Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل یازدهم با DEJAH THORIS
همانطور که رسیدیم باز سپاه پاسداران دو زن که به تفصیل شده است تا به حال به تماشای بیش از
Dejah Thoris عجولانه و ساخته شده به عنوان اینکه به فرض حضانت او را یک بار دیگر.
کودک فقیر کاهش علیه من و من احساس او را دو دست کمی برابر محکم بیش از من
بازو است.
تکان دادن زنان به دور ، من به آنها اطلاع داد که Sola به آخرت اسیر شرکت ،
و من بیشتر از Sarkoja هشدار داد که بیشتر جلب توجه بی رحمانه خود را از Dejah اعطا
Thoris در نتیجه افول ناگهانی و دردناک Sarkoja.
تهدید من مایه تاسف بود و منجر به آسیب بیشتری نسبت به خوب به Dejah Thoris ، برای ،
یاد گرفتم بعد ، مردان به زنان بر مریخ را کشت ، و نه زنان ، مردان.
بنابراین Sarkoja صرفا به ما نگاه زشت و ترک برای هاشور زدن deviltries علیه ما.
من به زودی از Sola و توضیح داد : به او که از من خواست او را به گارد Dejah Thoris او به عنوان
من نگهبانی بود که من آرزوی او را برای پیدا کردن چهارم دیگر جایی که آنها نخواهد بود
مورد تعرض قرار Sarkoja ، و من در نهایت به اطلاع
او را که من خودم را تا چهارم من در میان مردان.
Sola نگاه accouterments که در دست من انجام شد و پرتاب شده در سراسر من
شانه می باشد.
او گفت : "شما یک سالار بزرگ در حال حاضر ، جان کارتر ،" ، "و من باید خود را انجام دهید
مناقصه ، هر چند در واقع من خوشحالم که آن را تحت هیچ شرایطی انجام است.
مردی که فلز شما را حمل جوان بود ، اما او یک جنگجوی بزرگ بود ، و تا او
تبلیغات و کشته شدن به دست آورد راه خود را نزدیک به رتبه Tars Tarkas ، که همانطور که می دانید ،
دوم به Lorquas Ptomel تنها است.
شما یازدهم ، اما ده سر دسته در این جامعه که به شما رتبه
در دلاوری است. "" و اگر من باید Lorquas Ptomel؟ کشتن "
از او پرسیدم.
"شما خواهد بود اولین ، جان کارتر ، اما شما ممکن است تنها پیروزی که افتخار توسط اراده
شورای کل که Lorquas Ptomel از ملاقات شما در جنگ ، و یا باید او به شما حمله ، شما ممکن است
کشتن او را در دفاع از خود ، و به این ترتیب برنده مقام اول است. "
به من خندید ، و تغییر موضوع.
من تا به حال هیچ تمایلی خاص را به قتل برسانند Lorquas Ptomel ، و کمتر به jed در میان
Tharks.
من Sola و Dejah Thoris در جستجو برای چهارم جدید ، که ما در بر داشت در همراه
ساختمان نزدیکتر اتاق مخاطبان و معماری به مراتب بیشتر پرمدعا نسبت به
زندگی سابق ما است.
ما همچنین در این ساختمان آپارتمان های واقعی خواب با تخت های باستانی یافت
به شدت به شکل دراورده فلز نوسانی از زنجیر طلا بسته عظیم از سنگ مرمر
سقف.
تزیین دیوار ترین استادانه درست شده بود ، و بر خلاف نقاشی های دیواری در
ساختمان های دیگر مورد مطالعه ، من تا به حال بسیاری از چهره های انسان در ترکیب به تصویر کشیده است.
این ها آدمهایی مثل خودم ، و از یک رنگ بسیار سبک تر از Dejah Thoris.
آنها در جامه برازنده ، جریان ملبس بودند ، به شدت با فلز و جواهرات آراسته شده ،
و موهای انبوه خود را از برنز طلایی زیبا و مایل به قرمز بود.
مرد بودند beardless و تنها چند عینک بازوها.
صحنه های به تصویر کشیده در بیشتر قسمت ها ، پوست عادلانه ، منصفانه با موهای افراد در بازی.
