Tip:
Highlight text to annotate it
X
- فصل 39
"تمام وقایع آن شب اهمیت بزرگ ، از آنجایی که آنها به ارمغان آورد
وضعیت که تا بازگشت جیم بدون تغییر باقی ماند.
جیم برای بیش از یک هفته در داخل کشور ، دور شده بود ، و آن را Waris Dain که تا به حال بود
کارگردانی اول دفع.
که جوانان شجاع و باهوش (که می دانست که چگونه به بعد از شیوه ای از سفید مبارزه با
مردان ") آرزو به حل و فصل کسب و کار خارج از دست ، اما مردم خود را بیش از حد برای او بودند.
او اعتبار نمی نژادی جیم و شهرت و اعتبار از آسیب ناپذیر است ، مافوق طبیعی
قدرت.
او تجسم ملموس و قابل مشاهده ، از حقیقت با وفا و
پیروزی با وفا.
معشوق ، قابل اعتماد ، و تحسین او بود ، او هنوز هم یکی از آنها ، در حالی که جیم یکی از
ما.
علاوه بر این ، مرد سفید از قدرت در خود ، های ، یک برج بود رویین تن ،
در حالی که Waris Dain می تواند کشته شدند.
آن افکار unexpressed نظرات مردان اصلی شهر ، که هدایت
انتخاب شده به تجمع در قلعه جیم برای شور و مشورت بر اورژانس ، به عنوان اگر
انتظار برای پیدا کردن خرد و شجاعت در خانه از مرد سفید وجود ندارد.
عکسبرداری از اراذل و اوباش براون بود که تا کنون خوب ، و یا خوش شانس ، که تا به حال شده است نیمه یک
تلفات ده ها در میان مدافعان.
زخمی دراز کشیده بر روی ایوان بودند تمایل توسط زنان خود قوم است.
زنان و کودکان را از قسمت پایین تر از شهر را به قلعه فرستاده شده بود در
زنگ اول.
جواهر وجود داشت در دستور ، بسیار کارآمد و روحیه بالا ، اطاعت توسط جیم "خود
مردم ، که ، ترک در بدن حل و فصل کمی خود را تحت حصار بندی بود
رفته در را به شکل پادگان.
پناهندگان گرد خود را شلوغ و از طریق تمام امور ، بسیار فاجعه آمیز
تاریخ و زمان آخرین ، او تب و تاب رزمی فوق العاده ای را نشان داد.
به او این بود که Dain Waris در یک بار در اولین هوش خطر رفته بود ،
شما باید بدانید که جیم تنها در Patusan که صاحب یک فروشگاه
باروت.
استین ، با آنها او روابط صمیمی خود را توسط نامه نگه داشته بود ، به دست آمده بود.
دولت هلند مجوز ویژه به صادرات پانصد kegs از آن به Patusan.
پودر مجله کلبه کوچک از سیاهههای مربوط خشن را به طور کامل با کره زمین را پوشانده و
در غیاب جیم دختر تا به حال کلید.
در شورا ، در یازده ساعت در شب در ناهار خوری ، اتاق جیم ، او برگزار شد
حمایت کردن مشاوره Waris برای اقدام فوری و شدید است.
به من گفته شده که او توسط طرف صندلی خالی جیم در سر از طولانی ایستادند
جدول و جنگاوری سخنرانی مهیجی که برای لحظه ای extorted
سوفل از طرفداری از headmen مونتاژ شده است.
قدیمی Doramin ، که خارج از دروازه خود را خود را برای بیش از یک سال نشان داد ،
در سراسر با سختی بزرگ شده بود به ارمغان آورد.
او ، البته ، انسان اصلی وجود دارد.
خلق و خوی این شورا بود ، بسیار بی رحم است ، و کلمه پیر مرد بود
تعیین کننده بوده است ، اما از آن است که به نظر من که پسرش آتشین آگاه
شجاعت ، او جرأت کلمه را تلفظ کنند.
ورمی مشاوره بیشتر غالب می شود. سامان حاجی خاص در بزرگ با اشاره
طول که "این مردان مستبد و ظالم و وحشی خود را به برخی تحویل داده شده بود
مرگ در هر صورت.
آنها به سرعت به ایستادن روی تپه خود و گرسنگی ، و یا آنها را امتحان کنید به دست آوردن مجدد آنها
قایق و از کمین در سراسر نهر شات ، و یا آنها را شکسته و به پرواز
جنگل و هلاک به تنهایی وجود دارد. "
او که با استفاده از تدابیر مناسب این غریبه ها بد فکر استدلال
می تواند بدون خطر جنگ نابود شده است و کلمات او را به حال وزن بزرگ ،
به خصوص با Patusan مردان مناسب است.
چه بی قراری ذهن townsfolk شکست قایق راجه به عمل بود
در لحظه ای تعیین کننده است. Kassim دیپلماتیک بود که
نماینده راجه در شورا.
او سخن گفت بسیار کوچکی دارند ، گوش smilingly ، بسیار دوستانه و غیر قابل نفوذ است.
در طول رسولان نشسته نگه داشته وارد هر چند دقیقه تقریبا با گزارش
رسیدگی مهاجمان.
شایعات اغراق آمیز و وحشی بودند پرواز : یک کشتی بزرگ در دهان وجود دارد
رودخانه با اسلحه های بزرگ و تعداد بیشتری از مردان -- که بعضی سفید و برخی دیگر با پوست سیاه و سفید و
ظاهر خون اشام است.
آنها با قایق های بسیاری از بیشتر شد برای نابودی هر چیز در زندگی است.
