Tip:
Highlight text to annotate it
X
بخش 7 : فصل XXXIII قرن ششم اقتصاد سیاسی
با این حال ، من مجموعه ای مرده او ساخته شده ، و قبل از سوم برای اولین بار از شام بود
رسید ، من او را خوشحال دوباره. این کاری آسان بود -- در یک کشور از صفوف
و کاست.
ببینید ، در کشوری که در آن صفوف و طبقات اجتماعی ، یک مرد هرگز یک مرد است ، او
تنها بخشی از یک مرد ، او هرگز نمی تواند رشد کامل خود را.
برتری خود را در ایستگاه بیش از او ، و یا مقام یا ثروت را ثابت کنید ، و این
در پایان از آن را -- او پنجه پایین. شما می توانید او را پس از آن توهین نیست.
نه ، من کاملا آن معنی نیست ، البته شما می توانید به او توهین ، من فقط مشکل ؛
و بنابراین ، مگر اینکه شما رو بسیاری از زمان غیر قابل استفاده بر روی دستان خود را می کند پرداخت نمی کند را امتحان کنید.
من تا به حال احترام اسمیت در حال حاضر ، چون من بود ظاهرا فوق العاده مرفه و
غنی ، من می توانستم به حال ستایش او اگر من تا به حال به حال برخی از عنوان قشنگ و بی مصرف کمی از
اشراف بود.
و نه تنها خود ، بلکه هر شخص غیر اشرافی در این سرزمین ، هر چند او mightiest
تولید همه ساله ، در عقل ، ارزش و شخصیت ، و من در همه ورشکسته
سه.
این بود باقی می ماند بنابراین ، زمانی که انگلستان باید در زمین وجود دارد.
با روح نبوت بر من ، من می توانم به آینده نگاه کنید و نگاه کنید به او
مجسمه و بناهای تاریخی سیخ شده به غیر قابل بیان ژرژ او و دیگر سلطنتی و
نجیب لباس ، اسب ، و ترک unhonored
سازندگان در این جهان -- پس از خدا -- Gutenburg ، وات ، Arkwright ، ویتنی ، مورس ،
استفنسون ، بل.
پادشاه محموله خود را سوار و پس از آن ، بحث بر نبرد ، فتح نمی چرخند ،
و یا از آهن ملبس دوئل ، او را به خواب آلودگی dulled و می رفت به چرت.
خانم مارکو جدول پاک keg آبجو دستی قرار داده ، و رفت به غذا خوردن خود را
شام از ته مانده در حریم خصوصی فروتن ، و بقیه از ما به زودی به مسائل زیرفشار
نزدیک و عزیز را به قلب ما از مرتب کردن بر اساس -- کسب و کار و دستمزد ، البته.
در نگاه اول ، همه چیز ظاهر می شود در این کمی بیش از مرفه
خراجگزار پادشاهی -- که پروردگار پادشاه Bagdemagus بود -- همانطور که در مقایسه با دولت
چیزهایی در منطقه خود من.
آنها "حفاظت از سیستم" در نیروی کامل بود ، در حالیکه ما مشغول به کار بودند در امتداد
پایین به سمت تجارت آزاد ، با مراحل آسان ، و در حال حاضر در مورد راه نیم شد.
قبل از اینکه طولانی ، و من Dowley انجام تمام صحبت کردن ، دیگران hungrily گوش دادن است.
Dowley گرم به کار خود ، به snuffed عنوان یک مزیت در هوا و شروع به قرار دادن
سوالات که او آنهایی که خیلی بی دست و پا برای من در نظر گرفته ، و آنها به من داشته باشند
چیزی که نگاه :
"در کشور خود را ، برادر ، دستمزد ضابط استاد است ، استاد عقبی ، کارتر ،
چوپان ، خوک چران "" بیست و پنج milrays روز است که است که می گویند ،
یک چهارم از یک سنت است. "
چهره اسمیت با شادی مخابره شده است. وی گفت :
"با ما به آنها اجازه داده دو برابر آن!
