Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 10
"نگاهی به کسانی که spangles ، خانم بارت -- هر یک از' EM کج sewed "
لیدرزن بلند ، شکل عمود بر pinched ، کاهش یافته است ساختار محکوم
سیم و خالص بر روی میز در کنار لیلی را ، و گذشت به شکل بعدی در
خط.
بیست از آنها در اتاق کار وجود داشت ، پروفیل مانده خود را ، تحت اغراق آمیز
مو ، تعظیمی در نور شمال خشن بالاتر از ظروف از هنر خود ، برای آن بود
چیزی بیش از یک صنعت است ، قطعا ،
این ایجاد تنظیمات متنوع برای همیشه برابر زنیت خوش شانس.
چهره خود بودند زردرنگ کردن با unwholesomeness هوای داغ و بی تحرک
کار پر زحمت ، و نه با هیچ نشانه واقعی از نیاز : آنها در مد روز مشغول به کار شدند
ایجاد کلاهدوزی و نسبتا
و لباس و پرداخت ، اما جوانترین در میان آنها به عنوان کسل کننده بود و
بی رنگ به عنوان میانسال.
در کل کار اتاق تنها یکی پوست وجود دارد در زیر که خون هنوز هم بطور مریی
بازی و که در حال حاضر با ازار به عنوان دوشیزه بارت ، سوخته در زیر تازیانه
نظر لیدرزن ، شروع به نوار کلاه قاب آن spangles بیش از lapping.
به روح امیدوار Gerty نور راه حل به نظر می رسد رسیده شده اند هنگامی که او.
به یاد زیبایی لیلی می تواند کلاه ها را تر و تمیز.
نمونه هایی از بانوی جوان - milliners خود را ایجاد زیر مد روز
حمایت و انتقال خود را "خلق" را که لمس غیر قابل تعریف است که
از طرف حرفه ای هرگز نمی تواند بدهد ، به حال
flattered Gerty سند چشم انداز آینده ، و حتی متقاعد لیلی که جدایی او
از خانم نورما هچ را کاهش دهد او را به وابستگی به دوستان خود.
فراق چند هفته پس از سفر Selden رخ داده بود ، و می توانست رخ
زودتر آن را برای مقاومت در لیلی بداختر پیشنهاد خود را از تنظیم نشده است
مشاوره.
احساس در معامله دخیل او را به مراقبت
بررسی بیش از حد نزدیک بودند ، به زودی پس از آن خود را در پرتو یک اشاره از تعریف
Stancy آقای که ، اگر او آنها را دیدم از طریق "، او را بدون دلیل می شود پوزش می طلبیم.
معنای ضمنی است که وفاداری به چنین با پاداش مستقیم دیدار او شتابان بود
پرواز ، و پرت پشت او ، شرمنده و نادم ، در اغوش حمل کردن گسترده ای از Gerty.
همدردی.
او انجام داد ، با این حال ، پیشنهاد به دروغ وجود دارد مستعد ، و الهام در مورد Gerty
کلاه در یک بار شده است ، احیا امید خود را از فعالیت های سودآور است.
در اینجا ، بعد از همه بود ، و این چیزی است که دست های بی توجه و جذاب او را واقعا می تواند انجام دهد ؛
او بدون شک از ظرفیت خود را برای پیچیدگی روبان و یا قرار دادن یک گل بود
مزیت.
و البته تنها این نکات تکمیلی خواهد بود از او انتظار می رود : تابع
انگشتان دست ، بلانت ، خاکستری ، سوزن ، انگشت آغشته است ، به اشکال و آماده
کوک لنت ، در حالی که او بیش از ریاست
فروشگاه جذاب جلو کمی -- یک فروشگاه تمام سفید پانل ، آینه ها ، و خزه سبز
اعدام -- خلاقیت ، کلاه ، تاج های گل اهدا ، aigrettes و بقیه را در جایی که او به پایان رسید ،
کها در غرفه خود را مانند پرندگان فقط poising برای پرواز است.
اما در آغاز مبارزات انتخاباتی Gerty این بینش از فروشگاه سبز و سفید
شده تیره را کنار.
بنابراین ، دیگر از زنان جوان مد شده بود "تعیین کردن ،" فروش کلاه خود را با صرف
جاذبه نام و صدای شلاق مشهور از گره زدن پاپیون ، اما این موجودات ممتاز
می تواند ایمان به قدرت خود فرمان
مادی شده توسط آمادگی برای پرداخت مغازه ، اجاره آنها و پیشبرد خوش تیپ بیان
مبلغ برای هزینه های جاری. کجا بود لیلی به پیدا کردن چنین حمایتی؟
و حتی می تواند از آن یافت شده اند ، چگونه شد خانمها که در تایید او وابسته
می شود ناشی از حمایت خود را به او بدهد؟
Gerty یاد گرفتم که هر چه همدردی مورد دوست او ممکن است بسیار هیجان زده چند
ماه از خطر شده بود ، اگر از دست داده است ، ارتباط خود را با خانم هچ.
یکبار دیگر ، لیلی از وضعیت مبهم در زمان خارج کرده بود برای نجات او
خود احترام است ، اما خیلی دیر شده برای اثبات حقانیت عمومی.
ون Osburgh فردی بود به ازدواج با خانم هچ ؛ او در یازدهم نجات شده است
ساعت -- برخی از گفت : با تلاش و گاس Trenor Rosedale -- و despatched به
اروپا با Alstyne قدیمی NED ون ، اما
خطر او تا به حال اجرا همواره نسبت داده می شود به دست اغماض بارت ، و به نحوی
به عنوان جمع کردن و اثبات بی اعتمادی عمومی و مبهم از او.
