Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل LIII
این شب در Emminster محل اقامت خلیفه بود. دو شمع عرفی سوزش شدند
زیر سایه های سبز خود را در مطالعه چند در اوصاف کشیش ، اما او تا به حال نشده نشسته وجود دارد.
گاهی اوقات او در آمد ، به هم زده آتش کوچکی که برای افزایش بسنده
ملایمت از بهار ، و رفت و دوباره ، گاهی اوقات pausing در درب جلو ، رفتن
به نقاشی اتاق ، سپس بازگشت دوباره به درب جلو.
با سمت غرب ، و هر چند دل تنگی غالب در داخل ، هنوز هم وجود دارد نور
به اندازه کافی و بدون دیدن با تمایز.
خانم کلر ، که در طراحی اتاق نشسته بود ، به دنبال او اینطرفی.
"مقدار زیادی از زمان هنوز ، گفت :" چند در اوصاف کشیش.
"او گچ نیوتن تا شش برسد نیست ، حتی اگر قطار باید وقت شناس ، و
ده مایل راه کشور ، پنج تن از آنها را در Crimmercrock لین ، jogged نه در
شتاب توسط اسب های قدیمی ما است. "
اما او آن را در یک ساعت را با ما انجام شده ، عزیز من است. "
سال پیش بود. "
بنابراین آنها را تصویب دقیقه ، هر کدام به خوبی دانستن اینکه در این بود که تنها اتلاف نفس ،
ضروری بودن به سادگی به صبر.
در طول سر و صدا اندکی در خط وجود دارد ، و تسویه حساب قدیمی کالسکهپست ظاهر
در واقع در خارج از نرده.
آنها شاهد ان اتش زدن شکل که آنها را تحت تاثیر قرار را به رسمیت بشناسد ، اما در واقع
توسط در خیابان بدون شناسایی تصویب کرده بود او از خود را نمی کردم
حمل در لحظه ای خاص هنگامی که یک شخص خاص به علت است.
خانم کلر از طریق تصویب تاریک با عجله به درب ، و شوهرش آمد بیشتر
به آهستگی پس از او.
تازه وارد بود که فقط در مورد را وارد کنید ، چهره های مضطرب خود را در این دیدم
راهرو و سوسو زدن از غرب در عینک خود را به دلیل آخرین آنها مواجه بودند.
پرتوهای روز ، اما آنها فقط می تواند شکل خود را در برابر نور را ببینید.
"ای پسر من ، پسر من --! دوباره در تاریخ و زمان آخرین" گریه خانم کلر ، که در آن مراقبت
لحظه ای برای لکه ها از زندقه که ناشی از این همه جدایی از بود
گرد و غبار بر لباس او.
چه زن ، در واقع ، در میان پیروان وفادار ترین حقیقت ، معتقد است که
وعده و تهدید از ورد به این معنی که در آن او خود را بر این باور
کودکان ، یا ، خداشناسی او پرتاب نمی
به باد اگر در برابر شادی خود را وزن؟
به محض این که آنها به اتاق که در آن شمع روشن شد رسید او را در خود نگاه
مواجه خواهند شد.
"O ، فرشته نیست -- نه پسرم -- فرشته ای که رفت" او در تمام طنز گریه
از غم و اندوه ، به عنوان او خودش تبدیل کنار گذاشته است.
پدر او ، بیش از حد ، به او شوکه شده بود ، تا کاهش می یابد که شکل سابق خود را
خطوط توسط نگرانی و فصل بد که کلر در آب و هوا را تجربه کرده بودند
که او تا rashly در بیزاری خود را به مسخره از حوادث در خانه هول هولکی بود.
شما می توانید از اسکلت را پشت آن مرد را مشاهده کنید ، و تقریبا شبح پشت اسکلت.
او همسان Christus مرده Crivelli است.
غرق شده او چشم چاله مرضی رنگ و نور در چشم خود را سست تر شده بود.
حفره های زاویه ای و خطوط از اجداد سن او تا به حال به سلطنت خود را در موفق
چهره اش را بیست سال قبل از وقت خود را.
"من در آنجا بیمار بود ، می دانید ،" او گفت. "من همه حق است."
با این حال ، همانطور که اگر به دست بردن در این ادعا ، پاهای خود را برای دادن راه به نظر می رسید ، و او
ناگهان نشست خود را از سقوط نجات.
