Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل نهم یک قایق
اما در ابتدا من برای آماده سازی زمین های بیشتر ، برای من اکنون دانه به حال به اندازه کافی به بالا یک هکتار از ایجاد
زمین.
قبل از این من ، من تا به حال کار در یک هفته حداقل به من با بیل کندن ، که ، زمانی که آن را
انجام شد ، بود ، اما یک ببخشید در واقع ، و بسیار سنگین بوده و نیاز به نیروی کار به دو برابر
کار با آن است.
با این حال ، من که از طریق کردم ، و دانه در دو قطعه بزرگ و مسطح به زمین پاشیدند ، به عنوان
در نزدیکی خانه ام به من می تواند آنها را به ذهن من پیدا کنید ، و آنها را در حصار با پرچین خوب ،
ریسک که از همه قطع شد خاموش که
چوب که من قبل از مجموعه ای بود ، و می دانست در آن رشد می کنند. به طوری که ، در زمان یک سال ، من
می دانستم که من باید یک پرچین سریع و یا زندگی می کنند ، که می خواهید ، اما تعمیر کمی داشته باشد.
این کار من را تا کمتر از سه ماه ، به دلیل بزرگ است که بخشی از
زمان فصل مرطوب بود ، زمانی که من نمی تواند به خارج از کشور.
داخل درب ها ، است که زمانی که آن را بارید و من نمی توانستم بیرون بروید ، من اشتغال در بر داشت
مشاغل زیر ، همیشه از مشاهده ، که همه در حالی که من در کار بود و من منحرف
خودم را با صحبت کردن طوطی من ، و
آموزش او را به صحبت می کنند و من به سرعت او را آموزش داده به نام خود او ، و در به
صحبت آن را بسیار بلند ، "نظرسنجی" ، که اولین کلمه بود و من همیشه در صحبت شنیده
جزیره هر دهان ، اما خود من است.
این ، در نتیجه ، کار من بود ، اما کمک به کار من نیست ، در حال حاضر ، به عنوان گفت : من ،
من استخدام بزرگ بر دست من بود ، به شرح زیر است : من مدت ها مورد مطالعه ، به ، توسط
برخی و یا به معنی دیگر ، برخی از کشتی های ساز ،
که ، در واقع ، من می خواستم بشدت ، اما می دانستند که به در آنها آمده است.
با این حال ، با توجه به گرما از آب و هوا ، من شک نیست اما اگر من می تواند
از هر رس ، من ممکن است برخی از گلدان ها را که ممکن است ، که در آفتاب خشک شده ، را سخت می شود
به اندازه کافی و به اندازه کافی قوی به تحمل از دست زدن به ،
و برای نگه داشتن هر چیزی را که خشک شده بود ، و نیاز به نگهداری می شود ، بنابراین ، و به عنوان این بود
لازم در تهیه ذرت ، غذا ، و ج ، که به چیزی که من انجام شد ، من حل و فصل
به برخی به بزرگی می ، و مناسب
تنها ایستاده مانند شیشه ، برای نگه داشتن آنچه که باید به آنها قرار داده است.
این را از خوانندگان به من ترحم ، یا به جای خنده به من ، به چه تعداد از راه های بی دست و پا
من در زمان به منظور بالا بردن این خمیر ، آنچه عجیب و غریب ، misshapen ، همه چیز زشت من ساخته شده ، چه تعداد از
آنها را در سقوط کرد و چگونه بسیاری از سقوط ها ،
رس نمی سفت به اندازه کافی برای تحمل وزن خود را ، که چگونه بسیاری از ترک خورده توسط بیش از
گرما و خشونت آمیز از خورشید ، که مجموعه ای از بیش از حد عجله و چگونه بسیاری از سقوط در قطعات با
تنها از بین بردن ، و همچنین قبل از به بعد از
خشک شد و در یک کلام ، چگونه ، پس از تلاش سخت برای پیدا کردن خاک رس به
حفاری آن ، آن را به خلق و خوی ، آن را در خانه ، و کار آن را نمی تواند بالا به دو بزرگ
چیزهایی ساز (من می توانم آنها تماس بگیرید ، نه شیشه) زشت کار در حدود دو ماه.
با این حال ، از خورشید پخته این دو بسیار خشک و سخت ، من آنها را برداشته به آرامی بسیار بالا ،
و آنها را دوباره در دو سبد ترکهای بزرگ ، که من تا به حال در هدف ساخته شده
آنها ، که آنها ممکن است به شکستن و به عنوان
بین گلدان و سبد بود یک اتاق کمی یدکی وجود دارد ، من پر آن از پر
برنج و کاه جو ، و این دو گلدان به ایستادن همیشه خشک من فکر کردم
به ذرت خشک من ، و شاید از غذا ، هنگامی که ذرت بود کبود نگه دارد.
اگرچه من بسیار در طراحی من برای گلدان بزرگ سقط ، با این حال من چند کوچکتر
همه چیز با موفقیت بهتر است ؛ مانند گلدان کمی دور ، ظروف مسطح ، pitchers ، و
pipkins ، و هر چیز دست من تبدیل به.
و گرما از خورشید آنها را پخته بسیار سخت است.
اما این پایان من پاسخ نیست ، که برای گرفتن یک گلدان سفالی برای نگه داشتن چه بود
مایع ، و تحمل آتش سوزی ، که هیچ یک از این می تواند انجام دهد.
این بعد از مدتی اتفاق افتاده است ، ساخت یک آتش سوزی بسیار بزرگ برای پخت و پز گوشت من ، هنگامی که
من رفتم به آن را پس از من با آن انجام داده بود ، که من پیدا کردم یک تکه های شکسته از یکی از من
عروق سفال را در آتش ، سوخته به سختی سنگ ، و قرمز به عنوان یک کاشی.
من agreeably تعجب به آن را ببینید ، و گفت به خودم ، که قطعا آنها ممکن است
ساخته شده برای سوزاندن تمام ، اگر آنها را رایت شکسته شده است.
من این مجموعه را به مطالعه و بررسی چگونگی به منظور آتش من ، تا که به برخی از گلدان رایت آن.
من تا به حال هیچ مفهوم کوره ، مانند سفالگران سوزاندن در ، و یا از جداره آنها را با
منجر شود ، هر چند که من تا به حال منجر به برخی از این کار را با اما من قرار داده three pipkins بزرگ و دو یا
three گلدان در یک شمع ، یکی پس از دیگری ، و
قرار هیزم من در تمام طول آن ، با یک توده بزرگ زیر آنها embers.
