Tip:
Highlight text to annotate it
X
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل هفدهم "او وجود دارد!"
پیش بینی است که او خواهد بود برخی از زمان در جستجوی خود، مخترع جوان از دست رفته بود
برای آن آماده شده است.
او تا به حال عرضه از مقررات و او خانم Baggert را گفته بود او ممکن است دوباره آن
شب.
اما او قصد ندارد به خواب روی رنگ اثر خط قرمز، که در آن، یک قایق مسابقه،
به اندازه کافی بزرگ به استطاعت اتاق های زیادی برای مسافران نیست.
تام، برنامه ریزی شده بود، بنابراین، در برخی از هتل در نزدیکی دریاچه قرار داده تا در مورد شکار او
باید فراتر از یک شب به طول انجامد.
که آن را انجام دهد این بود که قریب به یقین، برای او که آن روز صبح جستجو
unavailingly برای فلش. سوت کارخانه از راه دور صدایی بیش از دریاچه
Carlopa او گفت که ظهر بود.
"زمان شام، او را به خود اعلام کرد. "حدس من اجرا در امتداد ساحل در سایه
و را بخورند. "
انتخاب مکانی که در آن درختان معلق آب، تشکیل آرام، گوشه سرد، تام
قایق وجود دارد فرستاده می شود، و بستن آن به درخت تکیه، او شروع به غذا ساده است.
افکار مختلف به ذهن او را پر کرده، اما رئیس در میان آنها تمایل به رسیدن به بود
دزدانی که قایق خود را داشتند. بود که باند مبارک هری او
مثبت است.
پسر بچه تقریبا به پایان رسید به غذا خوردن بود و با توجه به چه جهت او را ممکن است بهترین
جستجو در آینده هنگامی که شنید، در حال اجرا در امتداد یک جاده است که مرز دریاچه،
خودرو.
"کی؟" mused در تام. "این هیچ آسیبی نگاهی به، برای
ممکن است برخی از کسانی که دزد دوباره.
آنها احتمالا هنوز خودرو خود و یا مبارک هری می تواند از بدست داشته
Sandport تا به سرعت به Shopton. "مخترع جوان در ساحل از تضعیف
موتور قایق، مراقبت را به هیچ سر و صدا.
سرقت در سکوت همراه به سمت جاده، او را از طریق درخت کوچک روینده در زیر درخت دید peered
ماشین، که به نظر می رسید به رفتن به آرامی.
اما قبل از جوانان تا به حال یک نگاه اجمالی از آن او آگاه است که مستاجر بود ساخته شد
شنیدن کسی از روی تعجب فریاد زدن: "عافیت از laces کفش من اگر این چموش
تدبیر است نه اشتباه دوباره!
من تعجب می کنم اگر آن را به تناسب در این مکان تنها.
درست مانند این عمل می کند بود. نگهدار بسیار وجود من!
بچسب.
مهربان باشید! خوب! "
"آقای دیمون! "بانگ زد: تام، و، بدون دانستن آن، او با صدای بلند صحبت کرده بود.
"نگه دارید وجود دارد!
صبر کنید! چه کسی مرا فرا می خواند در این محل رها؟
ناودانی پیراهن من را نگهدار!
اما چه کسی است؟ "و مرد غیر عادی که تام فروخته بود و موتور چرخه نگاه
مشتاقانه در بوته. پسر بچه پاسخ داد: "من اینجا هستم، آقای دیمون"
پله به جاده.
"من می دانستم که آن را به شما بود که من تو را دیدم." "عافیت کبد من، اما این کاملا درست است!
گمان می کنم شما شنیدم اتومبیل تاسف من puffing همراه.
من اعلام می کنم من نمی دانم چه ails آن.
من آن را بنا به توصیه پزشک من، که گفت: من باید در هوا، اما برکت دهد
من چرخ دنده خودکار که نیاز به یک دکتر بیش از من است!
این به طور مداوم خارج از دستور.
چیزی است که اتفاق خواهد افتاد حق دور. من می توانم در راه آن رفتار بگویید. "
آقای دیمون پرتاب کردند کلاچ، اما این موتور هنوز در حال اجرا بود، هر چند در
تشنجی، مد نامشخص است، که نشان داد به گوش مخترع جوان آموزش دیده
که چیزی اشتباه بود.
شاید من می توانم آن را برای شما تعمیر تا من قبل از "جرأت تام.
