Tip:
Highlight text to annotate it
X
حس و حساسیت
توسط جین آستن (1811)
فصل 29
قبل از خدمتکار خانه بود آتش روشن خود را
روز بعد ، خورشید یا هر قدرت به دست آورد
بیش از یک سرما ، صبح غم انگیز و در ماه ژانویه ،
ماریان ، تنها نیمی از لباس بود ، زانو زدن
در مقابل یکی از پنجره - کرسی
خاطر همه نور کمی که او می تواند
فرمان از آن ، و نوشتن و به سرعت به
جریان مستمر از اشک که دیگر او اجازه.
در این وضعیت ، Elinor ، roused از
خواب پریشانی او و داره ، اول
درک او و پس از مشاهده او را برای
چند لحظه ای با اضطراب ساکت و آروم ، گفت : در
تن از لطافت بیشتر با ملاحظه ،
"ماریان ، ممکن است من بپرسید -؟"
"نه ، Elinor ،" او جواب داد : "چیزی بپرسید ؛
شما به زودی تمام خواهد شد. می دانم "
مرتب کردن بر اساس ناامید از آرامش است که با
این ، گفته شد به طول انجامید در حالی که نباید بیش از
او سخن گفت ، و بلافاصله توسط دنبال
بازگشت از همان رنج بیش از حد.
این بود چند دقیقه قبل از او می تواند بر روی بروید
با حرف او را ، و انفجار مکرر
غم و اندوه است که هنوز خود را موظف ، در
فواصل زمانی ، به خودداری قلم او ، اثبات شد
به اندازه کافی از احساس او را چگونه بیش از
احتمال آن بود که او برای نوشتن
آخرین باری که به Willoughby.
Elinor پرداخت او هر آرام و محجوب
توجه در قدرت او ، و او می توانست
سعی کردم به راستی و فرو نشاندن او هنوز
بیشتر ، به حال او نمی ماریان entreated ، با
تمام اشتیاق از مهمترین عصبی
تحریک پذیری ، به او و نه برای صحبت می کنند
جهان است.
در چنین شرایطی ، بهتر بود برای
هر دو که آنها نباید طولانی با هم ؛
و دولت بی قرار از ذهن ماریان است
نه تنها او را از باقی مانده در جلوگیری
اتاق یک لحظه پس از او بود که لباس ،
اما نیاز به یک بار در تنهایی و
تغییر مداوم قرار می دهد ، او را سرگردان ساخته شده
در مورد خانه تا زمان صبحانه ،
اجتناب از نزد هر بدن است.
در صبحانه او نه خورد و نه تلاش
برای خوردن هر چیز ، و توجه Elinor است
شد و سپس از همه ، به کار نه در اصرار او ،
نه در او pitying ، و نه در ظاهر به
از نظر او ، بلکه در تلاش برای برقراری ارتباط
مقررات به طور کامل به خودش خانم جنینگز است.
از آنجا که این غذای مورد علاقه با خانم شد
جنینگز ، آن زمان قابل ملاحظه ای به طول انجامید ،
و آنها فقط خودشان را تنظیم ،
پس از آن ، دور میز کار مشترک ،
وقتی که یک نامه ای به ماریان تحویل داده شد ،
که او مشتاقانه از بنده گرفتار ،
و چرخش از مرگ مانند رنگ پریدگی ،
فورا از اتاق دوید.
Elinor ، که به عنوان سادگی توسط این را دیدم ، تا اگر
او جهت دیده بود ، که باید
آمده از Willoughby ، بلافاصله احساس چنین
در بیماری های قلبی ساخته شده او به سختی قادر
برای نگهداری تا سر او را ، نشسته و در چنین
تپش طور کلی به عنوان ساخته شده است او آن ترس
غیر ممکن است برای فرار از خانم جنینگز است
اطلاع می دهد.
که بانوی خوب ، با این حال ، دیدم که تنها
ماریان نامه دریافت کرده بود
Willoughby ، که به نظر می رسد او بسیار
شوخی خوب است ، و که او تحت درمان با
بر این اساس ، با امید ، با خنده ای ، که
او آن را به شهوت و میل خود را پیدا کنید.
