Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 6. موستانگ سفید
سی مایل پایین ناخن کانیون ما ، در هر دنباله گرد و خاکی و شنی نیز مشخص شده
شستشو ، کوچک و بیضی شکل ، آهنگ های به شدت از موستانگ سفید و گروهش تعریف.
دره عمیق و باریک شده بود به نام.
این طولانی و مستقیم و مربع طرفه بود و دیوار های لخت آن فولاد خاکستری در خورشید glared ،
سطوح صاف ، درخشان است که توسط باد و آب جلا شده بود.
بدون اب و هوای انبوه شیل ، هیچ شمع فروپاشید از سنگ مسدود طبقه سطح آن است.
و ملایم پررنگ ریاضت یکنواخت و خسته کننده آن ، در اینجا به رشد کردند ، سیج سفید ، که در نسیم تکان دادن ،
قلم مو رنگ هند ، با گل قرمز رنگی ، و تکه های تازه ،
چمن سبز.
"پادشاه سفید ، همانطور که ما آریزونا وحشی و هوس wranglers خواستار این موستانگ ، توانا است.
pertickler در مورد خوراک خود را ، "او در محدوده زمانی معین همراه شب گذشته ، آسان مانند browsin'
در این سیج سفید ، گفت : "استوارت.
Inflected علاقه شدید ما را در گور اسب معروف ، و اندکی توسط ژولیده
تعجب آشکار جونز و تحقیر که هیچ کس او را اسیر کرده بود ، استوارت
داوطلب با ما راهنمای.
"knowed هرگز او را در این راه FER آب اجرا ، حقیقت این است که هرگز ناخن knowed کانیون
چنگال داشتند. این تجزیه پایین ، اما شما می خواهم فکر می کنم آن بود
تنها یک ترک در دیوار.
hes موستانگ 'cunnin thet با ما foolin FER سال ها در مورد این سوراخ آب بوده است."
چنگال ناخن کانیون ، که استوارت ما را به در شده بود ، تصمیم گرفته بود ، به طور تصادفی شده بود
کشف شده توسط فرانک ، که در جستجوی اسب ما یک روز صبح یک خط الراس عبور کرده بود ، به
بر سر کور ، جعبه مانند و دره عمیق و باریک ، به طور ناگهانی آمده.
استوارت می دانستند غیر روحانی از پشته و دره اجرا و همچنین هر مردی می تواند
می دانیم کشوری که در آن ، به ظاهر هر میله و مضرس بود نیم تقسیم ، و او را از
نظر که ما از یکی از تصادفا
معابر مخفی موستانگ سفید ، که توسط آن او اغلب فراموش شده تا به حال تعقیب او است.
سواری هارد دستور روز شده بود ، اما هنوز هم ما را پوشش ده مایل توسط
غروب آفتاب است.
دره عمیق و باریک ظاهرا در بر ما بسته شد ، تا اردوگاه شب ساخته شده بود.
اسب بنا شد ، و شام آماده ساخته شده در حالی که سایه انداختن و
زمانی که تاریکی به ضخامت بیش از ما حل و فصل ، ما زیر پتو ما نهاده شده است.
صبح فاش عبور مخفی موستانگ سفید.
این شکاف باریک ، شکاف دیوار دره عمیق و باریک ، خشن و ناهموار ، پیچ وخم دار شد و خفه
با کاهش یافته سنگ -- بیش از یک کرک فوق العاده در سنگ جامد است ، باز به دیگری
دره عمیق و باریک.
در بالا به ما آسمان یک سیم پیچ ، جریان جریان آبی به نظر می رسید.
دیوارهای نزدیک در مکان هایی که اسب با بسته مسدود شده بودند ،
و سوار بود به جلو و پاهای خود را بیش از زین است.
در سمت دور ، پاساژ به طور ناگهانی برای چند صد فوت سقوط کرد
کف دره عمیق و باریک دیگر. بدون شکارچی می توانست آن را دیده ، و یا مشکوک
از آن طرف.
"این کشور گراند کانیون ،" هیچ کس نمی داند آنچه که او goin 'برای پیدا کردن" ، فرانک
را تایپ کنید. "در حال حاضر ما در ناخن کانیون مناسب هستید ، گفت :"
استوارت "" من می دانم bearin من است.