این امداد رسانی به کسانی که از او آویزان بود تا خود را به این ترتیب قابل توجیه بود ،
و آنها مایل بودند به اصرار کمی در ارتباط او با این مورد هچ در
به منظور نشان می دهد که آنها راست شده بود.
تلاش Gerty ، در هر صورت ، در مقابل یک دیوار محکم مقاومت به ارمغان آورد و
حتی زمانی که حمل فیشر ، لحظه ای تائب برای سهم خود را در امر هچ
پیوست و تلاش های او برای خانم نور ، آنها را با هیچ موفقیتی بهتر ملاقات کرد.
Gerty به حجاب شکست خود را در ابهامات مناقصه محاکمه شده بود ، اما حمل همیشه
روح خلوص و صداقت ، مستقیما مورد را برای دوست خود قرار داده است.
"من رفتم مستقیما به جودی Trenor ، او تا به تعصبات کمتر از دیگران ، و
علاوه بر این او همیشه منفور برتا دورست. اما آنچه را که شما به او انجام و لیلی؟
در کلمه اولین در مورد دادن به شما شروع او در مورد شما می خواهم مقداری پول flamed
کردم از گاس ، من او را داغ قبل از هرگز نمی دانستند.
شما می دانید او اجازه دهید کاری انجام دهم ، او اما صرف پول در دوستان خود : تنها دلیل
او شایسته به من در حال حاضر این است که او می داند که من سخت نیست.-- او برای شما این باورند ،
به شما می گویند؟
خب ، چه آسیبی؟ او تا به حال هیچ کسب و کار را از دست بدهد.
او از دست دادن نیست؟ پس چه بر روی زمین -- اما من هرگز نتوانست
را درک کنید و لیلی! "
پایان آن را که بود ، پس از پرس و جو اضطراب و شور و مشورت بسیار ، خانم فیشر
و Gerty ، برای یک بار عجیب در تلاش خود را متحد برای کمک به دوست خود ، تصمیم گرفت
قرار دادن او را در اتاق کار مادام. رجینا را ایجاد کلاهدوزی مشهور است.
حتی این ترتیب بدون مذاکره قابل توجه نیست ، به اجرا درخواهد برای مادام بود.
رجینا تعصب قوی در برابر کمک های آموزش ندیده ، و بود که ناشی از
عملکرد تنها با این حقیقت که او بدهکار
حمایت از خانم Bry و خانم Gormer برای حمل نفوذ فیشر.
او از ابتدا حاضر شده بود به استخدام لیلی در اتاق نشان می دهد : به عنوان یک
displayer کلاه ، زیبایی مد روز ممکن است یک دارایی ارزشمند است.
اما به این پیشنهاد خانم بارت مؤکدا مخالف منفی که Gerty
پشتیبانی ، در حالی که خانم فیشر ، از درون متقاعد نشده است ، اما این آخرین استعفا داد
اثبات بی خردی لیلی است ، توافق کرده اند که
شاید در پایان آن را بیشتر مفید خواهد بود که او باید تجارت را یاد بگیرند.
با لیلی اتاق کار رجینا توسط دوستان او بود مرتکب شده است ، و خانم
فیشر او را با آه امداد سمت چپ ، در حالی که هشیاری Gerty ادامه داد
شناور بیش از او در راه دور.
لیلی گرفته بود کار خود را در اوایل ژانویه : در حال حاضر دو ماه بعد ، و
او هنوز در حال سرزنش برای عدم توانایی خود را به دوختن spangles فریم بر روی یک کلاه.
او را به عنوان کار او بازگشت او شنیده ام خندیدن عبور کردن از جداول.
او می دانستم که او یک شی از انتقاد و تفریحی به کار زنان بود.
آنها ، البته ، آگاه از او سابقه وضعیت دقیق از هر دختر در
اتاق و شناخته شده بود و آزادانه توسط دیگران مورد بحث -- اما دانش نمی
تولید در آنها هر گونه حس بی دست و پا از کلاس
تمایز : آن صرفا توضیح داد که چرا زود باور او انگشتان هنوز blundering
بیش از rudiments از تجارت است.
لیلی تا به حال هیچ تمایلی است که آنها باید هر گونه اختلاف اجتماعی در او تشخیص ؛ اما
او امیدوار بود به عنوان برابر آنها دریافت می شود ، و شاید قبل از اینکه طولانی را برای نشان دادن
خودش را برتر خود را با خاص
عیاری از لمس ، و آن را تحقیر آمیز بود که برای پیدا کردن ، پس از دو ماه از خرحمالی ،
او هنوز هم فقدان او را از آموزش زود هنگام خیانت.
از راه دور روز بود که او ممکن است در آرزوی به ورزش استعداد او احساس اعتماد به نفس از
داشتن تنها کارگران با تجربه واگذار شد با هنر ظریف از شکل دادن به
و پیرایش کلاه ، و لیدرزن
هنوز هم او برگزار شد به طور اجتنابناپذیری به روال کارهای مقدماتی است.
او شروع به spangles از قاب شما قادر به rip کردن ، گوش دادن absently به وزوز
صحبت که با آمدن و رفتن از شکل فعال دوشیزه Haines بلند شد و سقوط کرد.
هوا نزدیک تر از حد معمول بود ، چون خانم Haines ، که تا به حال سرماخوردگی ، مجاز نیست
پنجره باشد ، حتی در طول زنگ تفریح ظهر باز و سر لیلی بود تا سنگین با
وزن یک شب بی خوابی که
پچ پچ از اصحاب او را به حال ناجوری از یک رویا است.
"من به او گفت او هرگز می خواهم نگاه او را دوباره و او نبود.
من نمی خواهد داشته باشد ، یا -- من فکر می کنم او عمل واقعی برای او معنی.
