Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل پشم V. و آب
او گرفتار شال را به عنوان او صحبت کرد و اطلاعات مربوط به صاحب نگاه : در یکی دیگر از
لحظه ای ملکه سفید آمد در حال اجرا به طور افراطی از طریق چوب ، با هر دو بازو کشیده
خارج گسترده ، اگر او از پرواز ، و آلیس
بسیار مودبانه رفت تا او را با شال ملاقات.
"من بسیار خوشحالم من اتفاق افتاده است در راه باشد ، آلیس گفت ، به او کمک کرد او را به قرار دادن
در شال خود را دوباره.
ملکه سفید تنها در خود را در مرتب سازی بر اساس ترس درمانده از راه نگاه ، نگه داشته و
تکرار چیزی در نجوا به خودش که صدا مانند "نان و کره ، نان
و ، کره ، 'و آلیس احساس کردند که اگر وجود دارد
بود به هر گونه گفتگو در همه ، او باید خودش را به آن مدیریت.
پس او شروع به جای timidly : 'من پرداختن به ملکه سفید؟"
خب ، بله ، اگر با شما تماس که یک پانسمان ، 'ملکه گفت.
این برداشت من از چیزی که نیست ، در همه.
آلیس فکر آن را هرگز انجام استدلال در همان ابتدا از خود را داشته باشند
گفتگو ، بنابراین او لبخندی زد و گفت : "اگر اعلیحضرت خود را تنها به من راست بگویید
راه برای شروع ، من آن را به عنوان خوبی که من می توانید انجام دهید. '
اما من نمی خواهم آن را انجام داده در تمام! تشکر ملکه فقیر.
من یک پانسمان خودم دو ساعت گذشته است. "
آن شده اند که همه بهتر است ، آن را به عنوان به آلیس به نظر می رسید ، اگر او تا به حال برخی از
دیگری را به لباس او ، او به dreadfully درهم و برهم بود.
هر چیز واحد کج ، آلیس فکر به خود ، و او بیش از همه
پین -- ممکن است شال خود را مستقیما برای شما قرار داده ، او اضافه کرد با صدای بلند.
"من نمی دانم موضوع را با آن چه!' ملکه ، در صدای سودا گفت.
این خلق و خوی ، من فکر می کنم. من آن دوخته ، و من آن را دوخته
، اما وجود دارد بدون آن خشنود! "
نمی توانید به راست ، شما می دانید ، اگر آن همه شما پین در یک طرف ، "آلیس گفت : او به عنوان
به آرامی آن را برای او قرار داده ، و ، عزیز من ، چه حالت مو خود را در! '
'براش کردم تا در آن گرفتار شده!' ملکه گفت : با آه.
و من از دست رفته به شانه دیروز. 'آلیس با دقت آزاد قلم مو ، و
خود را به تار مو را به نظم.
'می آیند ، شما نگاه کنید به جای بهتر!' او ، پس از تغییر بیشتر از پین گفت.
"اما در واقع شما باید خدمتکار به یک خانم داشته باشند" من مطمئن هستم که من شما را با لذت! '
ملکه گفت.
یک هفته مبلغ دو پنس و مربا هر روز دیگر. 'آلیس نمی تواند کمک کند خنده ، او گفت ،
"من نمی خواهم شما را به ME استخدام -- و من برای انجام مربا اهمیتی نمی دهند.'
ملکه گفت : 'این مربا بسیار خوب ،.
خوب ، من نمی خواهم هیچ تا روز ، در هر میزان است. '
ملکه گفت : 'شما می توانید آن را ندارد اگر شما آن را می خواهم ،'.
قانون ، مربا به فردا و مربا دیروز -- اما مربا هرگز به روز است.
گاه گاهی باید به "جم به روز" ، "آلیس اعتراض.
"نه ، نمی تواند ،' گفت ملکه.
این مربا را هر روز دیگر : به روز است هر روز دیگر ، شما می دانید.
آلیس 'گفت : من شما را نمی فهمم ،'. 'dreadfully گیج کننده است!'
این اثر از زندگی عقب ، 'ملکه گفت : مهربانی :" همیشه باعث می شود
مبتلا به دوار سر کمی برای اولین بار در -- '' زندگی به عقب
آلیس تکرار در حیرت بزرگ.