من می توانم صعود یک مایل را در زیر یک برش در سراسر Kanab کانیون ، 'لغزش به ناخن
کانیون agin ، جلوتر از ایرانی ، 'درایو' EM تا.
من می توانم 'EM نکنید ، فرچه Kanab کانیون پایین راه کمی صعب العبور است.
ایرانی HEV برای اجرای این روش. بنابراین همه آنچه نیاز دارید انجام دهید این است بروید زیر شکسته ،
جایی که من صعود از ، "صبر کنید.
شما مطمئن هستید goin 'نگاهی به موستانگ سفید.
اما صبر کنید. او را پیش از ظهر ، پس از انتظار نیست
thet ، هر زمان تا او می آید.
Mebbe خواهید بود آن را از چند روز ، یک ساعت مچی خوب را "
سپس مصرف ما مرد لاوسون ، با پتو و یک کوله بار از مواد غذایی ، استوارت سوار کردن
پایین دره عمیق و باریک.
ما اوایل در ماه مارس. همانطور که ما اقدام دره عمیق و باریک از دست رفته خود
نظم و صافی آن کج به عنوان حصار راه آهن ، باریک و بالاتر شد ،
ناهموار و شکسته.
صخره Pinnacled ، ترک خورده و تکیه ، ما را از بالا تهدید است.
کوه های دیوار خراب به قطعات سقوط کرده بود.
این به نظر می رسید که جونز ، پس از بررسی بسیاری از گوشه های مختلف ، زاویه و نقطه در
کف دره عمیق و باریک ، موقعیت خود را با مراقبت های بیشتری را انتخاب نسبت به ظاهر ضروری برای
موفقیت نهایی سرمایه گذاری ما -- که
به سادگی برای دیدن موستانگ سفید ، و اگر از بخت خوب ما حضور داشتند ، به ضربه محکم و ناگهانی برخی از
عکس از این پادشاه وحشی از اسب.
آن را بیش از من فلش که با شور و شوق حاکم خود را قوی در درون او ، رهبر ما بود
تخمگذار ، در واقع نوعی از تله برای آن موستانگ را در مورد جذب او بود خم شده است.
والاس ، فرانک و جیم در یک نقطه زیر شکسته که در آن استوارت بود مستقر شدند
بدیهی است بالا رفته و خارج. چگونه یک اسب می تواند صعود داشته باشند که دارای اخلاق و خصوصیات فردی
اسلاید سفید رمز و راز بود.
دستورالعمل جونز به مردان صبر کنید تا زمانی که ایرانی ها نزدیک بر
آنها ، و پس از آن فریاد و فریاد زدن و نشان دادن خود.
او مرا به گوشه jutting صخره ، که ما را از دیگران مخفی شدند ، و در اینجا او
مراقبت هنوز بیشتر در مورد نقد و ذخیره کردن زمین اعمال می شود.
شستشو از ده تا پانزده فوت عرض و عمیق ، از طریق دره عمیق و باریک در زد
تا حدودی meandering البته.
در گوشه ای که بسیار از توجه خود را مصرف ، در امتداد خندق خشک زد
صخره دیوار حدود پنجاه پا و بین آن و دیوار زمین در سطح خوب بود ، در
طرف دیگر سنگ های بزرگ و شیل از آن ساخته شده
hummocky ، عملا برای یک اسب صعب العبور است.
این بود ساده ایرانی ، در راه خود را تا داخل شستشو را انتخاب کنید و
اینجا در وسط پاساژ ، فقط گرد گوشه jutting جونز ، گره خورده است ما
اسب به بوته قوی و خوب است ،.
عمل بعدی او مهم است. او را دور انداخت کمند او و کشیدن هر
کلاه بردار از آن ، به دقت آن را عقب کشیدم و از آن آویزان شل بیش از جسم گلوله مانند او
زین.
"موستانگ سفید ممکن است مال شما قبل از تیره" او با لبخند گفت که آمد تا :
به ندرت. "حالا من قرار داده شده و اسب های ما وجود دارد برای دو نفر
دلایل.
ایرانی آنها را نمی بینم تا آنها راست بر روی آنها.
سپس به شما یک دید و یک شانس برای یک تصویر بزرگ را ببینید.
