Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل نوزدهم. دو یا سه روز و شب گذشت ، من
روی چیزی حساب کردن من ممکن است آنها swum می گویند ، آنها خیلی آرام و صاف و دوست داشتنی ام افت همراه است.
در اینجا راهی است که ما در آن زمان قرار داده است.
این رودخانه بزرگ هیولا پایین وجود دارد -- گاهی اوقات یک مایل و عرض نیم ، ما را اجرا
شب ، و گذاشته تا و daytimes مخفی می کردند و به زودی به عنوان شب رفته بیشتر شد ما را متوقف
پیمایش و گره خورده است -- تقریبا همیشه در
آب مرده تحت پریشان گیسو و سپس قطع cottonwoods جوان و درختان بید ، و پنهان می کردند
قایق با آنها. سپس ما مجموعه ای از خطوط.
بعد ما به رودخانه ام افت و شنا بود ، بنابراین به عنوان خنک کردن و خنک کردن و پس از آن ما
در پایین شنی که در آن آب بود زانو عمیق ، و تماشا
روز روشن آمده است.
anywheres صدا -- کاملا هنوز هم -- درست مثل تمام جهان به خواب بود ، تنها
گاهی اوقات bullfrogs ریختن ، شاید.
-- اولین چیزی که برای دیدن ، به دنبال بیش از آب دور ، نوع خط کسل کننده بود
بود جنگل در سمت دومی ؛ شما می توانید از هیچ چیز دیگری را خارج و سپس رنگ پریده در
آسمان و سپس رنگ پریدگی گسترش
در اطراف و سپس رودخانه ملایم تر دور خاموش ، و warn't سیاه و سفید هیچ ، اما خاکستری ؛
scows تجاری ، و -- شما می توانید لکه های کوچک تیره شناور همراه همیشه تا دور را ببینید
چنین چیزهایی و بلند رگه های سیاه --
rafts. گاهی اوقات شما می توانید از یک screaking رفت و برگشت را بشنود ، یا jumbled تا صدای ، پس از آن بود
هنوز هم ، و صداها می آیند تا کنون ؛ و و شما می توانید رگه بر روی آب را ببینید
جایی که شما نگاه از رگه می دانم
که در آنجا گیر there'sa در جریان سریع شکسته که بر روی آن می کند و این است که
نگاه رگه راه است که می بینید و غبار حلقه کردن از آب ، و شرق
قرمز کردن ، و رودخانه ، و شما را از
ورود کابین در لبه جنگل ، دور در این بانک در سمت دیگری از رودخانه ،
حیاط یا انبار الوار و هیزم ، به احتمال زیاد ، و انباشت اشیاء بدست آمده توسط آنها را تقلب بنابراین شما می توانید سگ را از طریق آن پرتاب
anywheres و پس از آن چشمه نسیم خوب ،
و می آید برگرفته از بیش از وجود دارد ، بنابراین خنک و تازه و شیرین را به بوی
حساب از جنگل و گل ، اما گاهی اوقات به این ترتیب نه ، از آنجا که
ماهی مرده چپ تخمگذار در اطراف ، gars و
از جمله ، و انجام می دهند بسیار رتبه و بعد شما در روز کامل ، و همه چیز
خندان در خورشید ، و پرندگان آهنگ فقط آن را رفتن!
دود کمی می تواند در حال حاضر متوجه نیست ، بنابراین ما برخی از ماهی ها را خاموش کنند از خطوط
و طبخ یک صبحانه گرم.
و پس از آن ما خواهد lonesomeness رودخانه ، تماشا و نوع تنبل
همراه ، و با و خارج از تنبل به خواب.
و از خواب بیدار و به دنبال ببینید چه چیزی آن را انجام داده ، و شاید دیدن یک سرفه کشتی بخار
در امتداد تا جریان ، که تا کنون نسبت به طرف دیگر شما مورد چیزی می تواند بگوید نه
او فقط به این که آیا او استرن چرخ یا
چرخ جانبی و سپس برای حدود یک ساعت می شود وجود ندارد هیچ چیز برای شنیدن و نه چیزی برای
-- فقط lonesomeness جامد.
بعد از آن از شما می خواهم یک قایق کشویی ، دور کردن انسو ، دیدن و شاید بند باز بر روی آن سفت ،
چرا که آنها در حال ترین همیشه آن را انجام بر روی یک قایق ؛ شما می خواهم فلش تبر و پایین آمدن
-- شما هیچ یک را نمی شنوند ، شما می بینید که تبر
تا دوباره ، و زمان آن را بالای سر مرد سپس K'CHUNK را که می شنوید --!
به حال تمام آن زمان به بیش از آب گرفت.
بنابراین ما در روز قرار داده ، lazying اطراف ، گوش دادن به سکون.
هنگامی که مه ضخیم وجود دارد ، و rafts و گذشت بود به ضرب و شتم قلع
تابه تا steamboats بر آنها اجرا نمی خواهد.
قایق تفریحی یا قایق رفت تا این حد نزدیک ما می تواند بشنود ، آنها را به صحبت و cussing و خنده -
آنها شنیده ساده ، اما ما می توانند هیچ نشانه ای از آنها را ببینید و از آن ساخته شده شما احساس crawly ؛
مانند ارواح حمل در آن راه در هوا بود.
جیم گفت که او بر این باور آن ارواح بود ، اما من می گوید :
"نه ، ارواح می گویند ،' درن مه درن. "
به زودی آن را به عنوان شب بود بیرون راندند و زمانی که ما او را به حدود وسط ما اجازه دهید او
به تنهایی ، و اجازه دهید شناور خود را در هر کجا در حال حاضر خواست خود را به و سپس ما را روشن
لوله ها ، و ساق پاها در آب dangled ،
و صحبت در مورد همه نوع چیز -- ما همیشه برهنه بود ، روز و شب ، هر زمان
پشه ها به ما اجازه -- لباس های جدید مردمی باک برای من ساخته شده بود بیش از حد
خوب به راحت ، و علاوه بر من از حد بر روی لباس ، بهیچ وجه.
گاهی اوقات ما می خواهم که رودخانه کل همه خودمان را برای طولانی ترین زمان.
انسو بانک و جزایر ، در سراسر آب بود و شاید یک جرقه -- که
شمع در پنجره کابین بود و گاهی اوقات در آب شما می توانید مراجعه کنید
جرقه یا دو -- در قایق و یا یک قایق تفریحی ، شما
می دانم ، و شاید شما می توانید از کمانچه و یا یک آهنگ از یکی از آنها صنایع دستی را بشنود.
دوست داشتنی را بر روی یک قایق زندگی می کنند.
ما تا به حال آسمان وجود دارد ، همه خالدار با ستاره ، و ما استفاده می شود در پشت ما وضع و
نگاه کردن به آنها ، و بحث در مورد اینکه آیا آنها ساخته شده بود یا تنها اتفاق افتاده است.
جیم او اجازه داد آنها ساخته شده بود ، اما من اجازه داد آنها اتفاق افتاد و مورد قضاوت قرار آن را در زمان
بیش از حد طولانی به بسیاری از.
جیم گفت که ماه می تواند آنها را گذاشته و خوب ، نگاه نوع معقول ، بنابراین من نمی
می گویند هیچ چیز در برابر آن ، چرا که من دیده ام یک قورباغه دراز ترین بسیاری ، البته
میتواند انجام شود.
ما استفاده می شود به تماشای ستاره ها که سقوط کرد ، بیش از حد ، و ببینید که آنها رگه.
جیم اجازه می داد آنها می کردم خراب شده بود و از لانه هاو.
یک یا دو بار از یک شب ما یک کشتی بخار لغزش همراه در تاریکی ، و
در حال حاضر و پس از آن او را مانند اروغ بیرون اوردن تمام جهان از جرقه تا از chimbleys او ، و آنها
که باران در رودخانه و به دنبال افتضاح
بسیار و پس از آن او را یک گوشه و تبدیل چراغ های خود را که چشمک و او را مجلس انس پر سر وصدا
خاموش و ترک رودخانه هنوز هم دیگر و و امواج او را به ما ،
مدت طولانی پس از او رفته ، و تکان تکان خوردن
قایق کمی و پس از آن شما هیچ چیز را برای شما را نمی شنوند و می تواند چگونگی نگو
مدت ، به جز شاید قورباغه یا چیزی.
بعد از نیمه شب مردم در ساحل به رختخواب رفت ، و سپس به مدت دو یا سه ساعت
سیاه سواحل -- بدون جرقه های بیشتری را در پنجره های کابین.
این جرقه ساعت ما بود -- یکی از اولین نشان داد که دوباره به معنای صبح بود ،
بنابراین ما تعقیب و دنبال جایی برای پنهان کردن و مقید کردن حق دور است.
یک روز صبح در مورد سپیده دم که من پیدا کردم یک قایق رانی و عبور بیش از یک شوت به ساحل اصلی
آن را تنها به دو صد متری بود -- و در حدود یک مایل تا کریک در میان سرو paddled
وودز ، برای دیدن اگر من می تواند برخی از انواع توت ها دریافت کنید.
درست بود که من از عبور یک مکان که در آن نوع از cowpath عبور کریک ، در اینجا می آید
یک زن و شوهر از مردان پاره کردن مسیر به عنوان تنگ آنها می تواند از آن پا است.
من فکر کردم من رفتنی بود ، برای هر زمان که کسی بعد از هر کسی بود من مورد قضاوت قرار بود
ME -- یا شاید جیم.
من در مورد حفاری از عجله بود ، اما آنها بسیار نزدیک به من
پس از آن ، و خوانده و التماس من برای نجات جان خود را -- گفت : آنها شده بود ، انجام
هیچ چیز ، و تعقیب می کردند برای آن بود -- گفت : سگ ها و مرد آینده وجود دارد.
آنها می خواستند پرش به سمت راست در ، اما من می گوید : "آیا شما این کار را.
سگها و اسبها هنوز من را نمی شنوند ؛ شما از طریق قلم مو را به جمعیت کردم
و انقباض عضله پیدا کردن کمی راه و پس از آن شما به آب و به من در اب راه رفتن
و در -- that'll پرتاب سگ خاموش عطر و بوی ".
آنها آن را انجام داده ، و به محض اینکه سوار من را برای پریشان گیسو ما روشن ، و در حدود پنج
یا ده دقیقه شنیدیم سگ و مردان دور خاموش ، فریاد.
شنیدیم آمده است همراه آنها به سمت انقباض عضله پیدا کردن ، اما می تواند آنها را نمی بینم ، آنها به نظر می رسید برای متوقف کردن
و در اطراف در حالی که احمق و پس از آن ، همانطور که ما رو دورتر و دورتر در همه زمان ها ، ما
می تواند به سختی آنها را بشنود در همه ،
زمان ما یک مایل از جنگل پشت سر ما را ترک کرده بودند و به رودخانه زده ، همه چیز آرام شد ،
و ما در cottonwoods پریشان گیسو و پنهان می کردند paddled و امن بود.
یکی از این همراهان بود حدود هفتاد یا به سمت بالا و تا به حال یک سر طاس و بسیار خاکستری
سبیل.
او کلاه لبه پهن ولبه اویخته قدیمی تا ضرب و شتم ، و یک پیراهن آبی چرب پشمی و زبر
شلوار کوتاه شلوار جین آبی قدیمی پر شده را به خود را بوت ، تاپس ، و گره galluses خانه -- نه ، او
تنها بود.
او بلند دم کت شلوار جین آبی با دکمه های برنج نرم و صاف کردن بیش از او پرت
بازو ، و هر دو از آنها تا به حال بزرگ ، چربی ، موش وار به دنبال فرش دستباف کیسه.
دیگر حدود سی بود ، و به عنوان بد خلق لباس پوشیدن.
بعد از صبحانه همه ما گذاشته شدن و صحبت کردیم ، و اولین چیزی که بیرون می آیند این است که بود
این شلوار بی خشتک گاوداران یکدیگر را نمی دانند.
"چه شما دردسر درست می کردم؟" می گوید ادم طاس به دومی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است.
"خب ، من شده است فروش یک مقاله را به تارتار کردن دندان ها -- و آن را می کند
آن ، بیش از حد ، و generly مینای دندان همراه با آن -- اما من در مورد یک شب می ماند
دیگر از من باید شد ، و تنها در
عمل کشویی از زمانی که من در سراسر شما در دنباله این سمت از شهر زد ، و به شما گفته
من بودند ، و به من التماس برای کمک به شما را به پیاده شوم.
بنابراین من به شما گفت من انتظار داشتم که مشکل خودم ، و پراکنده با شما.
که تمام نخ -- yourn چه؟
"خب ، من بن در حال اجرا کمی احیای اعتدال thar تقلا یک هفته ، و
حیوان خانگی مردمی زنان ، کوچک و بزرگ ، برای من makin آن توانا و گرم بود
rummies ، من به شما بگویم ، و رده به همان اندازه
به عنوان پنج یا شش دلار یک شب -- ده سنت سر ، کودکان و *** آزاد -- و
کسب و کار - growin تمام وقت ، زمانی که به نحوی یا یکی دیگر از گزارش کمی
در سراسر شب گذشته که من تا به حال راهی برای
puttin در وقت من با کوزه خصوصی بر روی حیله گر.
کاکاسیاه rousted از این mornin '، و به من گفت مردم getherin بود در
آرام با سگ و اسب خود را ، و آنها همراه می شود خیلی زود و به من بدهید؟
تقلا شروع نیم ساعت ، و پس از آن من اجرا
پایین اگر آنها می توانند ، و اگر آنها مرا به آنها می تار و پر از من و من را سوار بر
راه آهن ، مطمئن شوید. من بدون صبحانه منتظر نیست -- من warn't
گرسنه. "
"پیر مرد گفت :" یکی از جوان ، "من روی چیزی حساب کردن ما ممکن است آن را دو تیم با هم ، چه چیزی شما را
فکر می کنم؟ "" من undisposed نیست.
خط خود را -- عمدتا "؟
"چاپگر هوا تجارت انجام یک کمی در داروهای ثبت اختراع ، تئاتر ، بازیگر -- تراژدی ،
شما می دانید ، به نوبه خود به خواب مغناطیسی و علم براهین جمجمه شانس there'sa ؛ آموزش
آواز جغرافیا مدرسه برای تغییر ؛
فلاخن یک سخنرانی گاهی اوقات -- اوه ، من بسیاری از کارها -- هر چیزی بیشتر است که می آید دستی ، بنابراین
از آن است که کار نمی کند. غیر روحانی؟ "
"من considerble در راه doctoring در زمان من انجام می شود.
Layin 'O' دست من هولت -- برای سرطان و فلج ، و چیزهایی sich و
من k'n ثروت خیلی خوب است که من کسی همراه بگویید برای پیدا کردن حقایق
برای من.
Preachin خط من است ، بیش از حد ، و workin 'اردوگاه meetin ، و missionaryin" به اطراف است. "
هیچ کس هرگز برای مدتی هیچ گفت و پس از آن مرد جوان هاو آه و می گوید :
افسوس! "
"چه" به شما alassin دوباره '؟" می گوید سر طاس است.
"فکر می کنم من باید زندگی به رهبری چنین یک زندگی می شود و تخریب را به چنین
شرکت می باشد. "
و او شروع به پاک کردن گوشه ای از چشم او با یک کهنه.
"درن پوست شما است ، این شرکت به اندازه کافی خوب برای شما نیست؟" می گوید ادم طاس ، زیبا
پرت و مغرور.
: "بله ، خوب است به اندازه کافی برای من آن را به خوبی به عنوان من شایسته ، که من از ذهن تا
کم وقتی که من به حدی زیاد بود؟ من خودم را انجام داد.
من شما را سرزنش نیست آقایان -- به دور از آن ، من کسی مقصر نیست.
من سزاوار آن همه است. جهان سرد بدترین آن ، یک چیز
من می دانم -- قبر there'sa جایی برای من.
جهان ممکن است بر روی همانگونه که همیشه انجام داده است ، و گرفتن همه چیز را از من -- عاشق
آنهایی که ، اموال ، همه چیز ، اما آن را ندارد.
روزی من دراز کشیدن در آن و در آن همه را فراموش کرده ام ، و فقیر من قلب شکسته خواهد شد
استراحت او در یک پاک رفت.
"Drot قلب شکسته منافذ خود ، می گوید :" ادم طاس ، "چه چیزی می heaving منافذ خود را
قلب شکسته در ایالات متحده f'r؟ ما hain't چیزی انجام می شود. "
"نه ، من می دانم که شما را نداشته باشند.
من شما را سرزنش نمی کند ، آقایان. من خودم را پایین آورده -- بله ، من این کار را کرد
خودم. این حق من باید رنج می برند -- کاملا
حق -- من را ندارد هر زاری ".
"شما به ارمغان آورد از whar؟ Whar بود به شما در پایین آورده از؟ "
"آه ، شما به من اعتقاد ندارند و جهان بر این باور هرگز -- اجازه دهید آن عبور کند --' TIS ندارد
ماده.
راز تولد من -- "" راز تولد شما!
آیا منظور شما می گویند -- "
"آقایان ، می گوید :" مرد جوان ، بسیار خطیر است ، "من آن را برای شما آشکار سازد ، برای من
احساس می کنم ممکن است در شما اعتماد به نفس داشته باشند. با حقوق من دوک هستم! "
چشم جیم bugged زمانی که او شنیده ام که ؛ و من روی چیزی حساب کردن معدن ، بیش از حد.
سپس ادم طاس می گوید : "نه! شما می توانید آن معنا نیست؟ "
"بله. بزرگ پدر بزرگ من ، پسر ارشد دوک بریج ، به این فرار کرد
کشور در مورد پایان قرن گذشته ، به تنفس هوای پاک آزادی ؛ ازدواج
در اینجا ، و مرگ او ، می روم پسر ، پدر خود را در مورد همان زمان مرگ است.
پسر دوم از اواخر دوک را مصادره عناوین و املاک -- نوزاد دوک واقعی
نادیده گرفته می شوند.
من از نسل اجدادی که نوزاد -- من دوک به حق از بریج و
اینجا من ، بی چاره ، پاره از املاک و بالا من ، شکار از مردان ، منفور شده توسط سرد
جهان ، ژنده ، فرسوده ، قلب شکسته ، و
تخریب به مصاحبت felons در قایق! "
جیم به او pitied تا کنون بسیار ، و به همین ترتیب I.
ما سعی کردیم به او آسایش ، اما او گفت : آن را بسیار warn't استفاده کنید ، او می تواند خیلی
آرامش ، گفت : اگر ما ذهن او را تصدیق شد ، که او را بیشتر انجام
از بیشتر هر چیز دیگری خوب ، پس ما گفت : ما خواهد بود ، اگر او به ما بگویید.
او گفت : ما باید به تعظیم هنگامی که ما به او صحبت کرد ، و می گویند "عزیزم" یا "پروردگار من ،" و یا
"لردی" -- و او آن را ذهن نیست اگر ما به نام او ساده "بریج" ، که ،
او گفت ، عنوان به هر حال ، و نه
نام و یکی از ما باید به او صبر کنید در شام ، و هر چیز کوچک برای او ، او
می خواست انجام می شود. خوب ، بود که همه آسان می کند ، بنابراین ما آن را انجام داده است.
از طریق شام جیم ایستاده بود در اطراف و منتظر بر او ، و می گوید ، "دانلود" گریس
'DIS و یا برخی از برخی O O' DAT؟ "و غیره ، و بدن می تواند بود توانا
خشنود به او.
اما پیر مرد خیلی ساکت و -- didn't چیز های زیادی برای گفتن ، و این کار را نکرد
نگاه خیلی راحت بر که نوازش که قرار بود در اطراف آن دوک است.
او به نظر می رسید که چیزی در ذهن او است.
بنابراین ، همراه بعد از ظهر ، او می گوید : "Looky اینجا ، Bilgewater ،" او می گوید ، "من
ملت متاسفم برای شما ، اما شما تنها فردی که به حال مشکلات مانند آن نیست. "
نه؟ "
"هیچ نیست. شما تنها فردی که بن snaked نمی باشد.
به اشتباه جای بالا پایین. out'na "" افسوس! "
"نه ، شما تنها فردی است که راز تولد خود را به حال نیست."
، توسط jings ، او شروع به گریه. "نگه دارید!
نظر شما در چیست؟ "
"Bilgewater ، خویشاوندان نزدیک من به شما اعتماد کرد؟" پیر مرد می گوید ، هنوز هم نوع از گریه.
"به مرگ تلخ!
او پیر مرد را توسط دست انجام گرفته و آن را فشرده ، و می گوید : "این راز از شما
بودن :! صحبت می کنند "" Bilgewater ، من عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه در اواخر! "
شما شرط می بندم ، جیم و من خیره به این زمان.
سپس دوک می گوید : "شما چه؟"
"بله ، دوست من ، آن را بیش از حد واقعی است -- چشمان شما نگاه در این لحظه در منافذ
ناپدید عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه ، Looy هفده پسر Looy شانزده و ازدواج
Antonette. "
"شما! در سن شما!
نه!
شما شارلمانی اواخر ، شما باید شش یا هفت صد سال است ، در
بسیار کم است. "
"زحمت آن را انجام داده است ، Bilgewater ، دچار مشکل است آن را انجام داده ، دچار مشکل شده است brung این خاکستری
موها و این balditude زودرس.
بله ، آقایان ، شما قبل از اینکه شما ببینید ، در شلوار جین آبی و بدبختی ، wanderin '، تبعید ،
، در زیر پا گذاشته ، و پادشاه به حق sufferin فرانسه است. "
خب ، او گریه و در زمان در مورد به طوری که به من و جیم به سختی چه به انجام نمی دانستند ، ما
بنابراین با عرض پوزش -- و بسیار خوشحالم و افتخار ما می خواهم او را با ما ، بیش از حد.
بنابراین ما در تعیین می کنند ، مانند ما پیش از این با دوک انجام می شود ، و سعی کردند او را آسایش.
