Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل هفتم آرمان و واقعیت
قسمت 1 و در حال حاضر برای چند هفته ان ورونیکا بود
آزمون ارزش بازار خود را در جهان.
او در مورد مستقر در لندن نوامبر غفلت رفت که بسیار تاریک و مه آلود تبدیل شده بود
و چرب و منع در واقع ، و تلاش برای پیدا کردن که متواضع اما مستقل
اشتغال او به rashly فرض کرده بود.
او رفت ، قصد و به دنبال خود برخوردار شده ، تر و تمیز و خوب ، اختفای او
احساسات هر چه که بود ، به عنوان واقعیت و موقعیت او باز قبل از
او را.
کم کم به او تخت نشسته اتاق بود مثل یک لانه خرگوش و غیره ، و او از آن را به این رفت
قریب به اتفاق ، جهان اسب کهر ، با آن خانه های خاکستری دود ، خیابان خودنمایی میکند خود را از مغازه ها ، خود را
خیابان ها تاریک خانه ، خود را نارنجی روشن
پنجره ها ، زیر آسمان مس کسل کننده و یا گل آلود خاکستری یا سیاه و سفید ، در حد یک حیوان می رود
به دنبال غذا.
او به عقب نشینی می آیند و نوشتن نامه ، به دقت برنامه ریزی شده و نوشته شده نامه ، و یا
خواندن برخی کتاب او از Mudie's ذهن بود -- او نیم ، گینه سرمایه گذاری بود
با Mudie's -- یا بیش از آتش او نشستن و فکر می کنم.
به آرامی و با اکراه او به این درک رسیدم که Vivie وارن آنچه که به نام
"ایده آل".
هیچ دختری و هیچ موقعیت و وجود دارد.
هیچ کار است که ارائه شد در تمام کیفیت او به حال مبهم برای مسلم فرض شده است
خودش.
با صلاحیت مانند او دارای دو کانال اصلی اشتغال باز گذاردن ،
و نه او را جذب ، نه واقعا به نظر می رسید به ارائه فرار قطعی از
که انقیاد انسان در برابر آن ،
در فرد از پدرش ، او به شورش است.
یک خیابان اصلی بود برای او برای تبدیل شدن به نوعی به حقوق همسر و لوازم جانبی یا مادر ،
به حاکم یا خانم دستیار ، یا یک نوع بسیار بالا
زنحاکم - پرستار.
دیگر به کسب و کار -- را به یک عکاس پذیرایی اتاق ، به عنوان مثال ،
یا یک مشتری و یا کلاه فروشگاه می باشد.
اولین مجموعه از مشاغل به نظر می رسید به او می شود در مجموع بیش از حد داخلی و
محدود و برای دومی او dreadfully توسط او بود معلول می خواهند از
تجربه می کنند.
و همچنین او آنها را دوست ندارد.
او مانند مغازه ها ، او چهره زنان دیگر دوست نیست ، او فکر
مردان smirking در رهبانیت - کتهای که تحت سلطه این موسسات بیشتر غیر قابل تحمل
افراد او تا به حال به چهره است.
او را به نام یکی از بسیار و مجزا "عزیزم!"
دو پست منشیگری در واقع به خود را که در آن ارائه دهد ، حداقل ، به نظر می رسد
هیچ محرومیت خاصی از حس زنانگی و یکی از زیر یک عضو افراطی پارلمان بود ،
و از سوی دیگر تحت هارلی خیابان دکتر ،
و هر دو مردان پیشنهادی خدمات خود را با مدنیت بیشترین کاهش یافته و
تحسین و ترور.
کنجکاو در یک مصاحبه در یکی از هتل های بزرگ با میانسال ، سفید پودر نیز وجود دارد
زن ، همه با جواهرات پوشیده شده و reeking از عطر ، که می خواستند یک همراه و همدم است.
او فکر نمی ورونیکا ان به عنوان همراه او انجام دهید.
و تقریبا همه این چیزها ترس بد پرداخت.
انجام بیش از دستمزد امرار معاش لخت و خواستند همه وقت خود را و
انرژی است.
او از زنان روزنامه نگاران ، زنان نویسنده ، و غیره شنیده بود ، اما او حتی نمی
مراجعه کننده به حضور سردبیران او خواست برای دیدن ، و به هیچ وجه اطمینان حاصل کنید که
اگر او تا به حال شده است او می تواند هر کاری انجام داده اند آنها ممکن است به او داده شده است.
یک روز او را از جستجوی خود را desisted رفت و به طور غیر منتظره به کالج Tredgold.
به جای او بود پر نشده است ، او به سادگی به عنوان غایب ذکر شده بود ، و او
روز آرامش حاصل از شکافت قابل تحسین بر لاک پشت.
او تا علاقه مند ، و این چنین تسکین اضطراب trudging از او بود
جستجو برای کار ، که او در کل به مدت یک هفته رفت که اگر او هنوز زنده بود
صفحه نخست.
سپس باز منشیگری سوم رخ داده است و تجدید امیدوار را دوباره موقعیت به عنوان
منشی -- که با برخی از وظایف سبکتر از یک پرستار ترکیب شد --
علیل آقایی به معنای زندگی در
Twickenham ، و بر اساس یک تحقیق ادبی بزرگ درگیر تا ثابت کنند که جن وپری "
ملکه "در واقع رساله بر شیمی مولکولی در عجیب و غریب نوشته شده و
picturesquely رفتار رمزنگاری است.
قسمت 2
در حال حاضر ، در حالی که ان ورونیکا مصرف این soundings در دریا صنعتی و
اندازه گیری خود در برابر جهان است ، او همچنین ساخت گسترده بود
اکتشافات در میان ایده ها و نگرش
تعدادی از انسان ها که به نظر می رسید که تا حد زیادی با جهان آن را به عنوان نگران
باید باشد.
او برای اولین بار توسط خانم خز سفید کشیده شده بود ، و سپس توسط او منافع طبیعی خود ، به
قشر کنجکاو مردم که با رویاهای از پیشرفت جهان مشغول ساختم ، از بزرگ و
تغییرات اساسی عصر جدید است که
به جای تمام استرس ها و اختلالات از زندگی معاصر است.
دوشیزه قاقم آموخته پرواز او و آدرس خود را از Widgetts.
او وارد حدود نه ساعت بعد شب در حالت از شور و شوق لرزش است.
او به دنبال زن مهمانخانه دار راه نیم تا پله ، و به نام تا ان ورونیکا ، "ممکن است
می آیند تا؟
برای من! شما می دانید -- Nettie قاقم "!
او ظاهر شد قبل از ان ورونیکا می تواند به وضوح به یاد می آورند که Nettie قاقم ممکن است.
نور وحشی در چشم او وجود دارد ، و مو راست او نشان دادن و
suffragetting بر برخی از مفاهیم مستقل خود را.
انگشتان او سرشار از طریق دستکش او بودند ، تا اگر در یک بار به لمس
با ان ورونیکا.
"شما باشکوه هستیم!" دوشیزه خز سفید در تن خلسه گفت : برگزاری یک دست در هر یک از
... او و مشابه تا به صورت ان ورونیکا.
"شکوهمند!
شما تا آرام ، عزیز ، و بنابراین مصمم است ، تا بی سر و صدا!
"این دختران مثل شما که به آنها چیزی است که ما نشان می دهد ، خانم خز سفید گفت :" دختران
ارواح که شکسته شده اند! "
ان ورونیکا sunned خودش کمی در این گرما.
من تماشای شما در Morningside پارک ، عزیز ، گفت : "خانم قاقم.
"من به تماشای همه زنان است.
من فکر کردم شاید شما اهمیتی نمی دهند ، که شما هم مثل بسیاری از آنها بودند.
در حال حاضر آن را درست مثل این است شما رشد کرده بود به طور ناگهانی. "
او متوقف شد ، و سپس پیشنهاد : "من تعجب می کنم که من باید عشق -- اگر هر چیزی بود من گفت"
او برای پاسخ آن ورونیکا صبر نیست. او به نظر می رسید فرض کنیم که آن را قطعا باید
چیزی او گفته بود.
