Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 10. موفقیت و شکست
در آخرین تعجب در dimmed شمالی ، سایه مبهم خاکستری بلند ، امید در
جنوب روشنتر ، و جیوه صعود اکراه ، با نفرت مستبد را به
واگذاری قدرت.
آب و هوای بهار در بیست و پنج زیر صفر! در آوریل 12 ، یک گروه کوچک از سرخپوستان ساخته شده
ظاهر آنها.
از قبیله سگ بودند ، مردود بردگان بزرگ ، با توجه به REA ، و به عنوان
لباس رنگارنگ دلقک ها ، بازیگران و گرسنگی به عنوان چاقو زرد.
اما آنها دوستانه ، که مطابق فرض طرفداران جهل شکارچیان سفید و REA
متقاعد قویترین شجاع را به همراه آنها را به عنوان راهنمای شمال پس از مشک و گاو است.
در آوریل 16 ، با توجه به سرخپوستان چند لاشه گوزن کانادایی ، و اطمینان
آنها که کابین توسط ارواح سفید ، REA و جونز ، هر یک با سورتمه محافظت می شد و
قطار سگ ، شروع به پس از
راهنمای ، بود که به طور مشابه ، مجهز به بیش از برف و درخشان به سمت شمال است.
آنها شصت مایل در روز اول ، و خیمه مخروطی سرخ پوستان هند خود را در سواحل تن به تن
توپخانه دریاچه.
سفر به شمال شرقی ، آنها زباله های سفید خود را از یک صد مایل در دو روز پوشانده شده است.
سپس یک روز ، در شمال به علت بیش از آلیاژها ، monotonously ساده برفی ، عاری از سنگ ،
درخت یا درختچه ، آنها را به یک کشور از عجیبترین ، queerest صنوبر کوچک به ارمغان آورد
درختان ، بسیار باریک است ، و هیچ یک از آنها بیش از پانزده متر ارتفاع.
جنگل بسیار کهن نهال. "Ditchen Nechila ، گفت :" راهنمای.
"سرزمین چوب های کوچک ، ترجمه :" REA.
گوزن های شمالی گاه به گاه و دیده شد و روباه ها و خرگوش های صحرایی متعدد مماشات کردن را به
جنگل ، از evincing کنجکاوی بیشتر از ترس.
همه سفید نقره ای ، حتی گوزن های شمالی ، از راه دور شدند ، به دست گرفتن رنگ از شمال.
هنگامی که موجودی زیبا ، unblemished به عنوان برف آن گام زد ، زد تا خط الراس و ایستاد
تماشای شکارچیان.
این یک سگ هیولا شبیه است ، تنها بود inexpressibly بیشتر وحشی به دنبال.
"هو! هو! وجود دارد و شما! "گریه REA ، رسیدن به وینچستر او.
"گرگ قطبی!
آنها شیاطین سفید خواهیم جهنم است. "
همانطور که اگر گرگ را درک ، او را بلند سفید ، سر خود را تیز و زبان آمده پوست و یا
فریاد زدن که مثل هیچ چیز آنقدر که فراموش نشدنی بود ، عجیب و غریب سوگواری.
حیوان و سپس به سفید هم ادغام شدند ، اگر او واقعا روح جهان
از چه رو فریاد او به نظر می رسید به آمده است.
در این جنگل باستانی از درختان جوان ظاهر می شود ، شکارچیان قطع هیزم
به ظرفیت کامل حمل sleds.
به مدت پنج روز راهنمای هند ، سگ خود را بیش از پوسته صاف ، و در راند
روز ششم ، حدود ظهر ، توقف در توخالی ، او را به آهنگ در برف اشاره کرد و به نام
کردن : "Ageter!
Ageter! Ageter! "
شکارچیان را دیدم به شدت تعریف سم علائم ، نه بر خلاف آهنگ از گوزن های شمالی ، به جز
که آنها بلندتر بودند.
خیمه مخروطی سرخ پوستان در نقطه تعیین می شد و سگ unharnessed است.
هند راه با سگ ها منجر شد ، و REA و جونز به دنبال ، لغزش بیش از
پوسته سخت و بدون غرق شدن در سفر سریع.
به زودی راهنمای اشاره ، دوباره از اجازه دهید گریه : "Ageter!" در حال حاضر از دست رفتن همان
سگ.
بعضی از چند صد متری پایین توخالی ، تعدادی از حیوانات بزرگ و سیاه ، و نه بر خلاف
کرک ، بوفالو دارای بر امدگی ، lumbered بیش از برف است.
جونز در واقع همان تکرار "فریاد زدن REA ، و سر به اجرا ، به راحتی فاصله غول puffing.
مشک گاو مجذور دور به سگ ، و به زودی با yelping احاطه شده بودند
بسته.
جونز آمدند تا برای پیدا کردن شش گاو نر قدیمی uttering grunts از خشم و تکان دادن قوچ
مانند شاخ در شکنجه گران خود را است.
با وجود که برای جونز این انباشتگی سال از تمایل ، مهمترین دستاورد بود
لحظه ، اوج و به ثمر رسیدن پناه رویاهای طولانی ، او را قبل از اهلی را متوقف
و جانوران درمانده ، با لذت همراه با درد یک دست است.
