Tip:
Highlight text to annotate it
X
بندگان اعلیحضرت او
شما می توانید آن را از کار توسط کسری و یا با قاعده ساده سه ،
اما راه را از Tweedle - dum راه Tweedle - دی نمی باشد.
شما می توانید به آن پیچ و تاب ، شما می توانید آن را را به نوبه خود ، شما می توانید آن را تا شما را رها تاه زدن ،
اما راه Pilly Winky راه پاپ Winkie نیست!
آن باران به شدت به مدت یک ماه تمام -- باران در اردوگاه سی هزار
مردان و هزاران نفر از شتر ، فیل ها ، اسب ها ، bullocks ، و قاطرها همه جمع شده بودند
با هم در یک محل Pindi راوال نامیده می شود ، توسط نایب السطنه و فرمانفرمای هند بررسی می شود.
او دریافت بازدید از امیر افغانستان -- پادشاه وحشی وحشی بسیار
کشور است.
امیر به حال با او به مدت هشت صد محافظ مردان و اسب آورده که
تا به حال یک اردوگاه یا لوکوموتیو قبل در زندگی خود دیده می شود -- مردان وحشی و
اسب وحشی از جایی در پشت آسیای مرکزی است.
هر شب اوباش از این اسب خواهد بود مطمئن باشید برای شکستن طناب پاشنه خود و ترس ناگهانی یک گله اسب
بالا و پایین اردوگاه را از طریق گل در تاریکی ، یا شتر شکستن شل و
در مورد اجرا و سقوط بیش از طناب از
چادر ، و شما می توانید تصور کنید چگونه خوشایند بود که برای مردان در تلاش برای به خواب رفتن.
چادر من دراز دور از خطوط شتر ، و من فکر می شد امن.
اما یک شب یک مرد ظهور سر خود را و فریاد زد ، "دریافت ، سریع!
آنها آینده! چادر من رفته! "
من می دانستم که "آنها" شد ، بنابراین من بر روی چکمه های من و ضد آب قرار داده و scuttled به
با دوغاب پر کردن.
کوچولو روباه ماده ، فهرست ما یملک روباه من ، از طرف دیگر رفت و پس از آن وجود داشت
خروشان و grunting و متلاطم ، و من تو را دیدم غار چادر در ، به عنوان قطب
جامعی ، و شروع به رقص مثل یک شبح دیوانه است.
شتر را به آن blundered بود ، و مرطوب و عصبانی بود که من از ، من نمی تواند کمک کند به خندیدن.
سپس من در فرار ، چرا که من نمی دانم که چگونه بسیاری از شتر ممکن است سست و
قبل از اینکه طولانی من از نزد این اردوگاه بود ، شخم راه من را از طریق گل.
در گذشته من بیش از قسمت انتهایی تفنگ سقوط کرد ، و توسط آن می دانستند من در جایی در نزدیکی
خطوط توپخانه که در آن توپ در شب انباشته شدند.
همانطور که من نمی خواستم در مورد هر در نم نم باران و تاریکی plowter ، من قرار من
ضد آب بیش از پوزه یک تفنگ ، و یک نوع مسکن با دو یا سه
rammers که من پیدا کردم و دراز در امتداد
دم یکی دیگر از تفنگ ، تعجب که در آن زن پتیاره به رو بود ، که در آن ممکن است.
همانطور که من آماده برای رفتن به خواب من شنیده ام صدای جرنگ جرنگ از مهار و خر خر کردن ،
و قاطر مرا تکان دادن گوش مرطوب خود را به تصویب رساند.
او متعلق به یک باتری پیچ تفنگ ، برای من می تواند تلق تلق کردن از تسمه و شنیدن
حلقه و زنجیر و چیزهایی را بر روی پد زین او.
پیچ و تفنگ ، توپ های کوچک کمی در دو قطعه ساخته شده ، که در پیچ با هم
هنگامی که زمان برای استفاده از آنها می آید.
آنها گرفته تا کوه ها ، به هر جایی که قاطر می توانید جاده ها ، و آنها بسیار
برای مبارزه در کشور سنگی مفید باشد.
پشت قاطر ، شتر وجود دارد ، با پا های نرم و بزرگ خود را squelching و ناتوانی در
گل و گردن او bobbing و وپیش مانند مرغ منحرف.
خوشبختانه ، من می دانستم که به اندازه کافی از زبان وحش -- زبان نه وحشی - وحش ، اما اردوگاه وحش
زبان ، البته -- از بومیان به دانستن آنچه که او میگفت.
او باید که به چادر من شکست مواجه شده است ، او را به قاطر به نام "چه
کار باید بکنم؟ کجا باید بروم؟
من با یک چیز سفید که دست تکان دادند جنگیده اند ، و آن را در زمان چوب و برخورد من به
گردن "(که قطب چادر من شکسته بود ، و من بود
بسیار خوشحالم که آن را می دانم.)
"باید اجرا بر روی؟" "آه ، آن را به شما بود ، گفت :" قاطر "به شما و
دوستان خود را ، که اخلال در این اردوگاه شده اند؟
بسیار خوب.
شما برای این در صبح مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. اما من نیز ممکن است شما چیزی را در مورد
حساب در حال حاضر. "
من شنیده ام صدای جرنگ جرنگ مهار به عنوان حمایت قاطر و گرفتار دو لگد شتر در
دنده که مانند یک درام زنگ زد.
"یکی دیگر از زمان" او گفت ، "شما شناخت بهتری نسبت به اجرا از طریق باتری قاطر
در شب ، فریاد می زدند : دزد و آتش! 'بنشینید و گردن احمقانه خود را آرام نگه دارید."
شتر دو برابر مد شتر ، مانند یک قاعده دو پا ، و نشستم گریه ی این دختربچه.
ضرب و شتم به طور منظم از hoofs در تاریکی وجود دارد ، و اسب بزرگ سربازان cantered تا
که به طور پیوسته به عنوان اینکه او در مراسم رژه بودند ، شروع به پریدن کرد دم تفنگ ، و فرود آمد نزدیک به
او گفت : "این ننگین" ، دمیدن سوراخهای بینی خود را.
"آن شتر را از طریق خطوط ما racketed دوباره -- بار سوم در این هفته است.
How'sa اسب برای حفظ وضعیت خود را اگر او حق ندارد به خواب.
