Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 22 - PART 1
آن خانه رفت و فکر می کنم بیش از همه که او تا به حال شنیده.
در یک نقطه ، احساسات خود را با این دانش را از آقای الیوت است ، رها شدند.
دیگر هر چیزی از حساسیت به علت به او وجود دارد.
او ایستاده به عنوان کاپیتان Wentworth مخالف ، در تمام obtrusiveness خود او را ناخوشایند و
شر توجه خود را شب گذشته ، فساد غیر قابل استرداد او ممکن است انجام داده اند ،
با احساس بی حد و حصر ، unperplexed در نظر گرفته شده است.
ترحم برای او بیش از همه بود. اما این تنها نقطه امداد بود.
در هر رابطه دیگر ، در دنبال در اطراف خود ، و یا نفوذ به جلو ، او را دیدم بیشتر
به بی اعتمادی و به دستگیری.
او برای ناامیدی و درد بانوی راسل خواهد بود احساس نگران بود ، برای
mortifications که باید حلق آویز بر سر پدر و خواهرش ، و به حال همه
زجر از پیش بینی شر بسیاری از افراد ، بدون دانستن اینکه چگونه برای جلوگیری از هر یک از آنها.
او سپاسگزارم دانش خود را از او.
او در نظر گرفته هرگز خودش را به عنوان حق پاداش برای slighting قدیمی
از دوستان مانند خانم اسمیت ، اما در اینجا در واقع پاداش springing از آن بود!
خانم اسمیت توانست به او بگوید چه هیچ کس دیگری می توانست انجام شود شده بود.
می تواند دانش را از طریق خانواده اش تمدید شده اند؟
اما این یک ایده بیهوده بود.
او باید به بانوی راسل ، او را بگوید ، مشورت با او ، و داشتن بهترین اثر او ،
رویداد صبر کنید با خونسردی تا حد ممکن ، و بعد از همه ، بزرگترین او را می خواهم
از خونسردی را در این سه ماهه می شود
ذهن است که می تواند به بانوی راسل باز ، در آن جریان نگرانی و
ترس است که باید همه را به خودش.
او ، در رسیدن به خانه در بر داشت ، که او بود ، او در نظر گرفته شده ، موفق به فرار از دیدن آقای الیوت ؛
که او و خواستار پرداخت آنها را بازدید صبح بلند شده بود ، اما به سختی او تا به حال
تبریک خود و احساس امنیت ، هنگامی که
او شنیده بود که او دوباره در شب.
"من تا به حال کوچکترین قصد درخواست از او نیست ، گفت :" الیزابت ، با تحت تاثیر قرار
بیدقتی ، "اما او به نکات بسیاری از خانم خشت می گوید : حداقل است."
"در واقع ، من آن را می گویند.
من تو را دیدم هرگز کسی در زندگی من طلسم سخت تر برای دعوت.
مرد فقیر!
من واقعا در درد برای او بود ، برای دل سخت خواهر شما ، خانم آن ، به نظر می رسد خم
در ظلم و ستم. "
"آه!" گریه الیزابت ، من شده اند و نه بیش از حد مورد استفاده قرار می گیرد به این بازی به زودی
غلبه بر نکات آقایی.
با این حال ، زمانی که من پیدا کردم که چگونه بیش از حد او پشیمان است که او باید از دست من
پدر امروز صبح ، من بلافاصله راه را داد ، برای من واقعا هرگز حذف
فرصت او را و سر والتر با هم.
آنها را به نفع زیادی در شرکت با یکدیگر ظاهر می شوند.
هر رفتار تا خوش.
آقای الیوت به دنبال با توجه بسیار است. "" بسیار لذت بخش! "گریه خانم خشت ، نه
جسورانه ، با این حال ، به نوبه خود چشم خود را نسبت به آن.
"دقیقا مانند پدر و پسر!
دوشیزه الیوت عزیز ، ممکن است من پدر و پسر را می گویند نه؟ "
"آه! من تحریم را بر روی کلمات هر بدن دراز.
اگر شما ایده هایی دارند!
اما ، پس از کلمه من ، من به ندرت معقول توجه خود را فراتر از کسانی که از
مردان دیگر است. "
"الیوت خانم عزیز من!" گفت خانم خشت ، بلند کردن دست ها و چشم های خود ، و غرق شدن تمام
بقیه حیرت او را در سکوت راحت است.
"خب ، پنه لوپه عزیز من ، شما نیاز دارید تا در مورد او احساس خطر نیست.
من از او دعوت شما می دانید. من او را فرستاده دور با لبخند.
وقتی که من پیدا کردم او واقعا قصد به دوستان خود را در پارک Thornberry برای تمام
روز و فردا ، من شفقت بر او بود. "
آن تحسین اقدام خوب از دوستان ، در حال قادر به نشان لذت مانند او
، در انتظار است و در ورود واقعی فرد که حضور
باید واقعا تداخل با شی ، نخست او را.
این غیر ممکن بود اما که خشت خانم باید نزد آقای الیوت را نفرت ؛ و در عین حال او
می تواند نگاه مهربان ترین ، راحت ، فرض کنیم و به نظر می رسد کاملا راضی
مجوز محدود از وقف خودش تنها
نیمی به همان اندازه به سر والتر به عنوان در غیر این صورت او می توانست انجام می شود.
برای آنه خودش آن را ناراحت کننده به دیدن آقای الیوت وارد اتاق شد و کاملا
دردناک به او نزدیک و به او صحبت می کنند.
او مورد استفاده قرار شده است قبل از احساس که او نمی تواند همیشه کاملا صادق است ، اما در حال حاضر
او عدم صمیمیت در همه چیز را دیدم.