او را در زمان به توپ Arion ، و تا به حال یک هک برای هر دو راه خود را....
ده بطری های او گرفته شده ، و سردرد او به نظر نمی رسد بهتر -- اما او نوشته شده است
شهادت به بطری اول خود را درمان ، و او پنج دلار و او
تصویر در این مقاله....
کلاه خانم Trenor؟ یکی با بهشت سبز؟
در اینجا ، دوشیزه Haines -- it'll خاموش مناسب آماده می شود....
این یکی از دختران Trenor در اینجا بود روز گذشته با خانم جورج دورست.
How'd I؟
چرا خانم فرستاده برای من تغییر گل در آن کلاه Virot -- طل آبی : او
قد و خفیف ، با موهای او fuzzed -- یک معامله خوب مانند ممی صافی ، on'y
نازک تر...."
و بر روی آن سرازیر شد ، در حال حاضر صدا بی معنی ، که در آن ، startlingly
به اندازه کافی ، یک نام آشنا در حال حاضر و پس از آن شناور به سطح.
عجیبترین بخشی از تجربه های عجیب و غریب لیلی ، شنوایی از این نامها ، بود
دیدن تصویر به ناقص و تحریف شده از جهان او در زندگی میکرد شده منعکس شده در
آینه ذهن دختران مشغول به کار است.
او مخلوطی از کنجکاوی سیری ناپذیر قبل از هرگز مشکوک و تحقیر
آزادی را با که او و نوع او در این عالم اموات از زحمتکشان مورد بحث قرار گرفت که
زندگی در غرور خود و زیاده روی.
هر دختر در مادام. رجینا کار اتاق می دانست که روسری در دست او بود
مقصد ، و نظر او از پوشنده لباس آینده خود را ، و دانش قطعی
مکان دومی در سیستم اجتماعی است.
که لیلی یک ستاره از آن آسمان سقوط کرده بود پس از هم بزنید برای اولین بار از کنجکاوی ، نه
به حال فروکش ، مادی به علاقه خود را در او اضافه کنید.
آنها او افتاده بود ، او "رفته زیر" کرده بود و درست به ایده آل از نژاد خود را ،
استقبال بهت زده تنها با موفقیت -- تصویر ملموس ناخالص دستاوردهای مادی است.
آگاهی از نقطه ای متفاوت او را از این دیدگاه صرفا آنها را در فاصله کمی نگه داشته
از او ، به عنوان اینکه او یک خارجی بودند که با آنها آن را تلاش برای صحبت بود.
"خانم بارت ، اگر شما می توانید آن spangles ها را بر روی منظم تر دوختن من حدس می زنم شما بهتر داد
کلاه برای خانم Kilroy. "لیلی نگاه کردن ruefully در صنعت دست او است.
لیدرزن راست بود : دوخت در spangles inexcusably بد بود.
آنچه او را بسیار دست و پا چلفتی تر از معمول؟
بیرغبتی رو به رشد برای کار او ، معلولیت جسمی یا واقعی؟
او احساس خسته و گیج : تلاش برای قرار دادن افکار خود را با هم بود.
او بلند شد و کلاه به دوشیزه Kilroy ، که آن را با یک لبخند سرکوب انجام گرفت دست.
"متأسفم ، من می ترسم من به خوبی ،" او به لیدرزن گفت.
دوشیزه Haines ارائه فعلا نظری داده نشده است.
او از همان اول بد مادام augured بود. رجینا در این رضایت شامل
شاگرد مد روز در میان کارگران خود را است.
در آن معبد هنر مبتدیان خام استفاده قرار می گرفتند و دوشیزه Haines می شده اند
او از انسان گرفته شده است لذت خاصی در دیدن forebodings او نداشته
تأیید شده است.
"شما بهتر است به لبه های اتصال ،" او گفت : با خشگی.
لیلی تضعیف آخرین بار در میان گروه کار زنان آزاد است.
او اهمیتی نمی دهند در پراکندگی پر سر و صدا خود را مخلوط می شود : یک بار در خیابان ، او
همیشه احساس مقاومت ناپذیر بازگشت به نقطه نظر های قدیمی خود ، کوچک شدن غریزی
از همه که با پوست و قاعده بود.
در روز -- چگونه از راه دور آنها در حال حاضر به نظر می رسید -- زمانی که وی به باشگاه دختران با بازدید کرده
Gerty نور ، او علاقه روشنگری طبقات کارگر احساس کرده بود ؛ اما
چرا که او آنها را از نگاه
بالا ، از ارتفاع خوشحال از فضل خود و رحمت خود.
که او در یک سطح با آنها بود ، نقطه نظر کمتر جالب توجه است.
او احساس لمس بر روی بازوی او ، و چشم تائب دوشیزه Kilroy را ملاقات کرد.
"خانم بارت ، من حدس می زنم شما می توانید آن spangles و همچنین می توانید زمانی که می خواهید دوختن
احساس حق.
دوشیزه Haines عمل نمی عادلانه به شما می باشد. "رنگ لیلی در غیر منتظره افزایش یافت
پیشرفت : آن زمان طولانی بود از آنجا که محبت واقعی در او از هر گونه چشم نگاه
اما. Gerty
"اوه ، متشکرم : من به خصوص به خوبی نیست ، اما خانم Haines درست بود.
من دست و پا چلفتی AM. "" خب ، این کار متوسط برای هر کسی با
سردرد می شود. "
دوشیزه Kilroy متوقف شد irresolutely. "شما باید به خانه بروم و راست زمین بگذارند.
همیشه orangeine؟ سعی کنید "" متشکرم. "
لیلی برگزار شد از دست او است.
"از شما بسیار مهربان -- منظور من برای رفتن به خانه" او سپاسگزاری دوشیزه Kilroy نگاه کرد ، اما
نه می دانستند چه می گویند.