"همه آنها در گرفتن ،" او گفت. مانند آتش سوزی به اسپرد است.
این چنین هم بزرگ است! چنین زمان با شکوه!
هرگز چنین زمان به عنوان وجود دارد!
همه چیز تا این حد نزدیک به ثمر به نظر می رسد ، بنابراین در آینده و رهبری در!
شورش زنان! آنها بهار همه جا.
به من بگو همه که یک خواهر زن خود را به دیگری اتفاق افتاده است. "
او سرد ورونیکا ان کمی که عبارت آخر ، و در عین حال خاصیت مغناطیسی از او
کمک هزینه تحصیلی و شور و شوق بسیار قوی بود و آن را دلپذیر می شود ساخته شده از
زنی که قهرمان داستان پس از عتاب بسیار و بسیاری از شک و تردید مخفی.
اما او گوش نمی طولانی او می خواست به صحبت.
او دولا با هم با گوشه ای از hearthrug تحت قفسه نشسته که
پشتیبانی جمجمه خوک ، و نگاه را به آتش و بالاتر در صورت ان ورونیکا ، و
اجازه دهید خودش را برود.
: "اجازه دهید لامپ قرار داده ما از ، او گفت :" به شعله های آتش تا کنون خیلی بهتر برای
صحبت کردن ، "و ان ورونیکا موافقت کرد. "شما می آیند خارج به زندگی راست -- روبرو
آن همه است. "
ورونیکا ان را با چانه خود را در دست او نشسته ، قرمز روشن و گفت : کمی و دوشیزه قاقم
discoursed.
همانطور که او صحبت کردیم ، رانش و اهمیت آنچه او گفت : شکل خود را به آرامی
به دلهره ان ورونیکا.
خود را در داستان از جهان بزرگ ، خاکستری ، و کسل کننده ارائه -- بی رحمانه ،
خرافاتی ، اشتباه ، و غلط سر جهان ، که صدمه زدن به مردم و افراد محدود
unaccountably.
در زمان از راه دور و کشورهای تمایلات شیطانی خود را ، خود را در ابراز کرده بود
فرم ستمگران ، قتل عام ، جنگ ، و چه چیزی نیست ، اما فقط در حال حاضر در انگلستان
آنها به عنوان تجارتی ، شکل و
رقابت ، کلاه ابریشمی ، اخلاق حومه ، عرق کردن سیستم ، و انقیاد
زنان است. تا کنون چیزی به اندازه کافی قابل قبول است.
اما با گذشت در برابر جهان دوشیزه قاقم گرد اقلیت کوچک اما پر انرژی
فرزندان نور -- مردم او را به عنوان "در ون" یا "در مجموع در
ون ، "ورونیکا ان ذهن در مورد آنها به شک و تردید تر می شود دفع شد.
همه چیز ، خانم خز سفید گفت : "کار کردن" همه چیز "آینده" بود -- عالی
فکر ، زندگی ساده ، سوسیالیسم ، انسان دوستی ، همان بود
واقعا.
او عاشق می شود وجود دارد ، شرکت در آن ، تنفس آن ، آن.
تاکنون در تاریخ جهان ، پیش سازهای این پیشرفت وجود داشته است در بزرگ
فواصل ، صداهایی که سخن گفته بود و متوقف شده ، اما در حال حاضر از آن همه آمدن در
با هم در عجله.
او با احترام آشنا ذکر شد ، مسیح و بودا و شلی و نیچه
و افلاطون است. پیشگامان همه از آنها.
نامهای چنین تاباند روشن در تاریکی ، با فضای سیاه و سفید از unilluminated
پوچی در مورد آنها ، به عنوان ستاره در شب بدرخشد ، اما در حال حاضر -- در حال حاضر از آن متفاوت بود و اکنون
آن سپیده دم -- سپیده دم واقعی است.
"زنان آن را گرفتن ، خانم خز سفید گفت :" زنان و مردم عادی ،
همه فشار رو به جلو ، همه roused "ورونیکا ان با چشمان او در گوش
آتش است.
خانم خز سفید گفت : "همه آن را گرفتن".
"شما تا به حال به آمده اید ، شما می توانید آن را کمک کنند.
چیزی است که شما خود جلب کرد.
چیزی تساوی همه. از حومه شهر ، از شهرهای کشور --
در همه جا. دیدن همه ی جنبشهای.
تا آنجا که من می توانم ، من متعلق به همه آنها را.
نگه داشتن انگشت بر پالس از چیزهایی است. "ان ورونیکا گفت : هیچ چیز.
"سپیده دم"! خانم خز سفید گفت ، با عینک خود منعکس کننده آتش مانند استخر
خون به رنگ قرمز شعله.
"من به لندن آمد ، گفت :" ان ورونیکا "، و نه به خاطر مشکل خود من.
من نمی دانم که من درک می کنم در دسترس نباشد. "
، گفت : "البته شما نمی" دوشیزه قاقم ، gesticulating پیروزمندانه با نازک خود را
دست و مچ دست نازک تر و نوازش زانو ان ورونیکا.
"البته شما نمی.
این تعجب از آن است. اما شما ، شما.
شما باید اجازه دهید شما را من به چیزهایی -- به جلسات و چیزها ، به کنفرانس ها و
مذاکرات است.
سپس شما آغاز خواهد شد را ببینید. شما آغاز خواهد شد برای دیدن آن همه باز.
من به گوش همه در آن -- در هر لحظه ای که می تواند یدکی.
کناره گیری کردن از کار -- همه چیز!
من فقط در یک مدرسه ، یک مدرسه خوب ، سه روز در هفته تدریس.
بقیه -- حرکات! من هم اکنون می توانید در fourpence روز زندگی می کنند.
رایگان است که به برگ من به دنبال چیز!
من باید به شما در همه جا. من باید به شما به حق رای مردم ، و
Tolstoyans ، و Fabians. "
ان ، گفت : "ورونیکا :" من Fabians شنیده اند.
دوشیزه قاقم گفت : "این جامعه!" "این مرکز از روشنفکران است.
برخی از جلسات فوق العاده هستند!
جدی چنین ، زنان زیبا! چنین عمیق browed مردان!...
و به فکر می کنم که آنها وجود دارد تاریخ ساز!
وجود دارد و آنها کنار هم قرار دادن برنامه های دنیای جدید است.
Almos نور ، بند.
شاو ، و وب وجود دارد ، و ویلکینز نویسنده ، و Toomer و دکتر Tumpany --
خارق العاده ترین مردم! شما وجود دارد آنها را به بحث در مورد ، تصمیم گیری ،
برنامه ریزی!
فقط فکر می کنم -- آنها هستند ، ساختن یک دنیای جدید "" اما آیا این افراد برای تغییر!
همه چیز؟ "ان ورونیکا گفت. "چه چیز دیگری می تواند اتفاق می افتد؟ پرسید :" خانم قاقم ،
با یک ژست ضعیف کمی در تب و تاب بودن.
"چه چیز دیگری احتمالا می تواند اتفاق می افتد -- به عنوان همه چیز در حال حاضر؟"
قسمت 3 دوشیزه قاقم اجازه دهید ان ورونیکا را به او
سطح عجیب و غریب از جهان که تا مشتاق سخاوت که به نظر می رسید آن را
ناسپاسی به باقی می ماند بحرانی.
در واقع ، تقریبا insensibly ان ورونیکا معتاد شد به عجیب و غریب
ظاهر و رفتار عجیب و غریب مردم "در ون."
شوک نگرش فکری خود بود ، استفاده از آن را از اولین دزدیدند
اثر عجیب و جالب از بی خردی عمدی است.
آنها در بسیاری جهات ، واقعا حق با او به آن چسبیده و shirked بیشتر و بیشتر
این اعتقاد متناقض که آنها نیز به نحوی ، و حتی در ارتباط مستقیم
به آن درستی ، مضحک است.
بسیار محوری در جهان خانم قاقم Goopes.
