Tip:
Highlight text to annotate it
X
ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب توسط لوئیس کارول
فصل ششم. خوک و فلفل
برای یک لحظه یا دو او ایستاده بود نگاه
خانه ، و تعجب چه باید بکنید بعد ،
که ناگهان شاطر در رد و بدل شد
در حال اجرا از چوب -- (او در نظر گرفته
او را به پادو چرا که او در
تحویل : در غیر این صورت ، قضاوت های چهره اش
تنها ، او می توانست او را به نام ماهی) --
و با صدای بلند در خانه خود با rapped
پنجه.
این دیگر شاطری در رد و بدل باز شد ،
با دور صورت ، چشم و بزرگ مانند
قورباغه ؛ و هر دو footmen ، آلیس متوجه شده ، به حال
مو پودر فر که بیش از همه خود را
سر.
او احساس بسیار کنجکاو به دانستن آنچه در آن بود
تمام حدود ، رخنه کرد و راه کمی خارج از
چوب به گوش دادن.
ماهی پادو شروع شده توسط تولید کننده از
زیر بازوی او نامه ای بزرگ ، تقریبا به عنوان
به عنوان بزرگ خود را ، و او بیش از این دست
به دیگر ، گفت ، در لحن جدی ،
'برای دوشس.
دعوت از ملکه را به بازی
نوعی بازی با گوی و حلقه. '
قورباغه - شاطری ، در همان تکرار
تن گرفته ، تنها در حال تغییر جهت از
کلمات کمی ، 'از ملکه.
دعوت نامه برای دوشس بازی
نوعی بازی با گوی و حلقه. '
پس از آن هر دو متمایل کم ، و خود را فر
با هم گرفتار کردم.
آلیس آنقدر در این خندید ، که او تا به حال
برای اجرای دوباره به چوب از ترس از خود
جلسه او و هنگامی که او بعد از peeped
ماهی شاطری ، رفته بود و دیگر
نشسته بر روی زمین در نزدیکی درب بود ،
خیره مسخره تا به آسمان.
آلیس timidly رفت تا دم در ، و
زدم.
'هیچ مرتب کردن بر اساس وجود دارد استفاده در ضربه زدن ،' گفت :
شاطری ، و که به دو دلیل.
اول ، چرا که من در همان سمت از هستم
درب به شما هستند ؛ در مرحله دوم ، چرا که آنها
ساخت چنین سر و صدا در داخل ، هیچ کس نمی تواند
احتمالا شما رو میشنوم. '
و مسلما وجود دارد بیشتر
سر و صدای فوق العاده ای در جریان درون --
ثابت زوزه و عطسه ، و هر
در حال حاضر و پس از آن تصادف بزرگ را ، تا اگر یک ظرف یا
کتری را به تکه های شکسته شده بود.
خواهش می کنم ، پس از آن ، گفت : آلیس ، 'چگونه هستم من به
دریافت در؟
'ممکن است برای برخی حس خود را در
ضربه زدن ، 'شاطری رفت و در را بدون
مراجعه کننده به او ، 'اگر ما به حال درب
بین ما.
به عنوان مثال ، اگر شما بودند ، در درون ، شما ممکن است
بد گویی کردن ، و من می توانم شما را اجازه دهید ، می دانید. '
به دنبال او بود تا به آسمان همه وقت
او صحبت کردن ، و این فکر آلیس
قطعا بی ادب.
«اما شاید او می تواند آن کمک نمی کند ، او (آن زن گفت : به
خودش ؛ چشمان او آنقدر نزدیک در بسیار
بالای سر خود را.
اما در هر حال او ممکن است برای پاسخ به سؤالات.
-- چگونه هستم من به در گرفتن او (مادرش) بار تکرار شده ، با صدای بلند؟.
'من در اینجا باید بنشینم ،' شاطری اظهار کرد ،
'تا فردا --'
در این لحظه درب خانه
باز شد و یک بشقاب بزرگ آمد دستکاری
از ، مستقیم در سر شاطری است : آن
فقط قرق بینی خود را ، و شکست به قطعات
در مقابل یکی از درختان پشت سر او.
-- و یا روز بعد ، شاید ، 'شاطری
در ادامه با همان لحن ، دقیقا همانطور که اگر
هیچ چیز به حال اتفاق افتاده است.
'چگونه هستم من به در می شود؟' آلیس پرسید : دوباره ، در
تن بلندتر.