خواهد بود قتل! "او بانگ زد. "مثل این تیراندازی کردن گوسفند است."
REA آمدند crashing پشت سر او فریاد می کشید : "دریافت مشغول است.
ما نیاز به گوشت تازه ، "من می خواهم پوست است."
گاو نر تسلیم به عکس خوب هدایت ، و هند و REA عجولانه به اردوگاه
با سگ ها به بهانه sleds ، در حالی که مورد بررسی قرار جونز با علاقه گرم
حیوانات او را به دیدن تمام عمر خود را تحت تعقیب بود.
او در بر داشت بزرگترین گاو نر با نزدیک شدن به درون یک سوم از اندازه بوفالو.
او از رنگ قهوه ای سیاه بود و بسیار شبیه به یک بزرگ ، قوچ و پشمالو.
سر خود را گسترده بود ، با نوک تیز ، گوش کوچک شاخ به حال پایگاه گسترده و مسطح و
کاملا مسطح بر روی سر ، به اجرا کردن پشت چشم ، و سپس منحنی رو به جلو به تیز
نقطه است.
مانند گاومیش ، گاو نر مشک کوتاه مدت ، اندام های سنگین ، تحت پوشش با موهای بسیار طولانی ،
و کوچک ، سخت hoofs با تافتز مودار در داخل منحنی استخوان ، که احتمالا
به عنوان پد یا چک برای برگزاری شرکت سم روی یخ.
پاهای او نسبت به بدن او به نظر می رسید.
دو مشک ، گاو بر روی سورتمه لود شده بودند و در یک سفر به اردوگاه برده.
پوست آنها بود ، اما کار کوتاه برای چنین دست متخصص.
تمام کاهش انتخاب گوشت بودند نجات داد.
هیچ وقت در broiling استیک ، آنها دریافتند که شیرین و آبدار بود ، از دست رفته با رنگ و بوی
مشک که نامطبوعی است. "در حال حاضر ، REA ، برای گوساله ها ،" بانگ زد
جونز ، "و سپس ما homeward ملزم خواهند بود."
REA پاسخ : : : : "من نفرت برای گفتن این سرخ پوست امریکای شمالی ،". "او مانند دیگران باشد.
اما این احتمال وجود دارد او می خواهم ما را در اینجا بیابانی است. او به دور از پایه خود را ، با چیزی "، اما
شاهین کوچک نر thet قدیمی است.
REA سپس فرمان توجه شجاع ، و شروع به پاره کردن برده بزرگ
و زبان چاقو زرد است. این مخلوط جونز می دانستند اما چند کلمه ای.
"Ageter nechila" ، که REA نگه داشته به تکرار ، او می دانست ، با این حال ، به معنای «مشک گاو کوچک است."
راهنمای خیره ، به طور ناگهانی به نظر می رسد معنای REA ، سپس با شور و نشاط را تکان داد خود را
سر و جونز در ترس و وحشت gazed.
پس از این اقدام به عنوان مفرد به عنوان غیر قابل توضیح آمد.
آرامی در حال افزایش ، او با شمال روبرو ، دست خود را بلند و خوش هیکل خود باقی ماند
عدم تحرک.
سپس او شروع به عمد بسته بندی پتو و تله های خود را بر روی سورتمه خود را ، که تا به حال
از قطار سگ نشده unhitched. "Jackoway ditchen hula ،" او گفت : و
با اشاره جنوب.
"Jackoway ditchen hula ، در واقع همان تکرار :" REA. هند سر در گم می گوید : "میله های همسر هیچ.
او goin 'به ما ترک. چه چیزی شما را از thet فکر می کنم؟
همسر او از چوب است.
Jackoway از چوب ، 'در اینجا ما دو روز از اقیانوس منجمد شمالی.
جونز ، مشرک لعنت به عقب نمی رویم! "تله خونسردی cocked تفنگ خود را.
وحشیانه ، که سادگی را دیدم و درک عمل ، flinched هرگز.
او تبدیل پستان خود را به REA ، و هیچ چیزی در رفتار خود نشان می دهد وجود دارد او
رابطه با یک قبیله ترسو.
"آسمان خوب ، REA او را بکشند!" گفت جونز ، ضربه زدن وارد
تفنگ.
"، نه چرا من می خواهم بدانم؟" خواستار REA ، اگر او بودند با توجه به سرنوشت از
تهدید وحش. "من روی چیزی حساب کردن آن می خواهم یک چیز بد به ما اجازه
او بروید. "
جونز گفت : ":" اجازه دهید او بروم. ما در اینجا بر روی زمین است.
ما سگ و گوشت.
ما گوساله ها ما و رسیدن به دریاچه تا به زودی به او می کند ، و ما ممکن است کنید تا به آنجا برسیم
قبل از. "" Mebbe ما خواهد شد ، "growled REA.
بدون حرکت نوسانی در خلق هندی حضور داشتند.
از راهنمای دوستانه ، او به طور ناگهانی شده است را به ماده ای سیاه و وحشیانه عبوس تبدیل شده است.
گوشت گاو نر مشک - ارائه شده توسط جونز ، او خودداری کرد و او اشاره کرد در جنوب و نگاه
شکارچیان سفید را به عنوان اگر او از آنها خواست تا با او بروم.
