Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XLV
تا این لحظه او تا به حال ندیده و یا شنیده از D' Urberville از زمان خروج او
از Trantridge.
با خصومت روبرو شدن در یک لحظه سنگین آمد ، یکی از تمام لحظات محاسبه اجازه آن
ضربه با حداقل شوک عاطفی.
اما چنین unreasoning حافظه است که ، هر چند او ایستاده وجود دارد ، آشکارا و به palpably
تبدیل مرد ، که sorrowing برای بی نظمی های گذشته خود بود ، ترس او غلبه ،
فلج جنبش خود را به طوری که او نه عقب نشینی و نه پیشرفته است.
فکر می کنم از چه سرچشمه گرفته از آن لقاء هنگامی که او را دیدم از آن تاریخ و زمان آخرین ، و
ناگهان آن در حال حاضر!...
ناخشنودی خوش تیپ همان وضع وجود دارد ، اما در حال حاضر او به تن منظمی کمرنگ ،
سبیل های از مد افتاده ، سبیل سمور داشتن ناپدید شده و لباس خود را به نیمه
روحانی اصلاح که تا به حال تغییر
بیان خود را به قدر کافی به انتزاعی شیک پوشی از ویژگی های خود ، و به مانع
اعتقاد دوم خود را در هویت خود است.
به حس تس ، فقط در اول ، bizarrerie رنگ پریده ، عدم تجانس ترسناک وجود دارد ، در
ماه مارس این کلمات موقر از کتاب مقدس از چنین دهان.
این زیر و بمی صدا خیلی آشنا است ، کمتر از چهار سال قبل از آن ، به گوش او را آورده بود
عبارات هدف از چنین واگرا است که قلب او کاملا بیمار در طنز شد
کنتراست.
کمتر اصلاحات از یک تبدیل شد.
منحنی های سابق از احساسات مدوله شده به خطوط از شور و شوق عبادتی بودند.
شکل لب که seductiveness به معنای به حال در حال حاضر ساخته شده بودند برای بیان تضرع ؛
تب و تاب بودن در گونه که دیروز می تواند ترجمه به عنوان riotousness evangelized بود
به روز به شکوه و جلال وارسته
تعصب لفاظی ، نفس پرستی تبدیل شده بود ، الحاد ، Paulinism چشم جسورانه نورد
بود که بر اساس فرم خود در زمان با تسلط از جمله در حال حاضر با مخابره فلش
انرژی بی ادب theolatry که تقریبا سبع بود.
آن سیاه و سفید angularities که چهره اش را که خواسته های خود استفاده کرده بودند
خنثی در حال حاضر وظیفه در به تصویر کشیدن backslider اصلاح ناپذیر که اصرار
پس از بازگشت دوباره میتواند کم لطفی خود را در منجلاب فرو بردن.
lineaments ، به عنوان مثل ، به نظر می رسید به شکایت.
آنها از مفهوم ارثی خود را برای مشخص کردن منحرف شده بود
برداشت که طبیعت آنها قصد ندارند.
عجیب است که ارتفاع بسیار خود سوء استعمال بود ، که به منظور بالا بردن به نظر می رسید
را جعل کند. با این وجود می تواند از آن می شود به طوری؟
او احساسات خسیس دیگر اعتراف کند.
D' Urberville اولین مرد شریر که از شرارت خود را به تبدیل نیست
صرفه جویی در روح خود زنده است ، و چرا باید او خیال آن را در او غیر طبیعی؟
این بود ، اما استفاده از اندیشه که تا به حال شده است او را در جلسه خوب جدید jarred
کلمات در یادداشت های قدیمی بد.
بیشتر گناهکار ، بیشتر سنت بود لازم به شیرجه رفتن به دور نیست
به تاریخ مسیحی به کشف کنند که. برداشت چنین به عنوان این نقل مکان کرد او
مبهم ، و بدون definiteness سخت است.
به محض این که مکث بی غیرت از تعجب او اجازه خواهد داد که او را به هم بزنید ، او را
ضربه بود به تصویب در خارج از دید او. او به وضوح او را تشخیص نداشته با این حال در
موقعیت خود را در برابر خورشید.
اما لحظه ای که او دوباره نقل مکان کرد او را به رسمیت شناخته شده است.
اثر بر عاشق قدیمی خود را الکتریکی ، به مراتب قوی تر از اثر او
حضور بر او.
آتش او ، حلقه پر سر و صدا از فصاحت او ، به نظر می رسید به بیرون رفتن از او.
لب او جنگیدند و به زیر کلمات که بر آن دراز می لرزید ، اما آنها را به آن ارائه
می تواند تا زمانی که او با آن روبرو.
چشم او ، پس از نگاه اول خود را بر چهره اش ، confusedly در هر آویزان
جهت اما... او ، اما در یک جهش ناامید آمد هر چند ثانیه یکبار است.
این فلج به طول انجامید ، با این حال ، اما یک زمان کوتاه ، برای انرژی تس با بازگشت
آتروفی او ، و سرعتی که او قادر بود در گذشته انبار غله و بعد او راه می رفت.
به محض این که او می تواند منعکس کننده ، او را وحشت زده شود ، این تغییر در نسبت خود را
سیستم عامل.
او که ابطال سیستم هلاک کننده خود را به شکل دراورده شده بود در حال حاضر در کنار روح بود ، در حالی که او باقی ماند
دوباره ساخته نشده است.
و ، همانطور که در افسانه ، آن که تصویر Cyprian خود را به طور ناگهانی ظاهر شده بود شده بود
پس از محراب خود ، به موجب آن آتش کشیش خوب تقریبا خاموش شده بود.
او بدون چرخاندن سر او رفت.
او به نظر می رسید با حساسیت به پرتوهای چشمی عطا -- حتا از او
پوشاک -- تا زنده به او زل زل نگاه کردن خیالی که ممکن است استراحت بر او را از
خارج از آن انبار.
تمام راه را در امتداد به این نقطه قلب او سنگین با غم و اندوه غیر فعال شده بود و اکنون
تغییر در کیفیت مشکل آن وجود دارد.
که گرسنگی برای محبت بیش از حد طولانی نکردن زمان جا به جا شده توسط تقریبا
حس فیزیکی گذشته سنگدل که هنوز هم او را engirdled.
تشدید هوشیاری خود را از خطا به ناامیدی عملی ، شکسته
تداوم بین وجود زودتر و حال او را ، که او امیدوار بود ، بود
، بعد از همه ، و نه صورت گرفته است.
Bygones هرگز bygones کامل خواهد بود تا او گذشته خودش بود.
بنابراین آن را جذب او ، بخش شمالی لین بلند خاکستر را در گوشه راست recrossed و
در حال حاضر شاهد قبل از راه او صعودی whitely بلند همراه است که حاشیه
باقی مانده از سفر او نهاده شده است.
سطح خشک آن کم رنگ کشیده شده به شدت به بعد ، ناگسستنی توسط یک شکل واحد ،
وسیله نقلیه ، و یا علامت ، صرفه جویی در برخی از اسب مدفوع قهوه ای گاه به گاه که خال خال سرد خود را
خشکی در اینجا و آنجا.
در حالی که به آرامی breasting این تس صعود از رد پای پشت او آگاه شد ،
و تبدیل او را دیدم نزدیک که به صورت شناخته شده -- تا عجیبی به عنوان accoutred
متدیست -- شخصیت در تمام
جهان روبرو می شوند به تنهایی در این سمت از قبر او خواست.
زمان زیادی وجود ندارد ، با این حال ، برای فکر و یا گریز ، و او را به عنوان به همراه داشت
به آرامی به عنوان او می تواند به ضرورت اجازه دادن به او سبقت گرفتن بر او.
او را دیدم که او ، کمتر از سرعت راه رفتن خود را هیجان زده بود از احساسات
در درون او. "تس" او گفت.
او سرعت را بدون به دنبال دور slackened.
"تس" تکرار کرد. "من به آن است -- الک D' Urberville."
او سپس به او نگاه کرد ، و او آمد.
من آن را ببینید ، او پاسخ داد : "بطور سرد.
"خوب -- است که همه؟ این حال من سزاوار نه بیشتر!
البته ، "او را با خنده اندکی افزود :" چیزی مضحک وجود دارد
چشمان خود را در دیدن من مثل این.
اما -- من قرار داده تا با آن.... من شنیده ام شما دور رفته بود و هیچ کس می دانستند
که در آن است. تس ، شما تعجب است که چرا من به دنبال شما؟ "
"من ، و نه و من که شما تا به حال با تمام قلب من ، نه!"
بله -- شما ممکن است به خوبی آن را می گویند ، "بازگشت ظالمانه ، حرکت آنها به بعد با هم ، او
با آج تمایلی.
"اما من اشتباه نیست ؛ من التماس دلیل این که شما ممکن است منجر به انجام این کار در توجه به
اگر شما متوجه آن -- چگونه ظهور ناگهانی خود را به من unnerved پایین وجود دارد.
بود ، اما لحظه ای متزلزل و با توجه به آنچه شما را مجبور به من شده است ، آن را
طبیعی به اندازه کافی بود.
اما به من از طریق آن کمک کرد -- هر چند شاید شما فکر می کنید من یک حیله برای گفت
-- و بلافاصله پس از آن احساس کردم که همه افراد در جهان که بود من
وظیفه و تمایل برای نجات از غضب
آمده -- استهزاء اگر دوست دارید -- زنی که من تا به حال grievously ستم آن شخص بود.
من با این منظور تنها در نظر - - چیزی آمده است. "
کوچکترین ورید از استهزاء کردن در کلمات خود را از پاسخ دفاعی وجود دارد : "آیا شما را نجات داد
خودتان ارسال شود؟ خیریه در خانه شروع می شود ، آنها می گویند. "
"من انجام داده اند هیچ چیز!" گفت که او بی تفاوتی.
"بهشت ، به عنوان من گفتن hearers من شده اند ، انجام داده است همه.
هیچ مقدار از تحقیر که شما می توانید بر من بریزید ، تس ، برابر آنچه من
ریخته بر خودم -- آدم های قدیمی از سال های پیشین من!
خب ، این یک داستان عجیب و غریب است ، باور کنید یا نه ، اما من می توانم شما بدان معنی است که از طریق آن
تبدیل من در مورد آورده شد ، و من امیدوارم که شما ارسال خواهد شد به اندازه کافی حداقل به علاقه مند
گوش دهید.
آیا تا کنون شنیده ام به نام کشیش بخش از Emminster -- شما باید انجام شود انجام -- قدیمی
آقای کلر یکی از جدی ترین مدرسه خود را یکی از مردان چند شدید چپ در
کلیسای ، پس نه به عنوان افراطی شدید
بال از مؤمنان مسیحی است که با من در بسیاری من پرتاب ، اما کاملا
استثنا در میان روحانیت تاسیس شده ، جوانتر از آنها به تدریج attenuating
آموزه های واقعی توسط sophistries خود را ،
تا آنها هستند ، اما سایه از آنچه بودند.
من فقط از او در سوال از کلیسا و دولت متفاوت است -- این تفسیر از
متن ، بیرون آمدن از میان آنها می شود و آنچه جداگانه ، میگوید Lord' -- که همه.
او که من قویا براین باورم شده است به معنی فروتن نجات روح بیشتر در است
این کشور از هر انسان دیگری شما می توانید نام است.
شما باید از او شنیده است؟ "
او گفت : "من" است.
"او به Trantridge دو یا سه سال پیش آمد که از طرف برخی از میسیونری موعظه
جامعه و من ، عضو رنجور بود که من ، او را توهین زمانی که خود را در
disinterestedness ، او سعی کرد با من عقل و راه را به من نشان بدهید.
او رفتار من ، خشم ، او به سادگی گفت که برخی از روز من باید دریافت
اولین ثمرات روح -- که کسانی که به مسخره می کنند گاهی اوقات باقی مانده را به دعا.
سحر و جادو عجیب و غریب در کلمات او وجود دارد.
آنها به ذهن من غرق کرد. اما از دست دادن مادر من به من ضربه بیشتر و
من با درجات برای دیدن روشنایی روز آورده بود.
از آن زمان به بعد میل یک من بر این دیدگاه درست را به دیگران به دست شده است ، و آن این است
آنچه که من در تلاش بود تا انجام به روز ، هر چند از آن است که تنها به تازگی که من موعظه
در همین نزدیکی ها.
ماه های اول وزارت من شده اند در شمال انگلستان از جمله صرف
غریبه ها ، جایی که من ترجیح به ساخت اولین تلاش دست و پا چلفتی ام ، بنابراین به عنوان به دست آوردن
شجاعت قبل از تحت که شدیدترین از
همه آزمون صداقت یکی از ، از پرداختن به کسانی که که شناخته شده ، شده اند و
اصحاب فرد در روز از تاریکی.
اگر شما تنها می تواند در آن می دانیم ، تس ، لذت بردن از داشتن یک سیلی خوب در خود ، من
مطمئن -- "
آیا با آن نیست! "او گریه شور و حرارت ، او تبدیل به دور از او
به سنگچین توسط ایستگاه فرعی ، که در آن او به خودش خم.
"من نمی توانم باور چنین چیزهایی ناگهانی!
من احساس می کنم خشمگین با شما برای صحبت کردن برای من مثل این ، وقتی شما می دانید -- وقتی که شما می دانید
چه آسیبی به شما انجام داده ام من!
شما ، و کسانی که مانند شما ، را پر از لذت بر روی زمین خود را با ساخت زندگی
مانند من تلخ و سیاه و سفید با غم و اندوه ، و سپس آن را یک چیز خوب است ، وقتی که باید
به اندازه کافی از آن ، از تامین امنیت فکر می کنم
لذت خود را در بهشت با تبدیل شدن به تبدیل!
بیرون بر از جمله -- من در شما باور نیست -- من از آن نفرت "!
"تس" او تاکید کرد که "صحبت نمی کنم تا!
این برای من مثل یک ایده جدید و با نشاط آمد! و شما من را باور نداری؟
نظر شما باور نمی کنید؟ "" تبدیل خود را.
طرح شما از دین است. "
"چرا؟" او با صدای او کاهش است.
"از آنجا که یک مرد بهتر از شما در چنین باور است."
"چه دلیل یک زن!
این مرد بهتر است؟ "" من می توانم به شما بگویم. "
"خب ، او اعلام کرد ، خشم در زیر کلمات خود را آماده ظاهری تا بهار در یک
اطلاع لحظه ، "ممنوع خدا است که باید بگویم من یک مرد خوب -- شما می دانید و من نمی
چنین چیزی می گویند که هیچ.
من به خوبی ، واقعا ، اما تازه واردان را ببینید دورترین گاهی اوقات ".
"بله ، او در پاسخ متاسفانه. "اما من نمی توانم باور در تبدیل خود را به
روح جدید.
چشمک می زند مانند شما احساس می کنید ، الک ، من می ترسم دوام ندارند! "
بنابراین صحبت کردن او را از پلکان که او تمایل به حال تبدیل شده ، و با آن روبرو
او را ، که بر روی ان چشمان او ، سقوط معمولی بر اساس قیافه و فرم آشنا ،
باقی مانده فکر او.
مرد تحتانی آرام به او بود در حال حاضر ، اما آن را قطعا استخراج شد ، و نه حتی
به طور کامل تسخیر کرده است. "آیا به من نگاه کن می خواهم که نیست!" او گفت :
ناگهان.
تس ، که کاملا ناخودآگاه عمل و وضع او شده بود ، فورا به عقب نشینی
زل زل نگاه کردن تیره بزرگ از چشم او ، stammering با خیط و پیت ، "من فرمودید!"
و در او احیا احساسات رنجور بود که اغلب به او می آیند
قبل ، که در ساکن خیمه جسمانی است که با آن طبیعت به حال وقف
وی به نحوی انجام اشتباه بود.
"نه ، نه! فرمودید من نیست.
اما از شما پوشیدن حجاب برای مخفی کردن به نظر می رسد خوب شما ، چرا شما نه آن را پایین نگه دارید؟ "
او حجاب را پایین کشید و گفت عجله ، "به طور عمده برای نگه داشتن باد."
ممکن است خشن به نظر می رسد از من به مانند این دیکته ، "او در ادامه ،" اما بهتر است که من
نباید نگاه بیش از حد اغلب بر شما.
این ممکن است خطرناک باشد باشد. "" SSH! "گفت : تس.
"خوب ، چهره زنان بیش از من قدرت بیش از حد به حال در حال حاضر برای من به ترس
آنها را!
مبلغ تا هیچ ربطی به مانند آنها با ؛ و آن را به من یاد زمان های قدیمی
که من فراموش کرده ام! "
پس از این گفتگو خود را به اظهار گاه به گاه در حال حاضر و پس از آن کاهش یافته آنها به عنوان rambled
به بعد ، تس از درون بدانم تا چه حد او با او بود ، و شهوت و میل به ارسال
او دستور مثبت بازگشت.
اغلب زمانی که آنها به دروازه آمد و یا سنگچین که آنها پیدا کردند آن را برعهده رنگ آمیزی با رنگ قرمز و یا
نامه آبی برخی از متن کتاب مقدس ، و او از او خواست اگر او می دانست که در شده بود
درد به منتشر کردن این اطلاعیه.
او به او گفت که انسان توسط خود و دیگران بودند که کار با به کار شد
او را در آن منطقه ، به رنگ این یادآوری که به هیچ وجه سمت چپ ممکن است
محاکمه نشده که ممکن است دل نسل شریر حرکت می کند.
در طول جاده را لمس نقطه ای به نام "صلیب در دست است."
از تمام نقاط روی زمین بلند بلیچ و متروک این بی کس بود.
