Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب پنجمین. فصل اول
عباس BEATI مارتینی.
شهرت دم کلود دور و گسترده پخش شده بودند. آن را برای او تهیه و در حدود عصر
زمانی که او حاضر به مادام د Beaujeu ، دیدار که او مدت ها به یاد.
آن را در شب بود.
او فقط ، بازنشسته بعد از دفتر ، در صومعه گذاشتن به سلول CANON خود برگشتن
کدبانو.
این سلول ، با استثنا ، احتمالا برخی از بطری های شیشه ای ، به گوشه رانده ،
و با پودر قطعا مبهم ، که به شدت شبیه پر
"پودر کیمیاگر طرح ، ارائه شده است :" هیچ چیز عجیب و غریب و مرموز است.
آنجا بودند ، در واقع ، در اینجا و آنجا ، برخی از کتیبه های روی دیوار ، اما آنها
جملات ناب یادگیری و تقوا ، استخراج شده از نویسندگان خوب.
معاون اسقف فقط نشسته به حال خود ، توسط نور یک لامپ مس سه jetted ،
قبل از صندوق وسیع با نسخه های خطی کهنه است.
او آرنج خود را بر اساس حجم باز Honorius D' Autun ، DE استراحت بود
predestinatione و همکاران libero arbitrio ، و او تبدیل شد بر این ، در هنگام مراقبه عمیق ،
برگ برگ چاپ شده که او تا به حال فقط
آورده می شود ، تنها محصول از مطبوعات که سلول اش موجود است.
در میان revery او آمد ، صدای در درب او وجود دارد.
"چه کسی هست؟" گریه مرد آموخته ، در تن بخشنده از سگ famished ،
آشفته بیش از استخوان خود را. صدا و بدون پاسخ ، "دوست شما :
ژاک Coictier. "
او رفت و برای باز کردن درب است. این ، در واقع ، پزشک پادشاه شد.
فرد در حدود پنجاه سال سن ، که خشن فراست تنها با تغییر در
چشم حیله گر.
یک مرد دیگر به او همراه است. هر دو عینک روسری های رنگی ، تخته سنگ بلند باردار
با قاقم ، girded و ، با درپوش از مسائل مشابه و رنگ بسته.
دست خود را از آستین خود ، پای خود را با روسری خود پنهان ،
چشم توسط کلاه خود.
"خدا به من کمک کند ، اقایان" گفت معاون اسقف ، نشان دادن آنها را در "من نبود
انتظار بازدید کننده محترم در چنین ساعت. "
و در حالی که در این مد با ادب صحبت او بازیگران ناآرام و مورد نقد و
نگاه از پزشک به همراه او.
"" تیس خیلی دیر می آیند و پرداخت بازدید قابل توجهی مرد یاد گرفته که هرگز
دم کلود Frollo د Tirechappe دکتر Coictier ، که Franche - کنت لهجه ، پاسخ داد : ":
ساخته شده تمام عبارات خود را همراه با عظمت قطار ردا بکشید.
پس از آن در گرفت بین پزشک و یکی از معاون اسقف از کسانی که تبریک
prologues که در مطابق با سفارشی ، که در آن دوره قبل از همه گفتگوها
بین مردان آموخته و نمی
جلوگیری از آنها را از detesting یکدیگر در صمیمی ترین شیوه در جهان است.
با این حال ، امروزه همان است ؛ دهان هر انسان عاقل complimenting دیگر عاقلانه
مرد یک گلدان صفرا عسلی است.
felicitations کلود Frollo به ژاک Coictier با مته سوراخ مرجع عمدتا به
مزایای زمانی که پزشک شایسته بود بدان معنی برای استخراج ، در
البته بسیار حرفه ای او غبطه می خوردند ، از
هر مرض پادشاه ، یک عملیات کیمیاگری بسیار بهتر و مطمئن تر نسبت به
پیگیری از سنگ فیلسوف است.
"در حقیقت ، موسیو لو Docteur Coictier ، من شادی بزرگ در یادگیری از طبقه و سلک اسقفان احساس
با توجه به برادرزاده خود ، من کشیش امیر پیر آیه.
آیا او Amiens اسقف نه؟ "
"بله ، معاون اسقف مسیو آن فضل و رحمت خدا است."