"من چنین چیزی شنیده ام هرگز!' '-- اما یکی از مزیت های بزرگ در آن وجود دارد ،
حافظه که یکی از آثار هر دو روش است. '' من معدن حاصل کنید که فقط کار می کند یکی از راه ، 'آلیس
اظهار داشت.
"من می تواند کارها را قبل از آنها رخ می دهد را به یاد داشته باشید نیست.'
'مرتب سازی بر اتمام حجت ضعیف حافظه که فقط کار می کند به عقب ،' ملکه اظهار داشت.
چه نوع از چیزها را به یاد داشته باشید بهتر است؟ '
آلیس جرأت را بپرسید. 'اوه ، چیزهایی که اتفاق افتاده هفته پس از
بعد ، ملکه پاسخ در تن بی دقتی است.
به عنوان مثال ، در حال حاضر وی در ادامه ، چسباندن یک قطعه زیادی از باند گچی [کمک] در او
انگشت به عنوان او صحبت می کرد ، رسول پادشاه وجود دارد.
او در زندان در حال حاضر ، مجازات و محاکمه می کند تا آینده حتی شروع
چهارشنبه : و البته جرم می آید از همه است.
"فرض کنید او را به جرم مرتکب هرگز؟" گفت : آلیس.
'این همه بهتر خواهد بود ، آن را نه؟' ملکه گفت ، او به عنوان محدود
گچ دور انگشت خود را با یک بیت از روبان.
آلیس احساس وجود ندارد انکار میکند.
البته این امر می تواند همه بهتر ، 'او گفت :" اما آن را نمی خواهد همه بهتر
خود را در حال مجازات شوند. '' ، 'گفت : شما اشتباه وجود دارد ، در هر
ملکه : "شما تا کنون مجازات می شوند؟"
فقط برای گسل ، 'گفت : آلیس. و از همه شما بهتر است برای آن بود ، من
می دانم! »ملکه پیروزمندانه گفت.
بله ، اما بعد از آن چیزهایی که من برای مجازات شد انجام داده بود ، گفت : "آلیس :' است که باعث
تفاوت.
اما اگر شما تا به حال آنها را انجام نداده ، 'ملکه گفت ،' است که می شده اند بهتر است هنوز ؛
بهتر است ، و بهتر است ، و بهتر! بهتر »، صدای او بالاتر با هر رفت' ، '
تا آن را کاملا به جیر جیر در تاریخ و زمان آخرین کردم.
آلیس تازه شروع می گویند : "اشتباه There'sa جایی -- ،' زمانی که ملکه آغاز شد
فریاد آنقدر بلند است که او مجبور به ترک جمله ناتمام است.
'اوه ، اوه ، اوه!' فریاد زد ملکه ، تکان دادن دست خود را به عنوان اگر او می خواست به آن لرزش
خاموش است. 'خونریزی انگشت من!
اوه ، اوه ، اوه ، اوه! '
جیغ های خود را به تا دقیقا مانند سوت از موتور بخار شد ، که آلیس بود
برای برگزاری هر دو دست او را بیش از گوش های وی است. چه مهم است؟ "او گفت ، به محض
شانس از ساخت خودش شنیده وجود دارد.
'آیا شما آغشته انگشت خود را؟' 'من آن را آغشته نشده است ،" ملکه گفت ،
اما من به زودی پاک خواهد -- اوه ، اوه ، اوه '' چه زمانی را پیش بینی می کنید برای انجام این کار؟
آلیس پرسید ، احساس بسیار تمایل به خنده.
هنگامی که شال من ببندید دوباره ، 'ملکه فقرا تشکر : سنجاق سینه خواهد آمد
لغو به طور مستقیم.
آه ، آه! 'همانطور که او گفت : کلمات سنجاق سینه باز پرواز ،
و ملکه به طور افراطی در آن را چنگ ، و سعی کردند به آن قلاب دوباره.
مراقبت! 'گریه آلیس.
'شما در حال برگزاری آن همه کج است!" و او در سنجاق سینه گرفتار ، اما از آن بود
دیر : پین ، تضعیف کرده و ملکه با انگشت او را آغشته بود.
این حساب برای خونریزی ، می بینید ، او به آلیس با لبخند گفت.
'در حال حاضر شما را در درک چیزهایی راه اتفاق می افتد.
