Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XX. صبح است.
در مقابل واضح به سرنوشت غم انگیز و وحشتناک از پادشاه زندانی در
Bastile ، و پاره شدن ، در ناامیدی محض ، پیچ و مهره و میله سیاه چال او ، فصاحت و بلاغت
chroniclers از قدیمی آنها شکست می خورد
در حال حاضر ، به عنوان یک تضاد کامل ، تصویری از فیلیپ دروغ گفتن در خواب در زیر
سایه بان سلطنتی.
ما وانمود نمی گویند که لفاظی چنین است همیشه بد است ، و همیشه پراکنده در
مکان هایی که آنها حق ندارند به رشد ، گل که با آن embellishes و
تاریخ enlivens.
اما ما باید ، در حال حاضر به مناسبت ، به دقت صیقل ضد و نقیض در جلوگیری از
سوال ، اما باید اقدام دیگری تصویر را به منظور جلب دقیقهای که ممکن است ، برای خدمت به
به عنوان فویل و جوابیه به یکی از فصل قبل است.
شاهزاده جوان alighted از اتاق Aramis ، در راه همان پادشاه بود
از تبار آپارتمان اختصاص داده شده به الهه خواب.
گنبد به تدریج و به آرامی پایین تحت فشار Aramis غرق ، و فیلیپ ایستاد
در کنار تخت سلطنتی ، که تا به حال دوباره پس از سپرده زندانی خود صعود
در اعماق مخفی از گذشت قنات.
به تنهایی ، در حضور همه لوکس است که او را محاصره کردند ؛ به تنهایی ، در
حضور قدرت خود را ، به تنهایی ، با بخش او در مورد مجبور به عمل می کنند ، فیلیپ
برای اولین بار احساس قلب او بود ، و
ذهن ، و روح گسترش در زیر تأثیر هزار احساسات تغییر پذیر است که عبارتند از
throbs حیاتی قلب پادشاه.
او نمی تواند کمک کند تغییر رنگ زمانی که او بر تخت خالی نگاه کرد ، هنوز هم سقوط توسط
بدن برادرش.
این همدست لال ، پس از اتمام کار آن را به حال شده است برگردانده شده بود
مقصد به انجام و آن را با رگه هایی از جرم و جنایت بازگشت آن را به مجرمان سخن گفت
نویسنده آن جرم ، با فرانک و
زبان unreserved که همدست ترس هرگز به در شرکت خود استفاده کنید
همراه در گزارش این اعدام نشانی از آن سخن گفت حقیقت.
فیلیپ خم بر سر تخت ، و درک جیب دستمال دروغ بر روی آن ، که بود
هنوز از عرق سرد است که از لویی چهاردهم "چهره ریخته شده بود ، مرطوب.
این دستمال عرق - bestained وحشت فیلیپ ، به عنوان گور از هابیل وحشت زده
قابیل.
، گفت : "من چهره به چهره با سرنوشت من" فیلیپ ، چشم خود را بر روی آتش ، و صورت او
کبود رنگ سفید. "آیا این به احتمال زیاد بیشتر از من وحشتناک
اسارت شده است غمگین و تیره؟
هر چند که من مجبور به دنبال کردن ، در هر لحظه ، قدرت مستقل و
اقتدار من غصب کرده اند ، حق من بس برای گوش دادن به scruples از قلب من؟
بله! شاه تا در این بستر lain ؛ از آن است که در واقع سر خود را ترک کرده است آن
تصور بر این بالش ، اشک های تلخ خود را که رنگ این دستمال :
با این حال ، من لحظه ای تردید به خودم را روی تخت پرتاب ،
و یا به مطبوعات در دست من دستمال دوزی است که با برادرم
بازو دارد.
با ضعف چنین دور ، به من اجازه تقلید M. D' Herblay ، که ادعا میکند که اقدام مرد
باید همیشه یک درجه بالاتر از افکار خود ، اجازه دهید من تقلید M. D' Herblay
که افکار هستند و برای خودش
به تنهایی ، که خود در مورد به عنوان یک مرد افتخار ، تا زمانی که او زخمی و یا خیانت او
دشمنان تنها.
من ، من به تنهایی ، باید اشغال کرده اند این بستر ، اگر لویی چهاردهم. به خاطر مادرم ، نه
رها جنایی ، در راه من ایستادند و این دستمال دوزی با
اسلحه از فرانسه ، در حق و عدالت
متعلق به من به تنهایی ، اگر ، به عنوان م D' Herblay مشاهده ، من را ترک کرده بودند گهواره سلطنتی من.