تا کنون از جذابیت است که در حالت های افقی توسط هنرمندان به دنبال حذف شد و مشاهده
دوستداران برای رسیدن به نوع جدیدی از زیبایی ، زیبایی منفی لحن غم انگیز است.
نام خود را از ستون سنگی که ایستاده بود در آنجا انجام گرفت ، یکپارچه عجیب و غریب بی ادب ،
از ناشناخته قشر در هر معدن محلی ، که در آن تقریبا حک شده بود و دست انسان است.
حساب متفاوت از تاریخ آن داده شد و ادعا.
برخی از مقامات اظهار داشت که یک صلیب فداکارانه یک بار نعوظ کامل را تشکیل داده بود
آنها ، که عتیقه حاضر شد جز دست پاچه شدن و بعضی دیگر که سنگ آن را به عنوان
ایستاده بود تمام شد ، و آن شده بود ،
ثابت وجود دارد ، خود را به علامت مرز یا محل ملاقات.
به هر حال ، هر منشاء عتیقه بود و چیزی شیطانی است ، و یا
موقر ، با توجه به خلق و خوی ، در صحنه است که در میان آن آن می ایستد ، رسیدگی چیزی برای
بلغمی مزاج بیشتر رهگذر تحت تاثیر قرار دادن.
وی بیان کرد : "من فکر می کنم من باید به شما در حال حاضر ترک ،" جلب کرد ، چرا که آنها نزدیک به این نقطه.
"من در Abbot's Cernel موعظه در شش در این شب ، و راه من نهفته است در سراسر.
از اینجا مناسب است.
و من شما را ناراحت تا حدودی بیش از حد ، Tessy -- من می توانم ، نه نمی خواهد ، می گویند چرا.
من دور ، باید برود و قدرت.... چگونه است که صحبت می کنید تا روان در حال حاضر؟
چه کسی آموخته است شما از جمله انگلیسی خوب است؟ "
"من آموخته اند که چیز ها را در مشکلات من ،" او گفت : evasively.
"چه مشکلات شما تا به حال" او یکی از اولین گفت : -- تنها
که به او مربوط است.
D' Urberville قطع زده شد. "من هیچ چیز از این تا کنون می دانستند!" او بعدی
زمزمه. "چرا به من نمی نوشتن زمانی که شما احساس
مشکل خود را؟ "
او پاسخ ، و او را به سکوت را با اضافه کردن شکست : "خوب -- شما به من دوباره مراجعه کنید."
نه ، او جواب داد : ". "آیا دوباره نمی آمد نزدیک من!"
"من فکر می کنم.
اما قبل از ما بخشی را به اینجا می آیند. "او موفق شد تا ستون.
"این یک بار در صلیب مقدس بود.
آثار در مرام و منش من نیست ، اما من به شما ترس در لحظات -- به مراتب بیشتر از شما نیاز به ترس من
در حال حاضر و برای کاهش ترس من ، دست خود را بر دست سنگ است که قرار داده ، و سوگند که
شما به من دچار وسوسه کردن هرگز -- charms یا راه خود را را ".
"خوب خدا -- چگونه می تواند به شما بپرسید چه طوری غیر ضروری است!
است که دورتر از اندیشه من است! "
بله -- اما قسم می خورم. "تس ، نیمی از وحشت ، داد راه خود را به
ابرام ، دست خود را بر سنگ قرار داد و قسم می خورد.
او ادامه داد : "من متاسفم شما مؤمن نیست ،" ، "که برخی از کافر باید
نگه از شما و ذهن شما را بی قراری.
اما بیشتر در حال حاضر.
حداقل در خانه من می توانم برای شما دعا کنید و من خواهد شد ؛ و چه کسی می داند که چه چیزی نیست ممکن است رخ دهد؟
هستم خاموش است. خداحافظ!
او به شکار دروازه در پرچین تبدیل شده و بدون اجازه دادن به چشمان او دوباره استراحت
بر او افتاده و خارج در سراسر پایین را در جهت لرزاند Abbot's
Cernel.
همانطور که او راه می رفت سرعت خود را نشان داد اغتشاش ، و توسط و ، تا اگر تحریک سابق
فکر ، او را از جیب خود را کوچک کتاب جلب کرد ، در بین برگ که بود
تا خورده نامه ، فرسوده و خاکی از مقدار دوباره خواندن.
D' Urberville باز نامه ای. چند ماه پیش از این به تاریخ شد
زمان ، و توسط کشیش بخش کلر به امضا رسید.
در این نامه با ابراز شادی حقیقی نویسنده در تبدیل D' Urberville's آغاز شد ،
و او را برای محبتهایش تشکر شده در ارتباط با کشیش بخش
موضوع.
ابراز اطمینان آقای کلر گرم برای بخشش D' Urberville's سابق
انجام و علاقه خود را در طرح های مرد جوان برای آینده.
او ، آقای کلر ، بسیار دوست داشته برای دیدن D' Urberville در کلیسا به که
وزارت او سال های بسیاری از زندگی خود اختصاص داده بود ، و به او کمک کرده
کالج الهیات که پایان را وارد کنید ؛
اما از آنجایی که خبرنگار خود را احتمالا به مراقبت نداشته برای انجام این کار حساب کاربری بر روی
تاخیر آن را شامل است ، او انسان را به اصرار بر برترین آن نیست
اهمیت است.
هر مرد باید کار او به عنوان بهترین کار ، و در این روش که نسبت به آن او احساس
impelled توسط روح. D' Urberville خواندن و دوباره خواندن این نامه ،
و به نظر می رسید به خود مسابقه طلبانه.
او همچنین به برخی از معابر از یادداشتها دفعات بازدید : او راه می رفت تا چهره اش آرامش را به عهده گرفت ،
و ظاهرا تصویری از تس دیگر مشکل ذهن او.
او در عین حال در امتداد لبه تپه که نزدیکترین خانه راه خود را دراز نگه داشته بود.
در داخل فاصله یک مایل او ملاقات چوپان انفرادی است.
"چه معنای آن سنگ های قدیمی من گذشت؟" او از او پرسید.
"همیشه یک صلیب مقدس؟" "صلیب -- نه ؛' twer صلیب نیست!
'تیس چیزی از بد فال ، خانم
این بار wuld از سوی روابط تبه کار که شکنجه شده بود ، قرار گرفت
دقیقی ارایه دست خود را به یک نوشته و پس از آن آویزان وجود دارد.
استخوان قرار زیر است.
آنها می گویند او روح خود را به شیطان فروخته می شوند ، و او در بار راه می رود. "
او مورت ریزه اندام در این اطلاعات به طور غیر منتظره وحشتناک احساس و چپ
مرد انفرادی پشت سر او.
این هوای گرگ و میش بود زمانی که وی به خود جلب کرد نزدیک به Flintcomb خاکستر ، و در خط در
ورود به دهکده او یک دختر و معشوق خود را بدون رعایت آنها نزدیک
او.
آنها به صحبت کردن بدون اسرار و صدای بی عرقه روشنی از زن جوان ، در
پاسخ به لهجه گرم تر از مرد ، به هوای سرد به عنوان یکی از گسترش
تسکین دهنده است چیزی که در افق تاریک ،
پر از ابهام راکد که بر اساس آن هیچ چیز دیگری نفوذ.
برای یک لحظه صدای تشویق می کردند ، تا او استدلال که این قلب از تس
مصاحبه به حال منشا آن ، از یک طرف و یا از سوی دیگر ، در همان جاذبه که تا به حال
مقدمه ای به مصیبت او.
وقتی که او نزدیک آمد ، دختر serenely تبدیل شده و به رسمیت شناخته شده او ، مرد جوان
پیاده روی کردن در خجالت است.
زن Izz Huett ، که علاقه به گشت تس بلافاصله جایگزین او بود
خود رسیدگی است.
تس بود توضیح بسیار به وضوح نتایج آن ، و Izz ، که یک دختر از تدبیر بود ،
شروع به امر خود او را کمی ، فاز که تس تنها شاهد صحبت می کنند.
"او نهال Amby ، اختتامیه جشنواره صنعت چاپ استفاده می شود که گاهی می آیند و به کمک داشت Talbothays ،
توضیح داد : بی تفاوتی است. "او در واقع پرسش و متوجه است که من
به اینجا آمده بود ، و به من به دنبال.
او می گوید : او در عشق WI من این دو سال بوده است.
اما من به سختی او را پاسخ داده شده است. "
>
فصل XLVI
چند روز پس از سفر بیهوده خود را پشت سر گذاشته بود ، و تس بود afield در.
باد خشک زمستانی هنوز منفجر ، اما روی صفحه نمایش از موانع کاهگلی بنا در
چشم از انفجار نگه داشته نیروی خود را دور از او قرار دارد.
در سمت پناه بود شلغم برش دستگاه ، که رنگ آبی روشن رنگ جدید
تقریبا آوازی به نظر می رسید در صحنه در غیر این صورت تسخیر کرده است.
روبروی مقابل آن بود ، تپه بلند یا "قبر" ، که در آن ریشه شده بود
حفظ از اوایل زمستان است.
تس در پایان کشف ایستاده بود ، سفت کردن با بیل - قلاب الیاف
و زمین را از هر ریشه ، و پرتاب آن را بعد از عمل را به دستگاه برش.
یک مرد به چرخاندن دسته دستگاه و از طریق آن آمد
تازه برش سوئدی ، که بوی تازه که رنگ زرد تراشه برای تلفن های موبایل همراه بود
باد snuffling ، صدای فش فش هوشمند
برش پره و choppings قلاب در دست چرم دستکشهایش ریخته تس.
وسعت زمین به جریب گسترده ای از brownness خالی کشاورزی ، ظاهری که سوئدی ها بود
شده کشیده بود ، شروع به راه راه در ولز تیره تر قهوه ای ، به تدریج گسترش
به ribands.
در امتداد لبه هر یک از این چیزی رخنه کرد بر ده پاها ، حرکت بدون عجله
و بدون استراحت به بالا و پایین کل طول این زمینه ، دو اسب بود و
یک مرد ، گاوآهن بین آنها ،
تبدیل کردن زمین پاک را برای کاشت بهار.
برای ساعت ها ، هیچ چیز درد یکنواختی سیاه از چیزهایی است.
پس از آن ، به مراتب فراتر از شخم ، تیم ، یک ذره سیاه و سفید دیده می شود.
از گوشه ای از نرده آمده بودند ، که در آن یک فاصله وجود دارد ، و تمایل آن بود
تا شیب ، نسبت به مرد سوئدی ، یک برش است.
از نسبت نقطه صرفا آن را به شکل ninepin پیشرفته ، و
به زودی تصور می شود یک مرد در سیاه و سفید ، وارد شده از جهت Flintcomb
خاکستر دارند.
انسان در دستگاه برش ، داشتن چیز دیگری برای انجام با چشم خود ، به طور مستمر مشاهده
وارد است ، اما تس ، که اشغال شده بود ، ، او را تا همدم او را درک نمی
کارگردانی توجه خود را به روش خود.
بسیار دشوار بود او را جبار ، Groby کشاورز نیست ، بلکه یک در نیمه روحانی بود
صحنه و لباس ، که اکنون نماینده چه زمانی بوده است آزاد و آسان الک D' Urberville.
عدم داغ در موعظه او شور و شوق کمتر در مورد او در حال حاضر و مشاهده وجود دارد
حضور چرخ به نظر می رسید به او شرمسار.
زجر رنگ پریده بود در حال حاضر در صورت تس ، و او کشیده هود curtained خود را بیشتر
بیش از آن. D' Urberville آمدند و گفتند : بی سر و صدا --
"من می خواهم به صحبت شما ، تس."
"شما خودداری کرده اند و زمان آخرین درخواست من ، نزدیک من نمی آمدند!" گفت که او.
"بله ، اما من دلیل خوبی است." "خب ، آن را بگویید."
"این است که جدی تر از شما ممکن است فکر می کنم."
او نگاه دور برای دیدن او بودند شنید.
آنها در برخی از راه دور از مردی که تبدیل دستگاه برش بودند ، و حرکت
دستگاه ، بیش از حد ، به اندازه کافی مانع از کلمات الک رسیدن به گوش دیگر.
Urberville D' خود قرار داده تا به عنوان به تس صفحه از کارگر ، پشت خود را به
دومی. "این" او ، با هوس باز ادامه داد
پشیمانی.
در فکر روح و معدن که در هنگام آخرین ملاقات برای ما ، من نادیده گرفته شده برای پرس و جو به عنوان شما
شرایط دنیوی. شما را به خوبی لباس بودند ، و من فکر نمی کنم
از آن است.
اما من می بینم که آن سخت است -- سخت تر از آن استفاده می شود وقتی که من -- شما می دانستید -- سخت تر از
شما سزاوار. شاید یک معامله خوب از آن ، داشتن به من! "
او پاسخ دهد ، و او را تماشا inquiringly ، به عنوان ، با سر خم شده ، صورت خود را
به طور کامل توسط هود به نمایش ، او را از سر گرفت او را به سوئدی پیرایش.
او با رفتن با کار او احساس می کردم که بهتر می توانست او را در خارج از احساسات خود را نگه دارید.
"تس" ، او با آه از نارضایتی افزود : -- "مال شما خیلی بدترین مورد
من همیشه نگران بود!
من تا به حال هیچ ایده چه شده بود تا شما به من گفت.
بچه بد ذات و شیطان بود که من ناپاک که زندگی بی گناه!
سرزنش تمام معدن ها -- کسب و کار غیر متعارف تمام زمان ما در
Trantridge.
شما ، بیش از حد ، خون واقعی که من اما تقلید پایه ، یک جوان کور
چیزی که شما به امکانات!
من در تمام حرارت می گویند آن است که شرم برای پدر و مادر را به دختران خود را در چنین
جهل خطرناک از آب آلو و شبکههایی که ستمکاران ممکن است برای آنها را ، اعم از
انگیزه خود را به یکی از خوب و یا در نتیجه بی تفاوتی ساده. "
تس هنوز هم از گوش دادن ، پرتاب کردن یک ریشه کروی و مصرف
تا دیگری را با نظم خودکار ، کانتور محزون fieldwoman صرف
به تنهایی او را مارک.
"اما این است که من آمد می گویند ،" D' Urberville رفت.
"شرایط من این است. اند مادرم را از دست داده از شما در
Trantridge و مکان خود من است.
اما من قصد دارم به فروش آن ، و وقف خودم به کار میسیونری در آفریقا.
شیطان از دست فقیر من باید در تجارت ، بدون شک کنند.
با این حال ، آنچه من می خواهم از شما بپرسم این است ، آن را به شما قدرت را در من به انجام وظیفه ی من است -- به
جبران خسارت تنها من می توانم برای حقه بازی شما را که شده است ، به شما می شود من
همسر ، و با من برود؟...
من در حال حاضر این سند با ارزش به دست آمده است.
این آرزوی مرگ مادر من بود. "
او یک تکه از کاغذ پوست را از جیب خود جلب کرد ، با اندک بی مهارت
خجالت. "آن چیست؟" گفت که او.
"مجوز ازدواج است."
"O نه ، آقا -- نه" او گفت : به سرعت شروع به عقب.
شما نه؟ چرا؟ "
و او به عنوان سوال ناامیدی بود که به طور کامل نمی خواست
ناامیدی از وظیفه خنثی عبور D' صورت Urberville's.
این پدیده یک نشانه است که چیزی از عشق قدیمی خود را برای او بود
دوباره زنده شده است ، وظیفه و میل زد دست در دست.
مطمئنا ، او شروع دوباره ، در زنگ های تند و شدید بیشتر ، و پس از آن دور نگاه
کارگر که تبدیل دستگاه برش. تس ، بیش از حد ، احساس نشان داد که استدلال نمی توانست
به آن پایان داده می شد وجود دارد.
اطلاع رسانی انسان است که آقایی به او آمده بودند ، با آنها از او خواست به راه رفتن
راه کمی ، او با D' Urberville در سراسر زمینه گورخر راه راه نقل مکان کرد.
وقتی که آنها به اولین تازه شخم زده بخش او برگزار شد دست خود را برای کمک به او
بیش از آن ، اما او به جلو در قله های زمین رول پا به عنوان اگر او
نمی بینم او را.
"شما با من ازدواج نیست ، تس ، و من یک انسان احترام به خود را؟" او تکرار ، به محض
آنها بیش از شیارهای بود. "من می توانم."
اما چرا؟ "
"شما می دانید من هیچ محبت را برای شما است." "اما شما را به احساس می کنید که در زمان ،
شاید -- در اسرع وقت شما واقعا می تواند مرا ببخشد؟
"هرگز!"
"چرا اینقدر مثبت است؟" "من عاشق کسی دیگر ندارد."
کلمات به نظر می رسید به متعجب ساختن او. "شما؟" او گریه.
"کس دیگری؟
اما حس آنچه اخلاقا درست و مناسب هر وزن با شما نیست؟ "
"نه ، نه ، نه -- don't می گویند که!
"به هر حال ، پس از آن ، عشق خود را برای این مرد دیگر ممکن است فقط احساس عبور است که شما
غلبه بر -- "" -- نه "
"بله ، بله!
چرا که نه؟ "" من نمی تواند به شما بگویم. "
"شما باید به افتخار!" "خب پس...
من او را به ازدواج کرد. "
"ق" او بانگ زد و او مرده را متوقف و به او gazed.
من مایل نیستید برای گفتن -- من معنی نیست که "او التماس کرد.
"این یک راز است که در اینجا ، و یا در هر حال اما dimly شناخته شده است.
