Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 17
در حالی که سر والتر و الیزابت پشتکاری قابل ملاحظه فشار دادن شانس خود را در
محل لورا ، آن تجدید آشنایی بسیار متفاوت
توضیحات.
او در حاکم سابق او به نام بود ، و از او وجود دارد شنیده قدیمی
مدرسه شخص را در حمام ، که تا به حال دو ادعای قوی بر توجه او را از گذشته
مهربانی و درد و رنج حاضر.
خانم همیلتون ، در حال حاضر خانم اسمیت ، shewn مهربانی خود را در یکی از کسانی که دوره های از او بود
زندگی زمانی که آن را با ارزش ترین بوده است.
آن ناراضی به مدرسه رفته بود ، برای از دست دادن یک مادر از او عزادار
صمیم قلب دوست داشتم ، احساس جدایی او را از خانه ، و به عنوان یک دختر از چهارده رنج می برند ،
حساسیت قوی و روحیه بالا نیست ،
باید رنج می برند در چنین زمان و خانم همیلتون ، سه سال بزرگتر از خودش ،
اما هنوز هم از روابط نزدیک و خانه حل و فصل می خواهم ، از باقی مانده یک سال دیگر
در مدرسه ، مفید و خوب به او شده بود
در راه که بطور قابل توجهی کاهش بدبختی او ، و هرگز نمی تواند به یاد
با بی تفاوتی.
خانم همیلتون مدرسه را ترک کرده بودند ، نه طولانی پس از آن ازدواج کرده بود ، گفته شد بوده است
ازدواج یک مرد ثروت ، و این که آن از او شناخته شده بود ، تا اکنون که
حساب حاکم خود را به ارمغان آورد او
وضعیت رو به جلو در فرم تصمیم گرفته اما بسیار متفاوت.
او یک زن بیوه و فقیر بود.
شوهر او عجیب شده بود و در مرگ او ، حدود دو سال قبل از آن ، به حال چپ
امور خود را dreadfully نقش دارد.
او تا به حال مشکلات از هر نوع ادعا با ، و علاوه بر این
distresses با تب روماتیسمی شدید ، که در نهایت در حل و فصل شده بود مبتلا
پاهای او را ، او را برای حضور فلج ساخته شده بود.
او به حمام در آن حساب می آیند ، و در حال حاضر در مسافرخانه در نزدیکی حمام داغ بود ،
که در یک راه بسیار فروتن زندگی می کنند ، حتی قادر به خودش راحتی از بنده استطاعت ،
و البته تقریبا از جامعه حذف شده است.
دوست مشترک آنها پاسخ داد : برای رضایت بازدید از خانم الیوت
خانم اسمیت ، و در نتیجه آن هیچ زمان در رفتن از دست داد.
او چیزی از آنچه او شنیده بود ذکر شده ، و یا آنچه او در نظر گرفته شده ، در خانه.
این که هیچ علاقه ای مناسب وجود دارد آشفته می سازد.
او تنها مشورت بانوی راسل ، که به طور کامل به داخل احساسات او وارد است ، و
خوشحال بود برای انتقال خود را به عنوان به مسافرخانه خانم اسمیت ای نزدیک در ساختمان Westgate ، به عنوان
آن انتخاب شود.
این دیدار پرداخت شده بود ، آشنایی خود را دوباره برقرار شد ، علاقه خود را در یکدیگر
از دوباره مشتعل. ده دقیقه به حال awkwardness آن
و احساسات خود را.
دوازده سال از آنجایی که آنها تا به حال تقسیم می رفته بودند ، و هر یک از ارائه تا حدودی
فرد متفاوت از آنچه که تصور کرده بودم شباهت.