چه کسی؟ "
"من قاطر بریچ قطعه شماره دو اسلحه از باتری پیچ اول ، گفت :"
قاطر "، و از سوی دیگر یکی از دوستان خود. او به من waked بیش از حد است.
شما چه کسانی هستند؟ "
"شماره پانزده ، نیروهای نظامی E ، Lancers نهم -- اسب دیک Cunliffe.
زمان آماده باش بیش از کمی ، وجود دارد. "" آه ، فرمودید ، گفت : "قاطر.
بسیار تیره است برای دیدن بسیار.
آیا این شتر خیلی مشمئز کننده برای هر چیزی نیست؟
من از خط من راه می رفت به یک صلح کمی و آرام در اینجا. "
"لرد من ، گفت :" شتر با فروتنی ، "ما آرزو دیدن خوابهای بد در شب ، و ما
بسیار ترسند.
من تنها یک شتر بار پیاده نظام بومی 39 ، و من به عنوان شجاع
شما ، اربابان من است. "
"پس چرا شما باقی نمی ماند و حمل چمدان را برای پیاده نظام بومی 39 ، به جای
در حال اجرا در تمام طول این اردوگاه گفت : «قاطر. آنها چنین رویاهای خیلی بد بودند ، گفت : "
شتر.
"من متاسفم. گوش کنید!
این است که چیست؟ باید اجرا بر روی دوباره؟ "
"بنشینید ، گفت :" قاطر "و یا شما طولانی خود را چوب پاها بین تفنگ ضربه محکم و ناگهانی است."
او cocked یک گوش و گوش. "Bullocks!" او گفت.
"تفنگ bullocks.
در سخن من ، شما و دوستان شما waked اردوگاه بسیار کامل است.
طول می کشد تا یک معامله خوب prodding برای قرار دادن تفنگ - بولاک است. "
من شنیده ام زنجیره کشیدن در امتداد زمین و یوغ سفید بزرگ دلخور
bullocks که کشیدن اسلحه محاصره سنگین وقتی که فیل ها نمی خواهد به هر نزدیکتر به
شلیک آمد shouldering همراه با هم.
و تقریبا پله بر روی زنجیره ای یکی دیگر از قاطر باتری بود ، خواستار طور افراطی برای
"بیلی."
قاطر قدیمی به اسب نیروهای نظامی "، گفت :" این یکی از استخدام ما.
"او از من خواست. در اینجا ، نوجوان ، متوقف squealing.
تیره صدمه دیده است هرگز به کسی نشده است. "
تفنگ bullocks دراز کنار هم و شروع به جویدن تنباکوی جویدنی ، اما قاطر جوان
نشسته اند نزدیک به بیلی. "چیزهایی که" او گفت.
"ترس و وحشتناک ، بیلی!
آنها را به خطوط ما آمد در حالی که ما خواب بودند.
D' شما فکر می کنند ما را بکشند؟ "" من ذهن بسیار بزرگ به شما بدهد
شماره یک لگد زدن ، گفت : "بیلی.
"ایده قاطر چهارده دست با آموزش های خود را رسوا باتری پیش از این
نجیب زاده! "" به آرامی ، به آرامی! "گفت : نیروهای نظامی اسب.
به یاد داشته باشید آنها همیشه مثل این برای شروع.
برای اولین بار من همیشه مردی را دیدم که (آن را در استرالیا بود که من سه ساله بود)
فرار به مدت نصف روز ، و اگر من شتر دیده می شود ، من باید در حال اجرا هنوز. "
تقریبا تمام اسب های ما را برای سواره نظام انگلیسی به هند آورده
استرالیا ، و در خود توسط سربازان شکسته.
"درست به اندازه کافی ، گفت :" بیلی.
"توقف تکان دادن ، نوجوان. اولین بار آنها را مهار کامل
با تمام زنجیره های خود را بر پشت من من در forelegs من ایستاده بود و هر بیت از آن را لگد کردن.
من تا به حال علم واقعی از لگد زدن و سپس آموخته شده نیست ، اما باتری گفت : آنها تا به حال
ندیده هر چیزی مانند آن است. "" اما این بود مهار یا هر چیزی که نیست
jingled ، گفت : "قاطر جوان.
"شما می دانید من که مهم نیست در حال حاضر ، بیلی.
چیزهایی مثل درخت بود ، و در هنگام سقوط و پایین خطوط و bubbled و من
سر طناب را شکست ، و من می توانم درایور را پیدا کنم ، و من می تواند شما را پیدا کند ، بیلی ، بنابراین
من فرار کردن با -- با این آقایان ".
"H'm! گفت :" بیلی. "به محض این که من شنیده ام شتر شل بود
دور در حساب خود من آمد.
هنگامی که یک باتری -- قاطر پیچ و اسلحه خواستار آقایان تفنگ - bullocks ، او باید بسیار بد
متزلزل کردن. شما همراهان بر روی زمین وجود دارد؟ "
تفنگ bullocks نورد cuds خود را ، و پاسخ هر دو با هم : «یوغ هفتم
از تفنگ اولین باتری تفنگ بزرگ است.
ما خواب بودند وقتی شتر آمد ، اما زمانی که ما در زیر پا گذاشته شد و ما بلند شده و
پراکنده شدند. بهتر است آرام در گل دروغ از
بر روی ملافه خوب مختل شده است.
ما به دوستان خود گفت که در اینجا چیزی برای ترس وجود دارد ، اما او می دانست تا
که او در فکر در غیر این صورت. WAH! "
آنها در جویدن رفت.
بیلی "، گفت :" می آید که از ترس. "شما دریافت می کنید در تفنگ bullocks خندید.
من امیدوارم که شما را دوست دارم ، جوان سازمان ملل متحد است. "
دندان قاطر جوان جامعی ، و من شنیده ام می گویند که او چیزی در مورد عدم ترس از
فربه هر بولاک قدیمی در جهان. اما bullocks فقط کلیک شاخ خود را
با هم رفت و در جویدن.
"در حال حاضر ، انجام می شود نه عصبانی پس از ترس شما بوده ام.
که بدترین نوع از بزدلی ، گفت : «سربازان اسب.
"هر کسی می تواند که در شب هراس بخشیده ، من فکر می کنم ، اگر آنها را مشاهده کنید
آنها را نمی فهمید.
