Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 7 انجام کلارنس کمی خوب
آیا شما تا حالا فکر کردین در مورد -- و زمانی که من می گویم در مورد تصور است ، منظورم واقعا دقت
در نظر گرفته سوال -- خنکی ، گونه ، و یا ، اگر شما آن را ترجیح می دهند ، صفرا
با که زن ، به عنوان یک جنس ، نسبتا پاره؟
من شده توسط ستاره مشتری! اما پس از آن من بود آن را در اطلاع من تراست ،
توسط George در راه من باید تصور کنید به همراهان بسیار کمی اتفاق افتاده است.
و حد که کسب و کار Yeardsley رسیده بود "زهره."
برای اینکه به چه d'you - تماس کامل آن را از این وضعیت را درک کنید ، من باید به
توضیح چقدر از مسائل بین خودم و خانم Yeardsley ایستادند.
وقتی که من برای اولین بار او را می دانست او الیزابت Shoolbred بود.
قدیمی خانواده Worcestershire ، گلدان پول ؛ زیبا به عنوان یک تصویر.
بیل برادر او در آکسفورد با من بود.
من عاشق الیزابت Shoolbred. من او را دوست داشت ، آیا شما نمی دانند.
و یک زمان وجود دارد ، برای حدود یک هفته ، هنگامی که ما را به ازدواج مشغول بودند.
اما ، همانطور که من شروع به نظر جدی از زندگی و مطالعه مبلمان
کاتالوگها و احساس بسیار موقر زمانی که ارکستر رستوران بازی "پیمان زناشویی
سر خوردن ، "من به دار آویخته شد اگر او شکستن آن
خاموش ، و یک ماه بعد او به یک شخص از نام Yeardsley ازدواج -- کلارنس
Yeardsley ، یک هنرمند است.
با گلف و بیلیارد و یک بیت از مسابقه ، و همراهان ، متحدسازی باشگاه
دور و نوع مصرف من از خودم ، آن را به عنوان ، من بیش از آن ، و آمد به نگاه
در امر به عنوان یک صفحه بسته در کتاب زندگی من ، اگر شما می دانید منظورم چیست.
به نظر نمی رسد به احتمال زیاد به من که ما دوباره باید برآورده ، به عنوان او و کلارنس به حال حل و فصل
پایین در این کشور جایی و هرگز به لندن آمد ، و من ملزم به خود که :
زمان من نامه خود ، زخم
خوبی شفا ، و من تا حدودی نشسته بالا و مصرف مواد مغذی بود.
در واقع ، کاملا صادقانه ، من خوشحال سپاسگزار بود چیزی به آن را قطع کرده است
به حال انجام شده است.
این نامه من به شما گفتن در مورد یک روز صبح از آسمان آبی رسیدند ، آن را به عنوان.
این مثل این می زد :
"عزیزم REGGIE قدیمی ، -- چه سنی به نظر می رسد پس از من تو را دیدم چیزی از شما.
حال شما چطور است؟
در حال حاضر حل و فصل کردن در اینجا در خانه قدیمی ترین کامل ، به همراه یک باغ دوست داشتنی ، در
وسط کشور لذت بخش است. آیا می توانید در اینجا برای چند روز پایین می دوند؟
کلارنس و من خوشحالم به شما خواهد بود.
بیل است که در اینجا ، و بیشتر مشتاق دیدار مجدد.
او از شما سخن می گفت فقط امروز صبح. نمی آیند.
سیم قطار خود را ، و من اتومبیل را برای شما ارسال.
-- مال شما صادقانه تر از همه ، الیزابت YEARDSLEY.
"PS -- ما می تواند به شما شیر و تخم مرغ تازه را.
فکر می کنم که! "PPS -- بیل می گوید میز بیلیارد ما
یکی از بهترین او تا به حال در بازی.
"PPSS -- ما فقط نیم مایل از یک زمین گلف است.
بیل می گوید آن را بهتر از سنت اندروز است. "PPSSS -- شما باید می آیند!"
خوب ، یک شخص پایین می آید به صبحانه یک روز صبح ، با یک کمی سر در می یابد و
نامه ای که از دختری که به راحتی ممکن است رنگ باخته است زندگی اش را!
این از من rattled نه ، من باید اعتراف.
با این حال ، که کمی در مورد گلف من را حل و فصل است.
من می دانستم که بیل می دانست آنچه که او صحبت کردن در مورد ، و اگر او گفت : این دوره تا با شکوه بود ،
باید آن را چیزی خاص.
پس من رفتم. بیل قدیمی من در ایستگاه با ملاقات کرد
ماشین. من تا به حال در سراسر او را نه برای چند ماه ،
و من خوشحالم که او را ببیند دوباره بود.
و ظاهرا خوشحال شد برای دیدن من. "با تشکر از خوبی شما آمده ایم ،" او گفت ، به عنوان
ما را سوار. "من فقط در گرفتن تاریخ و زمان آخرین من بود."
مشکل ، طلایه دار قدیمی چه خبر؟ "
از او پرسیدم. "اگر من تا به حال هنری what's نام آن ،" او
در ادامه ، "اگر اشاره صرف مجموعه ای از عکسها به من پیپ نیست ، من به جرات آن را می گویند
آنقدر بد نخواهد بود.
از آن است ، آن را فاسد شده! "" عکس "
"عکس. هیچ چیز دیگری در این ذکر
خانوار دارد.
کلارنس یک هنرمند است. بنابراین پدرش است.