احساس خطر از نزدیک ، دور از فهم مردم عادی را تحت تاثیر قرار داد.
در یک لحظه هراس در حیاط در میان زنان وجود دارد. shrieking.
عجله ، کودکان گریه -- حاجی سنن رفت از آنها را آرام کند.
سپس نگهبانی قلعه از کار اخراج در چیزی در حال حرکت بر روی رودخانه ، و نزدیک به کشته شدن یک
روستایی آوردن خود را و زنانتان را در یک قایق رانی همراه با او
ظروف داخلی و دوازده fowls.
این باعث سردرگمی بیشتر است. در ضمن از راه بدر بردن در داخل خانه جیم
در حضور دختر رفت.
Doramin شنبه رو شدید ، سنگین ، نگاه سخنرانان به نوبه خود ، و تنفس آرام
مانند یک گاو نر می باشد.
او تا آخرین صحبت نمی کنم ، پس از Kassim اعلام کرده بود که قایق راجه
در نامیده می شود چرا که مردان برای دفاع از حصار بندی کارشناسی ارشد خود لازم بود.
Waris Dain در حضور پدر خود که هیچ نظر ، ارائه می دهند هر چند دختر entreated
او را به نام جیم به صحبت کردن.
او به او پیشنهاد مردان خود جیم را در اضطراب خود را به این مزاحمان رانده از
در یک بار. او تنها سرش را تکان داد ، پس از یک نگاه و یا
دو نفر در Doramin.
در نهایت ، زمانی که شورای سر تا آن تصمیم گرفته شده بود که خانه نزدیکترین
نهر باید باشد به شدت برای به دست آوردن دستور از قایق دشمن اشغال شده است.
قایق خود بود با آشکارا دخالت می شود ، به طوری که سارق مسلح در
تپه باید وسوسه سوار شو ، هنگامی که آتش به خوبی هدایت بسیاری از آنها ، کشتن ،
بدون شک.
برای فرار از کسانی که ممکن است زنده ماندن را قطع ، و برای جلوگیری از بیشتر از آنها
، Dain Waris توسط Doramin دستور داده شد را به یک حزب مسلح از Bugis پایین رودخانه
به یک مکان خاص ده مایل زیر Patusan ،
و به صورت یک اردوگاه در ساحل و مسدود شدن جریان با canoes وجود دارد.
من برای لحظه ای که Doramin می ترسید از ورود نیروهای تازه باور نمی کند.
نظر من این است که رفتار خود را صرفا آرزوی خود را به نگه داشتن فرزند خود را از هدایت بود
معرض خطر است.
برای جلوگیری از عجله در حال وارد شدن به این شهر ساخته شده ساخت و ساز از حصار بندی می شود
در روز روشن در انتهای خیابان در ساحل سمت چپ نمود.
ناخدا قدیمی اعلام کرد قصد خود را به فرمان خود.
توزیع پودر ، گلوله و پرکاشن - CAPS بلافاصله تحت ساخته شد
نظارت دختر.
رسولان چند در جهات مختلف پس از جیم اعزام شدند که دقیق
محل نگهداری ناشناخته بودند.
این افراد در سحرگاه آغاز شده ، اما قبل از آن زمان Kassim برای باز کردن بود
ارتباط با براون محاصره.
که دیپلمات صورت گرفته و اعتماد راجه ، در ترک فورت
برای بازگشت به کارشناسی ارشد خود ، زمان را به قایق خود را کورنلیوس ، که او در بر داشت slinking
mutely در میان مردم در حیاط.
Kassim یک برنامه کمی از خود را داشتند و او را برای یک مترجم می خواستم.
بنابراین آن را در مورد آن به سمت صبح براون آمد ، با تأمل بر ماهیت ناامید
موضع خود را شنیده از باتلاقی بیش از حد رشد توخالی دوستانه ، quavering ،
صدای گریه تیره -- به زبان انگلیسی --
اجازه می آیند تا تحت یک وعده از امنیت شخصی و بسیار مهم
ماموریت. او خوشحال است.
اگر او را به صحبت می شد او دیگر یک جانور وحشی شکار.
این صداها دوستانه در زمانی که استرس افتضاح از هشیاری مراقب باشند تا در زمان
بسیاری از مردان کور که نمی دانستند که از انجا که deathblow ممکن است آمد.
او وانمود اکراه فراوان است.
صدا اعلام کرد خود را "مرد سفید -- فقیر ، خراب ، پیر مردی که زندگی بود
در اینجا برای سال بود. "
مه ، مرطوب و سرد ، در دامنه تپه دراز ، و پس از چند فریاد
از یکی به دیگری ، قهوه ای به نام ، "در تاریخ آمده ، پس از آن ، اما به تنهایی ، ذهن!"
به عنوان یک ماده در واقع -- او به من گفت ، نوشتن با خشم در خاطراتی از او
ناتوانی -- از آن ساخته شده تفاوت.
آنها می توانستند بیش از چند متری قبل از آنها را نمی بینم ، و هیچ خیانت می تواند
موقعیت خود را بدتر می کنند.
توسط و توسط کورنلیوس ، در لباس روز هفته خود را از یک پیراهن و شلوار پاره پاره کثیف ،
، پابرهنه با یک کلاه روی سر خود مغز شکسته rimmed ، ساخته شده بود مبهم ، از پهلو
تا دفاع ، مردد ، توقف در استقرار مشابه گوش.
"آمده است همراه! شما امن هستند ، فریاد کشیدند : "براون ، در حالی که مردان خود را
خیره شد.