از پریشانی Elinor ، او خیلی busily
کار در طول اندازه گیری از پشم تابیده
برای فرش او ، برای دیدن هر چیز و در همه و
با آرامش ادامه صحبت های او ، به محض
ماریان ناپدید شده است ، او گفت ،
"پس از کلمه من ، من یک زن جوان را دیدم هرگز به
به شدت در عشق در زندگی من!
دختران من بودی چیزی برای او ، و در عین حال آنها
استفاده می شود به اندازه کافی احمق ، اما همانطور که برای خانم
ماریان ، او موجودی کاملا تغییر داده است.
من امیدوارم که از ته دل من ، او
نمی خواهد نگه داشتن او در انتظار بسیار طولانی ، برای آن
کاملا دردناک به او را اینقدر بد
و کس.
دعا کنید ، وقتی آنها را به ازدواج شود؟ "
Elinor ، هر چند هرگز کمتر متمایل به صحبت می کنند
از در آن لحظه ، خودش را موظف به
پاسخ به چنین حمله ای به این مسئله ، و ،
بنابراین ، تلاش برای لبخند پاسخ داد ، "و
آیا شما واقعا ، خانم ، خودتان صحبت
به اجبار از خواهر من بودن
مشغول به آقای Willoughby؟
من فکر کردم این فقط یک شوخی شده بود ، اما تا
یک سوال جدی به نظر می رسد بیشتر این مفهوم را میرسانند و
من باید خواهش ، در نتیجه ، که شما نمی
فریب خود هر خرد است.
من به شما اطمینان دهم که هیچ چیز تعجب می
من بیش از به بشنوید از خود در حال رفتن
به ازدواج کرد. "
"برای شرم ، برای شرم ، خانم Dashwood! چگونه
می تواند به شما صحبت می؟
آیا ما همه می دانیم که آن را باید یک مسابقه ،
که آنها بر سر و گوش عاشق شد
با یکدیگر از لحظه اول آنها
ملاقات؟
آیا من نمی بیند آنها را با هم در Devonshire
هر روز ، و در تمام طول روز ، و آیا من نمی
می دانم که خواهر خود را به شهر با من آمد
در هدف به خرید لباس عروسی؟
بیا ، بیا ، این امر نه انجام خواهد داد.
از آنجا که شما خیلی حیله گر در مورد آن به خودتان ،
شما فکر می کنید هیچ کس دیگری است که از حواس ، اما
آن است که بدون شک چنین چیزی ، من می توانم به شما ، برای ارسال آن
شده است در سراسر این شهر تا کنون شناخته شده است
طولانی است.
من به هر آن از بدن و غیره می کند
شارلوت ".
"در واقع ، خانم ، گفت :" Elinor ، بسیار
به طور جدی ، "شما در اشتباهند.
در واقع ، شما انجام می دهند چیزی که بسیار نامهربان
در گسترش این گزارش ، و شما را پیدا خواهد کرد
که شما هر چند که باور نمی کنید
من در حال حاضر. "
خانم جنینگز خندید و دوباره ، اما به حال Elinor
نه ارواح می گویند بیشتر ، و مشتاق در تمام
حوادث بدانند چه Willoughby به حال نوشته شده است ،
به دور اتاق خود را با عجله ، که در آن ، در
باز کردن درب ، او را دیدم ماریان
کشیده روی تخت ، تقریبا توسط خفه
غم و اندوه ، یک نامه ای در دست او ، و دو یا
سه نفر دیگر تخمگذار های خود را.
Elinor در نزدیکی کشید ، اما بدون اینکه
کلمه ؛ و صندلی خودش روی تخت ، در زمان
دست او ، محبت او را بوسید چند
بار ، و سپس راه را از پشت سر هم
اشک ، که در ابتدا بود به ندرت کمتر
خشونت نسبت به ماریان است.
