Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب سوم : شمشیر فصل X.
حمل پوده
م د Kercadiou نامه را نوشت.
"پسر تعمیدی" او ، بدون هیچ گونه صفت نرم شدن آغاز شد ، "من با درد یاد گرفتم و
خشم که شما خودتان را بیحرمتی بار دیگر با شکستن عهد شما
به من داد تا از سیاست پرهیز کنند.
با درد هنوز هم بیشتر به خشم و می توانم یاد بگیرند که نام خود را در چند
روزهای کوتاه به مثلی است که شما باید دور ریخته میشود سلاح های دروغین ، موذی
استدلال در برابر کلاس من -- کلاس
که شما مدیون همه چیز -- برای شمشیر قاتل است.
این به دانش من آمده است که شما یک قرار ملاقات را به فردا را با خوب من
دوست م د لا تور D' Azyr.
نجیب زاده ایستگاه خود را تحت الزامات خاص که بر او تولد او تحمیل ،
که اجازه نمی دهد او را به عقب کشیدن از تعامل.
اما شما تحت هیچ معایب چنین کار.
برای یک مرد از کلاس خود را به امتناع تعامل افتخار ، و یا به آن غفلت
ساخته شده ، مستلزم هیچ فداکاری است. همسالان خود را احتمالا از نظر
که شما صفحه نمایش احتیاط ستوده است.
بنابراین من شما التماس ، در واقع ، من فکر می کنم که من هنوز هم بیش از هر گونه اعمال از جمله
اقتدار به عنوان به نفع شما از من دریافت کرده اند باید محق من به ورزش ،
نظر شما ، این موضوع را از دستور اجازه می دهد تا به
هیچ دورتر ، و به خودداری از رندر خود را به قرار ملاقات خود را به
صبح روز بعد.
بدون داشتن قدرت از جمله ، به عنوان رفتار گذشته شما در حال حاضر روشن می سازد ، داشتن بدون هیچ دلیل
به امید که احساسات مناسب از قدردانی به من را وادار به دادن توجه به
این درخواست جدی من ، من
برای اضافه کردن است که باید شما را به برخورد فردا زنده ماندن مجبور ساخت ، من می توانم در هیچ
شرایط همیشه دوباره اجازه خودم را از وجود خود آگاه شود.
اگر هر یک جرقه باقی مانده از محبت که هنگامی که شما برای من ابراز ، و یا اگر به شما در تنظیم
هر مقدار بر محبت ، که ، به رغم همه که شما انجام داده اند به جریمه
آن ، سوفلور ارشد از این نامه ، شما نمی خواهد حاضر به انجام من درخواست. "
این نامه با نزاکت نیست. م د Kercadiou شد یک مرد با نزاکت نیست.
دفعات بازدید : آن را به عنوان او را ، آندره لوئیس -- هنگامی که آن را در آن یکشنبه به او تحویل داده
بعد از ظهر توسط داماد با آن را به پاریس اعزام -- می تواند به آن را بخوانید فقط نگرانی
برای م لا تور D' Azyr ، م د Kercadiou
دوست خوب ، او نامیده می شود ، و برادرزاده در قانون آینده نگر.
او داماد انتظار یک ساعت کامل در حالی که آهنگسازی جواب او را نگه داشته است.
خلاصه هر چند از آن بود ، آن را هزینه او تلاش بسیار قابل توجهی و چند
تلاش ناموفق. در پایان این همان چیزی است که او می نویسد :
من موسیو پدرخوانده -- شما می توانید امتناع singularly سخت برای من زمانی که شما به درخواست تجدید نظر
مرا بر زمین از محبت.
این چیزی است که تمام زندگی من ، من باید از این فرصت به شما اثبات را تگرگ ،
و من در نتیجه فراتر از هر چیزی desolated من می تواند امید به بیان که من
نمی تواند به شما اثبات از شما درخواست به روز به من بدهید.
بیش از حد بین M. د لا تور D' Azyr و من وجود دارد.
همچنین شما من و کلاس من -- هر کاری که ممکن است -- کمتر عدالت و نسبت به زمانی که شما می گویند که
تعهدات افتخار بر ما الزام آور نیست.
بنابراین اتصال من به آنها تعداد دفعات مشاهده ، که ، اگر من می ، من در حال حاضر نمی توانست عقب کشیدن.
اگر آخرت شما باید در قصد خشن باقی بماند به شما ابراز ، من باید رنج می برند
آن.
که من رنج می برند باید اطمینان خاطر داشته باشید. مهربان و سپاسگزار شما پسر تعمیدی
آندره لویی
او آن نامه را توسط داماد م د Kercadiou اعزام ، و درک این را
در پایان از ماده است. این او را کاملا قطع ، اما او با مته سوراخ زخم
با که فلسفه رواقیون ظاهری او متاثر می شود.
صبح روز بعد ، در سه ماهه گذشته هشت ، به عنوان با لو Chapelier -- که برای شکستن آمده بود
سریع خود را با او -- او را از جدول رو به افزایش بود برای دوبوا ، خانه دار او
او با اعلام مادموازل د Kercadiou مبهوت.
او در تماشا کرد نگاه. اگرچه درشکه دو چرخه او در حال حاضر در
درها ، او تا به حال چند دقیقه به فراغت.
او خود را از لو Chapelier عذر و رفت سریع از کریدور.
او پیشرفته برای او را ملاقات کند ، شیوه ای خود را مشتاق ، تقریبا توام با تب.
"من به جهل از اینکه چرا شما آمده اند تاثیر نمی گذارد ،" او گفت : به سرعت ، به کوتاه
کار می کنند.
اما پرس زمان ، و من به شما هشدار می دهند که تنها ترین جامد از دلایل را می توان به ارزش
بیان "او را شگفت زده کرد.
رد در ابتدا بسیار بالغ ، قبل از او تا به حال زبان آمده یک کلمه ، و بود که
آخرین چیزی که او انتظار می رود از آندره لویی بود.
علاوه بر این ، در مورد او وجود دارد هوا از سردی بود که غیر معمول است که در آن او بود
مربوط می شود ، و صدای او singularly سرد و رسمی شده بود.
این او مجروح شده اند.
او به حدس زدن نتیجه گیری که او تا به حال افتاده نیست.
او با توجه به او ساخته شده است -- به عنوان بود ، اما طبیعی ، بعد از همه -- همان اشتباه که
او با توجه به نامه روز گذشته از سرپرستی او ساخته شده بود.
او تصور شده است که انگیزه اصلی اقدام در اینجا صرفا نگرانی برای م د لا تور
D' Azyr. که ممکن است نگرانی برای خودش هرگز
وارد ذهن او.
بنابراین مطلق اعتقاد راسخ خود را از چیزی بود که باید این مسئله اجتناب ناپذیر آن
جلسه ای که او نمی تواند تصور هر یک سرگرم کننده ترس از طرف او.
آنچه او تصور می شود اضطراب بر نمره قربانی مقدر او را تحریک کرده بودند
در م د Kercadiou ، در Aline او را با خشم سرد پر ، او از آن استدلال کرد که
او به سختی شده بود و صادقانه با او ، که
جاه طلبی او را خواسته تا با به نفع کت و شلوار م د لا تور D' Azyr در نظر بگیرند.
و از این خار است که می تواند خستگی ناپذیر در خود رانده
هدف ، از آن پس به او را نجات بود در چشم او تقریبا به خطیر را به انتقام گذشته است.
او conned searchingly و آرامش کامل او را در چنین زمان شگفت زده
او را. او می تواند اشاره ای به آن را سرکوب نیست.
"چقدر آرام شما ، آندره!"
"من به راحتی نمی آشفته است. این غرور از معدن است. "
"اما... آه ، آندره ، این دیدار باید
محل! "
او آمد نزدیک تا به او ، دست خود را بر شانه های خود را ، و ایستاده بود ، صورت او
درون یک پای خود را. "شما می دانید ، البته ، برخی از دلایل خوب
به همین دلیل آن را باید نه؟ "گفت که او.
شما ممکن است کشته شوند ، او را جواب داد ، و چشمانش گشاد شده به او صحبت کرد.
این شد که تا کنون از هر چیزی که او انتظار می رود که برای یک لحظه او می تواند تنها
خیره در او.
سپس او فکر کردم درک او. او خندید او دست خود را از او خارج
شانه ها ، و قدم به عقب. این دستگاه کم عمق بود ، بچه گانه و
شایستگیهایی در او.
: : "آیا شما واقعا فکر می کنم با تلاش من ترساندن غالب؟" او پرسید : و
تقریبا sneered. "اوه ، شما قطعا دیوانه هستند!
م د لا تور D' Azyr مشهور است که خطرناک ترین شمشیر در فرانسه است. "
"داشتن هرگز شما متوجه است که بیشتر شهرت بدون استحقاق؟
Chabrillane شمشیر زن خطرناک بود ، و Chabrillane زیرزمینی است.
لا Motte Royau شمشیر زن حتی خطرناک تر بود ، و او در دست یک جراح است.
بنابراین spadassinicides دیگر که رویای skewering گوسفند ضعیف استانی در سر می پروراند
وکیل محروم است. و در اینجا به روز می آید رئیس خوب
گل این قلدری - شمشیرزن.
او می آید ، برای دستمزد بسیار دیر شده است. مطمئن شوید که.
بنابراین اگر شما بدون هیچ دلیل دیگر خواستار این موارد هستیم... "این طعنه از او که mystified
او را.
آیا او احتمالا صادقانه در تضمین او باشد که او باید در مقابل M. غالب
د لا تور D' Azyr؟
در دانش محدود خود به او ، ذهن او را با خلاف عمویش در پر
اعتقاد راسخ ، به نظر می رسید که آندره لوئیس تنها بازیگری بود ، او که بخشی از آن به عمل
بسیار پایان.
باشد که آن را به عنوان ممکن است ، او منتقل زمین او را به او پاسخ.
"شما تا به حال نامه عموی من است؟" "و من آن را پاسخ داد."
"من می دانم.
اما آنچه او گفت ، او را برآورده. آیا رویا نیست که او را خرد شدن اگر شما
انجام این منظور وحشتناک است. "" ، در حال حاضر است که دلیلی بهتر از
از سوی دیگر ، گفت : "او.
"اگر یک دلیل در جهان وجود دارد که می تواند به من حرکت آن خواهد بود که.
اما بیش از حد بین لا تور D' Azyr و من وجود دارد.
سوگند که من در دست مرده از فیلیپ د Vilmorin سوگند وجود دارد.
من هرگز نمی توانست امیدوار بود که خدا به من آنقدر بزرگ فرصت از استطاعت
نگه داشتن آن است. "
"شما آن را نگه داشته نشده است ، او را هشدار داد. او در او لبخند زد.
"درست است!" او گفت. او می افزاید : "اما نه ساعت به زودی در اینجا باشد.
به من بگو ، "او را خواسته است به طور ناگهانی ،" چرا شما این درخواست شما به M. حمل نمی
د لا تور D' Azyr؟ "" من "او را جواب داد ، و برافروخته به عنوان
او به یاد رد دیروز را.
او تفسیر خیط و پیت کردن کاملا غیر این صورت. "و او؟" او پرسید.
"م. د لا تور D' Azyr's تعهدات... "او شروع : پس از آن او قطع به آنها پاسخ دهید
در مدت کوتاهی : "آه ، او خودداری کرد."
"بنابراین ، بنابراین. البته ، او باید هر کاری که ممکن است
هزینه او. اما در جای خود باید شمارش
هزینه به عنوان هیچ چیز.
اما مردان متفاوت هستند ، شما را ببینید. "آهی کشید.
"همچنین در محل شما ، که شده بود ، من فکر می کنم من را ترک کرده اند ماده وجود دارد.
اما بعد... "
"من شما را در درک نیست ، آندره." "من بسیار مبهم نیست.
نزدیک به نه به طوری که من می تواند پنهان. با روشن کردن آن در ذهن خود مرور کنید.
این ممکن است کمک به آسایش شما به هنگام در حال حاضر. "
او مشورت دوباره تماشا کرد. "دعا کنید استفاده از این خانه به عنوان را آن گونه که مایلید تغییر دهید.
من باید رفت. "لو Chapelier سر خود را در درب قرار داده است.
"ببخش نفوذ.
اما ما دیر خواهد بود ، آندره ، مگر اینکه شما... "" ، "آندره او را پاسخ داد.
"اگر شما در انتظار بازگشت من ، Aline ، شما ملزم به من عمیقا.
به خصوص در نظر عموی خود را حل و فصل است. "
او او را پاسخ دهد. او numbed.
او سکوت خود را برای موافقت صورت گرفت و رکوع ، سمت چپ او.
ایستاده در آنجا او شنیده ام مراحل خود را پایین رفتن از پله ها با هم با لو
Chapelier را.
او صحبت کردن را برای دوست خود ، و صدای او آرام و نرمال بود.
آه ، او از جا در رفته بود -- کور توسط اعتماد به نفس و غرور.
همانطور که از کالسکه خود را rattled دور ، او نشستم limply ، با احساس خستگی و
حالت تهوع میباشد. او بیمار و کم نور با وحشت است.
آندره لویی رفتن به مرگ او بود.
محکومیت آن -- اعتقاد راسخ unreasoning ، در نتیجه ، شاید از همه م
rantings د Kercadiou -- وارد روح او است. مدتی او در نتیجه شنبه ، فلج شده
ناامیدی.
سپس او پیمود ، تا دوباره ، wringing دست او را.
او باید چیزی برای جلوگیری از این وحشت انجام دهد. اما آنچه می تواند او انجام دهید؟
برای دنبال او به دوبوا و مداخله خواهد بود وجود دارد را یک رسوایی برای هیچ
هدف.
کنوانسیون از انجام همه علیه او شد ، ارائه یک مانع بود که نمی شود
فراتر است. آیا هیچ کس نمی تواند به او کمک کند؟
ایستاده در آنجا ، نیمه دیوانه وار توسط عجز او ، او را گرفتار دوباره صدای
وسایل نقلیه و سم در cobbles خیابان زیر.
کالسکه نزدیک بود.
آن را با جغ جغ یا تلق تلق کردن قبل از آکادمی شمشیربازی خود جلب کرد.