آنها متوقف و اسب نر را برای مبارزه با تکبر راه رفتن ، سوت و خرناس کشیدن ، و پس از آن
آنها خواهید زین و خاموش است.
ما در سراسر شستشو پنهان کردن ، پایین یک راه کوچک و در زمان مناسب خواهیم فریاد و
ما فریاد زدن به آنها رانندگی کردن است. "با ستون بندی درمنه دور یک سنگ ،
پنهان کردن محل.
جونز به ترتیب خوشه در موقعیت های طبیعی بسیار محتاط بود.
او گفت : "شاخ بزرگ کوه های راکی است که تنها جانور چهار پا ،" ، "است که
چشم بهتر از یک اسب وحشی.
گربه وحشی پشمالو چشم دارد ، بیش از حد او استفاده می شود به دروغ گفتن در ارتفاع بالا بر روی صخره ها و به دنبال
پایین برای معدن خود را به عنوان ساقه آن را در شب ، اما حتی گربه وحشی پشمالو است را به دوم
موستانگ که آن را به چشم می آید. "
ساعت به آرامی گذشت. خورشید ما پخته و سنگ خیلی داغ بود
به لمس ، مگس buzzed پشت گوش ما ؛ tarantulas ما از سوراخ peeped.
بعد از ظهر به آرامی مشکلاتی روبرو شد.
در تاریکی ، ما به بازگشت که در آن ما والاس و کاوبوی ترک کرده بود.
فرانک مشکل تامین آب حل کرده بود ، او برای بهار کمی پیدا کرده بود
trickling از یک صخره ، که توسط مدیریت ماهرانه ، به اندازه کافی تولید نوشیدنی برای
اسب.
ما آب ما را برای استفاده از اردوگاه های بسته بندی شده بود. "سازمان دیده بان اول شما را به شب ، گفت :"
جونز به من پس از شام.
"ایرانی ممکن است سعی کنید به آتش ما در شب لغزش و ما باید یک ساعت مچی یا نگه داشتن
آنها. تماس والاس وقتی که وقت خود را.
در حال حاضر ، فلو ، رول شوید. "
هنگامی که صورتی از سپیده دم سایه سفید بود ، ما در پست ما شد.
روز طولانی و گرم -- interminably طولانی ، deadening به keenest علاقه -- گذشته است ،
و هنوز هم هیچ ایرانی آمد.
ما خواب و تماشا دوباره در خنک سپاسگزار از شب تا روز سوم را شکست.
ساعت ها گذشت و نسیم سرد به گرم تغییر خورشید تبحر بیش از دره عمیق و باریک
دیوار ، سنگ سوخته ، مگس buzzed.
من خواب اندک در سایه بوته های سیج سقوط کرد و بیدار شد ، خفه و مرطوب است.
plainsman قدیمی ، و هرگز خسته ، با بازگشت خود را در مقابل سنگ تکیه داد و تماشا کرده ام ، با
زل زل نگاه باریک ، دره عمیق و باریک در زیر.
دیوار پولادین صدمه زدن به چشم های من ، آسمان مانند مس داغ بود.
اگرچه نزدیک به وحشی با گرما و درد استخوانها و عضلات و ساعت های طولانی
صبر -- صبر -- صبر کنید ، من شرمنده به شکایت ، برای شنبه پیرمرد ، هنوز هم وجود دارد
و خاموش.
من روت یک رطیل مودار از زیر سنگ و او را به دیوانگی با من طعنه
چوب ، و تلاش برای گرفتن یک مبارزه بین او و اسکالوب حمایت شاخدار - وزغ که
wonderingly من چشم است.
سپس من مارمولک سبز را بر روی یک سنگ espied. خزنده زیبایی بود ، در مورد پا در
طول ، سبز روشن ، با رنگ قرمز خال خال ، و او را به حال الماس برای چشم است.
در نزدیکی یک گل بنفش شکوفا ، ظریف و کم رنگ و با مکیدن زنبور طلایی آن
قلب است.
مشاهده کردم پس از آن که مارمولک چشم گوهر خود را بر زنبور عسل او را به تضعیف
لبه سنگ ، flicked طولانی ، زبان قرمز ، و حشرات را از خود پاره
در جای بلند قرار دادن عسلی.
