Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل اول داستان فوق العاده
تام سویفت، که شده بود، به آرامی از طریق صفحات یک مجله، در
مطالب از آن او به نظر می رسید به شدت علاقه مند تبدیل برگ نهایی، ژولیده
ورق دوباره به نگاه خاص
نقشه و نقاشی، و پس از آن، آن زمان که قطراتش کتاب را در یک جدول قبل از او، با
سر و صدا بر خلاف که به آن ضربه نیست، گفت: "خوب، که قطعا یکی فوق العاده
داستان!
"چه چیزی در مورد، تام؟" رفیق بودن خود را خواسته، نیوتن ند.
"چیزی داخل بیس بال و یا یک زیر دریایی جدید است که می توان به تبدیل
بالون در کوتاه مدت متوجه "؟
"نه، شما - شما غیرعلمی بت پرست،" پاسخ داد: تام، با خنده در
ند. "گرچه است که گفت: نه چنین یک ماشین
اختراع شده نمی تواند. "
"من فکر می کنید - که اگر شما در دنباله آن، بازگشت:" ند، و گرم وجود دارد
تحسین در صدای او.
"همانطور که در داخل بیس بال، و یا خارج، که برای ماده، من به سختی معتقدم که من قادر
ارسال پایه سوم از پایه دوم، آن را بسیار طولانی است، از آنجایی که من به بازی رفت،
اقدام تام.
"من بیش از حد شلوغ شده است که در آن بالون جدید تثبیت کننده پدر به من ایده داد.
من کار بیش از حد سخت است، واقعیت that'sa. من نیاز به یک تعطیلات، و شاید خوب
بیس بال بازی ----
او ایستاد و نگاه مجله که عجله سیلی بود.
چیزی که او در آن خوانده بود، به نظر می رسید، به او مجذوب.
"من تعجب می کنم اگر آن را احتمالا می تواند درست باشد،" او رفت.
"مثل وحشی ترین رویای خواب-واکر حرفه ای برای تلفن های موبایل، و در عین حال، هنگامی که من
توقف فکر می کنم، آن را بسیار بدتر از برخی از چیزهایی که ما با از دست رفته نیست،
ند. "
"بگو، عشق پودینگ برنج! شما را به tacks برنج و اعتصاب
تعادل محاکمه؟ چه چیزی شما را از صحبت کردن، به هر حال؟
آیا این یک شوخی است؟ "
"شوخی" "بله. چیزی که شما فقط در این مجله به عنوان خوانده شده
که به نظر می رسد به شما هیجان زیادی ایجاد کند. "
"خب، ممکن است یک شوخی و در عین حال استاد به صورت جدی در مورد زیر، به نظر می رسد بسیار
آن، پاسخ داد: "تام. "این مسلما یک داستان فوق العاده است!"
"پس شما از.
بیا - "fillium 'لغامن است. باهم متصل کردن آن، و یا دیگری در حلقه های جدید و در قرار دهید
با نشان می دهد. من می خواهم بدانید که چه چیزی در حال انجام است.
چه استاد شما را از صحبت کردن؟
: "استاد، سپر Swyington." Swyington سپر؟ "و صدای ند را نشان داد
که حافظه خود را کمی مبهم بود. "بله. شما باید به او یاد داشته باشید.
او در کشتی بخار بود وقتی که من رفتم به پرو برای کمک به برادران، تیتوس حفاری بزرگ
تونل.
این پلاتر Waddington، و یا برخی از ابزار خود، یک بمب که در آن ممکن است کاهش یافته است
انجام شد برخی از آسیب، اما سپر استاد، که یک مسافر همکار بود، در راه خود را به
جنوب امریکا به دنبال شهر گم شده
Pelone، به آرامی برداشت بمب، کندن از فیوز، و ما از بد نجات داد
مجروح شدن، اگر مرگ است. و او به عنوان خنک آن را به عنوان یک بستنی
مخروط.
مطمئنا شما به یاد داشته باشید! "" Swyington سپر!
