Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 23 - PART 1
یک روز تنها از گفتگو با خانم اسمیت آن را تصویب کرده اند ، اما keener
بهره ، موفق شده بود و او در حال حاضر تا کمی لمس رفتار آقای الیوت ،
به جز اثرات آن در یکی از سه ماهه که
این مسئله البته شد صبح روز بعد ، هنوز هم به تسلیم توضیحی او
بازدید در خیابان رودخانه. او قول داده بود تا با Musgroves
از صبحانه تا شام.
ایمان او ، plighted شد و شخصیت آقای الیوت ، مانند سلطان
سر Scheherazade ، باید زندگی یک روز دیگر است.
او می تواند قرار ملاقات خود را حفظ کند punctually ، با این حال ، آب و هوا
نامساعد ، و او بر سر باران در حساب دوستان خود غصه دار بود ، و آن را احساس
بسیار خود را ، قبل از او قادر به تلاش پیاده روی بود.
وقتی که او رسید هارت سفید ، ساخته شده و راه خود را به آپارتمان مناسب ، او در بر داشت
خودش نه ورود کاملا در زمان ، و نه اول می رسند.
این حزب قبل از او بودند ، Musgrove خانم ، صحبت به خانم باغچه ، و کاپیتان Harville
به کاپیتان Wentworth ؛ و او بلافاصله شنیده که مری و هنریتا ، بیش از حد
بی تاب صبر ، رفته بود و لحظه ای
پاک بود اما به عقب نشینی دوباره به زودی ، و که دقیقترین احکام
با خانم Musgrove شده بود سمت چپ او را نگه دارید وجود دارد تا زمانی که آنها بازگشت.
او تنها برای ارسال ، نشستن ، ظاهر تشکیل شده ، و احساس خودش را
یک بار در تمام agitations که او صرفا گذاشته به حال حساب خود را از مزه سقوط
کمی قبل از صبح امروز بسته شد.
بدون تاخیر ، بدون اتلاف وقت وجود دارد. او عمیق در سعادت از چنین بود
بدبختی یا بدبختی از شادی چنین ، فورا.
دو دقیقه پس از او وارد اتاق ، Wentworth سروان گفت : --
"ما خواهد شد و حرف ما صحبت از Harville ، در حال حاضر نوشتن ، اگر شما به من بدهد
مواد. "
مواد را در یک جدول جداگانه در دست بودند ، او به آن رفت و تقریبا تبدیل
پشت خود را به آنها همه ، با نوشتن کاملا اشغال شده بود.
خانم Musgrove دادن خانم باغچه سابقه فرزند ارشد دخترش
تعامل ، و فقط در آن لحن ناخوشایند صدا است که کاملا قابل شنیدن بود
در حالی که آن را وانمود به نجوا.
آن احساس که او به گفتگو تعلق ندارد ، و در عین حال ، به عنوان کاپیتان Harville
به نظر می رسید متفکرانه و دفع به صحبت ، او نمی تواند جلوگیری از شنیدن بسیاری از
ویژه نامطلوب ، از جمله ، "چگونه آقای
Musgrove و Hayter برادر من دوباره و دوباره ملاقات کرده بود به آن صحبت کرده و چه من
برادر Hayter گفته بود یک روز ، و آنچه آقای Musgrove آینده پیشنهاد کرده بود ، و چه
تا به حال به Hayter خواهر من رخ داده است ، و آنچه
جوانان ، آرزو کرده بود و آنچه که من در ابتدا من به هرگز نتوانست رضایت گفت ، اما
پس از آن متقاعد شد به فکر می کنم ممکن است انجام خیلی خوب ، "و یک معامله بزرگ در همان
سبک ارتباطی دل باز :
فروع که حتی با هر استفاده از سلیقه و ظرافت ، که خانم خوب
Musgrove نه می تواند ارائه کند ، می تواند به درستی جالب توجه تنها به اصول است.
خانم باغچه شرکت با بزرگ خوب و شوخ طبعی بود ، و هر زمان که او در تمام صحبت کرد ، آن را
بسیار حساسی است. آن امیدوار آقایان ممکن است هر یک بیش از حد
بسیار تحت اشغال خود را بشنوند.
"و غیره ، خانم ، تمام این چیزی در نظر گرفته شده ، گفت :" خانم Musgrove ، در او
زمزمه قدرتمند ، "هر چند ما می تواند آرزوی آن مختلف ، در عین حال ، در مجموع ، ما
فکر نمی کنم عادلانه برای ایستادن از هر
طولانی تر ، برای چارلز Hayter بود در مورد آن کاملا وحشی و هنریتا بسیار نزدیک به عنوان
بد و بنابراین ما فکر آنها بهتر است ازدواج در یک بار ، و بهترین از آن ، به عنوان
بسیاری دیگر قبل از آنها انجام می شود.
در هر حال ، گفت : من ، آن را خواهد بهتر از یک درگیری طولانی است. "
"است که دقیقا آنچه که من قرار بود به رعایت ، گریه :" خانم باغچه.
"من ترجیح می دهند که جوانان حل و فصل درآمد کوچک در یک بار داشته باشند ، و به
مبارزه با مشکلات چند با هم ، از در تعامل طولانی درگیر.
من همیشه فکر می کنم که هیچ متقابل -- "
"آه! خانم عزیز باغچه ، "گریه خانم Musgrove ، قادر به اجازه سخنرانی خود را پایان او ،" وجود دارد
بنابراین برای افراد جوان به عنوان یک تعهد طولانی مکروه دانستن است.
این است آنچه که من همیشه در مقابل برای فرزندان من اعتراض است.
این است که همه به خوبی ، من می گفت ، برای افراد جوان می شود درگیر ، اگر وجود دارد
اطمینان از خود را در شش ماه قادر به ازدواج ، و یا حتی در دوازده ، اما طولانی
تعامل -- "
"بله ، چیه خانوم عزیز ، گفت :« خانم باغچه ، و یا تعامل نامشخص ، تعامل که
ممکن است طولانی باشد.
بدون دانستن است که در چنین زمان وجود خواهد داشت که استفاده از ازدواج ، من برای شروع
برگزار می شود بسیار ناامن و غیر عاقلانه است ، و آنچه که من فکر می کنم همه والدین باید جلوگیری به دور
به آنها می تواند. "
آن علاقه غیر منتظره.
