Tip:
Highlight text to annotate it
X
حس و حساسیت
توسط جین آستن (1811)
فصل 30
خانم جنینگز آمد ، بلافاصله به خود
اتاق در بازگشت او را ، و بدون انتظار به
باید درخواست خود را از پذیرش جواب داد :
در را باز کرد و با نگاه راه می رفت
نگرانی واقعی است.
"چگونه می توانم عزیز من شما انجام دهم؟" -- او در گفت
صدای شفقت عالی برای ماریان که
پشت چهره او را بدون تلاش برای
پاسخ دهد.
"چگونه است که وی به خانم Dashwood -- آخر طفلک!
او به نظر می رسد بسیار بد است.-- جای تعجب نیست.
همیشه ، آن است ، اما بیش از حد درست است.
او به ازدواج خیلی زود -- خوب برای -
هیچ چیز ، آدم!
من هیچ حوصله اش با او.
خانم تیلور ، من از آن نیم ساعت قبل گفت :
و او آن را با یک دوست خاص گفته شد
دوشیزه گری خود ، دیگری من مطمئن هستم من
نباید آن را باور و من بود
تقریبا آماده شده به نزول آن گونه که بود.
خوب ، گفت : من ، همه می توانم بگویم این است که اگر
این درست باشد ، او استفاده کرده است که یک خانم جوان از
آشنایی من abominably بد ، و ای کاش
با تمام روح من همسر او ممکن است خود را طاعون
قلب کردن.
و به این ترتیب من همیشه باید ، گفت عزیز من ، شما ممکن است
بر روی آن بستگی دارد.
من هیچ مفهوم از مردان در رفتن در این
راه و اگر من تا کنون او را ملاقات دوباره ، من
به او از جمله سس گوجه فرنگی که او تا به حال نمی
بسیاری از این روز.
اما یک راحتی وجود دارد ، عزیز من دوشیزه
ماریان ، او تنها مردی جوان در نمی باشد.
دنیا ارزش داشتن و خود را با
زیبا چهره شما ام هرگز نمی خوام.
خوب ، بد چیزی!
من به او مزاحم نشوید دیگر هیچ ، برای او تا به حال
بهتر است او را به گریه در یک بار و
انجام با.
Parrys و Sandersons خوشبختانه هستند
آمدن امشب که می دانید ، و این
مات و متحیر کردن او. "
سپس او رفت ، راه رفتن بر روی نوک پنجه از
از اتاق ، تا اگر او قرار است او را جوان
رنج دوست می توان با افزایش
سر و صدا.
ماریان ، به جای تعجب از خواهرش ،
مشخص در ناهار خوری با آنها.
Elinor حتی خود را در برابر آن را توصیه می گردد.
اما "نه ، او را به پایین ؛ او می تواند خرس
آن را خیلی خوب و شلوغی در مورد او
کمتر خواهد بود. می شود "
Elinor ، با خوشحالی به او را برای اداره
لحظه ای با چنین انگیزه ، هر چند باور
آن را به سختی ممکن است که او می تواند نشستن
شام ، گفت : نه بیشتر و تنظیم او
لباس برای او و همچنین او می تواند ، در حالی که
ماریان هنوز روی تخت باقی مانده بود ،
آماده کمک به او به عنوان اتاق غذاخوری
محض اینکه آن را احضار شدند.
هنگامی که وجود دارد ، هر چند به دنبال wretchedly ترین ،
او خوردند بیشتر شد و آرامتر از خواهرش
حال انتظار می رود.
اگر او سعی داشت به صحبت می کنند ، یا به حال او شده است
آگاه نیم جنینگز خانم ها به خوبی
اما به معنای بد توجه به او در نظر گرفته ،
این آرامش نمی توانست
نگهداری می شود ، اما نه هجا فرار او
لب و انتزاع از افکار خود
او را در بیخبری از همه چیز حفظ
که مسافر به مقصد را پیش از او بود.
Elinor ، کسی که عدالت را به خانم جنینگز
مهربانی ، هر چند آن پلورال بودند اغلب
ناراحت کننده و گاهی تقریبا
مضحک است ، کسانی که قدردانی خود را ساخته ،
و بازگشت او آن civilities ، که
خواهر او نمی توانست یا بازگشت را برای
خودش.