ما از pickets ما شکسته ، دوباره و دوباره ، چهار صد و پنجاه از ما ، فقط
چرا که یک جذب جدید برای گفتن قصه از مارها شلاق در خانه در استرالیا تا ما
شد به مرگ به پایان می رسد سست و طناب ما سر می ترسم. "
"این خیلی خوب در اردوگاه است ، گفت :" بیلی.
من در بالا stampeding خودم ، برای لذت از چیزی ، زمانی که من شده اند نمی نیستم
برای یک یا دو روز. اما چه چیزی شما را بر روی خدمات فعال کاری انجام دهید؟
"اوه ، که کاملا یکی دیگر از مجموعه ای از کفش های جدید ، گفت :" اسب نیروهای نظامی.
"دیک Cunliffe به پشت من آن زمان ، و درایوهای زانو خود را به من و همه من
انجام دهیم این است به تماشای جایی که من قرار دادن پاهای من ، و برای نگه داشتن پاهای عقبی من کاملا تحت من ، و
پالهنگ ، عاقلانه است. "
"چه افسار - عاقلانه است؟" گفت : قاطر جوان. "با لثه آبی از بلوک برگشت ،"
snorted سربازان اسب ، "می توانم به شما بگویم که شما آموزش داده نمی شود پالهنگ
عاقلانه در کسب و کار خود را؟
چگونه می تواند هر چیزی را انجام دهید ، مگر اینکه شما می توانید چرخش دور در یک بار زمانی که مهار فشرده
در پشت گردن خود را؟ این بدان معنی زندگی یا مرگ به انسان ، و
البته که مرگ و زندگی برای شما.
با پاهای عقبی خود را در زیر شما لحظه شما احساس می کنید مهار در پشت گردن خود را دور.
اگر شما اتاق به نوسان تا کمی گرد ، عقب و به دور بر روی پاهای عقبی خود نیست.
که در حال رام کردن دانا است. "
بیلی stiffly قاطر گفت : "ما به آن روش تدریس".
"ما در حال تدریس به اطاعت از مرد در سر ما : گام به زمانی که او می گوید ، و گام در زمانی که
او می گوید تا.
گمان می کنم آن را به همان چیزی می آید. در حال حاضر ، با همه این کسب و کار فانتزی خوب و
پرورش ، که باید بسیار بد برای hocks خود را ، چه کار میکنید؟ "
که بستگی دارد ، گفت : «سربازان اسب.
"به طور کلی من برای رفتن در میان بسیاری از فریاد ، مرد مودار با چاقو -- براق بلند
چاقو ، بدتر از چاقو نعلبند -- و من باید به مراقبت که بوت دیک
فقط با لمس کردن بوت مرد آینده را بدون خرد کردن آن است.
من می توانم لنس دیک به حق از چشم راست من را ببینید ، و من می دانم که من هستم امن.
من نباید به مراقبت از انسان یا اسب که ایستاد تا دیک و من زمانی که ما در هستیم
عجله "،" چاقو صدمه دیده است نیست؟ "گفت : جوانان
قاطر.
"خوب ، من یکی برش در سراسر قفسه سینه یک بار ، اما این گسل دیک --
"بسیاری من باید از او مراقبت که گسل آن بود ، اگر آن صدمه دیده است!" گفت : قاطر جوان.
"شما باید گفت :" اسب نیروهای نظامی.
"اگر شما انسان خود اعتماد ندارند ، شما نیز ممکن است اجرا در یک بار.
این چیزی است که برخی از اسب های ما انجام دهد ، و من آنها را سرزنش نیست.
از آنجا که من و گفت : گسل دیک نیست.
مردی دراز کشیده بر روی زمین بود ، و من خودم کشیده او را به آج نیست ، و
او در من کاهش داد. دفعه بعد من مجبور به رفتن بیش از یک مرد دروغ
پایین من باید به او گام -- سخت ".
"H'm! گفت :" بیلی. "آن را برای تلفن های موبایل بسیار احمقانه است.
چاقو چیزهایی هستند کثیف در هر زمان.
چیزی که مناسب برای انجام شده است را برای صعود به یک کوه با یک زین متعادل ، آویزان
در زمان توسط هر چهار پا و گوش خود را بیش از حد و خزش و خزیدن و جنبانیدن همراه ، تا شما
بیرون آمدن صدها فوت بالاتر از هر کس دیگری
بر روی طاقچه که در آن تنها اتاق به اندازه کافی برای hoofs شما وجود دارد.
سپس شما هنوز ایستاده و آرام نگه دارید -- بخواهید انسان را به سر خود ، در آغوش گرفتن جوانان سازمان ملل متحد هرگز -- نگه داشتن
آرام در حالی که اسلحه ها را کنار هم بگذارند ، و سپس شما را تماشا
پوسته خشخاش را به درخت ، تاپس کشویی تا کنون به طوری بسیار پایین تر است. "
"آیا شما نمی همیشه سفر؟" گفت : نیروهای نظامی اسب.
"آنها می گویند که هنگامی که یک قاطر سفر شما می توانید تقسیم گوش مرغ است ، گفت :" بیلی.
"و اکنون دوباره شاید زین بد بسته بندی قاطر ، ناراحت ، اما آن را بسیار
به ندرت.
من آرزو می کنم من می توانم به شما کسب و کار ما نشان می دهد. این زیبا است.
چرا آن را به من در زمان سه سال صورت گرفت برای پیدا کردن آنچه را که مرد بودند رانندگی در.
علم چیزی است که برای نشان دادن در مقابل خط آسمان هرگز ، زیرا ، اگر شما
انجام دهید ، شما ممکن است اخراج می شوند. به یاد داشته باشید که جوان سازمان ملل متحد است.
پنهان تا آنجا که ممکن است ، حتی اگر شما مجبور به رفتن از مایل خود را از حفظ
راه. منجر باتری زمانی که آن را که می آید
مرتب کردن بر اساس از بالا رفتن است. "
"بدون شانس در حال اجرا را به مردم که می اخراج از کار اخراج شده!" گفت :
سربازان اسب ، فکر کردن سخت است. "من که نه.
من باید بخواهیم که به اتهام -- با دیک "
"اوه ، نه ، شما نمی. شما می دانید که به محض آن که اسلحه در
جائیکه آنها می خواهیم تمام شارژ را انجام دهید. علمی و شسته و رفته است.
اما چاقو -- PAH "!
