Tip:
Highlight text to annotate it
X
ماجراهای تام سایر از مارک تواین
فصل خیلی خیلی
چیزی وجود دارد که در مورد عمه پولی بود
روش ، هنگامی که او را بوسیدند تام ، که جاروب
دور روح خود را کم و او را
lighthearted و خوشحال دوباره.
او به مدرسه آغاز شده و تا به حال شانس از
آمدن بر بکی تاچر در رأس
علفزار لین.
خلق و خوی او همیشه تعیین شیوه ای خود را.
بدون تردید لحظه او دوید
او و گفت :
"من عمل توانا به روز ، بکی متوسط ، و
من خیلی متاسفم.
من نه هرگز ، هرگز در آن راه رو دوباره انجام بدم ، به عنوان
زمانی که من تا به حال زندگی می کنند -- لطفا را تشکیل می دهند ، نمی خواهد
شما؟ "
دختر ایستاد و نگاه او را scornfully
در صورت :
"من با تشکر از شما برای خودت نگه داری به
خود ، آقای توماس سایر.
من هرگز به شما دوباره صحبت می کنند. "
او انداختند و سر او را در گذشت.
تام تا خراشیده بود که او تا به حال حتی
حضور ذهن کافی برای گفتن "که به مراقبت ،
ناقلا خانم؟ "
تا زمان مناسب به آن می گویند رفته بود
توسط.
پس او گفت : هیچ چیز.
اما او در خشم خوبی بود ، با این حال.
او را به مدرسه موتورگازی که قصد او
پسر بودند ، و تصور اینکه چگونه او می
بسختی تنبیه کردن او اگر او بودند.
او در حال حاضر او مواجه می شوند و تحویل
سخن گفتن گزش ایجاد می کنند که او منتقل می شود.
او یکی در مقابل پرتاب و خشم
نقض کامل شد.
آن را به بکی به نظر می رسید ، در خشم گرم او ،
که او به سختی می تواند برای مدرسه به صبر
"را در" او چنان بی تاب برای دیدن تام
شلاق برای هجی زخمی کتاب.
اگر او تا به حال به حال هر مفهوم طولانی از
افشای آلفرد معبد ، توهین آمیز ، تام
پرت کردن آن به طور کامل به دور رانده بود.
دختر فقیر ، او نمی دانست که چگونه او سریع
نزدیک بود مشکل خودش.
استاد ، آقای Dobbins ، تا به حال رسیده
سن متوسط با جاه طلبی سیر نشده.
عزیزم از خواسته های خود بود ، به
دکتر ، اما فقر به حال مقرر شده است که او
باید چیزی بیشتر از یک روستای
مدرسه.
هر روز او در زمان خارج از کتاب اسرار
روی میز کار خود و خود را در آن در جذب
زمان محلی زمانی که هیچ کلاس قرائت شد.
او نگه داشته که کتاب زیر قفل و کلید.
بود خارپشت در مدرسه وجود ندارد اما
نابودی به یک نگاه اجمالی از آن است ، اما
شانس هرگز آمد.
هر پسر و دختر به حال یک نظریه در مورد
طبیعت از این کتاب ، اما هیچ دو نظریه ها
شد به طور یکسان ، و هیچ راهی وجود دارد
برای بدست آوردن اطلاعات در مورد.
در حال حاضر ، به عنوان بکی توسط میز در حال عبور بود ،
ایستاده است که در نزدیکی درب ، او متوجه
که کلید در قفل!
این لحظه با ارزش بود.
او به اطراف انداخت ؛ فهمید که به تنهایی ،
و لحظه بعد او تا به حال در کتاب
دست او را.
عنوان صفحه -- کسی استاد
آناتومی -- انجام هیچ اطلاعاتی به او
ذهن ، پس او شروع به نوبه خود ترک می کند.
او آمد در یک بار بر سخاوتمندانه
حکاکی و رنگ نمای سر در -- یک انسان
شکل ، استارک برهنه.
در آن لحظه سایه سقوط در صفحه
و تام سایر در پا در درب و
گرفتار نگاه از تصویر.
بکی ربوده در کتاب به آن نزدیک است ،
و تا به حال شانس سخت به پاره تصویر
نیم صفحه پایین وسط.
او محوری حجم به میز ،
کلید ، و پشت سر هم با گریه از تبدیل
شرم و ازار.
"تام سایر ، شما هستند که شما فقط به عنوان متوسط
می توان ، به دزدکی حرکت کردن در یک فرد و نگاه
در آنچه آنها به دنبال در ".
"چگونه می تواند من را می دانم که تو به دنبالش در
هر چیزی؟ "
"شما باید باشد شرمنده از خود ، تام
سایر ؛ می دانید شما به عشق رو در
من ، و آه ، چه باید بکنم ، من چه باید
انجام!