دوازده سال آن از شکوفه دهی ، ساکت و آروم ، دختر بدون شکل منظم هندسی است از پانزده تغییر کرده بود ،
به زن کمی ظریف از هفت و بیست ، با هر زیبایی جز شکوفه ، و
با رفتار آگاهانه آنها به عنوان حق
همواره آرام بود و دوازده سال از این جریمه را به دنبال تبدیل به حال ، به خوبی
رشد خانم همیلتون ، در همه تب و تاب بودن از سلامت و اعتماد به نفس برتری ، به
بیوه فقیر ، ضعیف ، درمانده ، دریافت
بازدید protegee سابق خود را به عنوان یک نفع ، اما که بود ناراحت کننده
این نشست به زودی پشت سر گذاشته بودند دور ، و چپ تنها افسون جالب از به خاطر سپردن
partialities سابق و صحبت کردن بیش از بار قدیمی.
آن در بر داشت در خانم اسمیت حس خوب و دلپذیر از رفتار که او به حال تقریبا
جرأت بستگی دارد ، و گرایش به صحبت می شود و فراتر از او شاد
انتظار.
نه dissipations از گذشته -- و او بسیار در جهان زندگی کرده بود -- و نه
محدودیت های حال حاضر ، نه بیماری و نه غم و اندوه به نظر می رسید که بسته
قلب او و یا خراب به روح او است.
در این دوره از سفر دوم او با شفافیت سخن گفت ، و آن
شگفتی افزایش یافته است. او می تواند بیشتر افسرده تصور به ندرت
وضعیت به خودی خود از خانم اسمیت.
او بسیار علاقه شوهرش بوده است : او را دفن کرده اند.
او به وفور استفاده شده است : آن رفته است.
او تا به حال هیچ کودکی او را در ارتباط با زندگی و شادی دوباره ، هیچ رابطه ای را برای کمک به
در ترتیب امور درمانده ، نه سلامت را به تمام بقیه قابل تحمل.
اقامت او را به یک سالن پر سر و صدا ، و اتاق خواب تاریک پشت را ، بدون محدود
امکان حرکت از یکی به دیگری و بدون کمک گرفتن بود ، که تنها
یک بنده در خانه ای به خانه استطاعت است ، و او
quitted هرگز خانه را در حمام آب گرم منتقل.
با این حال ، به رغم این همه ، آن بود دلیلی برای باور کردن که او تا به حال لحظه تنها
خستگی و افسردگی ، به ساعت پس از اشغال و لذت بردن.
چگونه می تواند از آن باشد؟
او را تماشا می کردند ، مشاهده شد ، منعکس شده است ، و در نهایت تشخیص داده شود که این مورد
شکیبایی و یا فقط از استعفای.
روح تسلیم ممکن است بیمار ، یک درک قوی خواهد عرضه
قطعنامه ، اما در اینجا چیزی بیشتر بود و در اینجا بود که کشش ذهن ، که
گرایش به آرامش ، که قدرت
عطف به آسانی از بد به خوب ، و پیدا کردن کار که او را انجام
خودش بود که از طبیعت به تنهایی.
این choicest هدیه ای از بهشت بود و آن دوستان خود را به عنوان یکی از آن مشاهده شده
موارد که در آن ، توسط یک انتصاب مهربان ، به نظر می رسد طراحی شده برای
متعادل تقریبا در هر دیگر می خواهم.
یک زمان وجود داشت ، خانم اسمیت به او گفت ، هنگامی که به روح او تقریبا شکست خورده بود.
او نمی تواند خودش را نامعتبر است تماس بگیرید در حال حاضر ، در مقایسه با دولت او را برای اولین بار رسیدن به
حمام.
سپس او بود ، در واقع ، یک جسم رقت انگیز شده ، برای او سرد گرفتار بود
سفر ، و سختی گرفته بود اختیار داشتن از مسافرخانه های خود را قبل از او دوباره محدود شد
تخت خواب و درد و رنج خود را تحت شدید و
ثابت درد و این همه در میان غریبه ها ، با ضرورت مطلق
داشتن یک پرستار به طور منظم ، و منابع مالی در آن لحظه به خصوص نالایق برای دیدار با هر
هزینه های فوق العاده ای.
