Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل LI
در طول آن آستانه روز بانوی قدیمی بود ، و جهان کشاورزی در تب
از تحرک مانند تنها در آن زمان خاصی از سال رخ می دهد.
این یک روز از تحقق است ، موافقتنامه برای خدمات در فضای باز در طول سال متعاقب آن ،
به در Candlemas وارد می شود در حال حاضر انجام است.
کارگران -- و یا "کار عامیانه" ، به عنوان آنها استفاده می شود را به خود تماس بگیرید immemorially تا
به عبارت دیگر از بدون معرفی شد -- که مایل به باقی می ماند دیگر در مکان های قدیمی
با از بین بردن به مزارع جدید.
این مهاجرت سالانه از مزرعه به مزرعه در افزایش است.
هنگامی که مادر تس یک کودک بود اکثریت زمینه عامیانه در مورد Marlott
تمام زندگی خود را بر روی یک مزرعه ، که خانه نیز از پدران خود شده بود و باقی ماند
پدربزرگ ، اما latterly میل به حذف سالانه به زمین عالی افزایش یافته بود.
با خانواده های جوان تر این هیجان لذت بخش بود که احتمالا ممکن است
مزیت.
مصر از یک خانواده به سرزمین وعده بود به خانواده ای که آن را از یک دیدم
از راه دور ، تا محل اقامت شد مصر خود را با روشن کردن آن نیز وجود دارد و به طوری که آنها
تغییر و تغییر است.
با این حال ، تمام جهش در زندگی روستایی به طور فزاینده ای قابل تشخیص نمی
سرچشمه به طور کامل در ناآرامی های کشاورزی.
depopulation همچنین رفتن بود.
این روستا که قبلا موجود بود ، در کنار هم با کارگران argicultural ،
جالب و بهتر آگاه طبقه ، رتبه بندی و مجزا در بالای سابق --
کلاس که مادر و پدر تس به حال
تعلق -- و از جمله نجار ، اسمیت ، کفاشی ، چک و چانه زدن ،
همراه با وصف ناپذیر کارگران مزرعه کارگران به غیر از یک مجموعه ای از افرادی که
بدهکار ثبات خاصی از هدف و رفتار
به این واقعیت از lifeholders که خود را مانند پدر تس ، یا copyholders ، و یا
گاهی اوقات ، کوچک freeholders.
اما به عنوان دارایی های طولانی سقوط در ، آنها به ندرت دوباره به مستاجران مشابه اجازه دهید ، و
بودند کشیده پایین ، در صورتی که توسط کشاورز برای دست های خود را مطلقا لازم نیست.
Cottagers بودند که در زمین به طور مستقیم به کار درآمدند با نگاه بی اعتباری ،
و تبعید برخی از گرسنگی تجاری دیگران ، که در نتیجه به موظف
را دنبال کنید.
این خانواده ها ، که ستون فقرات را از زندگی روستایی را در گذشته تشکیل داده بود ، که
امنای سنت های روستا ، مجبور به پناه در مراکز بزرگ ؛
این روند ، humorously توسط تعیین
آمار به عنوان "تمایل از جمعیت روستایی نسبت به شهرهای بزرگ" ،
واقعا تمایل از آب را به جریان سربالائی زمانی که توسط ماشین آلات مجبور.
کلبه مسکن در Marlott در این روش ، بطور قابل توجهی محدود شده است
توسط تخریب ، هر خانه ای که باقی ماند ایستاده دانشکدهء کشاورزی مورد نیاز
برای مردم کار خود را.
از زمان وقوع این رویداد که چنین سایه بیش از تس بازیگران
زندگی ، خانواده Durbeyfield (که تبار بود اعتبار) تلویحا شده بود نگاه
در تاریخ به عنوان یکی که باید برای رفتن زمانی که خود را
اجاره نامه به پایان رسید ، اگر تنها در منافع اخلاق است.
بود ، در واقع ، کاملا درست است که خانواده نشده بود درخشان نمونه
هر کدام از اعتدال ، soberness ، یا عفت.
پدر و حتی مادر ، مست در زمان رو به حال ، کودکان جوان تر به ندرت
حال به کلیسا رفته و فرزند ارشد دختر اتحادیه های عجیب و غریب ساخته شده بود.
برخی از ابزار روستا خالص نگه داشته شود.