'آیا شما می توانید در در همه؟' گفت :
شاطری.
'این سوال اول ، شما می دانید.'
این بود ، هیچ جای تردید نماند : تنها آلیس دوست نداشت
به گفته تا
'این واقعا ناراحت کننده ،' او گفتم به
خودش ، 'راه همه موجودات استدلال می کنند.
این درایو به اندازه کافی برای یک دیوانه! '
شاطری به نظر می رسید فکر می کنم این خوب
فرصتی برای تکرار اظهارات خود ، با
تغییرات.
'من در اینجا باید بنشینم ،' گفت : 'و خاموش ،
به مدت چند روز و روز. '
'اما آنچه من هستم کاری انجام دهید؟' گفت : آلیس.
'هر چیزی که می خواهم ، گفت : شاطری ، و
شروع به سوت زدن.
آه ، هیچ استفاده در صحبت کردن با او وجود دارد ، '
آلیس گفت : به شدت : «او کاملا
ابلهانه! '
و او در را باز کرد و رفت شوید.
حق درب را به آشپزخانه بزرگ منجر شد ،
که پر از دود از یک سمت به بود
دیگر : دوشس نشسته در سه بود ،
مدفوع در وسط پا ، پرستاری کودک ؛
آشپز علاقه شدید به چیزی بیش از آتش بود ،
تکان دهنده دیگ بزرگ که به نظر می رسید
پر از سوپ.
'قطعا وجود دارد بیش از حد فلفل در آن
سوپ! '
آلیس گفت : به خودش ، و همچنین او می تواند
برای عطسه.
بود قطعا وجود دارد بیش از حد از آن را در
هوا می باشد.
حتی گاهی اوقات عطسه دوشس و
همانطور که برای کودک بود ، در عطسه و
زوزه متناوب بدون این لحظه
قابل تامل است.
تنها چیز در آشپزخانه که نبود
عطسه بودند ، آشپز و گربه های بزرگ
که نشسته در کوره فولاد سازی دهان بود و
grinning از گوش به گوش.
'لطفا از من به شما بگویم ، گفت : آلیس ،
کمی timidly ، برای او کاملا مطمئن نیستم
آیا این رفتار خوب برای او بود
سخن اول ، 'چرا grins گربه خود را مانند
که؟
'گربه It'sa Cheshire ،' گفت : دوشس ،
و به همین دلیل است.
خوک! '
او گفت : حرف آخر را با چنین ناگهانی
خشونت آلیس که کاملا شروع به پریدن کرد ، اما او
دیدم در لحظه ای دیگر بود که خطاب
به کودک ، و نه به او ، تا او در زمان
شجاعت ، و در ادامه دوباره : --
من نمی دانستم که گربه ها همیشه Cheshire
خندیدی و در واقع ، من نمی دانستم که گربه ها
تونستی پوزخند. '
'همه می توانند آنها ، گفت : دوشس ؛ و بیشتر
از اونا انجام دهد. '
'من هیچ نمی دانم که می توانم ،' آلیس گفت :
بسیار مودبانه ، کاملا احساس خوشحالی به
اند به گفتگو کردم.
'شما نمی دانید که زیاد است ، گفت : دوشس ؛
و واقع that'sa. '
آلیس بود مثل تن از این در تمام
سخن گفتن ، و تصور این امر می تواند به خوبی به عنوان
معرفی برخی از موضوع های دیگر
گفتگو.
در حالی که او در تلاش بود تا در یک تعمیر ،
آشپز دیگ سوپ خاموش زمان
آتش ، و در پس از نصب به کار انداختن
همه چیز را در دسترس خود را در دوشس
و کودک -- آتش آهن آمد اول ؛
سپس به دنبال باران saucepans ،
بشقاب ، ظروف و.
دوشس بدون اطلاع قبلی از آنها حتی در زمان
هنگامی که او ضربه و نوزاد بود زوزه
خیلی حال حاضر ، بود که کاملا
غیر ممکن است می گویند که آیا ضربات آن صدمه دیده است
یا نه.
اوه ، ذهن لطفا آنچه شما در حال انجام! 'گریه
آلیس ، بالا و پایین پریدن در عذاب
ترور.
آه ، می رود بینی گرانبهای خود وجود دارد ، به عنوان
غیر معمول ماهی تابه بزرگ نزدیک آن پرواز کرد ،
و بسیار نزدیک به آن را انجام کردن.
