Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل نوزدهم.
جوانان در زمین در مقابل او خیره شد.
foliages آن در حال حاضر به قدرت و وحشت حجاب به نظر می رسید.
غافل از ماشین آلات از دستورات است که آغاز شده به اتهام او ، اگر چه از
گوشه و کنار چشمان او او را دیدم افسر ، که مانند یک پسر سوار بر اسب ، آمده نگاه
galloping ، تکان دادن کلاه خود.
ناگهان او احساس زور زدن و heaving در میان مردان است.
خط آرامی به جلو مانند یک دیوار سقوط افتاد ، و با نفس نفس زدن تشنج
که برای تشویق در نظر گرفته شده بود ، هنگ سفر خود را آغاز کرد.
جوانان و رانده شد و تکان برای یک لحظه قبل از او را درک جنبش در
همه ، اما به طور مستقیم او lunged جلو و شروع به اجرا.
او چشم خود را بر دور و برجسته از انبوه درختان که در آن او ثابت
این نتیجه رسیدند که دشمن شدند و به ملاقات کرد ، و او به سمت آن را به عنوان رسیدن به یک هدف زد.
او معتقد بودند در سراسر که آن را صرفا یک سوال از گرفتن بیش از ناخوشایند بود
مهم را در اسرع وقت ، و فرار او به شدت ، تا اگر برای یک قتل را دنبال.
چهره اش با استرس تلاش خود را سخت و تنگ تهیه شده است.
چشم او در تابش خیره کننده کم رنگ و پریده ثابت شد.
و با لباس خاکی و بی نظم ، قرمز و ملتهب ویژگی های خود را توسط surmounted
دستمال تیره رنگ با نقطه خود را از خون او طور افراطی نوسانی تفنگ و banging
accouterments ، او را بررسی کردند تا سرباز مجنون.
همانطور که هنگ وضع روانیش را از جایگاه خود را به یک فضای پاک جنگل ها و بیشه ها
قبل از آن بیدار است.
شعله زرد نسبت به آن از جهات بسیاری همگانی روندی.
جنگل ساخته شده اعتراض فوق العاده ای است. خط مستقیم را برای یک لحظه lurched.
سپس جناح راست چرخش رو به جلو ، آن را به نوبه خود توسط چپ پیشی گرفته شد.
پس از آن مرکز careered به جلو تا زمانی هنگ توده گوه ای شکل بود ،
اما یک لحظه بعد مخالفت بوته ها ، درختان ، و مکان های ناهموار در
زمین تقسیم فرماندهی و آن را به خوشه جدا پراکنده.
جوانان ، تردست ، ناخودآگاه در پیش بود.
چشمانش را هنوز نگه داشته توجه داشته باشید از انبوه درختان.
از همه جا در نزدیکی آن ، دارای تعصب قبیلهای فریاد زدن دشمن شنیده میشد.
شعله های آتش کمی از تفنگ همگانی روندی از آن قرار دارد.
آواز گلوله ها در هوا بود و پوسته snarled در میان درخت و تاپس.
یکی به طور مستقیم به وسط از یک گروه hurrying سقوط و منفجر شد در زرشکی
خشم.
تماشایی یک لحظه از یک مرد وجود دارد ، تقریبا بیش از آن ، پرتاب کردن دست خود را به
سپر چشمان او. مرد دیگر ، مشت گلوله ، سقوط در
چیز عجیب و غریب agonies.
هنگ سمت چپ دنباله منسجم از بدن.
آنها را به یک فضای واضح تر تصویب کرده بود. اثر مانند وحی در
ظاهر جدید از چشم انداز است.
برخی از مردان کار دیوانه وار در یک باتری ساده به آنها ، و پیاده نظام مخالف است
خطوط توسط دیوارهای خاکستری و حاشیه از دود تعریف شد.
به جوانان به نظر می رسید که او همه چیز را دیدم.
هر تیغه علف سبز درشت و روشن بود.
او تصور می کردند که او از هر تغییر در بخار شفاف و نازک ، که آگاه بود
idly در ورق های شناور. تنه قهوه ای یا خاکستری درختان
نشان داد هر زبری سطوح خود.
و مردان از هنگ ، با آنها چشم شروع و چهره عرق کردن ، در حال اجرا
دیوانه وار ، و یا در حال سقوط ، به عنوان اگر پرتاب سراسیمه ، عجیب و غریب ، تا اجساد را نشانه رفته -- تمام شد
درک.
ذهن او در زمان برداشت مکانیکی اما قاطع ، به طوری که پس از آن همه چیز
و تصویر را به او توضیح داده شد ، صرفه جویی به همین دلیل خود او وجود دارد.
اما دیوانگی ساخته شده از این عجله خشمگین وجود دارد.
مردان ، از تبادل نظر به جلو insanely ، به cheerings ، moblike و وحشیانه پشت سر هم بود ،
اما در کلید های عجیب و غریب است که می تواند ادم کودن و پیرو فلسفه رواقیون را بیدار شدت تنظیم میشود.
این شور و شوق از جا در رفته است که به نظر می رسید ، می شود از چک کردن خود ناتوان
قبل از گرانیت و برنج.
هذیان وجود دارد که با یاس و مرگ مواجه شد ، و بی پروا و
به شانس کور. این غیبت موقت اما متعالی است
خودخواهی.
و چون آن را از این نظم بود ، شاید ، دلیل بود که چرا جوانان تعجب ،
پس از آن ، چه دلایلی که او می توانست که در آنجا به حال.
در حال حاضر سرعت زور زدن می خوردند تا انرژی از مردان است.
همانطور که اگر با توافق ، رهبران شروع به کند کردن سرعت خود را.
volleys نسبت به خود داشته اثر ظاهری windlike.
هنگ snorted و منفجر. در میان برخی از درختان بی حال شروع به لکنت زبان پیدا کردن
و دریغ.
مردان ، خیره بدقت شروع به انتظار برای برخی از دیوارهای دور از دود به
حرکت کند و فاش به آنها صحنه.
از آنجا که بسیاری از قدرت خود و نفس خود را از بین رفته بود ، آنها را به بازگشت
احتیاط. آنها مردان تبدیل شده بودند دوباره.
جوانان اعتقاد مبهم است که او مایل اجرا کرده بود ، و او در راه فکر ، که
او در حال حاضر در برخی از سرزمین های جدید و ناشناخته بود.
لحظه هنگ متوقف پیش آن اهن و تلپ کردن اعتراض از تفنگ شد
غرش steadied. حاشیه های طولانی و دقیق از دود پخش
خارج.
از بالای یک تپه کوچک آمد belchings سطح شعله زرد باعث
بر خلاف انسانیت و شئون بشری سوت زدن در هوا.
مردان ، متوقف شده ، فرصتی برای دیدن برخی از رفقای خود را رها با ناله
و shrieks. چند دراز زیر پا ، و یا ندبه.
و حالا برای یک لحظه مردان ایستادند ، شل کردن آنها تفنگ در دست دارند ، و تماشا
رفته رفته کوچک شدن هنگ. آنها ظاهر ژولیده و احمقانه است.
این نمایش به نظر می رسید آنها را فلج ، غلبه بر آنها با شیفتگی کشنده.
woodenly آنها در مناظر خیره شد ، و کاهش چشم خود را ، نگاه از چهره به
مواجه خواهند شد.
این مکث عجیب و غریب ، و یک سکوت عجیب و غریب بود.
پس از آن ، در بالا برای تلفن های موبایل از اغتشاش خارج ، به وجود آمد سر و صدا از
ستوان.
او به طور ناگهانی strode چهارم ، ویژگی های کودکانه اش سیاه و سفید را با خشم.
"بیا ، یه احمق!" bellowed او. "بیا!
یه نه اینجا بمانید.
یه باید. "وی گفت ، اما بیشتر از آن نمی تواند
قابل درک باشد. او آغاز شده به سرعت به جلو ، با سر خود را
تبدیل نسبت به مردان دارد.
"در تاریخ آمده ، او فریاد می زدند. مرد خیره با خالی و نادان مانند
چشم در او. او برای متوقف کردن و جابجایی خود را موظف شد
مرحله انجام شد.
او سپس با بازگشت خود را به دشمن و لعنت غول پیکر را به در ایستاده بود
چهره مردان. بدن او از وزن و نیروی ارتعاش
imprecations او.
و او می تواند سوگند را با تسهیلات از قبل از ازدواج که رشته مهره رشته.
دوست جوانان را تحریک می شود.
Lurching به طور ناگهانی به جلو و با انداختن به زانو او ، او را از کار اخراج شات عصبانی
جنگل مداوم. این اقدام به بیدار مردان شده است.
آنها نشسته اند هیچ گوسفند و بیشتر شبیه است.
آنها به نظر می رسید به طور ناگهانی به آنها را از سلاح های خود را را اندیشه کردن ، و در یک بار شروع
شلیک. Belabored توسط ماموران اداره خود ، آنها شروع به
حرکت رو به جلو.
هنگ ، درگیر مثل سبد خرید که در گل و درهم و برهم کردن ، نابرابر آغاز شده با
بسیاری از تکان و پرشهای.
مردان متوقف شد در حال حاضر در هر قدم چند را به آتش و بار ، و در این روش نقل مکان کرد به آرامی
از درختان به درختان.
مخالفان در شعله ور در مقابل آنها بزرگ شد با به پیشروی های خود تا زمانی که به نظر می رسید که همه
راه رو به جلو توسط زبان های نازک جهش منع شدند ، و خاموش را به سمت راست
تظاهرات شوم گاهی اوقات می تواند dimly تشخیص می باشد.
دود به تازگی تولید شده در ابرها گیج کننده است که ساخته شده بسیار دشوار را برای
هنگ ادامه با هوش.
همانطور که او از طریق هر یک از توده پیچش یا حلقه زنی گذشت جوانان تعجب چه او را در مقابله با
دورتر جانبی.
دستور دردناکی به جلو تا یک فضای باز interposed بین آنها و رفت
کم رنگ و پریده خطوط.
در اینجا ، خیزان و cowering در پشت برخی از درختان ، مردان چسبیده با یاس و نومیدی ، به عنوان
در صورتی که توسط یک موج تهدید قرار می گیرد. آنها نگاه چشمان وحشی و خیره ، و به عنوان اگر در شگفت زده
این اختلال خشمگین بودند هم زده است.
در این طوفان بیان طعنه امیز از اهمیت آنها وجود دارد.
چهره مردان نشان داد ، بیش از حد ، عدم احساس خاصی از مسئولیت برای
قرار نگرفته است.
