Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب چهارم. فصل اول
GOOD روح.
شانزده سال قبلی ارسال به دوره زمانی که این داستان می گیرد ، یک روز صبح ،
در Quasimodo یکشنبه ، جنبنده سپرده شده است ، بعد از توده بود ، در کلیسا
برگشتن - کدبانو ، بر روی تخت چوبی و ایمن
ثابت در راهرو در سمت چپ ، در مقابل آن تصویر بزرگی از سنت
کریستوفر ، که رقم Messire آنتوان DES Essarts ، نجیب زاده ، از در کنده کاری شده
سنگ ، زل زده بود در زانو خود را
از سال 1413 ، زمانی که آنها آن را به سر خود را برای سرنگونی سنت و زمان
پیرو وفادار. پس از این تخت از چوب مرسوم به
افشای foundlings برای خیریه عمومی.
هر کس مراقبت را به پس از آنها بود. در مقابل تخت چوبی بود مس
حوضه برای صدقه.
مرتب کردن بر اساس موجود زنده که به محض که تخته تخته کردن در صبح از Quasimodo ذخیره کردن ، در
سال از خداوند ، 1467 ، به درجه بالایی به نظر می رسد برای تحریک کنجکاوی
گروه بسیاری است که در مورد تخت چوبی congregated بود.
این گروه در بیشتر قسمت ها از جنس عادلانه تشکیل شد.
به سختی هر یک وجود دارد به جز زنان مسن بود.
در سطر اول ، و در میان آنهایی که بیش از تخت خم شد ، چهار نفر
قابل توجه است که ، از cagoule خاکستری خود را مرتب سازی بر اساس قبا ، تشخیص به عنوان
متصل به برخی از خواهری مؤمن است.
من نمی بینیم چرا تاریخ را به آیندگان منتقل نمی شود که اسامی این
چهار احتیاط و ارجمند damsels.
آنها Herme لا اگنس ، Jehanne د لا Tarme ، هنریته لا Gaultiere ، Gauchere و لا بود
Violette ، هر چهار بیوه ، هر چهار dames Haudry اتین چپل ، که تا به حال
خانه خود را با کسب اجازه از quitted
معشوقه خود را ، و در انطباق با قوانین پیر D' Ailly ، به منظور به
می آیند و شنیدن خطبه.
با این حال ، اگر این Haudriettes خوب بودند ، برای لحظه ای ، مطابق با اساسنامه
پیر D' Ailly ، آنها قطعا با شادی نقض کسانی که از میشل د Brache ، و
کاردینال پیزا ، که تا inhumanly به سکوت بر آنها صورت نگرفته.
"این چیست ، خواهر؟ گفت :« اگنس Gauchere ، زل زده در مخلوق کوچک
در معرض ، بود که با جیغ و نوشتن روی تخت چوبی ، توسط بسیاری از وحشت
نگاهها.
گفت Jehanne : "چه از ما تبدیل شدن به" ، "در صورتی که نحوه ساخت این بچه ها در حال حاضر؟"
از سر گرفته اگنس : "من در موضوع کودکان آموخته ،" ، "اما باید آن را
گناه به این یکی نگاه کنید. "
"" تیس نه بچه ها ، اگنس. "" تیس سقط جنین از یک میمون ، اظهار داشت : "
Gauchere. هنریته لا interposed : : "' تیس معجزه. "
Gaultiere.
سپس ، اظهار اگنس "سوم از زمان یکشنبه Loetare : برای در
کمتر از یک هفته ، ما تا به حال معجزه طناز زائران الهی توسط مجازات
برگشتن کدبانو D' Aubervilliers ، و آن معجزه دوم ظرف یک ماه بود. "
: : "این بچه سر راهی وانمود یک هیولا واقعی عمل شنیع ، از سر گرفت :" Jehanne.
Gauchere ادامه داد : "او با صدای بلند به اندازه کافی برای کر شدن سرود خوان کلیسا yells ،".
"زبان خود را ، در آغوش گرفتن شما کمی زوزه کش!"
"فکر می کنم که موسیو از ریمز ارسال این عظمت به موسیو پاریس ، افزود :" لا
Gaultiere ، clasping دست او را.
"به تصور من ، اگنس لا Herme گفت :" آن است که یک جانور ، یک حیوان ، -- میوه -- یک یهودی
و افشانده شدن ، نه چیزی مسیحی ، در کوتاه مدت ، که باید به داخل پرتاب می شود
آتش سوزی یا به آب "
، از سر گرفت : "من واقعا امیدواریم" لا Gaultiere "که هیچ کس برای آن را اجرا می کنند."
"آه ، خوب از آسمان" گفت اگنس "کسانی که پرستاران فقیر در پناهندگی لقیط انسو
که به شکل انتهای پایین تر از خط به عنوان شما را به رودخانه ها ، فقط در کنار
Monseigneur اسقف! در صورتی که این کمی
هیولا بودند به آنها به اجرا درآمد و suckle؟
جای من می خواهم به مکیدن خون آشام به من بدهید. "
"چگونه بی گناه که فقیر لا Herme" از سر گرفته Jehanne "آیا به نظر شما ، خواهر ،
که این هیولای کوچک حداقل چهار ساله است ، و این که او را کمتر کرده اند
اشتها پستان خود را نسبت به turnspit. "
«هیولای کوچک" ما باید پیدا کردن آن مشکل خودمان را به او توصیف
در غیر این صورت ، در واقع ، یک کودک تازه متولد شده است.
این یک جرم کوچک ، خیلی زاویه ای و بسیار پر جنب و جوش در گونی کتانی آن زندانی بود ،
مهر با رمزنگاری Messire گیوم Chartier ، سپس اسقف پاریس ،
با سر بینی.
آن سر به اندازه کافی تغییر شکل بود و یکی از تنها جنگل مو قرمز ، یک چشم ، مشهود
دهان و دندان است.
چشم گریستم ، دهان گریه ، و دندان به نظر می رسید فقط به درخواست به اجازه
نیش می زنند.
کل تلاش در گونی ، به بهت و حیرت بزرگی از جمعیت ، که
افزایش یافته و متصلا اطراف آن تجدید شد.
کدبانو Aloise د Gondelaurier ، یک زن ثروتمند و نجیب ، که برگزار شده توسط دست زیبا
دختر در حدود پنج یا شش سال سن و کشیده حجاب طولانی در مورد تعلیق.
شاخ طلایی از عمامه اش ، او به عنوان متوقف
تصویب تخت چوبی ، و برای یک لحظه در موجودی رنجور gazed ، در حالی که او
دختر کمی جذاب ، فلور - DE - Lys د Gondelaurier ، با کوچک او املای ،
انگشت زیبا ، کتیبه دائم متصل به تخت چوبی : "Foundlings."
«واقعا» گفت : کدبانو ، چرخش دور در انزجار ، "من فکر کردم که آنها فقط در معرض
کودکان. "
او پشت او ، پرتاب به حوضه ، فلورین نقره ای که در میان رنگ
liards ، ساخته شده و goodwives ضعیف نمازخانه اتین Haudry باز کردن چشمان خود را.
لحظه ای بعد ، گور و آموخته رابرت Mistricolle ، protonotary پادشاه ،
به تصویب رسید با کتاب دعا عظیم زیر یک بازو و همسرش از سوی دیگر (Damoiselle
Guillemette لا Mairesse) ، داشتن نتیجه
سمت او خود را دو تنظیم کننده ، -- معنوی و زمانی.
"بچه سر راهی" او ، پس از بررسی شی گفت ، اظهار داشت : "ظاهرا ، در سواحل
Phlegethon رودخانه است. "
«تنها یک چشم می بینید ،" مشاهده Damoiselle Guillemette ؛ "زگیل در تاریخ وجود دارد
از سوی دیگر. "
بازگشت استاد رابرت Mistricolle : "این زگیل نیست" ، "یک تخم مرغ که حاوی
یکی دیگر از شیطان دقیقا مشابه ، که خرس دیگری تخم مرغ کوچک است که شامل دیگر
شیطان ، و غیره. "
"چگونه می توانم شما می دانید که؟ پرسید :" Guillemette لا Mairesse.
protonotary پاسخ : : : : "من آن را می دانم pertinently ،" است.
"موسیو لو protonotare" پرسید : Gauchere ، "چه چیزی شما را از این پیش بینی کردن
وانمود بچه سر راهی؟ "" بزرگترین بدبختیهای ، "در پاسخ
Mistricolle.
"آه! خوب آسمان! "گفت : زن های قدیمی در میان تماشاگران ،" و که در کنار ما
داشته افت قابل توجهی در سال گذشته ، و این که آنها می گویند که البته به زبان انگلیسی
می رویم به در یک شرکت در Harfleur پیاده کردن. "
"شاید که ملکه را از مهاجرت به پاریس در ماه سپتامبر ، پیشگیری ،"
interposed دیگر ؛ "تجارت آنقدر بد است در حال حاضر."
"نظر من این است ،" گفت Jehanne د لا Tarme ، "که این امر می تواند بهتر برای
louts پاریس ، در صورتی که این شعبده باز کمی از روی یک در کونی به رختخواب قرار داده شده
تخته تخته کردن. "
"خوب ، شعله ور کونی ، افزود :" زن قدیمی.