من plied آتش دور با سوخت تازه از خارج و به بالا ، تا من تو را دیدم
گلدان در داخل داغ کاملا از طریق ، و مشاهده کرد که آنها در ترک نیست
تمام.
وقتی که من آنها را به رنگ قرمز روشن ، من اجازه دهید آنها را در حرارت حدود پنج یا شش ساعت ایستاده ، تا
من یکی از آنها ، هر چند آن ترک نیست ، اما ذوب شدن و یا اجرا شود ، برای شن و ماسه که
بود با خاک رس مخلوط ذوب شده توسط
خشونت از گرما ، و به شیشه ای را به اجرا اگر من در رفته بود ، پس من slacked
من آتش به تدریج تا شروع به گلدان از رنگ قرمز خرد کردن و تماشای آنها را
تمام شب ، که من ممکن است به آتش اجازه نمی
خرد شدن بیش از حد سریع ، در صبح سه تا بسیار خوب است (من نمی خواهد می گویند خوش تیپ)
pipkins ، گلدان و دو ساز دیگر ، به عنوان سخت سوخته و می تواند مورد نظر ، و یکی از
آنها را کاملا با در حال اجرا از شن و ماسه لعاب.
پس از این آزمایش ، من باید بگویم که من می خواستم هیچ نوع سفال برای استفاده از من نیست ؛
اما من باید می گویند نیاز را به شکل از آنها ، آنها بسیار بی تفاوت ، که هر
یکی ممکن است فرض کنید ، وقتی که من تا به حال هیچ راه
اما آنها را به عنوان پای کودکان را به خاک ، و یا به عنوان یک زن خواهد بود که پای
آموخته هرگز برای افزایش رب.
هیچ شادی در چیزی از طبیعت تا بوده برابر من ، وقتی که من پیدا کردم من تا به حال ساخته شده متوسط
گلدان سفالی را که به آتش خرس و من تا به حال سختی صبر تا به آنها اقامت
سرد شد و قبل از من یکی در آتش
دوباره با آب در آن را به من برخی از گوشت است ، که آن ستودنی و جوش و با
یک قطعه از یک بچه من ساخته شده برخی از براث بسیار خوب است ، هر چند که من می خواستم بلغور جو دوسر ، و چند
مواد تشکیل دهنده دیگر نیاز به آن را به خوبی من به حال آن بوده است.
نگرانی بعدی من بود که به من ملات سنگ را به مهر و یا ضرب و شتم برخی از ذرت در ، برای
عنوان به آسیاب بود ، هیچ فکر از رسیدن به کمال است که از هنر با یک وجود دارد
جفت دست.
برای تامین این می خواهید ، من در از دست دادن بزرگی بود ، برای ، از همه معاملات در جهان است ، من
کاملا به عنوان یک سنگ برش و برای هر هر بی حد و حصر ، نه به حال من هر
ابزار برای رفتن در مورد آن با.
من صرف بسیاری از یک روز برای پیدا کردن یک سنگ بزرگ به اندازه کافی بزرگ برای کاهش توخالی ، و
مناسب برای ملات ، و هیچ کدام می تواند در یافتن ، به جز آنچه در سنگ جامد ، و
که من تا به حال هیچ راهی برای حفاری یا برش دادن و نه
در واقع سنگ ها در این جزیره از سختی کافی بود ، اما همه از یک
شنی ، خرد شدن سنگ ، که نه به وزن یک هاون سنگین را تحمل ، و نه
به ذرت بدون پر کردن آن با شن و ماسه شکسته.
بنابراین ، پس از مقدار زیادی از زمان از دست رفته در جستجوی سنگ ، من آن را به بیش از ، و
حل و فصل به نگاه کردن به یک بلوک بزرگ از چوب سخت ، که من پیدا کردم ، در واقع ، بسیار
آسان تر کند ؛ و گرفتن به عنوان بزرگ به عنوان من
قدرت را به هم بزنید ، من آن را گرد ، و آن را در خارج با تبر و تبر من شکل گرفته ،
و سپس با کمک آتش و کار بی نهایت ، یک جای خالی در آن ، به عنوان
هندی ها در برزیل را canoes است.
بعد از این ، من یک هاون بزرگ و سنگین و یا کتک زننده از چوب به نام چوب و آهن.
و این من و من تا به حال در برابر محصول بعدی من از ذرت ، که من پیشنهاد آماده شد
به خودم به سخت کار کردن ، یا به جای پوند را به وعده غذایی را به نان است.
مشکل بعدی من این بود برای ساختن یک الک یا searce ، غذا من به لباس ، و آن را بخشی
از سبوس و پوسته ، که بدون آن من نمی بینم من می تواند این امکان را به هر
نان.
این مشکل ترین کار فکر می کنم حتی به در بود ، تا مطمئن شوید که برای من تا به حال چیزی شبیه به
لازم به چیزی که آن را ، من خوب بوم نازک و یا به سایت searce غذا
از طریق.
و در اینجا من در یک توقف کامل چند ماه بود ، نه من واقعا می دانیم چه کنیم.
کتانی من تا به حال هیچ کدام از چپ اما آنچه ژنده پوش صرف شد ، من تا به حال موی بز است ، اما نه می دانستم
چگونه به بافت آن و یا چرخش آن ، و من به حال شناخته شده که چگونه ، در اینجا هیچ ابزار برای کار با آن.
تمام درمان که من برای این بود ، که در گذشته من به یاد داشته باشید من تا به حال ، در میان
لباس ملوانان که از کشتی نجات شد ، برخی از neckcloths از روی پارچه و یا
پارچه و با برخی از قطعات از این من
سه غربال کوچک مناسب به اندازه کافی برای کار و در نتیجه من تغییر برای برخی از
سال : چگونه من پس از آن ، من در محل آن را نشان دهد.
بخش پخت در مرحله بعد در نظر گرفته بود ، و چگونه باید نان را
وقتی که من به ذرت داشته باشند ، برای اولین بار ، من تا به حال هیچ مخمر.
به عنوان به آن قسمت ، هیچ وجود دارد تامین می خواهند ، بنابراین من خودم نگرانی نیست
در مورد آن. اما برای فر من در واقع در درد بزرگ بود.