"آیا می دانید که شما ساخته شده یک شخصیت بزرگ در روز کریسمس در مهره خود را از
شرکت اتاق حساب ، رئیس جمهور موسیو؟ "
"معاون رئیس جمهور ، کلود دم.
افسوس! چیزی بیشتر "." چگونه خانه فوق العاده خود را در غم و اندوه است سنت
آندره DES کمان در؟ 'تیس لوور.
دوست دارم تا حد زیادی درخت زردآلو است که بر روی درب حک شده است ، با این بازی
واژه : 'L' ابری COTIER -- پناه از صخره است."
"افسوس!
استاد کلود ، همه که سنگ تراشی costeth من عزیز است.
نسبت به عنوان خانه بنا کرد ، من از بین برد. "
"هو! شما درآمد شما از زندان ، و مباشرت از Palais ، و
رانت از تمام خانه ها ، پوشاننده ها ، اصطبل ، و غرفه سازی از محوطه؟
تیس سینه ریز به مکیدن. "
"castellany من از Poissy به من در هیچ چیزی به ارمغان آورد در سال جاری است."
اما عوارض خود را از Triel ، سنت جیمز ، سنت Germainen - Laye همیشه خوب است. "
"شش livres نمره ، و حتی پاریس livres در آن است."
"شما باید دفتر خود را از مشاور پادشاه.
این ثابت است. "
"بله ، برادر کلود ، اما آن seigneury ملعون و مطرود از Poligny ، که مردم را به طوری
سر و صدای زیادی در مورد ارزش نمی شصت تاج طلا ، از سال و سال شوید. "
در دانی که دم کلود خطاب به ژاک Coictier ، وجود داشت
که لهجه sardonical ، گاز گرفتن ، و مخفیانه به استهزا گرفتن و لبخند غم انگیز بی رحمانه
یک انسان برتر و ناراضی که برای اسباب بازی
لحظه ای ، از طریق حواس پرتی ، با رفاه متراکم از یک مرد مبتذل.
دیگر نسبت به آن مطلع نیست.
پس از روح من ، "کلود در طول گفت ، با فشار دادن دست خود را ،" من خوشحالم که شما می بینید
و در سلامت خوب است. "با تشکر از استاد کلود."
"به هر حال ،" بانگ زد دم کلود ، "بیمار سلطنتی شما چگونه است؟"
پاسخ داد : "او payeth پزشک خود به اندازه کافی نیست ،" دکتر ، ریخته گری یک نگاه جانبی
همدم او.
فکر می کنید ، Coictier شایعات بی اساس ، گفت : "دومی.
این کلمات ، به زبان آمده در لحن تعجب و سرزنش کرد ، بر این ناشناخته ها
شخص بر جسته توجه معاون اسقف که حقیقت را بگویید ، نشده بود
منحرف از او یک لحظه از زمان
غریبه پای در سراسر آستانه سلول خود قرار داده بودند.
حتی لازم بود و هزار دلیل که او برای دست زدن به tenderly
دکتر ژاک Coictier ، پزشک همه قدرتمند لویی یازدهم ، او را وادار به
برای دریافت دومی در نتیجه همراه است.
از این رو ، چیزی بسیار صمیمی در شیوه ای خود را هنگامی که ژاک Coictier گفت وجود دارد
او ، --
"به هر حال ، دم کلود ، من را به شما همکار است که مورد نظر شما را ببینید
حساب شهرت خود را. "
"موسیو به آن تعلق دارد به علم؟" معاون اسقف پرسید ، تعمیر چشم پر سر و صدا خود را بر
همدم Coictier.
او زیر ابرو از غریبه نگاه پر سر و صدا کمتر یا کمتر
بدگمان نسبت به خود است.
او بود ، تا آنجا که نور ضعیف لامپ اجازه ، یکی به قاضی ، یک پیر مرد
حدود شصت سال سن و قد متوسط ، که تا حدودی ظاهر رنجور و
شکسته در سلامت است.