Dejah Thoris دست خود را با تعجب از خلسه clasped او بر gazed
این آثار با شکوه هنر ، شکل دراورده شده توسط مردم طولانی منقرض شده ، در حالی که Sola ، در
از طرف دیگر ، ظاهرا آنها را نمی بینم.
ما تصمیم گرفتیم برای استفاده از این اتاق ، در طبقه دوم و مشرف به میدان ، برای Dejah
Thoris و Sola ، و یکی دیگر از اتاق مجاور و در عقب برای پخت و پز و
منابع.
من پس از آن اعزام Sola به آوردن ملافه ها و غذا ها و ظروف که او ممکن است
نیاز ، به او میگویند که من Thoris Dejah تا بازگشت او به گارد.
همانطور که Sola ترک Dejah Thoris به من با لبخند ضعف تبدیل شده است.
و بچه منظور ، پس از آن ، فرار زندانی خود باید او را ترک کنید ، مگر اینکه آن
به دنبال شما و طلب حفاظت از خود ، و از عفو خود را برای افکار بی رحمانه
او بر علیه شما پناه این چند روز گذشته؟ "
من پاسخ دادم : "شما درست می گویید ،" ، "هیچ راه فراری برای هر کدام از ما نخواهد بود مگر اینکه ما به
با هم.
«من شنیدم چالش خود را به موجود با شما تماس Tarkas Tars ، و من فکر می کنم من درک می کنم
و موقعیت خود را در میان این مردم ، اما آنچه که من نه می تواند درک عمق این بیانیه خود را که شما
از Barsoom نیست. "
"به نام جد من ، و سپس" او ادامه داد : "جایی که ممکن است شما را از؟
شما مانند نزد مردم من هستند ، و در عین حال بر خلاف است.
شما زبان من صحبت می کنند ، و در عین حال شنیده ام Tars Tarkas به شما بگویم که شما تا به حال آموخته
آن به تازگی.
همه Barsoomians صحبت می کنند زبان ، از جنوب یخ ملبس به شمال یخ ملبس ،
هر چند زبان نوشته شده است آنها متفاوت است.
فقط در Dor دره ، که در آن رودخانه خالی ISS را به دریا از دست رفته از Korus ،
تصور می شود از زبان های مختلف صحبت وجود دارد ، و به جز در افسانه های ما
اجداد ، هیچ سابقه ای از وجود دارد
Barsoomian بازگشت ISS رودخانه از سواحل Korus در دره Dor.
آیا به من بگویید که شما در نتیجه بازگشت!
آنها به شما به طرز وحشیانه ای در هر نقطه کشتن بر سطح Barsoom اگر این امر صحت داشت ؛
به من بگویید نمی باشد! "
با یک نور عجیب و غریب و عجیب و غریب ، چشم او پر شد ، صدای او شفاعت ، و او را
دست کمی ، بر سینه ام رسیده ، در برابر من فشرده ساخته شد به عنوان اینکه به زور گرفتن
انکار از قلب من.
"من Dejah Thoris آداب و رسوم خود را ، نمی دانم ، اما در ویرجینیا خود من نجیب زاده نمی کند
دروغ گفتن به خود را ذخیره کنید ، من از Dor من ISS مرموز دیده می شود ؛
دریا از دست داده Korus هنوز از دست داده ، تا کنون که به من مربوط است.
آیا فکر می کنید؟ "و سپس آن را به من زده به طور ناگهانی بود که من
خیلی مضطرب که او باید از من باور.
این بود که من می ترسید و از نتایج آن به یک باور عمومی است که من تا به حال دنبال
بازگشت از بهشت یا به جهنم Barsoomian ، و یا هر چه که.
چرا بود و پس از آن!
چرا باید مراقبت از آنچه او فکر؟ چهره زیبا او را ، من به او نگاه
روبترقی ، و چشم های فوق العاده او باز کردن عمق روح او ؛ و به عنوان چشم من
ملاقات کرد... او می دانستم چرا ، و -- من shuddered.