'اگر هر کسی فکر کسب و کار خود ،'
دوشس گفت : در تصویر ، خشن ، '
جهان را به دور یک معامله سریع تر از آن
انجام می دهد. '
'کدام خواهد بود نه یک مزیت ،' گفت :
آلیس ، که احساس بسیار خوشحالم که در گرفتن
فرصت نشان دادن کمی از او
دانش.
'فقط از آنچه آن را کار را با فکر
روز و شب!
ببینید زمین طول می کشد بیست و چهار ساعت
به دور محور خود -- '
'صحبت از محور ، گفت : دوشس ،' ریز ریز کردن
خاموش سرش! '
آلیس به جای نگرانی در طبخ انداخت ،
تا ببینید که آیا او به معنای گرفتن تذکر ، اما
آشپز busily تکان دهنده بود سوپ ، و
به نظر می رسید که نمی شود گوش دادن ، بنابراین وی در ادامه
دوباره : : بیست و چهار ساعت ، من فکر می کنم ؛ یا
آن دوازده؟
من -- '
اوه ، من را خسته نکنید ، 'گفت : دوشس ؛ من
و هرگز نتوانست چهره! ماند '
و با او شروع پرستاری که به کودک خود
دوباره ، آواز لالایی نوع آن را به عنوان
او بود چنین است ، و تکان دادن آن خشونت
در انتهای هر خط :
صحبت 'تقریبا به پسر کوچک خود ، |
| ضرب و شتم او وقتی که او عطسه :
| او تنها آن را به تحریک کردن ،
| از آنجا که او می داند که teases.
| درو.
| (که در طبخ و کودک تاریخ عضویت :
عجب '|! وای! وای! '
در حالی که دوشس خواند آیه دوم
این ترانه ، اون حول کودک
خشونت بالا و پایین ، و فقیر کمی
چیزی howled چنین است ، که آلیس به سختی می تواند
شنیدن واژه ها : --
| 'من صحبت می کنند به شدت به پسر من ،
| من ضرب و شتم او وقتی که او عطسه ؛
| برای او کاملا می توانید لذت ببرید
| فلفل زمانی که بخواهد!
| درو.
عجب '|! وای! وای! '
'در اینجا! شما ممکن است پرستار آن بیتی ، اگر شما
مثل! 'دوشس به آلیس گفت ، flinging
نوزاد خود را به عنوان او صحبت کرد.
من باید برم و آماده برای بازی نوعی بازی با گوی و حلقه
با ملکه ، و او از شتاب زده
اتاق.
آشپز انداخت - تابه سرخ پس از خود را به عنوان
او رفت ، اما آن را فقط او را از دست رفته.
آلیس گرفتار نوزاد با زحمت ،
آن را به عنوان موجودی عجیب و غریب به شکل کمی بود ،
برگزار شد و از اسلحه و پاهای خود را در تمام
جهت ، 'درست مثل ستاره ماهی ،'
فکر آلیس.
چیزی که فقیر کمی خرناس مانند بود
بخار موتور زمانی که وی به آن گرفتار شده ، نگه داشته و
دو برابر شدن خود را به بالا و صاف خود
دوباره ، به طوری که روی هم رفته ، برای
دقیقه اول و یا دو ، این بود که او به عنوان حد
تواند انجام آن را نگه دارد.
به محض این که از او ساخته شده بود راه مناسب
پرستاری از آن را ، (که به پیچ و تاب آن را
به نوع گره ، و سپس حفظ تنگ
نگهداری از گوش راست و پای چپ ، بنابراین به عنوان
برای جلوگیری از ابطال سیستم هلاک کننده خود را به خودی خود ،) او به اجرا درآمد
آن را به هوا باز شود.
'اگر من این کار کودک را نمی دور با من ،'
فکر آلیس ، 'آنها مطمئن شوید که در آن کشتن
یک یا دو روز : آیا آن را نمی شود به قتل
ترک آن را پشت سر؟
او آخرین حرف با صدای بلند گفت ، و
چیز کمی در پاسخ grunted (آن را به حال چپ
عطسه کردن در این زمان).
'آیا خر خر نیست ، گفت : آلیس ؛' که نه در
تمام راه مناسبی برای بیان خود. '
کودک grunted دوباره ، و آلیس نگاه
بسیار نگران به چهره خود را به دیدن آنچه
بود موضوع را با آن است.