او احساس کاربرد آن را به خودش ، آن را در هیجان عصبی بیش از او احساس و در
همان لحظه که چشم خود را به طور غریزی به سمت جدول دور ، کاپیتان نگاه
قلم Wentworth متوقف به حرکت می کند ، سر خود را
بزرگ شده بود ، pausing ، گوش دادن ، و او تبدیل به دور از طریق مسنجر در کنار دادن
نگاه کنید ، سریع ، نگاه آگاهانه به او.
دو خانم در ادامه به صحبت می کنید ، دوباره مصرانه از همان حقایق پذیرفته شده ، و اجرا
آنها را با نمونه های چنین اثر بیماری از عمل بر خلاف به درون آن سقوط کرده اند
مشاهده کنند ، اما آن چیزی شنیده
و مجزا ، مثل آن بود تنها وزوز از کلمات در گوش او ، ذهن او بود در سردرگمی است.
کاپیتان Harville ، که در حقیقت شده است شنیدن هیچ یک از آن شده بود ، در حال حاضر به ترک صندلی خود را ، و
از نقل مکان به یک پنجره ، و آن ظاهرا به او تماشا ، هر چند آن را از کامل شد
عدم حضور ذهن ، به تدریج معقول شد
که او دعوت خود را به او ملحق شود جایی که او ایستاده بود.
او در خود را با لبخند نگاه ، و یک حرکت کوچک سر ، که بیان می شود ، "بیا
به من ، من چیزی برای گفتن "و بی پیرایه ، مهربانی آسان از شیوه ای است که
احساس مسن تر نشان داده می شود
آشنایی نسبت به او واقعا بود ، به شدت اجرا دعوت.
او به خودش roused و به او رفت.
پنجره که در آن او ایستاده در انتهای دیگر از اتاق که در آن دو بود
خانمها نشسته بودند ، و هر چند نزدیکتر به جدول کاپیتان Wentworth ، عناصر بسیار نزدیک نیست.
همانطور که او به او پیوست و لقاء کاپیتان Harville دوباره فرض جدی ،
بیان اندیشمندانه که شخصیت های طبیعی خود به نظر می رسید.
"در اینجا نگاه کنید ، گفت که او ، آشکار پاکت در دست او ، و نمایش مینیاتوری کوچک
نقاشی ، "آیا می دانید که؟" "بدیهی است : کاپیتان Benwick".
"بله ، و شما ممکن است حدس بزنید که آن را برای.
اما ، "(در یک لحن عمیق)" آن را برای او نیست انجام شد.
خانم الیوت ، آیا شما به یاد داشته باشید راه رفتن ما با هم در لایم ، و عزادار برای او؟
من کمی فکر و سپس -- اما مهم نیست.
این کیپ کشیده بود.
او با یک هنرمند جوان باهوش آلمانی در کیپ ملاقات کرد ، و در انطباق با وعده
خواهر فقیر من ، شنبه به او ، و آوردن خانه ای برای او و من در حال حاضر
مسئول گرفتن آن را به درستی یکی دیگر از مجموعه!
این کمیسیون به من بود! اما چه کس دیگری وجود دارد به استخدام؟
من امیدوارم که من می توانم برای او اجازه می دهد.
من متاسفم نه ، در واقع ، آن را به دیگری.
او به عهده می گیرند "(به دنبال به سمت کاپیتان Wentworth)" او در حال نوشتن در مورد آن در حال حاضر ".
و با لب لرزش او زخم تا کل با اضافه کردن "فانی پور او را
او را فراموش کرده تا به زودی! "" نه ، "پاسخ به آن ، در پایین ، احساس
صدا.
"که من به راحتی می تواند اعتقاد دارند." "این در طبیعت خود نشده بود.
او در او doted. "" این نخواهد بود ماهیت هر زنی
که واقعا دوست داشتم. "
کاپیتان Harville لبخند زد ، تا آنجا که می گویند : "آیا شما ادعا می کنند که برای رابطه جنسی خود را؟" و او
پاسخ سوال ، خندان همچنین ، "بله. ما مسلما شما را فراموش کرده ام به محض
ما فراموش کنید.
است ، شاید سرنوشت ما و نه از شایستگی ما.
ما می توانیم خودمان را کمک کنند. ما در خانه ، آرام ، محدود زندگی می کنند ، و ما
احساسات بر ما شکار.
شما در هنگام فعالیت اجباری.
شما باید همیشه یک حرفه ، تحصیل ، کسب و کار برخی از مرتب سازی بر اساس و یا دیگر ، تا شما را
بازگشت به جهان ، بلافاصله ، و اشغال مستمر و تغییرات به زودی تضعیف
برداشت ها هستند. "
اعطای ادعای خود را که جهان این همه تا به زودی برای مردان (که ،
با این حال ، من فکر نمی کنم من باید گرانت) ، آن را به Benwick اعمال نیست.
او بر هر گونه اعمال شده است نه مجبور.
صلح او را در ساحل در حال حاضر بسیار تبدیل شده است ، و او با ما زندگی می کنند شده است ، در
دایره خانواده کوچک ما ، از زمان است. "
"درست است ، گفت :" آن ، "بسیار واقعی است ؛ من بحر تفکر غوطهور شدن نیست ، اما آنچه در ما می گویند در حال حاضر ،
کاپیتان Harville؟
اگر این تغییر نه از شرایط ظاهری ، آن را باید از درون باشد ؛
باید طبیعت ، طبیعت انسان است که کسب و کار را برای کاپیتان Benwick انجام می شود. "
"نه ، نه ، آن را طبیعت انسان نیست.
من به شما این امکان را می دهد آن را طبیعت مرد به نسبت زن به بی ثبات و فراموش
کسانی که آنها را دوست ، و یا دوست داشتنی است. من معتقدم که برعکس است.
من در مقایسه واقعی بین فریم بدن و روان ما بر این باورند و این به عنوان
بدن ما قوی هستند ، بنابراین احساسات ما ، قادر به تحمل ترین خشن
استفاده از سواری و سنگین ترین آب و هوا. "
: : "احساسات شما ممکن است قوی ترین" در پاسخ آن ، "اما همان روح و معنا
قیاس من ادعا کند ، که مال ما هستند که بسیاری از مناقصه ها و مزایده اجازه.
مرد نسبت به زن قوی تر است ، اما او عمر طولانی تر است نیست که دقیقا توضیح می دهد که من
نمایی از طبیعت از فایل خود را. نه ، این امر می تواند بیش از حد سخت بر شما ، اگر آن را
شد در غیر این صورت.
شما باید مشکلات ، و محرومیت ، و خطرات به اندازه کافی برای مبارزه با.
شما همیشه رنجبر و زحمتکش ، در معرض هر خطر و سختی است.
