Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل من تام امیدوار است جایزه
"پدر" گفت تام سویفت ، به دنبال از مقاله او خواندن ، "من فکر می کنم من می توانم
پیروزی که جایزه! "
"چه جایزه این است که" نپرسید مخترع سن ، زل زده به دور از نقاشی یک
ماشین پیچیده و pausing در وظیفه خود را از ساخت برخی از محاسبات پیچیده.
"شما معنی نیست که می گویند ، تام ، که شما قصد کرده و امتحان کنید برای دریافت جایزه دولت
برای یک زیردریایی ، بعد از همه است. "" نه ، نه یک زیردریایی جایزه ، پدر ، "و
جوانان خندید.
"هرچند پیشرفته ما این جایزه را به دور از تقریبا هر نوع دیگر زیر آب
قایق ، من تصور است. نه ، آن یکی دیگر از جایزه من فکر کردن در مورد. "
"نظر شما چیست؟"
"خب ، من این مقاله را ببینید که باشگاه تور آمریکا پیشنهاد کرده است سه هزار
دلار را برای speediest ماشین های الکتریکی.
تست برای آمدن به این کاهش ، در آهنگ جدید و بخصوص ساخته شده است در بلند
جزیره ، و آن را به مسابقه استقامت به مدت بیست و چهار ساعت ، یا یک مسابقه برای
از راه دور ، آنها هنوز تصمیم نگرفته اند.
اما من که سعی می کنید برای آن ، پدر ، و ، علاوه بر برنده شدن جایزه ، من فکر می کنم
من اندی Foger پایین PEG کنند. "چه اندی انجام شده است در حال حاضر؟"
"آه ، هیچ چیز بیش از حد معمول است.
او همیشه ، متوسط و به دنبال فرصتی برای ایجاد مشکل برای من ، اما من اشاره ای نکرد
به چیز خاصی او خودکار جدید ، شما می دانید ، و او می بالد که آن را سریع ترین
یکی در این کشور است.
من او را آن است که نشان می دهد ، برای من قصد دارم برای برنده شدن این جایزه را همراه با speediest ماشین را در
جاده ها است. "
"اما ، تام ، شما هر خودرو ، می دانید ،" و آقای سویفت نگاه مشتاقانه در
پسرش بود که خندان با اطمینان. "شما را نمی توان به موتور
چرخه را به یک خودکار ؛ شما "؟
"نه ، پدر." "پس چگونه شما به شرکت در
مسابقه جایزه؟ علاوه بر این ، خودروهای الکتریکی ، تا آنجا که من می دانم ،
به خصوص سریع نیست. "
"من آن را می دانم ، و یکی از دلایلی که چرا این باشگاه تا به مرتب مسابقه است به منظور بهبود
کیفیت اتومبیل های الکتریکی. من قصد دارم برای ساخت سر گردان الکتریکی ،
پدر. "
"سر گردان الکتریکی؟ اما آن خواهد شد که با عمل باشد
ذخیره سازی باتری ، تام ، و شما haven't -- "
من حدس می زنم شما قصد بگویم که هر باتری ذخیره سازی ، پدر ، قطع کرد : "آقای
پسر سویفت. "خب ، من هنوز رتبهدهی نشده است ، اما من قصد داشته باشند
یکی است.
من کار بر روی -- "" اوه ، هو! "مخترع سالمندان را بانگ زد با
خنده. "به طوری که چیزی سرهم بند بیش از شما بوده ام
این چند هفته ، EH ، تام؟
من مشکوک به برخی از آن اختراع جدید بود ، اما من فرض کنید که.
خوب ، حال شما چطور است با آن؟ "و" بسیار خوب ، من فکر می کنم.
من یک ایده جدید برای باتری ، و من یکی از تجربی ساخته شده است.
دادم که برخی از آزمایش های بسیار شدید ، و آن را خوب کار می کرد. "
"اما شما آن را سعی نمی هنوز در ماشین ، بیش از جاده خشن و تحت شدید
شرایط شما را دارند؟ "" نه ، من شانس نداشته است.
در واقع ، زمانی که من باتری را اختراع من تا به حال هیچ ایده استفاده از آن را بر روی یک ماشین با خودم فکر کردم
ممکن است پاسخ برای مقاصد تجاری و یا برای ذخیره سازی یک جریان تولید شده توسط
آسیابهای بادی است.
اما وقتی من آن حساب را در خواندن مقالات باشگاه تفریحی ، ارائه جایزه برای
بهترین ماشین های الکتریکی ، آن را به من رخ داده است که من ممکن است باتری را به خودکار قرار داده ،
و پیروز شوند. "
"HUM ، اظهار داشت :" آقای سویفت musingly. "من های زیادی را در بازار اتومبیل های برقی را ندارد ،
تام. گازولین به نظر می رسد بهترین ، یا شاید
بخار تولید شده توسط گازولین.
من می ترسم شما ناامید شوند. runabouts برقی من دیدم ،
در حالی که آنها اتومبیل های بسیار خوبی بودند ، اما به نظر نمی رسد قادر به رفتن بسیار سریع ، و یا بسیار دور است. "
"این درست است ، اما آن را به خاطر آنها نوع راست باتری ندارد.
شما می دانید لوکوموتیو های الکتریکی می توانند سرعت بسیار خوب ، پدر را.
بیش از صد مایل در ساعت در آزمون است. "
"بله ، اما آنها از باتری های ذخیره سازی اجرا نمی شوند.
آنها یک ریل سوم ، و موتور قدرتمند "و آقای سویفت نگاه quizzically
پسرش.
او عاشق استدلال با او ، برای او گفت : از آن ساخته شده تام فکر می کنم ، و اغلب این دو
در نتیجه از پوست دراوردن برخی از نقطه گره دار از یک اختراع ، به منافع از هر دو.
"البته ، پدر ، یک معامله خوب از تئوری وجود دارد در آن چیزی که من فکر" LAD
پذیرفته شده اند.
"اما به من به نظر می رسد که اگر شما نوع درست از یک باتری به خودرو قرار داده ،
می تواند در طول بسیار پر جنب و جوش جستن. به دنبال چه سرعت واگن برقی شهری باعث می شود. "
"بله ، تام است ، اما دوباره آنها وجود دارد قدرت خود را از یک سیم در بالای سر است."
"برخی از آنها نمی.
There'sa جدید ذخیره سازی باتری توسط یک مرد نیوجرسی ، که می کند و همچنین اختراع شده
ریل سوم یا سیم سربار است. پس از مطالعه در مورد باتری خود را که بود
من یک برنامه برای من فکر.
هر چیزی مانند او نیست ، شاید نه به خوبی در برخی از راه های ، اما برای چه من می خواهم ،
بهتر است در برخی موارد ، من فکر می کنم. برای یک چیز می توان آن را شارژ بسیار
به سرعت.
"در حال حاضر تام ، در اینجا نگاه کنید ، گفت :" آقای سویفت صادقانه ، تخمگذار کنار گذاشته مقالات خود را ، و
آینده را به جایی که پسر او نشسته است. "شما می دانید من خود را با دخالت هرگز
اختراع.
در واقع ، بیشتر به شما بهتر آن را می خواهم فکر می کنم.
بالون به شما کمک ساخت قطعا تمام است که می تواند مورد نظر ، و -- "
"این مرا به یاد.
آقای شارپ و آقای دیمون در آن در حال حاضر ، قطع کرد : "تام.
"آنها را باید پشت به زودی. بله ، پدر ، بالون ابر سرخ قطعا
scooted همراه است. "
"و زیر دریایی ، بیش از حد" مخترع ساله را ادامه داد.
"ایده های خود را در مورد آن از خدمت به من کمک کرد ، و در کار ما از دوره نقاهت
گنج ، اما من می ترسم شما را در باتری ذخیره سازی می شود نا امید است.
شما ممکن است آن را به کار می کنند ، اما من اعتقاد ندارم شما می توانید آن را به اندازه کافی قدرتمند برای نیل به
هر سرعت بزرگ است. چرا شما خودتان را محدود به ساخت یک
باتری برای کار ثابت؟ "
"از آنجا که ، پدر ، من معتقدم که من می توانم یک ماشین سریع ساخت ، و من قصد دارم آن را امتحان کنید.
علاوه بر من می خواهم مسابقه اندی Foger ، و ضرب و شتم او را ، حتی اگر من برنده این جایزه است.
من قصد دارم برای ساخت این خودرو ، و آن را به زمان سریع را. "
"خوب ، برو جلو ، تام ، در پاسخ پدر او ، پس از یک وقفه.
"البته شما می توانید از مغازه ها در اینجا استفاده کنید تا آنجا که می خواهید ، و آقای شارپ ، آقای
جکسون ، و من به شما کمک خواهد کرد که همه ما می توانیم. فقط نا امید نمی شود ، که تمام است. "
"من ، نه پدر.
فرض کنید شما به مغازه من بیرون می آیند و من شما را یک باتری نمونه آزمایش شده ام نشان می دهد
هفته گذشته است. من آن را به یک موتور کوچک بشود ، و آن را
شده است برای برخی از زمان در حال اجرا به طور پیوسته است.
می خواهم ببینم چه نوع از یک رکورد آن ساخته شده است. "
پدر و پسر به عبور از حیاط و وارد یک فروشگاه که LAD در نظر گرفته
منحصرا خود را.
او بسیاری از ماشین آلات ، و قطعه از دستگاه وجود دارد ساخته شده بود ، و تعدادی از اختراع کرده بود
مقالاتی که به ثبت رسانده شده بود ، و او را از درآمد قابل توجهی به همراه داشت.
او گفت : "باتری ، پدر وجود دارد ،" و ، با اشاره به مکانیزم پیچیده در یک
گوشه. "آنچه که سر و صدای وز وز پرسید :" آقای
سویفت.
"که موتور کمی از سلول های جدید اجرا است.
در اینجا نگاه کنید ، "و تام روشن چراغ برق در بالای باتری تجربی ، از
که او امیدوار است تا.
فولاد می تواند در مورد اندازه قلع گالن مربع شامل است که در آن افرا
شربت می آید ، و از آن فرار دو سیم که به یک موتور کوچک متصل شده بودند که
industriously whirring دور.
تام در سنج ثبت نام در ارتباط با آن نگاه.
مخترع جوان اظهار داشت : "این خیلی خوب است ،".
"آنچه در آن است ، تام؟" و پدرش در مورد مغازه peered.
"چرا این موتور تا معادل دو صد مایل بر روی یک شارژ از اجرا
باتری!
این خیلی بهتر از من انتظار می رود. من فکر کردم اگر از صد از آن من
شود خوبی انجام می دهند.
پاورقی : پدر ، به اعتقاد من ، پس از بهبود باتری من یک بیت که من چیزی که بسیار من
می خواهید! من مجموعه ای از آنها را در ماشین نصب کنید و آن را
مانند باد خواهد رفت.
I'll -- "اظهارات مشتاق تام به طور ناگهانی توسط کم بود قطع شود ، rumbling
صدا. "تندر" گفت آقای سویفت.
این طوفان در حال آمدن است ، و آقای شارپ و آقای دامون در بالون -- "
به سختی او سخن گفته بود از یک تصادف بر روی پشت بام خانه سویفت وجود دارد صدا ، نه
دور.
در همان زمان آمد فریادهای زجر وجود دارد ، و سقوط تکرار شد.
"در تاریخ آمده ، پدر!
چیزی که اتفاق افتاده است! "فریاد کشیدند تام ، بی پروا از مغازه ، پس از آن توسط خود
پدر و مادر.
آنها خودشان را در میان طوفان باران در بر داشت ، آنها به سمت خانه شتافت.
بر روی پشت بام است که از آن فوق العاده سر و صدا دوباره شنیده شد.
>
فصل دوم MR. فرمان دامون
تام سویفت LAD از عمل ، و سرعت خود را در hurrying برای تحقیق بود
زمانی که او در مورد باتری های جدید خود را توضیح بود اتفاق افتاده بود ، مشخصه
از او.
آن دسته از خوانندگان من که او را می دانیم ، از طریق خواندن کتاب از این
سری ، باید گفته شود این نیست ، اما شما که ، شاید ، تنها آشنایی او ،
مراقبت ممکن است کمی بیشتر در مورد او بدانید.
همانطور که در اولین کتاب من گفت : "تام سویفت و او چرخه موتور" مخترع جوان زندگی می کردند
با پدرش ، بارتون سویفت ، بیوه مرد ، در شهر Shopton ، نیویورک.
آقای سویفت بود همچنین یک مخترع توجه داشته باشید.
دوره اولیه من از این سری ، تام برخوردار از چرخه یک موتور در تبدیل شد
عجیب و غریب راه است.
بود توسط آقای ویکفیلد دیمون ، نجیب زاده ثروتمند بود که به او فروخته شده
تاسف در سواری آن است.
ماشین سریع خود را که تام بهبود اختراعات چند ، او تا به حال تعدادی از
ماجراهای است.
یکی از اصلی که توسط تعدادی از مردان بد ، به نام مبارک "مورد حمله قرار گرفت
هری باند ، که آرزو برای به دست آوردن در اختیار داشتن حق ثبت اختراع توربین با ارزش
مدل متعلق به آقای سویفت.
تام خواهد آن را به یک وکیل ، زمانی که او waylaid بود و chloroformed.
بعدها او را به ترسیم این باند و با کمک آقای دیمون و ریشه کن کردن
Sampson ، مرد سالخورده رنگی که زندگی را برای خود و قاطر ، بومرنگ او ساخته شده ،
با انجام شغل فرد ، LAD در بر داشت
دزد و بهبود موتور قایق که ربوده شده بودند.
اما مردان رو دور.
در جلد دوم ، به نام "تام سویفت و موتور و قایق خود ،" تام خریداری شده در حراج
قایق توسط سرقت رفته است ، و بازیافت از ، دزد ، و اقدام به آن را بهبود بخشد.
در حالی که او پدرش را در کروز برای سلامتی آقای سویفت ، مبارک
هری باند ساخته شده و تلاش موفق به سرقت برخی از اختراعات ارزشمند از
خانه سویفت.
تام آغاز شده به آنها را ردیابی ، و اتفاقا او شتافت و به ضرب و شتم اندی Foger ، یک پسر قلدر به غنی.
در راه خود را پایین دریاچه ، پس از سرقت ، تام ، پدر او و NED نیوتن ،
رفیق بودن تام ، مردی را دیدم که حلق آویز از طناب بند بازی یک بالون مشتعل بر دریاچه
Carlopa.
balloonist آقای جان شارپ بود و او بود توسط Tom در یک مد هیجان نجات.
در موتور ، قایق خود ، تام به حال لذت بردن از حد ، کم که نه گرفتن
بانوی جوان به نام خانم مری نستور ، که آشنایی او پس از توقف او ساخته شده بود
اسب فراری ، که دوچرخه خود را به حال وحشت زده شده است.
ارتباط تام با دوشیزه نستور به زودی به چیزی میرسید عمیق تر از صرف
دوستی است.
این توسعه که آقای شارپ ، آنها تام از بالون در حال سوختن ذخیره کرده بود ، بود
هوانورد توجه داشته باشید ، و یک بار برنامه ریزی برای ساخت بالون.
پس از بهبود خود را از تجربه هیجان خود را ذکر نمی کرد موضوع را به آقای
سریع و پسر او ، با آنها به او در زمان اقامت خود.
نصب شده در این حق با ایده های تام و به زودی پدر ، پسر و balloonist
ساخت ابر سرخ ، به عنوان نام بالون خود را.
بالاخره به پایان رسید ، به عنوان مرتبط با "تام سریع و بالون اش" ساخته شده
سفر موفقیت آمیز محاکمه و برنده یک جایزه.
این را به یک سفر طولانی برنامه ریزی شده بود و تام ، آقای شارپ و آقای دامون توافق کردند
هم برویم.
آقای دیمون فرد عجیب و غریب ، که به طور مداوم برکت برخی از بخشی از
آناتومی ، لباس خود و یا برخی از جسم بی جان ، اما ، که همه ، او جریمه شد
مرد است.
شب قبل از تام و دوستان خود را در بالون خود را آغاز کرد ، Shopton
بانک طاق باز دمیده شد و هفتاد و پنج هزار دلار گرفته شده بود.
تام و دوستان او از این نمی دانم ، اما ، زودتر به حال مخترع جوان ، آقای
شارپ و آقای دامون سمت ، نسبت به پلیس وارد خانه آقای سویفت
دستگیری آنها.
آنها با سرقت متهم شدند ، و با داشتن دور با به یغما سمت.
به نظر می رسید که اندی Foger گفت که او تام حلق آویز در اطراف بانک شب دیده بود
از سرقت ، با یک کیسه از ابزار های سارق را در اختیار او است.
جستجو بلافاصله برای بالون آغاز شد ، که ساکنین آن بودند ،
در همین حال ، سرعت در. تام و دو دوست خود دچار مشکل است.
آنها تقریبا در یک آتش سوزی جنگل های سوخته ، دوخته بودند و توسط یک جمعیت از کار اخراج
مردم با تفنگ ، که خواندن آن سرقت بانک و پاداش ارائه شده برای
دستگیری سارقان ، امیدوار بودند برای پایین آوردن بالون.
این واقعیت که آنها بر ناشی تام و دو aeronauts به فرود به از کار اخراج شدند
تحقیقات ، و برای اولین بار از سرقت بانک آموخته.
چگونه ردیابی دزدان واقعی ، کلانتر با آنها را در بالون انجام شد ،
و حمله کردند این باند خواهد یافت که در طول که در این کتاب مجموعه ای است.
همچنین چگونه تام به خوبی سزاوار خرمن کوبی به اندی Foger اداره می شود.
آقای سویفت پسرش در بالون همراهی نمی کنند ، و در پاسخ به این پرسش که چرا او اهمیتی نمی
را به این سفر ، گفت که او بر روی یک نوع جدیدی از قایق زیردریایی ، که او امیدوار است مشغول به کار بود
در مطالعات دولت را وارد کنید ، جایزه را به نفع خود.
در جلد چهارم از مجموعه ای به نام "تام سویفت و زیردریایی خود را ،" شما ممکن است به خواندن
تا چه اندازه موفق آقای سویفت بود.
هنگامی که زیر دریایی پیشرفته نامیده می شود ، به پایان رسید ، حزب ساخته شده یک سفر به بهبود
سه صد هزار دلار طلا از گنج کشتی غرق شده در سواحل
اوروگوئه ، آمریکای جنوبی.
آنها را در زیر دریاها برای مایل بسیاری از سمت و در خطر بزرگ در زمان است.
یکی از دلایل برای این بود که یک شرکت رقیب از سازندگان زیردریایی باد.
گنج ، و سعی کرد تا پیش از Swifts در دوره نقاهت آن.
تام و دوستان او در تلاش خود موفق شده است ، چگونه آنها تقریبا در جان سپردند
ته دریا ، چگونه آنها توسط یک کشتی جنگی خارجی گرفته بودند ، و محکوم به
مرگ ، چگونه آنها را با یک مدرسه جنگیدند
کوسه غول پیکر و چگونه آنها را منفجر کردند در کشتی شکسته به بازیابی پول است که همه در گفته
کتاب است.
در بازگشت خود را به تمدن با طلا ، آقای سویفت ، تام ، و دوستان خود
پول را در بانک Shopton ، که در آن NED نیوتن کار کرده سپرده خواهد شد.
LAD روشن به NED بود ، اما نشده بود به سرعت او سزاوار ، و تام
می دانستند این.
او از پدرش خواست به صحبت می کنند به رئیس جمهور ، آقای Pendergast ، در طرف NED ،
و به عنوان یک نتیجه LAD صندوقدار دستیار ، ساخته شده برای درخواست از یک مردی که بود
کنترل سه صد هزار دلار سپرده بود ، به نفرت نیست.
در ساخت زیردریایی تام و پدرش اجاره کلبه بزرگ بر روی جدید
ساحل دریا جرسی ، اما در بازگشت از گنج و تلاش خود آنها رفت و برگشت به
Shopton ، خروج زیردریایی در
boathouse از کلبه ساحل که در نزدیکی شهر آتلانتیس بود.
که در پاییز سال ، و در زمستان آن سال ، مخترع جوان شده بود ،
در بسیاری از چیزها ، دست کم نه که مشغول باتری ذخیره سازی او بود.
هم اکنون توسط آن بهار ، و دیدن آیتم مورد نظر در این مقاله ، در مورد تور انجمن جایزه
خودکار الکتریکی ، او را داده بود و یک ایده جدید است.
اما همه افکار اتومبیل های الکتریکی ، و هر چیز دیگری ، از ذهن رانده شدند
مرد جوان ، در زمانی که با پدرش ، او با عجله به علت تصادف در
سقف حیاط سویفت.
"چیزی وجود دارد ، تام وجود دارد ،" به نام پدر او ، او را از طریق آب و تاب منعکس
باران است. پسر او افزود : "درست است ،.
"و کسی ، بیش از حد ، به قضاوت توسط سر و صدا آنها به ما قول میدهید که است."
شاید خانه توسط رعد و برق زده شده است! "پیشنهاد مخترع سن.