این بود که اگر آنها رانده شده بود. این حیوان مسلط عدم به بود
به یاد داشته باشید در لحظات عالی علل قهری و از سطحی مختلف
کیفیت.
کل امر غیر قابل درک به بسیاری از آنها به نظر می رسید.
همانطور که در نتیجه آنها را متوقف ستوان دوباره شروع به زیر اقدام نمایید profanely.
صرف نظر از تهدید کینه جو از گلوله ، رفت coaxing ، به صورت سرزنش کردن ،
و bedamning.
لب هایش را ، که به عادت در یک منحنی نرم و کودکانه بود ، در حال حاضر writhed به
contortions نامقدس. او تمام خدایان ممکن سوگند یاد.
هنگامی که او را به جوانان توسط بازو برداشت.
در تاریخ آمده ، یه ادمکله خر! "او roared. "بیا!
همه ما می خواهیم کشته دستگاه گوارش اگر ما اینجا بمانید. ما on'y کردم 'T که در سراسر زیادی است.
'سپس -- باقی مانده از این ایده خود را در در مه آبی لعنت ناپدید شده است.
جوانان کشیده جلو بازویش. «صلیب وجود دارد؟"
دهان او در تردید و ترس puckered شد.
"بدیهی است. زیادی هفتم متقابل بذله گویی!
ما نمی توانیم اینجا بمانید ، فریاد زد : "ستوان.
او poked نزدیک صورت خود را به جوانان و دست بانداژ او دست تکان دادند.
"بیا!" در حال حاضر او با او دست و پنجه نرم ، اگر برای
کشتی تقلا.
این بود که اگر او تصمیم به کشیدن جوانان گوش به حمله.
خصوصی احساس خشم ناگهانی توصیف ناپذیر در برابر افسر او.
او wrenched بشدت تکان داد او را خاموش.
"بیایید بر خود ، و سپس ،" فریاد زد. چالش تلخ را در صدای او وجود دارد.
آنها با هم پایین جلوی هنگ galloped است.
دوستان بعد از آنها درهم است.
در مقابل رنگ سه مرد شروع به فریاد زدن : "بیا! بیا! "
آنها رقصید و gyrated مانند وحشی شکنجه.
پرچم ، مطیع به این درخواست ها ، bended پر زرق و برق خود را شکل و سمت آنها را جاروب.
مردان در دو دلی برای یک لحظه wavered ، و سپس با فریاد بلند ، ماتمزده
هنگ ویران رسید رو به جلو و شروع به سفر جدید خود را.
در طول میدان رفت و جرم scurrying است.
تعداد انگشت شماری از مردان هایش را به چهره دشمن بود.
به سوی آن را فورا به شکلی ناگهانی ظهور زبان زرد.
مقدار گسترده ای از دود آبی آویزان قبل از آنها.
banging توانا ساخته شده گوش بی ارزش است. جوانان زد مثل مرد دیوانه برای رسیدن به
جنگل قبل از گلوله می تواند او را کشف کنید.
او ducked سر پایین او ، مانند یک بازیکن فوتبال است.
با عجله او چشمان او تقریبا بسته شده و صحنه تاری وحشی بود.
بزاق ضربان دار در گوشه دهان او ایستادند.
در درون او ، او خود را به جلو پرتاب ، عشق متولد شد ، نومیدی علاقه برای
این پرچم بود که در نزدیکی او.
ایجاد زیبایی و اسیب ناپذیری بود.
این الهه ، تابشی ، که bended فرم خود را با ژست آمرانه به او بود.
یک زن ، قرمز و سفید ، نفرت و دوست داشتنی ، که او را با صدای به نام بود
امید او. از آنجا که هیچ آسیبی می تواند به آن برسد او عطا
آن را با قدرت.
او نگه داشته نزدیک ، تا اگر از آن می تواند یک محافظ جان ، و فریاد التماس کنان رفت و از او
ذهن داشته باشند.
در تقلا دیوانه او آگاه بود که گروهبان رنگ flinched به طور ناگهانی ، که اگر
اصابت چماق زدن. او به خطر افتاد ، و پس از آن شد حرکت ،
جز او زانو لرزش.
او بهار و کلاچ در قطب جنوب ساخته شده است. در همین لحظه دوستان او آن را برداشت
از طرف دیگر است.
آنها در آن *** ، تنومند و خشمگین ، اما گروهبان رنگ مرده بود ، و جسد
اعتماد خود را رها نمی کند. برای یک لحظه برخورد شوم وجود دارد.
مرد مرده ، نوسانی با پشت bended ، به نظر می رسید به obstinately عمل کشیدن ، در
راه مضحک و افتضاح است ، برای در اختیار داشتن پرچم.
گذشته در یک لحظه از زمان بود.
آنها wrenched پرچم خشمگینانه از مرد مرده ، و آنها تبدیل دوباره ،
جسد رو به جلو با سر تعظیمی اثر گذار است.
یکی از بازو چرخش بالا ، و از طرف منحنی با اعتراض های سنگین در دوست سقوط کرد
unheeding شانه.
فصل XX.
هنگامی که دو جوان تبدیل شده با پرچم آنها را دیدم که بسیاری از هنگ
دور فروپاشید ، و باقی مانده نژند بود به آرامی به عقب.
مردان ، داشتن خود را در مد پرتابه پرتاب ، در حال حاضر صرف کرده بود
نیروهای خود را.
آنها به آرامی ، با چهره های خود عقب نشینی هنوز هم به سمت جنگل spluttering ، و
تفنگ های گرم خود را هنوز هم به DIN پاسخ. چند مأمور بودند دستور دادن ، خود را
صدای جیغ کوک.
"در جهنم یه goin'؟ "ستوان این تقاضا را در فریاد زدن طعنه آمیز بود.
و یک افسر قرمز ریشو ، که صدای برنج سه گانه به سادگی می تواند شنیده بود ،
فرمان : "شوت به' EM!
شوت به 'EM ، Gawd لعنتی روح خود را" غوغا screeches وجود دارد ، که در آن
مردان را به انجام کارهای غیر ممکن است متناقض و دستور داده شد.
جوانان و دوست او بود دست بیقه شدن با کوچک بر روی پرچم است.
آن T به '!" "نه ، اجازه دهید آن را حفظ کنم!"
هر یک با در اختیار داشتن دیگر از آن احساس رضایت ، اما هر احساس ملزم به
اعلام پیشنهاد به حمل علامت ، تمایل خود را به بیشتر خود را در معرض خطر.
جوانان تقریبا تحت فشار قرار دادند دوست خود را دور است.
هنگ سقوط برگشت به درختان بی عاطفه. آن را متوقف وجود دارد برای یک لحظه به رنگ یا نور درخشان در
برخی از فرم های تاریک که به سرقت بر مسیر خود را آغاز کرده بود.
در حال حاضر آن را از سر گرفت راهپیمایی خود را باز ، که انحنا در میان تنه درخت.
در آن زمان هنگ تخلیه شده دوباره رسیده بود و اولین فضای باز بودند
دریافت یک آتش سوزی سریع و بی رحم.
به نظر می رسید به اوباش در مورد آنها وجود دارد. بخش بیشتری از مردان ، دلسرد ،
روح خود را پوشیده شده توسط آشفتگی ، عمل به عنوان اگر حیرت زده کرد.
آنها پذیرفت عصبانی از گلوله با سر تعظیمی و خسته.
این هدف به تلاش علیه دیوار بود.
عدم استفاده از خمیر خود را در برابر گرانیت شد.
و از این آگاهی است که آنها را به تسخیر چیزی که شکست ناپذیر تلاش کرده بودند
به نظر می رسید به بوجود می آیند احساس که آنها خیانت شده است وجود دارد.
آنها با خم ابرو glowered ، خطرناک ، بر اساس برخی از افسران ،
به خصوص پس از قرمز یکی ریشو با صدای برنج سه گانه است.
با این حال ، عقب هنگ با مردان ، که همچنان به شلیک حاشیه بود
irritably در دشمنان پیشبرد. آنها به نظر می رسید برای هر مشکل را حل و فصل شده است.
ستوان جوانی بود شاید مرد گذشته در توده بی نظم است.
فراموش شده خود را برای بازگشت به سوی دشمن بود. او در بازو به ضرب گلوله کشته شده بود.
آویزان راست و سفت و سخت است.
گاهی اوقات او را بس آن را به یاد داشته باشید و در مورد سوگند با تأکید بر
ژست فراگیر. درد ضرب سبب او را قسم می خورم
با قدرت باور نکردنی.
جوانان همراه با لغزش ، پا نامشخص رفت.
وی به بطرف عقب مراقب چشم نگه داشته است. ریاضت اخم و خشم بر
چهره اش.
او از انتقام خوب بر افسر که به او مراجعه کرده بود و فکر کرده بود او
همراهان به عنوان راننده قاطر. اما او را دیدم که آن نمی تواند آمد.
رویاهای خود را هنگامی که رانندگان قاطر ، به سرعت رو به کاهش بود ، wavered و شکست روبرو شده بود
در پاکسازی کمی تردید ، و سپس به حال عقب کشیدم.
و در حال حاضر عقب نشینی از رانندگان قاطر مارس از شرم به او بود.
زل زل نگاه کردن خنجر تیزی از بدون چهره سیاه خود را به سمت دشمن برگزار شد ،
اما بیشتر او نفرت بر انسان ، که او را نمی دانستند پرچ شده بود ، او را به نام به حال
راننده قاطر.
وقتی که او می دانست که او و رفقای خود را به انجام هر کاری در راه موفقیت شکست خورده بود
که ممکن است از چنگال کمی از یک نوع پشیمانی بر افسر ، جوانان به ارمغان بیاورد
اجازه خشم بافل او دارای.
این افسر سرد پس از یک بنای تاریخی ، که کاهش یافته است epithets unconcernedly
، او فکر می شود بهتری به عنوان یک مرد مرده.
بنابراین شدید او فکر می کنم که او می تواند حق محرمانه به دست انداختن و متلک گفتن را در اختیار هرگز
به راستی به پاسخ. او نامه های قرمز از کنجکاو در تصویر بود
انتقام.
"ما رانندگان قاطر ، ما؟" و اکنون او مجبور شد آنها را پرتاب
دور. او در حال حاضر قلب خود را در عبا پیچیده
غرور خود را نگه داشته و پرچم سیخ شده است.
او harangued همنوعان خود ، هل دادن در مقابل سینه خود را با دست آزاد خود است.
به کسانی که او می دانست و او به تجدید نظر در حکم کوره در رفته ، از beseeching آنها را با نام.