و آنچه ممکن است مکانیک -- نجار ، dauber ، نیک میسون ، نقاش ، آهنگر ،
چرخ ساز ، و مانند "" به طور متوسط ، پنجاه milrays؟ نیم سنت
یک روز. "
هو هو! با ما به آنها اجازه داده از صد!
با ما هر گونه مکانیک خوب صد روز مجاز است!
تعداد دفعات مشاهده از خیاط ، اما نه دیگر همه آنها اجازه داده صد روز ، و در
رانندگی بار آنها بیشتر -- بله ، تا صد و ده و حتی پانزده milrays
روز.
من پرداخت می شود که یک صد و پانزده خودم ، در هفته است.
'راه برای محافظت از -- به Sheol با تجارت آزاد"!
و صورت خود را بر این شرکت مانند یک sunburst تاباند.
اما من نمی ترساند.
من تقلب کردن من شمع راننده ، و اجازه داد خودم پانزده دقیقه به او درایو را به
زمین -- رانندگی او را همه در -- او را حتی منحنی از جمجمه او باید رانندگی در تا نیست
نمایش بالاتر از زمین.
در اینجا راه من در او آغاز شده است. پرسیدم :
"چه می توانم در یک پوند به شما پرداخت برای نمک؟" "صد milrays می باشد."
"ما پرداخت چهل.
نظر شما برای گوشت گاو و گوشت گوسفند پرداخت -- هنگامی که شما آن را خریداری؟
این یک ضربه شسته و رفته بود و از آن ساخته شده رنگ آمده است.
"varieth تا حدودی ولی نه خیلی زیاد ، یکی ممکن است هفتاد و پنج milrays پوند می گویند."
"ما پرداخت سی و سه. چه چیزی شما را برای تخم مرغ پرداخت "
"پنجاه milrays مندند."
"ما پرداخت بیست. چه چیزی شما را برای آبجو پرداخت "
"این costeth ما هشت و نیم milrays پاینت است."
"ما آن را به مدت چهار و بیست و پنج بطری برای صد.
چه چیزی شما را برای گندم پرداخت کنم؟ "" در نرخ نه صد milrays
با پیمانه وزن کردن است. "
"ما پرداخت چهار صد. چه چیزی شما را برای پرداخت دو مرد ، کتانی
کت و شلوار؟ "" سیزده سنت. "
"ما پرداخت شش.
چه چیزی شما را برای لباس شب چیزهای برای همسر کارگر یا مکانیک پرداخت؟ "
"ما پرداخت هشت سنت ، چهار آسیاب است."
"خوب ، رعایت این تفاوت به شما پرداخت هشت سنت و چهار آسیاب ، ما پرداخت فقط
چهار سنت است. "من در حال حاضر به آن جوراب به او آماده است.
من گفت : "در اینجا نگاه کنید ، دوست عزیز ، آنچه دستمزدهای بالا شما شما لاف زدن بودند تبدیل شده
بنابراین در مورد یک چند دقیقه پیش "-- و من در اطراف این شرکت با متین نگاه
رضایت ، برای من به او تضعیف بود
به تدریج و به او گره خورده است که می بینید ، دست و پا ، بدون او همیشه متوجه بود که او
در حال گره خورده است در همه.
"چه از کسانی که دستمزدهای بالا نجیب از شما تبدیل شده -- به نظر می رسد که زدم چاشنی
همه از آنها ، آن را به من ظاهر می شود. "
اما اگر شما به من ایمان آورده ، او صرفا به نگاه متعجب ، که همه این است! او نبود
درک وضعیت در همه ، نمی دانستند که او را به دام راه می رفت ، کشف نمی
که او در یک تله بود.
من می توانستم او را به ضرب گلوله کشته شده است ، از حالت تحریک محض است. با چشم ابری و عقل تلاش
او از ذهن این است : "ازدواج ، من به نظر می رسد به درک.
ثابت شده است که دستمزدهای ما دو برابر تو ، پس چگونه ممکن است آن باشد که thou'st
زدم از ان چاشنی -- غلط نامیدن wonderly کلمه نیست ، این به عنوان اولین
زمان تحت فضل و پراویدنس خدا آن خداوند به من اعطا شده به آن را بشنود. "
تا حدودی با این حماقت unlooked برای به نوبه خود ، و خب ، من مبهوت بود
تا حدودی هم به دلیل اینکه همنوعان خود را به طوری آشکارا طرفه با او و ذهن او بودند -- اگر شما
ممکن است تماس آن ذهن است.