خانه ، کشور خود ، دوستان ، همه quitted.
نه زمان و نه بهداشت ، نه زندگی ، به آن می شود را آن گونه که مایلید تغییر دهید.
دشوار خواهد بود ، در واقع "(با صدا متزلزل)" اگر احساسات زن می شود
اضافه شده به این همه. "
"ما هرگز نخواهد توافق بر این پرسش ،" کاپیتان Harville بود شروع به گفتن نیست ، هنگامی که
اندکی سر و صدا نامیده می شود توجه خود را کاملا تاکنون کاپیتان Wentworth
بخش آرام از اتاق.
این چیزی بیشتر از آنچه که مستعار خود را کاهش یافته بود ، اما آن مبهوت شدم.
یافته های او نزدیکتر از او ، تصور می کردند و نیمی از تمایل به گمان است که قلم
تنها افتاده بود چرا که او تا به حال شده است
اشغال شده توسط آنها ، تلاش برای گرفتن صداها ، که هنوز به او فکر نمی کرد می توانست
تله افتاده است. "آیا شما به پایان رسید نامه خود را؟" گفت :
کاپیتان Harville.
نه کاملا ، چند خط بیشتر است. من باید در پنج دقیقه انجام می شود. "
"هیچ عجله در کنار من وجود دارد. من فقط آماده هر زمان که شما هستند.
من اینجا در لنگرگاه بسیار خوب هستم ، "(خندان در آن ،)" به خوبی عرضه شده ، و می خواهند برای
هیچ چیز نیست. هیچ عجله برای یک سیگنال در همه.
خوب ، خانم الیوت ، "(کاهش صدای او ،)" را به عنوان من بود گفت : ما هرگز به توافق برسند ، من
فرض کنید ، پس از این مرحله. هیچ مرد و زن ، احتمالا.
اما اجازه دهید من مشاهده کند که همه تاریخ بر علیه شما هستند -- همه داستان ، نثر و آیه.
اگر من تا به حال چنین حافظه به عنوان Benwick ، من می تواند شما را پنجاه نقل قولها در یک لحظه در را
سمت من بحث و جدل ، و من فکر نمی کنم من تا کنون یک کتاب را در زندگی من که تا به حال باز
چیزی برای گفتن بر بی ثباتی زن.
آهنگ ها و ضرب المثل ها ، همه صحبت از fickleness زن.
اما شاید شما خواهند گفت ، این همه توسط مردان نوشته شده بود. "
"شاید من باید.
بله ، بله ، اگر شما لطفا هیچ اشاره ای به نمونه هایی در کتاب های.
مردان هر مزیت ما در گفتن داستان خود را داشته است.
آموزش و پرورش است تیرز در بسیار بالاتر درجه بوده است ، قلم در دست آنها بوده است.
به شما این امکان را می دهد کتاب برای اثبات هر چیزی است. "" اما چگونه باید هر چیزی که ما ثابت کند؟ "
"ما نباید هرگز.
ما می توانیم انتظار هر چیزی را بر چنین نقطه ، اثبات کند.
این اختلاف نظر که اثبات اعتراف نمی شده است.
ما هر یک از شروع ، احتمالا ، با تعصب کمی نسبت به جنس خود ما و بر آن تعصب
ساخت هر شرایط به نفع آن است که در دایره خود ما رخ داده است ؛
که بسیاری از آنها شرایط (شاید کسانی که
در خیلی از موارد که ما اعتصاب بیشتر) ممکن است دقیقا مانند عنوان را می توان مطرح
بدون خیانت به اعتماد به نفس ، و یا در برخی از احترام گفت : آنچه نباید گفت. "
"آه! گریه کاپیتان Harville ، در لحن احساس قوی ،" اگر من می توانم شما را
درک آنچه انسان رنج می برد وقتی که او طول می کشد نگاه گذشته در همسر و فرزندانش ، و
به تماشای قایق که او آنها را فرستاده خاموش
، تا زمانی که آن را در چشم است ، و سپس تبدیل به دور و می گوید ، "خدا می داند که آیا ما
تا کنون ملاقات دوباره! '
و سپس ، اگر من می تواند درخشش روح خود را به شما انتقال زمانی که او آنها را دوباره تماشا کنم ؛
در زمانی که به آینده پس از غیبت twelvemonth ، شاید ، و موظف به قرار دادن به
یکی دیگر از پورت ، او محاسبه چگونه به زودی از آن می شود
امکان به آنها وجود دارد ، تظاهر به گول زدن خودش ، و گفت : "آنها نمی توانند
اینجا تا مانند یک روز ، اما همه در حالی که امید آنها دوازده ساعت زودتر ، و
دیدن آنها را در نهایت می رسند ، به عنوان اگر بهشت
به آنها داده بودند بال ، توسط بسیاری از ساعت ها زودتر هنوز!
اگر من می تواند به شما این همه و همه که یک مرد می تواند تحمل و انجام ، و افتخارات به توضیح
انجام دهید ، به خاطر از این گنجینه های از وجود او!
من صحبت می کنند ، شما می دانید ، فقط چنین مردانی اند قلب! "فشار دادن خود با احساسات.
"آه!" گریه آن مشتاقانه ، "من امیدوارم که من عدالت به همه است که شما احساس ، و با
کسانی که شبیه شما است.
خدای ناکرده که من باید از احساسات گرم و مومن است از هر یک از من کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
هموطنان - مخلوقات!
من باید تحقیر مطلق اگر من جرأت فرض کنید که دلبستگی واقعی و شایسته
ثابت فقط توسط زن شناخته شده بود. خیر ، من معتقدم که شما از همه چیز قادر
بزرگ و خوب در زندگی ازدواج کرده شما.
من معتقدم که شما به هر اعمال مهم برابر ، و به هر داخلی
شکیبایی ، تا زمانی که -- اگر من ممکن است اجازه بیان -- تا زمانی که شما
یک شی.
منظور من در حالی که زن شما زندگی می کند ، و زندگی را برای شما را دوست دارم.
امتیاز من برای انجام عمل جنسی از خود من (از آن است که یکی از بسیار دلخواهی نه ادعا می کنند ، شما نیاز دارید
طمع به چیزی داشتن آن) ، این است که طولانیترین عمر ایزوتوپی متعلق به محبت ، زمانی که وجود و یا وقتی امید رفته است. "
او بلافاصله می تواند زبان آمده یکی دیگر از جمله قلب او خیلی کامل بود ،
نفس خود را بیش از حد تحت ستم.