در اینجا زیبایی ، زندگی و مرگ بودند و چیزی برای نگاه من خسته شده بود ، به
فکر کردن در مورد به من از انتظار خسته کننده منحرف!
"گوش!" شکست در صدای تیز جونز.
گردن او کشیده شده بود ، چشمان او بسته شد و گوش خود را به باد تبدیل شد.
با هیجان ، به reawakened اشتیاق ، من تیره و تار شنوایی.
من گرفتار صدای ضعف ، سپس آن را از دست داد.
جونز گفت : "قرار دادن گوش خود را به زمین". من به دنبال توصیه های خود را ، و شناسایی
ضرب و شتم ریتمیک از اسب galloping. "ایرانی می آیند ، مطمئن به عنوان شما
به دنیا آمد! گفت : "جونز.
"من می بینم ابری از گرد و غبار وجود دارد!" گریه او یک دقیقه بعد.
در خم اول از دره عمیق و باریک زیر خرابه متلاشی از سنگ در حال حاضر تحت دراز
ابر آلیاژها گرد و غبار.
یک فلاش سفید ظاهر شد ، یک خط از bobbing اشیاء سیاه و سفید ، و گرد و غبار بیشتر و پس از آن با
SHARP تپش hoofs ، به چشم انداز روشن ، گروه سیاه و سفید متراکم ایرانی ها به ضرب گلوله کشته شده است ، و
به خوبی در مقابل شاه سفید چرخش است.
"ببین! نگاه کن!
در روز به دنیا آمد من هرگز گریه : "جونز -- ضرب و شتم که دیدم هرگز.
"چگونه حرکت می کنند! در عین حال که همکار سفید نیمه کشیده شده است.
دریافت تصویر خود را قبل از آنها عبور. شما از ضرب و شتم از آن هرگز. "
با مانی نقاش بلند و دم پرواز ایرانی در بی درنگ آمد و ما را در به تصویب رساند
سر و صدا زیر پا گذاشتن ، اسب نر سفید در جلو.
ناگهان جیغ کشیدن ، سوت انفجار ، بر خلاف هر گونه صدا من همیشه شنیده بود ، دره عمیق و باریک
نسبتا حلقه. اسب نر سفید فرو برد ، و
گروه در پشت سر او بسته شد.
او اسب زین ما را دیده بود. سپس لرزش ، whinnying ، و با قوسی
گردن و بالا آماده سر ، bespeaking فطرت خود ، او چند قدم پیشرفته و دوباره
whistled توجه داشته باشید تیز خود را از تمرد و سرپیچی.
کاملا سفید خامه او بود ، و ساخته شده است مثل یک مسابقه است.
او pranced ، زده hoofs خود سخت و cavorted و پس از آن ، به دست گرفتن وحشت ناگهانی ، او
چرخ.
در آن زمان بود ، هنگامی که ایرانی pivoting شد ، با سفید سرب ، که
جونز شروع به پریدن کرد بر سنگ ، تپانچه او را از کار اخراج و با تمام قدرت خود roared.
مصرف نشانه او ، من به همین ترتیب.
گروه نشسته اند دوباره ، نامشخص و وحشت زده ، و سپس شکست دره عمیق و باریک.
جونز خندق با چابکی تعجب آور ، شروع به پریدن کرد و من به دنبال نزدیک در پاشنه او.
و غوطه وری ما اسب را در هنگامی که ما رسیده است ، او فریاد زد : "کوه ، و این قطعه را نگه دارید.
نگه داشتن نزدیک به توسط آن سنگ بزرگ در نوبت ، به طوری که آنها می تواند شما را اجرا کنید ، و یا ترس ناگهانی یک گله اسب
شما خواهد شد.
اگر آنها سر راه خود را ، ترساندن آنها را به عقب. "شیطان quivered ، و وقتی که من نصب شده ، پرورش داده شده
و سقوط است. من تا به حال او را در هارد نگه دارید ، برای او مشتاق بود
را اجرا کنند.
در دیواره صخره من در برخی از دردهای او را بررسی کند.
او champing بیت خود را و اسیاب سنگ پای خود را نگه داشته است.
از پست من به من می تواند ایرانی پرواز قبل از ابری از گرد و غبار را ببینید.