سمت من به اندازه کافی ساده ، ساده به اندازه کافی بود ، چگونه می تواند از آن همیشه ساده می شود
بیشتر؟ با این حال ، من باید سعی کنید :
"چرا ، در اینجا نگاه کنید ، برادر Dowley ، آیا شما نمی بینید؟
حقوق و دستمزد شما صرفا بالاتر از ماست در نام ، نه در حقیقت. "
"او را بشنوید!
آنها دو -- یه اعتراف آن را به خودتان "است.
"، بله ، من که انکار نه در همه.
مقدار دستمزد در سکه صرف ، با ، اما که هیچ چیز با آن به انجام
نامهای بیمعنی متصل به آنها آنها را می دانیم ، چیزی برای انجام با آن است.
چیزی است ، چقدر می تواند شما را با حقوق و دستمزد شما را خریداری؟
-- که این ایده است.
در حالی که درست است که با شما یک مکانیک خوب این است که اجازه داده حدود سه دلار و
نیمی از سال ، و با ما فقط حدود یک دلار و هفتاد و پنج -- "
"وجود دارد -- ye're آن اعتراف دوباره ، ye're اعتراف دوباره آن را!"
"گیج کردن آن ، من آن را هرگز منکر نشده ، شما بگویم!
آنچه من می گویم این است.
با ما نیم دلار اقدام به خرید بیش از یک دلار اقدام به خرید با شما -- و در نتیجه آن
به عقل و شایع ترین نوع مبتنی بر عقل سلیم می ایستد ، که حقوق و دستمزد ما بالاتر
از مال شما "
او خیره نگاه کرد و گفت : despairingly : «همانا ، من می توانم آن را نمی.
Ye've فقط گفت مال ما هستند بالاتر ، و با همان نفس ، آنچه را به عقب است. "
"آه ، اسکات بزرگ ، آن ممکن نیست برای به دست آوردن چنین چیز ساده از طریق سر خود را؟
حالا در اینجا نگاه -- اجازه دهید من نشان دادن.
ما چهار سنت برای لباس شب مسائل زنان پرداخت ، به شما پرداخت 8.4.0 ، که چهار آسیاب
دو برابر است. چه چیزی شما اجازه می دهد یک زن زحمتکش که
آثار در مزرعه ای؟ "
دو آسیاب در روز است. "" خیلی خوب ، ما اجازه می دهد ، اما نیمی به همان اندازه ؛
و -- "؛ او تنها یک دهم از صد روز پرداخت
"باز هم ye're کنفرانس --"
"صبر کن! در حال حاضر ، می بینید ، چیزی که بسیار ساده است ؛
این زمان شما آن را درک کنند.
به عنوان مثال ، طول می کشد زن شما 42 روز را برای کسب گان خود را در 2 آسیاب روز -- 7
کار هفته ، اما خودمان را بدست آورده... او در چهل روز -- دو روز کمتر از 7 هفته است.
زن شما تا به یک لباس شب ، و هفت هفته تمام او دستمزد از بین رفته اند ؛ ماست گان ، و
دستمزد دو روز سمت چپ ، برای خرید چیز دیگری با.
وجود دارد -- در حال حاضر شما را در درک "!
او نگاه -- خب ، او صرفا نگاه های مشکوک ، آن را بیشتر می توانم بگویم ، پس دیگران.
من منتظر -- به چیزی که کار اجازه.
Dowley سخن گفت در گذشته -- و خیانت این واقعیت که او در واقع تا به حال بدست به دور از
ریشه خود و پایه خرافات هنوز. او با یک چیز جزیی از تردید گفت :
"اما -- اما -- آنچه نمی تواند موفق به اعطای که دو آسیاب در روز بهتر از یکی است."
Shucks! خب ، البته ، متنفر بودم آن را رها کردن.
