Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دوم. فصل ششم.
کوزه شکسته.
پس برای برخی از زمان در بالای سرعت خود را اجرا کنید ، بدون دانستن بکدام نقطه ،
ضربه زدن سر خود را در برابر بسیاری از گوشه خیابان ، از جهش بسیاری از قطره قطره شدن ، تراورس
بسیاری از کوچه ، بسیاری از دادگاه ، بسیاری از یک مربع ،
به دنبال پرواز و عبور از همه meanderings از گذر باستانی
Halles ، کاوش در ترور هراس خود را چه خوب لاتین از نقشه تماس tota از طریق ،
cheminum و همکاران viaria ، شاعر ما را ناگهان ،
متوقف برای عدم نفس در وهله اول ، و دوم ، چون او
collared شده است ، پس از یک مد ، با معضل که تا به حال فقط به او رخ داده است
ذهن داشته باشند.
"این من ، استاد پیر Gringoire اعتصاب" او به خودش گفت ، قرار دادن انگشت خود را به
پیشانی او ، "که شما در حال اجرا مانند یک مرد دیوانه.
scamps کمی کمتر از ترس شما از شما از آنها هستند.
برای من اعتصاب ، من می گویم که شما شنیده جغ جغ یا تلق تلق کردن از کفش های چوبی شان فرار
جنوب ، در حالی که شما در حال فرار به شمال.
در حال حاضر ، یکی از دو چیز ، یا به آنها گرفته اند پرواز ، و پالت ، که آنها
باید در رعب و وحشت خود را فراموش کرده اید ، دقیقا که بستر مهمان نواز در جستجوی
که به شما شده است در حال اجرا از زمان
صبح ، و مادام که ویرجین به طور معجزه آسایی شما می فرستد ، به منظور
شما برای داشتن اخلاق به افتخار او ساخته شده ، همراه با پیروزی و پاداش
mummeries و یا بچه ها گرفته اند
پرواز ، و در آن صورت آنها نام تجاری را به پالت قرار داده ، و این دقیقا
آتش سوزی خوب است که شما نیاز به تشویق ، خشک ، و شما را گرم.
در هر صورت ، آتش خوب و یا تخت خواب خوب ، که پالت نی هدیه ای از آسمان است.
خوبان ویرجین ماری که در گوشه ای از غم و اندوه Mauconseil می ایستد ، می تواند فقط
Moubon Eustache مرگ برای این منظور بیان و حماقت خود را در
بخشی به فرار در نتیجه کج و معوج ، مانند پیکارد
قبل از یک فرانسوی ، از پشت سر گذاشتن شما را به آنچه شما قبل از شما به دنبال ، و شما یک احمق "!
سپس او retraced مراحل خود را و راه خود را احساس و جستجو ، با بینی اش را به
باد و گوش خود را بر روی هشدار ، تلاش می کرد برای پیدا کردن پالت خجسته دوباره ، اما بیهوده.
هیچ می شود اما تقاطع از منازل وجود دارد ، بسته دادگاه ها ، و
عبور از خیابان ، در میان از آن او تردید و شک ها بی وقفه ،
درمانده و گرفتار در این مختلط
از خیابان از او حتی در دخمه پرپیچ و خم از DES هتل Tournelles بوده است.
در طول او از دست داده صبر ، و رسما گفت : "لعنت جاده های متقاطع
TIS شیطان است که آنها را در شکل دو شاخه خود را ساخته شده! "
این علامت تعجب به او را فراهم کمی آرامش ، و نوع انعکاس مایل به قرمز
که او دید که در آن لحظه گرفتار ، در اندام یک خط دراز و باریک ،
ارتفاع از لحن اخلاقی خود را به.
"خدا ستایش می شود!" گفت که او ، "آن وجود دارد واقع در انجا
سوزش پالت من وجود دارد. "
و مقایسه خود را به خلبان که رنج می برد کشتی شکسته شب ، "مرهم"
ارسال حیاتی توأم با تقوا ، «مرهم ، استلا ماریس!" آیا این قطعه مناجات وعبادت تهلیل دار به او آدرس
از حضرت مریم مقدس ، یا به پالت؟
ما کاملا قادر به گفتن. او گرفته شده بود ، اما چند قدم در بلند
خیابان ، که رو به پایین sloped ، unpaved شد و بیشتر و پر از گل تر و شیب دار ،
وقتی که او متوجه یک چیز بسیار منحصر به فرد است.
ترک نمی شد ، اینجا و آنجا در امتداد حد آن crawled شده خاص ، مبهم و
توده بی ریخت ، همه کارگردانی دوره خود را نسبت به نور که در flickered
انتهای خیابان ، مثل آن گروه از حشرات سنگین
که کشیدن در امتداد شب ، از تیغه تیغه های علف ، به سمت در چوپان
آتش است.
هیچ چیز را به عنوان قادر به احساس جایی که یک فرد پرماجرا کدها
جیب واقع شده است.
Gringoire ادامه داد : به پیشرفت ، و به زودی پیوستند که یکی از اشکال که
کشیده در امتداد ترین indolently ، پشت سر دیگران است.
در رسم نزدیک ، او متوجه شد که آن چیز دیگری از legless رنجور بود
فلج در یک کاسه بود که رقص همراه بر روی دو دست خود مانند یک عنکبوت زخمی زمینه
است که دو پا سمت چپ.
در حال حاضر زمانی که او نزدیک به این گونه از عنکبوت با یک قیافه انسان به تصویب رساند ،
آن را نسبت به او مطرح از آنجا صدا : "لا buona mancia ، مسیو! لا buona mancia! "
"دولو شما را ، گفت :" Gringoire ، "و من با شما ، اگر من می دانم منظور شما چیست!"
و او منتقل شده است. او پیشی گرفت و یکی دیگر از این دوره گرد
توده ها ، و آن را مورد بررسی قرار.
این انسان ناتوان ، هر دو متوقف و فلج و متوقف شد و به مانند یک فلج
درجه که سیستم پیچیده از عصا و پاهای چوبی که پایدار
او ، هوا از داربست میسون در ماه مارس را به او داد.
Gringoire ، که دوست مقایسه شریف و کلاسیک ، او را در مقایسه با فکر در مورد
سه پایه زندگی رب النوع اتش و فلزکاری
این سه پایه زندگی او را به ادای احترام او به تصویب رساند ، اما متوقف کردن کلاه خود را بر روی سطح
با چانه Gringoire ، مانند یک بشقاب اصلاح ، در حالی که او در گوش دومی فریاد زد :
"سنور cabellero ، پاراگراف comprar سازمان ملل متحد pedaso پان د!"
گفت Gringoire : "به نظر می رسد ،" که این یکی نیز می توانید صحبت کنید ، اما 'TIS بی ادب
زبان ، و او از من خوشبخت تر است اگر او آن را درک است. "
سپس smiting پیشانی خود را ، در انتقال ناگهانی از ایده : "با راه ، چه
دولو معنی آنها امروز صبح با Esmeralda خود را؟ "
او به سرعت خود را زیاد فکر بود ، اما برای بار سوم ، چیزی محروم شده است راه خود را.