به شما ، لطفا شما ، نگه داشتن از سوال من؟
شما باید به یاد داشته باشید که ما اکنون غریبه است. "
"غریبه -- ما؟ غریبه! "
برای یک لحظه فلش از طنز قدیمی خود را مشخص چهره اش ، اما او determinedly
chastened آن را.
: «آن مرد شوهر؟ او پرسید : مکانیکی ، دلالت شده توسط نشانه
کارگر که تبدیل ماشین. "آن مرد!" او گفت : با افتخار.
"من فکر می کنم نه!"
که پس؟ "" بپرسید آیا آنچه که من نمی خواهید برای گفتن نیست! "
او التماس و فلش درخواست تجدید نظر او که او را از چهره روبترقی خود و ابتکار سایه
چشم.
D' Urberville آشفته بود. "اما من فقط به خاطر شما خواسته!" او
retorted به شدت مورد.
"فرشتگان آسمان -- خدا مرا ببخشد برای چنین بیان -- من به اینجا آمدند ، قسم می خورم ، به عنوان من
فکر برای خوب شما. تس -- نگاه don't من -- من نه می تواند ایستادن
شما به نظر می رسد!
هرگز وجود دارد از جمله چشم ، قطعا ، قبل از مسیحیت و یا از
-- من سر من از دست دادن نیست ، من به جرات نیست.
من خود را که نزد شما waked بود عشق من برای شما ، که من معتقد بودم ،
با تمام احساسات از جمله خاموش است. اما من فکر کردم که ازدواج ما ممکن است یک
تقدیس برای ما هر دو.
شوهر بی ایمان است توسط زن تقدیس ، و همسر بی ایمان است
تقدیس توسط شوهر ، به خودم گفتم.
اما برنامه من از من نقش برآب و من باید ناامیدی خرس "!
او moodily با چشمان خود را بر روی زمین منعکس می شود.
"متاهل است.
متاهل!...
خوب ، که تا ، "او اضافه کرد ، کاملا با آرامش ، پاره شدن مجوز به آرامی به
نیمه و قرار دادن آنها را در جیب خود ؛ "که مانع ، من باید کاری انجام دهید
خوب به شما و همسر خود ، هر کس او ممکن است.
پرسش های بسیاری وجود دارد که من وسوسه بپرسید ، اما من نمی خواهد انجام این کار ، البته ، در
مخالفت خود را با خواسته های شما.
گرچه ، اگر من می تواند شوهر خود را می دانم ، من راحت تر ممکن است او را به نفع و شما.
آیا او در این مزرعه؟ "" نه ، "او زمزمه.
"او دور است."
"دور؟ از شما؟
چه گونه از شوهر می تواند او را "" O ، علیه او صحبت می کنند!
آن را از طریق شما بود!
او متوجه شد -- "آه ، این!
این غم ، تس! "" بله. "
اما برای دور ماندن از شما -- به ترک شما را به این کار! "
"او من کار را ترک کنید!" او ، فریاد می springing به دفاع از یکی از غایب
با همه شور او.
"او آن را نمی دانند! با آرایش خود من است. "
سپس ، او نوشتن؟ "" من -- من نمی توانم به شما بگویم.
چیزهایی هستند که خصوصی به خودمان وجود دارد. "
: "البته که بدان معنی است که او نمی کند. شما همسرش تس عادلانه و خلوت من -- "
در ضربه او تبدیل شده به طور ناگهانی به دست او ؛ چرم گاومیش ، دستکش بر روی آن بود ، و او
را تصرف کردند تنها انگشتان چرم خشن که زندگی یا شکل آن را بیان کنم
درون.
"شما باید نیست -- شما باید" او گریه ترس و لغزش دست خود از دستکش
همانطور که از یک سوراخ از میز را ، می روم و آن را در درک او.
"O ، شما از بین برود -- برای به خاطر من و شوهرم -- رفتن ، در نام را آن گونه که مایلید تغییر دهید
مسیحیت! "
"بله ، بله ، من ،" او گفت : به طور ناگهانی و thrusting دستکش به او ، او تبدیل
را ترک کنند.
مواجهه با گرد ، با این حال ، او گفت ، "تس ، به عنوان خدا است قاضی من ، من به معنای هیچ حیله
گرفتن دست خود را! "
pattering hoofs در خاک این زمینه ، که آنها خود را در به حال متوجه شده
اشتغال ذهنی ، متوقف نزدیک در پشت آنها ، و صدا به گوش او رسید :
"شیطان انجام دور از محل کار خود را در این زمان روز O'؟ "
فارمر Groby دو چهره از راه دور espied بود ، و به حال inquisitively
سواری در سراسر ، برای یادگیری آنچه کسب و کار خود را در این زمینه خود را بود.
آیا می خواهم که به او صحبت می کنند نیست! "D' Urberville گفت ، چهره اش لکه های سیاه با
چیزی بود که مسیحیت نیست. "در واقع آقا!
و کدام یک از اواسط pa'sons متدیست باید با او انجام دهید؟ "
"بچه چه کسی است؟ D' Urberville خواسته است ، تبدیل به تس.
او رفت و در نزدیک کردن به او.
"برو -- من می توانم به شما التماس" او گفت. "چه!
و شما را ترک که جبار؟ من می توانم چهره اش را ببینید که چه ادم خشن و زمخت او است. "
"او به من صدمه دیده است نیست.
او در عشق با من نیست. من می توانم در روز بانوی ترک کنند. "
"خب ، من حق اما به اطاعت ، گمان می کنم.
اما -- خوب ، خداحافظی "
مدافع او ، آنها او بیش از ضارب خود را مخوف ، با اکراه داشتن
ناپدید شد ، کشاورز به توبیخ خود را ، که تس در زمان با ادامه داد
بزرگترین خنکی ، که نوع حمله که مستقل از سکس.
به عنوان یک استاد این مرد از سنگ ، که او را بسر برده اگر او تا به حال جرات ،
تقریبا یک تسکین پس از تجارب پیشین خود را است.
او در سکوت به سمت قله از میدان که در صحنه او بود راه می رفت
کار ، در مصاحبه ای که صورت گرفته بود ، جایی که او به سختی جذب می شود
آگاه باشید که بینی اسب Groby تقریبا لمس شانه اش.
"اگر پس از توافق برای کار برای من تا روز بانوی شما را ، من خواهید دید که شما حمل
آن را ، "او growled.
"' OD پوسیدگی زنان -- در حال حاضر TIS یک چیز ، و "پس از آن TIS دیگر.
اما من قرار داده تا با آن دیگر! "
دانستن بسیار خوب است که زنان دیگر از مزرعه او را آزار و اذیت نه به عنوان او را مورد آزار و اذیت قرار داده
از او علی رغم برای کفپوش او یک بار دریافت کرده بود ، او را برای یک لحظه
تصویر آنچه که ممکن است در نتیجه اگر
او آزاد شده بود به پذیرش این پیشنهاد را فقط او را از همسر الک monied ساخته شده است.
این امر می باید او را برداشته به طور کامل از انقیاد ، نه تنها به حضور او
ظالمانه کارفرما ، بلکه به تمام جهان که به نظر می رسید او را خوار شمردن.
"اما نه ، نه" او گفت : نفس نفس "من نمی توانست او را به ازدواج در حال حاضر!
او آنقدر به من ناخوشایند است. "
در آن شب بسیار او شروع به نامه جذاب به کلر را از او ، اختفای او
سختی و اطمینان او را از محبت لایزال او.
هر کس که در جایگاه شده بود برای خواندن بین خطوط را دیده اند ، که در
تقریبا در نومیدی -- -- به عنوان پشت عشق بزرگ او ، برخی از ترس هیولا شد
برخی از احتمالات مخفی که اعلام نشده است.
اما دوباره او پلورال خود را به اتمام برساند ، او Izz خواسته بود تا با او بروم ، و
شاید او برای او اهمیتی نمی دهند.
او نامه را در جعبه اش قرار داده ، و تعجب است اگر آن را هرگز رسیدن به دست فرشته.
بعد از این وظایف روزانه خود را از طریق به شدت به اندازه کافی رفته بودند ، و در آورده
روز بود که از اهمیت بسیار به agriculturists -- روز Candlemas
نمایشگاه.
در این نمایشگاه بود که تعاملات جدید را به مدت دوازده ماه وارد
پس از متعاقب آن بانوی روز ، و کسانی که از جمعیت کشاورزی که فکر
تغییر مکان خود را بموقع در شهرستان شهر که این نمایشگاه برگزار شد حضور داشتند.
تقریبا تمام کارگران در مزرعه Flintcomb - Ash برای پرواز در نظر گرفته شده ، و در اوایل
صبح مهاجرت دسته جمعی به طور کلی در جهت شهر وجود دارد ، که غیر روحانی در
فاصله از ده تا دوازده مایل بر کشور پر از تپه.
اگرچه تس نیز به معنای ترک در روز چهارم ، او یکی از معدود بود که بود
به این نمایشگاه رفتن نیست ، داشتن امید مبهم شکل که چیزی اتفاق می افتد به رندر
یکی دیگر از تعامل در فضای باز غیر ضروری.
صلح آمیز روز فبریه شد ، از نرمی فوق العاده برای زمان ، و یک
که تقریبا فکر کرده اند که زمستان بود.
او به سختی به پایان رسید شام او D' Urberville's شکل تیره پنجره
کلبه ای در جایی که او مسافر ، که او به حال همه به خودش را به روز بود.
تس شروع به پریدن کرد ، اما بازدید کننده خود را در درب زدم ، و او به سختی در دلیل می تواند
فرار کند.
D' Urberville's دست کشیدن ، راه رفتن خود را تا درب حال برخی از کیفیت نا معلوم
تفاوت را از هوا خود را هنگامی که او آخرین او را دیدم.
آنها به نظر می رسید به عمل می کند که کننده کار بود شرمنده.
او تصور کرد که او به درب باز نمی شود ، اما ، به عنوان حس در آن وجود دارد
یا او به وجود آمد ، و داشتن برداشته لچ به سرعت پا به عقب.
او در آمد ، دید او را ، و پرت خود را به یک صندلی قبل از صحبت کردن.
"تس -- من می تواند از آن کمک کند" او شروع به شدت ، به عنوان او چهره گرم شده خود را پاک ،
که تا به حال نیز خیط و پیت کردن سوار از هیجان است.
"احساس کردم که من باید حداقل بپرسید که چگونه شما تماس بگیرید.
من به شما اطمینان می دهم من تا به حال نشده است شما فکر در همه تا من شما را دیدم که یکشنبه ، در حال حاضر من
نمی تواند از تصویر خود را خلاص شوید ، سعی کنید که چگونه ممکن است من!
این سخت است که یک زن خوب باید با آسیب رساندن به یک مرد بد انجام دهید ؛ و هنوز پس از آن است.
اگر شما فقط برای من دعا کنید ، تس! "
سرکوب نارضایتی از شیوه او بود تقریبا رقت انگیز ، و هنوز تس دل نسوزانید
او را.
"چگونه می توانم برای شما دعا می کنم ،" او گفت ، "وقتی که من به این باور است که بزرگ ممنوع
قدرت که جهان را حرکت می کند که برنامه های او را بر روی حساب من را تغییر دهد؟ "
"شما واقعا فکر می کنم که؟"
"بله. من از فرض درمان شده اند
تفکر در غیر این صورت. "" درمان؟
توسط چه کسانی؟ "
"شوهر من ، اگر من باید بگویید." "آه -- شوهر خود -- شوهر خود را!
عجیب چگونه به نظر می رسد! من به یاد داشته باشید شما اشاره کرد چیزی از مرتب کردن بر اساس
روز دیگر.
چه شما واقعا در این مسائل اعتقاد دارند ، تس؟ "او پرسید.
"شما به نظر می رسد مذهب ندارند -- شاید به علت من"
"اما من است.
گرچه من در هر چیز فراطبیعی باور ندارد. "
D' Urberville در او را با بدگمانی نگاه. "پس شما فکر می کنید که خط من را
همه اشتباه است؟ "
"یک معامله خوب از آن است." "H'm -- و در عین حال من احساس بنابراین مطمئن شوید که در مورد آن ،"
او گفت uneasily. "من در روح سجده بر این باورند
کوه ، و به همین ترتیب شوهر عزیزم...
اما من باور نمی -- "در اینجا او در اختیار negations او قرار داد.
D' Urberville گفت : "حقیقت این است که بطور خشگ ، هر چه شوهر عزیز خود را به شما بر این باور
پذیرفتن ، و هر آنچه او را رد کرد شما را رد کند ، بدون دست کم پرس و جو و یا
استدلال در بخشی را آن گونه که مایلید تغییر دهید.
که درست مثل شما زنان. ذهن شما به خود را به بردگی کشانده است. "
"آه ، زیرا او می دانست همه چیز!" گفت که او ، با سادگی پیروز از ایمان به
فرشته کلر که کامل ترین انسان به سختی می تواند سزاوار ، بسیار کمتر او
شوهر.
"بله ، اما شما باید عقاید منفی عمده فروشی از شخص دیگری مانند را ندارد
که. یک چهره زیبا او باید به شما یاد می دهد
شک و تردید چنین! "
او قضاوت من مجبور هرگز! او هرگز استدلال در مورد این موضوع با
من!
اما من در این راه در آن نگاه آنچه به اعتقاد او ، پس از تحقیق راجع به عمق
آموزه ها خیلی بیشتر به احتمال زیاد به سمت راست نسبت به آنچه که من ممکن است باور بود که نداشته
نگاه به آموزه در همه. "
"چه با استفاده از او به می گویند؟ او باید گفت : چیزی؟ "
وی منعکس شده ؛ و با حافظه حاد خود را برای نامه ای از اظهارات فرشته کلر ،
حتی زمانی که او روح خود را درک کنید ، او به یاد می آورد جدلی بی رحم
قیاس منطقی که او از او استفاده از زمانی که شنیده بود ،
آن را به عنوان گاهی اوقات اتفاق افتاده است ، او در یک گونه فکر کردن با صدای بلند با او در او زیاده روی
طرف.
او در ارائه آن نیز لهجه کلر و نحوه داد با احترامی
وفاداری. D' Urberville ، که پرسید : "بگو که دوباره ،
گوش با بیشترین توجه را به خود جلب بود.
او تکرار این استدلال ، و D' Urberville متفکرانه کلمات بعد از او را زمزمه.
"هر چیز دیگری؟" او در حال حاضر پرسید.
"او در زمان دیگری چیزی شبیه به این گفت :" و او داد دیگری ، که ممکن است
احتمالا شده اند در بسیاری از کار شجره نامه اعم از به موازات
Philosophique Dictionnaire مقالات هاکسلی.
"آه -- در هکتار! چگونه می توانم آنها را به شما به خاطر داشتن؟
"من می خواستم به این باور آنچه به اعتقاد او ، هر چند او مایل نیستید ؛ و موفق من
هم محور او به من یک تعداد کمی از افکار خود را بگویید.
من نمی توانم بگویم من کاملا درک می کنند که یکی ، اما من می دانم آن است که حق ".
"H'm. علاقه داشتن به خود را که قادر به آموزش به من آنچه را که شما
آیا می دانید خودتان نیست! "
او را به فکر کاهش یافت. "و غیره در بسیاری روحانی من با انداخت
خود را ، "او از سر گرفت. من نمیخواستند آن را به است متفاوت باشد.
چه خوب است به اندازه کافی برای او به اندازه کافی خوب است برای من. "
"آیا او می دانیم که شما به عنوان بزرگ کافر به عنوان او؟"
-- من به او گفتم هرگز -- اگر من را کافر. "
"خوب -- شما بهتر است به روزی که من ، تس ، بعد از همه!
شما باور ندارید که شما باید به موعظه دکترین من ، و ، بنابراین ، آیا هیچ به رغم
به وجدان خود را در پرهیز.
من معتقدم باید به آن موعظه ، اما ، مانند شیاطین ، به اعتقاد من و رعشه ، برای
من ناگهان خاموش ترک موعظه آن ، و ارائه راه به اشتیاق من برای شما. "
"چگونه؟"
"چرا ،" او گفت : aridly "من آمده ام تمام راه را در اینجا به شما مراجعه کنید به روز!
اما من از خانه برای رفتن به نمایشگاه Casterbridge ، جایی که من به عهده گرفته اند
به موعظه کلام از بارکش در نیمه گذشته دو این بعد از ظهر ، و که در آن تمام
برادران من این دقیقه انتظار دارند.
در اینجا اعلام. "
او از جیب خود را سینه کشید انجا پوستر روز چاپ شد ، ساعت ، و
محل ملاقات ، که در آن او D' Urberville ، به انجیل به عنوان موعظه
فوق الذکر است.
اما چگونه می تواند شما را دریافت کنم؟ وجود دارد گفت : "تس ، به دنبال در ساعت است.
"من می توانم می کنید! من به اینجا آمده است. "
"چه ، شما واقعا مرتب به موعظه ، و --"
"من مرتب به موعظه ، و من نباید وجود داشته باشد -- به دلیل تمایل سوزش من به
دیدن یک زن ، که من یک بار نفرت -- نه ، توسط کلمه و حقیقت من ، من به شما نفرت هرگز! خواهد شد
من تا به حال من باید شما را دوست ندارد!
چرا من خوار شمردن شما در حساب شما که در وجود همه unsmirched بود ، شما
خود را از من کناره گیری کرد تا به سرعت و مصمم زمانی که شما را دیدم وضعیت شما
در لذت من باقی می ماند ، پس در آنجا بود
برای آنها یک زیر پوش زنانه در جهان من تا به حال بدون تحقیر ، و شما او.