ند نیوتن، گفت: "آه، بله، در حال حاضر من او را به یاد داشته باشید.
"اما آنچه را که او با یک داستان شگفت انگیز انجام دهید؟
او نوشته است بیشتر در مورد شهر از دست رفته از Pelone؟
اگر او من بسیار شگفت انگیز است که هیچ چیز را نمی بینم. "
"وجود ندارد، موافقت کرد:" تام.
"اما این است که نیست،" و تام مجله را برداشت و leafed آن را به پیدا کردن
مقاله وی شده بود. پیشنهاد: بیایید یک نگاهی به آن، "ند.
"شما عمل می کنند که هر چند شما ممکن است حیاتی در آن علاقه مند است.
شاید شما فکر پیوستن به نیروهای با استاد دوباره، همانطور که شما هنگام
شما حفر تونل بزرگ است. "
"اوه، نه. من چنین هر گونه ایده، "تام گفت.
"من به اندازه کافی کار گذاشته در حال حاضر به حفظ در Shopton برای سال آینده است.
من هیچ مفهوم از رفتن به هر نقطه با سپر استاد.
عین حال نمی توانم از این تحت تاثیر قرار "، و داشتن مقاله در
مجله که به او مراجعه کرده، او آن را به دست باهم زندگی کردن خود را.
"چرا، آن را توسط سپر خود را بانگ زد:" ند.
"بله. اگر چه هیچ چیز قابل توجهی در آن وجود دارد، دیدن که او به طور مداوم
کمک مقاله در نشریات مختلف و یا کتاب نوشتن.
این داستان خود را به طوری شگفت انگیز است.
برای شما مشکل صرفه جویی در wading را از طریق بسیاری از جزئیات علمی، که من به شما می دانید
اهمیتی نمی دهند در مورد، من به شما که داستان در مورد بت عجیب و غریب از طلای جامد،
وزن پوند، و در نتیجه، از ارزش بزرگ است. "
"از طلا جامد به شما می گویند؟" مشتاقانه پرسید ند. "که در آن است.
رو در هوا بانکی خود را در حال حاضر، "تام خندید.
"به طور خلاصه برای شما - متوجه خلاصه، کلمه است که بسیار مناسب برای استفاده از من
بانک - استاد در مسیر یکی دیگر از شهر رفته و یا پنهان کردم.
این یکی، به نام که به نظر نمی رسد، در دره Copan هندوراس، و ----
"" Copan، قطع: "ند.
نام برخی از لاک الکل زدن به کف جدید برای تلفن های موبایل.
"خوب، آن است، هر چند که ممکن است، خندید:" تام.
Copan یک شهر است، در وزارت Copan، در نزدیکی مرز هندوراس
و گواتمالا فعال هستند. حقیقت من از این مقاله یاد گرفته است و نه
چون یاد جغرافیای من است. "
"من که قرار بود برای گفتن،" ند با لبخند اظهار داشت، "که شما از آن آینده و نه
قوی بر روی مسائل کتاب های مدرسه ای. "
آه، این همه سادگی نوشته شده وجود دارد، "و تام دست تکان داد نسبت به این مجله که در آن
ند به دنبال.
همانطور که خواهید دید، اگر مشکل شما را از طریق آن، تا من، Copan است، و یا شاید
، برای همه من می دانم، یکی از مراکز مهم تولیدی صنعتی مایان فولاد
تمدن هستند. "
"تولیدی صنعتی مایان فولاد چه خبر؟ پرسید:" ند. "شما من قصد دارم برای جذب کردن اطلاعات من
قیاسی جای روند excavative،، "او با خنده اضافه شده است.
تام خندید: "می بینم".
"خب، تولیدی صنعتی مایان فولاد اشاره به Mayas به مردم بومی از شبهجزیره.
Mayas به تمدن خاص خود را دارند، هزاران سال قبل،
سیستم تقویم خود را به طوری ---- درگیر شد. "
"در خرما ذهن هرگز،" دوباره قطع ند.