مشخصات او ، اگر چه از رئوس مطالب بسیار عادی ، چیزی قوی و شدید
در مورد آن ، چشمان او برق زد زیر قوس فوق ابرویی بسیار عمیق ، مانند نور در
اعماق یک غار ، و در زیر کلاه خود را که
و کشیده شد و بر بینی او سقوط کرد ، یکی از به رسمیت شناخته شده گستره گسترده ای از ابرو
از نبوغ. او آن را بر خود گرفت ، به آن پاسخ گفته
سوال معاون اسقف ، --
"کشیش کارشناسی ارشد ،" او در تن گور گفت : "شهرت خود را تا به گوش من رسیده ، و من
مایل به شما مشورت.
من اما نجیب زاده فقیر استانی ، که کفش های خود را قبل از ورود به removeth
مسکن از آموخته. شما باید نام من می دانم.
من Tourangeau شایعات بی اساس نامیده می شود. "
"نام عجیب و غریب برای نجیب زاده گفت :" معاون اسقف به خود است.
با این وجود ، او تا به حال احساس که او در حضور قوی و جدی بود
شخصیت.
غریزه او عقل خود را رفیع ساخته شده ، به رسمیت شناختن او عقل هیچ کمتر
رفیع در زیر درپوش باردار شایعات Tourangeau ، و به عنوان او را در چهره موقر gazed ،
لبخند طعنه امیز که ژاک Coictier
حضور جلو بر چهره تیره خود به نام ، به تدریج به عنوان محو گرگ و میش در ناپدید شده
افق شب.
سکوت و استرن ، او صندلی خود را در صندلی راحتی بزرگ خود را از سر گرفته شد. آرنج خود استراحت به عنوان
معمول ، بر روی میز ، و پیشانی خود را بر روی دست خود را.
او پس از چند لحظه از بازتاب ، motioned بازدید کنندگان خود را به نشسته ، و ،
با عطف به Tourangeau شایعات بی اساس او گفت : -- "شما آمده است برای مشورت به من ، کارشناسی ارشد ، و بر
چه علم است؟ "
"احترام شما ، پاسخ Tourangeau ،" من بد ، بسیار بد است.
شما گفته می شود AEsculapius بزرگ ، و من به درخواست مشاوره خود را در پزشکی می آیند. "
"پزشکی" گفت معاون اسقف ، از جای خود غلت بزنید سر خود را.
او به نظر می رسید برای یک لحظه تفکر ، و سپس از سر گرفت : "شایعات Tourangeau ، زیرا
است که نام خود را ، به نوبه خود سر خود ، شما را به جواب من در حال حاضر بر روی دیوار نوشته شده است. "
شایعات Tourangeau اطاعت ، و خواندن این کتیبه حکاکی شده بالای سر خود :
پزشکی دختر رویاها.-- JAMBLIQUE است. "
در همین حال ، دکتر ژاک Coictier سوال همراه خود با را شنیده بود
نارضایتی که پاسخ دم کلود مضاعف بود ، اما.
او خم شد به گوش Tourangeau شایعات بی اساس ، و به او گفت ، آرام به اندازه کافی
"من به شما هشدار داده بود که او دیوانه : نمی توان با معاون اسقف شنیده است.
شما در دیدن او اصرار داشت. "
"" تیس بسیار ممکن است که او راست ، مرد دیوانه را به عنوان او ، دکتر ژاک ، پاسخ داد : "
رفیق خود را در همان لحن کم ، و با یک لبخند تلخ.
پاسخ داد : "همانطور که شما لطفا" Coictier خشگی.
سپس ، خطاب به معاون اسقف : "شما هوشمندانه در تجارت خود را ، دم کلود ، و شما
هیچ در از دست دادن بیش از بقراط از میمون است بیش از یک مهره است.
پزشکی یک رویا!
من شک دارم که pharmacopolists و پزشکان استاد بر سنگسار پافشاری
شما اگر اینجا بودند. بنابراین نفوذ philtres بر شما انکار
خون ، و unguents بر روی پوست!
شما انکار است که داروخانه ابدی از گل و فلزات ، است که به نام جهان ، ساخته شده
به صراحت برای که ابدی مردی به نام نامعتبر است! "
: "من انکار دم کلود گفت : بطور سرد ،" نه داروخانه و نه نامعتبر است.