اما او گفت که warn't بدون استفاده ، هیچ چیز اما به مرده و با آن انجام می شود همه می تواند انجام دهد
او هر خوب ، اما او گفت این اغلب او احساس راحت تر و بهتر در حالی که برای ساخته شده اگر
مردم او را تحت درمان با توجه به حقوق خود ،
و پایین بر روی یک زانو به صحبت می کنند به او ، و همیشه به نام او را "اعلیحضرت" و
منتظر بر او برای اولین بار در وعده های غذایی ، و تنظیم نشده در حضور او تا او پرسید :
آنها.
بنابراین جیم و من مجموعه را به او majestying ، و انجام این کار و که دومی برای او ،
و ایستاده تا او به ما گفت ما ممکن است مجموعه ای پایین است.
این کار او را heaps از خوب ، و بنابراین او شاد و راحت است.
اما نوع دوک soured بر او ، و کمی با راه راضی به نظر نمی آید
چیزهایی که قرار بود ، هنوز هم ، پادشاه واقعی دوستانه نسبت به او عمل کرده ، و گفت
دوک بزرگ پدربزرگ و تمام دیگر
Dukes از Bilgewater یک معامله خوب از پدرش فکر بود ، و برای آمدن اجازه داده شد
به قصر قابل توجهی است ، اما دوک عصبانی در حالی که خوب است ، در آنجا ماند تا و
پادشاه می گوید :
"مانند ما نمی کردم با هم به مدت طولانی بر روی این قایق الواری ، H - yer Bilgewater سرزنش ،
و بنابراین چه چیزی استفاده O 'خود را bein' ترش؟ این فقط خواهید چیزهایی oncomfortable.
این تقصیر من نیست من متولد warn't دوک ، آن را تقصیر شما نیست که شما warn't متولد پادشاه -- بنابراین
استفاده به جای نگرانی چه؟ بهترین چیزها در O 'را راه شما پیدا
'EM ، می گوید که من -- که شعار من است.
این هیچ چیز بدی است که ما در اینجا زده ام -- گراب فراوان و زندگی آسان -- آمده ،
ما دست خود را ، دوک ، و لو همه دوستان. "
دوک انجام شده ، و جیم و من بسیار خوشحالم به آن را ببینید.
آن زمان دور تمام uncomfortableness و ما احساس توانا و خوبی بیش از آن ، به دلیل آن
که شده یک کسب و کار پر از بدبختی به هر unfriendliness روی قایق ، برای چه
شما می خواهید ، و بالاتر از همه چیز ، در قایق ،
برای همه راضی ، و احساس حق و نوع نسبت به دیگران است.
آن را در من طولانی به ذهن من را تشکیل می دهند که این دروغگو warn't شاهان و نه dukes
در همه ، اما فقط کم پایین humbugs و تقلب.
اما من گفت هرگز هیچ چیز ، هیچ گاه اجازه نمی نگه داشته آن را به خودم ، آن را به بهترین وجه ممکن ، و سپس
شما هیچ نزاع داشته باشند و به هیچ مشکلی نیست.
اگر آنها می خواستند ما را به آنها پادشاهان و dukes ، من تا به حال هیچ اعتراض ، و زمانی که آن را
صلح در خانواده نگه دارید و آن را به هیچ warn't استفاده برای گفتن جیم ، بنابراین من نگو
او.
من هیچ چیز دیگری از پاپ اسمیر را اگر آموخته هرگز ، من یاد گرفتم که بهترین راه برای گرفتن همراه
با این حال ، نوع خود را از مردم این است که اجازه به راه و روش خود خود را برای این عمل خود دارند.
>
فصل XX.
آنها خواسته ما سوالات بسیاری قابل توجهی می خواست به دانستن آنچه که ما تحت پوشش تا قایق
که راه را برای ، و در روز به جای دویدن گذاشته -- جیم یک فراری بود
کاکاسیاه؟
می گوید که من : "sakes خوبی! اجرا کاکاسیاه فراری
جنوبی؟ "نه ، آنها اجازه داد او را.
من تا به حال برای چیزهایی برخی از راه حساب ، بنابراین من می گوید :
برنز مینویسد : "من زندگی در پایک کانتی بود ، در میسوری ، جایی که من در آن متولد شد ، و همه آنها
فوت کردن اما من و PA و آیک برادرم.
PA ، او 'سهم او شکسته می شوند و پایین رفتن و زندگی با عمو بن ، که کردم کمی
یک اسب بر روی رودخانه ، چهل و چهار مایل زیر اورلئان.
پا بسیار فقیر بود ، و برخی از بدهی ؛ بنابراین ، هنگامی که او می خواهم مربع وجود دارد هیچ چیز warn't
چپ اما شانزده دلار و کاکاسیاه ما ، جیم.
که به اندازه کافی به ما چهارده صد مایل ، پاساژ عرشه و نه هیچ دیگر را warn't
راه.
خوب ، هنگامی که رودخانه رز PA رگه هایی از شانس یک روز ، او این قطعه ای از یک ketched
قایق ، بنابراین ما محسوب می خواهم برو پایین بر روی آن به اورلئان.
شانس پا نگه ندارد ، کشتی بخار اجرا بر گوشه forrard از یک قایق
شب ، و همه ما در دریا رفت و در زیر چرخ کبوتر ، جیم و من می آیند تا همه
حق است ، اما PA شد مست ، و آیک تنها
چهار ساله ، به طوری که آنها هرگز نه بیشتر.
خوب ، برای یک یا دو روز بعد ، ما دچار مشکل قابل توجهی داشتند ، زیرا مردم بود
همیشه در skiffs را بیرون می آید و تلاش را به دور از من جیم و گفت : آنها معتقد بودند که
او یک سیاه پوست فراری بود.
ما daytimes اجرا کنید نه بیشتر در حال حاضر ؛ شب آنها ما را به زحمت نمی اندازند ".
دوک می گوید : "مرا تنها بگذارید برای رمزنگاری کردن یک راه بنابراین ما
می تواند اجرا شود در روز اگر ما می خواهیم.
من فکر می کنم چیزی که بیش از -- I'll ابداع یک برنامه است که شما آن را تعمیر کنند.
خواهیم آن را به تنهایی برای به روز اجازه دهید ، چرا که البته ما نمی خواهیم به آن شهر بروید
واقع در انجا در روز روشن -- مهم نیست ممکن است سالم ".
آن سوی شب تیره آغاز تا و شبیه باران و رعد و برق حرارت
squirting اطراف پایین در آسمان ، و برگ ها شروع به از سرما لرزیدن -- آن بود
رفتن به بسیار زشت ، آن را آسان بود که ببینیم که.
بنابراین دوک و پادشاه به تعمیرات اساسی خیمه ما رفتند ، برای دیدن آنچه که
تخت مانند.
تخت من بود ، نی کنه بهتر از جیم ، که کنه ذرت پوست نخود وغیره بود ، همیشه وجود دارد
cobs در اطراف اطلاعات مربوط به در کنه زدودن ، و آنها را به شما بهم زدن و صدمه دیده است ، و زمانی که شما رول
بیش از صدای خشک shucks مثل شما بود
نورد در توده ای از برگ های مرده آن را می سازد ، چنین rustling که شما از خواب بیدار.
خوب ، دوک اجازه او به تخت من را ، اما پادشاه اجازه داد تا او را.
او می گوید :
"من باید بازشناخت تفاوت در رتبه sejested به شما است که ذرت پوست نخود وغیره
تخت warn't فقط fitten من در خواب است. گریس "شما خواهید تخت پوست نخود وغیره
خودتان. "
جیم و من در عرق دوباره برای یک دقیقه ، از ترس قرار بود وجود داشته باشد
برخی از مشکل بیشتر در میان آنها ، بنابراین ما خیلی خوشحال بود وقتی که دوک می گوید :
'تیس سرنوشت من برای همیشه به در منجلاب فرو بردن زیر پاشنه آهن ظلم به زمین است.
بدبختی روح یک بار پر افاده من شکسته است ، عملکرد ، من تسلیم ، 'TIS سرنوشت من است.
من تنها در جهان -- اجازه دهید من رنج می برند و می توانید آن را تحمل "است.
ما دور در اسرع وقت آن خوب بود و تاریک.
پادشاه گفت : ما برای ایستادن و به سمت وسط رودخانه ، و نشان نمی دهد
نور تا ما یک راه طولانی در زیر شهر.
ما در چشم را از دسته کمی از چراغ و می آیند -- که شهر بود ، شما
می دانیم -- و ام افت ، در حدود نیم مایل خارج ، همه حق.
هنگامی که ما سه چهارم از یک مایل زیر بود ما برافراشتند تا فانوس سیگنال و در مورد
ده ساعت آن را در باران و ضربه و تندر می آیند و می خواهم همه چیز روشن تا
پادشاه به ما گفتند که هر دو اقامت در سازمان دیده بان تا
آب و هوای بهتر و پس از آن او و دوک crawled شده را به خیمه و برای تبدیل
شب.
آن را تماشا بود زیر را تا دوازده ، اما من wouldn'ta در هر حال روشن اگر من می خواهم به حال
تخت ، چرا که بدن انجام چنین طوفان را مشاهده کنید که هر روز در هفته ، و نه توسط
دید بلند.
روح من ، باد فریاد همراه!
و در هر ثانیه و یا دو دوست تابش خیره کننده وجود دارد که روشن کلاه سفید را برای نیم آمد
یک مایل در اطراف ، و شما می خواهم از جزیره به دنبال گرد و خاکی از طریق باران و
در اطراف خرمن کوبی درختان در باد و پس از آن
H - ضربت سخت زدن -- ادم بیکار و تنبل می آید! ادم بیکار و تنبل! سرهم بندی کردن ، umble - um و ولگردی یا مفتخوری کردن ، ادم بیکاره و مهمل ادم بیکار و تنبل ، ولگردی یا مفتخوری کردن -- و رعد و برق
برو rumbling و گله مند دور ، و ترک -- و پس از آن تبدیل می آید یکی دیگر فلش و
یکی دیگر از اتمام حجت.
امواج مرا شسته شدن قایق گاهی اوقات ، اما من تا به حال هر لباس و
آیا ذهن نیست. ما هیچ مشکلی در مورد snags ، رعد و برق خودنمایی میکند و
flittering اطراف به طوری ثابت که ما می توانیم
آنها مقدار زیادی به زودی به اندازه کافی به پرتاب سرش را به این راه که از دست آنها.
من تا به حال دیده بان متوسط ، شما می دانید ، اما من بسیار خواب آلود آن زمان بود ، به طوری جیم او گفت :
او که نیمه اول آن را برای من ایستاده ، او بود که همیشه توانا و خوب به این ترتیب ، جیم
شد. من را به خیمه crawled شده ، اما
کینگ و دوک پاهای خود در اطراف تا sprawled warn't هیچ نشان می دهد وجود دارد برای من شده بود ، بنابراین من
خارج گذاشته -- من باران ذهن نیست ، چرا که آن گرم و امواج warn't
در حال اجرا به حدی زیاد در حال حاضر است. حدود دو آنها می آیند
هر چند ، تا دوباره ، و جیم که قرار بود با من تماس بگیرد ، اما او نظرش را تغییر داد ، چرا که او
بازشناخت آنها warn't هنوز به اندازه کافی بالا برای انجام هر گونه آسیب ، اما او در مورد آن اشتباه شده بود ،
خیلی زود همه ناگهان همراه می آید
چاک دهنده به طور منظم و من در دریا شسته. این کشته جیم ، خنده است. او بود
ساده ترین کاکاسیاه خنده است که تا کنون بود ، به هر حال.
من در زمان سازمان دیده بان ، و جیم به او گذاشته و خروپف دور و توسط طوفان و اجازه دهید تا
برای خوب و همه و کابین اولین نور نشان داد که من او را rousted ، و داخل است و فقدان ما
قایق مخفی چهارم روز.
پادشاه از عرشه موشی قدیمی کارت های پس از صبحانه ، و او و دوک
بازی هفت تا در حالی که ، پنج سنت به ازای هر بازی. سپس آنها را از آن ها خسته و به آنها اجازه داد
"روی سطح پخش کردن مبارزات انتخاباتی ،" را به عنوان آنها به نام
آن. دوک را به فرش کیسه خود رفت ، و ذهن بسیاری از کمی چاپ
لوایح و خواندن آنها را با صدای بلند. یکی از این لایحه گفت : "دکتر آرماند د را جشن گرفتند
Montalban ، از پاریس ، "" در سخنرانی
علم جمجمه خوانی "در چنین و چنین جایی ، در روز خالی از خالی ، در ده
سنت پذیرش ، و "کلسیم را تامین نماید نمودار شخصیت در بیست و پنج سنت برای هر شخص است."
دوک ، گفت که او بود. در یکی دیگر از
بیل او "مشهور جهان tragedian وابسته به شکسپیر ، Garrick
جوان تر از لین Drury ، لندن است. "در سایر لوایح او تا به حال بسیاری از نامهای دیگر انجام می شود
چیزهای دیگر ، فوق العاده می خواهم پیدا کردن آب
و طلا با یک "عصای راد ،" اتلاف جادوها ساحره "و غیره.
و او می گوید : "اما میوز مربوط به نمایش عزیزم.
آیا شما تا به حال گام زد تخته ، خانواده سلطنتی؟ "
"نه ، می گوید :" پادشاه است. "شما باید پس از آن ، قبل از شما سه روز
مسن تر ، افتاده عظمت ، می گوید : "دوک.
"اولین شهر خوب ما به ما آمده ایم شما یک سالن و استخدام انجام مبارزه با شمشیر در ریچارد
III. و صحنه بالکن در رومئو و ژولیت.
چگونه است که شما اعتصاب؟ "
"من در هستم ، به هاب ، برای هر چیزی است که پرداخت ، Bilgewater ؛ اما ، شما ببینید ، من نمی
دانستن هیچ چیزی در مورد بازی اکتین و hain't تا کنون دیده می شود که بیشتر آن است.
من خیلی کوچک بود که پاپ اسمیر استفاده می شود به 'EM در قصر.
آیا شما روی چیزی حساب کردن شما می تواند به من آموخت؟ "" آسان! "
"کلیه حقوق.
من jist freezn چیزی تازه ، به هر حال.
لو اغاز حق دور. "
بنابراین دوک او همه چیز در مورد که رومئو بود و ژولیت بود گفت ، و گفت که او
شده در به در حال رومئو ، بنابراین پادشاه می تواند باشد ژولیت.
"اما اگر چنین ژولیت گهل جوان ، دوک ، پوست کنده من سر و سبیل سفید من goin'
به دنبال oncommon عجیب و غریب در او ، شاید "" نه ، آیا شما نمی نگران این کثافت کشور
که هرگز فکر می کنم.
علاوه بر این ، شما می دانید ، شما در صحنه و لباس ، که باعث می شود تمام تفاوت در
جهان ؛ ژولیت در بالکن ، با بهره گیری از مهتاب قبل از او به رختخواب می رود ، و او
رو بر روی او شب لباس شب و مشروب قبل از خواب ژولیده او.
اینجا لباس برای بخش است. "
او کردم از دو یا سه پرده و پارچه های پنبهای ارزان قیمت مناسب ، که به او گفت : meedyevil زره
ریچارد سوم. و دومی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ ، و طولانی nightshirt پنبه سفید و ژولیده
مشروب قبل از خواب برای مطابقت.
پادشاه راضی شد و بنابراین دوک رو از کتاب خود و خواندن قطعات بیش از در
پر زرق و برق ترین تصویر عقاب بال گسترده راه ، prancing در اطراف و اقدام در همان زمان ، برای نشان دادن
چگونه آن را کردم بود که باید انجام شود و پس از آن قرار خواهد داد
کتاب را به شاه و به او گفت برای گرفتن سهم خود را با قلب.
کمی یک اسب شهر حدود سه مایل به پایین خم وجود دارد ، و بعد از شام
دوک گفت : او از ciphered نظر خود را در مورد چگونه در روز روشن بدون آن اجرا
dangersome برای جیم بنابراین او اجازه داد او
رفتن به پایین شهر و تعمیر آن چیز.
پادشاه اجازه او ، بیش از حد ، و ببینید که آیا او می تواند چیزی به اعتصاب نیست.
ما از قهوه بود ، به طوری جیم گفت : من بهتر است همراه با آنها در قایق رانی و
برخی از.
هنگامی که ما به آنجا وجود دارد warn't همزدن هیچ کس ؛ خیابان ها خالی است ، و کاملا مرده
و هنوز هم ، مانند یکشنبه.
ما دریافتیم کاکاسیاه بیمار sunning خود را در حیاط پشت ، و او گفت : هر کسی که
warn't بیش از حد جوان یا بیش از حد بیمار یا خیلی قدیمی است به اردوگاه های نشست رفته بود ، حدود دو مایل
در جنگل.
پادشاه جهات ، و اجازه او می خواهم برود و کار که اردوگاه جلسه ای برای همه
آن ارزش است ، و من ممکن است ، بیش از حد. دوک گفت : آنچه که او بود پس از شد
چاپ اول دفتر.
ما آن را در بر داشت ؛ کمی از نگرانی ، تا بیش از یک مغازه نجاری -- نجاران و
پرینتر همه به این جلسه رفته و درهای قفل شده است.
این مکان کثیف ، آشغال تا بود و با تصاویری از علامت های جوهر ، و handbills بود
اسب و *** فراری بر روی آنها ، بیش از همه دیوارها.
دوک ریخته کت خود را و گفت : او همه حق است در حال حاضر است.
بنابراین من و پادشاه برای اردوگاه نشست روشن است.
ما وجود دارد در حدود نصف ساعت نسبتا چکیدن ، برای آن یک روز افتضاح گرم بود.
شد و به همان اندازه به عنوان یک هزار مردم وجود دارد از بیست مایل در اطراف وجود دارد.
جنگل پر بود از تیم ها و واگن ، everywheres hitched ، تغذیه از
اطاق ترن دارای فرورفتگی و stomping برای حفظ کردن مگس.
میریزد از قطب و بیش از مسقف با شاخه ، جایی که آنها به حال ساخته شده وجود دارد
لیموناد و شیرینی زنجفیلی به فروش می رسانند ، و انبوهی از هندوانه و ذرت سبز و مانند
کامیون.
موعظه قرار بود در زیر انواع مشابه میریزد ، تنها آنها بزرگتر و
برگزار جمعیت از مردم است.
نیمکت از قطعات خارج از سیاهههای مربوط ساخته شده بود ، با حفره های خسته در سمت گرد
برای رانندگی چوب به برای پاها. آنها پشت کرده اند.
واعظان سیستم عامل بالا برای ایستادن در یک پایان میریزد.
زنان در آفتاب bonnets و برخی از چرند frocks ، برخی از آنهایی که نوعی پارچه پنبهای یا کتانی ،
و تعداد کمی از آنهایی که جوان بود در پارچه های پنبهای ارزان قیمت.
برخی از مردان جوان ، پابرهنه بود و برخی از کودکان بر روی هر
لباس اما فقط یک پیراهن دو کتانی.
برخی از زنان قدیمی بود ، بافندگی ، و برخی از کسانی که جوان در معاشرت داشته بود
حیله گر. اولین ریخته ما را به واعظ آمده بود
لنت از سرود.
او صف دو خط ، همه آنرا خوانده ، و نوع بزرگ بود آن را بشنود ، وجود دارد
تعداد زیادی از آنها بود و آنها آن را در چنین راه محرک انجام می شود و پس از آن او صف دو
بیشتر برای آنها را به آواز خواندن -- و به همین ترتیب.
مردم بیدار شد بیشتر و بیشتر ، و خوانده با صدای بلند و بلندتر ، و به سوی پایان
شروع به ناله و برخی شروع به فریاد.
سپس واعظ شروع به موعظه ، و با جدیت تمام آغاز کرده ، بیش از حد و رفت بافی
اول به یک طرف از بستر های نرم افزاری و پس از آن از سوی دیگر ، و پس از آن ، تکیه بیش از
مقابل آن ، با سلاح خود و بدن خود را
رفتن در همه زمان ها ، و فریاد کلمات خود را با همه ممکن است خود و هر حال حاضر و
سپس او احساس خواهد کرد تا کتاب مقدس او و گسترش آن را باز کنید و نوع آن عبور کند اطراف این
راه و فریاد می کشیدند ، "مار بی باک در بیابان!
نگاه بر آن و زندگی "و مردم با فریاد" شکوه -- AA -
مردان! "
و به این ترتیب او در ادامه ، و مردم خوراکی های روی و گریه و گفت : آمین :
"اوه ، به نیمکت عزاداران می آیند! آمده ، سیاه و سفید با گناه!
(AMEN!) آمده ، بیمار و دردناک!
(AMEN!) آمده ، لنگ و متوقف ساختن و کور! (AMEN!) آمده ، منافذ و نیازمندان ، غرق در
شرم آور! (AA-MEN!) آمد ، همه را پوشیده و خاکی
و رنج!
-- با روح شکسته! آمده با یک قلب روی توبه و پشیمانی! آمده در ژنده پوش و گناه خود را
و خاک! آب که پاک رایگان است ، درب آسمان باز می ایستد -- اوه ، را وارد کنید
در می شود و در حال استراحت! "
(شکوه AA-MEN! ، هللویا جلال!)
و به همین ترتیب.
شما نمی تواند از آنچه واعظ گفت : هیچ ، در حساب فریاد می زدند
و گریه کردن.
مردمی رو everywheres در میان جمعیت ، و راه خود را فقط با قدرت اصلی به کار می کرد
نیمکت عزاداران ، با اشک های در حال اجرا کردن چهره خود و وقتی که همه عزاداران
بود بلند وجود دارد به نیمکت جلو در
جمعیت ، آنها خوانده و فریاد زد و پرت خود را بر روی کاه ، فقط دیوانه
و وحشی.