Goopes oddest چند اندکی ممکن و قابل تصور بود ، به دنبال حرفه ای fruitarian
بر اساس طبقه فوقانی در جاده Theobald.
آنها بدون فرزند و servantless بودند ، و آنها زندگی ساده برای کاهش داده بود
بهترین از هنرهای زیبا.
آقای Goopes ، ان ورونیکا جمع شده بودند ، یک معلم خصوصی ریاضی و بازدید مدارس و
همسر او یک ستون بارگیری در این هفته در ایده های جدید را پس از پخت گیاه خواری ، کالبد شکافی موجود زنده نوشت ،
انحطاط ، ترشح شیری ،
آپاندیسیت ، و فکر عالی به طور کلی ، و کمک در مدیریت
از یک مغازه میوه در جاده دادگاه تاتنهام.
مبلمان بسیار آنها به حال به طرز مرموزی با کیفیت بالا browed ، و Goopes آقای در زمانی که در
خانه به سادگی در یک دست کت و شلوار پیژامه شکل بوم اخراج با روبان قهوه ای گره خورده لباس پوشیدن ،
در حالی که همسر خود را به تن djibbah بنفش با یوغ غنی دوزی.
او از انسان های کوچک ، تاریک ، و محفوظ است ، با بزرگ انعطاف ناپذیر ، به دنبال پیشانی محدب ،
و همسر او بسیار صورتی و جسور بود ، با یکی از آن دسته از chins آن عبور
insensibly به ، گردن قوی و کامل است.
یک بار در هفته ، هر جمعه ، تجمع کمی از نه تا کوچک بودند
ساعت ، فقط و صحبت شاید خواندن با صدای بلند و fruitarian تنقلات -- شاه بلوط
ساندویچ buttered با مهره توسعه ، و غیره
چهارم -- و لیموناد و unfermented شراب و به یکی از این سمپوزیوم خانم قاقم
بعد از یک معامله خوب از اشتیاق اولیه ، انجام ان ورونیکا.
او معرفی شد و شاید کمی بیش از حد بدیهی است که برای طعم خود را به عنوان یک دختر بود که
ایستاده در برابر مردم خود ، به یک گردهمایی که شامل یک بانوی بسیار قدیمی
با پوست بسیار چروکیده و عمیق
صدا که پوشیده بود آنچه به نظر می رسد چشم بی تجربه ان ورونیکا
روکش مبل و صندلی بر سرش ، خجالتی ، بور مرد جوان با پیشانی باریک و
عینک ، دو undistinguished زنان در دشت
بلوز و دامن ، و یک زن و شوهر میانسال ، بسیار چربی و به طور یکسان در سیاه و سفید ، آقای
و خانم کدیور Dunstable ، از شورای کوتا از Marylebone.
در این نیم دایره ناقص در مورد بسیار مس آراسته نشسته بودند
شومینه ، surmounted توسط کتیبه چوبی حک شده :
آیا آن را در حال حاضر است. "
و آنها را در حال حاضر اضافه شدند و رندانه ، به دنبال یک مرد جوان با موهای مایل به قرمز ،
کراوات نارنجی ، و یک دست کت و شلوار پشم ونخ راه راه کرکی و دیگران که در حافظه ان ورونیکا ، در
علی رغم تلاش های او برای به یادآوردن جزئیات ، باقی مانده obstinately فقط "دیگران است."
بحث های متحرک ، و در فرم همیشه درخشان باقی ماند حتی زمانی که آن متوقف شود
درخشان در ماده.
لحظاتی وجود دارد که ان ورونیکا بیش از صرفا یک مظنون سخنرانان اصلی
باشد ، به عنوان مدرسه پسران می گویند ، نشان دادن به او.
آنها یک جایگزین جدید برای چکیدن در پخت گیاه خواری صحبت می کند که خانم
Goopes اعمال متقاعد شده بود نفوذ فوق العاده تصفیه بر روی
ذهن داشته باشند.
و پس از آن از آنارشیسم و سوسیالیسم صحبت کردیم ، و اعم از سابق شد
مخالف دقیق دومی و یا تنها یک فرم بالاتر.
مرد جوان با موهای مایل به قرمز کمک اشارات به فلسفه هگل که
لحظه ای اشتباه گرفته بحث.
سپس کدیور Dunstable ، که تا کنون بوده است ساکت و آروم ، به بیان شکست و رفت
خاموش در مماس و برداشت شخصی خود را کاملا تعدادی او داد
هموطنان ، از نمایندگان.
او ادامه داد : برای انجام این کار را برای بقیه شب به طور متناوب در داخل و خارج ، از جمله
تاپیک های دیگران را.
او خود را خطاب عمدتا به Goopes ، و در صورتی که پاسخ به طولانی پایدار سخن گفت
سوالات بر روی بخشی از Goopes به پرسنل کوتا Marylebone
شورا خواهد بود.
"اگر شما از من بپرسید ، می گویند :" باید بگویم Blinders صاف است.
نوع عادی البته -- "
مشارکتهای خانم Dunstable برای گفتگو به طور کامل در فرم
گره و هر زمان که کدیور Dunstable ستایش یا سرزنش می کردند او راننده سرشونو تکون دادن دو بار یا سه بار ،
با توجه به الزامات تاکید او.
و او همیشه به نظر می رسید نگه داشتن چشم در لباس ان ورونیکا است.
خانم پاچه Goopes کدیور کمی ناگهان به چالش کشیدن رندانه
به دنبال مرد جوان در کراوات نارنجی (که به نظر می رسید ، دستیار سردبیر جدید
ایده ها) پس از نقد نیچه و
تولستوی که در مقاله خود ظاهر شده بود ، که در آن شک و تردید بر کامل شده بود کاربر به سایر نظرسنجی
صداقت دومی. همه به نظر می رسید به شدت نگران
صداقت از تولستوی.
خانم خز سفید گفت که اگر یک بار او ایمان خود را در صداقت تولستوی را از دست داد ، هیچ چیز او
احساس واقعا از حد هر ماده ، و او به ان ورونیکا متوسل که آیا او
همان احساس و Goopes آقای گفت :
که ما باید بین صداقت و طنز متمایز ، که اغلب در واقع نه بیشتر
از اخلاص در سطح متعال است.
نام مستخدمین شهرداری Dunstable گفت که صداقت اغلب یک ماده از فرصت ها ، و
نقطه به مرد جوان عادلانه با حکایت نشان داده شده در مورد Blinders در گرد و غبار
تخریب کمیته ، که در طی آن
مرد جوان در کراوات نارنجی در دادن کل بحث جسورانه موفق و
طعم وابسته به عشق شهوانی توسط سوال که آیا هر یک می تواند کاملا صادقانه در عشق.
دوشیزه قاقم تصور می کردند که هیچ صداقت واقعی جز در عشق وجود دارد ، و به دادگاه تجدید نظر به
ان ورونیکا ، اما مرد جوان در کراوات نارنجی در ادامه اعلام شد که در آن
کاملا امکان پذیر می شود صادقانه در عشق با
دو نفر در همان زمان ، با این که شاید بر روی هواپیماهای مختلف با هر
فردی ، و فریب آنها را هر دو.
اما که آورده خانم Goopes او را با درس Titian می آموزد به طوری
به زیبایی در خود "عشق مقدس و حرام" است و کاملا بر شیوای شد
عدم امکان هر گونه فریب در سابق.
سپس آنها را در عشق برای مدت زمان discoursed ، و Dunstable عضو انجمن شهر ، عطف به
مرد جوان خجالتی ، بور و صحبت کردن در undertones ، از بیشترین سلاست برخوردار ، داد
حساب مختصر و محرمانه از یک
شایعه بی اساس تقسیم بدو شاخه عواطف از Blinders که به رهبری بود
وضعیت برخی از ناخوشایندی بر شورای کوتا.
بانوی بسیار قدیمی در روکش مبل و صندلی را لمس بازو ان ورونیکا به طور ناگهانی ، و
، در ، صدای عمیق و قوس می گوید : "صحبت از عشق دوباره بهار دوباره ، عشق
دوباره.