هر دو مرد سر خود را در پاسخ به لرزه در آورد.
وحشیانه زده به سینه او یک ضربه صدایی و با انگشت سبابه خود اشاره کرد
سفید شمال ، او فریاد زد : به طور چشمگیری : "Naza!
Naza!
Naza! "او سپس بر سورتمه خود را همگانی روندی ، شلاق خود را
سگ به یک اجرا ، و بدون نگاه به عقب بیش از یک یال که ناپدید شده است.
شکارچیان مشک ، گاو نر نشسته مدت ها خاموش است.
در نهایت REA قفل کرک شده او را تکان داد و roared.
"هو! هو! Jackoway از چوب!
Jackoway از چوب!
Jackoway از چوب! "
در روز پس از ترک خدمت ، جونز در بر داشت آهنگ به شمال اردوگاه ،
ساخت دنباله گسترده ای که در آن چاپی کمی متعددی که فرستاده او را پرواز به عقب
REA و سگ.
Muskoxen در اعداد بزرگ در شب گذشته بود ، و جونز و REA trailed بود
گله مایل قبل از آنها تا به حال آن را در چشم.
هنگامی که سگ را به گریه کامل پشت سر هم ، مشک گاو صعود تیزی یا برامدگی خاک از اب بالا و مجذور
برای دادن نبرد. "گوساله!
گوساله!
گوساله! "گریه جونز. "عقب!
عقب! Thet'sa گله بزرگ ، مبارزه با آنها نشان می دهد. "
همانطور که از بخت خوب ، آن را داشته باشد ، گله را به چندین بخش تقسیم ، و یک
بخشی ، سخت فشرده توسط سگ ها ، فرار تیزی یا برامدگی خاک از اب ، تحت لی از گوشه
یک بانک.
شکارچیان ، دیدن این تعداد اندک ، بی تامل بر آنها برای پیدا کردن سه گاو و
پنج به شدت وحشت زده کمی گوساله ها حمایت علیه این بانک از برف ، با کوچک قرمز
چشم محکم در پارس ، سگ های بزرگ خوراکی.
به یک مرد از تجربه و مهارت جونز ، فتح گوساله
مسخره قطعه آسان کار می کنند.
گاو سر خود را به پرتاب را تماشا سگ ، و جوان خود را فراموش کرده است.
بازیگران برای اولین بار از کمند مستقر بر گردن یک شخص کوچک.
جونز او را برده از بیش از برف لغزنده و خندید او محدود پاهای مودار.
در زمان کمتر از او گرفته بود را به تصرف خود یک گوساله بوفالو ، با نیمی از اسکورت ، او
همه کمی مشک گاو موظف سریع.
سپس او را به این شاهکار را با pealing نعره کشیدن هند از پیروزی نشانه های.
گریه REA : "از چرم گاومیش ، ما' EM ، "" در حال حاضر برای جهنم از آن خانه gettin '' EM.
من sleds واکشی.
شما ممکن است و پایین thet بهترین گاو برای من.
من می توانم یکی دیگر از پوست استفاده کنید. "
تمام جوایز جونز از جانوران وحشی اسیر -- که تقریبا در هر گونه به شماره
مشترک برای غرب شمال امریکا -- او ، بزرگترین افتخار را در کمی مشک - گاو در زمان.
در حقیقت ، اشتیاق خود را آنقدر بزرگ شده بود را به تصرف برخی از این نادر و غیر قابل دسترس
پستانداران ، که او در نظر گرفته جهان روز تحقق هدف زندگی خود را.
او خوشحال بود.
هرگز او شده است تا به عنوان خوشحال زمانی که شب از اسارت خود را ، مشک
گاو ، evincing هیچ ترس خاصی از او ، شروع به حفاری با hoofs SHARP را به برف
برای خزه.
و آنها دریافتند ماس ، و خوردن آن ، که به حل بزرگترین مشکل جونز.
او به سختی جرأت تا به حال به فکر می کنم که چگونه به آنها غذا و در اینجا آنها چیدن معاش
از برف یخ زده.
"REA ، شما را در آن نگاه کنید! REA ، شما در آن نگاه می کنید! "او نگه داشته
تکرار. "ببینید ، آنها شکار ، تغذیه است."
و غول آسا ، با لبخند های نادر خود ، به تماشای او را با گوساله ها بازی.
آنها حدود دو و نیم فوت ارتفاع و بلند موهای گوسفند شبیه.
گوش و شاخ undiscernible شد ، و رنگ آنها ، بطور قابل توجهی از آن سبکتر
از جانوران بالغ است. "هیچ احساس ترس از انسان ، گفت : عمر
دانشجوی حیوانات.
"اما آنها از سگ کوچک است." در بسته بندی برای سفر جنوب ،
اسیران بر روی sleds بسته بودند.
این شرایط ایجاب فداکاری گوشت و چوب ، که قبر به ارمغان آورد ،
تردید تکان سر بزرگ REA.
روز از شتاب بیش از برف یخ زده ، با کوتاه ساعت برای خواب و استراحت ، به تصویب رساند
قبل از شکارچیان بیدار به آگاهی که آنها گم شدند.
گوشت آنها تا به حال بسته بندی شده برای تغذیه خود و سگ رفته بود.
