Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 11
در همین حال تعطیلات رفته بود و فصل آغاز شد.
خیابان پنجم تورنت شبانه از واگن به پیشرفت سریع به سمت بالا تبدیل شده بود
چهارم مد روز در مورد پارک ، که در آن روشن و پنجره ها و چتر بسط
betokened روال معمول از مهمان نوازی.
دیگر جریان انشعاب عبور جریان اصلی ، بلبرینگ حمل و نقل خود را به
تئاترها ، رستوران ها و یا اپرا و خانم Peniston ، از منزوی دیده بان برج
پنجره بالای خود ، می تواند به دقت بگوید
درست زمانی که حجم مزمن صدا با تنظیم هجوم ناگهانی افزایش یافت
به سمت ون Osburgh توپ ، و یا وقتی ضرب از چرخ به معنای صرفا که
اپرا تمام شد ، یا این که شام بزرگ در شری وجود دارد.
خانم Peniston پس از ظهور و اوج فصل کاملا به عنوان
شریک فعال در gaieties آن و به عنوان یک تماشاچی - ، او لذت می برد فرصت های
مقایسه و تعمیم مانند کسانی که شرکت مثلا باید چشم پوشی است.
هیچ کس می توانست یک رکورد دقیق تر از نوسانات اجتماعی نگه داشته شده ، و یا قرار داده اند
بیشتر غیر قابل لغزش انگشت بر روی ویژگی های متمایز در هر فصل :
dulness ، اسراف آن ، فقدان آن توپ یا بیش از طلاق است.
او تا به حال حافظه های ویژه ای برای فراز و نشیب های "جدید" که گل رز
به سطح با هر جزر و مد در محدوده زمانی معین ، و یا در زیر عجله خود را غوطه ور شدند
یا فرود آمد پیروزمندانه فراتر از دسترس
حسادت شکن ، و او APT برای نمایش یک بینش قابل توجه و گذشته نگر بود
را به سرنوشت نهایی خود را ، به طوری که زمانی که آنها سرنوشت خود را برآورده کرده بود ، او بود
تقریبا همیشه قادر به گفتن به گریس Stepney
دریافت کننده نبوت او را -- که او دقیقا چه اتفاقی خواهد افتاد شناخته شده بود.
این فصل خاص خانم Peniston که به عنوان که در آن مشخص
همه احساس : "فقیر" به جز Brys Welly و آقای سیمون Rosedale.
این پاییز بد در وال استریت شده است ، جایی که قیمت ها سقوط کرد مطابق با آن
قانون عجیب و غریب که ثابت می کند حساسیت بیشتری نسبت به سهام راه آهن و عدل پنبه به
سهمیه قدرت اجرایی نسبت به بسیاری از
قابل براورد کردن شهروندان به تمام مزایای استفاده از دولت خود آموزش داده است.
حتی ثروت تصور می شود مستقل از بازار یا خیانت یک راز
وابستگی به آن ، و یا رنج می برد از محبت دلسوز : مد sulked در
خانه های کشور خود ، و یا به شهر آمد
نا شناس ، تفریحات عمومی بودند discountenanced ، غیر رسمی و کوتاه و
شام مد روز تبدیل شد.
اما جامعه ، در حالی که در بازی سیندرلا سرگرم است ، به زودی از hearthside خسته
نقش ، و استقبال مادر تعمیدی پری در شکل هر شعبده باز به اندازه کافی قدرتمند
کدو تنبل shrunken به نوبه خود مجددا به مربی طلایی.
صرف این واقعیت در حال رشد ثروتمندتر در زمانی که سرمایه گذاری بیشتر مردم
از بینرفتن است ، محاسبه شده برای جلب توجه حسادت ، و با توجه به وال استریت
شایعات ، Welly Bry و Rosedale راز از انجام این معجزه پیدا کرده بود.
Rosedale ، به طور خاص ، گفته شد به دو برابر ثروت خود را ، و بحث از وجود دارد
خرید خود را به خانه تازه به پایان رسید یکی از قربانیان سقوط ، که در
فضا از دوازده ماه کوتاه ، ساخته شده بود.
به همان تعداد از میلیون ها ، ساخته شده است یک خانه در خیابان پنجم ، پر تصویر گالری با
استادان قدیمی ، تمام نیویورک در آن سرگرم ، و به خارج از کشور قاچاق
بین یک پرستار آموزش دیده و یک پزشک ، در حالی که
طلبکاران خود را در سپاه پاسداران بیش از استادان قدیمی نصب شده و مهمان او توضیح داد : به هر
های دیگر که آنها با او dined بود و فقط به این دلیل آنها می خواستند برای دیدن عکس ها.
آقای Rosedale به معنای حرفه ای کمتر شهاب سنگی است.
او می دانست که او باید به آرامی پیش بروید و غرایز او را از نژاد خود برازش
رنج می برند rebuffs قرار داده و با تاخیر.
اما او بی درنگ به درک که dulness کلی از فصل او را فراهم
فرصتی غیر معمول به بدرخشد ، و او در مورد با صنعت بیمار به شکل یک
پس زمینه برای او شکوه رو به رشد است.