چمدان و شتر بوده است bobbing به حال سر خود را پس وپیش برای برخی از زمان گذشته ، اضطراب
دریافت کلمه در edgewise. سپس من شنیده ام او را می گویند ، به عنوان او پاک او
گلو ، عصبی :
I -- I -- من کمی مبارزه کرده اند ، اما نه در آن راه بالا رفتن و یا در آن راه در حال اجرا است. "
"نه.
در حال حاضر آن اشاره کردید ، گفت : "بیلی ،" شما به نظر نمی آید به عنوان اینکه شما را برای کوهنوردی ، ساخته شد
یا در حال اجرا -- بسیار است. خوب ، چگونه بود ، قدیمی یونجه عدل؟ "
"راه مناسب ، گفت :" شتر.
"همه ما می نشست --" "اوه ، پاردم و breastplate من گفت :"!
سربازان اسب تحت نفس خود است. "نشست!"
"ما نشست -- از صد تن از ما ،" شتر در ادامه "در یک مربع بزرگ ، و مردان
انباشت اشیاء بدست آمده زین و بستههای ما ، در خارج از مربع است ، و آنها را بر پشت ما ، از کار اخراج شدند
مردان ، در همه طرف مربع انجام داد. "
"چه نوع از مردان؟ هر مرد که آمد در امتداد؟ "گفت که این نیروها -
اسب.
"آنها به ما می آموزند در سواری مدرسه به دراز بکشید و اجازه دهید آتش استادان ما در سراسر ما ، اما
دیک Cunliffe مرد تنها من می خواهم اعتماد به انجام این کار است.
tickles girths من ، و ، علاوه بر این ، من نمی می توانید ببینید با سر من بر روی زمین است. "
"آن چه مهم که آتش سوزی در سراسر شما؟" گفت : شتر.
"مقدار زیادی از مردان و مقدار زیادی از شتر دیگر نزدیک وجود دارد ، و بسیاری از بزرگ
ابرهایی از دود. من پس از آن وحشت نیست.
من هنوز هم می نشینند و صبر کنید. "
و در عین حال گفت : "بیلی" شما رویای دیدن خوابهای بد و ناراحت اردوگاه در شب.
خوب ، خوب!
قبل از اینکه من دراز بکشید ، به از نشستن به صحبت می کنند ، و اجازه دهید یک آتش سوزی انسان در سراسر من
پاشنه من و سر خود را که چیزی برای گفتن به یکدیگر را داشته باشند.
آیا تا به حال شنیدن هر چیزی که بسیار افتضاح؟ "
سکوت طولانی وجود دارد ، و پس از آن یکی از bullocks تفنگ بلند کردن سر بزرگ او و
گفت : "این بسیار احمقانه است در واقع.
بیلی گفت : «تنها یک راه مبارزه وجود دارد." "آه ، بر ،.
"لطفا من مهم نیست. گمان می کنم شما همراهان مبارزه با ایستادن بر روی
دم؟ "
"تنها یک راه ، گفت :" دو با هم. (آنها باید دوقلوها بوده است.)
"این که راه این است. برای قرار دادن تمام یوغ بیست و از ما به اسلحه بزرگ
به زودی به عنوان دو دم ترومپت. "
(در "دو دم" زبان عامیانه اردوگاه برای فیل است.)
"چه چیزی دو دم ترومپت؟" گفت : قاطر جوان.
"نشان می دهد که او هر نزدیکتر به دود در طرف دیگر نخواهد.
دو دم ترسو بزرگ است. سپس اسلحه بزرگ تقلا همه با هم -- Heya
- Hullah!
Heeyah! Hullah!
ما مثل گربه صعود و نه اجرا مانند گوساله.
ما در سراسر دشت سطح ، بیست یوغ ما بروید ، تا ما unyoked دوباره ، و ما
چراندن در حالی که اسلحه های بزرگ در سراسر دشت را به برخی از شهر صحبت با دیوارهای گلی ، و
قطعاتی از دیوار سقوط و گرد و غبار
می رود تا به عنوان اینکه گاو بسیاری از آمدن به خانه. "
"آه! و شما انتخاب می کنید که چرا؟ گفت :
قاطر جوان.
"آن زمان و یا هر نوع دیگر. خوردن همیشه خوب است.
می خوریم تا ما yoked دوباره و یدک کش تفنگ که در آن دو دم منتظر
برای آن است.
گاهی اوقات می اسلحه بزرگ در شهری که صحبت می کنند به عقب وجود دارد و برخی از ما کشته شدند ،
و پس از آن چرا بیشتر برای کسانی که سمت چپ وجود دارد.
این سرنوشت است.
با وجود این ، دو دم ترسو بزرگ است. این است راه مناسب برای مبارزه با است.
ما برادران از Hapur. پدر ما ، گاو مقدس از شیوا بود.
ما سخن گفته است. "
خوب ، من قطعا امشب چیزی آموخته است ، گفت : «سربازان اسب.
"آیا شما آقایان از باتری پیچ تفنگ احساس تمایل به خوردن هنگامی که شما در حال
از کار اخراج در با اسلحه های بزرگ ، و دو دم است پشت سر شما است؟ "
"تا آنجا که ما احساس می کنید تمایل به نشستن و اجازه دهید مردان بی پروا دراز کشیدن یا نشستن بر ما ، و یا اجرا
به مردم با چاقو. من چیزهای چنین شنیده هرگز.
لبه کوه ، یک بار متعادل ، راننده شما می توانید اعتماد به شما اجازه انتخاب شما
راه و روش خود ، و من قاطر خود را. اما -- دیگر -- گفت : "بیلی ،
با یک تمبر پای خود است.
"البته ، گفت :" اسب نیروهای ، "هر کس در راه همان ساخته نشده است ، و
من کاملا می توانید که خانواده شما ، در کنار پدر خود ، موفق به درک کنید.
بزرگ بسیاری از چیزهای "
"شما هرگز ذهن خانواده من در کنار پدرم ، گفت :" بیلی عصبانیت ، به ازای هر قاطر
متنفر است یادآوری شود که پدر خود را خر بود.
«پدر من یک نجیب زاده جنوبی بود ، و او می تواند خراب کردن و گاز و به ژنده پوش و پا زدن
هر اسب او در سراسر آمد. به خاطر داشته باشید که ، شما Brumby قهوه ای بزرگ! "
Brumby به معنی اسب های وحشی بدون هیچ گونه پرورش است.
