Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 5. بلوط بهار
Moze و دن و هر چیزیکه صدا میکند به اردوگاه صبح روز بعد ، گرسنه ، دارای پاهای زخمی و عقب افتاده
زخم خورده و آنها در خمیده جونز ، آنها را با سخنرانی مشخصه ملاقات کرد : "خوب ، شما
تصمیم گرفت تا در زمانی که شما گرسنه و خسته است؟
چگونه شما من فریب خورده هرگز فکر نمی ، آیا شما؟
در حال حاضر ، اولین چیزی که کسب می کنید خوب لیسیدن است. "
او آنها را در یک قلم سیاهه کمی در نزدیکی کابین گره خورده است و شلاق آنها را کاملا.
و چند روز آینده ، در حالی که من والاس و استراحت ، او آنها را از به طور جداگانه و
عمدا آنها را بیش از مسیرهای پیاده روی کایوتی و گوزن زد.
گاهی اوقات ما فریاد زدن خیلی بلند خود را به عنوان پیشرو به انفجار را از قدیمی او شنید
تفنگ ساچمهای است. سپس دوباره شنیدیم عکس unheralded توسط
فریاد زدن.
من والاس و تحت یقه گرم بیش از این روش عجیب و غریب از سگ های آموزش waxed ،
و هر یک از ما تهدید وخیم است.
اما در عدالت به مربی سنگدل خود ، نظر می رسد سگ هرگز به صدمه دیده است و هرگز
نقطه خون بهمراه رگه های کت های براق خود ، و نه آنها همیشه می آیند به خانه لنگش.
هر چیزیکه صدا میکند دانا بزرگ شد ، و دون داد تا ، اما Moze به نظر می رسد را تغییر نخواهد داد.
"همه دست آماده به خش خش ، خواند :" یک روز صبح بیرون فرانک.
«قدیمی Baldy به گل الود کردم."
ما را همه ، به جز جونز ، از داخل کابین ، برای دیدن شی از فرانک
اضطراب گره خورده به چوب بلوط در این نزدیکی هست. در ابتدا من شکست خورده را به رسمیت بشناسد Baldy قدیمی.
از بین رفته آهسته ، خواب آلودگی ، شیوه ای بی تفاوت است که او را مشخص کرده بود ، گوش خود را
ذخیره کردن بر روی سر خود را آتش فلش از چشمان او.
هنگامی که فرانک انداخت پایین کیت کیسه ، که ساطع فلزی clanking ، Baldy قدیمی نشسته
در haunches خود ، کاشته forefeet خود را در اعماق زمین و بطور واضح به عنوان یک اسب
می تواند صحبت می کنند ، گفت : "نه!"
گاهی اوقات او بد ، و گاهی بدتر ، "فرانک growled.
"لبه او با شاقول ازمودن بد این mornin ، پاسخ داد :" جیم.
فرانک سه نفر از ما برای نگه داشتن سر Baldy بکشید و به او کردم ، و سپس او را به جرأت
بلند پای عقبی از طریق خطوط خود. قدیمی Baldy صاف پای او و فرستاده
فرانک گسترده به خاک.
دو بار دوباره فرانک صبورانه تلاش برای نگه داشتن پای عقبی ، با همین نتیجه ، و سپس او
بلند دست چارپایان.
Baldy زبان آمده خرناس کشیدن بسیار قابل فهم است ، کمی از طریق دستکش والاس ، yanked جیم کردن
پای خود را ، و ترس به طوری که من اجازه رفتن موی پیشانی خود را.
سپس او را شکست طناب که او را به درخت برگزار شد.
غوطه ، پراکندگی از مردان وجود دارد ، هر چند جیم هنوز هم شجاعانه به آن برگزار شد
سر Baldy ، و خرمن کوبی از pinyon مالش دادن ، که در آن Baldy رسید از شور و نشاط
با پاهای عقبی اش است.
اما برای جیم ، او موفق به فرار شدند. "چه تمام سطر؟" جونز از به نام
کابین. سپس از درب ، مصرف
وضعیت ، و فریاد زد : "حفظ ، جیم!
خراب کردن در cayuse اذیت کننده قدیمی! "او وارد عمل را با کمند در هر همگانی روندی
دست ، چرخش دور سر خود را.
طناب بلند و باریک صاف با یک صدای تیز و تند و شلاق پاها دور Baldy را به عنوان او را لگد
وحشیانه است. جونز آن محکم کشیده ، سپس آن را محکم
با انگشتان چابک به درخت.
"اجازه رفتن! اجازه رفتن! جیم! "و فریاد زد ، چرخان کمند دیگر.