بنابراین من دیگر بروشور chanced :
بیایید فرض کنید یک مورد. فرض کنید یکی از journeymen خود را می رود و
اقدام به خرید مقالات زیر است :
"1 پوند (نیم کیلو) نمک ، 1 تخم مرغ ده ؛
1 پیمانه نیم لیتری دوازده آبجو ، 1 بوشل گندم ؛
1 دو ، کت و شلوار کتانی ، 5 پوند گوشت گاو ؛
5 پوند از گوشت گوسفند.
بسیاری او را 32 سنت هزینه. که به او طول می کشد 32 روز کاری برای کسب
پول -- 5 هفته و 2 روز.
اجازه بدهید او را به ما می آیند و کار می کنند 32 روز در نیمی از دستمزد ، او می تواند تمام آن چیزهائی را برای خرید
سایه زیر 14 1 / 2 سنت ، آنها او را به سایه ای تحت کار 29 روز هزینه ، و او
حدود نصف دستمزد یک هفته بیش از.
حمل آن را از طریق سال ، او به دستمزد نزدیک به یک هفته در هر دو ماه صرفه جویی ،
هیچ چیز انسان خود را در نتیجه صرفه جویی در دستمزد پنج یا شش هفته در سال ، مرد خود را نه
صد است.
حالا من روی چیزی حساب کردن شما را در درک که دستمزدهای بالا و پایین بودن دستمزدها ، عباراتی هستند که
معنای هیچ چیز در جهان تا زمانی که شما از کدام یک از آنها بیشتر خرید نیست! "
این سنگ شکن بود.
اما افسوس! آن له. نه ، من تا به حال آن را رها کردن.
چه این افراد به ارزش دستمزد بالا بود ، به نظر نمی رسد یک ماده از هر
در نتیجه به آنها که آیا دستمزد بالا به هر چیزی و یا خرید.
آنها می خواستند "حفاظت" و توسط آن قسم می خورد که معقول و منطقی به اندازه کافی بود ، چرا که
اشخاص علاقه مند آنها را به این تصور که آن را محافظت که تا به حال فریب خوردن است
دستمزد بالا خود را ایجاد.
من به آنها ثابت کرد که در یک چهارم از یک قرن دستمزد خود را به حال پیشرفته اما 30 درصد
صد ، در حالی که هزینه های زندگی بالا رفته بود 100 ؛ و با ما ، در زمان کوتاه ،
دستمزد 40 درصد پیشرفته بود. در حالی که هزینه زندگی به طور پیوسته به پایین رفته بود.
اما این هیچ خوب را انجام ندهید. هیچ کس نمی تواند بهانه ای اعتقادات عجیب و غریب خود را سرنگون کردن.
خوب ، من تحت حس از شکست شعرم بود.
بدون استحقاق شکست ، اما آنچه از که؟ که هر هوشمند نرم کردن.
و فکر می کنم از شرایط! دولتمرد برای اولین بار از سن ، capablest
مرد ، مرد بهترین آگاهانه در کل جهان ، سر loftiest uncrowned که تا به حال
منتقل شده از طریق ابرهایی از هر گونه سیاسی
آسمان برای قرن ها ، در اینجا نشسته ظاهرا در استدلال شکست خورده
آهنگر کشور نادان!
و من می توانم ببینم که کسانی که به دیگران با عرض پوزش برای من بود -- که من تا من شرمنده شدن
می تواند سوزان من سبیل بوی.
قرار دادن خود را در جای من و احساس به عنوان معنی که من انجام داد ، شرمنده من احساس -- wouldn't شما
زده زیر کمربند برای بدست آوردن حتی؟ بله ، شما می توانید آن را به سادگی طبیعت انسان.
خوب ، این همان چیزی است که که من.
من نه آن را توجیه ، من فقط گفت که من از جا در رفته بود ، و کسی که
آن انجام می شود.
خوب ، وقتی که من را تشکیل می دهند ذهن من به آمار یک مرد ، من برنامه ریزی نشده عشق ، شیر ، نه ، نمی باشد.
راه من ؛ به عنوان زمانی که من قصد دارم تا به او در تمام ضربه ، من به او یک بالابر ضربه.