فیلیپ ، پسر فرانسه ، جای خود را بر روی آن تخت ، فیلیپ ، پادشاه تنها فرانسه ،
از سر و جلوه هنری پرشکوه است که مال شما!
فیلیپ ، تنها وارث گستاخ به لویی سیزدهم ، پدر شما ، از خود نشان می دهد بدون
ترحم یا رحمت برای غاصب که در این لحظه ، حتی به رنج عذاب را
پشیمانی از همه است که شما مجبور به تسلیم به. "
با این کلمات ، فیلیپ ، علیرغم مخالفت غریزی از احساس ،
به رغم از میلرزد ترور که تسلط اراده او ، خود را در انداخت
تخت سلطنتی ، و مجبور عضلات خود را به مطبوعات
هنوز هم گرم که در آن لویی چهاردهم. lain بود ، در حالی که او به خاک سپرده صورت سوزش خود را در
دستمال هنوز اشک برادرش مرطوب شود.
فیلیپ درک با سر خود انداخته پشت و دفن شده در پایین نرم بالش خود ،
بالاتر از او تاج فرانسه ، به حالت تعلیق ، همانطور که ما اعلام کرده اند ، توسط فرشتگان با بسط
بال طلایی.
انسان ممکن است از دروغ گفتن در کنام شیر بلند پروازانه است ، اما به سختی می تواند امید به خواب وجود دارد
بی سر و صدا.
فیلیپ گوش دقت به هر صدای قلب او panted و در throbbed
بسیار سوء ظن از نزدیک شدن به ترور و بدبختی ، اما اعتماد به نفس در خود
قدرت ، که توسط نیروی تایید شد
overpoweringly عزم مصمم ، او منتظر تا برخی از
شرایط تعیین کننده باید اجازه او را به برای خود قضاوت.
او امیدوار است که خطر قریب الوقوع ممکن است به او نشان داد مانند آن فسفریک
نور از جوش وخروش که ملوانان ارتفاع امواج در مقابل نشان می دهد
که آنها را مجبور به مبارزه است.
اما هیچ چیز نزدیک است.
سکوت ، که دشمن فانی قلب بی قرار ، و از ذهن بلند پروازانه را در کفن سلطنت
ضخامت دل تنگی خود را در طول باقی مانده از شب پادشاه آینده
فرانسه ، که وجود دارد در زیر تاج به سرقت رفته خود پناه دراز.
به سوی صبح سایه ، به جای بدن ، glided به اتاق سلطنتی ؛
فیلیپ انتظار می رود رویکرد خود و نه بیان و نه به نمایش گذاشته هیچ جای تعجب است.
"خب ، M. D' Herblay؟"
"خب ، سیره ، همه انجام می شود." "چگونه؟"
دقیقا به عنوان ما انتظار می رود. "" او مقاومت در برابر؟ "
"وحشتناکی! اشک ها و entreaties. "
"و سپس" "بی حسی کامل است."
اما گذشته در؟ "،" آه! در گذشته ، یک پیروزی کامل است ، و
سکوت مطلق. "
"آیا والی از هر چیزی مظنون Bastile؟"
"هیچ چیز نیست." شباهت ، با این حال -- "
"علت موفقیت است."
اما زندانی نمی تواند شکست خود را توضیح دهد.
از آن به خوبی فکر کنید. من خودم تا آنجا که قادر به انجام
که ، در مناسبت سابق. "
"من در حال حاضر برای هر فرصتی فراهم شده است. در چند روز ، زودتر در صورت لزوم ، ما
از اسیر زندان او را ، و او را از کشور ارسال به
از تبعید تا از راه دور -- "
"مردم می توانند از تبعید خود بازگشت ، موسیو D' Herblay."
"به محل تبعید تا دور ، من که قرار بود به گفتن نیست ، که قدرت بشر و
مدت زمان زندگی انسان نمی خواهد به اندازه کافی برای بازگشت او. "
یک بار دیگر نگاه سرد هوش بین Aramis و شاه جوان ، به تصویب رسید.
و م DU Vallon؟ "پرسید : فیلیپ را در سیستم خود به منظور تغییر مکالمه.
"او خواهد شد به شما ارائه شده به روز ، و محرمانه به شما تبریک می گویم
خطری که که دسیسه ساخته شده است را اجرا می کنید. "
"چه با او انجام شود؟"
"با M. DU Vallon؟" "بله ؛ مشورت قلمرو دوک را بر او ، گمان می کنم".
"قلمرو دوک ، پاسخ Aramis ، لبخند را به شیوه ای قابل توجه است.