بین او و ستوان ، سرزنش و نزدیک به از دست دادن ذهن خود را با خشم ،
یک مشارکت و برابری ظریف احساس وجود دارد بود.
آنها یکدیگر را در تمامی شیوه های خشن ، زوزه تظاهرات پشتیبانی می کند.
اما هنگ بود یک ماشین پایین می دوند. دو مرد babbled در یک چیز forceless است.
سربازان قلب به آرامی پیش بروید که به طور پیوسته در برطرف خود را متزلزل شد
توسط یک دانش که رفقا سرخوردن با سرعت به خطوط.
این سخت بود به شهرت هنگامی که دیگران فکر از پوست بودند فکر می کنم.
مرد زخمی گریه در این سفر سیاه باقی مانده بودند.
حاشیه های دود و شعله های آتش blustered همیشه.
جوانان ، مشابه یک بار از طریق یک شکاف ناگهانی در ابر ، شاهد توده قهوه ای
نیروهای نظامی ، در هم آمیخته شده و بزرگ شده تا زمانی که به نظر می رسد می شود هزاران نفر.
پرچم شدید ، رنگی فلش قبل از دیدگاه های خود را است.
بلافاصله ، تا اگر نشاط بخشی از دود prearranged شده بود ، کشف
نیروهای خود را به فریاد زدن rasping ، پشت سر هم ، و صد شعله های آتش jetted به سوی عقب نشینی
باند.
ابر خاکستری نورد دوباره به عنوان هنگ interposed سرسختانه پاسخ داد.
جوانان بستگی دارد مجددا بر او گوش سوء استفاده بود که لرزش
وز وز از غوغا از تفنگ ها و yells.
راه ابدی به نظر می رسید.
در مردان تیره و ابر آلود کدورت panicstricken با فکر شد که
هنگ مسیر خود را از دست داده بود ، و اقدام در یک مسیر خطر ناک بود.
هنگامی که مردان که در راس این حرکت به وحشی بدل شده بود و آمدند با عقب راندن خود را در برابر
رفقا ، جیغ که آنها پس از از نقاط کردند و آن را از کار اخراج
در نظر گرفته به سمت خطوط خود را.
در این فریاد ترس های هیستریک و بی میلی نیروهای خود درآورد.
یک سرباز ، که پیش از بلند پروازانه شده بود به هنگ را به عاقلانه
باند کمی که با آرامش به ادامه در میان بزرگ ظاهر می شود مشکلات ، به طور ناگهانی
غرق کردن و چهره اش را در آغوش خود را با هوا از رکوع به عذاب به خاک سپرده شد.
از دیگر زاری تیز پر را با اشارات بی حرمتی کردن به یک ژنرال رنگ است.
مردان فرار اینطرفی و انطرف تر ، به دنبال با چشم خود جاده فرار است.
با نظم بی سر و صدا ، به صورتی که توسط برنامه کنترل ، گلوله را به مردان buffed.
جوانان stolidly به میان از اوباش راه رفته است ، و با پرچم خود را در دست او
زمان ایستاده که اگر او انتظار می رود تلاش او را به زمین فشار.
او ناخودآگاه نگرش حامل رنگ در مبارزه را به عهده گرفت
قبل از روز است. دست او بیش از پیشانی خود را به تصویب رساند که
لرزید.
نفس او نمی آمد آزادانه. او در طول این انتظار های کوچک خفگی شد
بحران. دوستش به او آمد.
"خب ، هنری ، من حدس می زنم این خوب است -- جان"
"اوه ، خفه شو ، شما سر در گم! احمق" پاسخ داد : جوانان ، و او نمی توانست نگاه دیگر.
افسران سخت مانند سیاستمداران ، به ضرب و شتم جرم را به یک دایره مناسب به صورت
menaces. زمین ناهموار و پاره شده است.
مردان به افسردگی فر شده و نصب شده خود را به صورت چسبیده در پشت هر آنچه که
خنثی کردن یک گلوله.
جوانان با تعجب مبهم که ستوان mutely با او ایستاده بود اشاره کرد
پاها از هم دور و شمشیر خود را در نحوه یک عصا برگزار شد.
جوانان تعجب آنچه به ارگان های آوازی خود را که او بیشتر لعنت اتفاق افتاده بود.
چیز غریبی در این مکث قصد کمی از ستوان وجود دارد.
او مانند یک شخص ساده و معصوم که داشتن گریه پر کردن آن ، چشم ها و رفع آن را بالا می برد پس از بود
اسباب بازی دور.
او در این تفکر کاملا اشغال شده بود ، و نرم در زیر لب خود quivered
زمزمه کلمات. برخی از دود تنبل و نادان به آرامی فر.
مردان ، از مخفی بودن از گلوله ، منتظر نگرانی برای آن را برداشته و فاش
مخمصه هنگ.
صفوف سکوت ناگهان با صدای مشتاق از ستوان جوان هیجان زده شدند
bawling : "آنها می آیند! راست بر روی ما ، b'Gawd! "
کلمات بیشتر او در غرش رعد ستمکاران از تفنگ مردان از دست داده بودند.
چشم جوانان را فورا در جهت نشان داده شده توسط بیدار شده بود ، مبدل و
آشفته ستوان ، و او کدورت از خیانت دیده بود و آشکار سازی یک بدن
سربازان دشمن.
آنها آنقدر نزدیک است که او می تواند ویژگی های آنها را ببینید.
به رسمیت شناختن وجود دارد که او در انواع چهره نگاه.
او با شگفتی کم نور به درک که یونیفورم آنها و نه در اثر گی ،
خاکستری روشن ، لهجه با مواجه درخشان و رنگی است.
بیش از حد ، لباس های جدید به نظر می رسید.
این نیروها ظاهرا رفتن به جلو با احتیاط ، تفنگ خود را برگزار شد ، در
آمادگی ، هنگامی که ستوان جوان آنها و حرکت آنها کشف کرده بود شده بود
قطع شده توسط رگبار از هنگ آبی.
از نگاه اجمالی لحظه ای ، آن را مشتق شده بود که آنها از نزدیکی بی اطلاع بوده است
از دشمنان های تیره مناسب خود و یا مسیر اشتباه بود.
تقریبا بلافاصله ، آنها کاملا از دید جوانان دود از بسته شدند
تفنگ پر انرژی از همراهانش.
او تیره و تار دید خود را برای یادگیری انجام رگبار ، اما دود
آویزان قبل از او. دو جسد سربازان مبادله ضربات در
شیوه ای از یک جفت از بوکسورهای.
عصبانی شلیک سریع به جلو و عقب رفت. مردان به رنگ آبی قصد با شد
ناامیدی از شرایط خود را ضبط کردند و پس از انتقام در نزدیک به حال
محدوده می شود.
رعد و برق آنها دارای عقاید با صدای بلند و شجاع است. انحنا مقابل آنها bristled با چشمک می زند
و مکان resounded با طنین ناقوس ها از ramrods خود.
جوانان ducked و dodged برای یک زمان و به چند نمایش رضایتبخش.
دشمن. به نظر می رسد بسیاری از آنها و آنها وجود دارد
شد پاسخ سریع.
آنها به نظر می رسید در حال حرکت به سمت هنگ آبی ، گام به گام است.
او خود را بر روی زمین نشسته gloomily با پرچم خود را در بین زانوهای او.
همانطور که وی اشاره کرد که خلق و خوی شریر ، wolflike از رفقای خود او تا به حال فکر شیرین است که اگر
دشمن در مورد بلع جارو هنگ به عنوان یک زندانی بزرگ ، آن را
می تواند حداقل دلداری از پایین رفتن با موی جلو.
اما ضربات آنتاگونیست شروع به رشد ضعیف تر است.
کمتر گلوله پاره پاره هوا ، و در نهایت ، هنگامی که مردان slackened به یاد بگیرند
مبارزه ، آنها می توانند تنها تاریک ، دود شناور را ببینید.
هنگ دراز هنوز و gazed.
در حال حاضر برخی از هوی و هوس شانس به تاری pestering آمد ، و شروع به سیم پیچ
به شدت دور. مردان شاهد یک زمین خالی از رزمندگان.
آن شده اند که مرحله خالی اگر آن را برای اجساد چند که وضع انداخته نمی شد
و به شکل فوق العاده بر سطح چمنزار پیچ خورده است.
در نگاه این تابلو ، بسیاری از مردان به رنگ آبی شکلی ناگهانی ظهور از پشت سر را پوشش می دهد خود را و
رقص بی حاصل از شادی. چشمان خود را سوزانده و تشویق خشن
رفعت از لبان خشک خود را شکست.
به نظر می رسد به آنها که رویدادهای سعی داشتند ثابت کنند که آنها را آغاز کرده بود
ناتوان.
این جنگ کمی آشکارا تلاش برای نشان دادن که مردان
نمی تواند مبارزه با خوبی.
هنگامی که در آستانه تسلیم در برابر این نظرات ، دوئل کوچک آنها را به حال نشان داد
که نسبت به غیر ممکن نیست ، و توسط آن آنها خودشان بر revenged بود
سوء ظن خود و بر دشمن.
انگیزه از شور و شوق تیرز شد دوباره. آنها در مورد آنها با به نظر می رسد از gazed
uplifted غرور ، احساس اعتماد در سلاح شوم ، همیشه با اعتماد به نفس خود را در
دست.
و آنها مرد بودند.
فصل بیست و یکم.
در حال حاضر آنها می دانستند که هیچ شلیک آنها را تهدید.
مشاهده تمام راه به نظر می رسید یک بار دیگر باز به آنها. خطوط آبی رنگ گرد و خاکی از دوستان خود
فاش در یک مسیر کوتاه.
در فاصله بسیاری از صداهای عظیم وجود دارد ، اما در تمام این بخش از میدان
سکون ناگهانی وجود دارد. آنها درک است که آنها آزاد بودند.
گروه تهی کشید نفس طولانی امداد و خود را به یک دسته به جمع آوری
کامل سفر آن. در این طول آخرین سفر مردان
شروع به نشان دادن احساسات عجیب و غریب است.
آنها با ترس عصبی عجولانه. برخی بر این که تاریک و unfaltering شده است
grimmest لحظه در حال حاضر می تواند اضطراب ساخته شده است که آنها را از کوره در رفته ، پنهان نیست.
این شاید به این که آنها مخوف در راه ناچیز پس از کشته
زمان مرگ نظامی مناسب منتقل می شود.