و من او را پرش نه همه ناگهان ، و خطر ساخت نیمی blundering راه
کسب و کار از آن ، نه ، من گرفتن و دور خاموش به یک طرف واقع در انجا ، و کار کردن بر روی او به تدریج ،
به طوری که او مشکوک هرگز که من قصد دارم
ضربه او را در همه ، و و ، همه در فلش ، او در بازگشت خود را صاف ، و او نمی تواند
بگویید برای زندگی او چگونه از آن همه اتفاق افتاده است.
و این راه من را برای برادر Dowley رفت است.
من به صحبت تنبل و راحت آغاز شده ، تا اگر من فقط صحبت کردن بود به عبور زمان ؛
و قدیمی ترین انسان در جهان نمی توانست گرفته یاطاقان ¬ های شروع من
مکان و حدس زده جایی که من قرار بود برای به نتیجه رسیدن :
"پسر ، there'sa خوب بسیاری از چیزهای کنجکاو در مورد قانون و عرف به نحوه استفاده ، فن آوری دسترسی به امواج رادیویی ، و ، و همه
که نوع از چیزی که ، هنگامی که شما می آیند به آن نگاه کنید ، بله ، و در مورد رانش و
پیشرفت افکار بشر و جنبش ، بیش از حد.
نوشته شده قوانین وجود دارد -- آنها هلاک ، اما قوانین نانوشته هم وجود دارد -- هستند
ابدی است.
نگاهی به قانون نانوشته دستمزدها : آن را می گوید آنها رو به پیشرفت ، کم کم ،
مستقیما از طریق قرون. و متوجه چگونه کار می کند.
ما می دانیم آنچه که دستمزدها در حال حاضر ، اینجا و آنجا و انسو ، ما اعتصاب به طور متوسط ، و می گویند
که دستمزد به روز است.
ما می دانیم آنچه دستمزد صد سال پیش بودند ، و آنچه را که دویست سال بود
پیش تمام شد ؛ که تا آنجا که ما می توانیم ، اما کافی است به ما قانون پیشرفت ،
اندازه گیری و نرخ دوره ای
تقویت و به همین ترتیب ، بدون سند به ما کمک کنید ، ما می توانیم آمده بسیار نزدیک به
تعیین دستمزد سه و چهار و پنج صد سال پیش بودند.
خوب ، تا کنون.
آیا ما در آنجا متوقف شد؟ شماره
ما متوقف به دنبال عقب مانده ، ما در اطراف صورت و اعمال قانون به آینده است.
دوستان من ، می تواند شما را به آنچه دستمزد مردم در حال رفتن به در هر تاریخ در بگویید
آینده شما می خواهید بدانید ، برای صدها و صدها سال است. "
"چه ، گودمن ، چه!"
"بله. در هفت صد سال دستمزد خواهد شد که
افزایش یافته به شش برابر آنچه آنها در حال حاضر ، در اینجا در منطقه خود را ، و دست مزرعه خواهد شد
3 سنت در روز ، و مکانیک 6 اجازه داده. "
: : "من would't من در حال حاضر ممکن است مرگ و زندگی پس از آن!" دچار وقفه از خود راضی ، چرخ ساز ، با
خوب حریص درخشش در چشم او.
و است که نه همه آنها خواهید هیئت مدیره خود را علاوه بر دریافت -- مانند آن است که : آن را
نفخ آنها.
دو صد و پنجاه سال بعد -- توجه در حال حاضر -- دستمزد مکانیک خواهد شد --
ذهن شما ، این قانون ، نه حدس و گمان است ؛ دستمزد مکانیک خواهد شد و سپس بیست سنت
یک روز! "
Dickon میسون زمزمه بریده بریده نفس کشیدن کلی حیرت استقبال بهت زده وجود دارد ،
با چشم و دست مطرح است : "بیش از سه هفته برای پرداخت یک روز
کار! "
"ثروت -- یک حقیقت ، بله ، ثروت" muttered مارکو ، نفس خود را سریع آمدن و
کوتاه ، با هیجان.