موج مشابهی از احساس به نظر می رسید او را به هم بزنید و او را از من دور با آه کشید و
با جدی ، چهره زیبا او را تبدیل به معدن ، او زمزمه کرد : "من فکر می کنید ،
جان کارتر ؛ من نمی دانم چه
"نجیب زاده" است ، و نه من همیشه قبل از ویرجینیا شنیده ، اما هیچ مردی در Barsoom
نهفته است ، اگر او مایل نیستید به حقیقت صحبت او سکوت است.
کجاست این ویرجینیا ، کشور شما ، جان کارتر است؟ "او پرسیده می شود ، و آن به نظر می رسید که این
نام منصفانه از زمین منصفانه من بود صدا هرگز از آن را به عنوان از آن کاهش یافت و زیبا تر
لب بی نقص در آن روز دور رفته.
من پاسخ دادم : "من از جهان دیگری هستم ،" ، "سیاره زمین بزرگ ، که گردش مورد
یکشنبه مشترک ما و در کنار در داخل مدار Barsoom خود را ، که ما به عنوان مریخ می دانند.
چگونه می توانم از آن پرتو ها آمدند اینجا من می توانم به شما بگویم ، برای من نمی دانم ، اما من اینجا هستم ، و چون من
حضور من اجازه خدمت به Thoris Dejah من خوشحالم که من اینجا هستم. "
او به من با چشم مشکل gazed ، طول و questioningly.
که سخت بود باور بیانیه ای من من به خوبی آگاه است ، و نه می تواند به من امید
که او چنان با این حال بسیار از من craved اعتماد به نفس و احترام خود را.
من بسیار جای که نیست که هر چیزی او را از سابقه من گفته ، اما هیچ مردی
می تواند به عمق آن چشمان و امتناع کوچکترین او دستور.
در نهایت به او لبخند زد ، و در حال افزایش است ، گفت : "من باید به این باور حتی اگر من نمی تواند
را درک کنید.
من به آسانی می تواند درک است که شما را از Barsoom از امروز نیست ، شما هم مثل ما هستند و در عین حال
های مختلف -- اما چرا باید سر فقیر من با یک مشکل مشکل ، زمانی که قلب من
می گوید من که به اعتقاد من چون من آرزو به این باور! "
این منطق خوب ، خوب ، زمینی ، منطق زنانه بود ، و اگر آن را راضی من او را قطعا
می تواند بدون نقص در آن انتخاب کنید.
به عنوان یک ماده در واقع آن را تنها در مورد نوع منطق است که می تواند به خرس آورده بود
پس از مشکل من.
ما را به یک گفتگوی کلی کاهش یافت و پس از آن ، پرسیدن و جواب دادن به پرسش های بسیاری بر روی هر
طرف.
او کنجکاو به آداب و رسوم مردم من را یاد بگیرند و نمایش داده شده قابل توجه
دانش حوادث بر روی زمین.
وقتی که من او را از نزدیک مورد پرسش در این آشنایی ظاهری با چیزهای دنیوی او
خندید و گریه از :
"چرا ، هر پسر مدرسه در Barsoom می داند جغرافیا ، و خیلی در مورد جانوران
و فلور ، و همچنین تاریخ سیاره خود را به طور کامل و تا خود را.
آیا ما می توانیم هر آنچه را که می گیرد بر زمین ، به عنوان با شما تماس آن نیست ، آن را نمی
در آسمان در چشم ساده حلق آویز وجود دارد؟ "
این بافل ، من باید اعتراف ، به طور کامل به همان اندازه به عنوان اظهارات من او را سر در گم کرده بود ؛
و من به او گفت.
او سپس به طور کلی سازهای مردم خود و مورد استفاده بوده است توضیح داد :
کامل برای سنین ، که به آنها اجازه بر روی صفحه نمایش پرتاب یک تصویر کامل از آنچه
transpiring پس از هر سیاره و بر بسیاری از ستاره ها است.
این تصاویر آنقدر در جزئیات کامل که ، زمانی که عکس و بزرگ ،
اشیاء بدون بیشتر از یک تیغه علف ممکن است و مجزا شناخته شده است.
من پس از آن ، در هلیم ، شاهد بسیاری از این تصاویر ، و همچنین به عنوان ابزار است که
تولید آنها را.