می تواند از آن آندره لویی بازگشت؟ شور و حرارت او در آن کاه از ربوده
امید است.
ضربه زدن ، با صدای بلند و فوری ، بر درب کاهش یافت.
او شنیده خانه دار آندره لوئیس "، کفش های چوبی او clanking بر پله ،
hurrying پایین برای باز کردن.
او به درب از کریدور سرعت و کشیدن آن گسترده ای ایستاده بود و نفس نفس زنان به
گوش دهید.
اما صدای است که شناور به او بود که صدای او به شدت به امید
را بشنود.
این صدای یک زن این تقاضا را در تن فوری به M. آندره لوئیس -- صدا در ابتدا
مبهم آشنا ، و سپس به وضوح به رسمیت شناخته شده ، صدای مادام. د Plougastel.
هیجان زده ، او را به سر راه پله باریک در زمان فرار به شنیدن مادام. د
از روی تعجب فریاد زدن Plougastel در بی قراری : "او رفته است در حال حاضر!
آه ، اما چه مدت از سال؟
که راه او را؟ "کافی بود برای اطلاع رسانی به Aline که مادام. د
ماموریت Plougastel باید شبیه به خود او است.
در حال حاضر ، در پریشانی و سردرگمی عمومی از ذهن خود ، چشم انداز ذهنی او
به طور کامل در یک نقطه حیاتی متمرکز شده است ، او در این موضوع بدون در بر داشت
حیرت.
توجه مفرد توسط مادام درک. د Plougastel برای آندره لویی به نظر می رسید به او
سپس یک توضیح کافی. بدون pausing به نظر ، او کم شدند
که راه پله شیب دار ، خواستار :
"مادام! خانم! "
چاق و چله ، خانه دار و خوش منظر خود جلب کرد به کنار ، و دو خانم هر که با آن روبرو
آستانه.
مادام د Plougastel نگاه سفید و چشمان فرو رفته ، یک ترس بی نام و خیره از او
چشم. "Aline!
شما در اینجا! "او بانگ زد.
و سپس در اضطرار جارو کنار تمام ملاحظات جزئی ، "شما همچنین بیش از حد
اواخر؟ "او پرسید. "نه ، مادام.
من او را دیدم.
من او را implored. اما او نمی توانست گوش دهید. "
"اوه ، این وحشتناک!" مادام. د Plougastel shuddered او صحبت کرد.
"من از آن شنیده تنها نیم ساعت قبل ، و من در یک بار آمد ، به آن را در تمام هزینه های جلوگیری است."
دو زن نگاه مستقیما ، despairingly ، در هر یک از دیگر است.
در خیابان آفتاب ، آب گرفتگی یک یا دو idlers نخ نما شد pausing به چشم
equipage خوش تیپ با اسب سرخ مایل به قرمز با شکوه آن ، و دو خانم بزرگ در
آستان از آکادمی شمشیربازی.
از سراسر راه آمد صدای ناهنجار دوره گرد دم mender مطرح شده در
فریاد تجارت خود : "LES raccommoder soufflets vieux!"
مادام وضع روانیش به خانه دار است.
"چه مدت است از مسیو چپ؟" "ده دقیقه ، شاید به سختی بیشتر".
بارور شدن این بانوان بزرگ می شود دوستان از استاد شکست ناپذیر خود آخرین قربانی ،
زن خوب حفظ بیرونی آبرومندانه بی عاطفه است.
مادام واپیچیدن دست هایش.
"ده دقیقه! آه!
این تقریبا یک زاری. "از کدام راه برود؟"
"قرار ملاقات به مدت نه ساعت در بولونیه د دوبوا ، Aline شوهرش.
"را دنبال می کنیم؟ ما پیروز شویم اگر ما؟ "
"آه ، خدای من!
سوال این است که ما باید در زمان آمده؟ نه ساعت!
و آن را می خواهد اما کمی بیش از یک چهارم از یک ساعت بیشتر است.
دوشنبه Dieu!
دوشنبه Dieu! "مادام clasped و unclasped دست خود را در
غم و اندوه است. "آیا شما می دانید که ، حداقل ، جایی که در دوبوا
آنها به ملاقات؟ "
-- فقط که آن را در دوبوا است "" در دوبوا "
مادام به دیوانگی پرت شد. "دوبوا تقریبا نیمی عنوان بزرگ به عنوان
پاریس می رود. "
اما او جاروب نفس نفس زنان ، "بیا ، Aline : گرفتن در ، دریافت در"
سپس به سورچی او.
"دوبوا د بولونیه توسط راه Cours LA Reine ،" او فرمان "به همان سرعتی که
شما می توانید رانندگی کنید. ده pistoles برای شما وجود دارد اگر ما در
زمان است.
شلاق تا مرد! "او Aline به کالسکه رانش و
بعد از او با انرژی از یک دختر بر خاست.
وسایل نقلیه سنگین -- خیلی سنگین تا حد زیادی برای این مسابقه با زمان -- حرکت قبل از او بود
صندلی اش گرفته بود.
تاب و lurching آن رفت ، درآمد maledictions بیش از یک عابر پیاده
آنها آن را به دقت اجتناب خرد کردن در مقابل یک دیوار و یا زیر پا گذاشتن زیر پا.
مادام عقب با چشمان بسته و لرزش لب ها نشسته است.
صورت خود را نشان داد خیلی سفید و کشیده است. Aline او را در سکوت تماشا می کنند.
تقریبا آن را به او را که مادام به نظر می رسید. د Plougastel بود عمیقا رنج می برند به عنوان
خود ، با تحمل غم و اندوه دلهره را به عنوان به عنوان بزرگ خود را.
بعدها Aline بود تعجب در این است.
اما در حال حاضر تمام فکر که نیمه numbed ذهن او قادر بود
اعطا بر ماموریت ناامید خود است.
حمل در سراسر محل لویی پانزدهم و خارج به Cours LA Reine نورد در
تاریخ و زمان آخرین.
در طول خیابان که زیبا ، درخت ، مرز بین شانزه Elysees و سن ،
تقریبا خالی در این ساعت از روز ، آنها به سرعت بهتر ، می روم در حال حاضر یک ابر
گرد و غبار در پشت آنها.
اما به سرعت به نقطه خطر به عنوان سرعت بود ، زنان در آن حمل آن بود بیش از حد
آرام است.
همانطور که می رسید از سد در پایان Cours ، نه ساعت در قابل توجه بود
شهر پشت سر آنها ، و هر سکته مغزی از آن به نظر می رسید به صدا توجه داشته باشید از عذاب.
اما در اینجا در سد مقررات توقف لحظه ای را مجبور.
Aline نپرسید از گروهبان مسئول چه مدت آن را از درشکه دو چرخه مانند بود
او شرح داده شده است که راه رفته بود.
او که حدود بیست دقیقه پیش یک وسیله نقلیه مانع تصویب کرده بود پاسخ داده شد
حاوی معاون M. لو Chapelier و پولادین از املاک و سوم ، M. مورو.
گروهبان به خوبی مطلع شد.
او می تواند یک حدس زیرک ، او گفت ، را با پوزخند ، از کسب و کار است که در زمان M. مورو
که راه در اوایل روز.
آنها او را ترک کرد ، به سرعت در حال حاضر از طریق این کشور باز ، به دنبال راهی را که در
همچنان به آغوش رودخانه.
آنها شنبه mutely نومیدی ، خیره به طرز ناامید کننده ای پیش رو ، دست Aline است clasped
تنگ در مادام.
در دور دست ، در سراسر علفزارها در حق خود ، آنها می توانند در حال حاضر
، خط درختان دوبوا بلند و تاریک و در حال حاضر حمل چرخش کنار
پس شاخه ای از جاده ها است که تبدیل
به سمت راست ، به دور از رودخانه ها و عنوان مستقیما برای جنگل.
مادموازل شکست در آخرین سکوت ناامیدی حاکم بود که بین آنها بود
از آنجایی که آنها از سد عبور کرده است.
"اوه ، این غیر ممکن است که ما باید در زمان!
غیر ممکن است! "" می گویند که این نیست!
معتقدند که این کار نکنید! "مادام گریه.
اما مدت ها گذشته است نه ، خانم! آندره خواهد بود وقت شناس ، و این...
امور را طولانی نیست. آن... از آن تمام خواهد شد بیش از حال حاضر است. "
مادام لرزیدند ، و چشم او را بسته است.
در حال حاضر ، با این حال ، او آنها را دوباره گشوده شده ، و هم زده است.
سپس او سرش را از پنجره قرار داده است. "کالسکه نزدیک است ،" او اعلام کرد ،
و لحن او منتقل چیزی که او می ترسید.
"در حال حاضر نیست! اوه ، نه در حال حاضر! "
بنابراین Aline ابراز اندیشه در سکوت ارتباط برقرار است.
وی دچار مشکل در تنفس ، احساس نیاز ناگهانی هوا.
چیزی در گلو او بود ضرباندار که اگر آن را که او را خفه و غبار آمد و
قبل از چشم او می رفتند.
در ابری از گرد و غبار caleche باز سرعت نسبت به آنها بود ، در آینده از
دوبوا.
آنها آن را تماشا کرده ام ، هر دو رنگ پریده ، نه جسارت به صحبت می کنند ، Aline ، در واقع ، بدون
نفس به انجام این کار.
همانطور که با نزدیک شدن ، آهسته ، بناچار ، به عنوان آنها ، به اثر عبور امن در
که جاده باریک است.
Aline در پنجره با مادام بود. د Plougastel ، و با چشمان ترس هر دو
نگاه به این کالسکه باز بود که رسم پهلو به پهلو از آنها.
"کدام یک از آنها در آن است ، مادام؟
اوه ، که از آنها؟ "gasped Aline ، کمیاب شجاعانه برای نگاه کنید ، شنا کردن او حواس.
در سمت نزدیک نشسته یک نجیب زاده جوان سبزه رو به هر کدام از خانمها ناشناخته است.
او خندان او را به همراه خود صحبت کرد.
یک لحظه بعد و مرد نشسته فراتر به نظر آمد.
او خندان نیست.
چهره اش بود سفید و تعیین می کنند ، و آن چهره مارکی د لا تور D' Azyr بود.
برای لحظه ای طولانی ، در وحشت لال ، هر دو از زنان خیره در او ، تا زمانی که درک
آنها ، blankest تعجب چهره شدید او حمله کرد.
در آن لحظه ، با Aline مرتعش آه بلند غرق swooning به طبقه نورد
پشت سر مادام. د Plougastel.
>
کتاب سوم : شمشیر فصل XI.
استنتاج
رانندگی با سرعت آندره لویی زمین رسیده بود و چند دقیقه جلوتر از زمان ،
صرف نظر از تاخیر جزئی در تنظیم شده است.
او م د لا تور D' Azyr در حال حاضر او در انتظار وجود دارد پیدا کرده بود ، و پشتیبانی توسط م.
D' Ormesson ، نجیب زاده جوان سبزه رو در لباس آبی از یک کاپیتان در Gardes
DU سپاه.
آندره لویی خاموش شده بود و در سراسر آن درایو مشغول است.
او در آخرین مصاحبه خود مزاحمت بود با دختر خانم دو Kercadiou و راش
استنتاج که او را به انگیزه های خود را رسم کرده بود.
«قطعا" او گفت ، "این مرد باید کشته شدند."
لو Chapelier او را پاسخ گفته نشده است. تقریبا ، در واقع ، برتون shuddered حال در
هموطن او سرد bloodedness.
او اغلب اواخر فکر که این مورو همکار به سختی انسان بود.
همچنین او به او incomprehensibly متناقض پیدا کرده بود.
وقتی برای اولین بار این کسب و کار spadassinicide به او پیشنهاد شده بود ، او بسیار بوده است
بلند پروازانه و موهن.
با این حال ، در آغوش آن ، او در مورد آن در زمان با بی ملاحظگی فرومایه بود که رفت
شورش ، در بار با یک بخش بود که بیشتر شورش هنوز.
آماده سازی آنها به سرعت ساخته شد و در سکوت و در عین حال بدون عجله و یا دیگر در مدت زمان معقول <
نشانه ای از عصبانیت در هر دو طرف. در هر دو مردان عزم شوم همان
غالب شد.
حریف باید کشته شوند ، می تواند وجود داشته باشد هیچ نیمه اقدامات اینجا.
قالب بندی نشده این مطلب هستید هر یک از پوشش و لباس زیر شبیه جلیقه ، تخس پابرهنه و با پیراهن ، آستین نورد
آرنج ، آنها یکدیگر را در تاریخ و زمان آخرین مواجه است ، با حل و فصل مشترک پرداخت به طور کامل
نمره طولانی است که بین آنها ایستادند.
من شک اگر هر کدام از آنها عدم اطمینان به این موضوع چه باید سرگرم.
در کنار آنها ، و در مقابل یکدیگر ایستادند لو Chapelier و کاپیتان جوان ، هشدار
و هوشیارانه.
"Allez ، اقایان!
تیغه های بلند و باریک ، wickedly ظریف با هم درگیر شدند ، و پس از لحظه ای
glizade شد چرخان ، سریع و روشن به عنوان lightnings ، و تقریبا به غیر ممکن
با چشم دنبال.
این دو خودرو به رهبری این حمله ، impetuously و شور و نشاط ، و تقریبا در یک بار آندره لوئیس
متوجه است که او تا به حال برای مقابله با حریف از فطرت بسیار متفاوت از
کسانی که پی در پی duellists هفته گذشته ،
به استثنای لا Motte Royau ، شهرت وحشتناک است.
در اینجا بود یک مرد که حد و عمل ثابت سرعت فوق العاده ای داده بود و
یک تکنیک است که تقریبا بی نقص بود.
علاوه بر این ، او بر سر آندره لویی برخوردار بودند ، مزایای فیزیکی قدرت و طول
از دسترس است ، که رندر شده او را در مجموع بسیار خوبی است.
و او سرد شد ، بیش از حد سرد و خود شامل ؛ بی باک و هدفمند است.
آیا هر چیزی را تکان دادن که آرامش ، تعجب آندره لویی؟
او مجازات به عنوان کامل او می تواند آن را مورد نظر است.
