Tip:
Highlight text to annotate it
X
ترجمه شده توسط تيم ترجمه ويکي
قسمت 7
اه... ما دوباره همديگه رو ديديم
اين دوست دخترته؟
نه بابا
البته
مي خواي بياي با هم تو كافه چاي بخوريم؟
نه، من اول ميرم
تو اومدي خونه؟
ببخشيد
چيه؟
اون دختري كه امروز جلوي كلاس ديدم
يون ها را؟
اسمش هاراست؟
ارشد تويه؟
ارشد؟
اون به نظر بزرگتر از ما ميومد؟
اون رو الهه مردهاي جوون مي نامند
الهه؟
يعني، اون هم سنه ماست؟
اون به دانشگاه پرنگ اومده، بعد از اينكه مدرسه بهش پيشنهاد كرده
تو هم وروديه جديدي
جالبه
چرا اون اومده دانشگاه ما؟
تو حالا حسوديت شده؟
نه... حسودي؟... چرا بايد حسوديم بشه؟
اتفاقا تو بايد بشي
بعد از اينكه همديگه رو بوسيديم
بوسه؟
اوه! شايد اين قراره بوسه دوممون باشه
اين خيلي بهتر از اينه كه با خودم ببينمش
من دوباره مسخره شدم
برا اون آدم، بوسه اي كه ما داشتيم هيچ معنايي نداشت
اون فقط يه شوخي بود
بيا پيش ما
پس يعني تو واقعا با سونگ جو بيرون نميري؟
شايد تو بايد بهش حمله كني
اگه اون فقط بيشتر ازش بدش اومد، چي؟
اين سخته
واقعا
واي... من بايد برم
پس قرار نيست با هم غذا بخوريم؟
در واقع، من كار پيدا كردم
كار؟
سالن زيباييه پرنگ. جلوي دانشگاه
واقعا؟! اين فوق العادست
خيلي خوبه
من نمي دونم اون خوبه يا نه
اونا گفتن خيلي سخته، ولي من تلاشمو مي كنم
به نظر بي رسه براي من سخت باشه با شما غذا بخورم من هر وقت مشتري نبود مي تونم غذا بخورم
شما هم هر وقت تونستيد بايد بيايد
اهم
پس من زودتر مي رم
من دارم ميرم، خداحافظ
خوش بگذره
موفق باشي
منم نمي تونم با تو غذا بخورم
چرا؟
ارشداي رشته ما تازه واردا رو به نهار دعوت كردن
يعني من بايد تنها غذا بخورم؟
ببخشيد
اه... من دارم ميام آها
برو
ببخشيد هاني
ببخشيد
من دارم ميرم
چه اتفاقي افتاده؟! من از اينكه تنها غذا بخورم متنفرم
آها
سونگ جو، تو غذا خوردي؟
سونگ جو، ممكنه اتفاقا تو كسي نداشته باشي كه باهاش غذا بخوري؟
من كتلت مرغ مي خوام
وانگ تونكاتسو، كتلت مرغ، استيك همبرگر
تو نمي توني تو دلت فكر كني؟
تو اومدي؟
حتي اگه نميومدي، من مي خواستم ازت بخوام با هم نهار بخوريم
تو چي مي خواي بخوري؟ تونكاتسو؟
استيك همبرگر لطفا
منم همين طور
ممكنه مقدار زيادي سبزيجات داشته باشه؟
منم همين طور
ببخشيد اشتباه نشده؟
بله؟؟ مشكل چيه؟؟
هي آقاي نابغه، تو جرئت داري برخلاف نظر من درباره غذا باشي؟
بونگ جون گو؟
هاني! خيلي وقته نديدمت
تو... چرا اينجايي؟
مگه تو توي رستوران پدرم كار نمي كردي؟
درسته. من بعد از ظهر اونجا كار مي كنم و در طول روز اينجا
من كلي پول در ميارم، پس تو هر وقت بخواي مي توني بياي با من ازدواج كني
من همه چيزو آماده كردم
با اينكه مي دونستم تو با اين آشغال يه جا دانشگاه ميري، تو فكر مي كني من هيچ كاري نمي كردم؟
بائك سونگ جو، اين چطوره؟
تو واقعا تعجب كردي، نه؟
تو راست ميگي. من واقعا!! تعجب كردم
تو چطور مي توني اينقدر خودت رو به يه دختر بچسبوني؟
خودم رو بچسبونم؟
اسم اين عشقه، عشق
تو نمي دوني عشق چيه؟
هي
ببخشيد، اين رو دوباره درست كنيد
خداي من، تو چطور مي توني فقط نصف بشقاب رو به اون بدي؟
بونگ، تو اين طوري مي خواي كار كني؟