"، پس از آن ، اگر شما با چیزهای دنیوی آن آشنا هستند ،" من پرسید : "چرا از آن است که شما
به رسمیت نمی شناسد من با ساکنان آن سیاره یکسان؟ "
او لبخند زد دوباره به عنوان یکی ممکن است در زیاده روی بی حوصله و یک کودک در سوال.
"از آنجا که ، جان کارتر ،" او جواب داد : "تقریبا هر سیاره و ستاره داشتن
شرایط جوی در تمام نزدیک شدن به کسانی که از Barsoom ، اشکال حیوانات را نشان می دهد
زندگی با من و شما تقریبا یکسان و
علاوه بر این ، مردان زمین ، تقریبا بدون استثنا ، پوشش بدن خود را با عجیب و غریب ،
تکه های ناخوشایند از پارچه ، و سر خود را با مفتولهای شنیع هدف از
که ما شده اند ، قادر به بارداری نمی ؛
در حالی که شما ، هنگامی که توسط رزمندگان Tharkian یافت ، به طور کامل undisfigured بودند و
بی پیرایه.
"این حقیقت که شما هیچ زیور آلات عینک اثبات قوی از سازمان ملل متحد Barsoomian منشاء خود را است ،
در حالی که عدم وجود پوشش مشمئز کننده ممکن است شک به عنوان شما شود
earthliness. "
سپس با روایت جزئیات از خروج من از زمین ، از توضیح که بدن من
ذخیره کردن به طور کامل در تمام لباس وجود دارد ، به او لباس های عجیب و غریب از ساکنان دنیوی.
در این نقطه Sola بازگشت با وسایل ناچیز ما و جوان خود را تحت الحمایه مریخ ،
که ، البته ، که برای به اشتراک گذاشتن چهارم با آنها.
Sola از ما پرسید : اگر ما تا به حال بازدید کننده در طول غیبت خود داشتند ، و به نظر می رسید بسیار
تعجب هنگامی که ما در منفی جواب داد.
این به نظر می رسید که او به عنوان رویکرد به طبقات فوقانی نصب شده بود که در آن ما
چهارم قرار گرفته است ، او به Sarkoja نزولی ملاقات کرده است.
ما تصمیم گرفتیم که او باید از استراق سمع ، اما همانطور که ما می تواند به خاطر
هیچ چیزی از اهمیت است که بین ما منتقل شده بود ، ما ماده را مانند از رد کرد
در نتیجه کمی ، صرفا وعده
خودمان را به نهایت احتیاط در آینده هشدار داد.
من Dejah Thoris و سپس به بررسی معماری و دکوراسیون از سقوط کرد
اتاق های زیبا از ساختمان ما را اشغال.
او به من گفت که این افراد احتمالا بیش از یک صد رونق
هزار سال قبل است.
آنها اجداد اولیه نژاد او بودند ، اما تا به حال با بزرگ دیگر مخلوط
نژاد اوایل مریخی ها که بسیار تاریک است ، تقریبا سیاه بودند و همچنین با مایل به قرمز
نژاد زرد است که در همان زمان شکوفا شده بود.
این سه بخش بزرگ از مریخی ها بالاتر به توانا و مجبور شده بود
اتحاد به عنوان خشک کردن دریاها مریخ آنها را به دنبال مجبور بود
در مقایسه با چند و کاهش همیشه
مناطق بارور ، و فرصت دفاع از خود را تحت شرایط جدید زندگی ، در برابر
انبوهی وحشی از مردان سبز.
قرون از رابطه نزدیک و intermarrying در نژاد منجر شده بود
مردان قرمز ، که Dejah Thoris دختر عادلانه و زیبا بود.
در طول سنین سختیها و پی در پی متخاصم بین خود نژادهای مختلف خود ، به عنوان
همچنین با مردان سبز ، و قبل از آنها خود را به تغییر نصب شده بود
شرایط ، بسیاری از تمدن بالا
و بسیاری از هنرهای مریخی عادلانه موهای از دست رفته تبدیل شده بود ، اما نژاد قرمز
امروز یک نقطه رسیده است که در آن احساس است که در اکتشافات جدید ساخته شده و
در تمدن عملی تر برای همه
نهفته است که irretrievably با Barsoomians باستان به خاک سپرده شده است ، زیر بی شماری
دخالت سنین.