این چیزی و یا بهتر است بگویم ، بعضی از مرد کور ، یک شخص کور کمی با
ریشو ، صورت یهودی ، که ، پارو زدن دور در فضا در مورد او با چوب و یدک کشیده
توسط یک سگ بزرگ ، droned از طریق بینی خود را
با لهجه مجارستان : "Facitote caritatem!"
"خب ، در حال حاضر ، گفت :" Gringoire ، "در اینجا یکی در آخرین زبان مسیحی که صحبت می کند.
من باید یک جنبه بسیار خیریه را داشته باشد ، چون صدقه از من می پرسند که در حال حاضر لاغر
شرط کیف من.
دوست من ، "و او به سمت مرد کور تبدیل شده ،" من به فروش می رسد پیراهن من در هفته گذشته ؛ که
است که می گویند ، از آنجایی که شما را در درک زبان سیسرو : Vendidi hebdomade nuper
transita meam ultimam chemisan. "
گفته می شود ، او بازگشت خود را بر مرد کور تبدیل شده است ، و راه او را دنبال.
اما مرد کور برای افزایش گشاد گشاد راه رفتن خود را در همان زمان آغاز شد و ، ببین!
فلج و مرد legless ، در کاسه خود را ، در سمت خود را در عجله بزرگ آمد ، و
با سر و صدا زیادی از کاسه و عصا ، پس از پیاده رو.
سپس هر سه ، jostling یکدیگر در پاشنه فقیر Gringoire ، شروع به خواندن ترانه خود را
به او --
"Caritatem! شعار می دادند :" مرد کور. "لا buona mancia!" شعار می دادند فلج
کاسه. و مرد لنگ عبارت موسیقی در زمان
با تکرار : "سازمان ملل متحد pedaso د تابه!"
Gringoire متوقف گوش او. "اوه ، برج بابل!" او بانگ زد.
او مجموعه ای از را اجرا کنند. مرد کور زد!
مرد لنگ زد!
فلج در کاسه دوید!
و سپس ، در نسبت او عمیق تر را به خیابان سقوط ، فلج در کاسه ،
swarmed مردان مردان کور و لنگ ، در مورد او ، و مردان با یک بازو ، و با یک چشم ، و
جذام دار با زخم خود ، برخی در حال ظهور
از خیابان های مجاور کمی ، برخی از سوراخ هوا از زیرزمینهای ، زوزه ، bellowing ،
yelping ، همه شلی و توقف ، تمام flinging خود را نسبت به نور ، و
در منجلاب فرو بردن خم ، مانند حلزون پس از یک دوش.
Gringoire ، توسط سه شکنجه گران او هنوز هم به دنبال ، و دانستن نه خیلی خوب چه
بود که از او تبدیل شده ، همراه رعب و وحشت در میان آنها به راهپیمایی پرداختند ، عطف برای
لنگ ، پله بر فلج در کاسه ،
با فوت او گنجانده شده در آن مورچه تپه از مردان لنگ ، مانند کاپیتان انگلیسی را چه کسی
گرفتار در دام از گروهی از این نوع شپش را با خود حمل کنید.
ایده ساخت تلاش برای جابجایی گام های خود را به او رخ داده است.
اما خیلی دیر شده بود. کل این لژیون به حال در پشت سر او بسته ،
و سه گدا او را به سرعت برگزار شد.
در نتیجه او اقدام ، هر دو را توسط این سیل مقاومت ناپذیر impelled ، ترس ، و توسط یک
سرگیجه که این همه را به نوعی از رویای وحشتناک تبدیل.
در تاریخ و زمان آخرین او به پایان خیابانی رسید.
بر یک مکان بسیار زیاد ، که در آن هزار چراغ های پراکنده در flickered افتتاح شد
اشتباه مه شب.
Gringoire انطرف پرواز کرد ، امیدوار به فرار ، با تردستی از پاهای خود را ، از
سه اشباح رنجور که او را چنگ بود. "Onde VAS ، hombre؟"
(از کجا می خواهید ، مرد من؟) گریه فلج ، flinging دور عصا خود را ، و
در حال اجرا پس از او با بهترین پاها است که تا کنون رد پای یک گام هندسی بر
پیاده رو پاریس.
در این میان مرد legless ، سیخ شده پس از فوت او ، تاج Gringoire با سنگین خود را
کاسه آهن ، و مرد کور به صورتش با چشم شعله ور glared!
"من کجا هستم؟" گفت : شاعر وحشت زده.
"در دادگاه از معجزات شبح چهارم ، که از آنها مواجه بود ، پاسخ داد :" :.
"پس از روح من ،" از سر گرفته Gringoire ، "من قطعا ناگهان کور که می بینیم ، و
لنگ که راه برود ، ولی نجات دهنده است؟ "
آنها با پشت سر هم از خنده شیطانی پاسخ.
شاعر فقیر چشم خود را در مورد او ، رای دادند.
بود ، در حقیقت ، که سهمناک Cour معجزات DES ، بکدام نقطه یک مرد صادق بود هرگز
نفوذ در این یک ساعت ، دایره سحر و جادو که در آن افسران Chatelet
و sergeants provostship ، که
جرأت بدانسو ، به ناگهان ناپدید شد morsels ؛ شهر دزد ، زگیل شنیع روی صورت
پاریس ، فاضلاب ، که از آن فرار هر روز صبح ، و بکجا بازگشت هر شب
دولا شدن ، که جریان از گناهی خالی ،
mendicancy و بیخانمانی که همیشه در خیابان های پایتخت سرریزهای.
کندو هیولا ، که در شب هنگام بازگشت ، با غنیمت جنگی خود ، تمام هواپیماهای بدون سرنشین
از نظم اجتماعی ، یک بیمارستان دروغ گفتن که در آن
غیرمتعارف ، راهب disfrocked ، محقق خراب ، ادم بیکاره چاه از همه
ملت ها ، اسپانیایی ، ایتالیایی ، آلمانی ، -- از همه مذاهب ، یهودیان ، مسیحیان ،
Mahometans ، بت پرست ، تحت پوشش با رنگ
زخم ، گدا روز ، شب را به brigands تبدیل شدند ؛ عظیم پانسمان -
اتاق ، در یک کلمه ، که در آن ، در آن عصر ، از بازیگران آن فیلم کمدی ابدی ، که سرقت ،
بازی فحشا ، و قتل بر سنگفرش خیابان پاریس ، لباس و برهنه است.
این یک مکان قریب به اتفاق ، نامنظم و بد هموار بود ، مثل همه مربع های پاریس در
آن تاریخ.
آتش سوزی ، که در اطراف swarmed گروه های عجیب و غریب ، تبحر اینجا و آنجا.
هر کس که قرار بود ، در آینده ، و داد و بیداد. خنده جیغ کشیدن بود که شنیده شود ،
ندبه از کودکان ، صدای زنان.
