بیشتر محتاط بوده است ، آنها باید
یاد برای متوقف کردن موتور خودرو به نحوی قبل از پخش هر گونه شوخی های از این نوع است.
با نیم چرخش چرخ وزغ ارسال توفنده از طریق ماشین های تامینی کم که
فرار در امتداد جاده.
یکی از توانا محدود ، یک شوک خشونت آمیز ، و چرخ های ماشین تان شدیدا بالا
گل ضخامت اسب ، حوضچه.
وزغ در بر داشت خود را از طریق هوا با عجله به سمت بالا قوی و ظریف پرواز
منحنی بلع.
او دوست داشت حرکت ، و فقط شروع به تعجب که آیا آن را تا زمانی که
بال توسعه یافته و تبدیل به وزغ ، پرنده ، زمانی که او در بازگشت خود را با فرود آمد
با چیز پهن و سنگین زدن ، در چمن نرم غنی از چمن زار است.
نشسته ، او فقط می تواند موتور اتومبیل را در حوضچه ، نزدیک به زیر آب فرو رفته ؛
آقایان و راننده ، encumbered توسط کتهای بلند خود ، floundering شد
بی اراده در آب.
او خود را برداشت تا به سرعت مجموعه ای خاموش و در حال اجرا در سراسر کشور به عنوان سخت که او می تواند ،
تقلا از طریق هجز ، پریدن خندق ، کوبنده در سراسر زمینه ها ، تا او
تنگی نفس و خسته بود و به حل و فصل کردن به پیاده روی آسان است.
هنگامی که او نفس خود را بازیافت بود تا حدی ، و قادر به فکر می کنم با آرامش بود ، او شروع به
با نفس بریده بریده سخن گفتن ، و از giggling او را به خنده گرفت ، و او خندید تا او مجبور به نشستن
پایین زیر پرچین.
هو ، هو! 'او ، در ecstasies تحسین خود ،' وزغ گریه دوباره!
وزغ ، به طور معمول ، در بالا می آید! چه کسی آنها را به او بالابر؟
که بر روی صندلی جلو را برای خاطر هوای تازه دریافت کنید؟
که آنها را به اجازه دادن به او را ببیند اگر او می تواند درایو را قانع؟
که آنها را فرود آمد همه در اسب ، استخر؟
که فرار کرد ، پرواز پر زرق و برق و صدمه ندیده از طریق هوا ، خروج از کوته فکر ،
سوء نیت ، ترسو excursionists در گل جایی که آنها به درستی باید؟
چرا ، وزغ ، البته هوشمندانه وزغ ، وزغ ، وزغ خوب!
سپس او را به آهنگ پشت سر هم دوباره ، و با صدای uplifted شعار می دادند --
موتور و ماشین رفت و مدفوع ، مدفوع ، مدفوع ، به عنوان آن را در امتداد جاده ها شتافت.
چه کسی آن را به حوضچه هدایت؟ هوش وزغ آقای!
O ، چقدر باهوش من! باهوش ، زرنگ ، چگونه ، چقدر clev ---- '
نویز اندک در فاصله پشت سر او ساخته شده ، سر و به دنبال او به نوبه خود او را.
وحشت O!
بدبختی O! ناامیدی O!
حدود دو زمینه خاموش ، راننده در gaiters چرم او و دو روستایی بزرگ
پلیس قابل رویت بود ، در حال اجرا به سمت او را به سختی می توانند!
وزغ ضعیف بر خاست به پا خود و pelted دور دوباره ، قلب خود را در دهان او.
O ، من! او gasped ، به عنوان او panted همراه ، 'الاغ من!
چه الاغ پسند و بی پروا!
متکبر دوباره! فریاد و آواز آهنگ دوباره!
هنوز نشستن و کشتار با گاز دوباره! O من!
O من!
O من! 'او به عقب نگاه ، و به بی میلی او را که دیدم
آنها در او به دست آوردن بودند.
او فرار به شدت ، اما نگه داشته با نگاهی به گذشته ، و دیدم که آنها هنوز هم به دست آورد
به طور پیوسته است.
او بهترین خود را ، اما او یک حیوان چربی بود و پاهای او کوتاه شد ، و هنوز هم آنها
به دست آورد. او می تواند به شنیدن آنها را پشت سر به او نزدیک است.
متوقف کردن توجه به جایی که او قرار بود ، او تلاش در کورکورانه و به طور افراطی ، به دنبال
عقب بیش از شانه خود را در دشمن در حال حاضر پیروز ، که ناگهان زمین
شکست خورده در زیر پای او ، او در درک
هوا ، و ، چلپ چلوپ! او خود بیش از گوش را در آب آب عمیق و سریع ، آب سر
که او را با مته سوراخ همراه با یک نیروی او نمی تواند ادعا با ؛ و او را در خود می دانستند
وحشت کور او مستقیم به رودخانه اجرا کرده بود!
او به سطح بلند شد و سعی کردم به درک نی و سراسیمه که رشد همراه
لبه آب نزدیک به این بانک است ، اما جریان چنان قوی بود که آنها را پاره
از دست های خود را.
O من! 'gasped وزغ فقیر ،' اگر تا کنون من سرقت خودرو یک موتور دوباره!
اگر هرگز یک song' پسند دیگر می خوانم -- پس از آن پایین رفت و آمد نفس
و spluttering.
در حال حاضر او را دیدم که او نزدیک یک سوراخ بزرگ تیره در بانک ، درست بالای او
سر ، و به عنوان جریان او را با مته سوراخ گذشته او با پنجه رسید و گرفتار نگه
لبه و برگزار شد.
سپس به آرامی و به سختی او خودش را کشید از آب بیرون ، تا در آخرین
او قادر به استراحت آرنج خود را بر روی لبه سوراخ.
وی همچنان وجود دارد برای چند دقیقه ، puffing و فرآیند له له زدن برای او کاملا خسته بود.
همانطور که او آهی کشید و منفجر و قبل از او را به سوراخ تاریک ، برخی از چیزی که روشن کوچک خیره
تاباند و twinkled در اعماق آن ، حرکت به سوی او.
همانطور که با نزدیک شدن ، یک چهره بزرگ به تدریج در اطراف آن ، و آن چهره آشنا بود!
قهوه ای و کوچک ، با سبیل. قبر و گرد با گوش های شسته و رفته و ابریشمی
مو.
این موش آب بود!
>
فصل یازدهم. مانند Tempests تابستان آمد اشک او '
موش قرار داده پنجه قهوه ای شسته و رفته کوچک ، گریبانگیر وزغ شده توسط قفا از بصورتی پایدار و محکم
گردن ، و به بزرگ افراشتن و کشش و وزغ آب به سیستم وارد آمد به آرامی
اما قطعا در طول لبه سوراخ تا
در گذشته او سالم و امن را در سالن ایستاده بود ، با گل و علف هرز می شود آرام
مطمئن شوید ، و با آب جریان او را ، اما شاد و روحیه بالا به عنوان قدیمی ، در حال حاضر
که او خود را یک بار دیگر در
خانه یک دوست ، و dodgings و بهانه بودند ، و او می تواند وضع کنار
لباس مبدل است که موضع خود را نالایق بود و می خواست چنین تعداد زیادی از زندگی تا
'O ، موشی! او گریه. من از طریق بار چنین شده است از آنجایی که من دیدم
کنید تا آخرین ، شما نمی توانید فکر می کنم! دادگاه هائی چنین ، رنج ، و همه تا
خوب به عهده!
سپس از جمله فرار ، پنهان از جمله subterfuges چنین ، و همه به طوری برنامه ریزی هوشمندانه
و انجام در زندان -- که از آن ، البته!
به کانال پرتاب -- شنا در ساحل!
سرقت یک اسب -- او را برای جمع زیادی از پول فروخته!
همه Humbugged -- ساخته شده 'Em All عرضه دقیقا آنچه که من می خواستم!
آه ، من وزغ هوشمند ، و هیچ اشتباه!
آیا فکر می کنید بهره برداری و زمان آخرین من بود؟ کافیست فقط بر روی نگه دارید تا شما ---- بگویم
'وزغ ، گفت : آب رت (Rat) ، به شدت و محکم ،' شما به طبقه بالا در یک بار ، و
که دستمال پنبه است که به نظر می رسد که اگر آن را قبلا ممکن است متعلق به برخی از
زن رختشوی خانوادگی ، و خود را کاملا تمیز ،
قرار داده و بر روی برخی از لباس های من ، و سعی کنید و پایین آمدن به دنبال مانند نجیب زاده اگر شما
CAN ، نخ نما ، گل الود ، شخصی بدنام به دنبال شی از شما هستند
هرگز چشم در تمام زندگی ام را!
در حال حاضر ، متوقف کردن متکبر و استدلال ، و خاموش می شود!
من چیزی برای گفتن به شما بعد داشته! 'وزغ در ابتدا تمایل برای متوقف کردن و انجام
برخی از پشت در صحبت او را.
او که در مورد زمانی که او در زندان بود دستور داده به اندازه کافی داشته است ، و در اینجا بود
چیزی که آغاز دوباره همه جا ، ظاهرا ، و توسط یک موش ، بیش از حد!
با این حال ، او نزد خود را به دنبال شیشه بر سر کلاه ایستادن گرفتار ، با
نوعی کلاه بی لبه زنانه ومردانه فرسوده سیاه rakishly بیش از یک چشم کها ، و او نظرش را تغییر داد و رفت
بسیار به سرعت و با فروتنی طبقه بالا به موش صحرایی پانسمان اتاق.
او وجود دارد به شستشوی کامل و برس کردن ، تغییر لباس های خود را ، و برای طولانی ایستادند
زمان قبل از شیشه ، فکر خود را با غرور و لذت بردن ، و
فکر که چه احمقها مطلق همه مردم
باید که تا کنون او را برای یک لحظه هم برای یک زن رختشوی خانوادگی اشتباه شده است.
در آن زمان او آمد دوباره ناهار روی میز بود ، و وزغ بسیار خوشحال بود برای دیدن
آن ، او را از طریق برخی از تجارب تلاش شده بود و بسیار سخت گرفته بود
ورزش از صبحانه عالی را برای او کولی فراهم کرد.
در حالی که آنها می خوردند وزغ به موش گفت : تمام ماجراهای خود ، در خانه و عمدتا در خود
هوش و ذکاوت و حضور ذهن در مواقع اضطراری ، و در مکان های تنگ حیله گری ؛
و به جای ساخت که او تا به حال شده است
داشتن تجربه گی و بسیار رنگ.
اما هرچه بیشتر او صحبت کردیم و افتخار ، قبر و سکوت رت (Rat) تبدیل شد.
هنگامی که در وزغ گذشته خود را به متوقف صحبت کرده بود ، سکوت برای مدتی وجود دارد ؛
و پس از آن موش صحرایی گفت ، 'در حال حاضر ، چاپلوس ، من نمی خواهم به شما را ندارد درد به من بدهید ، بعد از همه کرده اید
از طریق در حال حاضر ، اما ، به طور جدی ، نمی
می بینید افتضاح الاغ گیری از خود شما بوده ام؟
بر روی پذیرش خود را به شما شده اند ، دست ببندند زندان ، گرسنگی ، تعقیب می کردند ،
از زندگی خود را وحشت زده و هراسان توهین ، jeered ، و ignominiously پرت را به
آب -- زن ، بیش از حد!
از کجا تفریحی در آن وجود دارد؟ کجا لذت می آیند؟
و همه به خاطر شما باید نیازهای بروید و یک موتور اتومبیل را سرقت.
شما می دانید که شما از لحظه هیچ چیز به جز دردسر هرگز از موتور اتومبیل شما
چشم در اول یک مجموعه است.