اما چرا شما نمی فریاد در حال حاضر؟ '
آلیس پرسید ، نگه داشتن دستان خود را آماده برای قرار دادن بیش از گوش او را دوباره.
ملکه ، گفت : چرا ، من انجام داده ام در حال حاضر جیغ.
چه خوب خواهد بود از داشتن آن را دوباره و دوباره؟ '
در این زمان آن را به گرفتن نور است. 'کلاغ باید پرواز دور ، من فکر می کنم ،"
آلیس گفت : "من خوشحالم رفته است.
من فکر کردم آن شب بود. '' من آرزو می کنم می تواند مدیریت شود خوشحالم! '
ملکه گفت. "من حکومت تنها می تواند هرگز به یاد داشته باشید.
شما باید بسیار خوشحال است ، در این چوب زندگی می کنند ، و حال خوشحالم هر زمان که دوست دارید! '
فقط آن را بسیار تنهایی در اینجا!
آلیس گفت : در صدای مالیخولیا ؛ و در فکر تنهایی او دو بزرگ
اشک آمد نورد گونه او را ممکن می کرد. 'اوه ، نمی رویم مانند آن!' گریه فقرا
ملکه ، wringing دست خود را در ناامیدی.
'در نظر بگیرید که چه بزرگ دختر شما هستند. چه راه طولانی شما به آمده را در نظر بگیرید
روز. در نظر بگیرید چه ساعت از آن است.
در نظر بگیرید هر چیزی ، فقط گریه نکن! '
آلیس نمی تواند کمک کند به خنده در این ، حتی در میان اشک های او را.
'می تواند شما را از گریه با در نظر گرفتن کارها؟" او پرسید.
'که راه آن انجام می شود ،' ملکه گفت : با تصمیم بزرگ : "هیچ کس می تواند دو انجام
چیزهایی در یک بار ، می دانید. بیایید در نظر سن شما برای شروع -- چگونه
سالتان است؟ "
"من هفت و نیم دقیقا.' شما می گویند "exactually ،" ملکه
اظهار داشت : "من می توانم آن را بدون آن باور. حالا من به شما چیزی است که به این باور به من بدهید.
من فقط یک صد و یک ، پنج ماه و یک روز. "
'من می توانم که باور ندارد!' گفت : آلیس. آیا می توانید؟ "ملکه گفت : در دلسوزی نسبت
تن.
'دوباره سعی کنید : قرعه کشی یک نفس طولانی ، و چشم خود را بسته است.'
آلیس خندید. هیچ استفاده تلاش وجود دارد ، گفت : "یک
می توانید چیز های غیر ممکن را باور ندارد. '
ملکه گفت : «من با جرات گفتن شما باید تمرین زیادی نداشته ،.
وقتی که من هم سن شما بود ، من همیشه آن را برای نیم ساعت در روز است.
، گاهی اوقات چرا من از شش چیز غیر ممکن است قبل از صبحانه بر این باور است.
می رود شال دوباره! '
سنجاق سینه لغو آمده بودند او سخن گفت ، و تند باد ناگهانی منفجر ملکه
شال در سراسر بروک کمی.
ملکه گسترش سلاح او دوباره رفت و پس از آن پرواز و این بار او
موفق در ابتلا به آن را برای خودش. من آن را کردم! 'او در یک پیروز گریه
تن.
حالا شما باید آن را ببینید پین من در دوباره توسط خودم! '
سپس من امیدوارم که انگشت خود را بهتر است در حال حاضر؟ "آلیس گفت : خیلی مودبانه ، او به عنوان عبور
بروک اندکی پس از ملکه.
'اوه ، خیلی بهتر است!' گریه ملکه ، افزایش صدای او به جیر جیر به عنوان او می رفتند.
'بیشتر شود etter! از etter!
- EE - etter!
باشید - E - اوه! 'حرف آخر را در یک بع بع کردن طولانی به پایان رسید ، به طوری
مثل یک گوسفند که آلیس کاملا آغاز شده است. او در ملکه ، که به نظر می رسد نگاه
ناگهان به خود پیچیده در پشم.
آلیس در اثر مالش چشم او ، و دوباره نگاه کردم. او نمی تواند از آنچه اتفاق افتاده بود.