سر و دست از این ازدحام ، سیاه و سفید در برابر پس زمینه نورانی ، مشخص شده
در برابر آن هزار حرکات خارج از مرکز.
گاهی اوقات ، پس از زمین ، جایی که می لرزید نور از آتش سوزی ، مخلوط با بزرگ ،
سایه نامحدود ، یک نفر می تواند عبور سگ ، که یک مرد ، مردی که شبیه ببین
شبیه یک سگ است.
محدودیت از نژادها و گونه به نظر می رسید در این شهر ، به عنوان در دوزخ محو شده است.
مردان ، زنان ، حیوانات ، سن ، جنس ، سلامت ، آفات ، همه به نظر می رسید مشترک میان
این افراد ، تمام رفت با هم ، آنها مخلوط ، سر در گم ، superposed ؛ هر یک
در همه وجود دارد.
شعله های آتش از آتش فقیر و مثل نور سوسو اجازه Gringoire به تشخیص ، در بحبوحه
مشکل او ، همه در اطراف محل عظیم ، یک قاب شنیع از خانه های باستانی ، که
wormeaten ، چروک خورده است ، متوقف می نمای ،
هر سوراخ را با یک یا دو پنجره اتاق زیر شیروانی چراغ دار ، به نظر می رسید به او ، در تاریکی ،
مانند سران زیادی از زنان مسن ، در محدوده زمانی معین در یک دایره ، هیولا و تند مزاج ، winking به عنوان
آنها در روز سبت جادوگران مراقبت می کند.
آن را مانند یک دنیای جدید بود ، ناشناخته است ، بی سابقه ، misshapen ، خزنده ، swarming ،
فوق العاده است.
Gringoire ، بیشتر و بیشتر وحشت زده ، توسط سه گدا چنگ به عنوان سه
جفت انبرک ، خیره شدن توسط یک هجوم از چهره های دیگر که frothed و yelped اطراف او ،
Gringoire ناراضی تلاش به احضار او
حضور ذهن ، به منظور به یاد آورند که آیا آن یک شنبه بود.
اما تلاش او بیهوده شدند ؛ موضوع از حافظه خود و اندیشه خود را شکسته بود ؛
و شک همه چیز ، مردد میان آنچه او را دیدم و آنچه که او احساس می شود ، او برای قرار دادن
خود این سوال بیجواب ، --
"اگر من وجود دارد ، به این وجود دارد؟ اگر این مورد وجود دارد ، آیا من وجود دارد؟ "
در آن لحظه ، فریاد مجزا به وجود آمد در ازدحام وز وز که او را محاصره کردند ، "بیایید
او را به پادشاه! اجازه دهید او را به شاه! "
"مقدس ویرجین!" زمزمه Gringoire ، "شاه در اینجا باید یک رم است."
"به پادشاه! به شاه! "تکرار تمام صداها.
آنها او را کشیده.
هر کدام با دیگری در تخمگذار چنگال خود را بر او رقابت می کردند.
اما سه گدا آن را در اختیار خود را از دست بدهند و او را از بقیه پاره ، زوزه ،
"او به ما تعلق دارد!"
در حال حاضر بیمار شاعر قرین آه خود را در این مبارزه به همراه داشت.
در حالی که تراورس محل وحشتناک ، سرگیجه خود را از میان رفت.
پس از اتخاذ چند اقدام ، احساسات از واقعیت به او بازگشت.
او شروع به تبدیل شدن به فضای مکان عادت کرده اند.
در لحظه اول از سر شاعر را به حال وجود دارد بوجود آمده ، و یا ، به سادگی و
prosaically ، از معده خالی خود را ، غبار ، بخار ، به طوری صحبت می کنند ، که
گسترش بین اشیاء و خود ،
اجازه او را برای گرفتن یک نگاه اجمالی از آنها تنها در مه نامنسجم از کابوس ، --
در آن سایه رویاهای که تحریف هر طرح ، agglomerating اشیاء را به
گروه های گنده ، گشاد چیزها را به واهی ، و مردان را به فانتوم.
کم کم این توهم توسط کمتر سر در گم و موفق شد
اغراق مشاهده است.
واقعیت ساخته شده راه خود را به نور در اطراف او ، چشمان او را زده ، پاهای خود را زده و
تخریب بیت به بیت ، همه که شعر هراسان شده که با آن او بود ، در ابتدا ،
بر این باور خود را به احاطه شده است.
او به درک که او در رودخانه عالم اسفل راه رفتن مجبور بود ، اما در گل ، که او
نه توسط شیاطین ، اما دزد elbowed شد که در آن روح او است که در سال
پرسش ، اما عمر خود را (از او فاقد
که اشتی دهنده گرانبها ، که خود را در مکان تا effectually بین راهزن
و انسان صادق -- کیف پول) است.
به طور خلاصه ، در بررسی عیاشی بیشتر از نزدیک ، و با خنکی بیشتر ، او سقوط کرد
از سبت جادوگران به فروشگاه DRAM است.
معجزات Cour پاریس ، در واقع ، صرفا یک فروشگاه DRAM ، اما راهزن DRAM فروشگاه ،
کاملا به همان اندازه با خون با شراب قرمز.
عینک که خود به چشم خود ارائه ، هنگامی که اسکورت ژنده خود را در نهایت
او در پایان سفر خود سپرده بود ، نصب شده به او را تحمل بازگشت به شعر ، حتی
به شعر از جهنم است.
بیش از همیشه واقعیت با اطناب و وحشیانه میخانه.
شد و ما در قرن پانزدهم ، ما می گویند که Gringoire از تبار بود
آنجلو مایکل به Callot.
در اطراف یک آتش سوزی بزرگ که در بزرگ ، سنگ فرش دایره ای ، شعله های آتش سوزاندند
که داغ پاها از یک سه پایه ، گرم بود که برای لحظه ای خالی بود
برخی از جداول wormeaten ، قرار داده شد و
وجود دارد ، اتفاقی ، هیچ نوکر به نوبه خود داشتن هندسی deigned برای تنظیم
موازی سازی آنها ، و یا به آن را ببینید که آنها زاویه بیش از حد غیر معمول را ندارد.
بر اساس این جدول gleamed گلدان چند چکیدن از شراب و آبجو ، و دور این گلدان
گروه بندی بسیاری از چهره های مستانه و پرهیاهو ، بنفش با آتش و شراب.
مردی با شکم بزرگ و چهره عیاش وجود دارد ، noisily بوسیدن زن
شهر ، thickset و پر زور.
مرتب کردن بر اساس سرباز شم ، "naquois" را به عنوان اجرا می شود بیان عامیانه وجود دارد ،
بود که سوت زدن به عنوان باند از زخم ساختگی خود undid ، و از بین بردن
بی حسی از صدا و زانو شدید او ،
که از صبح امروز در یک هزار لیگاچورهای swathed شده بود.
از سوی دیگر بود ، یک شخص رنجور وجود دارد ، از آماده شدن با celandine و گوشت گاو است
خون ، "پا از خدا ، خود را برای روز بعد.