احترام توجه او به پدر خود ، در تقابل با زبان سابق خود ،
نفرت انگیز ، و هنگامی که او از رفتار بی رحمانه خود را به سمت خانم اسمیت فکر ، او می تواند به سختی
خرس چشم از لبخند حال حاضر او و
ملایمت ، و یا صدای مصنوعی احساسات خوب خود را.
او به منظور جلوگیری از هر نوع دگرگونی هایی از منش به عنوان ممکن نکوهش تحریک
طرف او.
این یک شی بزرگ به او برای فرار از همه پرس و جو و یا روشنی خیره کننده بود ، اما هدف او بود
به عنوان قطعا او را به عنوان خنک ممکن است با ارتباط آنها سازگار و
جابجایی ، بی سر و صدا که او می تواند ، چند
مراحل صمیمیت غیر ضروری او به تدریج منجر شده بود همراه است.
او بر این اساس بیشتر محافظت و خنک تر است ، نسبت به او شب شده بود قبل از.
او می خواست به تحریک و تشجیع کردن کنجکاوی اش را دوباره به عنوان به چگونه و در کجا می تواند او را شنیده اند که او را
قبلا ستایش می خواستم بسیار زیادی برای درخواست بیشتر خوشحالی کردن ، اما
طلسم شکسته شد : او در بر داشت که گرما
و انیمیشن از اتاق های عمومی لازم برای روشن شدن پسر عموی ساده اش بود
غرور ، او در بر داشت ، حداقل ، که در آن بود که باید انجام شود در حال حاضر ، توسط هر یک از این تلاش ها
که او می تواند در میان ادعای بیش از حد فرمانده دیگران خطر.
او کمی گمان که این موضوع اقدام در حال حاضر دقیقا در مقابل علاقه او بود ،
آوردن بلافاصله به افکار او تمام آن قسمت از رفتار خود که دست کم
قابل بخشش و معافیت.
او برخی از رضایت را در پیدا کردن بود که او واقعا از حمام بعدی
صبح ، زود هنگام ، و که او بخش بزرگی از دو روز خواهد بود رفته است.
او دوباره به محل کمدن بسیار شبی از بازگشت او دعوت شده بود ، اما از
روز پنجشنبه برای شنبه بعد از ظهر غیبت او مطمئن بود.
این به اندازه کافی بد بود که یک خشت خانم همیشه باید پیش از او ، اما عمیق تر
منافق را باید به حزب خود را افزوده ، به نظر می رسد تخریب همه چیز مانند
صلح و آرامش است.
پس از آن بود تحقیر آمیز فریب ثابت تمرین پدرش را منعکس
و الیزابت ، در نظر گرفتن منابع مختلف از ریاضت آماده شدن برای
آنها!
خودخواهی خانم خشت و نه چندان پیچیده و نه خیلی با خود را به عنوان شورش و
آن برای ازدواج مرکب را در یک بار ، با همه شر آن ، به روشنی از
پیچیدگی های خاص آقای الیوت در تلاش برای جلوگیری از آن.
صبح روز جمعه او به معنای برای رفتن خیلی زود به بانوی راسل ، و انجام
لازم ارتباطات و او می توانست به طور مستقیم بعد از صبحانه رفته ، اما این خانم
خشت نیز رفتن را در برخی از مهربان
هدف از صرفه جویی در مشکل خواهرش ، که مصمم او را به صبر کنید تا او ممکن است
ایمن از چنین یک همراه و همدم.
او را دیدم خانم خشت نسبتا خاموش ، در نتیجه ، قبل از او شروع به صحبت از هزینه های
امروز صبح در خیابان رودخانه. "بسیار خوب ، گفت :" الیزابت : "من
چیزی برای ارسال اما عشق من.
آه! شما نیز ممکن است که کتاب خسته کننده او را به من قرض بدهید ، و وانمود من
ادامه مطلب را از طریق.
من واقعا می تواند نه خودم فاکتورها باعث ایجاد پلاک برای همیشه با همه اشعار جدید و حالات
ملتی که بیرون می آید. بانوی راسل کاملا bores با جدید خود
نشریات.
شما باید بگویید او را نه چندان ، اما من فکر لباس او شنیع دیگر شب است.
من استفاده می شود تا او را به فکر می کنم برخی از طعم و مزه در لباس داشتند ، اما من شرمنده از او در بود
کنسرت.
چیزی خیلی رسمی و در هوای او را ترتیب دهیم! و او نشسته است تا ایستاده!
بهترین عشق من ، البته. "" و معدن ، افزود : "سر والتر.
"Kindest توجه.
و شما ممکن است بگویند که منظور من بر او تماس بگیرید به زودی.
یک پیام مدنی ، اما من فقط باید ترک کارت من است.
بازدیدکننده داشته است صبح در زمان خود از زندگی عادلانه توسط زنان هرگز ، که خود را تشکیل می دهند تا
کم است.
اگر او تنها به پوشیدن خیط و پیت کردن او نمی خواهد ترس از دیده شدن ، اما آخرین باری که من
نامیده می شود ، مشاهده کردم پرده پایین به بلافاصله. "
در حالی که پدرش صحبت می کرد ، صدای در درب وجود دارد.
چه کسی می تواند از آن باشد؟
آن ، به خاطر سپردن بازدیدکننده داشته است preconcerted ، در تمامی ساعات ، آقای الیوت ،
انتظار می رود او را ، اما برای او تعامل شناخته شده هفت مایل خاموش.
پس از مدت معمول تعلیق ، صداهای معمول روش ، شنیده می شد و
"خانم و آقای چارلز Musgrove" را به اتاق طلیعه شد.