این امر می تواند عاقلانه تر است ، گفت : "Mistricolle.
برای چند دقیقه ، یک کشیش جوان شده است گوش دادن به استدلال
Haudriettes و احکام دفتر اسناد رسمی.
او چهره شدید ، با پیشانی بزرگ ، یک نگاه عمیق.
او جمعیت در سکوت کنار محوری مورد بررسی قرار "شعبده باز کمی ،" و
کشیده دست خود را بر او.
حالا زمان آن بود ، برای همه جانبازان در حال حاضر لیس لغو احکام صادره ی خود را بیش از جریمه "،
شعله ور کونی. "" این فرزند من به اتخاذ ، گفت : "کشیش.
او آن را در قبا خود را گرفت و به مرحله اجرا آن را خاموش.
تماشاگران او را با نگاههای وحشت زده به دنبال.
لحظه ای بعد ، او از طریق "درب سرخ" ، که سپس از رهبری ناپدید شده بود
کلیسا به راهرو سرپوشیده.
وقتی تعجب اول به پایان رسید ، Jehanne د لا Tarme خم را به گوش لا
Gaultiere ، -- "من به شما گفته بودیم ، خواهر ، -- که کارمند جوان ،
موسیو ، کلود Frollo جادو است. "
کتاب چهارم. فصل دوم.
کلود FROLLO.
در واقع ، کلود Frollo هیچ شخص مشترک بود.
او متعلق به یکی از کسانی که خانواده های طبقه متوسط که بی تفاوتی نامیده می شدند ،
در زبان بی ربط از قرن گذشته ، bourgeoise بالا و یا خرده
اشراف بود.
این خانواده از Paclet برادران تیول Tirechappe ، بود که به ارث برده است
وابسته به اسقف پاریس ، که بیست و یک خانه شده بود.
قرن سیزدهم جسم از لباس های بسیاری قبل از رسمی است.
به عنوان صاحب این ملک ، Frollo کلود یکی از seigneurs بیست و هفت بود
نگه داشتن ادعا می کنند برای مانور در هزینه در پاریس و حومه آن و برای یک مدت طولانی ،
نام محاط در این دیده می شود
کیفیت ، بین هتل د Tancarville ، متعلق به استاد فرانسوا لو REZ ، و
کالج تورهای ، در پرونده در سنت مارتین DES شانزه سپرده است.
کلود Frollo از مراحل ابتدایی بوده است ، به مقصد توسط پدر و مادر خود ، به
حرفه کلیسا.
او آموزش داده شده بود برای خواندن در زبان لاتین ، او آموزش داده شده بود برای حفظ چشم خود را بر روی زمین
و صحبت کم.
در حالی که هنوز یک کودک ، پدر او او را در کالج Torchi در منزوی بود
دانشگاه. آنجا بود که او رشد کرده بود ، در
کتاب دعا و واژگان.
علاوه بر این ، او فرزند غم ، قبر ، جدی ، که به مطالعه ardently بود ، و یاد گرفتم
به سرعت ، او با صدای بلند فریاد در ساعت تفریح ، مخلوط ، اما کمی در زبان آمده هرگز
bacchanals از RUE DU Fouarre ، نمی
می دانم آنچه در آن بود به جرات alapas و همکاران capillos laniare ، و هیچ رقم در آن بریده بود
شورش از 1463 ، که از annalists ثبت نام به شدت ، تحت عنوان "
مشکل ششم از دانشگاه. "
او به ندرت به دانش آموزان فقیر Montaigu در cappettes بسیج که از آنها
مشتق شده است نام خود را ، یا bursars از کالج از Dormans خود را در قسمت تراشیده سر کشیش تراشیده ،
و surtout خود را از رنگ آبی مایل به رنگ های الوان
سبز ، آبی ، و پارچه بنفش ، azurini coloris برونی و همکاران ، می گوید : منشور
Quatre کاردینال DES - Couronnes.
از سوی دیگر ، او دارای پشتکار در بزرگ و مدارس کوچکی از غم و اندوه بود
سنت ژان د Beauvais.
مردمک اولین آنها پدر روحانی د سنت پیر د وال ، در لحظه آغاز
خواندن خود را در مورد قانون CANON ، همیشه درک شده ، به یک ستون از مدرسه چسب سنت
Vendregesile ، در مقابل منبر او بود ،
کلود Frollo مسلح با شاخ خود جوهر بطری ، گاز گرفتن قلم خود ، scribbling خود را در
زانو مندرس ، و ، در فصل زمستان ، دمیدن بر روی انگشتان دست خود را.
حسابرس آنها Messire مایلز D' Isliers ، دکتر در decretals ، دیدم وارد
هر روز صبح دوشنبه ، همه از نفس افتاده ، در باز کردن دروازه های مکتب
آشپز سنت دنیس ، کلود Frollo شد.
بنابراین ، در سن شانزده سال ، کارمند جوان ممکن است خود را در عرفانی
کلام ، در برابر پدر کلیسا ، در الهیات متعارف ، در برابر پدر
شوراها ، در الهیات مدرسی ، علیه دکتر از دانشگاه سوربن.
الهیات فتح ، او را به decretals سقوط کرده بود.
از "کارشناسی ارشد جملات ،" او به Capitularies "منتقل کرده بود
شارلمانی ، "و او به طور متوالی ، بلعیدم در اشتها خود را برای علم ،
decretals بر decretals ، کسانی که از
تئودور ، اسقف Hispalus ؛ کسانی که از بوچارد ، اسقف از کرم ها و کسانی که از ایو ،
اسقف از شارتر بعدی یاسا Gratian ، که موفق capitularies
شارل و پس از آن مجموعه ای از
گرگوری IX ؛ سپس رساله Superspecula ، Honorius III.
او رندر روشن و آشنا به خود است که دوره های وسیع و پر سر و صدا از مدنی
قانون و قانون CANON در درگیری و نزاع با یکدیگر ، در هرج و مرج از وسط
قرون ، -- یک دوره که اسقف تئودور باز
در 618 ، و پاپ گرگوری در سال 1227 بسته است.
Decretals هضم ، او خود را بر دارو پرتاب شود ، در علوم انسانی است.
او به مطالعه علم از گیاهان ، علم unguents ، او متخصص در شد
تب و در contusions ، در رگ به رگ شدن و آبسه.
Espars ژاک د 'او را به عنوان یک پزشک دریافت کرده ، ریچارد Hellain ، به عنوان یک
جراح. او همچنین از طریق تمام درجه گذشت
لیسانسیه ، کارشناسی ارشد ، و پزشک از هنر.
او در مورد مطالعه زبان ، لاتین ، یونانی ، عبری ، پناهگاه سه گانه پس از آن بسیار کمی
رایج است. او تب واقعی برای کسب شد و
احتکار ، را در موضوع علم است.
در سن هجده سالگی از ، او راه خود را از طریق چهار دانشکده ها ساخته شده بود و به نظر می رسید آن را به
مرد جوان که زندگی بود ، اما یک شی تنها یادگیری است.
آن را به سمت این عصر بود ، که باعث گرمای بیش از حد در تابستان از 1466
که انفجار بزرگ از طاعون که انجام بیش از چهل هزار روح
در vicomty پاریس ، و در میان دیگران ،
به عنوان د ایالات Troyes ژان "استاد Arnoul ، منجم به شاه ، که بسیار زیبا بود
مرد ، هر دو عاقل و دلپذیر است. "
گسترش شایعه در دانشگاه که Tirechappe RUE بود به خصوص توسط ویران
مرض. آنجا بود که پدر و مادر کلود اقامت ،
در میان تیول خود.
محقق جوان عجله در زنگ خطر بزرگ را به عمارت پدری.
هنگامی که او به آن وارد شد ، نشان داد که هر دو پدر و مادر در قبل جان خود را از دست داده اند
روز.
برادر جوان او ، که در لباس swaddling بود ، هنوز زنده بود و
گریه در گهواره خود را رها شده است.
این همه که به کلود از خانواده اش باقی مانده بود ، مرد جوان را گرفت کودک زیر
دستش را و در خلق و خوی افسرده رفت. تا آن لحظه ، او تنها در زندگی میکرد
علم ، او در حال حاضر در زندگی شروع به زندگی می کنند.
این فاجعه بحران در وجود کلود بود.
یتیم ارشد ، سر از خانواده در سن نوزده سالگی ، او خود را احساس rudely
به یاد می آورد از reveries مدرسه به واقعیت این جهان است.
سپس ، انتقال یافت ، با ترحم ، او با شور و ارادت نسبت به آن کودک ربوده شده بود ،
برادرش ، یک چیز شیرین و عجیب و غریب محبت انسان به او ، که تاکنون بود
کتاب خود را به تنهایی دوست داشتنی.
این محبت توسعه یافته به یک نقطه منحصر به فرد ، در روح آنقدر جدید ، آن را مانند یک بود
اولین عشق.
