Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب اول : لباس بلند و گشاد فصل IX.
پیامدها
هوای گرگ و میش از روز بعد در حال سقوط بود که جلد آندره لویی نزدیک
Gavrillac.
به طور کامل درک آنچه داد و فریاد وقیل وقال در حال حاضر وجود دارد برای رسول
انقلاب که مردم از نانت به سلاح احضار کرده بود ، او مورد نظر را تا آنجا که به
امکان مخفی کردن این واقعیت که او در شهر دریایی که شده بود.
بنابراین او ساخته شده به مسیر انحرافی را طی گسترده ، عبور از رودخانه در Bruz ، و recrossing آن
کمی بالاتر از Chavagne ، بنابراین به عنوان رویکرد Gavrillac از شمال ، و ایجاد
تصور که او در بازگشت از
رن ، کجا او را به دو روز پیش رفته اند شناخته شده بود.
در داخل یک مایل و یا روستا او را در نور محو شدن اول خود را گرفتار
نگاهی اجمالی به رقم سوار بر اسب به قدم زدن به آرامی به سوی او.
اما تا زمانی که در عرض چند متری از یکدیگر آمده بودند ، و او مشاهده
که این رقم cloaked بود خم شدن به جلو را در او همکار ، که او در زمان بسیار
اطلاع از آن.
و سپس او خود را تقریبا در یک بار با صدای یک زن به چالش کشید.
این شما ، آندره -- در تاریخ و زمان آخرین! "
او مهار خفیف تعجب ، که باید توسط یک سؤال دیگر هزینههای ، بی صبرانه بوجود می آوردند ،
نگرانی خواسته است. "از کجا شما بوده است؟"
"از کجا به من شده است ، پسرخاله Aline؟
آه... دیدن جهان است. "" گشت من شده اند این جاده از سال
ظهر به روز در انتظار شما است. او صحبت کرد نفس نفس زنان ، با عجله به
را توضیح دهد.
"نیروهای نظامی از marechaussee از رن فرود بر Gavrillac صبح امروز در
حضور شما.
آنها تبدیل شتو و روستا در داخل خارج ، و در تاریخ و زمان آخرین کشف کردند که شما
با توجه به با اسب از آرمه برتون استخدام بازگشت بودند.
از همین رو آنها گرفته اند تا چهارم خود را در کاروانسرا به صبر برای شما.
من شده اند اینجا تمام بعد از ظهر در مواظب شما را در مقابل راه رفتن به هشدار
که دام. "
"Aline عزیز من! که من باید علت از تا
نگرانی و دردسر! "" فراموش نکنید که.
این مهم نیست. "
"در مقابل ، آن را مهم ترین بخش از آنچه شما به من بگویید.
این بقیه است که بی اهمیت است. "
«آیا شما متوجه است که آنها آمده اند به شما بازداشت؟ او پرسیده می شود ، با افزایش
بی صبری. "شما برای فتنه می خواستند ، و بر
حکم از Lesdiguieres د م. "
"فتنه؟" او quoth ، و افکار خود را که کسب و کار در نانت به پرواز در آمد.
غیر ممکن بود آنها می توانند اخبار فناوری اطلاعات در رن بود و بر آن در تا عمل
کوتاه ترین زمان.
"بله ، فتنه. فتنه از آن سخنرانی شرورانه از شما
در رن در روز چهارشنبه است. "" اوه ، که! "گفت که او.
"پیف!"
توجه داشته باشید او امداد ممکن است به او گفت ، او شده بود توجه تر است ، که او تا به حال به
ترس از عواقب ناشی از شرارت بیشتر متعهد از سال است.
"چرا که هیچ چیز بود."
"هیچ چیز" "من تقریبا گمان است که این نیت واقعی
از این آقایان از marechaussee اشتباه گرفته شده اند.
به احتمال قوی آنها آمده اند به من از طرف م د Lesdiguieres 'تشکر کنم.
مهار مردم زمانی که آنها را Palais و خود را درون سوخته
آن است. "
پس از تحریک آنها را به حال برای انجام این کار است. گمان می کنم شما کار خود را ترس از.
شما در آخرین لحظه خود جلب کرد.
اما شما گفت چیزهایی از م د Lesdiguieres ، اگر شما به درستی به این گزارش ، که او
هرگز ببخشد "." من می بینم ، گفت : "آندره لوئیس ، و او را به سقوط
فکر می کردم.