تمام امید خود را از زندگی و ناگهان در آن ویران متمرکز شد ، متوسط
تازه وارد ، که در سکوت عمیق ناشیانه بیش از felled درخت تنه clambered ، و
لرز ، با ترش ، صورت او بدگمان ،
اطلاعات مربوط به در گره desperadoes ریشو ، اضطراب ، بی خوابی نگاه.
بحث محرمانه 'نیم ساعت با کورنلیوس چشم براون را به عنوان افتتاح شد
امور خانگی Patusan.
او در هشدار در یک بار بود.
امکانات ، امکانات بسیار زیاد وجود دارد ، اما قبل از او صحبت
بیش از پیشنهادات کورنلیوس او خواستار آن شدند که برخی از مواد غذایی باید به عنوان یک تضمین فرستاده
از حسن نیت است.
کورنلیوس رفت ، خزنده سست پایین تپه در سمت راجه
کاخ و بعد از کمی تاخیر چند از مردان Tunku Allang آمد ، آوردن نازل
عرضه برنج ، chillies ، و ماهی خشک شده است.
این مراتب بهتر از هیچ چیز است.
بعدها در کورنلیوس بازگشت همراه Kassim ، که با هوا از پا
کامل خوش نیت جانکاه اعتماد ، صندل ، و گنگ از گردن تا مچ پا
در ورق های آبی تیره.
او دست خود را با براون را تکان داد discreetly ، و این سه نفر کنار گذاشته برای یک کنفرانس جلب کرد.
مردان براون ، بازیابی اعتماد به نفس خود را ، به صورتم سیلی در پشت یکدیگر بودند ، و
بازیگران دانستن نگاهها در کاپیتان خود را در حالی که آنها خود را با آماده سازی مشغول ساختم
برای پخت و پز است.
Kassim دوست نداشتند Doramin و Bugis او بسیار است ، اما او متنفر نظم جدید از چیزهایی
هنوز هم بیشتر.
آن را به او رخ داده بود که این سفید پوستان ، به همراه پیروان راجه ، می تواند
حمله و شکست Bugis قبل از بازگشت جیم.
سپس ، او استدلال فرار عمومی townsfolk به دنبال مطمئن بود ، و سلطنت
مرد سفید که محافظت مردم فقیر خواهد بود.
پس از آن متحدان جدید می تواند با آن برخورد.
آنها هیچ دوستی داشته باشد.
هموطنان کاملا قادر به درک تفاوت شخصیت بود ، و دیده بود
به اندازه کافی از مردان سفید پوست بدانند که این تازه واردان رانده شدگان ، مردان بدون
کشور است.
براون حفظ رفتار استرن و نفوذ ناپذیر است.
وقتی او برای اولین بار شنیده کورنلیوس صدا خواستار پذیرش آن را آورده ، صرفا
امیدواریم که از سوراخ دیدهبانی ایجاد کردن برای فرار شده است.
در کمتر از افکار یک ساعت یک دیگر seething در سر او بود.
توسط یک ضرورت شدید خواسته شده است ، او آمده بود به سرقت مواد غذایی ، چند تن از لاستیک
یا آدامس ممکن است ، شاید تعداد انگشت شماری از دلار ، و خود enmeshed پیدا کرده بود
کشنده خطرات.
در حال حاضر در نتیجه از این پیشنهادهای از Kassim او شروع به دزدی فکر می کنم
کل کشور.
برخی از هموطنان نفرین شده ظاهرا انجام شده بود و چیزی از نوع -- تک
تحویل داده در آن است. نمی توانست آن را انجام داده و هر چند.
شاید آنها هم می تواند کار -- فشار همه چیز خشک و سپس بیرون رفتن بی سر و صدا.
در این دوره از مذاکرات خود را با Kassim او آگاه شد که او قرار بود
به یک کشتی بزرگ با مقدار زیادی از مردان در خارج از.
Kassim به او التماس صادقانه به این کشتی بزرگ را با اسلحه و مردان او به ارمغان آورد
تا رودخانه را بدون تاخیر برای خدمات راجه.
براون استادانی خود را علاقه مند ، و بر این اساس مذاکرات انجام شد
با عدم اعتماد متقابل.
سه بار در این دوره از صبح ، با ادب و فعال Kassim رفت
مشورت راجه و آمد میرسند ، با گرفتاری تمام مشغول با گشاد گشاد راه رفتن طولانی اش.
براون ، در حالی که چانه زنی ، نوعی از لذت شوم در فکر رنجور او بود
گاری روپوش دار ، با چیزی جز یک پشته از خاک در نگه اش ، که برای کشتی های مسلح ایستاده بود ،
و Chinaman و سابق لنگ ، موج خروشان دریا و اقیانوس
Levuka در هیئت مدیره ، که نماینده تمام بسیاری از مردان او.
او در بعد از ظهر به دست آمده در بیشتر doles مواد غذایی ، یک وعده مقداری پول ، و
عرضه تشک برای مردان خود را به پناهگاه برای خود.
آنها زمین بگذارند و خروپف ، محافظت از آفتاب در حال سوختن ، اما براون ، نشسته
به طور کامل در یکی از درختان felled در معرض ، چشم خود را بر این دیدگاه از شهر feasted
و رودخانه است.
بسیار غارت وجود دارد.
کورنلیوس ، که خود را در خانه در اردوگاه ساخته شده بود ، در آرنج او صحبت کرد و با اشاره به
محلات ، مشاوره انتقال ، ارائه نسخه های خود از شخصیت جیم ، و
در اظهار نظری در مد خود را بر حوادث سه سال گذشته است.