لیلی آگاه بود که دیگر بر روی نقطه از پیشنهاد رفتن به خانه با او بود ، اما
او می خواستند به تنهایی و خاموش -- حتی مهربانی ، مرتب کردن بر اساس محبت که دوشیزه
Kilroy می تواند ارائه کند ، که در او فقط پس از آن jarred.
"با تشکر از شما ،" او تکرار او تبدیل به دور است.
او به سمت غرب از طریق گرگ و میش دلتنگ کننده مارس رخ داد ، به سمت خیابان که در آن او
شبانه روزی ، خانه ایستاده بود. او قاطعانه رد کرده بود و پیشنهاد Gerty از
مهمان نوازی.
چیزی از کوچک شدن شدید مادر خود را از مشاهده و همدردی بود
به منظور توسعه در او ، و بیقیدی در امور اخلاقی و جنسی را از محله های کوچک و صمیمیت نزدیک به نظر می رسید ،
در مجموع ، کمتر تحمل پذیر تر از
تنهایی از سالن اتاق خواب در یک خانه که در آن او می تواند آیند و می روند unremarked در میان
کارگران دیگر.
برای در حالی که او توسط این میل به حفظ حریم خصوصی و استقلال شده است ، پایدار ، اما
در حال حاضر ، شاید از افزایش خستگی فیزیکی ، بی میلی به ارمغان آورد شده توسط
ساعت پس از حبس غیر عادی ، او
شروع به احساس حاد زشتی و ناراحتی از محیط اطراف خود است.
کار روز انجام می شود ، او به بازگشت به اتاق های باریک خود ، با blotched آن مخوف
تصویر زمینه و رنگ های نخ نما ، و او متنفر هر مرحله از انطرف تر پیاده روی ، از طریق
تخریب خیابانی در نیویورک
آخرین مرحله کاهش از مد به تجارت.
اما آنچه او مخوف بیشتر از همه نیاز به تصویب در گوشه ای از داروخانه
ششمین خیابان. او را به یکی دیگر از خیابان به معنای بود : او
به حال معمولا از اواخر سال انجام می شود.
اما امروز گام های او بسیار به سمت خیره کننده بشقاب شیشه ای گوشه گرفته شد. او
تلاش کردند تا عبور از پایین تر است ، اما یک چهارچرخه بارکشی لادن شلوغ پشت او ، و او را لرزاند
در سراسر خیابان مورب ، رسیدن به
پیاده رو فقط در مقابل درب شیمیدان. او خارج از لحظه چشم از
منشی که در او صبر کردم قبل ، و نسخه ای را به دست خود را تضعیف.
می تواند سوال در مورد نسخه وجود ندارد : آن را یک کپی از یکی از خانم بود
در هچ ، obligingly توسط شیمیدان که بانوی مبله.
لیلی با اعتماد به نفس بود که کارمند آن را بدون تردید پر هنوز عصبی
ترس از عدم ، و یا حتی از بیان تردید ، خود ارتباط برقرار
دست بی قرار خود را به عنوان او را به تحت تاثیر قرار
بررسی بطری عطر انباشته در مورد شیشه ای پیش از او.
فروشنده نسخه ای بدون نظر خوانده بود ، اما در عمل از توزیع
بطری او متوقف شد.
"شما نمی خواهید به افزایش دوز ، می دانید ،" او اظهار داشت.
قلب لیلی قرارداد. او با نگاه کردن به او در آن چه به معنای
راه؟
"البته که نه ،" او زمزمه ، نگه داشتن دست خود را.
اتمام حجت عجیب و غریب اثر دارو : "مسأله ای نیست.
یا دو قطره بیشتر ، و خاموش می روید -- پزشکان نمی دانند که چرا ".
ترس مبادا او باید او را ، سوال و یا نگه داشتن بطری ، خفه سوفل
رضایت در گلو او و زمانی که در طول او با خیال راحت از فروشگاه ظهور او
تقریبا سرگیجه با شدت امداد او بود.
لمس صرف بسته هیجان زده اعصاب خسته او را با وعده خوشمزه
یک شب از خواب ، و او در واکنش ، از ترس لحظهای او احساس به عنوان اگر اولین
دود از خواب آلودگی در حال حاضر بیش از او سرقت شد.
او در سردرگمی خود را در برابر یک مرد بود که hurrying آخرین مراحل از تصادفا
ایستگاه بالا.
او به عقب کشید ، او شنیده و نام او با تعجب زبان آمده است.
این Rosedale ، خز پوشیده شده است ، براق و مرفه بود -- اما چرا او به نظر می رسد به او را ببیند
تا کنون خاموش ، و اگر از طریق غبار از بلورهای متلاشی؟
قبل از اینکه او می تواند برای این پدیده به حساب او در بر داشت خودش را دست دادن با او است.
آنها با تمسخر در سمت و خشم خود را بر او جدا شده بود ، اما اثری از این
احساسات به نظر می رسید به محو دست خود را ملاقات کرد ، و او تنها آگاه از اشتباه گرفته
آرزو می کنم که او ممکن است همچنان برای برگزاری سریع به او.
"چرا ، چه ماده ، خانم لیلی؟
شما نیز او بانگ زد و او لب های او را به لبخند رنگ پریده از مجبور
اطمینان. "کمی خسته هستم -- هیچ چیز آن.
بمانید با من لطفا یک لحظه ، "او با شک و تردید است.
که او باید پرسیدن این سرویس از Rosedale!
او در گوشه کثیف و unpropitious که بر روی آنها ایستاده بود نگاه ، با فریاد دلخراش زدن
از "بالا" و جنجال و هیاهو از تراموا و waggons رقیب hideously خود را در
گوش.
