Tip:
Highlight text to annotate it
X
ترجمه شده توسط تيم ترجمه ويکي
قسمت دهم
من بهت زنگ مي زنم مادر
سونگ جو مواظب خودت باش غذات رو بخور و سبزيجات و ميوه رو فراموش نکن
و شب گردي هم نکن و
مي دونم مي دونم
اگر به چيزي احتياج داشتي بمن زنگ بزن
من به چيزي احتياج ندارم
تو بايد به خونه سر بزني باشه؟
من دارم ميرم ايان جو
برادر
اون رفت
اون واقعا رفت
من خيلي خوشحال بودم که توي اين خونه با سونگ جو بودم
حتي اگر اون با من سرد بود حتي اگر مي گفت که منو دوست نداره
ولي همين که با اون بودم خوب بود
ها ني گريه نکن
بيا صبر کنيم
اون جاي دوري نرفته پس زود بر مي گرده
الان ديگه هيچ جا نمي بينمش بجز مدرسه
اون شايد
منو فراموش کنه
ها ني
او ها ني
هي او ها ني
هان؟
چي گفتي؟
لطفا خودت رو جمع کن تو عقلت رو از دست دادي
براي يک هفته تو مثل اختاپوس بدون استخون شدي يک اختاپوس
من مي دونم که تو ناراحتي چون سونگ جو خونه رو ترک کرده ولي اين دوست من ها ني نيست
خودت رو جمع کن باشه؟
اوه
اون سونگ جوست
چکار مي کني تو دلت براش خيلي تنگ شده؟
عجله کن برو نشون بده که ميشناسيش نمي خوام
به دلايلي من مي ترسم باهاش حرف بزنم
وقت ناهار جو ريه بيا بريم باهاش ناهار بخوريم
هان؟
ما دوتا کتلت ديگه مي خواهيم
ها ني دوباره به همونجايي برگشته که قبلا بود
درست مثل زمان دبيرستان شده
بفرما
ها ني تو امدي؟
تو هم حسابي شلوغ کردي بايد حسابي خوشحال باشي بونگ جونگو
البته
از اون جاييکه من فکر من ثابت و استواره هاني پيش من مياد
اين فرقي با کتک زدن سونگ جو نداره
بعد ها ني روي زانوش مياد پيش من
به من کتلت بزرگ بده لطفا
بله بخوريد
بايک سونگ جو کجاست؟
نمي دونم
مي دوني کجا کار مي کنه؟
نمي دونم
هي او ها ني! يعني تو داري مي گي که نمي دوني؟
من هيچي نمي دونم
گلوي ادم پيش کسي گير کنه واقعا نا راحت کننده ست
تو خوبي او ها ني؟
من متاسفم
براي چي؟
چي بسر او ها ني امده؟
اون يک کم عجيب نيست؟
انها مي گن بايک سونگ جو خونه رو ترک کرده
اون هم هنوز تو شوکه
بيا تمرين کنيم
سونگ جوبراي تمرين نيامد
من مي دونستم که نمياد ولي فکر مي کردم شايد
هي او هاني
تو حتي نمي توني توپها رو جمع کني
بله
اه واقعا که
ها ني
مي خواهي براي من شام بخري؟
نمي خوام
واقعا؟
خجالت داره! من مي خواستم به تو اطلاعاتي در مورد سونگ جو بدم
اگر دلت نمي خواد اشکالي نداره بيايين تمرين کنيم
من مي خرم من براتون مي خرم ارشد
من مي خرم
من يک جاي خوب بلدم
بله؟
جاي گروني نيست و تو زياد بهت فشار نمياد
بغير از اون ا. اون اطلاعاتي که در موردش مي گفتيد
اهان اطلاعات
همانطور که مي دوني سونگ جو هيچي رو از من پنهان نمي کنه پس اگر بگم که اطلا عات خوبي هستند باور کن
بعد از تمرين من تو رو مي برم جايي که سونگ جو نيمه وقت کار مي کنه
چي؟
سونگ جو اينجا کار مي کنه؟
بله اون اينجا گارسونه من اونو اينجا معرفي کردم
من خودم اخر هفته ها اينجا کار مي کنم بريم داخل
بايک سونگ جو تو يک رستوران فاميلي کار مي کنه
من نمي تونم باور کنم
خوش امديد چقدر؟ اوه کيونگ سو امروز کار مي کني؟
من اينجا بعنوان مشتري امدم ما دو تا
اه پس دو نفر؟
لطفا از اين طرف
بله بيا بريم
اه اينو تازه اضافه کردن اين هفته پيش اينجا نبود
ها ني هاني
بله؟
دور و بر نگاه کردن رو بس کن
بله
سالاد فرانسوي بنظر خوب مياد
عکس استيک سير هم بنظر خوب مياد
تصميم گرفتي؟
چرا کلي تصميم نمي گيري؟
بله من
اگر 15 دقيقه داري فکر مي کني بايد کافي باشه
بايک سونگ جو
سوسيس سالامونتون گريل بشه؟
يا سالاد فرانسوي ؟ يا جوجه سرخ شده؟
من سوسيس گريل شده مي خورم
من هم سالاد فرانسوي
و چايي
چه سسي داشته باشه؟
سس بادام زميني شما هتو يا ليمو کدوم رو براي چايتون مي خواين؟
ليمو
شکر هم داشته باشه؟
بله
لطفا کمي صبر کنيد
ها ني چي فکر مي کني ؟ من درست گفتم نه؟
چيه؟ حالا داري گريه مي کني؟
پانک . مثل يک بچه هستي.