دو جدول بیشتر در مورد ، پالمر ، با کامل صحنه و لباس طواف او بود تمرین
ضجه و زاری از ملکه مقدس ، فراموش کردن هواپیماهای بدون سرنشین و اهسته و کشیده ادا کردن بینی نیست.
علاوه بر این در ، دزد سرگردنه جوان بود گرفتن یک درس در صرع از قدیمی مدعی تاج وتخت ،
بود که او آموزش در هنر از کف در دهان ، جویدن یک لقمه غذا
صابون.
در کنار او ، مرد با استسقاء خلاص شدن تورم او را ، و ساخت
چهار یا پنج زن دزد ، که ابراز مخالفت در همان جدول بودند ، بیش از یک کودک
که به سرقت رفته شده بود که شب ، برگزاری بینی خود را.
هر شرایطی که دو قرن بعد ، به طوری مسخره به نظر می رسید به دادگاه ، "
به عنوان Sauval می گوید ، "که آنها را به عنوان تفریح و سرگرمی به پادشاه خدمت کرد ، و به عنوان مقدمه
به باله سلطنتی شب ، تقسیم
چهار بخش و در تئاتر پتی - بوربن رقصید. "
: "هرگز" می افزاید : یکی از شاهدان چشم از 1653 ، "دگردیسی ناگهانی دادگاه
معجزات شده با خوشحالی ارائه شده است.
Benserade ما برای آن از سوی برخی از آیات بسیار متعارف وخوش زبان درپیش زنان آماده است. "
خنده با صدای بلند در همه جا ، و آهنگ زشت و ناپسند.
هر یکی از برگزار دوره خود ، عاری از لطف و ادای سوگند ، بدون گوش دادن به او
همسایه.
گلدان clinked و نزاع تا در شوک گلدان بر خاست ، و از گلدان شکسته ساخته شده
رانت در ژنده پوش. یک سگ بزرگ ، بر روی دم خود نشسته ، gazed در
آتش است.
برخی از کودکان در این عیاشی مخلوط شدند. کودک به سرقت رفته گریستم و گریه.
دیگر ، یک پسر بزرگ چهار سال سن ، با پاهای آویزان ، بر مسند قضاوت نشسته اید
که بیش از حد بالا برای او بود ، قبل از یک جدول است که به چانه اش رسیده است ، و uttering نیست
یک کلمه.
سوم ، به شدت گسترش بر اساس جدول با انگشت خود ، ذوب پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکار میرود
که چکیده از یک شمع است.
از همه ، یک شخص کوچک خیزان در گل ، تقریبا در پاتیل از دست داد ، که
او با کاشی تراشیدن بود ، و او که از آن فراخوانی صدا است که می توانست
غش کردن Stradivarius.
نزدیک آتش hogshead بود ، و در hogshead یک گدا.
این پادشاه بر تخت او بود.
سه که Gringoire در چنگال خود را به حال او را در مقابل این hogshead رهبری ،
و تار و مار کردن تمام عیاش برای یک لحظه سکوت سقوط کرد ، با استثنای
پاتیل مسکونی توسط کودک.
Gringoire جرأت نه تنفس و نه افزایش چشمان او.
"Hombre ، quita TU کلاه لبه پهن اسپانیولی! گفت :" یکی از سه knaves ، که درک او ،
و قبل از او به معنی درک کرده بود ، دیگر کلاه خود را ربوده بود --
پوشش سر رنجور ، آن درست است ، اما هنوز هم
در یک روز آفتابی و یا وقتی خوب بود ، اما باران کمی وجود دارد.
Gringoire آهی کشید. در عین حال شاه به او خطاب ، از
نشست سران چلیک خود ، --
"چه کسی این سرکش است؟" Gringoire shuddered.
این صدا ، اگر چه با تهدید برجسته ، به او یکی دیگر از صدا ، که ، که به یاد می آورد
بسیار صبح ، deathblow به رمز و راز او برخورد کرده بود ، توسط drawling ، nasally ، در
میان مخاطبان ، "خیریه ، لطفا!"
او سرش را بلند کرد. این در واقع Clopin Trouillefou.
Clopin Trouillefou ، arrayed در خود را سلطنتی نشان ، به تن هیچ یک دستمال بیشتر و نه یکی
دستمال کمتر.
زخم بر بازوی خود را در حال حاضر ناپدید شده بود.
او در یک دست خود را از آن شلاق ساخته شده از صندل سبک از چرم سفید ، که پلیس برگزار شد
sergeants سپس مورد استفاده برای سرکوب جمعیت و boullayes نامیده می شدند.
او را بر سر او عینک نوعی از پوشش سر ، دور متصل به و در بالا بسته است.
اما این مشکل را اعم از آن درپوش کودک یا تاج پادشاه ، بود
دو چیز را با مته سوراخ چنان قوی که شباهت به یکدیگر است.
در همین حال Gringoire ، بدون دانستن به همین دلیل ، برخی از امید ، به دست آورد در به رسمیت شناختن
پادشاه از DES Cour معجزات ملعون سائل خود را از سالن بزرگ است.
"استاد" او stammered "monseigneur -- سیره - - باید من به شما آدرس او در گفت
طول ، به نقطه اوج اوج خود رسیده ، و دانستن نه
چگونه برای سوار شدن بالاتر است ، و نه به فرود دوباره.
"Monseigneur ، اعلیحضرت ، یا رفیق من تماس بگیرد آنچه شما لطفا.
اما عجله. شما در دفاع از خود را می گویند؟ "
"در دفاع از خود را؟" فکر Gringoire "است که من displeases است."
او از سر گرفت ، لکنت زبان ، "من او ، که صبح امروز --"
"با چنگال شیطان!" قطع کرد Clopin ، "نام خود را پست و حقیر ، و نه چیزی بیشتر.
گوش دهید.
شما در حضور سه فرمانروایان قدرتمند عبارتند از : خودم ، Clopin Trouillefou ،
پادشاه Thunes ، جانشین Coesre بزرگ ، ارباب عالی از قلمرو
زبان ویژهء دزدان ، ماتیاس Hunyadi Spicali ، دوک
مصر و بوهمیا ، زرد همکار قدیمی که می بینید واقع در انجا ، با نفوذ در یک دیش
دور سر ، گیوم روسو ، امپراتور شهرستان جلیل در فلسطین ، که عضو چربی است که نه
گوش دادن به ما ، اما نوازشگر دختر بازی کردن.
ما قضات خود را. شما باید وارد پادشاهی زبان ویژهء دزدان
بدون اینکه argotier ؛ امتیازات شهر ما شما را نقض کرده اند.
شما باید مجازات خواهد شد مگر اینکه شما یک خروس اخته ، فرانک mitou یا rifode ؛ است که
می گویند ، در زبان عامیانه از مردمی صادق ، -- دزد ، گدا ، یا خانه بدوش.