"پایین به tacks برنج. من مایل به گرفتن کلمه خود را برای آن است که
there'sa Copan دره در هندوراس.
اما آنچه را که دوست سپر خود را استاد برای انجام با آن؟ "
"این.
او در سراسر برخی از نسخه های خطی قدیمی یا سوابق سند باستان آمده، با اشاره به این
دره، و آنها را دولت، با توجه به این مقاله، او برای مجله نوشته شده،
که جایی در دره فوق العاده است
شهر، اثری از آن یافت شده در بیست تا چهل فوت زیر سطح زمین، در
که درختان بزرگ در حال رشد، نشان دادن که این شهر صدها پوشیده شده بود، اگر نه
هزاران سال پیش است. "
"اما کجا بت از طلا در آمده است؟" "من به آن، گفت:" تام.
"اگرچه، اگر سپر استاد راه خود، بت خواهد شد بیرون می آید به جای
آمدن شوید.
او می خواهد به آن را دریافت و آن را به دور از دره Copan، تام؟ "
"که در آن، ند.
این ارزش نه تنها از میزان طلای خالص است که در آن، بلکه به عنوان
قدیمی است. من تصور استاد بیشتر علاقه مند است
آن جنبه از آن را.
اما او یک داستان فوق العاده نوشته شده است، گفتن او اتفاق افتاده است در سراسر باستان
دستنوشتههای آرامگاه برخی از هندی های قدیمی که مومیایی او در یک سفر به کشف
مرکزی امریکا.
"سپس او را از مشکل او در کشف چگونه به حل کلیدی برای به حال می گوید
کد ترجمه، اما زمانی که او متوجه شد که یک داستان فوق العاده ای گشوده به او.
"این داستان با شهر مخفی انجام دهید، و می گوید تمدن باستان
کسانی که زندگی در دره Copan هزاران سال پیش.
مردم برگزار شد، این بت از طلا به بزرگترین گنج خود را، و آنها را برای قرار دادن
مرگ بسیاری از طوایف دیگر که به دنبال سرقت آن است. "
"صدای سوت حاکی از حیرت یا تحسین!" سوت کشید ند.
برخی از نخ است. اما آنچه سپر استاد رفتن به
در مورد آن؟ "" من نمی دانم نیست.
در این مقاله به نظر می رسد که با یک ایده از دانشمندان جالب و پژوهشی نوشته شود
جوامع، به طوری که آنها را برای انجام یک ماموریت جستجو افزایش است.
شاید در این زمان ممکن است این حزب برگزار شود - این مجله چند ماه
قدیمی است.
من مشغول ثبت اختراع تثبیت کننده من بوده است که من آن را نگه نمی دارد تا با جریان
ادبیات. آن را و آن را بخوانید! ند.
است که اگر شما را از طریق به من گفتن در مورد امور "، ند، بود که قبلا
کار کرده در بانک Shopton، به تازگی ساخته شده است مدیر کل مالی
منافع تام و پدرش.
دو مخترعان و مرد مثلا فقیر کسب و کار داشتند، اگر چه آنها انباشته شده بود
ثروت. "امور مالی خود را همه حق است،
تام گفت: "ند.
"من فقط شده بر روی کتاب ها، و من بعد از ارائه گزارش مفصلی.
زنگ تلفن زنگ زد و تام ساز را برداشت از میز است.
همانطور که او در راه معمول جواب داد و سپس در گوش یک لحظه، یک نگاه عجیب و غریب آمد
چهره اش.
"خوب، این واقعا فوق العاده است!" او در بخش اعظم همان شیوه ای به عنوان زمانی که بانگ زد:
خواندن مقاله در مورد بت به پایان رسید بود.
او اضافه کرد: "این قطعا یک تصادف عجیب و غریب،" صحبت کردن در کنار به ند در حالی که او
خود را هنوز هم به آنچه بود که از طریق سیم تلفن به او گفته گوش.