بنا بر این دراین ، بانوی اول روز که در آن Durbeyfields بودند اخراج ، خانه ،
و بیوه جوان ، او را ، در حال جادار ، برای کارتر با یک خانواده بزرگ مورد نیاز بود
دختران تس و لیزا لو ، پسر
ابراهیم ، و کودکان جوان تر به حال برای رفتن به جاهای دیگر.
در شب قبل از حذف خود آن صبح زود تاریک شده توسط دلیل از
باران نم نم باران که آسمان را تیره و مبهم است.
همانطور که شب گذشته بود که آنها که در روستای که خانه شان شده بود ، صرف
و زادگاه ، خانم Durbeyfield ، لیزا لو ، و آبراهام خارج رفته بود به پیشنهاد برخی از
خداحافظی دوستان ، و تس خانه داری بود تا آنها باید بازگشت.
او در پنجره مشخصه دو زانو بود ، او را چهره نزدیک به پنجره ، که در آن بیرونی
پنجره سمت آب باران بود کشویی و در سمت داخلی شیشه است.
چشم او استراحت بر روی وب از عنکبوت ، احتمالا گرسنگی چندی پیش ، که تا به حال شده است
اشتباه در گوشه ای که در آن هیچ مگس تا کنون بود قرار داده شده ، و در اندک لرزیدند
پیش نویس از طریق روزنه.
تس تأمل بر موقعیت خانواده بود ، که در آن او خود را درک
نفوذ بد.
اگر او نمی آمد خانه ، مادر و بچه ها احتمالا ممکن است شده اجازه داده اند
به ماندن در تاریخ به عنوان مستاجران بارگیری در این هفته.
اما او مشاهده شده است تقریبا بلافاصله در بازگشت او از سوی برخی از مردم
ناشی از وسواس یا دقت زیاد شخصیت و نفوذ زیادی : آنها او را در حیاط کلیسا معطل ماندن دیده بود ،
بازگرداندن به عنوان همچنین او می تواند با ماله کمی محو قبر نوزاد.
این بدین معناست که او بود که زندگی در اینجا دوباره پیدا کرده بود ، مادرش بود scolded
برای "پناه دادن" او ، retorts SHARP گرفت از جوآن ، که به حال به طور مستقل
ارائه شده در یک بار ترک ؛ او در کلمه خود را به حال گرفته شده و نتیجه این بود.
"من باید هرگز به خانه برمی گردند" ، گفت : تس را به خودش ، به تلخی.
او قصد بر این افکار که او به سختی در ابتدا توجه داشته باشید از یک مرد در یک زمان
مکینتاش سفید آنها او را دیدم سوار پایین خیابان.
احتمالا به خاطر چهره اش که نزدیک به پنجره سمت است که او را دیدم به طوری
به سرعت و به کارگردانی اسب خود را به کلبه جلو نزدیک است که hoofs او بودند
تقریبا بر مرز باریک برای گیاهان در حال رشد تحت دیوار.
این بود تا او را به پنجره را با محصول خود را سواری است که او را مشاهده را لمس نیست.
باران تقریبا متوقف شده بود ، و او پنجره را در اطاعت از ژست خود را باز کرد.
"آیا شما را ببینم؟" D' Urberville خواسته است. "من حضور نیست ،" او گفت.
"من به شما شنیده می شود ، به اعتقاد من ، هر چند که من خیالی آن را در کالسکه ها و اسب های ها بود.
من در یک نوع رویا بود. "" آه! شنیده اید مربی Urberville D' ،
شاید.
شما می دانید افسانه ، گمان می کنم؟ "شماره
من -- کسی که قرار بود برای گفتن آن را به من یک بار ، اما نه ".
"اگر شما Urberville D' واقعی هستند من باید به شما بگویم یا گمان می کنم.
همانطور که برای من ، من شم یکی ، پس از آن می کند مهم نیست.
این است و نه دلتنگ کننده است.
این است که این صدا از یک مربی غیر موجود تنها می تواند توسط یکی از شنیده
D' خون Urberville ، و آن برگزار می شود تا از بد فال به کسی است که آن را می شنود.
با قتل توسط یکی از خانواده ، قرن ها پیش ، متعهد است. "
"حالا شما آغاز آن رسیده است." "بسیار خوب است.