"نگهدار ابرو! ، "گریه شاید شما می توانید مرد عجیب و غریب
امیدوارم.
"شما همیشه به نظر می رسد به نوبه خود تا در لحظه مناسب.
چگونه شما آن را مدیریت کنید؟ "" من نمی دانم.
من به یاد داشته باشید زمان شما تبدیل شده تا فقط وقتی که من می خواستم به شما برای کمک به مبارک هری گرفتن من
و دارودسته اش، در حال حاضر، توسط، یک تصادف عجیب و غریب، من بعد از آنان هستم. "
"شما می گویند!
من خوب مهربان! نگهدار hatband من!
اما این عجیب و غریب.
! "او وجود دارد که انزال به طور ناگهانی به موتور خودرو متوقف شد و با حرکت ایستاده
آه، من می دانستم که چیزی اتفاق خواهد افتاد. "
: «اجازه دهید یک نگاه می کنند! این پیشنهاد، پسربچه، و او به زودی مشغول مشابه به داخل
از ماشین است.
در ابتدا او می تواند مشکل را پیدا کند، اما جوانان مداوم، تام رفت و در آن
به طور سیستماتیک و آن را در دو محل واقع شده است.
کلاچ به درستی تنظیم نشده است و کاربراتور شناور خوراک مورد نیاز ثابت است.
مخترع جوان در ساخت تعمیرات کمی طولانی بود نیست و پس از آن به او اطمینان آقای
دیمون که خودرو خود را درست اجرا شود.
"برکت وجود من، اما چه چیز این است که برای سر مکانیک!
بانگ زد: مرد عجیب و غریب سپاسگزاری.
"در حال حاضر آن را به زحمت من برای تنظیم یک شبکه اهنی جوز اگر آن را خارج از دستور است، اما من به جرات
می گویند شما می توانید آن را در هیچ زمان ثابت شد. "" بله، "پاسخ داد: تام،" من می توانم و بنابراین می تواند
شما برای چیزی در مورد آن به تعمیر وجود دارد.
اما شما می توانید پیش بروید در حال حاضر اگر شما می خواهید. "" از شما متشکرم.
این فقط نشان می دهد چگونه از من نادان ماشین آلات می باشد.
من تصور چیزی به اشتباه در یکی دیگر مایل یا دو.
اما ممکن است بپرسید چه شما انجام می دهند؟ من تصور می کنم شما را در موتور، قایق،
قایقرانی در مورد برای لذت بردن است.
و جواب داد: من شما را درک کنند، می گویند پس از آن شلوار بی خشتک گاوداران دوباره؟
نگهدار افسون تماشا، اما در دستگاه من علاقه مند به که من
فکر می کنم تا از شما بپرسیم. "
"بله، من پس از آن دزد دوباره هستم." "خود را در موتور، قایق، من فرض است.
خوب، من امیدوارم که آنها را گرفتن شما. چه آنها به سرقت رفته اند؟ "
"من موتور قایق.
به همین دلیل است که من بعد از آنها هستم، اما من تا به حال به قرض گرفتن از هنر و صنعت به تعقیب آنها است. "
msgstr "" "عافیت باش روح من! شما به من بگو!
چگونه اتفاق افتاد؟ "
بنابر این، پسربچه مربوط به بسیاری از داستان لازم بود برای قرار دادن آقای دیمون در
در اختیار داشتن حقایق و او به پایان رسید تا:
"من فرض نیست که شما هر چیزی از مردان در قایق من دیده می شود، شما؟"
آقای دیمون عجیب هیجان زده به نظر می رسید.
او خودکار خود را وارد کرده بود، اما به عنوان داستان پسر بچه نجیب زاده عجیب و غریب بود
فرود آمد. وقتی که تام به پایان رسید او گفت:
"آیا یک کلمه می گویند در حال حاضر - در یک کلمه نیست.
من می خواهم به فکر می کنم، و آن است که این روند، که، برای من، به زمان کمی نیاز است.
آیا یک کلمه صحبت می کنند. نگهدار دست چپ من، اما من فکر می کنم من می توانم کمک
شما! "
او اخم کرد، یک پا اول مهر، پس از آن از سوی دیگر، به آسمان نگاه کرد، به عنوان اگر
به دنبال الهام وجود دارد، و سپس به پایین در زمین، در صورتی که او را برای کمک به
فکر می کنم.