جدا از مراحل ابتدایی از پدر و مادر خود ، آنها او را به سختی شناخته شده بود ، محصور می و
immured ، به عنوان آن ، در کتاب خود ، مشتاق و بالاتر از همه چیزهایی که به مطالعه و آموختن ؛
منحصرا متوجه و تا آن زمان ، به
هوش خود را که گسترده تر در علم ، به تخیل خود را ، که گسترش
در نامه ها ، -- محقق فقیر هنوز رتبهدهی نشده است تا به حال هم به جای قلب خود را احساس است.
این برادر ، جوان بدون مادر یا پدر این کودک کوچک است که افتاده بود
ناگهان از آسمان را در آغوش او ، یک انسان جدید از او ساخته شده است.
او متوجه شد که چیز دیگری در جهان علاوه بر گمانه زنی های وجود دارد
در دانشگاه سوربن ، و آیات از هومر ، که انسان نیاز عواطف ، که زندگی بدون
حساسیت به لمس و بدون عشق تنها مجموعه ای خشک ، shrieking و چرخ خارق است.
فقط او تصور کرد که برای او در سن بود که توهمی که هنوز تنها با جایگزین
توهم ، که عواطف از خون و خانواده تنها آنهایی که لازم شد ، و
که برادر کوچک به عشق بسنده برای پر کردن کل وجود است.
او خود را پرتاب کنید ، بنابراین ، به عشق برای Jehan کوچک او با شور
شخصیت در حال حاضر عمیق ، سرسخت ، متمرکز شده ، که موجودی ضعیف ضعیف ،
زیبا ، با موهای عادلانه ، گلگون ، و مجعد ، -- که
یتیم با یکی دیگر از یتیم را تنها برای پشتیبانی خود را ، او را به پایین او را لمس
قلب و متفکر قبر او بود ، او را به مراقبه بر Jehan با بی نهایت مجموعه
شفقت.
او تماشا می کنند و بخش بیش از او به عنوان بیش از چیزی بسیار شکننده نگه داشته و بسیار در خور
مراقبت. او بیش از یک برادر بود به کودک ، او
مادر به او شد.
کوچک Jehan مادر خود را از دست داده بود در حالی که او هنوز هم در سینه بود ؛ کلود او را به
پرستار.
علاوه بر تیول Tirechappe ، او از پدرش به ارث برده بود تیول
مولن ، که وابستگی از برج مربع Gentilly بود و آن را آسیاب در
تپه ، در نزدیکی قصر Winchestre (Bicetre).
همسر میلر وجود دارد که مراقبت از یک کودک خوب وجود دارد ، آن را به دور از
دانشگاه ، و کلود انجام Jehan کمی به او را در آغوش خود است.
چهارم از آن زمان ، احساس است که او تا به حال یک بار به خرس ، او در زمان زندگی بسیار
جدی می گیرد.
فکر برادر کوچک خود را نه تنها تفریح او ، اما هدف از تبدیل شد
تحصیلات خود را.
او تصمیم خود را تقدیس به طور کامل به آینده ای که او مسئول در
نزد خدا ، و هرگز هر همسر دیگر ، هر کودکی دیگر از
شادی و ثروت برادرش.
بنابراین ، او خود را متصل نزدیک تر از همیشه به حرفه آخوندها.
شایستگی او ، یادگیری او ، کیفیت خود را از رعیت فوری اسقف پاریس ،
درهای کلیسا را می سوزاندند کاملا باز به او.
در بیست سالگی ، با تقدیر ویژه ای از مقدس نگاه کنید ، او بود
کشیش ، و محراب است که به عنوان جوانترین chaplains از برگشتن - کدبانو
، به نام دلیل از اواخر جرم است که وجود دارد ، گفت : altare pigrorum.
وجود دارد ، عمیق تر از هر زمان دیگری در کتاب عزیز خود را فرو برد ، که او quitted فقط برای اجرای
برای یک ساعت به تیول مولن ، این مخلوط یادگیری و ریاضت ، بنابراین نادر
در سن او ، بی درنگ برای او بود به دست آورد
احترام و تحسین از صومعه.
از گوشهنشینی کردن ، شهرت خود را به عنوان یک مرد آموخته بود به مردم به تصویب رسید در میان
آنها آن را کمی ، یک اتفاق مکرر که در آن زمان تغییر کرده است ، به شهرت به عنوان
جادو.
در لحظه ای بود که او بازگشت ، در روز Quasimodo ، از گفتن جرم خود را در
محراب تنبل بود که توسط طرف درب منجر به nave
در سمت راست ، در نزدیکی تصویری از ویرجین ، که
توجه خود را توسط گروهی از زنان مسن قروچه در اطراف جذب شده بود
بستر foundlings.
سپس آن بود که او با نزدیک شدن موجود ناراضی کوچک ، که تا منفور شد و به همین ترتیب
تهدید.
این پریشانی ، این ناهنجاری ، که رها کردن ، اندیشه جوان خود را
برادر ، این ایده است که به طور ناگهانی به او رخ داده ، که اگر او به مرگ ، عزیز او
کمی Jehan همچنین ممکن است پرت شود به طرز ناراحت کننده
بر روی تخته foundlings ، -- این همه به قلب او رفته بود به طور همزمان ، بزرگ
ترحم به او منتقل شده بود ، و او فرزند انجام داده بود.
هنگامی که او را به فرزند را از گونی حذف ، متوجه شد که آن را تا حد زیادی تغییر شکل ، بسیار راستگو.
بدبخت فقیر کمی زگیل بر روی چشم چپ او ، سر خود را به طور مستقیم بر روی خود قرار داد
شانه ها ، ستون فقرات خود را کج ، استخوان سینه خود را برجسته ، و پاهای او
تعظیمی ، اما او به نظر می رسد می شود پر جنب و جوش و
اگر چه آن غیر ممکن است به این گفته ها به چه زبانی او lisped ، فریاد خود را نشان داد
نیروی قابل توجهی و سلامت.
شفقت کلود در نزد این زشتی افزایش یافت و او را به نذر او ساخته شده
قلب کودک برای عشق برادر خود را به عقب ، به منظور که ، هر آنچه که ممکن است
گسل های آینده از Jehan کمی ، او
باید در کنار او که موسسه خیریه به خاطر او انجام می شود.
این نوع سرمایه گذاری از آثار خوب ، که او را به نام او موثر بود
برادر جوان آن سهام کار خوبی بود که او میخواست پیش برای حذف قوانین تبعیض آمیز
وی ، در مورد سرکش کمی باید برخی از
روز پیدا کردن خود از آن سکه ، تنها مرتب کردن بر اساس است که در نوار تلفات دریافت کوتاه
از بهشت است.
او تعمید فرزند به تصویب رسید او داد و او را به نام Quasimodo ، یا چون او
مورد نظر را در نتیجه به علامت روز ، زمانی که او پیدا کرده بود ، و یا به این دلیل او را به آرزو
تعیین این نام به چه درجه
موجودی کمی ضعیف بود ناقص ، و به سختی sketched از.
در واقع ، Quasimodo ، کور ، hunchbacked ، دارای حرکت کج ومعوج ، تنها "تقریبا" است.
کتاب چهارم. فصل سوم.
IMMANIS PECORIS CUSTOS ، IMMANIOR IPSE.
در حال حاضر ، در سال 1482 ، Quasimodo تا رشد کرده بود.
او چند سال تبدیل شده بود bellringer از برگشتن ، کدبانو ، به لطف خود را به
پدر به فرزند خواندگی ، کلود Frollo ، -- که معاون اسقف از Josas تبدیل شده بود ، به لطف خود را به
اختیار دار کشور ، Messire لوئیس د -- Beaumont ، که
اسقف پاریس ، در مرگ گیوم Chartier در 1472 تبدیل شده بود ، به لطف خود را به
حامی ، اولیویه لو Daim ، سلمانی به لوئی یازدهم ، پادشاه لطف خدا.
بنابراین Quasimodo رینگر از سازیاموسیقی زنگی از برگشتن ، کدبانو بود.
در این دوره از زمان تشکیل وجود داشته است برخی peculiarly پیوند صمیمی که
متحده رینگر به کلیسا.
برای همیشه از جهان جدا شده است ، با مرگ و میر دو تولد ناشناخته خود و
ناهنجاری طبیعی خود ، از مراحل ابتدایی خود را در دایره ای که صعب العبور دو زندانی ،
بدبخت ضعیف استفاده می شود به دیدن رشد کرده بود
هیچ چیز در این دنیا فراتر از دیواره های مذهبی که او را به زیر خود را دریافت کرده بود
سایه.
برگشتن - کدبانو به او شده بود متوالی ، به عنوان او بزرگ شده و توسعه یافته ، تخم مرغ ،
لانه ، خانه ، کشور ، جهان است.
قطعا وجود دارد نوعی هماهنگی مرموز و از قبل موجود بین این
مخلوق و این کلیسا است.
هنگامی که ، هنوز هم یک شخص کوچک ، او خود را به tortuously و توسط پرشهای زیر کشیده بود
سایه vaults آن ، او با چهره انسان و اندام های حیوانی او ، به نظر می رسید
خزنده طبیعی که مرطوب است و حزن انگیز
پیاده رو ، که بر اساس آن سایه از پایتخت های مشتق از زبان لاتین بسیاری از بازیگران عجیب و غریب
تشکیل می شود.