محتوای آن ندارد برای کشتن این دو خودرو به عنوان مارکی فیلیپ کشته شده بود ، او مورد نظر
که او برای نخستین بار ، برای جلوگیری از آن مرگ را به عنوان فیلیپ خود را به عنوان ناتوان
شده بود.
چیزی کمتر آندره لویی محتوا. M. مارکی لو باید با مزه کردن از آن آغاز خواهد شد
فنجان ناامیدی. آن را در حساب بود ، بخشی از
پاکی به علت.
همانطور که با یک رفت و برگشت شکستن آندره لویی parried پرتاب ناگهانی سنگین است که در آن است که اولین بار
مجموعه ای از عبور می کند به اوج خود رسید ، او واقعا خندید -- gleefully ، بعد از مد
پسری در یک ورزش را دوست دارد.
که فوق العاده ، بی موقع خنده م د لا تور D' Azyr's بازیابی hastier و
کمتر به درستی محترمانه از آن در غیر این صورت می شده اند.
آن را مبهوت و discomposed او ، که قبلا توسط شکست discomposed
خانه با خیز زدن تا به زیبایی به پایان رسیده و به همین ترتیب واقعا تحویل.
او بیش از حد ، متوجه شده بود که نیروی حریف خود را بالاتر از هر چیزی است که او می توانست
انتظار می رود ، شمشیربازی ، استاد هرچند او ممکن است ، و او در آن حساب چهارم قرار داده بود
بیشترین انرژی خود را به پایان را در یک بار.
بیشتر از واقعی پری ، خنده آن همراه بوده است به نظر می رسید را از
که پایان ندارد بیش از آغاز. و در عین حال آن را به پایان چیزی بود.
این پایان است که اعتماد به نفس مطلق بود که تاکنون الهام گرفته از م د لا تور بود
D' Azyr. او دیگر بر این مسئله به عنوان یک نگاه
محروم مانده چیزی.
او متوجه شد که اگر او بود تا در این برخورد غالب ، او باید با احتیاط و حصار
او تا به حال هنوز در تمام عمر خود را حصار کشیدند هرگز.
آنها حل و فصل کردن دوباره و دوباره -- در اصل این زمان که soundest
دفاع در حمله است -- آن مارکی که این بازی ساخته شده بود.
آندره لوئیس اجازه داد او را به انجام این کار ، مورد نظر او را به انجام این کار ، مورد نظر او را به خود صرف
و آن سرعت با شکوه خود را در برابر سرعت بیشتری را که روز تمام
شمشیربازی در جانشینی برای نزدیک به دو سال استاد داده بود.
با ، فشار زیبا و آسان از forte در تاریخ نقطه ضعف آندره لویی خود را نگه داشته به طور کامل
تحت پوشش در آن تقلا دوم ، که یک بار دیگر در یک پرتاب ناگهانی به اوج خود رسید.
انتظار آن در حال حاضر ، آندره لوئیس آن را با بیش از لمس منحرف parried.
در همان لحظه ، او پا به طور ناگهانی به جلو ، راست درون نگهبان دیگر ،
در نتیجه قرار دادن انسان خود را به طور کامل در رحمت خود که به عنوان اگر شیفته ، این دو خودرو به
حتی تلاش برای خود بهبود می یابند.
این هم آندره لویی خنده : او فقط به چشم گشاد از م د لبخند زد
لا تور D' Azyr ، و هیچ تغییر جهت به سمت استفاده از نفع خود است.
"بیا ، بیا ، آقا!" او bade به شدت.
"من برای اجرای تیغه من را از طریق یک مرد کشف شده؟"
عمد او کاهش یافت ، در حالی که متزلزل خود حریف خود را در تاریخ و زمان آخرین بهبود.
M. D' Ormesson منتشر شد نفس که وحشت برای لحظه ای گرفتار بود.
لو Chapelier آرام قسم می خورد ، من من :
"نام یک نام! این مشیت وسوسه انگیز به بازی احمق است
در این مد! "آندره لوئیس مشاهده رنگ پریدگی دارای رنگ خاکستری است که
اکنون بیش از گسترش این صورت از حریف خود است.
"من فکر می کنم شما شروع به درک ، آقا ، چه فیلیپ د Vilmorin باید احساس
آن روز در Gavrillac. مورد نظر من است که شما برای اولین بار باید انجام دهید.
از آن است انجام شده ، به همین دلیل ، در اینجا به پایان است. "
او در با سرعت رعد و برق رفت.
برای یک لحظه به نظر می رسد نقطه خود را به لا تور D' Azyr در همه جا در یک بار ، و پس از آن
از تعامل کم در ششمین وضع ، آندره لویی کشیده به جلو را با سریع و شدید
سهولت به جهش کردن در سه قسمت تقسیم کردن.
او سوار نقطه خود را به میخکوب کردن حریف خود را که یک سری از disengages محاسبه
کشف شده است که خط.
اما به شگفتی و غم وغصه اش ، لا تور D' Azyr parried سکته مغزی بی نهایت بیشتر
به غم وغصه اش لا تور D' Azyr parried فقط خیلی دیر است.
او به طور کامل آن را parried ، همه هنوز که شده خوب است.
اما قابل توجه تیغه در کسری از ثانیه تاریخ و زمان آخرین ، مارکی منحرف
نقطه از خط از بدن خود ، هنوز رتبهدهی نشده است تا به طور کامل اما زن و شوهر از فوت
از فولاد سخت و محور از طریق عضلات خود را از شمشیر و بازو پاره.
ثانیه هیچ یک از این جزئیات قابل رویت بوده است.
که آنها به حال دیده غلغله سریع تیغه های فلش شده بود ، و سپس آندره
لوئیس تقریبا کشیده به زمین پرتاب ناگهانی رو به بالا که مارکی سوراخ شده بود '
بازوی راست درست زیر شانه.
شمشیر از چنگ ناگهان آرام از لا تور D' Azyr's انگشتان دست ، که تا به حال سقوط کرد
شده رندر شده ناتوان ، و او در حال حاضر خلع سلاح ایستاد ، لب خود را در دندان او ، صورت او
سفید ، قفسه سینه او heaving ، قبل از حریف خود ، که در یک بار بهبود بود.
با نوک آغشته به خون از شمشیر خود را بر روی زمین استراحت ، آندره لوئیس بررسی
او را ظالمانه ، همانطور که ما بررسی طعمه که از طریق درست و اجرای خود ما به ما فرار
در آخرین لحظه.
در مجلس و در روزنامه ها این ممکن است به عنوان یک پیروزی دیگر برای مورد ستایش قرار داد
پهلوان از املاک و سوم ؛ فقط خودش می تواند میزان و bitternest می دانم
شکست.
M. D' Ormesson به سمت استفاده از اصل خود فنر بود.
"شما آسیب دیده!" او ابلهانه گریه بود. "هیچ نیست ، گفت :" لا تور D' Azyr.
"خراش".
اما لب او writhed ، و آستین پاره از پیراهن جریمه قمیص او پر از خون بود.
D' Ormesson ، مرد عملی در مسائل از جمله ، تولید دستمال سر کتانی ، که
او به سرعت به نوار پاره برای بداههنوازی یک پانسمان است.
هنوز آندره لویی ادامه داد : برای ایستادن وجود دارد ، به دنبال در تاریخ به عنوان اگر ژولیده.
او ادامه داد : تا زمانی که لو Chapelier او را بر روی بازو را لمس است.
سپس در آخر او خودش را roused ، آهی کشید و پشت به سر جامه خود ، و نه انجام
او آدرس و یا در اواخر حریف خود را دوباره نگاه کنید ، اما زمین را در یک بار سمت چپ.
ع ، با لو Chapelier ، او راه رفتن به آرامی و در پژمانی سکوت به سمت
ورود دوبوا ، جایی که آنها حمل خود را ترک کرده بود ، آنها با این ها تصویب شد
caleche انتقال لا تور D' Azyr و
دوم -- که از ابتدا تقریبا درست تا نقطه برخورد رانده شده است.
بازوی زخمی مارکی 'در فلاخن بداهه از او همراه انجام شد
شمشیر و کمربند.
آسمان آبی کت او با سه قلاده دکمههای بیش از این بوده است ، به طوری که سمت راست
آستین آویزان خالی می باشد. در غیر این صورت ، صرفه جویی در رنگ پریدگی خاص ، او
نگاه بسیار خود معمول خود را.
و در حال حاضر شما را در درک که چگونه از آن بود که او به بازگشت بود ، و دیدن
او در نتیجه بازگشت ، ظاهرا امن و صدا ، دو خانم ، قصد بر
جلوگیری از برخورد ، باید
فرض است که بدترین آنها ترس متوجه شد.
مادام د Plougastel تلاش برای خطاب قرار دادن ، اما صدای او خودداری کرد دفتر خود.
او اقدام به باز کردن درب از کالسکه خود او پرتاب ، اما انگشت او خرابکاری
ناشیانه و غیرموثر با دسته.
و در عین حال caleche به آرامی در حال عبور بود ، لا تور D' Azyr's چشم های ریز
sombrely هنوز بدقت جلسه خود او زل زل نگاه کردن نگران است.
سپس او را دیدم چیز دیگری است.
M. D' Ormesson ، تمایل دوباره از تمایل رو به جلو از بدن خود را برای پیوستن به خود را
خود را به سلام همدم خود را از کنتس ، فاش آستین خالی در سمت راست
م د لا تور D' Azyr's کت آبی.
بیشتر ، به سمت نزدیک از کت خود را از نقطه ای در نزدیکی گلو تبدیل شده
که در آن با یکدیگر توسط یک دکمه تنها گرفتار شد ، بازوی پرتاب در زیر در نشان داد
آستین خون جوشانده آن قمیص.
حتی در حال حاضر او می ترسید به مراجعه به این نتیجه واضح -- می ترسید که مبادا شاید
مارکی ، هر چند خود را زخمی ، ممکن است برخورد دشمن خود زخم مرگبارتر است.
او صدای او را در تاریخ و زمان آخرین در بر داشت ، و در همان لحظه راننده را از نشانه های
caleche برای متوقف کردن.
همانطور که به متوقف کشیده شد ، M. D' Ormesson alighted ، و به همین ترتیب ملاقات خانم در
فضای کمی بین دو واگن. "M. مورو کجاست؟" این سوال را با
که او را شگفت زده است.
"زیر را در اوقات فراغت خود را ، بدون شک ، مادام ، او پاسخ داد ، دوره نقاهت است.
"او صدمه دیده نه؟" ، "متاسفانه این است که ما که..."
M. D' Ormesson آغاز شد ، زمانی که از پشت او م د لا تور D' Azyr's صدا قطع
در crisply : "این علاقه در بخشی خود را در م مورو ،
عزیز کنتس... "
او قطع ، مشاهده چالش مبهم در هوا که با او مواجه است.
اما در واقع حکم او تکمیل نیاز ندارد.
مکث مبهم بی دست و پا وجود دارد.
و سپس او را در م D' Ormesson نگاه. شیوه او تغییر کرد.
او پیشنهاد چه ظاهر می شود توضیح از نگرانی های او را برای مورو M..
«مادموازل د Kercadiou با من است.
کودک فقیر غش کرده است. "تر وجود دارد ، یک معامله بیشتر ، او می توانست
گفت : تنها پس از آن ، اما برای حضور Ormesson's D' M..
انتقال داده شده توسط یک نگرانی عمیق برای دختر خانم دو Kertadiou ، د لا تور D' Azyr شکلی ناگهانی ظهور
با وجود زخم خود.
او گفت : "من در مورد ضعیف هستم برای ارایه کمک ، مادام ،" ، لبخند عذرخواهانه در
چهره رنگ پریده او. "اما..."
با کمک D' Ormesson ، و به رغم اعتراضات مردمی دومی ، او کردم به پایین
از caleche ، که پس از آن در راه کمی نقل مکان کرد ، بنابراین به عنوان ترک جاده روشن --
یکی دیگر از کالسکه که از جهت دوبوا نزدیک بود.
و به این ترتیب از آن اتفاق افتاده است که وقتی چند لحظه بعد که نزدیک درشکه دو چرخه
پیشی گرفت و به تصویب رساند وسایل نقلیه متوقف ، آندره لویی مشهود یک صحنه بسیار لمس کردن است.
ایستاده تا برای به دست آوردن یک دید بهتر ، او را دیدم Aline در وضعیت نیمه swooning -- او
شروع به احیای حال حاضر -- در درگاه ورودی از کالسکه نشسته ، با حمایت مادام.
د Plougastel.
در یک نگرش عمیق ترین نگرانی ، م د لا تور D' Azyr ، زخم خود را تحمل نمی شد
خم شدن بیش از دختر ، در حالی که پشت سر او ایستاده بود م D' Ormesson و شاطر مادام است.
کنتس نگاه کرد و دید او را به عنوان او گذشته رانده شد.
او چهره روشن و تقریبا آن را به او به نظر می رسید او بود به او خوش آمد می گوید و یا به او ،
بچه علت ، برای جلوگیری از مشکل ، ناشی از حضور در آنجا از اواخر او
آنتاگونیست ، او را با رکوع پیش بینی
frigidly -- برای خلق و خوی خود بود انجماد ، منجمد به موجب آنچه او را دیدم -- و پس از آن
صندلی خود را با چشم نگاه است که عمدا جلوتر از سر گرفته شد.
آیا هر چیزی بیشتر به طور کامل او را در اعتقاد خود را که در آن بود را تایید کرد
در م د لا تور D' Azyr's حساب که Aline به خواست که مسئله را با او آمده بود که
صبح؟
برای چه چشمان او به حال دیده می شود ، البته ، یک خانم که با احساسات در نزد غلبه بر شد
خون دوست عزیز او را ، و همان آن دوست عزیز با تضمین های او اعاده
که صدمه دیده خود را بسیار دور از فانی بود.
بعد ، خیلی بعد ، او به سرزنش خود حماقت منحرف.
تقریبا او بیش از حد شدید در محکومیت خود او است.
او برای دیگری می تواند او را تفسیر کرده اند صحنه مشهود ، preconceptions خود بودن
آنچه آنها بودند؟ این که او در حال حاضر مشکوک ،
او در حال حاضر اثبات شده برای رسیدن به او خود اختصاص داده است.
Aline شده است که مایل بود در خلوص و صداقت در موضوع احساسات خود را نسبت به م د لا
تور D' Azyr.