دوم ، هر چند قادر به صحبت می کنند ، به نظر می رسید
به احساس تمام حساسیت این
رفتار ، و بعد از مدتی در نتیجه صرف
در رنج مشترک ، او را تمام
نامه را در دست Elinor است ؛ و سپس
پوشش صورت خود را با دستمال او را ،
تقریبا داد زدم با رنج و عذاب است.
Elinor ، که می دانستند که چنین غم و اندوه ، تکان دهنده
آن را به عنوان شاهد آن بود ، باید آن
البته ، تماشا های خود را تا بیش از این
درد و رنج به سر برده بود تا حدودی خود را ، و
سپس عطف مشتاقانه به Willoughby 's
نامه ، خواندن این شرح است :
"خیابان باند ، ژانویه.
"خانم عزیز من ،
"من فقط به افتخار دریافت به حال
نامه شما ، که من خواهش به من بازگشت
قدردانی صمیمانه.
من خیلی نگران بود برای پیدا کردن وجود دارد
هر چیزی در رفتار من شب گذشته که
آیا برآورده نمی پسند خود را ، و هر چند من
هستم کاملا در دست دادن به کشف آنچه در
نقطه من می تواند خیلی مایه تاسف است که به
صدمه زدن به شما ، بخشش تو از من درخواست کردن التماس کردن
آنچه من می توانم به شما اطمینان شده اند
کاملا غیر عمدی.
من هرگز نباید تأمل در سابق من
آشنایی با خانواده خود را در Devonshire
بدون لذت بردن بیشتر سپاسگزار ، و
تملق گفتن خودم آن را توسط هر شکسته نمی شود
اشتباه یا سوء تفاهم بر اثر عمل من.
اعتماد به نفس من برای تمام خانواده شما خیلی
صادقانه ، اما اگر من شده اند تا مایه تاسف
عنوان دادن به افزایش به اعتقاد بیش از من
احساس کردم ، یا به معنای بیان ، من باید ملامت
خودم را برای نداشتن تر بوده در نگهبانی
حرفه من که اعتماد به نفس.
که من همیشه باید به معنای بیشتری خواهید
اجازه می دهد که غیر ممکن است ، زمانی که شما را در درک
که عواطف من طولانی درگیر شده اند
در جاهای دیگر ، و نخواهد بود هفته ها ، من
ایمان ، پیش از این تعامل است
برآورده.
آن را با پشیمانی بزرگ این است که من خود را اطاعت
دستورات در بازگشت با نامه
که من شده اند از شما افتخار و
قفل از مو ، به طوری که شما obligingly
عطا بر من.
"من هستم ، محترم خانم ،" شما بیشتر مطیع
"بنده فروتن ،" جان WILLOUGHBY. "
با چه خشم چنین نامه ای که این
باید توسط دوشیزه Dashwood خوانده ، ممکن است
تصور می کرد.
گرچه آگاه ، قبل از او آن را آغاز کرد ، که آن را
باید اعتراف را از بی ثباتی خود را ،
و تایید جدایی خود را برای همیشه ، او
بود آگاه نیست که چنین زبانی می تواند
رنج می برد به آن را اعلام ؛ و نه می تواند او را
قرار Willoughby قادر به خروج پس
به دور از هر ظاهر محترم
و احساس ظریف -- تا کنون از
ادب مشترک از نجیب زاده ، که به ارسال
نامه ای تا بی رحمانه impudently : نامه ای که ،
به جای آوردن با تمایل خود از
انتشار هر حرفه از حسرت ،
تصدیق کرد هیچ نقض ایمان ، رد همه
محبت هر چه عجیب و غریب -- نامه ای از
که هر خط توهین شد ، و آن
نویسنده آن اعلام می شود در عمق
تبه کاری سخت شده است.