براون ، که ظاهرا بی تفاوت است و زل زده به دور است ، گوش با توجه به
هر کلمه ، و نه می تواند از آنچه که به وضوح مرتب سازی بر اساس انسان این جیم می تواند.
نام خود را؟
جیم! جیم!
برای نام یک مرد کافی نیست. "" آنها او را می نامند ، گفت : "کورنلیوس scornfully ،
"جیم Tuan اینجا.
همانطور که شما ممکن است لرد جیم را می گویند. "" چه کاره است؟
او از کجا می آیند؟ "نپرسید براون. "چه نوع انسان است؟
آیا او انگلیسی؟ "
"بله ، بله ، او انگلیسی است. من انگلیسی بیش از حد.
از مالاکا. او یک احمق است.
همه شما باید انجام دهید این است که او را بکشند و پس از آن شما پادشاه اینجا.
همه چیز به آن تعلق دارد به او ، توضیح داد : "کورنلیوس.
"این اعتصاب وی ممکن است با کسی به اشتراک گذاری قبل از بسیار طولانی ساخته شده است ، اظهار نظر :" براون
نیمی با صدای بلند. "نه ، نه.
راه مناسب این است که او را شانس اول کسب می کنید کشتن ، و سپس شما می توانید چه کار
دوست دارید ، کورنلیوس صادقانه اصرار می ورزند.
"من برای سالهای زیادی آنجا زندگی می کردند ، و من به شما توصیه یکی از دوستان است."
"در چنین صحبت و در gloating بیش از این دیدگاه Patusan ، که او در سال تعیین کردند
ذهن خود را باید تبدیل به طعمه های خود ، براون whiled دور بعد از ظهر ، مردان خود را ،
این میان ، استراحت است.
در آن روز ناوگان Dain Waris از canoes یکی یکی تحت ساحل دورترین سرقت
از نهر ، و رفت به نزدیک رودخانه در مقابل عقب نشینی خود را.
از این قهوه ای بود آگاه نیست ، و Kassim ، که تا یک ساعت قبل از تیزی یا برامدگی خاک از اب
غروب ، در زمان مراقبت های خوبی برای او روشن است.
او می خواست کشتی مرد سفید به رودخانه ، و این خبر ، او می ترسید ،
شود دلسرد کننده است.
او بسیار فشار با براون برای ارسال "نظم" ، ارائه در عین حال قابل اعتماد
مسنجر ، که برای محرمانه بودن بیشتر (او توضیح داد) که راه خود را با زمین باعث میشود که به
دهان از رودخانه و ارائه "نظم" در هیئت مدیره.
براون پس از مدتی انعکاس آن مصلحت مورد قضاوت قرار پارگی یک صفحه از خود جیب
کتاب ، که در آن او به سادگی نوشت : "ما در حال گرفتن بر.
کار بزرگی.
بازداشت مرد. "
جوانان بی عاطفه شده توسط Kassim برای آن سرویس انتخاب آن را صادقانه انجام شده ، و
بود که ناگهان نوک ، سر برای اولین بار ، پاداش به نگه خالی گاری روپوش دار
موج خروشان دریا و اقیانوس سابق و Chinaman ، که پس از ان عجله به دریچه ها قرار داده.
چه شد از او و پس از آن قهوه ای می گویند نیست. '
فصل 40
شی قهوه ای بود برای به دست آوردن زمان با فریب دهد با دیپلماسی Kassim.
برای انجام یک سکته مغزی واقعی از کسب و کار ، او نمی تواند کمک کند به فکر مرد سفید بود
شخص برای کار کردن با.
او نمی تواند تصور چنین اختتامیه جشنواره صنعت چاپ (که باید بعد از همه برای گرفتن confoundedly هوشمندانه
نگه از بومیان مانند آن) امتناع از کمک که با ضرورت انجام دور
برای تقلب کند ، محتاط ، پر مخاطره ، که
خود را به عنوان خط از رفتار تنها راه ممکن برای یک مرد تک دست ، تحمیل شده است.
وی ، براون ، از او قدرت ارائه دهد. هیچ انسان می تواند لحظه ای تردید.
همه چیز را در آمدن به درک روشنی.
البته آنها را به اشتراک بگذارید.
این ایده وجود دارد که قلعه -- تمام آماده به دست خود را -- قلعه واقعی با توپخانه
(او این کار را از کورنلیوس می دانست) ، او را هیجان زده است. به او اجازه دهید تنها یک بار در و... او
تحمیل شرایط متوسطی.
نه بیش از حد کم ،. مرد احمق بود ، به نظر می رسید.
آنها را مانند برادران تا کار... تا آن زمان آمد برای نزاع و به آن ضربه که
همه حساب ها را حل و فصل.
او با بی صبری تلخ غارت خود آرزو به صحبت کردن با مرد در حال حاضر است.
زمین در حال حاضر به نظر می رسید به او را پاره پاره کرد ، فشار ، و دور انداختن.
ضمن Kassim تا به حال به خاطر غذا برای اولین بار فریب خورده باشد -- و برای یک ثانیه
رشته است. اما چیز اصلی بود برای به دست آوردن
چیزی برای خوردن از روز به روز.
علاوه بر این ، او مخالف بود برای آغاز مبارزه در حساب که راجه نیست ، و آموزش
درس را به آن دسته از مردم که او را با عکس دریافت کرده بود.
شهوت از نبرد بر او بود.