می تواند وجود داشته باشد شکی نیست که آن را به حال خیلی
روشن کردن بینی ، بسیار بیشتر شبیه پوزه از
واقعی بینی ؛ نیز چشمان خود شد گرفتن
بسیار کوچک برای نوزاد : در دسترس نباشد
آلیس بود نگاه از چیزی که در دوست ندارم
تمام.
«اما شاید تنها sobbing بود ، او (مادرش)
فکر کردم ، و نگاه دوباره به چشمان خود ، به
ببینید اگر شد هر اشک وجود دارد.
نه ، هیچ اشک وجود دارد.
'اگر شما قصد تبدیل به یک خوک ، من
عزیز ، 'گفت : آلیس ، به طور جدی ،' می خواهم که
چیزی بیشتر به تو.
ذهن در حال حاضر! '
چیزی که فقیر کمی sobbed دوباره (یا
grunted ، آن را غیر ممکن بود بگویم که ،
و آنها در مدتی در سکوت رفت.
آلیس تازه شروع به فکر می کنم به
خودش ، 'در حال حاضر ، چه چیزی با این کار
جانور وقتی که من آن را خانه؟ 'هنگامی که آن را
grunted دوباره ، بنابراین خشونت ، که او
پایین را به چهره خود را در برخی از زنگ مراقبت می کند.
این بار می تواند وجود داشته اشتباه نکنید در مورد
آن : از آن نه بیشتر و نه کمتر از یک بود
خوک ، و او احساس کردند که این امر می تواند کاملا
پوچ برای او به آن را حمل بیشتر است.
پس او را موجودی کمی کردن ، و
احساس کاملا برطرف برای دیدن آن را دور صدای یورتمه رفتن اسب
بی سر و صدا به داخل چوب است.
'اگر آن را رشد کرده بود ، او (مادرش) به خودش گفت :
'آن را ساخته اند که وحشتناک زشت
کودک : اما آن را می سازد و نه خوک خوش تیپ ،
من فکر می کنم. '
و او شروع به فکر کردن بیش از کودکان دیگر
او می دانست ، که ممکن است انجام دهید به خوبی به عنوان خوک ،
و فقط به خودش گفته بود که اگر یک
فقط می دانست که راه درست به آنها را تغییر دهید -- '
زمانی که او بود کمی با دیدن مبهوت شدم
Cheshire گربه نشسته بر تنه درخت از
درخت چند متری خاموش است.
گربه تنها خندیدی وقتی آن را دیدم آلیس.
این به نظر خوشخو ، او فکر کرد : هنوز
آن را به حال پنجه بسیار طولانی و بسیاری از بزرگ
دندان ، تا او احساس کردند که باید آن را به
تحت درمان با احترام.
'Cheshire زن جوان ،' او شروع ، و نه timidly ،
تا او را در نبود همگی می دانیم که آیا این امر می
نام دوست : با این حال ، تنها خندیدی
کمی گسترده تر است.
بیا ، آن را با خوشحالی تا کنون ، 'فکر آلیس ،
و او رفت.
'آیا من به شما بگویم ، لطفا ، که راه من
باید از اینجا بروم؟ '
'این موضوع بستگی به یک معامله خوب است در جایی که شما می خواهید
برای این که به ، 'گفت : گربه.
من زیاد نیست که در آن مراقبت -- 'گفت : آلیس.
'سپس آن را مهم نیست که کدام روش شما بروید ،'
پشک گفت :.
-- تا زمانی که من در جایی ، 'آلیس ارسال
به عنوان توضیح.
اوه ، شما مطمئن به انجام این کار ، گفت : گربه ،
'اگر شما تنها راه رفتن به اندازه کافی بلند.'
آلیس احساس کردند که این نمی تواند به تکذیب پرداختند ،
بنابراین وی سعی یکدیگر پرسش کنند.
'چه نوع از مردم زندگی می کنند در مورد اینجا؟
'در جهتی است که ،' گربه گفت : تکان دادن
دور پنجه آن حق ، 'زندگی کلاهدوز : و
در جهتی است که ، 'تکان دادن پنجه های دیگر ،
'زندگی یک خرگوش مارس.
تعداد دفعات یا دوست دارید : آنها هر دو از جا در رفته.
: اما من نمی خواهم به میان مردم دیوانه برو ، '
آلیس اظهار کرد.
اوه ، شما نمی توانید به کمک آن ، گفت : گربه :
'ما همه دیوانه اینجا.
من از جا در رفته.
تو دیوانه شد. '
'چگونه می توانم تو می دونی من دیوانه؟' گفت : آلیس.