من رد پزشک است. "
"پس این درست نیست ، از سر گرفت :" Coictier به شدت مورد "آن نقرس فوران داخلی است ؛
که زخم های ناشی از توپخانه است به استفاده از یک موش جوان درمان
بو داده ، که خون جوان ، به درستی
تزریق می شود ، بازگرداندن جوانان به وریدهای ساله ، این درست نیست که دو و دو چهار و
که emprostathonos opistathonos شرح زیر است. "
معاون اسقف پاسخ بدون اغتشاش : "چیزهای خاصی وجود دارد
که من در یک مد خاص فکر می کنم. "Coictier با خشم قرمز شد.
"، وجود دارد وجود دارد ، Coictier خوب من ، اجازه دهید ما را عصبانی ، گفت :" Tourangeau شایعات بی اساس است.
"موسیو معاون اسقف دوست ما است." Coictier آرام کردن ، من من در پایین
لحن ، --
"پس از همه ، او دیوانه است." "Pasque - dieu ، کلود استاد ، از سر گرفت :"
شایعات Tourangeau ، پس از یک سکوت ، "من به شدت شرمسار.
من تا به حال دو چیز به شما مشورت بر ، یکی از دست زدن به سلامت من و دست زدن به دیگر
ستاره من. "
"موسیو" بازگشت "معاون اسقف اگر که انگیزه خود را ، شما را انجام داده اند به عنوان
به خوبی به خودتان به نفس بالا رفتن از پله.
من در پزشکی اعتقاد ندارند.
من در طالع بینی اعتقاد ندارد. "" در واقع مرد با تعجب گفت : ".
Coictier داد خنده اجباری است. "شما می بینید که او دیوانه است ، او ، در پایین گفت :
تن ، به Tourangeau شایعات بی اساس.
"او در طالع بینی اعتقاد ندارند." "ایده از تصور ، به دنبال دم
کلود ، "که هر اشعه از یک ستاره است یک موضوع است که به سر محکم
مرد!
"و چه پس از آن ، شما را در اعتقاد داری؟" گفت Tourangeau شایعات بی اساس است.
معاون اسقف تردید برای یک لحظه ، سپس به او اجازه داد برای فرار از یک لبخند غم انگیزی ، که
به نظر می رسید به دروغ به پاسخ او : "ایمان در خدا وعیسی
"دارویی که علاج هر درد باشد Dominum ، افزود : شایعات بی اساس Tourangeau ، ساخت علامت صلیب.
"آمین ، گفت :" Coictier.
"کشیش کارشناسی ارشد ،" از سر گرفته Tourangeau ، گفت : "من در روح مفتون به شما در چنین را ببینید
قاب مذهبی از ذهن است.
اما شما در رسیدن به نقطه ، دانشمند بزرگ به عنوان شما ، دیگر باور
در علم است؟ "
"نه ، گفت :" معاون اسقف ، بتواند بازوی شایعات بی اساس Tourangeau ، و اشعه
شور و شوق نورانی چشم غم انگیز او ، "نه ، من علم را رد نمی.
من را در شکم من تا زمانی ، مسطح crawled شده ، با ناخن های من در زمین ، از طریق
عواقب بی حد و حصر از غار خود را ، بدون درک به مراتب در مقابل
من ، در پایان از گالری مبهم ،
نور ، یک شعله ، چیزی ، انعکاس ، بدون شک ، از خیره کننده
آزمایشگاه مرکزی که در آن بیمار و عاقلانه خارج خدا در بر داشت. "
"و به طور خلاصه ،" قطع کرد Tourangeau ، "چه چیزی شما را نگه دارید درست باشد و برخی؟"
Coictier گفت ، "Pardieu ، دم کلود ، کیمیاگری ، استفاده از آن ، هیچ شکی وجود ندارد ، اما چرا
طب مقدسات بی حرمتی کردن و طالع بینی؟ "
"بی ارزش علم خود را از مرد است ، بی ارزش علم خود را از ستاره ها است ، گفت :"
معاون اسقف ، commandingly. "این رانندگی بسیار Epidaurus و Chaldea
سریع ، "پزشک با پوزخند جواب داد.
"گوش ، Messire ژاک. این است که در حسن نیت است.
من پزشک پادشاه نیست ، و عظمت او داده نشده است به من باغ
Daedalus که در آن به مشاهده صور فلکی است.