در طول مدت متوجه شدم یک آزمایش برای آن نیز ، که این بود : من برخی از
ساز مخزن بسیار گسترده اما نه عمیق است که می گویند ، در مورد قطر دو پا ،
و نه در بالا nine اینچ عمیق است.
این من سوخته در آتش ، که من دیگر انجام داده بود ، گذاشته و آنها را با ، و وقتی که من
می خواستم به پخت ، من یک آتش سوزی بزرگ به منزل من ، که من تا به حال هموار با مربع ساخته شده
کاشی های پخت از خود من و سوزش نیز ، اما من باید آنها را مربع است.
وقتی که هیزم بسیار را به embers زغال سنگ زندگی می کنند و یا به آتش کشیده بود ، من آنها را جلب کرد
رو به جلو به این منزل ، به عنوان پوشش آن را بیش از همه ، وجود دارد و من اجازه دهید آنها را دروغ تا
کوره فولاد سازی دهان بود و بسیار گرم است.
سپس گسترده و دور از همه embers ، من مجموعه ای را قرص نان یا loaves ، و تفکر بودند و پایین
گلدان سفالی بر آنها ، جلب embers در تمام طول خارج از گلدان ، برای حفظ
در و اضافه کردن به گرما و در نتیجه به عنوان
در بهترین اجاق گاز در جهان ، من پخته من جو - loaves ، شد و در زمان کمی
pastrycook خوب به این معامله ، برای من ساخته شده خودم چند کیک و پودینگ ها از
برنج را ، اما من هیچ پای ها ، نه به حال من
هر چیزی را قرار داده و به آنها فرض کنید من تا به حال ، به جز هر کدام از گوشت بز و یا fowls.
این لازم نیست در فکر اگر همه این چیزها به من در زمان ترین بخش سوم
سال اقامت من در اینجا ، برای آن است که قابل مشاهده است که در فواصل زمانی از این
چیزهایی که من تا به حال برداشت جدید و دام من
برای مدیریت ، برای من ذرت را در فصل خود رسید ، و انجام آن به خانه و من
می تواند ، و آن را گذاشته تا در گوش ، در سبد بزرگ من ، من تا به حال هم به آن مالش
از ، برای من هیچ طبقه به آن را کتک زدن در ، و یا ابزار آن را با کتک زدن.
و اکنون ، در واقع ، من از سهام ذرت افزایش ، من واقعا می خواستم برای ساخت من
انبارهای بزرگتر است ؛ من می خواستم جایی برای ذخیره کردن آن در ، برای افزایش از ذرت اکنون
من بسیار به همراه داشت ، که من از حال
جو حدود بیست بوشل ، و از برنج ، به همان اندازه یا بیشتر ، از بس که در حال حاضر من
حل و فصل شروع به استفاده از آن را آزادانه ، برای نان من شده بود کاملا از بین رفته اند در حالی که بزرگ ؛
من نیز حل و فصل به چه مقدار خواهد بود
کافی است برای من یک کل سال ، و برای ایجاد ، اما یک بار در سال.
پس از همه ، متوجه شدم که چهل بوشل از جو و برنج تری بودند
از من می تواند در یک سال مصرف ، پس من حل فقط برای ایجاد همان مقدار
هر سال که من پاشیدند ، آخرین ، امید
که چنین مقدار به طور کامل من را با ارائه نان ، و ج
در حالی که همه این کارها انجام شد ، شما ممکن است مطمئن باشید که افکار من بود چند بار بر
چشم انداز زمین که من از طرف دیگر از جزیره را دیده بود و من نمی
بدون خواسته های مخفی که در ساحل شد
، fancying وجود دارد که ، دیدن سرزمین اصلی و ساکن یک کشور ، من ممکن است برخی از پیدا کردن
راه های دیگر و یا به خودم انتقال بیشتر ، و شاید در گذشته استفاده از پیدا کردن بعضی از فرار.
اما این همه در حالی که من هیچ کمک هزینه برای خطرات ناشی از چنین انجام شده ، و چگونه
من ممکن است به دست وحشی پاییز ، و شاید مثل من ممکن است به دلیل
فکر می کنم به مراتب بدتر از شیر و ببر
آفریقا : که اگر من یک بار در قدرت خود آمد ، من باید خطر از بیش از یک اجرا
هزار نفر را به یکی از کشته شدن ، و شاید از خورده شدن ، برای من تا به حال شنیده
که مردم از سواحل کارائیب شد
آدم خواری و یا انسان خواران ، و من می دانستم که با عرض جغرافیایی است که من نمی تواند به دور از که
ساحل.
سپس ، فرض کنید که آنها آدم خواری نیست ، اما آنها ممکن است مرا بکشند ، به عنوان بسیاری از اروپایی ها
که به دست آنها افتاده بود به خدمت شده بود ، حتی زمانی که آنها ten شده بود و یا
twenty با هم ، خیلی بیشتر از من ، که بود ، اما
، و می تواند دفاع کم و یا هیچ را ، همه این چیزها ، من می گویم ، که من باید
در نظر گرفته اند به خوبی و هم به افکار من آمد پس از آن ، هنوز به من هیچ
دغدغه در ابتدا ، و سر من زد
mightily به فکر به ساحل.
حالا من برای Xury پسر من آرزو ، و قایق بلند با شانه از گوشت گوسفند بادبان ، با
که من در بالا هزار مایل در ساحل آفریقا سمت ، اما این در بیهوده :
پس از آن فکر کردم و نگاهی به ما
قایق کشتی ، که ، به من گفت ، تا به ساحل دمیده شد و بهترین راه ، در
طوفان ، زمانی که ما بازیگران بود دور.
او وضع تقریبا جایی که او در ابتدا انجام داد ، اما نه کاملا ، و توسط نیروی تبدیل شده بود
امواج ، باد ، تقریبا پایین به سمت بالا ، در برابر یک یال از beachy ،
شن و ماسه خشن ، اما در مورد آب است.