این بود ، او قرار است ، راه یک زن به چنین در مسائل مرموز ، و او باید
سرزنش او.
همچنین می تواند او را در قلب خود نیاز به جذابیت منحصر به فرد از شکست در برابر او را سرزنش
یک مرد به عنوان مارکی -- حتی خصومت خود را کور می تواند او را به م د لا تور
D' جاذبه Azyr's.
که او تا به حال شکست در برابر خیانت شد ، او ، ضعف بود که پیشی گیرد و فکر
او پس از دیدن او را مجروح. "من خدا!" او با صدای بلند گریه.
"چه باید به او رنج برده اند ، و سپس ، اگر من او را به قتل رسانده اند که من در نظر گرفته شده!"
اگر فقط او خلوص و صداقت با او استفاده کرده بودند ، او که به راحتی می توانست رضایت خود را به برنده
چیزی که او پرسید.
اگر تنها او را گفته بود آنچه در حال حاضر او را دیدم ، که او را دوست م د لا تور D' Azyr ،
به جای ترک او را به فرض توجه او را برای مارکی می شود بر اساس
جاه طلبی دنیوی نالایق ، او را در یک بار به همراه داشت.
او ذهن آه و دعا و نماز برای آمرزش به سایه ای از Vilmorin تنفس.
"این است که شاید نیز که پیشروی ناگهانی من گسترده ای رفت ،" او گفت.
"نظر شما چیست؟ تعجب :" لو Chapelier. "که در این کسب و کار من باید رها
امید recommencing. "
>
کتاب سوم : فصل شمشیر XII.
علت تاسف آور
م د لا تور D' Azyr نه بیشتر در اسب سواری دیده می شود می شد -- یا در واقع در پاریس در همه --
در طول تمام ماه که مجلس ملی در جلسه به تکمیل باقی مانده
کار خود را ارائه فرانسه با قانون اساسی است.
پس از همه ، هر چند زخم به بدن خود را نسبتا خفیف شده بود ، زخم به
غرور خود را به عنوان همه آنها به جز فانی شده بود.
شایعه زد که او تا به حال به آمریکا مهاجرت کرد.
اما این تنها نیمی از حقیقت است. کل از آن بود که او ملحق شده بود که
گروهی از مسافران نجیب که آمد و رفت بین Tuileries و ستاد
مهاجران در Coblenz.
او ، در کوتاه مدت تبدیل شد ، عضو سرویس مخفی سلطنتطلب که در پایان بود
برای پایین آوردن سلطنت در ویرانه.
همانطور که برای آندره لوئیس ، او خانه پدرخوانده را دیدم او را نه بیشتر ، به عنوان یک نتیجه از او
اعتقاد راسخ ، که م د Kercadiou نمی خرد شدن از نوشته خود را حل و فصل هرگز
دریافت او را دوباره در صورت دوئل مبارزه بودند.
او خود را به وظایف خود را در مجلس انداخت با شوق و اثر که
زمانی که -- هدف آن انجام -- مؤسسان در ماه سپتامبر منحل شد
سال بعد ، عضویت از
قوه مقننه ، که انتخابات به دنبال بلافاصله ، بر او محوری بود.
او پس از آن در نظر گرفته شده ، مانند بسیاری دیگر ، که از انقلاب یک چیز انجام شد ،
که فرانسه تنها به خودش توسط قانون اساسی که داده شده بود ، او حاکم بود ،
و که همه در حال حاضر به خوبی می شود.
و به این ترتیب ممکن است شده اند اما این دادگاه می تواند خود را آورد به قبول
حالت تغییر چیزها می شود.
به عنوان نتیجه دسیسه های خود را نصف اروپا مسلح به خود را بر فرانسه پرتاب و
نزاع او نزاع پادشاه فرانسه با مردم خود بود.
این وحشت را در ریشه همه وحشت که برای آمدن بود.
از مشکلات ضد انقلاب که همه جا بودند هم زده
روحانیت ، هیچ یک نسبت به کسانی که از بریتنی حاد تر بودند ، و در نظر نفوذ
او را خوب بکار بردن در مادری خود امیدوار شد
استان توسط کمیسیون دوازده به آندره لویی پیشنهاد ، در اوایل روز
وزارت Girondin ، که او باید به انطرف تر برای مبارزه با نا آرامی ها.
او به ادامه مسالمت آمیز مورد نظر بود ، اما قدرت خود تقریبا مطلق بود ، به عنوان
نشان داده شده توسط دستور او به اجرا درآمد -- سفارشات enjoining همه به او کمک رندر و
هشدار آن که ممکن است او را مانع که آنها را در خطر خود را.
او وظیفه را پذیرفت ، و او یکی از پنج plenipotentiaries despatched در بود
همان ماموریت در آن بهار 1792.
آن را نگه داشته او را از پاریس برای چهار ماه غایب و ممکن است او را طولانی تر نگه داشته ، اما
که در آغاز ماه اوت او به یاد می آورد.
قریب الوقوع تر از هر گونه مشکل در بریتنی دم کردن مشکل خود در پاریس بود ؛
هنگامی که آسمان سیاسی blacker بود از آن از سال '89شده بود.
پاریس متوجه شدم که آن ساعت به سرعت در حال نزدیک شدن بود که اوج را ببینید
مبارزه ای طولانی بین برابری و امتیاز.
و آن را به سمت یک شهر تا دفع شده است که آندره لویی آمد به سرعت از غرب بود ، به
پیدا کردن وجود دارد نیز اوج خود حرفه ای آشفته.
Mlle. د Kercadiou ، بیش از حد ، در آن روز از اوایل ماه اوت در پاریس بود ، در سفر به
پسر عموی عموی او و عزیزترین دوست ، مادام. د Plougastel.
و در هر چند هیچ چیز در حال حاضر می تواند plainer از ناآرامی های seething که منادی
انفجار به می آیند ، هنوز هوا از بشاشت ، در واقع از ظرافت ، حاکم در دادگاه --
مادام و مادموازل بکجا رفت تقریبا هر روز -- اطمینان آنها را.
م د Plougastel و آمده بود رفته دوباره ، پشت در آن کسب و کار مخفی به Coblenz
که او را در حال حاضر تقریبا به طور مداوم از همسرش غایب نگه داشته است.
اما در حالی که او با او مثبت مطمئن به حال او که همه اقدامات گرفته شد ،
و که قیام چیز را به استقبال می شود ، زیرا می تواند تنها
نتیجه ، خرد کردن نهایی.
انقلاب در صحن Tuileries.
و این ، وی افزود : چرا شاه در پاریس باقی ماند.
اما به خاطر اعتماد به نفس خود را در آن او خود را در مرکز سوئیس خود را و خود را قرار دهید
شوالیه های خنجر ، و پایتخت را ترک.
آنها که راه را از هک برای او به راحتی در صورتی که خروج او مخالف بودند.
اما حتی که لازم بود.
اما در آن روزها اوایل ماه اوت ، پس از خروج شوهرش اثر او
کلمات الهام بخش به تدریج توسط مارس از وقایع پراکنده شده بود در زیر خود را مادام
چشم.
و سرانجام در بعد از ظهر نهم ، وارد در Plougastel هتل وجود دارد
رسول از Meudon بلبرینگ توجه داشته باشید از Kercadiou د م که او در آن به فوریت bade
مادموازل او ملحق شود وجود دارد در یک بار ، و توصیه به میزبان خود را به او را همراهی نکرده.
شما ممکن است متوجه شده اند که م د Kercadiou بود از کسانی که دوستان با مردان
تمام کلاسها.
اصل و نسب باستان او را در شرایط برابری با اعضای اشرافیت قرار داد ؛ او
رفتار ساده -- چیزی بین روستایی و بورژوازی -- و طبیعی خود را
خوشخویی او را در شرایط به همان اندازه خوب با کسانی که هنگام تولد inferiors او بودند قرار داده است.
در Meudon او و شناخته شده بود محترم تمام قوم ساده ، و آن Rougane ، بود
شهردار دوستانه ، که در تاریخ 9 اوت از طوفان است که جوشاندن برای اطلاع
فردا ، و دانستن را مادموازل
عدم وجود در پاریس ، warningly توصیه کرده بود او را به او را از آنچه در بعد از برداشت چهار
و بیست ساعت ممکن است یک منطقه خطر را برای همه افراد کیفیت ، به خصوص
کسانی که از ارتباط با حزب دادگاه مظنون است.
در حال حاضر بدون شک هر آنچه که از مادام وجود دارد. اتصال دو Plougastel با دادگاه است.
حتی به شک نمی باشد -- در واقع ، اندازه گیری از اثبات آن بود که به
آینده -- که آن جوامع هوشیار و در همه جا مخفی است که به تماشای
بیش از مهد انقلاب جوان
به طور کامل از journeyings مکرر از م د Plougastel اطلاع به Coblenz شدند ،
سرگرمی و تفریح هیچ توهمی در نمره دلیلی برای آنها است.
داده می شود ، پس از آن ، شکست حزب دادگاه در مبارزه بود که آماده ،
موقعیت در پاریس مادام. د Plougastel نمی تواند غیر از مملو از
خطر است ، و آن خطر خواهد بود توسط هر مهمان از تولد در هتل خود را به اشتراک گذاشته شده است.
محبت برای هر دو آن دسته از زنان م د Kercadiou سریع ترس تحریک در او
هشدار Rougane.
از این رو است که توجه داشته باشید عجله اعزام ، آرزوی خواهر زاده اش و التماس کنان دوست خود
برای آمدن در یک بار به Meudon.
شهردار دوستانه انجام خدمتی خود را یک گام دورتر ، و اعزام نامه
به پاریس دست پسر خود ، LAD هوشمند نوزده.
در اواخر بعد از ظهر آن روز کامل اوت بود که جوان Rougane
خود را در هتل Plougastel ارائه شده است.
او بزرگواری توسط مادام دریافت کرده است. Plougastel د در سالن ، که زرق و برق ،
زمانی که با هوا بزرگ بانوی خودش ترکیب شود ، تحت الشعاع ساده LAD ،
روح ساده لوح.
مادام ساخته شده تا ذهن خود را در یک بار. پیام فوری م د Kercadiou نه بیشتر
از تایید ترسها و تمایلات.
او پس از خروج فوری تصمیم گرفت.
"Bien ، مادام ، گفت :" جوانان. "پس من باید افتخار به مرخصی من است."
اما او نمی خواهد به او اجازه دهید.
اول به آشپزخانه خود را تازه کردن ، در حالی که او و دختر خانم ساخته شده آماده شد ، و
سپس صندلی را برای او را در کالسکه خود را تا آنجا به عنوان Meudon.
وی نمی توانست رنج می برند او را به بر پا بازگشت او آمده بود.
هر چند در همه شرایط ، بیش از علت خود بود ، با این حال مهربانی که
در چنین لحظه ای از بی قراری می تواند فکر را برای دیگری بود در حال حاضر به
به پاداش باشد.
اگر او انجام داده کمتر از این ، او را دارند شناخته شده است -- اگر هیچ چیز بدتر -- حداقل برخی از
ساعت از غم و اندوه ، حتی بیشتر از کسانی که در حال حاضر در فروشگاه برای او بودند.
این می خواست ، شاید نیم ساعت به غروب آفتاب وقتی که آنها در حمل خود را با مجموعه
قصد به ترک پاریس توسط Porte سنت مارتین.
آنها تنها با شاطر سفر پشت سر گذاشت.
Rougane -- واگذاری وحشتناک -- یک صندلی در داخل کالسکه با داده شد
خانم ها ، و اقدام به سقوط در عشق با Mlle. د Kercadiou ، آنها به او اختصاص
زیبا ترین آنها او تا کنون دیده بودند ، هنوز
که به او به سادگی و unaffectedly به عنوان با برابر صحبت کردیم.
چیزی که رفت به سر خود را کمی ، و اختلال مفاهیم برخی از حزب جمهوری خواه که
او تاکنون تصور شده بود خود را به طور کامل هضم است.
کالسکه در مانع جلب کرد ، در آنجا توسط یک دستک ملی چک
گارد قبل از دروازه آهن ارسال شده. گروهبان در دستور strode به درب
از وسیله نقلیه است.
کنتس سرش را از پنجره قرار داده است. "سد بسته است ، مادام ،" او بود
curtly آگاه است. "بسته" او در واقع همان تکرار است.
چیزی که باور نکردنی بود.
"اما... اما آیا شما معنی است که ما نمی توانیم عبور؟ "
"مگر نه شما اجازه ، خانم" گروهبان nonchalantly خود را در تکیه
پایک.
"دستور این است که هیچ کس را ترک کنند و یا بدون مدارک مناسب را وارد کنید."
»که دستور؟" "دستور کمون پاریس است."
"اما من باید به داخل کشور در این شب است."
صدای مادام تقریبا زود رنج است. "من انتظار می رود."
"در آن صورت مجوز اجازه می دهد تا مادام بدست اوردن."
"از کجا باید بدست آورده شوند؟" "را در هتل د Ville یا در
دفتر مرکزی آن بخش خانم "یک لحظه او در نظر گرفته است.
"به بخش ، پس از آن.
خیلی خوب به عنوان به درشکه چی من بگویید به رانندگی به بخش Bondy. "
او به او ادای احترام کردند و پشت پا. "بخش Bondy ، غم و اندوه ، DES Morts ،" او bade
راننده.
مادام غرق به صندلی خود را دوباره در حالت تحریک به طور کامل توسط دوشیزه مشترک.
Rougane خود را برای ساکت کردن و اطمینان بخشیدن به آنها.
بخش ماده را به منظور قرار داده است.
آنها قطعا خواهد بود به جای اجازه.
چه دلیل ممکن است وجود دارد می تواند برای امتناع آنها باشد؟
صرف تشریفات ، بعد از همه!
اطمینان او آنها را uplifted صرفا آنها را هنوز هم عمیق تر آماده
افسردگی زمانی که در حال حاضر آنها با امتناع مسطح از رئیس جمهور دیدار کرد
بخش که کنتس را دریافت کرده.
"نام شما ، مادام؟" او brusquely خواسته بود.