اما اگر شما با آنها مخلوط -- که شما به طور کلی ، پنج دقیقه پس از
شما آغاز شده -- به همین دلیل آنها را سرقت؟
فلج ، اگر شما فکر می کنید این هیجان انگیز است ؛ ورشکسته ، برای تغییر ، اگر شما با تنظیم
ذهن خود را بر روی آن نوشته شده است : اما چرا انتخاب محکوم می شود؟
وقتی قصد دارید به معقول شود ، و فکر می کنم از دوستان خود ، و تلاش و
اعتبار به آنها؟
آیا شما فرض کنید آن را هر گونه لذت بردن به من ، به عنوان مثال ، به گوش حیوانات گفت : من برو
مورد ، که من اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است که شرکت با محبس ، پرندگان می کنند را نگه می دارد؟ "
در حال حاضر ، این یک نقطه بسیار آرامش در شخصیت وزغ بود که او کاملا
خوب دل حیوانی و فکر هرگز جاوید توسط کسانی که دوستان واقعی خود را بودند.
و حتی هنگامی که بر یک چیز ، او همیشه قادر به دیدن طرف دیگر از
سوال.
به همین ترتیب هر چند ، در حالی که موش بود صحبت کردن خیلی جدی ، او نگه داشته و گفت به خود
mutinously ، اما جالب بود ، هر چند!
افتضاح لذت ببرید! و ساخت عجیب سرکوب صداهای داخل او را ، کی CK - CK - CK ، و مدفوع
PP ، و صداهای دیگر شبیه snorts شدهاند ، سرکوب ، و یا باز کردن نوشابه آب
بطری ، با این حال زمانی که موش به حال کاملا
به پایان رسید ، او heaved آه عمیق و گفت : بسیار ظریفانه و با فروتنی ، 'کاملا درست ،
موشی! چگونه می SOUND شما همیشه هستند!
بله ، من الاغ پسند قدیمی ، من کاملا می توانید آن را ببینید ، اما در حال حاضر من برای رفتن به یک
وزغ خوب است ، و نه آن را هر بیشتر.
همانطور که برای موتور اتومبیل ، من در همه مشتاق را در مورد آنها از ducking من در
که رود مال شما.
حقیقت این است که در حالی که من حلق آویز در به لبه سوراخ خود و گرفتن نفس من ، من
ایده ناگهانی -- واقعا درخشان ایده در رابطه با موتور قایق -- وجود دارد ، وجود دارد!
را در تا قدیمی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ ، و مهر و
ناراحت چیزهایی آن را تنها یک ایده بود ، و ما هر گونه صحبت درباره آن را نه در حال حاضر.
ما قهوه ما ، و دود ، و یک چت آرام داشته باشد ، و پس از آن من قصد دارم به قدم زدن
بی سر و صدا پایین به سالن وزغ ، و به لباس های خود من ، و چیزهایی مجموعه ای رفتن
دوباره بر روی خطوط قدیمی است.
من به حال به اندازه کافی از ماجرا است. من باید آرام ، مداوم ، قابل احترام می شود
زندگی ، در مورد دارایی من pottering و بهبود آن ، و انجام یک چشم انداز کمی
باغبانی در زمان است.
همیشه وجود داشته باشد یک بیت از شام برای دوستان من در زمانی که آنها برای دیدن من می آیند و من
باید نگه داشتن یک تسویه حساب ، کالسکهپست به جلو امدگی یا عقب رفتگی در مورد کشور در ، همانطور که من به خوبی استفاده می شود
روز ، قبل از من بی قرار ، و به انجام کارهای می خواستم. "
'قدم زدن بی سر و صدا به سالن وزغ؟ گریه رت (Rat) ، به شدت هیجان زده است.
شما صحبت کردن در مورد؟
آیا منظور شما می گویند که شما شنیده ام؟ "شنیده چه؟ گفت : وزغ ، نه عطف
کمرنگ می باشند. "برو در ، موشی!
سریع!
آیا یدکی من نیست! چه چیزی به من نمی شنید؟ "
فریاد زد : آیا منظور شما به من بگویید ، موش صحرایی ، thumping با مشت کوچک خود را بر
میز ، که هیچ چیزی در مورد Stoats و Weasels شنیده اید؟ "
چه ، Wooders وحشی؟ گریه وزغ ، لرزش در هر اندام.
نه ، نه یک کلمه! چه می کنند انجام شده است؟ "
-- و چگونه آنها بوده ام و سالن وزغ گرفته؟ "ادامه داد موش صحرایی است.
وزغ آرنج خود را روی میز تکیه داد و چانه خود را بر روی پنجه های خود ؛ و اشک آور بزرگ
در هر یک از چشمان او welled ، سرریز و آب و تاب منعکس روی میز ، صدای تلپ! با صدای تلپ!
"برو ، موشی ،' زمزمه در حال حاضر ، من همه بگویید.
بدترین به پایان رسیده است. من یک حیوان دوباره.
من می توانید آن را تحمل '
گفت : "هنگامی که شما -- -- به آن -- که -- زحمت شما ،' رت (Rat) ، به آرامی و
impressively ، «منظور من ، هنگامی که شما -- از جامعه را برای مدتی ناپدید شد ، بیش از
که سوء تفاهم در مورد -- یک ماشین ، شما می دانید --
وزغ صرفا راننده سرشونو تکون دادن.
"خوب ، این یک معامله خوب صحبت در مورد پایین اینجا بود ، به طور طبیعی ، ادامه داد موش صحرایی ،' نیست
تنها در امتداد رودخانه سمت ، اما حتی در چوب وحشی.
حیوانات در زمان طرف ، مثل همیشه اتفاق می افتد.
رودخانه - بانکداران برای شما گیر کرده ، و گفت : شما infamously درمان شده بود ، و
نبود عدالت در این سرزمین امروزه به حال وجود دارد.
اما حیوانات وحشی چوب گفت که چیزهای سخت و در خدمت شما حق ، و وقت آن بود این
مرتب کردن بر اساس چیزی که بود متوقف شود. و آنها بسیار از خود راضی است ، رفت و در مورد
گفت شما را برای این زمان انجام شد!
شما هرگز دوباره دوباره ، هرگز ، هرگز! '
وزغ راننده سرشونو تکون دادن یک بار دیگر ، حفظ سکوت. 'این نوع از جانوران کوچک آنها
، 'موش رفت.
اما مول و گورکن ، آنها گیر کرده است ، از طریق ضخیم و نازک است که به شما خواهد آمد
بزودی مجددا ، به نحوی. آنها نمی دانستند که دقیقا چگونه ، اما به نوعی! '
وزغ شروع به نشستن در صندلی خود را دوباره و به پوزخند زدن کمی.
ادامه داد : «آنها از تاریخ استدلال ،' موش.
آنها گفتند که هیچ از قوانین جنایی به حال به حال شده است در برابر گونه غالب شناخته شده و
و معقول مانند مال شما ، در ترکیب با قدرت کیف پول بلند را به وجود می آورد.
از همین رو آنها ترتیب به حرکت خود در سالن وزغ ، و خواب وجود دارد ، و نگه داشتن آن
پخش و آن را برای شما آماده زمانی که شما تبدیل شده تا.
آنها حدس زد چه بود که رخ می دهد ، البته ، هنوز هم ، آنها تا به حال بدگمانی آنها
چوب حیوانات وحشی است. حالا من به دردناک ترین و غم انگیز می آیند
بخشی از داستان من.
یکی از این شب تاریک -- آن شب بسیار تاریک بود ، و دمیدن سخت است ، بیش از حد ، و باران به سادگی
سگ ها و گربه -- باند weasels ، به دندان مسلح ، سکوت ، تا رخنه کرد کالسکه
رانندگی به ورودی جلو.
به طور همزمان ، بدن موش خرماها را از جان گذشته ، پیشرفت از طریق آشپزخانه
باغ ، خود را از حیاط خلوت و دفاتر دارای ؛ در حالی که یک شرکت
stoats skirmishing که در هیچ چیز گیر
هنرستان و بیلیارد اتاق را اشغال کردند ، و باز شدن پنجره های فرانسوی برگزار شد
بر روی چمن.
'مول و دوره گرد در اتاق سیگار کشیدن آتش نشسته بودند ، گفتن
داستانها و هیچ چیز مشکوک ، برای آن شب نبود برای هر حیوانات به خارج
، که آن شرور خونریز را شکست
پایین درها و بر آنها از هر طرف عجله.
آنها بهترین مبارزه با آنها می توانند ، اما چه خوب بود؟
آنها غیر مسلح بودند ، گرفته شده توسط تعجب ، و آنچه می تواند دو حیوانات علیه
صدها نفر؟
آنها در زمان و ضرب و شتم آنها را به شدت با چماق ، آن دو ضعیف موجودات وفادار ،
و آنها را تبدیل به سرد و مرطوب ، با بسیاری از توهین و غیر ضروری
سخنان! '
وزغ بی عاطفه اینجا سر به snigger ، و پس از آن کشیده خود را با هم
و سعی کردم به نگاه ویژه موقر.
و Wooders وحشی شده اند زندگی می کنند از زمانی که در سالن وزغ ، موش ادامه داد ؛
'و رفتن به سادگی به هر حال!
دروغ گفتن در بستر نیمی از روز ، و صبحانه در تمامی ساعات و در چنین افتضاحی
(به من گفتند) آن مناسب دیده می شود!
خوردن گراب خود را ، و نوشیدن نوشیدنی خود را ، و ساختن جوک های بد در مورد شما ، و آواز
آهنگ های مبتذل ، در مورد -- خوب ، در مورد زندان ها و قضات دادگاه های بخش ، و پلیس ، زشت
آهنگ ، شخصی با هیچ شوخ طبعی در آنها.
و آنها گفتن کسبه و همه آمده ایم که آنها به ماندن بگیرید
خوب است. '' O ، آنها! 'گفت وزغ بلند شدن و
تصرف چوب.
"من خوشحال خواهید به زودی در مورد آن را ببینید!' 'این هیچ خوب ، وزغ!' موش صحرایی نامیده می شود پس از
او. 'شما بهتر است به عقب آمد و نشستن ؛
شما فقط می خواهید به مشکل دریافت کنید. '
اما وزغ بود ، و وجود ندارد او را نگه داشتن.
او به سرعت به پایین جاده راهپیمایی ، چوب خود را بر شانه خود ، fuming و غرغر به
خود را در خشم خود را ، تا او در نزدیکی دروازه مقابل خود را ، که ناگهان ظهور وجود دارد
از پشت palings سر و گوش آب زرد طولانی با تفنگ.
"چه کسی می آید وجود دارد؟ گفت : سر و گوش آب به شدت. 'مسائل و مزخرف!' گفت : وزغ ، بسیار
عصبانیت.
چه چیزی شما را با صحبت کردن است که می خواهم به من به معنای؟
بیرون آمدن از آن در یک بار ، و یا I'll ---- سر و گوش آب گفت : یک کلمه هرگز ، اما او
به ارمغان آورد تفنگ خود را به شانه اش.
عاقلانه وزغ آپارتمان در جاده ها کاهش یافته است ، و ***! گلوله بر سر او whistled.
وزغ مبهوت درهم به پا خود و پایین جاده scampered به عنوان سخت به عنوان او
می تواند و او فرار او شنیده سر و گوش آب خنده و دیگر زشت کمی نازک
خنده گرفتن آن و حمل بر روی صدا.
او رفت و برگشت به ، بسیار crestfallen ، و موش صحرایی آب گفت.
چه بگویم؟ "گفت موش صحرایی است.
این خوب است. آنها داریم sentries نوشته شده ، و آنها
همه مسلح. شما فقط باید صبر کنید '
با این حال ، وزغ تمایلی نیز به همه در یک بار به من بدهید.
به همین دلیل او قایق ، و در خارج از قایقرانی تا رودخانه تا جایی که جلو باغ
سالن وزغ به کنار دریا آمد.