این تنها یک حمله خفیف از غش ، ناشی از سفر روز خسته کننده ،
و شور و هیجان از ورود است. "هر نامه ای برای من آمده است؟" او
پرسیده می شود.
"من شما توسط merest شانس ارسال ، دریافت و پس از تاخیر
از طریق درون مرزی بودن ، یا من زودتر آمده اند ".
"این را از همسر خود ، ما قرار است؟"
"این بود." تنها یک دیگر تازگی بیرون آمده بود.
آنها به حال آن ارسال نشد به او ، و دانستن اینکه او را برای خانه شروع تا به زودی.
او عجله باز نامه ای تولید شده و بسیار آشفته بود برای خواندن در تس
دست خط احساسات بیان شده در خود را با شتاب نوشتن تاریخ و زمان آخرین عجولانه به او.
O چرا شما به من برخورد تا monstrously ، فرشته!
من آن را سزاوار نیست. من فکر کردم آن همه بیش از دقت است ، و من
می تواند ، هرگز هرگز شما را ببخشد!
شما می دانید که من به شما غلط است قصد ندارد -- چرا شما را به من ستم؟
شما که ظالمانه و بی رحمانه در واقع! من سعی خواهد کرد تا شما را فراموش کرده ام.
این همه بی عدالتی من در دست های خود را دریافت کرده است!
T.
"این کاملا درست است! گفت :" فرشته ، پرتاب کردن نامه.
"شاید او را به من هرگز آشتی!"
"آیا فرشته ، نه نگران یک کودک صرف از خاک!" گفت مادرش است.
"فرزند خاک! خب ، ما همه فرزندان خاک.
من آرزو می کنم او را در این معنا منظور شما بود ، اما اجازه دهید من هم اکنون توضیح به شما چه من
توضیح داد : پیش از این هرگز ، که پدر او از نوادگان در خط مرد از یکی از
قدیمی ترین خانه های نورمن ، مانند بسیاری از خوب
پسر که منجر زندگی مبهم کشاورزی در روستاهای ما و در دوبله از
خاک. "
او به زودی به رختخواب بازنشسته و صبح روز بعد ، احساس بسیار ناخوش ، او
باقی مانده در اتاق تعمق خود را است.
شرایط در میان است که او تا به حال تس چپ ، به گونهای بود که هر چند ، در حالی که در
جنوب خط استوا و فقط در دریافت از رساله عاشقانه اش ، آن را به حال به نظر می رسید
ساده ترین چیز در جهان و با عجله به عقب
را در آغوش خود لحظه ای که تصمیم گرفت تا او را ببخشد ، در حال حاضر که او تا به حال وارد آن شد
چندان آسان نیست آن را به عنوان تا به حال به نظر می رسید.
او پرشور بود ، و نامه حاضر خود را نشان می دهد که برآورد خود را از او بود
تغییر تحت تاخیر خود -- بیش از حد عادلانه تغییر ، او متاسفانه متعلق به ، -- از او بخواهید
خود اگر عاقلانه خواهد بود برای مقابله با اعلام نشده خود را در حضور پدر و مادر او.
فرض است که عشق او را در واقع تبدیل شده بود تا در طول هفته گذشته دوست نداشتن
جدایی ، یک جلسه ناگهانی ممکن است به سخنان تلخ منجر شود.
کلر در نتیجه این امر می تواند برای آماده سازی تس و خانواده اش را با ارسال یک فکر
خط به Marlott اعلام بازگشت او ، و امید خود را که او هنوز زنده بود با
آنها وجود دارد ، او را برای او به انجام تنظیم شده بود که او را ترک انگلستان است.
او despatched پرس و جو که بسیار روز ، و قبل از هفته خارج وجود دارد آمد
پاسخ کوتاه از خانم Durbeyfield که خجالت خود را حذف کنید ، برای آن با مته سوراخ کردن
بدون آدرس ، هر چند در کمال تعجب او آن را از Marlott نوشته شده بود.
آقا ، J نوشتن این چند خط به گفتن نیست که من
دختر دور از من در حال حاضر ، و J مطمئن هستم هنگامی که او باز خواهد گشت ، اما J
شما اجازه شما می دانید به محض این که او انجام.
J در آزادی احساس را به شما بگویم که در آن او است temperly مقیم.