"چرا شما خنده ، موسیو D' Herblay؟"
"من در احتیاط شدید از نظر شما در خنده."
"محتاط ، چرا؟"
"عظمت شما بدون شک ترس است که Porthos فقیر احتمالی ممکن است تبدیل به یک دردسر
شاهد ، و می خواهید برای خلاص شدن از او. "" چه! در ساخت او یک دوک است؟ "
"بدیهی است ، شما مطمئنا او را بکشند ، برای او از شادی می میرند ، و راز
مرگ با او. "" آسمان خوب! "
"بله ، گفت : Aramis ، phlegmatically" من باید یک دوست بسیار خوب را از دست بدهند. "
در این لحظه ، و در وسط این گفتگو بیکار ، تحت لحن نور
که دو توطئه گران را شادی و غرور خود را در موفقیت های متقابل آنها پنهان ،
Aramis شنیده چیزی ساخته شده است که او را با چیز نوکتیز فرو کردن گوش خود.
"این است که گفت :" فیلیپ. "سپیده دم ، سیره است."
"خب؟"
"خب ، قبل از اینکه شما بازنشسته به رختخواب شب گذشته ، احتمالا شما تصمیم به انجام کاری
صبح امروز در استراحت از روز است. "
پاسخ داد : "بله ، من به کاپیتان من از تفنگدار گفت :" مرد جوان عجله "، که من
باید او را انتظار داشت. "" اگر شما به او گفت که او قطعا خواهد شد
در اینجا ، برای او یک مرد وقت شناس ترین است. "
"می شنوم قدم در راهرو است." "این باید او."
"بیا ، اجازه دهید ما را در این حمله آغاز خواهد شد ، گفت :" شاه جوان مصمم است.
دقت و توجه به خاطر بهشت است.
برای شروع حمله ، و با D' Artagnan ، خواهد بود جنون.
D' Artagnan می داند هیچ چیز ، او دیده می شود هیچ چیز او صد مایل از
مشکوک رمز و راز ما در کمترین درجه است ، اما اگر او به این اتاق می آید
برای اولین بار در این صبح ، او خواهد شد مطمئن به
تشخیص چیزی از آنچه را که اتفاق افتاده ، و او را تصور کنید آن کسب و کار خود را
درباره اشغال خود.
قبل از اینکه ما اجازه می دهد D' Artagnan به نفوذ به این اتاق ، ما باید هوای اتاق
کاملا ، و یا معرفی بسیاری از مردم به آن ، که keenest عطر در
پادشاهی کل ممکن است آثار بیست نفر از افراد مختلف فریب می دادند. "
اما چگونه می توانید او را ارسال کنم دور ، از آنجایی که من قرار ملاقات گذاشتن را به او داده اند؟ "مشاهده
شاهزاده ، بی تاب برای اندازه گیری به شمشیر با سهمناک آنتاگونیست است.
"من به مراقبت از آن را ،" اسقف پاسخ : "و به منظور آغاز ، من می خواهم
ضربه ای که به طور کامل خواهد مرد بهت زده کردن ما. "
شاهزاده افزود : "او بیش از حد ، قابل توجه است یک ضربه برای او می شنوم در درب ،" ،
عجله. و ، در واقع ، صدای در درب شنیده شد
در آن لحظه است.
Aramis اشتباه بود ، برای آن در واقع D' Artagnan که به تصویب رسید که حالت
اعلام خود.
ما را دیده اند ، چگونه او را به شب در فلسفه با M. Fouquet گذشت ، اما
تفنگ دار بود خیلی خسته حتی از feigning به خواب رفتن ، و به زودی به عنوان اولین
سپیده دم illumined با gleams غم انگیز خود را از
نور پیش امدگی لبه بام مجلل اتاق سرپرست ، D' Artagnan رز از
صندلی راحتی خود را ، تنظیم شمشیر خود ، کت و کلاه خود را با آستین خود را براق ، مانند
سرباز خصوصی برای بازرسی آماده است.
"آیا شما بیرون رفتن گفت :" Fouquet. "بله ، monseigneur.
و شما؟ "
"من باید باقی می ماند." "شما تعهد کلمه؟"
"بدیهی است." "بسیار خوب است.
علاوه بر این ، تنها دلیل من برای بیرون رفتن را امتحان کنید و دریافت کنید که پاسخ -- شما می دانید چیزی است که من
؟ به معنای "" که حکم ، منظور شما -- "
"باقی بماند ، من هم چیزی دارند که از روم قدیمی در من است.