اگر من به حال دست به دست به او refitted ، و او را به آب راه اندازی شد ،
قایق را انجام داده اند به اندازه کافی ، و من ممکن است دوباره به Brazils با رفته
او به راحتی به اندازه کافی ، اما من ممکن است
پیش بینی شده که من بیشتر به نوبه خود می تواند به او و او را نشسته بر پایین خود را از من
می تواند این جزیره را حذف ، اما من به جنگل رفتم و اهرم قطع و غلتک ، و
آورده آنها را به قایق حل را امتحان کنید
آنچه که من می تواند انجام دهد ؛ به خودم نشان می دهد که اگر من اما می تواند او را رد ، من ممکن است
تعمیر آسیب های او را دریافت ، و او می تواند یک قایق بسیار خوب است ، و من ممکن است به
به دریا در او به راحتی.
من بخشوده بدون درد ، در واقع ، در این قطعه از رنج بی ثمر ، و صرف ، من فکر می کنم ، سه
یا چهار هفته در مورد آن ، در آخرین یافته های آن را غیر ممکن به آن را با بزرگ کردن کوچک من
قدرت ، من به حفر شن و ماسه دور افتاد ،
به آن را تضعیف می کند ، و بنابراین ، آن را به سقوط ، تنظیم قطعه چوب به رانش و
راهنمای آن را در پاییز.
اما زمانی که من این بود ، من قادر به آن را هم بزنید تا دوباره ، و یا به زیر آن ، بسیار
کمتر به آن حرکت رو به جلو نسبت به آب ، پس من به آن را بیش از مجبور شد ، و هنوز ،
هر چند من بر امید از قایق ،
من تمایل به سرمایه گذاری بیش از اصلی برای افزایش ، به جای کاهش ، به عنوان
معنی به نظر می رسید برای آن غیر ممکن است.
در طول این من به فکر کردن که آیا این امکان پذیر نخواهد بود به خودم قایق رانی قرار داده ،
یا periagua ، مانند آب و هوای بومی از آن را ، حتی بدون ابزار ، و یا ، به عنوان من
ممکن است بگویید ، بدون دست ، از تنه یک درخت بزرگ است.
این من نه تنها فکر ممکن است ، اما آسان است ، و من بسیار خوشحال و با
افکار و آن را ، و با من با راحتی بیشتری برای آن از هر یک از
سیاهان و یا هندی ، اما نه در همه
با توجه به مشکلات خاص که من در زیر بیش از سرخپوستان دراز
بود ، viz. می خواهید از دست آن را به حرکت می کند ، زمانی که آن ساخته شده بود ، به آب یک مشکل بسیار
برای من سخت تر برای غلبه از تمام
عواقب می خواهید از ابزار می تواند به آنها می شود ، برای چه آن را به من ، اگر زمانی که من تا به حال
یک درخت گسترده در جنگل انتخاب ، و با نگرانی و مشکلی در آن قطع ، اگر من تا به حال شده است
با ابزار قادر به قطع کردن من و دوبله
خارج را به شکل مناسب از یک قایق ، و رایت و یا برش از داخل آن را به
توخالی ، بنابراین به عنوان را به یک قایق از آن ، اگر ، بعد از همه این ، من باید آن را ترک وجود دارد
که من آن را در بر داشت ، و قادر به آن را در آب پرتاب؟
یکی که فکر می کردم نمی تواند به حال بازتاب به نظر من حداقل از من
شرایط در حالی که من در ساخت این قایق ، اما من باید فورا به فکر من
باید آن را به دریا ، اما افکار من
شد تا بر قصد سفر من بیش از دریا در آن است ، که من هرگز در نظر گرفته من
باید آن را زمین : و آن بود ، در طبیعت خود ، بیشتر برای من آسان
به آن راهنمای بیش از 45 مایل از دریا
از حدود 45 fathoms از زمین ، که در آن وضع ، آن را به مجموعه ای شناور در
آب.
من بر این قایق کار بیشتر مانند یک احمق است که مرد هر زمان که هیچ از او
حواس بیدار.
من خودم با طراحی خوشحال ، بدون تعیین اینکه آیا من تا به حال قادر به
انجام آن ، اما نیست که مشکل از راه اندازی قایق من اغلب به من آمد
سر. اما من را با وقفه به سوالات من به
آن را با این پاسخ احمقانه است که من به خودم ، "اجازه بدهید اول آن را ، من من حکم
برخی از راه های دیگر و یا به آن را دریافت همراه هنگامی که آن را انجام شده است. پیدا کردن "
این یک روش مضحک بود ، اما این اشتیاق از علاقه داشتن به من غالب است ، و به
کار من شد.
من felled درخت سدر ، و من بسیار سوال که آیا سلیمان تا به حال چنین یکی برای
ساختمان معبد اورشلیم ، آن را از پنج فوت ten اینچ قطر در کمتر بود
بخش بعدی استامپ ، و چهار پا eleven
اینچ قطر در پایان 22 فوت و پس از آن که در حالی که برای کاهش ،
و سپس به شاخه تقسیم می شود.
این کار بدون که من بی نهایت felled این درخت نمی شد. من بیست روز هک
hewing و در آن در پایین ، من بیشتر بود fourteen گرفتن شاخه ها و
اندام و گسترش وسیع سر را قطع ،
که من از طریق هک و hewed با تبر و تبر ، و کار غیر قابل بیان.
پس از این ، آن را به من هزینه یک ماه برای شکل دادن به آن و دوبله آن را به یک نسبت ، و به
چیزی شبیه به یک قایق از پایین ، درست است که آن را ممکن است به شنا به عنوان آن باید انجام دهد.
من این هزینه نزدیک به سه ماه بیشتر در داخل را به روشن ، و کار آن را تا به عنوان به
قایق دقیق آن ، این من ، در واقع ، بدون آتش ، توسط صرف پتک و قلم ،
و با زور کار سخت ، تا من تا به حال
آورده آن را به یک periagua بسیار خوش تیپ ، و به اندازه کافی بزرگ را به انجام شش و
twenty مردان ، و در نتیجه به اندازه کافی بزرگ را به انجام من و تمام محموله است.
وقتی که من از طریق این کار رفته بود من به شدت با آن خوشحال شد.
قایق واقعا بزرگتر از همیشه دیدم که قایق رانی و یا periagua ، که از ساخته شده بود
یک درخت ، در زندگی من است.
بسیاری از سکته مغزی خسته آن را به حال هزینه ، شما ممکن است مطمئن باشد ، و من آن را به آب بدست ، من
هیچ پرسش ، اما من باید شروع کرده maddest سفر ، و اغلب غیر محتمل است
انجام شود ، که تا کنون انجام شد.