فقط چند چوب از چوب بودند باقی مانده است. "بهتر است گوساله ، کشتن' طبخ گوشت در حالی که
ما باید کمی سمت چپ چوب ، "پیشنهاد REA.
"کشته شدن یکی از گوساله ها من؟ من می خواهم گرسنگی اولین گریه : "جونز.
غول گرسنه گفت : نه بیشتر. آنها جنوب غربی به رهبری است.
همه چیز در مورد آنها glared یکنواختی تلخ arctics.
بدون سنگ و یا بوش و یا درخت یک علامت خوش آمد بر دشت سفید مایل به خاکستری عجایب مقاومت در برابر سرما ساخته شده ،
کویر سنگ مرمر سفید ، بی نهایت سکوت gleaming!
برف شروع به کاهش کرد ، سگ دست و پا کردن ، محو خورشید که توسط آن
آنها سفر کرد. آنها معترضان به آب و هوا پاکسازی صبر کنید.
بیسکویت آغشته در چای وعده های غذایی خود را.
در سپیده دم جونز از خیمه مخروطی سرخ پوستان crawled شده است. برف بود متوقف شده است.
اما کجا بودند سگ؟ او در زنگ دار فریاد می کشید.
سپس تپه کمی سفید ، پراکنده در اینجا و متحرک تبدیل شد وجود دارد ، heaved ، لرزاند
به سگ ها افزایش یافت. پتو از برف پوشش خود شده بود.
REA خود به نام "Jackoway از چوب ،" برای یک سوال را تکرار کرد متوقف کرده بود : "کجا هستند
گرگ؟ "" از دست داده ، "جونز در طنز توخالی پاسخ.
نزدیک نزدیک از آن روز ، که در آن سفر ، از تاج از سر گرفته بود
خط الراس آنها descried طولانی ، کم ، موجدار خط تیره.
این ثابت می شود جنگل "میله کوچک ،" که در آن ، با اطمینان سپاسگزار از
آتش سوزی و به زودی دنباله قدیمی خود را پیدا کردن ، آنها اردوگاه.
REA "گفت : ما چهار بیسکویت چپ ،' چای به اندازه کافی برای نوشیدن هر ".
"حساب کنم ما دو صد مایل از دریاچه بزرگ برده.
گرگ ها "
در آن لحظه باد شب از طریق جنگل طولانی ، فراموش نشدنی سوگواری wafted.
گوساله ها منتقل uneasily سگ بزرگ بینی تیز به خر خر کردن در هوا ، و
REA ، ته نشینی در برابر یک درخت ، گریه از : "هو! هو!
دوباره صدای وحشیانه ، توجه داشته باشید ندبه مشتاق با گرسنگی northland در آن ،
شکست سکوت سرد. "شما یک بسته از گرگ واقعی را ببینید
دقیقه ای ، گفت : "REA.
به زودی pattering سریع از پا پایین شیب جنگل او را به پا خود را با
نفرین یک طرف پر زور به تفنگ خود برسد.
رگه های سفید سیاه و سفید را عبور از تنه درخت و سپس فرم گم ، رنگ
برف ، جاروب ، گسترش یافته و پس وپیش آرام.
جونز در فکر بزرگ ، بد قیافه ، خالص جانوران سفید گرگ طیفی فانتزی REA ،
برای آنها ساکت و آروم ، و گرگ سکوت باید متعلق به رویاها تنها.
"هو! هو! فریاد کشیدند : "REA.
"چشم سبز آتش برای شما ، چرم گاومیش وجود دارد. جهنم به خودی خود چیزی به این سفید نمی باشد.
شیاطین.
گوساله ها در خیمه مخروطی سرخ پوستان ، "آماده برای شل سگ ، برای ما باید
مبارزه کنند. "بالا بردن اسلحه اش او آتش بر باز
دشمن سفید.
مبارزه ، rustling صدا به دنبال عکس.
اما اینکه آیا آن را خرمن کوبی در مورد گرگ مرگ در عذاب ، و یا مبارزه از
آنهایی که خوش شانس بیش از کسانی که به ضرب گلوله ، نه می تواند در سردرگمی مسلم و قطعی نیست.
مثال زیر خود جونز نیز به سرعت در طرف دیگر از خیمه مخروطی سرخ پوستان از کار اخراج شدند.
غیر ملفوظ مشابه ، در سکوت rustling موفق به گریبان این رگبار.
"صبر کنید!" گریه REA.
"" sparin کارتریج. "سگ های تیره و تار در زنجیر خود و
شجاعانه bayed گرگ.
شکارچیان سیاهههای مربوط و قلم مو بر روی آتش ، که ، دنباله دار نشانه رفته ، فرستاده شده درخشان
نور دور به طرف جنگل. بر روی لبه بیرونی دایره ای که نقل مکان کرد
سفید ، بی قراری ، اشکال هواپیمای بی موتوری پرواز.
جونز گفت : "آنها از ترس آتش از از ما ،".
پس از آن به اثبات رساند. وقتی آتش سوخته و crackled نگهداری آنها
به خوبی در پس زمینه.
شکارچیان مهلت طولانی از اضطراب جدی بود ، در طی این زمان آنها را جمع آوری
تمام چوب موجود در دست. اما در نیمه شب ، هنگامی که این بیشتر شده بود
مصرف می شود ، گرگ جسورانه رشد دوباره.