این حلقه فلش و بر سر Baldy سقوط کرد و دور گردن او سفت.
جونز انداخت تمام وزن از فرم زبر و خشن خود را در کمند دستگیر کردن ، و Baldy سقوط به
زمین ، نورد شده ، tussled ، داد زدم و پس از آن وضع در پشت او زدن ، لگد زدن هوا با
سه پاها آزاد است.
"پذیرای این ، دستور داد جونز ، دادن طناب محکم به فرانک است.
لهذا او کمند من را از زین برداشت ، roped forefeet Baldy در دو ، و
کشیده او را در کنار او.
این کمند او را به سدر اسکراب بستند. گفت : "او chokin!" فرانک.
"احتمالا او است ، پاسخ داد :" جونز مدت کوتاهی است. "شما او را خوب انجام دهید."
اما با دست بزرگ او او جلب کرد حلقه سست و تضعیف آن را بیش از Baldy
بینی ، جایی که او آن را سفت دوباره. گرفتن طناب "در حال حاضر ، برو جلو ،" او گفت :
از فرانک.
این تمام شده است در برق زده انجام می شود. Baldy دراز وجود دارد اعتراضگر و درماندگی ، و
زمانی که فرانک یک بار دیگر در زمان نگه دارید از پا ستمکار ، او تقریبا غیر فعال بود.
وقتی عملیات shoeing منظمی بوده است و به سرعت با حضور به و Baldy منتشر شد
او از موقعیت ناراحت کننده خود به پا خود را با تنفس سنگین تلاش ،
را تکان داد خود را و نگاه کارشناسی ارشد خود است.
"شما مثل این که گراز ، گره خورده است How'd؟" ای query فاتح خود را مالش بینی Baldy.
"در حال حاضر ، پس از این شما برخی رفتار داشته باشد."
Baldy قدیمی به نظر می رسید به درک ، برای او گوسفندوار نگاه ، و یک بار دیگر به خاطر برده
بی توجه ، بی علاقگی خود را تنبل. "از کجا cayuse قدیمی جیم ، اسب بسته؟"
پرسید : رهبر ما.
"فراموش کرده است. او امروز صبح ، "
عفریت از زمان findin بقیه از دسته.
قدیمی Baldy دوست داشتنی است.
او در یک دسته از pinyons مخفی "تا زنگ خود را نمی خواهد حلقه ایستاده بود ساکت.
من تا به حال به او دنباله. "" آیا اسب ولگرد دور زمانی که آنها
hobbled؟ نپرسید : "والاس.
"اگر آنها در حفظ و' jumpin تمام شب آنها می توانند برخی از قلمرو تحت پوشش.
ما در حال حاضر بر روی لبه این کشور اسب وحشی ، و nags ما این را می دانند و همچنین
می کنیم.
آنها بوی ایرانی ، "از گردن خود را به دور شکستن.
شیطان و ترشک ده مایل از اردوگاه شدند و زمانی که من به آنها این mornin '.
cayuse 'جیم رفت دورتر ، ما او را هرگز.
او hobbles خود را می پوشند ، سپس دور با اسب وحشی.
هنگامی که با آنها ، او خواهید بود هرگز گرفتار دوباره. "
در ششمین روز از اقامت ما در بلوط ، ما تا به حال از بازدید کنندگان ، آنها فرانک معرفی به عنوان
استوارت برادران و لاوسون ، وحشی و اسب wranglers.
آنها هنوز هم ، مردان تیره ، که بیان صورت به ندرت متنوع ، قد بلند و لاغر اندام
و پرطاقت به عنوان ایرانی که سوار است.
Stewarts بودند راه خود را به Kanab ایالت یوتا ، به ترتیب برای فروش یک راند از
اسب آنها دستگیر شده و در پشت دره عمیق و باریک باریک در Siwash corraled بود.
لاوسون گفت که او در خدمت ما بود ، و بی درنگ استخدام پس از اسب های ما نگاه کنید.
"هر گونه علائم گربه وحشی پشمالو پشت در می شکند؟ پرسید :" جونز.
"وال ، گربه وحشی پشمالو there'sa در هر دنباله گوزن ، استوارت بزرگتر پاسخ داد :" دو '
برای هر رنگ برنگ در استراحت. قدیمی تام خود پانزده colts FER ما سیم
در بهار امسال. "
«پانزده colts! این قتل عمده فروشی است.
چرا شما کشتن قصاب؟ "" ما تلاش کرده ایم more'n onct.
اتمام حجت turrible busted کشور ، آنها را ترمز.
هیچ مردی از آن می داند ، 'cougars.