و از خودتان می دانید چه الیزابت مانند زمانی که یکی او را سر می دهد؟ "
من به خاطر پس از آن -- آمده بود برگشت به من قبل -- که بیشتر وقت من با
الیزابت در تصویر گالری شده بود به سر برد.
در طول مدت زمانی که من تا به حال اجازه دهید او فقط آنچه او می خواست با من انجام دهید ، من تا به حال
به حال او را مانند یک سگ را از طریق گالری پس از گالری به دنبال ، هر چند تصاویر
سم به من ، فقط به عنوان آنها به بیل قدیمی هستند.
به نحوی آن را به حال من هرگز رخ داد که او هنوز هم در جریان در این راه پس از
ازدواج یک هنرمند است.
من باید تصور که در این زمان نزد صرف از یک تصویر که تغذیه او
تا. نمی کنم ، با این حال ، با توجه به بیل قدیمی است.
"آنها صحبت تصاویر در هر وعده ،" او گفت.
"من به شما بگویم ، آن را می سازد اختتامیه جشنواره صنعت چاپ احساس خارج از آن.
چه مدت شما را؟ "
"چند روز" "را نوک من ، و اجازه بدهید به شما یک سیم ارسال
از لندن. برو آنجا به فردا.
من قول داد تا در برابر اسکاتلند بازی.
ایده این بود که من دوباره بعد از مسابقه است.
اما شما می توانید از من دریافت کنید با کمند. "من سعی کردم به نقطه از خط کشی نقره ای.
"اما ، بیل ، طلایه دار قدیمی ، خواهر شما می گوید لینک there'sa خیلی زیبا ترین نزدیکی اینجا."
او تبدیل شده و به من خیره شد ، و تقریبا ما را به بانک زد.
"شما معنی نیست صادقانه او گفت که؟"
"او گفت : شما گفت که بهتر از سنت اندروز بود."
"برای همین من است. این بود که همه او گفت : من گفتم؟ "
"خوب بود ، آن کافی است؟"
: "او اتفاق نمی افتد به ذکر است که من و اضافه شدن کلمات ،' من فکر نمی کنم "؟"
"نه ، او را فراموش کرده به من گفت که بگوید." "این بدترین دوره در بریتانیای کبیر است."
من احساس و نه حیرت زده کرد ، آیا شما نمی دانند.
چه عادت بد اتمام حجت کردم که به داخل یا نه ، من نمی گویند ، اما من به سادگی نمی تواند انجام دهد
بدون کمک هزینه روزانه من از گلف زمانی که من در لندن هستم.
من دیگر غلغله در پوشش نقره صورت گرفت.
"ما باید به آن را در بیلیارد ،" به من گفت.
"من خوشحالم که جدول خوب است." "بستگی دارد با شما تماس خوب است.
این نیمه اندازه ، و there'sa هفت اینچی برش فقط از روگردانی که در آن نشانه کلارنس
خارج شده است. الیزابت آن را با ابریشم صورتی mended.
بسیار هوشمند و dressy به نظر می رسد ، اما آن چه چیزی به عنوان یک - بیلیارد را بهبود بخشد
جدول. "" اما او گفت : شما گفتید ----
"باید کشیدن پای خود را."
ما در در دروازه درایو از جایگاه خانه خوب به اندازه تبدیل شده و از
جاده ها است.
آن را سیاه و شوم در هوای گرگ و میش نگاه ، و من می توانم احساس کمک کند ، شما می دانید ، مانند
یکی از کسانی که Johnnies شما در مورد در داستان که به خانه تنهایی اغوا به عنوان خوانده شده
اهداف رامی و شنیدن جیغ زدن فقط به عنوان وجود دارد آنها.
الیزابت به من می دانستند و به اندازه کافی می دانیم که زمین گلف به خصوص خوب بی خطر بود
قرعه کشی به من.
و او به عمد بر روی دانش خود را ایفا کرده است.
این بازی چه بود؟ این بود آنچه که من می خواستند بدانند.
و بعد یک فکر ناگهانی به من زده که مرا در عرق سرد است.
او تا به حال برخی از دختر اینجا و رفتن به زخم چاقو در ازدواج من خاموش است.
اغلب شنیده ام که جوان ازدواج زنان در سراسر آن نوع چیزی که هستند.
بدیهی است او گفته بود هیچ کس در خانه اما کلارنس وجود دارد و خودش و بیل
پدر و کلارنس ، اما یک زن است که می تواند به نام سنت اندروز بیهوده
او تا به حال انجام نداده خواهد بود به احتمال زیاد در یک بازیچه قرار دادن چوب.
"بیل ، طلایه دار قدیمی ،" به من گفت ، "هر گونه دختران هراسان شده و یا هر پوسیدگی آن مرتب سازی بر اساس وجود ندارد
توقف در اینجا وجود دارد؟ "
"آرزو وجود داشت ،" او گفت. شانس نداشت مانند. "
همانطور که ما در درب جلو کشیده ، آن را باز کرد ، و شکل یک زن ظاهر شد.
"آیا شما که او ، بیل؟" او گفت که در حال حاضر قاب من از ذهن من به عنوان یک رخ داد
راه نشاط خزنده قرار دادن آن است. مرتب کردن بر اساس چیزی که لیدی مکبث ممکن است
مکبث ، گفت : آیا شما نمی دانند.
"آیا شما به معنای من؟" به من گفت.
او را به نور آمد. این الیزابت بود ، به دنبال همان
در روزگاران قدیم است.
"این است که شما ، Reggie؟ من خوشحالم از اینکه قادر به آمده بودند.
