Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل چهارم
صبح روز آفرینش هنری بود.
پانزده دقیقه پس از نثر بنفش بابیت فرم نامه ، چستر کربی
Laylock ، فروشنده مقیم در گلن مرغ انجیر خوار ، در آمد به گزارش فروش و ارائه
تبلیغات.
بابیت مخالفت از Laylock ، که در گروههای کر آواز خواند و پیشواز سال در خانه بود از بازی های
قلب ها و دمامه. او یک صدای تنور ، مو موجی شاه بلوط ،
و سبیل را مانند یک قلم مو camel's مو.
بابیت آن را قابل بخشش و معافیت در یک خانواده انسان به غرغر کردن در نظر گرفته شده ، "شاهد این تصویر جدید
از بچه -- شیطان نیرومند و درشت هیکل کمی ، EH "اما اطمینان داخلی Laylock شد
متلاطم به عنوان دختران.
"بگو : من فکر می کنم من یک هلو آگهی برای گلن ، آقای بابیت.
چرا ما نمی سعی کنید چیزی در شعر؟ صادقانه ، آن را می خواهم فوق العاده کشیدن قدرت داشته باشد.
گوش کنید :
'لذت های میانه و کاخ ها ، هر جا که شما ممکن است پرسه زدن ،
شما فقط ارائه عروس کوچک می کنیم و از خانه فراهم کند.
آیا شما می توانید آن را؟ -- مانند 'خانه شیرین خانه.'
آیا شما نمی -- "" بله ، بله ، بله ، جهنم بله ، البته من دریافت
اما -- آه ، من فکر می کنم ما بهتر است استفاده از چیزی وقار تر و پرقدرت تر ، مثل ما منجر شود ،
دیگران را دنبال ، 'یا' در نهایت ، چرا که نه در حال حاضر؟ "
البته من در استفاده از شعر و طنز و همه آن آشغال ، بر این باورند زمانی که به نظر می رسد ترفند ،
اما با رشد طبقه بالا محدود مانند گلن ما بهتر چوب
به رویکرد محترمانه تر ، ببینید که چگونه من به معنای؟
خوب ، من حدس می زنم که همه ، صبح امروز ، چت است. "
II توسط یک تراژدی آشنا به دنیای هنر ،
شور و شوق آوریل چت Laylock در خدمت تنها برای تحریک استعداد های قدیمی تر
صنعت گر ، جورج اف بابیت.
او به استنلی Graff بیدارم "که قهوهای مایل به زرد رنگ های صوتی در چت می شود بر روی اعصاب من"
با این حال او برانگیخته بود و در یکی از بین بردن او می نویسد :
آیا به شما احترام شما عزیزان؟
هنگامی که مناسک تلخ آخرین سوگ بر این ، شما را برای برخی که شما می دانیم
خود را برای مردگان انجام می شود؟ شما مگر اینکه در گورستان دروغ نیست
زیبا ،
لیندن لین به شدت به روز تنها محل دفن در اوج یا در نزدیکی آن ، که در آن
کاملأ پیچیده gardened توطئه را از گل افتاب گردان خال خال تپه دامنه در سراسر خندان نگاه
زمینه از Dorchester.
عوامل انحصاری ریوز ساختمان ، بابیت تامپسون دارایی غیر منقول شرکت ،
او خشنود ، "من حدس می زنم که شما چان مات و پر از علف هرزه خود را قبرستان جنگل طبیعی قدیمی را نشان می دهد
چیزی در مورد merchandizing مدرن! "
III
او فرستاد MAT Penniman به دفتر ضبط را به حفر کردن اسامی صاحبان
از خانه که نمایش را برای نشانه اجاره کارگزاران دیگر شدند. او به یک مرد صحبت
که مورد نظر را به اجاره ذخیره سازی
استخر اتاق ، او بیش از لیستی از خانه اجاره که به منقضی فرار ، او فرستاد
توماس Bywaters ، هادی خیابانی اتومبیل که در املاک و مستغلات در اوقات فراغت ایفا می کرد ، به
تماس در سمت خیابان "چشم انداز" بودند که نالایق استراتژی های استنلی Graff.
