Tip:
Highlight text to annotate it
X
جلد دوم
فصل نهم
اما مدارا او در رفتن به Coles توبه.
بازدید فراهم خاطراتی خوشایند بسیاری از او در روز بعد و که
او ممکن است که قرار بود به سمت انزوا وقار از دست داده اند ، بطور بیش از حد باید
بازپرداخت در شکوه و جلال از محبوبیت.
او باید خوشحال Coles -- افراد شایسته که سزاوار ساخته شده خوشحال می شود -- و
سمت چپ یک نام پشت سر او است که به زودی نمی مرد دور.
خوشبختی کامل ، حتی در حافظه است ، معمول نیست و دو نقطه وجود دارد که در آن
او بسیار آسان می باشد.
او شک داشتند که آیا او تا به حال وظیفه از زن به زن ستم نمی کند ، در
خیانت سوء ظن خود را از احساسات جین فرفکس به فرانک چرچیل.
به سختی راست بود ، اما آن چنان قوی شده بود و یک ایده ، که آن را به او فرار ،
و تسلیم خود را به که گفت ، یک تعریف به نفوذ در او ، بود که
بسیار دشوار را برای او را به تواند کاملا ساخته شده
خاصی است که او باید به زبان خود را برگزار.
شرایط دیگر تاسف همچنین به جین فرفکس مرتبط وجود دارد و او تا به حال هیچ
شک کرد.
او unfeignedly و به صراحت پشیمانی حقارت از نوازندگی خود را
و آواز.
او از صمیم قلب خواهان بیش از بطالت از دوران کودکی خود را سرند -- و نشستم و
تمرین با شور و نشاط یک ساعت و نیم.
او سپس با هریت است در آینده دچار وقفه شد و اگر ستایش هریت می تواند
او راضی ، او به زودی ممکن است شده آرامش.
"آه! اگر من می توانم ، اما بازی که شما و خانم فرفکس! "
"آیا کلاس نیست ما را به یکدیگر ، هریت. بازی من این است که بیشتر مانند او ، از
لامپ مانند آفتاب است. "
"آه! عزیز -- من فکر می کنم بهتر از این دو بازی شما است.
من فکر می کنم شما بازی کاملا و او به عنوان. من مطمئن هستم من خیلی و نه شنیدن به حال شما.
هر بدن شب گذشته گفت : چگونه به خوبی شما بازی. "
"کسانی که می دانستند هر چیزی که در مورد آن ، باید احساس تفاوت.
حقیقت این است که ، هریت ، که بازی من اصلا به اندازه کافی خوب ستایش می شود ، اما جین
در فرفکس بسیار فراتر از آن است. "
"خب ، من همیشه باید فکر می کنم که شما بازی کاملا و همچنین او می کند ، یا این که اگر وجود دارد
است که تا کنون هیچ هیچ کس تفاوت آن را پیدا کردن.
آقای کول گفت چقدر سلیقه شما بود ، و آقای فرانک چرچیل صحبت یک معامله بزرگ
در مورد سلیقه شما ، و اینکه او ارزش طعم بسیار بیشتری نسبت به اعدام است. "
"آه! اما جین فرفکس آنها را هر دو ، هریت. "
"آیا شما مطمئن هستید؟ من تو را دیدم او تا به حال اعدام است ، اما من نمی دانستم
او تا به حال هیچکدام از طعم.
هیچ کس در مورد آن صحبت کرد. و من نفرت آواز ایتالیایی.-- وجود ندارد
درک یک کلمه از آن را.
علاوه بر این ، اگر او بازی بسیار خوب ، می دانید ، آن را بیشتر از او این است که موظف است
انجام دهید ، چرا که او مجبور خواهد بود که برای تدریس. Coxes تعجب که آیا شب گذشته
او را به هر خانواده بزرگ دریافت کنید.
شما فکر می کنید Coxes نگاه "" همانطور که آنها همیشه -- بسیار مبتذل است. "؟
"آنها به من گفت چیزی ، گفت :" هریت و نه hesitatingly "اما هیچ چیز از
هر نتیجه. "
اما به درخواست چه آنها به او گفته بود ، هر چند ترس از آقای تولید خود را موظف
التون. "آنها به من گفت -- که آقای مارتین dined با
آنها روز شنبه گذشته است. "
"آه!" "او به پدر خود را بر برخی از آمد
کسب و کار ، و او از او خواست تا شام به ماندن بگیرید. "
"اوه"
"آنها اطلاعات زیادی در مورد او صحبت کردیم ، به ویژه آن کاکس.