اما Mlle. د Kercadiou در حال حاضر انجام داده بود چه تفکر لازم بود ، و هشدار او
ذهن جوان بود که باید انجام شود حل و فصل بود.
"شما نباید به Gavrillac ،" او به او گفت ، "و شما باید خود را از
اسب ، و اجازه دهید آن را به من. من ، ثبات آن را در قصر به شب.
و مدتی به فردا بعد از ظهر ، هنگامی که شما باید به خوبی ، من آن را بازگشت
آرمه برتون است. "" اوه ، اما این غیر ممکن است. "
"غیر ممکن؟
چرا؟ "" به چند دلیل.
یکی از آنها این است که شما در نظر گرفته نشده اند چه خواهد شد برای شما اتفاق می افتد اگر شما چنین
چیز. "
"برای من؟ آیا شما فرض کنید من می ترسم از آن بسته
oafs فرستاده شده توسط M. Lesdiguieres؟ من مرتکب هیچ فتنه شده است. "
"اما آن است که تقریبا به عنوان بد را به دادن کمک به یک است که به جرم تحت تعقیب است.
این قانون است. "" چه چیزی می توانم برای مراقبت از قانون است؟
آیا شما تصور کنید که قانون تصور به من لمس؟ "
"البته که وجود دارد. شما را توسط یکی از سوء استفاده پناه من
در رن شکایت.
من فراموش کردن است. "" شکایت از آن تا آنجا که شما لطفا ، اما
و در عین حال توسط آن را سود. بیا ، آندره ، آیا من به شما بگویم.
از اسب خود را. "
و سپس ، او هنوز هم تردید ، او کشیده و او را توسط بازوی گرفتار.
صدای او بود پر جنب و جوش با حرارت است. "آندره ، شما درک نمی کنند چقدر جدی است
موقعیت خود را.
اگر این مردم شما را ، آن را تقریبا قطعی است که شما به دار آویخته خواهد شد.
آیا شما متوجه آن؟ شما نمی باید رفتن به Gavrillac.
شما باید به دور رفتن در یک بار ، و دروغ به طور کامل برای زمان تا این ضربات از دست داده
بیش از.
در واقع ، تا زمانی که عموی من می تواند نفوذ را به تحمل عفو خود را برای به دست آوردن را ، شما باید
در خفا نگه داشتن است. "" این یک زمان طولانی ، و سپس گفت : "
آندره لوئیس.
"م. د Kercadiou دوستان در دادگاه هرگز کشت. "
"م د لا تور D' Azyr وجود دارد ،" او را به یاد ، به حیرت او.
"آن مرد!" او ، فریاد و سپس به او خندید.
اما عمدتا علیه او این بود که من خشم مردم را برانگیخته است
رن. من باید شناخته شده است که تمام سخنرانی من بود
به شما گزارش نمی شود. "
"این بود ، و این که بخشی از آن را در میان بقیه است."
"آه! و در عین حال شما به من را ذخیره کنید ، مردی که به دنبال زندگی آینده خود نگران هستند
شوهر در دست هر کدام از قانون و یا از مردم؟
یا ، شاید ، که از آنجا که شما را دیده اند ، ماهیت واقعی خود را در قتل نشان داد
فقیر فیلیپ ، شما باید نظرات خود را در مورد این موضوع از تبدیل شدن به نوعی گلابی د لا تغییر
تور D' Azyr؟ "
"شما اغلب خود را بدون هر گونه دانشکده استدلال استقرایی یا قیاسی نشان می دهد."
"شاید.
اما به سختی به حدی از تصور است که م د لا تور D' Azyr هرگز بلند
انگشت که شما نشان می دهد. "" که در آن ، به طور معمول ، شما در اشتباه هستند.
او قطعا اگر من او را بپرسید. "
"اگر شما او را بپرسم؟" وحشت محض زنگ زد صدای او.
"چرا ، بله. ببینید ، من هنوز رتبهدهی نشده است گفت که من خواهد بود
نوعی گلابی د لا تور D' Azyr.
من هنوز هم با توجه به. این یک موقعیت است که مزایای آن است.
یکی از آنها این است که آن را تضمین می اطاعت کامل خواستگار است. "
"بنابراین ، بنابراین.