آیا شما هر چیزی که مرتب سازی بر اساس؟
توجیه خود را اعلام عنوان خود را "" افسوس گفت : "Gringoire ،" من که نه
افتخار. من نویسنده -- "
از سر گرفته Trouillefou : "این کافی است ،" ، بدون اجازه او را به پایان برساند.
شما در حال رفتن به دار آویخته است.
'تیس یک موضوع بسیار ساده است ، آقایان و بورژوایی صادق! به شما به عنوان درمان مردم ما
در اقامت خود را ، پس ما شما را درمان در ماست! این قانون است که شما به vagabonds درخواست ،
vagabonds درخواست به شما.
'تیس تقصیر شما اگر آن را خشن است. واقعا باید ادا و اصول از را ببین
مرد صادق در بالای یقه hempen در حال حاضر و پس از آن این است که کدها چیزی که محترم است.
بیا ، دوست ، تقسیم ژنده پوش خود را gayly در میان این damsels.
من می خواهم برای شما به دار آویخته به مات و متحیر کردن vagabonds ، و شما به آنها خود را
کیف پول برای سلامتی خود بنوشید.
اگر شما هر زهد فروشی را از طریق رفتن با there'sa بسیار خوب خدای پدر را در آن
ملات واقع در انجا ، در سنگ ، که ما را از Boeufs AUX سنت پیر به سرقت برده.
شما باید چهار دقیقه است که در آن برای پرت کردن روح خود را در سر خود را. "
صدای بلند نطق کردن نیرومند بود. "خب ، بر روح من گفت!
Clopin موعظه Trouillefou مانند پدر مقدس پاپ! "گفت امپراتور
شهرستان جلیل در فلسطین ، فوق العاده در گلدان خود را در جدول خود را سرپا نگه داشتن.
"Messeigneurs ، امپراتوران و پادشاهان ، گفت :" Gringoire خونسردی (من می دانم چگونه نمی
قاطعیت به او بازگشته بود ، و او را با وضوح صحبت کرد) ، "آیا چنین فکر نمی کنم
چیز ؛ نام من است پیر Gringoire.
من شاعر که اخلاق صبح امروز در سالن بزرگ ارائه شد
دادگاه. "" آه! پس از آن شما بود ، استاد گفت : "Clopin.
"من آنجا بود ، xete Dieu!
خب! رفیق ، این است که به هر دلیل ، به دلیل این که شما ما را به مرگ صبح امروز حوصله ، که
شما باید آویزان در این شب؟ "" من باید اشکال در بیرون آمدن از
آن ، گفت : "Gringoire به خود است.
با این وجود ، او تلاش یک : "من نمی بینیم که چرا شاعران با طبقه بندی شده
vagabonds ، گفت : "او. "خانه بدوش ، Aesopus قطعا بود. Homerus
یک گدا بود. Mercurius دزد بود -- "
Clopin او را قطع کرد : "من باور دارم که شما در حال تلاش برای ریشخند کردن ما با اصطلاحات مخصوص یک صنف خود را.
عجبا! اجازه دهید به خودتان آویزان شده است ، و پا زدن نه مانند یک ردیف بیش از آن! "
عفو من monseigneur ، پادشاه Thunes ، "پاسخ Gringoire ، ابراز مخالفت با این
پا زمین توسط پا.
این مشکل ارزش است -- یک لحظه -- گوش دادن به من -- شما نمی خواهید به من محکوم
بدون داشتن من شنیده "-- صدای تیره بخت او بود ، در واقع ، غرق در
داد و بیداد که در اطراف او افزایش یافت.
پسر کمی دورتر در پاتیل خود را با روح بیش از هر زمان خراشیده شده و به تاج
همه ، یک پیرزن تنها روی سه پایه قرار داده تابه سرخ کردن چربی ، که hissed
دور بر آتش با سر و صدا شبیه به
فریاد نیروهای نظامی از کودکان در پیگیری ماسک دار.
در این میان ، Clopin Trouillefou به نظر می رسد برگزاری کنفرانس گذرا
با دوک مصر ، و امپراتور از شهرستان جلیل در فلسطین ، که کاملا مست بود.
سپس او فریاد زد : shrilly : "سکوت" و ، به عنوان پاتیل و سرخ کردن ماهی تابه این کار را نکرد
توجه او ، و دونفره خود را ادامه داد ، او را از hogshead او شروع به پریدن کرد و پا زدن ، داد
دیگ بخار ، که نورد ده قدم دور
تحمل کودک مبتلا به آن ، پا زدن به ماهی تابه سرخ کردن ، که در آتش با ناراحت
تمام چربی آن ، و به شدت remounted تاج و تخت خود را ، بدون مشکل خود را در مورد
اشک خفه از کودک ، و یا
گله مند از زن قدیمی ، که شام دورتر به هدر رفتن در شعله سفید خوب.
Trouillefou ساخته شده یک اشاره و دوک ، امپراتور ، و کارشناسی ارشد به تصویب رسید
pickpockets و سارق مسلح جدا شده ، آمد و خود را در اطراف او در در محدوده زمانی معین
نعل اسب ، که Gringoire ، هنوز هم
تقریبا توسط بدن برگزار می شود ، این مرکز را تشکیل دادند.
این نیم دایره از ژنده پوش ، ژنده پوش ، نقده ، pitchforks ، محور ، پاها سرسام آور بود
با مسمومیت ، بزرگ ، سلاح برهنه ، چهره کثیف ، مبهم و احمقانه است.
در میان این میزگرد محل سکونت گدایان ، Clopin Trouillefou ، -- به عنوان doge
این مجلس سنا ، به عنوان پادشاه این مقام اشرافی ، به عنوان پاپ از این کنفرانس ، --
تحت سلطه ، برای اولین بار توسط موجب از ارتفاع
hogshead خود را ، و بعد به موجب وصف ناپذیر ، پر افاده ، شدید ، و
هوا نیرومند ، که ناشی از چشمان او به فلش و تصحیح شده را در مشخصات وحشیانه خود را
نوع حیوانی از نژاد vagabonds.
یک نفر باید تلفظ او گراز را در میان گله ای از خوک.
"گوش دادن ، گفت :" او به Gringoire نوازش کردن چانه misshapen خود را با دست سفت او "من
ببینید که چرا شما نباید آویزان نیست.
درست است که به نظر می رسد متناقض با شما بود و این بسیار طبیعی است ، برای شما
بورژوازی به آن عادت کرده اند. شما برای خودتان به صورت یک ایده بزرگ از
چیز.
پس از همه ، ما برای شما آرزو هیچ آسیبی نیست. در اینجا است که یک با استفاده از extricating خودتان
از مخمصه خود را برای لحظه ای. آیا شما تبدیل به یکی از ما؟ "
خواننده می تواند از اثر که به این پیشنهاد و تولید بر Gringoire قضاوت ،
که مشهود زندگی لغزش دور از او ، و بود که شروع به نگه داشتن خود را از دست داده بر آن است.
او در آن چنگ دوباره با انرژی.
"مطمئنا من و صمیمانه گفت :" او.