خانم، اين برا اين احمق زياد هم هست
خوب بخوريد
هاني خوب بخور
اين صندلي خاليه
سلام
هاني
تو اول برو
پيدات كردم
من همه جا رو گشتم
اه ارشد، خيلي وقته نديدمت
«خيلي وقته نديدمت؟»
چون تو اينجا دانشجوي جديدي، نبايد تو دنبال من بگردي؟
اين من رو ناراحت مي كنه
اين طوريه؟
اين طوريه؟» نگاه كن اين بچه اداي بزرگا رو در مياره
خوب من مستقيم نكته اصلي رو مي گم تو فعلا تو چه باشگاهايي از دانشگاه عضو شدي؟
باشگاه دانشگاه؟
من هنوز به اين فكر نكردم
تو نمي توني بدون اينكه فكر كني وارد يه باشگاه بشي. اينو فراموشش كن و بيا تو گروه ما عضو شو
اگه تو با ما باشي، اين بار مي توني به مسابقات ملي بريم
ملي؟
من دوست ندارم، و تازه خيلي وقته بازي نكردم
آها
سونگ جو، كي باعث شد تو كفش قرمز رو بگيري وقتي سال دوم بودي؟
يادت نمياد؟ خوب پس كي وقتي سوم بودي، اون چيزاي باحال رو برات دانلود كرد؟
تو قبول مي كني؟ تو مياي؟
سونگ جو ممنون. تو پسر خيلي خوبي هستي
بعد از اينكه كلاست تموم شد بيا دنبال من، تو اتاق باشگاه، باشه؟
باشه
خوبه، پس بهتره تو ديرتر بياي. بعدا مي بينمت، باشه؟
باشگاه دانشگاه؟
سلام
تو كلاس نداري؟
تو حتما داري همه جا منو تعقيب مي كني
اين چه باشگاهيه؟
من بهت نميگم
چرا؟
اگه بهت بگم دنبالم مياي
دنبالت بيام؟ كي گفته من دنبالت ميام
ترجمه شده توسط تيم ترجمه ويکي
کلوپ قدرت
چيزي مي خواهين؟
سلام سلام!ا
خيلي خوب همه اينجا هستند. اين ليست اعضاست
چرا نيومد؟
بيا
پس تو منو دنبال کردي
چکار مي کني؟ بيا اينجا
اوه خدايا ما دوباره همديگه رو ديديم
تو تنيس خوب بازي مي کني؟
من نمي تونم بازي کنم
البته چون من تا حالا امتحانش نکردم
پس نبايد ميومدي اگر تا حالا بازي نکردي
تو حتما خيلي کلوپ رو دست کم گرفتي
منظورت چيه؟ ان اقا گفت من مي تونم عضو بشم حتي اگر بلد نباشم
اون گفت من بايد بخوام که بازي کنم و تو اينکارخيليجدي باشي
ان ادم؟
بزار باشه اون همينطوري هم بدون فکره
باشه
بنظر اينطور مياد
خيلي خوب توجه کنيد توجه
بزاريد شروع کنيم
امروز يکم ناشيانه برگزار ميشه چون شما ها همديگر رو نميشناسين
من فقط يک مختصري مي گم و تمرين رسمي رو از روز سه شنبه شروع مي کنيم
پس شما راکتهاتون رو هم با خودتون بياريد
از ديدنتون خيلي خوشحالم من معاون كلوپ ونگ گيون سو هستم
دانشجوي سال دوم
سال دوم؟
بله
و 21 سالمه
چي 21 سال؟
معذرت مي خوام خوبه خوبه
بعضي وقتها حتي مادرم هم با من رسمي صحبت مي کنه
خيلي خوب شد که ما با تفريح و شادي کارمون رو شروع کريم
پس من با جزييات ادامه مي دم
امسال کلوپ ما خيلي خوشبخته که چند دانش جوي با استعداد واردش شدند
برنده مسابقات سال قبل تنيس مدارس
اولين نفر درسته بايگ سونگ جو
و همچنين اين خانم هم در همون تورنمنت
من برنده تورنمت خانم ها رو به شما معرفي مي کنم، يون ها را
از ديدن همگي شما خيلي خوشوقتم
آه
نميدونم چرا ولي پارسال هيچ دانشجوي دختري به ما ملحق نشد
بهر حال يک دانشجوي دختر که خيلي به کلوپ ما علاقه نشون مي ده و واقعا دلش مي خواد که به ما بپيونده
اسمش هست
او ها ني
او ها ني
سلام من او ها ني هستم دانشجوي جامعه شناسي
ببخشيد اما شما چند وقته که تنيس بازي مي کنيد؟
من تا حالا راکت دستم نگرفتم