بعدها ، اولین بار بود که او گرفتار نگه دارید ، مکانیکی ، از طناب
برج ها ، و از آنها آویزان به حالت تعلیق ، و مجموعه زنگ به clanging ، آن را بر تولید
به تصویب رسید پدرش ، کلود ، اثر
کودکی که زبان unloosed است و کسی که شروع به صحبت می کنند.
به این ترتیب است که ، کم کم در حال توسعه همواره در همدردی با
کلیسای جامع ، در آنجا زندگی می کنند ، خواب وجود دارد ، به ندرت آن را ترک ، موضوع هر ساعت
به تحت تاثیر قرار دادن مرموز ، او را به آمد
شبیه آن ، او خود را در آن incrusted ، پس به صحبت می کنند ، و بخشی جدایی ناپذیر از تبدیل شد
آن.
زاویه برجسته او را به زاویه عقب نشینی از کلیسای جامع نصب شده (اگر ما
ممکن است اجازه داده شود این رقم بیان) ، و او نه تنها ساکن آن اما بیشتر به نظر می رسید
از آن ، مستاجر طبیعی آن است.
تقریبا ممکن است که او شکل آن فرض شده بود ، به عنوان حلزون طول می کشد در شکل می گویند
پوسته آن. خانه خود را ، چفت و او ، بود خود را
پاکت.
بین او و کلیسای قدیمی تا همدردی عمیق غریزی وجود داشت وجود دارد ،
بسیاری مغناطیسی پیوندهای درونی ، بسیاری از پیوندهای درونی مواد ، که او به آن را رعایت
تا حدودی به عنوان یک لاک پشت پایبند به پوسته آن.
کلیسای جامع پوسته خود را خشن و چین و چروک بود.
برای هشدار دادن به خواننده را به معنای واقعی کلمه همه similes که ما بی فایده است
موظف به استخدام در اینجا به بیان مفرد ، متقارن ، مستقیم ، تقریبا
اتحادیه هم جنس مرد و عمارت.
به همان اندازه غیر ضروری را به دولت به چه درجه است که کلیسای جامع کل آشنا شد
به او ، پس از تا زمانی و تا صمیمی جماع.
که خانه عجیب و غریب به او بود.
تا به حال هیچ عمق که Quasimodo نفوذ نمی بود ، هیچ ارتفاع که او
مقیاس.
او اغلب بسیاری از سنگ تا جلو ها صعود ، تنها نقاط ناهموار از کمک
درآورد.
برج ، بر روی سطح بیرونی که او بارها دیده شد clambering ، مانند
مارمولک هواپیمای بی موتوری پرواز در امتداد یک دیوار عمود بر آن دو دوقلوها غول پیکر ، آنقدر بلند پروازانه ، تا
شوم ، به همین دلیل بسیار خوبی برای او ، صاحب
نه سرگیجه ، و نه ترور و نه شوک از شگفتی.
برای دیدن آنها را زیر دست خود را ملایم ، بنابراین آسان به مقیاس ، یک نفر باید گفت که او
آنها را رام شده بود.
به جبر از جهش ، کوهنوردی ، gambolling در میان abysses کلیسای جامع غول پیکر
او ، در نوعی میمون و بز تبدیل شده بود ، مانند کودک Calabrian که شنا می
قبل از او راه می رود و نقش با دریا در حالی که هنوز یک بیب.
علاوه بر این ، بدن خود را به تنهایی که به نظر می رسید که پس از کلیسای جامع مد افتاده نیست ، اما
ذهن خود را نیز.
در چه شرایط این بود که ذهن؟ چه خم آن قرارداد بود ، به چه شکل بود
آن را زیر آن پاکت منگوله دار به عهده گرفت ، در آن زندگی وحشیانه؟
این دشوار خواهد بود برای تعیین.
Quasimodo به دنیا آمده بود یک چشم ، hunchbacked ، لنگ است.
آن را با مشکل زیاد ، و با زور از صبر بزرگ که کلود Frollo به حال بود
موفق در آموزش او به صحبت.
اما مرگ و میر به بچه سر راهی فقیر متصل شد.
Bellringer از برگشتن - کدبانو در سن چهارده سالگی ، بی اساسی جدید آمده بود
تکمیل بدبختیهای خود : زنگ طبل گوش او شکسته بود ، او تبدیل به
ناشنوا.
تنها دروازه آن طبیعت باز برای او را ترک کرده بودند به طور ناگهانی بسته شده بود ، و
برای همیشه.
در پایان ، آن را اشعه تنها شادی و نور که هنوز ساخته شده راه خود را قطع شده بود
به روح Quasimodo. روح او سقوط کرد به شب عمیق.
فلاکت در حال رنجور به عنوان علاج ناپذیر و کامل به عنوان ناهنجاری او شد.
اجازه دهید ما اضافه کنید که ناشنوایی او را تا حدی گنگ رندر.
برای ، به منظور به خنده دیگران ، لحظه ای که او در بر داشت خود را به
ناشنوا ، او را بر سکوت است که او تنها شکست زمانی که او به تنهایی حل و فصل است.
او به طور داوطلبانه گره خورده است که زبان که کلود Frollo درد زیادی را گرفته بود
رها کردن.
از این رو ، آن بوجود آمد ، که هنگامی که ضرورت او را محدود به صحبت می کنند ، زبان او بود
بی حس ، بی دست و پا ، و مانند یک درب که لولا بزرگ شده اند زنگ زده است.
اگر در حال حاضر ما به تلاش برای نفوذ به روح از Quasimodo طریق آن ضخیم ، سخت
پوست ، اگر ما می تواند از عمق آن ارگانیسم بد ساخته صدا ، اگر آن را
اعطا شده به ما را با مشعل در پشت نگاه
کسانی که اندام های غیر شفاف به کاوش درون سایه از آن موجودی مات ،
برای روشن کردن گوشه های مبهم خود ، پوچ خود را بدون معابر ، و ناگهان به
بازیگران نور زنده بر روح enchained
در اندام آن غار ، ما باید بدون شک ، پیدا کردن روان ناراضی در برخی از
فقیر ، تنگ ، و نگرش ricketty ، مانند آنهایی که زندانیان در زیر آگهی
ونیز ، که دو برابر خم قدیمی در یک سنگ رشد
جعبه که هر دو بیش از حد کم و خیلی کوتاه برای آنها بود.
این مسلم است که ذهن ضعیف شده در بدن معیوب می شود.
Quasimodo بود به سختی آگاهانه بازیگران روح در تصویر خود را ، در حال حرکت کورکورانه
در درون او.
برداشت از اشیاء انکسار قابل توجهی قبل از رسیدن به او را تحت
ذهن داشته باشند.
مغز او یک رسانه عجیب و غریب بود ؛ ایده های که از طریق آن به تصویب رساند صادر چهارم
کاملا تحریف شده است.
بازتاب که از این شکست منجر شد ، لزوما ، واگرا و
منحرف.
از این رو هزار توهمات نوری ، هزار انحراف از قضاوت ،
هزار انحرافات ، که در آن فکر خود را منحرف ، در حال حاضر از جا در رفته ، در حال حاضر ساده لوحانه.
اولین اثر از این سازمان مهلک بود ، به مشکل نگاه که او بازیگران
بر اساس چیزهایی است. او موفق به دریافت به سختی هر ادراک فوری
از آنها.
جهان خارجی به نظر می رسید خیلی دورتر به او از آن به ما می کند.
اثر دوم از بدبختی خود را به رندر او مخرب بود.
او مخرب ، در واقع ، به خاطر او وحشیانه او وحشیانه بود چرا که او زشت بود.
منطق در طبیعت او وجود داشت ، به عنوان در ماست وجود دارد.
قدرت او ، فوق العاده توسعه یافته ، علت بدخواهی هنوز هم بیشتر شد :
"Malus puer robustus ، می گوید :" هابز است. این عدالت باید ، با این حال به رندر
او.
بدخواهی بود ، نه شاید ذاتی در او.
او از اولین گام های بسیار خود را در میان مردان ، خود را احساس کرده بود ، بعد از او خود را دیده بود ،
spewed ، لعنتی ، را رد کرد.
عبارت بشر ، برای او بود ، همیشه یک شوخی و یا لعن.
همانطور که او بزرگ شده ، او چیزی جز نفرت در اطراف او پیدا کرده بود.
او بدسگالی عمومی گرفتار کرده بود.
او را برداشت تا به حال سلاح که با آن او زخمی شده بود.
پس از همه ، او صورت خود را نسبت به مردان فقط با اکراه تبدیل کلیسای جامع خود بود
برای او کافی است.
پادشاهان و اولیاء ، اسقف ها ، -- -- که حداقل نداشت آن را با چهره های سنگ مرمر ، کنند بود
پشت سر هم از خنده در چهره اش ، و چه کسی بر او را تنها با آرامش gazed و
مهربانی.
مجسمه دیگر ، کسانی که از هیولاها و شیاطین ، بدون نفرت را برای او دوست داشتنی ،
Quasimodo. او آنها را شباهت بیش از حد برای آن است.
آنها به نظر می رسید و نه به scoffing در مردان دیگر.
مقدسان دوستان خود را و برکت او ؛ هیولا دوستان خود بودند و
محافظت از او.