اما شما ممکن است به خوبی به من حقیر شمردن حال حاضر! من فکر کردم من در کوه ها پرستش ،
اما من هنوز در باغ های خدمت می کنند!
هکتار! در هکتار! "" O الک D' Urberville! این به چه معنی؟
من چه کرده ام! "" انجام شد؟ "او با استهزاء بی روح در گفت
کلمه.
"هیچ چیز به عمد. اما به شما شده است به معنی -- بی گناه
بدان معنی است -- پسرفت من ، که آنها آن را.
من از خودم میپرسم ، من ، در واقع ، یکی از بندگان فساد "کسانی که بعد از آنها
فرار از آلودگی های جهان ، دوباره گرفتار شده در آن و overcome' --
که دومی پایان بدتر از آغاز خود را؟ "
او دست خود را بر روی شانه او گذاشته است.
"تس ، دختر من ، من در راه به بود ، حداقل ، اجتماعی نجات تا من شما را دیدم
دوباره! "او گفت : freakishly او را تکان دادن ، تا اگر او یک کودک بودند.
و پس چرا شما به من وسوسه؟
من شرکت بود به عنوان یک مرد می تواند تا من تو را دیدم آن چشم و آن دهان دوباره -- قطعا
هرگز چنین دهان دیوانه کننده از حوا!
صدای او غرق ، و شیطنت داغ را از چشم خود سیاه و سفید خود را به ضرب گلوله کشته شد.
"شما temptress ، تس ، به شما عزیز ساحره لعنت بابل -- من می تواند شما را مقاومت در برابر نه به عنوان به زودی
من به شما ملاقات دوباره! "
"من نمی تواند کمک شما به من دیدن دوباره گفت :« تس ، بحال خود برگشتن.
"من آن را می دانم -- من تکرار می کنم که من شما را سرزنش نیست.
اما این واقعیت باقی می ماند.
وقتی که من شما را دیدم بیمار مورد استفاده در مزرعه آن روز من تقریبا دیوانه بود فکر می کنم که من تا به حال هیچ
حق قانونی برای محافظت از شما را -- که من می توانم آن را ندارد. او در حالی که به نظر می رسد
غفلت شما کاملا! "
"آیا صحبت می کنند علیه او -- او غایب است" او در هیجان زیادی گریه.
"او را درمان افتخار است -- او به شما ستم هرگز!
O ترک همسر خود را قبل از هر اسپرد رسوایی که ممکن است صدمه به نام صادقانه خود را انجام دهید! "
"من -- من" او مانند بیداری مرد از یک رویا luring گفت :.
"من شکسته تعامل من به موعظه به آن *** فقیر مست در نمایشگاه --
اولین بار که من بازی کرده اند چنین عملی شوخی است.
یک ماه پیش من باید در چنین امکان وحشت دارم.
من دور خواهید -- قسم می خورم -- و -- آه ، من! به دور است. "
سپس ، ناگهان : "یک قلاب ، Tessy -- یکی!
فقط برای دوستی قدیمی -- "" من بدون دفاع هستم.
الک! افتخار انسان خوب است در نگهداری من --
فکر می کنم -- شرمنده می شود "!
"پیف! خوب ، بله -- بله "
او لب هایش را میگردند با خود ضعف خود را گره.
چشم های او به همان اندازه بی ثمر ایمان دنیوی و مذهبی است.
اجساد کسانی که احساسات قدیمی دمدمی که بی جان در میان خطوط lain بود
صورتش از زمان اصلاح خود به نظر می رسید از خواب بیدار و گرد هم می آیند تا در
رستاخیز.
وی افزود : indeterminately.
با وجود اینکه D' Urberville اعلام کرده بود که این نقض تعهد خود به روز شد
پسرفت ساده مؤمن ، کلمات تس ، از فرشته کلر تکرار شده است ، ساخته شده بود
تاثیر عمیقی بر او ، و همچنان به انجام این کار پس از او را ترک کرده بود.
او در سکوت نقل مکان کرد ، که اگر انرژی خود را تا کنون undreamt از benumbed شد
امکان که موضع خود را غیرقابل دفاع بود.
دلیل هیچ ربطی به با تبدیل غریب خود ، که شاید به حال بود
دمدمی مزاجی صرفا یک مرد بی دقتی را که در جستجوی یک حس جدید ، و به طور موقت توسط تحت تاثیر قرار
مرگ مادرش است.
قطره تس منطق به حال اجازه دهید سقوط را به دریایی از شور و شوق خود را در خدمت به لرز
طراوت و شادی آن را به رکود.
او به خود گفت ، او دوباره و دوباره در طول عبارات متبلور بمب
که او را به او تحویل داده بود ، که فکر هموطنان باهوش کمی که با گفتن او
کسانی که همه چیز ممکن است ، او از هموار کردن راه برگشت به او! "
>
فصل XLVII
این خرمن از آخرین گندم ریک در مزرعه Flintcomb خاکستر است.
طلوع صبح روز مارس است singularly نارسا است ، و چیزی برای نمایش وجود ندارد
که در آن افق شرقی نهفته است.
در برابر گرگ و میش طلوع بالای ذوزنقه پشته ، که ایستاده بود forlornly
در اینجا از طریق شستشو و سفید کردن آب و هوای زمستانی است.
هنگامی که Izz Huett و تس وارد صحنه عملیات تنها یک rustling نشان داده می شود
که دیگران آنها را قبل بود که به عنوان نور افزایش یافت ، در حال حاضر وجود دارد
اضافه شده سایه ها از دو مرد در اجلاس سران.
آنها میرسند ، با گرفتاری تمام مشغول "unhaling" ریک ، که ، سلب کاهگل قبل از
شروع به پرتاب کردن sheaves و در حالی که این در پیشرفت Izz و تس
با دیگر کارگران ، زنان خود را در
pinners مایل به سفید ، قهوه ای ، ایستاده بود به انتظار و لرز ، کشاورز Groby داشتن اصرار
پس از خود را در نقطه ای در نتیجه زود به این کار بیش از در صورت امکان تا پایان سال
روز.
نزدیک تحت پیش امدگی لبه بام از پشته ، و هنوز به سختی قابل مشاهده بود ، جبار قرمز که
زنان به خدمت آمده بودند -- ساخت و ساز چوب قاب ، با تسمه و چرخ ¬ ها
appertaining -- دستگاه خرمن کوبی است که ،
در حالی که قرار بود ، تقاضا مستبد بر استقامت عضلات خود را حفظ می
و اعصاب.
راه کمی خاموش وجود دارد یکی دیگر از رقم نا معلوم بود ، این سیاه و سفید ، با
پایدار صدای خش خش که از قدرت صحبت کرد بسیار در رزرو.
دودکش بلند در حال اجرا در کنار یک درخت خاکستر و گرما تابش که از
نقطه ، بدون ضرورت از نور روز بسیار توضیح داده شده است که در اینجا به موتور بود
بود که به عنوان محرک تلفن همراه از این دنیای کوچک عمل می کنند.
توسط موتور در حال تاریک ، بی حرکت ، دودهای و تجسم کثیف ایستاد
tallness ، در نوعی از ترنس ، با پشته جانبی ذغال سنگهای کنار او : موتور بود.
مرد است.
انزوا از شیوه و رنگ خود را به او ظاهر مخلوق از لنت
Tophet ، که به smokelessness سلیس از این منطقه به رنگ زرد منحرف بود
دانه و کم رنگ و خاک ، که با آن او
هیچ چیز به طور معمول ، به تعجب و پریشان کردن های بومی آن.
او نگاه او احساس. او در جهان کشاورزی بود ، اما نه
از آن است.
او در خدمت آتش و دود ، این denizens از زمینه ها در خدمت پوشش گیاهی ، آب و هوا ،
فراست ، و خورشید.
او با موتور خود را از یک مزرعه به مزرعه دیگر سفر ، از شهرستان به شهرستان ، هنوز
بخار خرمن کوبی - دستگاه سیار را در این بخش از Wessex بود.
او در لهجه عجیب و غریب شمالی صحبت کرد و افکار خود را که درون بر خود تبدیل شده ،
چشم خود را بر روی اتهام آهن خود را به سختی درک صحنه های اطراف او و
مراقبت از آنها را در همه : برگزاری تنها
به شدت مقاربت لازم را با بومیان ، تا اگر بعضی از عذاب باستان مجبور
او را به سرگردان در برابر اراده خود را در خدمت استاد اذرین خود.
بند طولانی که فرار از رانندگی چرخ موتور خود را به کوسهماهی درنده سواحل امریکا و اروپا قرمز
تنها کراوات خط بین بخش کشاورزی و او را از تحت ریک بود.
در حالی که آنها کشف sheaves در کنار مخزن قابل حمل خود را از او بی تفاوت ایستاد
زور ، دور که داغ سیاهی هوای صبح quivered.
او هیچ چیزی برای انجام کار آماده سازی است.
آتش او منتظر بود لامپ های رشته ای ، بخار در فشار بالا بود ، در چند
ثانیه او می تواند حرکت بند طولانی در سرعت نامرئی کنند.
فراتر از حد خود را از محیط زیست ممکن است ذرت ، نی ، یا هرج و مرج و آن همان بود
به او.
اگر هر یک از idlers ذاتی او پرسید که چه او خودش را به نام او در پاسخ
در مدت کوتاهی ، "مهندس".
ریک توسط نور روز کامل unhaled بود و مردان پس از آن در زمان اماکن ، زنان
سوار شد ، و کار آغاز شد.
فارمر Groby -- یا ، به عنوان آنها او را به نام ، "او" -- ، به حال قبل از اینکه وارد این ، و دستورات او
تس بر روی پلت فرم از دستگاه قرار داده شد ، به مردی که آن را تغذیه ، او را نزدیک
کسب و کار که برای باز کردن هر دسته یا بافه گندم ذرت
توسط Izz Huett ، که بعدی ایستادند ، اما بر روی ریک به او تحویل داده شده است ؛ به طوری که فیدر
می تواند آن را تصاحب و گسترش آن را بر روی درام می گردان ، که whisked از هر
دانه در یک لحظه.
آنها به زودی در حال پیشرفت کامل بودند ، پس از دردسر مقدماتی یا دو ، که خشنود
قلب کسانی که متنفر ماشین آلات.
این کار تا زمان صبحانه سرعت ، کوسهماهی درنده سواحل امریکا و اروپا را به مدت نیم ساعت متوقف شد ؛
و در شروع دوباره بعد از غذا ، تمام قدرت تکمیلی را از مزرعه
به کار ساخت پرتاب شد
نی ریک ، که شروع به کنار پشته ای از ذرت رشد.
ناهار شتابزده آنها ایستادند ، خورده بدون ترک مواضع خود بود ، و پس از آن
یکی دیگر از چند ساعت آنها را نزدیک به زمان شام به ارمغان آورد ، چرخ بی شفقت
ادامه چرخش و همهمه نافذ
کوسهماهی درنده سواحل امریکا و اروپا به ذوق زده به مغز بسیار همه کسانی که در نزدیکی گردان بودند
سیم قفس.
مردان قدیمی در افزایش کاه ریک صحبت از روز گذشته هنگامی که شده بود ،
وقتی همه چیز ، حتی به عادت کرده اند با flails در انبار طبقه ساخته شده از چوب بلوط از پوست دراوردن.
دستگاه بالابر ، دست از کار به اجرا درخواهد شد ،
که به تفکر خود را ، هر چند آهسته ، تولید نتایج بهتر است.
آنها ، بیش از حد ، بر روی ذرت ، ریک صحبت کردیم کمی ، اما آنهایی که عرق در
دستگاه ، از جمله تس ، می تواند وظایف خود را با مبادله بسیاری از کلمات روشن نمیشوند.
ceaselessness از کار که او تلاش کرد تا به شدت بود ، و شروع به ساختن
به آرزوی خود که او تا به حال هرگز به Flintcomb خاکستر.
زنان در کومه ذرت -- ماریان ، که یکی از آنها ، به طور خاص بود -- می تواند برای متوقف کردن
آل یا چای سرد بنوشید از قرابه در حال حاضر و پس از آن ، و یا به تبادل چند غیبت
اظهارات در حالی که آنها پاک چهره خود و یا
پاک قطعاتی از نی و پوسته از لباس خود را ، اما برای تس بود
بدون مهلت ، برای ، به عنوان درام را متوقف هرگز ، مردی که تغذیه آن را نمی تواند متوقف ، و او ،
که مجبور به عرضه آن مرد با پذیری :
sheaves ، نمی تواند به توقف یا ، مگر اینکه ماریان اماکن با او تغییر ، که او
گاهی اوقات برای نیم ساعت با وجود اعتراض Groby که او خیلی آهسته بود
برای فیدر تحویل داده است.
برای برخی از دلیل احتمالا مقرون به صرفه آن معمولا یک زن که برای این انتخاب شد
وظیفه خاص ، و Groby به عنوان انگیزه خود را در انتخاب تس داد که او یکی شد
از کسانی که بهترین مقاومت در ترکیب با
سرعت در untying ، و هر دو قدرت با ماندن و این ممکن است درست.
همهمه از کوسهماهی درنده سواحل امریکا و اروپا ، که مانع از بیان ، افزایش به raving در هر زمان
عرضه ذرت کاهش یافت و کمتر از مقدار منظم.
او به عنوان تس و مرد که تغذیه می تواند سر خود را به نوبه خود هرگز نمی دانستم که فقط
قبل از شام ساعت یک فرد سکوت را در زمینه دروازه آمده بودند ، و
شده بود ، تحت ریک دوم ایستاده در تماشای صحنه و تس به طور خاص است.
او در پشم ونخ راه راه کت و شلوار الگوی مد روز لباس بود ، و او twirled همجنسگرا
راه رفتن ، عصا.
"چه کسی است که گفت :" Izz Huett به ماریان. او در ابتدا خطاب به حال پرس و جو را به
تس ، اما دومی می تواند آن را بشنود. "کسی علاقه داشتن به انسان ، من s'pose ، گفت :"
ماریان laconically.
"من گینه او پس از تس. غیر روحانی" و "O نه.
تیس pa'son یاوهگو که خرناس پس از تازگی خود را ، نه مانند این شیک پوش ".
"خب -- این همان مرد است."
"انسان همان واعظ؟ اما او کاملا متفاوت! "
"او HEV سمت چپ کت سیاه و neckercher سفید ، و HEV قطع سبیل خود را ؛
اما او همان مردی برای همه است. "
"D' نامه واقعا فکر می کنم پس؟ سپس من به او بگویید ، گفت : "ماریان.
"آیا نیست. او خواهیم دید که او به زودی به اندازه کافی ، خوب در حال حاضر. "
"خب ، من آن را در تمام سمت راست فکر می کنم نه برای او موعظه خود را به پیوستن به معاشرت داشته
زن ازدواج کرده ، حتی اگر اواسط شوهرش در خارج از کشور ، و او ، به یک معنا ، یک بیوه است. "
Izz با خشگی "، گفت :" آه -- او می تواند او هیچ آسیبی نمیرسانیم.
"ذهن او می تواند نه بیشتر از آن محل به جایی که این کار را انجام heaved از یک stooded در جایی باقی ماندن
با واگن حمل کردن از سوراخ او شوید.
EE ، پروردگار عشق نه دادگاه پرداخت ، و نه موعظه ، نه هفت thunders
خود ، می تواند یک زن را هنگامی که 'twould برای او بهتر است که او باید از شیر مادر گرفتن
گرایند. "
زمان شام آمد ، و چرخش متوقف تس که در نتیجه ان پست خود را ترک ، زانوها او
لرزش تا wretchedly با تکان دادن دستگاه که او به ندرت قادر به راه رفتن.
"شما باید به بر افروخته' نوشیدنی را به 'O کوارت خام ، که من انجام داده ام ، گفت :« ماریان.
شما نمی خواهد نگاه سفید پس از آن. چرا روح در بالا به ما ، صورت خود را به عنوان اگر
شما می خواهم hagrode شده است! "
آن را به ماریان خوش نیت است که ، به عنوان تس آنقدر خسته شده بود ، کشف او رخ داده است
حضور بازدید کنندگان خود ممکن است اثر بد گرفتن دور اشتهای او را کم داشته باشند و
ماریان فکر القا تس به
فرود توسط نردبان در سمت بیشتر از پشته زمانی که آقایی جلو آمد
و سرم را بالا گرفتم. تس زبان آمده کمی کوتاه "آه!
و لحظه ای بعد او گفت : ، به سرعت ، "من باید شام من در اینجا خوردن -- راست بر روی
ریک. "
گاهی اوقات ، وقتی که آنها تا کنون از کلبه خود را ، همه آنها این ، اما به عنوان وجود دارد
شد ، بلکه از باد مشتاق رفتن به روز ، ماریان و استراحت فرود و نشست تحت
نی و پشته.
تازه وارد بود ، در واقع ، الک D' Urberville ، مبلغ اواخر ، با وجود
تغییر خود را در لباس و جنبه.
در یک نگاه که Weltlust اصلی آمده بود واضح بود ؛ که او
خود را ترمیم کرده بود ، به عنوان تقریبا به عنوان یک مرد می تواند انجام دهد که سه یا چهار سال رشد کرده بود
مسن تر ، به خود نما قدیمی ، پوشش بی پروا
که تحت آن تس برای اولین بار شناخته شده بود تحسین او و پسر عموی به اصطلاح.
پس از تصمیم باقی می ماند که در آن او بود ، تس پایین در میان بسته نرم افزاری نشسته ، خارج از
دید که از زمین ، و وعده غذایی خود را آغاز کرد و تا ، و توسط او شنیده صدای پای در
نردبان ، و بلافاصله پس از الک ظاهر
پس از پشته -- در حال حاضر پلت فرم مستطیلی و سطح sheaves.