اما او هیجان خود را زود باور خلقت ، و این جزئیات معمول به سر برده بود
اذیت او را.
یک لحظه از قهرمانی او در کشف راه جدید ترک سیگار بود.
او به سیگار کشیدن را ترک حداقل یک بار در ماه.
او با آن مانند شهروند جامد او رفت : اعتراف مبنیبر مذموم بودن
تنباکو ، برطرف شجاعانه ساخته شده ، گذاشته از برنامه ای برای چک کردن معاون ، خاموش مخروطی
کمک هزینه خود را از سیگار برگ و تشریح
لذت virtuousness به هر یک او ملاقات.
او همه چیز ، در واقع ، به جز سیگار کشیدن را متوقف.
دو ماه قبل ، با رد کردن یک برنامه ، با اشاره به ساعت و دقیقه
هر دود ، و ecstatically افزایش فواصل بین سیگار ، او تا به حال
آورده خود را به سه سیگار برگ در روز است.
سپس او را به برنامه از دست داده بود. یک هفته قبل ، او یک سیستم را اختراع کرده بود
ترک خود سیگار برگ مورد و جعبه سیگار را در کشو بلا استفاده در پایین
مکاتبات فایل ، در دفتر بیرونی است.
"من فقط به طور طبیعی شرمنده برای رفتن poking در آن وجود دارد در تمام طول روز می شود ، یک احمق
از خودم قبل از کارکنان خود من! "او استدلال.
در پایان از سه روز او را به ترک میز خود را آموزش دیده بود ، به راه رفتن ، فایل را از
و نور یک سیگار برگ ، بدون دانستن بود که او آن را انجام.
امروز صبح آن را به او نشان داد این بود که آن را بیش از حد آسان برای باز کردن فایل شده بود.
قفل کردن آن ، چیزی که بود!
الهام می گیرد ، او با عجله و قفل شده است و سیگار برگ خود را ، سیگار خود را ، و حتی جعبه خود را از
ایمنی مسابقات و کلید کشو پرونده او در میز خود را مخفی می کرد.
اما شور مبارز از آن ساخته شده او را تا تنباکو گرسنه که او بلافاصله
بازیابی کلید ، با منع کرامت را به فایل راه می رفت ، در زمان سیگار برگ و یک
مسابقه -- "اما تنها یک بازی ، اگر سیگار برگ اوله می رود ، آن را توسط golly مجبور به اقامت در خارج!"
بعدها ، زمانی که سیگار برگ به او یک مسابقه از فایل در زمان ، و هنگامی که
خریدار و یک فروشنده در یک کنفرانس در 1130 ، به طور طبیعی او برای ارائه
آنها سیگار برگ.
وجدان او اعتراض کرد ، "چرا شما سیگار کشیدن با آنها!" اما او آن را bullied ، "اوه ،
خفه شو! من مشغول است در حال حاضر.
البته و شده توسط -- "هیچ توسط و بود وجود دارد ، با این حال به باور خود را که او خرد شده بود.
عادت نجس ساخته شده او را احساس شریف و بسیار خوشحال است.
وقتی او به نام پل شراب سفید او ، در شکوه و جلال اخلاقی خود ، به طور غیر معمول مشتاق.
او fonder از شراب سفید پل نسبت به هر یک بر روی زمین به جز خود شد و خود را
دختر Tinka.
همکلاسی ، هم اتاقی ، در دانشگاه ایالتی شده بود ، اما همواره او را از فکر
شراب سفید پل ، با slimness تاریک خود ، دقیقا جدا خود مو ، خود بینی ، عینک ،
سخنرانی مردد خود ، نوسان خلق خود ، خود را
عشق به موسیقی ، به عنوان یک برادر جوانتر ، به petted و حفاظت.
پل را به کسب و کار پدرش بود ، رفته و پس از فارغ التحصیلی او در حال حاضر عمده فروش
کوچک و سازنده آماده کاغذ بام.
