Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل هشتم
من
رویدادهای بزرگ بهار بابیت خرید سری از گزینه های املاک و واقعی در
لینتون برای برخی از مقامات خیابان کشش ، قبل از اعلام عمومی
که خیابان خط ماشین لینتون خواهد بود
توسعه یافته ، و شام بود ، که به عنوان او همسر خود را خشنود ، نه تنها "به طور منظم
گسترش جامعه اما مطمئن واقعی امر به اندازه کافی دارای سعه نظر ، با برخی از keenest
عقول و درخشان ترین دسته از زنان کمی در شهر است. "
آن جذب شد و به مناسبت است که او تقریبا تمایل خود به اجرا کردن به سایت همیشگی باشد
مین با شراب سفید پل.
اگرچه او در روستای Catawba متولد شده بودند ، بابیت که افزایش یافته بود
هواپیما اجتماعی شهری که میزبان بسیاری به عنوان چهار نفر در وعده شام
بدون برنامه ریزی آن را برای بیش از یک شب یا دو.
اما شام دوازده ، با گل از گلفروش را و همه از برش شیشه ،
مبهوت حتی Babbitts.
به مدت دو هفته مورد مطالعه ، بحث ، و لیستی از مهمانان را داور دعواهای.
بابیت ، شگفت زده : "البته ما در حال به روز خودمان ، اما هنوز هم ، از ما فکر می کنم
سرگرم کننده یک شاعر معروف مانند Frink باهم زندگی کردن ، یک شخص است که بر چیزی جز یک شعر یا بیشتر
هر روز و تنها با نوشتن چند
تبلیغات کشد پایین پانزده هزار انواع توت ها در سال! "
"بله ، و هوارد Littlefield.
آیا می دانید پاپا ، شب دیگر یونیس به من گفت او را به سه زبان صحبت می کند! "گفت :
خانم بابیت. "متعجب! که هیچ چیز!
بنابراین می توانم -- آمریکایی ، بیس بال ، و پوکر "!
"من فکر نمی کنم آن را به خوبی خنده دار در مورد یک موضوع مانند آن است.
فکر می کنم چقدر فوق العاده آن را باید به سه زبان صحبت می کنند و بسیار مفید و --
با مردم می خواهم که من نمیبینم چرا Joneses Orville دعوت می کنیم. "
"خوب در حال حاضر ، Orville همکار توانا و آینده است!"
"بله ، من می دانم ، اما -- لباس های شسته شده!"
"من اعتراف لباس های شسته شده تا به کلاس شعر و یا املاک و مستغلات ، اما فقط
همان ، Orvy توانا و عمیق است. همیشه او را در مورد باغبانی spieling شروع کنم؟
بگو که هموطنان می توانند به شما به نام هر نوع درخت است ، و برخی از یونانی خود
و نام های لاتین بیش از حد! علاوه بر این ، ما مدیون Joneses شام.
علاوه بر این ، gosh ، ما به برخی از ادم کودن و احمق برای مخاطبان ، زمانی که یک دسته از هنرمندان در هوای گرم
مانند Frink و Littlefield رفتن است. "
"خب ، عزیز -- من به معنای این صحبت می کنند -- من فکر می کنم که به عنوان میزبان شما باید به نظاره نشست
و گوش دادن ، و اجازه دهید مهمانان خود فرصتی برای صحبت یک بار در در حالی که! "
"اوه ، شما ، شما!
مطمئنا! من صحبت تمام زمان نیست!
و من فقط یک مرد کسب و کار -- آه مطمئن شوید که -- من هیچ دکتری مانند Littlefield ، و هیچ شاعر ، و
من هر چیزی به بهار نیست!
خوب ، اجازه دهید به شما بگویم ، فقط روز دیگر Frink باهم زندگی کردن خود را رفو می آید تا به من در
باشگاه التماس به دانستن آنچه که من در مورد مسئله پیوند مدرسه اسپرینگفیلد فکر.
و به او گفت؟
من! شما شرط می بندم زندگی شما را من به او گفتم!
کوچک من! من قطعا!
او آمد و از من خواست ، و من او را در مورد آن گفت :
شما شرط می بندم! و او رفو خوشحالم که گوش دادن به من و --
وظیفه به عنوان یک میزبان!
من حدس می زنم وظیفه من می دانم من به عنوان یک میزبان و اجازه دهید به شما بگویم -- "
در واقع ، Joneses Orville دعوت شدند.
II در صبح روز شام ، خانم بابیت
بود ناآرام است. "در حال حاضر ، جورج ، من می خواهم به شما مطمئن باشید می شود و
خانه اوایل امشب.
به یاد داشته باشید ، شما را به لباس "" UH - متعجب.
من مدافع را ببینید که پروتستان مجمع عمومی رای به ترک
Interchurch جنبش جهانی است.
که -- "جورج!
آیا می شنوید آنچه من گفتم؟ شما باید در زمان به لباس به
شب است. "
"لباس؟ جهنم!
من لباس پوشیدن و در حال حاضر! فکر می کنم من قصد دارم به دفتر من
BVD؟ "
"من نیست که شما صحبت کردن در indecently قبل از کودکان!
و شما مجبور به شام - ژاکت خود قرار داده! "
"من حدس می زنم TUX من را به معنای.
به شما بگویم من از همه آزار دهنده doggone مزخرف که تا کنون اختراع شده بود -- "
سه دقیقه بعد ، بعد از بابیت wailed بود : "خب ، من می دانم که نیست که آیا من
رفتن به لباس و یا در شیوه ای که نشان داد که او قرار بود به لباس "نه ،
بحث رفت.
"حالا ، جورج ، شما نباید فراموش تماس در Vecchia در راه خانه و
بستنی. خود تحویل واگن شکسته است ، و من
نمی خواهم به آنها اعتماد به ارسال آن -- "
"کلیه حقوق! شما به من که قبل از صبحانه گفت! "
"خب ، من نمی خواهم شما را به را فراموش کرده ام.
من کار کردن در تمام طول روز به سر من طولانی ، آموزش دختر که با کمک
شام -- "" همه مزخرف ، به هر حال ، با استخدام یک دختر اضافی
برای غذا.
ماتیلدا می تواند به خوبی -- "
»-- و من به بیرون رفتن و خرید گل و تعمیر آنها ، و مجموعه ای از جدول ،
نظم و بادام شور ، و نگاهی به جوجه و ترتیب برای کودکان
به طبقه بالا و شام خود را -- و من
به سادگی باید بستگی دارد شما را به Vecchia بستنی. "
"همه riiiiiight! Gosh ، من قصد دارم آن را دریافت کند! "
"همه شما باید انجام دهید این است که به در و می گویند شما می خواهید بستنی که خانم بابیت
روز گذشته توسط "تلفن دستور داد ، و آن را تمام خواهد شد را برای شما آماده است."