تصور کنید که احساس Sunol اگر یک ماشین اسب او را "اسکیت بازی را به نام ،" و شما می توانید
تصور کنید که چگونه اسب استرالیا احساس.
من سفید از زرق و برق چشم او را در تاریکی دیدم.
"اینجا را ببینید ، شما فرزند از خر نر وارداتی مالاگا" ، او بین دندان های خود گفت : "من می خواهم
شما می دانید که من در کنار مادرم به تفنگ لوله کوتاه سبک ، برنده
جام ملبورن ، و جایی که من از ما آمده ایم
به بیش دارای نعل پاشنه دار زده ، نه توسط هر دهن طوطی ، خوک سر عادت کرده اند
قاطر در نخود پاپ اسلحه تیرانداز باتری. آیا شما آماده؟ "
"بر روی پاهای عقبی خود squealed :" بیلی.
هر دوی آنها پرورش داده تا رو به یکدیگر ، و من انتظار داشتم که مبارزه با خشم ، هنگامی که یک
gurgly ، صدای rumbly ، از تاریکی به سمت راست نامیده می شود -- "کودکان ، چه هستند
در مورد وجود دارد مبارزه؟
آرام است. "هر دو جانوران با خرناس کشیدن کاهش یافته است
انزجار ، نه اسب و نه قاطر می تواند داشت به گوش دادن به صدای یک فیل.
"این دو دم! گفت :« سربازان اسب.
"من می توانم او را نه. دم در هر پایان عادلانه نیست! "
"احساس من دقیقا ، گفت :« بیلی ، تراکم به سربازان اسب برای شرکت است.
"ما بسیار به طور یکسان در برخی از چیزهایی است."
من فرض کرده ایم آنها را از مادران ما به ارث رسیده است ، گفت : «سربازان اسب.
"ارزش نزاع در مورد نیست. سلام دوستان!
دو دم ، شما گره خورده است؟ "
"بله ، گفت :« دو دم ، با خنده تمام بالا تنه او.
"من برای شب اعتصاب شده است. شنیده ام شما فلو شده اند
گفت.
اما نترس. من در نمی آورد. "
bullocks و شتر گفت ، نیمی از صدای بلند ، "ترس از دو دم -- چه
مزخرف! "
bullocks در ادامه ، "ما متاسفیم که شما شنیده است ، اما این درست است.
دو دم ، چرا می ترسید از تفنگ زمانی که آتش را؟ "
"خوب ، گفت :« دو دم ، مالش یک پای عقبی در برابر از سوی دیگر ، دقیقا مانند
پسر کوچک گفت : شعر ، "من کاملا نمی دانند که آیا شما می خواهم را درک کند."
bullocks ، گفت : ":" ما ، اما ما باید به جلو و تفنگ.
"من آن را می دانم ، و من می دانم شما یک معامله خوب شجاع تر از شما فکر می کنید.
اما با من متفاوت است.
کاپیتان باتری من به نام من تاریخ نگاری دروغین پوست کلفت روز دیگر است. "
"که یکی دیگر از راه جنگ ، گمان می کنم؟" بیلی ، بود که دوره نقاهت بعد گفت :
روح خود را.
"شما نمی دانید چه معنی می دهد ، البته ، اما من انجام می دهم.
در میان و بین این بدان معنی است ، و آن این است تنها جایی که من.
من می توانم در داخل سر من چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی که پوسته پاره ، و شما bullocks
می تواند. "" من می توانم ، گفت : «سربازان اسب.
"حداقل یک کمی.
من سعی می کنم در مورد آن فکر می کنم. "" من می توانم بیشتر از شما ، و من فکر می کنم
در مورد آن.
معامله there'sa بزرگ من به مراقبت از من می دانم ، و من می دانم که هیچ کس می داند که چگونه
به من درمان زمانی که من مریض هستم.
همه آنها می توانند انجام دهند این است برای جلوگیری از پرداخت رانندگی من تا دریافت می کنم به خوبی ، و من می توانم من اعتماد ندارند
راننده. "" آه! "گفت : اسب نیروهای نظامی.
"که در آن توضیح می دهد.
من می توانم اعتماد دیک. "" شما می تواند کل یک هنگ Dicks بر قرار دادن
پشت من بدون اینکه به خودم احساس بهتر است. من می دانم فقط به اندازه کافی ناراحت کننده باشد ، و
کافی نیست برای رفتن به رغم آن است. "
ما نمی دانیم ، گفت : "bullocks. "من می دانم که شما نمی کنند.
من به شما صحبت نمی کنم. شما نمی دانید که چه خون است. "
ما انجام می دهیم ، گفت : "bullocks.
این چیزهای قرمز که کمپرس آب به داخل زمین و بوی است. "
سربازان اسب داد و پا زدن و متصل و خرناس کشیدن است.
"صحبت از آن نیست ،" او گفت.
"من می توانید آن را در حال حاضر بو ، تنها با فکر از آن. این کار باعث می خواهید برای اجرای -- زمانی که من را ندارند
دیک بر روی پشت من. "" اما اینجا نیست ، گفت : "شتر و
bullocks.
بیلی گفت : ":" چرا شما اینقدر احمق است؟ "" این مسائل ناپسندیده.
"من نمی خواهم برای اجرا ، اما من نمی خواهم در مورد آن صحبت."
شما وجود دارد! "گفت : دو دم ، با تکان دادن دم خود را به توضیح است.
"مسلما. بله ، ما شده اند دیدن همه شب ، گفت : "
bullocks.
دو دم مهر پای خود را تا حلقه آهن بر روی آن jingled است.
"اوه ، من به شما صحبت نمی کنم. شما می توانید ببینید در داخل سر خود را. "
"نه.
ما می بینیم از چشم چهار ما ، گفت : "bullocks.
"ما مستقیما در مقابل ما را ببینید."
"اگر من می توانم و انجام هیچ چیز دیگری خواهد بود ، شما مورد نیاز نیست به جلو و اسلحه های بزرگ در
تمام.
اگر من می خواهم کاپیتان من بود -- او می تواند کارها را در داخل سر خود را قبل از شروع پخت ،
او را تکان میدهد و بیش از همه ، می داند اما او بیش از حد به فرار -- اگر من مثل او بود من می توانم
کشیدن اسلحه.