"شما یک روح خوب ،" گریه کاپیتان Harville ، قرار دادن دست خود را روی بازوی خود را ،
کاملا روی محبت. "هیچ نزاع با شما وجود دارد.
و هنگامی که من از Benwick فکر می کنم ، زبان من گره خورده است. "
توجه خود را نسبت به دیگران نامیده می شد.
خانم باغچه بود مرخصی.
"در اینجا ، فردریک ، شما و من شرکت بخشی ، به اعتقاد من ، گفت :" او.
«من رفتن به خانه ، و شما باید تعامل با دوستان خود.
به شب ممکن است ما دوباره لذت بردن از تمام جلسه را در حزب خود داشته باشد ، "(عطف به
آن.)
"ما کارت خواهر خود را به حال روز گذشته ، و من را درک فردریک تا به حال کارت بیش از حد ، هر چند
من آن را نمی بینم و شما رها ، فردریک ، شما نمی ، و همچنین
خودمان؟
کاپیتان Wentworth تاشو تا نامه را با عجله بزرگ ، و یا نمی توانست
پاسخ به طور کامل نمی خواهد.
"بله" گفت که او "بسیار درست است ؛ در اینجا ما جداگانه است ، اما من Harville و به زودی خواهد بود
بعد از شما است که Harville اگر شما آماده هستند ، من در نیمی از یک دقیقه.
من می دانم که به شما نخواهد شد با عرض پوزش به کردن.
من باید در خدمت شما در نیمی از یک دقیقه باشد. "
خانم باغچه آنها را به سمت چپ ، و کاپیتان Wentworth ، داشتن نامه خود را با بزرگ مهر و موم شده
سرعت ، در واقع آماده شود ، و به حال حتی عجولانه ، آشفته هوا ، که shewed
بی صبری به رفته است.
آن می دانست که چگونه آن را درک نمی کنند. او kindest "صبح روز خوب خدا
برکت دهد! "از Harville کاپیتان ، اما از او نه یک کلمه ، و نه یک نگاه!
او از اتاق را بدون نگاه پشت سر گذاشته بودند!
او تنها زمان ، با این حال ، به حرکت و نزدیک به جدول جایی که او نوشتن به حال ،
هنگامی که صدای پای بازگشت شنیده بودند ، درب باز ، آن را به خود بود.
او التماس عفو خود ، اما او دستکش خود را فراموش کرده بودم ، و بلافاصله
عبور از اتاق به میز نوشتن او جلب کرد ، نامه ای از زیر پراکنده
کاغذ ، آن را قبل از آن را با چشم قرار داد
التماس درخشان در او برای یک زمان ثابت ، و عجله جمع آوری دستکش خود را ،
دوباره از اتاق ، تقریبا قبل از اینکه خانم Musgrove بودن خود را در آن آگاه بود :
کار از یک لحظه!
فصل 23 - PART 2
انقلابی که یک لحظه در آن ساخته شده بود ، تقریبا فراتر از بیان است.
در این نامه ، با یک مسیر به سختی خوانا ، به "دوشیزه AE -- ،" آشکارا
یکی که او بوده است تاشو بود به طوری عجله.
در حالی که قرار شود نوشتن تنها به کاپیتان Benwick ، او نیز شده بود
پرداختن به او را! بر روی محتویات آن نامه در گرو تمام
که این جهان می تواند برای او انجام دهید.
هر چیزی ممکن بود ، هر چیزی ممکن است به مبارزه طلبیده و نه از حال تعلیق است.
خانم Musgrove ترتیبات کمی از خود را در جدول خود او بود ، به حفاظت از آنها
او باید اعتماد و غرق شدن را به صندلی که او را اشغال کردند ، موفق به
بسیار جایی که او و تکیه به حال نوشته شده است ، چشم او بلعیدم کلمات زیر نقطه :
"با یک دیگر من می تواند گوش ها در سکوت. من باید به شما چنین به وسیله صحبت می کنند به عنوان
در دسترس من است.
سوراخ روح من. من نیمی از عذاب ، امید نیمی.
به من بگو که نه من خیلی دیر ، که چنین احساسات ارزشمند برای همیشه رفته.
من خودم را به شما دوباره با قلب حتی بیشتر را آن گونه که مایلید تغییر دهید نسبت به زمانی که شما تقریبا
شکست آن ، هشت سال و نیم پیش. به جرات می گویند که انسان فراموش زودتر از
زن ، که عشق خود را تا به مرگ قبل از آن.
من را دوست داشته ای جز شما. ناعادلانه من ممکن است ، ضعیف و رنجش
من شده اند ، اما هرگز بی وفا. شما به تنهایی به حمام آورده است.
شما به تنهایی ، من فکر می کنم و برنامه ریزی است.
آیا شما دیده می شود این؟ آیا می توانید موفق به درک خواسته های شما؟
من تا به حال صبر کردم نه حتی این ده روز ، می تواند من را خوانده احساسات خود را ، که من فکر می کنم شما
باید نفوذ معدن.
من به سختی می توانید بنویسید. من هر چیزی شنوایی از طریق مسنجر که
overpowers من.
شما صدای خود را غرق است ، اما من می توانم از تن که صدای در زمانی که آنها می شود متمایز می
از دست رفته بر دیگران است. موجودی بیش از حد خوب ، خیلی عالی!
شما ما را عدالت ، واقع است.
شما باور است که دلبستگی حقیقی و ثابت در میان مردان وجود دارد.
باور آن را به صورت ملتهب ترین ، مستقیم ترین ، در FW
"من باید برود ، از سرنوشت من نامشخص است ، اما من باید بازگشت اینطرفی ، و یا حزب خود را دنبال ،
در اسرع وقت.
یک کلام ، یک نگاه ، کافی خواهد بود تا تصمیم بگیرند که آیا خانه پدر شما وارد این
شب یا هیچ. "چنین نامه ای بود که به زودی بهبود نمی
از.
تنهایی و انعکاس نیم ساعت ممکن است او را tranquillized ، اما ده
تنها چند دقیقه که اکنون به تصویب رساند قبل از او ، با تمام موانع قطع شد
وضعیت او ، چیزی می تواند به سمت آرامش انجام دهید.
هر لحظه و نه بی قراری تازه به ارمغان آورد.
این شادی مسحور کننده بود.
و قبل از او فراتر از مرحله اول حس کامل ، چارلز ، مری بود ، و
هنریتا همه آمدند شوید.
ضرورت مطلق ظاهری مانند خودش تولید سپس فوری
مبارزه ، اما بعد از مدتی او می تواند بدون انجام است.