آه! شما جوانان! "
مرد جوان با کراوات نارنجی ، به رغم Sisyphus مانند تلاش در بخشی از
Goopes موضوع به یک سطح بالاتر ، تداوم بزرگ نمایش داده شده در
بینی بر توزیع ممکن است
عواطف از انواع بسیار توسعه یافته مدرن.
بانوی پیر در روکش مبل و صندلی گفت ، ناگهان ، "آه! شما جوانان ، شما جوان
مردم ، اگر فقط می دانستی "و سپس خندید و پس از آن در شیوه ای مشخص شده mused در و
مرد جوان با پیشانی باریک و
شیشه پاک گلو او و مرد جوان را در کراوات نارنجی پرسید که آیا او
معتقد بود که عشق افلاطونی ممکن بود.
خانم Goopes گفت : او در هیچ چیز دیگری معتقد بودند ، و با آن او را در ان نگاه
ورونیکا ، گل سرخ ، کمی به طور ناگهانی و به کارگردانی Goopes و مرد جوان خجالتی در
توزیع از تنقلات.
اما مرد جوان با کراوات نارنجی را بر جای خود باقی ماند و بحث پیرامون اینکه آیا
بدن به چیزی و یا دیگر که او ادعا می کند مشروع خود به نام نیست.
و از که آنها با راه سونات Kreutzer و قیام به تولستوی آمد
دوباره. بنابراین بحث می رفتند.
Goopes ، که تا به حال در برای اولین بار کمی این سایت متعلق به ، متوسل شده و در حال حاضر به
روش سقراطی به مهار مرد جوان با کراوات نارنجی رنگ ، و خم پیشانی خود را
بیش از او ، و در آخرین به ارمغان آورد
به وضوح از او که بدن تنها توهم و هیچ چیز همه چیز بود ، اما فقط
روح و مولکول فکری.
این یک نوع دوئل در بین آنها تبدیل شد ، و همه دیگران نشست و گوش --
هر یک ، که ، به جز نام مستخدمین شهرداری ، که مرد جوان بور به رو بود
گوشه کمد سبز رنگ آمیزی با
چیزهایی آلومینیوم ، و با پشت خود را به هر یک دیگر نشسته بود ، برگزاری یکی
دست بر دهان خود را برای حفظ حریم خصوصی بیشتر ، و گفتن از او ، با لهجه
پذیرش ، محرمانه در زمزمه از
مبارزه مزمن بین عفت طبیعی و inoffensiveness عمومی
شورای کوتا و شر اجتماعی در Marylebone.
بنابراین بحث رفت ، و در حال حاضر آنها انتقاد از رمان نویسان ، و برخی
مقالات جسورانه از ویلکینز سهم به علت خود را از توجه ، و سپس آنها
بحث در مورد آینده تئاتر.
ان ورونیکا کمی در بحث رمان نویس با دفاع از مداخله
Esmond و انکار است که خود پرست مبهم بود ، و زمانی که وی به صحبت کرد هر یک دیگری
متوقف صحبت کردن و گوش.
سپس آنها بررسی این که آیا برنارد شاو باید به پارلمان بروید.
و است که آنها را به ارمغان آورد به گیاهخواری و پیروی از اصل منع استعمال مسکرات و مرد جوان در
نارنجی کراوات و خانم Goopes بزرگ تنظیم در مورد صداقت Chesterton و
Belloc که توسط Goopes نشانه از سرگیری روش سقراطی به پایان رسید.
و در ان تاریخ و زمان آخرین ورونیکا و دوشیزه قاقم آمد پایین پله های تاریک و خارج را به
فضای مه آلود مربع لندن ، و میدان راسل عبور ، Woburn میدان ،
گوردون میدان ، ساخت یک مسیر مورب به خوابیدگی ان ورونیکا.
آنها به همراه کمی گرسنه trudged ، چرا که از تنقلات fruitarian ، و
ذهنی بسیار فعال است.
و خانم قاقم سقوط کرد بحث در مورد اینکه آیا Goopes یا برنارد شاو و یا تولستوی یا دکتر
Tumpany یا ویلکینز نویسنده ذهن قوی تر و کامل تر در وجود در حال
حال حاضر.
او روشن بود هیچ ذهن دیگر مانند آنها را در تمام جهان وجود دارد.
قسمت 4
سپس در یک غروب ان ورونیکا با دوشیزه قاقم را به صندلی عقب رفت
گالری تالار در اسکس ، و شنیدم و دیدم که رهبران بزرگ از جامعه فابین
دوباره سازی جهان : برنارد شاو و
Toomer و دکتر Tumpany و ویلکینز نویسنده ، و همه بر یک پلت فرم نمایش داده می شود.
مکان ، مملو از جمعیت بود و مردم در مورد او ، تقریبا به همان اندازه از بسیار ساخته شده
به دنبال خوب و پرشور جوانان و انواع زیادی از Goopes مانند انواع.
در بحث و گفتگو بود oddest مخلوطی از چیزهایی که شخصی بودند و وجود دارد
خرده با ارادت آرمانگرا که خوب فراتر از اختلافات بود.
تقریبا در هر سخنرانی او شنیده دلالت همان بود بزرگ و ضروری
تغییر در جهان -- تغییرات باید با تلاش به دست آورده و در واقع قربانی است ، اما قطعا به
باشد برنده است.
و پس از آن او را دیدم بسیار بسیار بزرگتر و شور و شوق بیشتری جمع آوری ، جلسه
از بخش های پیشرفته از جنبش زنان در Caxton هال ، که در آن همان
توجه داشته باشید تغییرات وسیع در پیشرفت صدا.
و او را به شب نشینی انجمن لباس اصلاحات رفت و غذا بازدید
نمایشگاه اصلاحات ، که در آن تغییر قریب الوقوع حتی نگران کننده قابل مشاهده ساخته شده بود.
نشست زنان بسیار بیشتری را با نیروی عاطفی از سوسیالیست "متهم بود.
ان ورونیکا پا فکری و انتقادی خود را توسط آن انجام شد
در مجموع ، و کف زدند و گریه می کند که بازتاب پس از آن موفق به زبان آمده
تایید.
"من می دانستم که شما می توانید آن را احساس ، گفت :" خانم قاقم ، آن ها آمدند دور برافروخته و
گرم می شود. "من می دانستم که شما می توانید شروع به دیدن چگونه از آن همه
را به محل سقوط با هم. "
اما شروع به سقوط با هم.
او تبدیل شد و بیشتر و بیشتر زنده ، بنابراین به یک سیستم ایده ها اندازه منتشر بزرگ
ضربه به سمت تغییر ، به نارضایتی بزرگ و با انتقاد از زندگی به عنوان آن
زندگی می کردند ، به سردرگمی پر سر و صدا از ایده های
برای بازسازی -- بازسازی روش های کسب و کار اقتصادی
توسعه ، قوانین مالکیت ، وضعیت کودکان ، لباس و
تغذیه و آموزش از هر یک او
توسعه آگاهی کاملا اغراق آمیز از بسیاری از مردم در مورد
swarming فضاهای لندن با ذهن خود را کامل ، حرکات و اشارات و بحث خود را کامل ، خود را
بسیار لباس به اتهام با این پیشنهاد
فوریت این طرح فراگیر دگرگونی است.
بعضی در واقع خود را به اجرا درآمد ، به لباس پوشیدن خود را حتی ، و نه به عنوان بازدید کننده های خارجی
از سرزمین "نگاهی به عقب" و "اخبار از هیچ جا" را به عنوان بومی
اهالی لندن بودند.
مردان تمرین هنر های پلاستیکی : در اکثر موارد ، این جدا نفر
نویسندگان جوان ، مردان جوان در اشتغال ، سهم بسیار زیادی از دختران و زنان --
خود را حمایت از زنان و یا دختران از کلاس دانش آموز نیست.
آنها قشر را که ان ورونیکا بود در حال حاضر به پشت گردن او فرو برد و آن را به حال
قشر او..