خيلي وقته که با سونگ جو حرف نزده بودم
الان مثلا باهاش حرف زدي؟ تو فقط دستور غذا دادي
ببخشيد
من مي تونم يک کوکاي ديگه داشته باشم؟
بله
بيشتر بهتون بدم؟
بله
چطور مي تونه تو اون لباس اينقدر اروم باشه؟
ارشد
مي دوني اون کجا زندگي مي کنه؟
خونه؟
من هنوز انقدر نمي دونم
خيلي منتظر شدين
سوسيس سالامون گريل شده
جوجه و سالاد تازه براي شما
بنظر خيلي خوشمزه مياد
از غذاتون لذت ببريد
سونگ جو
سلام
تو کجا زندگي مي کني؟
من دارم کار مي کنم
تو عصباني هستي؟ که من اينجام؟
مي دونستم که دير يا زود ميايي
بهر حال به کسي چيزي در اين ورد نگو
ترجمه شده توسط تيم ويکي
اونه درسته
چي؟
ان
اگر من نيمه وقت اينجا کار کنم
مي تونم خيلي اتفاقي
با سونگ جو باشم
ولي اين کاملا غير تصادفيه
فقط يک دقيقه
اوه نيمه وقت؟
بله من تمام سعيم رو مي کنم
متاسفم چکار مي تونم بکنم؟
بله؟
من يک دقيقه پيش کسي رو استخدام کردم پس ديگه کسي رو نمي خواهيم
بله؟
متاسفم شايد يک وقت ديگه
تو
چرا تو اينجايي؟
يک کار نيمه وقت! مي بينم چند ثانيه دير امدي
ببخشيد کار ديگه اي ندارين؟
متاسفم ما الان احتياج نداريم
خيلي خوب لطفا از امروز خوب کار کنيد
بنظر مياد که ميز چرخيده
يعني چي؟
از روزي که سونگ جو خونه رو ترک کرده تنها جايي که مي تونستي ببينيش کلوپ تنيس بوده نه؟
اما اون به اونجا هم کمتر سر مي زنه
من و اون توي يک کلاسيم و تازه با هم تو يک جا کار مي کنيم
خدا چرا من همش فکر مي کنم که يک شکلات رو از تو گرفتم؟
خوب من بايد برم بعد مي بينمت
اوه خدا خيلي خوب بود
هي ها ني با تشکر از تو من خيلي از غذا لذت بردم
خوب تو تونستي کار نيمه وقت رو بگيري؟
عاليه
تو بايد از من متشکر باشي
همه اينها با تشکر از منه
بيا بريم
شما داريد ميريد خانم؟
هنوز چائيتو رو نخوردين
اوه
مي تونيد اون رو براي فردا نگه دارين؟
ببخشيد؟
چائي رو مي گم
مي تونم فردا بيام و بخورمش
ما نمي تونيم اينکارو بکنيم
و من خيلي خوشحال نمي شم اگر فردا هم بيايي
من مزاحم تو نمي شم
و در اخر من يک مشتري هستم
هي
جرات نکن که به خانواده ام چيزي بگي
پس يعني من مي تونم بيام؟
مشغولي هان؟
بله چون فکر کنم مشتري خيلي زياده
تنها زندگي کردن چطوره؟
من نمي تونم راحت باشم وقتي هاره اين دور و بره
من بايد فردا و پس فردا هم بيام
ها ني چکار مي کني ؟ بيا بريم
بهر حال من خوشحالم که سونگ جو رو ديدم
من امدم خونه
اوه او ها ني
تو هنوز شام نخوردي ؟ خوردي؟ بيا اينجا با هم بخوريم
من بيرون شام خوردم
اوه خدا
ها ني خيلي وقت بود که لبخندت رو نديده بودم
اتفاقي افتاده؟
هان؟
نه فقط
تو از زماني که سونگ جو رفته خيلي ناراحت بودي من نگرانت بودم
مادر سونگ جو
جرات نداري به خانواده ام چيزي بگي
چي؟
سونگ جو توي يک رستوران خا نوادگي کار نيمه وقت مي کنه
اين بايد يک راز بمونه
من شام اونجا خوردم
اوه خدا يا اين بايد خيلي جالب باشه
من مي خوام خودم اونو ببينم
درسته ايان جو؟ سونگ جو يک گارسون شده