پس از رسیدن در داخل چشم از خانه های قدیمی خود را ، او در oars او استراحت و بررسی زمین
با احتیاط. همه به نظر می رسید خیلی آرام و خالی از سکنه و
آرام.
او می تواند جلوی کل تالار وزغ ، درخشان در آفتاب شب ،
کبوتر اقامت توسط twos و threes در امتداد خط مستقیم از سقف ، باغ ،
جار زدن گل ، نهر که منجر تا
به قایق خانه ، پل کوچک چوبی که از آن عبور و همه آرام ، غیر مسکونی ،
ظاهرا انتظار برای بازگشت او. او خانه قایق برای اولین بار امتحان کنید ، او
فکر می کردم.
خیلی با احتیاط او تا دهانه نهر paddled و فقط تحت عبور
پل ، در هنگامیکه... سقوط!
سنگ بزرگ از بالا ، کاهش یافته است ، شکست را از طریق قایق کار ، از قسمت زیرین.
آن را پر شده و غرق ، و وزغ در بر داشت خود را در آب های عمیق در تلاش است.
تا به دنبال ، او را دیدم دو stoats تکیه بر نرده پل و تماشای رشد او
با خوشحالی بسیار. خواهد بود سر خود را دفعه بعد ، چاپلوس! '
آنها به نام به او.
وزغ خشمگین شنا به ساحل ، در حالی که stoats خندید و خندید ، حمایت از هر
دیگر ، و خندید دوباره ، تا آنها تقریبا به حال دو متناسب با -- است که ، یکی از مناسب هر ،
درس می کند.
وزغ راه خسته خود را بر روی پا retraced و تجارب ناامید کننده خود را در رابطه با
رت (Rat) آب یک بار دیگر. خب ، چه بگویم؟ "گفت موش صحرایی
بسیار crossly.
و در حال حاضر ، در اینجا نگاه کنید! ببینید شما بوده ام و انجام می شود!
من قایق من بود که من علاقه ، که آنچه شما انجام داده ایم را فراموش کرده!
و به سادگی خراب که کت و شلوار زیبا لباس های که من به شما قرض داده!
واقعا ، وزغ ، از تمام حیوانات تلاش -- من تعجب می کنم شما را مدیریت برای نگه داشتن هیچ دوستی در
تمام! '
وزغ را دیدم در یک بار چگونه به اشتباه و ابلهانه او به حال عمل کرده است.
او اعتراف اشتباهات خود و سر اشتباه و یک معذرت خواهی کامل برای از دست دادن به موش صحرایی
قایق خود و خراب کننده لباس های خود را.
و او با گفتن این زخم ، با تسلیم خود که فرانک که همیشه خلع سلاح خود را
انتقاد دوست و آنها را به دست آورد به عقب به سمت خود ، 'موشی!
من می بینم که من لجباز و یک وزغ عمدی شده اند!
پس ، باور کن ، من فروتن و مطیع ، و هیچ اقدام کنند
بدون مشاوره نوع و تصویب کامل! '
'اگر که واقعا ، گفت :' رت (Rat) خوش مزاج ، در حال حاضر appeased ، 'پس از آن من
مشاوره به شما است ، با توجه به تاخیر به دلیل اجرای یک ساعت یک ، به نشستن و خود را
شام ، که در یک دقیقه بر روی میز می شود ، می شود و بسیار بیمار است.
من معتقدم که ما می توانیم چیزی را تا زمانی که ما را دیده اند ، مول و دوره گرد ،
و آخرین آنها اخبار را شنیده و کنفرانس برگزار شد و توصیه های خود را در این گرفته شده
ماده دشوار است.
آه ، آه ، بله ، البته ، مول و دوره گرد ، گفت : وزغ ، به آرامی.
چه از آنها را تبدیل به همراهان عزیز؟ من در مورد آنها را فراموش کرده بود.
خوب ممکن است از شما بپرسم! 'گفت که این موش صحرایی reproachfully.
'در حالی که شما در مورد این کشور سوار شد در موتور های گران قیمت ، اتومبیل ، و با افتخار galloping
در خون اسب ، و breakfasting در مقدار چربی موجود در زمین ، آن اختصاص داده شده دو فقیر
حیوانات کمپینگ در فضای باز ،
در هر نوع آب و هوا ، زندگی بسیار خشن به روز و دروغ گفتن بسیار سخت در شب ؛
تماشای بیش از خانه خود ، به گشت زنی مرزهای خود را ، نگه داشتن چشم ثابت در
stoats و weasels ، طرح ریزی و
برنامه ریزی و contriving چگونه می توانید ملک خود را به عقب برای شما.
شما مستحق چنین دوستان صادق و وفادار ، وزغ ، اینکار را نکنید ، واقعا.
برخی از روز ، هنگامی که آن را خیلی دیر ، شما متاسفم خواهید بود آنها را ارزش قائل نیستند در حالی که
آنها را به حال '' من جانور ناسپاس ، من می دانم ، 'sobbed
وزغ ، ریختن اشک تلخ.
'اجازه بیرون رفتن و پیدا کردن آنها ، را ، شب تاریک و سرد ، و سهم خود را
سختی ها ، و سعی کنید و ثابت توسط ---- در کمی نگه دارید!
مطمئنا من جرنگ جرنگ از ظروف را روی یک سینی شنیده!
شام در اینجا در گذشته ، هورا! در تاریخ آمده ، موشی! '
رت (Rat) ، به یاد که وزغ فقیر بود کرایه زندان برای یک زمان قابل توجهی بوده است ، و
که کمک هزینه های بزرگ به نتیجه شود.
او به دنبال جدول بر این اساس ، و hospitably او را در خود تشویق
متعارف وخوش زبان درپیش زنان تلاش برای جبران محرومیت های گذشته.
آنها فقط وعده غذایی خود را به پایان رسانده و از سر گرفت خود را بازوی صندلی ، وقتی به آنجا می آمد
دست کشیدن سنگین در درب.
وزغ عصبی بود ، اما موش صحرایی ، nodding مرموزی در او ، رفت راست تا
درب و آن را باز کرد ، و در راه می رفت آقای دوره گرد.
او تمام ظاهر که برای برخی از شب را از خانه دور نگه داشته شده بود
و همه کمی آسایش و راحتی خود را.
کفش های او را با گل پوشیده شده بود ، و او را به دنبال بسیار خشن و touzled ، اما بعد از آن او
تا به حال یک مرد بسیار هوشمند ، دوره گرد ، در بهترین زمان محلی بوده است هرگز.
او رسما تا وزغ آمد ، او را توسط پنجه را تکان داد و گفت : ، 'خوش آمدید به خانه ، وزغ!
افسوس! چه هستم من گفت :؟ صفحه اصلی ، در واقع!
این فقیر خانه های آینده است.
وزغ ناراضی! بعد از آن او پشت او بر او تبدیل شده ، نشست به
میز ، صندلی خود را بوجود می آوردند ، و خود را به یک تکه بزرگ را از پای سرد کمک کرد.
وزغ که کاملا در این سبک بسیار جدی و بدشگون از تبریک احساس خطر بود ، اما
رت (Rat) زمزمه به او ، ذهن هرگز ، هیچ گونه اطلاع قبلی را ندارد و هر چیزی را می گویند نه به
او فقط رتبهدهی نشده است.
او همیشه زمانی که او مایل victuals خود را نه کم و محزون.
در زمان نیم ساعت او خواهید بود یک حیوان کاملا متفاوت است. '
از همین رو آنها در سکوت منتظر و در حال حاضر آمد دیگری و دست کشیدن سبک تر وجود داشته باشد.
با سر اشاره به وزغ ، موش صحرایی ، رفت و به درب و ushered در مول ، خیلی نخ نما
و با بیت های یونجه و کاه چسبیده در خز خود ، نشسته است.
«هورا!
در اینجا وزغ قدیمی! 'گریه مول ، چهره اش بشاش.
'خیال داشتن شما دوباره!' و او شروع به رقص به دور او را.
'ما هرگز در رویاهای شما را به نوبه خود تا به زودی!
چرا شما باید موفق شده اند برای فرار ، شما هوشمندانه ، مبتکرانه ، هوشمند وزغ! '
موش صحرایی ، احساس خطر ، او را به آرنج کشیده ، اما خیلی دیر شده بود.
وزغ بود puffing و تورم در حال حاضر است.
'باهوش؟ O ، نه! "او گفت.
"من واقعا باهوش نیست ، با توجه به دوستان من.
من فقط از قوی ترین زندان در انگلستان شکسته ، که تمام!
و اسیر قطار راه آهن و فرار بر روی آن ، که تمام!
و مبدل خودم و در مورد همه humbugging کشور رفته ، که تمام!
O ، نه! الاغ من احمق ، من!
من شما را یک یا دو نفر از ماجراهای مول کمی ، من بگویم ، و شما باید برای قضاوت
خودتان!
خوب ، خوب ، گفت : مول ، در حال حرکت به سمت میز شام ؛ فرض شما صحبت می کنید در حالی که
من می خورند. نه از صبحانه نیش می زنند!
O من!
O من! و او نشست و خود را کمک کرد
آزادانه به گوشت گاو و ترشی سرد.
وزغ straddled در کوره فولاد سازی دهان ، فرش ، پنجه خود را در جیب شلوار را به خود محوری و کشیده
یک تعداد انگشت شماری از نقره است. نگاه در آن! او گریه ، نمایش آن است.
که نه چندان بد است ، آن را برای چند دقیقه کار؟
و چگونه می توانم به شما فکر می کنم من آن را انجام داده ، مول؟ اسب خرید و فروش!
که چگونه می توانم آن را انجام داده! '
گفت : "برو ، وزغ ،' مول ، فوق العاده علاقه مند است.
وزغ ، انجام می شود آرام ، لطفا! 'گفت موش صحرایی است.
'و آیا شما تخم مرغ او را در ، مول ، زمانی که شما می دانید آنچه که او نیست ، اما لطفا به ما بگویید در اسرع وقت
که ممکن است آنچه موضع است ، و آنچه که باید انجام شود ، در حال حاضر که وزغ است
پشت در.
موقعیت به بدی که می توان آن را ، 'مول پاسخ : grumpily ، و برای
آنچه که باید انجام شود ، به همین دلیل ، اگر من می دانم که خوشبخت!
دوره گرد و دور شده اند و محل گرد ، شب و روز همیشه
همین.
Sentries نوشته شده در همه جا ، تفنگ در ما ، سنگ پرتاب در ما poked. همیشه
حیوانات در نگاه کردن ، و هنگامی که ما آنها را ببینید ، من چگونه آنها انجام خنده!
این چیزی است که مرا annoys بیشتر! '
'اتمام حجت وضعیت بسیار دشوار است ، گفت رت (Rat) ، با تأمل عمیق.
اما من فکر می کنم می بینم در حال حاضر ، در اعماق ذهن من ، چه وزغ واقعا باید به انجام است.
من به شما بگویم.
او باید ---- «نه ، او شایسته نیست!' فریاد زد مول ، با
دهان خود را کامل. "هیچ چیزی از مرتب کردن بر اساس!
شما را نمی فهمید.
ولی آنچه را که باید به انجام است ، او باید به ---- «خوب ، من باید این کار را انجام نمی شود ، به هر حال!' گریه وزغ ،
گرفتن هیجان زده است. "من قصد ندارم در مورد شما دستور داده شود
همراهان!
خانه من ما در حال صحبت کردن در مورد ، و من می دانم که دقیقا چه باید بکنید ، و من به شما بگویم.
من قصد دارم به '----
در این زمان آنها را تمام صحبت کردن سه شدند در یک بار ، در بالای صدای آنها ، و
سر و صدا به سادگی پر سر و صدا بود ، هنگامی که ، صدای خشک و نازک ساخته شده خود را شنیده و گفت : ، 'می شود
آرام در یک بار ، از همه شما! 'و بلافاصله هر یک سکوت کرده بود.