خوب ، من knowed پادشاه رفتن ، و شما می توانید او را بیش از شنیدن
همه و بعد او رفت و یک شارژ بر روی پلت فرم ، و واعظ او
التماس او را به سخن گفتن به مردم ، و او آن را انجام داده است.
او به آنها گفت او را به دزدان دریایی -- دزدان دریایی برای سی سال در اقیانوس هند --
و خدمه اش در بهار گذشته قابل توجهی در مبارزه با لاغر بود ، و او خانه بود در حال حاضر
را از برخی از مردان تازه ، و به لطف
خوبی او مورد سرقت قرار گرفتم شب گذشته قرار داده و در ساحل خاموش کشتی بخار بدون
صد ، و او از آن خوشحال بود ؛ blessedest چیزی است که تا کنون به او را اتفاق افتاده بود ،
چرا که او یک مرد تغییر در حال حاضر ، و شاد
برای اولین بار در عمر خود ، و فقرا بود ، او بود که شروع به سمت راست خاموش
کار و راه خود را به اقیانوس هند ، قرار داده و در بقیه عمر خود را در تلاش برای
تبدیل دزدان دریایی را به مسیر درست ، برای او
می تواند انجام دهد آن را از هر کس دیگری ، با تمام خدمه دزدان دریایی در آشنا بهتر است که
اقیانوس و اگر چه او مدت طولانی را برای رسیدن به آنجا و بدون پول ، او را
رسیدن به آنجا به هر حال ، و هر بار که او
متقاعد دزدان دریایی او را به او گفت : "آیا شما به من تشکر کنم ، آیا شما نمی من هیچ را
اعتبار آن همه به آنها تعلق دارد عزیز مردم در Pokeville اردوگاه نشست ، برادران طبیعی
و خیرخواهان نژاد ، و آن گرامی
واعظ وجود دارد ، truest دوست دزدان دریایی تا به حال! "
و سپس او را به اشک busted ، و غیره همه.
سپس کسی آواز می خواند ، "به یک مجموعه برای او ، را تا یک مجموعه!"
خوب ، نیم دوجین پرش به آن را انجام دهد ، اما کسی آواز می خواند از "به او اجازه عبور
کلاه اطراف! "
سپس همه آن را گفت ، واعظ بیش از حد.
بنابراین شاه با کلاه خود را از طریق جمعیت رفت swabbing چشمان او ، و برکت
مردم و تمجید از آنها و سپاسگزار آنها را خیلی خوب به دزدان دریایی فقیر دور
خاموش وجود دارد ؛ و هر کوچک در حالی که
زیباترین نوع از دختران ، با اشک های در حال اجرا کردن گونه ها ، بالا و
او را که او اجازه دهید او را ببوسد آنها را برای او را به یاد داشته باشید و او همیشه آن را انجام داده و
برخی از آنها او را در آغوش گرفت و بوسید به عنوان بسیاری از
پنج یا شش بار -- و او به ماندن در هفته دعوت شده بود و همه می خواستند او را به
در خانه های خود زندگی می کنند ، و گفت آنها می خواهم فکر می کنم این یک افتخار بود ، اما او گفت که این بود
آخرین روز از اردوگاه ملاقات او
نمی توانست در انجام این کار خوب است ، و در کنار او در عرق را برای رسیدن به حق اقیانوس هند بود
خاموش و رفتن به دزدان دریایی کار می کنند است.
هنگامی که ما به قایق و او می آیند برای شمارش تا متوجه شد که او جمع آوری کرده بود هشتاد
هفت دلار و هفتاد و پنج سنت است.
و سپس او از ذهن دور کوزه سه گالن ویسکی ، بیش از حد ، که او تحت
واگن زمانی که او شروع به خانه از طریق جنگل.
پادشاه گفت : آن را در سراسر آن ، بیش از هر روز را بنا نهاد ، او همیشه می خواهم در قرار داده
missionarying خط.
او گفت : آن است که هیچ warn't استفاده از صحبت کردن ، heathens به shucks مقدار را کنار دزدان دریایی
به کار یک اردوگاه ملاقات با.
دوک شد به فکر او می خواهم انجام شده است به خوبی تا پادشاه آمده نشان داده ،
اما پس از آن او فکر نمی کنم خیلی.
او برپا کرده بودند و چاپ کردن دو کار کمی برای کشاورزان در آن چاپ دفتر --
اسب صورتحساب -- و در زمان پول ، چهار دلار.
و او به حال در ارزش ده دلار از تبلیغات برای کاغذ ، که به گفته او کردم
او در مدت چهار دلار قرار داده اگر آنها را در پیش پرداخت -- به طوری که آنها آن را انجام داده.
قیمت کاغذ دو دلار در سال بود ، اما او را در سه اشتراک در زمان
برای نیم دلار برای هر شخص در وضعیت آنها را به او پرداخت در پیشبرد آنها به
پرداخت در cordwood و پیاز به طور معمول ، اما
او گفت که به تازگی خریده بود و نگرانی و زدم پایین قیمت به عنوان کم که او می تواند
استطاعت آن ، و رفتن به آن را اجرا برای پول نقد.
وی با راه اندازی یک قطعه کمی از شعر ، که او ساخته شده ، خود را از سر خود را --
سه آیات -- نوع شیرین و saddish -- نام آن بود ، "بله ، مچاله شده ، سرد
جهان ، این قلب شکستن "-- و او را ترک
که همه راه اندازی و آماده در این مقاله چاپ ، و هیچ چیز برای آن به اتهام نیست.
خب ، او در نه دلار و نیم به دست گرفت ، و گفت او می خواهم زیبا مربع روز انجام می شود
کار برای آن است.
سپس او به ما نشان داد شغل دیگری کمی او چاپ شده بود و اتهام نشده ، به دلیل آن
برای ما بود.
این یک عکس از یک کاکاسیاه فراری با بسته نرم افزاری را بر روی یک چوب بر سر شانه او ، و
"$ 200 پاداش" را در زیر آن. خواندن همه چیز در مورد جیم بود و فقط
توصیف او را به یک نقطه.
گفت : او اجرا و دور از سنت
مزرعه ژاک ، چهل مایل زیر نیواورلئان ، در زمستان سال گذشته و به احتمال زیاد رفت
شمال ، و هر کس که به او و گرفتن او را به عقب او می تواند پاداش و
هزینه.
"در حال حاضر ، می گوید :" دوک "، پس از به شب ما می تواند در طول روز اجرا شود اگر ما می خواهیم.
هر زمان که ما می بینیم هر کسی آینده ما می توانیم جیم دست و پا با طناب کراوات ، و او را دراز
در کلبه سرخ پوستان را نشان دهد و این اعلانی که بدست مردم میدهند و می گویند ما او را دستگیر کردند تا از رودخانه بودند و
بیش از حد فقیر را بر روی یک کشتی بخار سفر است ، بنابراین ما
این قایق کوچک بر اعتبار از دوستان ما و رفتن به پایین دریافت کنید
پاداش.
دستبند و زنجیر هنوز هم نگاه بهتر جیم ، اما آن را نمی خواهد به خوبی با
داستان از ما چنان فقیر است. بیش از حد مانند طلا و جواهر.
طناب چیزی درست -- ما باید unities ، حفظ ما در می گویند
هر انجمن. "
همه ما می گفت که این دوک بسیار هوشمند است ، و می تواند بدون مشکل در مورد در حال اجرا وجود ندارد
daytimes.
ما مورد قضاوت قرار ما می تواند مایل به اندازه کافی آن شب را به خارج شدن از دسترس نشست وگفتگو کردن
ما محسوب کار در دفتر چاپ دوک که قرار بود در آن کمی را
شهر و پس از آن ما می تواند رونق حق همراه اگر ما می خواستیم.
ما گذاشته پایین و هنوز هم نگه داشته ، و تا حدود ده ساعت هرگز راندند و پس از آن ما
ام افت ، بسیار گسترده ای دور از شهر ، و فانوس ما افراشتن تا ما بود
پاک کردن آن از دید آن.
وقتی جیم به نام من دیده بان در چهار در صبح ، او می گوید :
"Huck ، شما reck'n ما gwyne برای اجرای پادشاهان acrost هر ماه در سفر عدم؟"
"نه ،" من می گوید : "من روی چیزی حساب کردن نیست."
"خب ، می گوید :" او ، "DAT حق همه ، دن. معدن doan یکی ER دو پادشاهان ، اما DAT
کافی است. مست قدرتمند DIS یکی ، EN د دوک AIN '
بسیار بهتر است. "
که من پیدا کردم جیم در تلاش بود تا او را وادار به صحبت به زبان فرانسه ، بنابراین او می تواند بشنود آنچه در آن بود
می خواهم ، اما او گفت که او تا زمانی در این کشور شده بودند ، و دچار مشکل بسیار ،
او می خواهم آن را فراموش کرده است.
>
فصل بیست و یکم. آن را پس از طلوع افتاب در حال حاضر بود ، اما ما حق رفت
و کراوات نمی کردن.
کینگ و دوک و با نگاه بسیار فرسوده تبدیل شده ، اما پس از آنها می خواهم
در دریا شروع به پریدن کرد و در زمان شنا آنها را chippered یک معامله خوب است.
بعد از صبحانه پادشاه او در زمان یک کرسی در گوشه ای از قایق و کشیده خاموش خود را
چکمه و نورد شلوار کوتاه او ، و اجازه اویزان کردن پاهای خود را در آب ، به طوری عنوان می شود
راحت ، و روشن لوله خود را ، و رفت به رومئو خود و ژولیت توسط قلب.
وقتی که او تا به حال آن را بسیار خوب او و دوک شروع به آن عمل با هم است.
دوک او را یاد بگیرند بارها و بارها می گویند هر سخنرانی و او ساخته شده
او آه و قرار دادن دست خود را بر قلب او بود ، و پس از مدتی او گفت که او آن را خیلی
خوب ، "تنها ،" او می گوید ، "شما نباید زیر اقدام نمایید
خارج رومئو! به این ترتیب ، مانند گاو نر -- شما باید بگویم آن را نرم و بیمار و languishy ، SO -- R -
OO - meo! که این ایده است ؛ برای Juliet'sa عزیز فرزند شیرین صرف به یک دختر ، شما می دانید ،
و او مثل ادم کله خر عرعر نیست. "
خب ، در کنار آنها چند شمشیر بلند که دوک از laths بلوط ساخته شده ،
و شروع به تمرین مبارزه شمشیر -- دوک به نام خود ریچارد سوم ، و.
راه آنها گذاشته و pranced در اطراف قایق بزرگ بود برای دیدن.
اما و توسط پادشاه tripped و در دریا سقوط کرد ، و پس از آن در زمان استراحت ،
و به حال بحث در مورد همه انواع ماجراهای آنها می خواهم در زمان های دیگر در امتداد
رودخانه.
بعد از شام دوک می گوید : "خب ، Capet ، ما می خواهید را به این
کلاس اول نشان می دهد ، می دانید ، بنابراین من حدس می زنم می کنیم اضافه کردن کمی بیشتر به آن است.
ما می خواهیم چیزی کمی برای پاسخ به encores با ، به هر حال. "
: «؟ onkores ، Bilgewater دوک او را گفت ، و سپس می گوید :
"من با انجام جفتک پرانی کوهستانی و یا سرنا ملوان پاسخ و شما -- خوب ، اجازه دهید
دیدن من -- اوه ، من آن را کردم -- شما می توانید نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری هملت ".
"هملت که؟
"تک گویی هملت ، شما می دانید ، جشن گرفته ترین چیز در شکسپیر.
آه ، آن را بلندمرتبه ، والا! همیشه واکشی خانه.
من در این کتاب آن را نمی کردم -- I've تنها یک حجم -- اما من روی چیزی حساب کردن من می توانید آن را از قطعه
از حافظه است.
من فقط تا راه رفتن و پایین یک دقیقه ، و ببینید اگر من می توانم آن را به عقب تماس از
vaults خاطره. "
به همین دلیل او رفت و به راه پیما بالا و پایین ، تفکر ، و frowning وحشتناک در هر حال حاضر
و سپس و سپس او را بلند کردن ابرو او ، آینده او دست خود را بر فشار
پیشانی خود را تلو تلو خوردن و پشت و نوع
زاری ، آه بعد او را ، و در کنار او می خواهم اجازه دهید به قطره اشک.
زیبا بود تا او را ببیند. و او آن را کردم.
او به ما گفت به توجه.
سپس او شریف ترین اعتصابات نگرش ، با یک پا راندند به جلو ، و اسلحه خود را
کشیده دور ، و سر خود را کج شده ، به دنبال در آسمان ، و سپس او
شروع به rip کردن و دیوانه و شن دندان خود ؛
و پس از آن ، از طریق سخنرانی خود ، او زوزه میکشیدند محکوم کنند ، و به اطراف گسترش ، و دارای عقاید تا
سینه اش ، و فقط زدم نقاط از هر بازیگری که تا به حال من را ببینید قبل از.
این سخنرانی است -- من آن را آموخته ، به اندازه کافی آسان ، در حالی که او آن را یادگیری
پادشاه :
باشد ، و یا نمی شود که خنجر برهنه است که باعث فاجعه از زندگی تا زمانی ؛
برای چه کسانی می fardels خرس ، تا Birnam چوب به Dunsinane می آیند ، اما این
ترس از چیزی پس از قتل مرگ
خواب بی گناه ، دوره دوم ماهیت بزرگ ، و ما را می سازد و نه رسن
فلش از ثروت ظالمانه از پرواز به دیگران است که ما را نمی دانند.
احترام باید تامل است وجود دارد : ویک دانکن با تو ضربه زدن!
من تو couldst که تحمل شلاق و scorns از زمان ،
ظالم اشتباه است ، مرد مغرور بی حرمتی ، تاخیر قانون ، و برائت
که چنگال خود را ممکن است در مردگان
زباله و وسط شب ، زمانی که churchyards در لباس های مرسوم از با حال خمیازه سخن گفتن
موقر سیاه و سفید ، اما این کشور کشف نشده از که بورن بدون مسافر
برمی گرداند ، و تنفس چهارم سرایت در
جهان ، و به این ترتیب رنگ بومی قطعنامه ، مانند گربه فقیر من ضرب المثل ،
ان طرف با دقت sicklied و همه ابر که بر فراز housetops ما کاهش ،
با استفاده از این رابطه جریان خود را تبدیل به چپ چپ ، و از دست دادن نام از عمل.
تیس consummation devoutly به آرزو.
اما نرم ، عادلانه Ophelia : اوپیای تو نه فک و سنگ مرمر سنگین است ، اما تو برای به دست آوردن
صومعه -- رفتن!
خوب ، پیر مرد او را دوست آن سخنرانی ، و او توانا و به زودی آن را کردم تا او بتواند آن را انجام
درجه اول است.
این به نظر می رسید مثل او فقط برای آن متولد شد ، و زمانی که او تا به حال دست خود را در و هیجان زده بود ، آن
کاملا دوست داشتنی بود راه او را قادر به rip کردن و اشک آور و rair پشت سر او
گرفتن آن را.
اولین شانس ما دوک او تا به حال برخی از showbills چاپ و پس از آن ، برای
دو یا سه روز به عنوان شناور همراه ، قایق غیر معمول ترین مکان پر جنب و جوش بود ، برای
warn't چیزی جز مبارزه با شمشیر وجود دارد و
تمرین -- به عنوان دوک به نام آن -- رفتن در همه زمان.
یک روز صبح ، زمانی که ما به خوبی پایین دولت Arkansaw بود ، ما در معرض دید می آیند
شهر کوچک یک اسب در خم بزرگ ، بنابراین ما گره خورده است تا حدود سه چهارم از یک مایل
بالای آن ، در دهان از انقباض عضله پیدا کردن بود که
بسته مانند تونل درختان سرو ، و همه ما اما جیم زمان قایق رانی و
رفت پایین وجود دارد اگر هر فرصتی در آن جایی برای نشان دادن ما وجود دارد.
ما به آن زده توانا و خوش شانس بود که به سیرک وجود دارد که بعد از ظهر وجود دارد ، و
مردم کشور در حال حاضر شروع شد ، در تمام انواع shackly قدیمی
واگن ، و بر اسب.
سیرک را قبل از شب را ترک کنند ، به طوری نشان می دهد ما یک شانس بسیار خوب داشته باشند.
دوک او را استخدام کرد دادگاه رفت ، و ما در اطراف و گیر صورتحساب های ما.
آنها این را بخوانید :
Shaksperean احیای!! شگفت انگیز جاذبه!
فقط برای یک شب!
tragedians جهان مشهور ، دیوید Garrick جوانتر ، لین Drury
تئاتر لندن ، و ادموند Kean بزرگتر ، Haymarket سلطنتی
تئاتر ، Whitechapel ، پودینگ لین ، Piccadilly ، لندن ، و رویال
تئاترها قاره ، تحت عنوان خود را در منظره والای Shaksperean
بالکن صحنه در رومئو و ژولیت! Romeo___________________Mr. Garrick
Juliet__________________Mr. Kean توسط تمام قدرت از کمک
شرکت!
لباس های جدید ، مناظر جدید ، انتصاب های جدید!
در همین رابطه : هیجان انگیز ، استادانه ، و خون curdling
گسترده شمشیر جنگ در ریچارد سوم.!
ریچارد III_____________Mr. Garrick Richmond________________Mr. Kean
همچنین : (بر اساس درخواست خاص) نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری Immortal را هملت!
Kean نامی! انجام شده توسط او 300 شب متوالی در
پاریس! برای یک شب فقط در حساب
ضروری تعاملات اروپا!
پذیرش 25 سنت ، فرزندان و خدمتکاران ، 10 سنت.
بعد رفتیم loafing در اطراف شهر است.
فروشگاه ها و خانه ها همه قدیمی بود ، shackly ، خشک کردن نگرانی های قاب که
هرگز رنگ ، آنها راه اندازی شد سه یا چهار پا بالاتر از زمین در stilts ،
بنابراین به عنوان از دسترس آب رودخانه شد و بیش از سرازیر شد.
خانه باغ کوچک در اطراف آنها بود ، اما آنها به نظر نمی رسد برای افزایش سختی
هر چیزی در آنها اما jimpson - علف های هرز و گل آفتابگردان ، و انبوهی خاکستر ، پیر و فر
تا چکمه و کفش ، و قطعه بطری و ژنده پوش ، و بازی کردن ظروف حلبی.
نرده ها از انواع تخته ، در زمان های مختلف میخ ساخته شده بود و
آنها خم هر راه که بود و دروازه که generly نیست ، اما یکی لولا --
چرم یکی.
برخی از نرده سفید شسته شده بود برخی از زمان و یا دیگر ، اما دوک گفت
در زمان Clumbus '، مانند به اندازه کافی. خوک خود محافظت می generly در باغ وجود دارد ، و
مردم از آنها را به رانندگی.
تمام فروشگاه ها در یک خیابان. آنها چتر سفید داخلی در مقابل ،
و مردم کشور اسب خود را به پناه گاه ارسال hitched.
جعبه drygoods خالی زیر چتر بود ، و roosting کفش راحتی بر روی همه آنها را
روز بلند ، کم آنها را با چاقو بارلو خود و chawing تنباکو ، و خمیازه و
خمیازه کشیدن و کشش -- زیادی توانا و اذیت کننده است.
آنها generly در کلاه رنگ زرد براق مایل به قرمز که به عنوان یک چتر وسیعی بود ، اما پوشیدن نیست
کتهای و نه waistcoats ، آنها یکدیگر لایحه و باک و هنک و جو نامیده می شود ،
و اندی ، صحبت تنبل و drawly ، و با استفاده از کلمات قابل توجهی فحش دادن بسیاری از.
به عنوان یکی ادم عاطل و باطل تکیه در برابر هر سایه بان ، پست وجود دارد ، و او بیشتر
همیشه دستهای خود را در شلوار و جیب او بود ، به جز زمانی که او آنها را برداشته به
بادندان خرد وپاره کردن تنباکو و یا خراش من قرض بدهید.
چه بدن شنوایی در میان آنها بود در همه زمان ها بود :
"Gimme' V بادندان خرد وپاره کردن tobacker ، هنک. "" Cain't من hain't کردم اما یک بادندان خرد وپاره کردن سمت چپ.
بپرسید بیل. "
شاید بیل او می دهد او بادندان خرد وپاره کردن ، شاید او نهفته است و می گوید که او هیچ نمی کردم.
برخی از آنها انواع کفش راحتی صد در جهان ، و نه لقمه جویده تنباکو هرگز
خود را دارند.
آنها تمام chawing خود را با قرض گرفتن ، آنها را به یک شخص می گویند ، "من wisht شما می خواهم لن
بادندان خرد وپاره کردن ، جک ، من jist این دقیقه را بن تامپسون بادندان خرد وپاره کردن من تا به حال -- که
تقریبا هر دروغ ، این کار را انجام احمق
هیچ کس اما یک غریبه ، اما جک هیچ غریبه ای نمی باشد ، پس او می گوید :
"شما به او بادندان خرد وپاره کردن بدهد ، آیا شما؟ هم گربه مادر بزرگ خواهر خود را.
شما به من پرداخت کند chaws شما awready borry'd off'n من ، Lafe Buckner ، سپس من
وام شما یک یا دو تن از آن را ، و نه به شما هیچ بامانت سپردن پشت ، nuther هزینه است. "
"خب ، من پرداخت شما را به برخی از آن wunst."
"بله ، شما --'bout شش chaws. شما borry'd tobacker فروشگاه و بازپرداخت
کاکاسیاه سر. "
توتون و تنباکو پلاگین فروشگاه تخت سیاه و سفید است ، اما این فلو بیشتر chaws برگ طبیعی
پیچ خورده.