"نه ، طوفان شدید است به اندازه کافی برای آن نیست ؛ و علاوه بر این ، اگر خانه بوده است
زده شما می خواهم شنیدن خانم Baggert فریاد ، پدر.
او -- "
در آن لحظه صدای یک زن گریه می کند : "آقای سویفت! تام! کجا هستند؟
وحشتناک چیزی اتفاق افتاده است! "" او می رود وجود دارد! "اظهار داشت آقای سویفت ، او به عنوان
آب و تاب منعکس شده را به دست انداز گل.
: "برکت سکان انحراف من!" ناگهان صدایی از پشت بام مسطح از گریه
خانه سویفت. "سلام!
من می گویم ، هر کسی پایین وجود دارد؟ "
"بله ، ما در حال" پاسخ تام. "این است که شما ، آقای دیمون؟"
"برکت دکمه یقه من! مطمئنا شده است. "
"از کجا آقای شارپ است؟
من او را نمی شنوند. "" اوه ، من اینجا همه حق "پاسخ داد
balloonist. "من تلاش برای بدست آوردن بالون روشنی از
دودکش.
آقای دیمون -- "" بله ، من هدایت غلط "را قطع عجیب و غریب
مرد است.
"برکت پین کبد من ، اما پس از آن بود تاریک من نمی توانستم دید ، و هنگامی که آن صدای دست زدن از تندر
آمد من منتقل سکان انحراف به جای یکی از جانبی ، و سعی کرد تا
دست کشیدن بیش از دودکش خود را. "
"آیا هر کدام از شما صدمه دیده است؟ پرسید :" آقای سویفت نگرانی.
"نه ، نه در همه ،" پاسخ آقای شارپ است. "ما به آرامی در حال حرکت بودند ، آماده
فرود است. "
"باشد ، از بالون آسیب دیده؟ نپرسید :" تام. "من نمی دانم.
بسیار نیست ، من حدس می زنم ، "پاسخ هوانورد بود.
"من متوقف موتور ، و من دوست ندارم آن را دوباره شروع می کنم تا می توانید ببینید چه
شکل ما هستید وارد
"من آمد تا با آقای جکسون ،" به نام تام و او عجله احضار برج دیده بانی
جکسون ، مهندس ، که در خدمت آقای سویفت را برای سالهای زیادی بوده است.
با هم آنها را به سقف راه پله ها که منجر به یک عقب نشینی اقدام است.
آیا هر کسی کشته؟ "پرسید : خانم Baggert ، به عنوان تام عجولانه از پله ها بالا.
"آیا به من بگویید ، تام نیست!"
مخترع جوان با پاسخ داد : "خب ، من لازم نیست به شما بگویم ، برای هیچ کس است"
میخندند. "این همه حق است.
بالون تلاش کرد تا با دودکش ، که همه برخورد می کنند. "
او به زودی بر روی بزرگ ، سقف مسطح خانه بود و با کمک از فانوس های او ،
مهندس ، و آقای شارپ ساخته شده یک معاینه شتابزده است.
اشتباه هر چیزی؟ "نپرسید آقای دیمون ، به دنبال از داخل کابین از ابر سرخ
جایی که او بعد از تصادف پناه گرفته بود ، و از مرطوب.
"مقدار نشده است ، پاسخ داد :" تام.
"یکی از هواپیما به جلو می باشد شکست است ، اما ما می توانیم با استفاده از گاز افزایش می یابد ، و شناور
پایین. همه روشن ، آقای شارپ؟ "
"همه روشن" balloonist پاسخ ، بالون در حال حاضر چرخ شده بود بازگشت از
گرفتاری با دودکش.
"و سپس در اینجا می رویم!" گریه تام ، به عنوان او و خلبان وارد هنر و صنعت ، در حالی که آقای
جکسون فرود از طریق عقب نشینی.
انفجار fiercer آمد به طوفان ، و در میان یک سری از رعد و برق خیره کننده
چشمک می زند و غرغر از تندر ، بالون از سقف افزایش یافت.
تام در جستجوی نور روشن ، و با شروع ای ملخ هواپیما را بزرگ ، هدایت
هنر و صنعت به طرز ماهرانه ای به سمت ریختن بزرگ که در آن زمانی که استفاده نمی مستقر شد.
با لطف پرنده در هوا تبدیل شده است ، و به زمین مستقر شدند.
این کار اما از چند دقیقه آن را اجرا کنید به ریخته بود.
سپس همه آنها برای خانه آغاز شده است.
"برکت چتر من! چگونه آن باران! "گریه آقای دامون ، او به عنوان
در از طریق puddles متعدد آب و تاب منعکس شده است. "ما فقط در زمان ، آقای شارپ است."
"شما کجا رفتید؟؟" LAD خواست.
"چرا ما در زمان پرواز در حدود پنجاه مایلی و در خانه من در Waterfield متوقف
شام. شما مضطرب در باره ما؟ "
"اندکی هنگامی که آن را شروع به طوفان ، پاسخ داد :" تام.
"جدید هر چیزی از ما به سمت چپ؟" پرسید : آقای شارپ ، برای آن رسم از خود بود ، و یا
برخی از دوستان او ، سفرهای کمی در بالون.
آنها نه بیشتر از آن نسبت به بسیاری از رفتن برای یک چرخش کوتاه در خودرو فکر.
"بله ، چیزی است که وجود دارد ، گفت :" آقای سویفت ، به عنوان حزب ، همه خیس در حال حاضر ،
ایوان وسیع رسید.
: "برکت gaiters من!" گریه آقای دیمون. "آنچه در آن است؟
من امیدوارم که باند هری مبارک شما را دزدیدند دوباره و نه برگ و مردان او تلاش کرد تا
که گنج را دور شدن از ما ، بعد از ما چنان سخت کوشیده بود تا آن را از خراب کردن است. "
"نه ، این است که نه ، پاسخ داد :" آقای سویفت.
«حقیقت این است که تام فکر می کند او اختراع یک باتری ذخیره سازی خواهد شد که
انقلابی در مسائل. او به ساخت خودرو الکتریکی ،
او می گوید. "
، اعلام کرد : "من" LAD ، به عنوان برخی دیگر نگاه او ، "و از آن خواهد شد
speediest یکی از شما دیدم ، بیش از حد!
>
فصل سوم موتورسیکلت WINS
"خوب ، تام ،" اظهار داشت آقای شارپ ، پس از یک وقفه پس از اعلام LAD.
"من نمی دانستم شما هر گونه جاه طلبی را در آن خط بود.
ما بیشتر در مورد باتری بگویید.
چه سیستم استفاده می کنید و منجر صفحات و اسید سولفوریک "؟
"اوه ، که از مدتها پیش ، اعلام کرد :" LAD.
خوب ، من خیلی در مورد برق را نمی دانم ، "اعتراف هوانورد.
"من شانس من را در یک بالون یا بادکنک است ، اما هنگامی که آن را به برق می آید
من و. "
پس من ، "اعتراف آقای دیمون. "برکت gizzard من ، تمام آن را می توانید انجام دهید برای قرار دادن
شمع جدید در اتومبیل من. کجاست باتری های جدید خود ، تام؟ "
"بیرون در مغازه من ، هنوز در حال اجرا اگر آن را به سر و صدا بالون نشده ترس ،"
پاسخ LAD ، تا حدودی با افتخار.
این اکسید از باتری نیکل ، فولاد و اکسید آهن منفی
الکترودهای. "" چه راه حل استفاده می کنید ، تام؟ پرسید : "آقای
سویفت.
"من نیست که در سوال شما دور قبل از تصادف آمد ،" او اضافه کرد.
"خوب من ، در باتری تجربی ، یک راه حل از هیدرات پتاسیم ،" در پاسخ
LAD ، "اما من فکر می کنم من قصد دارم آن را تغییر دهید ، و اضافه کردن برخی از هیدرات لیتیم به آن است.
من فکر می کنم که آن را قوی تر است. "
"زنجیره ای سازمان دیده بان من برکت دهد! بانگ زد :" آقای دیمون.
"این همه یونانی به من است. فرض کنید به شما اجازه آن ، تام دیدن ما؟
من می خواهم برای دیدن چرخ برود 'دور ، اما من بیشتر از یک طرف برای شرایط های شیمیایی نیست."
اگر شما مطمئن هستید شما سر و صدا بالون صدمه وارد نشود ، من "، اعلام کرد LAD.
اوه ، ما یک کمی صدمه دیده ، اصرار داشت : "آقای شارپ.
"همانطور که گفتم ما در حال حرکت آهسته ، برای من می دانستم که آن را در مورد زمان به زمین بود.
آقای دیمون شد و فرمان -- "
"بله من فکر می کردم من می خواهم دست من در آن را امتحان کنید ، به عنوان آن چندان آسان به نظر می رسید ، قطع کرد :" خارج از مرکز
مرد است. "اما هرگز دوباره -- معدن نیست!
من می توانم به خانه نمی بینم ، و قبل از من آن را می دانستند که ما راست را روی پشت بام بودند.
سپس دودکش به نظر می رسید به چوب خود را به طور ناگهانی در مقابل از ما ، و -- خوب ، شما
دانم بقیه.
من مایل به هر گونه آسیب من باعث پرداخت است. "
"آه ، نه در تمام!" پاسخ تام.
"به اندازه کافی آسان بر روی یک هواپیمای جدید قرار داده ، یا ، برای آن موضوع ، ما می توانیم قرمز عمل
ابر بدون آن. اما ، من شما نشان می دهد نمونه من
باتری می گردد. "
"در اینجا ، چتر!" خانم Baggert بعد از آنها را به عنوان آنها به نام
آغاز شده به سمت مغازه ، برای آن را هنوز هم باران بود.
پاسخ : ما از ذهن نیست خیس شدن ، "مخترع جوان است.
"آن را در منافع علم است." "ممکن است.
شما خیس کردن مهم نیست ، اما من ذهن شما را در آینده و چکیدن آب در سراسر
فرش! "retorted خانه دار است.
"برکت overshoes من ، من می ترسم ما مرطوب فرش بازیچه قرار دادن اکنون اعتراف :" آقای
دیمون ruefully ، او را در یک دست انداز ، که جایی که او تا به حال تشکیل شده بود نگاه
ایستاده.
و این دلیل من می خواهم شما را به چتر این سفر ، اصرار داشت : "خانم
Baggert. آنها رعایت و به زودی در مغازه بودند ،
که در آن تام باتری خود را توضیح داد.
موتور کوچک هنوز هم در حال اجرا بود و به حال ، به عنوان LAD گفته بود ، رفته معادل
بیش از دو صد مایل.
"اگر یک باتری کوچک کار می کند و به عنوان آن ، چه خواهد شد یک بزرگتر انجام دهید؟ پرسید :" آقای
دامون. جوانان پاسخ : : : : "بسیار بهتر است ، من امیدوارم ،".
وی افزود : "اما پدر به نظر می رسد ایمان زیادی در آنها داشته باشند."
"خب ، اعتراف آقای سویفت ،" من باید بگویم من هستم شکاک.
در این حال ، من اذعان تام انجام داده است برخی از کارهای بسیار خوب در امتداد خطوط الکتریکی.
او به من با صفحات مثبت و منفی بر روی زیردریایی کمک کرده است ، و ، شاید -- خوب ،
خواهیم صبر کنید و ببینید ، "او به پایان رسید.
اگر شما برای ساختن یک ماشین من امیدوارم که شما مرا سوار در آن می دهد ، گفت : "آقای دیمون.
"من به سرعت در هوا زده و سرعت در بالای و زیر آب است.
حالا من می خواهم به سرعت در حال سوار شدن بر روی زمین است.
خودکار گازولین نمی بسیار سریع است. "
"من شما را سوار که به موی خود ایستادن را به من بدهید!" پیشگویی تام و
زمانی بود برای آمد که او خوب است که پیش بینی را.
حزب کمی در مغازه ماشین صحبت کردیم در برخی از طول در مورد باتری تام.
او به آنها نشان داد که چگونه آن را ساخته بود ، و به آنها برخی از ایده های او در رابطه با
نوع جدیدی از خودرو او برنامه ریزی شده برای خود بسازد.
"خب ، آقای سویفت در طول گفت :" اگر می خواهید به مغز خود را تازه نگه دارید ، تام ، شما
باید به تخت زودتر از این. تقریبا ساعت دوازده است. "
"و من می خواهم به زود از خواب بلند گفت :" LAD.
"من قصد دارم برای شروع به ساخت یک باتری بزرگتر به فردا."
و من برای تعمیر بالون ، افزود : "آقای شارپ.
"برکت درپوش شب من ، من قول همسرم من می خواهم به خانه زود به شب ، بیش از حد!" به طور ناگهانی
گفت آقای دیمون.
"من علاقه داشتن نه سفر به Waterfield در خودکار من ، هر چند.
چیزی خواهد شد حتما اتفاق می افتد. من منفجر شدن تایر ، و یا یک شمع
دودهای در من و -- "
باران می آید سخت تر از همیشه ، قطع کرد : "تام.
"بهتر است در اینجا به شب باقی بماند. شما می توانید به خانه تلفن "
که آقای دامون بود.
تام شد تا در اوایل بامداد روز بعد ، به رغم این واقعیت که او رفتن به رختخواب
فصل خوب ، و قبل از صبحانه او در باتری ذخیره سازی جدید خود مشغول به کار بود.
پس از غذا به مغازه او عجولانه ، اما هنوز مدت زیادی نبود قبل از او بیرون آمد ،
wheeling چرخه موتور خود. "از کجا می خواهید ، تام؟ پرسید :" خانم
Baggert.
"آه ، من برای رفتن به Mansburg به گرفتن برخی از لوله های فولادی برای باتری های جدید من" او
پاسخ. "من فکر می کردم من تا به حال به اندازه کافی بزرگ است ، اما من
کرده اند. "
Mansburg یک شهر خوب اندازه ، در نزدیکی Shopton شد.
سپس من آرزو می کنم شما می خواهم به من یک بطری از لهستانی اجاق گاز به ارمغان بیاورد ، درخواست خانه دار است.
"نوع مایع.
من از آن ، و اجاق گاز به عنوان قرمز به عنوان یک گاو است. "
"بسیار خوب ،" موافقت LAD ، به عنوان او را به زین همگانی روندی خاموش و پایین pedaled
جاده ها است.
لحظه ای بعد ، او در قدرت تبدیل شده بود ، و سرعت در امتداد بزرگراه ها ، که
در شرایط خوبی در حساب دوش از شب قبل بود.
تام فکر تا عمیقا از اختراع جدید خود را ، و برنامه ریزی آنچه که او انجام دهید
زمانی که او سر گردان الکتریکی خود را ساخته بود ، که تقریبا قبل از او آن را می دانستند ، او تا به حال
رسیده Mansburg ، خریداری فولاد
لوله ها ، و لهستانی اجاق گاز ، و در راه او بود دوباره.
همانطور که او به سرعت همراه در جاده های سطح ، او شنیده می شود ، پشت سر او ، خودرو.
LAD تبدیل به یک طرف ، اما به رغم این حزب در ماشین آغاز شد
قطعه موسیقی عاشقانه آژیر الکتریکی ، و آن را نگه داشته ، و اختلاف وحشی.
"چه ماده با کسانی که فلو! نپرسید :" تام از خود.
"به من داده آنها را به اندازه کافی از جاده ها است ، و یا دنده فرمان خود را شکسته نه؟"
او بیش از شانه خود به عقب نگاه کرد ، و نیاز به آن اما یک نگاه به نشان می دهد که ماشین
همه حق است ، به عنوان دستگاه فرمان در نظر گرفته شد.
و این نیاز تنها یکی دیگر از نگاه به افشای دلیل صدای جیغ کشیدن از
آژیر. "اندی Foger! گفت :" تام.
"من ممکن است شناخته شده است.
و سام و پیت با او هستند. خب ، اگر او می خواهد را به من کردن
جاده ، او خواهید فهمید که من همان قدر حق او! "
او در یک دوره راست نگه داشته ، تعجب اگر قلدر با موهای قرمز و احول بود
چرخه موتور به وارد کردن خسارت به جرات امتحان کنید. کمی بعد ماشین اندی در کنار تام بود.
چرا شما از راه ، خواستار سام ، که معمولا می تواند وابسته
برای کمک به اندی در تمام ترفندهای متوسط او. "از آنجا که من به نیمی از جاده با عنوان"
retorted قهرمان ما است.
"پیف! ماشین در حال حرکت آهسته مثل مال شما است که از
راست بر روی جاده ، "sneered اندی ، که آهسته اتومبیل خود تا حدی.
"من ، نه EH؟" خواستار تام.
"خوب ، اگر شما از این ماشین برای چند دقیقه من به زودی به شما نشان دهد آنچه را
حقوق من هستند! "
اکنون اندی ، بیش از یک بار ، با تام به برخوردهای شخصی می آیند ، بسیار به
غم و اندوه از قلدری.
او یکی دیگر از عذاب رغبت نیست ، اما روح میانگین او می تواند بروک نیست
دخالت می کنند. "آیا شما می خواهید یک مسابقه نیست؟" او نپرسید از
تام ، در تن sneering.
"من به شما یک شروع مایلی می دهد ، و شما را ضرب و شتم! من سریع ترین خودرو ساخته شده است! "
شما باید EH؟ "پرسید : تام ، در حالی که نگاه تیره و تار آمد بیش از چهره اش.
"شاید متفاوت با شما خواهید فکر می کنم بعضی از روز است."
پیت "،" پیشنهاد AW ترس ، او را به نژاد ؛ بیا.
"آیا زحمت ، اندی با او نیست."
"نه ، من حدس می زنم در حالی که من آن را نمی خواهد ارزش ،" پاسخ از قلدر ، و او
چرخ دنده ی دوم را به محل انداخت و شروع به حرکت به دور از مخترع جوان.
تام به همان اندازه به سمت چپ به تنهایی بود ، اما او نمی خواست اندی Foger به
فکر می کنم که او می تواند مسائل تمام راه خود را.
تام چرخه موتور ، از او به برخی از تنظیمات به آن ساخته شده بود ، بسیار سریع بود.
در واقع چند اتومبیل که می تواند آن را ضرب و شتم وجود دارد.
او آن را در برابر ماشین جدید اندی محاکمه هرگز ، و او مضطرب بود به انجام این کار است.
: : "من تعجب می کنم که اگر من از هر فرصتی ، ایستاده مسابقه او را؟" فکر مخترع جوان ، به عنوان
او را دیدم ماشین به آرامی کشیدن را از او دور است.
"من فکر می کنم من صبر کنید تا زمانی که می شود در فاصله ای جلوتر است ، و پس از آن خواهید دید که چگونه نزدیک
من می توانم به او آمده است. اگر من در هر نقطه در نزدیکی او را من کاملا مطمئنم که
من می توانم او را منتقل می کند.
من آن را سعی کنید "زمانی که اندی و cronies او نگاه به عقب ، تام
به نظر نمی رسید به کاری نجات در حال حرکت همراه با سرعت متوسط خود را در
ماشین است.
"شما نژاد جرات نیست!" پیت بیلی فریاد زد به او.
"صبر کن" چیزی بود که تام زمزمه با خود است. خودرو اندی بود در حال حاضر برخی از راه دور پیش رو است.
مخترع جوان در انتظار کمی طولانی تر ، و پس از آن قدرت بیشتری را به خود تبدیل شده
ماشین است. همگانی روندی رو به جلو و شروع به غذا خوردن تا
جاده ، "را به عنوان تام به آن ابراز.
او اندی پرتاب در چرخ دنده ی سوم دیده می شود ، اما می دانستند که سرعت چهارمین وجود دارد
ماشین قلدر. "من نمی دانم که آیا من می توانم او را در ضرب و شتم
که یا نه ، فکر LAD طرز شک برانگیزی است.
"اگر من سعی می کنم ، و شکست ، آنها به من میخندند. اما من فکر نمی کنم من قصد دارم به شکست است. "
سریع تر و سریع تر او سوار است.
او به سرعت در حال تعمیرات اساسی ماشین اندی در حال حاضر ، و به عنوان شنیدند او رویکرد ، سه
cronies برگشته بود. او به شما مسابقه ، بعد از همه ، اندی! "
گریه سام.
اندی sneered : : "شما معنی او رفتن را امتحان کنید ،". "من او تمام مسابقات او می خواهد به من بدهید!"
در یکی دیگر از چند ثانیه تام در کنار خودکار بود ، و آن را تصویب می رسد ، تنها اندی
باز ساسات خود را کمی بیشتر است.
برای یک لحظه ، خودکار شروع به پریدن کرد پیش رو ، و پس از آن ، به عنوان قهرمان ما هنوز هم بیشتر و تبدیل
قدرت ، او خود را به راحتی برگزار شد. "آلن وودز ، شما می توانید با ما ضرب و شتم هرگز! فریاد کشیدند :" پیت.
"البته که نه! افزود :" سام.
"من او را پشت در یک ثانیه ترک ، پیشگویی اندی.
: "صبر کن تا من در چرخ دنده ی دیگر پرتاب" ، او را به cronies خود را در صدای پایین اضافه شده است.
"او فکر می کند او مرا کتک میزد.
من اجازه دهید به او فکر می کنم تا ، و پس از آن من ناگهانی پیش رو. "
دو ماشین در حال حاضر مسابقه همراه در کنار هم بودند.