هراس شما ممکن است همه چیز در مورد آن را فراموش کرده بود.
شما می دانید آنچه شما هستند.
را در طول و برخی از چای است. "شما همیشه توسط یک دختر تبدیل شده است
که پس از آن ازدواج کرد و پس از آن به شوهرش معرفی شده؟
اگر چنین است شما درک احساس من در آن زمانی که کلارنس پشت سر هم به من.
شما می دانیم احساس.
اول از همه ، هنگامی که شما در مورد ازدواج شنوید ، شما به خودتان می گویید : "من تعجب می کنم
آنچه که او مانند : "پس شما او را ملاقات ، و فکر می کنم ، وجود دارد باید
برخی از اشتباه ها ،.
او می تواند این را به من ندارند ترجیح داده! "این چیزی که من فکر ، وقتی که من چشم در
کلارنس. او کمی نازک ، عصبی ، به دنبال
chappie از حدود سی و پنج.
موهای او خاکستری در معابد و دور افتاده در بالا.
او عینک عینک دماغی ، و او تا به حال یک سبیل افتادگی.
من هیچ ولز بمباردیه خودم ، اما در مقابل از کلارنس من احساس کاملا مهره.
و الیزابت ، ذهن شما ، یکی از دختران آن بلند ، پر زرق و برق که شبیه است
شاهزاده خانم.
راستش ، من معتقدم که زنان از این کار را انجام cussedness خالص.
چگونه می توانم شما ، آقای فلفل؟ تعلیم از راه گوش!
آیا می توانید شنیدن گربه mewing؟ گفت : "کلارنس.
همه در یک نفس ، شما را نمی دانند. EH؟ "
من گفتم. "گربه mewing.
من احساس می کنم مطمئن می شنوم یک گربه mewing.
گوش کنید! "در حالی که ما گوش باز شد ،
و یک آقایی با موهای سفید آمد هنوز وارد او بر روی خطوط همان کلارنس ساخته شده بود ،
اما مدل قبلی است.
من او را در زمان صحیح ، به آقای Yeardsley ، ارشد.
الیزابت ما معرفی کرد. "پدر ، گفت :" کلارنس "آیا شما را ملاقات
mewing خارج گربه؟
من احساس می کنم مثبت من شنیده ام mewing گربه "" نه ، گفت : "پدر ، تکان دادن سر خود را ؛
کلارنس "هیچ mewing گربه است." "من می تواند گربه mewing را تحمل نمی کند ، گفت :".
"گربه mewing می شود بر روی اعصاب من!"
گربه mewing است تا در تلاش است ، گفت : "الیزابت.
قدیمی آقای Yeardsley گفت : "من دوست نداشتن mewing گربه ،".
که همه چیز در مورد mewing گربه برای لحظه ای بود.
آنها به نظر می رسید فکر می کنم آنها به زمین پوشیده شده بود رضایت بخش است ، و آنها رفت و برگشت
به تصاویر.
ما صحبت تصاویر به طور پیوسته تا آن زمان به لباس برای شام بود.
حداقل ، آنها انجام داد. من فقط مرتب کردن بر اساس نشسته در اطراف.
در حال حاضر موضوع از تصویر سرقت آمد.
کسی ذکر "Monna لیزا" ، و سپس من اتفاق افتاد به خاطر دارم
چیزی در مقاله شب ، که من فرو می ریزند در قطار ، در مورد برخی از همکار
جایی داشته نقاشی ارزشمند pinched توسط سارق شب قبل از.
این اولین بار است که من از هر فرصتی از شکستن را به گفتگو با هر حال به حال بود
اثر ، و من به معنای را بیشتر از آن.
کاغذ در جیب پالتو من در سالن بود.
من رفتم و آن را از ذهن است. "در اینجا آن است ،" به من گفت.
"رامنی متعلق به سر بلامی پالمر -- --"
همه آنها فریاد زد : "!" دقیقا در همان زمان ، مانند گروه کر.
الیزابت کاغذ برداشت.
"به من اجازه نگاه! بله.
در اواخر سارق شب گذشته وارد محل اقامت سر بلامی پالمر ، درایدن
پارک Midford ، Hants '----
"چرا که در نزدیکی اینجا ،" به من گفت. "من را از طریق Midford ---- تصویب کرد"
درایدن پارک تنها دو مایل از این خانه ، گفت : "الیزابت.
من متوجه چشمان او درخشان شد.
"تنها دو مایلی!" او گفت. "این ممکن است به ما بوده است!
ممکن است 'زهره'! "قدیمی آقای Yeardsley محدود در صندلی خود را.
"' زهره '!" او گریه.
همه آنها زیبا و هیجان زده به نظر می رسید. سهم کوچک من به شب
چت کاملا ضربه ساخته شده بود.
چرا من آن را متوجه نمی قبل از من نمی دانم ، اما تا الیزابت آن را نشان داد
من بعد از شام است که من تا به حال اولین نگاه من به Yeardsley "زهره."
وقتی که او مرا رهبری تا به آن ، و در نور روشن ، آن را غیر ممکن به نظر می رسید که من
می توانست بدون توجه به آن حق را از طریق شام نشسته است.
اما پس از آن ، در وعده های غذایی ، توجه من به خوبی بر روی مواد غذایی پرچ شده است.
به هر حال ، آن بود تا الیزابت آن را به من نشان داد که من از وجود آن آگاه بود.
من او و به تنهایی در طراحی اتاق بعد از شام بودند.