من متاسفم که من نمی توانم به شما این بخش از داستان ، که البته من به طور عمده
از براون ، در کلمات خود براون.
در شکسته ، گفتار خشونت آمیز که انسان وجود دارد ، پرده برداری قبل از من اندیشه های او
با دست خیلی از مرگ بر گلو او ، بی رحمی undisguised
هدف ، نگرش بشدت عجیب و غریب
نسبت به گذشته خود را ، و اعتقاد کور در عدالت از اراده او در برابر همه
بشر ، چیزی از آن احساس است که می تواند رهبر را از گروه ترکان و مغولان از القا
سرگردان برش گلو خود را با افتخار بلای خدا.
بدون شک ، درنده طبیعی بی معنی است که اساس چنین یک شخصیت بود
exasperated شکست ، بد شانس ، و محرومیت های اخیر ، و نیز توسط
موقعیت ناامید است که در آن او در بر داشت
خود ، اما آنچه بیشتر از همه قابل توجه بود این بود ، که در حالی که او برنامه ریزی
اتحاد خائنانه ، در حال حاضر در ذهن خود حل و فصل سرنوشت مرد سفید ،
و در از خود راضی ، بدون مقدمه شیفته
منش با Kassim ، یک نفر می تواند درک است که آنچه را که واقعا مورد نظر به حال ، تقریبا به رغم
از خود ، به بازی در ویران کردن با شهر جنگل که که او را به مبارزه طلبیده ، به آن را ببینید
با اجساد و احاطه در شعله های آتش اطراف پراکنده.
گوش دادن به صدای او بی رحم ، فرآیند له له زدن ، من می توانم تصور کنید که او چگونه باید در نگاه
آن را از برامدگی در سطح صاف ، peopling آن را با تصاویری از قتل و غارت است.
نزدیکترین را به رودخانه بخشی از جنبه های رها شده ، هر چند به عنوان یک ماده عینک
واقع هر خانه پنهان چند مرد مسلح در آماده باش است.
ناگهان فراتر از کشش از زمین زباله ، آمیخته با تکه های کوچکی از
کم چگال بوش ، حفاری ، انبوه زباله ، با راه گام زده میان ، یک مرد ،
انفرادی و به دنبال بسیار کوچک ، قدم
از داخل دهانه ای خالی از سکنه خیابان بین تعطیل کردن ، تاریک ، بی جان
ساختمان در پایان.
شاید یکی از ساکنان ، که به بانک دیگر از رودخانه فرار کرده بود ، آینده
برای برخی از شی استفاده از داخلی است.
بدیهی است او قرار است خود را کاملا در آن فاصله امن از تپه از سوی دیگر
طرف نهر.
ایجاد مانع نور ، راه اندازی عجولانه ، تنها به نوبه خود از خیابان ، گرد پر او
دوستان. او را به فراغت خاطر.
براون او را دیدم ، و فورا به سمت او فراری یانکی ، که به عنوان یک عمل به نام
نوع دوم در دستور.
این دراز و باریک ، هموطنان دارای مفصل کاذب گشاد جلو آمد ، چوبی رو ، عقبی تفنگ خود
lazily.
هنگامی که او را درک آنچه از او می خواست یک لبخند وابسته به ادمکشی و متکبر کشف
دندان خود را ، ساخت دو چین عمیق پایین درخت بید ، گونه چرمی.
او خود را کشته prided است.
او بر روی یک زانو کاهش یافته است ، و گرفتن هدف از استراحت ثابت را از طریق شاخه های unlopped
درخت felled ، از کار اخراج و به یکباره ایستاد به نگاه.
مرد ، دور ، تبدیل سر خود را به این گزارش ، ساخته شده گام دیگری به جلو ، به نظر می رسید
به دریغ ، و ناگهان بر روی دست و زانو.
در سکوت است که بر ترک تیز از تفنگ ، شات مرده کاهش یافت ، نگهداری
چشم خود را ثابت بر معدن ، حدس زده که "این کار وجود دارد سلامت راگون هرگز
یک منبع اضطراب را به دوستان خود بیشتر است. "
اندام انسان را به حرکت در زیر بدن او به سرعت در تلاش برای اجرای مشاهده شد
چهار دست و پا.
در آن فضای خالی به وجود آمد فریاد کثیر از بی میلی و تعجب است.
مرد غرق تخت ، رو به پایین ، نقل مکان کرد و نه بیشتر.
"که آنها را نشان داد آنچه که ما می تواند انجام دهد ، گفت :" براون به من.
"ترس از مرگ ناگهانی را به آنها زده است. که آنچه ما می خواستیم.
آنها دو صد تا یکی بودند ، و این به آنها چیزی است که به فکر می کنم بیش از برای شب.
یکی از آنها را نه یک ایده از یک شات طولانی قبل از است.
که گدا متعلق به راجه به پایین تپه با چشم هایش را حلق آویز کردن او scooted
سر. "
همانطور که او به من گفتن این که او با دست تکان دادن سعی کردم برای پاک کردن فوم نازک خود را در
لب آبی. "دو صد تا یکی.
دو صد به یکی از... ترور اعتصاب ،... ترور ، ترور ، من به شما بگویم...."
چشم خود او شروع از حفره به بیرون.
او سقوط کرد به عقب ، در clawing هوا با انگشتان لاغر ، شنبه تا دوباره ، متمایل و مودار ،
glared من وری مانند برخی از انسان جانور افسانه هاو روایات قومی از قوم ، با دهان باز خود را در
پر از بدبختی و عذاب افتضاح قبل از او سخنرانی خود پس از آن مناسب است.