سورپرایز قویترین احساسات مطرح شده توسط ظاهر آنها بود ، اما آن در واقع
خوشحالم که آنها را ببیند و دیگران متاسفیم! که آنها می توانند بر روی یک قرار داده بودند نه
هوا مناسب و معقول از استقبال و به محض آن
مشخص شد که این تعداد ، نزدیک ترین روابط خود ، با هر گونه نمایش ها وارد نمی شد
از اقامت در آن خانه ، سر والتر و الیزابت بودند قادر به افزایش
صمیمیت ، و افتخارات از آن را به خوبی انجام است.
آنها به حمام برای چند روز با خانم Musgrove آمده بودند ، و در هارت سفید.
بنابراین خیلی خیلی زود فهمیده بود ، اما تا سر والتر و الیزابت به راه رفتن
مری به رسم دیگر اتاق ، و regaling خود را با تحسین او ،
آن می تواند رسم بر مغز چارلز
برای یک سابقه منظم از آینده خود را ، و یا به توضیح برخی از نکات خندان
کسب و کار خاص ، که ostentatiously شده توسط مری کاهش یافته بود ، و همچنین
برخی از سردرگمی آشکار به چه کسی حزب خود را شامل است.
سپس او متوجه شد که آن خانم Musgrove ، هنریتا ، و کاپیتان Harville شامل ،
در کنار آنها دو selves.
او او حساب بسیار ساده است ، فهم از کل داستان است که در آن
او شاهد یک معامله بزرگ ترین اقدام مشخصه است.
این طرح ضربه اول خود را با کاپیتان Harville مایل به آمدن به را دریافت کرده بود
حمام در کسب و کار.
او به صحبت از آن آغاز شده بود یک هفته پیش و از طریق انجام کاری ، به عنوان تیراندازی
بر این ، چارلز که با او پیشنهاد کرده بود ، و خانم Harville به مانند به نظر می رسید
ایده از آن بسیار زیاد است ، به عنوان یک مزیت به
شوهرش ، اما ماری نمی تواند تحمل به سمت چپ ، و خودش را به طوری در مورد ناراضی ساخته شده بود
آن ، که برای یک یا دو روز همه چیز به نظر می رسید در حال تعلیق ، و یا در پایان.
اما پس از آن گرفته شده توسط پدر و مادر خود را بود.
مادر او به برخی از دوستان قدیمی در حمام آنها که او می خواست برای دیدن آن تصور می شد
فرصت خوبی برای هنریتا می آیند و خرید لباس برای عروسی خود و او
خواهر ، و در کوتاه مدت ، آن را در حال به پایان رسید
حزب مادرش ، که همه چیز ممکن است راحت و آسان به کاپیتان
Harville و او و مری در آن از طریق تسهیلات عمومی گنجانده شده است.
آنها دیر رسیده بودند و شب قبل از.
خانم Harville ، فرزندان او ، و کاپیتان Benwick ، همچنان با آقای Musgrove و
لوییزا در Uppercross.
تعجب تنها آن بود که امور باید در forwardness به اندازه کافی برای
هنریتا در عروسی لباس شخصی به صحبت.
او مشکلات چنین ثروت وجود دارد تصور کرده بود باید به جلوگیری از
ازدواج از نزدیکی در دست ، اما او آموخته شده از چارلز که بسیار به تازگی ،
(از زمان آخرین نامه مریم را به خودش)
چارلز Hayter های اعمال شده توسط یک دوست برای نگه داشتن یک زندگی برای یک جوان که شده بود
می تواند احتمالا آن را ادعا می کنند تحت سالهای زیادی است و در قدرت او
درآمد ، در حال حاضر با تقریبا یقین
چیزی دائمی تر زمانی قبل از این کلمه در سوال ، دو خانواده بود
رضایت به خواسته های جوانان ، و این است که ازدواج آنها به احتمال زیاد برای گرفتن بود
در چند ماه ، کاملا به زودی به عنوان لوییزا.
و زندگی بسیار خوبی بود ، "چارلز افزود :" فقط پنج و بیست مایل از
Uppercross ، و در یک کشور بسیار زیبا : بسیار خوب بخشی از Dorsetshire.
در مرکز برخی از بهترین نوشیدنی ها در عربستان ، احاطه شده توسط سه بزرگ
مالکان ، هر کدام بیشتر دقت کنید و حسادت نسبت به دیگری ، و به دو از سه در
دست کم ، چارلز Hayter ممکن است توصیه های ویژه دریافت کنید.
نه این که او آن را به عنوان او باید ارزش ، او مشاهده شده ، "چارلز بیش از حد سرد مورد
ورزشی.
این بدترین از او. "
"من بسیار خوشحال هستم ، در واقع ،" گریه آن ، "به ویژه خوشحالم که این باید اتفاق بیافتد ؛
و که دو خواهر ، که هر دو شایسته به همان اندازه ، که همیشه چنین بوده است
دوستان خوب ، چشم انداز دلپذیر یک
کاهنده نباید از سوی دیگر -- که آنها باید تا خود را در برابر
رفاه و آسایش. من امیدوارم که پدر و مادر خود را کاملا
خوشحال با توجه به هر دو. "
"آه! بله. پدر من خواهد بود و خوشحال در صورتی که
آقایان غنی تر شد ، اما او هیچ گسل های دیگر برای پیدا کردن.
پول ، شما می دانید ، با پول -- دو دختر در یک بار -- آن را می توان بسیار
عملیات سازگار است ، و آن را به او streightens به عنوان به خیلی چیزها باشیم.
با این حال ، من این معنا نیست که می گویند آنها حق دارند به آن نیست.
بسیار آنها باید سهام دختران مناسب ، و من مطمئن هستم او همواره
بسیار مهربان ، پدر لیبرال به من.
مری بالاتر از نیمی مانند بازی هنریتا نیست.
او هیچ وقت ، شما می دانید. اما او انجام او را عدالت نیست ، و نه فکر می کنم
به اندازه کافی در مورد وینتروپ.