هنگامی که یک بادندان خرد وپاره کردن آنها انجام generly آن قطع با چاقو به آنها قرض ، اما مجموعه ای از پلاگین
در بین دندان های خود را ، و مانند موش جویدن با دندانها و تقلا خود را در پلاگین را با دست خود
تا آنها آن را در دو و پس از آن گاهی اوقات
که صاحب تنباکو سوگوارانه به نظر می رسد در آن زمانی که آن را تحویل داده به عقب ، و می گوید ،
طعنه آمیز : "در اینجا ، gimme بادندان خرد وپاره کردن ، و شما را
پلاگین. "
تمام خیابان ها و خطوط بود فقط گل ، آنها warn't هیچ چیزی به جز گل -- گل به عنوان
سیاه و سفید به عنوان تار و تقریبا حدود یک پای عمیق در بعضی از نقاط ، و دو یا سه اینچ عمق
در تمام نقاط.
خوک خود محافظت می loafed و اطراف everywheres grunted.
شما می خواهم کشت و کار گل آلود و بستر از خوک در می آیند lazying در امتداد خیابان و whollop را ببینید
خود حق را در راه ، که در آن مردمی تا به حال به راه رفتن در اطراف خود ، و او می خواهم کشش
خارج بسته و چشم او و گوش او را موج
در حالی که خوک ها بود او را شیر ده ، و به همان شکلی که او خوشحال به عنوان اگر او در حقوق و دستمزد بود.
و خیلی زود شما می خواهم بشنوند ادم عاطل و باطل آواز خواندن ، "سلام!
SO پسر! بیمار او ، میله! "و به دور افشانده شدن را بروید ، squealing وحشتناک ترین ، با
سگ یا دو نوسانی به هر گوش ، و ده ها سه یا چهار آینده ، و سپس شما
که به همه کفش راحتی دریافت و تماشا را ببینید
چیزی که خارج از دید ، و خنده در لذت و نگاه سپاسگزار برای سر و صدا است.
سپس آنها حل و فصل می خواهم دوباره بود تا مبارزه با سگ وجود دارد.
می تواند هر چیزی وجود ندارد آنها را از خواب بیدار بیش از همه ، و آنها را خوشحال بیش از همه ، مانند
مبارزه با سگ -- مگر اینکه آن را ممکن است با قرار دادن سقز در سگ ولگرد و تنظیم آتش
به او ، و یا بستن یک ظرف قلع به دم خود را و ببینید خود را اجرا او را به مرگ است.
در مقابل رودخانه برخی از خانه ها بود چسبیدن بیش از بانک ، و آنها بود
تعظیمی و خم ، و در مورد آماده به جست و خیز کردن در ، مردم از آنها نقل مکان کرده بود.
این بانک به دور زیر یک گوشه ای از برخی دیگر مجوف بود و آن گوشه آویزان بود
بیش.
مردم در آنها زندگی می کردند ، اما آن dangersome بود ، چرا که گاهی اوقات یک نوار
زمین به عنوان گسترده ای به عنوان غارها خانه در یک زمان.
گاهی اوقات یک کمربند از زمین یک چهارم از یک مایل در اعماق در و غار در امتداد شروع و
غار همراه تا آن را تمام غارها را به رودخانه در یک تابستان.
چنین یک شهر است که همیشه در حال حرکت به عقب و پشت و عقب است ، چرا که
رودخانه همیشه gnawing در آن است.
نزدیکتر به ظهر رو که روز ضخیم تر و ضخیم تر واگن بود و
اسب در خیابان ها ، و بیشتر به آینده در همه زمان ها است.
خانواده شام خود را با آنها از کشور برداشته ، و خوردن آنها را در
واگن. نوشیدن ویسکی قابل توجهی وجود دارد
در جریان ، و من شاهد سه دعوا.
و کسی آواز می خواند : "در اینجا می آید Boggs قدیمی -- از کشور!
برای کمی مست قدیمی ماهانه خود ، در اینجا او می آید ، پسر "!
همه کفش راحتی خوشحال نگاه من بازشناخت آنها به داشتن لذت از Boggs مورد استفاده قرار گرفت.
یکی از آنها می گوید : «در تعجبم که او - gwyne به بادندان خرد وپاره کردن کردن این
زمان.
اگر او می خواهم chawed تمام مردان او بن A - gwyne به بادندان خرد وپاره کردن در بیست سال گذشته
او می خواهم ruputation قابل توجهی داشته باشد. "
یکی دیگر می گوید : "من wisht Boggs' D من را تهدید می کند ، رو پس از آن من می دانم من warn't
gwyne به برای سال thousan می میرند. "
Boggs می آید یک پاره شدن همراه بر اسب خود ، سیاه و فریاد مانند *** ، و
آواز : "Cler مسیر ، thar.
من در waw مسیر هستم ، و تابوت های UV قیمت gwyne به افزایش است. "
او مست بود ، و بافندگی در مورد در زین او ، او بیش از پنجاه ساله بود ، و به حال
چهره بسیار قرمز است.
همه در او فریاد می کشید و به او خندید و sassed او را ، و او به عقب sassed و
گفت که او می خواهم به آنها حضور و ذخیره کردن آنها را در نوبت های منظم خود را ، اما او نمی توانست
صبر کنید در حال حاضر چرا که او می خواهم به شهر می آیند برای کشتن
قدیمی سرهنگ Sherburn ، و شعار او بود : "گوشتی در ابتدا و vittles قاشق به بالای صفحه
. در "من او را مشاهده کنید ، و سوار کردن و می گوید :
Whar'd f'm پسر آمده اید؟
آماده به مرگ؟ »بعد او سوار بر.
من ترسیده بود ، اما یک مرد می گوید : «او را هیچ معنی نیست ، او همیشه ،
'carryin بر دوست دارم که زمانی که او مست است.
او بهترین naturedest احمق قدیمی در Arkansaw -- صدمه دیده است هرگز به هیچ کس ، مست و نه
هوشیار. "
Boggs قبل از بزرگترین فروشگاه در شهر سوار و خم سر خود را تا او بتواند
را در زیر پرده از سایبان کرباسی و yells :
"بیا اینجا ، Sherburn!
بیرون می آید و دیدار با مرد کرده اید swindled است. شما در "هون من بعد از آن هستم ، و من gwyne
شما ، بیش از حد! "
و به این ترتیب او در ادامه ، خواستار همه چیز Sherburn او می تواند زبان خود را به وضع ، و
تمام خیابان را با مردم در گوش دادن و خندیدن و رفتن بر روی بسته بندی شده.
و توسط یک مرد مغرور ، به دنبال حدود پنجاه و پنج -- و او را به عنوان پشته بهترین لباس بود
مردی در آن شهر ، بیش از حد -- مراحل از فروشگاه و جمعیت بر روی هر قطره
به سمت بیایند.
او به Boggs ، ca'm توانا و آهسته می گوید : -- او می گوید :
"خسته ام از این ، اما من آن را تا ساعت یک تحمل.
تا یک ساعت ، ذهن -- دیگر.
اگر دهان خود را باز می کنید در برابر من فقط یک بار بعد از آن هم شما نمی توانید به سفر که تا کنون اما
من به شما. "سپس او تبدیل می شود و می رود وارد
جمعیت توانا و هوشیار نگاه هیچ کس هم زده ، و warn't هیچ خنده بیشتر وجود دارد.
Boggs سوار کردن blackguarding Sherburn با صدای بلند به او می تواند فریاد زدن ، همه پایین خیابان ؛
و خیلی زود پشت او می آید و قبل از فروشگاه توقف می کند ، هنوز هم آن را نگهداری.
بعضی از مردان در اطراف او شلوغ و تلاش برای به دست آوردن او را خفه شو ، اما او ، آنها
او گفت : این امر می تواند یک ساعت در حدود پانزده دقیقه ، و بنابراین او خانه باید برود -- او
باید برود حق دور.
اما این کار را کرد خوب را انجام ندهید.
او با همه ممکن است خود را دور ملعون و throwed کلاه خود را در گل و سوار
بیش از آن ، و خیلی زود دور رفت ، مواج پایین خیابان دیگر ، با خاکستری او
مو پرواز.
همه که می تواند شانس او تلاش خود را به او هم محور کردن او
اسب به طوری که آنها می تواند او را تا قفل و او را هوشیار ، اما آن را بدون warn't استفاده از -- تا خیابان
او دوباره به اشک آور ، و به Sherburn دیگر cussing.
و کسی بگوید : "برو برای دخترش -- سریع ، برای او
دختر ، گاهی اوقات او به او گوش دهید.
اگر کسی می تواند او را متقاعد کردن او می تواند. "بنابراین کسی شروع شده اجرا.
من راه می رفت پایین خیابان راه و متوقف شد. در حدود پنج یا ده دقیقه در اینجا می آید
Boggs دوباره ، اما نه بر روی اسب خود را.
او وضعیتی وخیم در سرتاسر خیابان به سمت من ، برهنه سر ، با یکی از دوستان در هر دو
طرف او ، هولت اسلحه خود و hurrying او همراه.
او آرام ، و نگاه مضطرب ، و او در warn't حلق آویز هیچ ، اما انجام برخی
از خود hurrying. کسی آواز می خواند از :
"Boggs!"
من بیش از وجود دارد را بررسی کردند تا ببینید که چه کسی آن را گفت ، و آن که Sherburn سرهنگ بود.
او ایستاده بود کاملا هنوز هم در خیابان ، و تا به حال تپانچه مطرح شده در خود را
دست راست -- هدف آن است ، اما برگزاری آن را با بشکه به سمت کج
آسمان است.
دوم من یک دختر جوان که در اجرا ، و دو مرد با او.
Boggs و مردان تبدیل گرد ببینید که چه کسی او را به نام ، و هنگامی که می بینند تپانچه
مرد شروع به پریدن کرد به یک طرف ، و تپانچه در هر بشکه پایین آمدن آهسته و مداوم به
سطح -- هر دو بشکه cocked.
Boggs می اندازد تا هر دو دست او و می گوید ، "ای خداوند ، انجام شلیک!"
بنگ! شات اول می رود ، و او staggers به عقب ، clawing در هوا -- بنگ! می رود
دوم ، و او بلغزد به عقب بر روی زمین ، سنگین و جامد ، با آغوش خود را
پخش.
آن دختر جوان فریاد زد می آید و عجله ، و پایین او خودش را می اندازد در او
پدر ، گریه و گفت : "آه ، او او را کشتند ، او او را کشتند!"
جمعیت در اطراف آنها بسته شد ، و با شانه و مسدود یکدیگر ، با
گردن خود را کشیده ، در تلاش برای دیدن ، و مردم در داخل تلاش برای پرتاب آنها
به عقب و فریاد می کشیدند "برگشت ، پشت! او را هوا بدهد ، او را هوا بدهد! "
سرهنگ Sherburn او تپانچه خود را به زمین پرتاب ، و روی پاشنه های خود را تبدیل
و راه می رفت خاموش.
آنها در زمان Boggs به یک فروشگاه مواد مخدر کمی ، فشار جمعیت در اطراف فقط همین ، و
کل شهر زیر ، و من عجله کردم و یک جای خوب در پنجره ، که در آن من بود
نزدیک به او و می توانم ببینم شوید.
آنها او را روی زمین گذاشته قرار داده و یک کتاب مقدس بزرگ زیر سر خود را ، و باز
یکی دیگر را و آن را در پستان خود را گسترش ، اما آنها باز پاره پیراهن اولین آلبوم خود را ، و من
دیده می شود که در آن یکی از گلوله رفت شوید.
او حدود ده gasps بلند ، سینه خود را بلند کردن کتاب مقدس زمانی که او drawed
در نفس خود و اجازه دادن به پایین را دوباره در زمانی که او آن را استنشاق از -- و پس از آن او
گذاشته هنوز هم ، او مرده بود.
سپس آنها کشیده دخترش دور از او ، با جیغ و گریه ، و در زمان او
خاموش است. او در مورد شانزده بود ، و بسیار شیرین است و
به دنبال ملایم ، اما افتضاح رنگ پریده و ترسیده است.
خوب ، خیلی زود کل شهر وجود دارد ، squirming و scrouging و هل دادن و
تنه زدن به پنجره و نگاه ، اما افرادی که تا به حال مکان
نمی دهد آنها را ، و مردمی در پشت
آنها بود گفت : تمام وقت ، "بگو : در حال حاضر ، شما نگاه به اندازه کافی ، شما همراهان ؛' tain't
از حق و عادلانه tain't برای ماندن thar تمام وقت ، و هرگز هیچ کس
شانس ، مردمی دیگر حقوق خود و همچنین شما "است.
jawing قابل توجهی وجود دارد به عقب ، بنابراین من داخل است و فقدان ، فکر شاید قرار بود وجود دارد.
شود مشکل.
خیابان پر بود ، و همه هیجان زده بود.
هر کسی که تیراندازی را دیده بود گفتن که چگونه از آن اتفاق افتاد ، و در آنجا بود
جمعیت های بزرگ بسته بندی شده در اطراف هر یک از این همراهان ، کشش گردن آنها و
گوش دادن.
یک مرد ، دراز و باریک با موهای بلند و بزرگ کلاه خز سفید stovepipe در پشت
سر او ، و بدست آمده از نیشکر و کج ، به کار گرفته می ، مشخص شده اند از محل هایی بر روی زمین که در آن
Boggs ایستادند و جایی که Sherburn ایستاده بود ، و
مردم در اطراف به دنبال او از یک مکان به مکان دیگری و همه چیز را تماشا او
انجام شده ، و bobbing سر خود را به نشان می دهد آنها را درک و دولا شدن کمی و
استراحت دست خود را بر ران خود را به
تماشای مکان بر روی زمین با عصا خود را علامت گذاری به عنوان او را ، و سپس او ایستاد
راست و سفت که در آن Sherburn بود ایستاد ، frowning و داشتن کلاه ، طره خود
بیش از چشمان او ، و خوانده ، Boggs! "
و سپس ذهن عصا خود را به آهسته شدن به یک سطح ، و می گوید : «بنگ!" مبهوت
به عقب ، می گوید : "بنگ!" دوباره ، و پایین تخت به پشت او سقوط کرد.
مردم که چیزی را دیده بود گفت که او آن را انجام داده کامل است ؛ گفت که آن فقط دقیقا
راه آن همه اتفاق افتاده است. سپس تا آنجا که مردم ده از
بطری های خود را و او را تحت درمان است.
خوب ، و توسط یک نفر گفت Sherburn باید باشد بدون محاکمه اعدام.
در حدود یک دقیقه همه آن را گفت تا دور آنها رفت ، دیوانه و فریاد ، و
ربودند پایین هر لباس ، خط آنها به انجام حلق آویز با می آیند.
>
فصل XXII.
آنها به سمت خانه Sherburn swarmed ، سیاه و مواج مثل Injuns و
همه چیز به حال برای روشن شدن راه و یا دریافت اجرا و tromped به پیاده در برف سفرکردن ، و بود افتضاح
را کلیک کنید.
کودکان بود heeling پیش از اوباش ، با جیغ و تلاش برای خارج شدن از راه ؛
و هر پنجره در امتداد جاده ها پر از سر زنان بود ، و پسر سیاه پوست وجود دارد در
هر درخت ، و دیگران و wenches به دنبال
بیش از هر حصار و به زودی به عنوان اراذل و اوباش تقریبا به آنها آنها را شکستن
و skaddle خارج از دسترس است. بسیاری از زنان و دختران گریه میکرد و
مصرف ، ترس به مرگ است.
آنها در مقابل palings Sherburn به عنوان ضخامت swarmed که آنها می توانند جم
با هم ، و شما نمی تواند بشنود خود را برای سر و صدا فکر می کنم.
حیاط کمی بیست و فوت شد.
برخی از سونگ "به پاره کردن حصار! پاره کردن حصار! "
آن زمان بود که راکت پاره و اشک و فوق العاده وجود دارد ، و پایین او می رود ،
و دیوار جلوی جمعیت شروع به رول مانند یک موج است.
پس از آن مراحل از Sherburn بر روی سقف ایوان جلو کمی خود را ، با دو
تفنگ بشکه در دست او ، و طول می کشد موضع خود را ، کاملا ca'm و عمدی ، نه
گفتن یک کلمه.
راکت را متوقف ، و موج برگشت مکیده.
Sherburn هرگز یک کلمه گفت -- همانجا ایستاد ، به دنبال پایین.
سکون افتضاح وحشت زده و ناراحت کننده بود.
Sherburn اجرا چشم خود را آهسته در امتداد جمعیت و از هر جا که رخ داد مردم سعی کردند
کمی به خارج زل زل نگاه کردن به او ، اما آنها نمی توانست آنها کاهش یافته است چشمان خود را و نگاه اب زیر کاه.
خیلی زود پس از آن Sherburn مرتب سازی بر اساس خندید ، نه نوع لذت بخش ، اما از نوعی که
باعث می شود شما مانند زمانی که شما در حال خوردن نان که شن و ماسه در آن را کردم ، احساس است.
سپس او می گوید ، آرام و scornful :
"ایده از شما lynching کسی! این سرگرم کننده است.
ایده از شما فکر شما تا به حال به اندازه کافی دل و جرات به لینچ MAN!
از آنجا که شما به اندازه کافی شجاع به تار و پر دوست فقیر بازیگران زنان است که
اینجا آمده است همراه ، که آیا شما فکر می کنم شما به اندازه کافی به وضع دست خود را بر روی شن بود
MAN؟
چرا یک مرد به امن در دست ده هزار در نوع خود -- تا زمانی که آن را
در طول روز و به شما پشت سر او نیستید. "آیا من می دانم که تو؟
من می دانم که شما را از طریق به دنیا آمد و بزرگ در جنوب روشن ، و من در زندگی
شمال ؛ بنابراین من می دانم که به طور متوسط در سراسر. بزدل به طور متوسط man'sa.
در شمال ، او اجازه می دهد تا هر کسی بیش از او را که می خواهد برای راه رفتن ، و می رود خانه و دعا می کند برای
روح فروتن به آن را بعهده دارد.
در جنوب یک مرد توسط خود را متوقف کرده است ، یک مرحله پر از مردان در روز ،
و سرقت از بسیاری.
روزنامه شما مردم شجاع آنقدر که شما فکر می کنید شما شجاع تر از هر
افراد دیگر -- در حالی که شما فقط به عنوان شجاع ، و هیچ شجاع.
چرا هیئت داوران خود را آویزان قاتلان؟
چون آنها می ترسم دوستان مرد آنها را در پشت ساقه ، در تاریکی --
و آن را فقط آنچه را که آنها انجام دهید.
به طوری که آنها همیشه پیشگام و سپس انسان می رود در شب ، با صد بزدل نقاب
در پشت او و lynches حقه بازی.
اشتباه شما است ، که شما یک مرد را با شما به ارمغان بیاورد ؛ که یک اشتباه ، و
دیگر این است که شما را در تاریکی به وجود آمده و ماسک خود را واکشی.
شما به ارمغان آورد بخشی از یک مرد -- Harkness باک ، وجود دارد -- و اگر شما تا به حال نداشته او را به شروع
شما ، you'da آن گرفته شده در دمیدن. شما نمی خواست به آمده است.
مرد به طور متوسط از دردسر و خطر نیست.
مشکل شما و خطر را دوست ندارد.
اما اگر تنها نیمی از یک انسان -- مانند Harkness باک ، وجود دارد -- لینچ فریاد "او را! لینچ به او! '
شما ترس به عقب -- ترس شما یافت می شود به آنچه که شما می -- بزدل --
و به همین ترتیب یک نعره کشیدن شما افزایش و چسبیدن به
خودتان که نیمه انسان کت دم ، و آمد مواج در اینجا ، ادای سوگند
چه چیزهای بزرگ شما قصد انجام است.
pitifulest چیز از اراذل و اوباش است ، این چیزی است که یک ارتش است -- اوباش ، انجام می دهند مبارزه با
با شجاعت که در آنها متولد می شود ، اما با شجاعت است که از توده خود را قرض گرفته ،
و از افسران خود را.
اما اوباش بدون هیچ مردی در سر آن است زیر pitifulness.
در حال حاضر چیزی برای شما به انجام می باشد به اب از دهان تراوش شدن دم خود و به خانه بروند و در سوراخ خزیدن.
اگر هر lynching واقعی است که باید انجام شود از آن خواهد شد در تاریکی ، مد جنوبی انجام می شود ؛
و زمانی که آنها می آیند آنها خواهید ماسک خود را و واکشی یک انسان همراه.
در حال حاضر ترک -- و نیم یک مرد را با شما "-- جای خود غلت بزنید تفنگ خود را در سراسر چپ خود را
بازو و cocking آن را هنگامی که او می گوید این است.
جمعیت پشت ناگهانی شسته و پس از آن شکست همه از هم فاصله دارند ، رفت و به پاره شدن هر
که راه ، و Harkness باک او پاشنه بلند آن را پس از آنها ، به دنبال ارزان قابل تحمل است.
من می توانم در آنجا ماند اگر من می خواستم ، اما من نمی خواستم به.
من به سیرک رفت و در سراسر پشت loafed تا نگهبان رفت ، و
سپس در زیر چادر شیرجه.
من تا به حال بیست دلاری تکه طلا و مقداری پول دیگر ، اما من بازشناخت من بهتر صرفه جویی
آن ، چون هیچ گفتن چقدر وقت می خواهید به آن نیاز دارید ، دور از خانه وجود ندارد
و در میان غریبه ها که راه.
شما نمی توانید بیش از حد دقیق است. من به خرج کردن پول در مخالف نیست
سیرک زمانی که هیچ راه دیگری وجود ندارد ، اما هیچ استفاده در هدر رفتن آن را بر روی آنها وجود ندارد.
این یک سیرک قلدر واقعی بود.
splendidest دید است که تا کنون بود که همه آنها می آیند سواری در ، دو و دو بود ،
نجیب زاده و خانم ، در کنار هم ، مردان فقط در زیر شلواری خود و undershirts ،
بدون کفش و نه stirrups ، و استراحت آنها
دست بر ران آسان و راحت خود را -- باید وجود داشته اند بیست از آنها -- و
هر خانم با رنگ دوست داشتنی و کاملا زیبا و به دنبال درست مثل
باند ملکه واقعی مطمئن شوید به اندازه کافی ، و
لباس پوشیده در لباس که هزینه میلیون ها دلار ، و فقط با الماس آشغال می شود.