منطق کج و ذهن شما را می بینم. شما ممکن است تا کنون به عنوان را به او می گویند :
من این نمیخواهد ، و من باید امتناع زوجه مارکیز خود را. '
شما تا کنون که؟ "
در نیاز من ممکن است. "" شما صحبت نمی بینیم
دلالت؟
آیا شما نمی بینم که دستان خود را پس از آن گره خورده است ، خواهد بود که به شما خواهد بود مایل در
افتخار اگر پس از آن شما به او خودداری کرد؟ و آیا شما فکر می کنم که من به رضایت
هر چیزی که تا می تواند کراوات دستان خود را؟
آیا شما فکر می کنید من می خواهم برای دیدن شما سر در گم ، Aline؟ "
دست خود را دور از بازوی خود سقوط کرد. "اوه ، شما می دیوانه!" او گفت ، کاملا خارج
از صبر.
"احتمالا. اما من دوست دارم جنون من.
هیجان در آن به سلامت عقل را به عنوان مال شما ناشناخته وجود دارد.
با مرخصی شما ، Aline ، من فکر می کنم من به Gavrillac سوار است. "
"آندره ، شما باید! این مرگ است به شما! "
او در زنگ هشدار او را مورد حمایت اسب او را ، و آن را در سراسر جاده کشیده را در نوار راه خود را.
تقریبا به طور کامل شب در حال حاضر ، اما از پشت ابرها را خرد و متلاشی شدن در بالای سر
هلال ماه سمت خارج برای کاهش تاریکی است.
"، در حال حاضر ،" او را نگرفته است.
"معقول و منطقی. آیا من به شما پیشنهاد.
ببینید ، یک کالسکه پشت سر شما وجود دارد.
اجازه ندهید که ما یافت می شود در اینجا با هم نتیجه. "
او ذهن خود را به سرعت. او انسان را به غلط actuated
heroics در مورد مرگ ، و او تا به حال هیچ علاقه داشتن به هر آنچه که برای چوبه دار د از م
'Lesdiguieres فراهم است.
وظیفه فوری که او خود را قرار داده بودند ممکن است انجام می شود.
او شنیده ساخته شده بود -- و ringingly -- صدا که م د لا تور D' Azyr تصور او تا به حال
سکوت پیشه کنند.
اما او بسیار دور از داشتن با زندگی انجام می شود.
"Aline ، در یک شرط تنها." "و که؟"
"که شما به من قسم شما کمک م د لا تور D' Azyr من به دنبال هرگز
از طرف. "" از آنجا که شما اصرار دارند و به عنوان پرس هم ، من
رضایت.
و در حال حاضر در با من سوار تا آنجا که به خط. این است که کالسکه به رو آمدن وجود دارد. "
لین به او ارجاع شده بود که منشعب جاده حدود سه صد
متری نزدیکتر روستا و راست تا تپه منجر به قصر خود.
در سکوت آنها را به سمت آن سوار ، و با هم آنها را که نسبتا ضخیم تبدیل خواهد شد
hedged و باریک جاده فرعی. در عمق پنجاه متری او متوقف شد.
"حالا!" او را bade.
سربزیر او را از اسب خود وضع روانیش ، و کمر را به او تسلیم شد.
"Aline ،" او گفت : "من نه کلمات که در آن از شما تشکر کنم."
"لازم است ، گفت :" او.
"اما من باید امید به روزی به شما بازپرداخت است." "و نه را که لازم است.
می توانم انجام کمتر از من انجام؟
من نمی خواهم از شما به دار آویخته شد ، آندره بشنود ؛ و نه نشانی از عموی من است ، هر چند او خیلی عصبانی
با شما است. "گمان می کنم او است."
و شما به سختی می تواند شگفت زده شود.
شما نماینده او ، نماینده او شد. او بر شما وابسته است ، و شما تبدیل
کت خود را.
او به درستی خشمگین ، تماس های شما خائن است ، و سوگند که او هرگز
صحبت شما دوباره. اما او نمیخواهد شما به دار آویخته شد ، آندره. "
"سپس ما هستند که حداقل برای من نمی خواهم از آن خودم نیست توافق است."
"من صلح خود را با او بسازد. و اکنون -- خداحافظی آندره.
من یک کلمه وقتی که شما امن هستند. "
او برگزار شد از دست که شبح مانند در نور کم نور نگاه کرد.