این مریخی ها باستان از نژاد بسیار کشت و ادبی بوده است ، اما در طول
فراز و نشیب های از این قرن در تلاش تعدیل به شرایط جدید ، نه تنها
پیشرفت آنها و بس تولید
به طور کامل ، اما عملا همه آرشیوها خود ، سوابق ، و ادبیات
از دست داد.
Dejah Thoris در رابطه با بسیاری از حقایق جالب و اسطورههای مربوط به این مسابقه از دست رفته
مردم شریف و با مهربانی.
او گفت که شهر که در آن ما کمپینگ ، قرار بود به مرکز بوده است
تجارت و فرهنگ شناخته شده به عنوان Korad. بر زیبا ، طبیعی ساخته شده است
بندر ، محصور در خشکی توسط تپه های با شکوه.
او توضیح داد ، دره کمی در جبهه غرب از شهر ، که باقی مانده بود
بندر ، در حالی که عبور را از طریق تپه به پایین دریا قدیمی شده بود.
کانال که از طریق آن حمل و نقل به تصویب رساند تا به دروازه شهر.
سواحل دریاهای باستانی با شهرستانها از جمله و آنهایی که کمتر در خال خال شد
کاهش اعداد ، همگرا به سمت مرکز اقیانوس ها یافت می شود ،
لازم به مردم پیدا کرده بود
به دنبال آبهای عقب کشیدن تا ضرورت بر آنها مجبور نهایی خود را
نجات ، به اصطلاح کانال های مریخ.
ما تا در اکتشاف از ساختمان و در گفتگوی ما کاملا اشغال شده بود که
آن را در اواخر بعد از ظهر بود قبل از ما آن را متوجه شدم.
ما با پیک به تحقق شرایط حاضر ما آورده بودند
تحمل از احضار Lorquas Ptomel کارگردانی من قبل از او ظاهر می شود
فورا.
مناقصه Dejah Thoris و خداحافظی Sola ، و Woola فرماندهی گارد باقی می ماند ، من
عجله به اتاق مخاطبان ، جایی که من پیدا کردم Lorquas Ptomel و Tars Tarkas نشسته
بر منبر.
فصل XII یک زندانی با قدرت
همانطور که من وارد شد و سلام نظامی ، Lorquas Ptomel من نشانه های پیشرفت ، و تثبیت خود را
بزرگ ، چشم شنیع بر من ، من خطاب به این ترتیب :
"شما با ما بوده است از چند روز ، هنوز در آن زمان داشته باشید همچنین قابلیت های خود را
موفق به کسب یک موقعیت بالا در میان ما. باشد که آن را به عنوان ممکن است ، شما یکی از ما نیست ؛
شما مدیون ما هیچ وفاداری.
او ادامه داد : "موضع شما این است که یکی از عجیب و غریب است ، است" و "زندانی و در عین حال شما
دادن دستورات که باید اطاعت شود ، شما یک موجود بیگانه است و در عین حال شما Tharkian
سالار ؛ شما کودن هستند و در عین حال شما می توانید
کشتن جنگجو توانا و با یک ضربه مشت خود را.
و در حال حاضر شما به توطئه برای فرار با یک زندانی دیگر
یکی دیگر از نژاد ، یک زندانی که از اعتراف خود او ، نیمی معتقد است بازگشت
از دره Dor.
در هر دو صورت یکی از این اتهامات ، در صورت اثبات ، دلایل کافی برای
اعدام ، اما ما مردم فقط و شما باید یک محاکمه در بازگشت ما به Thark ،
اگر Hajus بنابراین دستورات تال.
"اما" او ، در تن شدید گلویی او ادامه داد : "اگر شما با دختر قرمز
است که باید به حساب Hajus تال آن است که باید به چهره Tars
Tarkas ، و یا نشان دادن حق من به
فرمان ، و یا فلز از لاشه مرده من به یک مرد بهتر خواهد شد ، برای چنین است
سفارشی از Tharks.
"من هیچ نزاع با Tarkas Tars ؛ با هم برای ما حکومت عالی بزرگترین
جوامع کمتر در میان مردان سبز ، ما نمی خواهید را در راه مبارزه بین خودمان ؛
و به همین ترتیب اگر شما مرده بودند ، جان کارتر ، من باید خوشحالم.