این دید قوی خوب بود ، من هرگز چیزی تا دوست داشتنی را ببینید.
و سپس یکی یکی آنها بلند و ایستاده بود ، رفت و بافی در اطراف حلقه
آرام و دلپذیر و موجی است ، مردان به دنبال همیشه به قدری بلند و روح و راست ،
با bobbing خود را سر و دستکاری
همراه ، فاصله وجود دارد در زیر چادر سقف ، و در هر لباس بانوی گل سرخ با برگ زدن
نرم و ابریشمی در اطراف باسن خود را ، و او مانند چتر افتابی ترین loveliest.
و پس از آن سریع تر و سریعتر می داد ، همه آنها رقص ، ابتدا یک پا در
هوا و سپس از سوی دیگر ، اسب تمایل بیشتر و بیشتر است ، و پیش کسوت
دور و دور از مرکز ، قطب ، ترک خوردگی
شلاق خود را و فریاد می زدند "سلام -- سلام دوستان!!" و دلقک جوک ترک خوردگی را پشت سر گذاشته و و
توسط همه دست کاهش یافته کمر ، و هر بانوی پنجه خود را روی باسن او قرار داده و هر
نجیب زاده تاشو سلاح او ، و پس از آن که چگونه اسب لاغر بارها و قوز کردن خود!
و به این ترتیب یکی پس از دیگری همه آنها را به حلقه صرفنظر ، و ساخته شده است شیرین ترین
تعظیم من همیشه مراجعه کنید ، و سپس scampered خارج ، و همه کف دست خود را رفت و فقط
وحشی در مورد.
خب ، همه از طریق سیرک شگفت آور ترین کارهایی انجام داده و تمام وقت
که دلقک پس از آن منجر به کشته شدن مردم به اجرا درآمد.
رئيس سیرك هرگز نمی توانست گفت کلمه به او اما او در او به عنوان یک چشمک سریع بود
جالب ترین چیز بدن تا کنون گفت و چگونه او همیشه می تواند از بسیاری فکر می کنم
آنها ، و به طوری ناگهانی و غیره پت ، آنچه من بهیچ وجه نمی توانست درک کند.
چرا ، من couldn'ta از آنها را در یک سال فکر.
و و توسط یک مرد مست محاکمه به حلقه -- گفت که او می خواست به سوار ؛ گفت که او
سوار و همچنین کسی که همیشه بود.
آنان استدلال می کردند و سعی کردند او را نگه دارید ، اما او نمی توانست گوش دادن ، و نشان می دهد کل آمد
متوقف.
سپس مردم او شروع به فریاد کردن و به تمسخر آن میپرداخت از او و ساخته شده است که او را از جا در رفته ، و
او شروع به rip کردن و اشک آور ، به طوری که را بر انگیخت تا مردم ، و بسیاری از مردان به شروع
خاموش کردن شمع از نیمکت ها و ازدحام
نسبت به حلقه ، گفت : "دست کشیدن او را! پرتاب او را! "و یک یا دو زنان آغاز شده
به جیغ زدن.
بنابراین ، پس از آن ، پیش کسوت او ساخته شده یک سخنرانی کوچک ، و گفت که او امیدوار خواهد بود وجود ندارد
بدون اختلال ، و اگر مرد بود وعده او هیچ مشکلی او را ندارد
اجازه دهید او را سوار اگر او فکر او می تواند بر روی اسب باقی بماند.
بنابراین همه خندید و گفت : همه حق است ، و مرد در.
دقیقه او در اسب شروع به rip کردن و پارگی و پرش و جست و خیز کردن در اطراف ،
با دو مرد سیرک حلق آویز در به افسار خود را با تلاش برای او نگه ، و مست
مرد حلق آویز در گردن او ، و پاشنه های خود را
پرواز در هوا در هر پرش ، و جمعیت کل مردم ایستاده فریاد و
خنده تا اشک نورد کردن.
و در گذشته ، مطمئن شوید به اندازه کافی ، تمام مردان سیرک را می تواند انجام دهد ، اسب شل را شکست ، و
دور او مانند ملت ، گرد و دور حلقه رفت ، که معتاد به مشروبات تخمگذار
پایین بر روی او و حلق آویز به گردن خود ، با
اولین یک پا آویزان بیشتر به زمین در یک طرف ، و سپس دومی در دومی
طرف ، و مردم تنها دیوانه است. این warn't خنده دار به من ، هر چند من همه از
رعشه به خطر او.
اما خیلی زود ، او تلاش تا با پاهای از هم گشاده و افسار را برداشت ، یک وضعیتی وخیم این راه
و که و دقیقه بعد او فنر بالا و جلوگیری کردن از کاهش یافته و ایستاد! و
اسب مانند یک خانه در حال سوختن بیش از حد.
او فقط ایستاد وجود دارد ، قایقرانی - A در اطراف به صورت آسان و راحت به عنوان اگر او warn't
مست در زندگی خود را -- و پس از آن او شروع به کشیدن لباس های خود را و آنها را رسن.
او آنها را تا ضخامت آنها به نوعی مسدود هوا ، ریخته و در مجموع او ریخته
هفده مناسب.
و ، سپس ، او وجود دارد ، باریک و خوش تیپ و لباس پوشیدن شما gaudiest و زیباترین
تا کنون دیدم ، و او به آن اسب با شلاق او را روشن ساخته شده و او را نسبتا وزوز کردن -- و
در نهایت صرفنظر کردن ، ساخته شده و تعظیم او و
به اتاق پانسمان رقصید ، و همه فقط یک زوزه با لذت و
حیرت.
رئيس سیرك او ببینند که او چگونه فریب خورده شده بود ، و او sickest رئيس سیرك بود
شما همیشه مراجعه کنید ، من روی چیزی حساب کردن. چرا ، آن را یکی از مردان خود بود!
او کردم بود که شوخی همه از سر خود ، و نه به هیچ کس اجازه دهید هرگز.
خوب ، من احساس گوسفندوار به اندازه کافی زمان در تا است ، اما من wouldn'ta در آن بوده است
محل پیش کسوت ، نه برای هزار دلار.
من نمی دانم. سیرک bullier نسبت به آنچه که یکی ممکن است وجود دارد ، اما من هرگز رخ داد
آنها هنوز.
بله ، آن مقدار زیادی خوب بود به اندازه کافی برای من و هر جا که من در سراسر آن را اجرا کنید ، می توانید آن را
همه سفارشی هر وقت من.
خوب ، آن شب ما بود نشان می دهد ، اما warn't تنها حدود دوازده نفر وجود دارد -- تنها
به اندازه کافی برای پرداخت هزینه است.
و آنها در همه زمان ها را خندید ، و ساخته شده است که دوک دیوانه ؛ و همه چپ ،
به هر حال ، قبل از نشان دادن شد ، اما یک پسر که خواب بود.
بنابراین دوک گفت : این lunkheads Arkansaw نمی آمد تا به شکسپیر ؛ آنچه را که آنها
می خواستم کمدی کم بود -- و شاید چیزی بدتر از کمدی کم ruther ، او برشمرده است.
او گفت که او می تواند اندازه سبک خود.
بنابراین صبح روز بعد ، او بعضی از برگه های بزرگ کاغذ کاغذ بسته بندی و برخی از رنگ سیاه و سفید ، و
drawed کردن بعضی از handbills ، و گیر آنها را در سراسر دهکده.
صورتحساب گفت :
در کاخ دادگاه! برای 3 شب اقامت در تنها!
Tragedians مشهور جهان دیوید GARRICK جوان!
و ادموند KEAN بزرگتر!
تئاترها لندن و قاره ای ، در تراژدی هیجان خود را از پادشاه
CAMELEOPARD ، OR چیز بی نظیر سلطنتی! !
!
پذیرش 50 سنت. سپس در پایین بزرگترین خط
همه ، که گفت : خانم ها و کودکان بستری نشدند.
"،" می گوید "در صورتی که خط آنها را واکشی نه ، من نمی Arkansaw نمی دانم!"
>
فصل XXIII.
خوب ، در تمام طول روز به او و شاه سخت در آن بود ، تقلب در یک مرحله و پرده و
ردیف از شمع برای footlights و آن شب به خانه مربا پر از مردان در هیچ
زمان.
هنگامی که محل نمی تواند نگه دارید نه بیشتر ، از دوک او را ترک رسیدگی درب رفت و در اطراف
راه برگشت و به مرحله و تا قبل از پرده ایستاده بود و ساخته شده
سخنرانی کوچک ، و ستایش این فاجعه ،
و گفت آن را به یکی thrillingest که تا کنون بود و بنابراین او در همه لاف زدن و رفت
در مورد این فاجعه ، و در مورد ادموند Kean سالمند بود ، که به بازی اصلی
بخش اصلی در آن و در زمانی که او می خواهم
انتظارات همه را تا به اندازه کافی بالا ، او نورد پرده و
دقیقه بعد پادشاه آمده prancing بر روی چهار دست و پا برهنه و او همه نقاشی بود.
بر این ، حلقه بی آرام و راه راه ، تمام انواع رنگ ها ، به عنوان پر زرق و برق به عنوان یک رنگین کمان است.
و -- ولی بقیه ساز و برگ خود را ذهن هرگز ؛ آن تنها وحشی بود ، اما آن را افتضاح خنده دار بود.
مردم کشته خود می خندیدند و هنگامی که پادشاه انجام می شود capering و
در پشت صحنه capered ، آنها roared و کف و یاد شده یورش برده و خنده hawed تا
او می آیند و انجام آن را دوباره ، و
که بعد از آنها ساخته شده او را آن زمان دیگری انجام دهید.
خوب ، آن را خنده گاو برای دیدن می درخشد که برش ادم سفیه و احمق قدیمی.
دوک او به شما اجازه می دهد تا پرده پایین ، و bows به مردم ، و بزرگ می گوید :
تراژدی انجام خواهد شد تنها دو شب بیشتر ، بر روی حساب های فشار لندن
تعاملات ، که در آن صندلی است که همه به فروش می رسد
در حال حاضر برای آن را در Drury لین ، و سپس او آنها را یکی دیگر از تعظیم ، و می گوید اگر او تا به
موفق در خشنود کردن آنها و آموزش آنها ، او را عمیقا obleeged اگر آنها
ذکر آن را به دوستان خود و آنها را به می آیند و آن را ببینید.
بیست و مردم آواز می خواند : "چه است ، آن را بیش از؟
که است؟ "
دوک می گوید : بله. آن زمان بود که هم خوب وجود دارد.
همه آواز می خواند از "فروخته شده" و رز تا از جا در رفته ، و برای رفتن از این مرحله و با
آنها tragedians.
اما بزرگ ، خوب و به دنبال مرد میپرد روی یک نیمکت و فریاد :
"حفظ! تنها با یک کلمه ، آقایان است. "
آنها متوقف به گوش دادن.
"ما به فروش می رسد -- توانا بد فروخته شده است. اما ما نمی خواهیم به سهام خنده
کل این شهر ، من روی چیزی حساب کردن ، و آخر از این چیزی بشنوند هرگز تا زمانی که ما
زندگی می کنند.
NO. آنچه ما می خواهیم این است به بیرون رفتن از اینجا آرام ،
و صحبت این نشان می دهد ، و فروش بقیه شهر!
همه ما می خواهیم در همان قایق می شود.
که محسوس نیست "(" شما شرط می بندم از آن است که --! jedge راست است "
همه آواز می خواند) "همه حق ، پس از آن -- نه یک کلمه در مورد هر
به فروش برساند.
به همراه خانه و توصیه همه می آیند و این فاجعه است. "
روز بعد شما می توانید چیزی که در اطراف شهر را نمی شنوند اما چگونه پر زرق و برق بود که نشان می دهد.
مجلس دوباره به صورت شیب دار روی هم انباشته می شد در آن شب ، و ما به فروش می رسد این جمعیت به همان شیوه.
هنگامی که من و پادشاه و دوک خانه به قایق که همه ما تا به حال شام و و
، در حدود نیمه شب ، آنها ساخته شده جیم و من او را عقب و شناور او را پایین وسط
رودخانه ، و او را واکشی و پنهان او را حدود دو مایل پایین تر از شهر.
شب سوم دوباره خانه کهنه بود -- و آنها warn't جدید - comers این
زمان ، اما افرادی که در نشان می دهد دو شب دیگر است.
من از طرف دوک در درب ایستاده بود ، و من می بینم که هر مرد رفت تا به حال جیب خود
بر امده است ، یا چیزی تحت پوشش خود را خفه -- و من آن warn't بدون عطر ،
نه ، نه با دید بلند است.
من قال کردن تخم مرغ های بیمار در هر بشکه ، و cabbages فاسد و چنین چیزهایی و اگر من
می دانیم که نشانه هایی از یک گربه مرده که در اطراف ، و من شرط می بندم من انجام می دهم ، شصت و چهار از بود وجود دارد
آنها رفتند شوید.
من برای یک دقیقه در آن وجود دارد راندند اما بیش از حد مختلف برای من بود ، من می توانم آن ایستاده است.
خوب ، هنگامی که محل نمی تواند نگه داشتن مردم بیشتر دوک او را یک شخص یک چهارم
و به او گفت ، او تمایل درب برای یک دقیقه ، و پس از آن او در اطراف برای آغاز مرحله
درها ، من بعد از او ، اما دقیقه ای ما تبدیل شده گوشه ای و در تاریکی او می گوید :
"پیاده روی سریع در حال حاضر تا شما دور از خانه ، و سپس برای قایق مانند ساق پا
دیکنز پس از شما! "
من آن را انجام داده است ، و او انجام داده است.
ما قایق را در همان زمان رخ داد ، و در کمتر از دو ثانیه بود هواپیمای بی موتوری پرواز
جریان ، همه تیره و هنوز هم ، و از لبه به سمت وسط رودخانه ، هیچ کس
گفتن یک کلمه.
من بازشناخت پادشاه فقیر در یک زمان پر زرق و برق آن را با مخاطبان بود ، اما هیچ چیز
مرتب کردن بر اساس ؛ خیلی زود او خزد از زیر خیمه ، و می گوید :
"خوب ، حرکت در چیزی قدیمی در این زمان how'd ، دوک؟"
نشده بود تا شهر را در همه. ما نور را نشان نداد تا ما در مورد
ده مایل در زیر روستا.
سپس ما را روشن و شام بود ، و پادشاه و دوک نسبتا خندید آنها
استخوان گشاد بر سر راه آنها می خواهم خدمت مردم است.
دوک می گوید :
"Greenhorns ، flatheads! من می دانستم که اولین خانه مادر و حفظ
اجازه دهید بقیه شهر در roped و من می دانستم که آنها می خواهم برای ما ذخیره کردن شب سوم ،
و در نظر گرفتن نوبت خود را در حال حاضر است.
خوب ، نوبت آنها است ، و من می خواهم چیزی بدانند چه مقدار از آنها را می خواهم برای
آن. من فقط می دانم که چگونه آنها
قرار دادن در فرصت خود را.
آنها می توانید آن را به یک پیک نیک به نوبه خود اگر آنها می خواهند به -- مفاد مقدار زیادی آوردند ".
آنها rapscallions در چهار صد و شصت و پنج دلار در آن سه شب انجام گرفته است.
من هرگز پول را در واگن بار که قبل از برده را ببینید.
و زمانی که آنها خواب و خروپف ، جیم می گوید :
"آیا آن را به شما s'prise د راه پادشاهان DEM حمل ، Huck نه؟"
"نه ،" من می گوید : "این کار را انجام نیست." "چرا این کار را انجام ، Huck؟"
"خب ، این کار را انجام ، و نه به دلیل آن را در پرورش و اصلاح نژاد.
من روی چیزی حساب کردن آنها همه به طور یکسان ، "" اما ، Huck ، ourn O 'dese پادشاهان reglar
rapscallions ، DAT را jist دی است ؛ دی rapscallions reglar ".
"خب ، که آنچه که من هستم گفت : همه شاهان بیشتر rapscallions ، به عنوان خز که من می توانم
را. "" آیا DAT؟ "
"شما در مورد آنها را بخوانند یک بار -- you'll را ببینید.
نگاه هنری هشت ، این 'N' SA یکشنبه مدرسه سرپرست به او.
و نگاه چارلز دوم ، و لوئی چهارده و لویی پانزدهم ، و جیمز
دوم ، و ادوارد دوم ، و ریچارد سوم ، و چهل و علاوه بر تمام آنها را
heptarchies ساکسون استفاده می شود که به شما قادر به rip کردن به اطراف در زمان های قدیمی و افزایش قابیل.
من ، شما را به باید دیده می شود قدیمی هنری هشتم زمانی که او در شکوفه بود.
او شکوفا شد.
او با استفاده از به ازدواج با یک همسر جدید هر روز ، و گوشت با استخوان سر او را صبح روز بعد.
و او آن را به همان اندازه بی تفاوت که اگر او سفارش تا تخم مرغ.
بحال ایست درامدن نل گوین ، 'او می گوید.
آنها او را واکشی. صبح روز بعد ، ریز ریز کردن سرش! '
و آنها آن را ریز ریز کردن.
واکشی ساحل جین ، او می گوید و او می آید ، صبح روز بعد ، 'ریز ریز کردن head' او --
و آنها آن را ریز ریز کردن. حلقه تا Rosamun نمایشگاه.
نمایشگاه Rosamun پاسخ زنگ.
صبح روز بعد ، ریز ریز کردن سرش. '
و او هر یک از آنها به او بگو داستان هر شب ، و او را نگه داشته که تا
او هزار و یک داستان که راه hogged بود ، و سپس همه آنها را او را در یک کتاب قرار داده ،
و آن را به نام روز رستاخیز کتاب -- که یک نام خوب بود و این پرونده را اعلام کرد.
شما پادشاهان ، جیم نمی دانم ، اما من آنها را می دانیم و این RIP قدیمی ourn یکی از
تمیزترین من در تاریخ زده است.
خوب ، هنری او طول می کشد و تصور او می خواهد برای به دست آوردن برخی از مشکلات این کشور است.
چگونه او در آن -- خبردادن از -- کشور را نشان می دهد؟
شماره
ناگهان او همه چای در بوستون هاربر heaves دریا ، و whacks خارج
اعلام استقلال ، و جرات آنها را به بیا.
که سبک او بود -- او هرگز کسی شانس.
او تا به حال سوءظن از پدرش ، دوک ولینگتون.
خب ، او چه بود؟
از او بخواهید برای نشان دادن؟ -- او را در لب به لب از mamsey drownded ، مانند
گربه. مردم S'pose ترک پول تخمگذار در اطراف
جایی که او بود -- او چه بود؟
او collared آن. S'pose او قرارداد برای انجام یک چیز است ، و شما
پرداخت او ، و تنظیم نشده وجود دارد و ببینید که او آن را انجام می شود -- او چه بود؟
او همیشه چیز دیگری انجام می شود.
S'pose او دهانش را باز -- بعد چه؟ اگر او بسته نیست سریع قدرتمند او می خواهم
از دست دادن یک دروغ در هر زمان.
این نوع از اشکال هنری بود و اگر we'da او را به حال همراه جا از پادشاهان ما
he'da فریب خورده که شهر پشته بدتر از ourn انجام می شود.
نمی گویم که ourn بره است ، چرا که آنها است ، نه هنگامی که شما به حق را به
سرد حقایق ، اما آنها هیچ چیز به که حافظه قدیمی نیست ، به هر حال.
من می گویم ، پادشاهان پادشاهان است ، و شما را به کمک هزینه کردم.
نگاهی به آنها در سراسر آنها بسیاری توانا و اذیت کننده است.
این راه آنها مطرح است. "
"اما DIS یکی بوی مانند ملت د ، Huck."
"خوب ، که همه آنها انجام ، جیم. ما می توانیم راه پادشاه بوی کمک کند ؛
تاریخ هیچ راهی بگویید نیست. "
در حال حاضر د دوک ، he'sa tolerble مرد به احتمال زیاد از برخی جهات است. "
"بله ، یک دوک ، متفاوت است. اما نه چندان متفاوت است.
بسیاری این one'sa متوسط سخت را برای دوک.
هنگامی که او مست ، هیچ مردی نزدیک بین می تواند او را از پادشاه بگویید وجود ندارد. "
"خب ، به هر حال ، ارزومند چیزی بودن برای هیچ ماه I doan ام سازمان ملل متحد ، Huck.
Dese همه I KIN استن است. "
"این راه بیش از حد ، احساس می کنم ، جیم. اما ایم آنها را بر روی دست ما رو و ما رو
به خاطر داشته باشید چه هستند و کمک هزینه.
گاهی اوقات آرزو می کنم ما می توانیم از یک کشور است که پادشاهان را بشنود. "
استفاده که به جیم این warn't واقعی پادشاهان و dukes چه بود؟
این هیچ خوب wouldn'ta انجام می شود و علاوه بر این ، آن بود فقط به عنوان من گفت : شما نمی تواند بگوید
آنها را از نوع واقعی. من رفتم به خواب ، و جیم من تماس بگیرد
زمانی که نوبت من بود.
او اغلب انجام داده است که. وقتی که من فقط در سپیده دم waked او
آنجا نشسته با سر خود را پایین مابین زانوها خود را ، ناله و ماتم به خود است.
من نظر داشته باشد و نه اجازه دهید در.
من knowed آنچه در آن بود.
او در مورد همسر و فرزندان خود را ، دور تا انسو فکر می کرد ، و او کم شد
و دلتنگ ، زیرا او تا به حال هرگز از خانه دور قبل در زندگی او بوده است و من انجام می دهم
معتقدم که او به همان اندازه برای مردم خود مراقبت به عنوان مردمی سفید برای their'n.