او در سراسر آنها را strode ، و بدون یک کلمه پایین مقابل او نشسته است.
تس ادامه داد : به خوردن شام نسبتا کم خود ، یک تکه از ضخامت نان شیرین و پهن که او تا به حال
با او آورده شده است.
جماعت کارگر دیگر در این زمان همه تحت ریک جمع آوری ، که در آن سست
نی تشکیل یک عقب نشینی راحت است. "من اینجا هستم دوباره ، همانطور که می بینید ، گفت :"
D' Urberville.
: : "چرا شما به من مشکل تا!" او گریه ، سرزنش فلش از بسیار او انگشت
به پایان می رسد. "شما مشکل من؟
من فکر می کنم من ممکن است بپرسید ، چرا شما مشکل من؟ "
"مطمئنا من می توانم شما را مشکل هیچ زمانی که" "شما می گویند شما نمی؟
اما شما! شما به من امد و شد زیاد.
کسانی که بسیار چشم است که شما بر من با چنین فلاش تلخ تبدیل یک لحظه پیش ، آنها
بیاید و به من همانطور که شما آنها را نشان داد و سپس ، در شب و در روز!
تس ، از زمانی که شما به من که فرزند مال ما گفت ، آن است که به همان اندازه اگر احساس من ،
که جریان در یک جریان قوی وابسته بفرقه پیوریتان ها شده اند ، به طور ناگهانی پیدا کرده بود
راه باز در جهت از شما بود ، و همه در یک بار gushed از طریق.
کانال مذهبی فورا خشک باقی مانده است و آن این است که شما که آن را انجام داده "!
او در سکوت gazed.
"-- شما داده اند تا موعظه خود را به طور کامل" او پرسید.
او از فرشته جمع شده بودند از بی اعتقادی تفکر مدرن به کافی
تحقیر کردن شور و شوق فلاش ، اما ، به عنوان یک زن ، او تا حدودی وحشت زده شده بود.
در شدت تحت تاثیر قرار D' Urberville ادامه داد --
"به طور کامل.
من هر تعامل را از آن بعد از ظهر شکسته شده بود به آدرس مستان در
Casterbridge نمایشگاه. عفریت تنها می داند آنچه من از تصور
توسط برادران.
AH - هکتار! برادران!
بدون شک ، آنها را برای من دعا -- گریه برای من ، برای آنها نوعی از مردم در راه خود.
اما آنچه می توانم مراقبت؟
چگونه می تواند بروم با چیزی که زمانی که من ایمان من در آن از دست داده بود -- آن شده اند که
ریاکاری basest نوع!
در میان آنها من باید ایستاد مانند Hymenaeus و الکساندر ، که تحویل داده می
به شیطان است که آنها ممکن است یاد بگیرند به مقدسات بی حرمتی کردن.
انتقام بزرگ که شما گرفته اند!
من تو را دیدم شما بی گناه است ، و من به شما فریب. چهار سال پس از آن ، شما به من یک مسیحی
علاقه مندان ، شما پس از آن کار بر من ، شاید به تباهی کامل من!
اما تس ، نمیتوانید من ، که من استفاده می شود با شما تماس بگیرد ، این تنها راه من صحبت کردن است ، و شما
نباید نگاه کنید تا به طرز وحشیانه ای نگران. البته شما باید چیزی به جز انجام می شود
حفظ چهره زیبا و خوش بر و رو رقم.
من آن را در کومه را دیدم قبل از شما من دیدم -- که پیش بند تنگ ، چیزی که آن مجموعه ، و
که بال ، کلاه سر گذاشتن -- شما زمینه دختران باید آن bonnets بپوشند هرگز در صورتی که میخواهید
را از خطر است. "
او را در نظر گرفته سکوت برای چند لحظه ، از سر گرفت و با خنده بدبینانه کوتاه : "من
بر این باورند که اگر لیسانس رسول ، که معاون من فکر می کردم ، وسوسه شده بود
چنین چهره ای زیبا ، او را رها شخم به خاطر او به عنوان من! "
تس به عتاب کردن تلاش است ، اما در این برهه تمام تسلط او او شکست خورد و
بدون heeding او اضافه کرد :
"خب ، این بهشت است که شما عرضه است که شاید به خوبی به عنوان هر نوع دیگر ، بعد از همه.
اما به صحبت می کنند به طور جدی ، تس. "
D' Urberville رز و یک وری خمیده و نزدیکتر ، در میان sheaves آمد ، و
استراحت بر آرنج خود را. "از آنجا که من آخرین شما را دیدم ، فکر من شده اند
از آنچه به شما گفت که او گفت.
من به این نتیجه رسیده است که به نظر می رسد وجود دارد و نه می خواهم از عقل سلیم در
این گزاره های مندرس قدیمی و چگونه من می توانم شده توسط فقیر کشیش بخش از کار اخراج
شور و شوق کلر ، و رفته اند تا دیوانه وار
به کار ، فراتر حتی او را ، من نمی باعث می شود که از!
همانطور که برای آنچه که شما زمان و گفت : گذشته ، بر قدرت شگفت انگیز خود را شوهر
هوش -- که نام شما به من گفت هرگز -- در مورد داشتن آنچه که آنها را
نظام اخلاقی بدون هیچ گونه دگم ، من راه من که در تمام نمی بینم. "
"چرا ، شما می توانید دین محبت و خلوص حداقل داشته باشد ، اگر شما می توانید
-- چه چیزی با شما تماس -- دگم ".
O نه! مرتب کردن بر اساس هستم مختلف شخص از آن!
اگر هیچ کس برای گفتن وجود دارد ، "آیا این کار ، و از آن خواهد شد چیز خوبی را برای شما پس از شما
، مرده اند ؛ انجام این کار ، و اگر چیز بدی برای شما خواهد بود ، "من نمی تواند گرم کردن است.
قطع آن ، من می خواهم نیست که احساس مسئول اعمال و احساسات من اگر هیچ کس وجود دارد
مسئول و اگر من به شما بود ، عزیز من ، من یا نمی "!
او سعی کردم به استدلال می کنند ، و به او بگوید که او در مغز کسل کننده خود را دو مسائل مخلوط شده بود ،
الهیات و اخلاق ، که در روزهای ابتدایی انسان کاملا مجزا شده بود.
اما به خاطر سکوت فرشته کلر ، می خواهید مطلق خود را از آموزش ، و به او
اینکه یک رگ احساسات به جای دلایل وجود دارد ، به او نمی تونه.
"خوب ، ذهن هرگز ،" او از سر گرفته شد.
"در اینجا من ، عشق من ، همانطور که در زمان قدیم!" "نه به عنوان پس از آن -- به عنوان پس از آن هرگز --'tis
متفاوت! "او entreated. "شد و گرمای با من وجود دارد هرگز!
O چرا شما نمی نگه داشتن ایمان خود را ، اگر از دست دادن آن تا به شما به ارمغان آورد با من صحبت کنه
مثل این "" از آنجا که شما آن را زدم از من ، پس
شر بر سر شیرین شما!
شوهر شما کمی فکر چگونه تدریس خود را بر او بحال خود برگشتن!
هاها -- I'm awfully خوشحالم شما را ساخته اند مرتد از من همان!
تس ، من با شما از هر زمان دیگری گرفته شده ، و به شما ترحم من بیش از حد است.
برای تمام نزدیکی شما را به ، من می بینم شما را در راه بد هستند -- نادیده گرفته شده توسط کسی که باید
گرامی داشتن شما. "
او می تواند morsels خود را از مواد غذایی پایین گلو او نیست ؛ لب او خشک شد ، و او بود
آماده به چوک می باشد.
آواها و خنده از جماعت کارگر خوردن و آشامیدن تحت ریک آمد به
او را به عنوان اگر آنها یک چهارم مایل خاموش شد.
"این ظلم و ستم به من!" او گفت.
"چگونه -- چگونه می تواند شما را درمان به این سخنرانی ، اگر شما مراقبت بسیار کمی برای من؟"
"درست است ، درست است ، او گفت ، wincing کمی. "من نمی آمد به شما من سرزنش
عمل.
من تس آمد ، می گویند که من دوست ندارم شما را به کار مانند این ، و من در می آیند
هدف برای شما. شما به شما می گویند شوهر اول که نیست
خوب ، شاید شما ، اما من او را ندیده ، و شما گفته نشده است نام او را به من و
در مجموع او به نظر می رسد و نه یک شخصیت اساطیری است.
با این حال ، حتی اگر شما یک ، من فکر می کنم من را نزدیکتر به شما نسبت به او است.
من ، در هر صورت ، سعی کنید به شما کمک کند از مشکل ، اما او کند ، و نه برکت او
نامرئی چهره!
کلمات هوشع نبی استرن که من برای خواندن به من آمده است.
آیا شما آنها را می دانیم ، تس -- و او باید پس از عاشق خود را دنبال ، اما او نباید
سبقت گرفتن بر او و او باید به او ، به دنبال ، اما باید او را پیدا کند و پس از آن باید به او می گویند ، من
خواهد رفت و بازگشت به شوهر اول من ، برای پس از آن بود با من بهتر از اکنون!'...
تس ، تله من منتظر این است که درست زیر تپه ، و -- عزیزم معدن ، او -- شما می دانید
بقیه. "
صورت خود بوده است در حال افزایش بود به آتش کسل کننده قرمز در حالی که او سخن گفت ، اما او نمی
پاسخ دهد.
او ادامه داد : "شما شده اند باعث پسرفت من ،" ، کشش خود
بازو به سمت کمر خود را. "شما باید مایل به آن را به اشتراک ، و ترک که قاطر
با شما تماس شوهر برای همیشه. "
یکی از دستکش چرمی خود را ، که او به خوردن کفگیر او کیک گرفته بود ، وضع در
دامان او ، و او بدون کوچکترین هشدار عاشقانه دستکش توسط چرخش
دستکش بلند به طور مستقیم در چهره اش.
سنگین و ضخیم به عنوان جنگجو بود ، و او تخت را بر دهان زده است.
علاقه داشتن به ، ممکن است که عمل به عنوان ظهور مجدد یک ترفند است که در آن او را مسلح در نظر گرفته
اجداد unpractised نمی شد.
الک به شدت از موضع خمیده خود را آغاز است.
قرمز مایل به زرد تراوش به نظر می رسد که در آن ضربه او alighted بود ، و در یک لحظه خون
شروع به حذف از دهان خود را بر کاه.
اما او به زودی خود را تحت کنترل ، به آرامی دستمال خود را از جیب خود جلب کرد ، و
mopped لب خونریزی او. او بیش از حد فنر بود ، اما او غرق پایین
دوباره.
"در حال حاضر ، من مجازات!" او گفت ، چرخش چشم خود را به او با سرپیچی ناامید از
زل زل نگاه کردن اسپارو قبل از اسیر آن پیچش گردن خود را.
"به من شلاق ، له شدن من و شما نیاز به آن دسته از افراد زیر ریک مهم نیست!
من نمی خواهد گریه. پس از قربانی ، همیشه قربانی -- که
قانون! "
"O نه ، نه ، تس ،" او گفت blandly. "من می توانم کمک هزینه کامل این.
با این حال شما به ناحق فراموش کرده ام یک چیز که من می خواهم که شما ازدواج کرده اگر شما تا به حال
قرار نیست آن را از قدرت من به انجام این کار.
آیا من از نیست که شما به صراحت به همسرم -- هی؟
جواب من. "" شما. "
"و شما نمی تواند.
اما به یاد داشته باشید یک چیز! "
صدای او سخت به عنوان خلق و خوی خود را بهتر از او با خاطراتی از او
صداقت در درخواست خود و ناسپاسی حال حاضر او را ، و او پا در سراسر به او
سمت و او را توسط شانه ها برگزار شد ، به طوری که او تحت درک او را تکان داد.
"به یاد داشته باشید ، بانوی من ، من استاد خود را یک بار! من کارشناسی ارشد خود را دوباره.
اگر شما همسر هر مرد معدن! "
خرمن کوب ها در حال حاضر شروع به به هم بزنید زیر. "بنابراین زیادی برای نزاع ما ،" او گفت : اجازه
او برود. "حالا من باید شما را ترک کرده و خواهند آمد
دوباره برای پاسخ خود را در طول بعد از ظهر.
شما من نمی دانم هنوز! اما من می دانید. "
او دوباره صحبت نیست ، باقی مانده که اگر حیرت زده کرد.
D' Urberville عقب نشینی بیش از sheaves ، و از نردبان فرود ، در حالی که کارگران
زیر افزایش یافت و سلاح های خود را را کشیده و آبجو آنها تا به حال مست را تکان داد.
سپس ماشین خرمن کوبی نو آغاز شده و در میان خش خش تازه ای از نی
تس موقعیت خود را به درام وز وز به عنوان یکی در خواب از سر گرفت ، untying دسته یا بافه گندم پس از
دسته یا بافه گندم در توالی بی پایان.
>
فصل XLVIII
در بعد از ظهر کشاورز ساخته شده از آن شناخته شده است که ریک بود به پایان رسید که
شب ، از آنجایی که یک ماه است که آنها می توانند به کار ، و مرد با
موتور برای یکی دیگر از مزرعه در فردا مشغول بود.
از این رو twanging و زمزمه و rustling اقدام با تنفس حتی کمتر از
معمول است.
تا "nammet" زمان بود ، حدود سه O - ساعت ، که تس مطرح چشم او داد و
دور نگاه گذرا.
او احساس می کرد ، اما کمی تعجب دیدن که الک D' Urberville پشت آمده بود ، و
تحت تامینی توسط دروازه ایستاده است.
او چشم خود را بلند او را دیده بود ، و دست خود را urbanely به او دست تکان دادند ، در حالی که او منفجر او
یک بوسه. این بدان معنی است که نزاع خود را به پایان رسید.
تس نگاه دوباره و با دقت ممتنع از نگاه در این مسیر است.
بنابراین بعد از ظهر کشیده.
گندم ریک کاهش پایین تر ، و نی ، ریک رشد بالاتر ، و ذرت و کیسه
carted دور. در شش ساعت ریک گندم بود
شانه بالا از زمین.
اما sheaves unthreshed باقی مانده دست نخورده به نظر می رسید بی شماری هنوز ،
صرف نظر از تعداد عظیم که تا به حال شده توسط سیری ناپذیر gulped
swallower ، تغذیه انسان و تس ، از طریق
که دو جوان دست بخش اعظم از آنها گذشت.
و پشته بسیار زیاد از نی که در صبح چیزی وجود داشته است ، به نظر می رسد به عنوان
مدفوع از دله همان وز وز قرمز.
از آسمان غرب درخشش سترگ -- همه که وحشی مارس می تواند در راه استطاعت
غروب -- چهارم پس از روز ابری پشت سر هم بود ، سیل چهره های خسته و چسبنده
خرمن کوب ها ، و رنگرزی آنها را با یک
نور مسی ، و همچنین پوشاک زدن زنان ، که به آنها چسبیده
مانند شعله های آتش کسل کننده است. درد نفس نفس زد از طریق ریک.
مردی که تزریق شده بود و خسته ، و تس می تواند ببیند که پشت گردن گردن او قرمز بود
encrusted با خاک و پوسته است.
او هنوز هم در پست او ایستاده بود ، چهره برافروخته و عرق او را پوشش داده شده با
corndust و کلاه سر گذاشتن سفید خود را embrowned آن.
او تنها زنی است که محل بر دستگاه است که به شکل بدن توسط متزلزل بود
در حال چرخش آن ، و کاهش پشته در حال حاضر او را از ماریان و Izz از هم جدا ، و
تغییر وظایف خود را با او جلوگیری به عنوان آنها را به حال انجام شده است.
لرزش پی در پی ، که در آن هر فیبر قاب او شرکت کردند ، به حال پرتاب
او را به خیال stupefied که در آن سلاح های خود را به طور مستقل از او کار می کرد
هوشیاری می شود.
او به سختی می دانست که در آن او بود ، و نمی شنوند Izz Huett او بگویید از زیر که او را
مو غلت بود پایین. با درجه تازه ترین در میان آنها شروع به
لاشه مانند رشد و نعلبکی چشم.
هرگاه تس بلند سرش مشهود همیشه upgrown بزرگ نی پشته ، با
مردان در پیراهن ، آستین بر آن ، در برابر آسمان خاکستری شمال ، در مقابل آن بلند
آسانسور قرمز مانند نردبان یعقوب ، در
که یک جریان دائمی از نی threshed صعود ، رودخانه زرد در حال اجرا سربالائی ،
و spouting در بالای ریک.
او می دانست که الک D' Urberville هنوز هم در صحنه بود ، مشاهده او را از برخی از نقطه
و یا دیگر ، اگر چه او نمی توان گفت که در آن.
بهانه ای برای باقی مانده او وجود داشت ، برای زمانی که ریک threshed نزدیک نهایی خود جلب کرد
sheaves خیانت کوچک همیشه انجام شد ، مردان و بیارتباط با خرمن کوبی
گاهی اوقات در که عملکرد کاهش یافته --
شخصیت های ورزشی از همه شرح ، کودک سخت با terriers و لوله های شوخ ،
roughs با چوب و سنگ.
اما کار یک ساعت قبل از لایه ای از موش های زنده وجود دارد در پایه
پشته خواهد رسید و به عنوان نور شب در جهت هیل غول
توسط Abbot's Cernel محلول دور ،
ماه سفید رو فصل به وجود آمد از افق که نسبت به Middleton وضع
ابی و Shottsford در طرف دیگر.