'شما باید باشد ، گفت : گربه ، یا شما
نمی توانست به اینجا می آیند. '
آلیس آیا فکر نمی کنم که آن را در همه ثابت کرد ؛
با این حال ، او در رفت و شما چگونه می دانید
که تو دیوانه؟
'برای شروع ، گفت : گربه ،' سگ نیست
دیوانه.
شما عطا کند که؟
'گمان می کنم چنین است ، گفت : آلیس.
«خب ، پس ،« گربه در ادامه ، 'را می بینید ،
سگ growls زمانی که آن خشم ، و آن wags
دم وقتی که آن راضی است.
حالا من غرغر کردن وقتی که من خوشحالم ، و تکان دادن من
دم وقتی که من عصبانی هستم.
بنابراین من از جا در رفته. '
'من اسمش را purring ، growling نیست ، گفت :
آلیس.
'تماس با آن چه را دوست دارید ، گفت : گربه.
'آیا شما در این میان نوعی بازی با گوی و حلقه با ملکه به
روز؟
من باید آن را بسیار شبیه ، 'گفت : آلیس ،
اما من دعوت نشده است نشده است. '
تو حتما به من وجود دارد را ببینید ، 'گفت : گربه ، و
از میان رفت.
آلیس بود در این بسیار جای تعجب نیست ، او
شد تا مورد استفاده قرار گرفتن به چیزهای عجیب و غریب
اتفاق می افتد.
در حالی که او در محل دنبال شد که در آن
، شده بود دوباره آن را به طور ناگهانی ظاهر شد.
'- توسط - خداحافظی ، چه شد از بچه چطور؟ گفت :
گربه.
من می خواهم به سوال تقریبا فراموش شده. '
'آن را به خوک تبدیل شده است ،' آلیس بی سر و صدا گفت :
همانطور که اگر آن را پشت در آمده بود طبیعی
راه.
'من فکر خواهد کرد ، گفت : گربه ، و
دوباره از میان رفت.
آلیس منتظر کوچک ، نیم انتظار به
دیدن دوباره آن را ، اما این ظاهر نمی شود ، و
پس از یک یا دو دقیقه او در در راه می رفت
جهت است که در آن خرگوش مارس بود گفت :
به زندگی می کنند.
من دیده ام hatters قبل از او (آن زن گفت : به
خودش ؛ 'خرگوش مارس خواهد شد بسیار شود
جالب ترین ، و شاید به عنوان این است
ممکن است به آن داده نمی شود دیوانه raving -- حداقل نه چندان
از جا در رفته تا آن را در ماه مارس. '
همانطور که او گفت : این ، او سرش را بالا و در آنجا
گربه بود دوباره ، نشستن روی شاخه ای از
درخت.
آیا شما می گویند خوک ، یا انجیر؟ 'گفت : گربه.
'من گفت : خوک ،' پاسخ آلیس ؛ و ای کاش
شما نمی حفظ ظاهر و اضمحلال
تا ناگهان : شما می توانید یکی کاملا بی.
'همه حق ،' گفت : گربه و این زمان آن را
کاملا از بین رفت به آرامی ، با شروع با
انتهای دم ، و با پایان دادن به پوزخند ،
که چند وقت بعد از بقیه باقی ماند
آن را به حال رفته است.
: خوب!
من اغلب گربه بدون پوزخند دیده می شود ، '
فکر آلیس ؛ 'اما پوزخند بدون گربه!
این چیزی که بیشتر کنجکاو من همیشه دیدم در این
زندگی من! '
او بسیار به حال نرفته و قبل از او دورتر
آمد در نزد خانه از مارس
خرگوش : او فکر کرد باید آن را حق
خانه ، چرا که دودکش ها بود شکل
مانند گوش و با سقف thatched شد
پوست می چسبه.
پس از آن بود بزرگ خانه ، که او نبود
می خواهم به او نزدیکتر تا به حال به برخی از nibbled
بیشتر از کمی lefthand از قارچ و
مطرح شده در مورد خودش را به دو پا بالا : حتی
سپس او تا نسبت به آن راه می رفت و نه
timidly ، به خودش گفت : 'آن را فرض کنید
باید دیوانه raving بعد از همه!
من تقریبا آرزوی من برای دیدن کلاهدوز رفته می خواهم
به جای! '
سی سی نثر ccprose audiobook ادبیات کتاب های صوتی کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها لینک دائم همزمان متن