به نظر نمی رسد این کار را انجام طبیعی ، اما من روی چیزی حساب کردن آن چنان.
او اغلب به ناله و سوگواری که شب راه ، زمانی که او مورد قضاوت قرار من خواب بود و
گفت : "کمی" پو Lizabeth! کمی جانی پو "! توانا و سخت است ، من تنظیمات من
که تا کنون شما بدون ماه ، بدون ماه "مراجعه gwyne!"
او کاکاسیاه توانا و خوبی بود ، جیم شد. اما این بار من به نحوی رو به صحبت با
او در مورد همسرش و آنهایی که جوان و با و با او می گوید :
"چه چیزی به من احساس بسیار بد هم عدم ماهسنگ bekase می شنوم sumpn بیش از ان در بانک د
مانند ضربت سخت زدن ، ER اسلم ، در حالی که پیش EN آن را به من معدن ER د هم من با کمی من
'Lizabeth تا اذیت کننده.
او warn't تقلا برای 'on'y اوله سال ، EN او شیرینی مربا د تب sk'yarlet ، EN powful
طلسم خشن ، اما او به خوبی EN یک روز او stannin - 'سیاره ز' ، EN من می گوید :
او ، من می گوید :
"Shet د انجام'. '" او آن را هرگز انجام نداده. JIS 'ایستاد DAH ، kiner
بالاتر smilin من. آن را من دیوانه EN من می گوید agin ، توانا
با صدای بلند ، من می گوید :
"Doan' من را که می شنوید؟ Shet د! "
"او JIS د همان شیوه ، بالاتر kiner smilin ایستادند.
من bilin ، 'بود!
به من می گوید : "من وضع من را شما معدن!
"EN WID DAT I واکشی یک سیلی او را طرف دو سر DAT sont او sprawlin'.
دن من رفت به اتاق د yuther ، EN "ماهسنگ رفته" تقلا ده دقیقه ؛ EN زمانی که من دوباره DAH
DAT انجام YIT باز stannin ، حق MOS EN DAT شیلی stannin در آن ، یک نگاه '
پایین و mournin '، EN د اشک runnin' پایین.
من ، اما من WUZ دیوانه!
من gwyne برای شیلی بود ، اما JIS دن JIS '، -- -- DAT باز innerds' دن آن انجام شد
مدت ها می آیند د باد EN آن را با شدت بهم زدن ، بهینه شیلی ، ker - BLAM -- EN من شبکه '، شیلی
حرکت هرگز!
'هاپ بیرونی من است ؛ EN من احساس می کنم -- SO -- doan' من breff MOS بدانید که چگونه احساس می کنم.
من crope ، همه tremblin ، EN crope سیاره ز EN آسان باز د می توانم از "EN کند ، بهم زدن EN
سر من در بهینه شیلی ، SOF EN هنوز ، EN تمام UV ناگهانی به من می گوید POW! JIS به عنوان با صدای بلند
که من می تواند فریاد زدن.
SHE تکان دادن هرگز! اوه ، Huck ، من مجسمه نیم تنه EN cryin ، با شتاب خود را
تا در آغوش من ، EN گویند ، 'اوه ، چیزی که کمی د پو'!
د خداوند Amighty fogive پو اوله جیم kaze او gwyne هرگز hisself fogive به عنوان
طولانی او زندگی می کنند! "آه ، او با شاقول ازمودن deef EN گنگ ، Huck ، سرب
deef گنگ EN -- EN من بن A - treat'n او را تا "
>
فصل XXIV.
روز بعد ، به سمت شب ، ما زیر یک بید از کمی پریشان گیسو در وسط گذاشته ،
که در آن یک دهکده روی هر طرف رودخانه ، و دوک و پادشاه شروع
به وضع برنامه ای برای کار آنها شهرهای.
جیم او به دوک صحبت کرد ، و گفت که او امیدوار بود آن را اما چند ساعت را ندارد ، زیرا
توانا و سنگین و خسته کننده به او آن را کردم وقتی که او تا به حال به وضع در تمام طول روز را در خیمه
با طناب گره خورده است.
ببینید ، وقتی ما به سمت چپ او را همه به تنهایی ما تا به حال به او کراوات ، چرا که اگر هر کسی اتفاق افتاده در
به او همه توسط خودش و نه گره خورده است آن را نمی خواهد نگاه او بسیار شبیه به یک فراری بود
کاکاسیاه ، شما می دانید.
بنابراین دوک گفت : آن نوع از سخت به وضع roped در تمام طول روز بود ، و او می خواهم رمزنگاری
برخی راه برای گرفتن اطراف آن است. او غیر معمول روشن بود ، دوک ، و
او به زودی آن را لرزاند.
او لباس پوشیدن و جیم در ساز و برگ شاه لیر -- آن را روی پارچه لباس شب پرده بلند شد ، و سفید
اسب مو کلاه گیس و سبیل و پس از آن او در زمان رنگ تئاتر او و نقاشی جیم
صورت و دست و گوش و گردن از همه بیش از یک
مرده ، مبهم ، آبی ، جامد مانند یک انسان که نه روز است drownded.
سرزنش اگر او warn't خشم horriblest به دنبال من تا کنون می بینیم.
سپس دوک انجام گرفت و نوشت : از نشانه بر روی توفال چوبی یا سیمانی و غیره :
عرب بیمار -- اما بی ضرر است که نه از سر او.
و او که توفال چوبی یا سیمانی و غیره به توفال کوبی کردن میخ و توفال کوبی کردن را تا چهار یا پنج پا در ایستاده بود
جلوی خیمه مخروطی سرخ پوستان. جیم بود راضی.
او گفت : آن دید بود بهتر از دروغ گفتن گره خورده است چند سال ، هر روز ، و
لرزش همه بیش از هر زمان یک صدا وجود دارد.
دوک به او گفت ، خودش را آزاد و آسان ، و اگر کسی تا کنون آمده دخالت
در اطراف او باید هاپ از مسکن ، و حمل در کمی ، و واکشی یک یا دو فریاد زدن
مثل حیوانی وحشی است ، و او بازشناخت آنها نور و ترک او را تنها.
که صدا قضاوت کافی بود ، اما شما را مرد به طور متوسط ، و او نمی توانست صبر کنید
او را به فریاد زدن.
چرا ، او نه تنها شبیه او مرده بود ، او نگاه قابل توجهی بیش از آن.
این rapscallions می خواست سعی کنید چیز بی نظیر دوباره ، چرا که بسیار وجود دارد
پول در آن است ، اما آنها مورد قضاوت قرار امن نخواهد بود ، چرا که شاید خبری ممکن است مشغول به کار
همراه پایین های این زمان.
آنها می تواند پروژه ای است که مناسب دقیقا ضربه نیست ، پس در دوک گفت که او
بازشناخت او بخدمت خاتمه دادن و کار کردن مغز خود را یک ساعت یا دو و ببینید که اگر او نمی تواند قرار دهید
تا چیزی در روستای Arkansaw و
پادشاه به او اجازه داد او را به روستای دیگری بدون هیچ گونه طرح قطره ، اما تنها
معنی شیطان ، من -- اعتماد به مشیت الهی به او راه سودآور منجر شود
روی چیزی حساب کردن.
ما تا به حال تمام لباس فروشگاه خریداری شده که در آن ما را متوقف تاریخ و زمان آخرین ، و در حال حاضر پادشاه قرار داده his'n
، و او به من گفت به معدن را. من آن را انجام داده است ، البته.
duds پادشاه همه سیاه و سفید بود ، و او نگاه متورم شده و نشاسته ای واقعی است.
من هرگز knowed چگونه لباس می تواند بدن را قبل از تغییر.
، قبل از چرا ، او مانند orneriest شما قادر به rip قدیمی است که تا کنون بود نگاه کرد ، اما در حال حاضر ، زمانی که او می خواهم
را خاموش سر و دست شکسن جدید خود را سفید و تعظیم و انجام یک لبخند ، نگاه او که بزرگ
و خوب و خداپسندانه است که شما می خواهم بگویم او تا به حال
سمت راست خارج از ارک ، راه می رفت و شاید قدیمی لاویان خود بود.
جیم تمیز قایق رانی ، و من دست و پا زدن من آماده است.
کشتی بخار بزرگ تخمگذار در ساحل دور تا زیر نقطه ، حدود سه وجود دارد
مایل بالای شهر -- بوده است در آنجا چند ساعت ، مصرف در حمل و نقل است.
می گوید : پادشاه :
"Seein چگونه من لباس دارم ، من روی چیزی حساب کردن شاید من بهتر می رسند از خیابان
لوئیس یا سین سیناتی ، و یا برخی از جای دیگری بزرگ.
برو برای کشتی بخار ، هاکلبری ؛ خواهیم آمد پایین به دهکده ای در او ".
من دو بار دستور داده شود بروید و سوار کشتی بخار.
من ذهن ساحل نیم مایل بالاتر از روستا ، و پس از آن رفت scooting همراه
بانک بلوف در آب آسان است.
خیلی زود ما به کشور جوان بی گناه به دنبال خوب تنظیم jake در ورود به سیستم
swabbing عرق را از چهره اش ، برای آن را قدرتمند آب و هوا گرم بود و او
زن و شوهر از بزرگ فرش کیسه توسط او.
اجرای بینی خود را در ساحل می گوید : "پادشاه است. من آن را انجام می شود.
"Wher' شما برای محدود کننده است ، مرد جوان؟ "" برای کشتی بخار ؛ رفتن به اورلئان "است.
دستگاه گوارش روی عرشه کشتی ، می گوید : "پادشاه است.
"در دقیقه نگه دارید ، من بنده شما را با آنها کیسه he'p.
از انتخاب و he'p نجیب زاده ، Adolphus "-- نیت من ، من می بینم.
انجام ، و پس از آن ما هر سه شروع دوباره است.
جوان اختتامیه جشنواره صنعت چاپ توانا و سپاسگزار بود و گفت که آن کار سختی toting چمدان خود را چنین بود
آب و هوا.
او پادشاه پرسید : در جایی که او قرار بود ، و پادشاه به او گفت که او می خواهم آمد پایین رودخانه.
و در روستای دیگر فرود آمد صبح امروز ، و در حال حاضر او که قرار بود یک مایل چند
برای دیدن یک دوست قدیمی در یک مزرعه وجود دارد.
همکار جوان می گوید : "وقتی من برای اولین بار می بینید من به خودم می گوید ،
'آقای Wilks ، مطمئن ، و او توانا و می آیند نزدیک
در اینجا در زمان است. "
اما پس از آن من می گوید : دوباره ، 'نه ، من روی چیزی حساب کردن او نیست ، و یا دیگری او نخواهد بود Paddling به
تا رودخانه. 'شما است به شما؟"
"نه ، اسم من است Blodgett -- Elexander Blodgett -- کشیش Elexander Blodgett ، من
s'pose باید بگویم ، من یک ای بندگان ضعیف خداوند.
اما هنوز هم من jist به عنوان قادر به متاسفم برای آقای
Wilks در زمان رسیدن نیست ، همه یکسان است ، اگر او چیزی به جز آن از دست رفته -- که
من امیدوارم که او نیست. "
"خوب ، او را هر ملک با آن دست نیست ، چرا که او خواهیم که همه حق است ، اما او
از دست رفته دیدن برادرش پیتر مرگ -- که او mayn't ذهن ، هیچ کس نمی تواند به عنوان بگویید که
اما برادرش را هر چیزی در
این جهان به او قبل از مرگ او ، در مورد هیچ چیز دیگری همه این سه هرگز صحبت
هفته او را دیده بود از آنجایی که آنها پسر بود با هم -- بود و تا کنون دیده نشده برادرش
ویلیام در همه -- که از deef و گنگ
-- ویلیام بیش از سی یا سی و پنج نمی باشد.
پیتر و جورج تنها کسانی که می آیند اینجا و جورج ازدواج کرده بود
برادر او و همسرش هر دو در سال گذشته درگذشت.
هاروی و ویلیام تنها کسانی که در سمت چپ در حال حاضر ، و ، به عنوان من بود و گفت ، آنها
باید در اینجا در زمان است. "" آیا کسی ارسال 'EM کلمه؟"
"اوه ، بله ، یک یا دو ماه پیش ، هنگامی که پیتر برای اولین بار در زمان بود ؛ زیرا پیتر گفت : پس از آن
که او جور احساس می کردم که او warn't برای دریافت این زمان.
ببینید ، او خیلی قدیمی بود ، و g'yirls جورج بیش از حد جوان را برای شرکت های زیادی بود
برای او ، به جز مری جین ، یکی از سر قرمز ، و بنابراین او مهربانتر دلتنگ وا فسرده بود پس از
جورج و همسرش فوت کرد ، و به نظر نمی رسد به مراقبت زیادی برای زندگی است.
او اغلب به شدت می خواستم ببینم هاروی -- و ویلیام ، بیش از حد ، که برای ماده -- به خاطر
او یکی از آنها نوعی که می تواند تحمل خواهد شد به بود.
او نامه ای در پشت برای هاروی ترک کرد ، و گفت که او گفت در آن است که پول خود را
پنهان می کردند ، و چگونه او می خواست بقیه اموال تقسیم شده به طوری g'yirls جورج
همه حق است -- خواهد بود برای جورج چیزی از خود باقی نمی.
و آن نامه به همه آنها می تواند به او یک قلم برای قرار دادن به این بود. "
"چرا شما روی چیزی حساب کردن هاروی نمی آیند؟
؟ 'Wher می کند که او زندگی می کنند" "اوه ، او در انگلستان زندگی می کند -- شفیلد --
موعظه -- hasn't تا کنون در این کشور بوده است.
او هر زمان بیش از حد نداشته -- و در کنار او mightn'ta نامه در
همه ، از شما می دانم. "" خیلی بد ، خیلی بد به او couldn'ta زندگی
برادران او ، روح ضعیف.
شما رفتن به اورلئان ، به شما می گویند؟ "" بله ، اما است که نه تنها بخشی از آن را.
من قصد دارم در یک کشتی ، چهارشنبه آینده ، برای Janeero ریو ، که در آن زندگی می کند عموی من است. "
"اتمام حجت سفر بسیار طولانی است.
اما دوست داشتنی می شود. wisht من بود رفتن. مری جین از قدیمی ترین؟
چند ساله است دیگر؟ "
"نوزده مری جین ، سوزان پانزده ، و جوانا در مورد چهارده -- که یکی از
که خودش را می دهد تا آثار خوب است و لب خرگوش. "
"پور چیز! تنها در جهان سرد باقی مانده است. "
"خب ، آنها می تواند به بدتر شدن وضع. قدیمی پیتر دوستان ، و آنها نمی
اجازه دهید آنها را به هیچ آسیبی می آیند.
از روی ناچاری ، واعظ Babtis 'وجود دارد ، و شماس Hovey لوط ، و بن Rucker ، و Abner
Shackleford ، و لوی بل ، وکیل و دکتر
رابینسون ، و همسران خود ، و Bartley بیوه ، و -- خوب ، there'sa بسیاری از آنها ؛
اما این کسانی هستند که پیتر ضخیم با ، و مورد استفاده برای نوشتن در مورد
گاهی اوقات ، هنگامی که او می نویسد ، پس هاروی
خواهید دانست که در آن برای دوستان نگاه هنگامی که او می شود. "
خوب ، پیر مرد رفت و سوال کردن تا او فقط نسبتا خالی که جوان
رفیق.
سرزنش اگر او در مورد همه و همه چیز را در آن شهر پر برکت پرس و جو نمی کند ، و
همه چیز در مورد Wilkses و در مورد کسب و کار پیتر -- که تنر ؛ و در حدود
George's -- که یک نجار بود و در حدود
Harvey's -- که یک وزیر dissentering بود و به همین ترتیب ، و به همین ترتیب.
سپس او می گوید : "آنچه که می خواهید برای راه رفتن در تمام راه تا
کشتی بخار؟ "
"از آنجا که قایق بزرگ she'sa اورلئان ، و من بود afeard او ممکن است وجود دارد را متوقف نمی شود.
هنگامی که آنها در اعماق آنها متوقف نخواهد شد برای تگرگ.
یک قایق سینسیناتی خواهد شد ، اما این سنت
لوئیس یکی است. "" پیتر Wilks خوبی؟ "
"اوه ، بله ، بسیار خوب.
او خانه ها و زمین ، و آن را بازشناخت او سه یا چهار هزار در پول نقد را مخفی می کردند به سمت چپ
تا som'ers. "" وقتی که به شما می گویند مرگ او؟ "
"من می گویند ، اما آن شب گذشته بود."
"مراسم تشییع جنازه به ، فردا ، به احتمال زیاد؟" "بله ،' تقلا وسط روز است. "
"خوب ، آن را وحشتناک غمگین همه ، اما همه ایم برای رفتن ، یک زمان و یا دیگر.
بنابراین آنچه ما می خواهیم انجام دهیم این است که آماده می شود و پس از آن ما همه حق است ".
"بله ، آقا ، آن را بهترین راه است. کارشناسی ارشد استفاده می شود که همیشه می گویند که. "
هنگامی که ما زده قایق او در مورد انجام شد در حال بارگزاری ، و خیلی زود او.
پادشاه هیچ چیزی در مورد رفتن سوار گفت : هرگز ، بنابراین من سوار من را از دست داد ، بعد از همه.
هنگامی که قایق رفته بود پادشاه ساخته شده من دست و پا زدن دیگر مایل به مکان تنها و بیکس ،
و سپس او رو به ساحل و می گوید : "در حال حاضر فشار دادن ، حق کردن ، و واکشی
دوک در اینجا ، و فرش و کیسه های جدید.
و اگر او را به سمت دیگری رفته ، بیش از وجود دارد و دستگاه گوارش او.
و او را بگوید تا خود را دستگاه گوارش تا بدون در نظر گرفتن. هل همراه ، در حال حاضر. "
من می بینم او بود ، اما من هیچ چیز ، البته گفت : هرگز.
وقتی که من با دوک ما مخفی می کردند ، قایق رانی ، و سپس آنها را بر روی ورود به سیستم ، و
پادشاه گفت : او همه چیز ، درست مثل هموطنان جوان مجبور بوده اند که گفت : -- هر حرف آخر
از آن است.
و او انجام می شود ، و تمام وقت او را به عنوان انجام آن سعی کرد به مانند انگلیسی صحبت شد
بسیار خوب ، بیش از حد ، برای دولا دولا راه رفتن است.
من می توانم او را تقلید نیست ، و بنابراین من رفتن را امتحان کنید به ، اما او واقعا آن را خیلی
خوب است. سپس او می گوید :
"چگونه شما را در deef و گنگ ، Bilgewater؟"
دوک گفت ، او را تنها برای آن را ترک گفت او یک deef و شخص لال بازی کرده بود
بر روی تخته histronic.
سپس آنها را برای یک کشتی بخار منتظر.
درباره اواسط بعد از ظهر یک زن و شوهر از قایق های کوچک می آیند همراه است ، اما آنها نمی
از به اندازه کافی بالا رودخانه آمده ، اما در گذشته یکی از بزرگ وجود داشت ، و آنها را مورد ستایش قرار داد
او.
او ضجه او را بیرون فرستاده و ما رفت و سوار ، و او از سینسیناتی بود ، و زمانی که آنها
ما فقط می خواستم به چهار یا پنج مایل آنها پررونق بود از جا در رفته ، و به ما
cussing ، و گفتند که ما زمین نیست.
اما پادشاه ca'm بود. او می گوید :
"اگر آقایان خویشاوندان نزدیک به استطاعت یک دلار به پرداخت یک مایل برای هر شخص باید در زمان در قرار داده و در
ضجه ، یک کشتی بخار خویشاوندان نزدیک به استطاعت برای حمل EM ، می توانید آن را نه؟ "
از همین رو آنها ملایم تر پایین و گفت : همه حق بود و هنگامی که ما به روستای آنها
yawled ما در ساحل.
مردان در حدود دو دوجین flocked زمانی که می بینند ضجه آینده ، و هنگامی که پادشاه
می گوید : "KIN هر یک از شما آقایان به من بگویید آقای wher
زندگی Wilks پیتر "آنها به یک نگاه در یک دیگر ، و راننده سرشونو تکون دادن سر خود ، به عنوان
تا آنجا که می گویند : «چه من می خواهم به شما بگویم؟" و سپس یکی از آنها می گوید ، نوع نرم و
ملایم :
"متاسفم آقا ، اما ما می توانیم انجام دهیم این است که به شما بگویم در جایی که او زندگی می کنند دیروز
شب. "
ناگهانی به عنوان winking cretur اذیت کننده قدیمی رفت و به سر و صدا ، و در برابر سقوط کرد
مرد ، قرار داده و چانه اش را روی شانه اش و گریه کردن پشت او ، و می گوید :
"افسوس ، افسوس ، برادر فقیر ما -- رفته ، و ما هرگز او را ببیند ، آه ، آن را بیش از حد ، بیش از حد
سخت! "
سپس او را دور می زنند ، blubbering ، می کند و بسیاری از نشانه های ساده لوحانه به دوک خود را در
دست ها ، و مقصر شناخته اگر او یک فرش کیسه و سینه یک گریه قطره نیست.
اگر آنها warn't beatenest زیادی ، آنها را دو تقلب ، که تا کنون به من زده است.
خوب ، مرد جمع شده بودند در اطراف و همدردی با آنها ، و گفت : همه انواع
چیزهایی نوع آنها را ، و به اجرا درآمد خود را فرش کیسه تپه برای آنها ، و اجازه دهید
آنها را بر روی آنها لاغر و گریه ، و گفت :
پادشاه همه چیز در مورد آخرین لحظات برادرش ، و پادشاه به او گفت : همه را دوباره و دوباره در
دست خود را به دوک ، و هر دو از آنها در مورد زمان که تنر مرده مانند آنها می
از دست داد دوازده شاگردان.