ولي بد مينتون بازي کردم
آه، تشويق كنيد
حالت خوبه؟
آره، من خوبم
آره، اون واقعا قدرتمند بون. تو فقط نياز داري يه كم بيشتر تمرين كني، بعد خوب بازي مي كني
متأسفم گفتم اشكال نداره، بازي تو ادامه بده
آه، قشنگه! تو زيبا به نظر مي رسي
واقعا؟
آره، واقعا زيباست
اين فوق العادست! واقعا زيباست
تو لباساي تازه مارك رو خريدي از سر تا پا
خوب، من برم آماده بشم
اين اولين باره تو زندگيم تنيس بازي مي كنم، پس تو اومدي
اين مثل بچه اي مي مونه كه نمي تونه درس بخونه، ولي قبل از اينكه بخواد امتحان بده ميره مداد مي خره
درسته، و تازه انواع مختلفشو
به هر حال، به نظر مي رسه تو با كيونگ سو خيلي جور شدي
آره، من ارشد وانگ رو دوست دارم
اون دقيقا مثل توفويه
توفو؟
آره
اون آرومه و خيلي مهربون. حرفاشم خيلي قشنگن
خيلي با يه آدمي فرق مي كنه
تو واقعا احمقي
بيا بريم
خوب، حالا
كيونگ سو
چون اين اولين روزتونه، ما يه تست از توانايي هاتون مي گيريم برو
كيونگ سو توپ رو مي زنه
لطفا نگران نباشيد
امروز ما مي بينم كه هر كس در چه حديه. نمي خواد نگران باشيد. من 5 تا توپ ميندازم
خودتون رو اذيت نكنيد، و فقط اونچه كه مي تونيد رو انجام بديد زياده روي نكنيد در غير اين صورت ممكنه آسيب ببينيد
تو حتي وقتي بارون هم باشه بازي مي كني؟
البته، چه بارون باشه و چه برف، ما بازي مي كنيم
خوب همه آماده بشيد. شروع مي كنيم
هي
سريع باش و حركت كن
اين به درد نخورا
دانشجوي الكترونيك، هان ها شيك
موفق باشي
اه، من رو ترسوند
داري چي مي كني؟ توپ رو بزن! چه افتضاحي
چشاتو خوب باز كن
برو
احمق، چي داري مي كني؟
اينجا
حداقل يه توپ رو بزن، احمق
گفتم بگيرش
بعدي
درست بزن! درستتتتتت
درست بزن توپ رو
بزن! لطفا بزنش، لعنتي
رشته نامشخص، يون ها را
ارشد، چي داري مي كني؟
توپ رو درست بزن
بعدي
رشته نامشخص، بائك سونگ جو
ترجمه شده توسط تيم ويکي
اه! بائك سانگ جو، خوشحالم مي بينمت
من منتظر روزي بودم كه تك به تك با تو بازي كنيم
لطفا به من آسون بگيريد
هي، من بهت آسون گرفتم چون گفتي خيلي وقته بازي نكردي، ولي فكر نمي كنم نيازي باشه
نه، لطفا هواي من رو داشته باشيد
اون فقط تصادفي بود
احمق
آره، اين درسته
خوب بود
اين خوب نيست، ارشد وانگ كلا ضايع شد
من مي دونم، نفر بعدي ديگه مرده
آخرين نفر، او ها ني
او ها ني
كجا مخفي شدي؟ بيا اينجا
بيا اين جا
برو، اون داره تو رو صدا مي زنه
اين همش تقصيره تويه
همين حالا بيا اينجا
ببخشيد
راست وايسا
ببخشيد، ولي اين اولين باره تو عمرم كه دارم تنيس بازي مي كنم
لطفا آروم بازي كن
ساكت
حرف زدن چه فايده اي داره؟
تو ازش فرار مي كني؟
چرا از توپ فرار مي كني؟
جرئت داري يه بار ديگه فرار كن
اگه جرئت داري؟
هي! هي! هاني حالت خوبه؟
فكر كنم غش كرده هاني، بلند شو
اون خون دماغ شده! داره از بينيش خون مياد
اين درسته
اين همون اشتياقيه كه من دربارش مي گم. زدن توپ حتي به قيمت صدمه ديدن
اين درسته او هاني
هورا
هورا
حالت خوبه؟
اون احمق كلا خيلي خوش اخلاقه، ولي همين كه راكت رو بر مي داره، به يه ديو تبديل ميشه
واقعا؟
آره. اون واقعا متأسفه. برا همين حتي نمي تونه بياد اينجا
شما دو تا، چجوريه كه اين همه خوبيد خوب درس مي خونيد، حتي تو تنيس هم خيلي خوبيد