او شروع به درک یک کلمه آنها گفتند ، و به اعتراف به موظف شد
سقم و بهانه ای خودش است.
سپس آنها می تواند که او بسیار بیمار نگاه را ببینید ، شوکه و نگران بودند ، و
برای جهان به بدون او هم بزنید. این وحشتناک است.
آیا آنها فقط رفته اند دور ، و او را در در اختیار داشتن آرام که اتاق آن را ترک
درمان او می شده اند ، اما به همه آنها را ایستاده یا در حال انتظار در اطراف او بود
منحرف ، و در یاس و نومیدی ، او گفت که او به خانه است.
"با تمام معنی ، عزیز من ،" گریه خانم Musgrove ، "رفتن به خانه به طور مستقیم ، و مراقبت
از خودتان ، که ممکن است از شما برای شب مناسب است.
ای کاش سارا در اینجا به شما دکتر ، اما من هیچ دکتر خودم.
چارلز ، حلقه و نظم یک صندلی. او نمی باید راه برود. "
اما صندلی هرگز انجام دهد.
بدتر از همه!
برای از دست دادن امکان صحبت دو واژه به کاپیتان Wentworth در این دوره از
، پیشرفت آرام و انفرادی او را تا شهر (و او تقریبا قطعی از جلسه احساس
او) نمی تواند به عهده.
صندلی صادقانه بود در مقابل اعتراض ، و ، خانم Musgrove ، که تنها یک فکر
مرتبسازی بر بیماری ، خودش را با برخی از اضطراب مطمئن ، که هیچ وجود نداشته است
سقوط در صورت که آن را در هر
زمان به تازگی تضعیف کردن ، و ضربه ای را روی سر او که او کاملا متقاعد شده بود
داشتن تا به حال هیچ سقوط می تواند با او خوش و بستگی به پیدا کردن او
بهتر در شب است.
اشتیاق زیادی برای حذف بدون احتیاط ممکن ، آن تلاش ، و گفت : --
"من می ترسم ، خانم ، که آن را کاملا درک نشده است.
دعا کنید خیلی خوب به عنوان به آقایان دیگر ذکر است که ما امیدواریم برای دیدن کل دهید
حزب در این شب.
من می ترسم بعضی از اشتباه وجود داشته است و من می خواهید به ویژه برای اطمینان از
کاپیتان Harville و کاپیتان Wentworth ، که ما امیدواریم که به هر دوی آنها است. "
"آه! عزیز من ، آن را کاملا درک ، من به شما سخن من به من بدهید.
کاپیتان Harville هیچ فکر اما از رفتن است. "
"آیا شما فکر می کنید؟
اما من ترس هستم ، و من باید تا بسیار متاسفم.
آیا شما از قول من به آن به ذکر است ، زمانی که شما دوباره آنها را ببینید؟
شما آنها را به هر دو صبح امروز ، من به جرات می گویند.
آیا به من وعده داده است. "" برای مطمئن باشید من به ، اگر شما آن را آرزو.
چارلز ، اگر می بینید کاپیتان Harville هر جا ، به یاد داشته باشید تا عمل را خانم آنه
پیام. اما در واقع ، عزیز من ، شما لازم نیست
مضطرب.
کاپیتان Harville دارای مدرک خود را کاملا درگیر ، من برای آن پاسخ و کاپیتان
Wentworth همان ، من به جرات می گفت. "
آن می تواند بدون انجام دهند ، اما در قلب او پیشگویی برخی از بد شانسی به مرطوب
کمال سعادت او. این می تواند بسیار پایدار است ، با این حال.
حتی اگر او به محل کمدن خود نیست ، آن را در قدرت خود را به ارسال
جمله قابل فهم توسط captain Harville.
یکی دیگر از حالت تحریک لحظه ای رخ داده است.
چارلز ، در نگرانی واقعی خود و طبیعت خوب ، رفتن به خانه با او وجود داشت
بدون او جلوگیری. این تقریبا بی رحمانه بود.
اما او نمی تواند به مدت ناسپاس او فدا کردن تعامل در
gunsmith ، استفاده به او باشد و او با او را تعیین می کنند ، بدون احساس ، اما
قدردانی آشکار.
آنها در خیابان اتحادیه بودند ، که یک قدم سریعتر پشت ، چیزی از صدای آشنا ،
آماده سازی خود را در دو لحظه نزد کاپیتان Wentworth داد.
او به آنها پیوست ، اما اگر دو دل که آیا برای پیوستن و یا به تصویب ، گفت :
هیچ چیز ، فقط نگاه است. آن می تواند خودش به اندازه کافی به فرمان
دریافت که نگاه کنید ، و نه repulsively.
گونه ها که کمرنگ شده بود در حال حاضر میدرخشد ، و جنبش های که تا به حال تردید
تصمیم گرفت. او در کنار او راه می رفت.
چارلز گفت : در حال حاضر ، توسط یک فکر ناگهانی زده ، --
"کاپیتان Wentworth ، که راه می خواهید؟
فقط به خیابان گی ، یا دورتر تا شهر؟ "
کاپیتان Wentworth ، شگفت زده پاسخ داد : "من به سختی می دانیم ،".
"آیا قصد دارید به عنوان بالا به عنوان بلمونت؟
آیا قصد دارید در نزدیکی محل کمدن؟ از آنجا که ، اگر شما هستند ، من باید ندارند.
واحد سنجش چیز جزئی در درخواست شما را به جای من ، و دادن آن بازوی خود را به درب پدرش.
او است و نه برای این صبح انجام می شود ، و باید برود تا کنون بدون کمک ، و من
باید که هموطنان عزیز در بازار باشد.
او قول داد به من نگاه تفنگ سرمایه او فقط رفتن به ارسال کردن و گفت که
نگه داشتن آن تا آخرین لحظه ممکن غیر بستهای که من ممکن است آن را ببینید و اگر من
را به عقب بازگرداند در حال حاضر ، من هیچ شانسی.
با توضیحات او ، یک معامله خوب مانند اندازه دوم دوبار بشکه من ، که
شما را با یکی وینتروپ روز دور به گلوله بست. "می تواند اعتراض.
می تواند تنها نشاط مناسب ترین ، الزامی برای رعایت بیشتر
عمومی و لبخند reined و ارواح رقص در خلسه خصوصی.
چارلز در نیمی از یک دقیقه در پایین خیابان اتحاد دوباره ، و دو نفر دیگر
ادامه با هم : و به زودی کلمات به اندازه کافی بین آنها برای تصمیم گیری پشت سر گذاشته بودند خود را
جهت به سمت نسبتا آرام
و پیاده روی شن بازنشسته ، که در آن قدرت از گفتگو را ساعت حاضر
برکت در واقع ، و آماده شدن آن را برای تمام جاودانگی که شادترین
خاطراتی از زندگی آینده خود را خود را می تواند ببخشد.