اما اگر من به عنوان عاقلانه به همه که من هرگز نمی باید در اینجا.
من باید پادشاه در جنگل ، که من استفاده می شود ، از خواب نیم روز و استحمام
هنگامی که من هم دوست داشتم.
من به مدت یک ماه حمام خوب نیست. "" این همه بسیار خوب ، گفت : "بیلی.
"اما دادن چیزی در یک نام طولانی را ندارد آن بهتر است."
"H'sh!" گفت : اسب نیروهای نظامی.
"من فکر می کنم من این را درک می کنم چه دو دم به معنی."
شما درک بهتر در یک دقیقه است ، گفت : «دو دم عصبانیت.
"در حال حاضر شما فقط به من توضیح دهید که چرا شما این کار را دوست ندارم!"
او trumpeting خشمگینانه در بالای ترومپت خود را آغاز کرد.
: "توقف که"! بیلی و اسب سربازان گفت : با هم ، و من می توانم به شنیدن آنها را مهر و
لرز. فیل trumpeting همیشه تند و زننده ،
به خصوص در یک شب تاریک.
"من نباید متوقف ، گفت :" دو دم است. "آیا شما توضیح دهند که ، لطفا؟
Hhrrmph! Rrrt!
Rrrmph!
Rrrhha! "سپس او را متوقف به طور ناگهانی ، و من شنیده ام
زار زار گریه کردن کمی در تاریکی ، و می دانستند که زن شرور من در گذشته پیدا کرده بود.
او می دانست و من که اگر یک چیز در دنیا وجود دارد فیل تر است
ترس از از دیگری آن پارس سگ کوچک است.
بنابراین او را متوقف به قلدر دو دم در pickets او ، و دور پاهای بزرگ خود yapped.
دو دم حوصلگی و squeaked. "برو گم شو ، کمی سگ!" او گفت.
"آیا در مچ پا من انفیه زدن نیست ، یا من در شما پا زدن است.
خوب کمی سگ -- خوب کمی doggie ، سپس! رفتن به خانه ، شما yelping وحش کمی!
اوه ، چرا کسی او را دور؟
او خواهیم در یک دقیقه به من نیش می زنند. "" به نظر می رسد به من گفت : "بیلی به نیروهای نظامی
اسب ، که دوست ما دو دم است اغلب چیزهای هراس.
در حال حاضر ، اگر من یک وعده غذایی کامل برای هر سگ بود من در سراسر رژه زمین لگد
باید به عنوان چربی به عنوان دو دم تقریبا گرفته است. "
من whistled ، و زن پتیاره زد تا به من ، پر از گل بیش از همه ، و licked بینی من ، و به من گفت
داستان طولانی در مورد شکار برای من همه از طریق این اردوگاه.
به من هیچ گاه اجازه نمی او را می دانم که من را درک بحث وحش ، و یا او را گرفته اند
انواع آزادی.
بنابراین من دکمههای او را به پستان پالتو من ، و دو دم حوصلگی و
مهر و به خود growled. "فوق العاده!
خارق العاده ترین! "او گفت.
"این در خانواده ما اجرا می شود. در حال حاضر ، که در آن جانور تند و زننده است که او را کمی از بین رفته اند
؟ "من شنیده ام او احساس با تنه خود را.
"ما همه به نظر می رسد در شیوه های مختلف که تحت تاثیر قرار ،" در ادامه ، دمیدن بینی خود را.
"در حال حاضر ، شما آقایان ، به اعتقاد من ، احساس خطر شد و زمانی که من trumpeted."
"احساس خطر ، دقیقا ، گفت :« سربازان اسب ، "اما من احساس به عنوان اینکه من تا به حال
هورنتس که زین من باید باشد. آیا دوباره از نوع شروع نمی شود. "
"من یک سگ کوچک وحشت زده ، و شتر در اینجا با رویاهای بد در وحشت
شب. "
"این برای ما بسیار خوش شانس است که ما همه را در راه مبارزه در راه همان به است ، گفت :"
گفت : "آنچه می خواهم بدانم ،" قاطر جوان ، که آرام برای یک مدت طولانی شده بود -- "آنچه که من
می خواهند بدانند این است ، چرا ما باید به مبارزه در همه است. "
"از آنجا که به ما گفته شده به ، گفت :« سربازان اسب ، با خرناس کشیدن از تحقیر.
"سفارشات ، گفت :" بیلی قاطر ، و دندان خود جامعی.
"چینگ های Hukm!"
(نظم) ، گفت : شتر را با غرغره کردن ، و دو دم و bullocks
تکرار ، "Hukm چینگ های" "بله ، اما که دستورات را می دهد؟" گفت :
"مردی که راه رفتن در سر خود را -- یا نشسته روی پشت خود -- یا طناب بینی را نگه می دارد -- و یا
بیلی و سربازان اسب و شتر و bullocks تاب دم ، گفت : "
یکی پس از دیگری.
"اما چه کسی به آنها دستور؟" ، "حالا شما میخواهید بدانید که بیش از حد ، سازمان ملل ، جوان ،"
بیلی ، گفت : "و آن یکی از راه های گرفتن لگد.
همه شما باید انجام دهید این است که به اطاعت از مرد در سر شما و از آنها بخواهید بدون پرسش. "
"او کاملا درست است ، گفت :" دو دم است. "من همیشه نمی تواند اطاعت ، چرا که من هستم در میان
و بین.
اما حق بیلی. اطاعت از مرد در کنار شما که می دهد
نظم ، و یا شما همه باتری ، توقف علاوه بر گرفتن خرمن کوبی است. "
تفنگ - bullocks بلند رفتن به.
آنها گفتند : "صبح در حال آمدن است ،". "ما رفتن به خطوط ما.
این درست است که ما تنها از چشم ما ، و ما بسیار باهوش هستند.
اما هنوز هم ، ما مردم تنها شب است که نمی ترسی.
شب خوب ، شما مردم شجاع. "
هیچ کس جواب داد ، و سربازان اسب گفت ، به تغییر مکالمه ، "کجا که
سگ کوچک؟ یک سگ به این معنی یک مرد در جایی در مورد. "
yapped زن شرور : "من اینجا هستم ،" ، "تحت دم اسلحه با مرد من.
شما بزرگ ، blundering وحش از شما شتر ، چادر ما شما ناراحت.