اين يه ذره بي عدالتي نيست؟
شما بايد تو دبيرستان هم خيلي محبوب بوده باشيد، نه؟
در واقع نه
به هر حال، به نظر ميرسه هارا دوست زياد داره
من اصلا علاقه اي به قرار گذاشتن ندارم
چرا؟
من و بقيه مردم رابطه خوبي نداريم، ولي من به اونا احتياج دارم
براي اينكه من مي خوام به عنوان يه آدم مستقل شناخته بشم در كنار استقلال بقيه افراد
و اين طوري ما فرايندي رو شروع مي كنيم كه همون قرار گذاشتنه
و معني استقلال اينجا چيه؟
توانايي اينكه بتونم هر موقعيتي رو به خواست خودم انجام بدم
و وقتي ما استقلال يه آدم ديگه رو به رسميت بشناسيم
اسمش ميشه عشق
اين چيزيه كه بهش مي گن
چيه؟ حوصلتون رو سر برد؟
اين جايي كه دقيقا مهم ميشه
در واقع
در واقع عشق به اين معني كه استقلال يه آدم رو از بين ببري كه در واقع مال آدم ديگه ميشه
احساسي كه ديگري در اين موقع داره، چيزيه كه نفرت ناميده ميشه
بنابراين عشق محكوم به شكسته
اين ديگه چه مزخرفيه؟
سرم درد گرفت
تو از سارتر خوشت مياد؟
در واقع سارتر نه، من بيشتر به رابطه بين سارتر و بيوور علاقه دارم
اوه، سارتر و بيوور
حتي من هم مي دونم اون دو تا كين
حالا كه بهش فكر مي كنم، شما دو تا خيلي به اونا شبيهيد
مگه اون دو تا به خاطر اينكه نفرات اول و دوم يه مسابقه بودن همديگه رو نديدن؟
درسته
واقعا؟ اين خيلي جالبه
اون كاملا نمونه دختر بائك سونگ جويه
آره واقعا
بهتره رو پاي خودت وايستي
تو اين قدر برات مهمه كه رفتي تنيس بازي كني، در حالي كه اصلا بلد نيستي
در مورد اين چي ميگي، اوه هاني؟
من فكر مي كردم داري موفق ميشي، ولي حالا بهت نگاه كن
تو در واقع از چاه به چاه افتادي
نه، هنوز اميد هست
اگه راستش رو بگم، من تو كلوپ راحت نيستم
ولي هنوز يه جاي اميد هست
اين چيه؟
تو اينجايي
چه اتفاق جالبي كه ما براي يه سخنراني اومديم
چه خوب، چون من شنيدم اين سخنراني سخته
برا همين تو اينجايي
همينه! گوش دادن به يه سخنراني همراه با سونگ جو
من هيچ وقت نمي تونستم تو دبيرستان اين رو تصور كنم
من مي دونستم. بهار اه هاني رسيده
پسري كه پشتت نشسته هم اومده
چي؟
هاني
تو اينجا چي كار مي كني؟
چيه مگه؟ من نمي تونم اينجا باشم؟
من واقعا دلم براي روزايي كه درس مي خونديم تنگ شده
تو اينقدر درس خوندن رو دوست داري، كه دلت براش تنگ شده؟
احمق، به خاطر تو من از كافه تريا بيرون اومدم، اونم تو شلوغترين زمانش
كافه تريا اين قدر كنده؟
البته، من براي صاحب كافه تريا ناراحتم
اين جاي كسيه؟
چه اتفاق جالبي، ما با هم سر يه كلاس نشستيم
شما معمولا براي صبحانه چي مي خوريد؟
معذرت مي خوام
اه
براي چي تو چسب زخم داري؟
آيا صدمه ديدي؟
ها؟
من؟
اون چي گفت؟
ببخشيد
من ساكت ميشم
آها، دهنم رو مي بندم
دهنت رو مي بندي
چيه، چرا شماها مي خندين؟ اين خوب داره حرف مي زنه
و... شما كي هستيد؟
من؟
من؟
تو كتاب نداري؟ تو واقعا دانشجوي اين كلاسي يا...؟
اه. چي؟ ها؟
هي مرد
معذرت مي خوام
ولي من دارم رمزگذاري مي كنم
آره دارم كد ميدم
رمز گذاري؟
اين يعني چي؟
تو مي خواي بگي بچه دبيرستانيي؟
اون نه، ولي اينكه من فقط ديپلم دبيرستان دارم
اينكه من مال اين دانشگاه نيستم
اون اينجا دانشگاه نمياد