منم مي خوام ببينمش
پس ما سه تا مي تونيم فردا انجا غذا بخوريم؟
هان؟
اما اون گفت که اين راز باشه
او ها ني نبايد خجالت بکشي
خيلي خوب چطوره هممون تغيير قيافه بديم؟
ما يک گوشه مي شينيم
بله
سونگ جو تو تنهايي چکار مي کني؟
داري غذا مي پزي يا داري کتاب مي خوني؟
تو حالا کجا زندگي مي کني؟
من قارچ و کلم روي برنج و سالاد کلم و چايي مي خوام
من سوپ صدف و چايي سبز کوهي
و زغال اخته شور براي بعد غذا
من هم کيک برنج با سبزيجات
لطفا بهش فلفل نزنيد
من استيک دنده گريل با 6 تکه جوجه نه 8 تکه
بجاي سوپ صدف من سينه جوجه مي خوام
اون اينطوري متوجه نمي شه بزار دوباره بگيم
تو چي مي خواهي؟
اجازه بديد من دستور شما رو بگم
قارچ و لوتوس روي برنج و سالاد کلم و چايي
چاي سبز گريل شده کوهي و کيک برنج با سبزيجات
سالامون گريل بدون فلفل
جوجه گريل شده با نمک نارنجي
ما منو فراموش کردي؟
بله زغال اخته نمک سود بعد از غذا درسته
من فقط نمي کنم اون اينها رو نوشته باشه
اون خيلي باهوشه اون همه رو بخاطر سپرده
برادر تو خيلي ارومي
اون واقعا يک اعجوبه ست
اما خيلي جذاب نيست
سونگ جوي من وقتي مي خنده خيلي جذاب مي شه
فکر مي کني برادرت ما رو مي شناسه؟
هي ها ني هيچ راهي نيست که مارو بشناسه ما خوب تغيير قيافه داديم
ببخشيد
حاضرين که سفارش بدين؟
مي تونيم استيک با لو توس بخوريم؟
من نصف جوجه ليمويي و نصف جوجه ادويه دار مي خوام
من مي خوام چيزي بخورم که تا حالا نخوردم
عجله کن
غذاي مخصوص امروز چيه؟
سالاد سيب زميني شيرين
اوه من اونو ديروز خوردم
هي ها ني
احمق برادر حتما ما رو شناخت
مثلا تغيير قيافه دادين؟
متاسفم
اوه اين مادر سونگ جو و برادرشه
خوش امديد
اوه خداي من چرا تو اينجايي؟
من اينجا با سونگ جو کار مي کنم
چي؟
تو چکار مي کردي؟ ها ني؟
متاسفم ها را زودتر حرکت کرد
پسر گاهي وقتها بيا خونه
و مواظب باش عاشق ها را نشي! بهيچوجه
فهميدم
سونگ جو بگو که کجا زندگي مي کني
زود باش برو
باشه ها ني؟ تو نبايد به هارا ببازي
توجه نکن که هي مي گه از ديدنت خسته شده
تو بايد هر روز اونو ملاقات کني و مثل چسب بهش بچسبي
هر روز بيا اينجا باشه؟
بله
اينجا هيچي نيست که خوش خرام باشه
بيچاره برادر بيچاره سونگ جو
چي؟
واقعا؟
بله بنظر مياد که ها را داره خودش رو به سونگ جو مي چسبونه
ها را يک سمج تمام عياره
حالا که اين اتفاق افتاده تو هيچ چاره اي نداري بجز اينکه هر روز بري انجا
فکر نمي کنيد که سونگ جو اينو دوست نداره
اوه خداي من داري چي مي گي؟
اون اوها ني که هميشه اونو دنبال مي کرد حتي وقتي اون فرار مي کرد کجاست؟
مثل جير جيرک که مثل چسب به درخت مي چسبه و توي تابستون گريه مي کنه
باشه
مثل جير جيرک چسبيده به درخت
اما مسئله اينجاست که که وقت و پول کا في داري که هر روز بري اونجا؟
اه
دو باره امدي اينجا؟
امروز هم درس مي خوني؟
من تکليفم رو بايد هفته ديگه تحويل بدم
من اينجا سفارش مي گيرم
اه باشه
چرا تو از روي قصد امدي؟