قدیمی Yeardsley بود نوشتن نامه ها در صبح روز اتاق ، در حالی که بیل و کلارنس شد
rollicking در نیمه اندازه میز بیلیارد با عوارض ابریشم پرده نقش دار به رنگ صورتی.
همه ، در واقع ، شادی ، خوشی ، و آهنگ ، پس به صحبت می کنند ، زمانی که الیزابت ، که شده بود ،
نشسته در فکر کمی پیچیده شد ، خم به سمت من و گفت : "Reggie."
و لحظه ای او آن را گفت : من می دانستم که چیزی اتفاق خواهد افتاد.
شما می دانید که پیش چه d'you - تماس - آن را به شما گاهی اوقات؟
خوب ، من آن را کردم.
"چه - O؟" به من گفت عصبی.
"Reggie ،" او گفت ، "من می خواهم به نفع زیادی از شما بخواهید."
"بله؟"
او stooped پایین و قرار دادن وارد شوید در آتش ، و رفت ، با پشت خود را به من :
"آیا شما به یاد داشته باشید ، Reggie ، یک بار گفت : شما را هیچ چیز در جهان برای من انجام دهید؟"
گرامی!
که من به معنای زمانی که من که در مورد گونه از زن به عنوان جنس گفت.
آنچه منظور من است ، پس از آنچه اتفاق افتاده ، شما می خواهم که او را ترجیح داده اند
گذشته مرده دفن مرده خود را ، و تمام آن نوع از چیزی که ، چه؟
ذهن شما ، من تا به حال گفت : من هیچ چیز در جهان برای او انجام دهید.
اعتراف میکنم که. اما مجزا پیش کلارنس
اظهار.
او بر روی صحنه ظاهر نمی کند و سپس ، آن می ایستد و به همین دلیل است که یک شخص که ممکن است
شده اند کامل دلاور حادثه جوی سیار به یک دختر که او را به او مشغول بود ، را احساس نمی کند
تقریبا تا در گسترش خود را در آن مشتاق
جهت هنگامی که او داده است او را تنگ در رد کردن ، و رفته و ازدواج مردی که
عقل و غریزه هر دو او بگویید blighter تصمیم گرفته شده است.
من نمی توانستم فکر می کنم از هر چیزی برای گفتن اما "آه ، بله."
"چیزی است که شما می توانید برای من انجام دهید در حال حاضر ، که باعث می شود مرا everlastingly سپاسگزار وجود دارد."
بله ، "به من گفت.
او گفت : "آیا شما می دانید ، Reggie ،" ناگهان "است که تنها چند ماه پیش کلارنس شد
بسیار علاقه گربه است؟ "" EH!
خوب ، او هنوز هم به نظر می رسد -- استروژن -- علاقه مند به آنها ، چه "؟
"اکنون آنها بر اعصاب خود را دریافت کنید. همه چیز می شود بر اعصاب خود. "
"برخی از همنوعان که چیزهای را که می بینیم آگهی سراسر ---- سوگند"
"نه ، که به او کمک کنند. او را به هر چیزی نیاز ندارد.
او می خواهد برای خلاص شدن از چیزی. "
"من کاملا همکار نیست. از شر چیزی؟ "
"" ونوس "، گفت : الیزابت. او نگاه و چشم بر امده من گرفتار.
"شما شاهد زهره ،" او گفت.
که نه من به یاد داشته باشید. "" خب ، به اتاق ناهار خوری می آیند. "
ما را به اتاق غذاخوری رفت ، و او در چراغ های روشن.
"،" او گفت.
در دیواره نزدیک به درها -- که ممکن است که چرا من تا به حال آن را متوجه نشده قبل از ؛
من با بازگشت من به آن نشسته بود -- بزرگ نفت بورس اوراق بهادار بود.
این بود آنچه که شما می خواهم یک عکس کلاسیک تماس بگیرید ، گمان می کنم.
آنچه منظور من است -- خوب ، می دانید منظورم چیست. همه می توانم بگویم این است که آن را خنده دار من تا به حال
متوجه آن است.
"این است که' زهره '؟" من گفتم.
او راننده سرشونو تکون دادن. "چگونه می خواهید در آن نگاه
هر بار که شما به یک وعده غذایی نشست؟ "
"خب ، من نمی دانم. من فکر نمی کنم آن مرا بسیار تحت تاثیر قرار.
من می خواهم از طریق همه حق نگران باشید. "او *** سر او بی صبرانه.
اما شما یک هنرمند نیست ، "او گفت.
"کلارنس است." و سپس من شروع به نور روز را ببینید.
دقیقا چه مشکل من را درک نمی شد ، اما آشکارا چیزی
با خلق و خوی خوب هنری قدیمی ، و من می تواند هر چیزی را باور
در مورد آن.
همه چیز را توضیح می دهد. مانند قانون نانوشته است ، آیا شما نمی
می دانید ، که شما را در آمریکا لابه اگر شما انجام داده ام هر آنچه را که می خواهید برای شما ارسال
chokey و شما نمی خواهید به آن بروید.
آنچه منظور من است ، اگر شما کاملا خاموش حرکت سوپاپ ماشین خود را ، اما پیدا نمی کنید و آن را مناسب
scooped به احمق - بن ، شما به سادگی توضیح است که ، زمانی که شما گفت : شما بودند
قوری ، آن را تنها هنری خود را
خلق و خو ، و آنها عذر خواهی کرده و از بین برود.
بنابراین من ایستاده بود را بشنوند که چه AT کلارنس ، دوست گربه تحت تاثیر قرار بود ، آماده
برای هر چیزی.