دوره گرد ، که با پایان پای او بود ، گرد در صندلی خود را تبدیل کرده بود و
نگاه آنها را به شدت.
هنگامی که او را دیدم که او توجه خود را جلب کرده ، و آنها بودند آشکارا
در حال انتظار برای او به آنها آدرس ، او تبدیل به جدول دوباره و رسید برای
پنیر.
و آنقدر بزرگ است احترام فرماندهی کیفیت های جامد که قابل تحسین بود
حیوانات ، که کلمه ای دیگر نشده بود زبان آمده تا زمانی که کاملا به پایان رسید خوراک خود را داشتند و
خرده نانی از زانو های خود را براق.
وزغ fidgeted یک معامله خوب است ، اما موش بصورتی پایدار و محکم به پایین به او برگزار شد.
هنگامی که دوره گرد کاملا انجام داده بود ، او از صندلی اش ایستاده بود و قبل از
شومینه ، بازتاب عمیقا.
در گذشته او صحبت کرد. 'وزغ!' او گفت : به شدت.
'شما بد ، حیوانات کمی دردسرساز! آیا شما از خود شرمنده است؟
شما چه فکر میکنید پدر خود ، دوست قدیمی من ، گفت که اگر او اینجا بوده است
به شب ، و از تمام اتفاقات خود را بر روی شناخته شده بود؟ "
وزغ ، که روی مبل در این زمان بود ، با پاهای خود را ، در چهره اش نورد ،
توسط sobs از ندامت زده شده است. وجود دارد ، وجود دارد! 'رفت و در دوره گرد ،
مهربانی.
'ذهن هرگز. توقف گریه.
ما قصد داریم به اجازه bygones شود bygones ، و سعی کنید و به نوبه خود بیش از یک برگ جدید است.
اما آنچه مول می گوید کاملا درست است.
stoats در سپاه پاسداران ، در هر نقطه ، و آنها را بهترین sentinels در
جهان است. آن را کاملا بی فایده است به حمله فکر می کنم
محل.
آنها بیش از حد قوی برای ما است. "و سپس آن را بیش از همه ،' sobbed وزغ ،
گریه را به بالشتک مبل. 'من باید بروید و کمک طلب کردن برای یک سرباز ، و
هرگز سالن وزغ عزیز من هیچ! '
"بیا ، تشجیع کردن ، چاپلوس!' گفت دوره گرد. 'راه های بیشتری از گرفتن یک وجود دارد
محل نسبت به مصرف آن توسط طوفان. من حرف آخر را من گفته نشده است.
حالا من قصد دارم یک راز بزرگ را به شما بگوید.
وزغ شنبه تا به آرامی خشک و چشمان او.
اسرار جاذبه بسیار زیادی برای که به او داشت ، او یکی به دلیل هرگز نتوانست نگه دارید ، و او
مرتب کردن بر اساس هیجان نامقدس لذت می برد او با تجربه هنگامی که او رفت و گفت : یکی دیگر از
حیوانات ، پس داشتن صادقانه وعده داده نمی.
'وجود دارد -- -- -- زیرزمینی -- پاساژ ، گفت : دوره گرد ، impressively ،' است که منجر از
رودخانه های بانکی ، کاملا در نزدیکی اینجا ، درست به وسط سالن وزغ. '
'O ، مزخرف!
دوره گرد گفت : ، وزغ ، و نه ظریفانه. شما بوده ام به گوش دادن به برخی از نخ
آنها در خانه های عمومی در مورد اینجا بچرخد. من می دانم که هر اینچ از سالن وزغ ، در داخل و
خارج.
هیچ چیزی از مرتب کردن بر اساس ، من اطمینان شما! "
"دوست جوان من ، گفت : دوره گرد ، با شدت بزرگ ، پدر خود ، که بود
حیوانات شایسته -- خیلی worthier نسبت به برخی از دیگران می دانم -- یکی از دوستان خاص بود
معدن ، و به من گفت یک معامله بزرگ به او گفتن شما نیست رویای.
او کشف کرد که گذشت -- او آن را ندارد ، البته ، که صدها انجام شد
سال قبل از او تا کنون بود برای زندگی وجود دارد -- و او آن را تعمیر و تمیز آن را
چرا که او فکر می ممکن است در مفید
برخی از روز ، در صورت مشکل و یا خطر ، و او آن را به من نشان داد.
اجازه ندهید که پسر من می دانم در مورد آن نیست ، "او گفت.
"پسر خوب He'sa ، اما در شخصیت بسیار سبک و فرار است ، و به سادگی نمی تواند
نگه زبان او.
اگر او تا به حال در رفع واقعی ، و آن را از استفاده به او می شود ، شما ممکن است او را در مورد بگویید
پاساژ مخفی ؛ اما قبل از نه "حیوانات دیگر به سختی در وزغ نگاه
ببینید که چگونه او آن را.
وزغ به عبوس در ابتدا متمایل بود ، اما او روشنتر تا بلافاصله ، مانند خوب
هموطنان او. خوب ، خوب ، او گفت : "شاید من کمی
حرف مفت زن.
عضو رایج مانند من -- دوستان من دور من -- ما کاه ما درخشش ، ما به
شوخ داستان -- و به نوعی زبان من می شود wagging.
من هدیه ای از گفتگو است.
من گفته شده باید به سالن ، هر چه که ممکن است.
اهمیتی ندارد. رفتن ، دوره گرد.
چگونه در این گذشت شما به ما کمک کند؟ "
دوره گرد ، ادامه داد : من از یک یا دو چیزی که به تازگی.
من سمور خود را به عنوان یک رفت و برگشت و تماس در پشت درب با برس بیش از پنهان
شانه خود ، خواستار یک شغل. رفتن به یک مهمانی بزرگ به ، فردا
شب.
تولد کسی -- رئیس راسو ، به اعتقاد من -- و همه weasels
خواهد شد با هم در غذاخوری ، سالن جمع شده ، غذا خوردن و نوشیدن و می خندیدند و
حمل بر روی ، هیچ چیز مشکوک است.
بدون اسلحه ، بدون شمشیر ، بدون چوب ، هیچ آغوش هر هر چه مرتب سازی بر اساس! '
اما sentinels خواهد شد به طور معمول ، اظهار داشت : "موش صحرایی است.
دقیقا گفت : دوره گرد ، که به اعتقاد من.
weasels اعتماد به sentinels عالی خود را به طور کامل خواهد شد.
و این است که در آن عبور می آید.
که تونل بسیار مفید می باشد منجر سمت راست تحت شربت خانه باتلر ، در کنار
غذاخوری ، سالن! '' AHA! که هیئت مدیره دارای صدای شبیه جغد یا موش در باتلر
شربت خانه! 'گفت : وزغ.
'در حال حاضر آن را من درک می کنم!' 'ما باید خزش بی سر و صدا به داخل
ابدار خانه -- 'گریه مول. -- با هفت تیر و شمشیر و چوب --
'فریاد زد موش صحرایی.
دوره گرد گفت : "-- و در بر آنها عجله ،'. '-- و ضربت سخت زدن' EM ، و 'EM ضربت سخت زدن ، و ضربت سخت زدن
'EM!' وزغ در وجد گریه ، در حال اجرا دور و دور اتاق ، و پریدن بیش از
صندلی.
بسیار خوب ، پس از آن ، گفت : دوره گرد ، از سرگیری معمول خود را به شیوه ای خشک ، 'برنامه ما این است
حل و فصل است ، و چیزی بیشتر برای شما را به استدلال می کنند و داد و بیداد در مورد وجود دارد.
بنابراین ، آن را به عنوان خیلی دیر ، از همه شما برو خاموش در یک بار بستر است.
ما تمام ترتیبات لازم را در این دوره از صبح فردا را.
وزغ ، البته ، می رفت به رختخواب وحی با بقیه -- بهتر از او می دانست
امتناع -- هر چند او احساس بسیار هیجان زده به خواب.
اما او تا به حال به حال یک روز طولانی ، با بسیاری از حوادث را در آن شلوغ و ملحفه و پتو
چیز بسیار دوستانه و آرامبخش ، پس از نی ساده ، و نه بیش از حد از آن ،
گسترش در کف سنگ draughty
سلول انسان است و سر خود را به حال و ثانیه های بسیاری را در بالش خود بوده است نه قبل از او خروپف
خوش و خرم.
به طور طبیعی ، او رویای یک معامله خوب در مورد جاده ها که دور از او فرار فقط هنگامی که به او
می خواستم آنها ، و کانال ها که او را تعقیب می کردند و او را گرفتار و بارج که سمت به
banqueting سالن با هفته
شستشو ، درست همانگونه که او به شام ، حزب ، و او به تنهایی در راز بود
پاساژ ، هل دادن به بعد است ، اما آن را پیچ خورده و تبدیل دور و خود را تکان داد ، و نشست
در پایان آن ، هنوز به نوعی ، او در آخرین ،
خود در سالن وزغ ، سالم و پیروز ، با همه دوستان خود را جمع آوری
دور در مورد او ، صادقانه به او اطمینان که او واقعا یک وزغ هوشمندانه بود.
او تا اواخر یک ساعت خواب صبح روز بعد ، و در زمان او کردم به پایین او در بر داشت که
حیوانات دیگر صبحانه خود را به پایان رسانده و برخی از زمان قبل از.
The Mole در جایی توسط خود را تضعیف کرده بود ، بدون گفتن هر یک جایی که او
قرار بود به.
دوره گرد شنبه در بازوی صندلی ، خواندن مقاله ، و مربوط به خود را در
کوچکترین در مورد آنچه که قرار بود آن شب بسیار اتفاق می افتد.
موش صحرایی ، از سوی دیگر ، در حال اجرا دور اتاق بود میرسند ، با گرفتاری تمام مشغول ، با اسلحه خود را کامل
سلاح از هر نوع ، توزیع آنها را در چهار انبوه کمی روی زمین ،
نفس خود را ، به عنوان او ، با هیجان گفت : تحت
فرار ، 'Here'sa - شمشیر برای موش ، here'sa - شمشیر برای مول ، here'sa - شمشیر برای -
وزغ ، here'sa شمشیر برای - دوره گرد!
Here'sa - تپانچه برای موش ، here'sa - تپانچه برای مول ، here'sa - تپانچه برای
وزغ ، here'sa - تپانچه - برای - دوره گرد! '
و به این ترتیب ، در راه منظم ، موزون ، در حالی که چهار انبوه کمی به تدریج رشد
بزرگ شد.
که همه به خوبی ، موش صحرایی ، "دوره گرد گفت : در حال حاضر ، به دنبال در شلوغ
حیوان کمی بیش از لبه روزنامه خود ، من شما را سرزنش نیست.
اما فقط به ما یک بار گذشته stoats دریافت کنید ، اجازه دهید با کسانی که اسلحه های بسیار بد از تیرز ، و من
اطمینان می دهم شما ما باید هر شمشیر یا تپانچه می خواهید.
ما چهار ، با میله های ما ، زمانی که ما در داخل غذاخوری ، سالن هستیم ، به همین دلیل ، ما باید روشن
طبقه از همه بسیاری از آنها را در پنج دقیقه.
من می خواهم که کل آن توسط خودم انجام شده ، فقط من می خواهم به شما همراهان محروم
لذت ببرید! '
این را نیز به سمت امن باشد ، گفت رت (Rat) تاملی ، پرداخت تپانچه
بشکه در آستین خود و به دنبال امتداد آن.
وزغ ، به پایان رسید صبحانه خود ، برداشت چوب تنومند و وضع روانیش
شور و نشاط ، belabouring حیوانات خیالی. "من باید یاد بگیرند که' EM به سرقت از خانه ام! 'او
گریه کرد.