هیچ یک از چیزهایی که آنها گفتند و در مجموع جدید را به ان ورونیکا بودند ، اما در حال حاضر او
کردم آنها را متعدد و زنده ، به جای حد یک نگاه اجمالی و یا در کتاب ها -- زنده و بیان
و مصر.
زمینه های لندن ، در ماشین و Marylebone ، که در برابر این افراد رفت
پس وپیش ، در زمان ، به دلیل از نمای ظاهری خاکستری خود را ، خود را implacably محترم
ویندوز و پنجره ، پرده ، خود را تکرار کرد
بی هوش نرده آهن ، یک پیشنهاد قوی تر و قوی تر از عطر و طعم از او
پدر در سخت دل ترین فاز خود ، و از همه که او احساس خودش را در برابر مبارزه.
او در حال حاضر کمی خواندن و بحث استدلالی خود را در زیر آماده شد
نفوذ Widgett برای ایده ها و "جنبش" ، هر چند temperamentally شاید
او نه دفع شد برای مقاومت در برابر و انتقاد از آنها را در آغوش.
اما مردم در میان آنها ، او در حال حاضر از طریق exertions اجتماعی دوشیزه بود پرتاب
قاقم و Widgetts -- برای تدی و Hetty از Morningside پارک آمد و
در زمان او را به شام هجده پنی در
سوهو و آشنایی او به برخی از دانشجویان هنر ، که آنها نیز سوسیالیست ها ، و غیره
باز راه به شب meandering بحث در استودیو -- با آنها مانند انجام
جو این دلالت ، نه تنها که
جهان در برخی از راه احمقانه و حتی واضح غلط است ، که با آن در واقع او
کاملا آماده بود به توافق برسند ، اما این که آن نیاز به چند پیشگامان به رفتار به عنوان
و مانند آن را به طور کامل و یکسره شود
"پیشرفته" برای سفارش جدید خود را رسیدن به این اهداف.
هنگامی که نود درصد است. از ده یا دوازده نفر در یک ماه ، نه تنها با
می گویند اما احساس و فرض کنیم یک چیز ، آن را بسیار سخت به باور به سقوط است که
چیزی است تا.
Imperceptibly تقریبا ان ورونیکا شروع به دست آوردن نگرش جدید ، حتی در حالی که او را
ذهن هنوز در برابر ایده های felted که رفت و با آن مقاومت.
و خانم خز سفید آغاز شد او را در نوسان بودن.
حقایق بسیار دوشیزه قاقم یک آرگومان اظهار داشت هرگز به وضوح ، که او بود
هرگز حس تناقض با خود خجالت و به حال احترام کمی بیشتر
برای قوام بیانیه ای نسبت به
زن رختشوی است به حلقه های بخار ، ساخته شده است که ان ورونیکا انتقادی و خصمانه در
اولین برخورد خود را در Morningside پارک ، در گذشته با انجمن ثابت شد
راز نفوذ رو به رشد خانم قاقم.
مغز لاستیک مقاومت ، و هنگامی که آن را مطابق دوباره و دوباره ، متناقض فعال ،
عبارات ، همان ایده های مشابه که در حال حاضر مقتول ، در معرض و قطعات
و به خاک سپرده شد ، آن را می شود کمتر و پر انرژی کمتر به تکرار عملیات است.
باید چیزی وجود دارد که یکی از این حس را دارد ، در ایده که دستیابی مداوم
رستاخیز موفق.
چه قاقم دوشیزه را به نام حقیقت supervenes عالی است.
اما از طریق این گفتگوها ، این جلسات و کنفرانس ها ، این حرکات و تلاش ها ،
ان ورونیکا ، برای که او با دوست خود رفت ، و در آن زمان با او را تحسین
با شوق و ذوق ، هنوز رفت و با این وجود
با چشم ها که رشد بیشتر و بیشتر گیج و ابرو خوب بیشتر و بیشتر به دفع گردد تا
گره.
او با این جنبش بود -- شبیه به آنها است ، او آن را در زمان احساس به شدت -- و در عین حال
چیزی او را فراموش.
Morningside پارک منفعل و معیوب شده بود ، این همه عجله و
فعال ، اما هنوز هم معیوب بود. هنوز در چیزی شکست خورده است.
اما به نظر می رسد وابسته به ماده است که بسیاری از مردم "در ون" ساده
مردم ، و یا پژمرده مردم ، یا خسته به نظر مردم است.
بر کسب و کار است که همه آنها استدلال می کرد بد و خود پسندی در آنها
رفتار و در عبارات خود را در تعارض است.
لحظاتی وجود دارد هنگامی که او شک که آیا جرم تمام جنبش ها و جوامع
و تجمعات و مذاکرات صرفا یک منظره منسجم از شکست در حفاظت از
خود را از ذلت توسط زرق و برق از اظهارات دعوت کننده وجود داشته خود را.
این است که در extremest نقطه از دایره اجتماعی ان ورونیکا از اتفاق افتاد
Widgetts خانواده Morningside پارک اسب فروشنده ، یک شرکت بسیار بود
dressy و خنده دار زنان جوان با یک
برادر سوار بر اسب به waistcoats فانتزی ، سیگار برگ ، و لکه های صورت معتاد شده است.
این دختر عینک کلاه در زاویه قابل توجه و کمان به وحشت زده شدن و کشتن آنها به دوست
درست در نقطه ای در هر زمان و به همه چیز بود که از بسیار
آغاز و آنها رندر خود را
مفهوم سوسیالیست و همه اصلاح طلبان توسط کلمات مثبت ترسناک "و ،
"عجیب و غریب."
خوب ، آن را فراتر از اختلافات این بود که این کلمات انتقال یک کیفیت خاصی از
جنبش به طور کلی در میان است که خانم قاقم خودش disported.
عجیب و غریب بودند.
و در عین حال برای همه -- به شب ان ورونیکا در آخرین کردم
نگه داشته و بیداری او ، در مقابل پیچیدگیشان بین فکر های پیشرفته و
متفکر پیشرفته.
گزاره های کلی از سوسیالیسم ، به عنوان مثال ، زده خود را به عنوان قابل تحسین است ، اما او
مطمئنا تحسین او را به هر یک از شارحان آن را گسترش دهید.
او هنوز ایده شهروندی برابر مردان و زنان ، هم زده شده توسط
تحقق که یک سازمان بزرگ و رو به رشد زنان دادن فرم و
یک عبارت کلی که فقط
غرور شخصی ، که آرمان آن مردم برای آزادی شخصی و احترام که تا به حال
آورده او را به لندن ، اما هنگامی که او شنیده دوشیزه قاقم discoursing در گام بعدی
در مبارزات حق رای ، و یا از زنان به عنوان خوانده شده
badgering وزرای کابینه ، padlocked به نرده ها ، و یا بلند شدن در یک جلسه عمومی
لوله خارج تقاضا برای آرا و انجام لگد زدن و جیغ کشیدن ، روح او
شورش کردند.
او می تواند بخشی با شرافت نیست. چیزی هنوز در درون او unformulated
نگه داشته او را از همه این جنبه های عملی ، باورهای خود را estranged.
"نه برای این چیزها ، O ان ورونیکا ، شما شورش ،" گفت : "و این نمی باشد.
هدف مناسب خود را. "
این بود که اگر او با تاریکی است که در آن ، چیزی بسیار زیبا و شگفت انگیز بود روبرو
هنوز unimagined. کمی چروک در ابرو او تر شد
محسوس است.
قسمت 5 ان ورونیکا در آغاز دسامبر
شروع به گمان خصوصی بر روند pawning.
او تصمیم گرفته بود که او را با گردنبند مروارید خود را آغاز است.
او صرف یک بعد از ظهر بسیار نامطبوعی است و شب -- باران خارج سریع ، و
او تا به حال طی یک اقدام نابخردانه soundest جفت او را از چکمه در boothole از او باقی مانده
خانه پدر در پارک Morningside --
فکر کردن در بیش از وضعیت اقتصادی و برنامه ریزی یک دوره عمل است.