یکی از خانواده است گفت : به ربوده برخی از زن زیبا ، که سعی به فرار
از مربی است که در آن او بود او را حمل کردن ، و در مبارزه او را کشته -- یا
او او را کشتند -- که فراموش من است.
چنین یک نسخه از داستان... من می بینم که سطل و وان خود را
بسته بندی شده. رفتن به دور هستند ، نه؟ "
"بله ، به فردا -- روز بانوی پیر"
"من شنیده ام شما بودند ، اما به سختی می تواند آن را باور ، آن را به طوری ناگهانی به نظر می رسد.
چرا در آن است؟ "
"پدر زندگی گذشته در اموال بود ، و هنگامی که آن کاهش یافته است تا به حال هیچ
بیشتر راست به ماندن بگیرید. اگرچه ما ممکن است ، شاید ، به عنوان باقی ماند
بارگیری در این هفته مستاجران -- اگر آن را برای من شده بود "
"چه در مورد شما" "من نمی -- زنی مناسب".
Urberville's D' چهره و سرخ. "چه شرم لعنتی!
بدبختی snobs!
ممکن است روح کثیف خود را به cinders سوخته! "او در زنگ از خشم کنایه دار بانگ زد.
"که چرا شما در حال رفتن است ، آن را؟ معلوم شد؟ "
"ما روشن نیست دقیقا ، اما آنها گفتند : ما باید برای رفتن به زودی ، آن را به بهترین
برو در حال حاضر همه در حال حرکت بود ، زیرا شانس بهتری وجود دارد. "
"کجا هستند شما را به رفتن؟"
"Kingsbere. ما گرفته اند اتاق وجود دارد.
مادر احمقانه در مورد افرادی که پدر که او در آنجا خواهد رفت. "
"اما خانواده مادر خود را برای مسافرخانه متناسب نیست ، و در یک سوراخ کوچک در یک شهر
شبیه به آن. حالا چرا به من باغ خانه می آیند
Trantridge؟
سختی وجود دارد هر مرغ در حال حاضر ، پس از مرگ مادرم ؛ اما خانه وجود دارد ، به عنوان
شما آن را بدانید ، و باغ است.
می توان آن را در یک روز whitewashed ، و مادر خود را در آنجا می تواند کاملا راحت زندگی کنند ؛
و من بچه ها را به یک مدرسه خوب قرار داده.
واقعا من باید برای انجام کاری برای شما! "
: "اما ما در حال حاضر اتاق در Kingsbere برداشته!" او اعلام کرد.
"و ما وجود دارد می توانید صبر کنید --" "صبر کن -- برای چه؟
برای که شوهر خوب ، بدون شک.
حالا در اینجا نگاه کنید ، تس ، من می دانم که چه مردان ، و با در نظر گرفتن زمینه از شما
جدایی ، با من او را هرگز با شما کاملا مثبت است.
در حال حاضر ، هر چند که من شده اند دشمن خود را ، من دوست شما هستم ، حتی اگر شما آن را باور نکن.
آمدن به این کلبه از معدن.
ما یک مستعمره به طور منظم از fowls ، و مادر خود را می توانید به آنها حضور خوبی ؛
و بچه ها می توانند به مدرسه بروند. "تس نفس بیشتر و سریع تر ، و در
طول او گفت : --
چگونه من می دانم که شما می توانید این کار را انجام دهند؟ نظرات شما ممکن است تغییر -- و سپس -- ما باید
-- مادر من خواهد بود -- بی خانمان دوباره "" O نه -- نه.
من شما را در مقابل مانند آنچه که در نوشتن را تضمین ، در صورت لزوم.
فکر می کنم این است. "تس سرش را تکان داد.
اما D' Urberville پافشاری او به ندرت دیده می شود او را تعیین و او را ندارد
منفی است. "لطفا فقط به مادر خود را بگویید ،" او گفت ، در
زنگ های قاطعانه.
مال شما نیست -- این کسب و کار خود را به قاضی است. من باید خانه را فرا گرفت و
سفید به صبح فردا ، و آتش سوزی روشن و آن را خشک توسط شب خواهد شد ، به طوری که
شما می توانید مستقیم وجود دارد.
در حال حاضر ذهن ، من باید شما خواهد شد. انتظار "تس دوباره سر ، گلو او را تکان داد
تورم با احساسات پیچیده است. او نمی توانست نگاه کردن در D' Urberville.