"من باید یاد بگیرند که' EM ، به من آموخت که 'EM!' 'نمی گویم" یادگیری 'EM ، "وزغ ،' گفت :
موش صحرایی ، به شدت شوکه شده است. این انگلیسی خوب نیست.
شما همیشه در وزغ آزار دهنده برای؟ "نپرسید دوره گرد ، و نه peevishly.
"موضوع را با او به زبانهای انگلیسی؟
این همان چیزی است که من خودم استفاده کنید ، و اگر آن را به اندازه کافی برای من خوب است ، آن را باید به
خوب به اندازه کافی برای شما! '' من بسیار متاسفم ، 'گفت موش صحرایی متواضعانه.
فقط من فکر می کنم آن را باید به "آموزش" EM "" یاد بگیرند 'EM." "
پاسخ داد : دوره گرد : "اما ما نمی خواهیم که برای تدریس EM ،'.
"ما می خواهید به یادگیری' EM -- یادگیری 'EM ، یادگیری' EM!
و چه بیشتر ، ما قصد داریم برای این کار ، بیش از حد! "
موش '، گفت :' اوه ، خیلی خوب ، آن را راه خود را داشته باشند.
او نه در مورد آن خود را مبهم ، و در حال حاضر او را به یک بازنشسته
گوشه ، که در آن او می تواند شنیده شود غرغر ، 'یادگیری' EM ، تدریس 'EM ، تدریس' EM ، یادگیری
'EM!' تا دوره گرد به او گفت و نه به شدت به ترک کردن.
در حال حاضر مول غلت به اتاق آمد ، آشکارا بسیار با خود خوشحال است.
"من بوده ام لذت داشتن چنین!' او در یک بار آغاز شد : "من گرفتن افزایش از
stoats "من امیدوارم که شما بسیار دقیق ، مول؟
گفت : موش صحرایی نگرانی.
'گفت : من باید امید ، بیش از حد ،' مول اطمینان.
"من فکر کردم زمانی که من به آشپزخانه رفت ، برای دیدن صبحانه در مورد وزغ.
باقی نگاه داشتن آب گرم برای او.
که من پیدا کردم که لباس زن رختشوی خانوادگی و قدیمی است که او در روز گذشته به خانه آمد ، حلق آویز در یک حوله
اسب قبل از آتش.
بنابراین من قرار داده ، و در پس پرده نیز هست ، و شال و خاموش من به سالن وزغ رفت ، به عنوان
جسورانه به عنوان شما لطفا.
sentries در نگاه کردن ، البته ، با اسلحه های خود را و خود را "چه کسی
می آید؟ "وجود دارد و تمام بقیه این مهملات شدهاند.
"صبح به خیر ، آقایان!" می گوید که من بسیار احترام آمیز است.
"می خواهم هر شستشو انجام شود تا روز؟" آنها به من نگاه بسیار مفتخر شده و سفت و
مغرور ، و گفت : "برو گم شو ، زن رختشوی خانوادگی!
ما هر شستشو بر وظیفه انجام نیست. "" و یا هر زمان دیگر می گوید : "I.
هو ، هو ، هو! من نمی خنده دار ، وزغ؟ '
'فقیر ، حیوانات و احمق!' گفت : وزغ ، بسیار loftily.
حقیقت این است که او بسیار حسود از مول است برای آنچه که او انجام داده بود احساس.
این دقیقا همان چیزی است که می توانست liked به خود را انجام داده ، اگر تنها او تا به حال فکر
از آن برای اولین بار ، و به حال نرفته و overslept خودش.
برخی از stoats تبدیل کاملا صورتی ، ادامه داد : 'مول ، و گروهبان در
اتهام ، به من گفت ، بسیار کوتاه ، او گفت ، "در حال حاضر دور اجرا شود ، زن خوب من ، فرار!
آیا نگه داشتن مردان من معطل ماندن و صحبت کردن در پست خود نیست. "
"فرار؟" می گوید که من "آن را نمی خواهد که به دنبال فرار ، در یک زمان بسیار کوتاه از
در حال حاضر! "
O MOLY ، چگونه می تواند شما را؟ "گفت : موش صحرایی ، ناراحتند.
دوره گرد مقاله خود را زمین گذاشتند.
'من می توانم به آنها سیخ زنی گوش خود را و نگاه یکدیگر مراجعه کنید ، در ادامه
مول ، و گروهبان گفت : به آنها ، ذهن هرگز به او ، او نمی داند چه
او صحبت کردن در مورد "."
"خروجی می توانم؟ "گفت :" I. "" خب ، اجازه بدهید من به شما بگویم این است.
دختر من ، او برای آقای دوره گرد شسته ، و آن به شما نشان دهد که آیا من می دانم آنچه من
صحبت کردن در مورد ، و شما بدانید که خیلی زود ، بیش از حد!
صد تشنه به خون badgers ، مسلح به تفنگ ، می رویم برای حمله به سالن وزغ
بسیار شب ، از طریق حصار.
شش boatloads از موش صحرایی ، با تپانچه و cutlasses ، خواهد آمد تا از رودخانه و
اثر فرود در باغ ، در حالی که بدن را برداشت وزغ ، در شناخته شده قالبسازی
hards ، یا وزغ مرگ یا افتخار ،
طوفان باغ و حمل همه چیز را قبل از آنها ، فریاد برای انتقام.
وجود خواهد داشت نه چندان سمت چپ شما برای شستن ، با زمانی که آنها با شما انجام می شود ، مگر اینکه شما
روشن در حالی که شما شانس! "
سپس من فرار ، و وقتی که من خارج از دید من مخفی می کردند و در حال حاضر من آمد خزنده
در امتداد خندق و جوانه زدن در آنها را از طریق تامینی صورت گرفت.
آنها به اعصاب و متلاطم عنوان می تواند ، در حال اجرا تمام راه در یک بار ، و
سقوط بیش از یکدیگر ، و هر یک دستور دادن به هر کسی دیگری را و نه
گوش دادن و نگه داشته گروهبان ارسال
احزاب خارج از stoats به نقاط دور از محوطه ، و سپس ارسال همنوعان دیگر
واکشی 'EM دوباره و من شنیده ام آنها را به یکدیگر گفت :" این درست مثل
weasels آنها برای جلوگیری از به راحتی در
banqueting سالن ، و feasting و toasts ها و آهنگ ها و همه نوع از پاپ ،
در حالی که ما باید در نگهبانی در سرما و تاریکی باقی بماند ، و در پایان را قطعه قطعه می
Badgers سفاک! '"
'اوه ، شما الاغ احمقانه است ، مول!' گریه وزغ ، 'شما بوده ام و همه چیز خراب!"
'مول ،' گفت : دوره گرد ، خشک ، آرام راه خود را ، "من درک شما دارای حس بیشتری را در
انگشت کوچک خود را نسبت به برخی از حیوانات دیگر را در کل بدن چربی خود را داشته باشد.
خوبی شما موفق شده اند ، و من شروع به امید زیادی را از شما.
مول! مول باهوش! '
وزغ به سادگی با حسادت ، بیشتر به خصوص وحشی بود که او نمی تواند برای
زندگی او آنچه مول به حال انجام شده بود که به خصوص هوشمندانه ، اما ،
خوشبختانه برای او ، قبل از او می تواند نشان دهد
خلق و خوی یا در معرض خود را به طعنه دوره گرد ، زنگ زنگ زد برای ناهار.
یک وعده غذای ساده اما حفظ -- بیکن و لوبیا گسترده ، و یک پودینگ ماکارونی ؛
و زمانی که آنها کاملا انجام داده بود ، دوره گرد خود را به بازو ، صندلی حل و فصل و
گفت : خب ، ما داریم کار ما را برای برش
ما را به شب ، و آن را احتمالا خواهد شد بسیار اواخر قبل از ما کاملا از طریق با آن هستیم ، پس
من فقط رفتن را به چرت پس از نهار ، در حالی که من می توانم.
و او را به دستمال را بر چهره اش کشید و بود به زودی خروپف.
رت (Rat) مضطرب و پر زحمت در یک بار از سر گرفته آمادگی خود را ، و شروع به
در حال اجرا بین او چهار انبوه کمی غرغر ، 'Here'sa - کمربند برای موش ،
here'sa - تسمه - برای - مول ، here'sa - تسمه -
برای وزغ ، here'sa - کمربند - برای - دوره گرد! 'و غیره ، با هر تازه
accoutrement او تولید شده ، به نظر می رسید که واقعا هیچ پایانی وجود دارد ، به طوری مول جلب کرد او
بازو از طریق وزغ است ، او را به
باز هوا ، او را به صندلی ترکه یا چوب کوتاه راندند ، ساخته شده و او را به او تمام ماجراهای خود بگویید
از ابتدا تا انتها ، که وزغ تنها بیش از حد مایل به انجام است.
مول یک شنونده خوب و وزغ بود ، با هیچ کس به بررسی اظهارات خود و یا به
انتقاد در روح غیر دوستانه ، و نه اجازه دهید خود بروید.
در واقع ، بسیار است که او در رابطه با درستی متعلق به رده از آنچه ممکن است
داشته باشند ، اتفاق افتاده است ، به حال - I - فقط تصور از آن را در زمان به جای از ده دقیقه پس از آن.
کسانی که همیشه بهترین و raciest ماجراهای ؛ و به همین دلیل باید از آنها نمی شود
واقعا ما ، تا آنجا که تا حدودی ناکافی چیزهایی که واقعا می آیند خاموش؟
>
فصل XII. بازگشت از اولیس
هنگامی که آن شروع به رشد تاریک ، موش صحرایی ، با هوای هیجان و رمز و راز ، احضار
آنها را به عقب به سالن ، ایستاده بود هر یک از آنها در کنار پشته کوچک او ، و
اقدام به آنها را برای سفر آینده لباس.
او بسیار جدی و بسیار دقیق در مورد آن ، و امر در زمان کاملا مدت طولانی.
اول ، یک کمربند برای رفتن به دور هر حیوانی وجود دارد ، و پس از آن یک شمشیر می شود را به گیر
هر کمربند ، و پس از آن قمه در طرف دیگر آن را تعادل.
سپس یک جفت تپانچه ، باتون پلیس ، مجموعه های مختلفی از دستبند ها ، برخی از
باند و چسبیدن ، گچ ، و فلاسک و ساندویچ مورد.
دوره گرد خندید خوب humouredly و گفت : ، 'همه راست ، موشی!
این شما amuses و آن را نشانی از درد نکنه. من قصد دارم برای انجام تمام من با
این چوب '
اما موش فقط گفت ، 'لطفا دوره گرد. شما می دانید من نباید مثل شما به سرزنش من
پس از آن و می گویند من هر چیزی فراموش شده بود! '
هنگامی که همه کاملا آماده بود ، دوره گرد فانوس تاریک در یک زمان پنجه ، بزرگ خود رسیدند
استیک با دیگری ، و گفت ، 'در حال حاضر پس ، من به دنبال!
مول برای اولین بار ، 'COS من با او بسیار خوشحال ، موش صحرایی بعدی ، وزغ تاریخ و زمان آخرین.
و در اینجا نگاه کنید ، چاپلوس! آیا شما پچ پچ نه آنقدر که معمول است ، یا
شما بازگردانده ، و مطمئن شوید به عنوان سرنوشت! '
وزغ بسیار مشتاق به سمت چپ که او انجام گرفت تا موقعیت تحتانی بود
بدون سوفل به او اختصاص داده ، و حیوانات مجموعه ای خاموش.
دوره گرد آنها منجر همراه توسط رودخانه ها برای راه کوچک ، و سپس به طور ناگهانی چرخش
خود را از لبه را به یک سوراخ در رودخانه بانک ، کمی بالاتر از آب است.