او اب و هوای خوب ، با این حال ، و می تواند واقعا گویند که آن را خوب او انجام داده بود.
این وسایل رفاهی را با او احساس خودش را در دست های خوب افزایش پیدا کرده بود.
او بیش از حد از جهان ، به انتظار دلبستگی ناگهانی و یا بی طرف دیده بود
هر جا ، اما بیماری خود را به او ثابت کرده بود که زن مهمانخانه دار او را تا به حال شخصیت
حفظ ، و بیماری خود استفاده نمی کند و
او خوش شانس در پرستار او شده بود ، به عنوان خواهر زن مهمانخانه دار خود ، یک پرستار
به رشته تحصیلی ، و بود که همیشه در آن خانه به خانه در صورت بیکار ، chanced می شود
در آزادی تنها در زمان به حضور او.
"و او" خانم اسمیت گفت : "علاوه بر مراقبت از من بیشتر ستودنی ، واقعا ثابت کرده است
آشنایی ارزشمند.
تا به محض این که من می تواند استفاده از دست من او به من آموخت به گره ، که بزرگ شده است
تفریحی و او مرا در راه ساخت این موضوع کمی موارد قرار داده ، PIN
بالشتک و کارت قفسه ، که شما همیشه
من در مورد مشغول است ، و که به من عرضه با معنی انجام خوب کمی به
یک یا دو خانواده بسیار فقیر در این محله.
او تا به حال آشنایی بزرگ البته حرفه ای ، در میان کسانی که استطاعت
برای خرید ، و او از کالاهایی که من دفع. او همیشه طول می کشد زمان مناسب برای
اعمال.
قلب همه باز است ، شما می دانید ، هنگامی که آنها به تازگی از شدید فرار
درد ، و یا دوره نقاهت برکت بهداشت ، و پرستار کاملا Rooke
درک زمانی که به صحبت می کنند.
او زیرک ، باهوش ، زن معقول است.
کامپیوتر لیزا یک خط برای دیدن طبیعت انسان است و او دارای یک صندوق حس خوب و
مشاهده ، که ، به عنوان یک همراه و همدم ، او را بی نهایت به هزاران برتر
آنهایی که تنها دریافت 'بهترین
آموزش و پرورش در جهان ، هیچ چیز "می دانم که ارزش شرکت به.
تماس با آن شایعات ، اگر شما خواهد شد ، اما زمانی که Rooke پرستار اوقات فراغت نیم ساعت به اعطا
بر من ، او مطمئن است که چیزی برای ارتباط است که سرگرم کننده و سودآور :
چیزی که باعث می شود یکی از بدانند گونه یکی از بهتر.
یکی را دوست دارد به شنیدن چه می گذرد ، به عمل AU به جدید ترین حالت های بودن
بیهوده و احمقانه است.
برای من که زندگی آنقدر به تنهایی ، گفتگو او ، من به شما اطمینان دهم ، درمان است. "
آن ، به دور از مایل به عیب جویی کردن در لذت ، پاسخ داد : "من به راحتی می توانید باور
آن.
زنان از آن کلاس ، فرصت های بزرگ ، و اگر آنها باهوش هستند
ممکن است به ارزش گوش دادن به نیز هست. چنین گونه های از طبیعت انسان هستند ، می باشند
در عادت شاهد!
و در follies آن صرفا نیست ، که آنها به خوبی بخوانند ، برای آن که آنها را ببینید
گاهی اوقات تحت هر شرایط است که می تواند جالب ترین یا تحت تاثیر قرار.
چه موارد باید قبل از آنها را از سرسخت ، بی طرف ، خود را انکار عبور
پیوست ، شجاعت ، بردباری ، صبر ، استعفا : همه
درگیری ها و همه فداکاری است که به ما شرافت دادن بیشتر.
اتاق بیمار اغلب ممکن است به ارزش جلد کلسیم را تامین نماید. "
"بله" خانم اسمیت گفت : doubtingly تر از آن ، "گاهی اوقات ممکن است ، هر چند که من از ترس آن
درس ها در سبک بالا شما را توصیف اغلب.