مناظر یکی از فراموش هرگز وجود ندارد.
علاوه بر این ، به منظور جلب آتش دشمن کردهاید و احزاب از جمله ممکن است
مخفی بودن در بوته در طول نهر ، براون جزایر سلیمان دستور داد برای رفتن به پایین
قایق را پارو ، به عنوان یک ادم چاپلوس شما ارسال پس از یک چوب را در داخل آب.
این شکست خورد ، و هموطنان بدون داشتن یک شات تنها در از کار اخراج شده بود
او را از هر کجا.
opined : "هیچ کس وجود دارد ، برخی از مردان است. این است "onnatural ، اظهار داشت :" یانکی.
Kassim ، به آن زمان رفته بود ، بسیار تحت تاثیر بیش از حد خوشحال و ناراحت.
دنبال کردن سیاست های غیر مستقیم خود ، او را به پیام هشدار Waris Dain اعزام کرده بود
او را به نگاه کردن برای کشتی مردان سفید پوست است ، که او تا به حال اطلاعات در مورد به
آمد تا رودخانه.
او به حداقل رسانده قدرت خود و ترغیب او را به مخالفت با تصویب آن است.
این دو برخورد به هدف خود ، که برای نگه داشتن نیروهای Bugis تقسیم پاسخ
و آنها را تضعیف با مبارزه.
از سوی دیگر ، او در این دوره از آن روز فرستاده می شود کلمه به Bugis مونتاژ
روسای در شهر ، آنها را با اطمینان که او در تلاش بود تا وادار به مهاجمان بازنشسته ؛
پیام خود را به قلعه صادقانه برای پودر برای مردان راجه پرسید.
مدت طولانی بود از Tunku Allang مهمات برای نمره و یا پس از قدیمی داشته است
muskets زنگ زدن در برد های ARM - قفسه در مخاطبان ، سالن.
مقاربت باز بین تپه و کاخ بی قراری تمام ذهن است.
در حال حاضر هم برای مردان به را طرف ، شروع به توان گفت.
بزودی به خونریزی بسیار ، و مشکل بزرگ پس از آن برای بسیاری از مردم.
بافت اجتماعی منظم ، زندگی صلح آمیز ، که هر مرد به - فردا مطمئن بود ،
عمارت مطرح شده توسط دست جیم ، به نظر می رسید در آن شب آماده به سقوط
خراب کردن reeking با خون.
قوم فقیر در حال حاضر مصرف شد به بوش یا پرواز تا رودخانه.
بسیاری از خوبی از طبقه فوقانی مورد قضاوت قرار آن لازم را برای رفتن و دادگاه خود را به پرداخت
راجه.
جوانان راجه آنها را تکان rudely.
قدیمی Tunku Allang ، تقریبا خارج از ذهن خود را با ترس و دو دلی ، یا نگه داشته
سکوت عبوس و یا آنها را مورد آزار قرار گرفته به شدت برای شجاعانه با دست خالی آمده : آنها
ترک بسیار بسیار وحشت زده و تنها
Doramin نگهداری هموطنان خود را با هم و به دنبال تاکتیک های خود inflexibly.
مسند نشانده در یک صندلی بزرگ در پشت حصار بندی بداهه ، سفارشات خود را صادر کرد
در رامبل عمیق محجبه ، بی حرکت ، مثل یک مرد ، ناشنوا در شایعات پرواز است.
'هوای گرگ و میش سقوط کرد ، پنهان کردن برای اولین بار در بدن انسان مرده ، که سمت چپ بوده است و دروغ گفتن با
آغوش outstretched که اگر به زمین میخ شده ، و سپس حوزه گردان
شب هموار بیش از Patusan نورد و
به استراحت ، دوش گرفتن آمد زرق و برق جهان های بی شماری بر زمین است.
باز هم در قسمت در معرض از شهر آتش سوزی بزرگ تنها در امتداد خیابان تبحر ،
آشکار از راه دور به فاصله بر خود glares خطوط راست در حال سقوط از
سقفها ، قطعاتی از دیوار wattled
jumbled در سردرگمی ، اینجا و آنجا کل کلبه در تب و تاب بودن بر بالا
عمودی راه راه سیاه و سفید از گروه شمع های بالا و تمام این خط واحد های مسکونی ،
در تکه های شعله swaying نشان داد ،
به نظر می رسید به سوسو زدن tortuously دور تا رودخانه را به اندوه به قلب زمین.
سکوت بزرگ ، که در آن بافندگی از آتش سوزی های پی در پی بدون سر و صدا بازی ،
تمدید به تاریکی در پای تپه ، اما بانک دیگر از رودخانه ،
همه تاریک نجات برای اتش بازی انفرادی در
رودخانه جلو قبل از قلعه ، به هوا فرستاده افزایش لرزش که ممکن است
اسیاب سنگ از بسیاری از فوت ، زمزمه کردن صدای بسیاری از ، و یا سقوط شده اند
آبشار فوق العاده از راه دور است.
در آن زمان بود ، براون به من اعتراف کردهاند ، در حالی که ، پشت خود را بر روی مردان خود ، او شنبه به دنبال
در آن همه ، که صرف تحقیر خود را ، ایمان بی رحمانه خود را در خود ،
احساس بیش از او آمدند که در گذشته او سر خود را در مقابل دیوار سنگی اجرا کرده بود.