"ما نمی توانیم اینجا بمانید ، اما اجازه دهید من شما را جایی برای یک فنجان چای.
LONGWORTH تنها چند یارد خاموش است ، و وجود خواهد داشت هیچ کس در آنجا در این ساعت است. "
یک فنجان چای در آرام ، در جایی خارج از سر و صدا و زشتی ، به نظر می رسید برای لحظه ای
یک آرامش او می تواند داشته باشد.
چند قدم از آنها را به درب هتل او به نام بانوان است ، و
لحظه ای بعد او مقابل او نشسته بود ، و خدمتکار چای - سینی قرار داده بود
بین آنها است.
"نه یک قطره براندی یا ویسکی برای اولین بار؟ شما نگاه کنید به طور منظم انجام می شود ، خانم لیلی.
خب ، چای خود را قوی ، و سپس ، و ، خدمتکار ، کوسن برای پشت بانوی ".
لیلی کمرنگ در دستور لبخند را به چای خود را قوی کند.
این وسوسه او همیشه در تلاش بود به مقاومت در برابر بود.
ولع مصرف او را برای محرک مشتاق برای همیشه لطفا برای متناقض با آن ولع مصرف دیگر
برای خواب -- ولع مصرف نیمه شب که تنها شیشه یا بطری کوچک کمی در دست او هنوز هم می تواند.
اما امروز ، در هر صورت ، چای را به سختی می تواند خیلی قوی باشد : او در آن به شمارش
پور گرما و حل و فصل به وریدهای خالی او.
همانطور که او قبل از او خم ، درب خود را افتادگی در رخوت مطلق ، هر چند
اولین پیش نویس گرم در حال حاضر آغشته صورت خود را با زندگی بازگشت ، Rosedale توقیف شد
نو تعجب تند و تلخ از زیبایی او است.
مدادکاری تاریک خستگی زیر چشم او ، مرضی آبی veined pallour
معابد ، درخشندگی مو ها و لب های خود را بیرون آورده ، به عنوان اینکه همه او را ebbing
انرژی و زنده دلی در آنجا متمرکز بود.
در برابر پس زمینه کسل کننده شکلات رنگ رستوران ، خلوص
سرش ایستاده بود آن را به عنوان درخشان ترین روشن توپ اتاق هرگز به حال انجام شده است.
او در خود را با یک احساس ناراحت کننده مبهوت نگاه کرد ، هر چند زیبایی اش
دشمن فراموش کرد که در کمین lain بود و در حال حاضر بر روی او پیمود ، ناگهان.
برای پاک کردن هوا او تلاش کردند تا تن آسان با او.
"چرا ، خانم لیلی ، من را دیده اند ، نیست که شما برای یک سنی است.
نمی دانستم چه از شما تبدیل شده بود. "
همانطور که وی صحبت می کرد ، او احساس شرم آور از عوارض بررسی شد
که این ممکن است منجر شود.
هرچند او تا به حال با او از او شنیده بود را ندیده ؛ او ارتباط خود را با خانم می دانستند
هچ ، و از بحث ناشی از آن.
محیط خانم هچ که او تا به حال یک بار روزانه تعداد پشتکاری قابل ملاحظه بود ، و در حال حاضر به عنوان
devoutly دوری کردند.
لیلی ، به آنها چای سلاست معمول خود را از ذهن ترمیم شده بود ، دیدم آنچه در
افکار خود را و ، با لبخند خفیف گفت : "شما نخواهد بود به احتمال زیاد در مورد من می دانم.
من پیوسته اند طبقه کارگر است. "
او در شگفتی واقعی خیره شد. "شما به این معنی نیست --؟
چرا ، چه بر روی زمین کار می کنید؟ "
"آموزش به زنی که کلاه زنانه میدوزد -- حداقل تلاش برای یادگیری ،" او عجله واجد شرایط
بیانیه. Rosedale سرکوب سوت پایین
تعجب.
"بیا -- شما جدی است ، شما؟" "کاملا جدی.
من موظف به کار برای زندگی من "" اما من را درک -- من فکر کردم شما شدند
نورما هچ. "
"شما شنیده من تا به حال به عنوان وزیر امور خارجه خود را به او رفته است؟"
"چیزی از آن نوع ، به اعتقاد من" او تکیه به جلو برای دوباره پر کردن فنجان او.
لیلی حدس زده امکانات خجالت که این موضوع برای او برگزار شد ،
و بالا بردن چشم خود به او ، او گفت : ناگهان : "من دو ماه او قبل."
Rosedale ادامه داد : به لکنت زبان پیدا کردن ناشیانه با چای ، گلدان ، و او احساس که او
شنیده ام چه بوده است گفته بود از او. اما آنچه وجود دارد که Rosedale نداشت
آشنا شدید؟
"آن را نمی اسکله نرم؟" او ، با تلاش در سبکی نپرسید.
"خیلی نرم -- یکی ممکن است بیش از حد عمیق غرق شد."
لیلی یک بازو را بر روی لبه جدول استراحت ، و نشست به نگاه او بیشتر بدقت
از او تا کنون نگاه به حال قبل.
ضربه غیر قابل کنترل بود به اصرار او را به پرونده او را به این مرد ، از که
کنجکاوی او همیشه به شدت از خودش دفاع.
"شما می دانید خانم هچ ، من فکر می کنم؟
خب ، شاید شما می توانید درک کنند که او ممکن است چیزهایی بیش از حد برای یک آسان است. "
Rosedale نگاه کمرنگ متعجب و متحیر شده ، و به یاد او که allusiveness در از دست داده بود
او.