تام محدوده همه پشته ها و ترمزهای را ، حتی در دامنه باک اسکین ، اما او
زندگی می کند به پایین وجود دارد در آنها سوراخ ، 'خداوند می داند ، هیچ سگ من تا کنون دیده می تواند او را دنبال.
ما او را در برف ردیابی ، 'سگ پس از او بود ، اما هیچ کدام می تواند با او بماند ،
به جز دو به عنوان تقدیر هرگز به عقب.
اما ایم چیزی 'agin قدیمی تام مثل جف کلارک ، دارای صدای خش خش پاتوق یو | Patoghu ، که تا به رشته ای از
pintos corraled شمال از ما. کلارک سوگند او از کلت در دو مطرح نیست
سال. "
ما که گربه وحشی پشمالو قدیمی تا یک درخت قرار داده ، گفت : "جونز.
"اگر او را بکشند ما به شما تمام حال حاضر از موستانگ ، کلارک" را ، او
پاسخ : شما دو هر ، "استوارت.
"ما از شر gettin' از او ارزان است. "" چگونه بسیاری از اسب های وحشی در کوه در حال حاضر؟ "
"سخت به بگویید. دو یا سه هزار ، mebbe.
تقریبا هیچ ketchin وجود دارد 'آنها' آنها regrowin "همه ما است تا به حال هیچ شانس
در بهار امسال. دسته در جای اسب و گله سال گذشته است. "
بازدید anythin از موستانگ سفید؟ نپرسید : "فرانک.
همیشه طناب در نزدیکی او؟ "" هیچ nearer'n ما فرچه شش سال HEV به عقب.
نمی توان او را ketched.
ما دیده می شود او را "باند خود را از سیاهان چند روز پیش ، headin FER سوراخ آب پایین
که در آن دره باریک و تنگ ناخن به Kanab کانیون اجرا می شود. او cunnin او خواهید هرگز به آب در هر یک از
corrals دام ما.
"ما اعتقاد داریم که او می تواند بدون آب FER دو هفته ، مگر اینکه او mebbe hes راز
سوراخ ما او را به trailed هرگز. "" آیا ما باید هر فرصتی برای دیدن این سفید
موستانگ و باند او را مورد سوال : "جونز.
"او را ببیند؟ چرا thet'd آسان می شود.
صفحه Go down مار دره گود و باریک ، اردوگاه در آواز صخره ، به ناخن کانیون ، "صبر کنید.
سپس برخی یکی slippin به آب سوراخ در Kanab کانیون ، 'ارسال هنگام
*** باند برای نوشیدن -- که من روی چیزی حساب کردن در چند روز -- HEV درایو آنها
ایرانی تا.
فقط مطمئن شوید برای HEV به آنها را جلوتر از موستانگ سفید خواهد بود ، بنابراین او تنها یک راه برای HEV
تقدیر ، فرچه او مطمئن knowin است. او اشتباه می کند هرگز.
Mebbe او را مانند یک رگه سفید تقدیر شما.
چرا ، من حلقه موستانگ thet hoofs مانند زنگ ها بر روی صخره ها از چند کیلومتر دورتر heerd.
hoofs او هستند harder'n هر کفش آهن به عنوان تا کنون ساخته شده بود.
اما حتی اگر شما نمی تواند او را ببیند ، مار دره گود و باریک به ارزش seein 'است."
من بعد از استوارت آموخته است که موستانگ سفید اسب نر زیبا از بود
wildest فشار خون آبی موستانگ.
او می رسد طولانی بین گراند کانیون و باک اسکین نسبت به آن فرمانروایی کردند
شیب جنوبی برای سال ها ، او در پی ، برای اسب توسط همه wranglers شده بود ،
و تا خجالتی و با تجربه تبدیل شده بود که
چیزی جز یک نگاه اجمالی به حال از او به دست آمد.
یک واقعیت منحصر به فرد بود که او هر یک از گونه های خود را به باند خود را متصل هرگز ، مگر اینکه
زغال سنگ سیاه و سفید بودند.
او شناخته می شده است به مبارزه و کشتن اسب نر دیگر ، اما او از به خوبی
پوشیده شده از درخت و سیراب کشور توسط باندهای دیگر روزانه تعداد و ترمز در بازه
Siwash تا آنجا که او می تواند محدوده.
روش معمول ، در واقع تنها راه موفق به گرفتن اسب های وحشی ،
برای ساخت corrals دور waterholes. wranglers دراز شب بعد از شب
تماشای.
وقتی ایرانی ها آمد به نوشیدن -- که همواره پس از تاریک -- دروازه خواهد بود
بر روی آنها بسته است.