"من مدیون شما چیزی برای گذشته ، شما می دانید ،" او از سر گرفت.
"و شما من درمان ، بیش از حد ، از آن شوق و بنابراین من خوشحالم هستم --"
"من ترجیح می دهند که به شما شور و شوق نگه داشته بود ، به طوری که شما عمل نگه داشته بود که رفت و
با آن! "" من خوشحالم از این فرصت از بازپرداخت
شما که کمی.
به - فردا من باید انتظار داشت به شنیدن کالاهای مادر خود را تخلیه...
من دست خود را بر روی آن نوشته شده است را در حال حاضر -- عزیزم ، تس زیبا "!
با حکم تاریخ و زمان آخرین او ، صدای او به سوفل کاهش یافته بود ، قرار داده و دست خود را در
پنجره نیمه باز است.
او با چشمان طوفانی کشیده اقامت و نوار به سرعت ، و در انجام این کار ، دستش را گرفتار
میان پنجره و جرز دار کردن سنگ. "لعنت -- شما بسیار ظالمانه" او گفت ،
ربودند از بازوی خود.
"نه ، نه -- من می دانم که شما آن را بر روی هدف انجام نمی.
خوب من باید به شما ، انتظار می رود و یا مادر شما و بچه ها حداقل است. "
"من نمی خواهند آمد -- من به اندازه کافی پول" او گریه.
"کجا؟" "در پدرم در قانون است ، اگر من برای آن را بپرسید."
اگر شما برای آن می پرسند.
اما شما ، نه تس ، من از شما می دانید ، شما هرگز تقاضای برای آن -- you'll گرسنگی اولین "!
با این کلمات او سوار کردن.
فقط در گوشه ای از خیابان ، او را به مردی با رنگ گلدان ، که از او خواست ملاقات اگر او
برادران ترک کرده بود. "شما را به شیطان!" D' Urberville گفت.
تس باقی مانده است جایی که او در حالی که طولانی شد ، تا حس سرکش ناگهانی از بی عدالتی
باعث منطقه چشم او را با عجله به آنجا اشک گرم متورم.
شوهر او ، فرشته کلر خود را ، مانند دیگران ، رسیدگی به حال اندازه گیری سخت به او ؛
قطعا او بود! او قبل از بستری هرگز چنین
فکر ، اما او قطعا!
هرگز در زندگی او -- او می تواند آن را از ته روح او قسم می خورم -- به حال او تا کنون
در نظر گرفته شده برای انجام اشتباه و در عین حال این سخت قضاوت آمده بود.
گناهان او را هر چه باشد ، آنها گناهان را از قصد نیست ، اما بی ملاحظگی ، و به همین دلیل
باید او شده اند مجازات بنابراین مصرانه؟
او عاشقانه کشف و ضبط اولین تکه کاغذ است که به دست آمد ، و scribbled
خط زیر : O چرا شما مرا درمان monstrously ،
فرشته!
من آن را سزاوار نیست. من فکر کردم آن همه بیش از دقت است ، و من
می تواند ، هرگز هرگز شما را ببخشد! شما می دانید که من قصد به اشتباه
-- چرا شما تا به من ستم؟
شما که ظالمانه و بی رحمانه در واقع! من سعی خواهد کرد تا شما را فراموش کرده ام.
این همه بی عدالتی من در دست های خود را دریافت کرده است!
T.
او را تماشا تا پستچی گذشت ، فرار او را با رساله او ، و سپس دوباره
در زمان مکان بی میل خود را در داخل پنجره ، پانل.
این فقط به عنوان می خواهم که به خوبی به نوشتن به نوشتن tenderly.
چگونه می تواند راه او را به التماس؟ واقعیت تغییر نکرده بود : اما بدون مطلب جدید وجود دارد
رویداد برای تغییر نظر او.
این رشد تیره تر ، آتش ، نور درخشان بیش از اتاق.
بزرگترین دو نفر از کودکان جوان تر با مادر خود چهار رفته اند ؛
کوچکترین ، سن خود را اعم از سه و نیم سال به یازده ، همه در سیاه و سفید
frocks ، دور اجاق پر حرف افراد کمی خود را جمع آوری شد.
تس در طول آنها پیوست ، بدون روشنایی شمع.