قایق خود را شناور در آن زمان بوده است ، او معتقد بود او که سعی به سرقت دور ،
گرفتن شانس خود را از یک تعقیب و گریز طولانی پایین رودخانه و گرسنگی در دریا.
بسیار جای تردید است که آیا او موفق شد در دور شدن است.
با این حال ، او این را امتحان کنید نه.
برای لحظه ای دیگر او تا به حال فکر عبور از تلاش برای عجله شهر ، اما او
درک بسیار خوبی که در پایان او خود را در خیابان چراغ دار ،
که در آن آنها خواهد بود مثل سگ از خانه به ضرب گلوله کشته است.
آنها دو صد تا یکی بودند -- او فکر کردم ، در حالی که مردان خود ، دور huddling دو انبوه
سوختن embers ، munched آخرین موز و بو داده زمینی هندی چند آنها بدهکار
دیپلماسی Kassim.
کورنلیوس شنبه در میان آنها dozing sulkily است.
'سپس یکی از سفید پوستان به یاد است که برخی از توتون و تنباکو در قایق سمت چپ شده بود ،
و تشویق شده توسط مصونیت از مجازات از جزایر سلیمان ، گفت که رفتن به واکشی
آن.
در این همه دیگران را تکان داد دلسردی خود را.
براون اعمال ، گفت : "برو ، و د -- D برای شما" scornfully.
او فکر نمی کنم هر گونه خطر در رفتن به نهر در تاریکی وجود دارد.
مرد پا بیش از تنه درخت را انداخت و ناپدید شد.
لحظه ای بعد ، او clambering را به قایق و سپس clambering از شنیده شد.
"من آن را کردم ، او گریه کرد." فلش و گزارش در بسیار از پا
تپه به دنبال.
AM ضربه ، فریاد می کشید : "این مرد است. نگاه ، نگاه کردن -- من ضربه ، "و
فورا همه تفنگ رفت.
تپه را به شب آتش و سر و صدا مانند یک آتشفشان کوچک squirted ، و زمانی که قهوه ای
و یانکی با لعنت و آستین ها را متوقف شلیک وحشت زده ،
عمیق ، ناله خسته از شناور
کریک ، موفق توسط زاری که heartrending غم بود مانند برخی از سم
تبدیل سرد خون در وریدهای.
سپس یک صدای قوی تلفظ کلمات چند در جایی دور از فهم متمایز
فراتر از نهر. براون ، فریاد زد : ":" اجازه دهید بدون آتش یکی.
"به چه معنی است؟"..." آیا شما بر روی تپه می شنوید؟
آیا می شنوید؟ آیا می شنوید؟ "تکرار صدای سه
بار.
کورنلیوس ترجمه شده است ، و پس از آن درخواست جواب.
"صحبت می کنند ،" گریه براون ، "ما می شنویم."
سپس صدا ، در لحن باد صدا دار از هرالد declaiming ، و تغییر
به طور مداوم بر روی لبه مبهم زباله های زمین ، اعلام کرد که بین مردان
زندگی Bugis ملت در Patusan و
مردان سفید پوست بر روی تپه و کسانی که با آنها ، وجود خواهد داشت بدون ایمان ، بدون همدردی ، بدون
گفتار ، نه صلح. rustled بوش و رگبار اتفاقی رنگ
خارج.
"سد" سفاهت "muttered یانکی ، vexedly به پشتوانة لب به لب.
کورنلیوس ترجمه شده است.
مرد زخمی در زیر تپه ، پس از گریه از دو بار ، "من را بالا ببرند! مرا! "
در مورد شکایت در ناله می رفتند.
در حالی که او بر روی زمین سیاه شیب نگه داشته بود ، و پس از آن خیزان در
قایق ، او به اندازه کافی امن شده بود.
به نظر می رسد که او را در شادی خود را در پیدا کردن تنباکو خود را فراموش کرده و شروع به پریدن کرد در
سمت خود را خاموش ، آن را به عنوان.
قایق سفید ، دروغ بالا و خشک ، به او نشان داد ، نهر بیش از هفت بود
متری گسترده ای در آن محل ، و در آنجا به طور اتفاقی به یک مرد خیزان در دولت بوش
در بانک دیگر.
'او Bugis Tondano تنها به تازگی به Patusan آمده ، و رابطه شات مرد
در بعد از ظهر. این شات معروف طولانی در واقع انزجار بود
beholders.
مرد در امنیت مطلق زده شده بود پایین ، به نظر پر از دوستان خود ، حذف
با یک شوخی بر لب او ، و آنها به نظر می رسید در عمل دیدن قساوت که تا به حال
خشم تلخ را بر انگیخت.
که رابطه او ، سی و Lapa نام ، و سپس با Doramin در حصار بندی شد.
چند پا دور.
شما که می دانم که این شلوار بی خشتک گاوداران باید اعتراف که هموطنان غیر معمول شهامت نشان داد
داوطلبانه به انتقال پیام ، به تنهایی ، در تاریکی است.
خزنده در سراسر زمین باز ، او را به سمت چپ منحرف شده بود و خود را در بر داشت
روبروی قایق. او زمانی که مرد قهوه ای فریاد زد : مبهوت شدم.
او به حالت نشسته با تفنگ خود را به شانه او آمد ، و از سوی دیگر شروع به پریدن کرد
خارج ، از افشای خود ، او کشیده ماشه و تسلیم سه راب های ناهموار ممکن میکند
نقطه خالی را به معده بدبخت فقیر.