مول و رت (Rat) به دنبال سکوت ، نوسانی خود را با موفقیت به
سوراخ به عنوان دوره گرد انجام دیده بود ، اما زمانی که آن را به نوبه خود وزغ آمد ، البته او
موفق به لغزش و سقوط به داخل آب با چلپ چلوپ با صدای بلند و جیغ کشیدن از زنگ.
او توسط دوستان خود برده بود ، در اثر مالش کردن و واپیچیدن از عجله ، آرامش و
مجموعه ای بر روی پاهای خود را ، اما دوره گرد به طور جدی عصبانی بود ، و به او گفت که بسیار
دفعه بعد او یک احمق از خودش ساخته است ، او قطعا خواهد بود را پشت سر گذاشت.
بنابراین در آخرین آنها در گذرگاه مخفی بودند ، و سفر برش بود واقعا
شروع شده است!
سرد بود و تاریک و مرطوب ، و کم و باریک ، فقیر و وزغ شروع به لرز ،
بخشی از آن از ترس از آنچه ممکن است قبل از او باشد ، تا حدودی به دلیل مرطوب از طریق او.
فانوس به مراتب جلوتر بود ، و او نمی تواند کمک کند به عقب کمی در
تاریکی.
سپس او شنیده ام موش تماس از warningly ، '، وزغ می آیند!' و ترور او را تصرف کردند
را پشت سر گذاشت ، به تنهایی در تاریکی ، و او با عجله در آمد "که او
ناراحت موش صحرایی را به مول و مول
به دوره گرد ، و برای یک لحظه همه سردرگمی بود.
دوره گرد فکر می کردند که از پشت مورد حمله قرار گرفتند ، و هیچ جایی برای
استفاده از چوب یا قمه ، به خود جلب کرد تپانچه ، و در نقطه از قرار دادن گلوله
به وزغ.
هنگامی که متوجه شد که آنچه واقعا اتفاق افتاده بود او خیلی عصبانی بود در واقع ، و گفت ، 'در حال حاضر
این زمان است که وزغ خسته کننده خواهد بود را پشت سر گذاشت! '
اما وزغ whimpered ، و دو نفر دیگر وعده داده است که آنها را پاسخگو باشد
رفتار خوب او ، و در آخرین دوره گرد بود صلح و آرامش ، و در صفوف منظم پیش رفت ؛
فقط این بار موش به ارمغان آورد تا عقب ، با گرفتن محکم بر شانه وزغ.
از همین رو آنها groped و همراه حوصلگی ، با گوش خود آغشته و پنجه های خود را بر
تپانچه خود را ، تا در آخرین دوره گرد گفت ، "ما باید در حال حاضر بسیار نزدیک به
تحت سالن.
سپس ناگهان آنها شنیده می شود ، دور آن را به عنوان ممکن است ، و در عین حال ظاهرا نزدیک به بیش از
سر خود را ، سوفل اشتباه گرفته صدا ، که اگر مردم بودند فریاد و تشویق و
ماشین پرس یا در طبقه و چکش روی میزها.
ترور عصبی وزغ بازگشت ، اما دوره گرد تنها اظهار placidly ،
آنها رفتن ، Weasels! "
عبور در حال حاضر به سمت بالا شیب آغاز شد و آنها groped به بعد کمی بیشتر است ، و
سپس سر و صدا آغاز شد دوباره ، این بار کاملا مجزا و بسیار نزدیک بالا
آنها.
OOO اشعه ooray - OO اشعه - ooray! 'آنها شنیده می شود ، و اسیاب سنگ پا کمی در
طبقه و clinking شیشه به عنوان مشت کمی pounded بر روی میز است.
'چه زمان آنها داشتن!' گفت دوره گرد.
'!'
آنها در طول تصویب عجولانه تا آن را به توقف کامل آمد ، و آنها خودشان را در بر داشت
ایستاده زیر در دام درب که به شربت خانه باتلر منجر.
چنین یک صدای فوق العاده ای که قرار بود در banqueting - سالن که کمی وجود دارد
خطر بودن آنها شنید.
دوره گرد گفت ، 'در حال حاضر ، پسر ، همه با هم!' و چهار نفر از آنها در قرار دادن شانه های خود به
تله درب و heaved.
عمل بالا بردن هر یک از بالاتر دیگر ، آنها خود را در شربت خانه ایستاده ، با
تنها یک درب بین آنها و banqueting ، سالن ، جایی که ناخودآگاه آنهاست
دشمنان carousing شد.
سر و صدا ، آنها را از تصویب ظهور ، به سادگی پر سر و صدا بود.
در گذشته ، به عنوان تشویق و چکش به آرامی فروکش ، یک صدا می تواند ساخته شود از
گفت : خوب ، من پیشنهاد به شما longer' مقدار بازداشت -- (کف زدن بزرگ) -- اما
قبل از seat' من رزومه -- (تجدید
تشویق) -- "من باید برای گفتن یک کلمه در مورد میزبان نوع خود ، وزغ آقای.
همه ما می دانیم وزغ!'--( خنده بزرگ) --! وزغ ، وزغ متواضع ، وزغ صادقانه "
(shrieks از خوشی).
muttered وزغ ، مخرب دندان خود را تنها من او را دریافت کنید! اجازه دهید '.
'برگزاری سخت یک دقیقه!' گفت : دوره گرد ، مهار او را با مشکل.
'آماده ، از همه شما!'
-- اجازه بدهید به شما یک آهنگ کمی آواز خواندن ، 'بر روی صدا رفت ، که من در تشکیل
موضوع Toad' -- (کف زدن طولانی مدت).
سپس رئیس راسو -- برای آن بود -- شروع در بالا ، صدای جیر جیر --
'وزغ او رفت pleasuring پر زرق و برق پایین خیابان --"
دوره گرد به خود جلب کرد ، گرفتن محکم چوب خود را با هر دو پنجه در زمان ، نگاه
دور در رفقای خود و گریه -- ساعت آمده است!
دنبال من! '
و پرت باز گسترده.
! من squealing و squeaking و
screeching پر از هوا!
ممکن است به خوبی شیرجه weasels وحشت زده تحت جداول و بهار دیوانه وار تا در
ویندوز!
ممکن است به خوبی موش خرماها عجله طور افراطی برای شومینه و ناامید کننده ای در این ماجرا
دودکش!
جداول و صندلی ممکن است ناراحت شود ، و شیشه و چین ارسال می شود توفنده در
کف ، در هراس از آن لحظه وحشتناک زمانی که چهار قهرمانان strode wrathfully به
اتاق!
دوره گرد توانا و سبیل خود را bristling ، سوت زدن چماق بزرگ خود را از طریق هوا ؛
مول ، سیاه و ترسناک ، brandishing چوب خود و فریاد افتضاح جنگ او فریاد ، 'یک مول!
یک مول! '
رت (Rat) ، ناامید و مصمم ، کمربند خود را بر امده با استفاده از سلاح از هر سن و هر
انواع ، وزغ ، دیوانه وار با هیجان و غرور زخمی ، به دو برابر متورم او
اندازه عادی ، جهش به هوا و
انتشار وزغ whoops که آنها را سرد به مغز!
'وزغ او رفت pleasuring!' و فریاد زد. EM! 'من لذت بخش" و رفت راست
برای رئیس راسو.
آنها به جز چهار نفر در تمام شدند ، اما به weasels وحشت زده به نظر می رسد سالن پر
حیوانات هیولا ، خاکستری ، سیاه و سفید ، قهوه ای و زرد ، سیاه و شکوفایی
عظیم cudgels و آنها را شکست و فرار کرد
با squeals ترور و بی میلی ، به این ترتیب که ، از طریق پنجره ها ، تا
دودکش ، هر جا ، به خارج شدن از دسترس کسانی که میله های وحشتناک.
امر به زودی بیش از حد بود.
بالا و پایین ، تمام طول سالن ، چهار دوست ، بسیار عظیم با strode
چوب خود را در هر سر است که خود را نشان داد و در پنج دقیقه اتاق بود
پاکسازی شده اند.
از طریق پنجره های شکسته shrieks weasels وحشت زده فرار در سراسر چمن
کمرنگ را به گوش خود متحمل شده بودند ، روی زمین دراز سجده برخی از دوازده یا بیشتر از
دشمن ، در آنها مول میرسند ، با گرفتاری تمام مشغول در دستبند اتصالات بود مشغول است.
دوره گرد ، استراحت را از کارگر ، خم شدن او بر روی چوب او و ابرو صادقانه خود را پاک.
'مول او گفت : ،' ، 'شما بهترین همنوعان!
همراه خارج قطع و به دنبال پس از آن sentries قاقم از شما و ببینید چه چیزی
آنها در حال انجام است.
من یک ایده که به لطف شما ، ما باید مشکل زیادی را از آنها داشته باشند نه به شب! '
The Mole در بی درنگ از طریق یک پنجره از میان رفت و دوره گرد bade دو نفر دیگر
تنظیم یک جدول بر روی پاهای خود را دوباره انتخاب کنید تا چاقو و چنگال و بشقاب و لیوان
از باقی مانده روی زمین ، و ببینید که آیا آنها می توانند مواد برای شام.
"من می خواهم برخی از گراب ، من انجام می دهم ، او گفت : در این روش نسبتا مشترک او از صحبت کردن بود.
'هم بزنید stumps ، وزغ خود را ، و نگاه پر جنب و جوش!
ما باید خانه خود را برای شما و شما را ارائه ما بسیار به عنوان یک ساندویچ را تصور نیست. "
وزغ احساس و نه صدمه دیده است که دوره گرد از چیزهای دلپذیر به او می گویند ، به عنوان او
به مول و به او بگوید چه خوب هموطنان او ، و چگونه پر زرق و برق او تا به حال
مبارزه ، برای او و نه به خصوص
خوشحال با خود و راه او برای راسو رئیس رفته بود و او را فرستاده
پرواز در طول جدول با یک ضربه از چوب خود را.
اما او در مورد سرو و تا موش صحرایی است ، و به زودی آنها ، برخی از ژله گیاهان و بتها در بر داشت
ظرف شیشه ای ، و یک مرغ سرد ، یک زبان است که تا به حال به سختی لمس شده است ، برخی از بازیچه قرار دادن ،
و کاملا بسیاری از سالاد خرچنگ و در
شربت خانه آنها بر سبد رول فرانسوی آمد و هر مقدار پنیر ،
کره ، و کرفس.
آنها فقط در مورد نشستن مول clambered از طریق پنجره ،
chuckling ، با یک بغل از تفنگ است. '،' این همه بیش از او گزارش شده است.
از آنچه که من باعث می شود که ، به محض stoats ، که بسیار عصبی و متلاطم شدند
در حال حاضر ، شنیده ام shrieks و yells و داد و بیداد در داخل سالن ، که برخی از
آنها را به زمین انداخت و تفنگ خود و فرار کرد.
دیگران سریع برای کمی ایستاد ، اما زمانی که weasels عجله آمد بر آنها
فکر می کردند خیانت شد و دست و پنجه نرم stoats با weasels و weasels
مبارزه به دور ، و آنها wrestled و
wriggled و پانچ یکدیگر ، و نورد بارها و بارها ، تا بیشتر از 'EM نورد به
رودخانه! همه آنها اکنون ناپدید شده است ، یک راه یا
دیگر ، و من تفنگ خود را.
به طوری که حق همه حیوانات عالی و مستحق! 'گفت :
دوره گرد ، دهان پر از مرغ و بازیچه قرار دادن او.
در حال حاضر ، فقط یک چیزی که من می خواهم شما را به انجام ، مول وجود دارد ، قبل از شما نشستن به
شام خود را همراه از ما و من به شما مشکل نه تنها من می دانم که من می توانم شما را به اعتماد
دیدن یک چیز انجام شده است ، و من آرزو می کنم من می تواند از هر یک من می دانم می گویند.
من موش صحرایی ، ارسال اگر او نبود ، شاعر.