یا ، شاید ، فکر کردند که این امر می تواند خیلی طعنه امیز در پورتال از کشته
ایمنی. با عقب مانده به نظر می رسد آنها از اغتشاش ،
عجله.
از آنجا که خطوط خود را با نزدیک شدن برخی از طعنه زدن وجود دارد در بخشی از یک نمایش گذاشته
بد قیافه و هنگ bronzed که دراز به استراحت در سایه ای از درختان.
پرسش به آنها wafted شدند.
"از کجا TH' جهنم یه بوده است؟ "" یه ایید 'پشت FER انجام گرفت؟"
"چرا یه باقی نمی ماند وجود دارد؟" "گرم بود وجود دارد ، سانی؟"
خانه "Goin' در حال حاضر ، پسر؟ "
یکی در تقلید taunting فریاد زد : "آه ، مادر ، بیا سریع یک نگاهی به sojers TH'! "
هیچ پاسخ از هنگ کبود و ضرب و شتم وجود دارد ، صرفه جویی است که یک مرد ساخته شده
پخش چالش به دعوا مشت و افسر قرمز ریشو راه می رفت و نه نزدیک و
در سبک ادم دعوایی و پر هیاهو و غره بزرگ در یک کاپیتان قد بلند در هنگ دیگر glared.
اما ستوان سرکوب مردی که خواستار مبارزه با مشت ، و کاپیتان قد بلند ،
گرگرفتگی در هیاهو کمی از یکی از ریش قرمز ، نگاه بدقت موظف شد
در برخی از درختان است.
گوشت مناقصه جوانان عمیقا با این سخنان بود stung.
از زیر ابرو کاهش خود را ، او را با نفرت در mockers glowered.
او بر انتقام چند مدیتیت است.
در این حال ، بسیاری از در هنگ سر خود را در مد جنایی آویزان ، به طوری که آمد
به تصویب است که مردان با سنگینی ناگهانی trudged ، تا اگر آنها بر خود را با مته سوراخ
شانه bended تابوت افتخار آنها.
و ستوان جوان ، recollecting خود ، شروع به غرغر کردن ملایم در رنگ مشکی
لعنت.
آنها تبدیل زمانی که آنها در موقعیت های قدیمی خود را وارد به احترام به زمین بیش از که
آنها تا به حال عنوان شده است. جوانان در این تفکر بود smitten
با یک شگفتی بزرگ است.
او کشف کرد که فاصله ها ، در مقایسه با measurings درخشان
ذهن خود را ، بی اهمیت و مسخره بودند. درختان بی عاطفه ، که در آن خیلی گرفته بود
مکان ، فوق العاده نزدیک به نظر می رسید.
زمان ، بیش از حد ، در حال حاضر که او را منعکس ، او را دیدم به کوتاه.
او در تعدادی از احساسات و وقایع را به چنین شلوغ شده بود تعجب
کمی فاصله.
افکار مانند جن یا پری باید همه چیز را اغراق آمیز و بزرگ شده ، او گفت.
این به نظر می رسید ، پس از آن ، که عدالت تلخ در سخنرانی ها از بی ثمر بود و
bronzed جانبازان.
او یک نگاه تحقیر همنوعان خود را که strewed زمین محجبه ، خفگی
با گرد و غبار ، قرمز از تعریق ، مبهم چشم ، ژولیده.
آنها در محیط های اغذیه فروشی خود را gulping شدید ، به زور گرفتن هر کرم آب از آنها ، و
آنها در ویژگی های متورم و آبکی با آستین کت و مجموعه ای از جلا
چمن.
با این حال ، به جوانان شادی های قابل توجهی را در غرق در افکار بر او بود
اجراهای در طول اتهام.
او زمان بسیار کمی قبلا که در آن به خود قدردانی را داشته ، به طوری که وجود دارد
در حال حاضر رضایت زیادی را در بی سر و صدا از اعمال خود فکر.
او به یاد می آورد بیت رنگ که در تب و تاب خود را مهر کرده بود ناگهان بر
درگیر خود حواس.
همانطور که هنگ دراز heaving از exertions داغ آن افسر که آنها را به نام به حال به عنوان
رانندگان قاطر آمد galloping در امتداد خط. او کلاه خود را از دست داده بود.
tousled او مو به طور افراطی جریان ، و چهره اش را با رنجش و خشم و تاریک بود.
خلق و خوی او با سلاست بیشتر راه را که او در آن موفق نشان داده
اسب خود.
او *** و وحشیانه را در جلوگیری کردن از خود را wrenched ، متوقف کردن حیوان به سختی تنفس
با کشش خشمگین در نزدیکی سرهنگ هنگ است.
او بلافاصله در سرکوفت میزند که unbidden به گوش مردان منفجر شد.
آنها ناگهان هشدار است ، همیشه کنجکاو در مورد کلمات سیاه و سفید بین افسران.
"اوه ، رعد و برق ، MacChesnay افتضاح گاو شما از این چیز ساخته شده!" را آغاز کرد
افسر.
او تلاش تن کم ، اما خشم او باعث بعضی از مردان به یادگیری
حس از کلمات او. "افتضاح افتضاحی شما ساخته شده!
خداوند ، انسان ، شما را متوقف حدود یک صد فوت این طرف یک موفقیت بسیار زیبا!
اگر مردان خود را رفته بود یک صد فوت دورتر شما را که به اتهام بزرگ ساخته شده ، بلکه به عنوان
-- چه بسیاری از واسط سنج گل شما رو به هر حال "!
مردان ، گوش دادن با نفس bated ، در حال حاضر از چشمان کنجکاو خود را بر سرهنگ تبدیل شده است.
آنها علاقه ادم کثیف و بی سر و پا در این امر داشتند.
سرهنگ به راست فرم خود قرار داده و یک دست به جلو در سخن آرا دیده شد
مد. او به تن هوایی آسیب دیده ، مثل آن بود که
شماس از سرقت شده بود متهم کرده است.
مردان wiggling را در شور و شعف هیجان شد.
اما به شیوه ای ناگهانی سرهنگ تغییر از شماس که از یک
فرانسوی.
او ، شانه خود. "آه ، خوب ، به طور کلی ، ما تا آنجا که ما رفت
می تواند او گفت : "آرامش. "تا آنجا که شما می توانید از؟
آیا خود شما ، b'Gawd؟ "snorted دیگر.
"خوب ، که نه چندان دور ، بود؟" او ، با یک نگاه از اهانت سرد به ارسال
چشم دیگر. "نه چندان دور ، من فکر می کنم.
شما را به انحراف به نفع از Whiterside در نظر گرفته شده بود.
چقدر خوب شما موفق گوش خود شما در حال حاضر می تواند به شما بگوید. "
او چرخ اسب خود سوار stiffly دور.
سرهنگ ، bidden به شنیدن صداهای نامطلوب از تعامل در جنگل
سمت چپ ، در damnations مبهم آغاز شد.
ستوان ، که با هوا از خشم ناتوان به مصاحبه گوش بود ،
به طور ناگهانی در شرکت ها و زنگ های بی واهمه سخن گفت.
"من اهمیتی نمی دهند چه یک مرد است -- که آیا او به طور کلی و یا چه -- اگر او می گوید : پسر هفتم
قرار نیست یک مبارزه خوب he'sa احمق لعنت وجود دارد. "
ستوان ، سرهنگ را آغاز کرد ، به شدت ، این امر خود من ، و من مشکل
-- "ستوان ژست مطیع ساخته شده است.
"همه حق ، سرهنگ ، همه حق است ،" او گفت.
او با هوا بودن محتوا با خود نشسته است.
خبر که هنگ سرزنش شده بود رفت و در امتداد خط.
برای یک زمان مردان آن سر در گم شد.
"رعد خوب!" آنها انزال ، خیره در صورت انقراض کلی.
آنها تصور آن را به یک اشتباه بزرگ است.
در حال حاضر ، با این حال ، آنها شروع به باور آن است که در حقیقت تلاش خود را به نام شده بود
نور است.
جوانان می تواند به این اعتقاد وزن بر کل هنگ ، تا زمانی که مرد بودند
مانند حیوانات بسر برده و لعنت ، اما با این سرکش.
دوست ، با یک شکایت در چشم خود ، به جوانان رفت.
"من تعجب می کنم که آنچه که او نمیخواهد ،" او گفت. "او باید فکر می کنم ما رفت و در آنجا' بازی
ماربلز!
می بینم هرگز عبارت جستجو یک مرد! "جوانان توسعه فلسفه آرام
برای این لحظات از التهاب است.
"آه ، خوب ،" او دوباره ، "او احتمالا هیچ چیز از آن نمی بینم در همه و دیوانه
به عنوان blazes ، و این نتیجه رسیدند که ما تعداد زیادی از گوسفندان بودند ، فقط به خاطر اینکه ما کاری انجام دهد.
می خواست انجام می شود.
اتمام حجت ترحم قدیمی پدر بزرگ هندرسون yestirday کشته -- he'd شناخته شده است که ما
بهترین ما و خوب می جنگیدند. این فقط شانس افتضاح ما ، که آن چه است. "
دوست پاسخ : : : : "من باید بگویم ،" است.
او به نظر می رسید به ریشه ای عمیق در بی عدالتی زخمی.
"باید بگویم ما از شانس افتضاح است!
هیچ سرگرم کننده را در fightin 'FER مردم زمانی که همه چیز یه انجام وجود دارد -- بدون توجه به آنچه -- ain't
انجام حق.
اقامت در پشت دفعه بعد 'T مفهوم اجازه اتهام' OL خود را EM '' برو T '
شیطان TH با آن است. "جوانان سخن گفت soothingly به رفیق خود است.
"خوب ، ما هر دو خوب است.
من می خواهم برای دیدن احمق what'd گفت ما هر دو به خوبی انجام نداده که ما می توانیم! "
البته ما ، اعلام کرد : "دوست محکم.
"گردن فلر اگر او به عنوان بزرگ به عنوان یک کلیسا بود من هفتم شکستن.
اما ما همه حق است ، به هر حال ، برای من شنیده ام یکی فلر می گویند که ما دو متناسب هفتم در
reg'ment ، 'TH آنها تا به حال یک آرگومان بزرگ تقلا آن.
یکی دیگر از فلر ، تا می گویند که این یک دروغ بود البته ، او T بود -- او دیده می شود تمام آنچه بود
goin '' او ما را از پایان پنجمین 'T' beginnin 'TH دیده می شود هرگز.
SES آن نبود دروغ "زیادی در زده' -- ما از مبارزه با آنها مانند رعد و برق ،
به ما کاملا ایین بدرود و دعای خیر.