دوست خوب آنها را دیدم که ماریان بود
ناراضی ، و احساس کردند که از هر چیز به علت
به او که ممکن است او را کمتر کنند.
او خود را تحت درمان قرار بنابراین ، با تمام
علاقه زیاده از پدر و مادر نسبت به
مورد علاقه کودک در آخرین روز از آن
تعطیلات.
ماریان به بهترین مکان توسط بود
آتش ، بود که وسوسه های غذا خوردن هر
ظرافت در خانه ، و به توسط خوشحال
رابطه از همه اخبار مربوط به روز است.
اگر Elinor نیست ، در چهره غم انگیز
خواهر او ، به بررسی تمام نشاط دیده می شود ، او
می توانستند با خانم سرگرم
تلاش جنینگز به درمان
ناامیدی در عشق ، توسط انواع
sweetmeats و زیتون ، و آتش خوب است.
به محض این ، با این حال ، به عنوان آگاهی
این همه با تکرار مستمر مجبور شد
ماریان در او تا ماندن دیگر.
با تعجب شتابزده از بدبختی و فلاکت ، و
علامت به خواهر او و نه او را دنبال کند ، او
به طور مستقیم بلند شد و از شتاب زده
اتاق.
"روح پور!" گریه خانم جنینگز ، به محض
او به عنوان ، رفته بود "چگونه آن را ناراحت من برای دیدن
او!
و من اعلام می برد نرفته
بدون به پایان رساندن شراب او!
و خشک گیلاس بیش از حد!
پروردگارا! هیچ چیز به نظر می رسد او را به انجام هر گونه خوب است.
من مطمئن هستم اگر من از هر کدام چیزی می دانست او می
می خواهم ، من می خواهم در سراسر شهر برای ارسال
خوب ، آن oddest چیزی به من است ، که
مرد باید از آن استفاده مانند یک دختر زیبا خیلی بد
اما هنگامی که مقدار زیادی از پول را در یک وجود دارد
طرف ، و بعد به هیچ کدام از سوی دیگر ، پروردگار
به تو برکت دهد! مراقبت از آنها هیچ اطلاعات بیشتر در مورد چنین
"بانوی سپس -- دوشیزه خاکستری من به تو فکر می کنم
به نام او -- بسیار غنی است "؟
"پنجاه هزار پوند ، عزیز من.
آیا هرگز او را ببیند؟ هوشمند ، دختر شیک
آنها می گویند ، اما نه خوش تیپ.
من به خاطر عمه اش خیلی خوب ، متصدی نظافت خانه
Henshawe ؛ او ازدواج یک مرد بسیار ثروتمند.
اما خانواده همه با هم ثروتمند.
پنجاه هزار پوند! و با تمام حساب ها ،
آن را نمی خواهد آمد قبل از آن را می خواستم ، برای آنها
می گویند او تمام شده است به قطعات.
جای تعجب نیست! بی باک در مورد او با curricle
و شکارچیان!
خوب ، این کار را انجام نمی معنی صحبت کردن ؛ اما زمانی که
مرد جوان ، می شود که او خواهد شد ، می آید و باعث می شود
عشق به یک دختر زیبا ، و وعده و
ازدواج ، او هیچ کسب و کار برای پرواز کردن
از حرف هایش فقط به این دلیل او رشد می کند ضعیف ،
و یک دختر ثروتمند آماده است تا او را داشته باشد.
چرا او نمی کنند ، در چنین مواردی ، فروش خود را
اسب ، خانه خود را اجازه دهید ، خود را خاموش
بندگان ، و ایجاد اصلاحات کامل در
یک بار؟
من به شما حکم ، دوشیزه ماریان می توانست
آماده شده است تا به مسائل صبر آمد دور.
اما که اکنون به روز کارهای نیست ، هیچ چیزی در
راه لذت از همیشه می تواند تا توان با داده
مردان جوان از این سن. "
"آیا می دانید چه نوع از یک دختر خانم خاکستری
است؟
آیا او گفته می شود مهربان؟ "
"من هر صدمه ای از او شنیده هرگز ؛ در واقع من
به ندرت شنیده او ذکر شده ، به جز
که خانم تیلور نگفته امروز صبح ، که
یک روز خانم واکر به او اشاره کرد ، که او
اعتقاد آقای و خانم الیسون نخواهد بود
متاسفم که خانم خاکستری ، برای ازدواج
و خانم الیسون و هرگز نتوانست با موافقت "--
"و آنان که می Ellisons؟"
"او نگهبان ، عزیز من.