و من ایمان آورده ، آن را کلارنس برخورد کرده بود به شدت. این راه بود.
این به نظر می رسید که قدیمی Yeardsley یک هنرمند آماتور بود و این "زهره" بود او
شاهکار.
او گفت ، و او باید شناخته شده است. خوب ، هنگامی که کلارنس ازدواج ، او تا به حال داده شده
آن را به او ، به عنوان حال حاضر عروسی بود و آن را آویزان جایی که آن را با دست خود او ایستاده بود.
کلیه حقوق تا کنون ، چه؟
اما نشانه گذاری عاقبت. خویی کلارنس ،
هنرمند حرفه ای و در نتیجه برخی از خیابان ها پیش از پدر در این بازی ، شاهد
نقص در "ونوس".
او می تواند از آن را در هر قیمت ایستاده نیست. او نقاشی را دوست ندارد.
او بیان چهره را دوست ندارد. او رنگ را دوست ندارد.
در واقع ، او کاملا احساس بد در آن نگاه کنید.
با این حال ، به پدرش اختصاص داده شده و مایل به انجام هر کاری به جای به او
درد ، او تا به حال نشده است قادر به خود آوردن چیزی که در زیرزمین ذخیره ، و
سویه از مقابله با تصویر سه
بار در روز به او بگویید به حدی که الیزابت احساس آغاز شده بود
چیزی بود که باید انجام شود. او گفت : "حالا شما می بینید ،".
"در راه" به من گفت.
اما آیا شما نمی فکر می کنم که آب و هوا و نه سنگین بیش از بازیچه قرار دادن؟ "
"آه ، می تواند شما را نمی دانند؟ نگاه کن! "
صدای او کاهش یافته است که اگر او در کلیسا بود ، و او در یکی دیگر از نور روشن شده است.
روی عکس قدیمی Yeardsley بعدی تاباند.
"" او گفت.
"کلارنس نقاشی که او نگاهی به من انداخت expectantly ، تا اگر او
انتظار برای من بودند به غش کردن ، و یا فریاد زدن ، و یا چیزی.
من در زمان نگاه مداوم در تلاش کلارنس است.
این یکی دیگر از تصویر کلاسیک بود. به نظر من این به نظر می رسید بسیار بسیار شبیه دیگر
یکی. نوعی از نقد هنر شد آشکارا
از من انتظار میرود ، بنابراین من یک خط تیره در آن ساخته شده است.
"استروژن --؟'Venus "من گفتم.
علامت گذاری به عنوان شما انتخاب کنید ، شرلوک هولمز را ساخته اند همان اشتباه است.
بر شواهد ، منظور من است.
"نه. بهار بشاش "، او جامعی.
او نور را خاموش. "من می بینم شما را نمی فهمید حتی در حال حاضر.
شما هر گونه طعم و مزه در مورد تصاویر به حال هرگز.
هنگامی که ما استفاده می شود برای رفتن به گالری با هم ، شما دور خواهد بود و نه در شده اند
باشگاه خود گفت : "این کاملا درست است ، که من تا به حال هیچ
سخن گفتن را به.
او به من آمد ، و دست او را در بازوی من قرار داده است.
"متأسفم ، Reggie. من معنی نیست که به صلیب.
فقط من نمی خواهم شما را به درک که کلارنس رنج می برد.
فرض کنید -- فرض کنید -- خوب ، اجازه دهید ما را در مورد یک موسیقیدان بزرگ را.
فرض کنید یک موسیقیدان بزرگ مجبور به نشستن و گوش دادن به یک لحن مبتذل ارزان -- همان
لحن -- در روز پس از روز ، روز پس از روز ، ممکن است انتظار اعصاب خود را برای شکستن!
خوب ، آن را درست مثل که با کلارنس.
حالا شما می بینید؟ "" بله ، اما ----
"اما چه؟ مطمئنا من آن را قرار داده سادگی کافی است؟ "
"بله.
اما آنچه منظور من ، جایی که می توانم در آمده؟ چه چیزی می خواهید من کاری انجام دهید؟ "
"من می خواهم شما را به سرقت زهره." من به او نگاه کرد.
"شما می خواهید من ----
آن را سرقت. Reggie! "
چشمانش درخشان با شور و هیجان شد. "آیا شما نمی بینید؟
این مشیت الهی است.
وقتی که من خواسته شما را به اینجا می آیند ، من فقط به حال این ایده است.
من می دانستم که من می تواند بر شما تکیه می کنند.
و سپس با معجزه این سرقت از رامنی می گیرد در یک خانه دو نیست مایل
دور.
حذف آخرین شانس را از هر چیزی مرد فقیر مشکوک و داشتن او
احساسات صدمه دیده است. چرا ، آن را تعریف خارق العاده ترین
او.
فکر می کنم! یکی از دزد شب سرقت رامنی پر زرق و برق ؛
بعد از همان باند خود را "ونوس" این خواهد بود که proudest لحظه ای از عمر خود را.
آن را به شب ، Reggie.
من شما را یک چاقوی تیز به من بدهید. شما به سادگی کاهش بوم در خارج از قاب ،
و آن انجام می شود. "" اما یک لحظه ، "به من گفت.
"من بسیار خوشحال و هر گونه استفاده به شما می شود ، اما در یک امر کاملا شبیه به این خانواده ،
که از آن می شود بهتر نیست -- در واقع ، در مورد مقابله با بیل قدیمی در مورد این موضوع
"از من خواسته بیل در حال حاضر است.
دیروز. او خودداری کرد. "
"اما اگر من گرفتار؟" "شما نمی تواند.
