Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل من
مسافر زمان (پس از آن راحت خواهد بود که از او صحبت می کنند) تفسیر شد
یک موضوع پیچیده برای ما. چشمان خاکستری او تاباند و twinkled ، و
معمولا رنگ پریده چهره برافروخته و متحرک است.
آتش روشن می سوزاندند ، و درخشندگی نرم از چراغ لامپ های رشته ای در
نیلوفرهای نقره گرفتار حباب هایی که در ساخت شیشه های ما فلش و گذشت.
صندلی های ما ، که اختراع ثبت شده اش ، در آغوش گرفت و caressed ما به جای ارائه شده به شنبه
بر این بود که جو لوکس پس از - شام وجود دارد که فکر roams
آرامی آزاد trammels از دقت است.
و او به آن قرار داده به ما در این راه -- مارک نقطه با انگشت لاغر -- همانطور که ما
نشست و lazily حرارت خود را بیش از این پارادوکس جدید را تحسین (که ما فکر آن را) و او
باروری است.
'شما باید به دقت دنبال کنم. من باید به یک یا دو ایده هم ستیز
که تقریبا جهانی پذیرفته شده است. هندسه ، به عنوان مثال ، آنها به شما آموزش داده می
در مدرسه در یک تصور غلط بنیان نهاده شده است. '
این است که چیزی که نه بزرگ به انتظار ما را به پس از شروع نه؟ گفت : Filby ،
شخص جدلی با موهای قرمز. "من معنی نیست که شما بخواهید به پذیرش
هر چیزی بدون داشتن زمین مناسب برای آن.
شما به زودی تا آنجا که من از شما نیاز به اعتراف.
شما البته می دانیم که یک خط ریاضی ، خط صفر ضخامت ، هیچ واقعی
هستی است.
آنها به شما آموخت که؟ نه تا به یک هواپیما ریاضی است.
گفت : این چیزها انتزاعی صرف هستند. '' است که همه حق است ، روانشناس است.
"نه ، داشتن نمایید ، وسعت و ضخامت تنها ، می تواند یک مکعب واقعی
Filby ، گفت : 'وجود' 'وجود دارد من شی.
البته یک جسم جامد ممکن است وجود داشته باشد.
همه چیز واقعی -- '' ، بنابراین اکثر مردم فکر می کنم.
اما یک لحظه صبر کنید. می توانید یک مکعب لحظه وجود دارد؟
'آیا شما پیروی نمی کنند ، گفت :' Filby.
آیا می توانم یک مکعب که نمی تواند برای هر زمان و در همه تاریخ و زمان آخرین ، وجود واقعی است؟ "
Filby شد افسرده.
'واضح است مسافر زمان اقدام ، هر بدن واقعی باید پسوند در سال چهار
جهت : باید طول ، پهنا ، ضخامت ، و -- مدت.
اما از طریق فرتوتی طبیعی از گوشت ، که من به شما در توضیح
لحظه ، ما متمایل به چشم پوشی این واقعیت.
واقعا چهار بعد ، سه که ما سه هواپیما از فضا وجود دارد ،
و چهارم ، زمان.
است ، وجود دارد ، تمایل به جلب تمایز غیر واقعی بین سه پیشین
ابعاد و دومی ، چرا که آن اتفاق می افتد که آگاهی ما حرکت می کند
به طور متناوب در یک مسیر در امتداد
دومی از آغاز تا پایان زندگی ما.
'که گفت : یک مرد بسیار جوان است ، تلاش اسپاسمودیک به relight سیگار برگ خود را بر
لامپ ؛ 'است که... بسیار روشن است در واقع. '
آن زمان ، ادامه داد : در حال حاضر ، آن است که بسیار قابل توجه است که این به طوری گسترده نادیده گرفته
مسافر ، با الحاق اندکی از طرب.
واقعا این همان چیزی است که منظور از بعد چهارم ، هر چند برخی از مردم که صحبت می
در مورد بعد چهارم نمی دانم آن را به معنای آنها.
این تنها راهی دیگر برای نگاه زمان است.