اما در حال حاضر او از سن است و ممکن است برای انتخاب
خودش و یک انتخاب خیلی او ساخته شده است --!
- چه در حال حاضر ، "پس از pausing لحظه --" خود را
خواهر فقیر است به اتاق خود رفته ، من
فرض کنید ، به توسط خودش زاری.
آیا هیچ کس نمی تواند به راحتی به آنجا
او؟
فقیر عزیز ، به نظر می رسد کاملا بی رحمانه به او اجازه
تنها باشم.
خب ، بفوریت ما باید چند
دوستان ، و او است که مات و متحیر کردن کم است.
چه باید ما در این میان چیست؟
او بدش می آید بی صدا من می دانم ، اما وجود ندارد
بازی دور او را برای مراقبت؟ "
"خانم عزیز ، این انسان محبت است کاملا
غیر ضروری است.
ماریان ، من به جرات می گفت ، نه او را ترک خواهد کرد
اتاق دوباره این شب.
من باید او را اگر من می توانم برای رفتن زود متقاعد کردن
به رختخواب ، و من مطمئن هستم او می خواهد بقیه. "
"بله ، من معتقدم که بهترین خواهد بود برای او.
اجازه دهید نام او را شام خود ، و رفتن به رختخواب.
پروردگارا! هیچ تعجب او شده است به دنبال خیلی بد
و به همین ترتیب پایین این بازیگران هفته گذشته یا دو ، برای
این موضوع گمان می کنم بیش از حلق آویز شده است
سر او را تا زمانی که.
و به این ترتیب نامه ای آمد که امروز به پایان رسید
آن!
پور روح!
من مطمئن هستم اگر من مفهوم آن را ، من تا به حال به حال
خواهد خود را در مورد آن را داشته باشد نه برای همه شوخی
پول من است.
اما بعد از آن شما می دانید ، چگونه باید چنین من حدس می زنم
چیزی؟
من مطمئن ساخته شده از آن چیزی می شود اما
نامه عشق مشترک ، و شما می دانید جوان
مردم دوست دارند در مورد آنها می شود خندید.
پروردگارا! چگونه نگران سر جان و من
دختران خواهد بود زمانی که آنها آن را بشنوند!
اگر من تا به حال حس من در مورد من ممکن است من
لوله در خیابان در راه منزل من نامیده می شود ،
و آنها را از آن گفت.
اما من باید آنها را ببینید فردا. "
"این امر می تواند غیر ضروری من مطمئن هستم ، برای شما
به احتیاط خانم پالمر و سر جان در برابر
تا کنون نامگذاری آقای Willoughby ، و یا ساخت
کوچکترین اشاره به آنچه گذشته است ،
قبل از خواهر من.
خود را خوب طبیعت باید اشاره به
آنها را از ظلم و ستم واقعی ظاهر می دانم
هر چیزی که در مورد آن زمانی که او حاضر است و
کمتر است که تا کنون ممکن است به خودم گفت :
موضوع ، بیشتر احساسات من خواهد بود
بخشوده ، تا شما خانم عزیز من به راحتی
باور کنم. "
"اوه! پروردگارا! بله ، که من در واقع.
باید وحشتناک را برای شما به آن را بشنوند
از صحبت و از آنجا که برای خواهر شما ، من هستم
مطمئن باشید من یک کلمه در مورد آن را اشاره نمی کند
او را برای جهان است.
دیدی که من تمام وقت شام نیست.
بیش از این نمی خواهد سر جان ، و نه دختران من ،
برای همه آنها بسیار با ملاحظه و
با ملاحظه ، به خصوص اگر من را به آنها بدهید
تذکر ، که من قطعا.
برای بخشی از من ، من فکر می کنم که کمتر گفته شده است
در مورد چنین چیزهایی ، بهتر است ، هر چه زودتر
'تیس دمیده شده و بیش از فراموش.