او در ده - سی به او تلفن را نمی تواند فراموش بستنی از Vecchia.
او متعجب شد و سپس توسط یک فکر لعنتی.
او تعجب که آیا شام ارتفاعات گل ارزش کار پر زحمت شنیع درگیر بودند.
اما او را به توهین به مقدسات در شور و هیجان خرید مواد برای توبه
کوکتل.
در حال حاضر این نحوه اخذ الکل تحت سلطنت عدالت بود
و ممنوعیت
او راند از خیابان مستطیل شکل شدید مرکز کسب و کار مدرن را به
byways درهم از قدیمی شهر -- بلوک دندانه دار با انبارها دودهای پر شده و
lofts ؛ به آربور ، یک بار در دلپذیر
باغ اما در حال حاضر باتلاق از محل سکونت ، خانه ، tenements ، و فاحشه خانه ها است.
shivers نفیس سرد ستون فقرات و معده او ، و او را در هر پلیس نگاه
با بی گناهی شدید ، به عنوان یکی که عاشق این قانون ، و تحسین نیرو و مدت زمان طولانی تر
برای متوقف کردن و بازی کردن با آنها است.
او پارک اتومبیل خود یک بلوک از سالن Healey هانسون ، نگران کننده ، "خوب ، موش ، اگر
کسی من را ببینید ، آنها می خواهم به من فکر می کنم در اینجا بر روی کسب و کار بود. "
او وارد یک مکان جالب مانند سالن ممنوعیت روز و حول و حوش ، با
طولانی چرب نوار با خاک اره در آینه جلو و ناصاف در پشت سر ، جدول کاج در
که یک مرد کثیف قدیمی رویای بیش از یک شیشه
از چیزی که شبیه ویسکی ، و با دو مرد در نوار ، نوشیدن چیزی
که شبیه آبجو ، و دادن آن تصور از تشکیل یک جمعیت که
دو مرد همیشه در یک سالن به من بدهید.
متصدی بار ، مرد سوئدی ، یک رنگ پریده قد بلند با یک الماس در روسری او یاس بنفش ، خیره در
بابیت او stalked plumply تا نوار و زمزمه ، "من می خواهم ، آن محله -- دوست از هانسون
برای من فرستاد.
مانند برخی از ماشین پنبه پاک کنی برای دریافت کنید. "متصدی بار او را در gazed
نحوه اسقف خشمگین. "من حدس می زنم شما به جای اشتباه می کردم ، من
دوستان
ما چیزی جز نوشابه فروش. "او نوار را با یک کهنه و که می تواند تمیز
اند خود را با تمیز کردن کمی انجام شده ، و در سراسر خود مکانیکی حرکت glared
آرنج.
خیال باف قدیمی در جدول درخواست متصدی بار ، "بگو : اسکار ، گوش دادن است."
اسکار گوش نکرد. "آلن وودز ، می گویند ، اسکار ، گوش دادن ، yuh؟
بگو : کتابداری و اطلاع رسانی ، سن! "
صدای فاسد و کسل کننده از ادم عاطل و باطل ، بدبو دلپذیر آبجو باقی مانده انداخت
طلسم بی جانی بیش از بابیت. متصدی بار ظالمانه نسبت به جمعیت نقل مکان کرد
دو مرد.
بابیت او را به دنبال ظرافت به عنوان یک گربه ، و wheedled ، "بگو : اسکار ، من می خواهم به
صحبت آقای هانسون. "" Whajuh wanta برای دیدن او؟ "
"من فقط می خواهم به صحبت کردن به او.
در اینجا کارت من است. "این یک کارت زیبا بود ، یک کارت حکاکی شده ،
یک کارت در سیاه blackest و بیشترین رنگ قرمز ، اعلام کرد که آقای جورج اف.
شهرکهای بابیت ، بیمه ، اجاره شد.
متصدی بار آن برگزار شد به عنوان اینکه وزن ده پوند و خواندن آن را به عنوان اینکه آن بودند
صد کلمات طولانی. او از کرامت مربوط به کلیسای اسقفی درمسیحیت خود را خم ،
اما او growled ، "من اگر او به دور است."
از اتاق پشت او به ارمغان آورد مرد فوق العاده قدیمی جوان ، مرد آرام چشم تیز ، در
پیراهن ابریشمی قهوهای مایل به زرد ، بررسی جلیقه باز حلق آویز ، و سوزاندن شلوار قهوه ای -- MR. Healey
هانسون.
آقای هانسن گفت : تنها "Yuh؟" اما کینه توز و تحقیر او در چشم ای query
روح بابیت ، و او در همه تحت تاثیر قرار نمی جدید کت و شلوار خاکستری تیره به نظر می رسید
(او به هر آن را پذیرفته است
آشنایی در باشگاه ورزشی) بابیت یک صد و بیست و پنج دلار پرداخته بودند.
"خوشحالم از ملاقات شما ، آقای هانسون. بگو : محله -- I'm جورج بابیت از بابیت
تامپسون شرکت عقار.
دوست من از جیک Offutt. "" خب ، از آن چه؟ "
"بگو : خدای من ، من رفتن به یک مهمانی ، و جیک به من گفت شما می خواهم قادر به من ثابت کردن
با حیله و فن کم است. "
در زنگ هشدار ، در obsequiousness ، به عنوان چشم هانسون رشد بیشتر بی حوصله ، "شما تلفن
جیک در مورد من ، اگر شما می خواهید. "
هانسون پاسخ با حرکات تند و سریع سر خود را به منظور نشان دادن ورود به اتاق برگشت ، و
قدم فاصله است.
بابیت melodramatically به یک آپارتمان که شامل چهار جدول دور چشم گیری راه یافته ،
یازده عدد صندلی ، یک تقویم آبجوسازی ، و بوی.
او منتظر است.
سه بار او را دیدم هانسون Healey پرسه زدن از طریق ، زمزمه ، دست در جیب ،
نادیده گرفتن او.