او بیش از آن را برای مدتی متوقف شد با
خشمگین کمال تعجب می بینند و سپس دوباره آن را بخوانید
و دوباره ، اما هر مطالعه تنها در خدمت
افزایش نفرت خود را از مرد ، و به همین ترتیب
تلخ بود احساسات خود را در برابر او ، که
او خودش جرأت اعتماد به صحبت می کنند ، تا مبادا
او ممکن است توسط ماریان هنوز هم عمیق تر زخم
درمان رهایی از قید یا تعهد خود را ، نه به عنوان از دست دادن
به او از هر گونه خوب است اما ممکن است به عنوان
فرار از بدترین و غیر قابل استرداد ترین
از همه شر ، اتصال ، برای زندگی ، با
مرد بی مسلک ، به عنوان نجات
واقعی ترین ، برکت مهم است.
در تاملات جدی خود را در مطالب
از نامه ، در شرارت که
ذهن است که می تواند از آن ، تعیین می کند و احتمالا ،
در ذهن بسیار متفاوت است از بسیار
افراد مختلف ، که تا به حال دیگر هیچ
ارتباط با هر امر از
آنچه که قلب او را او را با هر چیز داد
که گذشت ، Elinor را فراموش کرده فوری
زجر از خواهرش ، فراموش کردند که او تا به حال
سه حرف در دامان او هنوز خوانده نشده ، و بنابراین
به طور کامل فراموش کرده که چگونه او را در طولانی شده بود
اتاق ، که زمانی که در جلسه کالسکه
درایو تا درب ، او به رفت
پنجره ببینید که چه کسی می تواند آینده تا
unreasonably زود ، او تمام شد
حیرت به درک خانم ها جنینگز
ارابه ، که او می دانست که نشده بود
دستور داد تا یکی.
تصمیم به ترک نمی ماریان ، هر چند
نا امید کننده از مشارکت ، در حال حاضر ، به
سهولت او ، او با عجله دور به بهانه
خودش را از حضور خانم جنینگز ، در
حساب خواهرش بودن منزجر کننده.
خانم جنینگز ، با دقت خوب
نگرانی برای گوشت علت آن ، بستری
بهانه ای ترین آسانی ، و Elinor ، پس از
دیدن امن کردن او ، بازگشت به ماریان ،
چه کسی او را در بر داشت از تلاش برای افزایش
تخت ، و هر که او تنها در زمان رسید به
جلوگیری او از افتادن بر روی زمین ،
مبتلا به دوار سر ضعف و از طولانی مناسب می خواهید
استراحت و غذا ، برای آن روز بسیاری از
او تا به حال هر اشتها ، و شب ها بسیاری از
او تا به حال واقعا آرام گرفت ؛ و در حال حاضر ، هنگامی که او را
ذهن دیگر توسط تب بود پشتیبانی
از تعلیق ، نتیجه این همه
در سر احساس درد ، ضعیف
معده ، غش و کلی اعصاب.
یک لیوان شراب است که برای تهیه Elinor
او به طور مستقیم ، ساخته شده خود را راحت تر ،
و او در گذشته قادر به بیان
احساس مهربانی او را ، با گفتن ،
"Elinor پور! چگونه غمگین من شما را! "
"آرزو می کنم کاش ،" پاسخ خواهر او ، "وجود دارد
هر چیزی که من می توانم انجام دهید ، که ممکن شد
از آسایش به شما خواهد شد. "
این ، به هر چیز دیگری می شده اند ،
بود بیش از حد برای ماریان که فقط می تواند
روی تعجب فریاد زدن ، در غم و اندوه از قلب او ، "آه!
Elinor ، من پر از بدبختی ، در واقع ، "پیش از او
صدا به طور کامل در خون داره از دست داده بود.
Elinor می تواند شاهد دیگر این فیلمها
از غم و اندوه unresisted در سکوت.
"اعمال خودتان ، ماریان عزیز ،" او گریه ،
"اگر می خواهید خود و همه را کشت که
شما را دوست دارم.
مادر فکر کنید ؛ از بدبختی او فکر می کنم
در حالی که شما رنج می برند : به خاطر او باید
اعمال خود را. "
"من می توانم ، نه من می توانم نه ،" گریه ماریان ؛
"من رو ترک کنی ، من ترک ، اگر من پریشانی شما ؛
من رو ترک کنی ، از من متنفر ، من را فراموش کرده ام! اما نمی
شکنجه منو سر کار.