بچه شیطان و موذی از پیشرفته ترین نوع جمهوری خواه ، او حتی نمی افزایش یافته است از
احترام به خانم ها هنگامی که آنها وارد است.
او آنجا بود ، او به شما گفت ، برای انجام وظایف اداری خود است ، نه به
به رقص و درس.
Plougastel ، او پس از او تکرار ، بدون عنوان ، که اگر آن را به نام شده بود
یک قصاب یا نانوا. او در زمان یک حجم سنگین از قفسه در
حق خود ، آن را باز کرد و صفحات تبدیل شده است.
مرتب سازی بر اساس دایرکتوری از بخش او بود. در حال حاضر متوجه شد که آنچه او در پی.
"کنت دو Plougastel ، Plougastel هتل ، RUE DU Paradis.
است که آن را؟ "
"بله صحیح است ، آقا ،" او ، با آنچه مدنیت او می تواند قبل از جمع اوری پاسخ
خشونت در رفتار affronting هموطنان عزیز.
یک لحظه طولانی سکوت وجود دارد ، که در طی آن او مورد مطالعه نوشته های خاص با مداد
در برابر نام.
بخش مشغول به کار بود در چند هفته گذشته خیلی بیشتر سیستماتیک نسبت به
به طور کلی مشکوک است.
"شوهر شما با شما ، مادام؟" او پرسید : curtly ، چشم های او هنوز هم conning که
صفحه. "م. کنت لو با من نیست ، "او جواب داد ،
تاکید بر عنوان است.
نه با شما؟ "او نگاه کردن به طور ناگهانی ، و کارگردانی بر
یک نگاه او را که در آن سوء ظن به نظر می رسید به مخلوط با تمسخر.
"او کجا؟"
"او در پاریس است ، آقا. "آه! آیا او در Coblenz ، آیا شما فکر می کنید؟ "
مادام احساس خودش تبدیل سرد شده است. بود ، چیزی شوم در این همه وجود دارد.
تا به کجا به بخش اطلاع به حال خود را تا کاملا از آمدن و
اتفاقات از ساکنان خود را؟ چه آماده؟
او حس که به دام افتاده ، که در یک شبکه است که کاربر به سایر نظرسنجی شده بود غیب گرفته است.
"من نمی دانم ، آقا ،" او گفت ، صدای او ناپایدار است.
"البته که نه."
او به نظر می رسید به استهزاء. "مهم نیست.
و شما می خواهید به ترک پاریس همچنین؟ از کجا آیا شما تمایل به پیش برود؟ "
"به Meudon."
"کسب و کار شما وجود دارد؟" خون leapt به صورت خود.
بی احترامی او غیر قابل تحمل به زن که در همه زندگی او را به حال هر چیزی شناخته می شود هرگز
اما نهایت احترام از inferiors و برابر به طور یکسان.
با این حال ، پی بردن به این مسئله که او چهره به چهره با نیروهای کاملا جدید ، او
کنترل خودش ، خفه خشم او ، و پاسخ به طور پیوسته است.
"من مایل به انجام این بانوی Mlle. د Kercadiou ، پشت به عموی او که ساکن
. "وجود دارد" این است که تمام است؟
یک روز دیگر برای آن انجام دهید ، مادام.
ماده در فشار است. "" عفو ، آقا ، به ما این موضوع بسیار
با فشار دادن. "
"شما من را از آن قانع نشده و موانع به همه کسانی که نمی تواند ثابت کند بسته
دلایل ضروری ترین و رضایت بخش برای مایل به تصویب است.
شما صبر کنید ، مادام ، تا زمانی که محدودیت برداشته شده است.
خوب شب. "" اما ، آقا "
"خوب ، شب ، مادام ،" او تکرار به طور قابل ملاحظه اخراج
تحقیر و استبداد از هیچ سلطنتی "شما ترک رفتن به."
مادام با Aline رفت.
هر دو لرزش با خشم بودند که احتیاط از آنها خواست تا به حال به سرکوب.
آنها را به مربی صعود دیگر ، تمایل به خانه رانده می شود.
حیرت Rougane تبدیل به بی میلی زمانی که آنها به او گفت که چه اتفاق افتاده بود.
"چرا هتل د Ville ، مادام امتحان کنید نه؟" وی پیشنهاد کرد.
پس از آن؟
این امر می تواند بی فایده است. ما باید خودمان را به باقی مانده در استعفا
پاریس تا زمانی که موانع دوباره گشوده شده است. "" شاید نمی خواهد موضوع را به ما یا
راه در آن زمان ، مادام ، گفت : "Aline.
Aline! "او در وحشت بانگ زد. «مادموازل!" Rougane بر روی همان گریه
توجه داشته باشید.
و سپس ، چرا که او متوجه شد که افراد بازداشت شده در این مد ، باید در برخی از
خطر هنوز نمی قابل تشخیص است ، اما در آن حساب وحشتناک تر ، او مجموعه ای عقل خود را به
کار می کنند.
از آنجا که نزدیک شدن به Plougastel هتل بار دیگر اعلام کرد که او
مشکل حل شده بود. گذرنامه از بیرون به همان اندازه انجام
خوب ، "اعلام کرد.
"گوش دادن ، در حال حاضر ، و به من اعتماد. من رفتن به Meudon در یک بار.
پدر من باید دو اجازه می دهد -- یکی برای خودم به تنهایی ، و دیگری به مدت سه
افراد -- از Meudon به پاریس و بازگشت به Meudon.
مجددا وارد پاریس با اجازه خود من ، که من پس از آن برای نابود کردن ادامه ، و ما را ترک
با هم ، ما سه ، در قدرت یک دیگر ، به نمایندگی خود را به عنوان داشتن
از Meudon در این دوره از روز.
کاملا ساده است ، بعد از همه. اگر من در یک بار ، من باید به شب. "
اما چگونه شما را ترک کنند؟ "پرسید : Aline. "من؟ پیف!
همانطور که ، بدون اضطراب.
پدر من شهردار Meudon است. زیادی وجود دارد که او را می دانیم.
من به هتل د Ville ، و به آنها می گویم آنچه که ، بعد از همه ، درست -- که من
در پاریس با بسته شدن از موانع گرفتار ، که پدر من در انتظار است
مرا به خانه در این شب.
آنها به من از طریق منتقل می شود. کاملا ساده است. "
اعتماد به نفس او آنها را دوباره uplifted. چیزی که به نظر می رسید به آسانی به عنوان او به نمایندگی
آن.
"سپس اجازه دهید گذرنامه خود را برای چهار ، دوست من ،" مادام از او التماس.
او توضیح داد : "است ژاک وجود دارد ، و نشان می دهد شاطر که به تازگی
آنها را به آتش میکشند کمک.
Rougane اعتماد به نفس ترک به زودی بازگشت ، ترک آنها را به انتظار او را با
همین اعتماد به نفس.
اما ساعت موفق به یکدیگر ، شب بسته در هنگام خواب آمد ، و هنوز هم
هیچ نشانه ای از بازگشت او وجود دارد.
آنها منتظر ماندند تا نیمه شب ، هر یک وانمود به خاطر دیگر به اعتماد به نفس به طور کامل
پایدار ، هر توسط premonitions مبهم از شر حمله کرد و در عین حال beguiling
زمان با بازی tric - TRAC در بزرگ
سالن ، در صورتی که تا به حال فکر اضطراب واحد بین آنها نیست.
در سکته مغزی از نیمه شب ، خانم آهی کشید و رز.
باور نیست "آن را برای فردا صبح ،" او گفت.
"البته ،" Aline موافقت کرد. "این واقعا غیر ممکن است که برای شده
او را به بازگشت به شب.
و از آن خواهد شد بسیار بهتر برای سفر به فردا.
سفر در اواخر یک ساعت یک تایر شما بسیار عزیز خانم. "
بنابراین آنها تظاهر.
در اوایل صبح ، آنها با DIN از زنگ بیدار شدند -- tocsins از بخش
زنگ زنگ.
مبهوت خود گوش بعد ها آمدند و نورد (درامز) ، و در یک زمان
صدای بسیاری در این راهپیمایی را شنیده است.
پاریس رو به افزایش است.
بعدها هنوز تلق تلق کردن از اسلحه کوچک از راه دور و رونق عمیق تر از آمد
توپ. نبرد بین مردان از ملحق شد
بخشها و مردان دیوان است.
مردم در آغوش Tuileries حمله کرده بود.
Wildest شایعات پرواز در همه جهات ، و برخی از آنها راه خود را از طریق
بندگان به هتل Plougastel ، که جنگ وحشتناک برای کاخ بود که به
پایان در قتل عام purposeless از همه
کسانی که پادشاه بی مهرگان رها شده وجود دارد ، در حالی که قرار دادن خود و
خانواده اش تحت حفاظت مجلس.
Purposeless تا آخر ، تا کنون اتخاذ البته با اشاره به او را از شر
مشاوران ، او را برای مقاومت آماده فقط تا زمانی که نیاز به مقاومت واقعا
به وجود آمد ، که در نتیجه ان او دستور داد تسلیم
که سمت چپ کسانی که توسط او ایستادند تا به حال به گذشته در رحمت از اوباش دیوانه وار.
و در حالی که این اتفاق می افتد در Tuileries ، دو زن در هتل
Plougastel هنوز برای بازگشت Rougane منتظر ، هر چند در حال حاضر با همیشه ، کاهش
امید است.
و Rougane بر نمی گرداند. امر بسیار ساده به نظر نمی رسید
پدر به پسر. Rougane بزرگتر به درستی ترس بود
خود را به من قرض بدهید چنین قطعه ای از فریب.
او با پسرش رفت و به اطلاع م د Kercadiou از آنچه اتفاق افتاده ، و گفت :
او رک و پوست کنده از چیزی که پسرش پیشنهاد ، اما که او جرات انجام نیست.
م د Kercadiou به دنبال او حرکت توسط intercessions و حتی پیشنهاد
رشوه خواری. اما Rougane شرکت باقی ماند.
"موسیو ،" او گفت ، "اگر آن را بر من کشف شد ، آن را به عنوان ناچار خواهد بود ، من
باید برای آن آویزان.
جدای از آن ، و به رغم اضطراب من به انجام تمام قدرت را در دست من به شما خدمت می کنند ، آن را
خواهد بود نقض اعتماد مانند من نمی توانستم تامل است.
شما باید از من بپرسید ، آقا. "
"اما چه چیزی شما را تصور اتفاقی خواهد افتاد؟" نجیب زاده نیمه مجنون خواست.
Rougane ، که به خوبی آگاه بود ، همانطور که ما را دیده اند ، گفت : "جنگ" است.
"جنگ بین مردم و دادگاه است.
من desolated که هشدار من باید خیلی دیر آمده اند.
اما ، زمانی که همه گفته شده است ، من فکر نمی کنم که شما نیاز دارید عاشق خودتان زنگ هشدار.
جنگ بر زنان نمی شود ساخته شده است. "
م د Kercadiou چسبیده برای راحتی به آن اطمینان پس از شهردار و پسر او را به حال
رفتگان.
اما در پشت ذهن خود دانش از ترافیک است که در آن م د باقی مانده وجود دارد
Plougastel بود مشغول اند. اگر انقلابیون بودند به همان اندازه
به خوبی آگاه؟
و به احتمال قوی بودند. مجرمان سیاسی زنان قوم ، بوده است
پیش تر شناخته شده برای گناهان مردان خود رنج می برند.
هر چیزی ممکن است در یک خیزش مردمی بود ، و Aline خواهد بود در معرض
به طور مشترک با مادام. د Plougastel.
اواخر آن شب ، به عنوان او gloomily در کتابخانه برادرش نشسته ، لوله ای است که در آن او
آرامش در پی خاموش بین انگشتان خود ، ضربه زدن شدید در آمد
درب.
به seneschal قدیمی Gavrillac که رفت و برای باز کردن ایستاد آشکار بر وجود دارد
آستانه مرد جوان باریک در surcoat تیره زیتون ، دامن که رسید
به گوساله خود.
چکمه ، buckskins ، و یک شمشیر کوچک میپوشید ، و دور کمر خود را در آنجا بود
ارسی سه رنگ ، در کلاه خود را cockade سه رنگ که به او نگاه رسمی
به چشم از آن قدیمی بسیار شوم
نگهدارنده فئودالیسم ، که به ترس وجود دارد کارشناسی ارشد خود را به اشتراک گذاشته.
"موسیو خواسته؟" او ، بین احترام و بی اعتمادی پرسید.
و سپس یک صدای ترد او را شگفت زده است.
"چرا ، برادشاو! نام یک نام!
آیا شما به طور کامل من فراموش شده؟ "
با دست تکان دادن پیر مرد مطرح فانوس او به اجرا درآمد تا به عنوان به پرتاب نور خود را
بیشتر به طور کامل بر تشویق کردن که بدون چربی ، دهان باز.
"م. آندره! "او گریه.
"م. آندره! "و سپس او در ارسی نگاه کرد و
cockade ، و ظاهرا در از دست دادن تردید.
اما آندره لویی گذشته او را به راهرو گسترده ای پا ، با کف tessellated آن
از سنگ مرمر سیاه و سفید. اگر پدرخوانده و من هنوز رتبهدهی نشده است بازنشسته ، را
من به او.
اگر او بازنشسته شده است ، من را به او یکسان است. "
"آه ، اما مطمئنا ، M. آندره -- و من مطمئن هستم او خواهد شد ravished به شما مراجعه کنید.
نه ، او هنوز رتبهدهی نشده است بازنشسته شده است.
به این ترتیب ، M. آندره ، به این ترتیب ، اگر شما لطفا ".
بازگشت آندره لوئیس ، رسیدن به Meudon نیم ساعت پیش ، راست رفته بود.
شهردار برای برخی از اخبار قطعی از آنچه ممکن است اتفاق می افتد در پاریس است که باید یا
تایید یا برطرف کردن شایعات شوم که
او در افزایش حجم رو به ملاقات کرده و به عنوان پایتخت او نزدیک است.
Rougane به وی اطلاع داده که قیام قریب الوقوع بود ، که در حال حاضر بخش
خود را از موانع برخوردار است ، و آن غیر ممکن بود برای هر شخصی نمی
کاملا معتبر را وارد کنید و یا ترک این شهر است.