"شما هر عکس سمت چپ برای 45-90 داشته باشد ، علاوه بر آنچه در مجله؟" پرسید : REA.
"بله ، یک مشت خوب است." "خب ، دریافت مشغول است."
جونز با هدف دقیق این مجله به خاکستری خالی ، هواپیمای بی موتوری پرواز ، groping توده.
همان rustling ، برروی آن بکشید ، تقریبا ساکت نزاع در گرفت.
"REA ، چیزی غیر طبیعی در مورد آن brutes ها وجود دارد.
یک پاکت خاموش از گرگ ها! "و" هو! هو! "نورد پاسخ غول را از طریق
جنگل.
برای حال حاضر حمله به نظر می رسد effectually چک شده اند.
شکارچیان ، صرفهجویی مصرف اضافه کردن یک کمی از شمع به سرعت خود را کاهش سوخت به
آتش ، تصمیم گرفت برای دراز کشیدن برای استراحت مورد نیاز است ، اما نه برای خواب.
چه مدت طول آنها غیر روحانی وجود دارد ، تنگ توسط گوساله ها ، گوش دادن به گام های دزدکی
نه می تواند بگوید ، ممکن است چند لحظه و آن را ممکن است ساعت.
همه در یک بار آمد عجله سریع پا pattering موفق توسط یک گروه کر پارس عصبانی ،
سپس commingling وحشتناک snarls وحشیانه ، growls ، جرقه بزند و yelps.
"خارج! فریاد کشیدند :" REA.
"آنها بر روی سگ ها هستیم!" جونز تفنگ cocked خود را جلوتر از او را تحت فشار قرار دادند
و در خارج از خیمه مخروطی سرخ پوستان صاف. گرگ بزرگ به عنوان یک پلنگ و سفید به عنوان
gleaming برف ، او را بر خاست.
او حتی به عنوان مرخص تفنگ او ، درست در مقابل سینه وحش ، او را دیدم خود را
چکیدن فک ، چشم های سبز و ستمکاران آن ، مانند جهش از آتش و احساس نفس داغ آن.
آن را در پای او افتاد و در مبارزه مرگ writhed.
بدن بلند و باریک سیاه و سفید ، چرخان و tussling با هم ، فرستاده شیطانی
داد و بیداد.
REA چوب مشتعل از چوب را در میان آنها پرتاب کنید ، که sizzled را برطرف خزدار
کتهای ، و brandishing دیگری او را به ضخامت از مبارزه زد.
قادر به ایستادن مجاورت آتش ، گرگ پیچ و خاموش کردن را به جنگل loped.
"عظیم حیوان!" گفت جونز ، کشیدن او را به ضرب گلوله بود
نور است.
این یک حیوان فوق العاده نازک ، انعطاف پذیر ، قوی بود ، با یک کت خز سرد ، بسیار
طولانی و خوب است.
REA در یک بار به پوست آن آغاز شد ، remarking که او امیدوار است برای پیدا کردن pelts دیگر در
صبح به خیر. اگرچه گرگ باقی مانده در مجاورت
اردوگاه ، هیچ کدام جرأت نزدیک است.
سگ moaned و whined و بی قراری آنها افزایش یافته همانطور که سپیده دم نزدیک ،
و هنگامی که نور خاکستری آمد ، جونز founds است که برخی از آنها بد شده بود پاره شده
دندان های نیش از گرگ.
REA شکار برای گرگ مرده و نه آنقدر به عنوان قطعه ای از خز سفید در بر داشت.
به زودی شکارچیان سرعت جنوب بودند.
به غیر از یک گرایش در میان خود برای مبارزه با ، سگ نشان داد هیچ اثر شر
از حمله کند.
آنها شلاق به بهترین سرعت خود را ، برای REA گفت : رنجرز سفید از شمال
دنباله دار بودن خود را ترک هرگز. تمام روز مردان گوش برای گیاهان خودرو (وحشی) ،
تنها و بیکس ، فراموش نشدنی سوگواری.
اما پس از آن آمد نیست.
هاله فوق العاده سفید و طلا ، که REA به نام سگ آفتاب ، آویزان در آسمان
بعد از ظهر ، و خیره کننده ای روشن را در سراسر جهان خیره کننده از برف دور و میدرخشد
تمسخر خورشید ، برادر ، از سراب کویر ،
توهم زیبا ، لبخند بر لب سرد از آبی قطبی.
اولین ستاره شب رنگ پریده twinkled در شرق وقتی شکارچیان اردوگاه ساخته شده
ساحل از Artilery دریاچه.
در هوای گرگ و میش هوا خاموش و روشن ، باز به صدای بلند ، فراموش نشدنی سوگواری.
"هو! هو "نامیده می شود! REA. خشن ، صدای عمیق او زنگ زد تمرد به
دشمن.
در حالی که او را به آتش قبل از خیمه مخروطی سرخ پوستان ساخته شده است ، جونز strode بالا و پایین ، به طور ناگهانی به شلاق
خارج چاقو او و اهلی کمی مشک گاو نر را ، در حال حاضر حفر برف.
سپس او ناگهان چرخ و برگزار تیغه REA.
"چه؟" خواستار غول. ما باید برای غذا خوردن ، گفت : "جونز.