اما بابیت قاطعانه اعتقاد داشت و lengthily به جهان خوب اعلام
همراهان که پل می توانست یک ویولونیست بزرگ یا نقاش یا نویسنده.
"چرا می گویند ، نامه که پسر من در سفر خود را به رشته کوه های راکی کانادا فرستاد ، آنها فقط
مطلقا محل شما به عنوان اگر شما در آنجا ایستاده بودند را.
باور کنید ، او می توانست با توجه به هر یک از نویسندگان این bloomin 'نهنگ از یک اجرا برای
پول خود را "با این وجود آنها در تلفن گفت تنها :
"جنوبی 343.
نه ، نه ، نه! من گفت : در جنوب -- جنوب 343.
بگو ، اپراتور ، آنچه دیکنز مشکل است؟
آیا می توانید جنوبی 343 دریافت کنید؟
چرا قطعا آنها خواهید پاسخ. اوه ، سلام ، 343؟
Wanta صحبت مه 'شراب سفید ، مه" بابیت به صحبت کردن... "لو ، پل؟"
"Yuh."
"صحبت کردن' S جرج. "" Yuh. "
"جوراب های قدیمی چگونه است؟" "نمایشگاه به middlin'.
'شما چگونه دوباره؟"
"بسیار خوب ، Paulibus. خب ، چه چیزی می دانید؟ "
"آه ، هیچ چیز بسیار است." "از کجا شما خودتان keepin" شده است؟ "
"آه ، فقط دور stickin.
چه ، Georgie؟ "" چگونه تقلا ظهر LIL ناهار '؟"
"همه حق با من است ، من حدس می زنم. باشگاه؟ '
"Yuh.
دیدار با شما در آنجا دوازده سی. "" حق ".
دوازده سی. طولانی S '، Georgie."
IV صبح خود را به شدت مشخص شده اند نه به
تقسیمات.
در هم آمیخته با مکاتبات و تبلیغات نوشتن از هزار نفر
عصبی جزئیات بیشتر : تماس از کارمندان که متصلا و امیدوارم به دنبال پنج
اتاق های مبله و حمام در شصت دلار
ماه ؛ مشاوره به MAT Penniman در گرفتن پول از مستاجران که تا به حال بدون پول.
فضائل بابیت به عنوان یک کارگزار واقعی املاک و -- را به عنوان خادم جامعه در بخش
پیدا کردن خانه برای خانواده ها و مغازه ها برای توزیع کنندگان مواد غذایی -- ثبات و یکنواختی بودند و
سعی و کوشش است.
او مرسوم صادقانه بود ، او سوابق خود را از خریداران و فروشندگان کامل نگه داشته ، او
تجربه با اجاره و عناوین و از حافظه بسیار عالی برای قیمت داشتند.
شانه های او به اندازه کافی گسترده بود ، صدای او عمیق به اندازه کافی ، رغبت خود را از طنز دلچسب
به اندازه کافی قوی و ایجاد به او به عنوان یکی از کاست حاکم از همراهان خوب.
با این وجود اهمیت احتمالی خود را که به بشریت تحمیل شده شاید بزرگ خود و کاهش
جهل خود راضی از همه معماری را نجات نوع از خانه ها تبدیل شده توسط
بازار مسکن به سازندگان ، تمام چشم انداز
باغبانی صرفه جویی در استفاده از جاده انحنا ، چمن ، و شش درختچه عادی و تمام
شایع ترین بدیهیات علم اقتصاد است.
serenely او بر این باور بودند که هدف یکی از کسب و کار واقعی املاک را به
پول برای جورج اف بابیت.
درست است ، آن را تبلیغات خوب در باشگاه ناهار بوستر بود ، و همه
انواع ضیافت سالانه که همراهان خوب بودند دعوت به صحبت می کنند sonorously
از خدمات عمومی بدون خود خواهی ، بروکر
متعهد به نگه داشتن تجاوز نشده اعتماد مشتریان خود ، و یک چیزی به نام اخلاق ،
طبیعت که گیج کننده است اما اگر شما آن را به حال به شما مسکن در طبقه بالا بودند و اگر شما
حال شما دغل کار ، دزد ، و یک پرواز شب نبودند.