من میل خواهم بود ، و من هرگز میل بود
در مدرسه می باشد. "
سپس او مهر پای کوچک او و گفت :
"این خیلی یعنی اگر شما می خواهید!
من می دانم این چیزی است که اتفاق خواهد افتاد.
شما فقط صبر کنید و خواهید دید!
نفرت ، نفرت ، نفرت انگیز "-- و او پرت
خارج از خانه با انفجار جدید
گریه میکنم.
تام هنوز ایستاده است ، و نه این متلاطم
یورش.
در حال حاضر او به خودش گفت :
"چه کنجکاو نوع احمق یک دختر است!
هرگز در مدرسه licked!
Shucks!
What'sa لیس!
این درست مثل یک دختر -- they're تا نازک
پوست و ترسو.
خب ، البته من می گذرد ، نباید میگفتم قدیمی
Dobbins در این احمق کوچولو ، چرا که
در راه های دیگر وجود دارد از گرفتن حتی در او ،
است که بسیار به این معنی نیست ، اما آنچه از آن؟
قدیمی Dobbins از شما خواهد خواست که آن را پاره بود او
کتاب می باشد.
Nobody'll پاسخ دهد.
سپس او به تنها راه کار او همیشه می کند -
- سوال اول و سپس دومی ، و هنگامی که
او را به دختر او به حق آن را می دانم می آید ،
بدون گفتن.
دختران چهره همیشه عشق رو در آنها.
آنها هیچ ستون فقرات ندارم.
او جایگاهش را محکم licked.
خب ، نوع it'sa از محل تنگ است برای
بکی تاچر ، زیرا هر وجود ندارد
راه برون رفت از آن. "
تام conned کاری که یک لحظه دیگر ، و
سپس افزود : "همه حق ، هر چند ، او می خواهم
برای دیدن من تنها در چنین تعمیر -- اجازه دهید او را
عرق آن را! "
تام پیوست اوباش از skylarking محققان
خارج.
در چند لحظه استاد وارد و
مدرسه "در زمان شوید."
تام بود علاقه شدیدی را در خود احساس نمی
مطالعات.
هر بار که او یک نگاه در 'دختران به سرقت برده
سمت صورت مشکل بکی اتاق را
او.
با توجه به همه چیز ، او نمی خواست
او ترحم ، و در عین حال از آن بود و همه می تواند او را
به آن کمک کند.
او می تواند بلند بود که هیچ وجد و سرور
واقعا شایسته نام.
در حال حاضر هجی کتاب کشف شد
ساخته شده ، و ذهن تام بود به طور کامل پر از
مسائل خود او را برای مدتی پس از آن.
تا بکی از رخوت او را از roused
پریشانی و علاقه نشان داد خوب در
محروم بودند.
او اصلا انتظار نداشت که تام می تواند خارج شدن
از مشکل خود را با توان انکار کرد که او ریخته
جوهر در کتاب خود ؛ و او بود که
حق.
انکار فقط به نظر می رسید به چیزی
بدتر برای تام.
بکی او قرار خواهد بود خوشحالم که از آن ،
و او سعی داشت به باور او خوشحال بود از
آن است ، اما او در بر داشت او مطمئن نیست.
وقتی اومد به بدترین بدترین حالت ، او تا به حال
انگیزه دادن به بلند شدن و عشق رو در آلفرد
معبد ، اما او تلاش ساخته شده و اجباری
خودش را به حفظ هنوز -- چون ، او گفت :
به خودش ، "او به من بگو در مورد پاره کردن
تصویر حاصل کنید.
من یک کلمه می گویند نیست ، و نه جز او
زندگی! "
تام در زمان خود شلاق و رفت و برگشت به خود
صندلی در تمام دل شکسته ، برای او نیست
فکر کردم ممکن بود که او تا به حال
ندانسته در جوهر هجی ناراحت -
کتاب خود را ، در برخی از تقلا skylarking -- او
آن را به خاطر فرم و به دلیل انکار کرده بود
سفارشی بود ، بود و به انکار گیر
از اصل.
ساعت تمام زیرفشار توسط ، کارشناسی ارشد شنبه
nodding در تاج و تخت خود را ، هوا کسل کننده
با همهمه از مطالعه.
توسط و با آقای Dobbins صاف
خودش را در ، خمیازه ای کشید و سپس خود را باز
روی میز ، و برای کتاب خود رسیده است ، اما به نظر می رسید
بلاتکلیف که آیا برای آن را خارج و یا ترک
آن.