"هیچ جایی برای شما بود ، به هر حال ،" او موافقت کرد ، بنابراین عجین شده و غوطه ور در
نور از زل زل نگاه کردن کامل خود را که او خود در حال وارد شدن به عمق عجیب و غریب از مینمایند
صمیمیت نیست.
او که در نگاهها صرف فراری به حال گذران بود ، به نظر می رسد در حال پرواز بالدار و به سرعت
از دست رفته در زیر پنهان است ، در حال حاضر چشم او حل او را با شدت brooding
که نسبتا به او خیره شدن است.
"من سمت چپ ،" لیلی ادامه داد : "مبادا مردم باید بگویم من کمک خانم هچ
ازدواج Osburgh ون فردی -- که در دست کم برای او بیش از حد خوب نیست -- و به آنها هنوز هم
ادامه به آن می گویند ، من می بینم که من نیز ممکن است مانده اند که در آن من بود. "
"اوه ، فردی ----" Rosedale خار کنار موضوع با هوای unimportance آن است که
داد حس از منظر عظیم بود به دست آورد.
"فردی انجام به حساب نمی آید -- اما من می دانستم که شما در آن مخلوط نیست.
این سبک خود نمی باشد. "
لیلی های رنگی کمی : او نمی تواند پنهان از خودش را که کلمات داد
لذت او.
او می توانست liked برای نشستن وجود دارد ، نوشیدن چای بیشتر ، و ادامه به خودش صحبت
به Rosedale.
اما این عادت قدیمی رعایت کنوانسیون او خاطر نشان کرد که وقت آن بود
را به صحبت خود را به پایان ، و او یک حرکت کم نور به فشار پشت صندلی خود را.
Rosedale او را با ژست معترض متوقف شد.
"صبر کن دقیقه -- don't برو هنوز آرام نشستن و استراحت کمی طولانی تر.
شما نگاه کاملا بازی است.
و به من گفت نمی ---- او قطع ، آگاهانه از رفتن دورتر از او
او شاهد مبارزه و درک آن و همچنین به درک ماهیت طلسم
که او به همراه داشت ، با چشم خود را بر روی صورت خود ، او شروع دوباره ناگهان : "چیزی که در
زمین شما را با گفتن فقط در حال حاضر که شما در یادگیری می شود زنی که کلاه زنانه میدوزد چیست؟ "
"فقط به آنچه من گفتم. من شاگرد در رجینا است. "
"خوب خداوند -- شما؟
اما برای چه؟ من می دانستم که عمه خود را به شما روشن بود : خانم
فیشر به من در مورد آن گفت. اما من درک شما میراث رو او
"من ده هزار دلار ، اما میراث است که تا تابستان سال آینده پرداخت می شود."
"خب ، اما -- در اینجا نگاه کنید : شما می توانید بر روی آن قرض هر زمان شما می خواستم."
او سرش را تکان داد به شدت.
"نه ؛ برای من آن را مدیون در حال حاضر" "آن را مدیون؟
ده تمام هزار؟ "" هر پنی است. "
او متوقف شد ، و سپس ادامه داد : به طور ناگهانی ، با چشم های خود را در چهره اش : "من فکر می کنم گاس
Trenor سخن گفت به شما یک بار در مورد داشتن مقداری پول برای من در سهام است. "
او منتظر ، و Rosedale پوستهای با خجالت ، muttered که او به یاد
چیزی از نوع.
"او در مورد نه هزار دلار ساخته شده ،" لیلی ، در همان لحن مشتاق دنبال
communicativeness.
"در آن زمان ، من قابل درک است که او با پول خود من بینی آن بود
باور نکردنی از من احمقانه است ، اما من می دانستم که هیچ چیز از کسب و کار است.
پس از آن متوجه شدم که او تا به حال پول من استفاده می شود -- که آنچه او گفت که او ساخته شده بود
من او واقعا داده بود به من.
در مهربانی ، البته به معنای بود ، اما آن نوع از تعهد یک نفر می تواند
باقی می ماند تحت.
متاسفانه پول به سر برده بود قبل از من کشف اشتباه و بنابراین میراث من
خواهد شد که رفتن به آن را بازپرداخت. این دلیل به همین دلیل من تلاش برای یادگیری است
تجارت. "
او ساخته شده این بیانیه به وضوح ، به عمد ، با مکث بین
احکام ، به طوری که هر زمان عمیقا به ذهن شنوا او غرق.
او تا به حال میل پرشور که برخی از کس باید حقیقت را در مورد این می دانم
معامله ، و همچنین است که شایعه قصد خود را به بازپرداخت این پول باید
رسیدن گوش جودی Trenor.
و آن را به حال به طور ناگهانی رخ داده است به او که Rosedale ، که در Trenor شگفت زده کرده بود
اعتماد به نفس ، فرد مناسب برای دریافت و انتقال به نسخه خود را از
حقایق است.
او حتی یک نشاط گذرا در فکر نتیجه خودش را تسکین احساس
او راز منفور ، اما احساس به تدریج در گفتن پژمرده ، و به عنوان او
به پایان رسید pallour او را با سرخ شدن عمیق از بدبختی عجین شد.
Rosedale ادامه داد : در تعجب به او خیره ، اما تعجب در زمان نوبت او
به حال حداقل انتظار می رود.
"اما اینجا را ببینید -- در صورتی که این باشد ، که شما آن را پاک از دسترس نباشد؟"
او به آن قرار داده به او اگر او تا به حال عواقب عمل خود را درک نکرده و به عنوان اگر او
جهل درست نشدنی از کسب و کار او را تسریع به عمل تازه
از حماقت است.
"در مجموع -- بله ، گفت :" او با آرامش موافقت کرد. او شنبه ساکت و آروم ، دست به ضخامت خود را clasped در
جدول ، چشم های متعجب و متحیر و کمی خود را بررسی recesses خالی از سکنه
رستوران.