من می خواهم شما را به آن دسته از همراهان بر روی کف طبقه بالا وجود دارد با شما ، و
برخی از اتاق خواب تمیز و tidied و ساخته شده واقعا راحت است.
ببینید که آنها تحت بستر این سو بان سو حرکت دادن ، قرار داده و ملافه تمیز و موارد بالش ، و به نوبه خود
یک گوشه از لوازم رختخواب مثل ملافه و لحاف و پتو ، درست همانطور که می دانید آن باید انجام شود ؛ و
می توانید از آب گرم و حوله های تمیز و کیک تازه از صابون ، قرار داده شده در هر اتاق.
و سپس شما می توانید آنها را لیسیدن تکه می دهد ، اگر آن را هر گونه رضایت به شما ، و
قرار داده و آنها را پشت درب است و ما باید بیشتر از آنها را ببینید ، من فانتزی.
و پس از آن همراه می آیند و برخی از این زبان سرد.
این میزان اول است. من بسیار با شما خوشحال ، مول! "
مول goodnatured برداشت چوب ، تشکیل زندانیان خود را در یک خط جدید در
طبقه ، به آنها 'میانبر مارس!' نظم و رهبری تیم ملی خود را به طبقه فوقانی است.
او پس از یک زمان ، ظاهر شد دوباره ، لبخند زدن و گفت که در هر اتاق آماده شد ، و به عنوان
تمیز کردن به عنوان یک سنجاق جدید. و من را نداشته باشند به آنها لیسیدن ، یا ، '
او اضافه کرد.
من ، در کل فکر ، آنها به حال لیس به حال به اندازه کافی برای یک شب ، و
weasels ، زمانی که من با قرار دادن نقطه را به آنها ، کاملا با من موافقت کرد و گفت : آنها
که فکر می کنم مشکل من است.
آنها بسیار اندوهناک شد ، و گفت آنها به شدت متاسفم برای آنچه که انجام داده بودند ، اما
همه تقصیر رئیس راسو و stoats بود ، و اگر تا کنون آنها می توانند انجام
هر چیزی برای ما در هر زمان را تشکیل می دهند ، ما فقط تا به حال به آن اشاره.
بنابراین من به آنها رول قطعه A ، و اجازه دهید آنها را از در پشت ، و خاموش کردن آنها زد ، به عنوان سخت
آنها می تواند! "
سپس مول کشیده صندلی خود را به میز ، و به زبان سرد تن به تن ؛
و وزغ مانند نجیب زاده او بود ، حسادت خود را از او قرار داده ، و گفت :
صمیمانه ، با تشکر از شما مهربانی ، مول گرامی ، برای
تمام درد خود را و امشب مشکل ، و به خصوص برای هوش و ذکاوت شما در مورد این
صبح! 'دوره گرد که در آن خوشحال بود ، و گفت ،
'صحبت کرد وزغ شجاع من!'
از همین رو آنها شام خود را در شادی و رضایت بزرگ به پایان رسید ، و در حال حاضر بازنشسته
استراحت بین ملافه تمیز ، امن در خانه اجدادی وزغ ، توسط بی همتا برنده شد
شجاعت ، استراتژی و کمال است ، و دست زدن مناسب از چوب است.
صبح روز بعد ، وزغ ، که خود را به عنوان معمول overslept به حال آمد ، به پایین
صبحانه disgracefully اواخر ، و در بر داشت در جدول مقدار معینی از تخم مرغ ، پوسته ،
برخی از قطعات از نان تست سرد و چرمی ،
سه چهارم قهوه - گلدان خالی ، و واقعا بسیار کمی دیگری که تمایل نیست
برای بهبود خلق و خوی خود را ، با توجه به که ، بعد از همه ، آن را خانه خود بود.
از طریق پنجره های فرانسه از صبحانه اتاق او می تواند مول و ببینید
موش آب در ترکه یا چوب کوتاه ، صندلی نشسته بر روی چمن ، آشکارا گفتن به یکدیگر
داستان. خروش با خنده و لگد زدن به پاهای کوتاه خود را در هوا.
دوره گرد که در بازو ، صندلی و عمیق در مقاله صبح بود ، صرفا نگاه
و راننده سرشونو تکون دادن که وزغ وارد اتاق.
اما وزغ می دانستند انسان خود را ، تا او نشستم و بهترین صبحانه او می تواند صرفا
مشاهده به خود است که او را با دیگران دیر یا زود مربع.
هنگامی که او تقریبا به پایان رسانده ، دوره گرد نگاه و اظهار داشت بلکه در مدت کوتاهی : "من هستم
با عرض پوزش ، وزغ ، اما من کار سنگین ترس there'sa صبح در مقابل از شما هستم.
می بینید ، ما واقعا باید به یک مهمانی در یک بار ، این امر را به جشن می گیرند.
این از شما انتظار می رود -- در حقیقت ، این قاعده است.
'O ، همه حق!' گفت این وزغ ، به آسانی.
"هر چیزی که بتواند کمکی بکند. گرچه به همین دلیل بر روی زمین شما باید می خواهم به
یک مهمانی به صبح من نمی توانم درک کنید.
اما شما می دانید من زندگی نمی کنند لطفا به خودم ، اما صرفا برای پیدا کردن آنچه من
دوستان می خواهم ، و سپس سعی کنید و ترتیب آن را برای 'EM ، شما عزیز دوره گرد قدیمی!"
"وانمود نمی stupider از شما واقعا می شود ، پاسخ داد : دوره گرد ، crossly ؛
'و خندیدن نیست و اهن و تلپ کردن در قهوه خود را در حالی که شما صحبت میکنید ، این طور نیست
رفتار.
آنچه منظور من ، ضیافت در شب می شود ، البته ، اما دعوت نامه
نوشته شده و در یک بار کردم ، و شما رو به نوشتن EM.
در حال حاضر ، نشستن در آن جدول -- پشته نامه کاغذ بر روی آن وجود دارد ، با "سالن وزغ" در
بالا به رنگ آبی و طلا -- و نوشتن دعوت نامه به همه دوستان ما ، و اگر شما
چوب به آن ما باید آنها را قبل از ناهار.
و من یک طرف ، تحمل بیش از حد ، و سهم من از بار.
من ضیافت سفارش. '
'!' گریه وزغ ، ناراحتند.
'در داخل خانه مرا متوقف و نوشتن بسیاری از نامه های فاسد در یک صبح با نشاط مثل این ، هنگامی که
من می خواهم در اطراف ملک من ، و مجموعه ای از همه چیز و همه به حقوق و
با تکبر راه رفتن و لذت بردن از خودم!
نیست! من -- I'll شما ---- توقف یک دقیقه ،
هر چند! چرا ، البته ، عزیز دوره گرد!
چه لذت و راحتی من در مقایسه با دیگران!
می خواهید آن را انجام داده ، و آن را باید انجام شود.
برو دوره گرد ، نظم ضیافت ، نظم آنچه دوست دارید و پس از آن پیوستن به دوستان جوان ما
خارج در عیش بی گناه ، بی اعتنا از من و مراقبت و toils من.
صبح امروز منصفانه قربانی در محراب وظیفه و دوستی! '
دوره گرد او نگاه بسیار مشکوکی ، اما فرانک وزغ ، لقاء باز از آن ساخته شده
دشوار نشان می دهد هیچ انگیزه نالایق در این تغییر نگرش.
او quitted اتاق ، بر این اساس ، در جهت آشپزخانه ، و در اسرع وقت
پشت سر او بسته شده بود ، وزغ عجولانه به نوشتن جدول.
یک ایده خوب را به او رخ داده بود در حالی که او صحبت کردن.
او دعوت نامه نوشتن و او را مراقبت بخشی که منجر به ذکر می
او در مبارزه گرفته بود ، و چگونه او رئیس راسو تخت گذاشته بود و او را
اشاره ماجراهای خود ، و چه زندگی حرفه ای
پیروزی او تا به حال برای گفتن در مورد ، و در پرواز و برگ او را مجموعه ای از مرتب کردن بر اساس از
برنامه برای تفریح و برای شب - - چیزی شبیه به این ، که او آن را sketched از
در سر او : --
گفتار....... توسط وزغ. (سخنرانی دیگر توسط وزغ وجود خواهد داشت
در طول شب) آدرس...... BY وزغ
خلاصه داستان -- سیستم زندان ما -- آبراه قدیمی انگلستان -- خرید و فروش اسب ، و چگونه به
معامله -- املاک ، حقوق و وظایف آن -- بازگشت به زمین -- عنوانی مثل اقا نمونه انگلیسی است.
آهنگ........ BY وزغ. (آهنگساز خود است.)
ترکیب دیگر. BY وزغ
در این دوره از عصر خوانده خواهد شد
آهنگساز......
ایده او را خوشحال mightily ، و او بسیار سخت کار می کرد و تمام نامه ها
توسط ظهر ، که در آن یک ساعت یک به پایان رسید آن را به او گزارش شده است که کوچک و
و نه شانه خالی کردن در درب الوده ،
کشیدند timidly که آیا او می تواند از هر گونه خدمت به آقایان می شود.
وزغ swaggered و آن را یکی از زندانیان از شب گذشته بود ، بسیار
احترام و اضطراب به لطفا.
او او را بر روی سر بصورت تماسهای مکرر ، بسته نرم افزاری دعوت نامه را به پنجه خود راندند ، و
گفت : او را به همراه سریع برش داده شده و ارائه آنها به همان سرعتی که او می تواند ، و اگر او را دوست
به بازگشت دوباره در شب ، شاید
ممکن است یک شیلینگ را برای او ، یا ، دوباره ، شاید ممکن است وجود ندارد ، و فقیر
جانوران پستاندار شبیه راسو به نظر می رسید بسیار سپاسگزار ، و عجولانه خاموش مشتاقانه به انجام ماموریت خود را.
وقتی به حیوانات دیگر آمد و ناهار برای ، بسیار خشن و بی ادب و شادی بخش بعد از
صبح روز بر روی رودخانه ، مول ، که وجدان شده بود ، او را سیخ زنی ، نگاه
doubtfully در وزغ ، انتظار برای پیدا کردن او را دلخور و یا افسرده.
در عوض ، او آنقدر مغرور و باد که مول شروع به چیزی مشکوک بود ، در حالی که
موش صحرایی و دوره گرد مبادله نگاهها قابل توجه است.
همانطور که به زودی به عنوان غذا به پایان رسید ، وزغ پنجه های خود را به عمق و جیب او شلوار تراست ،
اظهار معمولی ، خوب ، بعد از خودتان را نگاه کنید ، شما همراهان!
درخواست برای هر چیزی که می خواهید! 'و متکبر در جهت
باغ ، جایی که او می خواست به فکر یک ایده یا برای سخنرانی های آینده خود را ، زمانی که
موش او را به بازو گرفتار.
وزغ و نه مظنون او پس از ، و خود را به دور ، اما هنگامی که
دوره گرد او را گرفت توسط بازوی دیگر او شروع به دیدن که بازی شد بصورتی پایدار و محکم است.
دو جانوران او را بین آنها به سیگار کشیدن کوچک اتاق که باز از انجام
ورودی سالن ، در را بست ، و او را به یک صندلی قرار دهید.
سپس هر دو آنها در مقابل او ایستادند ، در حالی که وزغ شنبه سکوت و آنها را با مقدار در نظر گرفته
سوء ظن و بد طنز. گفت : در حال حاضر ، در اینجا نگاه کنید ، وزغ ، موش صحرایی.
در مورد این ضیافت است و بسیار متاسفم من به صحبت می کنند شما را شبیه به این.
اما ما می خواهیم شما را به درک به وضوح ، به یک بار و برای همه ، که می رویم به هیچ
سخنرانی ها و آهنگ ها
سعی کنید و درک این واقعیت که به این مناسبت ما با شما استدلال نیست ؛ ما
فقط گفتن شما. "وزغ را دیدم که او به دام افتاده است.