اما این همان چیزی است که من نمی توانم ایستاده -- 'OL' این everlastin سربازان ، titterin ''
laughin '،' پس از آن که به طور کلی ، او دیوانه است. "
با جوانان گفت با غضب ناگهانی : "He'sa ادمکله خر!
او من را دیوانه می کند. من آرزو می کنم او می خواهم در امتداد زمان آینده آمده.
ما می خواهم "IM را چه نشان می دهد --"
او متوقف شد چرا که مردان چند hurrying بالا آمده بود.
چهره آنها ابراز آوردن از خبر بزرگ.
"O سازی بسیار ، یه oughta بذله گویی شنیده!" گریه یک ، مشتاقانه.
"شنیده ام چه؟ گفت :" جوانان.
"یه oughta بذله گویی شنیده!" را تکرار کرد ، و او خود را مرتب بگوید او
مژده. دیگران دایره هیجان زده ساخته شده است.
"خب ، آقا ، سرهنگ TH' حق ستوان شما توسط ما ملاقات کرد -- damnedest چیزی که من همیشه بود
شنیده -- 'او SES : Ahem! ahem! 'او SES.
آقای Hasbrouck! 'او SES ، راه ، که آن LAD آنچه انجام TH TH پرچم؟ او
SES. وجود دارد ، Flemin '، d' انتخاب یه فکر می کنم که؟
LAD آنچه انجام TH 'چه کسی TH شد' 'پرچم؟" او SES ، 'امین' ستوان ، او صحبت می کند تا حق
دور : در Flemin '،' he'sa jimhickey ، SES ، حق دور است.
چیست؟
من می گویم او. جیم - hickey ، 'او SES -- کسانی که' R کلمات او.
او ، بیش از حد. من می گویم او.
اگر شما نزدیک ترین خویشاوندان این داستان را بهتر از من خویشاوندان نزدیک بگوید ، برو جلو آن را بگویید.
خب ، پس ، نگه داشتن yer shet دهان.
"ستوان ، او SES : TH He'sa jimhickey ، سرهنگ' امین '، او SES : Ahem! ahem! او
است ، در واقع ، یک مرد بسیار خوب 'T ، ahem! او پرچم هفتم 'kep' T 'مقابل هفتم'.
من تو را دیدم "IM.
He'sa خوب سازمان ملل متحد ، سرهنگ 'هفتم SES'. شما شرط می بندم "،" ستوان ، 'هفتم SES او'
فلر نام ویلسون در 'سر' TH 'اتهام' هفتم howlin مانند سرخپوستان تمام پنجمین
زمان ، او SES.
«رئیس» است مسئول تمام پنجمین هفتم ، 'او SES. فلر به نام ویلسون ، 'SES.
وجود دارد ، ویلسون ، m'boy ، قرار داده است که در نامه ارسال آن همهمه T 'مادر yer ، یونجه؟
فلر به نام ویلسون ، 'SES.
سرهنگ 'امین' ، او SES : "آنها ، در واقع؟
Ahem! ahem! sakes من او SES.
'TH' سر reg'ment هفتم؟ او SES.
آنها ، ستوان هفتم SES '. 'sakes من!' سرهنگ هفتم SES '.
او SES : "خوب ، خوب ، خوب ، او SES ،' کسانی که نوزادان دو؟
آنها ، ستوان هفتم SES '.
خوب ، خوب ، '' سرهنگ ، 'هفتم SES آنها سزاوار T' ژنرال بزرگ ، او SES.
آنها سزاوار T 'بزرگ ژنرال" جوانان و دوست خود گفته بود : "متعجب"!
"Yer lyin' ، تامپسون. "
"اوه ، به blazes T'! "" او آن را SED هرگز. "
"اوه ، چه دروغ!" "متعجب!
اما با وجود این scoffings جوان و embarrassments ، آنها می دانستند که چهره خود را
عمیقا از لرزش لذت فلاشینگ.
آنها رد و بدل یک نگاه مخفی از شادی و تبریک است.
آنها به سرعت فراموش کرده بسیاری از چیزها است. گذشته برگزار شد هیچ عکسی موجود نیست از خطا و
ناامیدی.
آنها بسیار خوشحال بودند و قلب خود را با محبت سپاسگزار برای عقاید
سرهنگ و ستوان جوان.
فصل XXII.
وقتی جنگل دوباره شروع به پور مندرج توده های تیره رنگی از دشمن جوانان
احساس بی سر و صدا اعتماد به نفس.
او با لبخند به طور خلاصه هنگامی که او مرد گول زدن و اردک در screechings طولانی از پوسته که دیدم
در مشت غول پیکر بر آنها پرتاب می شود.
او ایستاده ، سیخ و آرام ، تماشای حمله علیه بخشی از خط آغاز
ساخته شده است که یک منحنی آبی رنگ در کنار یک تپه مجاور است.
رویای او unmolested توسط دود از تفنگ از همراهانش ، او تا به حال
فرصت هایی را برای دیدن بخش هایی از مبارزه سخت است.
این امداد رسانی به در از چه رو درک بود آمدند برخی از این صداها که تا به حال
roared را به گوش او.
خاموش یک راه کوتاهی او را دیدم به دو هنگ مبارزه با یک نبرد جداگانه کمی با دو
هنگ دیگر. آن را در یک فضای پاک شد ، از پوشیدن یک مجموعه
از هم جدا نگاه.
دنباله دار بودند که اگر بر اساس حساب بازکنند ، دادن و گرفتن ضربات فوق العاده ای است.
شلیک فوق العاده شدید و سریع است.
این هنگ قصد ظاهرا از تمام اهداف بزرگتر از جنگ غافل شد ،
بودند و ضربه زنی هر یک از دیگر اگر در یک بازی همسان است.
در یکی دیگر از جهت او را دیدم تیپ با شکوه که با قصد آشکار
رانندگی دشمن از چوب است.
آنها در خارج از دید به تصویب رساند و در حال حاضر بود سر و صدا ترین هیبت الهام بخش وجود دارد در
چوب. سر و صدای غیر قابل بیان بود.
داشتن هم زده این داد و بیداد شگرف ، و ، ظاهرا ، پیدا کردن آن را بیش از حد شگرف ،
تیپ ، پس از زمان کمی ، آمد راهپیمایی ظریفانه از دوباره با شکل گیری خوب خود را در
به هیچ عنوان مختل شده است.
هیچ اثری از سرعت در حرکات آن ها وجود دارد.
تیپ جلف بود و به نظر می رسید به نقطه انگشت شست افتخار در چوب فریاد.
در یک شیب به سمت چپ یک ردیف طولانی از اسلحه ، ترشرو و maddened وجود دارد ، محکوم
دشمن ، که از طریق جنگل ، تشکیل برای یک حمله دیگر در بی ترحم بود
یکنواختی از درگیری.
ترشحات قرمز دور از اسلحه شعله ور شدن برنگ خون و بالا ، دود ضخیم ساخته شده است.
حد یک نگاه اجمالی گاه به گاه می تواند از گروه artillerymen زحمتکش گرفتار شده است.
در پشت این ردیف از اسلحه ایستاده بود یک خانه ، آرام و سفید ، در میان ترکیدن
صدفها می باشد.
جماعت از اسب ها ، گره خورده به نرده بلند بودند ، با عمل کشیدن frenziedly در آنها
bridles. مرد بودند اینطرفی و انطرف تر در حال اجرا است.
نبرد جدا بین چهار هنگ برای برخی از زمان به طول انجامید.
chanced تداخل وجود ندارد ، و آنها اختلافات خود را خود حل و فصل است.
آنها وحشیانه و قدرت در هر دوره دقیقه رخ داد ، و پس از آن
رنگی هنگ روشن با شک و تردید و به عقب کشید ، ترک خطوط آبی تیره فریاد.
جوانان می تواند دو پرچم تکان دادن با خنده در میان بقایای دود را ببینید.
در حال حاضر سکون ، باردار مبتلا به معنی وجود دارد.
خط آبی منتقل و تغییر یک چیز جزیی و expectantly در جنگل های سکوت خیره
و زمینه های قبل از آنها است.
صدا در نیاوردن موقر و churchlike بود ، برای یک باتری دور صرفه جویی در آن ، آشکارا
قادر به سکوت ، رعد و برق نورد ضعف بر زمین فرستاد.
این مانند صداهای پسران unimpressed تحریک شده است.
مردان تصور است که آن را گوش کها خود را از شنیدن اولین جلوگیری از
کلمات نبرد جدید.
ناگهان اسلحه بر روی شیب roared یک پیام هشدار دهنده است.
صدا spluttering در جنگل آغاز کرده بود. آن را با سرعت شگفت انگیز به عمیق دارای عقاید
سر و صدا است که زمین را در صداهای درگیر.
سقوط تقسیم جاروب در امتداد خطوط تا غرش پایان نا پذیر بود.
به کسانی که در میان آن DIN نصب به جهان تبدیل شد.
این whirring شد و thumping از ماشین آلات غول پیکر ، عوارض در میان
کوچکتر ستاره. گوش جوانان پر شدند.
آنها ناتوان از شنیدن بیشتر است.
در شیب بیش از که جاده زخم او را دیدم سراسیمه وحشی و بی پناه از مردان
همیشه رو به عقب و جلو در اشوبگرانه موج.
این بخشی از ارتش در مخالفت با دو موج های طولانی است که تن به تن بر یکدیگر بودند
دیوانه وار در نقاط دیکته است. و وپیش از آنها دارای عقاید.
گاهی اوقات ، یک طرف آن yells و سلامتی ضربات قاطع اعلام ، اما یک لحظه
بعد از طرف دیگر خواهد بود تمام yells و احساسات است.
هنگامی که جوانان را دیدم اسپری اشکال نور در جهش houndlike به سمت تکان دادن
خط آبی.
بسیار زوزه ، و در حال حاضر آن را با یک لقمه گسترده ای از دور رفت
زندانیان.
باز هم ، او یک خط تیره موج آبی با نیروی صاعقه وار علیه انسداد خاکستری را دیدم
که به نظر می رسید آن را به زمین پاک از آن و ترک چیزی اما چمن زیر پا گذاشته است.
و همیشه در سراسیمه سریع و کشنده خود و وپیش مردان فریاد زد و فریاد می کشید مثل
دیوانگان.
قطعه خاصی از حصار یا موقعیت امن در پشت مجموعه ای از درختان
wrangled بر این ، به عنوان تخت طلا یا bedsteads مروارید.
lunges ناامید در این نقاط انتخاب شده به ظاهر در هر لحظه وجود دارد ، و بسیاری از
آنها را مانند اسباب بازی نور بین نیروهای رقیب bandied شد.