تفاوت بین زمان و هر یک از سه بعد از فضا به جز وجود دارد
که آگاهی ما در امتداد آن حرکت می کند. اما برخی از افراد نادان باید نگه دارید از
طرف اشتباه از آن ایده است.
شما باید همه شنیده آنچه باید در مورد این بعد چهارم می گویند؟ "
شهردار استان گفت : '،' من. 'این است که به سادگی این است.
این فضا ، به عنوان ریاضی دانان ما آن را دارند ، به عنوان داشتن سه بعد سخن گفته ،
که یکی ممکن است طول ، پهنا و ضخامت ، تماس بگیرید و همیشه تعریف پذیر توسط
اشاره به سه هواپیما ، هر کدام در زاویه حق دیگران.
اما برخی از مردم فلسفی شده اند پرسیدن که چرا سه بعد به خصوص --
چرا که نه یکی دیگر از جهت در زوایای راست به سه دیگر -- و حتی به محاکمه
ساخت یک هندسه چهار - DIMENSION.
پروفسور سیمون Newcomb تفسیر این تنها به جامعهی نیویورک ریاضی
ماه پیش بود.
شما می دانید چگونه بر روی یک سطح صاف ، که تنها دو بعد دارد ، ما می توانیم نمایندگی
شکل یک ماده جامد و سه بعدی ، و به همین ترتیب آنها که با مدل فکر می کنم
سه ابعاد آنها می توانند یک نماینده
چهار -- در صورتی که می تواند چشم انداز چیزی استاد.
می بینید؟ '
من فکر می کنم تا ، زمزمه شهردار ولایتی ، و ، بافندگی ابرو او ، او خاطر برده
به یک دولت درونگرا ، لب هایش را در حال حرکت به عنوان یکی که تکرار کلمات عارف.
بله ، من فکر می کنم آن را ببینید من در حال حاضر ، او بعد از مدتی گفت ، روشنایی کاملا
شیوه ای گذرا.
خوب ، من مهم نیست گفتن شما من در محل کار بر اساس این هندسه چهار بوده است
ابعاد برای بعضی از زمان. برخی از نتایج من کنجکاو می شوند.
به عنوان مثال ، در اینجا تصویری از یک مرد در هشت ساله ، یکی دیگر در پانزده ،
یکی دیگر از هفده ، یکی دیگر از بیست و سه ، و به همین ترتیب.
همه این ها آشکارا بخش شد ، سه بعدی بازنمایی
خود را چهار ابعاد باشند ، که یک چیز ثابت و تغییر ناپذیر است.
'علمی از مردم ،" اقدام مسافر زمان ، پس از مکث مورد نیاز برای
جذب مناسب از این ، 'خیلی خوب می دانیم که زمان تنها یک نوع از فضا است.
در اینجا یک نمودار محبوب علمی ، ثبت آب و هوا است.
این خط من با انگشت من ردیابی حرکت فشارسنج را نشان می دهد.
دیروز به حدی زیاد بود ، شب روز گذشته سقوط کرد ، پس از آن امروز صبح دوباره افزایش یافت
و تا به آرامی به اینجا رو به بالا.
مطمئنا جیوه این خط را در هر یک از ابعاد فضا به طور کلی ردیابی
به رسمیت شناخته شده؟
اما مطمئنا آن را ترسیم چنین خط و آن خط ، بنابراین ، باید نتیجه بگیریم
در طول زمان ابعاد.
اما ، 'گفت : مرد پزشکی ، خیره سخت ذغال سنگ در آتش ،' اگر زمان واقعا
تنها یک بعد چهارم فضا ، همین دلیل است که ، و به همین دلیل آن را همیشه ، به عنوان
چیزی متفاوت؟
و چرا می تواند در زمان ما نمی حرکت ما حرکت در ابعاد دیگری از فضا؟ '
مسافر زمان لبخند زد. 'آیا شما مطمئن هستید که ما می توانند آزادانه حرکت در فضا؟
راست و چپ ما می توانید بروید ، عقب و جلو آزادانه به اندازه کافی ، و مردان همیشه
کار را انجام دهید. من اعتراف حرکت آزادانه را در دو بعد است.