آندره لویی متمایل شدن سر خود ، افکار خود را از بدترین.
او برای برخی از زمان خطر این انقلاب دوم از درون درک
اول ، که ممکن است همه چیز را که انجام شده بود ، نابود کردن و دادن زمام قدرت
به جناح بدذات که کشور را به هرج و مرج فرو می روند.
چیزی که او می ترسید ، بیش از هر زمان در نقطه در حال وقوع بود.
او در یک بار ، آن شب بسیار ، و ببینید که برای خودش چه اتفاقی می افتد.
و سپس ، ترک می کرد ، او تبدیل دوباره به Rougane بپرسید اگر م د Kercadiou
هنوز در Meudon شد.
"شما او را می دانیم ، آقا؟" "او پدرخوانده من است."
"پدرخوانده شما! شما یک نماینده!
پس چرا ، شما ممکن است مرد بسیار او نیاز دارد. "
و Rougane او را از ماموریت پسرش به پاریس که بعد از ظهر و در نتیجه آن گفت.
نه بیشتر مورد نیاز است.
که دو سال پیش سرپرستی او باید بر اساس شرایط خاص خودداری کرده اند او خود را
خانه برای هیچ چیز در حال حاضر وزن شده است.
او به سفر وی کالسکه را در مسافرخانه کوچک سمت چپ رفت و مستقیما به م د
Kercadiou.
و م د Kercadiou ، در چنین یک ساعت این ظهور ناگهانی مبهوت ، یک
در برابر آنها او nursed شکایت تلخ ، او را در شرایط تقریبا یکسان با استقبال
کسانی که در آن او در آن اتاق
او را در یک مناسبت مشابه استقبال یک بار قبل از.
"چه شما می خواهید اینجا ، آقا؟" "در خدمت شما در صورت امکان ، پدرخوانده من"
پاسخ خلع سلاح شد.
اما این کار را کرد م د Kercadiou خلع سلاح نیست. "شما مانده اند دور تا زمانی که من امیدوار
شما دوباره مزاحم من است. "
"من باید جرأت نافرمانی شما هم اکنون در صورتی که برای این امید که من را می توان نیست
خدمات. من را دیده اند Rougane ، شهردار... "
"آنچه که شما می گویند در مورد جسارت به نافرمانی؟"
"شما منع من در خانه خود ، آقا." م د Kercadiou خیره در او بی اراده.
و این است که چرا شما آمده اند نه نزدیک من در تمام این مدت؟ "
"البته. چرا دیگری؟ "
Kercadiou ، M. د ، ادامه داد : به خیره.
سپس او تحت نفس خود قسم می خورد. این پاچه او را برای مقابله با
مردی که اصرار بر گرفتن او را تا به معنای واقعی کلمه.
او که آندره لویی آمده اند contritely به تقصیر خود اعتراف و التماس انتظار داشتند
به پشت به نفع گرفته است. پس از او گفت.
"اما چگونه می تواند من امیدوارم که شما به معنای کمتر از شما گفت ، آقا؟
شما بسیار قطعی در بیانیه خود شدند.
چه عبارات از ندامت می توانست بدون هدف از اصلاح خدمت کرده؟
و من تا به حال هیچ مفهوم اصلاح. ما هنوز برای آن سپاسگزار باشد. "
سپاسگزار؟ "
"من نماینده هستم. من برخی قدرتها باشند.
من بسیار opportunely بازگشت به پاریس. آیا من می توانم در خدمت شما که در آن Rougane نمی تواند؟
نیاز ، آقا ، به نظر می رسد خیلی فوری اگر نیمی از آنچه که من مشکوک است.
درست است. Aline باید در ایمنی در یک بار قرار می گیرد. "
م د Kercadiou بدون قید و شرط تسلیم شد.
او آمدند و در زمان دست آندره لوئیس '.
"پسر من" او گفت ، و او مریی منتقل شد ، "در شما وجود دارد اشراف خاص
است که به محروم شود.
اگر من خشن به نظر می رسید با شما ، پس از آن ، بخاطر آن بود که من در برابر شر خود را مبارزه بود
proclivities.
مورد نظر را به شما در حفظ و از مسیر شیطانی از سیاست به ارمغان آورده اند که این
تاسف به کشور وحشتناک پاس است.
دشمن در مرز ، جنگ های داخلی در مورد شعله از در خانه.
است که آنچه شما انقلابیون انجام داده اند. "
آندره لویی قضاوت نمی کند.
او در گذشت. "درباره Aline؟" او پرسید.
و خود پاسخ سوال خود را : "او در پاریس است ، و او باید آورده از
آن را در یک بار ، قبل از محل تبدیل به یک قتلگاه ، و همچنین آن را یک بار ممکن است احساسات
شده اند که دم همه این ماه ها شل اجازه دهید.
طرح جوان Rougane خوب است. حداقل ، من نمی تواند فکر می کنم از یکی بهتر است. "
"اما Rougane بزرگتر از آن را نمی خواهد بشنود."
"شما معنی او آن را در مسئولیت خود را انجام دهید.
اما او رضایت خود را به آن را بر روی معدن انجام است.
من او را ترک کرده اند توجه داشته باشید بیش از امضای من به اثر است که رفتار امن برای Mlle. د
Kercadiou به پاریس برود و بازگشت او را در تطابق با دستورات صادر
از من.
قدرت حمل و که من او را راضی کافی خود را
توجیهی برای پیروی از من در این.
من او را ترک کرده اند که توجه داشته باشید در درک است که او این است که استفاده از آن را فقط در
مورد ، شدید برای حفاظت از خود. در مقابل او به من داده است این امن
انجام خواهد داد. "
شما در حال حاضر آن را دارند! "م د Kercadiou در زمان از ورقه های کاغذ
که آندره لوئیس برگزار شد از. دست خود را تکان داد.
او آن را با نزدیک شدن به خوشه از سوختن شمع بر روی کنسول و پیچ تا خود را
چشم کوته بینانه به خواندن.
"در صورتی که شما به پاریس ارسال شده توسط Rougane جوان در صبح ، گفت :" آندره لوئیس ، "Aline
در اینجا باید به ظهر. هیچ چیز ، البته ، می تواند انجام شود تا شب
بدون سوء ظن تحریک.
ساعت دیر است. و اکنون ، آقا من پدرخوانده ، شما می دانید
دقیقا به همین دلیل من از دستورات خود را نقض مزاحم.
اگر هیچ راه دیگری وجود دارد که در آن من می توانم در خدمت شما ، شما اما به نام من در حالی که آن
اینجا هستم. "" اما ، آندره.
آیا Rougane به شما بگویم که دیگران وجود دارد... "
"او اشاره مادام. د Plougastel و بنده او "
پس چرا...؟"
م د Kercadiou قطع ، به دنبال سوال خود را.
خیلی قاطعانه آندره لویی سر خود را تکان داد. "این غیر ممکن است ،" او گفت.
دهان Kercadiou د م سقوط کرد باز در حیرت است.
"غیر ممکن است!" او تکرار است. اما چرا؟ "
"موسیو ، من می توانم انجام آنچه من انجام Aline بدون متخلف وجدان من.
علاوه بر این ، برای Aline من وجدان من و رنجاندن این کار را انجام دهید.
اما مادام. د Plougastel در مورد بسیار متفاوت است.
نه Aline و نه هر یک از... او در کار ضد انقلابی نگران شده اند ،
که منبع واقعی این حادثه در اینجاست که در حال حاضر تهدید به ما پیشی است.
من می توانم حذف او را از پاریس بدون ملامت نفس تهیه ، متقاعد شده است که من
انجام چیزی است که هر کس می تواند انتقاد ، یا این که ممکن است تبدیل به موضوع
سوالات.
اما مادام. د Plougastel همسر M. لو کنت ، د Plougastel ، آنها همه جهان است
می داند که به یک عامل بین دادگاه و مهاجران. "
که در آن هیچ گسل از... او ، "م د Kercadiou از طریق بهت و حیرت خود را به گریه.
"موافقت کرد.
اما او ممکن است که در هر لحظه ای نامیده می شود برای ایجاد این واقعیت که او یک حزب نیست
به این مانور است. شناخته شده است که او در پاریس بود به روز است.
اگر او به دنبال فردا و باید آن را توان یافت که او رفته است ، سوالات
قطعا ممکن است انجام شود ، که از آن باید نتیجه آن را که من آن را خیانت اعتماد من ، و
از قدرت من مورد آزار قرار گرفته به خدمت شخصی به پایان می رسد.
من امیدوارم که مسیو ، که شما را درک کنند که خطر بیش از حد بزرگ می شود برای اجرا
به خاطر یک غریبه است. "" غریبه؟ "گفت آقا
reproachfully.
"عملا یک غریبه به من گفت :" آندره لوئیس.
اما او یک غریبه به من نیست ، آندره. او و پسر عموی من بسیار عزیز و ارزشمند است
دوستان
و ، دوشنبه Dieu ، آنچه شما می گویید اما فوریت گرفتن او را به خارج از پاریس را افزایش می دهد.
او باید نجات ، آندره ، در همه هزینه ها -- او باید نجات!
چرا پرونده او بی نهایت فوری از Aline است! "
او ملتمس را قبل از پسر تعمیدی او ایستاده بود ، بسیار متفاوت از مرد استرن که
او را در هنگام ورود او استقبال کرده بود.
چهره اش رنگ پریده بود ، دست خود را تکان داد ، و دانه های عرق بر روی او وجود داشت
ابرو. "موسیو من پدرخوانده ، من هیچ چیزی را انجام
در دلیل.
اما من می توانم این کار را انجام دهند. برای نجات خود را ممکن است خراب کردن برای Aline و متوسط
خودتان و همچنین برای من. "" ما باید خطر است. "
شما حق دارید برای خود صحبت کنید ، البته. "
"اوه ، و برای شما ، به من اعتقاد دارند ، آندره ، برای شما!"
او آمد نزدیک به مرد جوان.
"آندره ، من التماس کردن به شما را به کلمه من برای آن ، و برای به دست آوردن این مجوز مادام. د
Plougastel. "آندره نگاه او mystified.
"این فوق العاده است ،" او گفت.
"من خاطرات سپاسگزار از بهره بانوی من برای چند روز یک بار وقتی که من
یک کودک ، و دوباره به تازگی در پاریس زمانی که او در پی برای تبدیل به آنچه که بود
او حساب دین واقعی سیاسی است.
اما من گردن من برای او ریسک نیست -- نه ، و نه شما ، و نه Aline است ".
"آه! اما آندره... "" این حرف آخر من ، مسیو است.
در حال رشد است در اواخر ، و من میل به خواب در پاریس. "
"نه ، نه! صبر کنید! "
خداوند از Gavrillac نمایش نشانه هایی از پریشانی غیر قابل بیان است.
"آندره ، شما باید!"
در این اصرار وجود دارد و هنوز هم بیشتر ، در صورت دیوانه وار از آن ،
چیزی رو بی دلیل که آندره نمی تواند موفق به فرض که برخی از تاریک و
انگیزه مرموز پشت آن دراز است.
"من باید؟" او در واقع همان تکرار است. "چرا باید من؟
دلایل شما ، آقا؟ "" آندره ، به دلایل من هستند خسته کننده باشد. "
"دعا کنید من اجازه می دهد قاضی که به."
شیوه ای آندره لویی تقریبا بی چون و چرا بود. به نظر می رسد تقاضا برای کاهش م د Kercadiou
به ناامیدی. او ء اتاق ، دست خود را محکم clasped
پشت سر او ، پیشانی خود را چین و چروک است.
در گذشته او آمد تا قبل از پسر تعمیدی او ایستاده. "آیا می توانید به حرف من برای آن که این
دلایل وجود دارد؟ "او را در غم و اندوه گریه. "در یک ماده را به عنوان این -- یک ماده که
ممکن است ملزم به گردن من؟
آه ، آقا ، این است که معقول؟ "" کلمه من از افتخار ، من نقض سوگند من ، اگر من
به شما بگویم. "
د م Kercadiou تبدیل wringing دست های خود را ، شرایط خود را مریی رقت بار و پس از آن
تبدیل دوباره به آندره.
اما در این اندام ، در این اندام از جان گذشته ، و از شما ungenerously
اصرار دارند ، من باید به شما بگویم. خدا به من کمک کند ، من انتخاب دیگری ندارند.
او خواهد شد که وقتی که او می داند که تحقق.
آندره ، پسر من... "او متوقف شد دوباره ، یک مرد ترسند.
او دست بر روی شانه پسر تعمیدی او تعیین می کنند ، و به او شگفتی افزایش آندره لوئیس
متوجه شد که بیش از کسانی که رنگ پریده ، چشم های کوتاه بین فیلم از اشک وجود داشت.
"مادام. د Plougastel مادر شما است. "
پس از آن برای لحظه ای طولانی ، سکوت مطلق است. این چیزی است که به او گفته بود نبود
بلافاصله درک است. هنگامی که درک شده بود در آخرین آندره
ضربه اول لویی "بود به گریه کردن.
اما او خود را صاحب و بازی رواقی.
او همیشه باید بازی باید چیزی. که در طبیعت او بود.
و او درست به ماهیت خود را حتی در این لحظه عالی بود.
او ادامه داد : سکوت تا اطاعت که غریزه مربوط به نمایش عجیب و غریب ، او می تواند اعتماد
خود را بدون احساسات صحبت می کنند.
: "من می بینم ، او در آخرین اظهار داشت ، کاملا خونسردی. ذهن او گسترده بود بیش از گذشته است.
به سرعت او در مرور خاطرات خود را از مادام. د Plougastel ، مفرد او اگر پراکنده
علاقه به او ، ترکیب عجیبی از محبت و wistfulness که شیوه او
نسبت به او همواره ارائه شده بود ، و در
تاریخ و زمان آخرین او را درک آنقدر که تاکنون او را مجذوب کرده بود.
او گفت : "من می بینم ،" دوباره و افزود : در حال حاضر ، "البته ، هر اما احمق است حدس زده
مدتها پیش است. "
این م د Kercadiou که گریه ، م د Kercadiou که عقب کشیدم از یک ضربه بود.