اما همه دستگاه های من به آن به داخل آب از من شکست خورد ، و اگر آنها به من بی نهایت هزینه
کار بیش از حد.
این وضع در مورد 100 متری از آب ، و بیشتر نیست ، اما اولین
زحمت شد ، آن را تا تپه به سمت نهر.
خوب ، به دور این دلسردی ، من به حل و فصل را به سطح حفاری
زمین ، و بنابراین یک شیب ایجاد کنند : این که من آغاز شد ، و هزینه به من یک معامله شگرف
درد (اما که به درد کینه که خود را
رستگاری در مشاهده) ؛ اما زمانی که این از طریق کار کرده بود ، و این مشکل
مدیریت ، آن را هنوز هم بسیار مشابه ، برای من بیشتر می تواند به هم بزنید قایق رانی از من می تواند
قایق دیگر.
سپس اندازه گیری فاصله از زمین ، و حل و فصل برای برش یک حوض و یا کانال ، را به
آب را به قایق رانی ، از دیدن من می تواند قایق رانی را نه به آب است.
خوب ، من این کار را آغاز کرد و زمانی که من شروع به بر آن وارد کنید ، و محاسبه عمق آن
بود به حفر ، گسترده چگونه ، چگونه این مسائل بود که به پرتاب کردن ، متوجه شدم که ، توسط
تعدادی از دست من تا به حال ، به جز من
خود ، آن را باید از ده یا دوازده سال قبل از من می توانستم با آن از طریق از بین رفته اند.
برای ذخیره کردن ساحل تا بالا ، که در پایان قسمت بالای آن باید حداقل بیست
متر عمق ، پس در طول ، هر چند با مقاومت مغناطیسی بزرگ ، من بیش از این تلاش نیز می باشد.
من صمیمانه از این غصه دار ، و اکنون من تو را دیدم ، هر چند خیلی دیر ، از حماقت از آغاز
کار قبل از ما تعداد هزینه ، و قبل از ما قضاوت درستی از قدرت خود را به
از طریق با آن است.
در وسط این من این کار سال چهارم من در این محل به پایان رسید ، نگه داشته و من
سالگرد با همان صمیمیت ، و با به راحتی به اندازه همیشه قبل از ، برای ،
توسط یک مطالعه ثابت و برنامه های جدی
به کلام خدا ، و به کمک از فضل او ، من به دست اورد های مختلف
دانش را از آنچه من تا به حال قبل. من سرگرم مفاهیم مختلف از همه چیز.
من در حال حاضر بر جهان به عنوان چیزی که از راه دور پرداخته است ، که من تا به حال هیچ ربطی به هیچ
انتظارات از ، و ، در واقع ، هیچ خواسته در مورد : در یک کلام ، من تا به حال هیچ چیز در واقع به
با آن ، و نه بود که تا به حال به احتمال زیاد به ، بنابراین
من فکر کردم آن نگاه می کنیم ، شاید ممکن است بر آن آخرت - viz است. به عنوان یک مکان من
زندگی در ، اما از آن آمده بود و ممکن است من می گویم ، به عنوان پدر ابراهیم به Dives ،
"بین من و تو شکاف بزرگ ثابت است."
در وهله اول ، من از تمام شرارت جهان را در اینجا حذف شده بود ، من تا به حال
نه شهوات از گوشت ، از شهوات چشم ، و نه غرور و افتخار از زندگی است.
من تا به حال چیزی برای طمع به چیزی داشتن ، برای من تا به حال که من در حال حاضر قادر به لذت بردن ، من پروردگار بود
از مانور کل یا ، اگر من خوشحال ، من ممکن است تماس خود را پادشاه و امپراتور در
کل کشور که من تا به حال در اختیار داشتن :
هیچ رقبا وجود دارد ؛ من هیچ رقیب ، هیچ کدام به حاکمیت اختلاف و یا با دستور
من : من ممکن است مطرح کشتی بار ذرت ، اما من تا به حال هیچ استفاده از آن ، پس اجازه دهید من به عنوان
کمی که من به اندازه کافی برای مناسبت من فکر رشد می کنند.
من تا به حال لاک پشت لاک پشت و یا به اندازه کافی ، اما اکنون و پس از آن تا آنجا بود که من می تواند برای قرار دادن
هر گونه استفاده : من تا به حال به اندازه کافی به چوب ساخته شده است یک ناوگان کشتی ها ، و من تا به حال انگور به اندازه کافی
به شراب را ساخته اند ، و یا به درمان را به
کشمش ، به ناوگان بارگذاری شده است که زمانی که آن را ساخته شده است.
اما من می تواند با استفاده از ایجاد شد که تمام شد با ارزش : من تا به حال به اندازه کافی به غذا خوردن و
عرضه می خواهد من و چه تمام بقیه بود به من؟
اگر من کشته گوشت بیش از من بود ، سگ باید آن را ، و یا حشرات موذی غذا خوردن ، اگر من پاشیدند
ذرت بیشتر از من بود ، باید خراب شود ، درخت که من قطع شد
دروغ گفتن به فساد بر روی زمین ، من هیچ را می تواند
استفاده بیشتر از آنها ، اما برای سوخت ، و این که من هیچ فرصتی برای اما به لباس های غذایی است.
در یک کلام ، طبیعت و تجربه از مسائل را دیکته به من ، فقط بر
انعکاس ، که همه چیزهای خوب از این دنیا هیچ دورتر خوب به ما از
آنها را برای استفاده از ما هستند ، و که ، هر آنچه که ما
توده ممکن است تا به دیگران ، لذت بردن ما به همان اندازه که ما می توانید استفاده کنید ، و نه بیشتر.
ترین طماع ، خسیس griping در جهان می شده اند از معاون درمان
طمع اگر او در مورد من شده بود ، برای من دارای بی نهایت بیش از من می دانستم
چه چیزی را با انجام دهد.
من تا به حال هیچ جایی برای تمایل ، به جز آن از چیزهایی که من تا به حال نشده بود ، و آنها شدند ، اما
چيز جزئي ، هر چند ، در واقع ، استفاده از بزرگ به من.
من تا به حال ، که من قبل از اشاره ، یک بسته از پول ، طلا و نقره ، در مورد
£ 36 پوند.