آنها رد و بدل شده وجود دارد دوباره آن احساسات و آن وعده ها که تا به حال یک بار قبل از
برای تأمین امنیت همه چیز به نظر می رسید ، اما که توسط بسیاری از سال های بسیاری از دنبال شده بود ،
تقسیم و بیگانگی است.
آنها دوباره به گذشته بازگشت ، کاملأ پیچیده خوشحال ، شاید خود را در
دوباره اتحادیه ، نسبت به زمانی که آن را برای اولین بار پیش بینی شده بود ؛ حساس به لمس ، محاکمه ،
ثابت در دانش یکدیگر را
شخصیت ، حقیقت ، و وابستگی برابر بیشتر عمل می کنند ، در عمل قابل توجیه تر است.
و در آنجا به عنوان آنها به آرامی گام صعود تدریجی ، بی پروا از هر گروه در سراسر
آنها ، دیدن نه sauntering سیاستمداران ، خانه دار شلوغ ،
معاشقه دختر ، و نه مهد کودک و خدمتکاران و
کودکان ، آنها می توانند در آن retrospections و قدردانی افراط و
به خصوص در آن توضیحات از آنچه به طور مستقیم قبل از لحظه حال حاضر ،
که تا تند و تلخ و به همین ترتیب پیوسته در جهت منافع بودند.
تمام تغییرات کمی از هفته گذشته از طریق رفته بودند و دیروز و
امروزه به ندرت می تواند وجود داشته باشد پایان.
او او را اشتباه نیست. حسادت از آقای الیوت بوده است.
تعویق وزن ، شک ، عذاب.
که در ساعت از اولین دیدار او را در حمام عمل شروع شده بود که تا به حال
بازگشت پس از یک تعلیق کوتاه ، به تباهی کنسرت و او را در تحت تاثیر قرار بود
آنچه او کرد و گفت به حال انجام شده ، و یا حذف شده
برای گفتن و انجام دهید ، در آخرین چهار و بیست ساعت.
شده بود ، به تدریج به امید بهتر که او به نظر می رسد بازده ، و یا کلمات و یا
اقدامات گاهی تشویق و آن را در تاریخ و زمان آخرین مغلوب شده توسط کسانی که احساسات شده بود
و آن تن که به او رسیده بود در حالی که
او با کاپیتان Harville صحبت و تحت حکومت غیر قابل مقاومت است که او تا به حال
ورق کاغذ را تصرف کردند ، و احساسات اش ریخت بیرون.
آنچه که او نوشته بود ، هیچ چیز به عقب کشیده شده و یا واجد شرایط.
او در دوست داشتن جز او همچنان ادامه داشت. او هرگز جایگزین شده است.
او حتی هرگز خود را معتقد به را ببینید برابر او.
بنابراین بسیار در واقع او به اذعان موظف بود که او ثابت شده بود
ناخودآگاه ، نه ناخواسته ، که او به او را فراموش کرده ام به معنای بود ، و معتقد بودند که آن را به
باید انجام شود.
او خود را بی تفاوت تصور بود ، وقتی که او فقط عصبانی شده بود و او شده بود
ناعادلانه به شایستگی او را ، چرا که او مبتلا به از آنها شده بود.
شخصیت او در حال حاضر در ذهن او به عنوان کمال خود را تا حدودی برطرف شد ، حفظ
loveliest متوسط از شکیبایی و نجابت ، اما او مجبور بود
اذعان دارند که تنها در Uppercross به حال او
آموخته عدالت خود را به انجام ، و تنها در لایم به او آغاز شده بود به خودش درک است.
در لایم ، او درس بیش از یکی مرتب سازی بر اساس دریافت کرده بود.
تحسین عبور از آقای الیوت حداقل roused او را ، و صحنه در
کاب و در کاپیتان Harville برتری خود را ثابت کرده بود.
در تلاش های قبلی خود به خود وصل کنید به لوییزا Musgrove (تلاش از عصبانی
غرور و افتخار) ، او اعتراض کردند که او برای همیشه احساس آن را به غیر ممکن بود که او تا به حال
مراقبت ، نمی تواند مراقبت از خود ، برای لوییزا ، هر چند
تا آن روز ، تا اوقات فراغت برای انعکاس آن به دنبال او
درک برتری کاملی از ذهن که با آن لوییزا بنابراین بیمار می تواند تحمل
مقایسه ، یا نگه کامل بی نظیر آن را بیش از خود برخوردار است.
در آنجا ، او تا به حال آموخته بین ثبات و یکنواختی از اصل و تشخیص
لجاجت از خود خواهد شد ، بین darings heedlessness و وضوح
جمع آوری ذهن است.
او همه چیز را در جهت سربلندی در برآورد خود را زن او از دست رفته دیده بود و
شروع به نظرتان تاسفآور است غرور ، حماقت ، جنون از خشم ، که تا به حال وجود دارد
او را از تلاش به دست آوردن مجدد او زمانی که در راه او پرتاب نگهداری می شود.
از آن دوره توبه و طلب بخشایش او شدید تبدیل شده بود.
او زودتر آزاد شده بود از وحشت و پشیمانی از شرکت در چند روز اول از
تصادف لوییزا ، زودتر شروع به احساس خود زنده دیگر ، نسبت به او آغاز شده بود.
احساس خود را ، هر چند زنده ، و نه در آزادی.
"من پیدا کردم ، گفت که او" ، که من توسط Harville در نظر گرفته شد یک مرد مشغول!
که نه Harville و نه همسرش سرگرم شک متقابل ما
دلبستگی.
من مبهوت شدم و شوکه شده است.
برای درجه ، من می تواند این بلافاصله تناقض ، اما ، زمانی که من شروع به منعکس
که دیگران ممکن است احساس همان -- خانواده خود را ، نه ، شاید خودش -- من شد
طولانی را در اختیار خود من.
من... او به افتخار بود اگر او از آن آرزو است. من unguarded شده بود.
من تا به حال در مورد این موضوع به طور جدی فکر نکرده قبل از.
من در نظر گرفته نشده بود که صمیمیت بیش از حد من باید خطر آن از بیمار
در نتیجه در بسیاری جهات ، و که من تا به حال حق ندارد به تلاش که آیا من می توانم ضمیمه
خودم را به یکی از دختران ، در معرض خطر
بالا بردن حتی یک گزارش ناخوشایند ، وجود دارد هیچ عوارض دیگر بیماری است.