او آن را گرفت و آن را به لب هایش را با مته سوراخ. "خدا شما را برکت دهد ، Aline."
او رفته بود و او با گوش دادن به عقب کشیدن clopper صدای تلق تلق از سم تا زمانی که ایستاد
در دور دست ضعف بزرگ شد.
سپس به آرامی ، با شانه های قوز شده و سر بر روی سینه خود را غرق ، او retraced او
گام برای رسیدن به جاده اصلی ، cogitating بکجا او باید برود.
اما ناگهان ، او چک ، به خاطر سپردن را با بی میلی است که او تقریبا به طور کامل و بدون
پول است.
در بریتانی خود او از محل پنهان کردن ندارد اعتماد می دانستند ، و تا زمانی که او در
بریتنی خطر قریب الوقوع او باید باقی می ماند.
هنوز به ترک این استان ، و آن را ترک کنید به سرعت به عنوان احتیاط دیکته ، اسب
خواهد بود ضروری است.
و چگونه او را به تهیه اسب ها ، بدون داشتن پول ، فراتر از لوئیس D' یک یا چند
قطعات از نقره؟ نیز وجود دارد این واقعیت است که او بسیار
خسته است.
او خواب کمی از سه شنبه شب بود ، و نه بسیار پس از آن و بسیاری از
آن زمان در زین شده بود به سر برد ، یک چیز پوشیده را به یکی از آن ، بنابراین کمی عادت کرده اند
به سواری طولانی.
پوشیده بود ، آن را غیر قابل تصور بود که او باید به دور شب.
او تا آنجا که ممکن است به عنوان Chavagne ، شاید. اما در آنجا باید شام خوردن و خواب و چه چیزی ، چه
پس از آن ، به ، فردا؟
اگر او اما فکر آن را قبل ، شاید Aline ممکن است بتواند به او کمک
با وام از لوئیس چند. ضربه اول او در حال حاضر بود او را دنبال
شتو.
اما احتیاط را رد کرد و مفهوم است. قبل از اینکه او می تواند به او برسد ، او باید دیده می شود
توسط بندگان ، و کلمه از حضور خود را به جلو بروید.
هیچ انتخابی برای او وجود دارد ، او باید با پا لگد کردن تا آنجا که Chavagne ، پیدا کردن یک تخت خواب وجود دارد ، و
ترک به - فردا تا زمانی که dawned. در مورد حل و فصل او چهره خود را در مجموعه
از چه رو جهت او آمده بود.
اما دوباره او متوقف شد. Chavagne دراز در جاده ها به رن.
برای رفتن به آن روش به غرق شدن بیشتر را به خطر بود.
او در جنوب که اعتصاب دوباره.
در پای بعضی از علفزارهای در این سمت از روستا بود کشتی که وجود دارد
قرار دادن او را در سراسر رودخانه.
بنابراین او را به روستا اجتناب و با قرار دادن رودخانه بین خود و
خطر فوری ، او احساس افزوده امنیت به دست آورند.
لین ، تبدیل از highroad ، یک چهارم از یک مایل به این طرف از Gavrillac ،
به پایین که قایق منجر شد. این خط در حدود بیست دقیقه بعد آمد
آندره لوئیس با پا کشیدن است.
او اجتناب کلبه کمی از ferryman ، که پنجره بود به آتش میکشند ، و در
تاریکی چشم گیری راه یافته به قایق ، قصد در صورت امکان قرار دادن خود در سراسر.
او برای زنجیره ای که توسط آن قایق بود لنگر احساس ، و انگشتان خود را در امتداد این به ran
نقطه ای که آن را محکم بسته بود. در اینجا به بی میلی او متوجه شد که قفل است.
او در این خبرهای تیره ایستاده بود و سکوت خندید.
البته او ممکن است که آن را شناخته شده است.
قایق اموال م د لا تور D' Azyr بود ، و به احتمال زیاد می شود سمت چپ
unfastened به طوری که شیاطین ضعیف ممکن است او را غرامت seigneurial تقلب.
هیچ جایگزینی وجود دارد ، او راه می رفت برگشت به کلبه ، و rapped در
درب.