ماشین اندی بود که از حد مجاز در دنده های سوم ، اما او هنوز هم تا به حال چرخ دنده ی چهارم در
رزرو. تام ، بیش از حد ، هنوز هم تا به حال یک حاشیه کمی از
سرعت.
ناگهان اندی رسید و رو به جلو و yanked بر روی یک اهرم است.
بود سنگ زنی cogs وجود دارد به عنوان چرخ دنده ی چهارم را به جای تضعیف ، برای اندی نداشت
مسئولیت رسیدگی به اتومبیل خود به طرز ماهرانه ای.
این اثر ، با این حال ، در یک بار آشکار شود. این خودرو به ضرب گلوله به جلو برداشته است.
"در حال حاضر کجا هستند ، تام سویفت؟ گریه :" سام. تام گفت : هیچ چیز نیست.
او صرفا معطوف اهرم ، و جرقه را بهتر کردم.
او همچنین در گازولین کمی بیشتر تبدیل شده و باز صدا خفه کن سرعت با
که چرخه موتور خود به ضرب گلوله به جلو تقریبا او را از زین انداخت ، اما او تا به حال
حالیکه کنترل شدید بر روی میله های دسته.
او گذشته خودکار whizzed است ، اما به عنوان سرعت دوم جمع آوری شده ، آن رخنه کرد تا به او ،
و یک بار دیگر در شرایط حتی. از حد در دیدن تام نگه سرعت با chagrined
او ، حتی برای یک لحظه ، اندی فریاد زد :
"دریافت بیش از در سمت خود شما وجود دارد! شما در تراکم من! "
"من!" فریاد می کشید برگشت تام ، بالاتر از انفجار ماشین خود.
این دو در حال حاضر مسابقه شدند با عصبانیت و اندی ، با یک نگاه وحشیانه ، تلاش برای به دست آوردن بیشتر
سرعت از خودرو خود را. به رغم همه قلدر ، تام
به تدریج جعل جلوتر است.
تپه کوچک بود در حال حاضر در نظر است. "در اینجا جایی که من او را گرد و غبار من!"
گریه اندی ، اما ، در کمال تعجب او تام هنوز در پیش رو نگه داشته.
خودکار شروع به از دست دادن زمین ، برای آن ساخته نشده بود که تپه در دنده بالا.
"تغییر به دنده یک سوم سریع! گریه :" سام. اندی سعی کردم این کار را انجام.
تردید در بخشی از اتومبیل خود وجود دارد.
به نظر می رسید به زمین شخم نشده. تام ، با نگاهی به گذشته ، آهسته بازیچه قرار دادن.
او می تواند به استطاعت ، به عنوان اندی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
"برو روی! برو! "التماس پیت.
"شما باید بر روی چرخ دنده چهارم نگه داشتن او را ضرب و شتم ، اندی."
"این چیزی است که!" زمزمه قلدر است. یک بار دیگر او منتقل چرخ دنده.
مخرب ، فوق العاده صدا وجود دارد ، و ماشین از دست داد سرعت.
سپس آن را آهسته تا هنوز هم بیشتر ، و در نهایت متوقف است.
سپس آن را شروع به عقب پایین تپه.
"من با قالب بندی نشده این مطلب هستید کسانی که چرخ دنده سرزنش گفت :" اندی ruefully.
"آیا می توانید ضرب و شتم او را پرسید :" پیت.
"من می توانست ، به راحتی ، اگر چرخ دنده های من شکسته نمی بود ، اعلام کرد :" قلدر ، اما ، به عنوان یک
ماده در واقع ، او می توانست انجام داده است تا.
"من نباید تغییر کرده باشد ، تا تپه" او اضافه کرد ، به عنوان او در این ماجرا
ترمز ، برای متوقف کردن خودرو را از کشویی پایین شیب.
تام را دیدم و شنیدم.
"من فکر کردم شما بسیار مشتاق بودند به نژاد ، او گفت ، exultantly ، و همچنین او ممکن است.
"من نمی خواهم یک مسابقه به پایین تپه ، هر چند ، اندی را امتحان کنید ،" و او در خندید قرمز
مودار LAD ، خشمگین بود.
"آلن وودز ، برو!" بود همه تلافی یکی از لوچ می تواند از فکر می کنم برای ساختن.
قهرمان ما گفت : "من در جریان ، پاسخ داد :". "فقط به شما نشان می دهد که می تواند به پایین تپه ،
دیده بان من. "
او تبدیل چرخه موتور خود ، و با نزدیک شدن خودرو متوقف شده اندی ، برای تام برخی از
در فاصله پیش از آن ، تا شیب در این زمان است.
او با نزدیک شدن خودکار ، حاوی سه cronies پاچه ، چیزی
از جیب تام محدود. این بطری اجاق گاز رنگ سیاه بود او تا به حال
خریداری شده برای خانم Baggert.
بطری در خاک نرم در مقابل چرخ جلو او سقوط کرد و چیز کنجکاو
اتفاق افتاده است.
شاید شما را دیده اند ، یک دوچرخه یا تایر خودرو اعتصاب یک سنگ در یک زاویه ، و پرتاب
آن را به هوا با نیروی زیادی در. که آنچه رخ داده را به بطری.
چرخ جلو تام زده ، چوب پنبه ، که برازش محکم ، و فقط به عنوان هنگامی که شما ضربه
یک پایان چوبی "گربه صفت" و مرزهای بالا ، بطری توصیف یک منحنی از طریق
هوا ، و پرواز مستقیم به سوی اتومبیل اندی.
این قاب برنجی استفاده از حفاظ باد با یک تصادف رخ داد.
بطری را شکست ، و در یک لحظه این مایع سیاه در سراسر اندی spattered شد ،
سام و پیت. این را نمی توانست انجام شده بیشتر
به طور موثر اگر تام آن را با دست پرتاب کردند.
بیش از لباس های خود را ، دست آنها و چهره ها ، و جلوی ماشین رفت
دلتنگ کننده سیاه و سفید. تام نگاه ، به سختی قادر معتقدند که آنچه
او را دیدم.
"وای! Wup! UG! Blug! لیوان! "spluttered سام ، که برخی از این مسائل را در دهان خود بود.
"آه! ! فریاد کشیدند : "پیت.
"شما که بر روی هدف ، تام سویفت!" فریاد زد : اندی ، پاک کردن برخی از رنگ سیاه
از چشم چپ او. من شما را برای آن دستگیر شده!
شما ماشین من ام را خراب ، و نگاهی به کت و شلوار من! "
"مال من بدتر!" زمزمه سام ، نظر اجمالی در شلوار نور خود را ، که از
رقص لهستانی پولکا ، نقطه الگوی در حال حاضر. پیت اصرار داشت ، که سفید : "نه ، مال من است"
پیراهن رنگ از لوله بخاری بود.
اندی پاک بعضی از چیزهای سیاه و سفید از بینی خود ، از چه رو آن را در حذف شد
فرمان. "شما فقط صبر کنید" قلدر به نام به تام.
"من حتی با شما برای این مورد دریافت کنید!"
"این یک تصادف بود! من معنی نیست که برای انجام این کار ، توضیح داد : "تام ،
تلاش برای خنده ، که او را از چرخه موتور خود پیاده ، آماده رندر چه
کمک او می تواند.
>
فصل بحث و IV از یک بانک جدید
سه cronies بودند در مخمصه پر غصه است.
مایع سیاه و سفید چکیده از آنها ، و puddles کمی در خودرو تشکیل.
اندی دستمال خود را برای از بین بردن برخی از مسائل را از چهره اش استفاده کرده بودند ، اما کتانی
به زودی بی فایده بود ، آن را به سرعت جذب رنگ سیاه است.
"بروک There'sa کمی بیش از اینجا داوطلب :" تام.
"شما ممکن است در آن بشویید. چیزهای خاموش می آید به راحتی.
مانند جوهر ، "و او تا به حال به خنده ، به عنوان او اتفاق می افتد فکر.
"در اینجا! شما ترک که دستور داد : "اندی.
"شما رفته ام بیش از حد ، تام سویفت!"
"آیا من به شما بگویم این یک تصادف بود؟" مخترع جوان را نپرسید.
"این نبود!" گریه سام. "شما بطری را به ما انداخت!
من شما را دیدم! "
اعلام کرد : "آن را از جیب من تضعیف" جوانان ، و او توصیف چگونه از حادثه
رخ داده است. "من شما را در خودرو خود ، اندی ، پاک کمک" او
اضافه شده است.
"من به کمک شما می خواهید! اگر شما در نزدیکی من آمده I'll -- I'll پانچ شما
بینی! "گریه اندی ، در حال حاضر تقریبا در کنار خود با خشم.
"بسیار خوب ، اگر شما خواهان کمک من من اهمیتی نمی دهند" ، تام پاسخ داد ، خوشحالم کافی نیست
به به دست و لباس او خاک.
او احساس می شد که در آن تا حدی تقصیر او ، و او را انجام داده اند تمام او می تواند برای اصلاح
مسائل ، اما ارائه می دهد خوب خود را در حال کاهش یافته است ، او احساس کردند که آن را بی فایده به
اصرار دارند بیشتر است.
او remounted چرخه موتور خود ، و سوار کردن ، او تا به حال سه نفر که یکی
جایی که آنها در لبه بروک بودند ، تلاش برای حذف بدترین آثار آن از
مایع سیاه و سفید.
همانطور که تام اطراف برای یک نگاه اجمالی نهایی تبدیل شده ، اندی مشت خود را در او را تکان داد ، و به نام
چیزی. "من حدس می زنم آن Andy'll برای من ،" mused در
تام.
"خب ، من می توانید آن را کمک کنند.
من بدهکار به او چیزی در حساب ، اما من پرداخت آن را به این شکل نیست
راه ، "و او از زمان قلدر او را در مخازن بالاست قفل شده بود فکر
زیر دریایی ، در نتیجه تقریبا smothering او را به مرگ.
آن شب اندی Foger به پدرش گفت : آنچه اتفاق افتاده بود ، برای آقای Foger پرسش
دلیل لکه های سیاه و سفید بر روی صورت و دست پسرش است.
اما اندی نسخه واقعی نمی دهد.
او گفت که تام به عمد پرتاب بطری از رنگ سیاه در او بود.
به طوری که نوع LAD تام سویفت ، EH؟ "اظهار داشت پدر اندی.
"خب ، اندی ، من فکر می کنم شما به زودی مجبور خواهد بود که فرصتی برای بدست آوردن حتی با او."
"چگونه ، پاپ؟"
"من می توانم به شما بگویم در حال حاضر ، اما من یک برنامه برای ساخت تام متاسفم او تا کنون هیچ
برای شما ، و من هم به عقب خواهد پرداخت برخی از نمرات قدیمی به آقای سریع و آقای دامون.
من بانک خود را برای آنها را خراب کردن ، که آنچه من انجام دهید. "
"خراب کردن آنها در بانک ، پاپ؟ چگونه؟ "" صبر کنید و ببینید.
جمعیت سویفت اسب بالا خود را به زودی ، و یا من اشتباه.
برنامه من تقریبا تکمیل شده است ، اما من می تواند به شما در مورد به آنها بگویید.
من آقای سویفت ، هر چند که آنچه من انجام دهید ، خراب کردن "و آقای Foger سرش را تکان داد
determinedly.
تام به زودی در خانه اش بود ، و خانم Baggert ، شنیدن سر و صدا از دستگاه خود ، آن را به عنوان
وارد حیاط جلو ، به سمت درب آمد.
: «از کجا واکس سیاه من او پرسید ، به عنوان قهرمان ما پیاده و بسته نرم افزاری از پذیری :
لوله های فولادی به او خریداری شده است. "من -- من از آن استفاده" ، او پاسخ داد ، خنده است.
"تام سویفت!
شما معنی نیست که می گویند شما در زمان لهستانی اجاق گاز من در باتری خود را استفاده کنید ، آیا شما؟ "
"نه ، من با استفاده از آن به لهستانی اندی Foger و برخی از cronies او" و جوان
مخترع ، با ذوق بسیار گفت ، آنچه اتفاق افتاده است.
خانم Baggert نمی تواند کمک به پیوستن در خنده ، و زمانی که تام پیشنهاد کرد که سوار به عقب
و خرید برخی از بیشتر از لهستانی برای او ، او گفت : مهم نیست ، او به عنوان
صبر کنید تا روز بعد.
LAD بود به زودی در فروشگاه دستگاه خود را مشغول ساخت سلول های چند بزرگتر برای جدید
باتری ذخیره سازی. او می خواست به آن آزمون شدیدتر می دهد.
او به مدت چندین روز در این کار می کرد ، و وقتی که او تا به حال یک واحد از سلول های کامل است ، او
متصل به موتور برای محاکمه بازده. "خواهیم دید که چگونه بسیاری مایل است که موجب خواهد شد ،"
او به پدرش اظهار داشت.
"آیا شما فکر می کنید هر چیزی از نوع ماشین می خواهید برای ساخت؟ پرسید :" سن
مخترع پسرش. "بله ، تا حدودی.
این تقریبا از سبک تنظیم ، اما با دو کرسی قابل جابجایی در عقب می شود ،
با پرده برای حفاظت ، و در مقابل برای دو نفر.
این نیز می تواند با پرده محافظت زمانی که مورد نظر است. "
"اما آنچه در مورد موتور و باتری؟"
"آنها خواهد بود تحت وسط خودرو قرار دارد.
یک مجموعه از باتری ها وجود دارد ، همراه با موتور و دیگری مجموعه ای از وجود خواهد داشت
باتری خواهد شد زیر کرسی قابل جابجایی در آنچه که من اسمش tonneau قرار می گیرد ،
هر چند ، البته ، آن است که واقعا نیست که.
مجموعه ای کوچکتر نیز قرار داده می شود به جلو است ، وجود خواهد داشت و فضای کافی برای حمل
ابزار و چنین چیزهایی است. "" درباره تا چه حد انتظار دارید ماشین شما
با یک شارژ باتری را؟ "
"خب ، اگر من می توانم آن را به سه صد مایل من راضی باشند ، اما من رفتن به
سعی کنید به مدت چهار صد است. "" چه خواهد شد شما وقتی باتری خود را اجرا می کند
می شود؟
"شارژ آن." فرض کنید که شما در نزدیکی یک شارژ نیستید
ایستگاه؟ "خوب ، پدر ، البته کسانی که به برخی از
جزئیات بیشتر من به کار کردن.
من برنامه ریزی سنج ثبت نام کن ، که هشدار دهنده در حدود پنجاه مایلی قبل از
باتری را پایین می دوند. است که به من یک حاشیه برای کار بر روی ترک.
و من قصد دارم که آن را ثابت بنابراین طول می کشد در حال حاضر هر از خط واگن برقی ، و همچنین
همانطور که از یک ایستگاه به طور منظم شارژ.
باتری من خواهد شد قادر به شارژ شدن بسیار سریع ، و یا ، در صورت
نیاز است ، من می توانم را از سلول های قدیمی قرار داده و در امکانات جدید.
"That'sa ایده بسیار خوبی است.
خوب ، من امیدوارم که شما موفق است. "چند شب بعد از این ، زمانی که تام شد
مشغول در کارگاه ماشین خود ، او شنیده ام برخی از وارد کنید.
او از سنج موتور ، که او تحصیل در رشته نگاه ، و برای یک لحظه ،
او می تواند از هیچ چیز در درون تاریک از مغازه ، او برای کار در
نور درخشان است.
"چه کسی وجود دارد؟" خواند به شدت ، برای بیش از یک بار مردان بی پروا بود تلاش
به طور مخفیانه به مغازه ها سویفت به سرقت ایده از اختراعات ، اگر نه واقعی
دستگاه خود.
پاسخ شاد بود : "این من -- NED نیوتن".
"اوه ، سلام ، NED! من از شما تبدیل شده بود ، "
پاسخ تام.
از کجا شما به تازگی شده است؟ "" اوه ، اضافه کار است. "
"چه مناسبت؟" "ما تلاش می کنیم از یک سیستم جدید برای افزایش
کسب و کار بانک. "
"آنچه مهم است؟ آیا شما مردمی شدن کسب و کار به اندازه کافی ،
پس از سپرده های بزرگ ما از شمش از خراب کردن ساخته شده است؟ "
"اوه ، این که نیست.
اما شما نمی شنید خبر؟ صحبت از شروع یک بانک رقیب در وجود دارد
Shopton ، و این که ممکن است ما را بزور وادار کردن به نگه چه کسب و کار داریم ، می گویند هیچ چیز
به دست آوردن مشتریان جدید است. "
"جدید بانکی ، EH؟ چه کسی آن را شروع کنم؟ "
"پدر اندی Foger ، می شنوم. شما می دانید او یک مدیر در بانک ما بود ، اما
او هفته گذشته است. "
برای چی؟ "" خوب ، او تا به حال برخی از مشکلات با آقای
Pendergast ، رئیس جمهور. من علاقه داشتن به شما تا به حال چیزی برای انجام با آن ،
بیش از حد.
"من؟" تام سادگی شگفت زده شده بود.
"بله ، شما می دانید شما و آقای دامون و آقای شارپ سارق مسلح بانک را دستگیر ، و رو
پشت بیشتر از پول است. "
"من حدس می زنم من آن را به یاد داشته باشید! من آرزو می کنم شما می توانید از این باند را دیده اند ، هنگامی که ما
آنها را از ابرها حمله کردند ، در بالون ما! "
"خب ، شما می دانید اندی Foger امیدوار به جمع آوری پاداش پنج هزار دلار برای
گفتن که شما دزد ، پلیس ، و البته او فریب خورده را برای شما رو
پاداش.
آقای Foger انتظار می رود پسرش را جمع آوری پول و زمانی که اندی سمت چپ رو ، از آن ساخته شده
او درد.
او به حال کینه علیه آقای Pendergast ، و تمام مقامات بانک دیگر تا کنون
از آن زمان ، و در حال حاضر او برای شروع یک بانک رقیب است.
بنابراین به همین دلیل من گفت تا حدی به دلیل به شما. "
"آه ، من می بینم.
من در ابتدا شما به معنای تصور می کردند که آن را در حساب چیزی که اتفاق افتاده بود
روز دیگر است. "" که بود؟ "
"اندی ، سام و پیت محتویات بطری اجاق گاز رنگ سیاه" و تام مرتبط
وقوع ، که در NED خندید و صمیمانه.
ارسال NED : "من خواهد بود جای تعجب نیست هر چند ،" ، "به یاد بگیرند که آقای Foger آغاز شده
های جدید بانک را بیشتر برای انتقام از هر چیز دیگری است. "
رفت و در تام "به طوری که دلیل شما بوده ام در اواخر ، EH؟" است.
"آماده شدن برای رقابت است. آیا شما فکر می کنید یک بانک جدید یکی صدمه دیده
شما با آن هستید؟ "
"خب ، ممکن است ، اعتراف :" NED. "ملزم به ایجاد یک تغییر ، به هر حال ، و
در حال حاضر که من آن را یک موقعیت خوب من نمی خواهم آن را از دست بدهند.
بیشتر به من علاقه به موسسه در حال حاضر که من صندوقدار دستیار ،
از من وقتی که من یک کارمند بود. بنابراین ، به طور طبیعی ، من کمی نگران است. "
"بگو ، اجازه ندهید که شما را نگران آن ،" التماس تام ، صادقانه است.
"چرا که نه؟" "از آنجا که من می دانم که پدرم و آقای دامون
چوب به بانک های قدیمی.
آنها خواهد هر چیزی را به انجام با شروع پدر یکی از اندی Foger را ندارد.
آیا شما را نگران کند. "" خب ، که برخی از کمک ، اعلام کرد : "NED.
"آنها هر دو سپرده گذاران سنگین ، و اگر آنها به بانک های قدیمی چوب ما می توانیم آن ایستاده
حتی اگر برخی از مشتریان کوچکتر ما صحرا. "
"که راه را برای صحبت ،" مخترع جوان رفت.
"اجازه دهید Foger شروع به بانک خود را. این مال شما صدمه دیده است. "
"چه چیزی می ساخت در حال حاضر؟" پرسید : NED ، کمی بعد ، به دنبال با بهره در
ماشین آلات بیش از آن تام بود خم شدن ، و که او تنظیم است.
"خودرو جدید برقی.
من می خواهم به ضرب و شتم ماشین اندی Foger بدتر از من در چرخه موتور من ، و من همچنین می خواهم به
برنده یک جایزه "، و LAD اقدام به ارتباط حوادث منجر به او
ساخت و ساز از باتری ذخیره سازی.
تام و NED در مغازه تا نیمه شب گذشته بلند شد ، و سپس کارمند بانک ،
با نگاهی در تماشا کرد ، گفت : "اسکات بزرگ!
من باید به خانه. "
"من شما را بیش از اجرا در ماشین آقای دیمون ، پیشنهاد کرد :" تام.
"او آن را ترک روز دیگر ، در حالی که او و همسرش در سفر رفت ، و او
گفت : من می تواند از آن هر زمان که من می خواستم به استفاده کنید. "
"خوب!" گریه NED. بیابان دو آمد از خاص تام
کارگاه.