"این است که شب گذشته است که ما در اینجا باید خواب ، عزیزان ، در خانه که در آن ما
به دنیا آمد ، او گفت : به سرعت. "ما باید به آن فکر می کنم ما شایسته نیست؟"
همه آنها ساکت شد و با impressibility سن آنها آنها آماده بودند
به شکفتن به اشک در تصویر قطعیت او مصرانه خواست به حال ، هر چند از همه
روز تاکنون آنها شادی به حال در این ایده یک مکان جدید.
تس تغییر موضوع. او گفت : "بخوان برای من ، عزیزان ،".
"آنچه در آواز ما؟"
"هر چیزی که می دانید ، من مهم نیست."
یک مکث گذرا وجود دارد و آن ، شکسته شد و برای اولین بار ، در یک توجه داشته باشید کمی آزمایشی و پس از آن
صدای دوم آن را تقویت ، و سوم و چهارم chimed هماهنگ ، با کلمات
آنها در یکشنبه مدرسه آموخته بود --
در اینجا ما غم و اندوه و درد رنج می برند ، در اینجا ما به بخش دیدار مجدد ؛
در بهشت نه بیشتر.
این چهار وب با انفعال بلغمی مزاج از افراد که مدتها پیش خواندم
حل و فصل این پرسش ، و آنجا که هیچ اشتباهی در مورد آن ، احساس وجود دارد که فکر بیشتر
لازم نیست بود.
با ویژگی های تیره و تار به سختی برای تلفظ کردن هجا آنها ادامه داد : به احترام به
مرکز آتش مثل نور سوسو ، یادداشت ها از جوانترین ضلالت به مکث
از بقیه است.
تس تبدیل شده از آنها ، و رفت و دوباره به پنجره.
تاریکی بود اکنون بدون کاهش یافته است ، اما او با قرار دادن صورت خود را به سمت به عنوان اینکه به همکار
را به دل تنگی.
این در واقع برای پنهان کردن اشک او است.
اگر او تنها می تواند آنچه را که کودکان بودند آواز باور اگر او فقط مطمئن بودند ، چگونه
مختلف همه در حال حاضر خواهد بود ، چگونه با اطمینان او آنها را به مشیت الهی را ترک کرده و
پادشاهی در آینده آنها!
اما ، در به طور پیش فرض از آن ، آن را behoved او را به انجام کاری ، به مشیت خود ، برای
به تس ، به عنوان به نه میلیون تعداد کمی از دیگران ، طنز مخوف در وجود داشت
خطوط شاعر --
در عریانی مطلق نیست اما انتهایی ابرها از شکوه و عظمت ما آمده ایم.
خود او و مانند ، تولد او مصیبت از اجبار شخصی تحقیر آمیز بود ،
چیزی که gratuitousness در نتیجه به نظر می رسید برای توجیه ، و در بهترین حالت می تواند تنها
تسکین دادن.
در سایه از جاده مرطوب او به زودی مادر خود را با 'قد بلند لیزا لو تشخیص و
آبراهام. pattens خانم Durbeyfield کلیک کردن به
درب ، تس و آن را باز کرد.
جوآن "، گفت :" من می بینم آهنگ اسب در خارج از پنجره.
"کسی HEV نامیده می شود؟" "نه ، گفت :« تس.
کودکان توسط آتش به شدت به او نگاه و زمزمه یکی از --
تس ، گفت : ":" چرا ، تس ، آقایی سوار بر اسب ،! "" او تماس نمی گیرم.
"او به من در عبور از صحبت کرد."
"که نجیب زاده بود؟" مادر خواست. "شوهر شما؟"
"نه. او هرگز به هرگز می آیند ، پاسخ داد : "تس در
ناامیدی سنگی.
"پس چه کسی بود؟" "اوه ، شما باید بخواهید نه.
شما او را دیده قبل ، و به همین ترتیب I. "،" آه!
ولی آنچه را که گفتید؟ "جوآن جالب گفت.
"من شما را هنگامی که ما در محل سکونت ما در Kingsbere به فردا حل و فصل -- هر
کلمه است. "شوهرش ، او گفته بود.
با این وجود به نظر می رسد آگاهی است که در یک مفهوم فیزیکی این مرد به تنهایی شوهرش بود
برای وزن بیشتر او و.