اما چگونه در مورد بالا و پایین؟
گرانش ما محدود وجود دارد. '' ممکن نیست دقیقا ، گفت : 'مرد پزشکی است.
'بالن وجود دارد."
اما قبل از بالن برای پریدن اسپاسمودیک و نابرابری نجات
سطح ، انسان آزادی حرکت عمودی را نداشت. "
مرد پزشکی گفت : "هنوز آنها می تواند کمی بالا و پایین حرکت ،'.
'ساده تر ، به مراتب آسان تر از بالا. و شما نمی توانید در همه حرکت در زمان ، شما
نمی توانید به دور از زمان حال. '
عزیزم آقا ، است که که در آن شما در اشتباه هستند.
این است که که در آن تمام جهان رفته است اشتباه است.
ما همیشه دور شدن از لحظه حاضر است.
موجودیت ذهنی ما که غیر مادی و ابعاد را ندارد ، در حال عبور همراه
زمان بعد با یک سرعت یکنواخت از گهواره تا گور.
همانطور که ما باید سفر اگر ما وجود ما را پنجاه کیلومتری بالای زمین شروع شد
سطح '' اما مشکل بزرگ است ،
قطع روانشناس.
'شما در مورد می توانید حرکت در همه جهات در فضا ، اما شما نمی توانید در مورد در زمان حرکت.'
'این جوانه از کشف بزرگ من است. اما شما در اشتباه هستند می گویند که ما نمی تواند
حرکت در زمان است.
به عنوان مثال ، اگر من با یادآوری یک حادثه بسیار وضوح بروم به لحظه
وقوع آن : من فکر غایب تبدیل ، به عنوان به شما می گویند.
پرش به عقب برای یک لحظه.
البته ما به هیچ وجه ماندن برای هر طول زمان ، بیش از یک
وحشیانه و یا یک حیوان تا به ماندن شش فوت بالاتر از سطح زمین است.
اما یک مرد متمدن بهتر است نسبت به وحشیانه در این رابطه است.
او می تواند بالا برود در مقابل گرانش در یک بالون ، و به همین دلیل باید به او که امید نیست
در نهایت او ممکن است قادر به متوقف و یا سرعت بخشیدن به رانش خود را در طول زمان
ابعاد ، و یا حتی اطلاعات مربوط به نوبه خود و سفر به راه دیگر؟ '
'اوه ، این ،' آغاز شد Filby ، '--'؟ 'چرا که نه گفت : مسافر زمان.
Filby گفت : 'در برابر دلیل ،'.
چه دلیل؟ "گفت : مسافر زمان. 'شما می تواند نشان دهد سیاه و سفید سفید شده توسط برهان ،'
Filby ، گفت : اما شما من را متقاعد خواهد کرد هرگز. "
احتمالا نه ، گفت : مسافر زمان.
اما در حال حاضر شما شروع به دیدن شی از تحقیقات من را به هندسه چهار
ابعاد. مدتها پیش من تا به حال اگاهی مبهم از
ماشین -- '
'به سفر در طول زمان!' گفت مرد بسیار جوان است.
که باید بی تفاوتی را در هر جهت از فضا و زمان سفر ، به عنوان راننده
تعیین کننده است.
Filby خود را با خنده ابراز رضایت کنید. اما من به تأیید تجربی ، "
گفت : مسافر زمان. این امر می تواند قابل ملاحظه ای مناسب برای
مورخ ، روانشناس پیشنهاد.
پشت ممکن است مسافرت و صحت حساب پذیرفته نبرد هیستینگز ،
برای مثال : 'آیا شما فکر می کنم شما را جلب
توجه؟ "گفت : مرد پزشکی.
نیاکان ما تحمل زیادی برای anachronisms نداشت. "
یکی ممکن است یک فرد یونانی از لب ها از هومر و افلاطون ، 'بسیار جوان
مرد فکر است.
که در این صورت آنها قطعا شما را برای کوچک - برو شخم زدن.
دانشمندان آلمانی بهبود یونانی بسیار است. "
سپس آینده وجود دارد ، گفت : 'مرد بسیار جوان است.