آیا عصبانی است ، اما گوش دادن به من نیست.
چه حقیقت شما استنباط کرده اند ، من نمی خواهند گفت : از پزشکی است که بیش از حد احمقانه
چیز ، اما از طالع بینی؟
یادکرد این مقاله به من فضائل از boustrophedon عمودی ، گنجینه های از تعداد
ziruph و کسانی که از تعداد zephirod! "
"آیا شما انکار گفت :" Coictier ، "نیروهای دلسوز استخوان یقه ، و
cabalistics که از آن مشتق شده است؟ "" خطا ، Messire ژاک
هیچ کدام از پایان را فرمول در واقعیت.
کیمیاگری از سوی دیگر ، اکتشاف ها ، نوآوری آن است.
آیا شما نتایج مثل این مسابقه؟
یخ در زیر زمین برای هزار سال محدود است به سنگ تبدیل
بلورها است. سرب جد از همه فلزات است.
برای کسب مدال طلا یک فلز ، طلا نور است.
سرب نیاز به تنها چهار دوره از دویست سال هر ، به طور متوالی عبور
از دولت سرب ، به دولت آرسنیک قرمز ، از آرسنیک قرمز به قلع ، از قلع
به نقره ای.
آیا این حقایق نیست؟
اما به این باور در استخوان یقه ، در خط کامل و در ستاره ها ، به عنوان
مضحک به عنوان با ساکنان بزرگ Cathay به این باور که طلایی
مرغ انجیر خوار تبدیل مول ، و آن غلات
به نوبه خود گندم را به ماهی از گونه های کپور است. "
"من را مطالعه کرده اند علم سحر امیز ام" گفت Coictier ، "و من شهادت می دهم --"
معاون اسقف آتشین اجازه نمی دهد او را به پایان برساند : «و من را مطالعه کرده اند دارو ،
طالع بینی ، و hermetics. در اینجا به تنهایی حقیقت است. "
(همچنان که او در نتیجه صحبت کرد ، او را از بالای صندوق انجام گرفت شیشه یا بطری کوچک پر شده با پودر
که ما در بالا ذکر شد) ، "در اینجا به تنهایی نور!
بقراط یک رویا است. Urania یک رویا ؛ هرمس ، فکر است.
طلا خورشید است ، به طلا می شود خدا. اینجاست علم تنها و فقط تنها.
من صدا اعماق پزشکی و طالع بینی ، به شما بگویم!
نیستی ، نیستی! بدن انسان ، سایه! سیارات ،
سایه! "
و او را در صندلی خود را در نگرش فرماندهان و الهام گرفته از سقوط کرد.
شایعات Touraugeau او را در سکوت تماشا می کنند.
Coictier سعی به پوزخند ، شانه خود imperceptibly ، و در تکرار
صدای کم ، -- "دیوانه!"
"و گفت :" Tourangeau ناگهان ، "نتیجه عجیب وشگفت انگیز ، -- شما آن را به دست آمده ،
شما ساخته شده طلا؟ "
"اگر من آن را ساخته شده بود ، پاسخ معاون اسقف ، بیان کلمات خود را به آرامی ، مثل یک مرد
که است که منعکس کننده ، "پادشاه فرانسه خواهد بود به نام کلود و لوئیس نیست."
غریبه دیده می شود.
"چه هستم من گفت :" از سر گرفت؟ دم کلود ، با لبخند تحقیر.
"چه تاج و تخت فرانسه را به من می شود وقتی که من می تواند امپراتوری از بازسازی
شرق؟ "
"بسیار خوب!" گفت غریبه. "آه ، احمق فقیر!" زمزمه Coictier.
معاون اسقف رفت ، ظاهر می شود به آن پاسخ در حال حاضر تنها به افکار خود ، --
"اما نه ، من هنوز هم خزنده ، من خاراندن صورتم و زانو در برابر
سنگریزه ها از مسیر قنات. من گرفتن یک نگاه اجمالی ، من تامل نیست!
من نمی خواند ، من طلسم! "
و هنگامی که شما می دانید چگونه به خواندن! "خواستار غریبه ،" شما را طلا؟ "
"چه کسی آن را شک و تردید است؟" گفت معاون اسقف.