"و من می توانم یکی از آنها را کشت.
من می توانم ، نه آن ، بنابراین شما آن را انجام دهد. "" کشتن یک از گوساله ما؟ "roared REA.
"تا جهنم یخ می زند! من شروع شده است برای دریافت گرسنه.
علاوه بر این ، گرگ ها می رویم برای غذا خوردن ما ، گوساله و تمام. "
چیزی بیشتر گفته شد. تاریخ و زمان آخرین بیسکویت خود را خوردند.
جونز بسته بندی گوساله ها را به سمت خیمه مخروطی سرخ پوستان ، و تبدیل به سگ.
همه روز کردند و او نگران بود ؛ چیزی بیمورد با آنها بود ، و حتی در حالی که او در میان رفت
آنها مبارزه شدید شروع شد.
جونز را دیدم غیر معمول ، برای سگ حمله ترس ترسو نشان داد ، و حمله به
آنهایی که زوزه ، شدت وحشی است که او را شگفت زده.
سپس یکی از brutes شریر چشم او ، frothed در دهان نورد ، shuddered و
همگانی روندی در مهار خود را ، بادی فریاد زدن خشن و سقوط به عقب تکان دادن و retching.
"خدای من! REA! "جونز در وحشت گریه.
"بیا این جا! نگاه کن!
که سگ از هاری در حال مرگ است! اب گریزی!
گرگ سفید اب گریزی! "
"اگر شما درست نیست! گفت :" REA. "من شاهد جان سگ از thet onct ، او'
عمل مانند این است. thet یکی است که همه نیست.
نگاه ، چرم گاومیش! نگاهی به آنها چشم سبز!
آیا من می گویند جهنم گرگ سفید بود؟ ما باید برای کشتن هر سگ داریم. "
جونز شات سگ ، و به زودی پس از آن سه که علائم آشکار از
بیماری می شود.
این وضعیت افتضاح بود. برای کشتن تمام سگ ها به بیان ساده تر تنها به معنی
فدای عمر خود را و REA و این بدان معنی ترک امید از رسیدن کابین.
سپس به خطر گاز گرفته شدن توسط یکی از مسموم ، brutes maddened ، به خطر بیشتر
از مرگ عذاب آور وحشتناک -- که حتی بدتر بود.
گریه جونز : "REA ، ما فرصت" ، با چهره رنگ پریده.
"آیا می توانید نگه داشتن سگ ، یک به یک ، در حالی که آنها را پوزه؟"
"هو! هو! "غول پاسخ :.
با قرار دادن چاقو او بویی بین دندان های خود را ، با دست دستکشهایش ریخته او را تصرف کردند و یکی کشیده
سگ به آتش. حیوانات whined و اعتراض ، اما نشان داد
روح بیمار است.
جونز muzzled فک خود را شدیدا با کابل قوی.
یکی دیگر از و دیگر بسته بود ، پس از آن که سعی به ضربه محکم و ناگهانی در جونز بود تقریبا
خرد شده توسط چنگال غول.
تاریخ و زمان آخرین ، حیوان با ترشرویی ، به ravings دیوانه لحظه او احساس لمس را شکست
دست جونز ، و نوشتن ، frothing ، او جامعی آستین جونز است.
REA او *** شل و او را در هوا را با یک بازو نگاه داشته ، در حالی که با او
چرخش بویی.
آنها برده سگ مرده بر روی برف ، و بازگشت به آتش نشستم در انتظار
فریاد آنها انتظار می رود.
در حال حاضر به عنوان تاریکی محکم کردن محکم ، آمد -- همان فریاد ، وحشی ، فراموش نشدنی ،
عزاداری. اما برای ساعت آن را تکرار نمی شد.
: "بهتر است استراحت برخی" ، گفت : REA "من شما را در صورتی که می آیند تماس بگیرید."
جونز کاهش یافته است به خواب رفتن او را لمس پتو خود را.
صبح برای او dawned ، برای پیدا کردن بزرگ ، تاریک ، شکل پنهان است از غول nodding
بر سر آتش. "چگونه این است؟
چرا من تماس بگیرد؟ "خواستار جونز.
"گرگ تنها کمی بیش از سگ مرده مبارزه می کردند."
در لحظه جونز را دیدم گرگ skulking بانک.
پرتاب تفنگ خود را ، که او از خیمه مخروطی سرخ پوستان انجام شده بود ، او در زمان ضربه محکم و ناگهانی شات
وحش. آن را بر روی سه پایه بود ، به بیرون رفتن از
دید بیش از هنک.
جونز درهم ، محل شیب دار و لغزنده ، و پس از رسیدن به خط الراس ،
که در زمان لحظه چند کار سخت صورت گرفت ، او در همه جا برای گرگ نگاه کرد.
در یک لحظه او را دیدم حیوان ، ایستاده هنوز هم برخی از صد یا چند قدم پایین
توخالی. با گزارش سریع از دوم جونز
شات ، گرگ کاهش و نورد بیش از.
شکارچی فرار به نقطه برای پیدا کردن گرگ مرده بود.
مصرف را نگه دارید از پنجه جلو ، او را به حیوان بیش از برف به اردوگاه کشیده میشوند.