وقتی آن را باز کرد ، او ایستاده بود و پشت ، و به کنار ، از شفت از نور است که
صادر شده پس از ان. "کشتی!" او rapped ، laconically.
ferryman ، رذل زبر و خشن به خوبی به او شناخته شده ، تبدیل کنار انتخاب کنید تا فانوس ،
جلو آمد و به عنوان او بود bidden.
همانطور که او از ایوان کوچک پا ، او وارد فانوس به طوری که نور آن کاهش یافت
در صورت این مسافر. "خدای من!" او انزال.
"شما متوجه است ، به چشم من ، که من تحت فشار ،" گفت : آندره لوئیس ، چشم خود را بر روی همکار
مبهوت لقاء.
و شما ممکن است با چوبه دار در انتظار شما در رن ، "growled
ferryman.
"از آنجا که شما بوده ام آنقدر احمقانه را به دوباره به Gavrillac ، شما بهتر است دوباره برو
به سرعت آنجا که می توانید. من هیچ چیزی از داشتن شما دیده می شود می گویند. "
"من از شما سپاسگزارم ، Fresnel.
نظر خود را در موافقنامه ها با قصد من است. به همین دلیل است که من نیاز به قایق. "
"آه ، که نه ، گفت :" Fresnel ، با عزم و اراده است.
"من صلح من ، نگه دار ، اما آن را تا آنجا که پوست من با ارزش است به شما کمک کند.
"شما نیاز را دیده اند ، به صورت من نیست. را فراموش کرده ام که شما آن را دیده اند. "
"من آن ، انجام مسیو.
اما این تمام من انجام خواهد داد. من می توانم شما را در سراسر رودخانه قرار داده است. "
"سپس به من دادن کلید قایق و من خودم را در سراسر قرار داده است."
"این همان چیزی است.
نمی توانم. من زبان من ، نگه دارید اما من -- من به جرات می
-- است. به شما کمک کند "آندره لوئیس یک لحظه به آن نگاه
چهره عبوس ، مصمم ، و درک.
این مرد ، زندگی در زیر سایه لا تور D' Azyr ، جرأت ورزش هیچ خواهد شد که
ممکن است در تضاد با اراده پروردگار خوف او است.
Fresnel ، او گفت ، بی سر و صدا ، اگر ، همانطور که شما می گویند ، به چوبه دار ادعا می کنند ، از چیزهایی است که
به من را به این اندام ناشی از تیراندازی از Mabey.
Mabey شده است نه به قتل شده است که هیچ نیازی نیست برای من که بزرگ شده ام
صدا به عنوان من انجام داده اند. Mabey دوست شما بود ، من فکر می کنم.
آیا شما به خاطر او به من کمک من نیاز به صرفه جویی در گردن من قرض بدهید؟ "
مرد نگه داشته نگاه خود را برطرف ، و ابری از sullenness عمیق تر بر روی صورت خود.
"من اگر من جرأت ، اما من به جرات نیست."
در آن زمان ، کاملا به طور ناگهانی او عصبانی شد. این بود که اگر در خشم او به دنبال پشتیبانی.
"آیا نمی دانند که من به جرات می؟ آیا شما یک مرد فقیر را در معرض خطر زندگی خود را برای
شما؟
یا شما شما که تا به حال برای من انجام می شود که شما باید بپرسید که؟
شما به شب در قایق من عبور نمی کند.
درک کنند که ، آقا ، و در یک بار -- رفتن قبل از اینکه من به یاد داشته باشید که ممکن است
خطرناک حتی برای شما صحبت و دادن اطلاعات است.
برو! "
او بر روی پاشنه خود را تبدیل به کلبه خود را مجددا وارد و موجی از ناامیدی را فرا گرفت
بیش از آندره لویی. اما در یک ثانیه از آن رفته بود.
مرد باید مجبور ، و او تا به حال به معنی.
او از تپانچه بر او توسط le Chapelier فشرده در حال حاضر او bethought
ترک رن ، هدیه ای که در آن زمان او تقریبا عار شمرده شده بود.
درست است ، آن را لود نمی کند ، و او تا به حال هیچ مهمات.
اما چگونه بود Fresnel می دانیم که؟ او عمل به سرعت.
همانطور که با دست راست خود او آن را از جیب خود کشیده ، او با چپ خود را گرفتار
ferryman توسط شانه ، و وضع روانیش او دور است.
"چه می خواهید؟"
Fresnel خواستار عصبانیت. "به من گفت : شما که I..."