به همین دلیل او طولانی صمیمیت و همدلی با آنها برگزار شد. او گاهی اوقات به تصویب رساند ساعت تمام خیزان
قبل از یکی از این مجسمه ها ، در گفتگو انفرادی با آن است.
اگر هر کس آمد ، او را مثل یک عاشق در قطعه موسیقی عاشقانه خود را شگفت زده فرار.
کلیسای جامع نه تنها جامعه برای او ، اما جهان ، و تمام طبیعت بود
در کنار.
او از هیچ hedgerows دیگر از پنجره ها ، رنگ همیشه در گل رویای هیچ دیگر
سایه ای از که از شاخ و برگ از سنگ که پخش با پرندگان ، پر شده در
تافتز پایتخت ساکسون ، از هیچ دیگر
کوه های از برج های عظیم کلیسا ، از هیچ اقیانوس غیر از پاریس ،
خروش در پایگاههای خود.
چه او بالاتر از همه چیز در عمارت مادران دوست داشتنی ، که تحریک خود را
روح ، ساخته شده و بال های فقیر خود را ، آن چنان حقارتی تاشو را در آن نگه داشته آن را باز
غار ، که گاهی اوقات رندر او را حتی خوشحال ، زنگ ها بود.
او آنها را دوست داشت ، fondled آنها ، به آنها صحبت کرد ، درک آنها.
از بادیگران هم اهنگ شدن منار ، بیش از تقاطع راهرو و nave ، به
زنگ بزرگ از جبهه ، او گرامی است حساسیت برای همه آنها را است.
منار مرکزی و دو برج به او را به عنوان سه قفس بزرگ پرندگان که بودند ،
پرورش داده شده توسط خود ، او را تنها خواند.
در عین حال این زنگ های بسیار که او ناشنوا به حال ساخته شده بود ، اما اغلب مادران دوست بهترین که
کودک است که موجب شده است تا آنها را بیشتر درد و رنج است.
درست است که صدای خود را تنها یکی بود که او هنوز هم می تواند بشنود.
این نمره ، زنگ بزرگ معشوق خود بود.
او آنها او از همه که خانواده دختر پر سر و صدا که سرو ترجیح
بالاتر از او ، در روزهای جشنواره است. این زنگ ماری نامگذاری شد.
او به تنهایی در برج جنوب بود ، با خواهرش ژاکلین ، بل از کمتر
اندازه ، در یک قفس کوچک در کنار... او بسته است.
این ژاکلین تا از نام همسر ژان Montagu ، که به حال داده بود به نام
آن را به کلیسا که تا به حال رفتن خود و بدانند بدون سر خود را در جلوگیری
Montfaucon.
در برج دوم شش زنگ دیگر وجود دارد ، و ، سرانجام ، شش کوچکتر
برج ناقوس کلیسا در طول عبور از ساکنان ، با زنگ چوبی ، که رنگ تنها
بین بعد از شام در روز جمعه و صبح روز قبل از عید پاک است.
بنابراین Quasimodo به حال پانزده زنگ در اندرون خود ، اما ماری بزرگ مورد علاقه اش بود.
هیچ ایده می تواند از لذت خود را در روز شکل گرفته که از هیاهو و غوغا کردن بزرگ بود صدا.
در لحظه ای که معاون اسقف او را رد کرد و گفت : "برو!" او نصب شده این کهکشان مارپیچی
راه پله از برج ساعت سریعتر از هر کس دیگری می توانست از آن تبار است.
او کاملا نفس وارد به محفظه هوایی زنگ بزرگ او gazed
در یک لحظه خود را ، devoutly و اخلاص و پس از آن او به آرامی او را خطاب و بصورت تماسهای مکرر او
با دست خود ، مانند یک اسب خوب است که به مجموعه ای از یک سفر طولانی است.
او او را برای مشکل که او را به رنج می برند pitied.
پس از این اولین caresses ، او را به دستیاران او را فریاد می زدند ، قرار داده شده در پایین داستان
برج ، آغاز خواهد شد.
آنها درک طناب ، چرخ creaked ، کپسول بسیار زیادی از فلز آغاز
به آرامی به حرکت. Quasimodo آن را با نگاه خود را به دنبال و
لرزید.
اولین شوک را از کف زننده و دیوار بی پروایی نشان دادن چارچوب ساخته شده که بر اساس آن
در تیردان قرار گرفتن سوار شده بود. Quasimodo با زنگ ارتعاش.
"Vah!" او ، با یک انفجار بی معنی از خنده گریه است.
با این حال ، حرکت باس ، سرعت بود و به نسبت آن را به عنوان
توصیف یک زاویه وسیع تر ، چشم Quasimodo را باز نیز بیشتر است و به طور گسترده تر ،
فسفریک و مشتعل کردن.
در طول ترق و تروق کردن بزرگ آغاز شد ؛ کل برج لرزید ، درودگری ، منجر می شود ، قطع
سنگ ، همه در یک بار تشکر ، از انبوهی از پایه و اساس به trefoils از آن
اجلاس سران.
سپس Quasimodo جوشانده و frothed ، او رفت و آمد ، او از سر تا پا می لرزید
با برج.
بل ، خشم ، شورش در حال اجرا ، ارائه شده به دو دیواره های برج به طور متناوب
گلو بی پروایی نشان دادن آن ، که از انجا فرار که نفس توفانی ، که قابل شنیدن است
لیگ های دور.
Quasimodo خود را در مقابل این گلو باز مستقر ، او دولا و رز با
نوسانات از بل ، در این نفس قریب به اتفاق قربانیان تنفس ، gazed توسط چرخش در
محل عمیق ، که swarmed با مردم ،
دو صد فوت زیر او ، و در زبان که عظیم است ، و بی باک که آمد ، دوم
پس از دوم ، به فریاد زدن در گوش او.
این تنها سخنرانی بود که او را درک ، تنها صدای که او را شکست
سکوت جهانی. او در آن دارای عقاید به عنوان یک پرنده در
خورشید.
ناگهان همه ، دیوانگی از زنگ تصرف کردند بر او ، نگاه او شد
فوق العاده او در انتظار برای زنگ بزرگ دراز به عنوان آن می گذشت ، به عنوان یک عنکبوت نهفته در صبر
برای پرواز ، و خود را پرت ناگهان بر آن ، ممکن است و اصلی است.
سپس ، به حالت تعلیق در بالای پرتگاه ، به عهده توسط نوسانی بسیار خوبی از پس وپیش
بل ، او هیولای بی پروایی نشان دادن گوش ، دور را تصرف کردند ، آن را بین دو زانو فشار ،
موجب آن با پاشنه های خود را ، و مضاعف
خشم هیاهو و غوغا کردن با شوک کل و وزن بدن خود را.
در همین حال ، برج لرزید ، او shrieked و gnashed دندان خود ، مو قرمز خود افزایش یافت
سیخ ، پستان خود را با heaving مانند ریه ، چشم خود را فلش شعله های آتش ، زنگ هیولا
neighed ، فرآیند له له زدن ، در زیر او ، و سپس آن را
دیگر زنگ بزرگ از برگشتن کدبانو و نه Quasimodo : این رویا ، رویایی ، گردباد بود ،
توفان ایجاد کردن ، سرگیجه نصب شده با پاهای گشاد از هم سر و صدا ؛ روح چسبیده به پرواز
پاردم ، قنطورس عجیب و غریب ، نیمی انسان ، نیمی
بل ، نوعی از وحشتناک Astolphus ، دور بر hippogriff شگرف زندگی به عهده
برنز.
حضور این موجود فوق العاده ای ایجاد می شود ، آن را به عنوان ، یک نفس زندگی را به
گردش در سراسر کل کلیسای جامع.
این به نظر می رسید به عنوان اینکه فرار از او وجود دارد ، حداقل با توجه به در حال رشد
خرافات از جمعیت ، تجلی اسرار آمیز که متحرک تمام سنگ
برگشتن کدبانو ، و روده عمیق از کلیسا های باستانی به لرزیدن.
این برای مردم بسنده می دانیم که او وجود دارد ، که آنها را باور که آنها
مشهود هزار مجسمه از گالری ها و جبهه ها در حال حرکت است.
کلیسای جامع در واقع موجودی مطیع و فرمانبردار در زیر دست خود را به نظر می رسد ؛
صبر بر اراده خود را به بالا بردن صدای زیاد آن و با پر برخوردار بود
Quasimodo ، تا با روح آشنا.
یک نفر باید گفت که او ساخته شده بنای عظیم تنفس.
او در همه جا در مورد آن بود ، در واقع ، او خود را در تمام نقاط ضرب
ساختار.
در حال حاضر یکی از با affright در یکی از برج های بسیار بالا ، یک کوتوله فوق العاده درک
بالا رفتن ، نوشتن ، خزنده در تمام چهار دست و پا ، نزولی خارج بالای مغاک ، جهش
از طرح ریزی برای طرح ریزی ، و رفتن به
زیاد کاوش کردن شکم برخی از زن بد سیما sculptured ؛ آن Quasimodo dislodging شد
کلاغ.
باز هم ، در برخی از گوشه گمنام کلیسا در ارتباط با نوع زندگی
خیال واهی ، خیزان و scowling Quasimodo در فکر مشغول بود.