"دستمزد در افزایش نگه دارید ، کم کم ، کم کم ، به طور پیوسته به عنوان یک
درخت رشد می کند ، و در پایان از سه صد و چهل سال بیشتر وجود خواهد داشت حداقل
یکی از کشوری که در آن مزد به طور متوسط مکانیک دو صد سنت در روز خواهد شد! "
آنها را کاملا گنگ زدم! نه از آنها انسان می تواند نفس خود را برای دریافت کنید
بیش از دو دقیقه است.
سپس زغال سنگ سوز گفت : دعا : "ممکن است من اما زندگی به آن را ببینید!"
گفت : "این است که درآمد ارل!" از خود راضی.
"ارل ، به آنچه می گویند گفت :« Dowley "آنچه می تواند بیش از آن صحبت می کنند و می گویند بدون دروغ ؛
هیچ ارل در عرصه Bagdemagus که خداوند درآمد مانند که وجود دارد.
درآمد ارل -- MF! درآمد از فرشته است! "
"در حال حاضر ، پس از آن ، که همان چیزی است که به عنوان دستمزد در رابطه اتفاق می افتد.
در آن روز از راه دور ، که انسان درآمد ، با کار یک هفته است که لایحه کالا
که طول می کشد شما پنجاه هفته به سمت بالا هم اکنون برای به دست آوردن.
برخی دیگر چیزهای شگفت آور زیبا در حال رفتن به رخ می دهد ، بیش از حد.
Dowley برادر ، آن است که تعیین کننده است که هر بهار ، چه خاص از دستمزد
هر نوع مکانیکی ، کارگر ، و بنده باید برای آن سال خواهد بود؟ "
"گاهی اوقات دادگاهها ، گاهی اوقات شورای شهر ، اما مهمتر از همه ، دادرس.
آنچه ممکن است بگویند ، به طور کلی ، این دادرس است که رفع مزد است. "
"آیا هیچ یک از کسانی که شیاطین ضعیف بخواهید نه برای کمک به دستمزد آنها را ثابت او را برای آنها می کند
او؟ "" HM!
این یک ایده بود!
استاد که به او پول پرداخت که به درستی در آن نگران است
ماده ، آنچه متوجه خواهید شد. "
بله -- اما من فکر مرد دیگر ممکن است برخی از بازیچه قرار دادن کمی در سهم عمده ای در آن داشته باشند ،
بیش از حد و حتی همسر و فرزندانش ، موجودات فقیر.
اربابان این بود : اشراف ، مردان ثروتمند و مرفه به طور کلی است.
این چند ، که هیچ کار ، تعیین کند که کدام یک پرداخت کندو وسیع باید که کار.
می بینید؟
آنها combine' -- اتحادیه های کارگری ، به سکه عبارت جدید -- که خود را گروه با هم
به زور به برادر بی ادب خود را به آنچه آنها را انتخاب کنید به این.
سیزده صد سال از این رو -- می گوید که قانون نانوشته -- 'ترکیب' خواهد بود
راه دیگر ، و سپس چگونه آیندگان این مردم خوب میرسد که دود و اخم و شن خود را
دندان بیش از استبداد خیره از اتحادیه های کارگری!
بله ، در واقع! دادرس tranquilly دستمزد از هم اکنون روشن دور پایین ترتیب
به قرن نوزدهم و پس از آن همه از ناگهانی دستمزد و نان آور در نظر گرفتن
که چند هزار سال یا بیشتر است
به اندازه کافی از این نوع یک طرفه چیزی و او طلوع خواهد کرد و گرفتن دست در تثبیت
دستمزد خود را خود. آه ، او یک حساب طولانی و تلخ
از اشتباه و تحقیر می کشد. "
"آیا نویسنده بر این باورند --" "که او در واقع کمک خواهد کرد تا به رفع خود
دستمزد؟ بله ، در واقع.
و او خواهد شد و قادر قوی ، پس از آن. "
زمان محلی شجاع ، شجاع ، یک حقیقت! "اسمیت مرفه sneered.
"آه ، -- و دیگر جزئیات وجود دارد.
در آن روز ، استاد ممکن است یک مرد را برای فقط یک روز ، یا یک هفته ، یا یک استخدام
ماه در یک زمان ، اگر او می خواهد. "" چی؟ "
وی می افزاید : "درست است.