تحت دو شرط تنها ، با این حال ، ممکن است شما توسط ما بدون دستور از تل کشته شدند
Hajus ، در مبارزه با شخصی در دفاع از خود ، باید یکی از ما به شما حمله و یا شما
توقیف شده در تلاش برای فرار.
"من به عنوان یک ماده از عدالت باید به شما که ما فقط در انتظار یکی از این دو بهانه هشدار می دهند
برای رهایی خودمان را آنقدر بزرگ یک مسئولیت است.
تحویل امن از دختر قرمز به Hajus تال از بیشترین اهمیت است.
در هزار سال Tharks چنان جذب او است
نوه از بزرگترین jeddaks قرمز ، که او نیز تلخ ما دشمن.
من صحبت کرده است.
این دختر قرمز به ما گفت که ما بدون احساسات نرمتر از بشریت بود ، اما ما
یک مسابقه عادلانه و راستگو هستند. شما نمی توانید بروید. "
تراشکاری ، من سمت چپ اتاق مخاطبان.
بنابراین این آغاز آزار و اذیت Sarkoja بود!
من می دانستم که هیچ یک دیگر می تواند مسئول این گزارش که گوش رسیده بود
Lorquas Ptomel تا به سرعت ، و در حال حاضر من به یاد می آورد آن بخشی از مکالمه ما
که پس از فرار و بر منشا من لمس کرده بود.
Sarkoja بود در این زمان قدیمی ترین و قابل اعتماد ترین زن Tars Tarkas '.
به عنوان او یک قدرت عظیم در پشت تاج و تخت بود ، بدون هیچ جنگجو تا به حال اعتماد به نفس
Lorquas Ptomel به حدی آیا به عنوان ablest ستوان او ، Tarkas Tars.
با این حال ، به جای قرار دادن افکار فرار احتمالی از ذهن من ، مخاطب من
با Lorquas Ptomel تنها به مرکز من در خدمت هر دانشکده در مورد این مطلب.
در حال حاضر ، بیش از پیش ، ضرورت مطلق برای فرار ، در که تا کنون به عنوان Dejah
Thoris نگران بود ، پس از من قرار گرفته بود ، برای من که برخی از وحشتناک متقاعد شده بود
سرنوشت خود را در مقر Hajus تال در انتظار.
همانطور که توسط Sola شرح داده شده ، این هیولا شخصیت اغراق آمیز از تمام سنین
از ظلم و ستم ، درنده خویی و بیرحمی که از آن او بود فرود آمد.
سرد ، حیله گری ، محاسبه ، او شد ، همچنین ، در مقابل مشخص شده اند به بسیاری از همنوعان خود را ،
برده به آن شور بی رحم است که تقاضا برای زایش پایانی بر آنها
مرگ سیاره تقریبا در پستان مریخ stilled شده است.
تصور می کردند که ممکن است Thoris Dejah الهی را به چنگال چنین سقوط
شباهت به نیاکان ژرف عرق سرد را بر من آغاز شده است.
بسیار عاقلانه تر است که گلوله های دوستانه ما نجات در آخرین لحظه برای خودمان ، همانطور که
آن دسته از زنان مرز شجاع به من دست داده ، که در زمان زندگی خود به جای سقوط آنها
به دست بریوز هند.
همانطور که من در مورد سرگردان پلازا از دست رفته در من Tars forebodings Tarkas تیره نزدیک
مرا در راه خود را از اتاق مخاطبان.
رفتار او نسبت به من تغییری نکرده است ، و او به من استقبال به عنوان اینکه ما تا به حال نه تنها
جدا چند لحظه قبل از. "از کجا چهارم خود ، جان کارتر؟" او
پرسیده می شود.
"من انتخاب شده هیچ ، من جواب دادم. "به نظر می رسید که من quartered یا توسط
خودم و یا در میان رزمندگان دیگر ، و من در انتظار فرصت به درخواست شما
مشاوره.
همانطور که می دانید ، "و من لبخند زد ،" من هنوز رتبهدهی نشده است آشنایی با تمام آداب و رسوم.