بسیاری از دانش آموزان انداخت تا languidly ،
اما دو در میان آنها وجود داشت که به تماشای
حرکات خود را با چشم هدف.
آقای Dobbins fingered کتاب خود برای absently
در حالی که ، سپس آن را بیرون آورد و حل و فصل
خود را در صندلی خود را به خواندن!
تام در یک نگاه در بکی به گلوله بست.
او شکار خرگوش و درمانده را دیده بود
نگاه او به عنوان انجام داد ، با تفنگ مسطح در
سر خود را.
او بلافاصله خود را فراموش کرده دعوا با او.
سریع -- چیزی باید انجام شود!
انجام شده در فلش ، بیش از حد!
اما بالفعل بسیار از موارد اورژانس
فلج اختراع کرد.
خوب -- او الهام!
او را اجرا و ربودن کتاب ، بهار
از طریق درب و پرواز.
اما قطعنامه خود را برای یک کمی تکان داد
فوری ، و فرصت از دست داده بود --
استاد باز به حجم آن.
اگر تام فقط فرصت از دست رفته
بازگشت دوباره!
خیلی دیر شده.
هیچ کمک برای بکی وجود دارد حال ، او گفت.
لحظه بعد استاد با آن روبرو
مدرسه.
هر چشم خود را غرق تحت زل زل نگاه کردن.
این بود که در آن وجود دارد که حتی smote
بی گناه با ترس است.
بود سکوت وجود دارد در حالی که ممکن است یک مشاهده شده
ده -- کارشناسی ارشد خشم خود را جمع آوری شد.
سپس لب به سخن گشود : "چه کسی گچ بری این کتاب؟"
بود صدا وجود ندارد.
یک نفر می تواند بارها شنیده اید که یک قطره پین.
سکون ادامه داد ؛ کارشناسی ارشد
چهره پس از صورت برای نشانه های جستجو
گناه.
"بنجامین راجرز ، آیا اشک این کتاب؟"
انکار.
یکی دیگر از مکث.
"جوزف هارپر ، شما کرده اید؟"
یکی دیگر از انکار.
uneasiness تام رشد بیشتر و بیشتر
شدید تحت آهسته از این شکنجه
محروم بودند.
استاد اسکن صفوف پسر --
در حالی که در نظر گرفته ، و سپس به تبدیل
دختران :
"لارنس امی؟"
تکان سر.
"میلر Gracie؟"
نشانه همان.
"سوزان هارپر ، آیا شما این کار؟"
یکی دیگر از منفی است.
دختر بعد بکی تاچر بود.
تام لرزان بود از سر تا پا با
هیجان و احساس ناامیدی
از موقعیت استفاده کنیم.
"ربکا تاچر" [تام انداخت سرش
چهره -- رنگ سفید آن با] ترور شد -- "شما بود
اشک -- هیچ ، من نگاه می کنی در برابر "دست او
گل رز در] درخواست -- "آیا شما این اشک آور
کتاب؟ "
شات فکر مثل رعد و برق را از طریق
مغز تام است.
او به پای خود شکلی ناگهانی ظهور و فریاد زد : -- "من انجام می شود
آن را! "
مدرسه در سرگشتگی در این خیره شد
حماقت باور نکردنی است.
تام ایستاده بود یک لحظه ، خود را برای جمع آوری
dismembered دانشکده ها و زمانی که او پا
به جلو به مجازات خود را به
تعجب ، قدردانی ، ستایش
که درخشید بر او از فقیر بکی است
چشم به نظر می رسید به اندازه کافی برای پرداخت صد
شلاق.
با الهام از شکوه و جلال از عمل خود ،
او بدون اعتراض در زمان بیشتر
سلاخی بی رحم است که حتی آقای Dobbins
تا کنون اجرا و همچنین دریافت
با بی تفاوتی از ظلم و ستم اضافه
دستور برای باقی می ماند دو ساعت بعد از مدرسه
باید برکنار شود -- برای او می دانست که می خواهند
صبر کنید تا برای او در خارج از اسارت خود را
، انجام شد و به حساب نمی زمان خسته کننده
از دست دادن ، یا.
تام رفت به رختخواب که برنامه ریزی شب
انتقام در برابر آلفرد معبد ، برای با
شرم و توبه بکی او گفته بود
همه ، خیانت خود را فراموش نمی ، اما
حتی اشتیاق برای انتقام به حال برای دادن
راه ، به زودی ، به pleasanter musings ، و او
خواب در گذشته با سقوط آخرین بکی است
کلمات طولانی dreamily در گوش او --
"تام ، چطور می شود به طوری نجیب!"
سی سی نثر ccprose audiobook ادبیات کتاب های صوتی کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها لینک دائم همزمان متن