تمام. او در یک فروشگاه؟
و این بود که واقعا -- آن را واقعا یک گوسفند که نشسته در سمت دیگر بود
مقابله با؟
مالش را به عنوان او می تواند ، او می تواند چیزی بیشتر از آن : او در یک فروشگاه کوچک تاریک شد ،
تکیه بر مقابله با آرنج خود را ، و مخالف به او بود گوسفند قدیمی ، نشسته
در بازو ، صندلی بافندگی ، و در هر حال حاضر و
پس از آن ترک کردن در خود نگاه را از طریق یک جفت عینک.
آنچه در آن است که شما می خواهید برای خرید؟ "گوسفند گفت : در گذشته ، برای یک لحظه از
او را بافندگی.
آلیس گفت : "من کاملا نمی دانند هنوز ،' ، خیلی به آرامی.
"من باید مثل همه دور من نگاه اول ، اگر من ممکن است.'
'شما ممکن است در مقابل شما نگاه کنید ، و در هر دو طرف ، اگر دوست دارید ، گفت : گوسفند :' اما
شما می توانید در تمام طول شما به نظر نمی آید -- مگر اینکه شما چشم در پشت سر خود را کردم ".
اما این ، آنچه که اتفاق افتاد ، آلیس به حال کردم : بنابراین او خودش را با رضایت تبدیل
گرد ، به دنبال در قفسه ها به عنوان او به آنها آمد.
مغازه پر از همه شیوه ای از چیزهایی کنجکاو به نظر می رسید -- اما oddest بخشی از آن را
تمام شد ، که هر زمان که او سخت در هر قفسه نگاه کرد ، تا دقیقا همان چیزی است آن را به حال
بر روی آن ، که قفسه خاص همیشه
کاملا خالی است : هر چند دیگران دور آن را به عنوان کامل شلوغ شد که آنها می تواند نگه دارید.
'جریان چیزهایی که در مورد بنابراین در اینجا!' او در گذشته در لحن محزون گفت : پس از او تا به حال
صرف یک دقیقه یا بیشتر در بیهوده به دنبال یک چیز روشن و بزرگ ، که نگاه گاهی اوقات
مثل یک عروسک و گاهی مانند یک جعبه کار ،
و همیشه در قفسه بعدی بالاتر از او بود نگاه بود.
و این یکی از تحریک بیشتر از همه - - اما من به شما بگویم -- "او اضافه کرد ، به عنوان یک
فکر ناگهانی به او اصابت کرد ، من آن را دنبال قفسه بسیار بالا از همه.
این خواهید آن را از طریق سقف برو پازل ، من انتظار دارم! '
اما حتی این طرح شکست خورد : "چیزی" از طریق سقف به عنوان بی سر و صدا که ممکن است رفت ،
که اگر آن را کاملا به آن استفاده می شود.
'آیا شما یک کودک یا یویو؟ گوسفند گفت ، او در زمان دیگری جفت
سوزن دارد. "شما من را گیج به زودی ، اگر شما بر روی بروید
عطف دور مانند آن.
او اکنون مشغول به کار بود با چهارده جفت در یک بار ، و آلیس نمی تواند کمک کند به دنبال در
او را در شگفتی بزرگ. چگونه او می تواند با بسیاری از گره؟
کودک متعجب و متحیر فکر خودش.
"او می شود در هر دقیقه بیشتر و بیشتر شبیه جوجه تیغی!'
آیا می توانید ردیف گوسفند پرسیده می شود ، توزیع به او یک جفت از بافندگی و سوزن را به عنوان او صحبت کرد.
بله ، کمی -- اما نه بر روی زمین -- و نه با سوزن -- آلیس بود شروع به گفتن نیست ،
که ناگهان سوزن را به oars در دست او تبدیل شده است ، و او در بر داشت آنها در یک
قایق کوچک ، هواپیمای بی موتوری پرواز همراه بین بانک ها :
پس هیچ چیزی برای آن ، اما برای انجام بهترین اثر او وجود دارد.
'پر!' گریه گوسفند ، او در زمان دیگری جفت سوزن.
این مانند کرد که نیاز به پاسخ با هر صدا نیست ، بنابراین آلیس گفت : هیچ چیز ، اما
کشیده و دور است.
چیزی بسیار عجیب و غریب در مورد آب وجود دارد ، او ، به عنوان هر فکر در حال حاضر و پس از آن
oars سرعت در آن است ، که به سختی بیرون می آیند.