، از سر گرفت : "شما رضایت" Clopin ، "خود را در میان مردم از ثبت نام
"از چاقو ، دقیقا" پاسخ Gringoire.
"شما خودتان تشخیص به عنوان یک عضو از بورژوازی آزاد؟" افزود : پادشاه
Thunes.
"بورژوازی آزاد است." "موضوع پادشاهی لهجهء ولگردان؟"
"پادشاهی گویش عامیانه است." "خانه بدوش"
"خانه بدوش".
در روح شما را؟ "" را در روح من است. "
"من باید توجه شما را به این واقعیت است تماس بگیرید ،" شاه ادامه داد "، که از شما خواهد آویزان
همه یکسان است. "
"شیطان" گفت شاعر است.
"فقط" ادامه داد Clopin imperturbably ، "شما خواهد بود آویزان بعد ، با بیش
مراسم ، به بهای از شهر پاریس ، در چوبه دار سنگ خوش تیپ ، و
مردان صادق است.
در این تسلی است. "" فقط تا ، پاسخ داد : "Gringoire.
"مزایای دیگر وجود دارد.
در کیفیت خود را واضح تر دارای صدای زیر ، شما مجبور نیستید به پرداخت مالیات بر گل ،
یا فقیر ، یا فانوس ، که بورژوایی پاریس موضوع دارد. "
شاعر گفت : "پس می شود آن را".
"من با شما موافقم.
خانه بدوش ، دزد ، واضح تر ، یک مرد چاقو ، هر چیزی که شما لطفا من و من
که در حال حاضر ، مسیو ، پادشاه Thunes ، برای من یک فیلسوف ؛ OMNIA و همکاران در
philosophia ، omnes در philosopho
continentur ، -- همه چیز در فلسفه موجود است ، همه مردان در فیلسوف ، به عنوان
شما می دانید. "پادشاه Thunes scowled.
"چه شما به من را ، دوست من؟
چه تند تند یهودی مجار شما را در ما jabbering؟
من زبان عبری می دانیم نیست. یک هیچ یهودی به خاطر یکی راهزن است.
من حتی نمی سرقت دیگر.
من بالا که هستم ، من را بکشند. برش گلو ، بله ؛ دزد جیب بر ، نه "
Gringoire سعی در برخی از بهانه لغزش میان این کلمات کوتاه و مختصر ، که خشم
رندر بیشتر و بیشتر تشنجی است.
"من از عفو خود را ، monseigneur. این زبان عبری نمی باشد. 'TIS لاتین".
از سر گرفته Clopin : "من به شما بگویم ،" عصبانیت "، که من یک یهودی هستم ، و خواهم که با شما آویزان ،
شکم کنیسه ، را می خواهم که مغازه دار کمی از یهودیه که در کنار شما است ،
و آنها امید قوی از دیدن من سرگرم
میخ شده به مقابله با یکی از این روزها ، مانند سکه تقلبی است که او است! "
این گفت ، او انگشت خود را در کمی ، یهودی مجارستانی ریشو که تا به حال اشاره کرد
مواجه Gringoire با caritatem facitote خود ، و چه کسی ، درک هیچ دیگر
به زبان و با تعجب پادشاه بد طنز Thunes سرریز بر او مشهود است.
در طول موسیو Clopin آرام. "بنابراین شما خواهد شد خانه بدوش ، شما پست و حقیر؟" او
به شاعر گفت.
"البته ، پاسخ داد :" شاعر.
"مایل است نه همه ،" گفت : Clopin تندخو و گستاخ "خواهد خوب یک پیاز قرار داده
بیشتر به سوپ ، و هیچ چیز به جز رفتن به بهشت با خوبی برای TIS ؛ در حال حاضر ،
بهشت و باند سارقان دو چیز متفاوت هستند.
به منظور در میان دزدان دریافت ، شما باید ثابت کند که شما خوب هستند
چیزی ، و برای این منظور ، شما باید ادمک جستجو
"من هر چیزی را که دوست دارید جستجو کنید ، گفت :" Gringoire.
Clopin نشانه ساخته شده است. دزد چند ، خود را جدا از
دایره ، و لحظه ای بعد بازگشت.
آوردند دو پست ضخیم ، فسخ در اندام تحتانی خود را در گسترش چوب
پشتیبانی ، که آنها را ایستاده به آسانی بر زمین ، به اندام فوقانی
دو پست آنها برازش متقابل پرتو ، و
کل تشکیل چوبه دار قابل حمل بسیار زیبا که Gringoire بود
افزایش رضایت beholding قبل از او ، در برق زده.
هیچ چیز وجود نداشت ، حتی طناب ، که به آرامی در طول متقابل پرتو وضع روانیش.
"چه می خواهد بکند؟" Gringoire خود را با بعضی از خواسته
تشویش.
صدای زنگ ، که او در آن لحظه شنیده می شود ، پایان دادن به اضطراب خود را با آن بود
پر مانکن ، که vagabonds تعلیق گردن از طناب ،
مرتب کردن بر اساس از مترسک لباس قرمز ، و غیره
آویزان با قاطر ، زنگ و زنگ های بزرگتر ، که ممکن است فریب سی Castilian
قاطرها با آنها.
این هزار زنگ کوچک برای برخی از زمان را با ارتعاش طناب quivered ، و سپس
به تدریج دور درگذشت ، و در نهایت خاموش شد وقتی ادم کوتاه قد آورده شده است
به دولت از عدم تحرک است که قانون
آونگ که ساعت با آب و شیشه ساعت را سرنگون کردند.
سپس Clopin ، با اشاره به Gringoire مدفوع زهوار در رفته قرار داده شده در زیر
ادم کوتاه قد ، -- "صعود تا وجود دارد."
"مرگ شیطان" اعتراض Gringoire "من باید گردن من شکستن.
مدفوع limps مانند یکی از distiches رزمی است و یک شعر شش وتدی یا شش وزنی پا و یک
پا شعر پنج وتدی. "
"صعود" را تکرار Clopin. Gringoire نصب شده مدفوع ، و موفق ،
بدون برخی از نوسانات از سر و بازوها ، در ، دست به مرکز خود را از جاذبه نیست.
"در حال حاضر ،" رفت و بر پادشاه Thunes ، پیچ و تاب و پای راست خود را دور پای چپ خود را ، و
افزایش در نوک پای چپ خود را است. "
"Monseigneur ، گفت :" Gringoire ، "بنابراین شما کاملا در مورد من به شکستن برخی یکی اصرار
اندام من؟ "Clopin پرتاب سر خود را.
"گوش دادن شما ، دوست من ، شما بیش از حد صحبت است.
در اینجا جان کلام این موضوع در دو کلمه : شما را بر روی نوک پا راه رفتن افزایش می یابد ، به شما بگویم ؛
در راه است که شما قادر خواهید بود برای رسیدن به جیب ادم کوتاه قد ، شما آن را زیر و رو کردن ،
شما کیف پول است که وجود دارد ، بیرون بکشد --
و اگر همه این کار را بدون ما شنیدن صدای زنگ ، تمام است و شما باید
خانه بدوش ها ،.
