Tip:
Highlight text to annotate it
X
زمستان پادشاه
توسط یک نویسنده ناشناخته
آسمان خاکستری و کسل کننده است ،
پر سر و صدا و لرز از انفجار ،
هر مرحله بر روی زمین سرد رساتر به گوش میرسد ،
زمستان است در تاریخ و زمان آخرین آمده است.
ماما توسط آتش نشسته است
آنهایی که کمی او دور زانو او.
"چه گرم و نرم ما ، ماما ،" آنها گله می کنند ،
"ما چیزی بگو ، اگر شما لطفا."
"ما درباره پادشاه زمستان ،
و در مورد جک فراست ، مرد او
ما نمی خواهید بود پر سر و صدا و یا شیطان در همه ،
اما به خوبی به عنوان افراد ما می توانیم. "
"خب پس ، می گوید :" ماما ، "شما ، جنی ،
می گره و گوش دادن ، عزیز من ؛
و جانی را ممکن است تقسیم چوب ، را به
آتش سوزاندن روشن و شفاف است. "
پادشاه زمستان dwells در شمال ؛
دور در منطقه یخ زده ،
در قصر از برف او دارای دادگاه او ،
و نشسته بر تاج و تخت یخ زده است.
او دارای بالشتک البته : ملکه او
آنها را از لباس شب عروسی اش.
چاشنی آنها را به خوبی با برف ریز ،
و نرم به عنوان لحاف.
پادشاه بنده قابل اعتماد ،
جک فراست نام خود را و بینی خود را
تمشک قرمز ، ریش او سفید است ،
و سفت به عنوان چوب زیر بغل رشد می کند.
قدیمی جک همکار خوب محکم است ،
و در خدمت Majesties خود را به خوبی ؛
او در اینجا و او وجود دارد ، و او در همه جا ،
و آیا بیش از من می توانم بگویم.
هر سال ، به عنوان روز گرد می آید ،
پادشاه و قطار سلطنتی خود را
مجموعه ای خاموش بر روی یک تور از طریق شبکه جهانی گسترده ای ،
و این سو بان سو حرکت دادن بر کوه و دشت.
اعلیحضرت با شکست مواجه نمی بازدید
هر اب و هوا که خیلی داغ نیست ،
به دنبال در بر هر دو بالا و پایین ،
از کاخ پایین تخت.
جک فراست هم مشغول پس از آن ،
اما او کمک می کرد و توصیه شده توسط ملکه ،
که همه ممکن است درست زمانی که شاه جلو می رود ،
و همه چیز را مناسب دیده می شود.
که شاه ممکن است سفر دلپذیر داشته باشد ،
و هیچ سنگی از صدمه زدن به پا سلطنتی خود ،
اعلیحضرت او در سراسر زمین گسترش می یابد ،
فرش از برف پرزدار است.
آینه زیبای پادشاه دلخوشیها در :
هیچ برتری از جک می تواند باعث :
و در ورق بی همتا از روشن کریستال
او آنها را در رودخانه ها و دریاچه می گذارد.
درختان ، همه برهنه و drear
او در خالص ترین رنگ سفید روسری ،
و با icicles درخشان با رنگ های رنگین کمان
او شاخه های خود را روشن می سازد.
و برای از جوانه ها و شکوفه ها می خواهم
برای پاشیدن در راه اعلیحضرت ،
با گل سحر و جادو از دستگاه خود
او باعث می شود همجنسگرا ویندوز.
این شگفتی ها به شکل دراورده شده را در یک شب
ممکن است به خوبی جای تعجب تحریک ؛
شگفت زده خورشید وقتی است که او می شود تا در سپیده دم ،
و او با تمام چشمان او خیره میشود.
سپس از تمام دختران و پسران آمده ،
کاردست جک برای مشاهده ،
و بینی و گونه خود را با سرما قرمز ،
برخی از آنها حتی آبی به نوبه خود.
آنها یکدیگر را با برف پوست پشم دار ،
رول آن را در یک توپ نیرومند ،
و فریاد و خنده و چهار نعل رفتن در مورد ،
و پاشنه بر سر آنها قرار می گیرند.
آنها را یک مرد بسیار عظیمی از برف ،
به عنوان بزرگ به عنوان تزار روسیه ،
شمشیر چوبی در دست دارد ، در دهان او ،
هویج برای خدمت به سیگار برگ.
چشم او ، موهای او ، و ریش خود را ،
آنها رنگ سیاه را به عنوان کفش من
با استفاده از چوب سوخته ، اما بینی خود را از بین بردن آنها ،
برای آنها چوب آن را اریب وار.
سپس شما چه فکر میکنید؟ برای نشانه روی
آنها او را ، آنها او را پی در پی ضربت خوردن و ضربه زدن ؛
آنها را از گوش و بینی آدم برفی دست کشیدن ،
اما او ذهن کمی نیست.
Hurrah! یخ ضخیم است.
آه! آن را نه خوشحال است؟ آنها اسلاید ،
اسکیت بازی کردن آنها ، و در sleighs تا خوب آنها ،
و سریع به عنوان باد آنها سرش.
پادشاه زمستان می خندد در این ورزش ،
فریاد «براوو!" و claps دست خود را ،
و خواستار در عجله برای انسان خود ، جک فراست ،
او به او این دستورات :
"برو دیدن papas و mammas ،
من و کلمه آوردن آنها چه می گویند :
بچه ها خوب بوده است و به خوبی رفتار ،
سال گذشته من این راه آمد؟ "
پادشاه trims درخت کریسمس ،
برای دادن دختران و پسران خوب ،
با تهوع و خرده ریز نقره و طلا ،
و تمام انواع dainties و اسباب بازی.
ملکه برش شاخه های کوچک از درخت غان ،
از توس تا انعطاف پذیر و مشتاق ،
و ظریفانه از آنها روابط را به میله های
بهترین که تا کنون دیده می شد.
به زودی با این کلمه به شاه
جک فراست می آید پشت در صدای یورتمه رفتن اسب :
"خوب بسیاری از کودکان شده است ،
اما برخی از آنها را داشته باشد. "
پادشاه به او درختان زیبا ،
ملکه میله های هوشمند
و به دور می رود دوباره جک با بار خود ،
تا هر خانه تا به نوبه خود.
کیک ، گوشت چرخ کرده پای آجیل و سیب ،
کودکان خوب از پادشاه دریافت کنید.
شما می توانید حدس بزنید چه شیطان ،
میله های تنها چیزی است.
"آه عزیزم ماما ، گریه می کند :" جنی ،
"جانی شده است خوب است ، و لذا با من!
دعا کنید ارسال جک فراست ما میله را نمی خواهم ،
آه! از او بخواهید آن را. "
ماما در darlings او لبخند می زند ،
آنها به او اجرا شود ، او را بوسه ، و می گویند :
"طولانی به نظر شما چگونه خواهد بود ، ماما ،
قبل از اینکه زمستان پادشاه می رود؟ "
"او بر مهد کودک فراهم
snowdrops که زود آمد جلو ؛
و سپس ، عزیزان من ، او ما را خداحافظ پیشنهاد
و به عقب برویم به خانه اش در شمال است. "