من نمی دانم منظور چه او ، اما او از من پرسید اگر من فکر کردم من باید بروید و اقامت وجود دارد
دوباره تابستان آینده است. "
"او به معنای به impertinently کنجکاو ، فقط به عنوان چنین کاکس آن باید."
"او گفت که او بسیار مطبوع بود روزی که او dined وجود دارد.
پس از وی ، او را در شام نشسته.
دوشیزه نش فکر می کند هر کدام از Coxes بسیار خوشحالم که با او ازدواج خواهد بود. "
"به احتمال بسیار زیاد.-- من فکر می کنم که هستند ، بدون استثنا ، مبتذل ترین دختران در
هایبوری. "
هریت کسب و کار در فورد.-- اما فکر می کردم بیشتر محتاطانه با خود به سفر بروید.
یکی دیگر از ملاقات تصادفی با مارتینز ممکن است ، و در وضعیت فعلی خود ،
خطرناک خواهد بود.
هریت ، وسوسه شده توسط همه چیز و تحت تأثیر نصف یک کلمه ، همیشه بسیار طولانی در
خرید و در حالی که او هنوز هم حلق آویز بیش از muslins و تغییر ذهن خود را ، اما
به درب برای تفریح رفت.-- مقدار می
آقای -- از ترافیک حتی شلوغ ترین بخش از هایبوری نمی شود امیدوار است. درخت گلابی
راه رفتن عجله ، آقای ویلیام کاکس اجازه خود را در درب دفتر ، آقای کول
کالسکه و اسب بازگشت از ورزش ، و یا
ولگرد نامه پسر بر روی قاطر معاند ، liveliest اشیاء او می تواند بودند
تصور را انتظار داشت. و در زمانی که چشم خود را تنها در قصاب با سینی خود را سقوط ، مرتب
پیرزن سفر homewards از فروشگاه
با سبد کامل خود ، دو curs نزاع بیش از یک استخوان کثیف ، و یک رشته از اتلاف وقت
کودکان کمی دور بیکر تعظیم پنجره eyeing شیرینی زنجفیلی ، او به او می دانستند
تا به حال هیچ دلیلی برای شکایت و سرگرم شد
به اندازه کافی و کاملا به اندازه کافی هنوز هم برای ایستادن در درب.
ذهن پر جنب و جوش و در سهولت ، می تواند با دیدن چیزی را انجام دهید ، و می تواند چیزی که را ببینید
می کند پاسخ نیست.
او نگاه کردن جاده Randalls. صحنه بزرگ شده ، افراد دو ظاهر شد ؛
وستون خانم و پسرش در قانون ، آنها را به هایبوری راه رفتن -- به هارتفیلد از
درس می کند.
آنها توقف با این حال ، در وهله اول در خانم در بیتس ، خانه که بود
Randalls کمی نزدیکتر از فورد ، و همه آنها به جز زدم بود ، اما گرفتار آنها
چشم.-- بلافاصله آنها عبور از جاده و
به او جلو آمد و مطلوبیت از درگیری دیروز به نظر می رسید به این
لذت تازه را به جلسه حاضر است.
خانم وستون او را آگاه ساخت که او قرار بود در Bateses تماس ، به منظور شنیدن
ابزار جدید است.
"برای همدم من به من می گوید ،" گفت که او "که من کاملا وعده داده دوشیزه بیتس آخرین
شب ، که من می آمد امروز صبح. من از آن آگاه بود نه خودم.
من نمی دانستم که من در روز ثابت بود ، اما او می گوید : من ، من می خواهم در حال حاضر است. "
و در حالی که خانم وستون سفر او را می پردازد ، من ممکن است اجازه داده شود ، من امیدوارم ، گفت : "فرانک
چرچیل "را به پیوستن به حزب خود و صبر را برای او در هارتفیلد -- اگر شما در حال رفتن به خانه"
خانم وستون بود نا امید کرد.
"من فکر می کردم شما به معنای با من برو. آنها خواهد بود بسیار خوشحال است. "
"من! من کاملا باید در راه است. اما ، شاید -- من به همان اندازه ممکن است در راه
اینجا کلیک کنید.