خوب ، اگر نگوییم هرگز ، من هر چیزی مانند آن رخ داد ، کاکاسیاه هستم.
این به اندازه کافی به بدن شرمنده از نژاد انسان.
>
فصل XXV. این خبر تمام شهر بیش از دو دقیقه بود ،
و شما می توانید از مردم پاره شدن پایین در اجرا از هر راه که ، برخی از
آنها را بر روی کتهای خود را با قرار دادن به عنوان آیند.
خیلی زود ما را در وسط جمعیت بود و سر و صدا tramping بود
مانند سرباز مارس.
پنجره ها و dooryards کامل شد. و هر کسی دقیقه ای می گویند ، بیش از یک
حصار : "آیا آن آنها است؟"
و کسی trotting همراه با باند به عقب نشینی و می گویند پاسخ :
"شما شرط می بندم در آن است."
هنگامی که ما به خانه در خیابان در مقابل آن ، بسته بندی شده بود و سه دختر
در درب ایستاده بود.
مری جین سر قرمز بود ، اما که هیچ تغییری ایجاد نشد ، او ترین افتضاح بود
زیبا ، و صورت او و چشم او بود همه مثل جلال روشن ، او تا خوشحال بود او
عمو بود آمده است.
پادشاه او گسترش سلاح خود را ، و مری جین او برای آنها شروع به پریدن کرد و لب خرگوش
شروع به پریدن کرد برای دوک ، و آنها تا به حال وجود دارد!
همه ترین ، زنان اقلا ، گریه برای شادی به دیدار مجدد آنها در گذشته و
چنین خوب بار.
پادشاه او قوز دوک خصوصی -- من می بینم او این کار را انجام -- و سپس به او نگاه در اطراف
و تابوت را در گوشه ای بر روی دو عدد صندلی ، پس او و دوک ، با
دست در سراسر شانه یکدیگر ، و
دومی دست به چشمان خود را بیش از وجود دارد ، آهسته و موقر راه می رفت ، همه افتادن به عقب
اتاق به آنها بدهد ، و همه بحث و سر و صدا توقف ، مردم گفت : "ش" و همه
مردان گرفتن کلاه خود را خاموش و افتادگی
سر خود را ، بنابراین شما می توانید از سقوط پین را شنیده است.
و وقتی که آنها به آنها خم بر و در تابوت نگاه ، و در زمان یک نگاه ،
و پس از آن مجسمه نیم تنه از یک گریه ، بنابراین شما می توانید از آنها را شنیده به اورلئان ، بیشتر و
سپس سلاح های خود آنها را در اطراف هر
دیگر گردن ، و chins خود را بیش از دوش یکدیگر را آویزان و سپس به مدت سه
دقیقه ، یا شاید چهار ، من می بینم هرگز دو مرد نشت راه آنها انجام شده است.
و ذهن شما ، همه بود انجام همان و مکانی است که مرطوب بود من هرگز
هر چیزی مانند آن.
سپس یکی از آنها رو در یک طرف تابوت ، و دومی در سمت دیگری ، و
kneeled پایین و پیشانی خود را بر روی تابوت استراحت ، و اجازه دهید به دعا
همه را به خود است.
خوب ، هنگامی که آن را به که می آیند آن کار می کرد جمعیت شما هر چیزی مانند آن را ببینید ، هرگز ،
و همه خراب شد و رفت به گریه حق با صدای بلند -- دختران فقیر ،
بیش از حد ، و هر زن ، نزدیک به ، بالا رفت
دختران ، بدون گفتن یک کلمه ، و آنها را بوسید ، موقر ، روی پیشانی ، و
سپس دست خود را روی سر خود قرار داده ، و به سوی آسمان نگاه کرد ، با اشک
در حال اجرا ، و سپس busted و رفت
خاموش گریه و swabbing ، و هدیه دادن به زن بعدی را نشان می دهد.
من هر چیزی تا نفرت انگیز را ببینید.
خب ، او و توسط پادشاه می شود تا می آید و رو به جلو کمی ، و آثار خود را
بالا و slobbers از یک سخنرانی ، همه پر از اشک و جو در مورد آن یک زخم
محاکمه برای او و برادر فقیر خود را از دست بدهد
بیمار ، و هنوز شاهد زنده بیمار پس از سفر طولانی از چهار
هزار مایل ، اما محاکمه اتمام حجت است که برای ما شیرین و تقدیس شده توسط این عزیز
همدردی و این اشک های مقدس ، و تا او
تشکر از دیگران آنها را از قلب او و قلب برادرش ، چرا که از خود
دهان نمی توانند ، کلمات بیش از حد ضعیف و سرد است ، و همه این نوع از پوسیدگی و چلپ و چلوپ شستن
تا آن فقط مشمئز کننده بود ، و سپس او
blubbers خارج مومن قاقا قاقا آمین ، و نوبت خود را شل و می رود به تناسب گریه
به رکود.
و دقیقه کلمات از کسی دهان خود را در میان جمعیت بودند رخ داد تا
doxolojer ، و همه با همه ممکن است خود را پیوست ، و آن را فقط به شما در گرم شدن
ساخته شده و شما احساس می کنید به خوبی به عنوان کلیسا اجازه ی بیرون.
موسیقی چیز خوبی است و من آن را پس از تمام است که روح ، کره و چیز بی معنی را ببینید هرگز
تازه چیزهای ، و صدا تا صادقانه و قلدری.
سپس پادشاه شروع به کار دوباره فک او ، و می گوید که چگونه او و برادرزاده او خواهد بود
خوشحالم اگر یک چند از دوستان اصلی اصلی خانواده را به شام در اینجا با گرفتن
آنها در این شب ، و کمک با تنظیم
خاکستر بیمار و می گوید اگر برادر فقیر بود تخمگذار واقع در انجا می تواند صحبت می کنند او می داند
که او را نام ، برای آنها نامهای که به او بسیار عزیز بود ، و اغلب ذکر شده
در نامه او ، و به همین ترتیب او به همان نام به شوخ طبعی ، به شرح زیر ، vizz : -- برگرد.. آقای
از روی ناچاری ، و شماس Hovey لوط ، و آقای بن Rucker ، و Abner Shackleford ، و لوی
بل ، و دکتر
رابینسون ، و همسران خود ، و Bartley بیوه.
کشیش روی ناچاری و دکتر
رابینسون بود شکار ، با هم به پایان این شهر -- که شده است ، منظور من
دکتر بود حمل و نقل یک مرد بیمار به جهان دیگری ، و واعظ بود او را pinting
درست است.
بل وکیل بود دور تا به لوئیزویل در کسب و کار است.
اما بقیه در دست ، و به طوری که آنها می آیند و دست در دست پادشاه را تکان داد و
تشکر شده از او و به او صحبت کرد و سپس آنها دست در دست دوک را تکان داد و این کار را نکرد
می گویند هیچ چیز ، اما تنها نگه داشته خندان و
bobbing سر خود را مانند یک گروه کثیر از sapheads در حالی که او ساخته شده همه انواع نشانه ها
با دست خود و گفت : "گو ، ماده چسبنده و لزج -- ماده چسبنده و لزج ماده چسبنده و لزج ، ماده چسبنده و لزج" تمام وقت ، مانند یک کودک است که می تواند نه
صحبت کنید.
پس پادشاه او blattered همراه ، و موفق به پرس و جو در مورد تقریبا همه و
سگ در شهر ، با نام او ، و ذکر همه انواع چیز کمی را که اتفاق افتاده یکی
زمان و یا دیگری در شهر ، و یا به خانواده جورج ، و یا پیتر.
و او همیشه در آن پیتر اجازه نوشت او چیزهایی ، اما که دروغ بود : او
هر یک برکت از آنها را که flathead جوان که ما canoed تا
کشتی بخار.
سپس مری جین او ذهن حرف پدرش را پشت سر گذاشت ، و پادشاه او آن را بخوانید
با صدای بلند و گریه بیش از آن.
آن را به خانه خانه و سه هزار دلار ، طلا ، به دختران و
آن را tanyard (بود که انجام کسب و کار خوب) ، همراه با برخی از خانه ها های دیگر و
زمین (به ارزش حدود هفت هزار نفر) ، و
سه هزار دلار طلا به هاروی و ویلیام ، و گفت که در آن شش
هزار پول نقد را مخفی می کردند بود و انبار است.
بنابراین این دو تقلب گفت : آنها می خواهم برود و آن را واکشی و مربع همه چیز و
فوق هیئت مدیره و به من گفت که با یک شمع می آیند.
ما درب انبار پشت سر ما بسته است ، و زمانی که آنها دریافتند کیسه آنها بر روی آن ریخته
طبقه ، و آن را دید دوست داشتنی ، همه آنها را yaller پسران بود.
من ، چشمان پادشاه بود درخشش!
او slaps دوک بر روی شانه و می گوید : "اوه ، این است قلدر و نه noth'n نیست!
اوه ، نه ، من روی چیزی حساب کردن نیست! Biljy ، چرا آن را می زند چیز بی نظیر ، DO NOT
آن؟ "
دوک اجازه این کار را کرد. آنها pawed پسران yaller ، و sifted آنها را
اجازه دهید آنها را از طریق انگشتان دست خود را و صدای جرنگ جرنگ کردن روی زمین و پادشاه می گوید :
"هیچ حرف استفاده نمی باشد' ؛ bein 'برادران به یک مرد ثروتمند مرده و نمایندگان
ورثه furrin که کردم سمت چپ خط برای شما و من ، اب ته کشتی است.
Thish yer می آید از trust'n به مشیت الهی است.
این بهترین راه است ، در دراز مدت است. من سعی کردم 'Em All عرضه و وجود دارد هیچ
راهی بهتر. "
بیشتر همه با شمع راضی است ، و آن را بر اعتماد گرفت ، اما نه ،
آنها باید آن را حساب کند. بنابراین آنها آن را شمارش می آید ، و آن را چهار
صد و پانزده دلار کوتاه.
پادشاه می گوید : "درن او ، من تعجب می کنم که آنچه که او با آن انجام می شود
چهار صد و پانزده دلار؟ "آنها نگران است که چندی ، و
غارت در سراسر برای آن است.
سپس دوک می گوید : "خوب ، او یک مرد بسیار بیمار بود ، و به احتمال زیاد
او اشتباه -- من روی چیزی حساب کردن که راه آن است.
بهترین راه به اجازه آن کار کنند ، و حفظ و هنوز در مورد آن را.
ما می توانیم آن را. یدکی "" اوه ، shucks ، بله ، ما می توانید آن را یدکی.
من 'تقلا که -- آن COUNT من thinkin' k'yer noth'n نیست.
ما می خواهیم به افتضاح مربع و باز و فوق هیئت مدیره در اینجا ، می دانید.
ما می خواهیم به پس زدن دهنه اسب این پول H - yer تا پله ها و تعداد آن را قبل از همه -- پس از آن وجود دارد ،
noth'n نه مشکوک.
اما وقتی مرد مرده می گوید ther در شش دلار thous'n ، می دانید ، ما نمی خواهیم
-- "و" حفظ "می گوید دوک.
در لو را تشکیل می دهند deffisit ، "و او را به مسافت های yaller - پسر از جیب خود کرده.
"اتمام حجت ترین amaz'n -- سر هوشمندانه بر شما ایده خوب است ، دوک شما rattlin' ، "
می گوید : پادشاه.
"خوشبخت اگر از ما چیز بی نظیر قدیمی ain'ta heppin agin ،" و او را به مسافت های آغاز شده
yaller - کت و آنها را به پشته. این بیشتر به آنها busted ، اما آنها را تشکیل می
شش هزار تمیز و روشن است.
"بگو :" دوک می گوید ، "من ایده دیگر. لو رفتن تا پله ها و شمارش این پول ، و
پس از آن را و آن را به دختران است. "" زمین خوب ، دوک ، lemme در آغوش شما!
این ایده خیره کننده در همیشه مرد را لرزاند.
شما cert'nly بیشتر سر astonishin "من همیشه می بینیم.
آه ، این است که طفره رفتن رئیس ، 'اشتباه نکنید نه تقلا آن وجود دارد.
اجازه دهید 'EM در امتداد بدگمانی آنها اکنون دریافت صورتی که می خواهید -- این' خواهید 'EM وضع"
هنگامی که ما از پله ها همه gethered دور میز ، و پادشاه از او شمارش
و آن را روی هم چیده ، سه صد دلار در شمع -- بیست شمع کمی ظریف.
همه گرسنه نگاه در آن ، و لغو احکام صادره ی خود را licked.
سپس آنها آن را به داخل کیسه raked دوباره ، و من پادشاه شروع به خود متورم
برای سخنرانی دیگری.
او می گوید : "دوستان همه ، برادر فقیر است که می گذارد
واقع در انجا انجام داده است سخاوتمندانه شده توسط آنها را که پشت در دره از sorrers سمت چپ.
او سخاوتمندانه توسط این yer بره کمی ضعیف است که او را دوست داشت و پناه انجام می شود ،
و این پدر و مادر است.
بله ، و ما که knowed او می داند که او را سخاوتمندانه 'EM انجام اگر او
woundin بن afeard O ویلیام عزیز خود را و من نیست.
در حال حاضر ، او نه؟
'هیچ نه تقلا آن وجود دارد در ذهن من است.
خب ، پس ، چه نوع O 'برادران را از آن می شود که' D را در راه خود را در عبارت جستجو هم ایستاده؟
و از چه نوع O 'عمو خواهد بود که" راب د -- بله ، راب -- بره عبارت جستجو فقیر شیرین به عنوان
این "در او تا در عبارت جستجو عاشق یک زمان؟ اگر من می دانم که ویلیام -- و من فکر می کنم من -- او --
خوب ، من بذله گویی او را بپرسید. "
او را دور می زنند و شروع به ساختن بسیاری از نشانه های دوک با دست خود ، و
دوک او در او به نظر می رسد در حالی که احمق و چرم سر و پس از آن همه ناگهان او
به نظر می رسد برای گرفتن معنای خود را ، و جهش برای
پادشاه ، ماده چسبنده و لزج gooing با تمام ممکن است خود را برای شادی و آغوش او حدود پانزده برابر
قبل از او اجازه می دهد تا.
سپس شاه می گوید ، "من آن را knowed من روی چیزی حساب کردن که خواهید متقاعد کردن کسی راه او احساس
در مورد آن. در اینجا ، مری جین ، سوزان ، Joanner ،
پول -- آن را.
این هدیه ای از او است که می گذارد واقع در انجا ، سرما ، اما شاد است. "
مری جین او را برای او رفتم ، سوزان و خرگوش و لب برای دوک رفت و پس از آن از جمله
دیگر در آغوش گرفتن و بوسیدن می بینم هنوز.
و همه با اشک در چشمان خود را شلوغ ترین و تکان داد دست
آنها تقلب ، گفت : تمام وقت : "شما عزیز روح خوب -- دوست داشتنی -- چگونه!
می تواند شما را! "
خب ، پس ، به زودی تمام دست به صحبت کردن در مورد بیماری دوباره ، و چگونه
خوب او بود ، و آنچه از دست دادن او ، و همه و قبل از اینکه طولانی بزرگ آهن ، جاوید
مردی که خودش را در آن وجود دارد از خارج از کار می کرد ،
و ایستاده بود یک گوش دادن و نگاه ، و گفت : نه هر چیزی و کسی که چیزی بگوئید او
به او یا ، چرا که شاه بود صحبت و همه آنها گوش دادن مشغول بود.
پادشاه گفت : -- در وسط چیزی او آغاز شده در در --
-- آنها bein 'دوستان partickler بیمار O'.
به همین دلیل است که از آنها دعوت evenin اینجا این '؛ اما فردا ما می خواهیم ALL برای آمدن --
همه ، برای او احترام همه رو دوست داشت همه ، و پس از آن fitten که
*** تشییع جنازه او sh'd نشان داده میشود. "
و به این ترتیب او رفت و mooning - A و ، شهوت و میل به گوش خود صحبت ، و هر کوچک
در حالی که او در *** تشییع جنازه او برداشته دوباره ، تا دوک او می تواند آن ایستاده نیست
نه بیشتر ، پس او بر روی یک تکه کوچک می نویسد
کاغذ ، "مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی ، شما احمق قدیمی" و چین های آن را ، و می رود به ماده چسبنده و لزج gooing و رسیدن به
آن را بالای سر مردم به او. پادشاه به او از آن خوانده شده و آن را در خود قرار می دهد
جیب ، و می گوید :
"ویلیام پور ، مبتلا به او ، حق او aluz.
می پرسد من به دعوت همه به تشییع جنازه آمده -- می خواهد من را به 'Em All عرضه خوش آمدید.
اما او نگران needn'ta -- آن را استهزاء کردن چیزی بود که من در ".
سپس همراه او بافت دیگر ، کاملا ca'm و می رود را به افتادن در *** تشییع جنازه او
دوباره در هر حال حاضر و پس از آن ، درست مثل او قبل.
و هنگامی که او انجام می شود : این سومین بار او می گوید :
"من می گویم *** ، نه به خاطر این مدت مشترک ، به دلیل آن نمی باشد -- مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی bein"
واژه مشترک -- بلکه به این دلیل *** مدت حق است.
مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی در انگلستان استفاده می شود نه بیشتر در حال حاضر -- آن رفته است.
ما می گوییم *** در حال حاضر در انگلستان است. *** بهتر است ، زیرا به این معنی
چیزی که شما پس بیشتر دقیق هستیم.
کلمه اتمام حجت است که out'n ORGO یونانی ، خارج از ، باز ، در خارج از کشور ساخته شده است ؛ و عبری
JEESUM ، بوته ، سرپوش گذاشتن ، از این رو بین. بنابراین ، می بینید ، *** تشییع جنازه ER باز است
مراسم تشییع جنازه عمومی. "
او بدترین من تا کنون زده شده است. خب ، مرد آهن جاوید خندید
در چهره اش. همه شوکه شده بود.
همه می گوید ، "چرا دکتر!" و Abner Shackleford می گوید :
"چرا ، رابینسون ، hain't شما شنیده اخبار؟ این Wilks هاروی است. "
پادشاه او مشتاق لبخند زد ، و از مگس کش خود راندند ، و می گوید :
"آیا آن برادر فقیر عزیز من دوست خوب و پزشک است؟
I -- "
"نگه داشتن دستان خود از من! می گوید :" دکتر.
"شما مثل یک انگلیسی صحبت می کنید ، آیا شما NOT؟ این بدترین تقلید من همیشه شنیده است.
شما برادر پیتر Wilks!
شما تقلب ، که آنچه شما! "خوب ، همه آنها در زمان در
آنها در اطراف دکتر شلوغ و سعی کردم او را آرام پایین ، و تلاش برای توضیح به او
و به او بگویید که چگونه د هاروی نشان داد در چهل راه است که او هاروی بود ، و knowed
همه بر اساس نام ، و نام
بسیار سگ ها و التماس و التماس او را به صدمه زدن به احساسات هاروی و دختر فقیر است
احساسات ، و تمام.
اما هیچ warn't استفاده از حق همراه او یاد شده یورش برده و گفت هر مردی که وانمود
انگلیسی و زبان ویژه بهتر از آنچه او آن را تقلید نمی شد
تقلب و دروغگو.
دختران فقیر بود حلق آویز به پادشاه و گریه و همه ناگهان یو پی اس های دکتر
و چرخش بر روی آنها. او می گوید :
"من دوست پدر شما بود ، و من دوست شما هستم و من به شما هشدار می دهند به عنوان یک دوست ، و
یکی از صادقانه است که می خواهد برای محافظت از شما و نگه داشتن شما از آسیب و مشکل است ، به نوبه خود
پشت خود را بر روی آن رذل و
هیچ کاری با او ، با پا لگد کردن ، نادان با ساده لوحانه یونانی و عبری ، به عنوان او
فراخوانی می کند.
او باریکترین نوع دغل باز است -- در اینجا با بسیاری از نام های خالی می آیند و
واقعیت که او برداشت somewheres ، و شما آنها را برای اثبات ، و به کمک کرده
احمق خودتان شده توسط این دوستان نادان ، که باید بدانند بهتر است.
مری جین Wilks ، شما من می دانم برای دوست خود را ، و برای دوست بدون خود خواهی خود را ، بیش از حد.
در حال حاضر گوش دادن به من ، به نوبه خود این از حقه بازی رقت انگیز -- التماس شما را به این کار را انجام.
آیا شما؟ "مری جین خودش صاف ، و ، من
اما او خوش تیپ بود!
او میگوید : "در اینجا پاسخ من است."
او هاو کیف پول و آن را در دست پادشاه قرار داده ، و می گوید : "این شش
هزار دلار و سرمایه گذاری برای من و خواهر من هر راه که می خواهید ، و انجام نمی دهیم
تماس با ما شماره فیش را برای آن. "
سپس او بازوی خود را در اطراف پادشاه در یک طرف قرار داده ، و سوزان و لب خرگوش انجام می شود
مشابه از سوی دیگر است.
همه کف دست خود را روی زمین مانند یک طوفان کامل stomped ، در حالی که
پادشاه برگزار می شود تا سر خود را و افتخار لبخند زد. پزشک می گوید :
"همه راست ، شستن دست های من از این موضوع است.
اما هشدار می دهم از همه شما که زمان هنگامی که شما رفتن به احساس بیمار هر زمان که شما
فکر می کنم از این روز است. "و به دور او رفت.
"کلیه حقوق این ، دکتر ، می گوید :" شاه ، کودک او را دست انداخته ؛ "ما تلاش خواهیم کرد و' EM به ارسال
برای شما ساخته شده است که همه آنها را خنده ، و آنها گفتند : آن ضربه نخست خوب بود.
>
فصل XXVI.