J باید بگویم که من و خانواده ام را ترک کرده اند Marlott برای برخی از زمان.--
با احترام ،
J. DURBEYFIELD
امداد رسانی به کلر برای یادگیری آن تس بود حداقل ظاهرا که بود او را
سکوت سفت مادر را به عنوان محل نگهداری او طولانی زجر او نیست.
همه آنها نسبت به او عصبانی است ، بدیهی است.
او صبر کنید تا خانم Durbeyfield می تواند او را از بازگشت تس ، که او را
نامه ای ضمنی به زودی. او سزاوار نه بیشتر.
او عشق "تغییر می دهد که زمانی که آن دگرگونی می یابد" شده بود.
او برخی از تجربه های عجیب و غریب در غیاب او قرار گرفته بودند ، او مجازی دیده بود
Faustina در Cornelia لفظی ، معنوی Lucretia در Phryne مادی ؛
او از زن گرفته فکر کرده بود و مجموعه ای
در میان به عنوان یکی مستحق به سنگسار شود ، و همسر Uriah که ساخته شده
ملکه ، و او به حال خود پرسید که چرا او تا به حال تس را قضاوت نمی سازنده به جای
biographically ، به جای سند؟
یک یا دو روز گذشت در حالی که او در خانه پدر خود توجه داشته باشید دوم وعده داده شده منتظر
از جوآن Durbeyfield ، و به طور غیر مستقیم برای بازیابی قدرت کمی بیشتر.
قدرت نشان داد نشانه هایی از آینده به عقب ، اما هیچ نشانه ای از نامه جوآن وجود دارد.
سپس او را تعقیب و دنبال حرف های قدیمی را به او در برزیل فرستاده می شود ، که تس از نوشته بود
Flintcomb خاکستر ، و دوباره آن را بخوانید.
جملات او را لمس در حال حاضر به اندازه زمانی که او برای نخستین بار perused آنها را به حال....
من باید به شما در مشکل من گریه -- من هیچ کس دیگر...!
من فکر می کنم من باید بمیرد اگر شما به زودی نمی آیند ، یا به من بگویید که برای آمدن به شما... لطفا
لطفا ، نه فقط -- تنها یک نوع کمی به من...
اگر شما خواهد آمد ، من می توانم در آغوش خود می میرند!
من خواهد بود و محتوای به انجام این کار اگر چنین است شما به من بخشیده بود!... اگر شما به من ارسال
یک خط کوچک ، و گفت : "من به زودی ،" من خواهد شد ، فرشته را در جایی باقی ماندن -- O ، بنابراین
خوش!... فکر می کنم که چگونه این کار را انجام صدمه دیده قلب من نیست که شما تا کنون -- تا کنون!
آه ، اگر من تنها می تواند قلب عزیز شما درد یک دقیقه کمی از هر روز را به عنوان معدن
هر روز و در تمام طول روز طولانی ، ممکن است به شما برای نشان دادن ترحم به تنهایی فقیر منجر شود
یکی....
من خواهد بود محتوا ، ابد ، خوشحالم ، با شما به عنوان بنده خود را زندگی می کنند ، اگر ممکن است من به عنوان نه شما
همسر ، به طوری که من فقط می تواند در نزدیکی شما می شود ، و حد یک نگاه اجمالی از شما ، و فکر می کنم از شما به عنوان
معدن....
من زمانی را برای تنها یک چیز در آسمان یا زمین یا زیر زمین ، به شما ملاقات ، من
خود عزیز! بیاید و به من -- بیاید و به من ، و ذخیره ی مرا از
چیزی است که مرا تهدید!
تعیین کلر که او دیگر نمی خواهد در severer اخیر بیشتر و او اعتقاد
در نظر او ، اما بروید و پیدا کردن او را فورا.
او از پدرش خواست اگر او تا به حال برای هر گونه پول در طول غیبت خود استفاده شود.
پدر او منفی است ، و پس از آن برای اولین بار آن رخ داده است به فرشته بازگشت
که غرور خود را در راه خود ایستاده بود بود ، و او محرومیت رنج می برد به حال است.
از سخنان خود پدر و مادر خود در حال حاضر جمع آوری دلیل واقعی از جدایی ؛
مسیحیت آنها بود به طوری که reprobates مراقبت های خاص خود را ،
حساسیت نسبت به تس که خون خود را ،
سادگی او ، حتی فقر او ، engendered نمی بود ، بلافاصله او را هیجان زده شد
گناه است.