من به شدت اشتباه شده بود ، و باید از عواقب را رعایت کند. "
او خیلی دیر در بر داشت ، در کوتاه مدت ، که او تا به حال گرفتار خود و که دقیقا به عنوان او
و به طور کامل از خود را برای لوییزا مراقبت در همه راضی می شد ، او باید خود را در نظر
را به او محدود کننده است ، اگر احساسات خود را برای او شد و آنچه Harvilles در تصور است.
مصمم او را به ترک لایم ، و منتظر بهبودی کامل خود را در نقاط دیگر.
او با خوشحالی می پذیریم ، با هر وسیله عادلانه ، هر احساس و گمانه تضعیف
در مورد او ممکن است وجود داشته باشد و بنابراین ، او می رفت ، به برادرش ، به این معنی پس از
در حالی که به بازگشت به Kellynch ، و عمل کردن به عنوان شرایط ممکن است نیاز داشته باشد.
"شش هفته با ادوارد بود ، گفت :" او ، "و او را خوشحال دید.
من می توانم هیچ لذتی دیگر را داشته باشد.
من سزاوار هیچ کدام. او پس از شما پرسش بسیار به خصوص ؛
حتی اگر شما شخصا تغییر داده بودند ، خواسته کمی مشکوک است که به چشم من شما می توانید از
را تغییر می دهد هرگز. "
آن لبخند زد ، و اجازه دهید آن عبور کند. این بیش از حد خشنود بود اشتباه برای
سرزنش.
این چیزی برای یک زن به اطمینان خاطر داشته باشید ، در هشت و بیستم در سال اش ، که او
تا به یکی از جذابیت از جوانان زودتر از دست داده ، اما ارزش بیعت چنین بود
inexpressibly به آن افزایش یافت ،
مقایسه آن با عبارت سابق ، و احساس ، آن را به نتیجه ، نه یک علت
احیای دلبستگی گرم خود را.
او در نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی باقی مانده بود ، lamenting است کوری از غرور خود را ، و
اشتباهات محاسبات خود را ، تا در یک بار از لوییزا آزاد
هوش حیرت آور و felicitous تعامل خود را با Benwick.
در اینجا ، گفت که او ، به پایان رسید : "بدترین حالت من در حال حاضر برای من حداقل می تواند از خودم قرار داده
در راه خوشبختی ، من می توانم خودم را اعمال من می تواند کاری انجام دهد.
اما به انتظار تا زمانی در انفعال و در حال انتظار فقط برای شر ، وحشتناک شده بود.
در عرض پنج دقیقه گفت : "من در حمام در روز چهارشنبه می شود ، و من بود.
unpardonable که ارزش آن را در حالی که من فکر می کنم برای آمدن؟ و برای رسیدن با برخی از
درجه ای از امید؟ شما مجرد بودند.
این امکان وجود دارد که شما ممکن است احساس از گذشته ، حفظ به عنوان من و یک
تشویق اتفاق افتاده باشد معدن.
من هرگز می تواند شک و تردید است که به شما خواهد بود توسط دیگران را دوست داشت و به دنبال ، اما من می دانستند
یقین است که شما تا به حال رد یک مرد ، حداقل ، از تظاهر بهتر از خودم ؛
و من نمی توانستم کمک اغلب گفت ، "این برای من بود؟"
اولین نشست خود را در Milsom خیابان فراهم توان گفت ، اما کنسرت
هنوز هم بیشتر.
آن شب به نظر می رسید ، می شود از لحظه های نفیس ساخته شده است.
لحظه ای از پله خود را به جلو در اتاق هشت ضلعی به صحبت کردن با او : لحظه
آقای الیوت ظاهر شدن و پاره شدن او دور ، و یک یا دو لحظه پس از آن ،
مشخص شده توسط امید بازگشت یا افزایش دلسردی ، ساکن با انرژی بودند.
"برای شما ،" گریه او ، "در میان کسانی که نمی توانستند به خوبی wishers ام ؛
نزدیک پسر عموی خود را توسط شما و گو و خندان ، و احساس وحشتناک
eligibilities و proprieties از مسابقه!
را در نظر بگیرید آن را به عنوان آرزوی خاصی از هر موجودی که می تواند امید به شما تحت تاثیر قرار!
حتی اگر احساسات خود را بی میل یا بی تفاوت بودند ، در نظر گرفتن آنچه قدرتمند
حمایت های که خود را!
آن را احمق از من که من به نظر می رسد کافی نیست؟
چگونه می تواند بدون عذاب؟
دید خیلی از دوستان که پشت سر شما شنبه ، خاطراتی از نه
آنچه شده بود ، دانش نفوذ خود را ، پاک نشدنی ، immoveable
تصور چه ترغیب یک بار انجام داده بود -- آن را در برابر من نیست "؟
شما باید محترم ، پاسخ داد : "آن.
"شما باید به من مشکوک در حال حاضر ، مورد خیلی متفاوت است و سن و سال من است تا
متفاوت است.
اگر من اشتباه در بازده به اقناع یک بار بود ، به یاد داشته باشید که آن را به ترغیب شد
اعمال در سمت ایمنی ، خطر نیست. وقتی که من به همراه داشت ، من فکر کردم آن را به وظیفه بود ،
اما هیچ وظیفه می تواند در کمک در اینجا نامیده می شود.
در ازدواج با یک مرد بی تفاوت نسبت به من ، تمام خطر شده اند دچار شده ، و تمام وظیفه
نقض شده است. "" شاید من باید به استدلال در نتیجه ، "او
پاسخ داد : : "اما من نمی توانست.
من می توانم از بهره مندی از اواخر دانش من از شخصیت خود را به دست آورده بود مشتق نیست.
من می توانم آن را به بازی آورد و آن ، غرق شد و به خاک سپرده شد ، از دست رفته در آن زودتر
احساسات که من شعرم به حال تحت سال پس از سال.
من می توانم شما را تنها به عنوان کسی که تسلیم شده بود ، که به من داده بود ، که شده بود ، فکر می کنم
توسط هر کس به جای من تحت تأثیر قرار داده است. من تو را با فردی که تا به حال دیدم
شما را در آن سال از بدبختی هدایت.
من تا به حال هیچ دلیلی به او را باور اقتدار کمتر در حال حاضر.