این فضایل بیدار اعتماد به نفس ، و شما را قادر به رسیدگی گزاره های بزرگتر اما.
اما آنها معنا نبود که شما به غیر عملی و امتناع را به دو برابر
ارزش خانه اگر خریدار چنین ادم سفیه و احمق بود که او یهودی شما را بر روی
درخواست ، قیمت می باشد.
بابیت و سخن گفت -- و اغلب -- در این *** عدالت تجاری مورد
تابع مسکن "به عنوان پیش بینی کننده از توسعه آینده جامعه ، و به عنوان
مهندس پیشگویانه پاکسازی مسیر
برای تغییرات اجتناب ناپذیر "-- به این معنا که یک کارگزار واقعی املاک و می تواند پول را
حدس زدن که راهی این شهر خواهد بود رشد. این حدس زدن به او به نام چشم انداز است.
در یک آدرس در باشگاه بوستر او بود بستری ، "در زمانی که وظیفه است و
امتیاز از مسکن به دانستن همه چیز در مورد شهر خود و اطراف آن.
که در آن یک جراح متخصص در هر رگ و سلول مرموز بدن انسان ،
و مهندس بر برق در تمام مراحل آن ، و یا هر پیچ برخی از بزرگ
پل با شکوه بر فراز توانا arching
سیل ، طوفان و مسکن باید شهرستان خود ، اینچ اینچ ، و تمام گسل ها و فضیلت های آن می دانیم. "
هرچند او از دانستن قیمت به بازار ، اینچ اینچ ، از مناطق خاصی از اوج ، او
نمی دانستم که آیا نیروی انتظامی بیش از حد بزرگ است یا زیاد کوچک است ، یا اینکه آیا آن بود
در اتحاد با قمار و فحشا است.
او می دانست که وسیله ای برای تصحیح ساختمان آتش و رابطه بیمه
نرخ به آتش تصحیح ، اما او نمی دانست که چگونه بسیاری از firemen در این شهر وجود دارد ،
چگونه آنها و آموزش داده شدند پرداخت می شود ، و یا چگونه کامل دستگاه خود را.
او خواند گذشتگان را با فصاحت از مزایای استفاده از نزدیکی مدرسه ساختمان قابل اجاره
خانه ها ، اما او نمی دانست -- او نمی دانست که آن را ارزش بود در حالی که به دانستن -- چه
کلاسهای درس شهر بشکل مناسب گرم شده بودند ،
روشن ، تهویه مناسب ، مبله ، او نمی دانست که چگونه معلمان انتخاب شدند و
هر چند او شعار می دادند : "یکی می بالد از اوج این است که ما پرداخت اساتید ما
به اندازه کافی "، که بود چرا که وی بیانیه ای در بار مدافع را خوانده بود.
خود او می تواند حقوق و دستمزد به طور متوسط از معلمان در اوج داده نشده است و یا
هر کجای دیگر.
او شنیده بود گفت که "شرایط" را در زندان شهرستان و زندان شهر اوج
بسیار "علمی" او تا به حال ، با خشم در انتقاد از اوج ،
خامه گرفته شده از طریق یک گزارش که در آن
بدنام بدبین سنکا Doane ، وکیل رادیکال ، تأکید کرد که به پرتاب پسران
و دختران جوان را به یک گاو نر ، قلم با مردان مبتلا به سیفلیس ، هذیان کهنه
tremens ، و جنون راه کاملی از آموزش آنها نیست.
او controverted گزارش توسط growling ، "مردمی که فکر می کنم زندان باید به
bloomin 'هتل Thornleigh من مریض است.
اگر مردم زندان را دوست ندارم ، اجازه دهید 'EM رفتار emselves و نگهداری از آن.
علاوه بر این ، این cranks اصلاحات همیشه مبالغه است. "
این آغاز است و کاملا به طور کامل پایان تحقیقات خود را به اوج بود
موسسات خیریه و اصلاحات و به عنوان "معاون ولسوالی" او روشن آن را ابراز ،
"اینها چیزهایی است که هیچ میمون مردی شایسته با.