من نمی توانم او را به ارزش اموال شرکت.
این یک بازی بسیار عادلانه است ، به عنوان زمان محلی بروید و من دوست چارلز Hayter تمام زندگی من ، و
من نباید ترک کردن. "
"چنین پدر و مادر عالی به عنوان آقا و خانم Musgrove ، بانگ زد آن ،" باید خوشحال باشد
در ازدواج فرزندان خود را. آنها همه چیز را به مشورت شادی ، من
مطمئن هستم.
چه برکت به جوانان به چنین در دست!
پدر و مادر شما به نظر می رسد تا به طور کامل از تمام کسانی که احساس های بلند پروازانه که آزاد
منجر به سوء رفتار بسیار و بدبختی ، هر دو در پیر و جوان.
من امیدوارم که شما فکر می کنید لوییزا کاملا بهبود در حال حاضر؟ "
نه hesitatingly ، او جواب داد "بله ، من معتقدم که من انجام می دهم ؛ بسیار بهبود ، اما او
تغییر ، وجود ندارد در حال اجرا و یا پریدن مورد ، بدون خنده یا رقص ؛ آن را کاملا
متفاوت است.
اگر کسی اتفاق می افتد تنها به بسته درب کمی سخت است ، او شروع می شود و wriggles مانند
جوان DAB - جوجه در آب و Benwick نشسته در آرنج خود ، از خواندن آیات ، و یا
زمزمه به او ، در تمام طول روز. "
آن نمی تواند کمک کند به خندیدن. که می تواند خیلی به سلیقه شما ، من
می دانیم ، گفت : "او ،" اما معتقدم او یک مرد جوان بسیار عالی می شود ".
"مطمئن باشید او است.
هیچ کس به آن شک و تردید و من امیدوارم که شما فکر نمی کنم من آنقدر کوته فکر به عنوان می خواهم که هر
انسان را به اشیاء مشابه و لذت به عنوان خودم.
من یک ارزش بزرگ برای Benwick و زمانی که می توان او را وادار به صحبت ، او تا به مقدار زیادی
برای گفتن دارد. خواندن او انجام داده است او را هیچ آسیبی ، برای او
مبارزه کرده است به عنوان خوب به عنوان خوانده شده.
او یک شخص شجاع است. من بیشتر با او آشنا دوشنبه گذشته
از هر زمان دیگری قبل از من.
ما مجموعه ای معروف به موش شکار صبح در انبارهای بزرگ پدرم و
او بازی به نوبه خود قدری خوب است که من او را دوست بهتر از زمان است. "
در اینجا آنها را به ضرورت مطلق چارلز پس از دیگران قطع
آینه و چین را به تحسین ، اما آن به اندازه کافی شنیده بود به درک حال حاضر
دولت Uppercross ، و شادی در آن
شادی و هر چند او آهی کشید تا او را خشنود ، آه او را به حال هیچ یک از بد خواهد شد
غبطه در آن است.
او قطعا به نعمت خود را اگر او می تواند افزایش یافته است ، اما او نمی
می خواهم به تیرز را کاهش دهد. بازدید گذشت در مجموع در بالا
طنز خوب.
مری و روحیه عالی بود ، با بهره گیری از سبک روحی و تغییر ، و بنابراین به خوبی می
راضی سفر را در کالسکه مادر در قانون با چهار اسب ، و
با خود استقلال کامل خود را از
محل کمدن ، که او دقیقا در خلق و خوی بود که تحسین همه چیز را به عنوان او باید ،
را وارد کنید و به آسانی به تمام superiorities خانه ها ، به عنوان آنها
جزئیات به او.
او تا به حال هیچ خواسته های پدر یا خواهر خود را ، و در نتیجه او فقط به اندازه کافی بود
افزایش خوش تیپ آنها نقاشی اتاق. الیزابت ، برای یک زمان کوتاه بود ، درد و رنج
یک معامله خوب است.
او احساس می کرد که خانم Musgrove و تمام حزب خود باید به خواسته می شود برای شام خوردن با آنها ؛
اما او نمی توانست تحمل تفاوت سبک ، کاهش
بندگان ، که شام باید خیانت ،
شاهد توسط آنهایی که همیشه بوده است بسیار پایین تر از Elliots از Kellynch به کار می رود.
این یک مبارزه بین اختصاصی و غرور بود ، اما غرور بهتر شده ، و پس از آن
الیزابت دوباره خوشحال شد.
این بدنبال اهداف داخلی خود بودند از : "مفاهیم قدیمی از مد افتاده ، مهمان نوازی کشور ؛
اظهار نه برای دادن شام و چند نفر را در حمام انجام بانوی آلیشیا هرگز این کار را نکرد
حتی خانواده خواهر خود را بپرسید ، هر چند
آنها یک ماه و من به جرات گفت این امر می تواند بسیار ناخوشایند به خانم Musgrove ؛
قرار دادن او را کاملا از راه او. من مطمئن هستم او نیست و نه خواهد آمد ؛ او
نمی تواند احساس با ما آسان است.
من همه آنها را برای یک شب بپرسید ، خواهد شد که بسیار بهتر خواهد شد که تازگی
و درمان. آنها دو اتاق از جمله نقاشی دیده می شود
قبل از.
آنها خوشحال خواهد شد برای آمدن به فردا شب.
باید یک حزب به طور منظم ، کوچک ، اما ظریف ترین. "
و این راضی الیزابت : و هنگامی که دعوت در حال حاضر دو داده شد ،
و وعده داده شده برای غایب ، مری به طور کامل راضی است.