عمه او بود مخفیانه به ان ورونیکا فرستاده شده برخی از زیر پیراهنی جدید گرم ،
ده ها جفت جوراب ساق بلند ، و ژاکت زمستان سال گذشته خود ، اما بانوی عزیز بود
نادیده گرفته کسانی که چکمه.
این چیزها روشن وضعیت او بسیار است.
در نهایت او بر قدم که همیشه به نظر می رسید به حال معقول و منطقی به او تصمیم گرفت ، اما
تا کنون او بود ، از انگیزه های بیش از حد ضعف برای او به تدوین و فرموله کردن ، از خودداری
مصرف.
او حل و فصل به شهر Ramage و برای مشاوره خود بپرسید.
و صبح روز بعد ، او خودش را با مراقبت های خاص و neatness attired یافت او
آدرس در دایرکتوری در یک دفتر پست ، و به او رفت.
او تا به حال به چند دقیقه صبر کنید در دفتر بیرونی ، و در آن سه مرد جوان از روحیه
لباس و ظاهر او را به کنجکاوی و تحسین بد پنهان می دانست.
سپس Ramage با پلورال ظاهر شد ، و او را به آپارتمان درونی خود را طلیعه.
سه مرد جوان رد و بدل نگاههای رسا.
آپارتمان درونی و نه آرامی با ضخیم ، ترکی خوب بود مبله
فرش ، فندر برنج خوب ، اداره خوب قدیمی ، و بر در و دیوار حکاکی از
سر دو دختر جوان توسط Greuze ، و
برخی از تصویر مدرن از پسران حمام کردن در یک استخر روشن از فروغ افتاب.
"اما این تعجب گفت :" Ramage. "این فوق العاده است!
احساس من بوده ام که شما را از دنیای من از بین رفته بود.
آیا شما شده است به دور از Morningside پارک؟ "" من شما را قطع نمی کند؟ "
"شما.
پر زرق و برق. کسب و کار برای وقفه ها وجود دارد.
شما وجود دارد ، صندلی مشتری است. "ورونیکا ان نشست ، و مشتاق Ramage
چشم در او feasted.
او گفت : "من بوده ام به دنبال برای شما". "من آن را اعتراف کنند."
او بود ، او منعکس شده است ، نه به خاطر برجسته چشمان او شد.
ان ورونیکا "، گفت :" من می خواهم برخی از مشاوره.
"بله" "شما را به یاد داشته باشید یک بار ، چگونه ما صحبت کردیم -- در
دروازه بر فراز؟ ما در مورد چگونه یک دختر ممکن است دریافت کنید صحبت کردیم
زندگی مستقل. "
"بله ، بله." "خب ، می بینید ، چیزی است که در اتفاق افتاده
خانه "او متوقف شد.
"هیچ چیز به آقای استنلی اتفاق افتاده است؟"
"من با پدرم کاهش یافته است. بود -- یک سوال از آنچه که من ممکن است انجام دهید
یا نه ممکن است انجام شود. او -- در واقع ، او -- او به من در اتاق من قفل شده است.
عملا. "
نفس او ، او را برای یک لحظه ترک کرد. آقای Ramage در مورد "من می گویم!" گفت.
"من می خواستم برای رفتن به توپ هنر دانش آموز از آن او مخالف است."
و چرا باید به شما نیست؟ "
"که من احساس می مرتبسازی بر از چیزی که نمی توانست به. پس بار سفر بسته و به لندن بعدی آمد
روز "" برای دوستان؟ "
"مسافرخانه -- به تنهایی."
"من می گویند ، شما می دانید ، شما باید برخی از شهامت. شما آن را در را آن گونه که مایلید تغییر دهید؟ "
ان ورونیکا لبخند زد. "کاملا بر خود من ،" او گفت.
"با شکوه!"
او به عقب تکیه داد و او را با سر خود را کمی در یک طرف در نظر گرفته شده است.
توسط ژوپیتر! "او گفت ،" چیزی است که مستقیم در مورد شما وجود دارد.
من تعجب می کنم که اگر من باید شما قفل شده است و اگر من پدر شما بوده است.
خوشبختانه من نیستم. و شما شروع به فورا به مبارزه با
جهان و یک شهروند بر اساس خود را؟ "
او جلو آمد و دست خود را زیر او را روی میز خود را تا خورده است.
"چگونه است که جهان آن گرفته شده؟" او پرسید.
"اگر من جهان من فکر می کنم من باید از بین بردن یک فرش قرمز سیر ، و پرسید : شما را به
آنچه شما می خواهید ، و به طور کلی راه رفتن روی سر من.
اما دنیا که نمی کنند. "
«نه دقیقا." "آن ارائه شده پشت بزرگ غیر قابل نفوذ ،
رفت و در تفکر در مورد چیز دیگری است. "" از پانزده به ارائه دو و بیست
شیلینگ در هفته -- برای خرحمالی ".
"جهان هیچ حس از آنچه است با توجه به جوانان و شجاعت.
هرگز به حال کرده است. "" بله ، گفت : "ان ورونیکا.
"اما چیزی است ، من می خواهم یک شغل است."
"دقیقا! و به این ترتیب شما به من آمد همراه است.
و شما می بینید ، من پشت من روشن نیست ، و من در نظر شما و فکر کردن در مورد شما از
بالا تا پا. "
"و چه شما فکر می کنید باید به انجام" "دقیقا!"
او بلند کاغذ وزن و dabbed آن را به آرامی پایین دوباره.
"چه باید شما را به انجام هستید؟"
"من شکار کردن تمام چیزها." "نکته قابل توجه این است که اساسا
شما نمی خواهید به ویژه به آن را انجام دهد. "" من درک نمی کنم. "
"شما می خواهید به آزاد و غیره ، بله.
اما شما به خصوص نمی خواهم به انجام کار است که به شما مجموعه رایگان -- برای خاطر خود را.
من به معنای آن است که آن را به شما به خودی خود جالب نیست. "
"گمان می کنم."
"این یکی از تفاوت های ما است. ما مردان مانند کودکان هستند.
ما می توانیم در بازی ، جذب را در بازی ، در کسب و کار ما انجام می دهیم.
این واقعا به همین دلیل ما آنها را گاهی و نه به خوبی و در.
اما زنان -- زنان به عنوان یک قاعده خود را به چیزهایی شبیه به آن پرتاب نیست.
به عنوان یک ماده در واقع امر آنها نمی باشد.
و به عنوان نتیجه طبیعی ، آنها انجام نه چندان خوب ، و آنها را در می کنید -- و غیره
جهان آنها را پرداخت نمی کند.
آنها متوجه نشدم به منافع استدلالی ، که می بینید ، چرا که آنها بیشتر
جدی است ، آنها در واقعیت زندگی مرکزی متمرکز شده ، و کمی
بی تاب از آن -- جنبه های بیرونی آن است.
حداقل که من فکر می کنم ، همان چیزی است که باعث شغلی مستقل یک زن باهوش بسیار
سخت تر از یک مرد هوشمندانه است. "" او تخصص توسعه نیست. "
ان ورونیکا انجام شده بود خود را به دنبال او.
او دارای یک ، که چرا این.
تخصص او نکته مرکزی در زندگی ، زندگی خود را ، گرمای زندگی ، جنس
و عشق است. "
او این کار را با هوا از اعتقاد عمیق و با چشمان خود را بر روی ان تلفظ
چهره ورونیکا. او هوا داشتن به او گفت عمیق ،
شخصی مخفی.
winced او به عنوان او را به واقع در او محوری بود ، در مورد پاسخ به سوال ، و خود را چک.
او رنگ کمرنگ است. "این بدان سوال پرسیدم را لمس نمی
شما ، "او گفت.
"ممکن است درست باشد ، اما آن را کاملا به آنچه که من در ذهن نیست."
"البته ، نه گفت :" Ramage ، به عنوان کسی که خود را rouses از دلمشغولیها عمیق و
او به او در راه کسب و کار مانند سوال بر گام های او تا به حال گرفته شده آغاز شد و
سوالات او به حال ساخته شده.
او نمایش داده شده هیچ یک از خوشبینی روح از بحث قبلی خود را بر سر دروازه downland است.