همه شما باید انجام دهید این است که برای گرفتن عکس ، باز کردن یکی از پنجره ها ، ترک آن را باز کنید ، و
برگشت به اتاق شما. "این صدا به اندازه کافی ساده است.
"و به عنوان تصویر به خودی خود -- که من آن را کردم؟"
آن را سوزاند. خواهید دید که شما به یک آتش خوب خود را در
اتاق. "
"اما ----» او نگاهی به من انداخت.
او همیشه چشم خارق العاده ترین.
"Reggie ،" او گفت : چیزی بیشتر.
"Reggie." او نگاهی به من انداخت.
"خب ، بعد از همه ، اگر شما مشاهده کنید منظورم چیست -- روز که هیچ ، آیا شما نمی دانند.
Auld لانگ تا کنون ، و همه آن نوع از چیزی.
من به دنبال شما؟ "" کلیه حقوق این ، "به من گفت.
"من آن را. انجام
من نمی دانم اگر شما اتفاق می افتد به یکی از آن دسته از Johnnies که در جرم و جنایت ارگنکن ،
و غیره ، و فکر می کنم هیچ چیز از گردنبند الماس pinching.
اگر شما نیست ، شما درک کنند که من احساس بسیار کمتر مشتاق در کار من گرفته
در زمانی که من در اتاق من نشسته ، در حال انتظار برای دریافت مشغول است ، از من انجام داده بودند ، زمانی که من به وعده داده شده
مقابله با آن را در اتاق غذاخوری.
بر روی کاغذ آن را آسان می کند به اندازه کافی به نظر می رسید ، اما من نمی تواند کمک کند احساس شد و گرفتن وجود دارد
در جایی ، و من شناخته شده و هرگز زمان را تصویب کندتر است.
دست و پا زدن برای یک ساعت در صبح برنامه ریزی شده ، زمانی که خانواده ممکن است
انتظار می رود که بسیار صدا در خواب است ، اما در یک چهارم به من می تواند از آن هر ایستاده
، خرد است.
من روشن فانوس من از دوچرخه بیل گرفته شده بود ، در زمان چنگال چاقو من و slunk
طبقه پایین. چیزی که من برای اولین بار در رسیدن به
اتاق ناهار خوری بود برای باز کردن پنجره.
من تا به حال نیمی از ذهن به آن سر و صدا ، بنابراین به عنوان دادن یک بیت اضافی از رنگ محلی به
امر است ، اما نه به حساب از سر و صدا تصمیم گرفت.
من فانوس من بر روی میز قرار داده بود ، و تنها در برقراری ارتباط برای آن ، زمانی که چیزی
اتفاق افتاده است. چه آن را برای لحظه ای بود من نمی توانستم
گفت.
این ممکن است به انفجار نوعی یا زلزله شده است.
برخی از جسم جامد گرفتار ضربت سخت زدن هراسان شده بر روی چانه.
جرقه و چیزهایی رخ داده در داخل سر من و چیزی که بعد از من به یاد داشته باشید احساس
چیزی چلپ چلوپ مرطوب و سرد را به صورت من ، و شنیدن صدایی که صدا مثل قدیمی
بیل گفت ، "احساس بهتر در حال حاضر؟"
نشستم. چراغ بودند ، و من روی زمین بود ،
با بیل قدیمی دو زانو در کنار من با سیفون نوشابه.
"چه اتفاقی افتاد؟"
من گفتم. او گفت : "من awfully با عرض پوزش ، پیر مرد ،".
"من hadn'ta مفهوم آن را به شما بود.
من در اینجا آمد و دیدم که فانوس بر روی میز و پنجره باز و اختتامیه جشنواره صنعت چاپ با
چاقو در دست داشت ، بنابراین من متوقف نمی شود را به سوالات.
من فقط اجازه دهید در فک خود را برای من ارزش داشت.
آنچه در زمین را به شما فکر می کنید در حال انجام؟ شما را در خواب خود را پیاده روی؟ "
این الیزابت بود ، "به من گفت.
"چرا ، همه شما در مورد آن می دانید. او گفت : او به شما گفته بود. "
"شما انجام ---- معنا نیست" ، "تصویر.
شما حاضر به آن را ، بنابراین او از من پرسید. "
"Reggie ، پیر مرد ،" او گفت. "من هرگز معتقدند که آنچه آنها می گویند در مورد
بار دیگر توبه.
اتمام حجت ترفند احمق و ناراحتی همه چیز است.
اگر من تا به حال توبه نیست ، و فکر آن را تقریبی در الیزابت بود به انجام
چیز کمی می خواهم که برای او ، و پایین آمدن آن را بعد از همه ، شما نمی
که این خواب تولید کننده با چانه خود را متوقف.
من متاسفم. "" من ، بیش از حد ، "به من گفت ، دادن سر من یکی دیگر از
لرزش به مطمئن بود هنوز در.
"آیا شما احساس بهتری در حال حاضر؟" "بهتر از من بود.
اما این ادعا نمی کنم خیلی. "" آیا می خواهید مانند برخی از نوشابه آب بیشتر؟
نه؟
خوب ، چگونه در مورد گرفتن این کار به پایان رسید و از رفتن به رختخواب؟
و اجازه دهید در این مورد سریع در مورد آن بیش از حد.
سر و صدا مانند یک تن از آجر ساخته شده زمانی که شما فقط در حال حاضر رفت و آن را در
کارت برخی از بندگان ممکن است شنیده می شود. بازی شیر یا خط شما که carves. "
"هدز."