فقط فکر می کنم!
یکی ممکن است پول ، سرمایه گذاری به ترک آن را به تجمع در علاقه ، و عجله در
پیش رو! '' به کشف یک جامعه ، گفت : 'I ،' بنا
بر اساس شدت کمونیستی.
از همه نظریه های وحشی عجیب! 'روانشناس آغاز شد.
بله ، پس از آن به من به نظر می رسید ، و بنابراین من از آن صحبت کردیم هرگز تا -- "
'تایید تجربی!' گریه I.
'شما می رویم که به منظور بررسی؟' 'آزمایش' گریه Filby ، که بود
مغز خسته است.
'اجازه آزمایش خود را به هر حال ، گفت :' روانشناس ، هر چند که همه حیله ،
شما می دانید. "مسافر زمان دور به ما لبخند زد.
در آن زمان ، هنوز هم لبخند بر لب کمرنگ ، و با دست های عمیق در جیب شلوار خود او ، او
به آرامی از اتاق راه می رفت ، و ما شنیده دمپایی خود را برروی آن بکشید پایین طولانی
پنجره ای به آزمایشگاهی اش.
روانشناس نگاه ما. من تعجب می کنم که او؟ "
برخی از فوت و فن تردستی و یا دیگر ، گفت : مرد پزشکی ، و Filby سعی کردم به ما بگویند
در مورد ساحر او در Burslem دیده بود ، اما قبل از او مقدمه خود به پایان رسید
مسافر زمان به عقب آمد ، و حکایت Filby فرو ریخت.
چیزی که مسافر زمان در دست او برگزار شد چارچوب فلزی پر زرق و برق بود ،
به ندرت بزرگتر از یک ساعت کوچک ، و بسیار با ظرافت ساخته شده است.
عاج در آن است ، و برخی از ماده شفاف کریستالی وجود دارد.
و حالا من باید صریح ، برای این که به دنبال -- مگر اینکه توضیح خود را به
پذیرفته شده است -- چیزی که کاملا غیر قابل توصیف است.
او در زمان یکی از جداول کوچک هشت ضلعی است که در مورد اتاق پخش شده بودند ، و مجموعه
آن را در مقابل آتش ، با دو پا در hearthrug.
او در این جدول قرار داده شده مکانیسم است.
سپس او جلب کرد یک صندلی ، و نشستم. تنها جسم دیگر روی میز بود
لامپ کوچک سایهدار ، نور از آن کاهش یافت و به مدل.
نیز وجود دارد که شاید شمع دوازده مورد ، دو شمعدان برنجی بر
طاقچه بالا بخاری و مختلفی در sconces ، به طوری که اتاق درخشان روشن شد.
من در پایین بازو صندلی نزدیکترین آتش نشسته ، و من کشید این رو به جلو است که به شکل تقریبا
بین مسافر زمان و شومینه.
Filby شنبه پشت سر او ، به دنبال بیش از شانه اش.
مرد پزشکی و شهردار استانی او را در مشخصات از سمت راست تماشا کرده ام ،
روانشناس از سمت چپ.
مرد بسیار جوان ایستاده بود پشت روانشناس است.
همه ما در آماده باش بودند.
برای من باور نکردنی به نظر می رسد که هر نوع ترفند ، با این حال درک ماهرانه و
با این حال ماهرانه انجام می شود ، می توانست بر ما تحت این شرایط ایفا کرده است.
مسافر زمان نگاه ما ، و پس از آن در مکانیسم است.
"خب؟" گفت روانشناس است.
'این امر کمی ،' گفت : مسافر زمان ، استراحت آرنج خود را بر
جدول و با فشار دادن دست خود را با هم در بالای دستگاه ، تنها یک مدل است.
این طرح من برای یک ماشین به سفر در طول زمان است.
شما توجه کنید که به نظر می رسد singularly با گوشهء چشم ، و که برق زده عجیب و غریب وجود دارد
ظاهر در مورد این نوار ، به عنوان اینکه در برخی از راه غیر واقعی بود. '
او به بخشی با انگشت خود اشاره کرد.