"در آن صورت بانوی ما می داند که من تا حد زیادی در نیاز به پول ، و من باید خیلی
میل به خواندن در کتاب شما. به من بگو ، کشیش استاد ، علم خود را
معاند یا با displeasing به بانوی ما؟ "
"که معاون اسقف من هستم؟" دم کلود خود را با رضایت پاسخ
با بزرگ منشی آرام. "این درست است ، استاد من است.
خب! آن را لطفا شما به من آغاز
اجازه بدهید با شما طلسم. "کلود فرض با شکوه و جامه اسقفی
نگرش ساموئل.
"مرد قدیمی ، آن نیاز به سال طولانی تر نسبت به باقی می ماند به شما ، به انجام این سفر
در سراسر چیز مرموز. سر خود را بسیار خاکستری است!
یکی چهارم از غار تنها با موهای سفید می آید ، اما تنها کسانی که با موهای تیره
آن را وارد کنید.
علم به تنهایی به خوبی می شناسد چگونه به توخالی ، پژمرده و خشک کردن چهره انسان ، او نیاز دارد
سن به ارمغان بیاورد او چهره در حال حاضر furrowed.
با این وجود ، اگر میل شما را در اختیار قرار دادن خود را تحت نظم و انضباط در
سن شما ، و با رمزگشایی الفبای نیرومند عقل از سر فرزانگان ، به من می آیند ؛ 'TIS
خوب ، من تلاش کنند.
من به شما بگویم ، مرد فقیر قدیمی ، برای رفتن و دیدار از اتاق های حزن انگیز
اهرام مصر ، که باستان هرودوت صحبت می کند ، و نه برج آجری بابل ، و نه
عظیم محراب سنگ مرمر سفید از معبد هندی Eklinga.
I ، بیشتر نسبت به خودتان ، را دیده اند ، سنگ تراشی کلدانی کار می کند ساخته شده
با توجه به شکل مقدس Sikra ، و نه معبد سلیمان است ، که
نابود ، و نه درهای سنگ
مقبره پادشاهان اسرائیل ، که شکسته.
ما خودمان را با تکه های از کتاب هرمس محتوا که ما
را در اینجا.
من مجسمه سنت کریستوفر ، نمادی از برزگر به شما توضیح دهد ، و
که از دو فرشته است که در مقابل فرانسوی Saint - Chapelle ، و یکی از
که دارای در دست خود یک گلدان ، دیگر ، ابر -- "
ژاک Coictier ، که تند و شدید معاون اسقف unhorsed شده است
ارسال پاسخ را ندارید ، به دست آورد زین او ، و او را با لحن پیروزمندانه ای از قطع کرد
یکی از آموخته مرد تصحیح دیگر ، -- "Erras amice Claudi.
نماد عدد نمی باشد. ارفئوس را به شما برای هرمس است. "
"' تیس که در خطا هستند ، "معاون اسقف پاسخ ، به شدت.
Daedalus پایه است ؛ ارفئوس دیوار ، هرمس است عمارت -- است که همه.
شما خواهند آمد که به شما خواهد شد ، "او ادامه داد : تبدیل به Tourangeau ،" من
شما بسته کمی طلا که در پایین نیکلاس Flamel باقی مانده نشان می دهد
انبیق ، و شما باید آنها را با طلا گیوم پاریس را با هم مقایسه کنید.
من به شما فضائل مخفی از کلمه یونانی ، peristera تدریس.
اما ، اول از همه ، من شما را به عنوان خوانده شده ، یکی پس از دیگری ، نامه مرمر
حروف الفبا ، صفحات گرانیت از کتاب.
ما باید به پورتال اسقف گیوم و از سنت ژان لو Rond در
فرانسوی Saint - Chapelle ، در آن زمان به خانه نیکلاس Flamel ، Manvault غم و اندوه ، به آرامگاه او ،
است که پرستاران و افراد بی گناه ، به او دو بیمارستان ، RUE د Montmorency.
من را هیروگلیف را اختراع کردند که پوشش چهار گرفتگی آهن به سزایی بر روی شما
پورتال بیمارستان ، سنت - Gervais ، و از غم و اندوه د لا Ferronnerie.