دوشیزه Woodhouse به نظر می رسد که اگر او من را نمی خواهم.
عمه من همیشه به من می فرستد هنگامی که او خرید.
او می گوید او از من ناراحت بودن به مرگ و دوشیزه Woodhouse به نظر می رسد که اگر او تقریبا می توان گفت
همان. چه هستم من کاری انجام دهید؟ "
گفت : اما : "من اینجا هستم در هیچ کسب و کار از خود من ،" ، "من فقط برای دوست من در انتظار.
او احتمالا به زودی انجام داده اند ، و پس از آن ما باید به خانه.
اما شما تا به حال بهتر است با خانم وستون بروید و دستگاه را بشنود. "
"خوب -- اگر شما آن را توصیه می.-- اما (با لبخند) اگر سرهنگ کمپبل باید
استخدام یک دوست بی دقت است ، و اگر آن را باید اثبات لحن بی تفاوت نسبت به --
آنچه در من می گویم؟
من باید هیچ پشتیبانی خانم وستون. او ممکن است انجام دهید به خوبی خودش.
حقیقت ناخوشایندی از طریق لب های او خوشایند خواهد بود ، اما من wretchedest
که در جهان در باطل مدنی است. "
"من هیچ چنین چیزی را باور نمی ، پاسخ اما.--" من متقاعد هستم که شما می توانید به عنوان
ریاکار به عنوان همسایگان خود ، زمانی که لازم است ، اما هیچ دلیلی برای وجود دارد
فرض کنید این ساز است بی تفاوت نسبت.
کاملا در غیر این صورت در واقع ، اگر من را درک نظر خانم فرفکس شب گذشته است. "
خانم وستون گفت : "آیا با من می آیند" ، "اگر آن را بسیار ناخوشایندی به شما نیست.
به آن نیاز دارند به بازداشت ما طولانی نیست.
ما به هارتفیلد رفتن پس از آن. ما آنها را به هارتفیلد را دنبال کنید.
من واقعا برای شما آرزو با من تماس بگیرید. این احساس می شود آنقدر بزرگ توجه! و
من همیشه فکر می کردم شما این بدان معنی است. "
او می توانست بیشتر می گویند و با این امید هارتفیلد به او پاداش ، با خانم بازگشت
وستون به درب خانم بیتس.
اما آنها را تماشا کردند ، و پس از آن هریت در شمارنده جالب پیوست --
تلاش ، با تمام نیروی ذهن خود او ، او را متقاعد کند که اگر او می خواست ساده
چیت موصلی آن را بدون استفاده به نگاه در نمیفهمد بود ؛
و که روبان آبی ، همیشه بسیار زیبا ، هنوز هم هرگز مطابقت او
الگوی زرد. در آخرین آن همه ، حل و فصل حتی به
مقصد بسته.
؟ ارسال آن به خانم گودارد ، چیه خانوم "خانم فورد خواسته است.--" بله -- خیر -- بله ، به
خانم گودارد. فقط لباس شب الگوی من در هارتفیلد است.
خیر ، شما باید آن را به هارتفیلد ارسال ، اگر شما لطفا.
اما پس از آن ، خانم گودارد می خواهید به آن را ببینید.-- و من می تواند الگوی لباس شب خانه را
هر روز.
اما من باید روبان به طور مستقیم می خواهید -- پس از آن بهتر است به هارتفیلد برو -- حداقل
روبان. شما می توانید آن را به دو بسته ، خانم
فورد ، می تواند شما را؟ "
"در حالی که ، هریت ارزش نیست ، برای دادن خانم فورد زحمت دو بسته است."
"نه بیشتر از آن است." "هیچ مشکلی در جهان ، خانم ، گفت :
اماده خدمت خانم فورد.
"آه! اما در واقع من بسیار جای آن را تنها در یکی از.
سپس ، اگر شما لطفا ، شما باید تمام آن را به خانم Goddard's -- من نمی دانم -- نه ، من
فکر می کنم ، خانم Woodhouse ، من فقط ممکن است و آن را به هارتفیلد فرستاده می شود ، و آن را خانه
با من در شب.