گاهی اوقات یکی از گرفتار دید ، پس از یک برج ناقوس ، از سر بسیار زیاد است و یک بسته نرم افزاری
اندام اختلال نوسانی خشمگینانه در پایان از طناب ، آن را زنگ Quasimodo
نماز مغرب و یا Angelus.
اغلب در شب شکل شنیع سرگردان در امتداد نرده ضعیف دیده شد
حک شده lacework ، که تاج برج ها و مرزهای دور از apse ؛
دوباره آن را به پشت خم از برگشتن - کدبانو بود.
سپس گفت : زنان محله ، کل کلیسا در زمان در چیزی
خارق العاده ، مافوق طبیعی ، وحشتناک ، چشم و دهان گشوده شد ، اینجا و آنجا ، یک
شنیده سگ ، هیولا ، و
gargoyles از سنگ ، که نگه داشتن شب تماشا می کنند و در روز ، با گردن دراز و باز
فک ، در اطراف کلیسای جامع هیولا ، پارس.
و ، اگر آن را شب کریسمس بود ، در حالی که زنگ بزرگ ، که به نظر می رسید به ساطع مرگ
تلق تلق کردن ، احضار وفادار به توده نیمه شب ، مانند هوا پخش شد
نمای غم انگیز است که یک نفر باید
اعلام کرد که پورتال بزرگ بود بلعیدن ازدحام ، و گل رز
پنجره آن را تماشا. و این همه از Quasimodo می آمدند.
مصر می توانست او را برای خدا از این معبد گرفته شده ؛ قرون وسطی او بر این باور
به شیطان آن : در واقع او روح آن است.
به حدی این بیماری بود که برای کسانی که می دانند که Quasimodo وجود داشته است ،
برگشتن - کدبانو به روز خلوت بی جان ، مرده است.
یکی احساس می کند که چیزی از آن ناپدید شده است.
که بدن بسیار زیاد خالی است آن است که اسکلت ؛ روح به آن quitted است ، یکی
جای آن را می بیند و آن این است.
مثل این جمجمه که هنوز سوراخ برای چشم است ، اما دیگر نمی دید.
کتاب چهارم. فصل چهارم.
سگ و کارشناسی ارشد خود است.
با این وجود ، یک مخلوق انسان آنها Quasimodo به استثنای از کینه توزی خود را و وجود دارد
از نفرت خود را برای دیگران ، و آنها او دوست داشت و حتی بیشتر ، شاید از او
کلیسای جامع : این کلود Frollo بود.
موضوع ساده بود ، کلود Frollo او را در گرفته بود ، او را پذیرفته بودند ، به حال
تغذیه او ، او را پرورش داده بود.
وقتی یک پسر کوچک ، آن را بین پاها کلود Frollo بود که او عادت کرده بود
به دنبال پناه ، زمانی که سگ ها و کودکان barked پس از او.
کلود Frollo او را به صحبت می کنید ، به خواندن ، به نوشتن آموخته بود.
کلود Frollo در نهایت ساخته شده بود او bellringer.
در حال حاضر ، برای دادن زنگ بزرگ در ازدواج به Quasimodo بود که ژولیت به رومئو.
این رو قدردانی Quasimodo عمیق ، پرشور ، بی حد و حصر بود و با وجودی که این
هیدراتاسیون از پدرش اتخاذ بود اغلب ای تیره و ابر آلود یا شدید ، اگر چه سخنان خود
عادت کوتاه و مختصر ، خشن ، متکبر ، که
قدردانی برای یک لحظه واحد wavered هرگز.
معاون اسقف در Quasimodo برده مطیع ترین ، نوکر ترین مطیع ،
ترین سگ هوشیار است.
هنگامی که bellringer فقیر ناشنوا شد ، بین او و کلود وجود داشته است تاسیس
Frollo ، یک زبان نشانه ها ، مرموز و درک شده توسط خود را به تنهایی.
در این روش ، معاون اسقف تنها انسان بودن با آنها Quasimodo بود
حفظ ارتباط است. او در همدردی با بود ، اما دو چیز در
این جهان : برگشتن کدبانو و کلود Frollo.
هیچ چیز وجود دارد که می تواند با امپراتوری معاون اسقف بیش از در مقایسه با
bellringer با اتصال bellringer برای معاون اسقف.
نشانه ای از کلود و ایده دادن به او لذت را بسنده را به
Quasimodo خود را پرتاب بی پروا از قله برگشتن - کدبانو.
این نکته قابل توجه بود -- همه است که قدرت فیزیکی که در رسیده بود
Quasimodo چنین توسعه فوق العاده ، و که او قرار داده شد
کورکورانه در وضع دیگری است.
در آن وجود دارد ، شکی نیست ، فداکاری فرزندی ، دلبستگی داخلی نیز وجود دارد
شیفتگی از یک روح دیگر روح.
این سازمان ، فقیر ، بی دست و پا ، و دست و پا چلفتی که ایستاده بود با سر کاهش بود
و supplicating چشم قبل از بلند پروازانه و عمیق ، قدرتمند و برتر
عقل.
در نهایت ، و مهمتر از همه ، آن قدردانی شد. قدردانی تا به extremest حد خود را تحت فشار قرار دادند ،
که ما را چه به مقایسه نمی دانند.
این خصلت یکی از کسانی که بهترین مثال ها با ملاقات نمی باشد.
در میان مردان است.
ما خواهد شد و سپس می گویند ، که Quasimodo معاون اسقف را به عنوان سگ هرگز ، هرگز اسب دوست داشتنی ،
فیل هرگز عاشق اربابش است.
کتاب چهارم. فصل پنجم
کلود FROLLO.
Quasimodo در سال 1482 ، حدود بیست سال سن بود. کلود Frollo ، در حدود سی و شش.
یکی رشد کرده بود ، از سوی دیگر رشد کرده بود.
کلود Frollo دیگر محقق ساده از کالج مشعل ، مناقصه
محافظ از یک کودک کوچک ، فیلسوف جوان و رویایی که می دانستند بسیاری از چیزها و
بسیاری از نادان بود.
به اتهام با روح ؛ مسیو وی یک کشیش ، تند و تلخ ، قبر ، عبوس بود
معاون اسقف Josas ، ستارهء تابع ستارهء دیگری دوم اسقف ، داشتن مسئول از دو deaneries
Montlhery ، و Chateaufort ، و یک صد و هفتاد و چهار کشور curacies.
او شخصیت تحمیل است و حزن انگیز بود ، قبل از آنها گروه کر پسران در پیراهن سفید و بلند کشیشان و در
ژاکت لرزید ، و همچنین به عنوان machicots و برادران سنت آگوستین و
کارمندان سحری از برگشتن ، کدبانو ، زمانی که او
که به آرامی در زیر قوس های بلند از گروه کر ، با شکوه ، اندیشمندانه با آغوش گذشت
تا خورده و سر خود را بر سینه خود را خم که همه کس را دیدم چهره اش بزرگ او بود ،
ابرو طاس.
دم کلود Frollo تا به حال ، با این حال ، رها شده نه علم و نه آموزش و پرورش او
برادر جوان ، آن دو شغل از عمر خود را.
اما با گذشت زمان ، برخی از تلخی با این چیزها بودند که شده بود مخلوط
تا شیرین. در دراز مدت ، می گوید پل Diacre ، بهترین
گوشت خوک تبدیل ترشیده.
کوچک Jehan Frollo ، surnamed (DU مولن) "آسیاب" به دلیل جایی که در آن او
پرورش داده شده بود ، رشد کرده بود در جهت که کلود را مجبور به دوست
تحمیل بر او.
برادر بزرگ بر مومن ، مطیع ، دانش آموز ، آموخته و محترم به شمار.
اما برادر کوچک ، مانند آنهایی که درختان جوان که فریب امید باغبان
و به نوبه خود obstinately به چه رو سه ماهه را دریافت خواهید کرد آفتاب و هوا ، کمی
برادر بزرگ نشدم و ضرب نیست ،
اما فقط چهارم قرار دادن شاخه های ریز پر پشت و انبوه در سمت تنبلی ،
جهل ، و هرزگی است.
او شیطان به طور منظم ، و بسیار نظم است ، که دم کلود اخم شد.
اما بسیار خنده اور و بسیار ظریف ساخته شده است که لبخند برادر بزرگ است.
کلود او را به آن کالج مشابه از Torchi جلب اعتماد کرده بود جایی که او تا به حال گذشت او
در اوایل سال مطالعه و مراقبه و غم و اندوه به او که این پناهگاه بود ،
که قبلا به نام Frollo edified ، باید به روز می شود توسط آن scandalized.
او گاهی موعظه موعظه Jehan بسیار طولانی و شدید ، که دومی intrepidly
تحمل کرده اند.
پس از همه ، ادم بی پروا و بی ملاحظه جوان تا به حال یک قلب خوب است ، به عنوان را می توان در تمام کمدی دیده می شود.
اما خطابه بر این ، او هیچ کمتر tranquilly البته خود را از فتنه ها را از سر گرفت
و enormities.