مرد من بسیار عصبانی است. "
"Phew!" گفت bullocks. "او باید سفید!"
"البته او است ، گفت :" زن پتیاره. "آیا شما فرض کنید من بعد از نگاه سیاه و سفید
بولاک راننده؟ "
"Huah! Ouach!
Ugh! "گفت bullocks. دور ما را به سرعت. "
آنها به جلو در گل فرو برد ، و موفق به نحوی به اجرا یوغ خود را بر
قطب واگن مهمات ، که در آن مسدود.
"حالا شما آن را انجام داده اند ، گفت :" بیلی با آرامش.
"آیا مبارزه نیست. شما تا نور روز آویزان شده است.
آنچه در زمین مهم است؟ "
bullocks به صدای خش خش snorts زمانی که گاو هند را رفت ، و تحت فشار قرار دادند
و شلوغ و slued و مهر و تضعیف و تقریبا در گل افتاد ،
grunting وحشیانه است.
شما گردن خود را در یک دقیقه شکستن ، گفت : «سربازان اسب.
"چه ماده با مردان سفید پوست است؟ من با 'EM زندگی می کنند."
"آنها -- خوردن -- ما!
نگه دار! "گفت : بولاک نزدیک است. یوغ جامعی با صدای تودماغی ، و آنها
lumbered کردن با هم. من قبل از چه ساخته شده گاو های هند هرگز نمی دانستند
پس از انگلیسی ها می ترسم.
ما خوردن گوشت گاو -- یک چیز است که هیچ گاو راننده لمس -- و البته گاو نمی
آن را دوست دارم. "من با من خود پد زنجیره شلاق!
چه کسی می خواهم که از دو توده بزرگ مانند کسانی که از دست دادن سر خود فکر کرده اید؟ گفت : "بیلی.
"نباید از نظر دور. من قصد دارم در این مرد نگاه کنید.
بسیاری از مردان سفید پوست ، می دانم ، چیزهایی در جیب خود ، گفت : «سربازان اسب.
"من شما را ترک ، و سپس. من نمی توانم بگویم من بیش از حد علاقه 'EM خودم.
علاوه بر این ، مردان سفید پوست که haven'ta جایی برای خواب در بیش از احتمال به
دزد ، و من در یک معامله خوب از اموال دولت به پشت من.
آمده است همراه ، جوان سازمان ملل متحد ، و ما می خواهیم به خطوط ما.
خوب شب ، استرالیا! در مراسم رژه به فردا شما را می بینم ، گمان می کنم.
شب خوب ، قدیمی یونجه - عدل -- سعی کنید به کنترل احساسات خود را ، به شما نیست؟
شب خوب ، دو دم! اگر از ما عبور بر روی زمین فردا ،
ترومپت نیست.
این غنایم شکل گیری ما. "
بیلی قاطر با لنگی متکبر یک مبارز قدیمی متوقف کرد ، به عنوان
سر سربازان اسب آمد nuzzling به سینه من ، و من به او بیسکویت ، در حالی که
زن شرور ، متکبر ترین سگ کوچک است که ،
گفت : او را در مورد نمرات از اسب که او و من حفظ fibs.
"من از آمدن به مراسم رژه به فردا در سبد خرید سگ من ،" او گفت.
"از کجا می خواهد شما می شود؟"
در دست چپ اسکادران دوم است. من هم برای همه نیروها من تعیین می کنند ، کمی
بانوی ، "او گفت مودبانه. "حالا من باید بازگشتی به دیک.
دم من همه گل آلود است ، و او شما کار سخت دو ساعت پانسمان من برای رژه را داشته باشد. "
رژه بزرگ از تمام سی هزار مرد که بعد از ظهر برگزار شد و *** و
من تا به حال یک جای خوب نزدیک به نایبالسلطنه و امیر افغانستان ، با ، بزرگ
کلاه سیاه و سفید از پشم آستاراخان و ستاره الماس بزرگ در مرکز.
بخش اول از بررسی تمام تابش آفتاب بود ، و هنگ گذشت در موج
بر موج پاها همه در حال حرکت با هم ، و اسلحه همه در یک خط ، تا چشم ما بزرگ شد
سرگیجه دارم.
سپس سواره نظام آمد ، سلانه سلانه راه رفتن سواره نظام زیبا از "بانی داندی ،" و
زن شرور cocked گوش او را در جایی که او به را بر روی سگ ، سبد خرید نشسته.
اسکادران دوم Lancers شات ، و سربازان اسب وجود دارد ، با او
دم مانند ابریشم تابیده ، سر خود را کشیده به سینه خود ، یک گوش به جلو و به پشت سر ،
تنظیم زمان برای همه اسکادران خود ، پاها را به آرامی به عنوان موسیقی والس.
سپس اسلحه بزرگ وارد شد ، و من تو را دیدم دو دم و دو فیل دیگر مهار
خط به تفنگ محاصره چهل و وزن شده برحسب رطل ، در حالی که بیست یوغ گاو نر پشت راه می رفت.
این جفت ارز هفتم تا به حال یوغ جدید ، و آنها را نگاه کرد و نه سفت و خسته.
تاریخ و زمان آخرین آمدند تفنگ پیچ ، و بیلی قاطر خود را به اجرا درآمد به عنوان اینکه او فرمان
همه نیروهای نظامی ، و مهار خود را جلا و روغن زده بود و تا آن را ثبت کردن.
تشویق من توسط خودم برای بیلی قاطر داد ، اما او هرگز سمت چپ یا راست نگاه.
باران شروع به سقوط دوباره ، و برای مدتی آن را بیش از حد مبهم بود برای دیدن
سربازان در حال انجام است.
آنها نیم یک دایره بزرگ در سراسر دشت ساخته شده بود ، و گسترش را به یک خط.
آن خط رشد و بزرگ شد و بزرگ شد تا آن را سه چهارم یک مایل طول از بال بود
به بال -- یک دیوار جامد از مرد ، اسب و اسلحه.
سپس آن را مستقیما به سوی نایبالسلطنه و امیر آمد ، و آن را به عنوان نزدیکتر
زمین شروع به لرزش ، مانند عرشه بخار پز زمانی که موتور از کار می رفتن سریع.