خوب ، هنگامی که همه آنها رفته بود و پادشاه از او میپرسد : مری جین چگونه آنها برای یدکی
اتاق ، و او گفت که او تا به حال یک اتاق یدکی ، که برای عمو ویلیام انجام دهید ، و او می خواهم
به اتاق خودش را به عمو هاروی ، که
کمی بزرگتر بود ، و او را به داخل اتاق را با خواهر او را روشن و از خواب بر
تخت و اطاق زیر شیروانی یک محل کوچک ومحصور کمی بود ، با پالت در آن است.
پادشاه گفت : محل کوچک ومحصور را برای دره خود را انجام دهید -- به معنی من است.
مری جین ما را ، و او نشان داد آنها به اتاق آنها ، که ساده اما زیبا بود.
او گفت که او می خواهم frocks خود را داشته باشند و بسیاری از تله های دیگر از اتاق خود گرفت در صورتی که
در راه عمو هاروی بود ، اما او گفت : آنها warn't.
frocks در امتداد دیوار آویزان بود ، و قبل از آنها یک پرده از آن ساخته شده
پارچه های پنبهای ارزان قیمت است که آویزان به طبقه.
تنه مو در یک گوشه و یک جعبه گیتار در دیگری ، و همه انواع
knickknacks کمی و jimcracks اطراف ، مانند دختران brisken یک اتاق با.
پادشاه گفت همه pleasanter خودمانی وصمیمانه تر و بیشتر برای این fixings بود ، و
بنابراین آنها را مزاحم نشوید. اتاق دوک بسیار کوچک بود ، اما
مقدار زیادی به اندازه کافی خوب ، و به همین ترتیب محل کوچک ومحصور من بود.
در آن شب آنها شام بزرگ داشتند و همه آنها را زنان و مردان وجود داشت ، و من ایستاده بود
پشت شاه و صندلی دوک و منتظر بر روی آنها ، و *** منتظر در
استراحت.
مری جین او در راس جدول تعیین می کنند ، با سوزان در کنار او ، و گفت : چگونه
بد بیسکویت بود ، و چگونه حفاظت شده بود ، و چقدر اذیت کننده و دشوار
جوجه سرخ شده بود -- و همه نوع
پوسیدگی ، زنان راه همیشه برای به زور از تعریف ، و تمام مردم knowed
همه چیز tiptop شد ، و گفت تا -- گفت : "چگونه بیسکویت شما را وادار به طوری خوب قهوه ای؟"
و "از کجا ، برای خاطر زمین ، شما DID
این ترشی amaz'n؟ "و همه نوع فریب دادن حراف صحبت می کنید ، فقط راه
مردم همیشه در شام می کند ، می دانید.
و هنگامی که آن همه انجام شد و خرگوش ، لب شام در آشپزخانه از
باقی مانده ، در حالی که دیگران کمک به *** پاک کردن چیزهایی است.
خرگوش لب او به پمپاژ من در مورد انگلستان ، و خوشبخت اگر من فکر نمی کنم
یخ توانا نازک گاهی اوقات. او میگوید :
"آیا تا به حال پادشاه را ببینید؟"
"کی بود؟ ویلیام چهارم؟
خوب ، من شرط می بندم من -- او به کلیسا می رود : "من knowed سال مرده پیش بود ، اما من هرگز.
اجازه دهید در.
بنابراین ، هنگامی که به من می گوید او به کلیسا می رود ، او می گوید :
-- به طور منظم؟ "" بله -- به طور منظم.
او حق پیو بر ourn مخالف -- در کنار دومی منبر ".
"من فکر می کردم او در لندن زندگی می کردند؟" "خب ، او می کند.
به کجا می خواهد او زندگی می کنند؟ "
"اما من فکر کردم شما را در شفیلد زندگی می کردند؟" من شاهد بودم تا بیخ و بن.
من تا به حال اجازه دهید تا با استخوان مرغ خفه دریافت کنید ، بنابراین به عنوان برای گرفتن وقت برای فکر کردن
چگونه می توانید از پایین دوباره.
سپس من می گوید : "من منظور او را به کلیسا ما می رود به طور منظم زمانی که
او در شفیلد. که تنها در فصل تابستان ، زمانی که او
را به حمام دریا می آید. "
"چرا ، چگونه با شما صحبت -- شفیلد در دریا نیست."
"خب ، که گفته بود؟" "چرا ، شما به هیچ وجه."
"من DID nuther."
"شما بود!" "من."
"شما بود." "من گفتم : هرگز هیچ چیز از نوع است."
"خب ، چه به شما می گویند انجام داد ، پس از آن؟"
"گفت که او می آیند را به حمام دریا -- این چیزی است که من گفتم"
"خب ، پس ، چگونه او را به حمام دریا اگر آن را در دریا نمی باشد؟"
"Looky اینجا ،" من ، می گوید : "آیا تا به حال هیچ کنگره آب؟"
"بله." "خب ، شما باید برای رفتن به کنگره
آن را دریافت کنید؟ "
"چرا." "خب ، نه ویلیام چهارم به
رفتن به دریا حمام دریا را دریافت کنید. "" چگونه او بگیرید ، سپس؟ "
"می شود این راه مردم را در اینجا می شود کنگره آب -- در بشکه.
در قصر در شفیلد آنها وجود دارد داریم کوره ها ، و او می خواهد آب خود را گرم.
آنها می توانند صفرا نیست که مقدار آب دور کردن وجود دارد در دریا.
آنها هیچ راحتی برای آن کردم. "" آه ، من می بینم ، در حال حاضر است.
شما ممکن است گفت که در وهله اول و ذخیره زمان است. "
وقتی که او گفت که من می بینم من از جنگل بود دوباره ، و بنابراین ، من در راحت و
خوشحالم.
بعد ، او می گوید : "آیا شما به کلیسا بروند ، بیش از حد؟
"بله -- به طور منظم" "کجا به شما در تنظیم"؟
"چرا ، در پیو ما است."
"که پیو؟" "چرا OURN -- عمو هاروی".
"His'n؟ چه او با پیو می خواهید؟ "
"می خواهد آن را به مجموعه ای شوید.
شما روی چیزی حساب کردن او با آن می خواستم؟ "" چرا ، من فکر کردم او می خواهم در منبر می شود. "
پوسیدگی او را ، من فراموش کرده او را به واعظ بود. من می بینم من دوباره بیخ و بن ، بنابراین من بازی
یکی دیگر از استخوان مرغ و دیگری فکر می کنم.
سپس من می گوید : "سرزنش از آن ، آیا شما فرض کنید است ، اما وجود ندارد
یک واعظ به یک کلیسا؟ "" چرا ، چه چیزی آنها با بیشتر می خواهید؟ "
"چه -- به موعظه قبل از پادشاه؟
من هرگز چنین یک دختر به عنوان شما. آنها لازم نیست که کمتر از هفده است. "
"هفده! سرزمین من!
چرا ، من نمی مجموعه ای از چنین یک رشته را به عنوان آن ، نه اگر من به شکوه هرگز.
باید 'EM در هفته است." "Shucks ، انجام می دهند از نه همه" را EM موعظه
همان روز -- تنها یکی از 'EM".
"خب ، پس ، چه بقیه' EM کاری انجام دهید؟ "" آه ، هیچ چیز بسیار است.
لمیدن در اطراف ، عبور بشقاب -- و یک چیز دیگر.
اما عمدتا آنها کاری انجام ندادن کار را انجام ندهید. "
"خب ، پس ، آنها چه هستند؟" ، "چرا آنها برای STYLE هستید.
آیا شما می دانید چیزی نیست؟ "" خب ، من نمی خواهم چنین نیست که می دانم
سفاهت به عنوان آن.
چگونه بندگان در انگلستان درمان؟ آیا آنها در درمان 'EM بهتر' N ما را در ارتباط با ما
***؟ "،" NO!
بنده هیچ کس نمی باشد وجود دارد.
آنها رفتار آنها را نسبت به سگ بدتر است. "" آیا آنها نمی دهد 'EM تعطیلات ، راه ما
انجام دهید ، کریسمس و هفته سال نو ، و چهارم ژوئیه است؟ "
"آه ، فقط گوش!
بدن می تواند بگوید شما hain't به حال شده است به انگلستان که.
چرا خرگوش - L -- چرا ، جوانا آنها یک روز تعطیل ، از پایان سال به پایان سال هرگز ؛
رفتن به سیرک ، نه تئاتر و نه سیاه پوست را نشان می دهد ، و نه هیچ جا هرگز. "
"و نه کلیسا؟"
"و نه کلیسا است." "اما شما همیشه به کلیسا رفت."
خوب ، من بالا رفته بود دوباره. من را فراموش کرده من خدمتکار پیر مرد بود.
اما دقیقه بعد من در نوع توضیح چرخید که چگونه یک دره متفاوت بود
از یک بنده مشترک و به حال برای رفتن به کلیسا که آیا او می خواست یا نه ، و مجموعه
با خانواده ، در حساب خود قانون است.
اما من انجام داد خیلی خوب است ، و زمانی که من انجام می بینم او warn't راضی.
او میگوید :
"*** درستکار ، در حال حاضر ، hain't شما شده است به من گفتن بسیاری از دروغ؟"
"صادق *** ، می گوید :" I. "هیچ یک از آن در همه؟"
"هیچ یک از آن را در همه.
در آن دروغ ، می گوید : "I." دست خود را در مورد این کتاب باقی و می گویند آن است. "
من آن را ببینید warn't چیزی جز یک فرهنگ لغت ، بنابراین من دست من بر روی آن گذاشته و گفت.
بنابراین پس از او نگاه کمی بهتر راضی است ، و می گوید :
"خب ، پس ، من برخی از آن باور ، اما من به بخشنده امیدوارم که اگر من باید بقیه باور است."
"آنچه در آن است که باور نمی کنید ، جو؟" مری جین می گوید ، پله با سوزان پشت
او.
"این راست و نه مهربان است نه برای شما برای صحبت به او ، و او را غریبه و تا کنون از
مردم اش است. چگونه می خواهید به درمان می شود؟ "
"که همیشه راه خود را ، ضرب و جرح -- قایقرانی همیشه در کمک به دیگران قبل از آنها
صدمه دیده است. من hain't چیزی انجام می شود به او.
او گفت : برخی از برانکار ، روی چیزی حساب کردن ، من و من گفت : من تمام آن را قورت دهد و به
هر بیت و دانه من می گویند. من روی چیزی حساب کردن او می تواند یک چیز کوچک مثل ایستادن
که ، می تواند او نیست؟ "
"من آیا« twas کم و یا اینکه آیا twas بزرگ اهمیتی نمی دهند ، او در خانه ما
و یک غریبه ، و آن را از شما خوب بود به آن می گویند نیست.
اگر شما در جای خود بود شما را احساس شرمندگی و بنابراین شما نباید برای گفتن
چیزی که برای فرد دیگری است که آنها را احساس شرمندگی است. "
"چرا ، ضرب و جرح ، او گفت : --"
"انجام آن تفاوت به آنچه او گفت را ندارد -- که چیزی نیست.
چیز است را برای شما به او را نوع درمان ، و نمی شود گفت چیزهایی به او را به یاد داشته باشید
او در کشور خود و در میان مردمی خود نمی باشد. "
من به خودم می گوید ، این دختر که من اجازه که reptle قدیمی او راب از او
سپس او در waltzed سوزان ، و اگر شما من ایمان آورده ، او را تعلیم از راه گوش خرگوش ، لب از
آرامگاه! می گوید که من به خودم ، و این یکی دیگر
که من اجازه او را به او راب پول خود را!
سپس مری جین او یکی دیگر از زمین باز یافته ، رفت و دوباره در شیرین و دوست داشتنی -- که بود
راه خود را ، اما زمانی که وی رو انجام warn't به سختی وجود دارد هر چیزی به سمت چپ خرگوش و لب فقیر O '.
بنابراین او hollered.
کلیه حقوق ، و سپس می گوید : "دختران دیگر ،" شما فقط از عفو خود را بپرسید. "
او آن را انجام داده ، بیش از حد ، و او انجام آن را زیبا.
او انجام آن را بسیار زیبا خوب بود را بشنوند و من آرزو من می توانم به او بگویم
هزار دروغ ، بنابراین او می تواند آن را دوباره انجام دهد؟. من به خودم می گوید ، این یکی دیگر است که
من اجازه او را به او راب پول خود است.
و هنگامی که او را از طریق آنها به همه بذله گویی theirselves گذاشته را من در خانه احساس و
می دانم من در میان دوستان بود.
من احساس بسیار اذیت کننده و پایین و متوسط که من به خودم می گوید ، ذهن من ساخته شده ، من
کندو که پول برای آنها و یا ورشکستگی. پس من روشن -- برای به رختخواب رفتن ، من گفتم ، به این معنی
برخی از زمان یا دیگر.
هنگامی که من خودم کردم من به فکر چیزی بیش رفت.
من به خودم می گوید ، باید به آن پزشک رفتن ، خصوصی ، و ضربه بر روی این تقلب؟
-- که نه انجام خواهد داد.
او ممکن است بگوید که او را گفت و پس از آن پادشاه و دوک آن را برای من گرم.
باید بروم ، خصوصی ، و به مری جین؟ -- من dasn't آن را انجام دهد.
صورت خود را به آنها تذکر می دهد ، اطمینان حاصل کنید و آنها رو پول ، و آنها می خواهم اسلاید
سمت راست خارج و با آن دور.
اگر او را در کمک واکشی من بلند شدن در کسب و کار مخلوط قبل از آن انجام شد ،
قضاوت خواهند کرد. نه است خوب است اما هیچ راهی وجود ندارد.
من که پول به سرقت ، به نحوی ، و من به برخی از راه که آنها را سرقت
سوء ظن که من آن را انجام داده است.
آنها یک چیز خوب در اینجا داریم ، و آنها را ترک کند تا آنها بازی کرده ایم
این خانواده و این شهر را برای همه آنها ارزش است ، بنابراین من هم فرصت به اندازه کافی.
من آن را سرقت و عدم آن ، و و ، زمانی که من دور پایین رودخانه ، من نوشتن
نامه و ارسال مری جین که در آن را پنهان می کردند.
اما من بهتر کندو آن را امشب اگر من می توانم ، چون پزشک شاید اجازه نمی دهد به عنوان
او در او شده است اجازه می دهد ، او ممکن است آنها را از ترساندن از اینجا رتبهدهی نشده است.
بنابراین ، فکر می کند من ، من بروید و جستجو در آنها را به اتاق.
طبقه بالا سالن تاریک بود ، اما من در بر داشت اتاق دوک ، و پنجه در اطراف آن آغاز شده
با دست من ، اما من recollected آن را نمی خواهد به صورت بسیار شبیه به پادشاه به اجازه
کسی دیگری را به مراقبت از آن پول ، اما
خود خود خود را ، تا بعد من به اتاق او رفت و در اطراف وجود دارد به پنجه آغاز کرده است.
اما من می بینم من چیزی می تواند بدون شمع انجام دهید و من dasn't نور ، البته.
بنابراین من مورد قضاوت قرار من به چیز دیگر -- برای آنها وضع و استراق سمع.
درباره آن زمان من می شنود رد پای خود را ، و قرار بود به جست و خیز
تخت. من برای آن رسید ، اما آن جایی که من فکر کردم این امر می تواند ، اما لمس کنم
پرده که frocks جین مری را مخفی می کردند ، بنابراین من
شروع به پریدن کرد و در پشت آن و در میان روپوش snuggled ، و همانجا ایستاد
کاملا هنوز.
آنها می آیند و در را بست و اولین چیزی که دوک انجام شده بود برای به دست آوردن پایین
و به دنبال زیر تخت. سپس من خوشحال بود تخت من تا به حال یافت نشد
من آن را می خواستم.
و در عین حال ، می دانید ، آن نوع طبیعی به زیر تخت پنهان زمانی که شما تا
هر چیز خصوصی. آنها مجموعه پایین آن به بعد ، و به پادشاه می گوید :
"خب ، آنچه در آن است؟
و برش آن middlin "کوتاه است ، زیرا این بهتر برای ما به پایین وجود دارد A - whoopin
تا mournin از اینجا givin '' EM شانس به ما آن صحبت کرده و.
"خب ، این است ، Capet.
من آسان نیست ، من راحت نیست. که دکتر گذارد در ذهن من است.
من می خواستم به دانستن برنامه های شما. من یک مفهوم ، و من فکر می کنم صدا اتمام حجت
یکی است. "
"آن ، دوک؟" "است که ما بهتر از قبل سرش
سه در صبح ، و کشته آن رودخانه را با آنچه که ما داریم.
مخصوص ، دیدن کردیم آن آسان -- به ما داده پرت می شود ، در سر ما ، همانطور که شما ممکن است
می گویند ، که البته ما اجازه داشته باشند به سرقت آن است.
من برای ضربه زدن و روشنایی هستم. "
ساخته شده است که من احساس خیلی بد است. حدود یک ساعت یا دو پیش آن را شده است
کمی متفاوت است ، اما در حال حاضر از آن ساخته شده من احساس بد و ناامید ، پادشاه خارجی و
می گوید :
"چه! و فروش بقیه O ملک؟
مارس مانند یک دسته از احمق ها و ترک هشت یا نه دلار thous'n ارزش 'O
در سراسر sufferin بذله گویی به scooped در اموال layin -- و همه چیزهای خوب ، قابل فروش ،
بیش از حد.
دوک او بیدارم ؛ گفت : کیسه ای طلا به اندازه کافی بود ، و او نمی خواست برای رفتن نه
عمیق تر -- didn't می خواهید به غارت بسیاری از کودکان یتیم از آنچه کرده بودند.
"چرا ، چگونه شما صحبت می کنید!" می گوید پادشاه.
"ما sha'n't EM راب از هیچ چیز در تمام اما استهزاء کردن این پول است.
افرادی که اقدام به خرید ملک suff'rers است ، زیرا به محض 'آن را در بر داشت
'در آن خود را ندارد -- که نمی خواهد مدت ها پس از ایم داخل است و فقدان -- فروش نخواهد بود
معتبر است ، و آن همه برمی گردیم برو به املاک است.
این یتیم yer خواهید خانه خود را به عقب agin دستگاه گوارش ، و این به اندازه کافی برای آنها ، آنها
جوان و چالاک ، و k'n آسان کسب درآمد "livin.
آنها است goin رنج می برند. چرا ، بذله گویی فکر می کنم -- در thous'n و وجود دارد
thous'n است که تقریبا تا به خوبی خاموش. برکت شما ، آنها "noth'n به ندارند
شکایت. "
خوب ، پادشاه او صحبت او را کور ، پس در گذشته او را ، و همه حق را گفت ، اما
گفت به اعتقاد او آن را سفاهت مورد سرزنش قرار بود به ماندن ، و حلق آویز که پزشک بر آنها.
اما پادشاه می گوید :
"دکتر فحش! ما برای او چه k'yer؟
Hain't ما همه احمق ها در شهر در کنار ما؟
و این است که اکثریت به اندازه کافی بزرگ در هر شهر؟ "نیست
از همین رو آنها آماده کردم به پایین رفتن از پله ها دوباره. دوک می گوید :
"من فکر نمی کنم که پول قرار داده که ما در مکان خوبی است."
که مرا تشویق می کردند تا. من به فکر می کنم من warn't رفتن به دریافت یک آغاز می خواهم
اشاره از هیچ نوع به من کمک کند.
پادشاه می گوید : "چرا؟"
"از آنجا که مری" جین خواهید در عزاداری از این خارج باشد ، و برای اولین بار شما می دانید کاکاسیاه
که نمی تواند اتاق را به منظور جعبه این duds و قرار دادن 'EM دور ؛ و
شما روی چیزی حساب کردن سیاه پوست می تواند در سراسر پول اجرا و برخی از آن قرض است؟ "
"سطح سر خود را agin ، دوک ، می گوید :" پادشاه و او بی مهارت تحت می آید
پرده دو یا سه پا از جایی که بودم.
من محکم به دیوار گیر کرده است و توانا و هنوز هم نگه داشته ، هر چند quivery ؛ و در تعجب بودم چه
آنها همراهان را به من می گویند اگر آنها مرا catched و من سعی کردم فکر می کنم آنچه من می خواهم
بهتر است اگر آنها من گرفتن.
اما پادشاه به او کیسه قبل از من می توانم فکر می کنم بیش از نیمی از اندیشه و
او هرگز suspicioned من بود که در اطراف است.
آنها در زمان و کیسه را از طریق RIP راندند در تیک تیک کاه بود که تحت
بستر پر ، و آن را در یک یا دو پا در میان کاه کهنه و گفت : آن همه بود
در حال حاضر ، زیرا تنها یک کاکاسیاه را تشکیل می دهد
پر بستر ، و بیش از تیک کاه فقط در مورد دو بار در سال به نوبه خود ، و غیره
آن را در هیچ خطر گرفتن به سرقت برده در حال حاضر warn't.
اما من knowed بهتر است.
من آن را به حال از وجود دارد قبل از آنها در نیمه راه را به پایین پله ها.
همراه groped تا محل کوچک ومحصور من ، و مخفی شدند آن وجود دارد تا من می تواند یک شانس برای انجام
بهتر است.
من مورد قضاوت قرار من بهتر است آن را در خارج از خانه پنهان somewheres ، چرا که اگر آنها آن را از دست رفته
آنها را به خانه خوب غارت : من knowed که خیلی خوب.
سپس در من تبدیل شده ، با لباس های من همه در ، اما من couldn'ta رفته به خواب اگر I'da
می خواستم به من در چنین عرق برای دریافت از طریق با کسب و کار بود.
و من شنیده ام پادشاه و دوک آمد تا ، پس من نورد کردن پالت من و گذاشته
با چانه من در بالای نردبان من ، و منتظر برای دیدن اگر هر چیزی بود که به
اتفاق می افتد.
اما چیزی بود. بنابراین من تا به حال تمام صداها در اواخر برگزار شد
ترک و اوایل آنهایی که آغاز شده بود هنوز و پس از آن من تضعیف پایین نردبان.
>