خانم فیشر از خدمات فوق العاده ای برای او در این دوره بود.
او خاموش مجموعه تا به حال بسیاری از تازه واردان به طوری در صحنه اجتماعی است که او مانند یکی از آن بود
قطعه مناظر سهام که به تماشاگر تجربه دقیقا چه می گذرد
به جایی می برد.
اما آقای Rosedale ، در دراز مدت ، محیط زیست فردی بیشتر می خواستند.
او حساس به سایه تفاوت که خانم بارت هرگز اعتبار
او را به درک ، چرا که او تا به حال هیچ تغییرات مربوطه را از چگونگی و از آن
تبدیل می شد بیشتر و بیشتر روشن به او
که خانم بارت خودش دقیقا دارای کیفیت های مکمل مورد نیاز را به دور
کردن شخصیت اجتماعی او است. چنین جزئیاتی در محدوده سقوط
از دید خانم Peniston.
مانند ذهن بسیاری از رفت و برگشت پانوراما ،... او APT بود به چشم پوشی از فروع.
Foreground یا زمینه ، و او به مراتب بیشتر احتمال دارد که در آن حمل فیشر Welly پیدا کرده بود
آشپز Brys برای آنها ، نسبت به آنچه اتفاق می افتد را به خواهر زاده خود را.
او بود ، با این حال ، بدون purveyors اطلاعات آماده به مکمل خود
کمبود هستند.
ذهن گریس Stepney بود مانند نوع پرواز کاغذ اخلاقی ، که اقلام وز وز
از شایعات بی اساس توسط یکی از جاذبه های کشنده کشیده می شدند ، و جایی که آنها به سرعت در toils از آویزان
حافظه بی شفقت.
لیلی می شده اند شگفت زده می دانید که چگونه بسیاری از حقایق بی اهمیت در مورد خودش شد
تسلیم در سر خانم Stepney.
او کاملا آگاه بود که او علاقه به مردم تیره رنگ بود ، اما او به عهده گرفت
است که تنها یک شکل از چرکی و تحسین برای brilliancy وجود دارد
بیان طبیعی دولت تحتانی آن.
او می دانست که Gerty نور او را تحسین کورکورانه ، و بنابراین تصور که او
الهام گرفته از احساسات مشابه در Stepney گریس ، آنها او را به عنوان Gerty طبقه بندی
نور بدون صفات صرفه جویی در جوانان و شور و شوق.
در واقع ، این دو از یکدیگر بسیار متفاوت آنها از اختلاف
شی از تفکر متقابل آنها.
قلب خانم نور چشمه توهمات مناقصه شد ، خانم Stepney'sa دقیق
ثبت نام از حقایق که در ارتباط خود به خود آشکار.
او تا به حال احساسات که به لیلی ، که خنده دار در یک فرد مبتلا به به نظر می رسید
بینی freckled و پلک های قرمز ، که در یک خانه شبانه روزی زندگی می کردند و تحسین خانم
Peniston نقاشی اتاق ، اما فقیر گریس
محدودیت به آنها یک زندگی درونی متمرکز ، به عنوان خاک ضعیف برخی از گرسنگی
گیاهان به شکوفایی intenser.
او در حقیقت تا به حال هیچ گرایش انتزاعی به کینه توزی : او لیلی به دلیل دوست نداشتن نیست
دومی درخشان بود ، و غالب ، اما چون او فکر که لیلی را دوست نداشت
او.
mortifying کمتر است به این باور خود منفور نسبت به ناچیز ، و بطالت
ترجیح به فرض که بی تفاوتی است که به صورت نهفته از unfriendliness.
حتی چنین civilities اندک به عنوان لیلی گفته و به آقای Rosedale را ساخته اند دوشیزه
Stepney دوست خود را برای زندگی ، اما چگونه می تواند او را پیش بینی که چنین دوست با ارزش بود
کشت؟
علاوه بر این ، چگونه می تواند یک زن جوان که نادیده گرفته شده است هرگز به اندازه گیری اضطراب سخت و ناگهانی که
این آسیب ضربه؟
و در آخر ، چگونه می تواند لیلی ، عادت کرده اند به میان فشار از تعاملات را انتخاب کنید ،
حدس بزنید که او تا به حال mortally دوشیزه Stepney با ایجاد او را از مطالعه حذف جرم
یکی از نادر خانم Peniston شام ، احزاب؟
خانم Peniston دوست نداشتند دادن شام است ، اما او تا به حال یک حس بالایی از تعهد خانواده ،
و در بازگشت از ماه عسل خود را Stepneys جک او احساس می کرد که بر او وقت
نور لامپ های اتاق نقاشی و استخراج
بهترین نقره او را از امن vaults.
تفریحات نادر خانم Peniston توسط روز جانسوز قبل شد
حرکت نوسانی به هر جزئیات از جشن ، از صندلی از مهمانان به
الگوی پارچه جدول ، و در
البته از یکی از این بحث های اولیه او imprudently پیشنهاد دادند
به گریس پسر عموی خود را که به عنوان شام ، امور خانواده بود ، او ممکن است در شامل
آن.