سپس او دست خود را هوشمندانه با هم کف زدند و فریاد می زد:
"نگهدار دکمه کفش من!" "آیا شما آنها را دیده؟" خواسته تام با اشتیاق.
1 قایق خود را با فلش قرمز رنگ نقاشی شده بر روی تعظیم بود؟ "آقای دامون به نوبه خود خواسته.
"این" و پسربچه در حال حاضر تقریبا به عنوان هیجان زده به عنوان دوست او بود.
"پس من آن را دیده و بیشتر، این صبح چه!
نگهدار شمع من، من از آن دیده می شود! "
"به من بگو!" گفته مخترع جوان، و آقای دیمون، آرامش خود را
پس از تلاش، از سر گرفت:
او گفت: "من برای یک چرخش در اوایل خودکار من بود،" در "و سفر در امتداد جاده
که مرز دریاچه، در حدود پانزده کیلومتری بالای اینجا.
من شنیده ام موتور، قایق puffing در امتداد ساحل نزدیک، و، به دنبال از طریق درخت، من
دیدم یکی از شامل سه مرد.
آن را به حال فلش قرمز رنگ بر روی تعظیم، و به همین دلیل من آن را متوجه شده، چرا که من به یاد می آورد که
قایق خود را DART نامگذاری شد. "" ARROW، تصحیح: "تام.
ARROW.
آه، بله، من می دانستم که این چیزی شبیه به آن بود. خوب البته در آن زمان من فکر نمی کنم
که قایق خود را بود، اما من آن را در ذهن من با مال شما مرتبط است.
معنای من شما گرفتن؟ "
تام و چنین است، گفت: قصد آقای دیمون عجله بسر می رسانید و به نقطه است.
اما شخصیت غیر عادی برای انجام کارها در راه خود است.
"دقیقا،" او از سر گرفت.
"خب، من فکر نمی کنم که قایق خود را بود، اما در همان زمان، من به تماشای مردان
از روی کنجکاوی و با رفتار آنها زده شد.
آنها به نظر می رسید به نزاع، و از آنچه من می توانم بشنوم، دو نفر از آنها به نظر می رسید
remonstrating با یک سوم برای داشتن نوعی از یک قطعه چوب از
جلو محفظه.
به اعتقاد من است که در مدت مناسب است. "" بله! "
تام تقریبا فریاد زد. اما جایی که آنها کجا رفتند؟
از آنها چه شد؟
چه مرد که به محفظه رو به جلو بود، - که در آن مخزن بنزین است "؟
"دقیقا. سعی کردم فکر می کنم آنچه در آنجا نگهداری می شد.
که در آن، مخزن بنزین.
خوب، قایق نگه داشته تا دریاچه، و من نمی دانم که چه شد از مردان است.
اما در مورد این قطعه ای از چوب است.
به نظر می رسد که یکی از مردان حذف یک بلوک از زیر تانک و دیگران
اعتراض. به همین دلیل است که آنها نزاع شد. "
این بسیار عجیب و غریب، بانگ زد: "پسر بچه.
باید وجود داشته باشد برخی از رمز و راز در مورد قایق من که من نمی فهمم.
اما آن را حفظ خواهد کرد تا من به قایق خود را.
خوب توسط آقای دامون.
من باید باشد. "" کجا؟ "
"تا دریاچه پس از آن دزد. من باید هیچ زمان، از دست دادن "و تام شروع به
بازگشت به جایی که او رگه قرمز باقی مانده بود.
"صبر کنید!" گریه آقای دیمون. "من چیزی برای پیشنهاد، تام.
دو سر بهتر از یک هستند، حتی اگر نمی داند که چگونه برای تنظیم جوز رنده.
فرض کنید من آمده است همراه با شما؟
من می توانم اشاره جهت مردان، در هر زمان است. "
، پسربچه که احساس است که او ممکن است نیاز به کمک "پاسخ داد:" من بسیار خوشحالم که تو را،
اگر سه نفر از دزدان در هنر و صنعت خود وجود دارد.
"اما آنچه شما را با خودرو خود را انجام دهد؟"
"من فقط آن را اجرا جاده ها راه به جایی که یکی از دوستان من پایدار است.
من آن را ترک وجود دارد و شما را.
آیا شما به من اجازه می آیند؟ عینک من را نگهدار، اما من می خواهم برای کمک به
گرفتن آن الواط! "" من بسیار خوشحالم که تو را باشد.