در حال حاضر آن منقار bejaune یا زرد بود (به عنوان آنها به نام تازه واردان به در
دانشگاه) ، که او mauling توسط راه استقبال شده بود ، یک سنت گرانبها که
دقت به روز خود ما حفظ شده.
باز هم ، او در جنبش تا به حال یک گروه از دانشمندان ، که خود بر پرت کرده بود
شراب فروشگاه در مد کلاسیک ، شبه classico excitati ، و سپس مورد ضرب و شتم قرار بود
میخانه حافظ "با cudgels توهین آمیز ،" و
joyously غارت میخانه ، حتی به فوق العاده در hogsheads از شراب
انبار.
و سپس آن را یک گزارش خوب در زبان لاتین ، که زیر مانیتور از Torchi انجام شد
piteously به کلود DOM با استفاده از این نظر حاشیه محنت زا ، -- Rixa ؛ PRIMA causa vinum
potatum مطلوب.
در نهایت ، آن گفته شده بود کاملا وحشتناک در یک پسر شانزده چیز ، که خود را
فسق اغلب توسعه یافته تا آنجا که Glatigny RUE د.
کلود ، و در عواطف انسانی خود را غمگین و دلسرد ، با این همه ، پرت بود
خود را مشتاقانه به آغوش یادگیری ، که خواهر که حداقل خنده نمی
در صورت خود را ، که همیشه شما می پردازد ،
هر چند در پول است که گاهی اوقات توخالی ، کمی برای جلب توجه که شما
پرداختی به او.
از این رو ، او تر شد و بیشتر آموخته ، و در همان زمان ، به عنوان یک طبیعی
در نتیجه ، بیشتر و بیشتر سفت و سخت به عنوان یک کشیش ، بیشتر و بیشتر غمگین به عنوان یک مرد است.
برای هر یک از ما وجود دارد parallelisms چندین بین هوش ما ، ما
عادات و شخصیت ما ، که بدون استراحت ایجاد می شود ، و تنها در شکستن
اختلالات زیادی از زندگی.
همانطور که کلود Frollo از طریق نزدیک به دایره کامل یادگیری انسان منتقل شده بود --
مثبت ، بیرونی ، و مجاز -- از آنجا که جوانی خود را ، او موظف بود مگر اینکه او آمد
متوقف ، UBI defuit orbis ، برای ادامه
بیشتر و به دنبال aliments دیگر برای فعالیت های سیری ناپذیر از هوش خود.
نماد باستانی مار گاز گرفتن دم خود ، مهمتر از همه ، و قابل انطباق
علم است.
به نظر می رسد که کلود Frollo این را تجربه کرده بودند.
بسیاری از افراد قبر تصدیق کردند که ، پس از خسته FAS یادگیری انسان ،
او به نفوذ به nefas جرأت کرده بود.
او ، آنها گفتند ، طعم به طور متوالی تمام سیب از درخت دانش ، و
چه از گرسنگی و یا انزجار ، با چشیدن میوه ممنوع قطع کرده است.
او جای خود را توسط نوبت گرفته بود ، به عنوان خواننده دیده است ، در کنفرانس های
متکلمان در دانشگاه سوربن ، -- در مجامع از پزشکان از هنر ، پس از نحوه
سنت - Hilaire ، -- در اختلافات
decretalists ، پس از شیوه ای سنت مارتین -- در جماعات پزشکان
فونت آب مقدس از برگشتن ، کدبانو ، AD cupam Nostroe - Dominoe.
تمام غذاهای مجاز و تایید شود ، که آن چهار آشپزخانه بزرگ به نام
چهار دانشکده می توانند استادانه درست شده و در خدمت به درک ، او ، بلعیدم بود و به حال
با آنها سیرچشم قبل از گرسنگی خود را appeased.
سپس او علاوه بر این ، پایین تر ، نفوذ در زیر تمام آن به پایان رسید ، مواد ،
محدود دانش ، او تا به حال ، شاید ، به خطر انداخته روح او ، و خود را در نشسته بود.
غار در است که جدول مرموز
کیمیاگران ، astrologers ، hermetics ، که ابن رشد ، Gillaume د
پاریس ، و نیکلا Flamel نگه پایان در قرون میانه و گسترش که در
شرق ، توسط نور از هفت شاخه
شمعدان ، سلیمان ، فیثاغورس ، و زرتشت.
است که ، حداقل ، آنچه قرار بود ، که آیا به درستی یا نه.
این مسلم است که معاون اسقف اغلب بازدید قبرستان قدسیان
مردم بیگناه هستند ، که در آن ، درست است ، پدر و مادر خود را به خاک سپرده شده است ، با دیگر بود
قربانیان طاعون از 1466 است ، اما او
به مراتب کمتر مؤمن قبل از صلیب عمیق خود را نسبت به قبل از عجیب و غریب ظاهر شد
چهره که با آن آرامگاه نیکولا Flamel و کلود Pernelle ، بنا فقط
در کنار آن ، لود می شود.
این مسلم است که او تا به حال مکررا دیده شده است در امتداد RUE DES Lombards عبور ،
و furtively یک خانه کوچک که تشکیل گوشه ای از Ecrivans RUE DES را وارد کنید
و Marivault RUE.
این خانه که نیکولا Flamel ساخته بود ، جایی که او حدود 1417 فوت کرده بود ، و
که ، به طور مداوم از آن زمان ترک ، در حال حاضر آغاز شده بود به در ویرانه سقوط ، -- تا
تا حد زیادی به حال hermetics و
کیمیاگران از همه کشورها تلف دور دیوارها ، صرفا با کنده کاری نام خود را بر
آنها.
برخی از همسایگان حتی تصدیق کردند که آنها یک بار دیده بود ، از طریق هوا سوراخ ، معاون اسقف
کلود حفاری ، تبدیل بیش از حفر زمین در دو سردابهها که
را پشتیبانی می شده است daubed با شمار
couplets و هیروگلیف را اختراع کردند توسط نیکلاس Flamel خود.
این است که Flamel سنگ فیلسوف در زیر زمین دفن شده بود قرار بود ؛
کیمیاگران ، در فضا از دو قرن ، از Magistri تا پدر Pacifique ، هرگز
متوقف به نگرانی در خاک تا زمانی که خانه ،
ظالمانه غارت و روشن بر این ، با سقوط به گرد و غبار در زیر پای خود پایان یافت.
باز هم ، این مسلم است که معاون اسقف با شور مفرد برای ضبط شده بود
درب نمادین از برگشتن ، کدبانو ، آن صفحه از یک کتاب برآمده در سنگ نوشته شده است ،
توسط اسقف گیوم پاریس ، که ، هیچ
شک ، برای داشتن دوزخی نمای سر در به شعر مقدس نصب سر در گم شده
در شعار می دادند توسط بقیه عمارت.
معاون اسقف کلود اعتباری نیز از fathomed رمز و راز از چیز غول پیکر وگنده
کریستوفر سنت ، و از مجسمه که بلند پروازانه ، enigmatical در آن زمان در ایستاده بود
ورودی راهرو ، و
مردم ، در تمسخر ، به نام "موسیو Legris."
اما ، چه هر یک ممکن است متوجه باشید ساعت های پایان نا پذیر است که او اغلب بود
استخدام بر دیواره این منطقه را در مقابل کلیسا ، نشسته در
فکر مجسمه از جلو ؛
بررسی در حال حاضر باکره احمقانه با لامپ های خود را معکوس ، در حال حاضر باکره عاقلانه
با چراغ های خود را به راست و دوباره محاسبه زاویه دید که
کلاغ سیاه که متعلق به جبهه چپ ، و
است که به دنبال در یک نقطه مرموز در داخل کلیسا ، که در آن پنهان شده است
سنگ فیلسوف است ، اگر آن را در انبار از نیکلاس Flamel نمی شود.
آن ، اجازه دهید ما را در عبور است ، سرنوشت منحصر به فرد برای کلیسای برگشتن - کدبانو اظهار
در آن دوره است تا معشوق ، در دو درجه مختلف و با بسیار
وقف ، دو انسان به عنوان کلود و Quasimodo بسیار متفاوتتر.
معشوق توسط یکی از آنها ، نوعی از نیمه انسان غریزی و وحشیانه ، برای زیبایی آن ، برای آن
قد ، برای هارمونی که سرچشمه گرفته از کنسرت گروه با شکوه آن معشوق توسط
از سوی دیگر ، آموخته و پرشور
تخیل ، اسطوره خود را برای این معنا است که شامل آن ، برای نمادگرایی
مانند اولین متن در قسمت پایین -- در زیر مجسمه ها از مقابل آن ، پراکنده
دوم در palimpsest ، -- و در یک کلام ، برای
معما است که آن را تا ابد به این فهم و شعور را propounding.
علاوه بر این ، این مسلم است که معاون اسقف تاسیس به حال خود را در
یکی از دو برج که به نظر می رسد بر Greve ، درست در کنار قاب برای زنگ ،
یک سلول بسیار راز کوچک که به آن
یکی ، و نه حتی اسقف ، بدون مرخصی او وارد شده ، گفته شد.
این سلول کوچک بود که قبلا تقریبا در قله برج ، ساخته شده در میان
لانه کلاغ ، توسط اسقف هوگو د بزانسون که جادوگری وجود دارد در شکل دراورده شده بود.