بنظر مياومد که مي خواستي دوست منو بخوري
چي دوست داري؟
هر چي
بله مي دونم
پس يک خورده صبر کن
غذايي که سفارش داده بوديد اماده ست
ميشه لطفا کتابها تو بزاري کنار؟
اين چي هست؟
اين غذاي مخصوص رستوران ماست
به اين بزرگي
اين مرغابيه؟
نه مرغه
نگفتي هر چي شد بيار؟
پس از غذات لذت ببر متشکرم
مشتري
پنجمين قهوه رو بهتون بدم؟
اگر روزي 6 تا قهوه سياه بخوري شکمت بهم مي ريزه
ايگو مرسي تو حتي براي نگراني؟
باشه
من نمي خورم اگر براي سلامتي مضره
کدوم پسري از دختري که همش يکجا نشسته و انو تما شا مي کنه خوشش مياد؟
اگر من اون پسر بودم سعي مي کردم از شرش خلاص بشم
بهر حال سخت کار کن
حتي اگر اينو بگي من اينجا رو ترک نمي کنم
ترجمه شده توسط تيم ترجمه ويکي
ببخشيد مشتري
مشتري
ديگه چيزي نمونده که ببنديم
اه بله
روي هم 123000 ون
چرا اينقدر گرون؟
شما غذاي مخصوص و 7 فنجان قهوه خوردين
غذاي مخصوص خوب اون چنده؟
اون 58000 ونه
يک لحظه لطفا
يک لحظه صبر کنيد
بفرماييد
بله
مرسي
ببخشيد بايک سونگ جو تا کي کار مي کنه؟
اي به من بگيد
مطمئن نيستم شايد تا ساعت 9
واقعا؟
متشکرم
تا 9 شب
الان ساعت 8/30
اون بايد زود بياد بيرون
خوبه
من امروز مي بينم کجا زندگي مي کنه
البته فقط کمي
منتظر بودي؟
منم همين الان امدم بيرون
واقعا؟ خوبه
اوه من خسته هستم
بيا عجله کنيم باشه
انها با هم مي رند چون توي يک محل زندگي مي کنند
نبايد اينطور باشه
اين چيه؟
سونگ جو
با ها را
ها ني چه اتفاقي افتاده؟
چرا دير کردي؟
من نگرانت شدم از نيمه شب هم گذشته
من متاسفم
توي کلوپ بودي؟
اتفاقي افتاده؟
نه همه چي خوبه
حموم چي؟ اب رو برات اماده کنم؟
من فقط مي خوام بخوابم
شب بخير
باشه
شب بخير
عجيب بود
سونگ جو که تو اتاق کناري بود
حالا با ها را زندگي مي کنه
چي مي گفت که از من متنفر نيست؟
اون از من متنفر نيست
ولي ها را رو دوست داره اينطوريه؟
همين الان اون دو تا
من برمي گردم
اوه خدا ها ني
دور چشمت حلقه سياه شده
و چشمات هم پف کرده
بنظر مياد که مريض شدي
واقعا؟
من نتونستم خوب بخوابم
خيلي درس نخوندي؟
هيچوقت اتفاق نمي يوفته
تو خوبي؟
چي فکر مي کني ؟ اگر امروز استراحت کني و به دانشگاه نري؟
من خوبم
اگر حالت بد شد بگو سونگ جو تو رو بياره خونه
اگر برادر اون صورت رو ببينه از حال مي ره
حتما اون غش مي کنه
من بهتره مواظب باشم
پس من مي رم
هي ها ني صبحانه چي؟
من اشتها ندارم
پس
فکر مي کني چه اتفاقي براش افتاده؟
بنظر نر مال نمياد
چي مي تونه باشه؟
اه واقعا؟
تو رژيم گرفتي؟
چرا اين روز ها هيچي نمي خوري؟
چون اشتها ندارم
موضوع چيه ؟ بخاطر بايک سونگ جوست ؟ نه؟
بما بگو ما گوش مي ديم
من
فکر کنم که حالا ديگه ول کنم
ايگو
من صد دفعه اينو قبلا شنيدم
درسته؟
گوش من قبول نمي کنه اينو بشنوه
ولي ايندفعه من واقعا مي خوام
چي؟
با هم زندگي مي کنند؟
يون ها را با بايک سونگ جو
اشتباهي نديدي؟
اما هنوز
تو يک خونه با هم بودن براي بيشتر از يک ساعت و بيرون نيومدن