در حالیکه او عجله بسته بندی بود با هم چند مقاله برای سفر خود وی نگاه
بیش از یک امر ساده و فقیر نیز به تازگی به دست آمده است -- یکی از ماریان و Izz Huett ،
آغاز --
"Honour'd آقا ، همسر خود را نگاه اگر شما را دوست خود را به عنوان همانند آنچه که شما را دوست دارم ،" و
امضا شده ، "از دو خوبی Wishers."
فصل لیو
در یک چهارم از کلر ساعت خروج از خانه ، که از انجا مادرش به تماشای او
چهره نازک به عنوان آن را به خیابان ناپدید شده است.
او به قرض گرفتن مادیان قدیمی پدر خود ، و شناخت از ضرورت آن کاهش یافته بود
خانوار دارد.
او به مسافرخانه ، جایی که او استخدام دام رفت ، و به سختی می تواند در طول صبر کنید
بهره برداری از.
در دقیقه بسیار کمی پس از آن ، او به رانندگی بود تا تپه خارج از شهر که سه یا
چهار ماه پیش از آن در سال ، تس با امید چنین تبار بود و صعود با
از جمله از هم پاشیده اهداف است.
Benvill لین به زودی قبل از او ، هجز و بنفش درختان با جوانه های آن کشیده شده ، اما او
به دنبال چیزهای دیگر بود ، و تنها خود را به یاد می آورد به صحنه به اندازه کافی
تا او را قادر می سازد راه را برای نگه داشتن.
در چیزی کمتر از ساعت و نیم او جنوب پادشاه skirted بود
املاک Hintock و صعود به تنهایی خود سر -- نامساعد کراس در دست ،
نامقدس سنگ روی چه چیز تس شده بود
توسط الک D' Urberville ، در هوی و هوس خود را از اصلاح ، مجبور به قسم می خورم سوگند عجیب و غریب
که او عمدا هرگز او را دوباره دچار وسوسه کردن.
رنگ پریده و بی برگ گزنه ، ساقه از سال قبل حتی در حال حاضر lingered nakedly در
بانک ها ، جوان nettles سبز بهار حضور رو به رشد از ریشه های خود را می باشد.
پس از ان او در امتداد آستانه بلند آویزانی Hintocks دیگر رفت ، و
روی آوردن به سمت راست فرو منطقه آهکی نیروبخش Flintcomb خاکستر ،
آدرس که از آن او نوشته بود
او را در یکی از نامه ها ، و که او تصور می شود از اقامت موقت
توسط مادرش به آن اشاره شد.
در اینجا ، البته ، او خود را پیدا کند و به افسردگی خود افزوده بود
کشف که هیچ "خانم کلر بود که تا به حال شده توسط cottagers و یا توسط کشاورز شنیده
خود را ، هر چند تس به خوبی به اندازه کافی با نام مسیحی او یاد شد.
نام او ، او بدیهی است که هرگز در طول جدایی خود را به حال استفاده می شود ، و وقار او
حس مجزایی کل آنها نشان داده شده است به مراتب کمتر شده توسط این خودداری از دادن رای به نسبت توسط
سختی ها او را به تحت انتخاب کرده (از
که او در حال حاضر برای اولین بار یاد گرفتم) به جای درخواست برای اطلاعات بیشتر به پدرش
وجوه است.
از این محل را به او گفت تس Durbeyfield ، بدون اطلاع قبلی به دلیل رفته بود ،
به خانه پدر و مادرش در سمت دیگر از Blackmoor ، و بنابراین شد
لازم را برای پیدا کردن خانم Durbeyfield.
او گفته بود او در حال حاضر در Marlott نیست ، اما جالب ساکت شده بود
به آدرس واقعی خود ، و البته تنها برای رفتن به Marlott و پرس و جو برای آن است.
کشاورز که خشن با تس شده بود بسیار خوش بیان بود به کلر ، و
لنت او را اسب و انسان را به او رانندگی به سمت Marlott ، فرفره او در وارد آنجا شده بودند
که فرستاده برگشت به Emminster ، برای محدود کردن
از سفر یک روز با این است که اسب رسیده است.