همچنین ، در اینجا یک اهرم کمی سفید است ، و در اینجا دیگری است.
مرد پزشکی از صندلی خود را کردم و peered به چیزی.
این زیبایی ساخته شده ، "او گفت.
آن زمان دو سال به طول می ، 'retorted مسافر زمان.
سپس ، هنگامی که همه ما تقلید تا به حال عمل از مرد پزشکی ، او گفت : "حالا من می خواهم
شما را به وضوح درک کنند که این اهرم ، از فشار بر دستگاه می فرستد
هواپیمای بی موتوری پرواز به آینده ، و این دیگر معکوس حرکت است.
این زین نشان دهنده صندلی از مسافر زمان است.
در حال حاضر من می خواهم به اهرم را فشار دهید ، و خاموش دستگاه خواهد رفت.
این محو ، به زمان آینده منتقل ، و ناپدید می شوند.
یک نگاه خوبی در چیزی.
نگاهی به جدول بیش از حد ، و رضایت در خودتان هیچ حیله گری وجود دارد.
من نمی خواهم این مدل را به هدر ، و سپس گفته شود قات قات هستم. '
بود مکث یک دقیقه شاید.
روانشناس به نظر می رسید در مورد من صحبت می کنند ، اما نظرش را تغییر داد.
سپس مسافر زمان مطرح انگشت خود را به سمت اهرم.
نه ، او گفت : به طور ناگهانی.
دست خود را به من قرض بدهید. و تبدیل به روانشناس ، او در زمان
دست آن فرد را در خود و برای قرار دادن انگشت خود را به او گفت.
به طوری که این روانشناس خود را که فرستاده چهارم مدل ماشین زمان در آن بود
سفر تمام نشدنی. همه ما شاهد به نوبه خود اهرم.
من کاملا خاص هیچ حیله گری وجود دارد.
نفس باد وجود دارد ، و شعله لامپ شروع به پریدن کرد.
یکی از شمع در منتل دمیده شد و دستگاه کوچک به طور ناگهانی چرخش
دور شد گم شد و به عنوان یک شبح برای دوم شاید ، دیده می شود به عنوان گردابی از
کمرنگ پر زرق و برق برنج و عاج و از آن رفته بود -- از بین رفته!
ذخیره برای لامپ جدول لخت بود. هر کس برای یک دقیقه سکوت شد.
سپس Filby گفت که او سر در گم.
روانشناس بهبود از بی حسی خود را ، و ناگهان نگاه زیر میز.
در آن زمان مسافر خندید خوش.
'خوب'؟ او ، با یک خاطره از روانشناس گفت.
سپس ، بلند شدن ، او را به شیشه تنباکو در منتل رفت ، و با پشت خود را به ما
شروع به پر کردن لوله خود را.
ما در هر یک از دیگر خیره شد. گفت : 'در اینجا نگاه کنید ، مرد پزشکی ،' آیا شما
به صورت جدی در این مورد؟ آیا شما به طور جدی بر این باورند که آن ماشین
سفر به زمان است؟ "
بدیهی است ، گفت : مسافر زمان ، دولا شدن به نور نشت در آتش است.
سپس او تبدیل شده است ، روشنایی لوله خود ، در صورت روانشناس نگاه کنید.
(روانشناس ، نشان می دهد که او unhinged ، خود را کمک کرد تا یک سیگار برگ و
محاکمه به نور آن جدا نشده است.)
چه تر است ، من یک ماشین بزرگ تقریبا به پایان رسید در there' -- او نشان داد
آزمایشگاهی -- 'andوقتی که با هم قرار داده شده است منظور من به سفر در خود من
حساب کاربری. '
'شما بگویم که این دستگاه دارای سفر به آینده؟ گفت :' Filby.
به آینده یا گذشته -- من ، نه برای برخی ، بدانند که. "
پس از فاصله روانشناس تا به حال الهام بخش است.
او گفت : 'باید به گذشته رفته اگر آن رفته است در هر نقطه ،'.
"چرا؟" گفت : مسافر زمان.