به عنوان مخترع جوان درها را بسته او به طور ناگهانی آغاز شده ، به عنوان او جامعی بسته
قفل. "آنچه مهم است؟ پرسید :" NED به سرعت.
پاسخ : من فکر کردم من شنیده ام صدای "تام.
آنها هر دو گوش. rustling اندکی در بعضی از بوته ها وجود دارد
در نزدیکی مغازه. اتمام حجت سگ یا گربه ، اعلام کرد : "NED.
تام در زمان چند مرحله محتاط صورت گرفت رو به جلو است.
سپس او به بهار ، و گرفتن را برای برخی یک یا چیزی ساخته شده است.
"در اینجا! شما اجازه بدهید من! "صدای اعتراض را فریاد می کشید.
"من وقتی که من پیدا کردن آنچه شما توسط sneaking اطراف اینجا به معنای" retorted تام ، به عنوان او
نسبت به NED آمد ، کشیدن با او یک پسر است.
مخترع جوان سخن گفت : : "نبود سگ یا گربه ، NED ،".
"سام Snedecker ،" و پس از آن ثابت است. "من به شما اجازه به تنهایی!" خواستار اندی Foger
دوست صمیمی است.
"من چیزی" برای شما انجام می شود ، "او whined. "در اینجا ، NED ، تو را به او یک دقیقه ، در حالی که من
ساخت یک بررسی ، به نام : "تام ، توزیع زندانی خود را به باهم زندگی کردن خود را.
"شاید پیت یا اندی در اطراف است."
"نه ، آنها نمی باشد. من آمد به تنهایی ، گفت : "سام به سرعت ، اما تام ،
heeding نیست ، مغازه را باز و پس از روشن کردن چراغ های برق ، تهیه
فانوس.
او شروع به جستجو از بوته زار در اطراف مغازه ، در حالی که NED به تلاش برگزار شد
سام.
>
فصل پنجم برخورد نیمه شب
لحظه تام در پشت مغازه ماشین خود را ناپدید شده ، سام Snedecker آغاز شد
مبارزه ناامید برای فرار از NED نیوتن.
در حال حاضر NED LAD عضلانی بود ، اما کار خود را در بانک محدود می شد ، و او را نداشته باشند
فرصتی برای خارج شدن درها و ورزش ، به عنوان سم بود.
در نتیجه دست کامل NED خود را در برگزاری به دوست صمیمی squirming از اندی
Foger. "شما این امکان رو به من برو!" خواستار سام ، او تلاش کرد
شل پیچ و تاب.
"اگر نه من آن را می دانم!" panted NED. سام داد پیچ و تاب و ناگهانی است.
پا NED تضعیف در چمن ، و در یک لحظه ، او رفت ، با سام در بالای
او را.
هنوز هم او آیا به من اجازه رفتن ، و پیدا کردن او هنوز زندانی سام به تصویب رسید جدید
تاکتیک.
با استفاده از مشت او سام شروع به پوند NED ، اما کارمند بانک ، هر چند رنج می برند ،
برای کمک تماس نمی گیرم ، به احضار دوباره تام ، که در این زمان بود ، در عقب مغازه ،
به دنبال مورد.
سکوت ، در تاریکی ، دو جنگیدند ، و NED در بر داشت که سام ، دور شدن.
سپس دست NED در تماس با گوش سم آمد.
این بدبختی از قلدر بود و نه یک دستگاه شنوایی بزرگ ، و یک بار
NED انگشتان خود را بر روی گوش اتاق به اندازه کافی به استطاعت گرفتن خوب وجود دارد.
او بسته نگه دارید خود را محکم ، و شروع به پیچ و تاب.
این بیش از حد برای سام بود. او مجموعه ای فریاد زدن تندرست است.
"وای! آخ!
اجازه دهید برود! "او التماس کرد ، و او به پوند NED متوقف شد ، و دیگر سعی به فرار.
تام در اجرا آمد. "آنچه مهم است؟" او گریه.
سپس نور خود را در بیابان دو سجده فلش ، و او را بدون پرسیدن هر گونه درک
سوالات بیشتر. "بلند شو!" او گریه ، از تصرف سام شده توسط پشت
گردن او ، و او را yanking به پا خود را.
NED به وجود آمد ، و امن گرفتن بهتر در LAD sneaking.
: «چه؟ تا خواستار تام ، و NED توضیح داد ، پس آن را در برابر این سؤال :
"هر از' EM؟ "
مخترع جوان پاسخ داد : "نه ، من حدس می زنم او در اینجا بود همه به تنهایی" است.
"نظر شما توسط sneaking اطراف در اینجا این وقت شب چه معنی است؟" او خواستار
اسیر.
"آیا شما می دانستید؟" پاسخ سم ، با گوشه چشم نگاه کردن.
او متوجه باشند که او یک مزیت خاص است.
"شما بهتر است بگوید که قبل از من از شما به نوبه خود به پلیس گفت :« تام ، sternly.
"شما -- شما که کار را انجام ندهید ، به شما خواهد گفت؟" و صدای سم که با حروف درشت شده بود ، تبدیل شد
لرزان.
تام ، اعلام کرد : ":" شما خاطی در اموال ما ، و این خلاف قانون است.
"ما نشانه هایی نوشته شده ، هشدار مردم را به حفظ کردن است."
"من هیچ آسیبی معنی نیست ، whined سام.
"پس آنچه شما انجام شد در اینجا ، در این ساعت؟"
"من فقط گرفتن خانه برش های کوتاه بود. من سوار بود در خودکار خود را با اندی ، و
خراب شد.
من تا به حال به راه رفتن به خانه ، و این راه من آمد. من نمی دانستم شما اجازه نمی دهد مردم را به
عبور تعداد زیادی پشت خود را. doin نیست هر چیزی. "
تام تردید.
سام ممکن است گفتن حقیقت است ، اما آن نامطمئن بود.
"چه اتفاقی افتاد به خودکار اندی؟" مخترع جوان پرسید.
"او چرخ را شکست ، که بیش از یک سنگ بزرگ در تپه ادم بی کله.
وی افزود : یکی از در تعمیرگاه که به برخی از به بعد خودرو ، و من در خانه آمد.
شما حق هیچ گونه قصد دستگیری مرا دارند. "
"من باید بر روی اصول کلی" ، اظهار نظر تام.
"خب ، جست و خیز ، و شما نمی آمدند در اطراف اینجا دوباره.
من قصد دارم برای به دست آوردن یک سگ گاو نر وحشی ، و یکی از اولین که می آید sneaking اطراف اینجا
پس از تاریک متاسفم خواهد شد. حرکت در طول هم اکنون! "
تام و NED آزاد نگه می دارد خود را از سام ، و دومی هیچ زمانی را در اطاعت از دست داد
دستور به خود را کمیاب است. او به زودی به بینایی در تاریکی از دست داده است.
"فکر می کنم او به برخی از شرارت؟ پرسید :" NED.
پاسخ تام : "من تقریبا مطمئن هستم از آن ،" ، "اما من می توانم هر چیزی را نمی بینم اشتباه است.
من حدس می زنم که ما برای او بسیار سریع بود.
من معتقدم که او کنسرت اندی و پیت بیلی تلاش برای قرار دادن بعضی از کار بر من. "
شاید آنها می خواست به وارد کردن خسارت به باتری های جدید و یا اتومبیل خود را ، پیشنهادی : "NED.
"به سختی که.
این خودرو آغاز نشده بوده است رتبهدهی نشده است ، و به عنوان باتری ، هیچ کس نمی داند از آن به خارج از
شما و دوستان من در اینجا. من آن را مخفی نگه.
خب ، اگر من قصد دارم به شما به خانه من بهتر است یک حرکت بر روی دریافت کنید.
صبر کن اینجا و من اجرا ماشین آقای دیمون. "
در یک زمان کوتاه تام بود هدایت ماشین در طول جاده به Shopton ، NED در صندلی
در کنار او.
صندوقدار دستیار جوان در حدود یک مایل طرف دیگر از روستا زندگی می کردند ، و
دو chums به زودی در خانه اش شد. درخواست دوست خود می آیند و او را
او تا به حال شانس.
NED پیشنهاد شب باهم زندگی کردن خود را خوب ، و مخترع جوان شروع به خانه.
او به آهستگی در طول رانندگی ، تفکر بیشتر از اختراع جدید خود را نسبت به هر چیز دیگری ،
حتی بیش از سفر مرموز سام Snedecker ، زمانی که چراغ در آقای
ماشین دیمون فلش بر چیزی بزرگ ،
سیاه و بزرگ در جاده ها جلوتر از او.
تام ، به طور ناگهانی از مناسب خود را از غرق در افکار به ارمغان آورد ، به صورت شیب دار روی هم انباشته شده بر روی ترمز و هدایت
به یک طرف.
سپس او را دیدم که شی خودکار متوقف شده بود.
او تنها زمانی که به یاد داشته باشید زمانی که صدای او را مورد ستایش قرار داد :
"شما یک پمپ تایر شما می توانید به ما قرض بدهید؟
ماست می کند کار نمی کند ، و ما تا به حال blowout است. "
چیزی در مورد صدا که به طرز عجیبی آشنا شد ، و تام بود
تعجب جایی که او آن را شنیده بود قبل ، زمانی که به تابش خیره کننده از لامپ های خود را در
ماشین پا آقای Foger -- پدر اندی!
"چرا ، آقای Foger!" گفت تام. "من نمی دانستم آن را به شما بود."
"اوه ، این تام سویفت ،" اظهار داشت آن مرد ، و او به خصوص راضی به نظر نمی رسد.
"هی! چه خبر؟ "گریه صدای دیگری ، که تام به حال هیچ مشکل در شناخت
به عنوان متعلق به اندی. "چه ماده ، پدر؟"
"چرا از آن اتفاق می افتد باشد -- ahem!
این سویفت تام در این خودرو دیگر ، رفت و در آقای Foger.
"من نمی دانم شما تا به حال یک ماشین ،" او اضافه شده است. "من ، نه" پاسخ LAD.
"این متعلق به آقای دیمون.
اما می تواند به شما دیدن تایر خود را در محیط های تاریک ثابت است؟ "برای آقای Foger و پسر او تا به حال هیچ
لامپ روشن است.
، اعلام کرد : "اوه ، ما باید تمام آن را ثابت" انسان ، "و ما ، فقط به عنوان رفتن به آن پمپ
بیرون لامپ بیرون می رفت. بعد ما متوجه شدیم که پمپ ما نمی خواهد کار.
اگر شما از من خواهد بود برای استفاده از آن موظف شده است ، "و او سخن گفت تا حدودی stiffly.
بدیهی است ، موافقت تام ، خوش ، برای او هیچ کینه ویژه علیه آقای Foger ،
هر چند او شناخته شده بود و قصد دارد پدر اندی ، شاید قهرمان ما نیست که به این آسانی قابل
کمک به او.
مخترع جوان ، یکی از چراغ نفتی خود را به منظور خارج که ممکن است وجود دارد
برخی از نور در عملیات ، و پس از آن بیش از پمپ او به ارمغان آورد.
گفت : "من شنیده ام شما تا به حال تصادف ، تام ، زنجیره ای از افکار به سرعت در جعلی
ذهن خود را ، به عنوان او را از آنچه سام به او گفته بود فکر.
: : "شما را از آن را شنیده؟" تکرار آقای Foger ، در حالی که اندی مشغول پمپ کردن تایر بود.
"بله ، یکی از دوستان بود که سواری با شما گفت که شما یک چرخ بر روی تپه ادم بی کله شکسته بود.
اما من او کمی اشتباه بود.
شما راه خوبی از تپه ادم بی کله ، و تایر اتمام حجت است که خراب است ، یک چرخ نیست. "
اما من آن را نمی فهمید ، گفت : "آقای Foger. "دوست بوده است سواری با ما.
پسر من و من در سفر کسب و کار بودند ، و -- "
"در تاریخ آمده ، پاپ. من آن را تمام کردم پمپ کردن است.
پرش شوید.
پمپ خود ، تام سویفت وجود دارد. بسیار سپاسگزارم ، muttered : "اندی عجله.
این بسیار آشکار بود که او می خواست برای جلوگیری از هر گونه گفتگو بیشتر بین
پدر و مادر او و تام.
"اما من را نمی فهمید ،" رفت و در بانکدار ، به وضوح متعجب و متحیر.
"چه دوست به شما چنین اطلاعاتی ، آقای -- ER -- تام سویفت"
"Snedecker سام" LAD پاسخ : سرعت.
"من گرفتار او را در اطراف مغازه ماشین من در حدود یک ساعت پیش sneaking ، و هنگامی که از او پرسیدم
او آنچه را او انجام شده بود او گفت : او می خواهم سواری با اندی ، که آنها را شکست
چرخ.
من خوشحالم که آن فقط یک تایر دمیده "و صدای تام ، تا به حال توجه داشته باشید غریبی در آن است.
اما باید وجود داشته باشد برخی از اشتباه ، اصرار داشت : "آقای Foger.
"سام Snedecker با ما سوار این عصر نیست.
ما به Waterfield شده -- پسر من و من ، و -- "
"بیا ، پاپ!" گریه اندی به شدت.
"ما باید عجله به خانه. مامان نگران باشند. "
"بله ، من فکر می کنم او خواهد شد. اما من نمی توانند درک کنند که چرا سام باید بگویم
چنین چیزی.
با این حال ، ما بسیار برای استفاده از پمپ ، سویفت موظف و -- "
اما اندی مانع هر گونه بحث بیشتر با شروع خودرو با صدا خفه کن باز ،
ساخت یک راکت بزرگ ، و او عجله سوار خاموش ، تقریبا قبل از پدرش بود
نشسته ، ترک تام ایستاده وجود دارد در جاده ، در کنار پمپ و فانوس خود را.
بنابراین ، mused در مخترع جوان ، "برخی از بازی در تاریخ وجود دارد.
سام با اندی نشده بود ، با این حال اندی آشکارا می دانستند که در آن سام بود ، و یا او نمی توانست
بسیار مشتاق به چوک کردن بحث است. آقای Foger می دانستند ، چیزی از سام ، به طور طبیعی.
اما چرا کنسرت اندی و پدر او را در نیمه شب سفر به Waterfield بوده است؟ "
که آخرین سوال باعث تام به اتخاذ یک خط جدید اندیشه.
"Waterfield ،" او mused در.
"این که در آن آقای دامون زندگی می کند. آقای دیمون سپرده سنگین در قدیم
بانک. آقای Foger است برای شروع یک بانک جدید.
من تعجب می کنم که اگر هر اتصال وجود دارد؟
این است مرموز. من باید چشمانم را باز نگه دارید.
من هرگز انتظار می رود به دیدار اندی و پدر خود را به شب ، بیشتر از من انتظار می رود
برای پیدا کردن سام Snedecker sneaking اطراف مغازه من ، اما اتمام حجت چیز خوبی کشف کردم
هر دو طرف.
من حدس می زنم اندی باید به حال سجده عصبی هنگامی که من صحبت خود را به
پدر ، "و تام grinned در فکر است.
سپس ، چیدن پمپ ، و چفت و بست فانوس در محل ، او سوار آقای دامون
خودکار به آرامی به خانه.
تام گفت : هیچ چیز به پدرش یا آقای شارپ ، صبح روز بعد ، در مورد
حوادث شب قبل.
در وهله اول او دقیقا می تواند آنها را درک کنند ، و او می خواست به اختصاص
زمان بیشتری برای فکر کردن از آنها ، قبل از او ذکر شده موضوع را به پدر و مادر خود است.
یکی دیگر از دلایل این بود که آقای سویفت یک شخص بسیار عصبی بود و حداقل چیز
از عادی او نگران است. بنابراین مخترع جوان به این نتیجه رسید به نگه داشتن
آرام باشد.
اولین حکم او ، پس از رفتن به موتور کوچک ، که با شد اجرا نگاه
بزرگتر ، باتری ذخیره سازی تجربی بود ، برای گرفتن مداد و کاغذ.
"من رو به برنامه ریزی خودکار الکتریکی در حال حاضر که باتری من در یک راه عادلانه به
موفقیت ، "او گفت ، به او اشاره کرد که سلول او به حال ساخته شده در طول انجام داده بود
دو برابر مقدار مسافت پیموده شده در نسبت ، به عنوان باتری کوچک است.
"من به زودی خواهید شروع به ساخت اتومبیل ،" mused در تام "و سپس من آن را در مسابقه را وارد کنید.
من باید به باشگاه تور که نوشتن و پیدا کردن چقدر زمان من است. "
همه که آن روز صبح طرح مخترع جوان پس از برنامه ریزی برای سر گردان الکتریکی خود جلب کرد ،
و آنها را رد کرد.
وی در پایان کنار کاغذ و مداد را انداخت و گفت :
"بدون استفاده است. من نمی توانم به روز فکر می کنم.
من خانه بیش از حد در شب گذشته چه اتفاقی افتاده است.
من باید مغز من روشن است. "من می دانم آنچه من انجام دهید.
من در موتور و قایق و اجرا به Waterfield به دیدن آقای دیمون.
شاید او در این زمان به خانه است. سپس من می توانم او آنچه آقای Foger می خواست به درخواست
او در مورد ، اگر او تماس بگیرید. "
صبح خوب می شد ، و تام به زودی در قایق خود ، فلش ، هواپیمای بی موتوری پرواز بیش از دریاچه
Carlopa ، آب که در مقابل نور خورشید برق زد.
همانطور که او شتاب هنر و صنعت خود ، LAD در مورد نگاه ، تفکر او ممکن است از دید از گرفتن
اندی Foger ، برای قلدری نیز صاحب یک قایق به نام رنگ اثر خط سرخ و ، بیش از
یک بار ، به رغم این واقعیت که اندی.
هنر و صنعت بود قدرتمند تر است ، تام او را در نژادها بداهتا مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
اما هیچ نشانه ای از رقیب خود را این صبح ، و تام به Waterfield نگه داشته است.
او متوجه شد که آقای دامون به حال هنوز رتبهدهی نشده است به خانه بازگشت.
mused در جوانان : "تا کنون من اجرا من برای هیچ چیز به حال".
"خب ، من نیز ممکن است صرف بقیه از صبح در قایق است."
او وضع روانیش هنر و صنعت خود را به دریاچه ، و پشت به سمت Mansburg به رهبری ، قصد به
تا سر از بدن از آب ، که ارائه می گردد تا جاذبه های بسیاری است که اجرا
زیبا صبح است.
به عنوان تام حوض کوچک را به تصویب رساند که او را دیدم یک دختر تنها قرار دادن در یک قایق پارویی.
این شکل نگاه آشنا و با هیچ چیز ویژه ای را به انجام ، LAD سازی
نزدیک تر است.
نگاه اول او ، مورد تائید قرار گرفت و او به نام خوش :
"صبح بخیر ، خانم نستور. رفتن برای یک ردیف؟ "
"آه! آقای سویفت! گفت : "دختری با سرخ شدن است.
"من شما آینده را نمی شنوند. شما به من مبهوت است. "
تام ، از سر گرفت : ":" بله ، موتور اجرا می شود کاملا در سکوت از آنجایی که من آن را ثابت.
اما از کجا می خواهید؟ "
"من برای یک ردیف بود ،" پاسخ دختر ، "اما من به تازگی کشف شده است که یکی از
قفل پارو شکسته شده است ، بنابراین من برای یک ردیف قصد ندارم "، و او خندید ، نشان سفید او ،
حتی دندان.
اظهار داشت : "این خیلی بد است!" LAD. "من فرض نیست ،" او اضافه کرد doubtfully ،
"که من می تواند شما را یک موتور قایق به عنوان یک جایگزین برای صنایع دستی پارو زدن را قبول القاء ،
می توانم؟ "و او quizzically او نگاه.
"از شما می خواهیم که به عنوان یک سوال فرضی است؟" او نپرسید.
"بله ، گفت :« تام ، تلاش نمی لبخند.
"خب ، اگر شما درخواست اطلاعات ، صرفا ، من خواهند گفت که من می تواند ناشی از
را چنین تغییر "، و صورت خود را تقریبا به گور به عنوان جوان بود
مخترع.
"چه انگیزه که مورد استفاده قرار گیرد؟" او پرسید.
"فرض کنید شما فقط از من بپرسید به زبان انگلیسی ساده و سوار؟" او پیشنهاد.
"بسیار خوب ، من!" گفت جوانان.
"همه راست ، سپس من آمد!" او با خنده retorted ، و چند دقیقه بعد
دو در فلش ، ساخت یک تصویر زیبا به عنوان آنها شتاب دریاچه.
>
فصل ششم ساختمان خودرو
"خب ، اظهار داشت تام خود ، در حدود دو ساعت بعد ، زمانی که او مری نستور را ترک کرده بودند
در حوض او ، و در راه خانه خود را ، "من احساس می کنم بهتر از من است ، و در حال حاضر من باید انجام دهید
برخی از تفکر سخت در مورد سر گردان من.
من می خواهم تا آن را شکل سمت راست را به حداقل مقاومت است. "
او شروع به ساختن برخی از اسکچ ها زمانی که او خانه ، و در وعده شام ، او آنها را به او نشان داد
پدر و آقای شارپ.