Tharks. "
"با من بیایید ، کارگردانی ، و با هم ما در سراسر میدان به یک ساختمان نقل مکان کرد
که من خوشحالم برای دیدن adjoined که توسط Sola و اتهامات او اشغال بود.
او گفت : "چهارم من در طبقه اول این ساختمان ،" ، "و طبقه دوم
نیز به طور کامل توسط رزمندگان اشغال شده است ، اما طبقه سوم و طبقه بالا
خالی. شما ممکن است انتخاب شما از این.
"من درک می کنم ،" او ادامه داد : "که شما داده اند تا زن خود را به قرمز
زندانی.
خوب ، همانطور که شما گفته اند ، راه خود را ، راه ما نیست ، اما شما می توانید به مبارزه با خوب به اندازه کافی به
مورد که شما لطفا ، و به همین ترتیب ، اگر شما مایل به دادن زن خود را به یک اسیر ، آن شما
خود امر ، بلکه به عنوان یک سالار شما باید
که این به شما خدمت می کنند ، و مطابق با آداب و رسوم ما شما ممکن است انتخاب کنید یا همه
زن از retinues سر دسته که فلز شما هم اکنون می پوشند. "
من از او تشکر شده است ، اما به او اطمینان که من همراه می تواند بدون کمک بسیار ظریفانه
به جز در ماده آماده کردن غذا ، و بنابراین او قول داد که به فرستادن زنان به من برای این
هدف و نیز برای مراقبت از سلاح های من
و تولید مهمات من ، که به گفته وی لازم خواهد بود.
من پیشنهاد که آنها نیز ممکن است به آوردن برخی از ابریشم خواب و پوشاک از پوست خزدار
متعلق به من به عنوان غنایم نبرد ، برای شب سرد و من تا به حال هیچ یک از خود من است.
او قول داد که انجام این کار ، و ترک.
سمت چپ به تنهایی ، من صعود راهرو پیچ در پیچ به طبقه فوقانی در جستجوی مناسب
چهارم است.
زیبایی های از ساختمانهای دیگر در این تکرار شد ، و ، به طور معمول ، من به زودی
از دست رفته در یک تور تحقیق و کشف.
من در نهایت به انتخاب یک اتاق جلوی در طبقه سوم ، به دلیل این مرا نزدیکتر به
Dejah Thoris ، که آپارتمان در طبقه دوم ساختمان مجاور ، و
آن را بر من فلش که من می توانم تا برخی از دکل
استفاده از ارتباطات به موجب آن او ممکن است به من سیگنال در مورد او یا مورد نیاز من
خدمات و یا حفاظت از من.
مجاور آپارتمان خواب من ، حمام ، اتاق پانسمان ، و دیگر خواب بودند و
زندگی آپارتمان ، در همه برخی از ده اتاق در این طبقه است.
پنجره ها از اتاق پشت نادیده گرفته دادگاه عظیم است ، که تشکیل مرکز
مربع با ساختمان مواجه شدند که چهار خیابان به هم پیوسته ساخته شده ، و
که در حال حاضر به تقسیم چیزی بچهار بخش داده
از حیوانات مختلف متعلق به رزمندگان اشغال ساختمان های مجاور.
در حالی که دادگاه به طور کامل با زرد ، خزه مانند پوشش گیاهی که بیش از حد رشد
پتو عملا سطح کل مریخ ، هنوز چشمه های متعدد ، مجسمه سازی ،
نیمکت ، و کلاه فرنگی مانند مفتولهای ، با مته سوراخ کردن
شاهد به زیبایی که دادگاه باید در زمان های گذشته ارائه شده ، هنگامی که graced
توسط موهای عادلانه ، مردم خنده آنها استرن و تغییر ناپذیر از قوانین کیهانی
هدایت می نه تنها از خانه های خود ، بلکه از
همه به جز افسانه مبهم فرزندان آنها.
به راحتی می تواند یکی از شاخ و برگ زرق و برق دار از پوشش گیاهی انبوه مریخ به تصویر
که یک بار این صحنه را با زندگی و رنگ پر ، چهره های شدید
زنان زیبا ، صاف و خوش تیپ
مردان ، کودکان شاد frolicking -- تمام نور خورشید ، شادی و صلح است.