آه! اینکه چگونه می توان برای کسانی که هیچ غم و اندوه
از خود را به بحث از اعمال!
مبارک ، Elinor خوشحال می کند ، شما می توانید ندارد
ایده از آنچه که من رنج می برند. "
"آیا تو به من خوشحال می کند ، ماریان؟
آه! اگر شما می دانستید -- و می توانید به من فکر می کنید که به
شود تا ، در حالی که من می بینم شما خیلی بد بخت! "
"مرا ببخش ، مرا ببخش ،" پرتاب آغوش او
دور گردن خواهرش را نگاه داشت ؛ "من می دانم که شما احساس می کنید
برای من ، من می دانم آنچه قلب شما ، اما
هنوز شما -- شما باید شاد بود ؛ ادوارد
تو رو دوست داره -- چه ، آه چه ، می تواند انجام دهد از جمله دور
شادی را که؟ "
گفت : "بسیاری ، بسیاری از شرایط ، گفت :" Elinor ،
قاطعانه.
"نه ، نه ، نه ،" گریه ماریان wildly ، "او
تو رو دوست داره ، و فقط تو هستی.
شما می توانید بدون غم و اندوه. "
"من نمی توانم هیچ لذتی در حالی که من شما را در اند
این دولت است. "
"و تو مرا خواهند دید در غیر این صورت هرگز.
معدن بدبختی که هیچ چیز نمی تواند انجام دهید این است
دور. "
"شما نباید در بحث چنین است ، ماریان.
آیا شما هیچ آسایشی؟ هیچ دوستی؟
از دست دادن شما مثل برگها بدون باز کردن برای
خوشی؟
به اندازه شما رنج می برند در حال حاضر ، از آنچه شما فکر می کنید
که رنج برده اند در صورتی که کشف خود را
شخصیت شده بود به تاخیر بعد
دوره -- اگر تعامل خود را انجام شده بود
در ماه ها و ماه ها ، به عنوان آن ممکن است
شده است ، قبل از او تصمیم به پایان دادن به آن.
هر روز بیشتر از اعتماد به نفس ناراضی ،
را در کنار خود ، را ساخته اند که ضربه های بیشتر
بسیار ناراحت کننده ".
"نامزدی" ماریان گریه ، "وجود دارد تا به
شده است بدون تعامل هستیم. "
"هیچ نامزدی!"
"نه ، او به قدری نا زیبا نیست که شما باور
او.
او شکسته است بدون ایمان با من. "
"اما او به شما گفت که او تو را دوست داشتم."
"بله -- بدون -- هرگز مطلقا.
هر روز ضمنی بود ، اما هرگز
professedly اعلام کرد.
گاهی اوقات من فکر کردم آن را به حال شده است -- اما
هرگز. "
"با این حال شما را به او نوشت؟" --
"بله -- اشتباه است که می تواند پس از همه آن است
؟ را گذرانده بودند -- اما من نمی توانم صحبت ".
Elinor گفت نه بیشتر ، و چرخش دوباره به
سه حرف که در حال حاضر بسیار مطرح
کنجکاوی قوی تر از قبل ، به طور مستقیم
فرار بیش از همه مطالب.
اول ، که چیزی بود که خواهرش به حال
او در بدو ورود خود در شهر ارسال شده بود ، به
این اثر.
خیابان برکلی ، ژانویه.
"چگونه شما را شگفت زده خواهد شد ، Willoughby ، در
دریافت این ، و من فکر می کنم شما احساس
چیزی بیش از تعجب ، هنگامی که می دانید
که من در شهر هستم.
فرصت از اینجا آمدن ، هر چند
با خانم جنینگز ، وسوسه ما بود
نمی توانست مقاومت کند.
ای کاش شما ممکن است این را در زمان دریافت در راه اند
در اینجا به شب ، اما من نمی خواهد بر روی آن بستگی دارد.
به هر حال من باید به شما به انتظار فردا.