افسوس! با عرض پوزش ، چیزهای بی فایده دراز وجود دارد ؛ من روش بیشتر برای کسب و کار آن را به حال و
اغلب با خودم فکر کردم که من با توجه به تعداد انگشت شماری از آن را برای یک ناخالص
لوله های تنباکو ، و یا یک دست به آسیاب آسیاب
ذرت من ، نه ، من می خواهم که آن همه برای بارزش شش پنس ارزش از شلغم و هویج بذر داده شده
از انگلستان ، و یا برای تعداد انگشت شماری از نخود و لوبیا ، و یک بطری جوهر.
به عنوان آن بود ، من تا به حال شده توسط آن استفاده نیست و یا حداقل از آن بهره مند است ، اما ذخیره کردن آن وجود دارد در
یک کشو ، کپک زده و با مرطوب از غار در فصول مرطوب رشد کرد ، و اگر من تا به حال
تا به حال کشو پر از الماس ، آن را به حال
شده است همان مورد آنها از هیچ شیوه ای از ارزش را به من ، به خاطر استفاده از هیچ.
من در حال حاضر دولت آورده بود من از زندگی می شود بسیار ساده تر را در خود از آن در ابتدا بود ،
و بسیار ساده تر به نظر من ، و نیز به بدن من.
من اغلب از شنبه به گوشت با شکر کردن را آموخته ، و تحسین به دست خدا
پراویدنس ، که در نتیجه جدول من در بیابان پخش شده است.
من یاد گرفتم که هر چه بیشتر به طرف روشن از وضعیت من ، و کمتر بر تاریکی
طرف ، و در نظر گرفتن آنچه که من نه آنچه من می خواستم لذت می برد و این به من داد
گاهی اوقات به راحتی مخفی مانند ، که من
می توانید آنها را بیان نیست و متوجه است که من از اینجا ، به قرار دادن آن ناراضی
در ذهن مردم از آن ، که نمی توانند به راحتی لذت بردن از آنچه خدا به آنها داده می شود ،
چرا که آنها را مشاهده کنید و طمع به چیزی داشتن چیزی است که او به آنها داده نشده.
تمام ملالت های ما در مورد آنچه ما می خواهیم از نظر من از بهار می خواهم
شکر کردن را آموخته برای آنچه که ما داشته باشد.
یکی دیگر از انعکاس بود از استفاده از بزرگ به من ، و بدون شک خواهد بود تا به هر یک که
باید سقوط به ناراحتی مانند معدن بود و این بود ، من در حال حاضر به مقایسه
بیماری با آنچه که من در ابتدا انتظار می رود آن
خواهد بود. نه ، با آنچه آن را قطعا می شده اند ، اگر صرفه جویی خوب خدا
حال زیبا و نه دستور داد کشتی را به بازیگران تا نزدیک به ساحل ، جایی که من نمی
تنها می تواند در او می آیند ، اما می تواند به ارمغان بیاورد
آنچه که من از خود را به ساحل من ، برای تسکین و آسایش من ، که بدون آن ، من تا به حال
برای استفاده از ابزار به کار ، سلاح برای دفاع ، و باروت و گلوله برای گرفتن
مواد غذایی است.
من صرف ساعت تمام ، من می گویند ممکن است تمام روز ، در نمایندگی به خودم ، در اکثر
رنگ های شاد ، چگونه باید عمل کرده اگر من هیچ چیز از کشتی هم بود.
چگونه من می توانم تا این حد را ندارند به عنوان کردم هر غذایی ، به جز ماهی و لاک پشت ، و که ، به عنوان
آن را مدت ها قبل از من پیدا کردم هر کدام از آنها ، من باید جان اول که باید
زندگی کرده اند ، اگر من تا به حال جان نیست ، مانند
فقط وحشیانه ، که اگر من یک بز یا یک پرنده ، به هر تدبیر کشته بود ، من تا به حال هیچ راهی برای
پوست کندن و یا باز کردن آن ، یا بخشی از گوشت از پوست و روده ها ، و یا به آن را قطع کردن ، اما
باید از خوردن آن را با دندان های من ، و کنار آن را با چنگال من ، مانند یک جانور.
این بازتاب ها به من بسیار از خوبی از منطقی کند به من ، و
سپاسگزار برای شرایط حال حاضر من ، با همه مشکلات و بدبختیهای آن و این
بخشی نیز می توانید به من اما نه به توصیه
بازتابی از کسانی که مناسب ، در بدبختی خود ، گفت : "هر رنج مانند است
من؟ "اجازه دهید که چگونه آنها را بسیار بدتر از موارد برخی از مردم هستند ، و خود را
مورد ممکن است ، اگر فکر می کند مناسب است.
من تا به حال یکی دیگر از انعکاس ، که به من کمک نیز به راحتی در ذهن من با امید و
این مقایسه شرایط فعلی با آنچه من سزاوار ، و بنابراین
به همین دلیل انتظار می رود از دست کند.
من یک زندگی وحشتناک زندگی میکرد ، کاملا بی بضاعت از دانش و ترس از خدا است.
من نیز توسط پدر و مادر آموزش داده بود ، نه به حال آنها شده است که مایل به من
در تلاش های اولیه خود را به دم هیبت مذهبی از خدا به ذهن من ، احساس
از وظیفه من ، و چه به طبیعت و پایان من که از من مورد نیاز است.
اما ، افسوس! سقوط اولیه به زندگی دریا نوردی ، که از همه زندگی ترین
بی نوا از ترس از خدا ، هر چند که ترور او همیشه قبل از آنها ، من می گویم ،
سقوط اولیه به زندگی دریا نوردی ، و
به شرکت دریا نوردی ، که احساس کمی از مذهب است که من تا به حال سرگرم
بود از من توسط messmates من خندید ، توسط یک despising سخت از خطرات ، و
نمایش مرگ ، که به رشد همیشگی من
توسط غیبت طولانی من از همه شیوه ای از فرصت های به صحبت با هیچ چیز به جز
چه بود مثل خودم ، و یا به شنیدن هر چیزی را که خوب بود و یا تمایل به آن است.