ما طلسم در شرکت ، همچنین ، نما ، سنت بیا فرانسوی Saint - GENEVIEVE
DES - Ardents ، از سنت مارتین ، از سنت ژاک د لا Boucherie -- "
برای مدت طولانی ، شایعات Tourangeau ، هوشمند به عنوان نگاه او بود ، ظاهر شده بود
به درک دم کلود. او قطع شود.
"Pasque - dieu! کتاب های شما چه هستند ، پس از آن؟ "
در اینجا یکی از آنها ، گفت : "معاون اسقف.
و باز کردن پنجره سلول خود ، او را با انگشت خود اشاره کرد بسیار زیاد
کلیسای برگشتن ، کدبانو ، که ترسیم در برابر آسمان پرستاره شبح سیاه
از آن دو برج ، پهلوها سنگ آن ، آن
haunches هیولا ، دو سر عظیم ابوالهول ، نشسته در وسط به نظر می رسید
شهرستان.
معاون اسقف در عمارت عظیم برای برخی از زمان در سکوت gazed ، سپس
گسترش دست راست خود را ، با آه ، نسبت به کتاب چاپ شده که باز گذاردن در
جدول و چپ خود را به سمت برگشتن - کدبانو ،
و تبدیل یک نگاه غم انگیز از کتاب -- کلیسا ، "افسوس ، او گفت ،" این خواهد شد
کشتن. "Coictier ، که مشتاقانه با نزدیک شدن به حال
کتاب ، می تواند علامت تعجب را سرکوب نکنند.
"او ، اما در حال حاضر ، آنچه که وجود دارد ، بنابراین بسیار خوبی در این :" GLOSSA در EPISTOLAS D. پائولی ،
Norimbergoe ، Antonius Koburger ، 1474. این پدیده جدید نیست.
'تیس کتاب پیر Lombard ، کارشناسی ارشد جملات.
آیا به دلیل آن چاپ شده است؟ "
شما آن را گفت ، پاسخ داد : "کلود ، که در مراقبه عمیق جذب می شود به نظر می رسید ،
و ایستاده بود به استراحت ، سبابه خود را به عقب بر روی برگ که از آمده بودند خم
مطبوعات معروف نورنبرگ.
وی افزود : این کلمات مرموز : "افسوس! افسوس! چیزهای کوچک در پایان آمده
از چیزهای بزرگ ، پیروزی های دندان بیش از یک جرم است.
موش نیل جان تمساح ، شمشیر ماهی جان ، نهنگ ، کتاب
کشتن عمارت. "
مقررات منع رفت و آمد در صومعه گذاشتن صدا در حال حاضر زمانی که استاد ژاک تکرار شد به
همراه خود را در تن کم ، خودداری ابدی خود را ، "او دیوانه است!"
که همدم خود را این بار پاسخ ، "من باور دارم که او می باشد."
این ساعت زمانی که هیچ غریبه می تواند در راهرو سرپوشیده باقی می ماند ، بود.
این دو بازدید کننده در کناره گیری کرد.
"استاد گفت :" شایعات Tourangeau ، او در زمان ترک از معاون اسقف ، "من عاشق عاقل
مردان و ذهن های بزرگ ، و من تو را در عزت نفس مفرد است.
به - فردا به کاخ DES Tournelles ، بیا و پرس و جو د پدر روحانی
فرانسوی Saint مارتین ، از تور. "
معاون اسقف به اتاق dumbfounded خود بازگشت ، درک در آخرین
شایعات Tourangeau بود ، و با یادآوری آن عبور ثبت نام از فرانسوی Saint مارتین ،
تورهای گردشی : -- عباس beati مارتینی ، بعبارت دیگر
REX FRANCIAE ، EST canonicus د consuetudine و همکاران habet parvam proebendam quam habet
sanctus Venantius ، و همکاران sedere debet در sede در thesaurarii.
این ادعا است که پس از آن دوره معاون اسقف به حال کنفرانس های مکرر با
لوئی یازدهم ، هنگامی که اعلیحضرت به پاریس آمد ، و آن نفوذ دم کلود کاملا
که لو Daim اولیویه را تحت الشعاع قرار
ژاک Coictier ، که به عنوان عادت او بود ، rudely در زمان شاه به کار بر روی آن
حساب.