امروز صبح ، وقتی که بلند شدم ، من اظهار داشت که شمشیر من در یکی از حال گرفتار
aiguillettes و که کمربند شانه من کاملا خاموش تضعیف شده بود.
این یک علامت خطا است. "
"رفاه؟"
"بله ، مطمئن باشید از آن ، برای هر زمان که کمربند سر در گم شده من گیر سریع به
پشت من ، آن را همیشه مجازات را از د Treville م مدلول ، و یا امتناع از پول
توسط م د Mazarin.
هر بار که شمشیر من آویزان سریع به من شانه ، کمربند ، همیشه پیش بینی برخی از
کمیسیون نامطبوعی یا دیگری برای من به اجرا ، و من از آنها دوش داشتند
تمام زندگی من را از طریق.
هر زمان ، بیش از حد ، شمشیر من در غلاف آن رقصید ، دوئل ، خوش شانس در آن
در نتیجه ، به دنبال مطمئن بود : هر گاه آن را در مورد گوساله ها از پاهای من dangled ، آن را
معنی زخم خفیف ، هر بار که آن
به طور کامل از نیام سقوط کرد ، من رزرو بود و ساخته ذهن من است که من باید
در میدان نبرد باقی می ماند ، با دو یا سه ماه تحت بانداژ جراحی.
به مقرون به صرفه است. "
"من نمی دانستم شمشیر خود را نگه داشته تا به خوبی آگاه ، گفت :" Fouquet ، با ضعف
لبخند ، که نشان داد که چگونه او در برابر ضعف خود تلاش می کرد.
"آیا شمشیر خود bewitched ، و یا تحت تاثیر برخی از افسون امپریالیستی؟"
"چرا ، شما باید بدانید که شمشیر من تقریبا ممکن است به عنوان بخشی از بدن خود من در نظر گرفته.
من شنیده ام که برخی از مردان به نظر می رسد به هشدارهای آنها را با احساس چیزی داده
موضوع را با پاهای خود و یا ضرباندار معابد خود را است.
با من ، شمشیر من است که به من هشدار است.
خوب ، آن را به من از هیچ چیزی به خبرنگاران گفت : امروز صبح. اما ماندن یک لحظه -- در اینجا نگاه کنید ، آن را به تازگی
از توافق خود را به چاله آخرین تسمه کاهش یافته است.
آیا می دانید که یک هشدار؟ "
"نه." "خب ، که به من می گوید از بازداشت خواهد کرد که
در این روز بسیار شود. "
"خوب ، گفت :" surintendant ، بیشتر شگفت زده شده بودم از این صداقت اذیت ،
اگر هیچ چیز نامطبوعی به شما شمشیر خود را پیش بینی وجود دارد ، من به نتیجه گیری کرد که
آن نامطبوعی است را برای شما به دستگیری مرا دارند. "
"شما! دستگیری شما! "" البته.
هشدار -- "
"آیا شما نگرانی نیست ، از شما شده اند تا کنون از دیروز دستگیر شده.
شما نمی باشد من باید به دستگیری ، لازم است که مطمئن است.
به همین دلیل خوشحالم و همچنین به همین دلیل من گفت که روز من
یکی شاد است. "
و با این کلمات ، با محبت از graciousness ترین شیوه تلفظ ،
کاپیتان در زمان مرخصی از Fouquet به منظور صبر بر پادشاه.
او در نقطه خروج از اتاق بود ، زمانی که Fouquet به او گفت ، "یک علامت آخر
مهربانی. "آن چه است ، monseigneur؟"
"م. D' Herblay ؛ اجازه موسیو Herblay D' را ببینید ".
"من می خواهم را امتحان کنید و او را به شما می آیند."
D' Artagnan فکر نمی کنم که خود را یک پیامبر خیلی خوب است.
که روز را تصویب و تحقق تمامی پیش بینی های که تا به حال نوشته شده بود
در صبح روز ساخته شده است.
او بر این اساس زدم ، که ما را دیده اند ، ، در درب پادشاه.
درب باز می شود.
کاپیتان تصور می کردند که آن پادشاه که فقط باز کرده بود و خودش بود و این
فرض در دسترس نباشد ناپسندیده بود ، با توجه به وضعیت
بی قراری است که در آن او لویی چهاردهم را ترک کرده بودند.
شب قبل ، اما به جای کارشناسی ارشد خود سلطنتی ، که او بر روی نقطه بود
saluting با احترام ، درک او ، ویژگی های طولانی و آرام
Aramis.