نظر شما توصیه می کنید؟ "" که شما دیگر نمی دهد نیمه دوم
با موضوع دارد. هارتفیلد ، اگر شما لطفا خانم فورد است. "
"رای مثبت خواهد شد که بسیار بهترین ، گفت :" هریت ، کاملا راضی ، "من باید نه در
همه دوست دارند به خانم گودارد فرستاد. "
صدای نزدیک شدن فروشگاه -- و یا به جای یک صدا و دو خانم : خانم وستون و دوشیزه
بیتس آنها را در درب ملاقات کرد.
"عزیزم خانم Woodhouse ، گفت :" دوم ، "من فقط اجرا در سراسر درخواست کردن التماس کردن به نفع
از شما برای آمدن و نشستن با ما در حالی که کمی ، و نظر شما در را به ما بدهید
ابزار جدید ما ، شما و خانم اسمیت.
چگونه شما انجام دهد ، خانم اسمیت -- بسیار خوب شما تشکر میکنم.-- و من التماس خانم وستون
با من بیایید ، که من ممکن است مطمئن باشید از موفقیت است. "
"من امیدوارم که خانم Bates و دوشیزه فرفکس --"
"بسیار خوب ، من بسیار از شما سپاسگزارم. مادر من است و لذتبخش و جین
گرفتار هیچ آخرین شب سرد. آقای Woodhouse چگونه -- خوشحالم برای شنیدن
چنین یک حساب خوب.
خانم وستون به من گفت شما اینجا.-- آه! پس از آن ، گفت : من ، من باید در سراسر اجرا ، من مطمئن هستم
دوشیزه Woodhouse به شما این امکان را می دهد فقط برای اجرا در سراسر و درخواست کردن التماس کردن از او را به در آمده ؛ من
مادر مراجعه کنید او بسیار خوشحال خواهد شد --
و در حال حاضر ما چنین یک حزب خوب ، او نمی تواند امتناع.-- 'رای مثبت ، دعا انجام است ، گفت :' آقای
فرانک چرچیل ، 'نظر خانم Woodhouse ساز خواهد شد با ارزش است.' --
اما ، گفت : من ، من باید مطمئن شوید که از
موفقیت در صورتی که یکی از شما با من.-- 'اوه ، گفت :" او ، نیمی از یک دقیقه "منتظر ، تا من
کار من به پایان رسید. '-- ، آن را ، دوشیزه Woodhouse فکر می کنید ، او وجود دارد ، در
مهربان ترین شیوه در جهان ،
چفت و بست پرچ در پرچ از عینک مادر من است.-- بیرون آمد ، شما می دانید ،
این صبح.-- بسیار مهربان -- برای مادر من بدون استفاده از عینک خود -- می تواند
قرار نیست آنها را بر روی.
و خداحافظ ، هر بدن باید به دو عینک ، آنها در واقع باید.
جین گفت : تا.
من به معنای آنها را به جان ساندرز اولین چیزی که من ، اما چیزی یا
دیگر مانع من تمام صبح ، اولین یک چیز ، بعد از دیگری ، بدون گفتن وجود دارد
چه ، شما می دانید.
در یک زمان پتی آمد به او فکر دودکش آشپزخانه می خواست جارو است.
اوه ، گفت : من ، پتی را با خبر بد خود را به من نمی آمدند.
در اینجا میخ پرچ محکم کردن عینک معشوقه خود را از.
سپس سیب های پخته به خانه آمد ، خانم والیس آنها را توسط پسر خود را فرستاد ، آنها هستند
بسیار مدنی و مهربان به ما Wallises ، همیشه -- من شنیده ام برخی از مردم
می گویند که خانم والیس می تواند بی تمدن و
دادن پاسخ بسیار بی ادب است ، اما ما باید هر چیز ، اما بیشترین توجه را به خود جلب شناخته شده
از آنها.
و آن را می توان برای ارزش سفارشی ما در حال حاضر ، برای چه مصرف ما از
نان ، شما می دانید؟
تنها سه نفر از ما.-- علاوه بر جین عزیز در حال حاضر -- و او واقعا چیزی می خورد -- می سازد
چنین صبحانه تکان دهنده ، به شما خواهد بود کاملا وحشت زده اگر شما آن را دیدم.
به جرات اجازه مادرم می دانم که کمی او را می خورد -- بنابراین من یک چیز می گویند و پس از آن من می گویم
دیگر ، و از آن عبور می کند.