جوانان نمی تواند بگوید از پرچم نبرد پرواز مانند فوم قرمز سیر در بسیاری از
جهت که رنگ پارچه برنده شد.
هنگ لاغر او جلو با fierceness undiminished سرو زمانی که در زمان خود فرارسید.
هنگامی که دوباره توسط گلوله حمله ، مردان در فریاد وحشیانه از خشم را پشت سر هم و
درد می شود.
آنها سر خود را در اهداف از نفرت قصد پشت سر چکش های پیش بینی شده از خم
اسلحه های خود را.
ramrods آنها با خشم clanged با صدای بلند به عنوان سلاح مشتاق خود را pounded کارتریج
به بشکه تفنگ.
مقابل هنگ دود دیوار نفوذ توسط نقطه چشمک زن از زرد بود
و قرمز است. میتواند کم لطفی در مبارزه ، آنها در
طرز حیرت انگیزی کوتاه زمان resmudged.
آنها در لکه و گرد و خاک حضور قبلی خود پیشی گرفته است.
حرکت به وپیش با اعمال تیره و تار ، jabbering در حالی که آنها ، با آنها
swaying بدن ، چهره سیاه و سفید و چشمان درخشان ، مانند دوستان عجیب و زشت jigging
به شدت در دود.
ستوان ، بازگشت از تور پس از پانسمان ، از مخفی تولید
حفره درون سلولی گیاه از ذهن خود سوگندهای جدید و بدیمن به اضطراری مناسب است.
رشته هایی از expletives او وضع روانیش lashlike بر پشت مردان خود ، و آن بود
آشکار است که تلاش های قبلی خود را در منابع خود به هیچ عنوان دچار اختلال شده بود.
جوانان ، هنوز حامل رنگ ، کند ذهنی خود را احساس نمی کنند.
او عمیقا به عنوان یک تماشاگر جذب می شود.
سقوط و نوسان درام بزرگ ساخته شده او را به جلو خم ، قصد چشم ، صورت خود را
مشغول به کار در contortions کوچک.
گاهی اوقات او prattled ، کلمات آمدن ناخودآگاه از او در چیز عجیب و غریب
exclamations.
او نمی دانست که او نفس ؛ که پرچم سکوت بیش از او را آویزان ، بنابراین جذب
او. خط نیرومند دشمن آمد در درون
محدوده خطرناک.
آنها دیده می تواند به سادگی -- ، مردان لاغر و قد بلند با چهره های هیجان زده در حال اجرا با طولانی
گام به سوی حصار سرگردان. در نگاه این خطر در مردان به طور ناگهانی
متوقف لعن خود را نواخت.
یک لحظه سکوت تیره وجود دارد قبل از آنها تفنگ خود را بالا آوردم و از کار اخراج
رگبار plumping در دشمنان است.
بدون هیچ ترتیب داده شده بوده است وجود داشت ، مردان ، پس از به رسمیت شناختن تهدید ،
بلافاصله رانندگی گله های خود را از گلوله بدون انتظار برای کلمه از اجازه
فرمان.
اما دشمن سریع برای به دست آوردن حفاظت از خط سرگردان از حصار بودند.
آنها را در پشت آن با تندی قابل توجه ام افت و از این موقعیت آنها شروع
سریع به برش (slice) مردان آبی.
این دومی انرژی خود را برای یک مبارزه بزرگ آماده کرده است.
اغلب ، دندان های سفید مسجل از چهره های مبهم تاباند.
سران بسیاری از رسید پس وپیش ، شناور بر دریایی از دود کمرنگ است.
اغلب کسانی که در پشت حصار فریاد زد و yelped در طعنه و gibelike گریه می کند ،
اما هنگ حفظ سکوت تاکید است.
شاید ، در این حمله جدید مرد به یاد می آورد این واقعیت که آنها به نام شده بود
واسط سنج گل ، و آن را از وضعیت خود سه بار تلخ ساخته شده است.
آنها قصد نفس نفس زنان پس از نگه داشتن زمین و thrusting دور شادی شد
بدن دشمن. آنها جنگیدند سریع و با نومیدی
وحشی گری نشان می دهیم ، در عبارات خود را.
جوانان به تکان دادن هر چه باید اتفاق می افتد ، حل و فصل بود.
برخی از فلش از تمسخر و تحقیر که خود را در دل خود دفن کرده اند به حال تولید
نفرت عجیب و غیر قابل بیان است.
روشن بود به او که انتقام نهایی و مطلق خود را به توسط او توان به دست آورد
بدن مرده دروغ ، پاره شده و gluttering ، بر این زمینه است.
این بود که یک مقابله به مثل تند و تلخ بر افسر که گفته بود "رانندگان قاطر ،"
و بعد "واسط سنج گل ،" در تمام graspings وحشی از ذهن خود برای یک واحد
مسئول رنج خود و
commotions او همیشه بر انسان که او را به اشتباه لقب بود را تصرف کردند.
و این ایده او این بود ، مبهم فرموله شده است که جسد او را برای کسانی که چشم
بزرگ و سرزنش نمک.
هنگ خون داده extravagantly. Grunting بسته نرم افزاری آبی شروع به رها کردن.
گروهبان منظم از شرکت جوانان را از طریق گونه ها به ضرب گلوله کشته شد.
پشتیبانی از آن مجروح شدن ، فک او آویزان دور پایین ، آشکار سازی در غار گسترده ای از
دهانش توده ضربانی خون و دندان.
و با آن همه تلاش به گریه کردن.
در تلاش خود را در حرارت بسیار ناراحت کننده وجود دارد ، تا اگر او را درک کرده است که یکی
فریاد بزرگ او را خوب کند.
جوانان دیدم او را در حال حاضر به پس قراول. قدرت او به نظر می رسید به هیچ عنوان دچار اختلال است.
او به سرعت فرار ، ریخته گری نگاههای وحشی برای یاری کردن.
دیگران را در مورد پا از اصحاب خود را سقوط کرد.
برخی از زخمی ها crawled شده و دور ، اما بسیاری از دراز هنوز هم ، بدن خود پیچ خورده
را به اشکال غیر ممکن است.
جوانان یک بار برای دوست خود مراقبت می کند. او را دیدم یک مرد جوان با حرارت زیاد ، پودر آغشته
و frowzled ، که او می دانست تا او باشد. ستوان ، نیز صدمه ندیده ، در او بود
موقعیت در عقب.
او ادامه داد : به لعنت کرده بود ، اما در حال حاضر با هوا از یک مرد که با استفاده از خود بود
جعبه آخرین سوگندهای. برای آتش هنگ آغاز شده بود.
کم و کاستی و چکه.
صدای قوی ، که به طرز عجیبی از صفوف نازک آمده بود ، به سرعت در حال رشد
ضعیف است.
فصل XXIII.
سرهنگ آمد در حال اجرا همراه پشت خط است.
افسران دیگر پس از او وجود دارد. ما باید charge'm! "فریاد زد.
"ما باید charge'm!" که با صدای رنجش گریه ، که اگر پیش بینی
شورش علیه این طرح به وسیله مرد.
جوانان ، پس از شنیدن فریاد ، شروع به مطالعه فاصله بین او و
دشمن. او در محاسبات مبهم.
او را دیدم که به سربازان شرکت آنها باید به جلو بروید.
این امر می تواند مرگ را به ماندن در محل حاضر و با تمام شرایط برای رفتن
به عقب که دیگران بیش از حد بسیاری از تمجید کردن.
امید آنها این بود به فشار دشمنان ازار دهنده و دور از حصار.
او انتظار می رود که همراهان او ، خسته و stiffened ، را باید به این رانده
ضرب و شتم ، بلکه به عنوان او به سوی آنها تبدیل خواهد شد او با تعجب خاصی درک است که آنها
شد دادن عبارات سریع و بی حد و حصر از موافقت.
شوم ، clanging اورتور به اتهام وجود دارد هنگامی که شفت از سرنیزه
rattled بر بشکه تفنگ.
در واژه ها فریاد می کشید فرماندهی سربازان به جلو در جهش مشتاق بر خاست.
نیروی جدید و غیر منتظره در حرکت هنگ وجود دارد.
دانش آن شرایط پژمرده و خسته به اتهام ظاهر می شود مانند
تشنج ، نمایش قدرت است که می آید قبل از feebleness نهایی.
مردان scampered در تب مجنون از عجله ، از مسابقه به عنوان اگر برای رسیدن به موفقیت ناگهانی
قبل از مایع ، شادی آور هم هست باید آنها را ترک کنید.
عجله کور و نومیدی توسط مجموعه ای از مردان در گرد و خاکی بود و ژنده پوش
آبی ، بیش از یک چمن سبز و زیر یک آسمان یاقوت کبود ، به سمت نرده ها ، dimly
مشخص شده در دود ، از پشت که spluttered تفنگ شدید دشمنان.
جوانان نگه رنگ های روشن به جلو هستند.
او بود با تکان دادن دست آزاد خود را در محافل خشمگین ، در حالی که تماس های shrieking دیوانه و
تجدید نظر ، از خواسته کسانی که نیاز به خواست ، برای آن به نظر می رسید که اوباش از
مردان آبی پرتاب خود را در
گروه خطرناک از تفنگ دوباره ناگهان وحشی بودند با شور و شوق از رشد
unselfishness.
از بسیاری از شلیک شروع به سمت آنها ، از آن بودند که اگر آنها صرفا موفق
در ساخت آبپاش بزرگ اجساد بر روی چمن بین موقعیت سابق خود و
حصار.
اما آنها در یک حالت دیوانگی بود ، شاید به این دلیل vanities فراموش شده ، و از آن ساخته شده
نمایشگاه recklessness والای. هیچ بازجویی آشکار وجود دارد ، و نه
figurings ، و نه نمودار.
بود ، ظاهرا ، هیچ نقاط ضعف در نظر گرفته شده است.
به نظر می رسید که بال سریع از امیال خود را که در برابر از هم پاشیده
دروازه آهن از غیر ممکن است.
او خود احساس روح شجاعانه از دین وحشیانه دیوانه است.
او قادر به فداکاری های عمیق ، مرگ فوق العاده ای بود.
او تا به حال هیچ زمانی برای dissections ، اما او می دانست که او فکر گلوله تنها به عنوان
چیزهایی است که می تواند او را از رسیدن به محل تلاش خود را جلوگیری از.
flashings ظریف از شادی در درون او که در نتیجه باید ذهن او وجود دارد.