او قطع کوتاه. پوزه از تپانچه در داخل پا
از چشمان او.
"من می خواهم کلید قایق. این است که همه ، Fresnel.
و شما هم آن را به من می تواند در یک بار ، و یا من آن را پس از من سوخته اند خود
مغز.
من باید پشیمانی برای شما بکشند ، اما من لحظه ای تردید نخواهد.
زندگی خود را در برابر معدن ، Fresnel است و شما نمی خواهید آن را عجیب و غریب که اگر یکی از
ما باید بمیرد من ترجیح می دهم که آن را به شما خواهد. "
Fresnel دست را در جیب خود آغشته ، برداشته و پس از ان یک کلید.
او آن را به آندره لوئیس در انگشتان دست که تکان داد -- در خشم از ترس برگزار شد.
نشان دادن دندان های خود را مانند یک سگ snarling "من به خشونت عملکرد ،" او گفت.
"اما تصور نکنید که آن را تا حد زیادی به شما سود."
آندره لوئیس در زمان کلیدی است.
تپانچه او باقی مانده وارد است. "شما من را تهدید می کند ، من فکر می کنم ،" او گفت.
"این دشوار است به خواندن تهدید شما نیست. لحظه ای که رفته است ، شما برای اجرای
اطلاع رسانی در برابر من.
marechaussee روی پاشنه های من مجموعه ای به من پیشی. "
"نه ، نه!" گریه. او درک خطر کرد.
او عذاب او را در سرما ، توجه داشته باشید شوم که در آن آندره لویی به او خطاب شده است ، و
رشد ترسند. "من به شما قسم ، مسیو ، که من هیچ
چنین قصد. "
"من فکر می کنم من بهتر بود از شما کاملا مطمئن است."
ای خدای من! رحمت ، آقا! "
پست و حقیر بود در فلج ترور بود.
"منظور من به شما هیچ آسیبی -- من به بهشت قسم منظورم شما هیچ آسیبی.
من یک کلمه می گویند نیست. من... نه "
من ترجیح بر سکوت خود را نسبت به اطمینان شما بستگی دارد.
در این حال ، شما باید شانس خود را داشته باشد. من احمق هستم ، شاید ، اما من
بی میلی به خون میریزند.
رفتن به داخل خانه ، Fresnel. برو ، مرد.
من از شما به دنبال "در اتاق اصلی نخ نما که خانه ،
آندره لویی دوباره او را متوقف.
"من یک طول طناب ،" فرماندهی بود و به آسانی اطاعت.
پنج دقیقه بعد Fresnel بود و ایمن به یک صندلی بسته و به طور موثر خاموش
توسط GAG بسیار ناراحت کننده از یک بلوک از چوب و یک صدا خفه کن می شوند.
در آستانه خروج آندره لوئیس تبدیل شده است.
"خوب شب ، Fresnel ،" او گفت. چشم شدید نفرت و لال به او glared.
"بعید است که کشتی خود را ملزم خواهند بود که دوباره به شب.
اما برخی از یکی از مطمئن است برای آمدن به امداد رسانی خود را کاملا در اوایل صبح می باشد.
تا آن زمان تحمل ناراحتی خود را با چه شکیبایی شما می توانید ، به خاطر سپردن است که شما
آن را به طور کامل بر آورده خود را توسط uncharitableness شما.
اگر شما صرف شب با توجه به اینکه درس باید بر شما نمی شود از دست داده است.
صبح شما حتی ممکن است رشد کرده اند تا خیریه به عنوان نمی دانند که آن بود که
گره خورده به شما.
خوب شب. "او پا بیرون و درب را بسته است.
به باز کردن کشتی ، و کشیدن خود را در سراسر آبهای سریع در حال اجرا ، که در آن
مهتاب کم نور بود از ساختن یک موج دار شدن نقره ، مسائل آن درگیر نه بیشتر
بیش از شش یا هفت دقیقه است.
او بینی از قایق از طریق sedges فاسد که حاشیه جنوبی راند
بانک جریان دوباره پیدا میشدند ، در ساحل ، ساخته شده و هنر و صنعت کمی امن.
سپس ، از دست رفته پیاده رو در تاریکی ، او در سراسر علفزار خیس خوردن را در تلاش لرزاند
از جاده ها است.