پس از درجه اعتبار ساقط من از همه چیز که خوب بود ، و یا حداقل احساس آنچه که من بود ، و یا به
باشد ، که در بزرگترین deliverances من به عنوان فرار من از Sallee ، مانند لذت می برد. من
که توسط استاد پرتغالی گرفته شده
کشتی ، که من تا به خوبی در Brazils کاشته. من دریافت محموله از
انگلستان ، و مانند آن ، من تا به حال یک بار کلمه "خدا را شکر!" تا آنجا که در ذهن من هرگز ،
و یا در دهان من و نه در بزرگترین
ناراحتی من به حال بسیار به عنوان یک فکر به دعا به او ، و یا بسیار به گفت : "پروردگار است ،
رحمت بر من! "هیچ ، و نه به ذکر نام خدا ، مگر اینکه آن را به سوگند ، و
به مقدسات بی حرمتی کردن به آن.
من از بازتاب های وحشتناک بر ذهن من برای ماه ها بود ، همانطور که قبلا هم مشاهده شده ، در
حساب از گذشته زندگی من نامهربان و سخت شده و زمانی که من در مورد به من انداخت ، و
در نظر گرفته چه providences خاص بود
من از آمدن من به این محل حضور داشتند ، و چگونه خدا bountifully به حال برخورد
با من بود ، نه تنها مجازات من از شرارت من سزاوار کمتر ، اما تا به حال
plentifully برای من ، این ارائه به من داد
امید زیادی است که توبه من پذیرفته شده بود ، و هنوز که خدا در رحمت
فروشگاه برای من.
با این بازتاب های من کار می کرد تا ذهن من ، نه تنها به استعفا خواهد شد به از
خدا در وضع حاضر از شرایط من ، اما حتی به یک صادق
شکر کردن را آموخته شرایط برای من و که من ،
که هنوز یک مرد زندگی می کنند ، باید به شکایت نیست ، از دیدن من تا به حال به دلیل نیست
مجازات گناهان من ، که من لذت می برد به طوری که بسیاری از رحمت من تا به حال هیچ دلیلی وجود ندارد که
انتظار می رود که در محل. که من باید هرگز
بیشتر برای شکایت کردن در شرایط من ، اما به شادی ، و به لطف روزانه است که
نان روزانه ، که چیزی جز یک جمعیت از شگفتی می آورد ، که من باید
در نظر من تغذیه می شده است حتی با یک معجزه بود ،
حتی به عنوان به عنوان از تغذیه الیاس شده توسط کلاغ ، نه ، توسط یک سری طولانی از معجزات بزرگ ؛
و که من به سختی می تواند به نام یک محل را در بخش غیرقابل سکونت در جهان
جایی که من می توانست بیشتر به من بازیگران
استفاده ، جایی که در آن ، که من تا به حال هیچ جامعه ، که در یک رنج من بود
دست ، بنابراین من هیچ جانوران بسیار گرسنه ، هیچ گرگ خشمگین و یا ببر ، به تهدید من
زندگی بدون موجودات سمی ، یا سموم ،
که من ممکن است در به صدمه زدن به من غذا ، هیچ وحشی به قتل و خوردن من.
در یک کلام ، زندگی من به عنوان یک زندگی از غم و اندوه یک راه بود ، پس از آن به زندگی یکی دیگر از رحمت بود.
و من می خواستم چیزی ، آن را به یک زندگی راحتی اما قادر به حس من
خوبی خدا را به من ، و مراقبت بیش از من در
این وضعیت ، روزانه من دلداری می شود و پس از من را در بهبود و فقط در
این چیزها ، من رفت ، و بیشتر غمگین.
من در حال حاضر شده است در اینجا تا زمانی که بسیاری از چیزهایی که من تا به حال در ساحل برای من به ارمغان آورد
کمک بودند یا کاملا از بین رفته اند ، و یا بسیار نزدیک به هدر رفته و صرف شده است.
جوهر من ، که من مشاهده شده ، رفته شده بود ، برخی از زمان ، همه ، اما بسیار کم ، که من eked
را با آب ، کمی و کمی ، تا پس از آن بود کم رنگ ، آن را در سمت چپ هر کمیاب
ظاهر سیاه و سفید بر کاغذ.
تا زمانی که آن به طول انجامید من ساخته شده با استفاده از آن را به دقیقه را در روز از ماه که در آن
هر چیز قابل توجهی رخ داده به من ، و اول ، توسط ریخته گری تا گذشته ، من
به یاد بود که عجیب و غریب وجود دارد
موافقت روز در providences مختلف که من فرود آمد ، و که ، اگر
من superstitiously شده بود ، تمایل به مشاهده روز به عنوان کشنده یا خوش شانس ، من ممکن است
داشته دلیل به بر با مقدار زیادی از کنجکاوی بود.
اول ، من که در همان روز که من جدا از پدر من و به حال مشاهده شده
دوستان و فرار به هال ، به منظور به دریا ، در همان روز پس از آن من بود
گرفته شده توسط Sallee مرد از جنگ ، و یک
برده ، همان روز از سال که من در خارج از خراب از کشتی که در فرار
راه Yarmouth ، که در همان روز سال پس از آن من فرار من از Sallee ساخته شده در
یک قایق ، همان روز از سال ، من متولد شد
در viz. سپتامبر 30 ، همان روز که من تا به حال زندگی من تا به طور معجزه آسایی نجات داد
26 سال پس از زمانی که من در ساحل و در این جزیره به صندوق انداختهاند ؛ به طوری که ستمکاران من
زندگی و زندگی انفرادی من هر دو در یک روز آغاز شد.
چیزی که بعد از جوهر من به هدر رفته بود که از من نان بیسکویت منظور من که من
از کشتی به ارمغان آورد ، این من به آخرین مدرک تحصیلی husbanded بود ، اجازه می دهد
خودم اما یک کیک نان در روز برای
بالاتر از یک سال است ، و در عین حال من کاملا بدون نان برای نزدیک به یک سال قبل از من هر ذرت
از من دلیل خود را ، و بزرگ من تا به حال به سپاسگزار است که من در هر حال ، به گرفتن
شدن آن ، به عنوان شده است در حال حاضر مشاهده شده ، بعد از معجزه است.
لباس من ، بیش از حد ، شروع به فروپاشی ، به عنوان به کتانی ، من تا به حال به حال هیچ کدام در حالی که خوب است ، به جز
برخی از پیراهن های شطرنجی که من در سینه از دیگر ملوانان ، و که من
دقت در حفظ ، چون چند بار من
می تواند بدون هیچ لباس دیگری را بر روی پیراهن ، اما تحمل و کمک به آن را بسیار عالی برای من بود که من
، در میان تمام لباس مردان از کشتی ، نزدیک به سه ده پیراهن داشته است.