برای حال حاضر ، خدا نگهدار.
"دکتر"
توجه داشته باشید دوم او ، که در تاریخ بوده است به حال نوشته شده است
صبح روز بعد از رقص در
Middletons '، در این کلمات : --
"من می توانم ناامیدی من در بیان کنم
داشتن از دست رفته شما در روز قبل از دیروز ،
و نه من در کمال تعجب می بینند نداشتن دریافت
هیچ پاسخ به توجه داشته باشید که من شما فرستاده شده در بالا
یک هفته پیش.
من شده اند انتظار از شما بشنوم ، و
هنوز که هنوز تو رو ببینم ، هر ساعت از
روز.
دعا کنید دوباره تماس بگیرید تا در اسرع وقت و
توضیح دلیل از من انتظار داشتن
این بیهوده.
شما بهتر است زودتر آمده بود بار دیگر ،
چون ما به طور کلی انجام شده توسط یک.
ما شب گذشته در بانوی میدلتون بودند ،
که در آن رقص بود.
من گفته شده که شما را به خواسته شده بود
از حزب.
اما می تواند از آن شود تا؟
شما باید خیلی تغییر در واقع از سال
از هم جدا شدیم ، اگر که می تواند مورد ، و
شما نمی وجود دارد.
اما من این فرض ممکن نیست ، و من
امیدواریم که خیلی زود به دریافت شخصی شما
اطمینان از آن می شود در غیر این صورت.
"دکتر"
تاریخ و زمان آخرین مطالب توجه داشته باشید او را به او بودند
این : --
"چه هستم من به تصور کنید ، Willoughby ، توسط شما
رفتار شب گذشته؟
باز هم تقاضا از آن را توضیح.
من از ملاقات شما با تهیه شده بود
لذت که جدایی ما به طور طبیعی
، تولید شده با آشنایی که ما
صمیمیت در بارتون به نظر می رسد به من
توجیه کند.
من در واقع دفع شده است!
من گذشت در شب رنجور
تلاش به بهانه انجام است که می تواند
به ندرت به نام کمتر از توهین ، اما
هر چند من هنوز نمی توانسته به هر شکل
عذرخواهی منطقی برای رفتار خود ، من هستم
کاملا آماده برای شنیدن توجیه خود
از آن را.
شما شاید misinformed شده است ، یا
به عمد ، فریب چیزی در مورد
من ، که ممکن است من شما را در کاهش
نظر.
به من بگو آنچه در آن است ، توضیح دهید در زمینه
جایی که شما را عمل کرده ، و من باید راضی ،
در قادر بودن به شما را تامین کند.
این امر در واقع به من مجبور به غمگین
فکر می کنم بد از شما ، اما اگر من آن را انجام دهید ، اگر
من به یاد بگیرند که شما آنچه را که ما را نداشته باشند
تا کنون شما باور ، آن نظر خود را برای
همه ما شد دو رو ، که رفتار خود را
به من فقط برای گول زدن ، اجازه دهید آن را در نظر گرفته شده بود
می شود گفت در اسرع وقت.
احساسات من در حال حاضر در حالت هستند
بسیار ناراحت کننده دو دلی ، من آرزو به شما برائت ،
اما یقین در هر دو طرف خواهد شد سهولت
به آنچه من در حال حاضر رنج می برند.
اگر احساسات خود را دیگر آنچه آنها
شد ، شما یادداشت من را برگردانید ، و
جعد موی من است که خود را در
در اختیار داشتن.
"دکتر"
که چنین نامه ها ، پر از محبت و
اعتماد به نفس ، میتونستیم جواب داد :
Elinor ، به خاطر Willoughby است ، می توانست
شده است تمایلی به باور کنم.
اما محکومیت او را از او بود کور نیست
او را به بی مناسبتی از خود داشتن
نوشته شده در تمام ؛ و او بود که سکوت
عزادار بر سر بی احتیاطی که تا به حال
hazarded چنین ناخواسته اثبات
حساسیت به لمس ، توسط هر چیزی موجه نیست
قبلی ، و اغلب به شدت محکوم کرد
این رویداد ، زمانی که ماریان ، درک که
او نامه تمام شده بود ، به مشاهده
او که حاوی چیزی جز آنچه
هر یک را در همان نوشته
وضعیت.