سپس ما باید به انجام خواهد شد به شما خرمن کوبی کردن کاملا برای فضای
هفته "" Ventre - Dieu!
من مراقب باشید ، گفت : "Gringoire.
و فرض من را صدا زنگ؟ "سپس شما دار آویخته خواهد شد.
آیا شما را در درک؟ "" من درک نمی کنم در تمام ، پاسخ داد : "
Gringoire.
"گوش کنید ، یک بار دیگر. شما به جستجو ادمک ، و
دور کیف پول خود را و اگر زنگ تک stirs در حین عملیات ، شما می خواهد آویزان است.
آیا شما درک می کنند که؟ "
"خوب ، گفت :" Gringoire "من می دانم که. و بعد؟ "
"اگر شما در از بین بردن کیف پول بدون شنیدن زنگ موفقیت شما
خانه بدوش ، و شما خواهد بود به مدت هشت روز متوالی thrashed.
شما را در درک در حال حاضر ، هیچ شکی وجود ندارد؟ "
"نه ، monseigneur ، من دیگر درک. کجاست مزیت به من؟ به دار آویخته شد در یکی از
مورد ، cudgelled در دیگر؟ "" و خانه بدوش ، از سر گرفت : "Clopin ،" و
خانه بدوش دارد که هیچ چیز است؟
از توجه شما این است که ما باید به شما ، ضرب و شتم در سفارش به سخت شما را به ضربات. "
"با تشکر از بسیاری از" شاعر پاسخ :.
"، را با عجله گفت : پادشاه ، اسیاب سنگ بر چلیک خود را ، که مانند بزرگ resounded
درام! "جستجو در ادم کوتاه قد ، و اجازه وجود دارد می شود
پایان دادن به این!
من به شما هشدار می دهند برای آخرین بار ، که اگر می شنوم یک بل تنها ، شما برگزار
ادم کوتاه قد است. "
باند از سارقان را تحسین کلمات Clopin ، و خود را در یک دایره مرتب
دور از چوبه دار ، با خنده آنقدر بی رحم است که Gringoire متوجه شد که او سرگرم
آنها بیش از حد نیست که همه چیز را به ترس از آنها.
هیچ امیدی برای او باقی مانده بود ، بر این اساس ، مگر اینکه از آن احتمال کمی بودند
موفقیت در عملیات بسیار خوبی که بر او تحمیل شده بود ، او تصمیم گرفت
خطر آن است ، اما آن را بدون نبود اولین
داشتن دعاهای مشتاقانه ، احساس به ادم کوتاه قد خطاب او در مورد غارت شد ، و چه کسی
می شده اند راحت تر به حرکت نسبت به vagabonds ترحم.
این زنگ های بی شمار ، با زبان کمی مس خود را ، او را به مانند به نظر می رسید
دهان ASPS بسیاری ، باز و آماده به نیش و به صدای خش خش.
"آه!" او گفت ، در صدای بسیار کم ، "آیا امکان دارد که زندگی من بستگی به
کوچکترین لرزش از دست کم از این زنگ ها؟
! "او ، با دست clasped افزود :" زنگ ها ، آیا حلقه نیست ، دست زنگ نه صدای جرنگ جرنگ ، قاطر ،
زنگ تیردان قرار گرفتن نیست! "او ساخته شده تلاش یک بر Trouillefou.
و اگر باید تند باد وجود دارد می آید؟ "
"شما دار آویخته خواهد شد ، پاسخ داد : بدون تردید.
ادراکی که بدون مهلت ، و نه مجازات کسی را بتعویق انداختن ، و نه گریز ممکن بود ، او شجاعانه
تصمیم گرفته پس از دوره خود را از اقدام او دور پای راست خود را زخم پای چپ خود را ، مطرح
خود را بر روی پای چپ خود را ، و کشیده
دستش را : اما در حال حاضر زمانی که دست خود را لمس ادم کوتاه قد ، بدن خود را ، که
در حال حاضر بر یک پا و تنها ، در مدفوع که تا به حال به جز سه wavered پشتیبانی از او ساخته شده
تلاش های غیر ارادی خود را حمایت شده توسط
ادم کوتاه قد ، تعادل خود را از دست داد و سقوط کرد به شدت به زمین ، deafened توسط
ارتعاش کشنده هزار زنگ مانکن ، که بازده به ضربه
imparted با دست خود ، شرح داده شده برای اولین بار
حرکت چرخشی ، و سپس با شکوه را بین این دو پست تحت تأثیر.
"لعنت!" او گریه او سقوط کرد و باقی مانده هر چند مرده ، با چهره خود را به
زمین است.
در همین حال ، او شنیده ترق و تروق کردن وحشتناک بالای سر او ، خنده شیطانی
vagabonds ، و صدای Trouillefou و گفت : --
"به من بلند کردن که پست و حقیر ، و او را بدون مراسم آویزان است."
او افزایش یافت. آنها در حال حاضر مانکن جدا
اتاق را برای او.
دزد او را سوار مدفوع ، Clopin به او رسید ، طناب را به تصویب رساند در مورد
گردن او ، و او را در شانه ، بهره برداری ، --
"بدرود ، دوست من.
شما نمی توانید فرار در حال حاضر ، حتی اگر شما با شکم پاپ هضم است. "
کلمه "رحمت" را بر لب Gringoire درگذشت.
او چشم خود را در مورد او به صندوق انداختهاند ؛ اما هیچ امیدی وجود دارد : همه بودند خنده.
"Bellevigne د L' Etoile ، گفت :" پادشاه Thunes خانه بدوش عظیم ، که پا
خارج از صفوف ، "صعود بر پرتو متقابل."
Bellevigne د L' Etoile nimbly پرتو عرضی نصب شده ، و در یکی دیگر از دقیقه ،
Gringoire ، در بالا بردن چشم او ، از او مشهود ، با ترور ، نشسته بر باریکه ای بالاتر از خود را
سر.
"در حال حاضر ،" از سر گرفته Clopin Trouillefou ، "به محض اینکه من دست صدای دست زدن من ، شما ، Andry سرخ ،
مدفوع به زمین با یک ضربه زانو خود را پرت کردن ، شما ، فرانسوا Chante -
آلو ، به پا چسبیده
حقه بازی ، و شما ، Bellevigne ، خود را بر روی شانه های خود را پرت کردن ، و هر سه در
یک بار ، آیا می شنوید؟ "Gringoire shuddered.
"آیا شما آماده است؟ Clopin Trouillefou گفت : به سه دزد ، که خود برگزار شد ، در
آمادگی برای سقوط بر Gringoire.
لحظه ای از حال تعلیق وحشتناک گرفت برای قربانی فقیر ، که در طی آن Clopin
tranquilly را به آتش با نوک پا خود را محوری ، برخی از بیت از شاخه های تاک
که شعله به حال گرفتار نشده است.
"آیا شما آماده؟" او تکرار ، و باز دست خود را به کف زدن.