آنها او را درک نکند ، آنها را دیدم و از طریق او ، آنها جلوتر از او رو کرده بود.
رویای دلپذیر او را درهم شکست. 'Mayn't من آنها را تنها با یک آهنگ کمی آواز خواندن؟"
او التماس کرد piteously.
نه ، یکی از آهنگ کمی نیست ، پاسخ داد : موش صحرایی بصورتی پایدار و محکم ، اگر چه قلب خود خون داده ، متوجه
لب لرزش وزغ فقیر ناامید.
این هیچ خوب ، چاپلوس ، شما می دانید که آهنگ خود را تمام غرور و لاف می زند و
غرور و سخنرانی های خود همه ستایش از خود و -- و -- خوب ، و ناخالص
اغراق و -- و ----
'و گاز ،' قرار داده در دوره گرد ، در روش معمول خود است.
آن را برای خود خوب است ، چاپلوس ، 'بر روی موش رفت.
'شما می دانیم که شما باید بیش از یک برگ جدید تبدیل دیر یا زود ، و در حال حاضر به نظر می رسد پر زرق و برق
زمان برای شروع ، یک مرتب سازی بر اساس نقطه عطف در حرفه خود.
لطفا فکر نمی کنم که گفت : تمام این بدان من صدمه دیده است نیست بیش از آن را به شما لطمه می زند.
وزغ باقی ماند در حالی که طولانی در فکر فرو برد.
در گذشته او سرش را بلند کرد ، و اثری از احساسات قوی قابل رویت خود را در
ویژگی های. شما را فتح کرده اند ، دوستان من ، او گفت :
در لهجه شکسته.
این بود ، تا مطمئن شوید ، اما یک چیز کوچک که من پرسید : -- فقط به شکوفه ترک و گسترش
هنوز یک روز عصر ، به خودم و شنیدن تشویق پر سر و صدا که
همیشه به نظر می رسد به من -- نوعی -- برای آوردن بهترین من کیفیت.
با این حال ، شما درست می گویید ، من می دانم ، و من اشتباه است.
از این رو جلو من یک وزغ بسیار متفاوت خواهد بود.
دوستان من ، شما باید مناسبت به سرخ شدن برای من دوباره را هرگز.
اما ، ای عزیز ، ای عزیز ، این جهانی سخت است!
و ، با فشار دادن دستمال خود را به چهره اش ، او را ترک اتاق ، با رد پای متزلزل است.
دوره گرد ، گفت : موش صحرایی ، "من مانند یک حیوان احساس ، من تعجب می کنم که آنچه که شما احساس؟'
'O ، من می دانم ، می دانم ، گفت : دوره گرد gloomily.
اما چیزی که باید انجام شود. این رفیق شفیق کردم تا به اینجا زندگی می کنند ، و
نگهداری خود ، و احترام می شود.
آیا می خواهید به او خندیدن و سهام مشترک داشته باشد ، به تمسخر و jeered در توسط stoats و
weasels؟ '' البته که نه ، 'گفت موش صحرایی است.
و صحبت از weasels ، آن را خوش شانس ما از آن جانوران پستاندار شبیه راسو کمی آمد ، او فقط به عنوان
با دعوت نامه وزغ.
من از آنچه شما به من گفت که چیزی مشکوک بود و نگاهی به یک یا دو آنها
به سادگی ننگین.
من را مصادره کردند زیاد و مول خوب این است که در حال حاضر در خلوتگاه آبی نشسته ، پر کردن
ساده ، کارت دعوت ساده است. '
در آخرین ساعت برای ضیافت آغاز شد به منظور جلب نزدیک ، و وزغ ، که در ترک
دیگران را به اتاق خواب خود را بازنشسته کرده بود ، هنوز هم در آنجا نشسته بود ، سودا و
متفکر.
ابرو خود را با استراحت در پنجه خود را ، او بمب طولانی و عمیق است.
به تدریج قیافه خود را پاک ، و او شروع به لبخند لبخند طولانی ، آهسته است.
سپس او را به giggling در خجالتی ، شیوه ای خود آگاهانه صورت گرفت.
در گذشته او بلند شده ، قفل درب ، پرده ها در سراسر ویندوز خود جلب کرد ، جمع آوری شده
تمام صندلی ها در اتاق و آنها را در یک نیم دایره مرتب شده اند ، و در زمان خود
موقعیت در مقابل از آنها ، تورم مریی است.
سپس او تعظیمی ، سرفه دو بار ، و اجازه خود بروید ، با صدای uplifted او خواند ،
مخاطبان enraptured که تخیل خود را به وضوح دیدم.
آهنگ کمی LAST وزغ!
وزغ -- آمد -- صفحه اصلی وحشت در سرو وجود دارد
و زوزه در سالن ، گریه در گاو میریزد وجود دارد
و shrieking در اصطبل ،
هنگامی که وزغ -- آمد -- صفحه اصلی! هنگامی که وزغ -- آمد -- صفحه اصلی!
فوق العاده در پنجره وجود دارد و توفنده در درب ،
chivvying weasels که روی زمین غش وجود دارد ،
هنگامی که وزغ -- آمد -- صفحه اصلی!
بنگ! برو درامز! trumpeters هستند tooting
و سربازان saluting و توپ آنها عکسبرداری
و موتور خودرو می hooting ،
-- به نامشه -- می آید! پیامهای -- Hoo اشعه!
و اجازه دهید هر یک از جمعیت را امتحان کنید و آن را با صدای بسیار بلند فریاد ،
به افتخار از یک حیوان از آنها شما عادلانه افتخار ،
برای آن Toad's -- بزرگ -- روز!
او این موضوع خیلی بلند خواندم ، با مرهم گذاری بزرگ و بیان ، و زمانی که او انجام داده بودند ، او
خواندم آن را دوباره و دوباره. سپس او heaved آه عمیق ، طولانی ، طولانی ،
آه بلند.
سپس او ماهوت پاک کن مخصوص موی سر خود را در کوزه آب غوطه ور ، موهای او را در وسط جدا ، و
گچ بری آن را در هر طرف از چهره اش بسیار صاف و براق ، و ، آنلاک
درها ، بی سر و صدا از پله ها رفت
استقبال از مهمان خود را ، که او می دانست که باید در طراحی اتاق مونتاژ.
همه حیوانات را تشویق می کردند زمانی که او وارد شد ، و شلوغ دور به او تبریک می گویم و
می گویند چیزهای خوب در مورد شجاعت او ، و هوش و ذکاوت خود را ، و مبارزه با او کیفیت ، اما
وزغ تنها با لبخند کمرنگ و زمزمه ، 'نه در همه!'
یا گاهی اوقات ، برای تغییر ، بر خلاف انتظار! "
سمور ، که در hearthrug ایستاده بود ، توصیف به دایره توصیف از دوستان
دقیقا چگونه او موفق شده اند چیزهایی که او شده بود ، جلو آمد
فریاد ، انداخت گردن بازو وزغ خود دور ، و
در حال را به اتاق در حال پیشرفت نصرت دور او را ، اما وزغ ، در یک خفیف
راه ، شد ، بلکه از snubby به او ، remarking به آرامی ، به عنوان او خودش را رها ، 'دوره گرد.
مول و آب ؛ مغز متفکر بود
موش صحرایی با مته سوراخ فشار از مبارزه من صرفا در صفوف خدمت می کردند و کمی انجام
و یا هیچ چیز نیست. '
حیوانات آشکارا متعجب و متحیر شد و ناگهان این نگرش غیر منتظره
او ، وزغ و احساس ، به عنوان او از یک مهمان خود را به دیگری نقل مکان کرد ، و ساده اش در
پاسخ ، که او هدف جذب علاقه به هر یک بود.
دوره گرد همه چیز از بهترین دستور داده بود ، و ضیافت یک موفقیت بزرگ بود.
بسیار صحبت و خنده و کاه در میان حیوانات ، اما از طریق آن همه
وزغ ، که البته در صندلی بود ، نگاه کردن بینی خود را و زمزمه دلپذیر
nothings به حیوانات در هر دو طرف از او است.
در فواصل او به سرقت برده یک نگاه در دوره گرد و موش صحرایی ، و همیشه وقتی که او
نگاه آنها در یکدیگر خیره با دهان خود را باز کنید و این به او داد
بزرگترین رضایت.
برخی از حیوانات جوان و زنده ، به عنوان شب عینک ، زمزمه کردم به
یکدیگر که همه چیز بودند به طوری سرگرم کننده آنها استفاده می شود در روز های خوب قدیمی نیست ؛
و برخی از knockings روی میز و گریه می کند از وزغ "وجود دارد!
گفتار! سخنرانی از وزغ!
آهنگ!
آقای آهنگ وزغ! '
اما وزغ فقط سرش را تکان داد به آرامی یک پنجه در اعتراض خفیف مطرح ، و با فشار دادن
ظرافتهای مهمان خود ، کوچک بحث توسط موضعی ، و با سوالات جدی پس از
اعضای خانواده های آنها هنوز نمی قدیمی
به اندازه کافی در عملکرد اجتماعی ظاهر می شود ، موفق به انتقال به آنها که این شام
که بر روی خطوط معمولی به شدت اجرا شد.
او در واقع وزغ تغییر!
پس از این اوج ، چهار حیوانات به زندگی خود ادامه داد ، تا rudely
در پس از جنگ داخلی شکسته شده است ، در شادی و رضایت ، دست نخورده توسط بیشتر
risings یا تجاوزات.
وزغ ، پس از مشورت به دلیل با دوستان خود در انتخاب یک زنجیر طلا خوش تیپ و
locket با مروارید ، که او به دختر gaoler را با نامه ای که اعزام
حتی دوره گرد اعتراف به متواضع ،
سپاسگزار و قدردان و موتور راننده در نوبت خود ، به درستی تشکر شده
و برای همه درد و مشکل خود را جبران می شود.
تحت اجبار شدید از دوره گرد ، حتی بارج زن ، با برخی از
مشکل ، در پی که استفاده شده و ارزش اسب او discreetly خوبی برای او ، هر چند
وزغ وحشتناکی در این لگد ، برگزاری
خود را به ابزار سرنوشت ، فرستاده شده به مجازات زنان چربی با سلاح های لکه دار که
می تواند یک نجیب زاده واقعی بگویید هنگامی که یک نفر را دیدم.
مبلغ آن درست باشد ، بسیار سنگین بود ، ارزشگذاری کولی
توسط assessors محلی برای تقریبا درست پذیرفته شده اند.
گاهی اوقات ، در این دوره از شب تابستان طولانی ، دوستان قدم زدن را
با هم در چوب وحشی ، در حال حاضر با موفقیت رام که تا کنون به عنوان آنها نگران بودند و آن را
خشنود به چگونه احترام آنها
توسط ساکنان روبرو شدند ، و چگونه weasels مادر جوان خود به ارمغان بیاورد
آنهایی که به دهان از سوراخ های خود ، می گویند ، و اشاره ، نگاه ، کودک!
می رود وزغ بزرگ آقای گرامی!
و آن موش صحرایی ملازمت کردن آب ، جنگنده وحشتناک ، راه رفتن در امتداد 'O او!
و انسو می آید مول آقای معروف ، از آنها شما را اغلب پدر شما را شنیده
بگو! '
اما هنگامی که نوزادان خود را متمرد و کاملا خارج از کنترل ، آنها را آنها را آرام
با گفتن چگونه ، اگر از آنها بود صدا در نیاوردن نیست و نه اخم آنها ، دوره گرد خاکستری وحشتناک
که بالا و گرفتن آنها را.
این افترا بر اساس دوره گرد ، که ، هر چند او کمی در مورد جامعه مراقبت بود ،
و نه علاقه کودکان ، اما از آن شکست خورده است هرگز به طور کامل اثر خود است.
>