او گفت که او ایده از نگاه کردن بالون بدست کرده بود.
"من رفتن به قسمت جلو ، و یا آنچه مربوط به موتور و هود در
ماشین گازولین ، اشاره کرد ، او توضیح داد.
"این درست مثل جبهه از ظرف آلومینیومی گاز از بالون باشد ، فقط
ساخته شده از فولاد است.
در یک محفظه برای یک مجموعه از باتری ها ، و وجود خواهد داشت افکن
وجود دارد.
از بالای برخی از حامیان در مقابل دو صندلی عقب ، ورق slanting
فولاد خواهد آمد و حق را بینی شیب دار را از ماشین را ملاقات.
اول قرار بود به پرده نزدیک به بالای صندلی راننده است ، اما من
فکر می کنم فولاد پوشش ، با باز کردن سلول بهتر خواهد بود و باد کمتر
مقاومت.
من پرده سمت چرم زمانی که استفاده از آن باران.
بر اساس جلو صندلی یک محفظه باتری بیشتر ، و وجود خواهد داشت
مقام سوم را در زیر صندلی های عقب ، جایی که من نیز حمل چرخ یدکی و تعمیر
کیت.
این موتورها در زیر بدنه خودرو ، amidships پرتاب شده ، و نیز وجود داشته باشد
اتاق برای برخی از باتری ها وجود دارد. "" چگونه می خواهید به درایو خودرو؟ "پرسید :
آقای شارپ.
"با محور؟" "درایو های زنجیره ای ، توضیح داد :" تام.
"من می تواند قدرت بیشتری را در آن راه ، و آن را قابل انعطاف تر می شود تحت بارهای سنگین.
البته به روش معمول سازی ، و در نزدیکی چرخ خواهد شد
شروع و معکوس اهرم و چرخ دنده ، اداره کند. "
"چرخ دنده" مخترع سالمندان را بانگ زد.
"آیا شما با رفتن به دنده اتوماتیک برقی؟ من که شنیده ام هرگز.
معمولا موتور به طور مستقیم وصل همه آنها استفاده میکنند. "
تام : "من قصد دارم که دو چرخ دنده در معدن" تصمیم گرفت.
اظهار نظر : "That'sa ایده های جدید ،" هوانورد.
"است ، اعتراف LAD ،" و این که چرا ماشین من است خواهد تا سریع.
من او را به صد مایل در ساعت ، در صورت لزوم! "
"مزخرف!" پدرش گفت.
"من!" گریه مخترع جوان ، با شوق و ذوق.
"شما فقط صبر کن تا ببینی.
من می تواند از آن انجام نشده است اما برای چرخ دنده ها ، اما با استفاده از آنها خواهید سرعت امن تر ،
به خصوص با باتری ذخیره بزرگ می خواهم که با.
من می دانم که من ایده حق ، و من قصد دارم برای گرفتن حق کار است. "
پدر او و آقای شارپ بسیار علاقه مند شدند و از نزدیک مورد بررسی قرار خود را
تکراری است.
در چند روز تام نقشه دقیق ساخته شده بود ، و مخترع سن نگاه
آنها انتقادی.
او تا به حال به اعتراف کند که نظریه پسر او حق داشت ، هر چند به این کار در
عمل نشان داده شود.
آقای سویفت ارائه برخی از پیشنهادات برای تغییرات جزئی ، به عنوان آقای شارپ ، و
LAD به تصویب رسید بعضی از آنها. سپس ، با آقای جکسون را به کمک به او ، کار
در ساخت خودرو آغاز شده است.
بخش های خاصی از آن می تواند بهتر در بازار آزاد به جای خریداری شده
در مغازه آقای سویفت تولید شده ، و در نتیجه تام قادر به گرفتن اختراع جدید خود بود
به نوعی از شکل زودتر از غیر این صورت بوده است که مورد.
او همچنین شروع به ساخت باتری ها ، که بسیاری از آنها مورد نیاز خواهد بود.
به تدریج ماشین شروع به فرم در کف مغازه تام است.
این بود و نه کنجکاو به دنبال امر ، قسمت نوک تیز رو به جلو آن را مانند به نظر می رسد
برخی از موتور جنگ ، و یا پرتابه برای برخی از تفنگ هیولا است.
تام مراقبت کمی برای نظر می رسد.
سرعت ، قدرت و سهولت کنترل رئیس ویژگی های LAD هدف در بود ، و او
ایده های جدید زیادی را به ماشین های الکتریکی خود گنجانیده شده است.
او مشغول در مغازه ، یک روز صبح ، وقتی که ، در بالای سر و صدای ناشی از پر کردن یک قطعه
فولاد از او شنیده ام برخی از روی تعجب فریاد زدن : "برکت gizzard من!
اگر شما به عنوان شلوغ مثل همیشه نیست! "
"آقای دیمون! "تام در شوق گریه. "هنگامی که شما به عقب؟"
"شب گذشته ،" پاسخ داد : مرد خارج از مرکز. "من و همسرم در آنجا ماند طولانی تر از ما به معنی
به.
و چه کسی را به شما فکر می کنید ما ملاقات کرد هنگامی که ما در سفر و کوچک ما بودند؟ "
"برخی از باند هری مبارک؟" "اوه نه.
شما هرگز می خواهم حدس بزنید ، بنابراین من به شما بگویم.
کاپیتان وستون بود. "" در واقع!
و چگونه او شده از او در زیردریایی با ما رفت و کمک کرد بهبود می یابند
طلا از خراب کردن؟ "
"بسیار خوب. اولین چیزی که او به من گفت این بود : 'چگونه است
تام سویفت و پدر او ، اگر من ممکن است اجازه بپرسم؟ "
"هکتار! ولز "خندید LAD ، در خاطراتی از کاپیتان دریا عجیب و غریب ، که
به طور کلی در بیان عذرخواهانه به بسیاری از اظهارات خود برچسب گذاشته شده توسط است.
"او آماده برای شرکت در برخی از انقلاب آمریکا جنوبی ،" در ادامه آقای
دامون. "او با استفاده از پول خود را که او را از رو
در کشتی شکسته به کمک به تامین مالی خود ایجاد کردند. "
"من باید آقای شارپ بگویید ،" رفت و در LAD. "او علاقه مند می شود."
"هر چیزی جدید پس از من دور شده ام؟" مرد پرسید : عجیب و غریب است.
"برکت laces کفش من ، اما من خوشحالم که به عقب بر گردیم!"
تام گفت : چشم انداز از یک بانک جدید در حال آغاز شده و از دیدار نیمه شب سم ،
و همچنین برخورد با آقای Foger و اندی.
: "من رفتم به آقای Foger از شما می خواستم" مخترع جوان در ادامه ، "اما
شما خانه نبود. او تماس بگیرید؟ "
"بنده گفت که او آنجا بوده است ، نه یک بار ، بلکه چندین بار ، اظهار داشت :" آقای
دامون. "این مرا به یاد.
او توجه داشته باشید برای من ، و من آن را نمی خواند.
من تا شما را در حال حاضر "او پاره باز کردن این نامه ، و عجله
perused مطالب.
"ولز" او بانگ زد. "به طوری که آنچه او می خواست من را ببینید اطلاعات مربوط به!"
"چی؟" نپرسید تام ، با امتیاز از یک دوست قدیمی.
"آقای Foger می گوید او برای شروع یک بانک جدید ، و او می خواهد مرا به برداشت من
سپرده از یکی از قدیمی ، و آن را در نهاد او قرار داده.
می گوید منافع بزرگتر را به من پرداخت.
او اضافه می کند که برخی از کارکنان قدیمی با او رفته است. "
، سخن گفت : "من امیدوارم که شما قصد به تغییر" تام ، فکر هم اطاق خود ، NED.
"در واقع من نیستم.
این بانک به اندازه کافی خوب است برای من. به هر حال ، دوست doesn'ta از مال شما کار می کنند
؟ "" بله ، NED نیوتن.
می خواهم بدانم که چگونه او را تحت تاثیر قرار خواهید بود؟ "
آقای دیمون در مورد "آیا شما را نگران کند!" بانگ زد. کتاب چک من را برکت دهد!
من صحبت در مورد دوست شما Pendergast. شاید خواهید بود وجود دارد که شانس به او پیشبرد
بیشتر است.
من برخی از وام های مسکن در حال سقوط به دلیل خیلی زود ، و من از آنها پول واریز
در بانک های قدیمی. سپس خواهیم دید که آنچه که ما می توانید در مورد NED انجام دهید. "
آنها شما را به یک مدیر بانک ، اگر شما از قرار دادن پول ، اظهار داشت : "ما
قهرمان ، با لبخند. "نه چندان آنها را نه!" سریع
پاسخ دهد.
سهام و اوراق قرضه را برکت دهد! من دردسر به اندازه کافی و بدون تبدیل شدن به یک
مدیر بانک.
پزشک من می گوید : کبد من است از نظم دوباره ، و من به خوردن یک لیمو در هر
صبح روز قبل از صبحانه است. "" خوردن لیمو؟ "
"خب ، نوشیدن آب!
این همین است. اما چگونه است که سر گردان برقی در آینده
؟ "" خیلی خوب است. "
"آیا شما آن را در نژادها وارد نشده است؟"
"نه ، اما من برای کسب اطلاعات نوشته شده است. من باید تا سپتامبر که به آن پایان.
نژادها و سپس "" بیایید ببینید.. آنها در لانگ آیلند هستیم ؛ نیستند
آنها؟
چگونه می توانم شما را محاسبه به انجام ؛ اجرا از اینجا وجود دارد "؟
"نه ، پدر هنوز کلبه او اجاره هنگامی که ما زیر دریایی ساخته شده است و من فکر می کنم
من آن کار را ستاد من در طول مسابقه را.
آسان از آنجا اجرا کنید به مسیر جزیره ای طولانی است.
آنها در حال ایجاد یک گذرواژه جدید ، به ویژه برای مناسبت.
"خب ، من امیدوارم که برنده این جایزه به شما.
من باید به شهر برود در حال حاضر ، به عنوان من برای حضور در برخی از کسب و کار.
من s'pose نیست که شما می خواهید به خودکار من آمده.
من کاملا مطمئنم که چیزی خواهد شکست قبل از من گرفتن وجود دارد ، و من می خواهم به شما دارند همراه
برای رفع این اشکال است. "" متاسفم ، اما من می ترسم من نمی توانم "، در پاسخ
LAD.
"من باید این ماشین انجام می شود ، و پس از آن من بر روی باتری شروع است."
آقای دیمون و نه با اکراه می رفت به تنهایی ، به دنبال نگرانی در ماشین خود ، برای
دستگاه نظم در هر سفر او در زمان.
چند روز بعد از این که تام یک تماس از NED دریافت یک غروب شد.
چهره کارمند بانک ، یک لبخند شاد می پوشیدند.
"چه ماده؟ برخی از یکی از سمت چپ به شما ثروت پرسید :" تام.
"خیلی نزدیک به خوبی. من یک موقعیت بهتر است. "
"چیست؟
آیا بانک های قدیمی را ترک ، و رفته به یکی از جدید؟ "
"نه ، من هنوز در همان بانک است ، اما من یکی از دو صندوقداران در حال حاضر است.
آقای Foger زمان چند تن از کارکنان قدیمی زمانی که او باز بانکی جدید خود را ، و آن چپ
جای خالی. من پیشنهاد شد و به همین ترتیب بودند یک یا دو
دیگران است.
آقای دیمون سخن گفت کلمه خوبی برای من است. "" خوب!
دوست He'sa ارزش داشتن. "" درست است.
پدر شما نیز توصیه می شود.
اما چگونه چیزهایی هستند که با شما؟ اندی ساخته شده مشکل هر؟ "
"نه ، و من معتقدم او خواهد شد. من حدس می زنم او از من هدایت و روشن است. "
اما تام به زودی به یادگیری او بود اشتباه است.
>
فصل هفتم تام است که اسیر
در همین حال مخترع جوان ، توسط پدر او ، آقای شارپ و برج دیده بانی جکسون ، کمک
مهندس ، بر سر ماشین جدید او سخت کار می کرد ، و باتری قدرتمند است.
یک ماه گذشت ، و چنین بود که پیشرفت های ساخته شده است که تام توجیه احساس در ساخت
ورود رسمی از وسیله نقلیه خود را برای رقابت به باشگاه تور آمریکا برگزار شد.
او پرداخت هزینه محتمل و به عنوان یکی از رقبای ذکر شده بود.
معمول است در امر از این نوع ، مروج آن مورد نظر ، تبلیغات ، و آنها
آن را از طریق روزنامه ها به دنبال.
در نتیجه نام هر یک از شرکت کننده جدید منتشر شد.
علاوه بر این چیزی در مورد دست آوردهای قبلی خود را در خط سرعت گفته شد.
به محض نام تام سویفت دریافت شده توسط مسئولان باشگاه ، نسبت به
آن را در یک بار به یاد می آورد این بود که جوان سویفت بودند بخش برجسته در بالون قرمز
ابر و پیشرفت زیر دریایی است.
این به خبرنگار مشاغل فرصتی برای یک "ویژه" برای مکمل یکشنبه
روزنامه نیویورک.
تام ، آن بود اظهار داشت ، در حال ساختن یک ماشین که عملا نابود خواهد از راه دور
و زمان ، بسیاری از تصاویر عجیب و غریب وجود دارد ، نشان او را پرواز همراه بدون
دست زدن به زمین ، در ماشین ،
ساخت تصویری که در یک بار ترس و شگفت انگیز و حساب شده بود.
تام و دوستان خود در نخ خندید ، در ابتدا ، اما آن را به زودی نتایج نامطلوب داشتند.
مخترع جوان نگه داشتن راز این واقعیت است که او ساختمان جدید مورد نظر بود
خودرو الکتریکی ، و یک رمان باتری ذخیره سازی است ، اما مقاله ای در کاغذ
تحریک و علاقهمندی قابل ملاحظهای را.
افراد بسیاری از راه دور آمد ، به امید دید از ماشین فوق العاده ، به عنوان
تصویر در مکمل یکشنبه ، اما آنها تا به حال به رد شود.
اخبار ، در نتیجه نشت از مغازه سویفت به طور مداوم محاصره توسط بسیاری از نگه داشته
آنهایی که کنجکاو ، که توسط وسایل مختلف در پی ، برای به دست آوردن بستری.
در نهایت تام و پدر او ، پس از ارسال علائم بزرگ ، هشدار به افراد به دور ،
دیگران را به اثر اضافه نمود که بازدید کننده های نامطلوب ممکن است خود را به طور غیر منتظره
شوکه شده توسط برق ، در صورتی که جرأت بیش از حد نزدیک است.
این اثر مورد نظر ، هر چند سیم که در مورد صحافی می شدند به اجرا درآمد از جمله
اتهام خفیف است که آن را صدمه زده است یک کودک را نداشته باشند.
سپس کاراکتر تنها آزاردهنده پسران شهر شدند ، و بی باک و
بیابان بی دقت ، آنها را در حلق آویز در اطراف حیاط سویفت همچنان ادامه داشت ، در امید
دیدن فاصله تام دور در نرخ پنج
صد مایل در ساعت ، که یکی از نویسندگان مشتاق پیش بینی او را انجام دهید.
"من یک برنامه!" گفت تام یک روز هنگامی که پسران به ویژه شده است
مزاحم.
"آن چیست؟" از پدرش خواست. "ما استخدام ریشه کن کردن Sampson برای ایستادن
گارد با یک سطل ماست مالی کردن. او پسران را دور نگه دارید. "
این طرح به بهره برداری قرار گرفت ، و ریشه کن کردن و قاطر ، بومرنگ خود را ،
نصب شده بر روی ساختمان و محوطه. "قباله Ah'll' نگه داشتن DEM بیابان دور ،
مرد رنگی را وعده داده است.
"Ah'll ترشح سفید مسائل نوظهور (EM) ، اگر دی می آید traipsin' تمام ober اطراف من است. "
او به خوبی به عنوان کلام او بود ، و هنگامی که یک یا دو بیابان دوز دریافت کرده بود
مسائل ، که مجازات شدید تر از خانه به دنبال داشت ، برای داشتن بدست
لباس های خود را آلوده ، مزاحمت متوقف شد ، تا حد معینی است.
سام Snedecker و پیت بیلی دو که آبپاش لیبرال از آهک ،
و آنها قول داد نام Vengeance بود و در تام.
"و اندی Foger به ما کمک می کند بیش از حد ،" افزود : سام ، به عنوان او کناره گیری کرد ، پس از برخورد
با ریشه کن کردن. "Doan't اجازه دهید DAT نگران یو' ، Mistah سویفت! "
بانگ زد darkey.
"ببازی گرفتن اجازه DAT کم به پایین خوب - FO - nuffin' اندی Foger آمد من دور ، Ah'll 'او را
t'ink او د در داخل OB قفس مرغ ، DAT چیزی است آه خواهد شد. "
شاید اندی شنیده از این ، و دور نگه داشته است.
در ضمن تام کامل خودرو و باتری خود را نگه داشته است.
از دبیر باشگاه ، او متوجه شدند که تعدادی از مخترعین مشغول به کار بودند
اتومبیل های الکتریکی ، و وعده داده شده به بسیاری از وسایل نقلیه سریع در رقابت است.
پس از کار قابل توجهی تام در گرفتن با هم یک مجموعه ای از موفق شده بود
باتری ها. او آنها را به حال تکمیل یک بعد از ظهر ، و
می خواستم به آنها را تست آن شب به من بدهید.
اما ، زمانی که او برای یک پودر خاصی به آزمایشگاه شیمیایی پدرش رفت ، که او
مورد نیاز در راه حل باتری استفاده کنید ، متوجه شد که هیچ کدام وجود دارد.
"من باید برای سوار شدن به Mansburg برای برخی ، او تصمیم گرفت."
"من پس از شام ، در چرخه موتور و تست باتری به شب."
مخترع جوان خانه خود را بلافاصله بعد از غذای شب به را ترک کرد.
امتداد جاده به سمت Mansburg او شتاب و او به پای تپه آمد ،
جایی که اندی Foger یک درخت بزرگ قرار داده بود ، امیدوار تام را در آن اجرا می شود و
زخمی ، جوانان به یاد می آورد که شرایط.
اندی شده است حفظ راه من به تازگی ، "تام mused در.
"من تعجب می کنم که اگر او به هر شرارت؟
من سام Snedecker است حلق آویز در اطراف مغازه می خواهم نیست ، چه.
به نظر می رسد که اگر آنها به توطئه چیزی.
اما من حدس می زنم ریشه کن کردن و سطل خود را از توجیه رفتار آنها را بترساند. "
تام شیمیایی پودر او در فروشگاه های مواد مخدر می خواست ، و پس از طراوت
خود را با برخی از نوشابه بستنی ، او شروع به عقب.
همانطور که وی همراه از طریق خیابان های شهر سوار مواظب او نگه داشته ، و کسانی از شما
که می دانند چگونه علاقه LAD یک بانوی جوان برخی می کنید ، لازم نیست تا برای آنها گفته شود
او را به دنبال.
اما او او را نمی بینم ، و به زودی به بزرگراه اصلی که منجر به Shopton تبدیل شده.
تاریک بود زمانی که او به تپه ، که در آن یک بار او را در نزدیکی یک تصادف شده بود رسید ، و
او آهسته او پایین آن coasted ، با استفاده از ترمز در فواصل.
تام رو با خیال راحت به پایین شیب ، و در مورد به نوبه خود
قدرت دستگاه خود ، هنگامی که از بوته ها که هر دو طرف از جاده به انتظارنشسته بودند ،
چهره های چند شکلی ناگهانی ظهور ناگهان.
آنها خود را در سراسر جاده در محدوده زمانی معین ، و یکی از گریه : "را متوقف کنید!" در تن که شد به معنای
استرن ، اما که به نظر می رسید به تام ، به لرزه تا حدودی.
مخترع جوان را بسیار شگفتزده بود که او ساسات بنزین باز است ، و نه
حالت جرقه او.
در نتیجه چرخه موتور خود از دست داده تکانه ، و او را به یک پا از
پدال و زمین را لمس ، خود را جلوگیری از سقوط بیش از.
"نگه دارید وجود دارد!" گریه دیگری صدا.
"ما به شما کردم که در آن ما به شما می خواهید ، در حال حاضر! نگه در!
نمی رویم! "
: "من قصد ندارم برای رفتن ،." پاسخ تام با آرامش ، در تلاش برای تشخیص صدا ،
که به نظر می رسید غیر طبیعی می شود. "چه می خواهید ، و شما که هستید؟"
"نباید از نظر دور که ما که هستیم.
ما به شما می خواهید و ما به شما کردم! که چرخ! "
"من نمی بینم که چرا من باید! گفت :" تام ، و او به طور ناگهانی منتقل میله دسته اش ، به طوری
به فلش چراغ روشن او انجام شده بر دایره از چهره های تاریک
که مخالف پیشرفت او است.
همانطور که نور فلش بر روی آنها او را به تعجب بود که همه ارقام به تن
ماسک بیش از چهره خود. تام آغاز شده است.