برای یک ساعت گذشته یا دو ماریان ناآرام در مورد تس ، آنها او نمی توانست احساس بود
نزدیک به اندازه کافی به آن صحبت کند ، سایر زنان با حفظ قدرت خود را با نوشیدن
آل ، و تس که بدون آن انجام می شود
از طریق بیم حدیثی ، با توجه به نتایج خود را در خانه اش در دوران کودکی است.
اما تس هنوز نگه داشته رفتن : اگر او می تواند بخشی خود را پر کنید ، او را مجبور به ترک و
این ، که او را با متانت در نظر گرفته و حتی با
تسکین یک یا دو ماه قبل از آن ، تبدیل شده بود
وحشت از D' Urberville برای شناور به گرد خود را آغاز کرده بود.
دسته یا بافه گندم pitchers و فیدر در حال حاضر ریک اینقدر کم کار کرده بود که مردم در
زمین می تواند به آنها صحبت کنید.
تعجب کشاورز Groby تس را بر روی ماشین او آمد و گفت که اگر او
مورد نظر ، برای پیوستن به دوست خود او نمیخواستند او را به دیگر نگه دارید ، و ارسال
کسی دیگری را به جای او.
"دوست" D' Urberville بود ، او می دانستند ، و همچنین که این امتیازی شده بود
در اطاعت از درخواست آن دوست یا دشمن واگذار شده است.
او سرش را تکان داد و toiled در.
زمان برای موش نواز وارد در گذشته ، و شکار آغاز شد.
این موجودات رو به پایین با فرونشست ریک چشم گیری راه یافته بود تا آنها
با هم در پایین ، و در حال حاضر از پناه آخر آنها را کشف ، آنها فرار
در سراسر زمین باز در همه جهات ،
جیغ زدن با صدای بلند از توسط این زمان ماریان نیمه مست اطلاع رسانی اصحاب او را که
یکی از این موش های صحرایی ، شخص او تجاوز کرده بود -- ترور که بقیه زنان به حال
مبارزه با طرح های مختلف از دامن tucking و ارتفاع خود محافظت می شوند.
موش در جدا شدن تاریخ و زمان آخرین ، و ، در میان پارس سگ ها ، فریاد مردانه ،
جیغ زنانه ، سوگند ، stampings ، و سردرگمی از دوزخ ، تس پذیری :
دسته یا بافه گندم آخرین او ، طبل را آهسته ،
صیقل با برس گردان متوقف شده است ، و او را از ماشین به زمین پا.
عاشق او ، که تا به حال تنها در موش ابتلا به نگاه ، بی درنگ در کنار او بود.
-- بعد از همه -- سیلی توهین به من ، بیش از حد "او در underbreath گفت.
او کاملا خسته شده بود که او تا به حال نه قدرت سخن گفتن با صدای بلند.
"من در واقع باید احمقانه به احساس جرم در هر چیزی به شما می گویند یا انجام" او
در صدای اغوا کننده از زمان Trantridge پاسخ داده است.
"چگونه اندام کمی مرتعش شدن!
شما به عنوان ضعیف به عنوان گوساله خون داده ، شما می دانید شما هستند ؛ و در عین حال شما نیاز به هیچ اقدامی در
از آنجایی که من وارد است. چگونه می تواند شما را تا معاند؟
با این حال ، من به کشاورز گفت که او حق ندارد به استخدام زنان در بخار
خرمن کوبی است.
این کار مناسب برای آنها نمی باشد و در همه کلاس بهتر از مزارع آن داده شده است
تا ، به عنوان او به خوبی می داند. من با شما راه برود تا آنجا که به خانه شما است. "
"O بله ، او با راه رفتن خسته پاسخ داد.
"پیاده روی WI' اگر شما خواهد شد! من در نظر داشت که شما از ازدواج به من آمد
قبل از شما می دانستید O 'دولت من است.
شاید -- شاید شما کمی بهتر و مهربانتر از من شده فکر کردن شما
شد.
آنچه به عنوان محبت به معنای من سپاسگزار است و هر آنچه در هر راه دیگری به معنای من
هستم خشم در. من می تواند معنای خود را حس نمی گاهی اوقات. "
"اگر من می توانم روابط سابق ما مشروعیت بخشیدن به حداقل می تواند به شما کمک.
و من آن را با توجه بسیار بیشتری برای احساسات خود را نسبت به من که قبلا نشان داد را انجام دهد.
شیدایی مذهبی من ، یا هر چیز دیگری از آن بود ، به پایان رسیده است.
اما من را حفظ ماهیت کمی خوب من امیدوارم که من.
در حال حاضر ، تس ، که لطیف و قوی بین زن و مرد ، به من اعتماد!
من به اندازه کافی و بیش از اندازه کافی به شما را از اضطراب ، هر دو را برای خودتان و
پدر و مادر و خواهر خود را.
من می توانم آنها را همه راحت اگر شما فقط نشان خواهد داد اعتماد به نفس در من است. "
"آیا شما دیده می شود' EM تازگی؟ "او به سرعت نپرسید.
"بله.
آنها نمی دانستند که در آن شما بودند. تنها با شانس بود که من به شما
اینجا کلیک کنید. "
ماه سرد اریبی بر چهره مانده تس بین شاخه های کوچک از نگاه
باغ و پرچین به عنوان او در خارج از کلبه ای که خانه موقت او بود متوقف شد ،
D' Urberville pausing در کنار او.
آیا ذکر برادران و خواهران کوچک من -- don't شکستن کاملا "
او گفت. "اگر می خواهید برای کمک به آنها را -- خدا می داند که
به آن نیاز دارید -- آن را انجام دهد بدون گفتن به خودم.
اما نه ، نه! "او گریه. "من هیچ چیز از شما را ، چه برای
آنها را یا برای من! "
او علاوه بر این ، از آن زمان او همراه نیست ، همانطور که او با خانواده زندگی می کردند ، تمام شد
در داخل خانه های عمومی.
به محض او خودش وارد بود ، خودش را در شستشو و وان laved ، و شام به اشتراک گذاشته
با خانواده از او به فکر افتاد ، و خروج به جدول زیر
دیوار ، نور لامپ کمی خود از او در خلق و خوی پرشور نوشت --
همسر خود من --
اجازه بدهید به شما با من تماس گرفت -- باید -- حتی اگر چنین فکر می کنم شما را عصبانی می کند
همسر نالایق به عنوان اول من باید به شما در مشکل من گریه -- من هیچ
کس دیگری!
من آنقدر در معرض وسوسه ، فرشته است. من از ترس می گویند که آن را ، و من دوست ندارم
برای نوشتن در مورد آن را در همه. اما من به شما در راه شما می توانید چسبیده
فکر می کنم!
آیا می توانم شما را به من نمی آیند در حال حاضر ، در یک بار ، قبل از هر چیز وحشتناک اتفاق می افتد؟
O ، من می دانم که شما می توانید نیست ، زیرا شما خیلی دور!
من فکر می کنم من باید بمیرد اگر شما به زودی نمی آیند ، یا به من بگویید که برای آمدن به شما.
مجازات شما به من اندازه گیری شده است سزاوار -- من نمی دانم که --
سزاوار -- و شما به حق و فقط با عصبانیت با من است.
اما ، فرشته ، لطفا ، لطفا ، نه فقط فقط کمی مهربان من ، حتی اگر من نیست
سزاوار آن ، و آمدن به من! اگر شما خواهد آمد ، من می توانم خود را در مرگ
اسلحه!
من به خوبی محتوا به انجام این کار اگر چنین است شما به من بخشیده بود!
فرشته ، من به طور کامل برای شما زندگی می کنند.
من عاشق ، به شما برای رفتن به دور سرزنش شما بیش از حد ، و من می دانم که لازم بود به شما
باید پیدا کردن یک مزرعه است. آیا فکر نمی کنم من باید یک کلمه از نیش و یا می گویند
تلخی.
و فقط از پشت به من می آیند. من متروک بدون شما عزیزم ، O ،
بنابراین متروک!
برایم مهم نیست نیاز به کار : اما اگر شما به من یک خط کمی فرستاد ، و می گویند : "من
هستم به زودی ، "من در جایی باقی ماندن در ، فرشته -- O ، بنابراین خوش!
شده است بسیار دین من از زمانی که ازدواج کرده بودند به آن وفادار به شما در
هر فکر و نگاه کنید ، حتی زمانی که یک انسان صحبت می کند تعریف به من قبل از اینکه من
آگاه است ، به نظر می رسد wronging شما.
آیا شما هرگز احساس یک کمی از آنچه که شما استفاده می شود تا احساس هنگامی که ما در لبنی بودند؟
اگر شما داشته باشد ، چگونه می تواند به شما دور از من؟
من همان زنان ، فرشته ، به عنوان شما را در عشق با سقوط کرد ، بله ، همان -- نه
شما را دوست نداشت اما دیدم هرگز. چه بود گذشته به من به محض آشنا شدم
شما؟
این یک چیز مرده بود در دسترس نباشد. من با زن دیگری شد ، پر پر جدید
زندگی از شما است. چگونه می تواند یکی از اوایل؟
چرا شما این را نمی بینیم؟
عزیزم ، اگر شما فقط می شود کمی بیشتر پسند ، و اعتقاد به خودتان تا کنون
به عنوان دید که شما به اندازه کافی قوی به کار این تغییر در من بودند ، شما شاید
با در ذهن بیاید و به من ، همسر ضعیف خود را.
چگونه احمقانه من در شادی من بود که من فکر کردم من می تواند شما را همیشه اعتماد به عشق
من! من باید که مانند بود که شناخته شده اند
برای فقرا من نیست.
اما من در قلب بیمار ، نه فقط برای زمان های قدیمی ، اما برای حال حاضر است.
فکر می کنم -- فکر می کنم که چگونه این کار را انجام صدمه دیده قلب من نیست که شما تا کنون -- تا کنون!
آه ، اگر من تنها می تواند قلب عزیز شما درد یک دقیقه کمی از هر روز را به عنوان معدن
هر روز و در تمام طول روز طولانی ، ممکن است به شما برای نشان دادن ترحم به تنهایی فقیر منجر شود
یکی.
مردم هنوز می گویند که من و نه زیبا ، فرشته (خوش تیپ کلمه ها استفاده می کنند ، از آنجا که
من آرزو می کنم به صادق). شاید من آنها چه می گویند.
اما من ارزش به نظر می رسد خوب من نیست ، من فقط می خواهم به آنها را داشته باشد چرا که آنها به آن تعلق
شما ، عزیز من ، و این که ممکن است حداقل یک چیزی که در مورد من ارزش داشتن شما وجود دارد.
بنابراین من احساس داشته باشد ، که وقتی من با دلخوری در حساب از همان دیدار کرد ، من
صورت من گره خورده است تا در پانسمان تا زمانی به عنوان مردم به آن باور داشته است.
ای فرشته ، من به شما بگویم این همه نه از پوچی -- که مطمئنا شما می دانید من نیست --
اما تنها که ممکن است شما به من آمد! اگر شما واقعا نمی تواند بیاید و به من ، شما را
اجازه بدهید من به شما می آیند؟
من ، من می گویم ، نگران و تحت فشار برای انجام آنچه که من انجام خواهد داد.
این نمی تواند که من باید یک اینچ عملکرد ، با این حال من در ترور به عنوان صبح به چه یک حادثه
ممکن است منجر به ، و من به همین ترتیب حساب خطای اول من بی دفاع.
من می توانم اطلاعات بیشتری در این باره می گویند -- آن را می سازد مرا بیش از حد پر از بدبختی.
اما اگر من با افتادن به برخی از کمند ترس شکستن ، آخرین وضعیت من بدتر خواهد شد
از اول من است.
ای خدا ، من نمی توانم از آن فکر می کنم! اجازه دهید من در یک بار آمده ، و یا در یک بار بیاید و به من!
من خواهد بود محتوا ، ابد ، خوشحالم ، با شما به عنوان بنده خود را زندگی می کنند ، اگر ممکن است من به عنوان نه شما
همسر ، به طوری که من فقط می تواند در نزدیکی شما می شود ، و حد یک نگاه اجمالی از شما ، و فکر می کنم از شما به عنوان
معدن.
نور روز است که چیزی به من نشان می دهد ، از شما اینجا هستید ، و من دوست ندارم برای دیدن
rooks و سار در این زمینه ، به دلیل اندوهگین سرند به شما که از دست
استفاده می شود آنها را با من را ببینید.
من زمانی را برای تنها یک چیز در آسمان یا زمین یا زیر زمین ، به شما ملاقات ، من
خود عزیز! بیاید و به من -- بیاید و به من ، و ذخیره ی مرا از
چیزی است که مرا تهدید! --
TESS دل وفادار شما
>
فصل XLIX
درخواست تجدید نظر بموقع در بر داشت راه خود را به صبحانه جدول از محل اقامت خلیفه آرام
به سمت غرب ، در آن دره که در آن هوا است تا نرم و خاک آنقدر غنی هستند که
تلاش رشد نیاز به اما سطحی
کمک در مقایسه با خاکورزی در Flintcomb خاکستر ، و که در آن به انسان تس
جهان خیلی متفاوت به نظر می رسید (هر چند آن را تا حد زیادی به همان).
آن را صرفا برای امنیت بود که او توسط فرشته شده بود درخواست برای ارسال خود را
ارتباطات از طریق پدرش ، را بخواهد او را نگه داشته را به خوبی تغییر او را مطلع
آدرس او در کشور برای بهره برداری خود را با یک قلب سنگین رفته بود.
در حال حاضر ، قدیمی آقای کلر به همسرش ، وقتی که او تا به حال خواندن پاکت گفت : "اگر فرشته
پیشنهاد ترک ریو برای خانه دیدار در پایان ماه آینده ، به عنوان او به ما گفت که
به او امیدوار بود به انجام ، من فکر می کنم ممکن است تسریع خود
برنامه ، برای من معتقدم که آن را از همسرش شود ".
او عمیقا در فکر او تنفس و نامه ای به هدایت می شوید شد
بی درنگ به فرشته فرستاده است.
هموطنان ، عزیز من امیدوارم که او را به خانه با خیال راحت ، زمزمه : "خانم کلر.
"به روز مرگ من ، من باید احساس کنند که او بوده است بد استفاده می شود.
شما باید او را به رغم می خواهید او را از ایمان به کمبریج فرستاده شده به او داده
شانس همان پسر دیگر بود.
او که از آن تحت تاثیر مناسب رشد کرده است ، و شاید گرفته اند
سفارشات بعد از همه. کلیسا یا بدون کلیسای آن شده اند که
عادلانه تر به او. "
این تنها ناله بود که با خانم کلر صلح شوهرش را مختل در
احترام به فرزندان خود.
و او این بیرون ریختن نمی دهند اغلب ، برای او به عنوان ملاحظه به عنوان او معتقد بود ، و
می دانستند که ذهن خود را بیش از حد با شک و تردید به عدالت خود را در این زمینه مشکل شد.
تنها غالبا او شنیده بود به او دروغ بیدار در شب ، تنگ آه برای فرشته
با نماز.
اما انجیلی سازش ناپذیر حتی در حال حاضر برقرار نیست که او می شده اند
توجیه در دادن پسرش ، کافر ، مزایای همان دانشگاهی است که او تا به حال
داده شده به دو نفر دیگر ، هنگامی که آن
ممکن است ، اگر نه محتمل است ، که ممکن است کسانی که مزایای بسیار استفاده شده است برای رسوا کردن
آموزه که او آن را هدف زندگی خود را و میل به انتشار ساخته شده بود ، و
رسالت او پسر مقدر به همین ترتیب.
برای قرار دادن روی پایه قرار دادن زیر پا دو آنهایی که وفادار با یک دست ، و با
دیگر در جهت سربلندی فاسق توسط وسایل مصنوعی مشابه ، او تلقی شود به طور یکسان
مغایر با اعتقادات خود ، موقعیت خود را ، و امید خود را.
با این وجود ، او عاشق فرشته misnamed خود را ، و در راز سوگواری بیش از این درمان
او را به عنوان آبراهام ممکن است بیش از اسحاق محکوم سوگواری در حالی که آنها بالا رفت
تپه با هم.
تاسف خود ایجاد سکوت او دور bitterer از سرکوفت میزند که همسرش
رندر قابل شنیدن است. آنها خودشان را برای این بخت برگشته مقصر شناخته
ازدواج.
اگر فرشته به حال برای یک کشاورز بوده است هرگز به مقصد ، او را هرگز با پرتاب
دختران کشاورزی.
آنها بود و مجزا نمی دانند آنچه به او و همسرش از هم جدا کرده بود ، و نه از تاریخ
که جدایی اتفاق افتاده بود.
در ابتدا آنها تصور می کردند باید آن را چیزی از ماهیت جدی
بیزاری.
اما در نامه بعدی او ، او گاهی به قصد از خانه آمدن به اشاره
واکشی او را ، که از آن عبارات به آنها امیدوار است بخش ممکن است منشا آن بدهکار نیست
به هر چیزی تا طرز ناامید کننده ای که دائمی است.
او آنها را گفته بود که او با خویشاوندان او بود ، و در شک و تردید خود را داشتند
تصمیم به وضعیت که آنها می دانستند هیچ راهی از bettering به مزاحم شدن نیست.
چشم که نامه تس در نظر گرفته شده بود زل زده در این زمان در
گستره بی حد و حصر کشور از پشت قاطر بود که تحمل او را از
داخلی جنوبی قاره آمریکا به سمت سواحل است.
تجربیات او از این سرزمین عجیب و غریب غمگین شده بود.