از آنجا که من فرض است که آن را در فضا نیست نقل مکان کرد ، و اگر آن را به آینده سفر
به تمام این مدت آن را هنوز هم اینجا باشد ، از آنجا که باید سفر را از طریق این زمان است. '
اما ، به من گفت ، اگر آن را به گذشته سفر این امر می شده اند قابل مشاهده زمانی که ما
برای اولین بار به این اتاق آمد و روز پنجشنبه گذشته هنگامی که ما اینجا بوده ایم ، و
روز پنجشنبه قبل از آن و غیره!
'مخالفت جدی ، اظهار داشت :" شهردار ولایتی ، با هوای
بی طرفی ، عطف به سمت مسافر زمان.
یک بیت ، گفت : مسافر زمان ، و تا روانشناس : "شما فکر می کنم.
شما می توانید آن را توضیح دهد. ارائه این زیر آستانه ، شما
می دانید ، ارائه رقیق شده است. '
البته ، گفت : روانشناس ، و اطمینان ما است.
نقطه That'sa ساده روانشناسی. من باید از آن را در نظر گرفت.
ساده به اندازه کافی است ، و کمک می کند تا پارادوکس لذتبخش.
ما می توانیم آن را نمی بینم ، نه می تواند این دستگاه را قدردانی می کنیم ، بیش از ما می توانیم
چرخ نخ ریسی ، و یا یک گلوله را از طریق هوا پرواز سخن گفت.
اگر این سفر در طول زمان ، پنجاه بار یا صد بار سریعتر از ما
هستند ، اگر آن را از طریق یک دقیقه می شود در حالی که ما را از طریق یک ثانیه دریافت کنید ، این تصور آن
ایجاد خواهد شد البته فقط یک یک پنجاهم
یا یک صدم از آنچه در آن را اگر آن را در زمان سفر.
این دشت به اندازه کافی است. او دست خود را از طریق فضا در گذشت
که دستگاه بوده است.
"شما؟" او گفت ، خنده است. ما نشسته بودم و در جدول خالی خیره
دقیقه یا بیشتر. سپس مسافر زمان از ما خواستند چیزی است که ما
فکر از آن همه است.
گفت : آن را برای تلفن های موبایل به اندازه کافی قابل قبول و موجه به شب ، مرد پزشکی ؛ 'اما تا به - فردا صبر کنید.
صبر کنید برای حس مشترک صبح است. '' آیا دوست دارید ماشین زمان را به ببینم
خود را؟ "پرسید : مسافر زمان.
و بدان وسیله ، که چراغ در دست خود ، او راه را طولانی ، draughty رهبری
راهرو به آزمایشگاهی اش.
من به یاد داشته باشید به وضوح نور مثل نور سوسو ، عجیب و غریب ، سر خود را گسترده ای در شبح ،
رقص سایه ها ، همه ما او را به دنبال مسأله متعجب و متحیر اما بی اعتقاد ، و چگونه وجود دارد
در آزمایشگاه ما مشهود بزرگتر
نسخه از مکانیسم کمی که ما آن را به حال دیده از مقابل چشمان ما محو شود.
قطعات نیکل بودند ، بخش هایی از عاج ، قطعات بود مطمئنا شده است واصل یا از اره
سنگ کریستال.
چیزی که به طور کلی کامل بود ، اما میله های پیچ خورده بلورین ناتمام گذاردن
بر نیمکت در کنار بعضی از برگه های نقاشی ، و من یکی را برای بهتر شدن
نگاهی به آن.
کوارتز آن به نظر می رسید. گفت : 'در اینجا نگاه کنید ، مرد پزشکی ،' آیا شما
کاملا جدی؟ یا این فوت و فن -- مانند که ارواح شما
به ما نشان داد در کریسمس گذشته؟ "
پس از آن ماشین ، 'گفت : مسافر زمان ، نگه داشتن لامپ در بالاترین نقطهء کشتی ،' من
قصد به زمان اکتشاف. آیا آن دشت است؟
من جدی تر بود در زندگی ام هرگز.
هیچ یک از ما کاملا می دانست که چگونه به آن را. من چشم Filby را بر سر شانه گرفتار
مرد پزشکی ، و او در من رسما ثبت کردن.