«دم آن است ، او گفت ، کشف سکه.
"از شما. من نور را نگه دارد.
آیا سنبله خود را در آن شمشیر از مال شما. "
به آسانی به کار شد و به عنوان الیزابت گفته بود. فقط چهار کاهش سریع ، و چیزی که آمد
خارج از قاب آن مانند صدف.
من آن را نورد. بیل قدیمی فانوس را روی زمین قرار داده بود
و در میز کناری بود ، جمع آوری ویسکی ، نوشابه ، و شیشه.
"ما یک شب طولانی قبل از ما ،" او گفت.
شما می توانید تصویری از آن اندازه در یک تکه را بسوزاند.
شما می خواهم دودکش را به آتش کشیدند.
اجازه دهید چیزی را به راحتی. کلارنس می تواند کینه ما چیزهای را.
ما انجام داده ایم او را کمی خوب این سفر است. به - morrow'll maddest ، merriest روز
سال جدید خوشحال کلارنس.
ما بروید. "
ما به اتاق من بالا رفت و نشست به سیگار کشیدن و yarning دور و sipping نوشیدنی های ما ، و
در هر حال حاضر و پس از آن با برش تکه کردن تصویر و تنه زدن آن را در آتش تا آن
بود همه رفته است.
و آنچه با cosiness از آن و جار زدن شاد ، و احساس راحت
انجام شده توسط خفا خوب ، من نمی دانم وقتی که من هم jollier از روزهایی که
استفاده در مطالعه من دم در مدرسه.
ما فقط تکه اخیر در زمانی که بیل شنبه به طور ناگهانی ، و بازوی من را گریبانگیر قرار دهید.
"من شنیده ام چیزی ،" او گفت. به من گوش ، و توسط ژوپیتر ، من شنیده ام
چیزی ، بیش از حد.
اتاق من بود فقط در سراسر اتاق ناهار خوری ، و صدا آمد تا ما کاملا مجزا است.
یواشکی رد پای ، توسط جورج! و سپس یک صندلی سقوط.
"کسی در اتاق ناهار خوری وجود دارد ،" من زمزمه.
There'sa نوع خاصی از اختتامیه جشنواره صنعت چاپ که طول می کشد لذت در مثبت chivvying مشکل.
قدیمی بیل است که می خواهم.
اگر من به تنهایی شده بود ، که من حدود سه ثانیه گرفته تا خودم را متقاعد کند که
من تا به حال واقعا هر چیزی بعد از همه آن چیزی نمی دانند. مرتب کردن بر اساس صلح آمیز هستم یارو ، و باور در
زندگی می کنند و اجازه زندگی می کنند ، و غیره.
به بیل قدیمی ، با این حال ، یک بازدید از سارق مربا خالص بود.
او از صندلی خود را در یک پرش بود. او گفت : "در تاریخ آمده ،".
"آوردن پوکر."
من به ارمغان آورد انبرک نیز هست. من می خواهم آن احساس می شود.
بیل قدیمی collared چاقو. ما رخنه کرد پایین.
"ما می خواهیم درب باز شده و عجله جفتک پرانی ، گفت :" بیل.
بیل "، گفت :" فرض را به گلوله ، طلایه دار قدیمی؟ "" سارق شلیک هرگز.
بود که آرام فراهم سارق آن را می دانستند.
بیل قدیمی در زمان چنگ دسته ، تبدیل شده آن را به سرعت و در رفت.
و سپس ما کشیده تا نوک تیز ، خیره.
اتاق در تاریکی به جز برای چلپ چلوپ ضعیف نور در پایان نزدیک شد.
روی یک صندلی ایستاده در مقابل کلارنس "بهار فرحناک ،" برگزاری یک شمع در یکی از
دست و رسیدن با چاقو از سوی دیگر ، آقای Yeardsley بود ، در اتاق خواب
دمپایی و پانسمان ، لباس شب خاکستری.
او یک برش نهایی درست همانطور که ما با عجله وارد ساخته شده بود
چرخش در صدا ، او را متوقف ، و او و صندلی و شمع و
تصویر پایین در پشته گرد هم آمدند.
شمع رفت. "آنچه در زمین؟ گفت :" بیل.
احساس کردم همان. برداشت شمع و روشن آن ، و پس از آن
ترس ترین چیز اتفاق افتاد.
پیر مرد خود را برداشت ، و به طور ناگهانی سقوط را به یک صندلی و شروع به گریه
مانند یک بچه.
البته ، من می توانم آن را ببینید فقط خلق و خوی هنری است ، اما هنوز هم ، باور
من ، آن را اهریمنی ناخوشایند بود. من بیل قدیمی نگاه.
بیل قدیمی نگاه من.
ما در را بست سریع ، و پس از آن ما نمی دانستند چه باید بکنید.
من تو را دیدم بیل نگاه در میز کناری ، و من می دانستم که چه او را به دنبال.
اما ما به طبقه بالا از لوله یا سیفون رد کردن گرفته شده بود ، و ایده های خود را از کمک های اولیه کوتاه متوقف در
squirting نوشابه آب است.
ما فقط منتظر ، و Yeardsley در حال حاضر قدیمی خاموش ، شنبه تا ، و شروع به صحبت کردن
با عجله. "کلارنس پسر من ، من وسوسه شد.
این است که دزدی در درایدن پارک بود.
برای من وسوسه. آن را بسیار ساده ساخته شده است.
من می دانستم که شما آن را پایین قرار دهید به این باند همان ، کلارنس ، پسر من است.