او تمام قدرت خود را تیره و تار است. بینایی او زده شده بود و و خیره شدن توسط
تنش از فکر و عضله.
او استثناء غبار از دود gashed توسط چاقو کمی از چیزی نمی بینم
آتش سوزی ، اما او می دانست که در آن قدرت ، حصار ساله یک کشاورز از بین رفته حفاظت از
snuggled بدن مردان خاکستری است.
همانطور که او فرار فکر شوک تماس gleamed در ذهن او.
او انتظار می رود که تکان مغزی بزرگ هنگامی که دو جسم از سربازان با هم سقوط کرد.
این بخشی از جنون جنگ وحشی خود تبدیل شد.
او می تواند نوسان به بعد از هنگ در مورد او و احساس او را درک
صاعقه وار ، سنگ شکن ضربه ای که سجده مقاومت و گسترش
بهت و حیرت و شگفتی برای مایل است.
هنگ پرواز که قرار بود به یک اثر catapultian است.
این رویا ساخته شده او را برای اجرای سریع تر در میان رفقای خود ، که دریچه دادن به خشن
و احساسات کوره در رفته.
ولی در حال حاضر او می تواند دید که بسیاری از مردان در خاکستری قصد نداشتند تا اطاعت
ضربه. دود ، آلیاژها ، فاش مردانی که فرار ،
چهره خود را هنوز تبدیل شده است.
این رشد جمعیت ، که بازنشسته سرسختانه شد.
افراد چرخ غالبا به ارسال یک گلوله در موج آبی.
اما در یک بخشی از خط یک گروه شوم و سنگ دل است که ساخته شده هیچ وجود دارد
جنبش است. آنها بصورتی پایدار و محکم پشت نوشته ها حل و فصل شد
و ریل.
پرچم ، ژولیده و شدید ، دست تکان دادند بر آنها و تفنگ خود را dinned سرسخت.
غلغله آبی از مردان بسیار نزدیک ، تا زمانی که به نظر می رسید که در حقیقت وجود نخواهد داشت
نزدیک و هراسان دست بیقه شدن با.
عار ابراز شده در مخالفت گروهی کمی وجود دارد که
تغییر معنای سلامتی مردان به رنگ آبی.
آنها تبدیل شد yells خشم ، کارگردانی ، شخصی.
فریاد از این دو حزب در حال حاضر در صدا تبادل توهین داغدار بودند.
آنها به رنگ آبی نشان داد دندان های خود را ، چشمان خود را از همه سفید تاباند.
آنها خود را در گلوی کسانی که در مقابل مقاومت در برابر راه اندازی شد.
فضای بین کاهش یافته به یک فاصله ناچیز است.
جوانان زل زل نگاه کردن روح خود را بر آن پرچم دیگر متمرکز شده بود.
در اختیار داشتن آن غرور بالا خواهد بود.
minglings خونین را ، در نزدیکی ضربات بیان.
او نفرت عظیم برای کسانی که مشکلات بزرگ و عوارض.
آنها باعث آن را به عنوان گنج craved از اساطیر آویزان ، در میان وظایف و
contrivances خطر. او مانند یک اسب دیوانه در آن فرو برد.
او آن را نمی باید فرار اگر ضربات وحشی و darings از ضربات می تواند تصاحب حل و فصل شد
آن. آرم خود او ، از لرزش و aflare ،
winging به سمت دیگر.
به نظر می رسید که در مدت کوتاهی وجود داشته باشد برخورد از منقار و چنگال های عجیب و غریب ، تا
عقاب.
بدن چرخش از مردان آبی آمد به توقف ناگهانی در طیف نزدیک و فاجعه
و roared رگبار سریع است.
گروه در خاکستری تقسیم شده بود و خراب شده توسط این آتش است ، اما بدن سرند آن هنوز
مبارزه می کردند. مردان در آبی دوباره فریاد می کشید و با عجله در
بر آن است.
جوانان ، در leapings خود ، را ، تا از طریق غبار را دیدم ، یک تصویر از چهار یا پنج مرد
بر زمین و یا نوشتن بر زانو خود را با سر تعظیمی کشیده که اگر آنها تا به حال
توسط پیچ و مهره از آسمان ، زده شده است.
Tottering در میان آنها حامل رنگ رقیب است ، آنها جوانان را دیدم گاز گرفته شده بود
حیاتی توسط گلوله رگبار تاریخ و زمان آخرین نیرومند.
او درک این مرد با مبارزه با مبارزه تاریخ و زمان آخرین ، مبارزه یک که پاها
توسط شیاطین درک شده است. این یک نبرد رنگ پریده بود.
بر چهره اش بود که سفید کننده ها از مرگ است ، اما مجموعه بر آن خطوط تیره و سخت بود
هدف از جان گذشته.
او با استفاده از این پوزخند وحشتناک قطعنامه پرچم ارزشمند خود را به او آغوش گرفته بود و
سکندری و متناوب در طراحی خود را به نحوی که منجر به ایمنی برای آن است.
اما زخم خود را همیشه ساخته است به نظر می رسد که پای خود را عقب افتاده برگزار شد ، بودند ، و او جنگیدند
مبارزه ، ترسناک با ghouls نامرئی greedily بر اندام خود را بستند.
کسانی که در پیش از مردان scampering آبی ، زوزه احساسات ، همگانی روندی در حصار.
ناامیدی از دست رفته در چشم او بود که او در آنها را نگاه.
دوست جوانان را بیش از انسداد در پشته غلت رفت و بر خاست
در پرچم به عنوان یک پلنگ در طعمه است.
او در آن کشیده و غم انگیز آن را آزاد ، وضع روانیش brilliancy قرمز خود را با فریاد دیوانه
شادمانی از فتح و ظفر حتی به عنوان حامل رنگ ، نفس نفس زدن ، در گیرودار نهایی lurched و
با سفت شدن convulsively ، تبدیل به چهره مرده اش را به زمین است.
میزان زیاد خون بر تیغه های علف وجود دارد. در جای موفقیت آغاز شد وجود دارد
clamorings وحشی از احساسات.
مردان gesticulated و bellowed در وجد.
هنگامی که آنها صحبت کرد آن بود که اگر به آنها در نظر گرفته شنونده خود را به صورت یک مایل
دور.
چه کلاه و سرپوش به آنها واگذار شد و آنها اغلب در بالا در هوا پرتاب شده است.
در یک بخشی از خط چهار مرد بوده است swooped به حال بر و آنها در حال حاضر به عنوان شنبه
زندانیان.
برخی از مردان آبی در مورد آنها در دایره مشتاق و کنجکاو شد.
سربازان پرندگان عجیب و غریب به دام افتاده بود ، و معاینه وجود دارد.
سراسیمگی از سوالات سریع در هوا بود.
یکی از زندانیان بود به مراقبت از زخم های سطحی در پا.
او به آن cuddled ، کودک ، عاقل است ، اما او از آن نگاه اغلب به لعنت با شگفت آور
مطلق رها صاف و در بینی اسیرکنندگان خود.
او آنها را سپرده به مناطق قرمز ، او بر خشم سام از عجیب و غریب به نام
خدایان است.
و با آن همه او از به رسمیت شناختن از نکات ظریف از singularly آزاد
رفتار زندانیان جنگ.
این بود که اگر یک خر دست و پا چلفتی بر پا خود را گام زد بود و او تصور آن را به خود
امتیاز ، وظیفه خود ، به استفاده از عمیق ، رنجش سوگندهای.
یکی دیگر ، که یک پسر در سال بود ، وضع اسفناک خود را با آرامش بزرگ و آشکار انجام گرفت
طبیعت خوب. او با مردان به رنگ آبی conversed ، مطالعه
چهره خود را با چشم روشن و مشتاق است.
آنها از جنگ ها و شرایط سخن گفت. علاقه حاد در همه آنها وجود دارد
چهره ها در طول این تبادل نظر است.
این رضایت به نظر می رسید برای شنیدن صدای که در آن همه تاریکی شده بود و
حدس و گمان. اسیر سوم نشسته با وسواسی
لقاء.
او را حفظ نگرش stoical سرد و است. تمام پیشرفت های او ساخته شده یک پاسخ بدون
تنوع ، "آه ، به جهنم T'! "
آخرین چهار همیشه ساکت بود و در بیشتر قسمت ها ، به حفظ چهره اش تبدیل شده در
جهت unmolested. از دیدگاه جوانان دریافت کرد او به نظر می رسید
در حالت افسردگی مطلق.
شرم بر او بود ، و با آن تاسف عمیق است که او بود ، شاید ، بیشتر می شود
شمارش در صفوف همنوعان خود.
جوانان می تواند بیان که اجازه می دهد او را به این باور که دیگر تشخیص
دادن فکر به آینده او را تنگ ، گاههای در تصویر ، شاید ، و
گرسنگی و بیرحمی ، موجب به تخیل.
دیده می شود شرم برای اسارت و تاسف برای راست به دشمن بود.
پس از مردان به اندازه کافی جشن گرفته بودند آنها را در پشت راه آهن قدیمی حل و فصل
حصار ، در طرف مقابل را به یکی که از آن دشمنان خود را رانده شده بود.
شات سرسری چند در علامت از راه دور است.
برخی از علف دراز وجود دارد. جوانان nestled در آن و استراحت ، ساخت
راه آهن مناسب پشتیبانی پرچم.
دوست او ، خوشحال و جلال ، برگزاری گنج خود را با غرور ، به او آمد
وجود دارد. آنها در کنار هم نشست و تبریک گفت
یکدیگر.
فصل XXIV.
roarings بود که در یک خط طولانی از صدای در سراسر چهره جنگل کشیده
شروع به رشد متناوب و ضعیف تر است.
سخنرانی های رسا از توپخانه ادامه داد : در برخی از برخورد دور ، اما
سقوط از تفنگ ها تقریبا متوقف شده بود.
جوانان و دوستان خود را ناگهان نگاه کردن ، احساس کردن فرم deadened پریشانی در
پایانی از این صداها ، که بخشی از زندگی تبدیل شده بود.
آنها می توانند تغییرات در رفتن در میان سربازان را ببینید.
marchings وجود دارد و این راه که راه. باتری تفریحانه چرخ.
در قله یک تپه کوچک سوسو زدن ضخامت از بسیاری از muskets خروج است.
جوانان به وجود آمد. "خب ، چه در حال حاضر ، من تعجب می کنم؟" او گفت.