اینجا و آنجا ، طبیعت انسان ممکن است بزرگ در زمان محاکمه ، اما به طور کلی ،
ضعف آن و نه قدرت آن است که به نظر می رسد در یک اتاق بیمار است : آن است
خودخواهی و بی صبری به جای
سخاوت و بردباری ، که یکی از شنود.
بنابراین کمی دوستی واقعی در جهان وجود دارد! و متاسفانه "(کم صحبت کردن و
tremulously) بسیاری وجود دارد که فراموش نکنید که به طور جدی فکر می کنم تا از آن است که تقریبا بیش از حد
دیر است. "
آن شاهد بدبختی از احساسات است. شوهر شده بود ، نه آنچه که او باید ، و
زن در میان آن بخش از انسان را ساخته است که به او فکر می کنم بدتر از ، منجر شده بود
جهان نسبت به او امیدوار است آن را سزاوار است.
بود ، اما گذشت احساسات با این حال با خانم اسمیت ، او آن را تکان داد خاموش ، و به زودی اضافه شده
در لحن های مختلف --
"من فرض کنید وضعیت دوست من خانم Rooke است در حال حاضر ، خواهد مبله کردن
بسیار یا به علاقه و یا تهذیب کردن من.
او تنها پرستاری از خانم والیس از ساختمان Marlborough است ؛ بسیار صرف ،
احمقانه است ، گران ، زن شیک ، به اعتقاد من و البته چیزی برای
گزارش اما از زر و زیور و توری.
منظور من را به سود من از خانم والیس ، با این حال.
او مقدار زیادی از پول ، و من قصد دارم او باید همه چیز با قیمت بالا به من خرید
در حال حاضر در دست است. "
آن چندین بار در دوست وی به نام بود ، قبل از وجود چنین
کسی که در محل کمدن شناخته شده بود. در گذشته ، آن شد لازم برای صحبت از
او.
سر والتر ، و خانم الیزابت کلی ، یک روز صبح از محل لورا بازگشت ، با
دعوت ناگهانی از بانوی Dalrymple برای در همان شب ، و آن در حال حاضر
درگیر ، به صرف آن شب در ساختمان Westgate.
او برای بهانه ای متاسفم.
آنها فقط خواسته شد ، او مطمئن بود ، چرا که بانوی Dalrymple که در خانه های بد نگهداری می شوند
سرد ، خوشحالم که استفاده از رابطه که در فشار بود
او را ، و او در حساب خود را کاهش
با چابکی بزرگ -- "او برای گذراندن شب با قدیمی مشغول بود
کسب دانش است. "
آنها در هر چیز نسبت به آن بسیار علاقه ای ندارند ، اما هنوز هم وجود داشت
سوالات به اندازه کافی سؤال شد ، آن را درک آنچه این دانش قدیمی بود ؛
و الیزابت موهن بود ، و سر والتر شدید.
"ساختمان Westgate!" گفت که او "است که خانم آنه الیوت به عنوان مدعو در Westgate
اسمیت خانم. خانم بیوه و اسمیت که شوهرش بود؟
یکی از پنج هزار اسمیتس آقای که نامشان با همه جا با.
و چه جاذبه او را؟
که او پیر و مریض است. پس از سخن من ، آن خانم الیوت ، شما باید
فوق العاده ترین طعم!
هر آنچه را که افراد دیگر ، شرکت کم ، اتاق محقر ، هوای ناپاک ، منزجر کننده شورش
انجمن هستند دعوت به شما.
اما مطمئنا شما ممکن است از سر باز کردن این بانوی پیر تا به - فردا : او در نزدیکی او نه چندان
پایان ، من تصور است ، اما که او ممکن است یک روز دیگر به امید.
سن او را چه شده است؟
چهل؟ "
"نه ، آقا ، او یک و سی نیست ، اما من فکر نمی کنم من می توانم تعامل من از سر باز کردن ،
دلیل آن است که شب تنها برای برخی از زمان که در یک بار او را با توجه به و
خودم.