علاوه بر این ، یک دادرس قادر نخواهد بود به زور به یک مرد به یک کل برای یک استاد کار
سال در کشش که آیا مرد می خواهد یا نه. "
وجود دارد خواهد بود هیچ قانون و یا حس در آن روز؟ "
"هر دو از آنها ، Dowley. در آن روز مرد مالکیت او خواهد بود ،
نه دادرس و استاد ملک.
و او می تواند شهر هر موقع دلش بخواهد به ترک کند ، اگر دستمزد او مناسب نیست -- و آنها
می توانید او را در قاپوق برای آن نیست. "" تباهی گرفتن چنین سن "فریاد زد!
Dowley ، در خشم قوی.
"سن سگ ، سن بی ثمر از احترام مقامات مافوق و احترام به اقتدار!
قاپوق -- "" اوه ، صبر کنید ، برادر ، می گویند هیچ کلمه ای خوبی برای
آن نهاد.
من فکر می کنم قاپوق باید منسوخ شود. "" عجیب ترین ایده است.
چرا؟ "" خب ، من شما چرا بگویم.
مردی که تا به حال در قاپوق برای جرم و جنایت سرمایه قرار داده است؟ "
"نه."
"آیا این حق محکوم کردن یک مرد به مجازات اندکی برای که یک جرم کوچک و سپس
کشتن او : "هیچ پاسخ وجود دارد.
من نقطه اول من گل کرده بود!
برای اولین بار ، اسمیت بود به بالا و آماده نیست.
این شرکت متوجه شد. اثر خوب.
"شما را پاسخ دهد ، برادر.
شما در مورد جلال قاپوق چندی پیش ، و ریختن برخی از ترحم در آینده
سن است که قصد ندارم به از آن استفاده کنید. من فکر می کنم قاپوق باید منسوخ شود.
آنچه معمولا اتفاق می افتد که یک شخص فقیر در قاپوق برای برخی از جرم کوچک قرار داده
که مقدار به هر چیزی در جهان؟
اوباش سعی می کنید به برخی از پاپ با او ، آنها نیست؟ "
"بله".
"آنها با clodding او شروع و خود را خنده آنها به تکه های به دیدن او را امتحان کنید
دوج یکی کلوخ و با دیگری ضربه؟ "" بله. "
سپس گربه مرده آنها پرتاب او ، آنها نیست؟ "
"بله".
"خب ، پس ، فرض کنید او چند دشمنان شخصی در آن اوباش و اینجا و آنجا
مرد یا یک زن با یک کینه مخفی علیه او -- و فرض کنید به خصوص که او
منفور در جامعه ، برای غرور خود ،
و سعادت خود را ، و یا یک چیز و یا دیگری - - سنگ و آجر را به محل clods
و گربه ها در حال حاضر ، آنها نیست؟ "و" بدون شک از آن وجود دارد. "
"او به عنوان یک قانون برای زندگی فلج است ، او نمی --؟ فک شکسته ، دندان شکست -- یا
پاها مثله شده ، gangrened ، در حال حاضر قطع؟
-- و یا یک چشم زدم ، شاید هر دو چشم "؟
"این درست است ، خدا knoweth آن است." "و اگر او منفور است ، او می تواند بر روی بستگی دارد
مرگ ، حق وجود دارد در سهام ، می تواند او نیست؟ "
"او قطعا می تواند!
یکی ممکن است آن را انکار کند. "
"من آن را هیچ یک از شما منفور -- به دلیل غرور و یا بی احترامی ، و یا
رفاه آشکار ، و یا هر یک از آن چیزهایی است که حسادت Excite و کینه توزی در میان
مقیاس پایه یک دهکده؟
شما نمی که فکر می کنم آن را از خطر را به شانس در سهام حد است؟ "
Dowley winced ، مریی است. من مورد قضاوت قرار او هدف قرار گرفت.
اما او آن را با هر کلمه ای صحبت خیانت نیست.
همانطور که برای دیگران ، آنها را به سادگی و با احساس قوی صحبت کرد.