اون تو كافه ترياي دانشگاه كار مي كنه
من حدس مي زنم
اون از هاني خوشش مياد
به خاطر اينه كه اينجاست
اوه. چه جالب
اين ساحره داره چي ميگه؟ چي گفتي؟
هي، چرا تو داري اين قدر خودت رو بزرگ جلوه ميدي در حاليكه من ازت نخواستم اين كارو بكني؟
هر كسي براي اينكه به اين كلاس بياد پول زيادي پرداخت كرده
چرا مزاحم ميشي، چرا از اين كلاس نميري؟
چي؟ مزاحم؟
اگه خنگي، حداقل مي توني يه ذره احترام داشته باشي
اوه، من واقعا از پسراي خنگ بدم مياد
تو مثل يه حشره اي
تو امروز كلاس نداري؟
بعد از رفتن به دانشگاه
اين واقعا ديگه شوخي نيست
چيه؟ اتفاقي افتاده؟
ماجرا اين نيست
من فكر مي كنم بچه هاي زيادي هستن كه خيلي باهوشن
و خيلي زيبان
سونگ جو هم، حتما آدماي خوشگل رو دوست داره
باهوش و لاغر
اون حتما دختراي اين شكلي رو دوست داره
هي
مگه اون يه دختر با اين مشخصات ديده؟
هي، هاني
شايد من جوون به نظر برسم، ولي من بزرگم
من مي تونم تنها با ديدن شما دو تا بگم
شما دو تا تنها وقتي با هم باشيد فوق العاده ايد
ها؟
شما بايد اين طور باشيد
مثل اين
من نمي دونم اون دختر چقدر مي تونه خوب باشه
ولي تا وقتي نيمه ديگه اون نيست اصلا اين موضوع مهم نيست
ديدي؟
اگه اندازه نباشه نميشه كاري كرد
پس ناراحت نباش. باشه؟
باشه
درسته
حالا ديگه سابيدن اونرو بس كن. داري سوراخش مي كني
اوه. بائك ائون جو
چي شده؟
وسايل خوش نويسيت؟
سنگ جوهر
و ورق برنجي؟
تو داري به چي نگاه مي كني، كه حتي وقتي صدات مي كنم، نميشنوي
او هاني اين ديگه چيه؟
چرا امدي مدرسه يکي ديگه؟
نگاهش کن
من وسايلت رو اوردم
مي خواهي برش گردونم
اه بدش بمن
چي رو نگاه ميگني؟
فهميدم
اونو
درست گفتم؟
اوه اون خوشگله
در واقع انها همگي از تو خوشگلترند
اين
بفرما
متشکرم
ترجمه شده توسط تيم ترجمه ويکي
من ديگه نمي خوام اينکارو بکنم
اه که اينطور
پس اينو بخور
چاق ميشم
کجا چاق مي شي؟
مي خواهي اوموک بازي کنيم؟
خسته کننده ست
اه اون بايد اونوسرگرمش کنه
من مي خوام برم
مادرم غذا درست کرده
برادر
اين دوستته؟
بله
اوه تو کارت خوب بود که اينو درست کردي
ايان جو خيلي باهوشه
اين
اينطوري
ووه
مي تونم براي شام بمونم؟
سارا بيشتر برات بکشم
نه مرسي من سير شدم
ايگو چقدر باهوش
سونگجو اوپا
هان؟
اوپا شما به عشق تو نگاه اول معتقدي؟
هوم مطمئن نيستم هيچوقت بهش فکر نکردم
من باورش نداشتم
و فکر مي کردم بزرگترها يک چيزي مي گند
اما حالا فکر مي کنم که حقيقت داره
وقتي که تو به اتاق امدي
واقعا انگار پشت سرت همه چي سفيد شد
و من هيچ چيزي نمي ديدم بجز شما اوپا
اوپا فقط 7 سال براي من صبر کن
ايان جو.... چون سارا برادرت رو دوست داره
تو امدي اينجا چون نا راحتي؟
ايان جوي ما خيلي ارومه درسته؟
ايان جو
نمي دونم
ايگو چي شده؟ ايانجو تو هم ارومي درسته؟
ايانجو کجاست؟
توحتي نگرانش نيستي؟
چي ؟ چرا با من اينطوري رفتار مي کني؟
متقلب
چي؟
يکجوري رفتار مي کني که انگار هيچي نمي دوني ولي همه برنامه ها رو ميريزي
برنامه ريزي؟
بله برنامه ريزي
هر وقت که ميخواماحساساتم بندازم دور چون فکر مي کنم اينطوري نبايد باشه
تو بمن مي خندي
حالا يا واقعيه يا تو داري بازي مي کني
تو باعث ميشي که مردم گيج بشن و زبونشون بسته شه