در این زمان بابیت نذر صبح شجاع خود را تغییر بود ، "من یک سنت پرداخت نمی
بیش از هفت دلار کوارت "را به" من ممکن است ده نفر باشد. پرداخت "
هانسون در ورودی بعدی خسته او besought : "آیا می توانید رفع آن؟"
هانسون scowled و رنده شده ، گفت : "درست یک دقیقه پیت" خاطر -- فقط یک دقیقه ، یوت "
در حلم رو به رشد ، بابیت رفت و در حال انتظار تا هانسون معمولی با دوباره ظاهر
کوارت حیله و فن -- آنچه که euphemistically به عنوان کوارت شناخته می شود -- در خود را سفید موهن طولانی
دست.
دوازده دلار ، "او جامعی. "بگو : خدای من ، اما می گویند ، cap'n ، جیک فکر
شما می خواهم قادر به من ثابت به مدت هشت یا نه یک بطری است. "
"Nup. دوازده.
این چیزهای واقعی ، قاچاق از کانادا است.
این هیچ O 'الکل سفید خود را با یک قطره از عصاره درخت عرعر ،" صادق است
تاجر گفت : virtuously.
"دوازده استخوان -- اگر شما آن را می خواهم. دوره Y 'درک من فقط انجام این کار
به هر حال به عنوان یک دوست جیک است. "" مطمئنا!
مطمئنا!
من درک می کنم! "بابیت سپاسگزاری برگزار دوازده دلار است.
او از طریق تماس با عظمت به عنوان هانسون yawned احساس افتخار ، صورتحساب را پر ،
به جلیقه تابشی خود را غیر قابل شمارش ، و swaggered دور.
او تعدادی از titillations از اختفای ماشین پنبه پاک کنی بطری تحت پوشش خود
و از پنهان کردن آن را در میز او.
تمام بعد از ظهر او snorted و chuckled gurgled و بیش از توانایی خود را به «دادن پسران
یک شات واقعی در بازو به شب. "
او ، در واقع ، بنابراین exhilarated که او در داخل یک بلوک از خانه اش را قبل از او بود
یاد داشته باشیم که یک ماده خاص ، ذکر شده توسط همسرش ، دلربا یخ وجود دارد
کرم از Vecchia است.
او توضیح داد : "خب ، رفو آن -- و به عقب راند.
Vecchia بود وراج نیست ، او وراج اوج بود.
اکثر احزاب از آمدن در سالن رقص و طلا سفید از Maison برگزار شد
Vecchia در تمام چای خوب مهمانان به رسمیت شناخته شده پنج نوع از Vecchia
ساندویچ و هفت نوع از Vecchia
کیک و همه شام واقعا باهوش ، همانطور که بر روی یک وتر در حل و فصل به پایان رسید ، در Vecchia
وابسته به شهر ناپل بستنی در یکی از سه قالب قابل اعتماد -- قالب خربزه ، دور
قالب مانند کیک لایه ، و آجر بلند.
فروشگاه Vecchia درودگری رنگ پریده آبی ، tracery گل سرخ گچ ، ملازمان در
پیش بند frilled و قفسه های شیشه ای "بوسه" با تمام پالایش که
inheres در سفیده تخم مرغ.
بابیت سنگین و ضخیم در میان این شیکی حرفه ای احساس می شود ، و او به عنوان منتظر
برای بستنی او ، با prickles داغ در پشت گردن او تصمیم گرفت ، که
مشتری دختر giggling در او بود.
او در خلق و خوی تند مزاج به خانه رفت. اولین چیزی که او شنید همسرش شد
آشفته : "جورج!
آیا شما به یاد داشته باشید برای رفتن به Vecchia و بستنی؟ "
"بگو! در اینجا نگاه کنید!
آیا من تا به حال فراموش نکنید که برای انجام کارها؟ "
"بله! اغلب! "
"خوب در حال حاضر ، آن را رفو به ندرت من انجام می دهم ، و قطعا آن را من را خسته می کند ، پس از رفتن به
چای صورتی مشترک مانند Vecchia و داشتن برای ایستادن در اطراف به دنبال در بسیاری از نصف
برهنه دختران جوان ، همه مانند آنها سرخابی
شصت و خوردن زیادی از آنچه که به سادگی خرابه های معده شان را -- "
"اوه ، این خیلی بد در مورد شما! من متوجه شده ام که چگونه شما نفرت در زیبا نگاه
دختر! "
با یک شیشه بابیت متوجه است که همسر خود را بیش از حد شلوغ بود که اخلاقی باشد تحت تاثیر قرار
خشم که با آن مرد حکومت جهان است ، و او رفت و متواضعانه تا از پله ها به
لباس.
او تا به حال تصور از جلال ناهار خوری اتاق ، برش شیشه ، شمع ، چوب جلا ،
توری ، نقره ای ، گل سرخ.
با تورم استقبال بهت زده از قلب مناسب به قبر کسب و کار به عنوان دادن
شام ، او کشت وسوسه پوشیدن plaited شرت لباس خود را برای چهارمین بار ، در زمان
خارج کاملا تازه ، اعمال خود را
کمان های سیاه و سفید ، و چرم پمپ های ثبت اختراع خود را با یک دستمال مالیده.
او را با لذت در گارنت و ناودانی نقره نگاه.
او صاف و مچ پا خود را را بصورت تماسهای مکرر ، جوراب های ابریشمی از محکم تبدیل
شانکس جورج بابیت به اندام ظریف از آنچه Clubman نامیده می شود.
او قبل از اسکله - شیشه ایستاده بود ، مشاهده شام - کت تر و تمیز او ، خود را زیبا سه گانه
بافته شلوار و زمزمه در سعادت جاودانی غزل "توسط golly ، من نگاه نه چندان بد.
من مطمئنا مثل Catawba به نظر نمی آید.
اگر هیکس صفحه می تواند به من در این دکل را ببینید ، آنها می خواهم مناسب! "
او را به با شکوه پایین به مخلوط کوکتل.
همانطور که وی در لباس پوشیدن و یخ ، به عنوان او فشرده پرتقال ، او به عنوان فروشگاه های گسترده ای از بطری های جمع آوری شده ،
لیوان و قاشق را در غرق در شربت خانه ، او احساس به عنوان معتبر به عنوان
متصدی بار در سالن Healey هانسون.
درست است که خانم بابیت گفت او زیر پا بود ، و ماتیلدا و خدمتکار برای استخدام
عصر توسط او خار ، elbowed او ، shrieked "درب Pleasopn ،" را به عنوان tottered
با سینی ، اما در این لحظه ای بالا ، او آنها را نادیده گرفتهاند.
علاوه بر این بطری های جدید از ماشین پنبه پاک کنی ، دخمه او شامل یک نیم بطری از بوربن
ویسکی ، یک چهارم از یک بطری از شراب شیرین افسنطین ایتالیایی ، و حدود یک صد
قطره bitters نارنجی.