REA شروع به پوست حیوانات ، که ناگهان او بانگ زد :
"پای عقبی این هموطنان رفته است!" "این عجیب است.
من آن را حلق آویز توسط پوست را دیدم به عنوان گرگ زد تا بانک.
من برای آن نگاه کنید. "
دنباله خونین در برف او را به مکانی که در آن گرگ افتاده بود بازگشت ، و
از ان زمان بازگشت به نقطه که در آن پای خود را توسط گلوله شکسته شده بود.
او کشف کرد که هیچ نشانه ای از پا.
"آیا پیدا کردن آن نیست ، آیا شما؟ گفت :" REA. "نه ، و برای من عجیب و غریب به نظر می رسد.
برف آنقدر سخت پا غرق نمی توانست. "
"خب ، گرگ پای او را می خوردند ، thet چه ،" بازگشت REA.
"نگاهی به آنها دندان علامت" "آیا ممکن است؟"
جونز خیره در REA پا برگزار شد تا.
"بله ، آن هست. این گرگ دیوانه در زمان است.
شما را دیده ام thet.
یک بوی خون ، 'چیزی' دیگری ، ذهن شما ، در نظر من ، او خوردن او
خود 'پا. ما قطع او را باز کنید. "
به عنوان چیزی غیر ممکن به نظر می رسید به جونز -- و او می تواند اما نه باور بیشتر
شواهدی از خود "چشم -- حتی غریبه بود برای رانندگی قطار سگ دیوانه است.
هنوز این چیزی بود که REA و او انجام داد ، و آنها را شلاق ، ضرب و شتم آنها برای پوشش بسیاری از مایل
در سفر روز طولانی.
هاری در سگ چند شکسته بود تا نگران کننده است که جونز آنها را بکشند
در پایان از اجرا.
و به سختی صدای عکس مرده بودند که کم نور و دور است ، اما به عنوان یک روشن
بل ، بر باد bayed فراموش نشدنی همان گرگ انتهایی سوگواری.
"هو! هو! گرگ ها کجا هستند؟ "گریه REA.
انتظار ، تماشای ، شب بی خوابی به دنبال.
دوباره شکارچیان جنوب مواجه شدند. یک ساعت یک بعد از ساعت ، سواری ، دویدن ، پیاده روی ،
آنها از فقرا ، بی اشتها ، سگ مسموم خواست.
در تاریک آنها سر از توپخانه دریاچه رسید.
REA خیمه مخروطی سرخ پوستان را در بین دو سنگ بزرگ قرار داده است.
سپس شکارچیان گرسنه ، خسته ، ترسناک ، ساکت و آروم ، ناامید ، منتظر آشنا
گریه می کنند. آن را بر روی باد سرد آمد ، همان فراموش نشدنی
سوگواری ، بسیار ناراحت کننده در اهمیت آن.
غیبت از آتش inspirited گرگ با احتیاط است. از دل تنگی رنگ پریده اشکال لاغر سفید
پدید آمده است ، چالاک و یواشکی ، از لغزش بر پا مخملی خالی می باشند ، نزدیک تر ، نزدیک تر ، نزدیک تر است.
سگ wailed در وحشت است.
"به خیمه مخروطی سرخ پوستان فریاد کشیدند :" REA. جونز پس از رفیق خود را فرو برد.
howls از مأیوس شدن از سگ ، غرق در صداهای وحشتناک و وحشیانه تر ، knelled
یکی از تراژدی و foreboded یک وحشتناک تر است.
جونز نگاه به یک توده سفید ، مانند امواج جهش سریع است.
"پمپ منجر به thet!" گریه REA. سریع جونز تفنگ خود را به تخلیه
نزاع سفید.
توده انشعاب و گرگ بد قیافه همگانی روندی بالا به سقوط مرده ؛ دیگران wriggled و خمیده
دور. دیگران کشیده چهارم عقبی خود و دیگران darted در خیمه مخروطی سرخ پوستان است.
"بدون کارتریج بیشتر! فریاد کشیدند :" جونز.
غول برداشت تبر ، و درب خیمه مخروطی سرخ پوستان محروم شده است.
سقوط! آهن سنگین شکاف جمجمه از حیوان اول است.
سقوط! lamed دوم.
سپس REA در گذرگاه های باریک بین سنگ ها ایستاده بود ، در حال انتظار با uplifted
تبر. کرک شده ، دیو سفید ، خوراکی فک او ،
پیمود ، مثل یک سگ.
گیج و کندذهن ، thudding ضربه او را ملاقات کرد و او slunk دور بدون گریه.
یکی دیگر از جانور هار بدن سفید خود را در غول راه اندازی شد.
مانند فلش تبر فرود.
در عذاب گرگ افتاد ، به چرخش گرد و گرد ، در حال اجرا بر روی پاهای عقبی اش ، در حالی که خود را
سر و شانه ها و forelegs باقی مانده در برف است.
پشت او شکسته شد.
جونز دولا در باز کردن خیمه مخروطی سرخ پوستان ، چاقو در دست.
او در شک حواس خود. این یک کابوس بود.
او را دیدم دو گرگ کبیسه در یک بار.
او شنیده سقوط تبر او را دیدم یک گرگ بروید پایین و لغزش دیگر تحت
نوسانی سلاح به درک ران غول.