نیروی عادت بود به آن اضافه شود. "
"من باید تصور می گفت :" آن ، "که به شیوه ای من به خودتان به شما ممکن است بخشوده
زیاد یا همه از این است. "
"نه ، نه! شیوه ای خود را تنها سهولت که تعامل خود را به مرد دیگری ممکن است
به من بدهید. من شما را در این باور را ترک و در عین حال ، من
مصمم دوباره شما را ملاقات.
روح من بسیج را با صبح ، و من احساس کردم که من تا به حال هنوز یک انگیزه
باقی مانده. "
در گذشته آن بود در خانه دوباره ، و شادتر از هر کس در آن خانه می توانست
درک.
همه تعجب و در حال تعلیق ، و هر بخشی دردناک دیگر صبح
پراکنده شده توسط این گفتگو ، او وارد خانه خیلی خوشحال می شود موظف دوباره
برای پیدا کردن یک آلیاژ در برخی از لحظه ای
دغدغه از آن غیر ممکن به آخرین.
فاصله از مدیتیشن ، جدی و سپاسگزار اصلاحی ، بهترین بود
همه چیز خطرناک در بالا به شکل دراورده سعادت و او را به اتاق خود رفت ، و
رشد در شکر کردن را آموخته از لذت بردن او ثابت قدم و بی باک.
شب آمد ، نقاشی ، اتاق روشن شد ، این شرکت مونتاژ می شوند.
بود ، اما حزب کارت ، آن بود اما مخلوطی از آن بود که قبل از هرگز ملاقات ،
و کسانی که ملاقات در اغلب اوقات ، یک کسب و کار امری عادی ، بیش از حد بسیاری برای صمیمیت ، بیش از حد
کوچک برای انواع ؛ آن بود ، اما در بر داشت هرگز شب کوتاهتر است.
درخشان و دوست داشتنی در حساسیت و شادی ، و به طور کلی تحسین نسبت به
او در مورد فکر و یا مراقبت ، او تا به حال احساسات شاد و بردبار برای هر
جانور در اطراف او.
آقای الیوت بود و او اجتناب کرد ، اما او می تواند او را ترحم.
Wallises ، او سرگرمی در درک آنها بود.
بانوی Dalrymple و دوشیزه Carteret -- آنها به زودی عموزاده innoxious به او می شود.
او برای خانم خشت مراقبت ، و به حال چیزی به سرخ شدن در رفتار عمومی خود
پدر و خواهر.
با Musgroves ، چت خوشحال سهولت کامل وجود دارد ؛ با کاپیتان
Harville ، مقاربت مهربان خواهر و برادر با بانوی راسل ،
تلاش در مکالمه ، که خوشمزه
آگاهی برش های کوتاه ، با دریاسالار و خانم باغچه ، همه چیز از عجیب و غریب
صمیمیت و علاقه ملتهب ، که همان آگاهی به دنبال پنهان کردن و
با کاپیتان Wentworth ، برخی از لحظات
ارتباطات به طور مداوم اتفاق نه افتاده است ، و همیشه امید بیشتر ، و همیشه
دانش که او وجود دارد.
آن را در یکی از این جلسات به طور خلاصه ، هر یک به ظاهر تحت اشغال در توصیف جریمه
صفحه نمایش از گیاهان گلخانه ای ، که او گفت : --
"من فکر کردن در بیش از گذشته ، و تلاش بی طرفانه به قضاوت از حق
و غلط است ، من با توجه به خودم معنی و من باید باور بود که من راست ، بسیار
که من از آن رنج می برد ، که من کاملا
درست در که توسط دوست برای کسی که عشق بهتر از شما را در حال حاضر هدایت.
به نظر من ، او را در جای پدر و مادر بود. آیا اشتباه من ، با این حال نیست.
من نمی گویم که او در توصیه های خود را گمراه نیست.
این ، شاید ، یکی از آن موارد است که در آن مشاوره خوب است یا بد فقط به عنوان
رویداد تصمیم می گیرد و برای خودم ، من حتما باید هرگز ، در هر شرایطی
شباهت قابل تحمل ، دادن مشاوره از جمله.
اما منظور من ، که من درست در تسلیم به او بود ، و اگر من در غیر این صورت انجام داده بود ، من
باید بیشتر در ادامه تعامل رنج می برد از من حتی در دادن آن را انجام داد ،
چرا من باید در وجدان من رنج می برد.
من در حال حاضر ، تا آنجا که چنین احساسات مجاز می باشد در طبیعت انسان ، هیچ چیز به
سرزنش خودم ، و اگر من اشتباه نیست ، یک حس قوی از وظیفه است ، هیچ قسمتی بد از
بخش زن. "
او او نگاه ، نگاه بانوی راسل ، و با نگاهی دوباره به او پاسخ ، همچنانکه اگر در
سرد شور و مشورت -- "نشده است.
اما امید او در زمان بخشوده وجود دارد.
من که در موسسه خیریه ای با او به زودی اعتماد کنند.
اما من هم شده فکر کردن بیش از گذشته ، و سوال خود را پیشنهاد ،
آیا ممکن است وجود نداشته است یک نفر بیشتر دشمن من حتی نسبت به آن بانوی؟
خود خود من است.
به من بگو اگر زمانی که من به انگلستان بازگشت و در هشت سال ، با چند هزار پوند ،
و به Laconia نوشته شده بود ، اگر من به حال و سپس به شما نوشته شده است ، شما
پاسخ نامه؟
آیا می خواهید به طور خلاصه ، تجدید سپس تعامل؟ "
"من!" تمام پاسخ او بود ، اما لهجه تعیین کننده به اندازه کافی بود.
"خوب خدا!" او گریه ، "شما می توانید!
این است که من از آن فکر می کنم نیست ، و یا تمایل آن ، به تنهایی می تواند تاج من
موفقیت دیگر ، اما من افتخار بود ، بیش از حد افتخار دوباره بپرسید.
من شما را نمی فهمم.
من بسته چشمان من ، و شما را متوجه نمی شوید ، یا اینکه آیا شما عدالت.
این خاطره که باید برای هر یک مرا ببخش زودتر از خودم است.
شش سال از جدایی و درد و رنج ممکن است در امان است.
این نوع درد است ، بیش از حد ، که برای من جدید است.
من شده اند به ارضاء از باور خودم را برای کسب هر برکت استفاده می شود
که لذت بردم. من خودم را در toils محترم ارزش
و فقط پاداش است.
مانند مردان بزرگ دیگر را تحت معکوس ، "او ، با لبخند اضافه شده است.
"من باید تلاش در به زانو در آوردن ذهن من به بخت من است.
من باید به بروک یاد بگیرند که شادتر از من سزاوار است. "