به اين معني نيست که انها با هم رابطه
ديدن انها همين معني رو مي ده
من بايد سونگ جو رو خيلي دوست داشته باشم
که مي تونم تا ته استخونهام اينو احساس کنم
گلو گير کردن خيلي درد ناکه
ها ني
چکار کنيم؟
سلام به همه
يک دو سه
بر گردين به نقطه شروع
يک دو سه
برگرديد به تقطه شروع
يک دو سه
هي ها ني تو هنوز حالت سر جاش نيومده؟
بله
يک دو سه
هي بايک سونگ جو
تو کي هستي؟
تو کي هستي؟
ما خيلي وقته که با هميم انوقت تو مي پرسي که ما کي هستيم
ما دوستان او ها ني هستيم
تو اي کيوت دويسته
ولي نمي توني اينو بخاطر بياري؟
ما توي يک کلاس نبوديم ولي به يک دبيرستان مي رفتيم
من فورا چيزهاي بدرد نخور رو از حافظه ام پاک مي کنم مي دوني که
اه حالا يادم امد
شما دو تا از لحاظ مغزي مثل او ها ني هستيد
جونگ جو ري و
گو مين ها درسته؟
موضوع چيه؟
اوه واقعا او ها ني از چه چيزه تو خوشش مياد
شما درست مي گيد
چي مي خواهيد بگيد؟
هي
فکر نمي کني داري زياده روي مي کني؟
اين در مورد او ها نيه مي دوني؟
تو 10 روز گذشته انگار که رفته جهنم و برگشته
چون دو ستاشيم
نمي تونيم بنشينيم و اونو همينطوري نگاه کنيم
خوب که چي؟
چي مي خواهين بگين؟
با هم زندگي مي کنيد
با هم زندگي مي کنيم؟
چيه؟ مي خواهي انکار کني؟
که با ها را يک جا زندگي مي کني؟
ها ني گفت که شما رو دنبال کرده و همه چيز رو با چشم خودش ديده
ها ني بيچاره
يک ساعت هم تو خيابون منتظر شده
اگر چه تو در مورد احساس اون مي دوني
مجبور بودي که خونه رو انطوري ترک کني
و حتي با يک زن ديگه زندگي کني؟
اقلا اول همه چيز رو روشن کن
تو خيلي نا مردي
اونواحمق حساب نکن
مرد باش و حقيقت رو بهش بگو
خيلي خوب تمام کاري که بايد بکنم اينه که حقيقت رو بهش بگم؟
اگر بخواهي صادق باشي براي اوها ني بد ميشه پس
اون خيلي حساستر از اون چيزيه که نشون مي ده
چيزي که مي خواهيم بگيم اينه که شکنجه دادن او ها ني رو بس کني
ما نمي گيم ها را رو دوست نداشته باش
مي فهمي که؟
بهش بگو که هيچ اميدي نيست و ول کن و برو
او ها ني
براي 4 سال تو رو يکطرفه دوست داشته
اين چيزي بود که مي خواستيم بگيم
ما ديگه مي ريم
بيا بريم
بفرما شما گشنه بودين درسته؟
ووه
اين صدفه
اين ريشه کوهيه
اينم مر غابيه
هي ها ني بخور ما مهمون بونگ جونگو هستيم
تو بايد مواظب بدنت باشي
و يک عشق جديد پيدا کني
درسته ها ني
هي زياد مهم نيست
فقط همين يک مرد توي دنيا هست؟
دور و برت رو نگاه کن يک عالمه مرد معرکه مي بيني
تو درست مي گي
ولي من اشتها ندارم
شما بخوريد
هي ها ني
تو خيلي سخت مي گيري
اين منو مي کشه
تو بايد يک ذره بخوري
من براي دو هفته سونگ جو رو نديدم
بله
بدون اينکه منسعي کنم
هيچ راهي نيست که ما همديگر رو ملاقات کنيم
اينجا چکار مي کني؟
منتظر کسي هستي؟
خيلي وقته نديدمت
اخيرا دور و برنديدمت
بله درسته
من دارم مي رم
يکم غم خواري نشون بده
نمي توني با من بنشيني تا زماني که من منتظر کسي هستم؟
خوب من فکر کنم
خوب خونه جديد چطوره؟