این باند مبارک هری پس از او دوباره؟
او امیدوار بود ، در عین حال این واقعیت که افراد در ماسک به حال ساخته شده را نگه دارد تا زشت
نگاه کنید.
یک بار دیگر تام نور در ازدحام فلش.
exclamations از بی میلی وجود دارد. "میل زدن که نور شمع ، کسی!" به نام تیز
صدا ، که تام نمی توانست تشخیص است.
سنگ صیقل با برس گردان از طریق هوا ، از یک در میان جمعیت آمد.
فوق العاده ای شیشه ای وجود دارد آن را به عنوان فانوس ، و جاده ها در سقوط بود
تاریکی.
تام سعی کردم به پرتاب یک پا بر زین ، و اجازه دهید پایین ایستاده حمایت از
چرخ عقب ، بنابراین چرخه موتور بدون او آن برگزاری نشسته باقی خواهد ماند.
او مصمم به انتقام آن عمل خرابکاری در شکستن لامپ خود.
اما ، درست مثل او آزاد صندلی ، او توسط افراد دوازده احاطه شده بود ، و
دست چند بر او گذاشته شد.
"ما شما رو در حال حاضر!" برخی از یکی از نسبتا در گوش او hissed.
"آمده است همراه است ، و آنچه به شما!"
تام سعی کردم به مبارزه ، اما او توسط تعداد غلبه شد ، و کمی بعد ، کشیده شد
خاموش به طرف جنگل در تاریکی چهره نقاب.
اسلحه خود را امن با طناب محدود شد و دستمال را بیش از چشمان او گره خورده بود.
تام سویفت زندانی شد.
>
فصل هشتم FLASH خیره کننده
سکندری در از طریق جنگل های تاریک ، به رهبری اسیرکنندگان خود ، تام سعی به سوراخ دل تنگی
و شناسایی افرادی که مدتها شرکت در هر دو طرف از او بود.
اما فایده ای نداشت.
نور کمی از آسمان روشن شده از نور ستاره در بالا sifted ، اما کافی نیست.
مخترع جوان بود شروع به فکر می کنم ، بعد از همه ، که او را به داخل آن سقوط کرده اند
دست باند هری مبارک ، و او می دانستند که اگر این بود تا او انتظار ندارد
رحمت است.
اما دو چیز را در برابر این باور بودند. یکی بود که اعضای اصلی
باند هنوز در زندان بودند ، و یا حداقل آنها قرار بود ، و دیگری که بود
بیش از حد بسیاری از اسیرکنندگان بودند وجود دارد.
جمعیت مبارک هری بسیاری از شماره هرگز. "شاید آنها highwaymen ،" فکر ما
قهرمان او در طول کشیده بود "اما که نمی تواند" او استدلال بیشتر.
اگر آنها می خواستند به من راب آنها می خواهم که آن را انجام داده به آنجا در جاده ها ، و آورده نمی
من اینجا در جنگل. علاوه بر این ، من هیچ چیز را برای آنها را به
سرقت. "
ناگهان تام تصادفا بیش از یک ریشه بینی و نزدیک به سقوط کشیدن همراه با
او فرد که نگه از بازوی چپ خود را به حال.
"متوجه وجود دارد!
موضوع را با شما چه خبر؟ "گفت یکی از ازدحام به سرعت و در صدا
تام صدا آغاز شده است.
"اندی Foger!" گریه مخترع جوان ، او خود را بهبود ، برای او به رسمیت شناخته شده
صدای قلدر با موهای قرمز. "چه شما را با نگه داشتن من در این معنی
راه؟ "او خواستار است.
"آرام!" صدا در گوش او خواست ، و زنگ های ناآشنا بودند.
"ذکر بدون نام!" "من بر روی به بازی شما هستم! retorted :" تام.
"من می دانم شما اینجا ، اندی ، و سام و پیت و جک رینولدز و Holton ضوابط و زمان اخذ رتبه علمی پژوهشی ،
و او به نام دو و نه گشاد charactered بیابان ، که اغلب در این شرکت از اندی
و cronies او.
"شما بهتر است ترک این مزخرف ،" تام رفت.
"من دستگیری از همه شما اگر مشکل شما را برای من می شود.
من می دانم که شما در حال حاضر! "
، پاسخ داد : "شما فکر می کنم شما باید انجام دهید" صدا در گوش او ، و مخترع جوان به این نتیجه رسیدند
که باید آن را برخی از LAD آنها او را نمی دانستند.
"و نه این مزخرف ،" دیگر می رفتند.
"شما برای دریافت مجازات به دلیل به شما هستند."
قهرمان ما پاسخ دهد ، اما او انجام برخی از تفکر سخت.
او چرا اندی و جمعیت او را گرفته است.
ناگهان سیاهی از جنگل توسط سوسو زدن حملهای از روشن شد
آتش دور.
تام می تواند بیشتر به سادگی در حال حاضر ، و او موفق به شمارش حدود ده چهره های تاریک
hurrying همراه ، چهار نزدیک شدن به او ، برای جلوگیری از فرار او ، و دیگران در حال اجرا
در پیش رو است.
نور قوی تر شد و یک لحظه بعد زندانی و اسیرکنندگان خود را ظهور
به پاکسازی کمی ، که در آن آتش سوزاندن است.
دو چهره با پارچه سیاه پوشانده شده ، در حالی که همه در میان جمعیت بودند ، ایستاده بود در مورد
شعله درخشان یا اتش مشتعل ، قرار دادن بر روی چوب از چوب است. "آیا شما او را دریافت کنید؟" پرسید : یکی از این
چهره های مشتاقانه.
"بله ، آنها به من ، Snedecker سام ،" پاسخ تام به سرعت ، به رسمیت شناختن تن سم.
"و آنها خواهیم مایل بودند قبل از من با آنها انجام می شود."
"آرام!" صدای ناشناخته را دستور داد.
"کاربران از ازدحام جنگل عمیق ، زندانی شده است!" LAD رفت.
پاسخ از : : "" تیس است ، متصل اسیر به درخت قربانی ، "
یکی در میان جمعیت.
تام خندید. او در سهولت در حال حاضر ، برای او به رسمیت شناخته شده است که
کسانی که او را گرفته بود زندانی تمام بیابان کاراکتر اندی بودند.
بسیاری از آنها را جوانان Shopton کردند ، اما برخی ، بدیهی است ، غریبه در شهر بودند.
تام احساس کمی هم به ترس از او. "او را در اینجا ،" دستور داد یکی ، و تام
گریه از :
"شما خواهد بود به کسانی که دستور ، Foger اندی ، اگر سلاح من بودند گره خورده است.
و اگر شما به من گشودن ، من هر دو از شما در یک بار مبارزه ، ارائه می گردد : "مخترع جوان
سرسخت ، برای او متنفر تحقیر که او قرار گرفت.
"آیا آن را دوست ندارم!
آیا او باز کردن نیست! "التماس برخی از. "بدون خطر ، آنها را نه.
"پاسخ آنها ترس ، پیت بیلی ، تام سرعت ، برای او به رسمیت شناخته شده بود.
صدای یکی از دیگر از cronies خاص اندی.
زمزمه سام : : "آلن وودز ، او می داند که ما که هستیم" ، اما نه چندان کم اما قهرمان ما به او شنیده است.
"مهم نیست که ،" تلافی اندی. "بیایید با آن جلو بروید.
کراوات او را به آن درخت است. "
بی فایده برای تام به مبارزه است. او بیش از حد محکم با طناب بسته بود ، و
جمعیت بیش از حد بسیاری برای او بود.
در عرض چند دقیقه او امن به یک درخت ، محکم نه چندان دور از آتش اردوگاه ،
که از زمان به زمان دوباره پر می شد.
"در حال حاضر برای قضاوت!" نامیده می شود یکی از بیابان پوشانده ، در آنچه که او به معنای به
لحن حزن انگیز. "چه اتهام زندانی؟
برادر یک عدد از ازدحام جنگل عمیق ، اتهام شما چیست؟ "
پاسخ اندی : "بچه های شیفت روز پرشین فروم He'sa به طور منظم ، این چیزی است که مشکل" Foger ، هر چند
آیا او "برادر شماره یک ،" به نظر نمی رسید.
او بیش از حد تازه و -- و -- "
من را می خواهید شما احساس تازه وقتی که من نگه دارید از شما ، اندی ، زمزمه : "تام.
"آرام" یک پسر قد بلند گریه. به اتهام آینده چه خبر؟ "
"او در محل خود نگه می دارد یک مرد رنگی قدیمی در گارد ، پاسخ این بود ، و تام نداشت
مشکل در به رسمیت شناختن صدای ضوابط و زمان اخذ رتبه علمی پژوهشی Holton.
"راگون پرت توجیه رفتار همه بر ما.
من بخشی از آن است. "" شما نمی خواهد که ، اگر شما می خواهم فکر
کسب و کار خود ، "تام retorted. این شما را در خدمت حق! "
"حکم بر زندانی است؟" پاسخ به این پرسش که به نظر می رسید به رهبر است.
"من می گویند تار بیایید و پر او!" گریه اندی به طور ناگهانی.
"در هر بشکه There'sa از پشت تار در جنگل اینجا ، و ما می توانید برخی از پر از
قفس مرغ. این امر او را تا او نخواهد بود تا
باد در خیشوم انداز ، من حدس می زنم! "
"درست است! تار و پر! "بانگ زد چند.
قلب قهرمان ما را غرق کرد. او نمی ترسم ، اما او رغبت
هتک ابرو پیشنهاد شده بود.
او مصمم به مبارزه با به آخرین اونس از قدرت خود در برابر بیابان پوشانده است.
"آیا می توانیم بدست آوردن یک کتری حرارت در دستور tar در؟" برخی از خواست.
یکی را پیدا خواهیم ، پاسخ داد : "سام Snedecker.
"در تاریخ آمده ، در این کار را انجام. شما زیبا می خواهید نگاه کنید ، تام سویفت ، زمانی که ما
از طریق با شما ، "او exulted. تام پاسخ دهد ، اما این کار شدید وجود دارد
خشم در قلب او بود.
تار و پر پیشنهاد به نظر می رسید با نفع عمومی دیدار خواهد کرد.
کاربران از ازدحام جنگل عمیق ، ما مشاوره را نگه دارید ، پیشنهاد رهبر ،
خود را در صدای عمیق به عهده گرفت.
"بیا اینجا ، به یک طرف. شماره برادر شش ، نگهبان زندانی
خوب بود. "
بدون نیاز به وجود ندارد ، پاسخ داد : "LAD که دستور داده شده بود به سوار گارد بیش از
تام. "او گره خورده است آنقدر تنگ او نه می تواند حرکت کند.
من می خواهم برای شنیدن آنچه شما می گویید. "
"خوب پس از آن" assented رهبر ، "اما نگاهی به اوراق قرضه خود را است."
LAD بررسی شتابزده از طناب اتصال مخترع جوان به
درخت ، و تام بود خوشحالم که معاینه یک شتابزده بود.
برای او می ترسید نگهبان ممکن است کشف کنند که از یک سو کار کرده تقریبا آزاد شده بود.
مخترع جوان این انجام داده بود و در حالی که او در اسیرکنندگان خود leered.
تام که قرار بود به ارائه سالم به مزخرف ، و از لحظه ای ، او شده بود ،
گره خورده است ، وی در تلاش بود برای گرفتن شل.
او تقریبا در آزادی یک دست بود ، موفق شدند زمانی که جمعیت پسران نقاب منتقل شد به
یک طرف ، جایی که آنها در حال حاضر شروع به صحبت در زمزمه هیجان زده است.
فکر : "من تعجب می کنم که چگونه آنها آمد به من بگیرد ،" زندانی ، او مشغول به کار
feverishly بیشتر طناب را شل. این به نظر می رسد که اگر این کار قرار داده بود ، با
ماسک ها ، و همه چیز. "
او بعدها متوجه شدند که این ایده نتیجه پیشنهاد یکی از جدید بود
تازه واردان در شهر.
او "ازدحام جنگل عمیق ،" را به عنوان نوعی از جامعه مخفی ، و اندی سازماندهی کرده بود و
cronies او القا شده بود برای پیوستن به.
این پیشنهاد اندی برای ضبط تام بود ، هر چند ، و ، داشتن دیده می شود او را برای ترک
Mansburg در چرخه موتور خود ، و دانستن است که او را در امتداد یک جاده است که فرار بازگشت
در نزدیکی جنگل که در آن ازدحام ملاقات کرد ، پیشنهاد که آنها را اسیر تام.
این ایده با شوق و ذوق دریافت کرده بود ، و اندی و cronies او فکر می دیدند
فرصتی برای revenged.
تام ، در حالی که او در طناب برداشت ، گوش به پسر بودند گفت.
او اشاره مکرر از تار و پر شنیده و شروع به باور ، که مگر آنکه
او می تواند آزاد ، در حالی که آنها در آنجا مشاوره ، او ممکن است مجبور
ثبت کردن موضوع به مصیبت تحقیر آمیز است.
او موفق به دریافت یک سو نسبتا آزاد ، به طوری که او می تواند آن را در مورد حرکت ، اما
سپس به او زده گره های سخت ، و می تواند بدون پیشرفت بیشتر را ایجاد کند.
در این کنفرانس به نظر می رسید در نقطه شکستن.
"یکی از شما برای یک کتری بزرگ تار به جوش بیاید ، مقداری در ، به دستور رهبر ،" و بقیه
از شما حفاری تا برخی از پر است. "
"من باید گشاد! فکر :" تام به شدت.
"اگر آنها به تار و پر من آن را امتحان کنید یک کسب و کار مخاطره آمیز خواهد شد.
من برای گرفتن شل!
آنها ممکن است به من به شدت سوختگی! "اما ، اگر چه او با تمام قدرت خود سعی کردند ،
طناب دیگری کمی شل نیست. او از یک سو آزاد ، که تمام شد.
جمعیت در حال حرکت بود به سمت او.
"چاقو من!" فکر اسیر سرعت ثبت شده است. "اگر من می توانم که در جیب من برسد من می توانید برش
طناب! هنگامی که دریافت می کنم شل من کل مبارزه با
جمعیت! "
او موفق به گرفتن دست آزاد خود را به جیب خود.
انگشتان دست او را لمس کنید. این چاقو او نیست ، و برای یک لحظه او
احساس اضطراب سخت و ناگهانی از ناامیدی.
سپس او متوجه شد که او به حال درک ، یک ایده جدید به او آمد.
"این بهتر خواهد بود نسبت به چاقو!" او فکر exultantly.
جمعیت از بیابان در حال حاضر در اطراف او ، در فاصله ای از آتش ، که به آتش کشیدند
در مقابل از اسیر. "حکم بر شما منتقل شده است ،"
اظهار رهبر.
"آماده برای دیدار با عذاب تو! مواد ، برادران! "
"یک لحظه!" به نام تام ، برای او می خواست جمعیت همه حال حاضر شاهد آنچه که او بود
در مورد انجام دهد.
"من شما را یکی از شانس به من اجازه رفتن peaceably می دهد.
اگر شما don't -- "
"خب ، چه خواهد شد شما؟" خواستار اندی sneeringly ، به عنوان او کشیده نقاب خود را بیشتر
بر چهره اش. "من حدس می زنم شما هر چیزی ، تام سویفت نمی کنند."
"من به شما یک شانس به من اجازه می دهد ، و من موافق هیچ چیزی در مورد این شوخی می گویند ،"
در تام می رفتند. اگر اینکار را نکنید من از این مکان تا ضربه ای! "
برای یک لحظه سکوت وجود دارد.
"هکتار! هکتار! هو! هو! خندید : "سام Snedecker. به صحبتهای او گوش!
او محل ضربه! من می خواهم به آن را ببینید آیا شما!
شما نمی توانید در وهله اول شل و شما باید هر چیزی آن را با منفجر کردن نیست
دوم است. من می خواهم برای دیدن آن می توانم شما را ، با سلام ، fellers "؟
"مطمئنا ،" آمد کر پاسخ دادن.
"آیا می خواهید؟ پرسید :" تام به سرعت. "سپس تماشا کنید.
آماده باش اگر شما نمی خواهید برای دریافت صدمه دیده است ، و به یاد داشته باشید که من به شما این شانس را به
بگذار بروم! "
تام ساخته شده یک حرکت سریع با دست او شل بدست کرده بود.
او چیزی را به سوی آتش فروزان ، که در حال حاضر سوزش و می سوزاندند.
چیزی سفید سمت را از طریق هوا ، سقوط کرد و در میان embers داغ.
مکث لحظه وجود دارد ، و پس از آن فلش خیره کننده از آتش آبی روشن تا
جنگل ، و سر و صدا مبهم ، به عنوان زمانی که تفنگ پودر در به دنبال باز روشن.
یک ابر بزرگ از دود سفید به وجود آمد ، به عنوان تابش خیره کننده آبی واضح درگذشت دور ، و به نظر می رسید
که اگر یک باد بزرگ جا را فرا گرفت.
تعدادی از بیابان پوشانده شده توسط انفجار حذف شدند ، و هنگامی که سر و صدا
دور درگذشت ، و سیاهی عمیق نور آبی شدید موفق شد ، آمد فریادهای وجود دارد
درد و وحشت.
آتش پراکنده شده بود و توسط انفجار که تام خاموش ،
هر چند هنوز هم به درخت محدود رخ می دهد در میان جنگل عمیق ایجاد می شود
ازدحام.
پس از آن ، به عنوان دود نورد دور ، اندی Foger گریه :
"در تاریخ آمده ، همراهان! چیزی اتفاق افتاد.
من حدس می زنم یک آتشفشان منفجر! "
>
فصل نهم تام نجات IS
جنگل عمیق ازدحام مورد نیاز بدون اصرار به فرار از محل مرموز
انفجار. زندانی آنها ، درمانده به عنوان او به نظر می رسید ،
بیش از حد برای آنها ثابت کرده بود.
لیز و سکندری همراه در تاریکی ، بیابان پوشانده بود ، اما یکی
اندیشه ها -- به دور قبل از آنها را دیدم که آتش آبی ، و نیروی
تکان مغزی.
"هی! ابرو من همه امضاء! "گریه سام Snedecker ، به عنوان او پاره سست خود
ماسک که در انفجار اجاره شده بود ، و از چهره اش احساس.
و دست های من می سوخته ، افزود : "پیت بیلی.
"من ایستاده بود و نزدیک به آتش نسبت به هر یک از شما."
"شما نمی
من بدتر از آن! "گریه اندی. "من توسط انفجار حذف شد ، و
من شرط می بندم من صدمه دیده در جایی. من حدس می زنم -- آه! راهنما!
من در حال سقوط در چاله گل! "
چلپ چلوپ وجود دارد ، و قلدری از چشم او ناپدید
اصحاب که ، در حال حاضر که ماه افزایش یافته بود ، بهتر می تواند به فرار خود را از
زندانی.
"به من کمک کنید ، کسی! التماس کرد :" اندی. "من در سوراخ گل هستم!"
آنها او را بیرون کشیده ، چشم به دنبال متاسفم و LAD با موهای قرمز ، که قفل شد
در حال حاضر سیاه و سفید با پهن کردن ، شروع به ضجه و زاری زیادی خود.
"خشک شدن!" فرمان ضوابط و زمان اخذ رتبه علمی پژوهشی Holton.
"این همه تقصیر شما است ، برای پیشنهاد چنین ترفند احمق به عنوان تصرف تام سویفت است.
که ممکن است ما شناخته شده است او بهترین ها را از ما دریافت کنید. "
"چه چیزهای بود که او با استفاده از ، به هر حال؟" سیسیل Hedden ، LAD مسئول خواسته است
این سازمان از ازدحام جنگل عمیق است. "او باید یک تعجب.
آیا او حقه های تردستی؟ "
پاسخ پیت : "او همه انواع ترفندهای ،" بیلی ، احساس وجود یک توده بزرگ روی سر خود ،
ناشی از سقوط بر روی یک سنگ در عجله از جا در رفته.
"من حدس می زنم ما chumps از مقابله با او را بودند.
او باید به نوعی از مواد شیمیایی را در آتش قرار داده ، آن را منفجر کردن است. "
و یا دیگری او بالون خود را توسط بی سیم احضار ، و بود که balloonist ، آقای
شارپ ، رها کردن بمب در رنگ یا نور درخشان ، پیشنهاد دیگری LAD.
اما چگونه می تواند هر چیزی را انجام دهد؟
او گره خورده است به سرعت به آن درخت نیست؟ "سیسیل ، رهبر خواسته است.
شما هیچ وقت نمی دانید وقتی که شما تام سویفت گره خورده است ، اعلام کرد : "جک رینولدز.
"شما فکر می کنم شما او را کردم ، و شما را نداشته باشند.
او بیش از حد نرم و صاف کردن برای ما است. این گسل اندی ، برای پیشنهاد را به تصرف خود
او را. "" درست است!
سرزنش از آن بر من ، whined قلدر احول.
"شما به همان اندازه مضطرب بود که من به تار و پر از او بود."
"خب ، ما آن را دوست ندارم ،" اظهار نظر پیت بیلی ، خشگی.
"من s'pose او سست در حال حاضر ، laughin در ما است. هی ، اما یک انفجار بود هر چند!
اتمام حجت تعجب برخی از ما کشته شدند!