او به ویژه خواسته شده بود برای دیدار با آقای الیوت ، و به بانوی Dalrymple معرفی
و دوشیزه Carteret ، که خوشبختانه در حال حاضر مشغول به آمده ، و او نمی توانست
توجه لذت بخش تر دریافت کرده اند.
دوشیزه الیوت بود که افتخار و خواستار در خانم Musgrove در این دوره از
صبح ، و آن را با چارلز و مری راه می رفت ، بروید و ببینید که او و
هنریتا به طور مستقیم
فصل 22 - PART 2
طرح او از نشستن با بانوی راسل باید راه را برای حال حاضر می دهد.
هر سه چند دقیقه در خیابان رودخانه نامیده می شود ، اما آن را متقاعد
خودش که تاخیر یک روز از ارتباطات در نظر گرفته شده می تواند از هیچ نتیجه نمی تواند ،
عجله و رو به جلو به هارت سفید ، به
دوستان و همراهان از پاییز گذشته را دوباره تماشا کنم ، با اشتیاق از خوب خواهد شد
که بسیاری از انجمنها به فرم.
آنها دریافتند Musgrove خانم و دختر خود را درون ، و توسط خود ، و آن
kindest از هر خوش آمدید.
هنریتا دقیقا در آن حالت نمایش به تازگی بهبود یافته بود ، تازه شکل گرفته
شادی ، که او را از توجه و علاقه برای همه او تا به حال همیشه کامل
دوست داشت قبل از در همه ؛ و خانم Musgrove
محبت واقعی سودمندی خود را برنده شده بود ، زمانی که آنها در پریشانی بود.
heartiness ، و گرمی و صداقت که در بیشتر آن خوشحال بود ،
از می خواهم غم انگیز از برکات چنین در خانه است.
او entreated آنها را به او وقت بسیاری را که ممکن است بدهد ، به دعوت برای هر روز
و در تمام طول روز ، یا به جای ادعا به عنوان بخشی از خانواده و در عوض ، او
به طور طبیعی کاهش یافت به تمام او را راه عادی
توجه و کمک ، و چارلز آنها را ترک با هم بود ، گوش دادن به خانم
تاریخ Musgrove لوییزا ، و به هنریتا از خودش ، ارائه نظرات خود در
کسب و کار ، و توصیه به مغازه ها ؛
با فواصل هر کمک که مری مورد نیاز ، از تغییر روبان خود را به
تصفیه حسابهای او از پیدا کردن کلیدهای خود را ، و assorting خرده ریز خود ، به تلاش
او را متقاعد کند که او بد استفاده نمی
توسط کسی که مری ، به خوبی سرگرم به عنوان او به طور کلی بود ، در ایستگاه خود را در یک پنجره
مشرف به ورود به اتاق پمپ ، می تواند اما نه لحظات خود را از
تصور.
صبح روز سردرگمی کامل به توان انتظار داشت.
حزب بزرگ در هتل تضمین صحنه در حال تغییر سریع ، بی قراری.
یک پنج دقیقه به ارمغان آورد توجه داشته باشید ، بعد پاکت و آن را به حال نشده وجود دارد نیمی از
ساعت ، وقتی آنها ناهار خوری اتاق ، جادار بود ، بیش از نیمی از پر به نظر می رسید :
حزب از دوستان قدیمی ثابت نشسته بودند
اطراف خانم Musgrove ، و چارلز با کاپیتان Harville و Wentworth آمد.
ظاهر دومی نمی تواند بیش از تعجب از لحظه ای است.
غیر ممکن بود برای او فراموش کرده اند به احساس می کنید که این ورود مشترک
دوستان به زودی باید گرد هم آوردن آنها دوباره.
آخرین ملاقات مهم ترین آنها در باز کردن احساسات اش شده بود و او به حال مشتق
از آن اعتقاد لذت بخش ، اما از او به نظر می رسد او می ترسید ، که همان
ترغیب مایه تاسف است ، که به حال عجله
او را دور از اتاق کنسرت ، هنوز هم حکومت.
او به نظر نمی رسد به نزدیک به اندازه کافی برای گفتگو.
او سعی کردم به آرامش ، و ترک چیزها البته خود را ، و سعی کردند برای ساکن بسیار
در این بحث از وابستگی منطقی : -- "مسلما ، اگر دلبستگی ثابت وجود دارد در
هر طرف ، قلب ما باید هر مدت ها قبل از اینکه دیگر درک.
ما دختر و پسر نیست ، به captiously تحریک پذیر ، گمراه شده توسط لحظه هر
بی ملاحظگی و از روی عیاشی و بیفکری با شادی و خرسندی خودش ما بازی می کند. "
با این حال ، چند دقیقه پس از آن ، او احساس که اگر خود را در شرکت با هر
دیگر ، در شرایط حاضر خود ، تنها می تواند در معرض توان آنها را به
inadvertencies و misconstructions از موذی ترین نوع.
"آن ،" گریه مری ، هنوز هم در پنجره اش ، "خانم خشت وجود دارد ، من مطمئن هستم ، ایستاده
تحت ردیف ستون و یک نجیب زاده با او.
من تو را دیدم گوشه به نوبه خود آنها را از خیابان حمام فقط در حال حاضر.
آنها به نظر می رسید در بحث عمیق است. چه کسی حاضر است؟
بیا و به من بگویید.
خوب آسمان! من بحر تفکر غوطهور شدن.
این آقای خود الیوت است. "" نه ، "گریه آن ، به سرعت ،" نمی تواند به آقای
الیوت ، من به شما اطمینان دهم.
او به ترک حمام در نه صبح امروز ، کند و می آیند تا به - فردا. "
همانطور که او صحبت می کرد ، او احساس کردند که کاپیتان Wentworth نگاه او ،
آگاهی که vexed و خجالت او را ، ساخته شده و تاسف او را که
او گفته بود بسیار ساده بود.