سپس ، تخت دروغ بر چهره اش ، او خود را داد تا برای مرده ، در حالی که یک تگرگ نازک
منجر خرد شده و swished بوته بر روی دست راست خود را ببندید و پس از آن تحویل او
سخنرانی خود فریاد می زدند ، خم به دو برابر ، dodging در همه زمان ها در پوشش است.
با حرف آخر را او همگانی روندی وری ، نزدیک در حالی که برای ذخیره کردن ، و پس از آن رو به عقب
به خانه ها آسیبی نرساند ، در آن شب به دست چنین شهرت به عنوان فرزندان او
خواهد شد ، با کمال میل حاضر اجازه می دهد به مرگ.
و بر روی تپه باند بی کس اجازه دهید دو انبوه کمی از embers تحت
سر تعظیمی خود.
آنها بر روی زمین با لب ها فشرده شده و چشم سربزیری نژند شنبه ،
گوش دادن به رفیق خود را زیر وارد نمایید.
او یک مرد قوی بود و مرگ او سخت است ، با ناله در حال حاضر با صدای بلند ، در حال حاضر غرق به عجیب و غریب
توجه داشته باشید محرمانه درد.
گاهی اوقات به او shrieked ، و دوباره ، پس از یک دوره سکوت ، او می تواند شنیده شود
سخن زیر لب به deliriously شکایت طولانی و ناخوانا است.
هرگز برای یک لحظه او بس.
"خوب چه خبر؟" براون گفته بود بی حرکت یک بار دیدن
یانکی ، که فحش زیر لب او شده بود ، آماده به پایین رفتن.
"هست که در آن ،" assented فراری ، با اکراه desisting.
"هیچ تشویق برای مرد زخمی در اینجا وجود دارد.
فقط سر و صدا خود را محاسبه را به دیگران فکر می کنم بیش از حد از آخرت ،
cap'n. "
"آب" مرد زخمی در صدای فوق العاده واضح و شدید ، فریاد و
سپس ناله feebly. "AY ، آب.
آب آن را انجام دهد ، "muttered خود ، resignedly.
"مقدار زیادی توسط و توسط. جزر و مد در جریان است. "
در آخرین جزر و مد سرازیر شد ، خاموش کردن صدای ضجه و فریاد از درد ، و سپیده دم
در نزدیکی زمانی که قهوه ای بود ، با چانه اش نشسته در کف دست خود را قبل از Patusan ، به عنوان
ممکن است در سمت unscalable از خیره
کوه ، شنیده پوست زنگ کوتاه برنجی 6 - وزن شده برحسب رطل دور در شهر جایی است.
"این چیست؟" او کورنلیوس ، که در مورد او آویزان پرسید.
کورنلیوس گوش.
فریاد خروشان گنگ نورد پایین رودخانه در طول شهر طبل بزرگ شروع به لرزیدن ،
و دیگران پاسخ ، ضربان دار و droning.
چراغ های ریز پراکنده به چشمک زدن در نیمه تاریک این شهر آغاز شد ، در حالی که بخش
روشن توسط جلوهگری از دور از آتش سوزی hummed با سوفل عمیق و طولانی مدت است.
او آمده است ، گفت : "کورنلیوس.
"چیست؟ در حال حاضر؟
آیا شما مطمئن هستید؟ "براون پرسید.
"بله! بله!
مطمئنا. گوش دادن به سر و صدا. "
"آنها که ردیف را در مورد؟" دنبال براون.
"شادی" ، snorted کورنلیوس ، "او مردی بسیار بزرگ است ، اما در همین حال ، او می داند
بیش از یک فرزند ، و به طوری که آنها را به سر و صدای زیادی به او لطفا ، چون می دانند که هیچ
بهتر است. "
در اینجا نگاه کنید ، گفت : «براون ،" چگونه می توان یک تا او را دریافت کنید؟ "
کورنلیوس اعلام کرد : "او خواهد آمد با شما صحبت کنم".
"به نظر شما چه معنی؟
بیا پایین اینجا قدم زدن آن را به عنوان "کورنلیوس با شور و نشاط در محیط های تاریک راننده سرشونو تکون دادن.
"بله. او خواهد آمد مستقیم در اینجا و با شما صحبت کنم.
او درست مثل یک احمق است.
شما باید ببینید چه یک احمق است. "براون بود دیر باور.
شما باید ببینید ، شما باید مراجعه کنید ، به تکرار کورنلیوس.
"او می ترسد -- از هر چیز نمی ترسم.
او خواهد آمد و سفارش شما را ترک قوم خود به تنهایی.
همه باید مردم خود را به تنهایی ترک. او مانند یک بچه کوچک می باشد.
او مستقیما به شما می آیند. "
افسوس! او می دانست جیم -- که "معنی ادم بد رفتار یا کمی" را به عنوان براون از او به نام به من.
"بله ، قطعا" او با تب و تاب دنبال "، و سپس ، کاپیتان ، به شما بگویم که مرد قد بلند
با اسلحه به او شلیک.
فقط او را بکشند ، و شما را بترساند همه آنقدر که شما می توانید هر چیزی را انجام
شما را با آنها می خواهم پس از آن کنید -- چه چیزی را -- به دور زمانی که دوست دارید.
هکتار! در هکتار! در هکتار!
زیبا... "
او تقریبا با بی صبری و اشتیاق رقصید و براون ، به دنبال بیش از او
شانه در او ، می تواند ، توسط طلوع بی رحم نشان داده شده است ، مردان خود را آغشته به شبنم ،
نشسته در میان خاکستر سرد و
بستر اردوگاه ، دارای چشمان فرو رفته ، cowed ، و در ژنده پوش است. "