من حدس می زنم من به حال به اندازه کافی از این کسب و کار جنگل ازدحام عمیق.
هیچ معدن است. "" AW ، نترسید ، "خواست سیسیل.
"زمان بعد ما او را به دریافت خواهیم گارد گرفتن در مقابل ما باشد."
شما تام سویفت گرفتن هرگز دوباره ، پیش بینی : "پیت.
سیسیل ، که قدیمی تر از بود ، موافقت کرد : ":" من می خواهید در حال حاضر به جایی که او است ، اگر شما خواهد شد
دیگران است. "بسیار نیست!" گریه پیت.
"من به حال به اندازه کافی است."
این به نظر می رسید به احساسات از همه است.
دور آنها را از طریق جنگل تصادفا ، و ، در حال ظهور در جاده ها ، پراکنده را به خود
خانه های مختلف ، نه یکی که دچار سوختگی خفیف ، contusions ، پاره شده و
لباس های گل آلود و یا احساسات مجروح به عنوان
نتیجه "شوخی" مخترع جوان.
اما قهرمان ما بود هنوز رتبهدهی نشده است عاری از اوراق قرضه از دشمنان او.
هنگامی که آنها را پراکنده و ، پس از نور زنده آبی ، و انفجار کسل کننده زد ،
که ، آزاد شدن ، هیچ خسارت واقعی ، تام هنوز هم سریع به درخت بود.
با چشمان او تبدیل شد به نیمه تاریکی که به دنبال تابش خیره کننده عادت کرده اند ، او
اظهار داشت : "خب ، من نمی دانم که من خیلی بهتر
خاموش است.
دادم کسانی که همراهان ترساندن خوب است ، اما من از دست بدهند.
اما من در حال حاضر می تواند به نفع بهتر کار کرده است. "
یک بار دیگر او تلاش برای آزاد خود را از سر گرفت ، اما به رغم شیوه ای خام
که در آن گره شده بود ، LAD نمی تواند سست.
هر چه بیشتر او را بیرون آورد و تنگ تر به نظر می رسید برای تبدیل شدن به tugged.
تام mused در : "این است جدی" است.
"اگر من فقط می تواند رسیدن به چاقو من من می توانم آنها را کاهش دهد ، اما آن را در جیب من دیگر
سمت و سریع است که اوراق قرضه. حدس بزن من به ماندن در اینجا تمام شب.
شاید من بهتر است برای کمک تماس بگیرید ، اما --
سخنان او ، صحبت نیمی با صدای بلند ، به طور ناگهانی توسط یک تصادف در درخت کوچک روینده در زیر درخت بودند قطع است.
کسی بود نزدیک است.
تام در ابتدا فکر اندی و cronies خود را به آینده بود ، اما صدایی که
به نام یک لحظه بعد ثابت کرد که این بود.
"آیا هیچ کس در اینجا؟" فریاد زد : یک مرد است.
«هر کس صدمه دیده است؟ چه آن آتش سوزی و انفجار بود؟ "
تام پاسخ داد : "من اینجا هستم". "من ضرری ندارد دقیقا ، اما من به یک گره خورده است
درخت.
من بسیار سپاسگزارم اگر شما به من شل. "" شما کی هستید؟ "
"تام سویفت. که شما ، آقای میسون است؟ "
"بله. توسط jinks!
من انتظار داشتم هرگز به شما را پیدا اینجا ، تام. در طول این راه ، مردان ، "وی افزود : تماس
با صدای بلند. "من او را یافت ، آن را تام سویفت است."
سوسو زدن از فانوس های چند در میان درختان وجود دارد ، و به زودی تعدادی از مردان
آقای میسون پیوسته بودند ، و احاطه تام است. آنها کشاورزان زندگی در بودند
محله.
"چه در نام O' Tunket اتفاق افتاده است؟ "پرسید.
"آیا شما توسط یک شهاب سنگ یا ستاره دنباله دار ضربه؟ چه کسی شما گره خورده است. highwaymen "؟
"او برش شل اول ، و پرسش پس از آن ، پیشنهادی :" آقای میسون.
"بله ،" تام ، با خنده گفت : "من برای شما آرزو بود.
من شروع به احساس تنگ است. "
با چاقو خود ، به کشاورزان را به سرعت قطع طناب ، و برخی از آنها مالیده بازوها
LAD برای بازگرداندن گردش خون است. : "چه بود --؟ highwaymen خواسته یک مرد ،
قادر به دیگر مهار حس کنجکاوی خود را.
"آنها راب آیا؟" "نه ، آن highwaymen نیست ،" پاسخ داد :
جوانان است.
"این ترفند از برخی از پسران من می دانم" ، و به اعتبار تام می شود آن را گفت که او ندارد
ذکر اسامی آنها. او افزود : "آنها آن را برای یک شوخی بود ،".
"پسران' ترفند؟
جوک است؟ "ای query آقای میسون. "مرتب کردن بر اساس بسیار عجیب و غریب از شوخی ، من فکر می کنم.
آنها را باید دستگیر شد. "" اوه ، من علاقه داشتن به من به آنها داد چه بود آمدن به
آنها ، "مخترع جوان رفت.
"آیا آنها سعی می کنند به آنچه منفجر کردن ، بیش از حد؟ پرسید :" آقای هرتفورد.
"آنچه به نام امین از Tunket که نور آبی بود ، و آن انفجار؟
من آن را شنیده "را دیدم که راه را به خانه من است."
برای همین من "اظهار داشت آقای میسون ، و چندین نفر دیگر هم همین را گفت.
"تصور ما این شهاب سنگ سقوط کرده بود ،" او ادامه داد : "و ما با یکدیگر برای ایجاد یک
بررسی است. "
"اتمام حجت چیز خوبی است برای من که شما انجام ، اعتراف تام ،" یا من ممکن است مجبور به اقامت
در اینجا تمام شب. "" اما آن شهاب سنگ؟ اصرار داشت : "آقای
هرتفورد.
: "نه ، پاسخ داد :" LAD "من آن را انجام داد." "شما؟"
"بله. شما پس از آنها به من گره خورده است که من پیدا کردم من می توانم یک دست آزاد.
من در جیب من چاقو به من رسیده است ، اما به جای آن من موفق به دریافت برگزاری
بسته پودر من بود. "" باروت؟ پرسید : "آقای میسون است.
"نه ، پودر شیمیایی در باتری های الکتریکی استفاده کنید.
پودر در آتش منفجر می کند و کاملا فلش آبی رنگ ، و بسیاری از دود ، اما
آن است که بسیار خطرناک نیست ، در غیر این صورت من نمی توانست از آن استفاده.
هنگامی که پسر بودند در فاصله ای دور از آتش ، من پودر در شعله درخشان یا اتش مشتعل می سوزاندند.
در یک لحظه آن را خاموش رفت ، و -- "من حدس می زنم بعضی از اجرا آنها ؛ آیا آنها نمی" پرسید :
آقای میسون با خنده.
آنها مطمئنا ، موافقت کرد : "تام.
>
فصل X تام تا سقوط
مخترع جوان جزئیات بیشتری از ماجراجویی خود را در جنگل گفت ، اما ، هر چند
کشاورزان از نزدیک او را مورد پرسش ، او را تنها یک نام از مهاجمان خود را به من بدهید.
اما من فکر می کنم شما می خواهم می خواهم به آنها را مجازات ، اظهار داشت : "آقای میسون.
"من در آن بخش حضور بعد ، پاسخ داد :" تام.
علاوه بر این ، بسیاری از آنها را نمی دانم آنچه را که آنها در حال انجام.
آنها توسط یک یا دو رهبری است. نه ، من از جنگ خود من مبارزه.
اما ای کاش شما می خواهم به من فانوس من قرض بدهید و به اندازه کافی بلند برای پیدا کردن من موتور چرخه.
ماه نور زیادی در جنگل نمی دهد ، و کسانی که فلو ممکن است پنهان من
ماشین است. "
آقای میسون و همراهانش به آسانی به همراه تام در جستجو برای چرخ او موافقت کردند.
تنها جایی که او تا به حال از آن در جاده ها پیاده شد.
اندی و cronies او آشکارا به اندازه کافی از برخورد خود را با قهرمان ما ،
و جرأت نکرد به او آزار بیشتر.
: : "آیا شما فکر می کنید شما می توانید به خانه سوار؟" پرسید : یکی از کشاورزان LAD ، زمانی که او بود
معلوم گردد که ماشین خود را در حال اجرا نظم بود.
"خوب ، آن را مخاطره آمیز بدون فانوس من است ، پاسخ داد :" تام.
"آنها که برای من شکست. اما من حدس می زنم من می توانم را مدیریت کند. "
"نه ، شما می توانید نه! اصرار داشت :" آقای میسون است.
"شما از گره خورده است تا سفت و شما نمی توانید سوار است.
در حال حاضر شما فقط چرخ است که تدبیر را به جای من ، و من اسب را یراق کردن و شما
صفحه نخست.
دور نیست. "" اوه ، من نمی تواند مشکل شما فکر می کنم ، "
اعلام کرد تام. او در همان زمان احساس کردند که او در هیچ بود
شرط سوار.
این مشکل در همه ، اصرار داشت : "آقای میسون.
"من حدس می زنم پدر شما و من خوب دوستان به اندازه کافی اجازه می دهد تا من راه من.
شما می توانید آمده و خود را choo choo دوچرخه در صبح است. "
تام کمی بعد بود که به سرعت به سمت خانه اش رانده می شود ، جایی که او پدرش را در بر داشت
و خانم Baggert ، می گویند هیچ چیز از آقای شارپ ، تا حدودی بیش از عدم وجود خود احساس خطر ،
آن دیر.
جوانان گفت : به همان اندازه از ماجراجویی خود را به عنوان او پدرش زنگ هشدار ،
ساخت نوعی از شوخی از آن ، و بعد ، تمام جزئیات به balloonist.
ما باید دوباره بعد از اندی ، اعلام کرد : "هوانورد.
"او نیاز به دیگری ، کشیدگی طبیعی عضلات ، رنگ طبیعی."
"بله ، شبیه به یکی از او هنگامی که ما تقریبا دور با خودرو او زد ،
ابتلا به لنگر بالون بر روی آن ، "تام با خنده اضافه شده است.
اما من علاقه داشتن به اندی خواهد از من در حالی که برای هدایت و روشن است.
من متاسفم من تا به حال به استفاده از این پودر شیمیایی ، هر چند.
در حال حاضر من می توانم باتری من تا به - فردا شروع نشد. "
اما روز بعد تام برای زمان از دست رفته ساخته شده ، از اوایل تا اواخر کار.
وی در ادامه به آقای میسون ، موتور خود را چرخه ، تهیه برخی از مواد شیمیایی ،
و به زودی باتری ذخیره سازی خود را در حال اجرا نظم بود.
سپس او برای آزمون شدیدتر مرتب شده اند ، و در حالی که قرار بود او در کار می کرد
تکمیل بدن از سر گردان الکتریکی است.
این خودرو بود شروع به مانند یک ماشین نگاه کنید ، هر چند آن را از تنظیم نشده بود
الگو است.
برای هفته آینده تام بسیار شلوغ است ، به طوری اشغال شده بود ، در واقع ، که او به ندرت در زمان
زمان برای وعده های غذایی خود را ، که ناشی از خانم Baggert هیچ ناراحتی کمی ، برای او بود
خانه دار که علاقه داشتند که ببینند که دیگران برای لذت بردن از پخت و پز او.
"خوب ، تام ، حال شما چطور است در آینده؟" از پدرش خواست یک شب ، به عنوان آنها در نشسته
ایوان ، آقای شارپ با آنها.
"بسیار خوب ، پدر ،" پاسخ مخترع جوان بود.
"من چرخ ها در به ، روز بعد ، قرار داده و پس از آن مجموعه باتری ها.
من موتور تمام به پایان رسید و من را مجبور به انجام خواهد به آن متصل
و پس از آن من برای یک محاکمه در جاده ها آماده شود. "
و شما هنوز هم فکر می کنم شما تمام سوابق ضرب و شتم؟ "
"من کاملا مطمئنم که از آن ، پدر.
ببینید شدت جریان برق خواهد بود فوق العاده بالا و باتری من بزرگ
میزان ذخیره ، با مقاومت کم داخلی است.
اما آیا من آنقدر خسته من به سختی می تواند فکر می کنم.
این بیشتر از یک کار از من فکر کردم این امر می تواند. "
تام ، کمی بعد ، قدم جاده ها.
همانطور که او به سمت خانه تبدیل شده و راه می رفت تا مسیر بوته زار به انتظارنشسته بودند او شنید
سر و صدا.
"پنهان کردن برخی از کس در آن وجود دارد!" فکر LAD ، و او را به باز کردن در darted
تامینی از سوی دیگر برای رسیدن به. همانطور که او تا او را دیدم به شکل فرار است.
این که آیا آن مرد یا پسر او نمی تواند بگوید در تاریکی بود.
نگه وجود دارد! "گریه مخترع جوان ، اما ، به طور طبیعی ، یکی از فرار نمی
متوقف شود.
تام شروع به با حداکثر سرعت دویدن ، و عنوان آن را کمی پایین تپه بود ، او هم خوب است.
رقم جلوتر از او بود در حال اجرا به خوبی ، بیش از حد ، اما تام که بهتر می توانم ببینم ، حالا که
او از زیر درختان بود ، متوجه شد که او به دست آوردن.
یکی فرار می آمد به بروک کمی ، و لحظه ای قبل از جهش در سراسر تردید است.
این امکان تام به گرفتن ، و او را ساخته شده برای شکل گرفتن ، فقط به عنوان مرد یا پسر
در سراسر جریان کمی بر خاست.
تام گرفتن از دست رفته خود را ، اما او قصد ندارم به رها کردن.
او به ندرت slackened سرعت خود را ، اما ، با شتاب او در مسابقه پایین به دست آورده بود
تپه ، او ، بیش از حد ، همگانی روندی در سراسر بروک.
همانطور که او در سمت دیگر فرود آمد او را به یکی دیگر از گرفتن این رقم ، یک مرد ساخته شده ، به عنوان تام
می تواند در حال حاضر ، اما او می تواند از دیگر امکانات ، به عنوان کلاه فرد کشیده شد
مرگ بر چهره اش.
"من به شما کردم!" گریه تام exultantly ، رسیدن به دست خود.
انگشتان او چنگ چیزی ، اما لحظه بعد مخترع جوان رفت
آلاینده خواهد داشت.
دیگر قرار داده بود پای خود را ، و از او tripped منظمی و تام پرتاب دستهای خود را
برای نجات خود را در پاییز که اجتناب ناپذیر بود ، رفت پاشیدن به بروک
در طول کامل.
ناشناخته است ، pausing لحظه به آنچه که او انجام داده بودند ، تبدیل به سرعت و شتافت خاموش
در تاریکی.
>
فصل یازدهم عبور سیم
از صدمه دیده است ، و با احساس غم وغصه و خشم در ترفند تعجب
که به او شده بود ، بازی ، تام موفق به تقلا از بروک.
آب عمیق بود ، اما او تا به حال در چنین با نیروی آب و تاب منعکس شد که او مرطوب تمام
بیش از.
و او بلند شده ، چکیدن آب از لباس های خود را ، LAD یک آگاه بود
درد در سر خود را.
او قرار داده تا دست خود را ، که تماس با یک سنگ توده بزرگ مطرح کرده بود در خود در بر داشت
پیشانی. آن را به عنوان بزرگ به عنوان تخم مرغ است.
"پیف!
من یک دید زیبا به - فردا ، زمزمه : "تام.
"من تعجب می کنم که همکار بود ، به هر حال ، و آنچه او می خواست؟
او به من tripped منظمی به اندازه کافی ، هر کس او بود.
من مفهوم خوبی برای نگه داشتن بعد از او. "
سپس او متوجه چه شروع یک فرار بود ، مخترع جوان می دانست
که این امر می تواند بی ثمر به تجدید تعقیب است.
به آرامی او صعود بانک شیب دار ، و برای خانه آغاز شده است.
همانطور که او تا او متوجه شد که او clasped در انگشتان دست او بود ، چیزی او تا به حال
برداشت از شخص او درست قبل از جست و خیز تیره بخت خود را دنبال می شد.
"این بخشی از زنجیره تماشا کرد!" گفت تام ، او به عنوان مقاله احساس.
"من باید پاره پاره آن را سست زمانی که من سقوط کرد. در تعجبم آنچه در آن است؟
بدیهی است نوعی از افسون.
شاید آن را نشانه "او سعی کرد از چه سبک بود تشخیص ،
اما در جنگل تاریک در این بود که غیر ممکن است.
سپس LAD تلاش برای حمله به یک بازی است ، اما کسانی که در جیب خود مرطوب از او تبدیل شده بود
حمام غیر منتظره.
"من باید منتظر بمانید تا زمانی که من به خانه رفتم ، و او عجله گام های خود ، برای او
اضطراب برای دیدن آنچه که او گشاد از فردی که به نظر می رسد به جاسوسی پاره کرده بود
بر او است.
"چرا تام ، آنچه مهم است؟" Baggert خانم گفت ، زمانی که او وارد آشپزخانه شد ،
چکیدن آب در هر مرحله. "آیا این باران بیرون؟
من هر طوفان شنیدن نیست. "
"باران که در آن من بود ، پاسخ داد :" تام عصبانیت.
"من در بروک سقوط کرد. آنقدر گرم بود من فکر کردم من خنک شدن است. "
"با بهترین کت و شلوار خود را در!" انزال خانه دار است.
retorted LAD : : "بهترین کار این است من نیست ،". "اما من قبل از من فکر کردم رفت.
یک تصادف بود و من سقوط کرد ، "او اضافه کرد ، مبادا خانم Baggert شوخی خود را اظهارات
جدی می گیرد. او نمی خواست او را از تعقیب را بگویید.
نگرانی رئیس LAD در حال حاضر در افسون نگاه بود و ، به محض به عنوان خانم
توجه Baggert جاهای دیگر جذب شد ، تام نگاه او در جسم
هنوز هم برگزار شد محکم در دست خود گره است.
همانطور که نور از آشپزخانه کاهش یافت و بر آن ، او به سختی می تواند علامت تعجب از سرکوب
حیرت.
برای افسون که او در دست او برگزار شد ، او قبل از آویزان از دیده بود بود
تماشای زنجیره ای از ادیسون برگ ، عامل بنتلی و Eagert ، سازندگان قایق زیردریایی ،
کدام شرکت بود ، همانطور که در "تام سویفت گفت : و
زیردریایی او ، تلاش ناموفق برای تضمین گنج طلا از گود رفته
خراب کردن.
برگ و همکاران او حتی رفته بود تا آنجا که سعی کنید قبلا به غیر فعال کردن ،
قایق تام و پدرش ، توسط رمنج او زمانی که در عمق زیر اقیانوس ، اما آقای
استفاده سویفت توپ الکتریکی
شکسته دنده فرمان از تعجب ، صنایع دستی رقیب ، و از آن زمان تام و
دوستان خود را به حال زمینه روشن را برای جستجو شمش سریع در نگه از برگزار شد
Boldero.
"ادیسون برگ ،" زمزمه تام ، او در افسون تماشا نگاه.
"چه کاری می تواند او انجام خواهد داد در این محله؟ پنهان کردن ، بیش از حد ، تا اگر او بشنود می خواستم
چیزی.
این راه او زمانی که ما ساختمان زیر دریایی ما است ، و در حال حاضر او به همان
ترفند زمانی که من ساخت ماشین برقی من.
من مطمئن هستم که این افسون است او.
این چنین طراحی عجیب و غریب که من مثبت من را نمی توان اشتباه است.
من فکر کردم ، وقتی که من بعد از او تعقیب بود ، که آن را تبدیل به اندی Foger ، و یا
برخی از پسران است ، اما آن را بیش از حد بزرگ برای آنها بود.
ادیسون برگ ، EH؟
چه می تواند او را انجام خواهد داد در این حوالی هست؟ من باید پدر بگویید ، و یا او خود را نگران
بیمار است. اما من باید گارد گرفتن در مقابل من است. "
تام مورد بررسی قرار افسون از نزدیک.
قطب نما بود ، اما در فرم عجیب و غریب ساخته شده بود و بسیار آراسته شده است.
مخترع جوان آن را در موارد متعدد متوجه شده بود و زمانی که او در آن قرار گرفته بود
گفتگو با آقای برگ قبلی را به تلاش در بخشی از صاحبان
زیردریایی رقیب به هم بریزند قایق تام.
او احساس که او می تواند در شناسایی جذابیت نمی شود اشتباه است.
"برگ بود هراس من می خواهم او را گرفتن ، و از آنها بخواهید برای توضیح است که می شده اند بی دست و پا
را ، "فکر LAD ، به عنوان او را به افسون را در دست خود تبدیل شده است.
"که چرا او به من tripped.
اما من در پایین این رتبهدهی نشده است. شاید او می خواهد به سرقت ایده های من برای
ماشین های الکتریکی. "شباهت تام بودند ناگهان با قطع
خانم Baggert.
"من امیدوارم که شما قصد داریم برای ایستادن در تمام شب وجود دارد ،" او با خنده گفت.