"من خودم احساس کردم ،" او اضافه کرد ، "به عنوان
قاطعانه به او مشغول ، تا اگر
دقیقترین میثاق حقوقی ما موظف به حال به
یکدیگر. "
"من می توانم آن را باور دارند ، گفت :" Elinor ؛ "اما
متاسفانه او همان احساس نمی کنند. "
"او Elinor همان ، احساس -- برای هفته ها
و هفته های او از آن احساس می شود.
من می دانم که او انجام داد.
هر چیزی که ممکن است او را به تغییر در حال حاضر ، (و
چیزی جز blackest هنر به کار
علیه من می تواند آن را انجام داده ، من یک بار به عنوان
عزیز او را به عنوان روح خود من می تواند آرزو.
این قفل از مو ، که اکنون او می تواند تا
به آسانی به فعالیت بود ، از من با التماس
جدی ترین تضرع.
اگر شما دیده می شود نگاه او ، رفتار او ، به حال شما
صدای او در آن لحظه شنیده!
آیا شما فراموش کرده شب گذشته از ما
با هم بودن در بارتون؟
صبح که از هم جدا شدیم بیش از حد!
وقتی او به من گفت که ممکن است هفته ها
قبل از ملاقات ما دوباره -- پریشانی خود -- می توانم
هرگز پریشانی خود را؟ را فراموش کرده ام "
برای یک لحظه او می تواند دو یا بیشتر می گویند ؛
اما زمانی که این احساسات فوت کرده ، او
، در تن اسکنه اضافه شده ،
"Elinor ، من ظالمانه قابل استفاده است ، اما نه
توسط Willoughby. "
"عزیزترینم ماریان ، اما خودش را که؟
توسط هر کس که می تواند او را تحریک شده است؟ "
"با تمام جهان ، به جای خود
قلب.
من ترجیح می تواند هر موجودی از باور من
آشنایی leagued با هم به من خراب کردن در
به نظر او ، از اعتقاد خود طبیعت
قادر به ظلم و ستم را از جمله.
این زن که از او می نویسد : -- هر کس او
باشد -- و یا هر یک ، در کوتاه مدت ، اما عزیز خود را
خود ، ماما ، و ادوارد ، ممکن است تا
بی تربیت به من bely.
فراتر از شما سه ، وجود مخلوق در
جهان که من ترجیح می دهند که نمی مشکوک
شر از Willoughby ، که قلب من می دانم
خوبی؟ "
Elinor نمی خواهد ادعا ، و تنها پاسخ داد :
"هر کس ممکن است تا خود را detestably
دشمن ، اجازه دهید آنها را فریب خوردن از آنها
پیروزی بدخیم ، خواهر عزیز من ، توسط
دیدن چگونه آگاهی خوب از شما
بی گناهی خود و نیات خوب پشتیبانی
روح خود را.
این غرور منطقی و قابل ستایش است که
مقاوم در برابر چنین شرارت ".
"نه ، نه ،" گریه ماریان ، "بدبختی مانند
معدن دارای هیچ افتخار ماست.
مراقبت از من چه کسی می داند که من بدبخت نیست.
پیروزی از دیدن من تا ممکن است به باز
تمام جهان است.
Elinor ، Elinor ، آنها که رنج می برند ممکن است کمی
افتخار و مستقل به عنوان دوست دارند -- ممکن است
مقاومت در برابر توهین ، یا ریاضت بازگشت -- اما
من نمی توانم.
من باید احساس -- من باید رنجور -- و آنها
خوش آمدید برای لذت بردن از آگاهی از
آن که می تواند. "
"اما به خاطر مادرم و معدن --"
"من بیش از خود برای من انجام دهد.
اما به نظر می رسد خوشحال زمانی که من خیلی بدبخت -
- اوه! که می توانید آن را؟ نیاز "
باز هم آنها هر دو ساکت.