او را به حمام آب گرم به - فردا می رود ، و برای بقیه هفته ، شما می دانید ، ما در حال
مشغول اند. "" اما چه بانوی راسل از این فکر می کنم
آشنایی؟ پرسید : "الیزابت.
او می بیند چیزی برای سرزنش در آن ، پاسخ داد : "آن." برعکس ، او آن را تصویب ،
است و به طور کلی از من گرفته شده زمانی که من در خانم اسمیت نامیده می شود. "
ساختمان Westgate باید بوده است و نه ظاهر حمل تعجب
مشاهده : نزدیک پیاده رو آن کشیده شده ، سر والتر.
"بیوه سر هنری راسل ، در واقع ، به هیچ برتری برای تمایز سلاح او ، اما هنوز هم
equipage خوش تیپ است ، و بدون شک به خوبی شناخته شده برای انتقال الیوت دوشیزه شده است.
محل سکونت بیوه خانم اسمیت در ساختمان Westgate!
به سختی قادر به زندگی می کنند ، بین سی و چهل و بیوه فقیر ، صرف خانم اسمیت ،
هر روز ، خانم اسمیت ، از همه مردم و همه نامها در جهان ، به دوست انتخاب شده
از آن خانم الیوت ، و به ترجیح داده
او را به ارتباطات خانوادگی خود را خود در میان اشراف انگلستان و ایرلند!
خانم اسمیت! چنین یک نام! "
خانم کلی ، که حاضر شده بود و در حالی که این همه گذشت ، در حال حاضر فکر آن را به توصیه
ترک اتاق ، و آن می تواند گفته اند زیاد است ، و زمانی برای گفتن کمی در
دفاع از دوست وی بسیار متفاوتتر نیست
ادعا می کند تیرز ، اما احساس خود را به پدر خود احترام شخصی او را مانع است.
او ساخته شده بدون پاسخ است.
او آن را از چپ به خود را به بحر تفکر غوطهور شدن ، که خانم اسمیت بود بیوه تنها در حمام نیست
بین سی و چهل ، با کمی برای زندگی ، و هیچ نام خانوادگی کرامت.
آن انتصاب او را نگه داشته و دیگران تیرز نگه داشته ، و البته او شنیده بعدی
صبح که آنها تا به حال یک شب لذت بخش بود.
او تنها یکی از مجموعه ای غایب ، سر والتر و الیزابت بودند
نه تنها کاملا در خدمت سرکار علیه او خود بوده است ، اما تا به حال در واقع شده است
خوشحال شده توسط او را در جمع آوری به کار
دیگران ، و در زحمت دعوت هر دو بانوی راسل و آقای الیوت شده بود ؛
و آقای الیوت نقطه ترک سرهنگ والیس اوایل ساخته شده بود ، و بانوی راسل بود
تازه ترتیب تمام درگیری های شب خود را در سفارش به صبر در او.
آن بود تاریخ کل از همه که چنین شب می تواند از بانوی راسل عرضه.
به او ، بزرگ ترین علاقه خود را باید در داشتن بسیار از بین خود صحبت کردیم
دوست و آقای الیوت ، در داشتن برای آرزو ، پشیمان و در همان زمان
افتخار برای دور ماندن در چنین یک علت است.
نوع او ، بازدیدکننده داشته است دلسوزانه به این دانش قدیمی ، بیمار و کاهش ، به نظر می رسید
کاملا خوشحال آقای الیوت.
او فکر کرد که او یک زن جوان فوق العاده ای ترین و در خلق و خوی او ، منش ، ذهن ،
مدل تعالی زن.
او می تواند حتی بانوی راسل در بحث در مورد شایستگی او دیدار خواهد کرد و آن می تواند
نمی شود با توجه به درک آنقدر دوست وی ، نمی تواند خودش را به
به شدت توسط یک مرد معقول ، بدون امتیاز
بسیاری از کسانی که احساس دلپذیر که دوست وی به معنای ایجاد.