او کوکتل شاکر دارای نیست. شاکر اثبات اتلاف بود ،
نماد آبخوری ، و بابیت دوست نداشتند به عنوان یک آبخوری حتی بیش از او شناخته شده
دوست داشت یک نوشیدنی.
وی با ریختن از یک قایق باستانی استفاده نا مشروع را به پارچ handleless مخلوط ، او ریخت
با کرامت نجیب ، برگزاری alembics خود را بالای زیر جهان مزدا قدرتمند ، خود را
چهره داغ ، جلو او پیراهن سفید خودنمایی میکند ، مس غرق scoured قرمز طلا.
او طعم ذات مقدس است. "در حال حاضر ، توسط golly ، در صورتی که نزدیکی بسیار
یک کوکتل های قدیمی خوب!
نوع برانکس ، و در عین حال مثل منهتن. Ummmmmm!
با سلام ، Myra ، می خواهم سرمازدگی کمی قبل از مردمی می آیند؟ "
شلوغ به اتاق ناهار خوری شیشه ای که این کار را می کند ، و حرکت در هر یک چهارم اینچ ، عجله
با وضوح کینه توز در او صورت خاکستری و نقره ای توری رهبانیت حزب خود محافظت
توسط یک حوله پارچه های کتانی زبر ، خانم بابیت glared در او ، و سرزنش او ، "قطعا نه!"
گفت : "خوب ، در ، شیوه ای سست و شوخ ،" من فکر می کنم پیر مرد! "
کوکتل او را با نشاط چرخان پر پشت که او آگاه بود
تمایلات ویرانگر -- عجله اماکن در موتور های سریع ، به بوسه دختران ، به آواز ، به
شوخ.
او به دنبال عزت از دست رفته خود را بازیابند با اعلام به ماتیلدا :
"من قصد دارم به چوب این پارچ کوکتل در یخچال و فریزر.
مطمئن باشید که شما هیچ کدام از 'EM برهم زند."
"یه" و "خوب ، مطمئن باشید در حال حاضر.
آیا قرار دادن هر چیزی در این قفسه بالا نیست. "
"یه."
"خوب ، لازم است --" او سرگیجه. صدای او نازک و دور است.
"Whee!"
با impressiveness عظیم فرمان او ، "خوب ، مطمئن باشید در حال حاضر ،" و قطعه قطعه به
ایمنی اتاق نشیمن.
او تعجب که آیا او می تواند متقاعد کردن "به عنوان کند یک دسته به عنوان Myra و Littlefields
برو شام برخی از محل AFT "و افزایش قابیل و شاید حفاری تا مست smore."
او درک شده است که او تا به حال هدیه از ولخرجی که مورد غفلت واقع شده بود.
هم مهمان آمده بود ، از جمله زن و شوهر در اواخر اجتناب ناپذیر برای آنها
دیگران منتظر با خوش رویی دردناک ، یک پوچی بزرگ خاکستری جایگزین
چرخش بنفش در سر بابیت است ، و او
به زور سلام پر سر و صدا مناسب برای میزبان در ارتفاعات گل.
مهمان هوارد Littlefield ، پزشک از فلسفه که مبله بود
تبلیغ و اقتصاد آرامبخش به شرکت کشش خیابان. Vergil Gunch ،
ذغال سنگ فروشنده ، به همان اندازه قدرتمند در الک
و در باشگاه بوستر '؛ ادی سوانسون عامل برای ماشین موتور نیزه ، که
زندگی در سراسر خیابان و Orville جونز ، صاحب رختشویی لیلی سفید ، که
عادلانه خود را اعلام کرد "، بزرگترین ،
شلوغ ترین ، bulliest cleanerie shoppe در اوج است. "
اما ، به طور طبیعی ، از همه برجسته T. Cholmondeley Frink ، بود که بود
تنها نویسنده "Poemulations ،" که روزانه در شصت و هفت که منجر همزمان
روزنامه ها ، به او یکی از بزرگترین
مخاطبان از آثار هر شاعر در جهان است ، اما همچنین مدرس خوش بین و خالق
از "آگهی که اضافه کنید."
با وجود فلسفه جستجو و اخلاق بالایی از آیات خود ، آنها طنز آمیز
و به راحتی توسط هر فرزند از دوازده درک آن افزوده و هوا شسته و رفته از
بذله گویی به آنها که آنها را نه به عنوان آیه و اما به عنوان نثر کشیده شد.
آقای Frink از ساحل به ساحل شناخته شده "رفیق بودن."
با آنها شش همسر ، بیشتر یا کمتر -- برای گفتن بسیار دشوار بود ، به طوری که در اوایل شب ،
همانطور که در نگاه اول همه آنها نگاه به طور یکسان ، و به همه آنها گفت : "آه ، IS این امر نه
خوب! "در تن همان نشاط مصمم.
به چشم ، مرد بودند کمتر مشابه : Littlefield ، تامینی ، محقق ، قد و
اسب رو ، رفیق بودن Frink ، بازیچه قرار دادن یک مرد با موهای نرم و موش مانند ، تبلیغات
حرفه خود را به عنوان شاعر توسط طناب ابریشم در
او چشم و عینک. Gunch Vergil ، گسترده با درشت موهای سیاه EN brosse ، ادی سوانسون ،
مرد طاس و تندرست جوان که طعم خود را برای ظرافت عصر نشان داد
نیم تنه یا ژیلت از ابریشم نمیفهمد سیاه و سفید با شیشه
دکمه ها ؛ Orville جونز ، به دنبال ماندگار ، پر از کنده درخت ، نه چندان به یاد ماندنی فرد ، با
سبیل مسواک شاهدانه رنگ.
با این وجود آنها را به خوبی تغذیه و پاک ، همه آنها فریاد زد : "' Evenin '، Georgie!" با
نیرومندی از جمله ، که آنها به نظر می رسید به عموزاده ، و چیزی که عجیب است که
بلندتر از این می دانست که زنان ، کمتر به طور یکسان
آنها به نظر می رسید ، در حالی که دیگر یکی می دانست که مردان ، بیشتر به طور یکسان الگوهای جسورانه خود را
ظاهر شد. خوردن کوکتل به عنوان
متعارف مراسم به عنوان مخلوط کردن.
این شرکت منتظر ، uneasily ، امیدوارم ، موافقت را به شیوه ای تیره که
آب و هوا نه گرم است و کمی سرد شده بود ، اما هنوز هم بابیت گفت : هیچ چیزی در مورد
می نوشد.