آنها گفتند : آنها به اندازه کافی از سهام به دانستن آنچه یک مرد شانس در آنها دیده بود
بود ، و آنها هرگز رضایت آنها را وارد کنید در صورتی که می تواند در سریع سازش
اعدام.
"خب ، برای تغییر این موضوع -- من فکر می کنم من تاسیس نقطه ام که سهام
باید منسوخ شود. من فکر می کنم برخی از قوانین ما بسیار ناعادلانه هستند.
به عنوان مثال ، اگر من چیزی که باید به من تحویل به سهام ، و شما از من می دانم
آن و در عین حال هنوز نگه داشتن و من گزارش نمی ، شما سهام را دریافت کنید اگر کسی
اطلاع بر شما. "
: "آه ، اما که می خواهید ، اما در خدمت حق ، گفت : Dowley ،" برای شما باید اطلاع رسانی است.
بنابراین قانون میگوید "دیگر همزمان.
"خب ، همه حق است ، اجازه دهید آن کار کنند ، از من به شما رای پایین.
اما یک چیز وجود دارد که قطعا منصفانه نیست.
دادرس رفع دستمزد مکانیک در یک صد روز ، به عنوان مثال.
قانون می گوید که اگر هر استاد باید سرمایه گذاری ، حتی تحت مطبوعات نهایت
کسب و کار ، به پرداخت هر چیزی بیش از آن صد روز ، حتی برای یک روز ، او باید
هر دو جریمه و pilloried برای آن ، و
هر کس می داند که او این کار را کرد و می کند اطلاع ، آنها همچنین باید جریمه و pilloried.
حالا به نظر من ناعادلانه ، Dowley و خطر مرگبار برای همه ما ، که دلیل این که شما
فکر اعتراف ، در حالی که پیش از این ، که در عرض یک هفته شما یک سنت پرداخت کرده اند و
پانزده میلیون -- "
اوه ، من به شما بگویم آن درهم شکننده بود! شما باید به را دیده اند ، آنها را برای رفتن
قطعات ، در تمام باند است.
من تا به حال تنها بر روی Dowley فقیر خندان و راضی بسیار زیبا و آسان تضعیف و
آرام ، که او مظنون هرگز هر چیزی که قرار بود اتفاق می افتد تا ضربه آمد
ریزد و به او زدم همه را به ژنده پوش.
اثر خوب است. در واقع ، به عنوان جریمه به عنوان هر من تا کنون تولید شده ،
با گذشت زمان کمی به کار می کند. اما من در لحظه ای که من حد بسیار بالایی به حال دیدم
چیزی کم است.
من انتظار داشتم که آنها را بترسانند ، اما من انتظار داشتم که آنها را ترساندن به مرگ است.
آنها در نزدیکی آن توانا بودند ، هر چند.
می بینید که یک عمر تمام در یادگیری را به قدردانی قاپوق شده بود و به
داشته باشند که چیزی که آنها را خیره در چهره ، و هر یک از آنها و مجزا در
رحمت من ، یک غریبه ، اگر من انتخاب برای رفتن
و گزارش -- خب ، آن افتضاح است ، و آنها نتوانستند از شوک بهبود می یابند به نظر می رسد ،
به نظر می رسد که آنها نمی توانند خود را جمع کن.
رنگ پریده ، لرزان ، گنگ ، رقت انگیز؟
چرا ، آنها بهتر از مردان بسیاری از مرده نیست.
این بسیار ناراحت کننده است.
البته ، من فکر کردم آنها را به من درخواست رسیدگی به نگه داشتن مادر ، و سپس ما را تکان
دست ها ، و یک نوشیدنی در تمام طول و خنده آن را خاموش ، و پایان دادن وجود دارد.
اما نه ، شما من یک فرد ناشناخته بود ، در میان ظالمانه مظلوم و مشکوک
مردم ، مردم همیشه به مزیت داشتن عادت کرده اند از آنها صورت گرفته است
ناتوانی ، و هرگز تصور نمی یا
نوع درمان از هیچ اما خانواده های خود و نزدیک intimates بسیار است.
درخواست تجدید نظر به من آرام می شود ، باید منصفانه ، سخاوتمندانه؟
البته ، آنها می خواستند ، اما آنها نمی توانند جرات.