در مورد چي حرف مي زني؟
تو کارت رسته
شما دوتا خوب بهم ميايين
هي تو داري در مورد يون ها را حرف مي زني دزسته؟
نه در مورد ايانجو؟
اين هم مثل اونه
چي شد؟
برو کنار او ها ني
نمي خوام ببينمت همش تقصيره توست
برو
متاسفم
تو اونواوردي اينجا و باعث شدي اينطور بشه
من ازت کمک خواستم؟
تو درست مي گي من بازم خرابکاري کردم
خوب اين منم ديگه
من واقعا متاسفم
مي دونم که نمي تونم چيزي بگم که تو احساس بهتري داشته باشي
تو چه مي دوني؟
تو چي مي دوني؟
مي دونم
تو اين دنيا شايد من اينو از همچي بهتر مي دونم
کسي رو که دوست دارم به من نگاه نمي کنه ولي کس ديگه اي رو مي بينه خنده هاش براي کس ديگه ايه
من واقعا احساس تو رو درک مي کنم
و تازه من نمي تونم حسودي هم کنم
تو در مورد برادرم صحبت مي کني؟
ايان جو
من فکر مي کنم اگر دونفر دو طرفه همديگر رو دوست داشته باشند
اين تقريبا يک معجزه ست
يک روزي اين معجزه در مورد من هم اتفاق ميوفته؟
نمي دونم
نکن
بس کن
ايا بايد يک خونه ديگه بگيرم؟
سر اشپز يک نگاهي به اين بنداز
باشه
هي هي چرا اين اينقدر خيسه؟
وقتي خمير رو درست مي کردي از يکطرف اونو قاطي کردي؟
درسته من همين کارو کردم
ايگو
اوه
چاشنيش خوبه
اره خيلي جالبه
چطور ميتونه با نمک باشه؟
و درضمن شيرين هم باشه
درسته
اگر اينو دو ساعت بزاري بمونه ديگه به هيچي احتياج نداره
کسي ممکنه بشنوه
هي برو دوباره کره درست کن
پس با اين چکار کنم؟
توي يخچال بايد کره باشه اين رو با نصفش مخلوط کن
بله فهميدم
اينجا
کي مي تونم خودم نودل درست کنم
من بايد عجله کنم و يک کاسه براي او هاني درست کنم تا بخوره
جونگو
بله سر اشپز
چه چيزه ها ني رو دوست داري؟
اوه سر اشپز
اينطوري که سوال مي کنيد من يکم خجالت مي کشم
ولي اگر او ها ني نبود من نمي تونستم فارغ التحصيل بشم
من عادت داشتم هر روز دردسر درست کنم و بچه ها هم عادت داشتن که منو از خودشون برونند
ها ني دوست من شد ومن قادر شدم که درسم رو تموم کنم
اه پس اينطوره؟
بله سر اشپز
اينجوري درسته ؟
اينطور
پس اين درسته که شما زير يک سقف زندگي مي کنيد
برادر
اوه ايان جو
ما مي خواهيم براي تحقيقمون با هم درس بخونيم
متاسفم اما فکر مي کني خودت بتوني کارت انجام بدي؟
چجور تکليفي؟
اين يک کلاس ويرايش عمومي که براساس دروس غربيه و ما مجبوريم که شراکتي اين کارو انجام بديم
برادرته؟
بله ايان جو
سلام
بيا
اون خيلي خوشگله
بنظر مياد بزرگترها خونه نيستند؟
بله پدرم که هميشه دير مياد و مادرم هم فکر کنم رفته بيرون
خوب ما براي تکليف بايد چکار کنيم؟
تو چيزي در مورد نيچه مي دوني؟
من بعضي از کارها شو خوندم
ولي نمي دونم مي تونم بگم اونو ميشناسم يا نه
پس دوباره
اين نيچه ست منظورم رو مي فهمي؟
چقدر اينجا خوشگله
منظره اش خيلي بهتره
من شنيدم پسرهاي غربي فکر مي کنند اگر يک دختر معصوم بياد خونشون
به اين معنيه که براش اشکالي نداره که شبو با هم بگذرونند
ما بايد چکار کنيم؟
بيا هر کدوم مدارک رو دسته بندي کنيم و بعد نتيجه گيري کنيم
خوبه
چون ما نمي تونيم تو اين وقت کم همه رو بررسي کنيم
موضوع ما چي باشه؟
نيچه ممکنه گفته باشه خدا وجود نداره ولي در اخر خدا رو انکار نکرد و اونوستايش کرد
تو در مورد اين چي فکر مي کني؟