جونز عطفی در اسب خود را در پشت یک سنگ بزرگ در وسط دره عمیق و باریک ،
جایی که او آشکارا در نظر گرفته شده برای پنهان کردن است.
در حال حاضر پی در پی yells و عکس از رفقای ما در غرش مخلوط که
باریک جعبه کانیون تقویت و تکرار را از دیوار به دیوار است.
عالی موستانگ سفید پرورش داده ، و بالاتر از غرش whistled خرناس کشیدن او از خشم
ترور. گروهش چرخ دار و با او و متهم به عقب
زنگ hoofs خود را مانند چکش بر آهن است.
بوفالو حیله گر شکارچی ایرانی در یک دایره hemmed بود و سمت چپ
خود را رایگان در این مرکز. این ترفند مکار ، متولد ذهن سریع خود بود
و چشم را تجربه کرد.
اسب نر ، از نزدیک به توسط پیروان خود را شلوغ ، نقل مکان کرد به سرعت من تو را دیدم که او باید
تصویب در نزدیکی سنگ. غرش ، توفنده ، اسب آمد.
دور فراتر از آنها را دیدم فرانک و والاس.
سپس جونز فریاد می کشید به من : "باز کردن! باز کردن! "
من شیطان را به وسط پاساژ باریک تبدیل شده است ، فریاد در بالای من
صدا و تخلیه هفت تیر من به سرعت در حال.
اما اسب وحشی thundered در. جونز را دیدم که آنها در حال حاضر نمی شود
خودداری کردند ، و او موجب اتاق او به طور مستقیم در مسیر خود است.
اسب بزرگ ، شجاع به عنوان استاد بی باک خود ، کبوتر به جلو برداشته است.
سپس به دنبال سردرگمی برای من است.
پوند hoofs ، snorts ، شیهه کشیدن جیغ بود که هراسان شده ، فرار کردن از جا در رفته
ایرانی با یک ابر چرخان گرد و غبار ، مبهوت و وحشت زده به من طوری که
من از دست رفته نزد جونز.
معرض خطر تهدید و از من گذشت تقریبا قبل از من از آن آگاه بود.
از گرد و غبار انبوه ارواح اموات جای خود غلت بزنید ، اسب فوم بهمراه رگه های سیاه و سفید ، چشم های وحشی و
بلند کردن hoofs عجله به من.
شیطان ، با حضور ذهن که مایه شرمساری معدن ، همگانی روندی و دیوار را در آغوش گرفته ،.
چشم من گرد و غبار کور شدند ؛ بوی گرد و غبار به من خفه.
من احساس عجله قوی باد و موستانگ قرق رکاب.
سپس آنها بر بال نسیم مملو از گرد و غبار را گذرانده بودند.
اما نه همه ، برای من تو را دیدم که جونز به حال ، در برخی از شیوه ای غیر قابل توضیح ، قطع سفید
موستانگ و دو تن از سیاه پوستان خود را از باند.
او آنها را کرده بود برگشت دوباره شد و آنها را دنبال.
خلیج او سوار بود پیش از این هرگز به مزیت زیادی ظاهر شد ، و در حال حاضر ، با طولانی خود را ،
لاغر ، بدن قدرتمند در عمل پر زرق و برق ، آغشته به اراده بی امان او
رایدر ، تصویر او ارائه را!
چگونه او اقدام به فرار نکردند! با تمام آن ، موستانگ سفید از او ساخته شده است
نگاه تیره رنگ و آهسته. با این حال ، آن زمان مهم در بود
حرفه ای وحشی از آن پادشاه از اسب.
او در یک فضای دو صد می گذراند ، توسط پنج صد متری ، که نیمی از آن بود شده بود
از او توسط یک خندق گسترده ، شکاف خمیازه کشیدن است که او تا به حال خودداری از هم جدا و
پشت سر او ، همیشه در داخل ،
چرخ شکارچی فریاد ، که وحشیانه موجب اتاق او و کمند مرگبار چرخید.
او قطع شده بود روشن و خاموش احاطه شده ، ماهیت از سنگ ها و مسیرهای پیاده روی از
دره عمیق و باریک تهدید برای پایان دادن به آزادی او و یا زندگی خود را.