برو جلو، قرار دادن خودکار در انبار کاه و جو و کنف و غیره و من برای شما صبر کنید. "
"من یک برنامه بهتر از آن، پاسخ داد:" آقای دیمون.
"اجرای قایق خود را به آن نقطه،" و او نشان داد یکی در حدود یک مایل تا دریاچه.
"من آنجا خواهم بود در انتظار تو، و ما هیچ وقت از دست بدهند.
من می توانم زمین سریع تر از شما می توانید در قایق خود را در خودرو من را پوشش می دهد. "
تام شاهد استفاده از این و به زودی در راه بود، در حالی که او در ساحل شنیده
puffing از خودرو دوستش.
در سفر به نقطه تام بیش از اقدامات عجیب و غریب از مرد در مصرف متعجب و متحیر
یکی از پرانتز از زیر مخزن بنزین.
"من شروط او آن را قبل، فکر، پسربچه.
"این باید همان فرد که دستکاری با قفل رو به جلو بود
محفظه روز من خریداری قایق.
اما چرا - این سوال - چرا "او می تواند بدون پاسخ به این معما، پیدا کردن
بیش از آن که او انجام داد، و او آن را داد.
تمایل کل او در حال حاضر بود دنباله از دزد، و او قوی بود
امید، پس از بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن آقای دیمون به او داده بود.
دومی در انتظار او بود در نقطه و زیرک صاحب بود
خودکار، به رغم اندازه اش، که تام شد بیش از کسری از یک تاخیر نیست
قبل از دقیقه ای او در راه بود، بالا بردن سرعت دریاچه.
در حال حاضر حفظ و به سمت ساحل، توصیه کرد: "آقای دیمون.
"کسانی که همراهان نمی خواهم بیشتر از آنها می تواند کمک به قابل مشاهده، و بروز هستند و
دزدکی حرکت کردن همراه بانک، آنها در این مسیر به کدام جهت سوق پیدا شد، "و او آن را اشاره کرد.
در حال حاضر من امیدوارم که شما فکر می کنم من در راه هستم.
علاوه بر این، شما می دانید، اگر شما قایق خود را به عقب، شما می خواهید یکی برای کمک به هدایت
آن، در حالی که شما برای اجرای این. من می توانم آن، در تمام حوادث، بسیار من برکت دهد
وجود! "
"من بسیار خوشحالم از کمک شما، پاسخ داد:" پسربچه، اما او چشم خود را از را ندارد
آب قبل از او، و او برای نگاه قایق خود را به دنبال با مردان در آن است.
به مدت سه ساعت یا بیشتر تام و آقای دیمون در داخل و خارج در امتداد ساحل cruised
دریاچه رفتن دورتر و دورتر، تا بدن از آب است.
تام بود شروع به فکر می کنم که او Sandport برسد بدون ابتلا به نزد
دزد، و او اگر، بعد از همه، او بهتر ممکن است متوقف کردن و ببینید
پدرش در زمانی که در بالا به puffing.
موتور در خط اثر: قرمز، او شنیده ام قرار داده شده قرار داده یکی دیگر از قایق.
"گوش کن!" گریه آقای دامون، که آن را در همان زمان شنیده بود.
تام راننده سرشونو تکون دادن.
آنها فقط از ما جلوتر، "زمزمه همدم او.
اگر آنها را به "پاسخ پسر بچه بود. "سرعت و" پیشنهاد ما به زودی خواهید دید،
آقای دامون، و تام راندند تایمر.
رنگ اثر خط قرمز جعلی به آینده. صدای قایق دیگر آمدند
به سادگی در حال حاضر. آن را فراتر از یک نقطه کوچک از زمین بود.
مخترع جوان سازی در اطراف آن را دریافت کند و مشتاقانه به جلو خم به
گرفتن نگاهی اجمالی اولین بار از هنر و صنعت نهان.
آیا آن را اثبات کند ARROW به باشد؟
قرار دهید بلندتر شد در حال حاضر است. آقای دیمون ایستاده بود، در صورتی که
، در برخی از راه مرموز، کمک کند. ناگهان قایق دیگر هم به
را مشاهده کنید.
تام آن را در یک لحظه دیدم و آن را برای ARROW می دانستند.
"او وجود دارد!" کرد به گریه.