پر! 'گوسفند گریه دوباره ، مصرف سوزن بیشتر.
شما ابتلا خرچنگ به طور مستقیم. '' خرچنگ عزیز کمی فکر : "آلیس.
"من باید که دوست'
"آیا شما شنیدن من می گویند" پر "؟" گوسفند گریه عصبانیت ، مصرف کاملا
دسته از سوزن. در واقع من ، گفت : آلیس : "شما آن را گفت :
اغلب -- و با صدای بسیار بلند.
لطفا ، که در آن این نوع شپش را با خود حمل کنید؟ '' در آب ، البته! گفت : گوسفند ،
چسبیده برخی از سوزن به موهایش ، به عنوان دست او کامل شد.
پر ، من می گویم! "
: "چرا" پر "را به شما می گویند بنابراین اغلب؟" آلیس پرسید : در گذشته ، و نه vexed.
! من یک پرنده شما هستند ، گفت : گوسفند : "شما کمی
غاز. '
این آلیس جرم کمی است ، بنابراین هیچ مکالمه بیشتر برای یک یا دو دقیقه بود ،
در حالی که قایق glided به آرامی ، گاهی اوقات در میان تخت از علف های هرز (که oars
چوب به سرعت در آب ، بدتر از همیشه)
و گاهی اوقات در زیر درختان ، اما همیشه با همان قد بلند رودخانه بانکی بیش از frowning
سر خود را. 'اوه ، لطفا!
برخی از سراسیمه معطر وجود دارد! '
آلیس در حمل و نقل ناگهانی از شوق گریه.
"واقعا وجود دارد -- و از جمله زیبایی های!"
شما نیاز به گفتن "لطفا" به من در مورد 'EM ، گوسفند ، بدون نگاه کردن را از او گفت :
بافندگی : EM من قرار نیست "وجود دارد ، و من قصد ندارم را به' EM دور است. "
نه ، اما من به معنای -- لطفا ، ممکن است صبر کنید و انتخاب برخی از؟ "
آلیس التماس کرد. 'اگر شما فکر نمی توقف قایق برای
دقیقه است. '
چگونه من آن را متوقف کند؟ "گفت : گوسفند. 'اگر شما ترک کردن پارو زدن ، آن را از توقف
به خودی خود.
بنابراین با استفاده از قایق به رانش پایین جریان به عنوان آن که سمت چپ بود ، تا آن را به آرامی glided
در میان سراسیمه تکان دادن.
و سپس آستین کمی دقت نورد بودند ، و بازوها کمی فرو شد
در آرنج عمیق به سراسیمه راه خوبی مدت های طولانی قبل از شکستن آنها را -- و برای
در حالی که آلیس همه چیز در مورد گوسفند را فراموش کرده
و بافندگی ، او بیش از طرف قایق خم ، تنها با به پایان می رسد از او
مو های درهم فرو بردن به آب -- در حالی که با چشم های روشن و مشتاق او در یک گرفتار
دسته پس از دیگری سراسیمه معطر عزیزم.
"من فقط امیدواریم که این قایق نمی خواهد دائم الخمر بودن!' او به خودش گفت :.
'اوه ، چه دوست داشتنی!
فقط من می تواند کاملا آن برسد. '
و قطعا آن را ظاهرا یک تحریک کوچک (تقریبا به عنوان اگر آن را در اتفاق افتاد
هدف ، 'او فکر) که ، اگرچه او موفق به انتخاب مقدار زیادی از سراسیمه زیبا
به عنوان قایق glided ، بود که همیشه یکی از دوست داشتنی که او نمی تواند برسد.
'زیباترین همیشه بیشتر!' او در آخرین گفت ، با آه در لجاجت
سراسیمه در رشد تا کنون خاموش ، و ، با گونه سرخ و چکیدن مو و
دست ها ، او را به جای او درهم ،
و شروع به ترتیب یافت گنجینه های جدید خود را.
آن اهمیت به او تنها پس از آن که سراسیمه شروع به محو شدن بود ، و به از دست دادن همه
عطر و زیبایی خود را ، از لحظه ای که او آنها را برداشت؟
حتی واقعی سراسیمه معطر ، می دانید ، گذشته فقط یک در حالی که بسیار کم -- و این ،
رویا ، سراسیمه ، به دور تقریبا مثل برف ذوب ، همان طور که در انبوه در پا او را دراز -- اما آلیس
به سختی متوجه این ، بسیاری از چیزهای دیگر کنجکاو را به فکر کردن در مورد وجود دارد.