مگر در مواردی که شما وجود داشته اند شما می توانید تصور کنید چه ترسناک اثر این
ثابت آمد پایین از سربازان بر روی تماشاگران ، حتی زمانی که آنها می دانیم آن است که تنها
یک بررسی.
من به امیر نگاه کرد. حداکثر تا و سپس او سایه نشان داده شده است
نشانه ای از شگفتی و یا هر چیز دیگری.
اما در حال حاضر چشمان او شروع به بزرگتر و بزرگتر ، و او را برداشت تا کمر خود را در
گردن اسب و پشت سر او نگاه کرد.
برای یک دقیقه به نظر می رسید آن را به عنوان اینکه او قرار بود به منظور جلب شمشیر او و راه او را بریده بریده
از طریق مردان انگلیسی و زنان در واگن در پشت.
سپس پیش مرده متوقف شد ، زمین هنوز ایستاده بود ، کل خط ادای احترام کردند ، و
سی باند شروع به بازی همه با هم.
که در پایان از بررسی و هنگ به اردوگاه های کار خود را در رفت
باران ، و یک گروه پیاده نظام زده تا با --
حیوانات در دو توسط دو رفت ، Hurrah! حیوانات در دو توسط دو رفت ،
فیل و mul باتری '، و آنها همه را به آرک
برای خارج شدن از باران!
سپس من شنیده ام grizzled قدیمی ، مرکزی دارای موی بلند رئیس آسیایی ، که آمده بود
امیر ، پرسیدن سوال از یک افسر بومی است.
"در حال حاضر ، گفت :" او ، "در چه شیوه ای این چیز فوق العاده ای انجام شد؟"
و افسر جواب داد ، "سفارش ، داده شد و آنها اطاعت است."
اما جانوران به عنوان عاقلانه به عنوان مردان؟ "گفت : رئیس.
"آنها اطاعت ، به عنوان مردان است.
قاطر ، اسب ، فیل ، یا بولاک ، او اطاعت راننده خود را ، و راننده گروهبان خود را ،
و ستوان او گروهبان و ستوان کاپیتان خود را ، و کاپیتان خود را
بزرگ ، و بزرگ سرهنگ او ، و
سرهنگ او سرتیپ فرمانده سه هنگ ، و سرتیپ ژنرال ،
چه کسی اطاعت نایبالسلطنه ، بنده شهبانو است.
به این ترتیب انجام می شود. "
"آیا آن را در افغانستان بودند! گفت :" رئیس ، "وجود دارد ، ما اطاعت تنها خود ما
بخواهد. "
و به همین دلیل ، گفت : "افسر بومی ، twirling سبیل خود را ،" امیر شما
آنها شما اطاعت در اینجا باید می آیند و گرفتن سفارشات از نایبالسلطنه ما است. "
آهنگ رژه حیوانات اردوگاه فیل ها از تیم های GUN
ما به الکساندر لنت قدرت هرکول ،
حکمت پیشانی ما ، حیله گری از زانوان خود ؛
ما متمایل گردن خود را به خدمات : آنها ne'er دوباره رها شدند ، --
راه وجود دارد -- راه را برای تیم ده پا از قطار چهل و وزن شده برحسب رطل!
GUN BULLOCKS آن قهرمانان را در کنترل خود را جلوگیری از
توپ توپ ، و آنچه آنها از پودر آنها را بزند ،
و همه ؛
سپس ما به عمل آمده و اسلحه را با دوباره تقلا --
راه وجود دارد -- راه را برای یوغ بیست و قطار چهل و وزن شده برحسب رطل!
اسب های سواره نظام با نام تجاری بر روی شانه من ، بهترین از
آهنگ آیا Lancers بازی ،
Hussars ، و Dragoons ،
و آن را شیرین تر از "اصطبل" و یا "آب" به من --
سلانه سلانه راه رفتن سواره نظام از "بانی داندی"!
سپس ما و تغذیه شکستن ما و رسیدگی و داماد ،
و ما سواران خوب و مقدار زیادی از اتاق را به من بدهید ،
ما و راه اندازی در ستون اسکادران و ببینید که راه را از جنگ اسب به "بانی
داندی "!
قاطرها - GUN پیچ من و همراهان من تقلا کردن
تپه ، مسیر در سنگ نورد از دست داده بود ، اما ما
به جلو رفته و هنوز هم ؛
ما می توانیم جنبانیدن و صعود ، بیابان من را روشن کنید و در همه جا ،
آه ، لذت ما را در ارتفاع کوه ، با یک پا و یا دو تا یدکی
موفق باشید به هر گروهبان ، پس ، که اجازه می دهد تا ما را در جاده ها ما را انتخاب کنید ؛
بد شانس به همه مردان راننده است که می تواند یک بار بسته :
ما می توانیم جنبانیدن و صعود ، بیابان من را روشن کنید و در همه جا ،
آه ، لذت ما را در ارتفاع کوه ، با یک پا و یا دو تا یدکی
اداره کارپردازی و خواربار ارتش شتر ما haven'ta لحن camelty از خود ما
به ما زن هرزه کمک همراه است ، اما هر گردن ترومبون مو
(Rtt-ta-ta-ta! است ترومبون مو!)
و این ما راهپیمایی آهنگ : نمی تواند!
اینکار را نکنید! نباید!
آیا نه!
تصویب آن در امتداد خط! بسته کسی را از پشت او داخل است و فقدان ،
تنها معدن بودند!
بار کسی تا به در تشویق راه برای متوقف ساختن و یک ردیف نوک!
Urrr! Yarrh!
Grr!
Arrh! کسی نواز در حال حاضر!
همه جانوران با هم کودکان از اردوگاه ما ،
خدمت هر کدام در مدرک خود را ، کودکان از یوغ و سیخک
بسته و مهار شود ، دفترچه یادداشت و یک بار.
خط ما در سراسر دشت ، مانند پاشنه پا طناب دوباره خم ،
رسیدن به ، نوشتن ، نورد کنون ، فراگیر همه دور به جنگ!
در حالی که مردان که راه رفتن کنار ، گرد و خاکی ، ساکت و آروم ، سنگین چشم ،
می توانید بگویید چرا ما یا آنها ماه های مارس و رنج می برند ، روز به روز نیست.
کودکان از اردوگاه ما ، خدمت به هر کدام در مدرک خود را ؛
کودکان از یوغ و سیخک ، بسته و مهار ، دفترچه یادداشت و یک بار!