"من خدا ، آندره ، از آنچه شما ساخته شده است؟ شما می توانید چنین اعلام شده در این
مد؟ "
و چگونه می خواهید آن را به من؟ باید آن را تعجب من به کشف که من
یک مادر؟ پس از همه ، یک مادر ضروری است
ضرورت به خود در یک متولد شد. "
او نشستم ناگهان ، برای پنهان کردن این حقیقت چندان آشکار است که اندام خود را تکان دادن.
او کشیده دستمال را از جیب خود را به پیشانی خود را پاک کردن ، که مرطوب رشد کرده بود.
و سپس ، کاملا به طور ناگهانی متوجه شد که خود گریند.
در نزد کسانی که اشک در سکوت جریان پایین که چهره که تا کرده بود
رنگ پریده ، م د Kercadiou به سرعت در سراسر به او آمد.
او را در کنار او نشسته و انداخت بازوی محبت بیش از شانه اش.
"آندره ، LAD فقیر من ،" او زمزمه. I...
من احمق به اندازه کافی فکر می کنم شما تا به حال هیچ قلبی.
شما مرا با تظاهر دوزخی خود را فریب و در حال حاضر من می بینم...
من می بینم... "
او مطمئن بود که آنچه در آن بود که او را دیدم ، و یا دیگری او تردید تا آن را بیان نمی کنند.
"این چیزی است ، آقا. من دیگر خسته شده ، و... و من سرما خورده ام را در
سر. "
و سپس ، در پیدا کردن بخشی فراتر از قدرت خود ، او به طور ناگهانی آن را بالا آوردم ، کاملا
رها همه تظاهر. "چرا... چرا این همه
رمز و راز؟ "او پرسید.
"در نظر گرفته شده است که من هرگز نمی باید بدانید؟" "بود ، آندره.
آن... آن را به حال می شود ، به خاطر احتیاط "است." "اما چرا؟
کامل اعتماد به نفس خود ، سر.
مطمئنا شما می توانید آن را ترک وجود دارد. داشتن به من گفت تا این حد ، شما باید به من بگویید
همگان است ".
"دلیل ، پسر من است ، که شما متولد شدند حدود سه سال پس از مادر شما
ازدواج با م د Plougastel ، برخی از هجده ماه پس از م د Plougastel بود
دور با ارتش بوده است ، و حدود چهار ماه قبل از بازگشت خود را به همسرش می باشد.
این ماده که م د Plougastel هرگز مشکوک است ، و برای بدترین خانواده
دلایل هرگز باید مشکوک شود.
این است که چرا رازداری نهایت حفظ شده است.
است که به همین دلیل هیچ کدام تا کنون اجازه داده شد به دانستن است.
مادر در اولین فرصت شما را به بریتنی آمدند ، و تحت نام مفروض به مدت چند ماه در
روستای مورو. این در حالی که او وجود دارد که شما
آندره لویی آن را در ذهن خود را تحویل داده است. او اشک او خشک شده بود.
SAT و در حال حاضر سفت و سخت و جمع آوری شده است.
"هنگامی که شما می گویند که هیچ کدام تا کنون اجازه داده شد به دانستن ، شما به من گفتن ، البته ، که
شما ، مسیو... "" اوه ، دوشنبه Dieu ، نه! "
انکار آمد در فوران خشونت.
م د Kercadiou بر خاست به پا خود را از طرف آندره خشونت سوق
احساسات او. این بود که اگر این پیشنهاد بسیار او را پر
با وحشت.
"من تنها یکی دیگر که می دانست بود. اما آن را به عنوان شما فکر می کنید نیست ، آندره.
شما نمی توانید تصور کنید که من باید به شما دروغ ، که من باید به شما اگر شما انکار من
پسر؟ "
"اگر شما می گویم که من ، نه ارباب ، که کافی است."
"شما نیستند. من پسر عموی ترز بود و همچنین ، به عنوان او
به خوبی آگاه است ، truest دوست او.
او می دانست که او می تواند به من اعتماد و آن را به من بود او برای کمک به او در آمد
اندام. یک بار ، سال قبل از من ازدواج کرده اند
او را.
اما ، البته ، من مرتب کردن بر اساس انسان که یک زن می تواند عشق نیست.
با این حال ، او قابل اعتماد ، به عشق من برای او ، و من اعتماد او را نگه داشته است. "
"سپس ، که پدر من بود؟"
"من نمی دانم. او به من گفت هرگز.
آن را مخفی خود بود ، و من کنجکاوی است. در طبیعت ، آندره نمی باشد. "
آندره لویی کردم ، و ایستادند در سکوت مواجه م د Kercadiou.
"شما به من ایمان آورده ، آندره." "به طور طبیعی ، مسیو و من متاسفم ، من
متاسفم که من پسر شما نیست. "
M. د Kercadiou گریبانگیر دست پسر تعمیدی او convulsively برگزار شد ، و آن لحظه با هیچ
کلمه سخن گفته است. سپس به عنوان دور از یکدیگر کاهش یافت
دوباره :
و در حال حاضر ، چه خواهد شد شما ، آندره؟ "او پرسید.
"حالا که شما می دانید؟" آندره لویی ایستاد چندی ، با توجه به ، و سپس
سر به خنده.
این وضعیت به حال humours آن. او آنها را توضیح داد.
"چه تفاوت باید دانش را؟ آیا تقوا فرزندی به وجود نامیده می شود
اعلام صرف رابطه؟
من به خطر گردن من را از طریق عدم احتیاط از طرف یک مادر به طوری
بسیار احتیاط که او تا به حال به هیچ وجه قصد از همیشه خودش را آشکار؟
این کشف استوار بر merest شانس ، پس از سقوط تاس سرنوشت.
این است که که با من وزن دارد؟ "" این تصمیم با شما است ، آندره. "
"نه ، آن را فراتر از من است.
تصمیم بگیرید که آن را که می تواند ، من می توانم. "" شما معنی است که شما امتناع حتی در حال حاضر؟ "
"منظورم این است که من رضایت.
از آنجا که من نمی توانم تصمیم می گیرید آنچه در آن است که من باید انجام دهید ، آن را تنها باقی می ماند برای من به انجام
آنچه پسر باید. این چیز عجیب و غریب است ، اما در تمام عمر است
چیز عجیب و غریب است. "
"شما هرگز هرگز آن را پشیمانی است." "امیدوارم که نه ، گفت :" آندره.
اما من آن را بسیار احتمال دارد که من باید فکر می کنم.
و اکنون من بهتر Rougane دوباره در یک بار مراجعه کنید ، و به دست آوردن را از او دو نفر دیگر
مجوز مورد نیاز است. پس شاید از آن خواهد شد که من
آنها را به پاریس خودم ، در صبح است.
اگر شما به من بستر ، آقا به من بدهید ، من باید سپاسگزار هستم.
I... اقرار میکنم که من به سختی در صورت به انجام
به شب. "
>
کتاب سوم : شمشیر فصل XIII.
محراب
به اواخر بعد از ظهر آن روز بی پایان از وحشت با آلارم همیشگی خود را ، خود را
غرغر volleying تفنگ ، نورد (درامز) ، و دور از انبوه خشم ، مادام.
د Plougastel و Aline نشسته بود و منتظر به در آن خانه خوش تیپ در RUE DU Paradis.
دیگر برای Rougane آنها منتظر.
آنها متوجه شد که ، به دلیل آنچه در آن ممکن است -- و در حال حاضر به دلایل بسیاری باید بدون
تردید وجود دارد -- این مسنجر دوستانه نمی توانست بازگشت.
آنها بدون دانستن برای چه صبر کردم.
آنها برای هر چه ممکن است اتفاق افتادن صبر کردم. در یک زمان در اوایل بعد از ظهر سر و صدا
نبرد آنها با نزدیک شدن ، مسابقه سرعت در جهت آنها ، تورم هر لحظه در
حجم و در وحشت است.
این سر و صدا از جا در رفته بسیاری مست با خون و خم بر روی تخریب شد.
نزدیک در دست است که موج شدید بشریت در حال پیشرفت و آشفته خود را چک.
ضربات به دنبال پیکس بر درب و آمرانه تماس برای باز کردن ، و پس از آن
آمد خارق چوب ، لرز از شیشه ، جیغ از مخلوط کردن ترور با
فریادهای خشم ، و در حال اجرا را از طریق این
صداهای جیغ کشیدن ، دو شاخه عمیق تر از خنده های دامی است.
شکار دو گارد سوئیس رنجور به دنبال کورکورانه به فرار شد.
و آنها در خانه ای در محله به زمین اجرا شود ، و ظالمانه انجام می شود وجود دارد
به مرگ که اوباش دیوانه وار.
چیزی که انجام شده ، شکارچیان ، زن و مرد ، تشکیل به یک گردان ، آمد
نوسانی RUE DU Paradis ، مناجات ترانه مارسی -- یک آهنگ جدید به پاریس
در آن روزها :
Allons ، enfants د لا patrie! لو هوا د gloire EST وارد
Contre عقل د لا tyrannie L' etendard sanglant EST leve.
نزدیکتر آمد ، raucously توسط برخی از صدها نفر از صداها ، صدای وحشت که تا به حال bawled
بنابراین به طور ناگهانی به جابجایی حداقل به طور موقت فراخ ، هوا و بی اهمیت از
«سا ایرا!" که تاکنون زنگهای موسیقی انقلابی شده بود.
به طور غریزی مادام. د Plougastel و Aline به یکدیگر چسبیده.
آنها صدای از ravishing آن خانه دیگر در محله را شنیده بود ،
بدون آگاهی از دلیل است. چه می شود اگر در حال حاضر باید آن را به نوبه خود از
هتل Plougastel!
هیچ علت واقعی آن را ترس وجود دارد ، ذخیره کنید که در بحبوحه آشفتگی درک ناقص
و در نتیجه بیشتر هیبت الهام بخش ، بدترین باید ترس از همیشه است.
آهنگ وحشتناک تا dreadfully خوانده ، و رعد و برق از پا به شدت گل الود بر
خیابان تقریبا هموار ، منتقل و فروکش است.
آنها دوباره نفس ، تقریبا به عنوان اگر یک معجزه آنها را ذخیره کرده ، به تسلیم زنگ هشدار تازه
لحظه بعد ، هنگامی که جوان شاطر ، مادام ژاک ، از بندگان خود را مورد اعتماد ،
پشت سر هم به حضور آنها unceremoniously
با چهره ترس ، آوردن از اعلام است که یک مرد که به تازگی
صعود بیش از باغ دیوار استادانی خود به دوستان از مادام و مورد نظر
بلافاصله به حضور او آورده است.
"اما او مانند یک انقلابی افراطی ، خانم به نظر می رسد ،" همکار سرسخت او هشدار داد.
افکار و امیدهای خود را در یک بار به Rougane افتاده است.
"او را در" او فرمان نفس نفس.
ژاک رفتم ، به بازگشت در حال حاضر توسط یک مرد قد بلند در طولانی همراه ،
پالتو و کلاه های لبه پهن بپوشانید که تبدیل شده بود و در تمام طول نخ نما ، و بسیار فراوان ،
و cockade سه رنگ عظیم آراسته شده است.
این کلاه او را برداشته به او وارد است.
ژاک ، پشت سر او ایستاده ، احساس است که موهای خود را ، اگر چه در حال حاضر در برخی از
اختلال ، با مته سوراخ کردن علائم است با دقت لباس.
clubbed بود ، و برخی از آثار طولانی از پودر آن را به اجرا درآمد.
شاطر جوان تعجب آنچه در آن در صورت مرد ، که از او تبدیل شده شده بود بود ،
است که باید معشوقه خود را به خارج و پس نشستن شود.
سپس او در بر داشت خود را به طور ناگهانی توسط یک ژست را رد کرد.
تازه وارد های پیشرفته را به وسط سالن ، در حال حرکت مثل یک مرد خسته و
تنفس سخت است.
او تکیه بر علیه یک جدول وجود دارد ، در سراسر که او مواجه مادام. د Plougastel.
و او ایستاده بود در مورد او ، ترسناک عجیب و غریب در چشم او.
در پس زمینه ، در مورد حل و فصل در انتهای سالن ، شنبه Aline خیره در
سردرگمی و برخی از ترس در یک صورت که unrecognizable اگر از طریق ماسک خون
و گرد و غبار که آن را آغشته بود ، در عین حال آشنا.
و سپس مرد صحبت می کرد ، و بلافاصله او صدا را برای مارکی د می دانستند
لا تور D' Azyr. "دوست عزیزم" او گفت ، "آمرزش
من اگر من به شما شگفت زده شده است.
مرا ببخش اگر خودم را در اینجا و بدون مرخصی داشتهاید ، در چنین زمان ، در چنین
شیوه ای. اما... می بینید که چگونه آن را با من است.
من فراری هستم.
در دوره من پرواز پریشان ، که راه به نوبه خود برای ایمنی نمی دانستند ، من
فکر از شما. به خودم می گفتم که اگر من می توانم با خیال راحت
رسیدن به خانه خود ، من ممکن است پناهگاه. "
"شما در معرض خطر هستند؟" "در خطر است؟"
تقریبا او در سکوت به نظر می رسید که در سوال های غیر ضروری خنده.
"اگر من به خودم نشان دهد که آشکارا در خیابان ها فقط در حال حاضر ، من ممکن است با آرزوی موفقیت
تدبیر برای پنج دقیقه زندگی می کنند! دوست من ، این قتل عام بوده است.
برخی از تعداد کمی از ما از Tuileries در پایان فرار ، در را به مرگ شکار
خیابان. من شک اگر در این زمان یک سوئیس
زنده می ماند.
آنها بدتر از آن ، شیاطین ضعیف است. و همانطور که برای ما -- خدای من!
نفرت ما نسبت به آنها نفرت سوئیس است. از این رو این تغییر قیافه کثیف. "
او که پالتو کرک ، پوست کنده و ریخته گری آن را از او مندرج در پا
ساتن سیاه و سفید که رد و بدل شده بود از صد شوالیه های خنجر
که در Tuileries که آن روز صبح به دفاع از شاه خود را بسیج است.
اجاره کت او در سراسر پشت ، خاده خود و ruffles در مچ دست خود را
پاره شده و خون آلود شد و او با چهره آغشته و عمامه اختلال
وحشتناک بود به ناگهان.