آنها محزون شد. اما هنگامی که زن و شوهر در اواخر (Swansons)
وارد بابیت اشاره کرد که "خب ، مردمی ، آیا شما فکر می کنید شما می توانید ایستاده شکستن قانون
کمی؟ "
آنها در Frink باهم زندگی کردن ، پروردگار زبان به رسمیت شناخته استان مازندران انجام شده است.
Frink در چشم شیشه ای بند ناف او را به عنوان زنگ ، طناب کشیده ، او گلو را پاک کرد و گفت :
که سفارشی بود :
"من به شما ، به جورج : من مطیع قانون مرد است ، اما آنها می گویند Verg Gunch
دزد صندوق شکن به طور منظم ، و البته او بزرگتر 'N من هستم ، و من نه تنها می تواند چهره ای از آنچه من می خواهم
اگر او سعی کرد مرا به هر چیزی جنایی زور! "
Gunch بود غرش ، "خوب ، من می خواهیم به فرصتی --" زمانی که Frink برگزار شد دست خود را و
در ادامه ، "بنابراین اگر Verg و شما اصرار دارند ، Georgie ، من ماشین من در طرف اشتباه پارک
از خیابان ، به دلیل آن را
مسلم است که جرم و جنایت مورد اشاره شما! "
یک معامله بزرگ خنده وجود دارد. خانم جونز اظهار داشت : "آقای Frink است که به سادگی
بیش از حد قتل!
شما می خواهم فکر می کنم او تا بی گناه بود! "بابیت clamored ،" چگونه آن را شما حدس بزنید ،
باهم زندگی کردن؟ خوب ، شما همه فقط لحظه ای در حالی که من بروید صبر کنید
خارج و -- کلید اتومبیل خود را "!
از طریق کف کردن از خوشی او به ارمغان آورد وعده درخشان ، سینی توانا و از عینک
با کوکتل زرد ابری در پارچ شیشه ای در مرکز.
مردان babbled ، "آه ، gosh ، یک نگاه!" و "این به من می شود درست جایی که من زندگی می کنند!" و
"به من اجازه دهید در آن!"
اما ، رفیق بودن Frink ، یک مرد سفر کرد و به مشکلات استفاده نشده ، به این فکر زده بود
که معجون صرفا ممکن است آب میوه با ارواح کمی خنثی.
او به عنوان بابیت ، صدقه پخش کن مرطوب و نشئه برگزار شد ، از شیشه بزدل نگاه ، بلکه به عنوان
او آن را طعم او لوله کشی ، "آه ، مرد ، به من اجازه خواب در!
این درست نیست ، اما من بیدار شدن ندارم!
حیطه 'چرت زدن! lemme" دو ساعت قبل ، Frink به اتمام بود
روزنامه آغاز شعر :
نشستم به تنهایی و groused و thunk ، خراشیده و سر من و آهی کشید و wunk و
تشکر ، هنوز هم وجود دارد مشاعره ، حیف ، که می خواهم پشت ماشین پنبه پاک کنی ، آسیاب قدیمی زمان که
دن است که باعث سیج پسر بچه ، سالن ناپسندیده و بد بو!
من مست سم خود را از دست نخواهید داد ، در حالی که من بهار متلاطم می توانید استفاده کنید ، که برگ
سر من در سحرگاه و پیشواز سال به عنوان به عنوان هر بیب تازه متولد شده روشن است! "
بابیت نوشیدند با دیگران ، افسردگی لحظه او رفته بود ، او متوجه شد که
این بهترین همراهان در جهان بودند و او می خواست آنها را هزار
کوکتل.
"فکر می کنم شما می توانید از یکی دیگر از ایستادن" او گریه. همسر ، با giggles خودداری کرد ، اما
مردان ، در گسترده ، شیوه ای لذت بخش و استادانه درست شده ، سخن می گفت ، gloated ، "خوب ، دیر
از شما درد من ، Georgie -- "
"شما سود کمی در آینده ، گفت :" بابیت به هر یک از آنها ، و هر intoned ،
فشار آن ، Georgie ، آن را فشار! "هنگامی که ، فراتر از امید ، پارچ خالی بود ،
آنها ایستاده بود و صحبت در مورد منع.
مرد دوباره روی پاشنه های خود را خم ، دست خود را در شلوار ، جیب خود قرار داده ، و
اعلام نظرات خود را با ژرفا پررونق یک مرد مرفه تکرار
کاملا hackneyed بیانیه ای در مورد یک موضوع که او می داند هر آنچه چیزی است.
"در حال حاضر ، من به شما بگویم ،" Vergil Gunch گفت : "راه من شکل آن است که این ، و من می توانم صحبت
توسط این کتاب ، چرا که من به بسیاری از پزشکان و همراهان که باید بدانند صحبت ،
و راه من این است که خوب اتمام حجت است
چیزی که برای خلاص شدن از سالن ، اما آنها باید برای هموطنان اجازه می دهد تا آبجو و نور
آب گوجه فرنگی. "
هوارد Littlefield مشاهده شده ، "آن چه به طور کلی متوجه نمی شده است که خطرناک اتمام حجت
prop'sition برای حمله به حقوق آزادی شخصی.
در حال حاضر ، به عنوان مثال : پادشاه -- بایرن؟
من فکر می کنم آن بایرن بود -- بله ، بایرن ، بود -- در سال 1862 ، ماه مارس ، 1862 ، او را صادر کرد
اعلامیه علیه چراگاه عمومی زنده سهام.
دهقانان برای overtaxation بود بدون کوچکترین شکایت ایستاد ، اما زمانی که
این اعلامیه بیرون آمد ، آنها شورش کردند. یا ممکن است زاکسن است.
اما این تنها می رود برای نشان دادن خطرات ناشی از تهاجم به حقوق آزادی شخصی است. "
Orville جونز گفت : "که -- هیچ کس حق حمله به آزادی شخصی ،".
"فقط همین ، شما نمی خواهید برای فراموش کردن ممنوعیت چیز خوبی است توانا برای
کار کلاس.
نگه می دارد 'EM از هدر رفتن پول خود را و کاهش productiveness خود ، گفت :" Vergil
Gunch. "بله ، هست که در آن است.
اما مشکل این است شیوه ای از اجرای اصرار داشت : "هوارد Littlefield.
"کنگره سیستم های مناسب را درک نمی کنند.