و چه صحبت کردن همیشه می شناسید؟ "
بیشتر ؛ "در این امر تنها می تواند آسیب انجام
بنابراین شاید از در بسیاری از موارد از مشابه
نوع ، برای آن شده است با حضور
شرایطی که ، به خاطر از هر
یکی از نگرانی در آن است ، آن را نا مناسب به
تبدیل صحبت عمومی است.
من باید این عدالت به آقای Willoughby انجام --
او شکسته است بدون تعامل مثبت با
خواهر من. "
"قانون ، عزیز من!
آیا تظاهر به دفاع از او نیست.
بدون تعامل مثبت در واقع! پس از مصرف
او بیش از همه Allenham خانه ، و رفع در
اتاق بسیار آنها برای زندگی در
آخرت! "
Elinor ، به خاطر خواهرش را نگاه داشت ، نمی توانست
مطبوعات موضوع دورتر ، و او امیدوار
از او را برای Willoughby نیست لازم است ؛
از سال ، هر چند ممکن است خیلی ماریان از دست بدهد ، او
می تواند سود بسیار کمی توسط اجرای
از حقیقت واقعی.
بعد از یک سکوت کوتاه در هر دو طرف ، خانم
جنینگز ، با تمام شوق و شعف طبیعی او ،
پشت سر هم جلو دوباره.
"خب ، عزیز من ،' تیس گفت : درست است در مورد
بد باد ، برای آن خواهد شد همه بهتر برای
سرهنگ براندون.
او خود را در گذشته داشته باشند ؛ بله ، که او
خواهد شد.
ذهن من ، در حال حاضر ، اگر آنها an't در اواسط ازدواج -
تابستان.
پروردگارا! چگونه او به این خبر بیش از پیش خود خندیدن!
من امیدوارم که او امشب خواهد آمد.
خواهد بود ، همه به یک بازی بهتر
خواهر شما.
دو هزار سال بدون بدهی و یا
بی فایدگی -- البته به جز کمی دوست فرزند ،
در واقع ؛ بله ، من او را فراموش کرده بود ، اما او ممکن است
شود خارج کرد در هزینه های کوچک prenticed ، و پس از آن
چه معنی؟
Delaford جای خوبی است ، من می توانم به شما بگویم ؛
دقیقا همان چیزی است که من اسمش خوب کهنه و قدیمی است
محل ، پر از وسایل رفاهی و راحتی ؛
کاملا با دیوارهای باغ بزرگ است که بسته
با بهترین میوه درختان تحت پوشش در
کشور و از جمله درخت توت در
یک گوشه!
پروردگارا! چگونه شارلوت و من چیزهای
تنها زمانی که ما وجود دارد!
سپس ، - ساحل کبوتر وجود دارد ، برخی از لذت بخش
خورش - برکه ها ، و کانال خیلی زیبا و
همه چیز را در کوتاه ، که یک نفر می تواند آرزو
برای و ، علاوه بر این ، آن است که نزدیک به
کلیسا ، و تنها یک چهارم از یک مایل از
جاده جاده ، تا 'تیس هرگز کسل کننده ، برای
اگر فقط رفتن و نشستن در سرخدار قدیمی
باغ میوه در پشت خانه ، شما ممکن است همه را ببینید
واگن که پاس به همراه داشت.
آه! 'تیس جای خوبی!
قصاب سخت شده توسط در روستا و
قلمرو کشیش بخش خانه در پرتاب سنگ.
به تصور من ، هزار بار زیباتر از
بارتون پارک ، جایی که آنها را مجبور به ارسال
سه مایل برای گوشت آنها ، و نه
همسایه نزدیکتر از مادر خود را.
خوب ، من باید تا روح سرهنگ در اسرع وقت
مانند من می توانم.
یک شانه از گوشت گوسفند ، می دانید ، درایو
یکی دیگر از پایین.
اگر ما می توانیم Willoughby اما می شود از او
سر! "
"فردی بود ، اگر ما می توانیم از آن ، خانم کار ،" گفت
Elinor ، "ما باید کار بسیار خوبی با یا
بدون سرهنگ براندون ".
و بعد رو به افزایش ، او رفت تا برای پیوستن به دور
ماریان ، چه کسی او را یافت ، او به عنوان انتظار می رود ،
در اتاق خود ، علاقه شدید به چیزی ، در بدبختی ساکت و آروم ،
بیش از کوچک باقی مانده از آتش ، که ،
تا ورودی Elinor است ، شده بود ، او را تنها
نور است.