برخی از آن بود او ترجیح برای پایان دادن به دومی ، برای او مرگ و میر ناشی از سنگ به خطر انداخته
او بیش از آنها را در جهش بلند رفت. جونز را می توانست هر کدام از این دو roped
سیاه پوستان ، اما او به سختی آنها را متوجه.
پوشیده از گرد و غبار و splotches از فوم ، آنها در زمان به نفع خود ، روشن
دایره به سمت راه عبور و galloped شده توسط من خارج از دید.
دوباره والاس ، فرانک و جیم اجازه از رشته هایی از yells و volleys.
تعقیب بود باریک کردن. به دام افتاده ، موستانگ سفید شاه نداشت
شانس.
چه بزرگ روح او نشان داد! دیوانه وار به عنوان من با هیجان بود ،
فکر به من رخ داده است که این نبرد ناعادلانه بود ، که من باید به ایستادن کنار
و او را عبور دهید.
اما خون و شهوت از غریزه بدوی من به سرعت برگزار شد.
جونز ، نگه داشتن پشت ، هر نوبت او را ملاقات کرد.
با این وجود همیشه با گشاد گشاد راه رفتن لاغر اندام و زیبا اسب نر از دسترس نگه داشته
چرخان با کمند دستگیر کردن.
"بستن!" فریاد کشیدند جونز ، و صدای او ، قدرتمند ، با توجه داشته باشید از پیروزی ، قرار دادی
ناقوس آزادی پادشاه. تله بسته شوید.
به جلو و عقب در انتهای فوقانی موستانگ سفید کار می کرد و سپس رندر ناامید شده توسط
بسته شدن در ، او دور دور را نزدیکتر به من.
آتش در چشم وحشی او تاباند.
جونز مکار بود به outwitted نیست ؛ او در وسط نگه داشته ، همواره در حرکت و
او به من فریاد می کشید به باز کردن. صدای من را از دست داد دوباره از کار اخراج و آخرین من
به گلوله بست.
سپس موستانگ سفید را به یک خط تیره و جسارت ، سرعت نومیدی پشت سر هم.
این آخرین تلاش با شکوه او بود.
مستقیما برای شستشو در انتهای فوقانی او با اشاره با نشاط ، سر و روحیه خود را ، و
پاها سفید کشیده دور از هم ، twinkled و دوباره کشیده.
جونز galloped او را قطع ، و yells او ساطع شد و دیوانه وار.
این طولانی ، نژاد مستقیم برای موستانگ ، یک منحنی کوتاه برای خلیج بود.
که اسب نر سفید به دست آورد به عنوان مطمئن بود به عنوان حل و فصل خود را به دوری کردن از جذب ، و او
از مسیر خود یک پا هرگز swerved.
جونز ممکن است او را در راس ، اما آشکارا او می خواست با او حرکت می کنند ، و همچنین به
دیدار با او را ، بنابراین در صورت کمند درست رفت ، یک شوک وحشتناک ممکن است قابل اجتناب بود.
بازوی جونز را به عنوان فضا کوتاه رفت ، و کمند حلقه دار سر خود را.
از آن خارج شد شات طولانی مانند مار زرد ، و قابل توجه ، سقوط کرد و فقط کوتاه
پرواز دم سفید است.
موستانگ سفید ، به تحقق هدف خود را در یک صفحه نمایش قهرمانانه تاریخ و زمان آخرین قدرت ، سمت
به هوا ، و ، و بیش از شستشو گسترده ای مانند رگه های سفید است.
سایت رایگان است! گرد و غبار در ابر از زیر hoofs او نورد ، و او از میان رفت.
اسب عالی جونز ، crashing پایین haunches خود ، فقط فرار کشویی به
سوراخ.
من به تحقق است که شیطان به من انجام داده بود بیدار ، در تعقیب هیجان
تعقیب ، تمام راه در سراسر دایره بدون دانستن من از آن.
جونز به آرامی عرق را از صورتش پاک ، به آرامی حلقه کمند خود ، و آرامش
اظهار داشت : "در تلاش برای گرفتن حیوانات وحشی یک مرد
هرگز نباید بیش از حد مطمئن است.
چیزی که من فکر نقطه قوت من ، نقطه ضعف من بود -- شستشو.
من ساخته شده مطمئن شوید هیچ اسب می تواند پرش که سوراخ است. "