اما او در مورد وسط روز می شود گرسنه ، و هیچ چیز او را دوست دارد به طوری وجود دارد
علاوه بر این سیب پخته شده ، و آنها بسیار سالم و بی خطر است ، برای من در زمان
فرصت روز دیگر درخواست آقای
پری رخ داده به او را در خیابان ملاقات.
که من تا به حال هیچ شکی قبل از نیستی -- من اغلب شنیده آقای Woodhouse توصیه پخته
اپل.
به اعتقاد من این تنها راهی است که آقای Woodhouse فکر می کند میوه کاملا
سالم و بی خطر است. ما از آن اپل - dumplings ، با این حال ، بسیار
اغلب.
پتی می کند عالی اپل - خپله است. خوب ، خانم وستون ، شما غالب است ، من
امید ، و این خانم ها را ملزم ما. "
اما می توان "بسیار خوشحالم که در خانم بیتز ، و ج صبر کنید ،" و آنها که در حرکت گذشته خارج بود
مغازه ، با تاخیر دورتر از خانم بیتس از ،
چگونه می توانم شما ، خانم فورد؟
چی فرمودید؟ من شما قبل از نمی بینم.
من می شنوید شما مجموعه ای جذاب از روبان های جدید از شهر.
جین آمد دیروز خوشحال است.
با تشکر از نویسنده ، دستکش بسیار خوب -- تنها کمی بیش از حد در مورد مچ دست بزرگ ، اما جین
است آنها را مصرف می شوید. "
"چه بود من از صحبت کردن؟" گفت که او ، آغاز دوباره در زمانی که آنها همه در بودند
خیابان. اما تعجب در مورد آنچه از همه مختلط ،
او را حل کنند.
"من اعلام می کنم من نمی توانم در بحر تفکر غوطهور شدن آنچه که من صحبت از.-- آه! عینک مادر من.
بسیار مهربان آقای فرانک چرچیل!
! آه "گفت که او :" من فکر می کنم من می توانم پرچ ببندید ، من می خواهم یک کار از این نوع
بیش از حد -- که شما می دانید ، او را بسیار shewed....
در واقع من باید که ، مثلا آنجا که من از او شنیده بود قبل و آنجا که من تا به حال انتظار می رود ،
او خیلی بیش از هر چیزی.... من می توانم به شما تبریک می گویم ، خانم وستون ، بیشتر
گرمی.
او هر چیز fondest پدر و مادر می تواند به نظر می رسد....
'اوه!' گفت که او ، 'من می توانم با میخ پرچ محکم ببندید. من می خواهم یک کار که مرتب سازی بر اساس بیش از حد.
من شیوه ای را باید هرگز فراموش.
و وقتی که من بیرون آورده سیب های پخته را از گنجه و امیدوار است دوستان ما
خواهد بود بسیار مهربان به عنوان برداشتن برخی ، '!' گفت که او به طور مستقیم ، هیچ چیز وجود دارد
در راه از نیمی از میوه ها خیلی خوب ، و این
بهترین ، به دنبال سیب پخته شده در خانه من تا به حال در زندگی ام دیدم.
که می دانید ، بسیار بود.... و من مطمئن هستم ، با شیوه ای او ، آن بود
تعریف.
در واقع آنها بسیار لذت بخش سیب هستند ، و خانم والیس آنها عدالت کامل -- فقط ما
لازم نیست آنها را پخته بیش از دو بار ، و آقای Woodhouse ما قول آنها را داشته
سه بار انجام داده است -- اما خانم Woodhouse خواهد شد تا خوب به آن اشاره.
سیب خود مرتب کردن بر اساس بسیار بهترین برای پخت ، فراتر از شک ، همه از
Donwell -- برخی از لیبرال ترین آقای نایتلی عرضه.
یک گونی در هر سال را برای او می فرستد ، و قطعا هیچگاه وجود دارد از جمله نگه داشتن
سیب در هر نقطه به عنوان یکی از درختان خود را -- به اعتقاد من دو نفر از آنها وجود دارد.
مادرم می گوید باغ همیشه مشهور در روز جوان او بود.
اما من بسیار شوکه روز دیگر -- برای آقای نایتلی به نام یک روز صبح ،
و جین از خوردن این سیب ، و ما در مورد آنها صحبت کرد و گفت که چقدر او
لذت می برد آنها ، و از او خواست که آیا ما به پایان از سهام ما نمی کردم.