آنقدر شدید تعجب او بود که او به سختی می تواند از uttering با صدای بلند خودداری کنند
علامت تعجب. "Aramis!" او گفت.
"صبح به خیر ، عزیز D' Artagnan ،" اسقف اعظم پاسخ ، بطور سرد.
"شما در اینجا!" stammered تفنگ دار.
"اعلیحضرت تمایلات شما را به گزارش می دهند که او هنوز هم خواب ، پس از
تا حد زیادی در طول تمام شب خسته شوند. "
"آه!" D' Artagnan ، که می تواند اسقف Vannes ، که درک نمی گفت :
بنابراین بی تفاوت شده بود مورد علاقه شب قبل ، در نیم تبدیل شده بود
ساعت دوازده با شکوه ترین قارچ
از بخت بود که تا کنون در اتاق خواب مستقل فنر.
در واقع ، برای انتقال به دستور شاه حتی به آستانه صرف آن
اتاق پادشاه ، به عنوان واسطه لویی چهاردهم. بنابراین به عنوان قادر به دادن
نظم تنها در نام خود را در چند قدم
از او ، او باید تبدیل شده اند بیشتر از Richelieu بود که تا کنون لویی سیزدهم بوده است.
D' Artagnan's چشم بیانی ، نیمه باز لب ، سبیل پیچش یا حلقه زنی خود ، گفت : به همان اندازه
در واقع در plainest زبان به مورد علاقه رئیس که باقی مانده آرام و
کاملا بی حرکت است.
"علاوه بر این ، ادامه داد :" اسقف ، شما به اندازه کافی خوب باشد ، مسیو لو capitaine DES
mousquetaires ، اجازه می دهد تا کسانی که تنها به این صبح که به اتاق پادشاه عبور
اجازه مخصوص.
اعلیحضرت مایل نیستید به آشفته درست نشده است. "
"اما" ، اعتراض D' Artagnan ، تقریبا در نقطه امتناع از این دستور به اطاعت و
به خصوص از دادن عبور بی بند و بار را به سوء ظن است که سکوت پادشاه
را تحریک کرده بود -- "، اما مسیو L' eveque او
عظمت یک قرار ملاقات گذاشتن برای این صبح را به من داد. "
بعدها ، بعد ، گفت : "صدای پادشاه ، از پایین آلاچیق ، صدایی که
سرما میلرزد عبور از طریق وریدهای تفنگ دار ساخته شده است.
او تعظیمی ، شگفت زده ، اشتباه گرفته شده است ، و stupefied توسط لبخند Aramis که با آن به نظر می رسید
پایمال کردن او ، به محض این کلمات تلفظ شده است.
"و سپس" ادامه داد اسقف "را به عنوان پاسخ به آنچه شما به درخواست
پادشاه ، Artagnan D' عزیز من ، در اینجا منظور از اعلیحضرت ، که شما خوب خواهد بود
به اندازه کافی به فورا شرکت ، مربوط به M. Fouquet. "
D' Artagnan گرفت که به او برگزار شد.
"برای اینکه در آزادی!" او زمزمه.
"ق" و او به زبان آمده یک دوم "آه!" هنوز هم بیشتر کامل هوش تر از سابق ؛
برای این منظور توضیح داد : حضور Aramis با پادشاه ، و آن Aramis ، به منظور
عفو Fouquet به دست آمده ، باید
پیشرفت های قابل توجهی در نفع سلطنتی ، و این به نفع توضیح داد ، در
تنور آن ، به سختی قابل تصور اطمینان با آن M. D' Herblay صادر نظم در
نام پادشاه.
برای D' Artagnan آن کاملا کافی بود که چیزی از ماده در درک
دست به سفارش بقیه به درک. او متمایل و چند قدم عقب نشینی ، به عنوان
هرچند او در مورد به ترک بودند.
اسقف "من می خواهم با شما ، گفت :". "کجا؟"
"M. Fouquet ؛ من مایل به شاهد شوق او."
"آه! Aramis ، چگونه شما مرا متعجب و متحیر فقط در حال حاضر! "D' Artagnan گفت : دوباره.
"اما در حال حاضر شما را در درک ، گمان می کنم؟"
او گفت : "البته من درک می کنم ،" با صدای بلند ، اما ارسال در یک تن کم به خود ، تقریبا
صدای خش خش کلمات بین دندان های خود را ، "نه ، نه ، من درک نشده است.
اما آن است که همه برای اینجا به همان اندازه برای آن است. "
و سپس او افزود : "من راه ، monseigneur منجر شود ،" و او به انجام Aramis
آپارتمان Fouquet.