بانوی راسل بود در حال حاضر کاملا در نظر او از آقای الیوت تصمیم گرفت.
او به همان اندازه از معنی خود را برای به دست آوردن آن در زمان به عنوان شایسته خود را متقاعد ،
شد و شروع به محاسبه تعداد هفته است که او را از همه آزاد
موانع باقی مانده از بیوه گی ، و
ترک او را در آزادی برای اعمال قدرت بیشتر باز خود را از خشنود.
او نمی خواهد صحبت را با نیمی از یقین او در مورد این موضوع احساس آن ، او
سرمایه گذاری در کمی بیش از تذکرات به چه آخرت ممکن است ، ممکن
فایل پیوست در سمت خود ، از
مطلوبیت چیزی بخاطرسودمندی ان اتحاد ، فرض دلبستگی چنین واقعی و بازگشت است.
آن او شنیده می شود ، ساخته شده و بدون exclamations خشونت آمیز او فقط لبخند زد ، سردرپیش و
به آرامی تکان داد سرش را.
"من هیچ بازی ساز ، به عنوان شما را به خوبی می دانیم ،" بانوی راسل گفت : "خیلی خوب
از این عدم اطمینان از تمام وقایع انسانی و محاسبات آگاه است.
من فقط به معنای آن است که اگر آقای الیوت باید مدتی از این رو پرداخت آدرس خود را به شما ، و اگر
شما باید دفع گردد تا او را قبول ، من فکر می کنم هر امکان وجود خواهد داشت
که خوشحال با هم.
مناسب ترین اتصال همه باید آن را در نظر بگیرید ، اما من فکر می کنم ممکن است آن را بسیار
یکی از خوشحال. "
"آقای الیوت انسان بسیار سازگار است ، و از بسیاری جهات من فکر می کنم بسیار از
او ، گفت : "آن" اما ما نباید دست کت و شلوار ".
بانوی راسل اجازه این گذر ، و تنها در جواب گفت : "من خود را که قادر به
توجه شما را به عنوان معشوقه آینده Kellynch ، الیوت بانوی آینده ، به نگاهی
به جلو و به اشغال عزیز خود مراجعه کنید
جای مادر ، موفق به تمامی حقوق خود را ، و تمام محبوبیت خود را ، و همچنین
به همه فضایل او ، بالاترین رضایت خاطر را به من خواهد بود.
شما خود مادر خود را در قیافه و منش ، و اگر من ممکن است اجازه داده شود
علاقه داشتن به شما مانند او ، در وضعیت و نام بود ، و خانه ، ریاست و برکت
در همان نقطه ، و تنها نسبت به او را در حال بسیار ارزشمند!
من عزیزترین آن ، آن را به من لذت بیشتری نسبت به اغلب در زمان من از احساس به من بدهید
زندگی! "
آن موظف به نوبه خود دور ، به بالا رفتن ، راه رفتن به یک جدول از راه دور بود ، و تکیه وجود دارد
در اشتغال وانمود ، سعی کنید به زانو در آوردن احساسات به این تصویر هیجان زده است.
برای چند لحظه تصور او و قلب او بودند bewitched.
ایده تبدیل شدن به آنچه که مادر او بوده است ؛ داشتن نام ارزشمند "بانوی
الیوت "برای اولین بار در خودش دوباره زنده شدن دوباره بازسازی به Kellynch ، خواستار آن خانه اش
دوباره ، خانه او را برای همیشه ، افسون که او بلافاصله نمی توانست مقاومت بود.
بانوی راسل گفت : نه کلمه ای دیگر ، حاضر به خروج از موضوع را به عملیات خود را ؛
و اعتقاد داشتند که ، در آن لحظه می تواند آقای الیوت با اختصاصی برای صحبت
خود -- او را در کوتاه مدت به این باور ، چه آن اعتقاد نداشت.