"اینجا را ببینید -- که خوب ،" او گفت به طور ناگهانی.
لیلی از صندلی خود با خنده deprecating افزایش یافت.
شیرین عبادی اظهار داشت : "اوه ، نه -- آن را صرفا با مته سوراخ ، و به یکدیگر ، جمع آوری می کنند به پایان می رسد از پر او
روسری. Rosedale نشسته باقی مانده ، بیش از حد قصد خود را در
افکار توجه به جنبش او.
"خانم لیلی ، اگر شما می خواهید هر پشتوانه -- من می خواهم شهامت ----« شکست را از او disconnectedly.
"متشکرم." او برگزار شد از طرف او.
"چای شما به من داده است پشتوانه عظیم است.
من احساس می کنم برابر به هر چیزی در حال حاضر. "
ژست او به نظر می رسید نشان می دهد قصد قطعی اخراج ، اما همراه او
پرتاب بیل به خدمتکار ، و لیز سلاح های کوتاه خود را به گران قیمت خود را
پالتو.
"یک دقیقه صبر کنید -- you've کردم به خانه راه رفتن من با شما ،" او گفت.
لیلی زبان آمده بدون اعتراض ، و زمانی که او به مطمئن شوید که تغییرات خود را متوقف کرده بود
ظهور از هتل و عبور ششم خیابان دوباره.
او رهبری راه را به سمت غرب گذشته یک خط طولانی از مناطق که از طریق اعوجاج
از ریل paintless خود ، نشان داد با افزایش خلوص MEMBRA DISJECTA
شام گذشته ، لیلی احساس کردند که Rosedale شد
توجه تحقیر از محله و قبل از آستان در
که او در نهایت متوقف شد او را با هوا از انزجار بی اعتقاد نگاه.
"این مکان نیست؟
برخی به من گفت شما با خانم نور زندگی می کرده اند. "
"نه من سوار شدن اینجا. من بیش از حد طولانی مدت بر دوستان من زندگی می کردند. "
او ادامه داد : به اسکن متصلب مقابل سنگ قهوه ای ، پنجره های بخور با
توری تغییر رنگ ، و دکوراسیون شهر پمپی از راهرو های پر گل و لای و پس از آن او
در چهره اش نگاه کرد و گفت : با
تلاش قابل مشاهده : شما اجازه دهید من می آیند و ببینید که شما برخی از روز؟ "
او لبخند زد ، به رسمیت شناختن قهرمانی از این پیشنهاد را به نقطه بودن رک و پوست کنده لمس
شده توسط آن است.
"با تشکر از شما -- من باید بسیار خوشحالم ،" او ساخته شده پاسخ ، در اولین کلمات صادقانه او به حال
که تا کنون او سخن گفته است.
در عصر همان روز در اتاق خود را خانم بارت -- که در اوایل از گازهای سنگین فرار کرده بودند
زیرزمین میز شام -- نشسته غرق در افکار پس از ضربه ای که او را به اسرار دل را گفتن رهبری کرده بود
خودش را به Rosedale.
او در زیر آن کشف افزایش احساس تنهایی -- ترس از بازگشت
به تنهایی از اتاق خود ، در حالی که او می تواند هر جای دیگر ، و یا در هر شرکت
اما او خود را.
از شرایط ، از اواخر سال ، او قطع بیشتر و بیشتر از چند او را در ترکیب بود
باقی مانده دوستان. در مورد حمل بخشی فیشر خروج
شاید نه کاملا غیر ارادی است.
پس از تلاش نهایی خود را بر طرف لیلی ساخته شده ، فرود آمد و او را با خیال راحت در مادام.
رجینا اتاق کار ، خانم فیشر به نظر می رسید دفع گردد تا از کارگر خود را استراحت و
لیلی ، درک دلیل ، می تواند او را محکوم نیست.
حمل در واقع آمده بودند خطرناکی نزدیک بودن در قسمت خانم نورما درگیر
هاچ ، و برخی از آن نبوغ کلامی گرفته شده به حال خودش رها کردن.
او رک و پوست کنده به داشتن آورده هچ لیلی و خانم با هم متعلق به اما پس از آن او
نمی دانم خانم هچ -- او به صراحت هشدار داده بود لیلی که او خانم نمی دانم
هچ -- و علاوه بر این ، او را لیلی
حافظ ، و واقعا دختر به اندازه کافی برای مراقبت از خودش بود.
حمل بود مورد خود او قرار داده تا به طرز وحشیانه ای ، اما او اجازه داد آن را به نتیجه برای او قرار داده
با آخرین دوست او ، خانم جک Stepney : خانم Stepney ، لرزش بیش از
ضیق از فرار تنها برادر او ،
اما مشتاق به اثبات بیگناهی خانم فیشر ، در که خانه او می تواند در نشاط "به شمار
طرف های ذی نفع "که یک ضرورت را به او تبدیل شده بود و از ازدواج او را از آزاد بود
وان نقطه Osburgh.
لیلی به درک وضعیت و می تواند کمک هزینه برای آن را.
حمل یک دوست خوب به او در روزهای دشوار ، و شاید تنها شده بود
دوستی مثل Gerty می تواند اثبات در برابر چنین سویه افزایش است.
دوستی Gerty واقع سریع نگه دارید ، هنوز لیلی بود شروع به اجتناب از او را نیز.
او نمی تواند به Gerty بدون خطر ملاقات Selden ، و او را ملاقات کند در حال حاضر
درد خالص خواهد بود.
این درد به اندازه کافی حتی به او فکر می کنم ، که آیا او را در نظر گرفته
تمایز افکار بیداری او ، و یا احساس وسواس حضور خود را از طریق
تاری از شب عذاب او.