"شما بهتر ترک به حال من ،" تمام شد
توجه کنید که خواهرش از او دریافت کرد.
Elinor گفت ، "من به شما ، ترک" "اگر شما
خواهد رفت به رختخواب. "
اما این ، از perverseness زود گذر
از درد و رنج بی تاب ، او در ابتدا
خودداری انجام دهد.
جدی خواهرش را نگاه داشت ، هر چند آرام
اجبار ، با این حال ، به زودی او را ملایم تر به
انطباق ، و Elinor او را دیدم او غیر روحانی
درد سر در بالش ، و به عنوان او
، امیدوار است در راه برای گرفتن کمی استراحت آرام
او قبل از او باقی مانده است.
در طراحی اتاق ، او کجا و سپس
تعمیر ، او به زودی توسط خانم بود پیوست
جنینگز ، با شراب شیشه ای ، پر از
چیزی ، در دست خود.
"عزیز من ،" او گفت ، وارد ، "من فقط
recollected که من آن را برخی از بهترین
کهنه شراب Constantia در خانه است که تا کنون
، طعم بود ، بنابراین من آورده است یک لیوان از آن را
برای خواهر خود را.
شوهر فقیر من! چگونه خاطرخواه او از آن بود!
هر گاه او تا به حال لمس colicky قدیمی خود
نقرس ، او گفت که او را خوب تر از هر
چیز دیگری در جهان است.
آیا آن را به خواهر خود را. "
"خانم عزیز ،" پاسخ Elinor ، خندان در
تفاوت از شکایت که
آن ، توصیه شده است : "چقدر خوب به شما!
اما من فقط ماریان در بستر سمت چپ ، و ،
من امیدوارم که ، تقریبا خواب و از آنجا که من فکر می کنم
هیچ چیز را از خدمات بسیار به او
استراحت ، اگر شما به من ترک ، من
نوشیدن شراب خودم. "
خانم جنینگز ، هر چند که او regretting
نشده بود پنج دقیقه قبل ، بود
راضی با مصالحه و Elinor ،
او به عنوان بلعیده رئیس آن ،
منعکس شده است ، که هر چند اثرات آن بر
نقرس colicky ، در حال حاضر بودند ، از کمی
اهمیت به او قدرت شفا آن ، در
قلب نا امید ممکن است به عنوان منطقی
در خودش را به عنوان خواهرش در محاکمه شد.
سرهنگ براندون در آمد در حالی که حزب
شد در چای ، و شیوه ای خود را از دنبال
دور اتاق را برای ماریان ، Elinor
بلافاصله خیالی است که او نه
انتظار می رود و نه آرزو برای دیدن او وجود دارد ، و ،
در کوتاه مدت ، که او در حال حاضر آگاه از آنچه
occasioned عدم وجود او.
خانم جنینگز توسط همان نبود رخ داد
فکر برای به زودی پس از ورود به او ، او
راه می رفت در سراسر اتاق را به چای جدول
Elinor که در آن ریاست ، و زمزمه -- "
سرهنگ به نظر می رسد به عنوان قبر به عنوان یک نفر از تو ببینم.
او می داند هیچ چیز از آن ، او را بگویم ، من
هموطنان عزیز باشد. "
او در مدت کوتاهی پس از آن را کشید به صندلی نزدیک
مخصوص اوست ، و ، با نگاهی که کاملا
او از اطلاعات خوب خود اطمینان ،
بعد از خواهرش پرسید.
"ماریان به خوبی نمی باشد ،" او گفت.
"او منزجر کننده شده است در تمام طول روز ، و ما
او را متقاعد به رفتن به رختخواب. "
"شاید ، پس از آن ،" او جواب داد : hesitatingly ،
"آنچه که من شنیده ام این صبح ممکن است -- وجود دارد
ممکن است بیشتر در حقیقت آن را از من می توانم
باور ممکن است در ابتدا. "
"چه می شنوید چه بود؟"
"این آقا ، که من تا به حال به دلیل
فکر می کنم -- در کوتاه مدت ، که یک مرد ، که من می دانستم که به
مشغول شود -- اما چگونه باید به شما بگم؟
اگر شما آن را بدانید در حال حاضر ، به عنوان مطمئنا شما باید ،
من ممکن است در امان ماند. "
"یعنی ،" پاسخ داد : Elinor ، با مجبور
آرامش ، "آقای ازدواج با Willoughby
دوشیزه گری.