او مفید و قابل استفاده بود ، اما به شدت مشکوک است.
"می بینید ،" او گفت : "از نقطه نظر من از نظر شما بزرگ شده -- you're به قدمت به عنوان تمام
الهه و معاصر هیچ انسان زنده.
اما از -- نقطه نظر اقتصادی از نظر شما بسیار جوان و در مجموع
شخص بی تجربه است. "او به بازگشت و توسعه آن ایده.
او گفت : "شما هنوز هم ،" ، "در سال تحصیلی.
از نقطه نظر اغلب چیزهای در جهان اشتغال است که یک زن می تواند
قبولی و کسب زندگی با شما کال و نیم تحصیل کرده است.
اگر مدرک خود را گرفته بود ، برای مثال. "
او از کار منشیگری صحبت می کرد ، اما حتی در آنجا او باید قادر به انجام
تایپ و تند نویسی.
او ساخته شده آن را بیشتر و بیشتر آشکار به او که البته مناسب بود به کسب
حقوق و دستمزد ، اما به جمع آوری تجهیزات.
"ببینید ،" او گفت ، "شما مثل یک معدن طلا غیر قابل دسترس در تمام این نوع هستند
ماده. شما چیزهای پر زرق و برق ، می دانید ، ولی شما
هیچ چیز آماده برای فروش.
این وضعیت کسب و کار تخت می باشد. "او فکر کرد.
سپس او دست خود را روی میز او سیلی زد و با هوا یک مرد نگاه اصابت
ایده درخشان.
: "در اینجا نگاه کنید ، او گفت ، بیرون زده چشم او" چرا هر چیزی در همه فقط رتبهدهی نشده است؟
چرا ، اگر شما باید آزاد باشند ، به همین دلیل چیزی معقول نمی؟
خودتان را به ارزش آزادی مناسب و معقول.
با مطالعات خود را در کالج امپریال ، به عنوان مثال ، دریافت درجه و
به خودتان ارزش خوب را. یا تبدیل به یک تایپیست کامل جاری و
تند نویس و کارشناس منشیگری است. "
"اما من می توانم که نیست." "چرا که نه؟"
"ببینید ، اگر من به خانه اشیاء پدر من به کالج ، و برای تایپ کردن --"
"آیا رفتن به خانه نیست."
"بله ، اما شما را فراموش کرده ام ، چگونه من به زندگی می کنند؟" "به راحتی.
به راحتی.... قرض....
از من. "
"من می توانم که نمی کنند ، گفت :" ان ورونیکا ، به شدت.
: "من بدون هیچ دلیل اینکه چرا شما نباید" "این غیر ممکن است."
"به عنوان یک دوست به دیگری.
مردان همیشه آن را انجام ، و اگر شما راه اندازی می شود یک مرد -- "
"نه ، آن را کاملا خارج از این سوال ، آقای Ramage."
و صورت ان ورونیکا گرم است.
Ramage یک منطقه روستایی به خدمت پرداخت و نه شل خود را لب و شانه خود را ، با چشمان او ثابت
بر او به طور پیوسته است. "خب به هر حال -- من نیروی از شما نمی بینم
اعتراض ، شما می دانید.
که توصیه من به شما است. من اینجا هستم.
در نظر بگیرید شما منابع سپرده با من است.
شاید در وهله اول -- اعتصاب شما را به عنوان عجیب و غریب است.
مردم به ارمغان آورده اند تا در مورد پول بسیار خجالتی.
به عنوان هر چند آن را بی نزاکت بود -- این فقط یک نوع از کمرویی.
اما من اینجا هستم به منظور جلب بر. در اینجا من به عنوان یک جایگزین یا تند و زننده هستم
کار -- و یا رفتن به خانه ".
"از شما بسیار مهربان --" ان ورونیکا آغاز شد.
"نه کمی. فقط یک پیشنهاد دوستانه مودبانه.
من هیچ بشردوستانه را مطرح نمی کنند.
من باید به شما پنج درصد شارژ ، می دانید ، منصفانه و مربع است. "
ان ورونیکا باز لب های او به سرعت و صحبت نمی کنم.
اما پنج درصد است. قطعا به نظر می رسد جنبه ای از Ramage را برای بهبود
پیشنهاد است. "خوب ، به هر حال ، در نظر آن را باز کنید."
او با کاغذ وزن خود dabbed دوباره صحبت کرد ، و در لحن کاملا بی تفاوت است.
و اکنون من ، بگویید لطفا ، چگونه شما را از پارک Morningside eloped.
چگونه اثاثیه خود را به شما از خانه بیرون؟
آن را نمی -- wasn't آن را در برخی موارد -- نه شوخی کردن؟
این یکی از تاسف من برای جوانان از دست رفته من است.
من از هر کجا دور هرگز با anywhen کسی زد.
و اکنون -- گمان می کنم من باید خیلی قدیمی است در نظر گرفته است.
من آن را احساس نمی....
آیا شما احساس می کنید و نه پرحادثه -- در قطار -- آمدن به واترلو "؟
قسمت 6 قبل از کریسمس ان ورونیکا رفته بود
Ramage دوباره و قبول این پیشنهاد او را در ابتدا کاهش یافته بود.
بسیاری از چیزهای کمی به این تصمیم نقش داشته است.
نفوذ اصلی و حس بیداری خود را از نیاز به پول بود.
او مجبور شده بود به خودش که جفت چکمه و دامن راه رفتن ، خرید ، و
گردنبند مروارید در 'pawnbrokers بسیار متاسفانه تسلیم کرده بود.
و نیز ، او می خواست که پول را به قرض.
آن را در روش های بسیار زیادی به نظر می رسد دقیقا همان چیزی است Ramage گفت آن بود -- چیزی که معقول به
را انجام دهد. آن وجود دارد -- به وام گرفته شده است.
این ماجراجویی کامل در جای پای گسترده تر و بهتر قرار داده و به نظر می رسید ،
در واقع ، تقریبا تنها راه ممکن است که در آن او ممکن است از سرکشی او ظهور
با هر چیزی مانند موفقیت است.
اگر تنها به خاطر از استدلال خود را با خانه اش ، او می خواست موفقیت.
و چرا بعد از همه ، او پول باید از Ramage قرض نیست؟
بنابراین درست بود آنچه او گفت ، افراد طبقه متوسط بودند مسخره سخت گیر در مورد
پول است. چرا باید از آنها باشد؟
دوستان او و Ramage شدند ، دوستان بسیار خوب است.
اگر او در یک موقعیت برای کمک به او را او را و به او کمک شد. تنها از آن اتفاق افتاد به
دور راه دیگر.
او در یک موقعیت برای کمک به او شد. اعتراض چه بود؟
او متوجه غیر ممکن است که به دنبال عدم اعتماد به نفس خود را در صورت.
بنابراین او به Ramage رفت و آمد به نقطه تقریبا در یک بار.
"آیا می توانید من چهل پوند یدکی؟" او گفت. آقای Ramage بیان را تحت کنترل خود
فکر بسیار سریع است.
"موافقت کرد ،" او گفت ، "قطعا" و دسته چک به سوی او جلب کرد.
او گفت : "بهتر است" ، "آن را به جمع گرد خوب است.
بله ، من -- "من به شما یک چک هر چند به من بدهید.
من شما را چک uncrossed می دهد ، و سپس شما می توانید آن را را در بانک دریافت کنید در اینجا ، کاملا
نزدیک....
شما بهتر نیست که همه پول در شما ، شما بهتر باز کردن یک حساب کوچک در
دفتر و آن را رسم fiver در یک زمان.
این منابع شامل نیست ، به عنوان یک حساب بانکی -- و همه نوع از چیزی که است.
پول خواهد شد تاریخ و زمان آخرین طولانی تر ، و -- آن را به شما زحمت نیست ".
او ایستاد و نه نزدیک به او و به چشمان او نگاه کرد.
او به نظر می رسید به تلاش برای درک چیزی بسیار گیج کننده و گریزان است.
او گفت : "این نشاط" ، "احساس شما به من آمده است.