کلر که وام خودرو کشاورز برای فاصله بیشتر قبول نمی کند
از حومه واله ، و ارسال با مردی که به حال رانده
او ، او را در کاروانسرا قرار دهید ، و روز بعد
با پای پیاده وارد منطقه جایی که نقطه تولد تس عزیز خود بود.
مثل آن بود که هنوز خیلی زود در سال رنگ زیاد در باغ ظاهر می شود و
شاخ و برگ ، بهار به اصطلاح بود اما تزیین زمستان با یک پوشش نازک از
greenness ، و آن را از پاکت با انتظارات خود بود.
خانه که در آن تس سال از دوران کودکی خود را پشت سر گذاشته بودند در حال حاضر ساکنان
یکی دیگر از خانواده بود که او هرگز شناخته شده است.
ساکنان جدید در باغ ، با توجه به همان اندازه علاقه در کردم و بعد زدم زیر گریه خود را
اگر حیاط زمان اولیه خود را در ارتباط با تصویب هرگز
تاریخ دیگران ، در کنار آن
سابقه از این بودند ، اما به عنوان یک داستان گفته شده توسط ادم سفیه و احمق است.
آنها در مورد مسیرهای باغ با افکار از نگرانی های خود را به طور کامل راه می رفت
بالاترین ، آوردن اقدامات خود را در هر لحظه در برخورد نامطلوب با کم نور
ارواح پشت سر آنها ، صحبت کردن هر چند
زمان هنگامی که تس زندگی می شد وجود ندارد intenser در داستان از اکنون با.
حتی پرندگان بهار خواند بر سر آنان که اگر آنها تصور می شد هیچ کس از دست رفته وجود دارد
خاص در
در پرس و جو از این مردم بی گناه گرانبها ، به چه کسی حتی نام از پیشینیان خود
حافظه عدم بود ، کلر یاد گرفتم که Durbeyfield جان مرده بود ؛ که بیوه او
و کودکان Marlott ترک کرده بود ، اعلام
که آنها در Kingsbere زندگی است ، اما به جای انجام این کار بر روی رفته بود
جای دیگر به آنها اشاره شده است.
در این زمان کلر خانه برای متوقف کردن شامل تس abhorred ، و عجله دور
از حضور منفور خود را بدون یک بار نگاه به پشت سر.
راه او ، زمینه که در آن ، او تا به حال برای اولین بار او را در رقص مشهود بود.
آن را به عنوان بد را به عنوان خانه -- حتی بدتر.
او از طریق حیاط کلیسا به تصویب رساند ، که در آن ، در میان headstones های جدید ، او را دیدم یکی از
طراحی تا حدودی برتر را به بقیه. کتیبه زد در نتیجه :
در حافظه جان Durbeyfield ، به درستی D' Urberville ، از خانواده یک بار قدرتمند
از آن نام ، و نوادگان مستقیم از طریق یک خط برجسته از سر شرک
D' Urberville ، یکی از شوالیه فاتح است.
درگذشت : 10 مارس ، 18 -- چگونه توانا کاهش یافته است.
برخی از انسان ، ظاهرا خادم ، کلر ایستاده در آنجا مشاهده کرده بود ، و خود جلب کرد
نزدیک است.
"آه ، آقا ، در حال حاضر that'sa مردی که می خواهید نیست به هم دروغ در اینجا ، اما آرزو به انجام
Kingsbere ، که در آن اجداد خود باشد. "" چرا آنها نمی آرزوی او احترام بگذارند؟ "
"آه -- نه پول.
برکت روح شما ، آقا ، چرا -- وجود دارد ، من نمی آرزو به آن می گویند در همه جا ، اما --
حتی این سنگ قبر ، برای همه شکوفا نوشت : بر اساس EN ، که حقوق و مزایای خود را دریافت نکرده است. "
"آه ، که آن را قرار داده تا؟"
مرد گفت : نام میسون در روستا ، و ، در خروج از کلیسا ،
به نام کلر در خانه میسون. او متوجه شد که این بیانیه درست بوده ، و
پرداخت این لایحه است.
این کار ، او را در جهت از مهاجران تبدیل شده است.
از راه دور برای قدم زدن بیش از حد طولانی بود ، اما کلر احساس تمایل قوی برای
انزوا که در ابتدا او نه را استخدام انتقال و نه به مستقیم
خط راه آهن که او در نهایت ممکن است رسیدن به محل.