اوه
خوبه اتاقها بزرگند
بله
غذا چي؟
خوب
بعضي وقتها تو محل کارم مي خورم
بعضي وقتها يکي برام مي پزه
يکي براش مي پزه؟
وقتي يک هويي تصميم گرفتي خودت زندگي کني
فکر کنم کاملا تنها شدي
خوب اينطور نيست
بيشتر وقتها من با
ها را هستم
اه بله
معلم
من اينجا هستم
تو توي سر وقت امدن خيلي خوبي
امدن به دانشگاه پرنگ هدف منه
ومن واقعا مي خوام سخت کار کنم
او ه خداي من
اين خواهر
فکر کنم خواهر او ها ني باشه؟
اه
چطور منو مي شناسي؟ من مي دونستم
اون درست همون چيزيه که معلم يون ها را توصيف کرده بود
من مي تونم زود تشخيص بدم من خيلي در مورد شما شنيدم
اه بله
هان؟ چي در مورد من شنيدي؟
من شنيدم که تو اخرين نفر کلاستون بودي و با کمک بايک سونگ جو تونستي به سطح 50 نفر اول برسي
من شنيدم اين هنوز هم يک افسانه ست
اه خوب بله
معلم
خيلي منتظر شدي؟
نه همين الان امدم
من انگليسي رو با يون ها را و رياضي رو با بايک سونگ جو کار مي کنم
چون مي خوام امتحان ورودي اينجا رو بدم
پس معلم هاي تو
انها هفتهاي 3 بار ميان خونه ما مادرم انها رو خيلي دوست داره
اون حتي براشون غذا هم مي پزه
اما بنظر مياد که معلم يون ها را و ها ني زياد بهم نزديک نيستند
پس
انجاييکه با هارا با هم رفتيد... شما با هم زندگي نمي کنيد؟ درسته؟
با هم زندگي کردن؟
خودت بريدي و دوختي
اين کار نيمه وقت خوبيه چون شام هم شاملشه
بيا بريم
پس خدا حا فظ
تو داري شکلات درست مي کني؟
مي خواهي به کس مخصوصي بديش
تو شايد
اوه خداي من
مي دوني چقدر منتظر اين لحظه بودم؟
خيلي طول کشيد نه؟
بنظر مياد که حالت خوب شده
من خيلي نگرانت بودم چون تو مثل مرده ها شده بودي
اين دفعه ديگه احتياج داري که سعي کني کار کنه
بله
فايتينگ
فايتينگ
نمي تونم مزه اش رو درست در بيارم
اگرچه مزهاش اوني که مي خوام نيست
چي اشتباهه؟
بخاطر اينه که اين چند وقته چيزي نخوردم؟
خودت درست کردي؟
بنظر قشنگ مياد
بايد خوشمزه باشه
مي تونم اينو دستت کنم؟
سونگ جو
توي يک همچين روزي بارون هم گرفته
و منم که چترم رو نياوردم
اقا چي شده؟
چکار کنم؟ بنظر مياد ماشين خراب شده
چي؟
اوه ها ني امد
سونگ جو من امدم
توي روزي که يک همچين باروني مياد
تو واقعا ادم سرگرم کننده اي هستي
هيچ فايده نداره بنشيني تا سونگ جو کارش تموم شه
بنظر مياد بد بياري اوردي امروز ما به جي يون درس مي ديم
اه قهوه مي خواهي ؟
کي مي تونم اينو بهش بدم؟
اينجا يک خورده... و تازه ها را هم اينجاست
صورتت چي شده؟
صورتم چشه؟
خوب بنظر نمي رسي
بايد زود بر گردي خونه
من خوبم
مشتري؟
ها ني؟ ها ني؟
او ها ني؟
ها ني؟
او ها ني؟
هي
شما خوبيد؟
متاسفم
باعث زحمت شدم
تو خوبي بدون اينکه امبو لانس صدا کنيم
سونگ جو کمکهاي اوليه رو انجام داد
خوبم الان بهترم
بايک سونگ جو اين کسيکه تو مي شناسي؟
بله
که اينطور پس دو تايي برگردين خونه
تو بايد اين خانم جوان رو به خونه برسوني
اوه نه من واقعا خوبم
چطور مي توني تو اين حال خودت تنهايي بري؟