روز خود را.
آنچه که سلول موجود ، هیچکس نمی دانست ، اما از رشته از زمین ، در شب ،
اغلب دیده می شود به نظر می رسد ، ناپدید می شوند ، و دوباره ظاهر در کوتاه و منظم
فواصل زمانی ، در یک پنجره ضرمر کمی
باز بر پشت برج ، برخی از قرمز ، متناوب ، نور مفرد
که به نظر می رسید به دنبال تنفس نفس نفس از ریه و در ادامه از یک شعله ،
و نه از نور.
در تاریکی ، که در آن ارتفاع ، تولید یک اثر منحصر به فرد و
goodwives گفت : "معاون اسقف دمیدن وجود دارد! جهنم است درخشان واقع در انجا! "
.
بدون اثبات بزرگ جادوگری در آن وجود داشت ، بعد از همه ، اما هنوز هم وجود دارد به اندازه کافی
دود گمان آتش به حکم ، و معاون اسقف tolerably نیرومند با مته سوراخ
شهرت.
ما باید به ذکر است با این حال ، که علوم از مصر ، که غیبگویی و
سحر و جادو ، حتی whitest ، حتی بی گناه ، هیچ دشمن تر envenomed ،
denunciator بی رحم قبل از آقایان officialty از برگشتن - کدبانو.
این که آیا این وحشت صادقانه ، و یا بازی با بازی دزد که فریاد بود ، "توقف
دزد! "در تمام رویدادها ، این کار را کرد معاون اسقف را از بودن در نظر گرفته جلوگیری نمی کند
سر فصل را آموخته ، به عنوان یک روح که
بود به راهرو از جهنم ، که در غارها از بچه های شب زنده دار پرشین فروم دست داده بود جرأت
groping در میان سایه های علوم غیبی است.
با هر که صاحب هر زیرکی ، نه مردم فریب در نتیجه
Quasimodo گذشت برای دیو ، کلود Frollo ، برای جادو.
این آشکار بود که bellringer بود برای خدمت به معاون اسقف برای یک زمان معین ، در
پایان که او را حمل به دور روح دوم ، از طریق پرداخت.
بنابراین معاون اسقف ، در وجود ریاضت بیش از حد از عمر خود را در بد
بو در میان همه روح وارسته ؛ و هیچ بینی مؤمن تا بی تجربه بود که آن را
می تواند او را بوی نمی یک شعبده باز شود.
و اگر ، به عنوان او مسن تر شدیم ، abysses در علم خود تشکیل داده بود ، آنها نیز تشکیل داده بود
در قلب او بود.
آن است که حداقل ، همان چیزی است که یکی از دلایل برای باور بر دقیق که چهره بر
که روح تنها دیده شد تا از طریق یک ابر غم انگیز بدرخشد.
از انجا که ابرو طاس بزرگ ،؟ که برای همیشه لطفا برای سر خم؟ که پستان همیشه heaving
با آه؟
چه راز فکر ایجاد می شود دهان خود را به لبخند با تلخی بسیار ، در همان
لحظه ای که scowling خود ابرو یکدیگر مانند دو گاو نر در نقطه نزدیک
مبارزه؟
چرا آنچه مو او در حال حاضر خاکستری را ترک کرده بودند؟ چه بود که آتش داخلی است که گاهی اوقات
مندرج در نگاه او آغاز شد ، به چنین درجه است که چشم خود را شبیه سوراخ سوراخ شده در
دیواره کوره؟
این علایم از مشغله خشونت اخلاقی ، به دست آورده بود به خصوص
درجه بالایی از شدت در عصر زمانی که این داستان می گیرد.
بیش از یک بار یک گروه کر و پسر در ترور در یافته های او به تنهایی در کلیسا گریخته ،
بسیار عجیب و خیره کننده نگاه او بود.
بیش از یک بار در گروه کر ، در ساعت از دفاتر ، همسایه او در اصطبل
او را با سرود مناجاتی و بدون موسیقی ، آگهی omnem tonum ، پرانتز ناخوانا مخلوط شنیده بود.
بیش از یک بار لباس شوی زن از زمین به اتهام "با شستن فصل" بود
مشاهده بدون affright ، علامت ناخن ها و انگشتان گره در
ردای کتانی سفید و گشاد کشیشان از مسیو معاون اسقف از Josas.
با این حال ، او مضاعف شدت خود را ، و شده بود ، هرگز بیشتر نمونه.
حرفه ای و همچنین بر اساس شخصیت ، او همیشه خود را از زنان دور برگزار شده بود ؛
او به نظر می رسید به نفرت آنها را بیش از هر زمان دیگری است. rustling صرفا از هر چیزی شبیه شلیته ابریشمی
باعث سقوط هود خود را به بیش از چشمان او.
به محض این نمره او از ریاضت و ذخیره حسادت بود ، که کدبانو
د Beaujeu ، دختر پادشاه آمد برای بازدید از صومعه گذاشتن از برگشتن ، کدبانو ، در
ماه دسامبر 1481 ، او به شدت مخالف
ورود او ، یک یادآوری به اسقف اساسنامه از کتاب سیاه ، قدمت از
مراسم احیاء سنت Barthelemy ، 1334 ، که دسترسی به گوشهنشینی "هر interdicts
هر چه زن ، قدیمی و یا جوان ، معشوقه یا خدمتکار. "
اسقف که بر اساس آن محدود شده بود به تلاوت به او فرمان از ایلچی
ODO ، که excepts dames برخی بزرگ ، aliquoe magnates mulieres ، quoe سینوسی
scandalo possunt vitari غیر.
و دوباره معاون اسقف ، اعتراض بود اعتراض که فرمان از ایلچی
که به 1207 مورخ ، قدامی توسط یک صد و بیست و هفت سال بود سیاه
کتاب ، و به تبع آن شد در واقع توسط آن لغو شده است.
و او به نظر می رسد قبل از شاهزاده خانم را رد کرده بود.
همچنین متوجه شده بود که وحشت خود را برای غیرمتعارف زنان و کولی ها به نظر میرسید
دو چندان کردن برای برخی از زمان گذشته است.
او به درخواست اسقف برای حکم که به صراحت منع زنان غیرمتعارف
تا بیایند و به رقص و ضرب و شتم tambourines خود را در محل Parvis و
در مورد طول زمان همان ، او تا به حال
غارت پلاکارد های کپک زده officialty ، به منظور جمع آوری موارد
از جادوگران و ساحره ها محکوم به آتش سوزی یا طناب ، به همدستی در جنایات با
قوچ ، sows ، یا بز.
کتاب چهارم. فصل ششم.
عدم محبوبیت.
معاون اسقف و bellringer ، که ما که قبلا هم گفتم ، بودند ، اما کم دوست
مردم ، بزرگ و کوچک در نزدیکی کلیسای جامع.
هنگامی که کلود و Quasimodo رفت بیرون با هم ، که اغلب اتفاق افتاده است ، و
زمانی که آنها تراورس در شرکت دیده شدند ، نوکر پشت سر استاد ، سرما ،
کوچه های تنگ و تیره از بلوک
برگشتن - کدبانو ، بیش از یک کلمه بد ، بیش از یک لرزش و تحریر صدا در اواز طعنه امیز ، بیش از یک
استهزاء کردن توهین به آنها را در راه خود استقبال ، مگر اینکه کلود Frollo بود که به ندرت
مورد ، راه می رفت با سر راست و بزرگ شده ،
نشان شدید و تقریبا ابرو اوت تا jeerers dumbfounded.
هر دو در سه ماهه خود را مانند "شاعران" از آنها Regnier صحبت می کند ، شد --
"همه انواع اشخاص اجرا بعد از شاعران ، به عنوان warblers پرواز shrieking پس از جغدها است."
گاهی اوقات یک کودک بازیگوش پوست و استخوان خود را برای لذت بردن شخص غیر قابل توصیف به خطر انداخته
رانندگی یک سنجاق به قوز Quasimodo.
باز هم ، یک دختر جوان ، پررنگ تر و پر رو تر از اتصالات ، خار کشیش
لباس بلند و گشاد سیاه و سفید ، آواز خواندن در چهره اش گفته کنایه امیز ، "تو رفتگی در دیوار ، طاقچه ، شیطان
تله افتاده است. "
گاهی اوقات یک گروه از crones قدیمی کثیف ، چمباتمه زدن در یک فایل تحت سایه
گام به ایوان ، noisily به عنوان معاون اسقف و bellringer scolded گذشت ، و
پرتاب آنها این تشویق خوش آمدید ،
نفرین : "HUM! همکار there'sa که روح مانند بدن یکی دیگر ساخته شده است! "
و یا یک گروه از کودکان و جوجه تیغی های خیابانی ، بازی هاپ - اسکاچ ، گل سرخ ، در یک بدن و
ادای احترام به او کلاسیک ، با برخی از فریاد در زبان لاتین : "EIA EIA!
کلودیوس تقدیر claudo! "
اما توهین به طور کلی مورد توجه قرار نمیگیرد هر دو کشیش و bellringer به تصویب رساند.
Quasimodo نیز ناشنوا بود برای شنیدن تمام این چیزها را بخشنده ، و کلود خیلی رویایی بود.