مری ، resenting که او باید تصور نمی دانند پسر عموی خود او ، شروع به صحبت کردن
بسیار گرمی در مورد ویژگی های خانواده ، و اعتراض هنوز مثبت است که آن را
آقای الیوت ، فراخوانی دوباره بر آن به
می آیند و به دنبال خودش ، اما آن انجام معنا نیست به هم بزنید ، و سعی می شود سرد و
بی عرقه.
زجر او در بازگشت ، با این حال ، در درک لبخند و نگاههای هوشمند
عبور بین دو یا سه تن از بانوی بازدید کنندگان ، تا اگر آنها خودشان معتقد بودند
کاملا مخفی.
این آشکار بود که گزارش مربوط به او را به حال پخش شده ، و یک مکث کوتاه
موفق شد که به نظر می رسید برای اطمینان حاصل شود که آن را در حال حاضر دورتر را گسترش.
"آیا می آیند ، آن" گریه مری "آمده و به دنبال خود.
شما خیلی دیر خواهد بود اگر شما عجله را ندارد.
آنها فراق ، آنها در حال دست دادن است.
او در حال گردش است دور. می دانید آقای الیوت ، در واقع!
شما به نظر می رسد که به همه چیز در مورد لایم را فراموش کرده. "
برای ساکت کردن مری ، و شاید صفحه نمایش خجالت خود را ، آن حرکت بی سر و صدا به
پنجره.
او درست در زمان معلوم شد که واقعا آقای الیوت ، که او هرگز
اعتقاد بر این ، قبل از او در یک طرف ناپدید شد ، به عنوان خشت خانم به سرعت خاموش در راه می رفت
دیگر و چک کردن جای تعجب است که او
می تواند اما نمی احساس در چنین ظاهر کنفرانس دوستانه بین دو نفر از
کاملا مخالف علاقه ، او با آرامش گفت : "بله ، این آقای الیوت ، قطعا.
او تغییر کرده است ساعت خود را از رفتن ، گمان می کنم ، که همه ، یا ممکن است اشتباه ،
ممکن است شرکت "راه می رفت و پشت به صندلی خود را ، recomposed ، و با راحت
امید داشتن به خوبی خودش را تبرئه.
بازدید کنندگان در زمان مرخصی خود و چارلز ، داشتن مودبانه آنها را دیده ، و پس از آن ساخته شده
چهره آنها ، و آنها را برای آینده مورد آزار قرار گرفته ، آغاز شد --
"خب ، مادر ، من انجام داده اند چیزی برای شما است که شما می خواهم.
من به تئاتر است ، و یک جعبه را به فردا شب امن است.
A'n't من پسر خوب؟
من می دانم که تو عاشق بازی و اتاق را برای همه ما وجود دارد.
دارای نه. من درگیر کاپیتان Wentworth.
آن خواهد شد با عرض پوزش به ما بپیوندید ، من مطمئن هستم.
ما همه بازی را دوست دارم. به من انجام داده است ، مادر؟ "
خانم Musgrove خوب بود humouredly شروع به ابراز آمادگی کامل خود را برای
بازی کنند ، اگر هنریتا و همه آن را دوست داشت ، هنگامی که مری مشتاقانه او را قطع کرد
exclaiming --
"خوب آسمان ها ، چارلز! چگونه می تواند شما را از چنین چیزی فکر می کنم؟
نگاهی به جعبه برای فردا شب!
آیا شما فراموش کرده است که ما به محل کمدن مشغول به فردا شب؟ و این که ما
شد بیشتر به خصوص برای دیدار با بانوی Dalrymple و دخترش ، و آقای الیوت ،
و تمام connexions خانواده اصلی ، بر روی هدف می شود را به آنها معرفی؟
چگونه می تواند به شما اینقدر فراموشکار است؟ "" Phoo! phoo! پاسخ داد : "چارلز" چه
پارتی شب؟
هرگز ارزش به خاطر سپردن. پدر شما ممکن است ما را به شام خواسته ،
من فکر می کنم ، اگر او به ما می خواست. شما نمی توانید انجام دهید که دوست دارید ، اما من باید برای رفتن
بازی. "
"آه! چارلز ، من اعلام می کنم که بیش از حد خواهد شد
منفور اگر شما انجام دهید ، هنگامی که شما وعده داده شده برای رفتن است. "
"نه ، من وعده نداده است.
من فقط smirked و متمایل ، و گفت : کلمه "خوشحال است."
وعده وجود ندارد. "" اما شما باید برود ، چارلز.
این امر می تواند unpardonable به شکست است.
ما بر روی هدف خواسته شد به معرفی می شود. همیشه چنین ارتباط زیادی وجود دارد
بین Dalrymples و خودمان. هیچ چیز بر روی هر دو طرف است که اتفاق افتاده است
اعلام نشده است بلافاصله.
ما روابط بسیار نزدیک ، شما می دانید ؛ و آقای الیوت بیش از حد ، که شما باید تا
به ویژه به توان با آشنا! هر توجه است به دلیل به آقای الیوت.
در نظر بگیرید ، وارث پدرم : آینده نماینده از خانواده "
آیا صحبت کردن با من در مورد ورثه و نمایندگان نیست ، گریه : "چارلز.
"من یکی از کسانی که غفلت از قدرت حاکم به تعظیم به طلوع خورشید است.
اگر من نمی خواهد به خاطر پدر شما ، من باید فکر می کنم آن را مفتضح برای رفتن
برای خاطر وارث او.
چه آقای الیوت من؟ "
بیان زندگی بی دقتی به آن ، که دیدم که کاپیتان Wentworth تمام
توجه ، به دنبال و گوش دادن با روح کل خود و که آخرین حرف به ارمغان آورد
کشیدند او چشم از چارلز به خودش.