خوب
کلمه لذت هي بفکر ادم ميرسه
چي؟
اون گفت ها ني؟
لذت
درسته اين خوبه
با انکار وارد ميشي و دست اخر با لذت عوضش ميکني
در مورد اينکه بجاي گزارش فيلم بگيريم چي فکر مي کني؟
يک فيلم ويديو؟
مثل استفاده از انيميشن يا يک چيزي مثل اون
ما مي تونيم پروسه انهدام تا شکل گيري رو نشون بديم
و ما مي تونيم مفهوم لذت و شادي رو هم نشون بديم
تو تو خونه دوربين داري؟
شما امدين؟
من مي خوام از دوربين استفاده کنم
دوربين؟
برادر داره روي تکليفش کار ميکنه با دوستش
اين يک تکليف دو نفره ست
واقعا؟
ولي دوستي که باهاش امد يک دختره
خيلي هم خوشگله
چي؟
يک دختر؟
بله
پرفسور ما رو با هم انتخاب کرده پس اشتباه فکر نکني
من ازش استفاده مي کنم وقتي کارم تموم شد برش مي گردونم
ايان جو من يک چيزهايي از وسايل تو احتياج دارم
مي خوام ازشون استفاده کنم
شب بخير پدر
خوب درو باز نذار چون ممکنه اينور و انور بري
نگران نباش
شب بخير مرسي
مرسي بخاطر کار سخت موفق باشي
بقيه رفتن دانشگاه
انها دارند کارشون با کلوپ ها و گوش دادن به سخنرانيها خوب انجام مي دند
بونگ جونگو
تو خيلي ترحم انگيزي
اما چکار مي توني بکني
عجله کن و کارو ياد بگير و سر اشپز شو
و در انصورت مي توني از ها ني خواستگاري کني
ها ني تو الان داري چکار مي کني؟
يک زنگ بهش بزنم؟
هيچوقت به اين دير وقتي بهش زنگ نزدم
هي حالا که مي خوام بهش زنگ بزنم يکم اعصابم بهم ريخته ست
خوبه
متاسفانه نمي تونم خيلي به جزيياتش برسم البته اين يک کار هنري نيست
بيا فيلم بگيريم
سونگ جو يکم لبه هاش رو بده بيرون
اينطوري؟
بله
مادرته؟
اون دوست منه
بله
پس شما دو تا دارين روي يک پروژه کار مي کنيد؟
بله
ما داريم به استاد کمک مي کنيم
ببخشيد بدون اينکه بهتون اطلاع بدم سرزده امدم
متاسفم
بله
ها ني کجاست؟
فکر کنم تو اتاقشه
کجا رفته؟
شنيدم که امده خونه
تلفنشو جا گذاشته
ها ني تو اتاقش نيست
راستي؟
اون بايد جايي رفته باشه
ها ني
ها ني
اوه اين چيه؟
چقدر ترس اور ميشه وقتي چيزي روش زندگي کنه
اينطوره
اين ديگه از کجا امد؟
اين اولين مرتبه ست که مي بينم اون اينقدر خوشحاله
ايا سونگ جو
همين الان داره لذت بردن رو تجربه مي کنه؟
تموم شد
فکر مي کني يک ليوان اب مي توني بمن بدي؟
واي ما هيچ نخورديم تا حالا
يک دقيقه صبر کن
چکار کنم
بپرم پايين؟
اگر اون منو اينجا ببينه
بهتره بميرم
بله
من بيرون نيستم
من خونه دوستم هستم بخاطر تکليفم
ما تموم کرديم
بهت زنگ مي زنم وقتي راه افتادم
ترجمه شده توسط تيم ترجمه ويکي
تو بايد زودتر آماده بشي تو مسابقات شركت كني
تو نمي توني هر روز تا روز فارغ التحصيلي فقط توپ ها رو جمع كني
ولي به هر حال تو تمام تلاشتو مي كني
حتي وقتي سونگ جو اين جا نيست، تو باز هم مياي
چرا اون نمياد؟
وا، تو نمي دوني؟
سونگ جو يه عضو خاصه. اون هر وقت بخواد به باشگاه مياد و بازي مي كنه
شما با هم زندگي مي كنيد، ولي تو حتي راجع به اين هم نمي دوني؟
صبر كن
يعني رابطه شما در اين حده؟
جالبه
نگران نشدن... يه ذره خسته كننده است
اون خيلي مي فهمه
ما هم سنيم، پس چرا من مثل بچه ها به نظر مي رسم؟
بائك سونگ جو هر وقت دلش بخواد مياد؟
پس چرا من اينجا عضو شدم؟
چرا من اونها رو جمع مي كنم؟