در Shaston ، با این حال ، متوجه شد که او باید استخدام ، اما راه چنان بود که او را وارد کنید
محل جوآن تا حدود هفت ساعت در شب ، با طی شدن فاصله
بیش از بیست مایل از زمان ترک Marlott.
روستای کوچک که او به سختی کمی در پیدا کردن خانم Durbeyfield
آپارتمانها ، که خانه ای در یک باغ دیواره ، از راه دور از جاده اصلی بود ، که در آن
او تا به حال جمع شده به دور مبلمان قدیمی دست و پا چلفتی او را به عنوان او می تواند.
این بود ساده که برای برخی از دلیل و یا دیگر او تا به حال آرزو نیست او را به او مراجعه ، و او
احساس تماس خود را تا حدودی از نفوذ.
او به درب خودش آمد ، و نور از آسمان شب را بر صورت خود سقوط کرد.
این اولین بار است که کلر با یکدیگر ملاقات کردند تا کنون به حال او شده بود ، اما او خیلی به سرگرم
مشاهده بیشتر از آن است که او هنوز هم یک زن خوش تیپ ، با لباس از
بیوه محترم.
او توضیح دهید که او شوهر تس بود موظف شد ، و جسم خود را در آینده
و او آن را ناشیانه به اندازه کافی. "من می خواهم او را در یک بار ،" او اضافه شده است.
"شما گفته اید شما را به من نوشتن دوباره ، اما شما باید انجام نداده است."
از آنجا که she've آمده خانه ، گفت : "جوآن. "آیا شما می دانید که اگر او به خوبی؟"
"من نمی.
اما شما باید ، آقا ، گفت : "او. من به آن اقرار است.
کجاست او ماندن؟ "
از شروع مصاحبه جوآن خجالت او را با نگه داشتن فاش کرده بود
دست خود را به سمت گونه او. "من -- don't دانم دقیقا همان جایی که او
اقامت ، "او جواب داد.
او -- اما -- "" جایی که او بود "؟
"خوب ، او وجود ندارد در حال حاضر."
او در evasiveness متوقف شد دوباره ، و کودکان جوان تر بود در این زمان رخنه کرد
به درب ، که در آن ، کشیدن در دامن مادر خود ، جوانترین زمزمه --
"آیا این آقایی که رفتن به ازدواج تس؟"
"او تا به او ازدواج کرده ،" جوآن زمزمه. "برو داخل."
کلر شاهد تلاش های خود را برای سکوت ، و پرسید : --
"آیا شما فکر می کنید تس که بخواهند من را امتحان کنید و او را پیدا؟
اگر البته -- "
"من فکر نمی کنم او را." "آیا شما مطمئن هستید؟"
"من مطمئن هستم او را ندارد." او تبدیل به دور و سپس او را از فکر
نامه مناقصه تس.
"من مطمئن او را!" او retorted عاشقانه.
"من می دانم که او را بهتر از شما است." "که به احتمال بسیار زیاد ، سر ، برای من هرگز
واقعا او شناخته شده است. "
"لطفا به من ، خانم Durbeyfield ، آدرس خود را بگویید در محبت به تنهایی
مرد رنجور! "
مادر تس دوباره بی جاروب گونه خود را با دست عمودی خود ، و دیدن
که او رنج می برد ، او در آخرین گفت ، صدای کم --
"او در Sandbourne است."
"آه -- که در آن وجود دارد؟ Sandbourne یک محل بزرگ تبدیل شده است ، آنها
می گویند. "" من نمی دانم به خصوص نسبت به من
گفت : -- Sandbourne.
برای خودم ، من آنجا بود هرگز. "چنین به نظر میرسد که جوآن حقیقت صحبت
در این ، و به او فشار او را نه بیشتر. "آیا شما از هر چیزی می خواهید؟" او گفت :
به آرامی.
"نه ، آقا ،" او جواب. "ما نسبتا خوب ارائه شده است."
بدون وارد کردن کلر خانه تبدیل شده است.
یک ایستگاه وجود دارد سه مایل جلوتر ، و پرداخت کردن درشکه چی خود ، او راه می رفت به آنجا.
مدت کوتاهی پس از آخرین قطار به Sandbourne سمت چپ ، و آن را کلر بر روی چهار چرخ خود را با مته سوراخ.