من مطمئن هستم که شما باید گفت که او ، و من به شما عرضه دیگری ارسال ، برای من
عالی که از من همیشه می توانید استفاده کنید.
ویلیام Larkins یک مقدار بزرگتر از حد معمول نگه می امسال به من اجازه.
من شما را از ارسال ، قبل از دریافت آنها برای هیچ چیز خوب است. '
بنابراین من التماس او -- واقعا به عنوان به خودمان در حال رفته ، من مطلقا نمی توانست بگویید
که ما تا به حال بسیاری از چپ بزرگ -- بود ، اما نیم دوجین در واقع ، اما آنها باید همه
نگه داشته برای جین ، و من در تمام خرس نمی توانست
که او باید ما ارسال بیشتر ، لیبرال آن چنان که او در حال حاضر شده بود ؛ و جین
گفت : همان.
و هنگامی که او رفته بود ، او تقریبا اختلاف با من -- نه ، من نمی باید بگویم اختلاف ،
ما نزاع در زندگی ما تا به حال هرگز ، اما او کاملا مضطرب بود که من تا به حال
متعلق به سیب تقریبا از بین رفته اند ؛ او
آرزو من به او معتقدم که ما به حال بسیاری از سمت چپ بزرگ ساخته شده بود.
اوه ، گفت : من ، عزیز من ، من تا آنجا که من می توانم می گویند انجام است.
با این حال ، همان شب ویلیام Larkins با یک سبد بزرگ آمد
سیب ، مرتب کردن بر اساس همان سیب ، یک پیمانه وزن کردن حداقل ، و من بسیار موظف شده است ، و
رفت و به ویلیام Larkins صحبت کرد و گفت : هر چیزی که ، همانطور که شما ممکن است فرض کنید.
ویلیام Larkins چنین آشنایی قدیمی است!
من همیشه خوشحالم که او را ببیند.
اما ، با این حال ، من پس از آن از پتی ، که ویلیام گفت : تمام شد
سیب از آن مرتب سازی بر اساس کارشناسی ارشد خود بود و او از آنها آورده بود همه -- و در حال حاضر استاد او
تا به حال یکی از چپ به جوشاندن یا پخت.
ویلیام آن را خود ذهن به نظر نمی رسد ، او خیلی خوشحال بود فکر می کنم استاد خود را فروخته بود
بسیاری ، برای ویلیام ، می دانید ، فکر می کند بیشتر از سود کارشناسی ارشد خود را نسبت به هر چیزی ، اما
خانم هاجز ، او گفت ، کاملا در خود بودن تمام فرستاده دور ناراضی بود.
وی نمی توانست داشت که استاد او باید قادر باشد که به یکی دیگر از این سیب ترش
بهار.
او گفت : پتی ، اما پیشنهاد او را به آن مهم نیست ، و مطمئن باشید به هر چیزی به ما نمی گویند
در مورد آن ، برای خانم هاجز خواهد بود متقاطع گاهی اوقات ، و تا زمانی که کیسه های بسیاری از
فروخته شده اند ، آن را دلالت نیست که بقیه را می خوردند.
و تا پتی به من گفت ، و من بیش از حد در واقع شوکه شده بود!
من نمی خواهد که آقای نایتلی بدانید هر چیزی که در مورد آن را برای جهان!
او بسیار....
من می خواستم به آن را از دانش جین نگه دارید ، اما unluckily ، من آن را قبل از من اشاره کرده بود
شد آگاه است. "
خانم بیتس انجام داده بود به عنوان پتی در را باز کرد ؛ و بازدید کنندگان خود را راه می رفت طبقه بالا
بدون داشتن هر روایت به طور منظم برای رسیدگی به تنها صدای دنبال
درهم و برهم خود را خوب خواهد شد.
"دعا کنید مراقبت ، خانم وستون است ، قدم به قدم عطف وجود دارد.
دعا کنید مراقبت ، دوشیزه Woodhouse ، مال ما است و نه تاریک راه پله -- و نه تیره تر و
باریک تر از یک می تواند آرزو.
خانم اسمیت ، دعا مراقبت می برد. دوشیزه Woodhouse ، من بسیار نگران هستم
مطمئن هستید که ضربه پای شما است. خانم اسمیت ، قدم به قدم عطف است. "