مرتب سازی بر اساس اتمام حجت از گارانتی از اعتماد به نفس. زمان آخرین -- شما ساخته شده من احساس سرزنش کرده است.
او تردید ، و در مماس رفت.
"هیچ پایانی از چیزهایی که من می خواهم با شما صحبت وجود دارد.
این فقط بر اساس زمان من ناهار. می آیند و ناهار با من. "
ان ورونیکا حصار برای یک لحظه.
"من نمی خواهم تا زمان خود را." "ما نمی خواهد رفتن به هر یک از این اماکن شهر.
آنها فقط همه مردان ، و هیچ کس از رسوایی در امان است.
اما من می دانم که جای کمی که در آن می کنیم یک بحث کمی آرام است. "
ورونیکا ان برای برخی از دلایل غیر قابل تعریف نمی خواست با او ناهار ، یک دلیل
در واقع تا غیر قابل تعریف است که او آن را رد کرد ، و Ramage رفت و از طریق بیرونی
دفتر با او ، هشدار و توجه به منافع زنده از سه کارمندان.
سه کارمندان جنگیدند تنها برای پنجره و دیدم او را به یک درشکه دو چرخه whisked.
گفتگو پس از آن آنها در خارج از محدوده از داستان ما.
در ریتر! "گفت : Ramage را به راننده ،" خیابان دین. "
نادر این بود که ان ورونیکا hansoms استفاده می شود ، و در یکی از خود را سرنوشت ساز و
روحبخش است.
او دوست نوسان بالا ، و آسان از چیزی بیش از چرخ های بزرگ آن ، جغ جغ یا تلق تلق کردن سریع
تند تند اسب ، عبور از خیابان پرتکاپو است.
او پذیرفته لذت خود را به Ramage.
و ریتر ، بیش از حد ، بسیار سرگرم کننده و خارجی و با احتیاط بود ، درهم و برهم کوچک
اتاق با تعدادی از جداول کوچک ، با نور قرمز فام های برق و گل.
روز پوشیده از ابر بود ، البته مه آلود نیست ، و سایه نور الکتریکی میدرخشد
گرمی و یک خدمتکار ایتالیایی با ناکافی انگلیسی در زمان سفارش Ramage صورت گرفت ،
و منتظر ظاهر از محبت.
ان ورونیکا فکر تمام امور و نه با نشاط است.
ریتر غذا بهتر از بسیاری از هموطنان خود را فروخت و پخته آن بهتر ، و
Ramage ، با درک خوب از کام زنانه ، ورو کاپری دستور داد.
بود ، ان ورونیکا احساس می شود ، به عنوان یک جرعه و یا پس از آن مخلوط قابل توجه گرم خون او ،
مرتب کردن بر اساس چیزی که عمه او نمی تایید ، lunching در نتیجه ، گفتگوی دو
دو بدو با یک مرد ، و در عین حال در همان زمان
آن را یک اقدام کاملا بی گناه و همچنین دلپذیر بود.
آنها در سراسر وعده غذایی خود را در شیوه ای آسان و دوستانه در مورد ان ورونیکا صحبت
امور.
او واقعا بسیار روشن و هوشمندانه ، با نوعی جسارت مکالمه بود که
تنها در محدوده مجاز شجاعانه است.
او توصیف Goopes و Fabians به او داد و او طرح زن مهمانخانه دار او ؛
و او در راه لیبرال ترین و سرگرم کننده مدرن زن جوان صحبت کردیم
چشم انداز.
او به نظر می رسید به دانستن اطلاعات زیادی در مورد زندگی است. او به حد یک نگاه اجمالی از امکانات.
او roused کنجکاوی. او زیبا و با خالی در تقابل
نمایش کردن تدی.
دوستی او یک چیز با ارزش به نظر می رسید....
اما زمانی که او به آن فکر در اتاق خود آن شب مبهم و baffling شک و تردید
آمد شناور در سراسر این اعتقاد است.
او شک که چگونه او به سوی او ایستاد و سوسو زدن دار از چهره اش ممکن است
مشخص نمایند.
او احساس کردند که شاید در او تمایل به بازی قسمت مناسب در گفتگو ،
او و نه آزادانه تر از او باید انجام داده اند صحبت کرده بود ، و با توجه او را به اشتباه
تصور خودش.
قسمت 7 که دو روز قبل از شب کریسمس بود.
صبح روز بعد نامه ای جمع و جور از پدرش آمد.
"دختر عزیزم ، آن را زد ، --" در اینجا ، در آستانه فصل بخشش من نگه
خارج آخرین دست شما را در امید یک مصالحه.
من به شما بخواهید ، با وجود آن که جای من به شما بخواهید ، به بازگشت به خانه نیست.
این سقف است که هنوز هم برای شما باز شود.
شما taunted اگر به شما بازگشت و همه چیز را که می تواند انجام شود انجام خواهد شد
شما را خوشحال. "در واقع ، من باید شما را به بازگشت به التماس کردن.
این ماجرا از مال شما در مجموع بیش از حد طولانی رفته و آن را تبدیل به
پریشانی جدی برای هر دو عمه خود را و خودم.
ما نتوانیم در مجموع به درک انگیزه های خود را در انجام آنچه شما انجام می دهند ، و یا ،
در واقع ، چگونه شما مدیریت این کار را انجام ، یا به آنچه که شما می مدیریت در.
اگر شما فقط فکر می کنم از یکی از جنبه های بی اهمیت -- ناراحتی از آن ، باید به ما
برای توضیح غیاب شما -- من فکر می کنم شما ممکن است شروع به تحقق بخشیدن به آنچه در آن همه برای ما به معنی.
من باید به سختی می گویند که عمه خود را با من بسیار صمیمانه می پیوندد در این درخواست.
"لطفا خانه برمی گردند. شما را پیدا خواهد کرد من با شما بی دلیل است.
"محبت شما
"پدر" ان ورونیکا شنبه بیش از آتش خود را با او
توجه داشته باشید پدر در دست او. نامه دگرباشان جنسی او می نویسد ، "او گفت.
"گمان می کنم نامه های بسیاری از مردم عجیب و غریب است.
سقف باز -- مانند Ark. نوح من تعجب می کنم که اگر او واقعا از من می خواهد به خانه برود.
عجیب و غریب این چه کمی من را از او می دانیم ، و چگونه او احساس و آنچه که او احساس می کند. "
"من تعجب می کنم که او چگونه درمان گوئن."
ذهن او را به حدس و گمان در مورد خواهرش زیرفشار.
"من باید به نگاه کردن گوئن ،" او گفت. "من تعجب می کنم که چه اتفاقی افتاده است."
سپس او را به تفکر در مورد عمه او سقوط کرد.
"من می خواهم به خانه بروم ،" گریه "را به خود لطفا.
او عزیز بوده است. با توجه کمی به او اجازه می دهد تا او. "
حقیقت غالب است.
"چیزی که غیر قابل توصیف است که من نمی خواهد به خانه او را لطفا.
او ، در راه او ، عزیز. یکی باید به می خواهید او را لطفا.
و من ندارم.
من اهمیتی نمی دهند. من حتی نمی تواند خودم مراقبت است. "
در حال حاضر ، اگر برای مقایسه با نامه پدرش ، او رو چک Ramage
از جعبه است که شامل مقالات او.
تا کنون او آن را uncashed نگه داشته بود. او حتی آن را تایید.
او اظهار داشت : "فرض کنید آن را چاک من ، با لغزش رنگ بنفش در دست او ، ایستاده --
"فرض کنید من از آن چاک ، و تسلیم و به خانه!
شاید بعد از همه ، Roddy درست بود!
"پدر نگه می دارد باز کردن درب و بستن آن است ، اما هم خواهد آمد --
"من هنوز هم می تواند به خانه او برگزار شد چک Ramage که اگر به آن اشک آور
در سراسر.
"نه ،" او در آخر گفت : "من انسان نه یک زن ترسو.
چه چیزی میتواند من را در خانه انجام دهید؟ other'sa ضربه گیر -- فقط تسلیم.
فانک!
من آن را ببینید. "