من ----
این به نظر می رسید بر او را سحرگاه در این نقطه که کلارنس در میان افراد حاضر نشده بود.
"کلارنس؟" او گفت : hesitatingly. "او در بستر است ،" به من گفت.
"در بستر!
سپس او نمی داند؟ حتی در حال حاضر -- مردان جوان ، خودم پرتاب خود را در
رحمت است. آیا می شود بر من سخت نیست.
گوش فرا دهد. "
او در بیل ، که sidestepped برداشت. "من می توانم همه چیز را توضیح دهد -- همه چیز"
او قورت داد.
"شما هنرمندان نیست ، شما دو مرد جوان ، اما من سعی خواهد کرد تا شما را در درک ، را
شما متوجه چه این تصویر برای من یعنی می شود. من دو سال نقاشی آن بود.
این فرزند من است.
من به تماشای رشد آن است. من آن را دوست داشتند.
این بخشی از زندگی من بود. هیچ چیز را ناشی از من آن را بفروشد.
و سپس کلارنس ازدواج ، و در یک لحظه دیوانه گنج من به او دادم.
شما نمی توانند درک کنند ، شما دو مرد جوان ، چه agonies من رنج می برد.
چیزی که انجام شد.
غیرقابل برگشت دارد. من تو را دیدم چگونه کلارنس ارزش تصویر است.
من می دانستم که من هرگز می تواند به ارمغان بیاورد خودم را به او آن را میپرسم.
و با این حال من بدون آن از دست داده بود.
چه کاری می تواند انجام دهم؟ تا در این شب ، من می توانم هیچ امیدی را ببینید.
سپس آمد این داستان را از سرقت رامنی از یک خانه کاملا نزدیک به این ،
من تو را دیدم و راه من است.
کلارنس هرگز مشکوک شود. او سرقت دادن به همان
باند مجرمانی است که به سرقت برده رامنی. هنگامی که ایده آمده بود ، من نمی توانستم رانندگی
آن را.
من علیه آن جنگیده اند ، ولی فایده ای نداشت. در گذشته من به همراه داشت ، و رخنه کرد در اینجا به
انجام طرح من. شما به من در بر داشت. "
او دستش را دوباره در من این زمان ، من و بازو است.
او چنگ مانند خرچنگ است. "مرد جوان ،" او گفت : "شما نمی خیانت
ذخیره؟
شما می کلارنس بگویید نه؟ "
من بهترین احساس را frightfully متاسفم برای قدیمی فقیر اختتامیه جشنواره صنعت چاپ در این زمان ، آیا شما نمی
می دانید ، اما من فکر کردم این امر می تواند kindest آن را به او بدهد راست به جای شکستن آن
توسط درجه است.
"من یک کلمه به کلارنس ، آقای Yeardsley گفت ،" به من گفت.
"من کاملا احساس شما را درک. هنری خلق و خو ، و همه که مرتب سازی بر اساس
از چیزی.
منظور من -- چه؟ من می دانم.
اما من ترس دارم -- خب ، به دنبال "!
به درب رفتم و روشن چراغ برق ، و ، خیره او را در وجود دارد
صورت ، دو قاب خالی شد. او ایستاده goggling در آنها را در سکوت است.
سپس او به نوعی از خر خر کردن خس خس یا خر خر کننده است.
"باند! سارق!
آنها شده اند ، و به آنها گرفته اند تصویر کلارنس! "
او متوقف شد.
"این ممکن است به معدن! زهره من! "او زمزمه بود بیشتر
ترس دردناک ، می دانید ، اما او تا به حال به دانستن حقیقت است.
"من awfully با عرض پوزش ، شما می دانید" به من گفت.
اما بود. "او آغاز شده ، فقیر قدیمی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است.
EH؟ نظر شما در چیست؟ "
"آنها را زهره خود را."
"اما من آن را در اینجا." من سر من را تکان داد.
"کلارنس" بهار بشاش "، من گفتم.
او در آن شروع به پریدن کرد و صاف آن را.
"چه! شما صحبت کردن در مورد؟
آیا شما فکر می کنید من عکس های خود من نمی دانم -- فرزند من -- من زهره.
را مشاهده کنید!
امضای خود من در گوشه. آیا می توانم به شما خواندن ، نوشتن و پسر؟
نگاه : متی Yeardsley. این تصویر من "!
و -- خوب ، توسط ژوپیتر بود ، می توانم شما را نمی دانند!
خب ، ما که او را به رختخواب او و دوزخی زهره او ، و ما را به حل و فصل کردن
نگاه مداوم در موقعیت امور.
بیل گفت : تقصیر من برای گرفتن نگه دارید از تصویر اشتباه بود ، و من گفت آن بود
گسل بیل برای دلربا من چنین شکاف در آرواره که می تواند به من انتظار نمی رود
به من نگه دارید از مراجعه کنید ، و سپس
سکوت بسیار عظیم برای کمی وجود دارد.
"Reggie ،" بیل در آخرین گفت : "چگونه دقیقا شما در مورد مواجه کلارنس احساس و
الیزابت در صبحانه است؟ "
"طلایه دار قدیمی ،" به من گفت. "من فکر تا حد زیادی به همان خودم است."
"Reggie ، گفت :" بیل "من اتفاق می افتد به دانستن there'sa شیر قطار ترک Midford در
سه پانزده.
این نیست آنچه که شما می خواهم حال پرواز تماس بگیرید. در حدود نیم گذشته نه به لندن می شود.
خوب -- ER -- در شرایطی ، چگونه در مورد آن "؟