در حال حاضر ، اگر من شده است در حال اجرا چیزی ، من می خواهم که آن را مرتب به طوری که منع استعمال مشروبات الکلی
خود ، مجوز بود و پس از آن ما می تواند مراقبت از کارگر بی دست و پا گرفته اند --
او را از نوشیدن نگه داشته -- و در عین حال "نمی VE
مداخله با حقوق -- با آزادی شخصی -- همراهان مانند
خودمان خواهیم بود "
آنها سر خود را bobbed ، ضمن ستایش از شخصیت در یک نگاه ، و اظهار داشت : "هست که در آن ،
که شیرین کاری است. "
"چیزی که مرا نگران است که بسیاری از این افراد را به کوکائین ، آهی کشید :"
ادی سوانسون. آنها bobbed خشونت ، و تشکر ،
"این چنین است ، خطر آن وجود دارد."
رفیق بودن Frink شعار می دادند : "اوه ، می گویند ، من نگه رسید متورم جدید برای خانه ساخته شده آبجو
روز دیگر. شما را -- "
Gunch قطع شود ، "صبر کن!
اجازه بدهید من به شما معدن بگویید! "Littlefield snorted ،" آبجو!
موش! کاری که به انجام است که برای تخمیر شراب! "
جونز اصرار داشت ، "من رسید که کسب و کار می کند!"
سوانسون التماس ، "آه ، می گویند ، شما lemme داستان بگویم --" اما Frink رفت و در مصمم ،
"شما را و ذخیره پوسته از نخود فرنگی و پور شش گالن آب در پیمانه وزن کردن
پوسته و جوش مخلوط تا -- "
خانم بابیت نسبت به آنها را با حسرت شیرینی تبدیل خواهد شد. Frink عجله به
پایان حتی بهترین آبجو او ، دستور العمل و پر زرق و برق ، او گفت : "شام خدمت کرده است."
یک معامله خوب استدلال دوستانه در میان مردان به عنوان به که باید به در بود
تاریخ و زمان آخرین ، و در حالی که آنها در حال عبور از سالن از اتاق نشیمن به اتاق ناهار خوری
Vergil Gunch ساخته شده آنها را با غرش خنده ،
"اگر من نمی تواند نشستن کنار Myra بابیت و دست خود را زیر میز ، من نمی خواهد
بازی -- صفحه اصلی goin I'm '".
در اتاق ناهار خوری آنها خجالت زده ایستاده بود در حالی که خانم بابیت fluttered ، "در حال حاضر ، به من اجازه
-- اوه ، من که قرار بود به دست برخی از زیبا نقاشی شده محل کارت را برای شما ، اما -- آه ،
دیدن من ، آقای Frink ، شما نشسته وجود دارد ".
شام در بهترین سبک women's - مجله هنر ، به موجب سالاد
سرو شده در سیب توخالی ، و همه چیز اما مرغ سرخ شده آسیب ناپذیر است شبیه
چیز دیگری.
معمول مردان به صحبت کردن با زنان را سخت و لاس زنی ناشناخته هنر در بود
ارتفاعات گل و عرصه از ادارات و از آشپزخانه تا به حال هیچ اتحاد.
اما تحت الهام از کوکتل ، گفتگو از خشونت بود.
هر یک از مردان هنوز هم تا به حال تعدادی از چیزهای مهم در مورد منع می گویند ،
و در حال حاضر که هر شنونده وفادار خود را در شام ، شریک او پشت سر هم :
"که من پیدا کردم جایی که من می توانم به همه *** من می خواهم در هشت کوارت --"
"آیا شما در مورد این هموطنان که رفت و یک هزار دلار به مدت ده مورد پرداخت می شود به عنوان خوانده شده
قرمزی چشم که ثابت می شود چیزی جز آب؟
به نظر می رسد این هموطنان در گوشه ای ایستاده بود و عضو می آید تا به او -- "
"آنها می گویند there'sa قایق کامل از چیزهای را که سراسر در دیترویت قاچاق --"
"چیزی که من همیشه می گویند -- چه بسیاری از مردمی را در مورد منع درک نمی --
و سپس تمام این مسائل سم افتضاح شما -- الکل چوب و همه چیز -- "
"البته من آن را در اصل اعتقاد دارند ، اما من پیشنهاد نمی به کسی به من گفتن
من فکر می کنم و انجام است. بدون استفاده از 'آمریکا تا کنون خواهید برای آن ایستاده!"
اما همه آنها احساس کردند که آن را در طعم بد برای Orville جونز بود -- و او نمی
به رسمیت شناخته شده به عنوان یکی از عقل به مناسبت به هر حال -- می گویند : "در واقع ،
همه چیز در مورد ممنوعیت این است : آن است که هزینه اولیه نیست ، آن رطوبت ".
تا نه موضوع یک مورد نیاز است با گفتگو تبدیل به شده بود برخورد
به طور کلی.
اغلب و ضمن ستایش از شخصیت Vergil Gunch ، گفت : "هی ، که هموطنان دور می تواند با گرفتن
قتل!
چرا او می تواند یک خام در شرکت مختلط بکشد و تمام خانمها خواهید سر خود را خنده
خاموش ، اما من ، gosh ، اگر هر چیزی را که فقط حداقل کمی کردن رنگ را دریافت کنم من کرک
تمشک برای عادلانه! "
در حال حاضر Gunch آنها را با گریه به خانم ادی سوانسون ، جوانترین زنان خوشحال ،
"Louetta!
من موفق به doorkey ادی از جیب خود خرج کردن ، و آنچه می گویند شما و من دزدکی حرکت کردن
در سراسر خیابان زمانی مردمی به دنبال؟
چیزی ، "با گوشه چشم نگاه کردن زرق و برق دار ،" افتضاح مهم است که به شما بگوید! "
زنان wriggled و بابیت به مانند شیطنت عجین شد.
"بگو : مردمی ، من آرزو من جرأت به شما کتاب من از کفش چوبی توضیحات قرض گرفته شده نشان می دهد!"
"حالا ، جورج! ایده! "
خانم بابیت او را هشدار داد.
"این کتاب -- با نشاط کلمه نیست! این نوعی از گزارش انسان شناسی
مورد -- در مورد آداب و رسوم ، در دریاهای جنوب ، و چه آن را نمی گوید!
کتاب اتمام حجت شما نمی توانید خریداری کنید.
Verg ، من آن را به شما قرض بدهید. "" من برای اولین بار! اصرار داشت : "ادی سوانسون.
"صداها تند!"
Orville جونز اعلام کرد : "بگو : من شنیده ام یکی خوب روز دیگر در مورد coupla
سوئدی ها و همسران آنها ، "و در بهترین لهجه یهودیان ، او مصمم به اجرا درآمد
یکی خوب به پایان دادن به کمی ضدعفونی.