همچنین ، در واقع ، از چند پوشش با ضخامت های مراقبت از این ملوانان که شد
سمت چپ ، اما آنها خیلی گرم بپوشند ، و هر چند که درست است که آب و هوا بود
به شدت گرم بود که بدون نیاز به وجود
لباس ، با این حال من نمی تواند کاملا برهنه ، نه ، گرچه به آن شده بود ، تمایل ، که من
بود و نه می تواند فکر آن پایبند است ، هر چند من به تنهایی.
به همین دلیل من نمی توانستم به برهنه بود ، من می توانند گرمای خورشید را تحمل نمی کند تا به خوبی
زمانی که کاملا عریان به عنوان با لباس در. نه ، حرارت اغلب متصلب من
پوست : در حالی که ، با یک پیراهن در ، هوا
خود به خود ساخته شده برخی از حرکت ، و سوت زدن زیر پیراهن بود ، دو برابر سردتر از
بدون آن.
بیشتر می تواند بدون من همیشه خودم را به بیرون رفتن در گرمای آفتاب ، بدون کلاه و یا یک
کلاه. گرما از خورشید ، با خشونت و ضرب و شتم مانند آن را در آن مکان می کند ، می
من سردرد در حال حاضر ، توسط darting
تا به طور مستقیم در سر من ، بدون یک کلاه یا کلاه در ، به طوری که من می تواند آن را تحمل نمی کند.
در حالی که ، اگر من در کلاه من آن را در حال حاضر به دور است.
پس از این نمایش در مورد من شروع به قرار دادن چند ژنده پوش من ، که من به نام نظر
لباس ، به نظم ، من فرسوده به حال تمام waistcoats من تا به حال ، و کسب و کار من
بود در حال حاضر سعی کنید اگر من می تواند کت را ندارد
از بزرگ به تماشای - کتهای که من به آن توسط من بود ، و با مواد دیگر را به عنوان من بود ؛
پس من مجموعه ای به کار ، خیاطی ، یا نه ، در واقع ، سرهم بندی ، برای من ساخته شده ترین رقت بار
کار آن است.
با این حال ، من تغییر را به دو یا سه waistcoats جدید ، که من به امید خدمت
من در حالی که بزرگ : برای تنبان و یا زیر شلواری ، من اما یک تغییر بسیار متاسفم
در واقع تا پس از آن.
من به ذکر است که من را نجات داد پوست همه موجودات که من کشته شدند ، من
چهار پا هستند ، و من آنها را به حال گذاشت ، با چوب در خورشید کشیده شده ، توسط
به این معنی که برخی از آنها شد تا خشک و
سخت است که آنها برای کوچک مناسب بود ، اما بعضی دیگر ، بسیار مفید است.
اولین چیزی که من از این ساخته شده یک کلاه برای سر من بود ، با مو در
در خارج ، به ساقه را از باران و من این را به خوبی انجام شده ، که پس از من به من
کت و شلوار لباس کاملا از این پوست که
است که می گویند ، یک جلیقه ، شلوار و باز در زانوها ، و هر دو شل ، برای آنها
و نه مایل به سرد نگه داشتن من از نگه داشتن من گرم است.
من باید حذف به تصدیق می کنند که wretchedly ساخته شده بودند ، برای من اگر بد
نجار ، من یک خیاط بدتر شد.
با این حال ، آنها مانند من تغییر بسیار خوب است ، و وقتی که من از ، اگر آن را
اتفاق افتاد ، به باران ، به مو از جلیقه و کلاه که خارجی ترین ، من نگه داشته شده بسیار
خشک است.
بعد از این ، من صرف مقدار زیادی از زمان و درد را به چتر من بود ،
در واقع ، در یک بزرگ می خواهید ، و به حال یک ذهن بزرگ برای ساختن یک ، من آنها را دیده بود
ساخته شده در Brazils ، جایی که آنها بسیار
مفید در بزرگ گرم وجود دارد ، و من احساس گرم در هر نقطه به عنوان بزرگ اینجا ، و
بیشتر هم که نزدیکتر اعتدال در کنار ، که من باید خیلی موظف شد
در خارج از کشور ، آن را مفید ترین چیز برای من بود ، و همچنین برای باران به عنوان گرم.
من در زمان جهان از درد با آن شد و در حالی که بزرگ قبل از من می تواند هر چیزی را
به احتمال زیاد برای نگهداری : نه ، پس از من تا به حال فکر می کردم راه برخورد کرده بود ، من خراب دو یا سه
قبل از من به ذهن من : اما من در آخرین
ساخته شده که بی تفاوتی و پاسخ : مشکل اصلی که من پیدا کردم این بود که آن را
اجازه می کردن.
من می توانم آن را به گسترش است ، اما اگر این کار را اجازه نمی کردن بیش از حد ، و در جلب ، آن را نمی
قابل حمل برای من به هیچ وجه اما تنها بر سر من ، که نمی خواهد انجام دهد.
با این حال ، در گذشته ، به عنوان گفت : من ، من به پاسخ ، و آن را با پوست پوشیده شده ، مو
به سمت بالا ، به طوری که آن را به دور انداختن باران مانند یک بسته خانه ، نگه داشته و از یکشنبه تا
effectually ، که من راه رفتن می تواند در
داغترین از آب و هوا با استفاده بیشتر از من می تواند قبل از در
جالبترین ، و هنگامی که من تا به حال هیچ نیازی نیست از آن می تواند از آن ، نزدیک و حمل آن در زیر دست من است.
بنابراین من زندگی توانا و به راحتی ، به نظر من که به طور کامل توسط خودم استعفا تشکیل شده است
به اراده خدا ، و پرتاب خود به طور کامل به او اختیار کند.
این شده زندگی من بهتر از اجتماعی ، برای وقتی که من شروع به تاسف می خواهم از
گفتگو من خودم ، بپرسید آیا به این ترتیب دو طرف با conversing خود من
افکار ، و (به عنوان من امیدوارم که من ممکن است می گویند) با
حتی خود خدا ، با انزال ، بهتر از لذت بردن از نهایت از انسان نیست
جامعه در جهان؟