Tip:
Highlight text to annotate it
X
یکتعداد دوستای محدود از بخش تدریس خاس (رهنمای محصلین) دارم، اما خارج از صنف خاص تدریسی با آنها در تماس نمی باشم.
در حال حاضر، با دوستانی که از یک گروه مردم اند صحبت و دید و بازدید میکنم
پیش از این ربع (سمستر، 4 ماه) آنقدر نمی کردم
تعداد و شمار دوستان بین المللی ام به مراتب بیشتر از از تعداد دوستان امریکایی ام است.
واقعاً؟ یقیناً اینجا در آتن، بلی.
واو....غیر قابل توقعست. چرا خاستی که دوستای بین المللی داشته باشی؟
مه در اصل تصمیم نداشتم، "مه به دوستای بین المللی نیاز دارم."
مه در فاکولته و دیپارتمندت ادبیات استم، و ای دیپارتمنت کمی متفاوت است نظر به سایر دیپارتمنت ها
البته با کسای که در اطراف ام است، دوست میشم
مه آنقدر بیرون نمیرم، به همی خاطر دوست پیدا کردن برایم کمی پرچالش است.
مه تمامیل به دیدن دوستان از طریق دوستای دیگر دارم، پس مه کسانی را میبینم که آنها دوست دوستان من هستند
معمولاًمه با بیگانه ها دوست نمیشم و نزد شان نمیرم که بگویم "هی بیا که دوست شویم"
اکثر اوقات محصلین امریکایی با محصلین بین المللی از طریق گروه ها و کلب های باهم دوست میشوند
من تقریباً چهارماه میشود که در انجمن تجارت بین المللی اشتراک کردیم و تا حال بیشتر از صد دوست و رفیق بین المللی پیدا کردیم
من هیچگاه نخواستیم که دوستان خودرا از دست بدهم
من برای بار اول با همکار محاوره خود در سال اول تحصلیم دوست شدم، او باسکتبال را بسیار دوست داشت و همیش در مورد این بازی حرف میزد
در مورد باسکتبال آنقدر نمی دانم و حرف هم نمی زنم
اما اگر حرفی میداشتم، در مورد چیزی میبود که مورد علاقه هردوی ما میبود، مطمئن هستم چیزی نبود که شریک نکرده باشیم
مطلقاً که چالش ها زیاد است . البته که تفاوت های فرهنگی وجود دارد.
اگر شما در یک فرهنگ نو بیاید یقیناً که در مورد همه چیز آگاهی نمی داشته باشید
اکثریت محصلین امریکایی بیرون از دانشگاه و خانه زیاد میروند، اما شاید محصلین بین المللی آنقدر بیرون نروند
و یا شاید بترسند
بعضی از دوستانم برخورد های فرهنگی داشتند، اما آنقدر شدید نبود
من با یک هندی زندگی میکنم و از زمانیکه دوست شدیم، دوست خیلی خوب من است
اما اکثر اوقات، بخصوص در اوایل دوستی ما، در مورد موضوعات مختلف آنقدر باهمدیگر موافق نبودیم
مثلاً من نمی دانستم که او چی میخواهد انجام دهد و یا از وضعیت همان وقت چی توقعی دارد.
و بالاخره به بحث می نشستیم و می گفتیم "در چنین یا چنان موارد تفاوت های فرهنگی میان ما و شما وجود دارد".
و من در مورد کدام چیزی که باعث تغیر زندگی یا کدام چیزی زیان آورد صحبت نمی کردم
بعضی چیز های بسیار ساده ای مثل گذاشتن ظروف ناپاک بروی کف اتاق.
بازماندن یا بسته ماندن دروازه اتاق، همچو موارد.
فقط همین چیز های خورد و ریزه و ساده، "خوب چرا آنها درمورد اینکه من میخواستم که دروازه باید بسته باشد، نمی داستند؟".
اما بعد فکر میکردم که آیا آنها واقعاً میدانند که من میخواهم درواسته بسته باشد
چی وقث من نمی فهمیدم که چرا آنها درازه را باز میگذارند؟
در امریکا، واقعاً که کدام مرزی وجود ندارد.
در امریکا جاهای زیادی است که انگلیسی تنها لسانی است که درآنجا صحبت میشود
فکر میکنیم مردمی که در آنجا میروند در تمام جریان عمر و زندگی شان با مردمان و لسان های دیگر روبرو نخواهند شوند
دوست شدن با کسی که با لسان مشترک که شما حرف زده میتوانید، نفهمد بسیار مشکل است
حتی اگر به همان لسان مجبور به صحبت نشوید، ترجمه صحیح و غلط را ممکن بشنوید
و میتواند با نگاه چشم در چیز های خاص و در انجام فعالیتهای مشابه لذت ببرید.
آموختن لسان های گذشته کمی مشکل است
شنیدیم که بعضی محصلین شکایت های داشتند.
مثلاً محصلین در مورد استادان ریاضی که انگلیسی خوبتر صحبت کرده نمیتوانند، شکایت داشته اند
فهمیدن لکچر آنان بسیار مشکل است. فکر کنم همین بزرگترین مشکل است که تا حال شنیدیم -
اما خودم شخصاً درین زمینه کدام مشکل جدی ندارم، بخاطریکه معمولاً با لهجه و تلفظ ها آدم بلد میشود.
و در نهایت، ممکن یک چیز نو باشد بخاطریکه تمام انسانها مشابه نیستند
آنرا خوش دارم
دوست دارم که با بیشترین محصلین بین المللی آشنا شوم
به نظر من بسیار خوب است که مردمان مختلف با همدیگر صحبت کنند، در مورد جاییکه آنها بزرگ شده اند، صحبت کنند.
و تفاوت بین امریکا و سایر جا ها را بدانند.
محصلین بین المللی گامی برداشته اند و به امریکا آمده اند،
پس به نظر من محصلین امریکایی در پوهنتون های امریکایی باید ابتکار بخرچ دهند و با محصلین کشور های دیگر دوست و آشنا شوند
من میدانم که اگر به کشور های دیگر بروم و لسان آنجا را ندانم، آرزو میکنم که مردم آنجا مرا در آموختن لسان کمک کنند.
بخاطریکه شما در محیط نو، وضعیت نو میروید و مطمئن هستم که به مبارزه شدید نیاز میباشد
دوست شدن با محصلین بین المللی مانند دوست شدن با یک بیگانه است. بخاطریکه اولین جمله که در ذهن ما میباشد اینست که "آنرا شخص را نمی شناسم، آن شخص را نمی شناسم."
بسیار مشکل است، و رفتن و صحبت کردن با یک شخص بیگانه کار ساده نیست.
به دلیل یا خواهشی نیاز است
پس به نظر من هرشخصی که دوستان بیشتر میخواهد، تلاش بیشتر نماید.
اما همزمان با این کار فکر میکنم که محصلین عادی باید محصلین بین المللی را بپذیرند
اگر ملاقات با آنها را نمی خواهند، حد اقل تمایل و رویه خوش نشاند دهند.