همون کاري رو که گفتم بکن سونگ جو
بله فهميدم
بنظر مياد که تو تنها مي موني
مي فهمم کار ديگه اي نمي شه کرد
بخاطر يک خانم کوچولو هميشه تو دردسر افتادن بايد درد ناک باشه
او ها ني
تو شگفت انگيزي
بهر حال مواظب خودت باش
من مي رم من ميرم
اينطرفها ماشين زياد نيست
فکر کنم خيلي سخت بشه يک تاکسي گير اورد
سونگ جو تو داري خيس ميشي بيا نزديکتر
وقتي مريض شدي ناله و زاري نکن بيا نزديکتر
سونگ جو
من خودم تا ايستگاه مي رم تو برو تو
تا ايستگاه 30 دقيقه فاصله ست
و با اين بارون تند
و ممکنه مثل دفعه اخر قطارها هم متوقف بشن
اپارتمان من تا اينجا 10 دقيقه فاصله داره مي خواهي بيايي اونجا؟
تو اتاق من مي توني بمادر زنگ بزني و بگي
با ماشين بياد دنبالت
ووه از اون چيزي که انتظار داشتم بهتره
تو حتي يک اشپز خانه کامل داري؟
اينجا
حمومه
ها را هم اينجا امده؟
اينجا؟
تو اولين کسي هستي که امدي اينجا
چطوري؟
الان خوبم
بخاطر اينه که با شکم خالي اون همه قهوه خوردي
خيلي عجيبه که چطور دل درد نگرفتي
من گفتم که الان خوبم
بيا حوله
بوي بايک سونگ جو مي ده
چه بويي؟ حوله نوست
ترجمه شده توسط تيم ترجمه ويکي
الو
من سونگ جو هستم
من خونه خودم هستم
ببخشيد؟
من ديدمش
اون امد به محل کارم
و بعد از خوردن قهوه از حال رفت
نه الان حالش خوبه
وقتي مادر بياد با سونگ جو بودن هم تموم ميشه
قبل از اون من بايد حمومش رو ببينم
ما الان با هميم
او واقعا؟ ما نتونستيم تاکسي پيدا کنيم
پس لطفا بيا و ببرش
چي؟
بله؟
جوک مي گي؟
مادر؟
مادر؟
الو؟
اه تلفن رو قطع کرد
چرا؟
چي گفت؟
اون نمي خواد بياد چون بارون شديده
هان؟
اون فردا مياد دنبالت پس ما بايد امشب اينجا بمونيم
اون اينو گفت
اون حموم مي کنه و ما دوتا بايد اينجا بمونيم
اه
اين شرايط فقط توي کتابهاي عشقي اتفاق ميوفته
چکار بايد بکنم
اين قبلا توي خونه انها اتفاق افتاده بوداما الان شرايط فرق مي کنه
تو اين خونه ما دو تا تنها هستيم
اينجا فقط يک تخت خوابه
هي
بله؟
مي خواهي حموم کني؟
حموم؟
اه بله من يک دوش مي گيرم
تو عصبي هستي؟
عصبي؟ نه
بهيچوجه
اونو بپوش
اينجا فقط لباسهاي منه
اگر دوست نداري فرا موش کن
مرسي
من اين احساس رو که قلبم بال بال مي زنه رو دوست دارم
فکر اينکه جاييکه سونگ جو هست منم هستم
ايا سونگ جو بيرون منتظر منه؟
بنظر مياد امشب شبي که مردم يک دفعه تو عمرشون تجربه مي کنند
جونگو تلفن رو جواب بده
اه بله چشم
الو اينجا رستوران نودل سو پال بوکه
من از خونه سونگ جو زنگ مي زنم
مي خوام با پدر او ها ني حرف بزنم
اوه شما مادر سونگ جو هستيد؟
اوه خداي من تو ممکنه کي باشي؟
جونگو گون؟
اوه بله من بونگ جونگو هستم
اما سر اشپز الان دستش خيلي بنده؟
خوب پس خوب گوش کن و به پدر او ها ني بگو
باشه حتما لطفا بمن بگيد
ها ني امشب بيرون از خونه مي مون
ايشون نگران نباشند
اون امشب تو خونه سونگ جو مي مونه
چي؟
من فکر کردم اون امشب انجا بمونه بهتره تا تو اين هواي باروني بياد خونه
چي