یک ثانیه بیشتر و تمام می شده اند بیش از.
اما او متوقف شد ، هر چند فکر ناگهانی زده است.
"یک لحظه" گفت که او "من را فراموش کرده!
این سفارشی ما این است که به چسبیدن به یک مرد بدون کشیدند که آیا هر زنی که وجود دارد
او را خواهان است. رفیق ، این منبع شما است.
شما باید یا یک خانه بدوش زن و یا طناب دار را موقوف است. "
این قانون vagabonds ، مفرد آن را به عنوان خواننده اعتصاب ، به روز باقی می ماند
در طول نوشته شده ، در قوانین باستانی زبان انگلیسی است.
(مشاهدات Burington ها را ببینید.)
Gringoire تنفس دوباره. این بار دوم است که او بود
ظرف یک ساعت به زندگی بازگشته است. به همین دلیل او جرات نکرد به اعتماد به آن را بیش از حد
به طور ضمنی است.
"سلام!" گریه Clopin ، یک بار دیگر به چلیک خود نصب شده ، "سلام! زنان ، زنان ،
در میان شما ، از عفریته وجود دارد به گربه او ، دختر بازی کردن این حقه بازی که می خواهد؟
سلام ، Colette لا Charonne!
الیزابت Trouvain! سیمون Jodouyne!
ماری Piedebou! Thonne لا Longue!
Berarde Fanouel!
میشل Genaille! کلود Ronge - oreille!
Mathurine Girorou -- سلام! Isabeau - LA - Thierrye!
بیایید و ببینید!
یک مرد برای هیچ چیز! که او را می خواهد؟ "
Gringoire ، بدون شک ، بسیار اشتها آور در این وضعیت پر از بدبختی بود.
vagabonds زن به نظر نمی رسد که این برنامه بسیار گزاره تحت تاثیر قرار می گیرند.
بیوجدان ناراضی شنیده ام آنها پاسخ : "نه! نه! چسبیدن به او خواهید بود لذت بیشتری برای وجود دارد
همه ما! "
با این وجود ، سه از ازدحام و آمد تا از او بوی.
اولین دختر بزرگ بود ، با یک چهره مربع.
او مورد بررسی قرار قرین اسفناک فیلسوف دقت.
پوشاک او ، فرسوده شد و پر از چاله ها از یک اجاق گاز برای شاه بلوط برشته سازی.
دختر چهره معوج شده است.
"دستمال قدیمی!" او muttered ، و پرداختن به Gringoire ، "بیایید ببینیم که پنهان سازی خود را!"
من آن را از دست داده اند ، پاسخ داد : "Gringoire. "کلاه شما؟"
"آنها آن را در زمان دور از من."
"کفش خود را؟" و "آنها به سختی هر کف سمت چپ است."
"کیف پول شما؟" "افسوس!" stammered Gringoire ، "من نمی
حتی یک اژدهای طلایی شان سویا. "
"اجازه دهید به شما چسبیدن به آنها را ، سپس ، و می گویند متشکرم!' "retorted فاحشه خانه بدوش ، تبدیل
پشت خود را بر روی او.
دوم ، -- قدیمی ، سیاه و سفید ، چین و چروک ، شنیع ، با زشتی آشکار حتی در
Cour معجزات DES ، مماشات Gringoire گرد. او تقریبا می لرزید که مبادا او باید بخواهید
او.
اما او بین دندان او mumbled ، او بیش از حد نازک است ، "و رفت.
سوم دختر جوان ، کاملا تازه بود ، و نه خیلی زشت است.
"ذخیره به من گفت :" بچه فقیر به او ، در یک تن کم.
او در او برای یک لحظه هوا از ترحم gazed ، پس از آن کاهش یافته است چشم او ، ساخته شده
چین دار کردن در هر چیزی شبیه شلیته او ، و باقی مانده در دو دلی.
او پس از تمام این حرکات با چشم خود آن سوسو زدن آخرین امید بود.
"نه ، گفت :" دختر جوان ، در طول ، "نه! گیوم Longuejoue به من ضرب و شتم "
او به جمعیت عقب نشینی.
شما تیره بخت ، رفیق ، گفت : "Clopin. سپس رو به افزایش به فوت او ، بر hogshead او است.
او بانگ زد ، : "هیچ کس او را می خواهد ،" تقلید لهجه یک حراج ، به بزرگ
لذت از همه ، هیچ کس او را می خواهد؟ یک بار ، دو بار ، سه بار! "و چرخش به سمت
چوبه دار با علامت دست او ، "رفته!"
Bellevigne د L' Etoile ، Andry قرمز ، فرانسوا Chante - آلو ، موفق شد تا
Gringoire. در آن لحظه در میان گریه به وجود آمد
دزد : "لا Esmeralda!
لا Esmeralda! "Gringoire shuddered ، و به سمت تبدیل
از چه رو سمت سر و صدا اقدام. جمعیت باز کرد ، و به پنجره ای به
فرم خالص و خیره کننده.
این کولی بود. "لا Esmeralda!" گفت : Gringoire ، stupefied
در میان احساسات خود ، با شیوه ای ناگهانی است که در آن است که کلمه سحر و جادو گره دار
با هم تمام خاطراتی خود را از روز.
این مخلوق نادر است ، حتی در معجزات Cour پردازنده به نظر می رسید ، به ورزش به نوسان خود را از افسون
و زیبایی است.
vagabonds ، مرد و زن ، خود را در محدوده زمانی معین به آرامی در طول مسیر خود ، و خود را
چهره های بی رحمانه در زیر نگاه او مخابره شد. او قربانی با نور او نزدیک
گام.
او بسیار Djali او را دنبال کردند. Gringoire بود مرده از زنده بیشتر است.
او را برای یک لحظه در سکوت بررسی می شود. شما در حال رفتن به چسبیدن به این مرد؟ "او گفت :
به شدت ، به Clopin.
"بله ، خواهر ،" پاسخ داد : پادشاه Thunes ، "مگر اینکه شما او را می گیرم
شوهر. او لب را بزیر اویختن بسیار کمی خود را با او
زیر لب.
"من او را گفت :" او. Gringoire بصورتی پایدار و محکم بر این باور بودند که او شده بود ،
در رویای از زمان صبح ، و ادامه آن شد.
تغییر ، در واقع بود ، خشن ، هر چند یکی از لذت بخش است.
آنها undid طناب دار ، ساخته شده و شاعر را قدم به پایین از مدفوع است.
احساسات او آنقدر پر جنب و جوش است که او را به نشستن موظف بود بوده است.
دوک از مصر آورده خمره سفال ، بدون uttering یک کلمه.
کولی از آن ارائه شده به Gringoire : "پرت کردن آن را بر روی زمین ، گفت :" او.
خمره را شکست چهار قطعه را.
"برادر" و سپس گفت : دوک مصر ، تخمگذار دست خود را بر پیشانی خود ، "او
همسر شما ، خواهر ، او شوهر خود را به مدت چهار سال است.
برو. "