این یکی از دلایلی که چرا او دوباره به نسخه خانم هچ تبدیل شده بود.
در snatches مضطرب از رویاهای طبیعی خود او به او آمد گاهی در قدیم
پوشش کمک هزینه تحصیلی و حساسیت به لمس ، و او را از توهم شیرین افزایش یابد تمسخر
و شجاعت او را خالی می شود.
اما در خواب که در شیشه یا بطری کوچک تهیه او بسیار کمتر از جمله نیم و بیداری غرق
ملاقاتها ، غرق را به عمق نابودی dreamless که از آن او از خواب هر
صبح امروز با گذشته پاک.
به تدریج ، تا مطمئن شوید ، استرس از افکار قدیمی باز خواهد گشت ، اما حداقل
آنها اصرار کردن به ساعت بیداری او نیست.
مواد مخدر توهم گذرا نوسازی کامل ، که از آن او جلب کرد را به او
قدرت را به کار روزانه خود را. قدرت بیشتر و بیشتر مورد نیاز به عنوان
perplexities آینده خود را در افزایش یافته است.
او می دانست که به Gerty و خانم فیشر او تنها عبور از طریق یک دوره موقت
مشروط ، چرا که آنها معتقد بودند که دوره شاگردی او در مادام خدمت بود.
در رجینا را قادر خواهد ساخت که او ، زمانی که خانم
میراث Peniston ، برای تحقق بخشیدن به چشم انداز از فروشگاه سبز و سفید با پرداخت شد
صلاحیت فولر با آموزش مقدماتی خود را به دست آورد.
اما به لیلی خودش ، آگاه است که میراث می تواند به چنین استفاده می شود قرار داده ،
آموزش مقدماتی تلاش هدر رفته به نظر می رسید.
او به روشنی درک اندازه کافی است که ، حتی اگر او همیشه می تواند یاد بگیرند که برای رقابت با دست
برای کار خاص خود را از دوران کودکی شکل گرفته ، پرداخت های کوچک وی را دریافت نمی
علاوه بر کافی برای درآمد خود را به او جبران خرحمالی چنین.
و تحقق این حقیقت به ارمغان آورد او recurringly چهره به چهره با
وسوسه استفاده از میراث در ایجاد کسب و کار خود را.
پس از نصب ، و در فرمان خود را به کار زنان ، او بر این باور او تا به حال به اندازه کافی
درایت و توانایی جذب مشتریان شیک و اگر کسب و کار موفق
او می تواند به تدریج کنار گذاشته ذخیره کردن پول به اندازه کافی برای تخلیه بدهی خود را به Trenor.
اما این کار ممکن است سال ها طول بکشد برای به انجام رساندن ، حتی اگر او ادامه داد : به روی لئامت دادن
خودش را به نهایت و در عین حال غرور او خواهد بود تحت وزن خرد
تعهد غیر قابل تحمل است.
این ملاحظات سطحی او بودند ، اما زیر آنها lurked وحشت مخفی که
تعهد همیشه ممکن است باقی می ماند غیر قابل تحمل است.
او می دانست که او نمی تواند در تداوم خود را از هدف تعداد دفعات مشاهده ، و آنچه که واقعا
وحشت زده او را تصور کرد که او ممکن است به تدریج جای خود را به بود
باقی مانده به طور نامحدود در بدهی Trenor ، به عنوان
او خودش به بخشی او را در سابرینا اختصاص داده شده جایگزین بود ، و او به حال
تا نزدیک به acquiescing با طرح Stancy برای پیشرفت خانم زیرفشار
هچ.
خطر او غیر روحانی ، به عنوان او می دانستند ، در او ترس های قدیمی که علاج ناپذیر ناراحتی و فقر ؛
در ترس از آن جزر و مد نصب چرکی علیه که مادرش تا به حال
شور و حرارت او هشدار داد.
و اکنون ویندوز ویستا جدید از خطر را پیش از او افتتاح شد.
او قابل درک است که Rosedale آماده بود به من قرض بدهید پول خود را و اشتیاق را
استفاده از پیشنهاد خود را آغاز کرد ، به او امد و شد زیاد خائنانه.
البته غیر ممکن بود به قبول وام از Rosedale ، اما بیفاصله
امکانات temptingly پیش از او hovered.
او کاملا مطمئن بود که او می آیند و او را دوباره ، و تقریبا اطمینان حاصل کنید که ، اگر او
انجام داد ، او می تواند او را به نقطه ای از پیشنهاد ازدواج با او را در شرایط او تا به حال به ارمغان بیاورد
قبلا رد.
آیا او هنوز هم آنها را رد اگر آنها ارایه شده بود؟
بیشتر و بیشتر ، با هر بدبختی befalling تازه او ، به نظر می رسد furies دنبال
را به شکل برتا دورست و نزدیک در دست ، با خیال راحت در میان او قفل شده است
مقالات ، استفاده از پایان دادن به تعقیب آنها دراز است.
وسوسه ، که تمسخر و تحقیر خود را از Rosedale یک بار فعال شده بود او را به رد ، در حال حاضر
مصرانه بر او بازگشت و تا چه حد قدرت او را به مخالفت با آن باقی مانده بود؟
کمی باید در هر میزان به بیشترین husbanded وجود داشت ، او نمی توانست
اعتماد خودش را دوباره به مخاطرات یک شب بی خوابی.
از طریق این ساعت های طولانی سکوت روح تاریک خستگی و تنهایی دولا
بر سینه اش ، ترک کردن او از قدرت بدنی خشک که افکار صبح او
شنا در کدورت از ضعف است.
امید تنها از تجدید در بطری کمی در طرف تخت خود دراز و چقدر دیگر
که امید که آخر به او جرأت حدس نیست.