دشوار بود درک کنند که آنها تا به حال رفته و از طریق تا تاریکی های عصر ،
ظلم و ستم و جهل ، تا غریزه های موروثی خود را از فرهنگ و
انسانگرایی صعودی افزایش یافته بود ، یک بار
در مسابقه نهایی کامپوزیت که در حال حاضر در غالب بر مریخ.
افکار من کوتاه ظهور چندین زن جوان را تحمل بارهای قطع شد
سلاح ، ابریشم ، پوشاک از پوست خزدار ، جواهرات ، ظروف پخت و پز ، و casks از غذا و نوشیدنی ،
از جمله غارت قابل ملاحظه ای از هنر و صنعت هوا.
این همه ، به نظر می رسید ، ملک از سر دسته دو من تا به حال کشته شده بود ، و در حال حاضر ،
آداب و رسوم Tharks ، معدن تبدیل شده بود.
در جهت من آنها این مسائل در یکی از اتاق های پشت قرار داد و پس از آن ترک
تنها به بازگشت با یک بار دوم ، که آنها توصیه من را تشکیل توازن
مغازه من.
در سفر دوم آنها با ده یا پانزده زنان و جوانان ، همراه شد که
به نظر می رسید آن را تشکیل retinues از سر دسته دو.
رابطه آنها خانواده نه خود را ، و نه همسران خود ، و نه بندگان خود بودند
عجیب و غریب بود ، و بنابراین بر خلاف هر چیز شناخته شده برای ما آن است که سخت ترین
توصیف می کنند.
تمام املاک در میان مریخی ها سبز مشترک متعلق به جامعه ، به جز
سلاح های شخصی ، زیور آلات و خواب ابریشم و پوشاک از پوست خزدار از افراد.
این به تنهایی می تواند یکی از ادعای بی چون و چرای حق ، و نه ممکن است بیشتر از این تجمع
نسبت به نیازهای واقعی خود مورد نیاز است.
مازاد او دارای صرفا به عنوان نگهبان ، و آن را به اعضای جوان تر منتقل می
از جامعه به عنوان مطالبات ضرورت است.
زنان و کودکان از همراهان مرد ممکن است به یک واحد نظامی که تشبیه
او مسئول است در شیوه های مختلف ، و در مسائل آموزش ، انضباط ،
معاش ، و ضرورت خود را از
roamings مستمر و درگیری های بی پایان خود را با جوامع دیگر و با
قرمز مریخی ها. زنان او در همسران حس ندارد و هستند.
مریخی سبز استفاده از هیچ کلمه ای مربوطه در معنا با این زمینی
کلمه است.
جفت گیری آنها یک ماده صرفا از منافع جامعه است ، و بدون کارگردانی
اشاره به انتخاب طبیعی.
این شورا از سر دسته کنترل جامعه هر موضوع قطعا به عنوان صاحب
گل میخ مسابقه کنتاکی هدایت ، پرورش علمی از سهام خود را برای
بهبود کل.
در تئوری آن را به خوبی ممکن است صدا ، عنوان شده است اغلب مورد با نظریه ها ، اما نتایج حاصل از
سن این عمل غیر طبیعی ، همراه با منافع جامعه در
فرزندان برگزار بزرگتر است که از
مادر ، در سرما ، موجودات بی رحمانه نشان داده شده است ، و تیره خود ، بی عشق ،
وجود سیاه.
درست است که مریخی ها سبز مطلقا با فضیلت هستند ، هم در مردان و هم در زنان ،
با جز تخریب مانند Hajus تال ، اما بهتر است دور یک تعادل ظریف
از ویژگی های انسان حتی در
هزینه از دست دادن خفیف و گاه به گاه از عفت.
پیدا کردن که من باید مسئولیت این موجودات ، فرض کنیم که آیا من یا
نه ، من بهترین آن و کارگردانی آنها را به پیدا کردن چهارم در طبقه فوقانی ،
خروج از طبقه سوم به من.
یکی از دختران با وظایف از غذاهای ساده من متهم و کارگردانی
دیگران را به این فعالیت های مختلف که قبلا تشکیل شده بود خود را
مشاغل.
از آن پس من تو را دیدم کمی از آنها ، و نه من به مراقبت.