چارلز و مری هنوز در به همان سبک صحبت کردیم ، او ، نیمی از جدی و نیم
jesting ، حفظ این طرح برای بازی ، و او را همواره جدی ترین ،
گرمی که مخالف آن ، و به حذف نیست
آن را که ، با این حال مصمم به رفتن به محل کمدن خودش ، او نباید
فکر می کنم خودش به خوبی مورد استفاده قرار می گیرند ، اگر آنها را به بازی بدون او رفت.
خانم Musgrove interposed.
"ما بهتر است آن را خاموش قرار دهید. چارلز ، شما تا به حال خیلی بهتر به عقب بروید و
تغییر کادر برای سه شنبه.
این امر می تواند ترحم تقسیم می شود ، و ما باید از دست دادن خانم آن ، بیش از حد ، اگر وجود دارد
حزب پدرش است ، و من مطمئن هستم نه هنریتا و نه من باید مراقبت در همه
برای بازی ، اگر خانم آن می تواند با ما. "
آن احساس واقعا چنین برای مهربانی به او موظف و کاملا به اندازه بنابراین برای
فرصت هایی که او را قطعا گفت داد --
"اگر آن را فقط بر روی تمایل من وابسته ، خانم ، حزب در خانه (به استثناء در
حساب مری) نخواهد بود کوچکترین مانع است.
من هیچ لذتی است که در مرتب کردن بر اساس نشست ، و باید بیش از حد خوشحال آن را برای تغییر
بازی کنند ، و با شما. اما ، آن را بهتر نمی شود تلاش ،
شاید.
او آن سخن گفته بود ، اما او می لرزید زمانی که انجام شد و آگاه که کلمات او بودند
گوش ، و شجاعانه نه حتی سعی کنید اثر خود را به رعایت.
به زودی به طور کلی توافق شده است که سه روز باید ؛ چارلز فقط رزرو
مزیت هنوز هم اذیت کردن همسرش ، با تداوم است که او را به بازی بروید به
فردا اگر هیچ کس دیگری بود.
کاپیتان Wentworth صندلی خود را ترک و به محل آتش راه می رفت ، شاید به خاطر
پیاده روی به دور از آن را به زودی پس از آن ، و گرفتن یک ایستگاه ، با کمتر لخت رو
طراحی ، توسط آن.
"شما نشده اند به اندازه کافی طولانی در حمام ، گفت :" او ، "برای لذت بردن از احزاب شب
محل. "" آه! نه.
شخصیت معمول از آنها هیچ چیز برای من است.
من هیچ کارت بازیکن است. "" شما در سابق ، من می دانم.
شما استفاده نمی کند به مانند کارتهای ، اما زمان باعث می شود بسیاری از تغییرات ".
، فریاد : "من هنوز رتبهدهی نشده است بسیار تغییر" آن ، و متوقف شد ، از ترس او به سختی می دانست چه چیزی
misconstruction.
پس از انتظار چند لحظه به او گفت ، و اگر آن را به عنوان نتیجه احساس فوری ،
"این دوره است ، در واقع! یک دوره هشت سال و نیم است. "
آیا او می توانست اقدام دورتر از چپ به تصور آن بود که اندیشیدن بیش از
در ساعت آرامش ، برای در حالی که هنوز شنیدن صدای او زبان آمده ، او مبهوت بود
به افراد دیگر توسط هنریتا ، مشتاق
استفاده از اوقات فراغت حاضر برای گرفتن ، و با دعوت از اصحاب خود را برای از دست دادن
هیچ وقت ، تا مبادا کسی دیگری باید وارد میدان می شوید آنها موظف به حرکت شدند.
آن صحبت کرد که کاملا آماده ، و سعی کرد آن را نگاه کنید ، اما او احساس میکند که می تواند
هنریتا تاسف و بی میلی از قلب خود را در ترک است که شناخته شده اند
صندلی ، در حال آماده شدن برای ترک اتاق ، او
را داشته باشد ، یافت شده در تمام احساس خود او را برای پسر عموی خود ، در امنیت بسیار او
محبت ، که با ان به ترحم او. آماده سازی خود ، با این حال ، متوقف شد
کوتاه است.
هشدار دهنده تلفن های موبایل شنیده بودند ، بازدیدکنندگان دیگر با نزدیک شدن ، و باز پرتاب شد
سر والتر و خانم الیوت ، که ورودی به نظر می رسید برای دادن لرز عمومی.
آن احساس ظلم و ستم های فوری ، و هر جا که نگاه او را دیدم نشانه ای از
همان.
راحتی ، آزادی ، خوشنودی از اتاق بیش از حد ، hushed به خونسردی سرد بود ،
تعیین سکوت ، یا بحث بی مزه ، برای دیدار با ظرافت بی عاطفه از پدرش
و خواهر.
چگونه mortifying احساس می کنید که پس از آن بود! چشم حسود خود را در یکی راضی بود
خاص است.
کاپیتان Wentworth دوباره توسط هر یک از شناخته شده بود ، توسط الیزابت بزرگواری نسبت به
قبل از. او حتی او خطاب به یک بار و نگاه
او را بیش از یکبار.
الیزابت ، در واقع ، گردان بزرگ را.
عاقبت آن را توضیح داد.
پس از زباله از چند دقیقه گفت nothings مناسب ، او شروع به دادن
دعوت بود که در برگیرنده تمام دیون باقی مانده از Musgroves.
به - فردا شب ، برای دیدار با شماری از دوستان : هیچ رسمی حزب است. "
این همه گفته شده بود بسیار آرامی ، و کارت های که با آن خودش را فراهم کرده بودند ،
"خانم الیوت در خانه ، روی میز بودند ، گذاشته و با مودب ، جامع
لبخند را به همه ، و یک لبخند و یک کارت قطعا برای کاپیتان Wentworth.