علاوه بر این ، حقیقت دست و پا شکسته حرف زدن ، من به شما محرمانه بگویم : حفاظت از اتمام حجت به ما
دختران و زنان مناسب و معقول به منطقه ای که در آن آجیل سختی می تواند جمع آوری قابیل.
نگه می دارد 'EM دور از خانه های خود ما است."
با این حال ، همانطور که به شرایط صنعتی ، بابیت یک معامله بزرگ تصور کرده بود ، و
نظرات ممکن است به شرح زیر هماهنگ شده است :
"اتحاد کار خوبی است از ارزش به دلیل آن را نگه می دارد اتحادیه های رادیکال ، که
انهدام اموال. هیچ کس باید توان مجبور به تعلق به یک
اتحادیه ، با این حال.
تمام آشوبگران کارگری که سعی کنید به زور مردان برای پیوستن به یک اتحادیه باید به دار آویخته شد.
در واقع ، فقط بین خودمان را ، شایسته نیست به هر اتحادیه مجاز در همه وجود دارد ؛
و آن را به عنوان بهترین راه مبارزه با اتحادیه ها ، هر مردی کسب و کار باید به آن تعلق
به employers' - ارتباط و اتاق بازرگانی است.
در اتحادیه است قدرت وجود دارد. بنابراین هر خوک خودخواه که پیوستن به
اتاق بازرگانی باید به اجباری. "
در هیچ چیز -- به عنوان کارشناس که در مشاوره خانواده به محله جدید نقل مکان کرد و برای زندگی
برای یک نسل وجود دارد -- بود بابیت بیشتر پر زرق و برق بیگناهی خود را نسبت به علم
بهداشت.
او تحمل پشه مالاریا از یک خفاش نمی دانم ، او می دانست هیچ چیز در مورد آزمون
آب آشامیدنی و در مسائل مربوط به لوله کشی و فاضلاب او به عنوان به عنوان unlearned
چرب و نرم بود.
او اغلب با اشاره به تعالی از حمام در خانه را فروخت.
او علاقه توضیح بود و چرا از آن بود که هیچ اروپا تا کنون حمام.
برخی از او گفته بود ، زمانی که او بیست و دو بود که تمام cesspools شد ، ناسالم و
او هنوز هم آنها را تقبیح کرد.
اگر یک مشتری impertinently می خواستم او را به فروش یک خانه که در چاه مستراح بود ، بابیت
همیشه در مورد آن صحبت کرد -- قبل از پذیرش خانه و فروش آن.
هنگامی که او گذاشته گلن مرغ انجیر خوار توسعه سطح زیرکشت ، زمانی که او اتو زمین های جنگلی و
فرو بردن چمن زار به glenless ، orioleless ، خاردار sunburnt مسطح با تخته های کوچک
نمایش نام خیابان خیالی ،
او righteously در یک سیستم کامل فاضلاب قرار داده است.
این به او احساس برتری و آن را فعال کنید او را به استهزاء privily در Lumsen مارتین
توسعه ، Avonlea ، که در چاه مستراح بود ، و آن را ارائه کر برای تمام صفحه
تبلیغات که در آن اعلام کرد
زیبایی ، راحتی ، ارزانی ، و healthfulness نافله از گلن
مرغ انجیر خوار.
تنها نقص این بود که گلن مرغ انجیر خوار فاضلاب خروجی کافی داشتند ، به طوری که
زباله های باقی مانده در آنها ، نه بسیار agreeably ، در حالی که چاه مستراح Avonlea وارینگ
مخزن سپتیک.
کل پروژه گلن مرغ انجیر خوار یک پیشنهاد بود که بابیت ، هر چند او واقعا
آیا نفرت مردان به رسمیت شناخته شده به عنوان کلاهبردار بود ، بیش از حد نامعقول صادقانه دارند.
اپراتورها و خریداران ترجیح می دهند که کارگزاران باید در رقابت با آنها به عنوان
اپراتورها و خریداران خود ، بلکه به منافع مشتریان خود را تنها شرکت.