جونز را شنیده پاره کردن پارچه ، و سپس او را مانند یک گربه pounced ، به درایو چاقو او
به بدن جانور است. یکی دیگر از دشمن زیرک lunged در REA ، به بی نظمی می بینند
خراب و لنگی از آهن است.
این مبارزه خاموش بود. غول بسته راه را برای رفیق خود و
گوساله ها ، او بدون اعتراض و او نیاز به یک ضربه برای هر جانور ، با شکوه ،
او اختیار داشت مرگ و مواجه آن -- سکوت.
او سگ سفید وحشی از شمال پایین با ضربات رعد و برق ، و زمانی که هیچ بیشتر
به حمله ، پایین در سکوت منجمد او نورد فریاد خود را بر خاست : "هو! هو!
"REA! REA! چگونه می توان آن را با شما؟ "به نام جونز ، بالا رفتن از.
"کت پاره شده -- نه بیشتر ، LAD من است."
سه نفر از سگ فقیر کشته شدند ؛ چهارمین و آخرین gasped در شکارچیان و
درگذشت.
شب زمستانی ، چیزی از گذشته نیم آگاه ، یک رویا به شکارچیان شد ،
تجلی واقعیت خود را تنها با صریح ، بدن سفت گرگ سفید در خاکستری
صبح به خیر.
REA ، گفت : ":" اگر ما می توانیم خوردن ، خواهیم داخل کابین.
اما سگ گرگ "سم هستند." "باید من کشتن گوساله؟" پرسید جونز.
"هو! هو! زمانی که جهنم یخ می زند -- اگر ما باید "!
جونز یکی 45-90 کارتریج در تمام ساز و برگ پیدا میشود ، و با آن در اتاق او
تفنگ ، یک بار دیگر زده جنوب.
درختان صنوبر شروع به Barrens شده و مسیرهای پیاده روی گوزن کانادایی نشان می دهد امید در roused
دل شکارچیان. نگاه در spruces زمزمه : "جونز ،
رها کردن طناب از سورتمه اش.
اشیاء خاکستری در میان درختان سیاه و سفید نقل مکان کرد. "گوزن! گفت :" REA.
"بشتابید! شوت!
فراموش نکنید! "
اما جونز صبر کردم. او می دانست که ارزش گلوله آخرین.
او صبر شکارچی. وقتی گوزن کانادایی در فضای باز آمد ،
جونز whistled.
شد و سپس تفنگ رشد مجموعه و ثابت شد و سپس آتش قرمز belched چهارم.
در چهار صد متری در گلوله در زمان برخی از کسری از زمان اعتصاب.
چه زمان طولانی است که بود!
سپس هر دو شکارچیان شنیده کینه توز و کشمکش منجر شود.
سقوط گوزن کانادایی ، شروع به پریدن کرد تا فرار کردن شیب و سقوط دوباره به افزایش نه بیشتر.
ساعت استراحت ، با آتش و گوشت ، تغییر جهان را به شکارچیان ؛ هنوز
درخشان ، در عین حال سرد تلخ خود را از دست داده بود کلاچ مرگبار آن است.
"این چیست؟ گریه :" جونز.
آهنگ های کفش پوست وزن اندازه های مختلف ، همه شمال toeing ، شکارچیان بازداشت شده است.
"اشاره کرد در شمال! همین الان چه thet بدان معنی است؟ "
REA plodded ، doubtfully تکان دادن سر خود را.
شب دوباره ، روشن ، سرد ، نقره ، روشن شده از نور ستاره ، شب و سکوت!
شکارچیان استراحت ، گوش تا به حال برای فراموش نشدنی سوگواری است.
روز دوباره ، سفید ، passionless ، یکنواخت ، روز خاموش.
شکارچیان در -- -- در سفر ، همیشه گوش دادن به فراموش نشدنی سوگواری.
یکی دیگر از غروب ، آنها را درون سی مایل از کابین خود را در بر داشت.
فقط یک روز در حال حاضر.
REA صحبت از پوشاک از پوست خزدار خود را از پوشاک از پوست خزدار سفید پر زرق و برق او نمی تواند آورد.
جونز از گوساله muskoxen او کمی صحبت کردیم و شادی فراوان به تماشای آنها را برای خزه در حفاری
برف.
هوشیاری آرامش آن شب. Outworn طبیعت شورش کردند ، و هر دو از شکارچیان
خوابیده است. REA اولین بیدار ، و لگد زدن کردن
پتو ، رفت بیرون.
غرش وحشتناک او از خشم ساخته شده جونز پرواز به سمت او.
زیر سایه خیمه مخروطی سرخ پوستان ، که در آن کمی مشک گاو افسار شده بود ،
آنها روی سطح پخش کردن pathetically در برف قرمز کشیده شده است -- سفتی سنگ سرد ، مرده است.
آهنگ های مار زهردار داستان تراژدی گفته است.
جونز تکیه بر علیه رفیق خود. غول مشت بزرگ خود را مطرح بود.
"Jackoway از چوب!
Jackoway از چوب! "سپس او را خفه.
باد شمال ، از طریق دمیدن نازک ، تیره ، درختان صنوبر عجیب و غریب ، moaned و به نظر می رسید
به آه ، "Naza!
Naza!
Naza! "