حقیقت این بود ، نشان دهنده این است که الیزابت به اندازه کافی طولانی در حمام بوده است تا به حال برای درک اهمیت
انسان چنین هوا و ظاهر خود را به عنوان است.
گذشته چیزی بود.
حال حاضر این بود که کاپیتان Wentworth حرکت خواهد کرد در مورد خوبی در اتاق او رسم.
کارت تیز داده شد ، و سر والتر و الیزابت به وجود آمد و ناپدید شد.
وقفه کوتاه شده بود ، هر چند شدید ، و سهولت و انیمیشن بازگشت به
بسیاری از کسانی که به عنوان درب سمت چپ آنها را باختن ، اما نه به آن.
او تنها می تواند فکر می کنم از دعوت او با حیرت از جمله شاهد بود ، و
شیوه ای که در آن دریافت شده بود ، به شیوه ای از معنای تردید ،
تعجب به جای لذت بردن ،
اذعان مودب و نه نسبت به پذیرش.
او می دانستند ، او تحقیر را در چشم خود دیدم ، و نه می تواند سرمایه گذاری به این باور است که او
به قبول چنین ارائه می کنند ، به عنوان کفاره برای همه بی احترامی از تعیین کردند
گذشته است.
روح او در غرق شد. او کارت را در دست خود را پس از آنها برگزار شد
رفته بودند که اگر عمیقا به آن دلیل. "تنها از جمله الیزابت عزیز فکر می کنم
همه! "زمزمه مری خیلی با صدای رسا.
"من تعجب سروان Wentworth خوشحال است!
ببینید او می تواند کارت را خارج از دست خود قرار داده است. "
آن چشم او را گرفتار ، شاهد درخشش گونه اش ، و دهان خود را شکل خود را به لحظه ای
بیان از اهانت و تبدیل دور ، که او نه ممکن است و نه شنیدن بیشتر به
خشمگین کردن او را.
این حزب جدا شده اند. آقایان تا به حال تحصیل خود را ،
بانوان اقدام در کسب و کار خود را ملاقات کرد ، و آنها نه بیشتر در حالی که آن متعلق به
آنها.
او صادقانه التماس بود برای بازگشت و شام خوردن ، و همه آنها را از بقیه از
روز است ، اما روح او تا زمانی شده است اعمال شده که در حال حاضر او احساس نابرابر به
بیشتر ، و تنها برای خانه مناسب ، جایی که او
ممکن است که به عنوان سکوت او به عنوان انتخاب مطمئن.
بنابراین ، قول داده تا با آنها تمام صبح روز بعد ، او بسته
خستگی از حال حاضر پر زحمت پیاده روی به محل کمدن ، به صرف وجود دارد
عصر عمدتا در گوش دادن به شلوغ
ترتیبات الیزابت و خانم رس برای حزب فردا ، مکرر
شمارش افراد دعوت شده ، و جزئیات به طور مستمر در بهبود تمام
embellishments که بودند ، آن را به
کامل ترین از نوع خود را در حمام زیبا ، در حالی که خودش را اذیت و آزار با
هرگز پایان دادن به سوال ، که آیا کاپیتان Wentworth خواهد آمد یا نه؟
آنها او حساب به عنوان خاص است ، اما با او اشتیاق gnawing هرگز
برای پنج دقیقه با هم appeased.
او به طور کلی فکر او خواهد آمد ، زیرا او به طور کلی فکر می کرد باید ، اما
آن مورد که او تا به هر عمل مثبت انجام وظیفه و یا نمی توانست شکل بود
اختیار ، به ناچار به تحریک جنگ کردن پیشنهادات از احساسات بسیار مخالف است.
او فقط خودش را از broodings این بی قراری بیقرار roused ، به اجازه دهید خانم خشت
می دانیم که او با آقای الیوت دیده شده بود ، سه ساعت پس از او تصور می شود
از حمام ، برای داشتن بیهوده برای تماشا
برخی از علامت از مصاحبه از خودش بانوی ، او مصمم به آن اشاره
و آن را به او به نظر می رسید احساس گناه در چهره خانم خشت وجود دارد به او گوش.
گذرا بود : دور در یک لحظه پاک شده ، اما آن می تواند به تصور او به عنوان خوانده شده
آگاهی داشتن ، از سوی برخی از عوارض ترفند متقابل وجود دارد ، و یا برخی از
قدرت از خود راضی از خود ، موظف
شرکت (شاید برای نیم ساعت) به سخنرانی ها و محدودیت های خود را بر روی طرح های خود را در
سر والتر. او گفت ، با این حال ، با بسیار
قابل تحمل تقلید از طبیعت : --
"آه! محترم! کاملا درست است. فقط فکر می کنم خانم الیوت ، به بزرگ من
تعجب من با آقای الیوت را در حمام خیابان ملاقات کرد.
من هرگز شگفت زده شده بودم.
او پشت و راه می رفت با من به حیاط پمپ.
او جلوگیری شده و عازم Thornberry ، اما من واقعا با آنچه را فراموش کرده ام ؛
من عجله شد ، و می تواند نه چندان حضور ، و من فقط می توانم در مورد سلامت او پاسخ
مصمم به نه در بازگشت او به تأخیر افتاده است.
او میخواست بداند چقدر زودتر او ممکن است پذیرفته شود به فردا.
او پر از 'به فردا بود ، و آن را بسیار آشکار است که من از آن بیش از حد شده اند ،
از زمانی که من وارد خانه شد ، و پسوند را از برنامه خود را آموخته و همه که تا به حال
اتفاق افتاده است ، یا از دیدن او می تواند هرگز تا به طور کامل از سر من رفته است. "