قرار بود که شرکت بابیت تامپسون تنها عوامل برای گلن مرغ انجیر خوار بودند ،
خدمت صاحب واقعی ، جیک Offutt ، اما واقعیت این بود که بابیت و تامپسون
متعلق به شصت و دو درصد است. از گلن ،
نماینده رئیس جمهور و خرید از شرکت اوج کشش خیابان متعلق به
بیست و هشت درصد ، و جیک Offutt (باند ، سیاستمدار ، یک تولید کننده کوچک ،
تنباکو جویدن بذله گو که لذت می برد
سیاست کثیف ، دیپلماسی کسب و کار ، و تقلب در پوکر) تنها ده درصد بود.
که بابیت و مقامات کشش برای "تثبیت" سلامت را به او داده می شود
بازرسان و بازرسان آتش و یکی از اعضای کمیسیون امور خارجه حمل و نقل.
اما بابیت با فضیلت بود.
حمایت میکرد ، هرچند او از عمل ، منع الکل ، او را ستود ،
هرچند او از اطاعت نکند ، قوانین علیه موتور سرعت او را به پرداخت بدهی های خود ، او
در کلیسا ، صلیب سرخ ،
و YMCA ، او به دنبال رسم قبیله خود را فریب خورده و تنها آن را به عنوان
تقدیس بر اساس سابقه ، و او به حیله گری فرود -- هر چند ، او به عنوان
توضیح داد پل شراب سفید :
"البته من بدین معنا نیست که می گویند که هر آگهی من نوشتن است که به معنای واقعی کلمه درست است یا که من همیشه
باور همه چیز را من می گویند زمانی که من به برخی از خریدار خوب قوی فروش spiel.
می بینید -- می بینید آن را شبیه به این است : در وهله اول ، شاید صاحب
اموال اغراق زمانی که او آن را در دست من قرار داده است ، و قطعا آن را به جای من نیست
برو به اثبات اصلی دروغگو من!
و سپس بیشتر مردمی هستند تا کج خود را رفو که آنها انتظار دارند به انجام یک شخص
دروغ کوچک ، پس اگر من احمق به اندازه کافی بود به فریاد هرگز و حول و حوش من اعتباری برای دریافت کنید
دروغ گفتن به هر حال!
در دفاع از خود من به خوش گذرانی شاخ خود من ، مانند یک وکیل دفاع از مشتری -- خود
اسارت وظیفه ، آن نمی باشد ، را به نقاط خوب دوبله فقیر است؟
چرا قاضی خود به داد و بیداد کردن از یک وکیل که نشد ، حتی اگر آنها هر دو می دانستند
آن مرد ، گناه بود!
اما با این حال ، من پد حقیقت مانند سیسیل Rountree یا تایر یا بقیه نیست
این realtors.
واقع ، من فکر می کنم یک شخص که مایل به عمدا به بالا و سود با دروغ باید
به به ضرب گلوله کشته می شود! "
ارزش بابیت را به مشتریان خود بود به ندرت بهتر از امروز صبح ، نشان داده شده در
کنفرانس در 1130 در بین خود ، کنراد Lyte و آرچیبالد Purdy.
V کنراد Lyte سفته بازان املاک و واقعی بود.
او سفته بازان عصبی بود.
قبل از او قمار او مشورت بانکداران ، وکلا ، ضمیمه ، معماران ، سازندگان متعاهد ،
همه کارمندان خود و stenographers که مایل بودند می شود گوشه ، و به
او مشاوره.
او یک کارآفرین جسورانه بود ، و او هیچ چیز بیش از ایمنی کامل خود را در مورد نظر
سرمایه گذاری ، آزادی از توجه به جزئیات ، و سی و یا چهل درصد.
سود که ، بنا به همه مقامات ،
پیشگام برای خطرات و پیش بینی خود را سزاوار است.
او یک مرد با یک جرم کلاه مانند فر خاکستری کوتاه و لباس های پر از کنده درخت بود که ، هیچ
هر چقدر هم خوب برش ، کرک شده به نظر می رسید.