بیماری شدید که از آن او مدت کوتاهی بعد از ورود او متحمل شده بود
تماما هرگز او را ترک کرد ، و او را درجه به حال تقریبا تصمیم به ترک کردن او
امیدواریم که کشاورزی اینجا ، هر چند ، تا زمانی که
امکان برهنه وجود ماندن او ، او این تغییر را مشاهده نگه داشته
از پدر و مادرش مخفی است.
جمعیت کارگران کشاورزی که در بیداری خود را به این کشور آمده بودند ،
خیره شدن توسط بازنمایی استقلال آسان بود ، رنج می برد ، فوت کرد ، و
هدر رفته به دور است.
او مادران از مزارع انگلیسی trudging همراه با نوزادان خود در خود را ببینید
بازوها ، زمانی که کودک مبتلا به تب زده و مرد ، مادر خواهد بود مکث
حفاری سوراخ در زمین سست را با او
دست لخت ، بیب در آن با همان ابزار طبیعی قبر دفن ریخته یکی
اشک آور ، و دوباره با خستگی راه رفتن بر روی.
قصد اصلی فرشته شده بود ، مهاجرت به برزیل اما شمال و یا
مزرعه شرقی در کشور خود.
او در مناسب از یاس و نومیدی به این محل می آیند ، جنبش برزیل در میان
agriculturists انگلیسی که توسط شانس همزمان با تمایل خود برای فرار از
وجود گذشته خود را.
در طول این زمان غیبت او ذهنی ساله تا به حال دوازده سال است.
چه او دستگیر شده در حال حاضر به عنوان ارزش در زندگی کمتر زیبایی خود را از ترحم آن بود.
پس از مدت ها بی اعتبار سیستم های قدیمی عرفان ، او در حال حاضر شروع به بی اعتبار
appraisements قدیمی از اخلاق است. او فکر کرد که آنها می خواستند تنظیم مجدد.
انسان اخلاقی مجموعه را چه کسی انجام داده است؟
هنوز pertinently که زن اخلاقی بود؟
زیبایی یا زشتی از یک شخصیت نه تنها در دستاوردهای آن است ، اما در دراز
اهداف و انگیزه های تاریخ واقعی خود را ، و نه در میان انجام کارها غیر روحانی است ، اما در میان چیزهای
اراده.
چگونه پس از آن ، در مورد تس؟ مشاهده خود را در این چراغ ، تاسف برای
قضاوت شتابزده خود را آغاز کرد ، به او ستم کند. آیا او رد او را تا ابد ، یا او نمی؟
او دیگر نمی توان گفت که او همیشه از او رد ، و نه می گویند که در
روح او را هم اکنون قبول است.
این علاقه در حال رشد برای حافظه اش را در نقطه ای از زمان با او مصادف
اقامت در Flintcomb خاکستر ، اما قبل از او تا به حال خودش را در آزادی به احساس
مشکل او را با یک کلمه در مورد شرایط او و یا احساسات خود را.
او به شدت درمانده بود و در سرگشتگی خود را به عنوان انگیزه خود را در خودداری از
هوش ، او پرس و جو نیست.
بنابراین سکوت او از خشوع بد تعبیر شد.
چه مقدار از آن واقعا گفت : اگر او تا به حال درک -- که او با رعایت تحت اللفظی
عینیت به سفارشات که او داده بود و فراموش شده که با وجود طبیعی خود را
شهامت و بی باکی او اظهار داشت هیچ حقی ،
اعتراف به قضاوت خود را از هر لحاظ یکی از واقعی ، و سرش را خم
dumbly آنها نمیدهد.
در سفر در قبل ذکر شد توسط قاطرها را از طریق داخل کشور ،
یک مرد دیگر سوار در کنار او بود.
همدم فرشته انگلیسی ، خم در همین ماموریت ، هر چند او آمد
از بخش دیگری از این جزیره است. هر دوی آنها در یک حالت روانی بودند
افسردگی ، و آنها در امور خانه صحبت کرد.
اعتماد به نفس اعتماد به نفس begat.
با آن گرایش های کنجکاو evinced توسط مردان ، به ویژه هنگامی که در سرزمینهای دوردست ، به
سپردن به غریبه ها جزئیات از زندگی خود را که آنها به هیچ وجه به ذکر
دوستان ، فرشته را به این مرد به عنوان آنها اعتراف
سوار در امتداد حقایق پر غصه ازدواج او.
غریبه به حال در بسیاری از سرزمین ها بیشتر و در میان بسیاری از مردم بیشتر نسبت به sojourned
فرشته به انحرافات ذهن خود را وابسته به همه جهان از جمله از هنجار اجتماعی ، بنابراین بسیار زیاد
به خانواده ، بیشتر از
بی نظمی از دره و کوه های زنجیره ای کل منحنی زمینی.
او ماده را در نور کاملا متفاوت از فرشته مشاهده ، تصور می کردند که چه تس
شده بود ، هیچ اهمیت در کنار او خواهد بود ، و به سادگی گفت : کلر که
او اشتباه در آینده را از او دور شد.
روز بعد آنها خیس رعد و برق ، طوفان بودند.
همدم فرشته را همراه با تب ، شگفت زده شدم ، و تا پایان این هفته درگذشت.
کلر منتظر چند ساعت او را دفن کنند ، و پس از آن در راه خود می رفتند.
سخنان سرسری غریبه در فکر بزرگ ، از آنان می دانست مطلقا
چیزی فراتر از یک نام پا افتاده ، با مرگ او sublimed شده بودند ، و تحت تاثیر کلر
بیش از همه اخلاق استدلال از فلاسفه.
محدودیت در افکار وعقاید محلی خود او ساخته شده او را در مقابل آن شرمسار است.
تناقضات او را بر او در سیل شتافتند.
او مصرانه یونان الحاد در هزینه مسیحیت با وجود بالا بودن ؛
هنوز در آن تمدن تسلیم غیر قانونی بی اهمیتی خاص نیست.
مطمئنا پس از آن او ممکن است در نظر گرفته است که نفرت از دولت سازمان ملل متحد ، دست نخورده ، که او
به حال با مرام و منش از عرفان به ارث برده ، به عنوان حداقل به اصلاح باز
نتیجه این شد به دلیل خیانت است.
پشیمانی را به او زده است. کلمات Izz Huett ، کاملا هرگز stilled
در حافظه خود ، به او آمد. او Izz خواسته بود اگر او را دوست داشت ، و او
پاسخ در مثبت بود.
آیا به او عشق او نسبت به تس بود؟ نه ، او پاسخ داده بودند ، تس را وضع
زندگی خود را برای او ، و او خودش را می تواند بدون انجام دهد.
او از تس فکر او در روز عروسی ظاهر شده بود.
چگونه چشم او lingered بر او بود ، چگونه او بر سخنان خود آویزان کرده بود که اگر آنها بودند
خدا!
و در طول شب وحشتناک بیش از اجاق ، وقت روح ساده خود را کشف
خود را به او ، چگونه صورت خود را رقت انگیز بود اشعه از آتش ، نگاه او در سال ها
ناتوانی در تحقق بخشیدن است که عشق و حمایت خود را احتمالا می تواند خارج است.
بنابراین از اینکه منتقد خود او بزرگ می شود مدافع او.
چیز بدبینانه او خود را در مورد او زبان آمده ، اما هیچ مردی همیشه می تواند یک کلبی
و زندگی می کنند و او آنها را خارج کرد.
اشتباه بیان آنها از او اجازه می دهد خود را به تحت تاثیر قرار بوجود آمده بود
اصول کلی به بی اعتنایی به عنوان مثال خاص.
اما استدلال است که تا حدودی بوی ناگرفته ، دوستداران و شوهر بر سر زمین رفته اند
قبل از به روز است. کلر خشن نسبت به او شده بود ، وجود دارد
بدون شک از آن است.
مردان اغلب خشن با زنان آنها عشق را دوست داشته ، زنان با مردان است.
و در عین حال این harshnesses ها هستند حساسیت خود را نسبت به زمانی که با جهانی
از خشونت که از آنها رشد ، خشونت از موضع نسبت به
خلق و خو ، از وسیله ای به سمت اهداف ،
به روز نسبت به روز گذشته ، از آخرت به سمت به روز است.
توجه تاریخی به خانواده اش -- که استادانه خط D' Urbervilles -- را بخواهد
نفرت به عنوان یک نیروی صرف شده ، لمس احساسات خود را در حال حاضر است.
چرا او تفاوت بین ارزش سیاسی و تخیلی شناخته شده نداشته است
ارزش این چیزها؟
در جنبه دوم D' Urberville تبار او یک واقعیت از ابعاد بزرگ بود ؛
بی ارزش به اقتصاد ، مفید ترین مواد تشکیل دهنده به خیال باف ،
moralizer در کاهش و سقوط است.
این یک واقعیت است که به زودی خواهد بود فراموش - - که کمی از تمایز در تس فقیر بود
خون و نام و فراموشی بر لینک ارثی خود را با سنگ مرمر سقوط
آثار و اسکلت سربدار در Kingsbere.
بنابراین آیا زمان بی رحمانه نابود عاشقانه خود است.
در صورت خود را دوباره و دوباره یادآوری ، او فکر میکرد که او می تواند آن را ببینید
فلش از کرامت است که باید graced او بزرگ dames و چشم انداز فرستاده که
اورا از طریق وریدهای خود را که او تا به حال
قبلا احساس ، که سمت چپ در پشت آن احساس بیماری است.
با وجود گذشته خود نه تجاوز نشده ، چه هنوز هم در چنین یک زن اقامت به عنوان تس outvalued
طراوت از همراهانش را.
خوشهچین از انگور از افرایم بهتر از پرنعمت Abiezer نیست؟
بنابراین تجدید حیات کننده عشق ، آماده سازی راه را برای تس غلیان احساسات اختصاص داده شده بود که صحبت کرد
پس از آن تنها توسط پدرش به او فرستاده شده است ؛ هر چند با توجه به فاصله خود را درون مرزی
آن بود که مدت طولانی در رسیدن به او.
در همین حال انتظار نویسنده است که فرشته را در پاسخ به
التماس بود متناوب بزرگ و کوچک است.
چه کاهش آن بود که حقایق زندگی خود را که منجر به فراق بود نداشته
تغییر -- هرگز می تواند تغییر و که اگر حضور او ضعیف شده آنها را به حال او
غیبت نمی توانست.
با این حال او ذهن او را به پرسش مناقصه از آنچه او می تواند به انجام
لطفا او را بهترین اگر او باید می رسند.
آه در آرزوی صرف شد که او اطلاع بیشتری از آهنگ ها گرفته شده بود
بازی در چنگ او ، که او جالب تر از او را که او بودند نپرسید بود
سرودهای مورد علاقه در میان کسانی که کشور دختران را خواند.
او به طور غیر مستقیم از نهال Amby که Izz از Talbothays دنبال کرده بود و پرسش و
توسط Amby شانس از یاد برد که در میان snatches از ملودی است که در آن بودند
زیاده روی در شیر فروش ، برای القاء
گاو به اجازه شیر خود ، کلر به مانند "باغ کوپید" ، "من به نظر می رسید
پارک ها ، من hounds "، و" شکسته "درجه روز" ؛ بود و به نظر می رسید برای مراقبت از
"تنبان خیاط" و "چنین زیبایی
من رشد "، ditties عالی بودند.
برای کامل سرودهای بود اکنون میل غریب او است.
او آنها را تمرین پیغام خصوصی در لحظات عجیب و غریب ، به خصوص "ای شکسته" روز ":
بوجود می آیند ، بوجود می آیند ، بوجود می آیند! و بلند عشق خود را در یک دسته گل ، همه O '
شیرین ترین گل که در باغ رشد.
کبوترها لاک پشت و پرنده SMA در هر شاخه ساختمان ، بنابراین در اوایل ماه مه زمان
در شکستن "درجه روز!
که قلب سنگ را به شنیدن آواز او این ditties هر زمان ذوب
او جدا از بقیه از دختران در این زمان سرد و خشک کار می کرد ، اشک در حال اجرا
چشمان او در حالی که در
فکر که شاید او را بعد از همه ، نه ، بیا برای شنیدن صدای او ، و احمقانه ساده
کلمات پر طنین آهنگ در مسخره دردناک از قلب درد خواننده.
تس بود تا در این رویای خیالی wrapt که او به نظر می رسید که نمی دانند چگونه در فصل
پیش می آمد که روزها طولانی بود ، آن بانوی روز در دست ، و
به زودی توسط قدیمی بانوی روز ، پایان دوره خود را در اینجا دنبال داشته باشد.
اما قبل از روز چهارم کاملا آمده بود ، اتفاقی افتاد که تس فکر می کنم از
دور های مختلف مهم است.
او در محل سکونت خود را به عنوان معمول در یک غروب شد ، نشستن در اتاق طبقه پایین
با بقیه خانواده ، زمانی که کسی زدم در درب و پرسش برای تس.
از طریق درگاه او در برابر نور رو به کاهش دید شکل با ارتفاع
یک زن و وسعت یک کودک ، موجودی قد بلند ، نازک ، دختر وار آنها او را نمی
تشخیص در گرگ و میش تا دختر گفت : "تس!"
"چه -- آن را" لیزا لو "پرسید : تس ، در لهجه مبهوت.
خواهر او ، آنها کمی بیش از یک سال پیش او را در خانه به عنوان یک فرزند را ترک کرده بودند ، فنر بود
توسط شلیک ناگهانی به یک شکل از این سخنرانی ، که هنوز لو به نظر می رسید
خودش کمیاب قادر به درک معنی است.
پاهای نازک او ، زیر بار رهبانیت اش قابل مشاهده است ، در حال حاضر کوتاه رو به رشد او ، و او را
دست ها و سلاح های ناراحت کننده نشان می دهد که جوانان و بی تجربگی او است.
می گوید : "بله ، من شده اند ، جستجو در مورد در تمام طول روز ، تس بود." وی افزود : لو ، با گرانش unemotional ،
"تلاش برای پیدا کردن' EE و من بسیار خسته هستم. "" مهم در خانه است "؟
"مادر در زمان بسیار بد است ، و دکتر می گوید او در حال مرگ است ، و به عنوان پدر بسیار نیست
و نه ، و می گوید : "تیس اشتباه برای یک مرد چنین خانواده بالا به عنوان برده به او و
drave در کار کار مشترک ، ما نمی دانیم چه باید بکنید. "
تس ایستاده بود در خیال مدت طولانی قبل از او درخواست لیزا لو برای آمدن در فکر
و نشستن.
وقتی که او به طوری انجام داده بود ، و "لیزا لو داشتن برخی از چای ، او به یک تصمیم گرفت.
ضروری بود که او باید به خانه بروند.
توافق او تا قدیمی بانوی روز ، ششم ماه آوریل به پایان نیست ، بلکه به عنوان
مربوط به فاصله یکی از طولانی او مصمم به اجرای خطر با شروع از
یک بار.
برای رفتن آن شب به دست آوردن دوازده ساعت خواهد بود ، اما خواهرش خیلی خسته
انجام چنین فاصله تا فردا.
تس زد که در آن ماریان و Izz زندگی می کردند ، آنها را از آنچه اتفاق افتاده مطلع ،
و التماس آنها را به بهترین از پرونده او به کشاورز.
بازگشت او لو شام ، و پس از آن ، داشتن جوانتر را به خود جمع
رختخواب خود ، به عنوان بسیاری از وسایل او بسته بندی شده به سبد درخت بید ،
و شروع به کارگردانی لو به دنبال صبح روز بعد او.
>
فصل L
او را به تاریکی سرد باعتدال شب و روز سقوط به عنوان ساعت رخ داد ده ، برای او
راه رفتن پانزده مایل در زیر ستاره پولادین.
در ولسوالی های تنهایی شب محافظت به جای خطر را به صدا
عابر پیاده ، و دانستن این ، تس نزدیکترین البته همراه توسط - خطوط را دنبال که او
تقریبا در روز زمان دارند می ترسید ؛
اما غارتگران بودند مایل در حال حاضر ، و ترس طیفی از ذهن او رانده شدند
افکار مادرش.
بنابراین او مایل بعد از مایل اقدام ، صعودی و نزولی تا او را به آمد
Bulbarrow ، و در حدود نیمه شب از آن ارتفاع را به مغاک از سایه پر هرج و مرج نگاه
که تمام است که خود را از جهان خاکی که بیشتر طرف او متولد شد نشان داد بود.
پس از در حال حاضر طی حدود پنج مایل بر روی زمین مرتفع ، او به حال در حال حاضر برخی از ده یا
یازده در دشت قبل از سفر او خواهد بود به پایان رسید.
سیم پیچ رو به پایین جاده به او فقط قابل مشاهده در زیر نور ستارگان گسترده (WAN) به عنوان تبدیل شد
او آن را دنبال کردند ، و به زودی او ء خاک به طوری که بالای آن متضاد که
تفاوت محسوس بود به آج و بو.
زمین خاک رس سنگین Blackmoor واله ، و بخشی از واله که بود
باج راه ، جاده ها نفوذ هرگز.
خرافات در این خاکها سنگین معطل شدن طولانی ترین.
پس از یک بار جنگل ها ، در این زمان سایه آن به نظر می رسید به چیزی از آن ادعا
شخصیت قدیمی ، دور و نزدیک بودن مخلوط ، و هر درخت و پرچین بلند
ساخت بسیاری از وجود آن است.
harts که شکار شده بود در اینجا ، جادوگران که آغشته شده بود و ducked ،
پری سبز مزین به که "whickered" شما به عنوان شما را به تصویب رساند ؛ -- محل teemed
با اعتقادات در آنها هنوز هم ، و آنها را تشکیل حال حاضر بسیاری شیطان صفت است.