Gunch آن پوش. اما کوکتل نهاده ، متقاضیان
بازگشت به واقعیت محتاط کاهش یافته است.
باهم زندگی کردن Frink اخیرا در یک سخنرانی تور در میان شهرهای کوچک شده بود ، و او
chuckled ، "افتضاح خوب به عقب بر گردیم به تمدن!
من مطمئنا از دیدن بعضی از شهرها هیک!
منظور من -- البته مردمی وجود دارد بر روی زمین هستند ، اما ، غژغژ کردن هین ، کسانی که خیابان اصلی
burgs کند ، و شما همراهان به سختی می تواند قدر آنچه را که به این معنی که اینجا
با یک دسته آنهایی که زندگی می کنند! "
Orville جونز در مورد "شما شرط می بندم!" exulted. "آنها بهترین مردمی بر روی زمین ، کسانی که
مردمی از شهر های کوچک ، اما ، آه ، مامان! چه مکالمه!
چرا ، می گویند ، آنها نمی توانند صحبت در مورد هیچ چیز به جز آب و هوا و فورد NE - OO ،
heckalorum! "درست است.
همه آنها در مورد فقط همان چیزهایی صحبت ، گفت : "ادی سوانسون.
"آیا آنها نیست ، هر چند! آنها فقط در همان چیزی را بیش از می گویند و
بیش از Vergil ، گفت : "Gunch.
"بله ، واقعا قابل توجه است. آنها به نظر می رسد فاقد همه قدرت نگاه کردن به
چیزهایی impersonally.
آنها به سادگی بارها و بارها بحث مشابه در مورد Fords و آب و هوا و غیره. "
گفت : هوارد Littlefield. "با این حال ، در آن ، شما نمی توانید سرزنش' EM.
آنها هر گونه محرک چنین فکری رو به عنوان کسب می کنید در اینجا در این شهر ، گفت : "
رفیق بودن Frink. "Gosh ، درست است ، گفت :" بابیت.
"من نمی خواهم شما highbrows به خودتان گیر است ، اما باید بگویم آن را نگه می دارد یک شخص
سمت راست بر روی انگشتان پای خود را در با یک شاعر و با هوارد نشسته ، آن مرد قرار داده است که باهم
در اقتصاد!
اما این مشاعره از شهر های کوچک ، با هیچ کس اما یکدیگر به صحبت می کنید ، جای تعجب نیست که آنها دریافت کنید
تا درهم و برهم و غیرعقلانی و بیفرهنگ در سخنرانی خود ، و مچاله ، در تفکر خود! "
Orville جونز "و پس از آن را از دیگر مزایای ما -- فیلم
frinstance.
این ورزش Yapville فکر می کنم همه آنها گرفتن ، اگر آنها یک تغییر از لایحه
هفته ، که در آن در اینجا در شهر شما انتخاب خود را از فیلم diff'rent ده هر
شب که می خواهید را به نام! "
"مطمئن ، و الهام بخش ما از مالش علیه hustlers طبقه بالا دریافت کنید
هر روز و گرفتن مربا پر از زنجبیل ، گفت : "ادی سوانسون.
"همان زمان ، گفت :" بابیت "هیچ حس excusing این burgs ادم دهاتی بیش از حد آسان است.
مقصر همکار اگر او ابتکار عمل را به بالا را نشان نمی دهد و ضرب و شتم آن را به این شهر ،
مانند ما انجام می شود -- انجام داد.
و تنها با صحبت کردن در اعتماد به نفس در میان دوستان ، آنها به عنوان شیطان از حسادت
مرد شهرستان.
هر بار که میروم تا Catawba من باید به حدود پوزشخواهی به همنوعان من بود
با چون من بیشتر یا کمتر موفق شده و آنها را آورده است.
و اگر شما صحبت طبیعی به 'EM ، راه ما اینجا ، و ، نکته بینی و آنچه که شما ممکن است نمایش می دهد
فراخوانی یک نقطه گسترده ای از نظر ، به همین دلیل ، آنها فکر می کنم شما با قرار دادن در سمت است.
خود من برادر ناتنی مارتین -- اجرا می شود کمی اوله فروشگاه عمومی پدرم استفاده می شود به
نگه می دارد. بگو : من شرط می بندم او نمی دانم به گونه ای است وجود دارد
چیزی به عنوان لباس رسمی -- به عنوان یک شام - ژاکت.
اگر او بود که در اینجا آمده در حال حاضر ، او فکر می کنم ما یک دسته از بودند -- از -- چرا ، gosh ، قسم می خورم ،
او نمی خواهد می دانم چه فکر می کنم! بله ، آقا ، آنها حسادت! "
رفیق بودن Frink توافق کردند : "هست که در آن است.
اما آنچه من ذهن نبود خود را از فرهنگ و قدردانی از زیبا -- اگر
شما که دارای سعه نظر بهانه ای.
در حال حاضر ، من می خواهم برای ارائه یک سخنرانی با طبقه بالا ، و خواندن برخی از بهترین شعر من -- نه
چیزهای روزنامه اما چیزهایی مجله.
اما می گویند ، زمانی که من در چمن بلند ، چیزی طول خواهد کشید وجود دارد ، اما بسیاری از
داستان های قشنگ قدیمی و عامیانه و آشغال که اگر هر یک از ما در آن افراط در اینجا ،
او می خواهم دروازه اینقدر تند و سریع آن را سر او شنا کردن است. "
Vergil Gunch خلاصه تا : "حقیقت این است که ما توانا و خوش شانس به زندگی در میان یک دسته از
شهرستان مردمی که تشخیص چیزهای هنری و کسب و کار پانچ به طور مساوی.
ما می خواهم ملول زیبا احساس اگر ما در برخی از خیابان اصلی بورگ گیر کردم و سعی کردم عاقلانه
codgers قدیمی به نوع زندگی ما به اینجا استفاده می شود.
اما با golly این وجود دارد شما برای 'EM می گویند : هر شهر کوچک آمریکایی می باشد
تلاش برای بدست آوردن جمعیت و آرمان های مدرن است. و رفو اگر تعداد زیادی از 'دریافت آن را قرار نیست
در سراسر!
کسی شروع می شود سوژه متحرک از روبرو تقاطع ادم دهاتی ، گفتن او وجود دارد را در سال 1900 بود و آن را
شامل یکی از خیابان های پر گل و لای ، EM تعداد دفعات مشاهده '، یکی ، و نه صد صدف انسان.