اوه، بابا
چي؟
اون تند ميشه ها
من اينو تند دوست دارم
تنيس چطور بود؟
جالب هست؟
سخته
واقعا؟
چرا به من زنگ زدي؟
يه ذره آب تو اون بريز
من پرسيدم چرا به من زنگ زدي
آاا
بيا از اون جا بريم
در هر صورت، ما نمي تونيم هميشه اون جا زندگي كنيم
ولي... به هر حال من
به نظر مياد به تو واقعا سخت مي گذره، برا همين من آرامش ندارم
بيا از اون جا بريم
من يه جايي براي خودمون پيدا مي كنم تا موقتا اونجا بمونم
حالت خوبه؟
آه، اين تنده
من بايد زياد توش فلفل ريخته باشم
من دارم داغون ميشم
آخه، پس چرا اين قدر ريختي؟
من مخالفم. نمي تونم تصور كنم اه هاني داره ميره
من نمي خوام. من مخالفم
عزيزم، يه ذره منطقي باش
اون ميگه هاني داره ميره
اه... واقعا
كي دونگ، تو واقعا نياز نيست نگران اين باشي ما واقعا مي خوام شما اينجا بمونيد
اين فقط اين نيست كه تو اينجا مي موني، تو كرايه ماهانه رو هم ميدي از پيشنهادت ممنون، ولي ما واقعا زياد اين جا مونديم
ما سونگ جو و ائون جو رو اذيت مي كنيم
اه هانيه ما
مي تونه زودتر سونگ جو رو فراموش كنه درباره اون
من چطور مي تونم؟
مشكلي نيست، جاء سو شي
نه، اين نيست
به هر حال بايد اين مشكل بين دو نفري كه درگيرن حل شه
سونگ جو علاقه اي به هاني نداره من چي كار مي تونم بكنم؟
اگه هاني با خانواده ما ازدواج كنه اين ديگه مسأله اي نخواهد بود؟
اه، من واقعا اون شخصيت صادق رو دوست دارم
و اون جذابيتشو
حتي سونگ جو هم اون رو دوست خواهد داشت
آخي! ها... هانيه ما
يه بچه شاديه
اينكه تو اينطوري ازش تعريف مي كني
ديگه گريه نكن
داداش
اه هاني داره از اينجا ميره
اون با پدرش داره برمي گرده خونشون
اين خيلي خوب نيست؟
از وقتي اون اومده فقط براي تو و من دردسر داشته
تو داري ميري؟
آره
ناراحت شدي؟
خوب، اين جاي خوش بختيه كه زندگيه من دوباره به حالت عادي برمي گرده
آره
اميدوارم بهت خوش بگذره
من بايد برم وسايلم رو جمع كنم
شب بخير
هاني، من بايد ساك ها رو ببرم پايين
همش همينه؟
بابا
جاء سو شي
سونگ جو، ائون جو
درسته
تو بايد بعضي وقتا بياي خونه ي ما
هاني، خداحافظي كن
براي اينكه اين همه مدت از ما مواظبت كرديد، خيلي ممنونم
برا غذاهاي خوش مزه اي كه درست كرديد
اون روز مسابقه، شما براي ما پيتزا خريديد و از ما عكس گرفتيد
حتي دوستاي من رو با ما برديد ساحل
براي من جشن قبولي تو دانشگاه گرفتيد
براي من همه چيز يه خاطره ي قشنگه
هر چيزي كه اتفاق افتاد وقتي كه من اينجا زندگي مي كردم
هاني
من براي اينكه اين همه مدت تو رو اذيت كردم متأسفم
هاني
مامان
مواظب خودت باش
باشه
پيش ما بيا
هاني، بيا بريم
باشه
خداحافظ
خوب ديگه
كمربندت رو ببند
هاني
حالا مي تونم دوباره برم اتاق خودم
بائك ائون جو، تو
مامان! قرار نيست به ما غذا بدي؟
همش تقصيره تويه، سونگ جو
تو حالت خوبه؟ اتفاقي برات نيفتاده؟
من واقعا بائك سونگ جو رو فراموش كردم
چي؟
من تمام تلاشم رو مي كنم كه اون پسر رو فراموش كنم
من هر وقت اه هاني رو مي بينم، اون بامزه است
تو بايد يادت بياد
من پشتيبان توام. يكي كه هميشه پيش تو خواهد بود، هر اتفاقي كه بيفته
شايد تو از اين خوشت نياد، ولي من سونگ جو رو دوست دارم
من دوست دارم
تو چي؟
خداحافظ... بائك سونگ جو