در Nuttlebury او مسافرخانه روستا ، که نشانه creaked در واکنش به تصویب رساند
درود از صدای پای او را ، که نه روح انسان شنیده ، اما خودش.
زیر سقف کاهگلی چشم ذهن او مشهود آرام تاندون و عضلات شل ،
گسترش در تاریکی زیر تشک های ارتوپدی ساخته شده از درهم آمیخته کمی بنفش
مربع و تحت فرآیند فرح بخش
در دست خواب برای کار مجدد در فردا ، و به زودی به عنوان یک اشاره از صورتی
حالت ابری ظاهر شد در Hambledon هیل.
او در سه گوشه ای از پیچ و خم از خطوط او به حال موضوعی ، تبدیل و وارد
Marlott ، عبور از میدان که در آن به عنوان یک باشگاه و دختر او برای اولین بار دیده بود فرشته کلر ،
زمانی که او با او نه تا به حال رقصید احساس ناامیدی باقی مانده با او رتبهدهی نشده است.
در جهت خانه مادرش او را دیدم نور.
از پنجره اتاق خواب آمد ، و یک شاخه از آن را در مقابل دست تکان دادند و از آن ساخته شده
چشمک به او.
به محض این که او می تواند رئوس مطالب از خانه تشخیص -- تازه کاهگلی با پول او --
آن همه اثر قدیمی خود را بر تخیل تس بود.
بخشی از بدن و زندگی اش آن را تا کنون به نظر می رسید ؛ شیب dormers آن ، پایان
gables آن ، دوره های شکسته از آجر که در صدر دودکش ، همه به چیزی
مشترکی با شخصیت فردی او است.
تخدیر به حال به این ویژگی ها ، بیا به احترام به او و این بدان معنی
بیماری مادرش.
او آرام به عنوان مزاحم هیچ کس در را باز کرد ، اتاق پایین تر خالی بود ، اما
همسایه که نشسته بود با مادرش آمد به بالای پله ها ، و
زمزمه که خانم Durbeyfield بهتر بود ، هر چند او تنها پس از آن خواب بود.
تس خودش صبحانه را آماده و پس از آن جای خود را به عنوان پرستار در مادر در زمان
اتاق.
در صبح ، هنگامی که او بچه ها را مورد مداقه قرار داشتند جالب
نگاه طویل ، هر چند او دور شده بود کمی بیشتر از یک سال ، رشد خود را
حیرت انگیز و ضرورت استفاده از
خود قلب و روح به نیاز خود او را در زمان از مراقبت خود را.
پدرش بیماری همان نوع نامحدود بود ، و او در صندلی خود را به عنوان شنبه
معمول است.
اما روز بعد از ورود او ، او غیر منتظره ای روشن بود.
او تا به حال یک طرح عقلانی برای زندگی ، و تس از او خواست آنچه در آن بود.
"من فکر دور ارسال به تمام antiqueerians قدیمی در این بخش از انگلستان ،"
او گفت : "درخواست از آنها برای عضویت در صندوق به من حفظ است.
من مطمئن هستم که آنها می خواهم آن را به عنوان یک چیز romantical ، هنری ، و مناسب برای انجام.
آنها صرف مقدار زیادی پول O 'در نگه داشتن تا خرابه های قدیمی و پیدا کردن استخوان ها O' چیزهایی ، و
مانند و باقی مانده زندگی باید جالب تر به 'EM هنوز است ، اگر فقط
knowed از من است.
آیا که کسی به گرد و بگویید 'EM آنچه وجود دارد در حال زندگی در میان' EM ، و
آنها فکر هیچ چیزی از او! اگر Pa'son Tringham ، که من را کشف کرد ، بود
زندگی می کردند ، او می خواهم در هکتار 'آن را انجام داده ، من مطمئن هستم."
تس استدلال خود را بر روی این پروژه را بالا به تعویق انداخت تا او با فشار دادن دست و پنجه نرم بود
موضوعات در دست ، که به نظر می رسید کم وجوه ارسالی او بهبود یافته.
هنگامی که ضرورت در محیط داخلی کاسته شده بود ، او تبدیل به توجه خود را به چیزهای خارجی است.
در حال حاضر فصل کاشت و کاشت ؛ باغ و allotments از
روستاییان در حال حاضر شخم بهار خود را دریافت کرده بود ، اما باغ و سهمیه
از Durbeyfields عقب مانده بودند.
او در بر داشت ، به بی میلی او را ، که در این بود که به علت خود را از داشتن خورده تمام دانه
سیب زمینی ، -- که گذشت لا ابالی.
در اولین لحظه ای او به دست آمده به آنچه که دیگران او می تواند تهیه ، و در عرض چند روز
پدرش بود به خوبی به اندازه کافی برای دیدن به باغ ، تحت تلاش های قانع کننده تس :
حالی که او خودش به عهده گرفته سهمیه
پلات که آنها در یک میدان چند صد متری از روستا اجاره.
او دوست کار را بعد از حبس از اتاق بیمار ، جایی که او نه در حال حاضر
مورد نیاز به دلیل بهبود مادرش.
حرکت خشونت رها تصور است.
قطعه زمینی در بالا ، خشک ، محفظه باز ، که در آن وجود داشت چهل یا پنجاه
قطعه چنین است ، و که در آن کار در briskest آن بود هنگامی که نیروی کار استخدام از روز
بود به پایان رسید.
کاوش معمولا در شش ساعت آغاز شد و به طور نامحدود به هنگام غروب تمدید و یا
مهتاب.
فقط در حال حاضر انبوه علف های هرز مرده و امتناع سوزش در بسیاری از توطئه ها ، خشک بودند
آب و هوا علاقه احتراق آنها.
یکی از تس روز خوب و لیزا - لو در اینجا با همسایگان خود را تا آخرین مشغول به کار
پرتوهای smote خورشیدی مسطح بر گیره سفید است که تقسیم توطئه.
به محض این که گرگ و میش غروب خورشید شعله ور شدن از نیمکت چمن و کلم ، ساقه موفق
آتش سوزی شروع به نور تا allotments fitfully ، به تشریح آنها ظاهر می شود و
ناپدید تحت دود متراکم شده توسط باد wafted است.
هنگامی که آتش میدرخشد ، بانک ها از دود ، دمیده در امتداد سطح زمین ، خود را
به درخشش مات و روشن می شوند ، غربالگری ، طبقه کارگر از یکدیگر ؛
و معنی "ستون ابر" ،
که دیوار به روز و نور در شب بود ، می تواند درک.
با شب ضخیم ، برخی از مردان و زنان باغبانی را برای شب داد ، اما
تعداد بیشتری باقی مانده به کاشت آنها انجام می شود ، تس که در میان آنها ،
هر چند او به خانه فرستاد خواهرش.
در یکی از توطئه های نیمکت سوز که او را با چنگال خود سخت ، چهار آن بود
درخشان شاخک های چشمگیر در برابر سنگ و clods خشک در کلیک کمی.
گاهی اوقات او به طور کامل در دود آتش او درگیر شد و سپس آن را ترک
او را آزاد شکل ، تحت تابش تابش خیره کننده پر رو از پشته.
عجیب به شب او لباس بپوشند ، و ارائه جنبه تا حدودی خیره ، او را
لباس یک روپوش سفید توسط شستشوی بسیاری ، با یک کت کوتاه سیاه و سفید بیش از
آن ، اثر کل که مهمان یک عروسی و تشییع جنازه در یک.
زنان بیشتر به عقب عینک پیش بند سفید ، که با چهره رنگ پریده خود ، تمام که شد
می تواند از آنها در دل تنگی دیده می شود ، به جز زمانی که در لحظات آنها گرفتار یک فلش از
به شعله های آتش.
به سمت غرب ، پرطاقت boughs پرچین خار لخت که تشکیل مرز
زمینه گل رز در برابر تابش قوس و قزحی رنگ پریده آسمان پایین تر است.
در بالا ، مشتری آویزان مانند یک گل نسترن تمام عیار ، بنابراین روشن به عنوان تقریبا به پرتاب یک
سایه. چند ستاره کوچک معمولی
ظاهر می شود در جای دیگر است.
در فاصله یک سگ barked ، و چرخ ¬ ها ها گاهی در امتداد جاده خشک rattled شده است.
هنوز شاخک در ادامه را کلیک کنید پشتکاری قابل ملاحظه ، برای آن بود دیر نیست ؛
هر چند هوا تازه و مشتاق بود زمزمه بهار در آن است که تشویق می کردند.
کارگران در.
چیزی در محل ، ساعت ، آتش crackling ، رمز و راز فوق العاده از
نور و سایه ، ساخته شده دیگران و همچنین تس لذت بردن از بودن وجود دارد.
شب هنگام ، که در برابر سرما ندارند زمستان به عنوان روح پلید و در زیر گرمای می آید
تابستان به عنوان یک عاشق ، به عنوان آرام بخش در این روز ماه مارس آمد.
هیچ کس نگاه در خود یا همراهان او.
چشم از همه بر روی خاک بودند به عنوان تبدیل آن سطح توسط آتش سوزی نازل شده است.
از این رو به عنوان تس هم زده clods و آهنگ کمی احمقانه او با کمیاب خواند در حال حاضر
امید است که کلر هرگز آنها را بشنوند ، او را برای مدت طولانی متوجه فرد
که کار می کرد نزدیکترین به او -- مردی که در طولانی
smockfrock که او در بر داشت ، forking همان طرح را به عنوان خودش ، و با او قرار
پدرش به آنجا فرستاده بود ، برای پیشبرد کار.
او آگاهانه از او تر شد زمانی که جهت حفر خود را به او به ارمغان آورد
نزدیک تر است.
گاهی اوقات دود ، آنها را تقسیم می شود ، سپس آن را swerved ، و این دو قابل رویت بود به هر
جز تقسیم از بقیه است. تس به هیچ وجه به او را همکار ، کارگر صحبت نمی کنم ،
و نه او را به او صحبت می کنند.
نه او از او فکر می کنم بیشتر از بحر تفکر غوطهور شدن که او تا به حال نشده که
آن روز روشن بود ، و او که او را به عنوان هر یک از Marlott نمی دانم
کارگران ، که هیچ جای تعجب بود ، او را
غیبت داشتن طولانی و مکرر از سال اواخر بوده است.
توسط و توسط او کنده تا این حد نزدیک به او است که آتش و تیرها به عنوان مجزا منعکس شد
از شاخک های فولاد از چنگال خود را به عنوان از خود را.
در رفتن به آتش پرتاب قیر از علف های هرز مرده بر آن ، او متوجه شد که او
در طرف دیگر. آتش بالا گرفت ، و او مشهود صورت
D' Urberville.
unexpectedness حضور او ، grotesqueness ظاهر خود را در
smockfrock جمع آوری شده ، از جمله در حال حاضر تنها ترین قدیمی از مد افتاده بود فرسوده
کارگران ، به حال comicality رنگ پریده است که او را به تحمل آن سرد است.
D' Urberville ساطع شده ، خنده کم و طولانی.
"اگر من تمایل به شوخی شد ، باید بگویم ، چقدر این به نظر می رسد مانند بهشت!" او
whimsically اظهار داشت ، به دنبال در او با سر تمایل.
"شما چه می گوید؟" او ضعیف پرسید.
"دلقک ممکن است بگویند این است که درست مثل بهشت.
شما حوا ، و من یکی از قدیمی دیگر آمده تا شما را در لباس مبدل از اغوا کردن
حیوانات پست تر.
من استفاده می شود کاملا در آن صحنه از میلتون وقتی که من کلامی.
برخی از آن می رود --
"' شهبانو ، راه آماده است ، و بلند نیست ، فراتر از یک ردیف از myrtles...
... اگر تو قبول رفتار من ، من می تواند بوجود آورد به زودی تو به انطرف. '
حوا گفت : 'سرب پس از آن ،'.
"و غیره. تس عزیز من ، من تنها با قرار دادن این به شما
به عنوان چیزی که شما ممکن است تصور یا گفت کاملا untruly ، چرا که شما فکر می کنم تا
بد از من است. "
"به من گفت هرگز به شما و شیطان شد ، و یا تصور آن است.
من از شما فکر می کنم نه در راه است که در همه. افکار من از شما کاملا سرد است ، به جز
وقتی که شما به من بی حرمتی است.
چه ، شما آمده است حفر اینجا به طور کامل به خاطر من؟ "
"به طور کامل. می بینید ، چیزی بیشتر.
smockfrock ، که من تو را دیدم حلق آویز برای فروش به عنوان من آمد همراه ، یک چاره اندیشی موقت بود ،
که من ممکن است متوجه نیست. من می آیند در برابر کار خود را اعتراض به مانند
این "
"اما من می خواهم انجام آن -- آن را برای پدر من است." "اشتغال خود را در جای دیگر است
به پایان رسید؟ "" بله. "
"از کجا به بعد؟
برای پیوستن به شوهر عزیز خود را؟ "او می تواند تحقیر را تحمل نمی کند
یادآوری. "O -- من نمی دانم" او گفت : به تلخی.
«من هیچ شوهر!"
"این کاملا درست است -- به این معنی منظور شما است. اما شما باید دوست ، و من
مصمم است که شما باید در وجود خودتان راحت است.
هنگامی که شما به خانه شما خواهید دید آنچه که من برای شما وجود دارد ارسال کرده اند. "
"O ، الک ، من آرزو می کنم شما به من هر چیزی را در همه!
من می توانم آن را از شما را ندارد!
من دوست ندارم -- آن است که حق را نیست "" این حق "او گریه آرامی.
گفت : "من قصد ندارم به دیدن یک زن ، که من احساس tenderly که من برای شما در دردسر انجام
بدون تلاش به او کمک کند. "
"اما من خیلی خوب کردن! من فقط در مشکل در مورد -- در مورد -- و نه
در مورد زندگی در تمام! "
او تبدیل شده است ، و به شدت حفر او را از سر گرفت ، اشک چکیدن بر چنگال
دسته و بر clods. "درباره کودکان -- برادران خود را و
خواهران ، "او از سر گرفت.
"من فکر آنها را" قلب تس quivered -- او دست زدن به او
در یک مکان ضعیف است. او اضطراب ارشد خود را divined بود.
از آنجا که بازگشت به خانه روح او را با محبت است که به کسانی که بچه ها رفته بود
بود پرشور.
"اگر مادر خود را بهبود می یابند ، یک نفر باید برای انجام کاری برای آنها ، از شما
پدر نخواهد بود قادر به انجام خیلی ، گمان می کنم؟ "
"او می تواند با کمک من.
او باید! "" و با معدن است. "
"نه آقا!" و "چگونه سر در گم احمقانه این است!" پشت سر هم از
D' Urberville.
"چرا او فکر می کند ما همان خانواده و کاملا راضی خواهد شد!"
"او نمی است. من او را undeceived. "
"ای احمق!"
Urberville D' در خشم عقب نشینی از او را به پرچین ، جایی که او کشیده بلند
smockfrock که او را مبدل کرده بود ؛ و نورد آن و هل دادن آن را به
نیمکت آتش ، رفت.
تس نمی توانست با حفر خود را بعد از این ، او احساس بی قراری و او تعجب
اگر او به خانه پدرش رفته بود و مصرف اقدام چنگال در دست او
homewards.
حدود بیست متری از خانه او توسط یکی از خواهران وی مواجه شد.
"O ، Tessy -- شما چه فکر میکنید!
"لیزا لو گریه ، و بسیاری there'sa قوم در خانه است ، و مادر خوب است
معامله بهتر است ، اما آنها فکر می کنند پدر مرده است! "
کودک متوجه عظمت اخبار ، اما هنوز غم آن ، و ایستاد
به دنبال در تس با اهمیت تا چشم گرد ، beholding اثر تولید شده بر
او ، او گفت : --
"چه ، تس ، باید به پدر هیچ هرگز ما نمی صحبت کنم؟"
وی افزود : "اما پدر تنها کمی بیمار بود! بانگ زد :" تس distractedly.
"لیزا لو آمد.
او کاهش یافته است فقط در حال حاضر ، و دکتر که وجود دارد برای مادر بود ، گفت : هیچ
شانس برای او ، به خاطر قلب او وارد growed شد "
بله ؛ چند Durbeyfield مکان تغییر کرده ، یکی از مرگ از خطر انجام شد ،
و یکی از منزجر مرده بود. این خبر به معنای حتی بیشتر از آن صدا.
زندگی پدرش تا به حال ارزش جدا از دستاوردهای شخصی خود ، و یا شاید
نمی توانست به حال بسیار است.
تاریخ و زمان آخرین سه زندگی که مدت خانه و محل بود
تحت اجاره برگزار شده و آن را به حال مدت ها است که توسط مستاجر و کشاورز برای او آرزو
کارگران به طور منظم ، که در خوابگاه کلبه stinted شدند.
علاوه بر این ، "liviers" تقریبا به همان اندازه به عنوان کمی در روستاها مخالف شدند
freeholders ، به دلیل استقلال خود را از شیوه ای ، و زمانی که اجاره آن را مشخص
تجدید هرگز بود.
بنابراین Durbeyfields ، یک بار Urbervilles D' ، دیدم نزولی بر آنها سرنوشت که
بدون شک ، هنگامی که آنها در میان المپیک از شهرستان بودند ، آنها را به موجب
فرود بسیاری از زمان ، و به شدت به اندازه کافی ،
بر سر آنهایی که چنین بی زمین به عنوان خودشان بودند در حال حاضر است.
پس وقت را شار و ریفلاکس -- ریتم تغییر -- به طور متناوب و در همه چیز باقی بماند
در زیر آسمان.
>