خوب ، شما به عقب برگردید وجود دارد در سال 1920 ، و شما در پیدا کردن پیاده رو ها و هتل کمی متورم و
بانوان اول کلاس آماده و پوشیدن مغازه ، کمال واقعی ، در واقع!
شما نمی خواهید به تنها در این شهر کوچک نگاه کنید ، شما می خواهید در چه نگاه
آنها با هدف تبدیل شده است ، و همه آنها جاه طلبی است که در دراز مدت است
'EM بهترین نقاط بر روی زمین -- که همه آنها می خواهم درست مثل اوج باشد"
III
با این حال صمیمی آنها ممکن است با T. Cholmondeley Frink به عنوان یک همسایه ، به عنوان یک
قرض از چمن mowers و میمون - آچار ، آنها می دانستند که او نیز
شاعر مشهور و برجسته
تبلیغات عامل ، که پشت سهولت خود شرجی اسرار ادبی بودند که آنها
نمی تواند نفوذ کند.
اما به شب ، در اعتماد به نفس حیله و فن تکامل یافته ، او آنها را به بستری
راز کیمیاگری : "من یک مشکل ادبی است که
نگرانی در من به مرگ است.
من انجام یک سری از آگهی های تبلیغاتی برای اتومبیل Zeeco و من می خواهم هر یک از 'EM واقعی
کمی GEM -- reg'lar سبکی چیزهای.
من همه برای این نظریه است که کمال ، شیرین کاری ، و یا چیزی در همه ، و این ها
به عنوان چیزهای سختی که من همیشه آن روبرو نشدهایم.
شما ممکن است فکر می کنم می شود آن را سخت تر را به انجام اشعار من -- تمام این قلب موضوع : خانه و
پای بخاری و شادی -- اما آنها در حال cinches.
شما نمی توانید به اشتباه در 'EM ، شما می دانید چه احساسات هموطنان متهور هر شایسته باید
اگر او این بازی را بازی میکند ، و شما چوب حق EM '.
اما شعر صنعتی ، در حال حاضر خط there'sa ادبی که در آن شما به
باز کردن قلمرو جدید. آیا می دانید همکار که واقعا
آمریکا نابغه؟
همکار که شما نام خود را نمی دانند و من یا نیست ، اما کار خود را باید به
نسل های آینده حفظ بنابراین می تواند به فکر آمریکایی ما و اصالت به قضاوت
روز؟
چرا ، عضو است که می نویسد : شاهزاده آلبرت تبلیغات دخانیات!
فقط گوش دادن به این : PA که از شادی از جمله در جیمی مربا
لوله ها.
بگو : -- شرط می بندم شما اغلب خم شده ام گوش به که نشت از گفتار در مورد رقص از پنج تا
پنجاه در توسط "پله در بیت او!"
حدس می زنم که رفتن ، همه حق است -- اما تنها در میان خودمان ، شما بهتر شروع
سیستم rapidwhiz برای حفظ زبانه ها را به چه سرعتی شما از روح کم دود به وزوز
نوک بالا بالا -- هنگامی که شما در خط پشت
لوله جیمی که همه در حال اشتعال با که هلو از PAL ، پرنس آلبرت.
پرنس آلبرت جان در کار است -- همیشه joy'usly تر ISH در عطر و طعم همیشه
لذتبخش خنک و معطر!
برای حقیقت ، شما هرگز دو decked ، مس پرچ شده ، دومشتی دود قلاب
لذت بردن! برو به لوله -- سرعت - O - سریع مثل شما نور
چیز خوبی است!
چرا -- بسته بندی شده با پرنس آلبرت شما می توانید joy'us جیمی مستقیم در سراسر تخته بازی!
و شما می دانید چه معنی می دهد! "" حالا که "caroled عامل موتور ، ادی
سوانسون ، "این چیزی است که من اسمش او ادبیات
که شاهزاده آلبرت همکار -- هر چند ، gosh ، می تواند وجود داشته باشد نه فقط یک همکار است که می نویسد
EM ، باید هیئت بزرگی از جوهر درجه یک slingers در کنفرانس ، اما به هر حال : در حال حاضر ،
او ، او را برای موی بلند نوشتن نیست
pikers ، او برای بچه ها به طور منظم می نویسد ، او برای من می نویسد ، و من بنی من به او را نوک!
تنها چیزی که این است : من تعجب می کنم که اگر آن مبادرت به فروش کالا؟
البته ، مثل همه این شاعران ، این هموطنان شاهزاده آلبرت به شما اجازه می دهد تا ایده اش فرار با
او را. این کار باعث خواندن ظریف است ، اما آن را نمی گویم
هیچ چیز نیست.
من هرگز می خواهم بیرون رفتن و خرید دخانیات شاهزاده آلبرت پس از خواندن آن ، به دلیل آن
به من بگویید هر چیزی در مورد این مسائل نیست. این فقط یک دسته از کرک است. "
Frink او را می بیند : "اوه ، شما دیوانه هستید!
آیا من به شما ایده سبک به فروش برساند؟ به هر حال این نوع از مسائل من می خواهم به مانند
برای انجام Zeeco. اما من به سادگی نمی تواند.
بنابراین من تصمیم گرفتم به چوب به راست شاعرانه ، و من در زمان شات در یک آگهی دارای سعه نظر
برای Zeeco. چگونه این کار را دوست دارید :
دنباله بلند سفید خواستار -- درخواست و آن را روی تپه ها و دور برای
هر مرد یا زنی است که خون قرمز در رگ های او و بر لب های او آهنگ باستانی
از بوکانیرز.
این دور با drudging مبهم ، و انجیر برای مراقبت.
سرعت -- سرعت شکوهمند -- بیش از نشاط فقط یک لحظه -- زندگی خود را برای شما
و من!
این حقیقت بزرگ جدید به سازندگان خودرو Zeeco به همان اندازه به عنوان قیمت در نظر گرفته
و سبک.
ناوگان آن به عنوان بز کوهی ، صاف به عنوان سرش فرو برد و در عین حال قدرتمند به عنوان
مسئول یک گاو نر ، فیل. کلاس تنفس در هر خط است.
گوش دادن ، برادر!
شما هرگز آنچه از هنر بالایی از پیاده روی است تا LIFE ZIPPINGEST شما سعی می کنید
خوش مزه کردن -- ZEECO "!
"بله ،" Frink mused در ، "که من رنگ ظریف به آن ، اگر من می گویند تا ، اما نمی باشد.
اصالت از نشت از گفتار! '" این شرکت تمام آهی کشید با همدردی و
تحسین.