اما ترفند به حال هرگز در موستانگ سفید ، محاکمه به این دلیل ساده
که او یکی از این تله با نزدیک شدن هرگز.
"پسر گفت :" جونز "از دیدن ما نیاز به شکستن در ، خواهیم داد موستانگ سفید
اجرا کم است. "این لذت بخش ترین اخبار بود ، برای
اسب وحشی مرا مجذوب.
علاوه بر این ، من از بیان در چهره رهبر ما که uncapturable موستانگ را دیدم
هدف مورد علاقه برای او بود.
والاس و من بعد از ظهر گرم آفتابی اخیر در سوار کردن و پایین به کار کرده بود
دره ، زیر بلوط ، که در آن کشش در سطح خوب ، وجود دارد.
در اینجا من به تن از درد عضله ، و به تدریج awkwardness من در غلبه
زین.
چاره فرانک شکری که از جوشاندن شیره افرا می سازند و فلفل قرمز به من سرد من شر بود ، و با
بازگشت به قدرت ، و آمدن اعتماد به نفس ، کامل ، تقدیر شادی از
محیط زیست و زندگی وحشی من unspeakably خوشحال.
و من متوجه شده است که اصحاب من بودند در شرایط مانند ذهن ، هر چند خود
موجود که در آن من پربرکت بود.
والاس galloped ترشک کرد و تماشا crags جونز صحبت مهربانی را به
سگ ، جیم پخته بیسکویت indefatigably ، و دودی در سکوت رضایت ، فرانک گفت :
همیشه : "ما خواهید همراه آسان مانند تراوش کرده ایم ، برای همه زمان وجود دارد."
که احساسات ، چه از تکرار کرد پیشنهاد ، و یا افزایش اعتماد به نفس در
گاوچران عملی ، و یا جذابیت واردات آزاد آن ، به تدریج به دست آورد همه ما است.
"پسر گفت :" جونز ، ما نشسته به دور آتش اردو ، "من می بینم شما در شکل.
خوب ، من فرسوده کردن لبه سیم خودم. و من hounds آینده خوب است.
من ذهن آنها در حال حاضر ، اما آنها mystified.
برای زندگی از آنها را که آنها نمی توانند درک آنچه منظور من.
من آنها را سرزنش نمی کنم. صبر کنید تا موفق باشید ، ما یک گربه وحشی پشمالو در
یک درخت.
هنگامی که هر چیزیکه صدا میکند و دن می بینیم که ، ما سگ شیر ، پسر! ایم سگ شیر!
اما Moze حیوان لجوج است.
در تمام سال های من از تجربه حیوانی ، من هیچ راه دیگری به را کشف کرد هرگز به
حیوانات از القا ترس و احترام را در قلب آنها اطاعت کنند.
من علاقه بوفالو ، اسب و سگ بوده است ، اما احساسات من هرگز حکومت است.
هنگامی که حیوانات باید اطاعت کنند ، آنها باید -- است که همه ، و هیچ mawkishness!
اما من هرگز بوفالو در زندگی من اعتماد.
اگر من تا به حال من نخواهد بود به شب. همه شما می دانیم که چگونه بسیاری از نگهبانان وحشی اهلی
حیوانات دریافت کشته شدند. من می توانم شما را ده ها تن از تراژدی بگویم.
و من اغلب فکر ، از زمانی که من از بازگشت از نیویورک ، از آن زن من با او دیدم
نیروهای نظامی از شیر آفریقایی. من در مورد شیر آن رویا ، و ببینید که آنها را
جهش بیش از سرش.
بزرگ دید که بود! اما مردم فریب خورده است.
من خواندن در جایی که او آن شیرها توسط عشق آموزش داده است.
من آن را باور ندارد.
من تو را دیدم شلاق و یک نیزه فولاد استفاده او. علاوه بر این ، من تو را دیدم بسیاری از چیزهایی که فرار
بیشتر ناظران -- اینکه او چگونه وارد قفس ، چگونه او در میان آنها مانور می ، چگونه او نگه داشته
زل زل نگاه کردن فوتی و فوری بر روی آنها!
این قابل تحسین ، یک تکه بزرگ از کار شد. شاید او را دوست دارد آن brutes بزرگ زرد ،
اما زندگی خود را در معرض خطر هر لحظه در حالی که او در آن قفس بود ، و او می دانست
آن.
برخی از روز ، یکی از حیوانات خانگی وی به احتمال زیاد پادشاه جانوران او حیوانات خانگی ترین طلوع خواهد کرد تا
و او را بکشد. است که به عنوان معینی را به عنوان مرگ. "