چي گفت؟
شما جدي مي گيد خانم؟
ها ني مي خواد شب خونه سونگ جو بمونه؟
بايک سونگ جو الان کجاست؟
اوه خدا چکار کنم من نمي دونم
و اگر هم مي دونستم به تو نمي گفتم
چي؟
خوب من گوشي رو مي زارم
ببخشيد الو الو
خانم قطع نکن قطع نکن
موضوع چيه؟
سر اشپز نمي دوني سونگ جو کجا زندگي مي کنه؟
من از کجا بدونم؟
من فقط مي دونم تو يک رستوران خانوادگي کار مي کنه
اسم رستوران چيه؟
فکر کنم انها مرغابي مي فروشن نه مرغ
بالاخره مرغابي يا مرغ؟
من مي رم
هي
هي
بايک سونگ جو
هي تو جونگو
من
از دوش گرفتن لذت بردم
مرسي
بله
خوب
از الان ببعد چکار کنيم؟
تو کي هستي؟
الو؟
الو؟
من مي خوام يک چيزي بپرسم
توي اين رستوران
پسري بنام سونگ جو هست
سونگ جو؟ بايک سونگ جو؟
من بايد پيدا کنم
من بايد پيدا کنم
هي
اقا؟
ببخشيد
من مي خوام بخوابم
هان؟
بله ساعت ديگه 12 شبه
خوب من هم روي زمين مي خوابم
تو روي تخت بخواب
البته
چي؟
اينجا فقط يک لحاف هست
اگر سردته برو تو کمد
يکي از کت هاي منو بکش رو خودت
هي معمولا تو يک همچين شرايطي تو بايد به يک دختر بگي
هي چي داري مي گي من روي زمين مي خوابم تو مي توني روي تخت بخوابي
نبايد اينطور باشه؟
من نمي خوام يک همچين چيزهايي رو به تو بگم
تو به يک ادم مريض چي گفتي؟
تو اصلا انسان نيستي
تو يک ادم سرد ديونه هستي
چي؟
هي
هي
چيه؟
من از تاريکي متنفرم
ميشه چراغ رو روشن بزاريم؟
من نمي تونم بخوابم اگر تاريک نباشه
يک روح ممکنه بياد
هي
ديگه چيه؟
تو سردت نيست؟
البته که سردمه
حتي پشتم هم يخ کرده
چون فقط روي زمين خا لي خوابيدم
خوبه بگير بخواب
اما هنوز
اما سرده
باشه مي تونم اينجا بخوابم درسته؟
صبر کن من روي زمين مي خوابم
خوبه
اگر اينطوري بندازمش تو هم مي توني روي خودت بکشي
بخواب
تو عصبي هستي؟
چرا هي مي پرسي که عصبي هستم؟
نيستم
پس چرا اب دها نت رو قورت مي دي؟
هان؟
تو شب رو با من مي گذروني
نمي دوني چه اتفاقي ممکنه بيوفته
مثل بوسه؟
و يا
شايد بغير از اون اتفاق ديگه اي بيوفته
فکر کنم تو منتظرشي
متاسفم
ولي من نمي خوام هيچ کاري کنم
خوب بخواب
شب بخير
بنظر همه چي ارومه
اما من احساسه خوشايندي دارم
اما هنوز چطور ممکنه هيچ کاري نکنه وقتي با يک دختر توي يک تخت خوابيده
من فکر نمي کنم اون وقتي با يک زن روبرو بشه احساس کرخي کنه
شايد بخاطر اينه که منو يک زن جذاب نمي بينه
بايد اين باشه
هيچ راهي براي دختري مثل من نيست
خودت رو مقصر مي دوني؟
مقصر دونستن خودم؟
نه
من
نمي خوام اون چيزي بشم که مادرم دلش مي خواد
بگو بين ما اتفاقي افتاد
و ما براي هميشه گير ميوفتيم
و مادرم براي هميشه ما رو تحت کنترل خودش در مياره
فقط همين
پس
هيچ انتظاري نداشته باش و بگير بخواب
درسته اون گفت از من بدش نمياد
بدلايلي من احساس خوشحالي و گرمي دارم
با سونگ جو و کنارش خوابيدن
انقدر با ارزشه که من نمي تونم بخوابم
ترجمه شده توسط تيم ترجمه ويکي
بايک سونگ جو
يون ها را
يک دو
اين خوبه
ادامه بده
خوبه
يک مسابقه ديگه