زیر چشم های او چالهها نیم دایره ، به عنوان اینکه دلار نقره ای فشرده شده بود
در برابر آنها و مشخصات ناشر را ترک کرده بودند.
به خصوص و همیشه Lyte مشورت بابیت ، و اعتماد کند او
cautiousness.
شش ماه پیش بابیت آموخته بود که یک آرچیبالد Purdy ، بقال در غیر قطعی
منطقه مسکونی به نام لینتون ، باز کردن یک مغازه قصابی در کنار صحبت بود
مواد غذایی خود را.
بابیت در بر داشت تا به دنبال مالکیت از بسته های مجاور زمین ، که Purdy
صاحب مغازه حاضر بود ، اما خود را ندارد زیادی در دسترس یکی مجاور.
او توصیه کنراد Lyte برای خرید این زیادی ، برای یازده هزار دلار ، هر چند
ارزیابی بر اساس رانت ، ارزش خود را به عنوان بالاتر از نه هزار را نشان نمی دهد.
اجاره ، اعلام بابیت ، خیلی کم بودند و انتظار آنها Purdy می تواند آمده
به قیمت آنها است. (این دیدگاه بود.)
او به پسر قلدر Lyte به خرید.
اولین عمل او به عنوان عامل Lyte بود برای افزایش اجاره کتک فروشگاه
ساختمان بر روی زیادی است. مستاجر گفت : تعدادی از چیزهای بی ادب ،
اما او پرداخت می شود.
در حال حاضر ، Purdy آماده برای خرید به نظر می رسید ، و تاخیر خود را که قرار بود به او ده هزار هزینه
دلار اضافی -- پاداش از سوی جامعه برای فضیلت به آقای کنراد Lyte پرداخت می شود
استخدام یک بروکر که به حال چشم انداز و
که صحبت کردن امتیاز ، ارزش استراتژیک ، موقعیت های کلیدی ، Underappraisals را درک ،
و روانشناسی فروشندگی نوشتاری است. Lyte آمد به کنفرانس exultantly.
او از بابیت ، صبح امروز علاقه مند بود ، و او را به نام "پاتوق یو | Patoghu قدیمی است."
Purdy ، بقال ، یک مرد بلند بینی و موقر به نظر می رسید به مراقبت کمتری برای بابیت و
برای بینایی ، اما بابیت او را در درب خیابان از دفتر ملاقات کرد و او را هدایت
به سمت اتاق خصوصی با گریه می کند کمی مهربان "به این ترتیب ، Purdy برادر!"
او از مکاتبات فایل در زمان کل جعبه سیگار برگ و آنها را بر روی خود را مجبور
مهمان.
او تحت فشار قرار دادند صندلی خود را دو اینچ به جلو و سه اینچ ، که داد
توجه داشته باشید مهمان نواز ، و سپس در میز و صندلی خود تکیه داد و نگاه گوشتالو و با نشاط است.
اما او به بقال بی بنیه با قاطعیت صحبت کرد.
"خب ، برادر Purdy ، ما شده است با بعضی از ارائه می دهد بسیار وسوسه انگیز از قصابان و
کشت دیگر از مردمی که برای بسیاری در کنار فروشگاه شما ، اما من متقاعد برادر Lyte
که ما باید به شما یک شات در اموال را برای اولین بار.
من گفت : من به Lyte گفت ، این می شود شرم فاسد ، '،' اگر کسی رفت و باز
ترکیب مواد غذایی و گوشت بازار درست در کنار درب و خراب کمی خوب Purdy
کسب و کار. '
به خصوص -- "بابیت خم به جلو ، و صدای او خشن بود" ، -- از آن خواهد بود سخت
شانس اگر یکی از این پول نقد و حمل زنجیره ای فروشگاه ها در آن وجود دارد و شروع به برش
قیمت زیر هزینه تا آنها از شر رقابت و مجبور به شما به دیوار! "
Purdy نازک دست خود را از جیب خود را ربوده ، کشیده شلوار خود محوری خود را
دست به جیب خود ، کج در صندلی بلوط سنگین ، و سعی کردم به نگاه سرگرم ،
او تلاش :
"بله ، آنها به رقابت بد است. اما من حدس می زنم شما کشیدن را درک نمی کنند
برق که شخصیت در محله کسب و کار است. "
بابیت بزرگ لبخند زد.