Elinor در راه رفتن thoughtfully استفاده شد
از آتش به پنجره ، از
پنجره ای به آتش ، بدون دانستن اینکه
او به گرمی از یک دریافت کرده اید ، یا فهمیده
اشیاء از طریق دیگر ؛ و ماریان ،
نشسته در پای تخت ، با او
سر تکیه بر یکی از پست خود ،
دوباره گرفت تا نامه Willoughby ، و ،
پس از مرتعش بیش از هر جمله ،
با خوشحالی گفت : --
"این خیلی زیاد است!
آه ، Willoughby ، Willoughby ، می تواند این باشد
مال شما!
خشن ، بی رحمانه -- هیچ چیز نمی تواند شما را تبرئه.
Elinor ، هیچ چیز نمی تواند.
هر چه او ممکن است که در برابر من شنیده ام --
باید او را به حالت تعلیق نیست که باور کند؟
باید به او نیست که من از آن گفته شود ، به
به من قدرت پاکسازی خودم؟
'قفل مو ، (تکرار آن را از
نامه) است که شما تا obligingly عطا
در me' -- است که unpardonable.
Willoughby ، که در آن قلب تو بود که شما
نوشت این واژه ها؟
آه ، barbarously گستاخ -- Elinor ، می تواند او
توجیه شود؟ "
"نه ، ماریان ، به هیچ وجه امکان پذیر است."
"و با این حال این زن -- که می داند چه هنر او را
ممکن است -- چه مدت آن ممکن است
پیش برنامه ریزی شده ، و چگونه عمیقا ساختگی توسط
او -- که او است -- چه کسی می تواند او باشد -- چه کسی
آیا من هرگز گوش او را به عنوان جوان بحث و
جذاب آشنایی زن در میان خود؟ --
آه! هیچ کس ، هیچ کس -- او به من تنها از صحبت
خودم. "
یکی دیگر از مکث گرفت ؛ ماریان بود تا حد زیادی
آشفته ، و در نتیجه آن به پایان رسید.
"Elinor ، من باید خانه بروم.
من باید بروم و مامان راحتی.
آیا ما نمی شود رفته به فردا؟ "
"به فردا ، ماریان!"
"بله ، من چرا باید اینجا بمانم؟
من فقط به خاطر Willoughby آمد -- و در حال حاضر
چه کسی برای مراقبت کنی؟
چه کسی به من توجه؟ "
"این غیر ممکن خواهد بود برای رفتن به روز بعد.
ما مدیون خانم جنینگز بسیار بیشتر از
تمدن و مدنیت از شایع
نوع باید چنین حذف شتابزده جلوگیری به عنوان
که. "
"خب پس ، یک روز دیگر یا دو ، شاید ؛
اما من نمی توانم اینجا بمانم دراز ، من نمی توانم بمانم
به تحمل پرسش ها و سخنان همه
این افراد.
Middletons و Palmers -- چگونه هستم من به
خرس ترحم خود را؟
حیف از جمله یک زن به عنوان بانوی میدلتون!
آه ، چه او را به که می گویند! "
Elinor توصیه خود را به دراز کشیدن دوباره ، و
برای یک لحظه او بود تا ؛ اما هیچ نگرش
و در درد بی قرار ، می تواند به راحتی او را
از ذهن و بدن او را از یک نقل مکان کرد وضعیت
خود را به دیگری ، تا رشد بیشتر و بیشتر
hysterical ، خواهر او می تواند با
مشکل او را روی تخت در همه ، و
برای برخی از زمان بود ترس از بودن
محدود برای کمک تماس بگیرید.
برخی از قطره اسطو خودوس عادی ، با این حال ، که او بود
در طول متقاعد به گرفتن بودند ، از استفاده می کنند ؛
و از آن زمان تا خانم جنینگز
بازگشت ، او در بستر آرام ادامه
و بی حرکت.
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها زیرنویسها لینک دائم زبان خارجی ترجمه ترجمه