او ساختگی خود را با تضمین آسان و همیشگی خود را ادامه می دهند ، به یاد بوسه
دست لرزان که مادام. د Plougastel به او در خوش آمدید گسترش داد.
او گفت : "شما به خوبی به آمدن به من ، Gervais ،".
"بله ، در اینجا پناهگاهی برای حال حاضر است. شما کاملا امن است ، حداقل به عنوان
طولانی که ما بی خطر هستند.
بندگان من کاملا قابل اعتماد هستند است. بنشینید و به من بگویید. "
او را اطاعت ، فروپاشی تقریبا به صندلی راحتی که او رانش رو به جلو ، یک مرد
خسته که آیا فعالیت جسمی و یا عصبی ، فشار ، و یا هر دو.
او دستمال را از جیب خود جلب کرد و برخی از خون و کثافت را از او پاک
مواجه خواهند شد. "این است که به زودی گفته شده است."
لحن او با تلخی نومیدی تلخ.
"این ، عزیز من ، در پایان از ما است. Plougastel خوش شانس است که در سراسر
مرز در چنین زمان.
اگر من نشده است احمق به اندازه کافی اعتماد به کسانی که به روز خود را کاملا ثابت
نالایق از اعتماد ، که جایی است که من باید خودم.
من باقی مانده در پاریس حماقت مهمترین دستاورد یک زندگی پر از اشتباهات و follies است.
که من باید به شما آمده می افزاید : در ساعت من نیاز فوری ترین نقطه به نقطه آن است. "
او در تلخی خود را خندید.
مادام مرطوب لب خشک او. "و... و در حال حاضر؟ "او را پرسید.
"این تنها باقی می ماند به دور تا به زودی به عنوان ممکن است ، اگر آن را هنوز هم ممکن است.
اینجا در فرانسه است که دیگر هر اتاق برای ما وجود دارد -- حداقل ، نه بالاتر از زمین.
به روز آن را به اثبات رساند. "
و سپس او در او نگاه کرد ، در کنار او ایستاده وجود دارد بسیار کم رنگ و ترسو ، و او
لبخند زد. او بصورت تماسهای مکرر از طرف خوب استراحت بر
بازوی صندلی خود را.
"عزیز ترز من ، مگر اینکه شما حمل charitableness به طول دادن من
به نوشیدنی ، شما ببینید من از تشنگی هلاک زیر چشم خود را قبل از همیشه غوغا
شانس به من به پایان برسد. "
آغاز شده است. "من باید از آن فکر!" او گریه در
سرزنش خود ، و او به سرعت تبدیل. "Aline ،" او التماس ، "ارسال به ژاک
آورد... "
"Aline!" او در واقع همان تکرار ، قطع ، و نوسانی دور به نوبه خود او است.
سپس به عنوان Aline به نظر افزایش یافت ، جدا از پس زمینه او ، و او در آخرین
درک او ، او خود را heaved ناگهان دوباره به پاهای خسته خود را و همانجا ایستاد
stiffly رکوع به او را در سراسر فضای gleaming طبقه.
او گفت : "خانم ، من تا به حال حضور خود را مشکوک ، و او به نظر می رسید
فوق العاده بد در سهولت ، انسان مبهوت ، تا اگر در یک عمل غیر قانونی گرفتار است.
"من آن را درک مسیو ،" او جواب داد ، او به عنوان پیشرفته برای انجام کمیسیون مادام.
او قبل از او متوقف شد.
"از قلب من ، مسیو ، سرند I که ما دوباره باید ملاقات در شرایط بسیار
دردناک است. "
از روز دوئل خود را با آندره لوئیس -- روز که مرگ را دیده بود و
دفن آخرین امید خود را از پیروزی او را -- آنها ایستاد بود چهره به چهره است.
او اگر در نقطه از پاسخ دادن به او بررسی می شود.
نگاه او منحرف به مادام. Plougastel د ، و ، عجیب ساکت برای چه کسی می تواند
بسیار سلیس است ، او را در سکوت متمایل.
"اما نشستن ، آقا ، من التماس. شما خسته شوند. "
"شما بخشنده به رعایت آن هستند. با اجازه شما ، پس از آن. "
و او کرسی خود را از سر گرفت.
او در راه او را به درب ادامه داد و بر ماموریت خود را به تصویب رساند.
هنگامی که در حال حاضر او به آنها تا به حال مکان تقریبا unaccountably تغییر.
این مادام بود. د Plougastel که در آن صندلی از پارچه ابریشمی گل برجسته و مطلا نشسته بود ، و م
د لا تور D' Azyr که ، با وجود بی میلی خود را با تکیه بر پشت آن بود
صحبت صادقانه ، ظاهرا توسط نگرش خود را با او لابه.
در ورودی Aline او قطع بلافاصله نقل مکان کرد و دور ، به طوری که او با چپ شد
حس داشتن نفوذ.
علاوه بر این مشاهدات وی نشان داد که کنتس در اشک شد.
به دنبال او آمد در حال حاضر ژاک سخت کوش ، بلبرینگ یک سینی پر از غذا و
شراب.
مادام ریخت برای مهمان خود را ، و او پیش نویس طولانی کبود را نوشیدند ، سپس خواهش ،
برگزاری مندرج دست های کثیف خود را ، که او ممکن است ظاهر خود را قبل از نشستن ترمیم
کردن به خوردن.
او به دور رهبری می شد و valeted توسط ژاک ، و هنگامی که او بازگشت او را از خود برداشته است
شخص ردیا آخرین دست زدن به خشن او بود دریافت.
او تقریبا خود طبیعی خود ، اختلال در لباس خود را تعمیر ، آرام و نگاه
با وقار و با وقار در تحمل خود را ، اما بسیار رنگ پریده و نحیف صورت ظاهری
ناگهان در سال ، افزایش به
در ظاهر سنی که در واقع خود رسیده است.
همانطور که او می خوردند و نوشیدند -- و این کار را با اشتها ، برای او به آنها گفت او نداشته
طعم مواد غذایی از صبح زود -- او را به جزئیات حوادث وحشتناک از وارد
روز ، و به ویژه به آنها
فرار خود را از Tuileries زمانی که همه به از دست رفته دیده بود و هنگامی که سوئیس ،
پس از سوخته کارتریج آخرین ، ارسال به قتل عام عمده فروشی در
دست اوباش indescribably خشمگین.
"آه ، آن همه بیمار انجام شد ،" او به پایان رسید انتقادی.
"ما ترسو شدند و هنگامی که ما باید مصمم ، ثابت قدم و در آخرین زمانی که آن را
خیلی دیر است.
این تاریخ از طرف ما از آغاز این مبارزه ملعون و مطرود است.
ما رهبری مناسب در سراسر فاقد ، و در حال حاضر -- به عنوان من گفته اند
در حال حاضر -- پایان دادن به ما وجود دارد.
این اما هنوز به فرار ، به محض آن ما می توانیم کشف چگونگی چیزی است که به
انجام می شود. "مادام او امیدوار است که او تا به حال به خبرنگاران گفت :
بر Rougane متمرکز است.
او بلند از دل تنگی خود را. او به خوش بین بودن دور ریخته می شد.
"شما در اشتباه هستند که رها شده که امید است ،" او به او اطمینان.
"اگر این شهردار است تا به خوبی دفع ، او قطعا می تواند انجام دهد به عنوان پسر خود را وعده داد.
اما شب گذشته آن را که خیلی دیر شده برای او را به شما رسیده ، و به روز ،
فرض است که او به پاریس آمده بود ، تقریبا غیر ممکن است او را به پیروزی در سراسر
خیابان ها از طرف دیگر.
اما احتمال بیشتر این است که او هنوز خواهد آمد. من که او ممکن است دعا ، برای علم به این که
شما و Mlle. د Kercadiou از این که من بالاتر از همه راحتی. "
"ما باید شما را با خود ببریم ، گفت :" مادام.
"آه! اما چگونه؟ "" Rougane جوان بود به من اجازه آوردن
سه نفر -- Aline ، خودم ، و فراش من ، ژاک.
شما می توانید از ژاک. "
«ایمان ، به خارج شدن از پاریس ، مادام ، هیچ مردی باشد که به جای من را وجود دارد."
و او خندید. ارواح آنها با خود و افزایش یافت
امید ضعیف را احیا کرد.
اما به عنوان غروب دوباره بر این شهر فرود آمد ، بدون هیچ گونه نشانه ای از ارائه آنها
انتظار ، این امید شروع به فروکش کردن یک بار دیگر.
م د لا تور D' Azyr در آخرین التماس کرد خستگی و التماس به اجازه
برداشت که او ممکن است تلاش در جهت برداشتن برخی از استراحت در برابر هر آنچه ممکن است باید
در آینده نزدیک با آن مواجه هستند.
وقتی که او تا به حال رفته ، خانم Aline متقاعد به رفتن و دراز کشیدن.
"من به شما ، عزیز من تماس بگیرید ، لحظه ای او می رسد ،" او گفت ، شجاعانه حفظ
که تظاهر به اعتماد به نفس بود که به طور کامل تبخیر است.
Aline او را بوسید روی محبت ، و ترک ، به طوری ظاهر آرام و unperturbed
به ترک کنتس بدانم که آیا او متوجه خطر که آنها
احاطه شده ، خطر نامحدود توسط افزایش
حضور در این خانه یک مرد تا به طور گسترده و به عنوان M. د لا تور شناخته شده و منفور
D' Azyr ، مردی که احتمالا به خاطر دشمنان خود را در این لحظه به دنبال.
سمت چپ به تنهایی ، مادام پایین بر روی یک نیمکت در خود سالن دراز ، آماده شود برای هر
اضطراری است.
یک شب گرم تابستان بود ، و درهای شیشه ای باز بر باغ انبوه
ایستاد گسترده ای به اعتراف به هوا.
در آن هوا به طور متناوب از صداها فاصله وحشتناک ادامه آمدند
فعالیت های مردم ، پس از آن روز خونین است.
مادام د Plougastel غیر روحانی وجود دارد ، گوش دادن به کسانی که برای تلفن های موبایل برای بیش از یک ساعت ،
تشکر بهشت است که برای حال حاضر حداقل اختلالات بودند دور ،
dreading مبادا در هر لحظه ای که باید
رخ می دهد نزدیکتر در دست ، تا مبادا این بخش Bondy هتل خود را که در آن واقع شده بود
باید تبدیل به صحنه وحشت شبیه به کسانی که پژواک رسید گوش او را از
بخش های دیگر دور به جنوب و غرب.
نیمکت اشغال شده توسط کنتس دراز در سایه برای تمام چراغ ها در آن بلند
با استثنا از یک خوشه از شمع در سالن خاموش شده بود
شاخه شمع نقره عظیم قرار داده شده
جدول تزئين با چوب و گوش مای گرد در وسط اتاق -- جزیره نور در اطراف
دل تنگی.
گاه شمار در overmantel chimed melodiously ساعت ده ، و پس از آن ،
تکان دهنده در پشت سر که با آن شکست سکوت فوری ، یکی دیگر از صدا
ارتعاش از طریق خانه ، و به ارمغان آورد
مادام به فوت او ، در نفس mingling از امید و ترس است.
برخی از ضربه زدن به شدت بر روی درب زیر است.
لحظات پس از آن در حال تعلیق agonized ، اوج در حمله ناگهانی
اتاق را توسط ژاک شاطر. او دور نگاه ، معشوقه خود را در
اول است.
"مادام! مادام! "او ، از نفس panted.
"آنچه در آن است ، ژاک!" صدای او بود پایدار اکنون که نیاز به
به نظر می رسد کنترل خود محوری بر او.
او از سایه ها را به آن جزیره نور در مورد جدول پیشرفته.
"یک مرد زیر وجود دارد. او خواسته است... او خواستار به شما
در یک بار. "
"مرد؟" او را مورد سوال. "او... او به نظر می رسد یک مقام رسمی ، حداقل
او می پوشد ارسی از دفتر. و او حاضر به دادن هر نام ، او می گوید :
که نام خود را که هیچ چیز را به شما انتقال.
او اصرار دارد که او باید شما را در فرد و در یک بار مراجعه کنید. "
"مقام گفت :" مادام. ژاک تکرار : "مقام".
"من او را پذیرفته است ، اما که او آن را به نام ملت خواستار است.
مادام ، آن را برای شما می گویند چه باید انجام شود.
رابرت است با من است.
اگر شما آن را آرزو... هر آن ممکن است... "" ژاک خوب من ، نه ، نه. "
او کاملا تشکیل شده بود. "اگر این مرد در نظر گرفته شده بد ، قطعا او را
به تنهایی نیست.
رفتار او را به من ، و سپس التماس Mlle. د Kercadiou به من بپیوندد اگر او بیدار است. "
ژاک ترک ، خود را تا حدودی اطمینان. خانم خودش را در صندلی راحتی نشسته اید
جدول به خوبی در درون نور.
او لباس خود را با یک دست مکانیکی هموار کرد.
اگر ، به عنوان آن که به نظر می رسد ، امید خود را بیهوده بوده است ، بنابراین به حال ترس لحظهای او.
یک مرد بر روی هر یک ماموریت صلح برخی از موارد زیر با او به ارمغان آورد ، به عنوان
او گفته بود.
درها دوباره گشوده شده ، و ژاک دوباره ظاهر و پس از او ، قدم به قدم سریع
گذشته از او آمدند مرد اندکی در کلاه های لبه پهن بپوشانید ، که توسط سه رنگ آراسته
cockade.
درباره دور کمر سواری ، کت سبز زیتونی او عینک ارسی سه رنگ گسترده ؛
شمشیر آویزان در کنار او. او جاروب کردن کلاه خود ، و زیر نور شمع
در مقابل از آن را بر روی دست و پنجه نرم فولاد glinted.
مادام در بر داشت خودش را در سکوت یک جفت بزرگ ، چشم تیره در لاغر در نظر گرفته ،
چهره قهوه ای ، چشم که singularly قصد و جستجو.
او خم به جلو ، شکاکی جاروب در سراسر لقاء او.
سپس چشمانش مشتعل شده است ، و رنگ آمد خزنده را به گونه های رنگ پریده او.
او افزایش یافت به طور ناگهانی.
او لرزش است. "آندره لوئیس!" او بانگ زد.
>