آنها نرفته بود بسیار دورتر قبل از تیغه یکی از oars سریع در
آب و بیرون آمدن دوباره (تا آلیس به آن توضیح داد : پس از آن) ، و
نتیجه شد که دسته از آن
او را زیر چانه گرفتار ، و ، در وجود یک سری از shrieks کمی از 'اوه ، آه ، آه!
از فقرا آلیس ، آن را جاروب راست خود را خاموش صندلی ، و پایین در میان پشته
سراسیمه.
با این حال ، او صدمه دیده است نیست ، و به زودی دوباره : گوسفند با بافندگی او رفت
در تمام مدت ، فقط به عنوان اگر چیزی اتفاق افتاده است.
'این خرچنگ خوب شما گرفتار بود!' او اظهار داشت ، به عنوان آلیس را به جای او ،
بسیار بسیار تسکین خودش هنوز در قایق.
بود آن؟
من آن را نمی بیند ، گفت : آلیس ، peeping احتیاط بیش از طرف قایق را به
آب تیره. "من آرزو می کنم آن را به حال اجازه نمی دهد -- من باید مثل
برای دیدن خرچنگ کمی را به خانه با من! '
اما گوسفند فقط خندید scornfully ، و با او بافندگی رفت.
آیا این نوع شپش را با خود حمل کنید بسیاری از اینجا؟ گفت : 'آلیس.
'این نوع انگل ، و تمام چیزها ، گفت : گوسفند : مقدار زیادی از انتخاب ، تنها را ایجاد می کنند شما
ذهن داشته باشند. در حال حاضر ، چه چیزی می خواهید خرید؟ "
'برای خرید!'
آلیس در واقع همان تکرار در تن بود که نیمی از شگفت زده شده بودم و نیمی از وحشت زده -- برای
oars و قایق و رودخانه ، همه در یک لحظه از بین رفته بود ، و او به عقب
دوباره در مغازه کمی تیره است.
من باید مثل یک تخم مرغ به خرید ، لطفا ، 'او گفت : timidly.
"چگونه می توانم شما آنها را فروخت؟' 'فارثینگ Fivepence برای یکی -- مبلغ دو پنس برای
دو ، گوسفند پاسخ.
'سپس دو ارزان تر از یک است؟" آلیس در لحن شگفت زده ، گفت : گرفتن
کیف پول خود را. فقط شما باید آنها را هر دو ، غذا خوردن اگر شما خرید
دو ، گفت : گوسفند.
سپس من یکی ، لطفا ، گفت : آلیس ، به عنوان او قرار داده و پول را در مقابله.
برای او به خودش فکر ، "آنها ممکن است در تمام خوب ، شما می دانید.
گوسفند انجام گرفت ، پول ، و آن را در یک جعبه دور : سپس به او گفت : "من چیزهای هرگز
به دست مردم -- که هرگز انجام دهد -- شما باید آن را را برای خودتان دریافت کنید.
و به این ترتیب گفت : او را به انتهای دیگر از مغازه رفت و مجموعه ای از تخم مرغ به راست بر روی
یک قفسه.
"من تعجب می کنم که چرا آن را نمی خواهد؟" فکر آلیس ، او به عنوان راه خود را در میان groped
میز و صندلی ، برای مغازه بسیار تاریک به سوی پایان بود.
'تخم مرغ ، به نظر می رسد برای دریافت دورتر بیشتر من راه رفتن به سوی آن است.
اجازه دهید من را ببینید ، این صندلی است؟ چرا ، آن شاخه ، من اعلام می کنم!
بسیار عجیب و غریب برای پیدا کردن درخت در حال رشد در اینجا!
و در واقع here'sa کمی بروک! خوب ، این مغازه بسیار queerest من همیشه
دیدم! "
بنابراین او در رفت ، در هر مرحله از تعجب بیشتر و بیشتر ، به عنوان همه چیز را به یک
درخت لحظه ای آمد او را به آن ، و او کاملا انتظار می رود تخم مرغ را به انجام همان.