بله ، ما نمی دانیم آن را همه.
این به نظر می رسد شده اند روز از کلی
کوشش برای روشنگری ، برای این صبح اولین
بازشدن آن را به ما.
آقای Willoughby ژرف است!
از کجا آن را می شنوید؟ "
"در مغازه فروشنده لوازم التحریر در چوگان مخصوص بازی پال مال ، که در آن
من تا به حال کسب و کار.
دو خانم در انتظار برای حمل آنها ،
و یکی از آنها بود دادن دیگر
حساب از مسابقه در نظر گرفته شده ، در صدا
بنابراین کمی تلاش پنهان ، که آن را
غیر ممکن بود برای من به همه نمی شنوند.
نام Willoughby ، جان Willoughby ،
بارها تکرار شده ، اول گرفتار من
توجه ، و آنچه به دنبال مثبت بود
ادعای اینکه هر چیزی بود در حال حاضر در نهایت
حل و فصل احترام به ازدواج او با خانم
خاکستری -- این بود که دیگر به مخفی -- آن
می گیرد حتی در عرض چند هفته ،
با خاص بسیاری از آماده سازی و
موارد دیگر.
یک چیز ، به خصوص ، من به یاد داشته باشید ، چرا که
آن را در خدمت به شناسایی مرد هنوز بیشتر : --
به محض آن که مراسم تمام شد ، آنها
برای رفتن به دامنه تپه مگنا ، صندلی خود را در
Somersetshire.
حیرت من -- اما این امر می تواند
غیر ممکن است برای توصیف آنچه که من احساس می شود.
بانوی ارتباطی یاد گرفتم ، در
پرس و جو ، برای من در مغازه تا آنها در آنجا ماند
رفته بود ، خانم الیسون ، و آن ، به عنوان
من از زمان مطلع است ، به نام
سرپرست دوشیزه گری است. "
"این است.
اما آیا شما نیز شنیده ام که خانم خاکستری
تا £ 50،000؟
در آن ، اگر در هر چیز ، ما ممکن است پیدا
توضیح ".
"از آن پس ممکن است ، اما قادر است Willoughby --
حداقل من فکر می کنم "-- او یک لحظه متوقف شود ؛
سپس در صدا افزوده که به نظر می رسید
بی اعتمادی خود را ، "و خواهر خود را -- چطور
او -- "
"درد و رنج او شده اند بسیار شدید بود.
من فقط به امیدواریم که که آنها ممکن است
نسبتا کوتاه است.
شده است ، آن است که رنج بی رحمانه ترین.
تا دیروز ، به اعتقاد من ، او هرگز نمی
شک توجه او و حتی در حال حاضر ، شاید --
اما من تقریبا متقاعد شده بود که او هرگز
واقعا به او وصل شده است.
او شده است بسیار مکار! و در برخی
نقاط ، به نظر می رسد سختی از قلب وجود دارد
در مورد او. "
"آه!" سرهنگ گفت : براندون "وجود دارد ،
واقعا!
اما خواهر خود را نمی کند -- من فکر می کنم به شما گفت :
پس -- او در نظر نمی کند کاملا به عنوان شما "؟
"شما می دانید منش او را ، و ممکن است باور
چگونه مشتاقانه او هنوز هم اگر او را توجیه
او می تواند. "
او باعث شد که بدون پاسخ و به زودی پس از آن ، توسط
حذف چای چیز ، و
ترتیب احزاب کارت ،
موضوع لزوما کاهش یافته بود.
خانم جنینگز ، که آنها را با تماشا بود
لذت در حالی که آنها صحبت شد ، و چه کسی
انتظار می رود برای دیدن اثر خانم
ارتباط Dashwood ، در چنین
شادی آنی در سرهنگ براندون است
سمت ، به عنوان یک مرد ممکن است در تبدیل شدن به
شکوفه از جوانان ، امید و شادی ، دیدم
او ، با تعجب ، باقی می ماند کل
شب جدی تر و با ملاحظه تر از
معمول است.
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها زیرنویسها لینک دائم زبان خارجی ترجمه ترجمه