تصویر مشابه آقای الیوت سخن گفتن برای خود به ارمغان آورد آن دوباره به خونسردی.
افسون Kellynch و "بانوی الیوت" همه پژمرده دور.
او هرگز نتوانست بپذیرد.
و این نه تنها بود که احساسات او بودند هنوز هم عوارض جانبی به هر مرد نجات یکی او را
قضاوت ، بر توجه جدی از امکانات از جمله یک مورد بود
علیه آقای الیوت.
اگرچه آنها در حال حاضر آشنا شده بود یک ماه ، او را راضی نمی کند که او
واقعا می دانستند شخصیت او.
که او یک انسان معقول ، مطلوب انسان ، که او صحبت خوبی بود ، استادانی خوب
نظرات ، به نظر می رسید برای قضاوت صحیح و به عنوان یک مرد اصل ، این همه روشن بود
کافی است.
او قطعا می دانست چه چیزی راست ، و نه می تواند او را در هر مقاله یکی از وظیفه اخلاقی ثابت
آشکارا ستم ، اما هنوز او می شده اند ترسند که برای رفتار خود پاسخ است.
او بی اعتماد گذشته ، در صورتی که وجود ندارد.
اسامی که گاهی اوقات از همکاران سابق dropt ، اشارات سابق
شیوه ها و حرفه ها ، پیشنهاد سوء ظن از آنچه او مطلوب نیست
بوده است.
او را دیدم که عادت های بد وجود داشته است که سفر یکشنبه شایع شده بود
چیزی که یک دوره از عمر خود را (و احتمالا کوتاه) وجود داشته است وقتی که او
، دست کم ، بی دقتی در همه جدی شده بود
مسائل و ، هر چند ممکن است فکر می کنم او در حال حاضر بسیار متفاوت ، که می تواند برای پاسخ
احساسات واقعی ، مرد باهوش و محتاط ، رشد کرده اند به اندازه کافی برای قدردانی منصفانه
شخصیت؟
چگونه می تواند از آن تا کنون معلوم گردد که ذهن خود را واقعا پاک بود؟
آقای الیوت منطقی ، با احتیاط ، صیقل شده بود ، اما او باز نمی شود.
هر پشت سر هم از احساس ، هر گرمی از خشم یا شوق در وجود دارد هرگز
بد یا خوب از دیگران است. این به آن ، نقص تصمیم گرفته شد.
برداشت زود هنگام او علاج ناپذیر بودند.
او باارزش فرانک ، دل باز ، شخصیت مشتاق فراتر از همه دیگران.
گرما و شور و شوق او را اسیر هنوز.
او احساس می کرد که او را بسیار بیشتر می تواند بر صداقت از کسانی که گاهی اوقات بستگی دارد
نگاه و یا گفت : بی دقتی و یا یک چیز شتابزده ، نسبت به کسانی که حضور ذهن هرگز
متفاوت بود ، که هرگز زبان تضعیف.
آقای الیوت بود بیش از حد به طور کلی سازگار است. مختلف از جمله tempers در پدر
خانه ، او با خوشحالی همه آنها را. او تحمل بیش از حد ، ایستادند بیش از حد به خوبی با
هر بدن.
او با برخی از درجه باز بودن از خانم خشت به او سخن گفته بود ظاهر
به طور کامل به آنچه خانم خشت بود ، و در اهانت به او را نگه دارید ؛ و در عین حال خانم
خشت او را به عنوان مطلوب به عنوان هر بدن در بر داشت.
بانوی راسل دیدم یا کمتر یا بیشتر از دوست جوان او ، برای او را دیدم چیزی برای
بی اعتمادی به Excite.
او می تواند یک مرد به بیان دقیق تر آنچه که او باید از آقای الیوت تصور نیست ؛ نه
او همیشه لذت بردن احساس شیرین تر از امید دیدن از طرف او دریافت خواهید کرد از او
معشوق آن در Kellynch کلیسا ، در این دوره از پاییز زیر.