"شما در وسط یک دست انداز هستیم در حال حاضر ، اما زمانی که شما بیش از خواب من می خواهم به پاک کردن
آن را. "
"بسیار خوب ، مخترع جوان موافقت کرد ، در آینده به خود را به طور ناگهانی.
"حدس من بهتر است به گرفتن برخی از لباس های خشک در."
شما بهتر است به رختخواب بروید ، توصیه : "خانم Baggert.
"این که پدر شما و آقای شارپ است.
دیر است. "
تام بیشتر بر وقوع عجیب و غریب فکر بیشتر او را متعجب و متحیر.
او بر سر حضور برگ mused در عنوان او در مورد کار خود را رفت و روز بعد ، برای آن
آن عامل را بخواهد او احساس مثبت را دنبال کرده بود.
mused در : اما من نمی فهمم این که چرا او حلق آویز در اطراف در اینجا ، "تام.
پس از آن ، به عنوان نشان داد که افکار خود را بر ماده تداخل با کار خود بودند ،
او قاطعانه آنها را از او قرار داده ، و به خود انداخت انرژی به کار
تکمیل ماشین الکتریکی خود را.
باتری های جدید ، متوجه شد که بسیار خوب کار شده و در دو روز آینده او
احداث چندین اتصال آنها به عنوان اثر ترکیبی است.
این بعد از ظهر از روز سوم را از سقوط غیر منتظره تام به بروک که بود
مخترع جوان تصمیم گرفت در اولین آزمون مهم دستگاه جدید خود را.
او بود که سعی کنید موتور آن را با باتری ذخیره سازی خود ، در حال اجرا است.
برخی از اتصالات در حال حاضر در محل ، سیم ها را به سمت محکم
فروشگاه ، جایی که آنها را به سوئیچ متصل شدند.
تام بیش از این نیست ، مصرف آن را برای مسلم است که همه آنها حق بودند.
او به زودی به حال موتور ، که او را در ماشین خود نصب کنید ، سیمی به باتری ،
و سپس او متصل سنج ، معلوم ، در مقایسه با آن ، بسیاری مایل او می تواند امید
به سفر در یک شارژ باتری ذخیره سازی.
"حدس من پدر و آقای شارپ در دیدن چگونگی عمل آن تماس بگیرید ، قبل از من در مورد به نوبه خود
فعلی ، "او به خودش گفت :.
او به احضار پدر و مادر او و خلبان را از مغازه مجاور ، جایی که آنها
کار بیش از یک فرم جدیدی از دینامو بودند ، هنگامی که LAD گرفتار دید از دیده بان
افسون او بر روی میز او ، سمت چپ در چشم ساده است.
وی بیان کرد : "بهتر قرار داده است که به دور". "پدر یا آقای شارپ ممکن است آن را ، نگاه کنید و بپرسید
سوالات.
سپس من می خواهم به توضیح دهد ، و من نمی خواهم ، نه تا من بیشتر به سمت
پایین از این چیز "او را افسون دور ، و سپس احضار
پدرش و balloonist.
شما برای دیدن یک آزمایش خوب است ، اعلام کرد : "تام.
"من قصد دارم به قدرت کامل از باتری من تبدیل شود."
: : "آیا مطمئن هستید که این همه حق ، تام؟" از پدرش خواست.
شما نمی توانید بیش از حد مراقب باشید زمانی که شما در حال برخورد با برق ولتاژ بالا ،
و بزرگ قدرت آمپر است.
"اوه ، این همه حق ، پدر ، پسرش را به او اطمینان" در حال حاضر تماشای همهمه موتور من است. "
او رفت به یک سوییچ مس بزرگ ، و درک دسته لاستیک سیاه و سفید که این دندان کشیده
بیش از که جریان از باتری ذخیره سازی را به ترکیبی از ارسال
چرخ و چرخ دنده است که او امیدوار بود ، در نهایت ،
اتومبیل الکتریکی خود را در امتداد بزرگراه ها ، و یا بر روی یک مسیر سوق. این ، در نرخ
صد مایل در ساعت است. "در اینجا او می رود! گریه :" تام.
او برای یک لحظه تردید و پس از آن کشیده سوئیچ.
در عین حال دست خود را به استراحت بر روی یک سیم دیگر ، در سراسر نیمکت کشیده است.
به محض این که سوئیچ بسته شده بود نسبت به یک فلاش نور کور کننده ، یک گزارش را به عنوان یک اسلحه وجود دارد
در حال اخراج و بدن تام به نظر می رسید به حالت مستقیم خارج است.
سپس شعله آبی رنگی شروع به نظر می رسد او را محاصره و او را به کف مغازه کاهش یافته است ،
جرم ، بیاثر بهحساب میآوردند. او کشته شده! "گریه آقای سویفت ، springing
رو به جلو.
"مراقب باشید!" هشدار balloonist. "او شوکه شده!
لمس او را تا زمانی که من خاموش جریان نیست! "
همانطور که او سوئیچ را بیرون کشیده ، هوانورد به یک نگاه در دستگاه است.
"در اینجا مشکلی وجود دارد!" او گریه. سیم شده اند عبور!
این چیزی است که شوکه تام ، اما او اتصالات اشتباه ساخته شده!
او بیش از حد خوب برق! بوده است وجود دارد برخی از یکی در این مغازه ،
تغییر سیم! "
>
فصل XII امتحان کنید
هنگامی که جریان خاموش آن امن به رویکرد بدن از مخترع جوان قطع شد.
آقای شارپ stooped بارها و فرم تام را از روی کف بلند ، برای آقای سویفت بود بیش از حد
هیجان زده و لرزید بیش از حد به هر سرویس.
قهرمان ما به عنوان یکی مرده بود.
بدن او لنگی ، پس از سفت و سخت است که اولین بار کشش ، به عنوان جریان فرار از طریق
او ، چشمان او بسته بودند و چهره اش بسیار کمرنگ بود.
"-- وجود دارد هیچ امیدی" با شک و تردید آقای سویفت.
balloonist پاسخ : "من فکر می کنم چنین است ،". او گفت : "او هنوز هم تنفس -- کمرنگ است.
ما باید یک پزشک را در یک بار احضار.
شما برای یک تلفن ، در حالی که من او را حمل در خانه؟ "
همانطور که آقای شارپ از مغازه ، تحمل بدن تام ، خودرو را در مقابل خود جلب کرد
از محل.
: "برکت روح من!" گفت صدا. "تام صدمه دیده را!
چگونه رخ داد؟ برکت وجود من! "
"اوه ، آقای دامون ، شما فقط در زمان!" گفت آقای شارپ ، "تام به حال بد
شوک. آیا شما برای یک دکتر در خودکار خود را؟ "
"بهتر از آن!
تام مرا در ماشین را به دفتر دکتر Whiteside ، پیشنهاد کرد : "خارج از مرکز
مرد است. "این خواهد بود که راه بهتر است."
"بله ، بله ،" موافقت آقای سویفت مشتاقانه.
"تام در خودکار!" "اگر تنها تجزیه نمی ، افزود :" آقای
دامون شور و شوق. "شمع من برکت دهد ، اما این امر می تواند فقط
شانس من! "
اما آنها شروع به همه حق است ، آقای سویفت سواری در جلو با آقای دیمون ، و آقای
شارپ حمایت تام در tonneau.
فقط کمی تکان و لرزش بال پلک ها و تنفس آهسته ، ضعف گفت که تام
سویفت هنوز هم زندگی می کردند. آقای دیمون خودرو هدایت هرگز بهتر از او
خودکار خود را در آن روز.
قوانین مربوط به سرعت چند شکسته شد اما هیچ کس به نظر می رسد آنها را متوقف کند ، و در زمان رکورد
آنها تا به حال مخترع جوان در خانه پزشک.
خوشبختانه دکتر Whiteside در خانه بود ، و تحت درمان ماهرانه اش تام شد به زودی
خطر. عمل قلب او به درستی آغاز شده بود ، و
سپس آن را تنها یک سوال از زمان است.
به عنوان پزشک به حال مقدار زیادی از اتاق آن را به LAD باقی می ماند که شب تصمیم گرفته شد ،
و تام به زودی در یک اتاق خواب یدکی ، نصب شده بود با دختر زیبا دکتر
او گاهی اوقات صبر کنید.
"اوه ، من همه حق است ،" جوانان اصرار داشت ، زمانی که Whiteside خانم به او گفت زمان آن رسیده بود
طب او. "من همه حق است."
"شما نیستید!" او اعلام کرد.
"من باید بدانند برای من قصد دارم به یک پرستار ، برخی از روز ، و کمک پاپا.
در حال حاضر این یا را می خواهم که بینی خود را برای نگهداری ، به عنوان انجام می دهند کودک ، "و او برگزار شد
یک قاشق مربا خوری از مخلوط به دنبال ناخوشایند ، گسترش سبابه هر چیز ظریف و عالی خود را
و شست از سوی دیگر وی ، اگر به
اداره مجازات وخیم تام ، اگر او را اطاعت نکند.
"خوب ، من را به قدرت برتر ، او با خنده گفت : به عنوان او اشاره کرد ، با
تایید ، چهره خنده پرستار او.
سپس او را به خواب عمیق سقوط کرد ، و بسیار بهتر از صبح روز بعد که او می تواند
خانه در خودکار آقای دیمون گرفته شده است. وی افزود : "اما ذهن ، هیچ کار سخت را برای سه یا چهار
روز ، اصرار داشت پزشک.
"من می خواهم قلب خود را به شکل برای آن مسابقه بزرگ شما به من گفتن در مورد دریافت کنید.
شوک فشار شدید به آن بود. "
تام وعده داده شده ، با اکراه ، و ، هر چند که او هیچ کار ، عمل اول خود را ، در رسیدن به
خانه ، به بیرون رفتن به مغازه ، باتری و موتور برای بازرسی.
با تعجب خود را از موتور در حال اجرا برای LAD اتصال ایجاد کرده بودند ، در
علی رغم شوک او و پدرش و آقای شارپ به اجازه ماشین آلات اجرا تصمیم گرفته بود
تا زمانی که برگشتم.
"و نگاهی به سابقه آن ساخته شده!" گریه تام delightedly او در سنج نگاه
"بهتر از من در نمیفهمد. آن باتری جای تعجب است.
من سریع ترین اتومبیل سبک الکتریکی می ماند. "
اگر سیم ها عبور می کنید دوباره "، را در آقای شارپ است.
"شما بهتر است معاینه ، تام ، ساخت ، و برای اولین بار ، مخترع جوان
آموخته است که چگونه او شوکه شده بود. "عبور سیم!
باید بگویم آنها عبور! او بانگ زد : "او در سوئیچ ها نگاه کرد و
هادی مس. "به کسی دستکاری با آنها شده است.
جای تعجب نیست که من شگفت زده شد! "
"چه کسی این کار را کرد؟ پرسید :" آقای شارپ است. تام در نظر گرفته شده برای یک لحظه ، قبل از
پاسخ دادن به. سپس او گفت :
"من باور دارم ادیسون برگ بود.
او باید می خواست به انجام برخی از آسیب به حتی با ما دریافت کنید برای گرفتن که گنج
دور از او. "
"برگ؟" سوال balloonist و تام گفت : از شب او را به tripped شده بود
بروک ، و به نمایش گذاشته جذابیت دیده بان او امن است.
آقای شارپ در یک بار آن را به رسمیت شناخته شده است.
معاینه بیشتر تایید اعتقاد به این که عامل زیردریایی را مخفیانه بود.
کارگاه تام و سیم ها تغییر کرده بود. "آنها همه حق بود ، زمانی که من از آمد
فروشگاه آن شب ، اعلام کرد : "تام.
"من ترک اتصالات درست مثل من فکر می کردم آنها تنظیم شده بود ، و فقط اضافه شده
جدید آنهایی که ، زمانی که من رفتم برای سعی کنید باتری من.
اتصالات قدیمی ، عبور شدند ، اما من به آن توجهی نمی.
پس از آن زمانی که من در جریان تبدیل کردم شوک.
من s'pose نه برگ من تا نزدیک به کشته است.
شاید او می خواست برای سوزاندن موتور من ، و از بین بردن آن است.
اگر آن اندی Foger من می تواند از آن ، درک ، اما یک مرد مانند برگ -- "
او احتمالا وحشی با خشم به دلیل زیر دریایی خود را بدتر از آن در مسابقه
برای طلا "را قطع balloonist.
"خب ، ما باید به گارد گرفتن در مقابل ما باشد ، که تمام است.
موضوع با ریشه کن کردن ، که او را نمی بینم که وارد مغازه او را چه بود؟ "
راد آن شب به رقص رنگ رفت ، گفت : "تام.
"به او اجازه دهم. اما پس از این می خواهم که با مغازه نگهبانی
شب و روز.
موتور ممکن است خراب شده است ، در صورتی که اتهام اول از طریق بدن من بود رفته
به جای به ماشین آلات. "اتصالات نامناسب به زودی حذف شدند
و دیگران جایگزین.
بین تام و آقای شارپ توافق شده بود که آنها هیچ چیزی در مورد آقای می گویند
برگ به آقای سویفت.
خلبان باعث سوالات محتاط می شود ساخته شده ، و متوجه شدند که عامل
توسط شرکت زیردریایی تخلیه شده ، به دلیل برخی از اشتباه در ارتباط انجام
با تعجب ، صنایع ، و آن گمان شد
که عامل اعتقاد تام به پایین از مشکلات خود را باشد.
در چند روز مخترع جوان به خود بود که دوباره ، و دادگاه او را به عنوان بیشتر
باتری نشان داد آن را به صورت حتی بهتر از صاحب آن امیدوار است ، ترتیبات برای ساخته شد
آزمایش آن در ماشین در جاده ها است.
اوباش تقریبا تمام شده بود ، اما آن را فاقد پوشش از لاک الکل زدن به ، و برخی جزئی
جزئیات بیشتر ، زمانی که تام ، با کمک پدرش ، آقای شارپ و آقای جکسون ، یک روز صبح ،
حدود یک هفته بعد ، نصب موتور و واحد های باتری است.
آن را در نه چندان دور به دنده ماشین آلات ، اتصال باتری و ، هر چند
ماشین بود و نه امر به دنبال خام ، تام تصمیم گرفت آن را ازمایش می دهد.
"آمده است همراه پدر؟" او پرسید ، به عنوان او تنگ تر کردن بعضی از پست های الزام آور ، و نگاه
دید که فرمان ، شروع و اهرم رو به عقب به درستی کار می کرد ، و
که زنجیره های جانبی به خوبی روغن کاری شده اند.
"اولین بار ، پاسخ داد :" پدر او است. بیایید ببینیم چگونه آن را با شما اجرا می شود ، برای اولین بار. "
"آه ، من می خواهم نوعی از یک بار در آن ،" رفت و در LAD.
"این نمی خواهد یک آزمون خوب ، مگر من یک زن و شوهر از دیگران علاوه بر خودم.
چگونه در مورد شما ، آقای دیمون؟ "برای آقایی قدیمی بود از گذراندن چند روز در
حیاط سویفت.
"برکت دکمه کفش من! من آمد! "بود پاسخ آماده است.
"پس از تجربه من از طریق بالون و زیر دریایی بوده است ، هیچ چیز نمی تواند
ترساندن من.
سرب بر من! "" من فرض کنید شما می خواهید آویزان بعد از
؟ شما خواهد شد ، آقای شارپ "پرسید : LAD ، با خنده.
"من جرات نیست ، به خاطر شهرت من ، پاسخ ، برای
balloonist که ascensions بسیاری از ساخته شده بود ، کاهش یافته و هزاران نفر از پا در
چتر نجات ، به طور طبیعی یک مرد شجاع بود.
به همین دلیل او و آقای دامون صعود به صندلی های عقب ماشین عجیب و غریب به دنبال برق ،
در حالی که تام جای خود را در چرخ فرمان انجام گرفت.
"آیا شما آماده است؟" او پرسید.
"اجازه دهید او برود!" از کار اخراج پشت آقای شارپ است. "برکت گالوانومتر من ، نمی رویم بیش از حد سریع
در ابتدا ، هشدار داد : "آقای دامون ، عصبی است.
"من" مخترع جوان موافقت کرد.
"من می خواهم به آن گرم کردن قبل از اینکه من سعی می کنم هر کار باعث افزایش سرعت."
او در جریان تبدیل شده است.
کم ، زمزمه خر خر کردن ، که به تدریج به ناله و شکایت کردن افزایش یافته ، و ماشین وجود دارد
منتقل شد به آرامی به جلو است.
آن را به همراه پارکینگش شن به جاده نورد ، تام گوش دادن به هر صدای
ماشین آلات ، به عنوان یک مادر به تنفس کودک گوش.
"او در حال حرکت!" او گریه.
"اما بسیار سریع تر از یک چرخ دستی ، گفت :" پدر او ، که گاهی به طعنه او
پسر. "صبر کن!" گریه جوانان.
تام به جریان بیشتری را به موتور تبدیل شده است.
purring و زمزمه افزایش یافت و ماشین ، به نظر می رسید برای جهش به جلو است.
آن را در جاده ها بود در حال حاضر ، و یک بار مطمئن باشید که دستگاه فرمان بود
، تام به طور ناگهانی به سرعت بسیار بیشتر تبدیل خواهد شد.
بنابراین به سرعت خودکار الکتریکی شلیک به جلو که آقای دیمون و آقای شارپ
در برابر ضربه گیر های صندلی های عقب ***.
"در اینجا!
چه کار می کنید؟ "نپرسید آقای شارپ است. "من قصد دارم با سرعت کمی به شما نشان می دهد ،"
پاسخ تام.
این خودرو اکنون در حال حرکت بود سرعت و صافی و سبکی به آن وجود دارد
پیشرفت هایی که از خودکار بنزین وجود ندارد.
بدون لرزش از موتور وجود دارد.
سریع تر و سریع تر از آن بود ، تا زمانی که در یک سرعت در حال حرکت بود به ندرت کمتر از آن
ماشین آقای دیمون ، هنگامی که آن را انجام بهترین حالت آن است.
البته که زیاد است ، گفت : نه برای خودرو متعلق به نجیب زاده عجیب و غریب بود نه
بسیار قدرتمند است ، اما می تواند زمان سریع گاهی.
"آیا این شما می توانید انجام دهید؟ پرسید :" آقای دیمون.
که نه آن است که سریع نیست ، عجله برای اضافه کردن "و من تعجب اگر شما
محدود می کند. "
"نیم نه!" گریه تام ، او در برق کمی بیشتر تبدیل خواهد شد.
"من برای یک رکورد به روز تلاش. من فقط می خواهم ببینید که چگونه باتری و
موتور رفتار است. "
اظهار نظر آقای شارپ : : "بسیار خوب ، من باید بگویم ،".
LAD "من راضی -- تا کنون" موافقت کرد.
آنها اکنون در حال حرکت در امتداد بزرگراه در سرعت خوب -- حرکت تقریبا در سکوت ، بیش از حد ،
برای موتور ، برای همهمه کم ذخیره کنید ، ساخته شده و بدون سر و صدا.
بنابراین آرام خودرو بود ، در واقع ، که آن را نزدیک به علت فاجعه است.
تام در عملکرد از آخرین اختراع خود را علاقه مند شده بود ، که قبل از او می دانست
آن ، او را پشت یک کشاورز آمده بود ، رانندگی یک تیم از اسب چموش.
همانطور که ماشین بزرگ رفت و گذشته آنها ، دادن بدون اخطار و رویکرد آن ، steeds
پرورش داده شده تا ، و پیچ شده است ، اما برای اقدام سریع راننده.
"هی!" او گریه ، عصبانیت ، به عنوان تام شتاب گذشته ، "آیا شما می دانید شما به این
warnin زمانی که شما می ایید 'با یکی از آنها وجود دارد چیزهایی گل swizzled!
توسط Jehossephat من قانون TH 'در نامه EF نویسنده ag'in thet! داشته باشند"
"من را فراموش کرده برای زنگ بل ، عذرخواهی تام ، او به عنوان فرستاده ترق و تروق کردن از گونگ ،
و پس از آن ، او اجازه داد از چند آمپر ، و افزایش سرعت.
"حفظ!
من حدس می زنم این است که به اندازه کافی سریع است! "گریه آقای دامون ، به عنوان کلاه خود را منفجر کردن است.
"سریع پاسخ داد :" تام. "این چیزی برای من انجام دهید وقتی که من استفاده است
با تمام توان (Full Power).
سپس I'll -- "او توسط یک گزارش تیز قطع شد ، و
فلش روشن از آتش در هیئت مدیره سوئیچ در نزدیکی فرمان.
موتور به نوعی ناله و متوقف شد ، ماشین نورد در راه کمی ،
و سپس تبدیل شدن به ثابت. : "برکت دکمه یقه من!" انزال آقای
دامون.
"آنچه مهم است؟" نپرسید آقای شارپ است. "نوعی از ضربه ، پاسخ داد :" تام
ruefully ، او راندند دسته شروع ، تلاش برای حرکت خودرو است.
اما تو کتش نرفت.
خودرو جدید "رفته مرده" در مورد او اولین ازمایش.
مخترع جوان grievously ناامید شد.
>