"هست که در آن است. همانطور که شما احساس می کنید ، پیر مرد.
ما فکر می خواهم به شما شانس اولین. کلیه حقوق و سپس -- "
"حالا در اینجا نگاه کنید!"
Purdy wailed.
"من می دانم f'ra واقع است که یک قطعه از اموال تقلا همان اندازه ، به حق نزدیک برای کمتر به فروش می رسد
'N هشتاد و پانصد ،' twa'n't دو سال پیش ، و در اینجا شما همراهان من درخواست
بیست و چهار هزار دلار!
چرا ، من می خواهم به وام مسکن -- من نمی خواهد ذهن بسیار پرداخت دوازده هزار اما -- چرا
خوب خدا ، آقای بابیت ، شما درخواست بیشتر 'N دو برابر ارزش آن!
و تهدید به من اگر من آن را خراب کردن! "
"Purdy ، من راه خود را از صحبت کردن را دوست ندارند! من دوست ندارم آن را یک کمی!
فرض Lyte و متعفن به اندازه کافی می خواهم هر انسان همکار به تباهی ، آیا شما نمی
فرض کنید ما می دانیم که آن را به منافع خود خودخواه ما است که همه در اوج
مرفه؟
اما این همه در کنار نقطه.
به شما بگویم چه می کنیم : خواهیم آمد تا بیست و سه هزار و پنج هزار پایین
و بقیه وام مسکن -- و اگر شما می خواهید را به هم بریزند خانه کوچک وسردستی قدیمی و بازسازی ، من حدس می زنم
من می توانم Lyte از اینجا دریافت کنید برای نرم کردن برای یک ساختمان وام مسکن در شرایط خوب لیبرال.
آسمان ، مرد ، ما می خواهم به ملزم شما خوشحالم! ما این تراست های مواد غذایی خارجی را دوست ندارم
هر N 'بهتر شما!
اما این معقول است نه به انتظار ما را قربانی یازده هزار یا بیشتر فقط برای
همسایگی است ، آن را! چگونه در مورد آن ، Lyte؟
شما مایل به پایین آمده؟ "
به گرمی با گرفتن بخشی Purdy ، بابیت Lyte آقای خیرخواه را متقاعد ساخت به منظور کاهش
قیمت خود را به بیست و یک هزار دلار است.
در لحظه ای مناسب بابیت ربوده از کشو توافق او دوشیزه McGoun داشته است
نوع یک هفته پیش و آن را به دست Purdy تراست.
او به genially قلم چشمه او را تکان داد که برخی از آن جریان ، دست آن را به
Purdy ، و تایید او را تماشا امضا. کار جهان در حال انجام بود.
Lyte چیزی بیش از نه هزار دلار ساخته شده بود ، بابیت چهار صد و ساخته شده بود
و پنجاه دلار کمیسیون ، Purdy بود ، توسط مکانیسم حساس مالی مدرن ،
با ایجاد یک کسب و کار ارائه شده ، و
فقط به زودی ساکنان خوشحال لینتون گوشت بر آنها در قیمت دل بازی صرف خرید
کمی بالاتر نسبت به افراد پایین شهر. این یک نبرد مردانه شده بود ، اما پس از آن
بابیت drooped.
این تنها واقعا سرگرم کننده مسابقه او برنامه ریزی شده بود.
نبود و پیش رو نجات جزئیات مربوط به اجاره نامه ها ، ارزیابی ها ، وام های مسکن است.
او muttered ، من بیمار می کند به Lyte حمل کردن بیشتر از سود فکر می کنم زمانی که من
همه کار ، جوکی های قدیمی! و -- چه چیز دیگری من را به انجام به روز...؟
خواهم تعطیلات طولانی خوب را.
سفر موتور. چیزی. "
او بر خاست ، rekindled فکر lunching با شراب سفید پل.