او با لحن او به نظر می رسید به آماده سازی ، خشم برخی از شرارت بسیار جدید در راه
dins و smashes. او چشم خود را با دست کثیف او سایهدار و
gazed بیش از این زمینه.
دوست او نیز به وجود آمد و خیره. "من شرط می بندم ما goin دستگاه گوارش' T 'همراه خارج از این
پشت رودخانه در سراسر TH '، گفت :" او. "خب ، من قو!" گفت : جوانان.
آنها منتظر ماندند ، تماشای.
در عرض یک کمی در حالی که هنگ دریافت سفارشات برای پیمایش راه خود را.
مردان بلند grunting از چمن ، پشیمان سکون نرم.
آنها *** stiffened خود را پاها ، و سلاح خود را بر سر خود کشیده است.
یکی از انسان سوگند یاد او چشم هایش را مالیده. آنها تمام تشکر : "پروردگارا!
آنها تا به حال به عنوان اعتراض بسیاری به این تغییر عنوان آنها را مجبور به پیشنهاد برای
نبرد جدید. آنها به آرامی به عقب بیش از رشته پایمال
در سراسر که آنها در یک دیوانه اجرا کرده بود چهار نعل رفتن.
هنگ راهپیمایی تا زمانی که همراهان آن ملحق شده بودند.
تیپ اصلاح شود ، در ستون ، به هدف از طریق چوب در جاده ها است.
به طور مستقیم آنها در توده ای از گرد و غبار تحت پوشش سربازان شدند و trudging همراه در
به موازات خط دشمن را به عنوان این راه توسط قبلی تعریف شده بود
آشفتگی.
آنها در درون نمایی از یک خانه بی عاطفه سفید به تصویب رساند ، و در مقابل آن گروه از دید
رفقای خود دروغ گفتن در انتظار پشت استحکام یا سنگر موقتی شسته و رفته است.
ردیف از اسلحه پررونق در یک دشمن دور شدند.
پوسته پرتاب در پاسخ به بالا بردن ابرهایی از گرد و غبار و تراشه.
سواران نقش برآب در امتداد خط intrenchments.
در این نقطه از مارس آن بخش منحنی را از میدان دور رفت و پیچ در پیچ
کردن در جهت رودخانه است.
هنگامی که اهمیت این جنبش خود را بر جوانان تبدیل شده توسط او تحت تاثیر قرار داد
سر و بیش از شانه خود را نسبت به زیر پا گذاشته و بقایای - strewed نگاه
زمین.
او نفس نفس رضایت جدید است. وی سرانجام nudged دوست خود است.
"خوب ، آن را بیش از همه ،" او به او گفت. دوست او gazed عقب مانده است.
"B'Gawd ، از آن است ،" او assented.
آنها mused در. برای یک زمان جوانان موظف به منعکس شد
در راه گیج و نامطمئن است. ذهن او بود دستخوش تغییر ظریف است.
این زمان لحظه های آن را به دور انداختن راه battleful آن و از سر عادت کرده اند آن
البته اندیشه.
به تدریج مغز او از ابرها مسدود شده ، و در او را فعال کنید ظهور
برای بیشتر از نزدیک درک خود و شرایط.
او می دانست پس از آن که وجود شات و ضد شات در گذشته بود.
او در سرزمین عجیب و غریب ، تحولات squalling ساکن بود و جلو آمده بود.
او در جایی که قرمز بود از خون و سیاه از اشتیاق وجود دارد شده بود ، و او موفق به فرار شد.
افکار وی به rejoicings در این واقعیت داده شد.
او بعدها شروع به مطالعه اعمال خود را ، شکست خود را ، و دستاورد های او را.
بنابراین ، تازه از صحنه که در آن بسیاری از ماشین های معمول خود را از انعکاس غیر فعال شده بود ،
از جایی که او sheeplike اقدام بود ، او تلاش کرد تا به تمام اقدامات خود را مارشال.
در گذشته آنها را قبل از او به وضوح به راهپیمایی پرداختند.
از این نقطه نظر در حال حاضر او را به بر به دنبال آنها در مد تماشاگر فعال بود و
به انتقاد از آنها با برخی از صحت ، وضعیت جدید خود را در حال حاضر شکست خورده بود
همدردی خاص.
با توجه به در صفوف منظم خود را از حافظه او احساس خوشدل و unregretting ، در آن خود را
اعمال عمومی در برجستگی بزرگ و درخشان رژه بودند.
کسانی که اجراهای که توسط همنوعان خود را شاهد بوده است ، در حال حاضر در بنفش گسترده راهپیمایی
و طلا ، داشتن انحراف های مختلف است. آنها gayly با موسیقی رفت.
این لذت به تماشای این چیزها.
او صرف دقیقه لذت مشاهده تصاویر طلاکاری شده از حافظه است.
او را دیدم که او خوب بود.
او با هیجان از شادی به یاد می آورد و از نظر احترام همنوعان خود را بر او
انجام خواهد داد.
با این حال ، شبح پرواز خود را از تعامل اول به نظر می رسد او و
می رقصید. shoutings کوچک در مغز او وجود دارد
در مورد این مسائل است.
برای یک لحظه به او سردرپیش ، و نور روح خود را با سرافکندگی flickered.
شبح از سرزنش به او آمد.
loomed حافظه *** از سرباز ژنده پوش وجود دارد -- او که توسط گلوله gored
و برای خون ضعف ، در مورد زخم تصور در دیگر مضطرب بود ، او که تا به حال
تاریخ و زمان آخرین او قرض داده از قدرت و عقل
سرباز قد بلند ، او که با خستگی و درد ، نابینا ، در شده بود ترک
این عرصه است.
برای یک لحظه آرامش خودت را حفظ رنجور عرق بر او در فکر بود که او ممکن است
در چیزی تشخیص داده شده است.
و همانطور که او به طور مداوم قبل از دیدگاه خود ایستاده بود ، او داد دریچه به فریاد سوزش SHARP
و عذاب. دوستش تبدیل شده است.
"چه ماده ، هنری؟" او خواستار است.
پاسخ جوانان فوران زرشکی سوگندهای شد.
همانطور که او در امتداد جاده کمی شاخه آویزان در میان خود اصحاب prattling راهپیمایی
چشم انداز از ظلم و بیداد brooded بیش از او.
نزدیک او همیشه چسبیده و نظر خود را از این اعمال در بنفش و طلا تیره است.
هر کدام از راه افکار خود را تبدیل آنها توسط فانتوم غم انگیز از پیگیری شدند
ترک خدمت در مزارع.
او نگاتیف در همراهانش نگاه کرد ، احساس اطمینان حاصل کنید که آنها باید خود را در تشخیص
شواهد چهره این پیگیری.
اما آنها در آرایه ژنده plodding ، بحث با زبان های سریع
دستاوردهای نبرد اواخر. "اوه ، اگر یک مرد باید آمد تا از من بپرسید ،
من می خواهم بگویم که ما lickin dum خوب است. "
"Lickin' -- در چشم yer! ما licked است ، سانی.
ما goin 'پایین اینجا اندرکاران کتاب های کودکان ، نوسان سیاره ز' ، 'آمده در behint' EM. "
"اوه ، ارام شدن ، بیا خود را در behint' EM.
من دیده ام همه "که من wanta. آیا به من بگویید در مورد ایید 'در behint --"
"Smithers بیل ، او SES او ترجیح می دهم در ده صد جنگ بوده است از در آن بوده است
heluva بیمارستان.
او SES آنها shootin 'در شب زمان TH' EM در هفتم پوسته آلو در میان کاهش یافته است ''
بیمارستان. او SES عبارت جستجو hollerin او هرگز. "
"Hasbrouck؟
او بهترین off'cer هفتم "در این اینجا reg'ment است.
نهنگ He'sa. "" آیا من می گویند یه ما می خواهم سیاره ز در آمده
EM behint؟
من به یه طوری نیست؟ ما --
"آه ، دهان یه shet!"
برای یک زمان این خاطره به دنبال مرد ژنده پوش تمام سرخوشی از زمان
رگهای جوانان.
او را دیدم خطا واضح او ، و او نگران بود که آن را قبل از او ایستاده او
زندگی است.
او بدون به اشتراک گذاشتن در پچ پچ از رفقای خود را در زمان ، و نه او به آنها نگاه کنید و یا می دانیم
آنها ، صرفه جویی در زمانی که او احساس سوء ظن ناگهانی است که آنها از دیدن افکار خود را و
دقیق هر یک از جزئیات صحنه با سرباز ژنده پوش.
با این حال به تدریج او mustered را مجبور به قرار دادن گناه از راه دور.
و در چشمان او به نظر می رسید برای باز کردن بعضی از راه های جدید.
او متوجه شد که او می تواند پس از برنج و جنس پنبهای گزافه گویی از انجیل های قبلی خود نگاه
و آنها را ببیند واقعا.
او خوشحال بود وقتی که او کشف کرد که او در حال حاضر آنها را منفور است.
با استفاده از این اعتقاد راسخ ، آمد فروشگاه از اطمینان.
او احساس مردانگی آرام ، nonassertive اما خون محکم و قوی است.
او می دانست که او بیشتر بلدرچین قبل از راهنماهای خود را در هر کجا که باید نقطه.
او به لمس مرگ بزرگ شده بود و نشان داد که ، بعد از همه ، آن بود اما بزرگ
مرگ است. او یک مرد بود.
پس از آن آمد به تصویب که او را از محل خون و خشم روح خود را trudged
تغییر کرده است.
او از plowshares داغ چشم انداز از شبدر tranquilly آمد ، و آن به عنوان اگر داغ
plowshares نبودند. زخم به عنوان گل پژمرده.
بارید.
در صفوف منظم از سربازان خسته قطار کثیف ، محزون و غرغر شد ،
راهپیمایی با تلاش تان شدیدا در تغار گل مایع قهوه ای را در زیر پایین ، رنجور
آسمان است.
با وجود این جوانان با لبخند برای او را دیدم که جهان ، جهان برای او بود ، هر چند بسیاری از
کشف آن را به سوگند و قدم زدن میله های ساخته شده.
او خود را از بیماری قرمز جنگ خلاص شده بود.
کابوس شرجی بود در گذشته است. او یک حیوان متصلب و شده بود
تعریق در گرما و درد ناشی از جنگ است.
او در حال حاضر با تشنگی عاشق به تصاویری از آسمان آرام ، علفزارهای تازه تبدیل شده است ،
خنک بروکس -- وجود صلح و نرم ابدی.
در طول رودخانه یک اشعه طلایی خورشید از طریق میزبان ابرهای سربی رنگ باران آمد.