به مدت یک هفته چشم انداز روشن به حال وجود بی رنگ دوشیزه Stepney و پس از آن او
داده شده بود درک کنند که این امر می تواند راحت تر او را یک روز دیگر.
دوشیزه Stepney دقیقا می دانستند چه به سرش آمده.
لیلی ، به آنها خانواده reunions موارد از dulness آلیاژی ، بود
متقاعد عمه خود را که شام از مردم "هوشمند" خواهد بود بسیار بیشتر به طعم و مزه
زن و شوهر جوان و خانم Peniston ، که
بی اراده بر روی خواهر زاده خود را در مسائل اجتماعی تکیه شده است بر اساس غالب بود
تلفظ تبعید گریس. پس از همه ، گریس می آید هر روز دیگر ؛
چرا باید او ذهن بودن از سر باز کردن؟
این دقیقا به این خاطر بود دوشیزه Stepney دست می آید هر روز دیگر -- و چون او می دانست
روابط خود را در راز شب خالی او را -- که این حادثه
gigantically در افق او loomed.
او آگاه بود که او به حال لیلی برای ایجاد آن بنویسید متشکرم ؛ و خشم کسل کننده تبدیل شده بود.
خصومت فعال.
خانم Peniston ، از او در یک یا دو روز پس از شام نگاه ، وضع کردن او
قلاب دوزی کردن کار و به طور ناگهانی از بررسی مایل خود را از خیابان پنجم تبدیل شده.
"گاس Trenor --؟؟ لیلی و گاس Trenor" او گفت ، در حال رشد به طور ناگهانی کم رنگ که او را
بازدید کننده تقریبا احساس خطر بود. "اوه ، پسر عموی جولیا... البته من معنی نیست
... "
"من نمی دانم چه می کنید؟ معنی ، گفت :" خانم Peniston ، با تیردان قرار گرفتن وحشت زده در او
کوچک صدا اخمو. چنین چیزهایی در روز من هرگز شنیده بودند.
و خواهر زاده خود من!
من مطمئن هستم که من شما را در درک نیست. آیا از مردم می گویند او در عشق با او؟ "
وحشت خانم Peniston واقعی بوده است.
اگرچه او افتخار آشنایی با تواریخ مخفی بی نظیر
جامعه ، او تا به حال بی گناهی دختر مدرسه که در مورد شرارت را به عنوان یک
بخشی از "تاریخ" ، و به آنها آن را هرگز
رخ می دهد که رسوایی او در درس ساعت بار خوانده شده ممکن است خود را تکرار در
خیابان بعدی است. خانم Peniston تخیل او را نگه داشته بود
، مانند مبلمان اتاق رسم کفن.
او می دانست ، البته ، آن که جامعه بسیار تغییر ، و بسیاری از زنان از او
مادر که به فکر "عجیب و غریب" در حال حاضر در یک موقعیت به انتقادی در مورد
و بازدید از لیست او مورد بحث بود.
خطرات طلاق با پیشوا او بود ، و سپاسگزار در زمان احساس کردند که لیلی هنوز
ازدواج نکرده اند ، اما این ایده که هر رسوایی می تواند به نام یک دختر جوان خود پیوست بالاتر از
همه که می تواند آن را به آرامی همراه با
که یک مرد متاهل ، آنقدر جدید بود به او که او بسیار وحشت زده بود که اگر او بود
متهم به خروج فرش خود را به پایین تمام تابستان ، و یا نقض هر یک از
کاردینال قوانین دیگر از خانه داری.
دوشیزه Stepney ، زمانی که وحشت او را به حال فروکش ، شروع به احساس برتری
که وسعت بیشتری از ذهن اعطا. واقعا رقت بار بود به عنوان سهلانگار
جهان به عنوان خانم Peniston!
او در سوال دوم لبخند زد. "مردم همیشه می گویند که چیزهای ناخوشایند -- و
مطمئنا آنها یک معامله بزرگ با یکدیگر است.
یکی از دوستانم ملاقات آنها بعد از ظهر در پارک کاملا در اواخر ، پس از
لامپ شد روشن است. اتمام حجت ترحم لیلی می کند خودش را تا
آشکار است. "
"آشکار! gasped :" خانم Peniston. او به جلو خم ، کاهش صدای خود را به
کاهش وحشت. «چه نوع چیزهایی را که آنها می گویند؟
که او وسیله ای برای گرفتن طلاق و ازدواج با او را؟ "
گریس Stepney خندید محض است. "عزیز من ، نه!
او به سختی خواهد بود که کار را انجام.
-- اتمام حجت لاس زنی --. چیزی بیشتر "" لاس زنی؟
بین خواهر زاده من و یک مرد ازدواج کرده؟
آیا منظور شما به من بگویید که ، به نظر می رسد لیلی و مزایای ، او می تواند بدون یافتن
استفاده بهتر برای زمان خود نسبت به آن ضایعات در یک مرد چاق احمق تقریبا به اندازه کافی به
پدرش؟ "
این استدلال چنین حلقه قانع کننده بود که آن را به خانم Peniston کافی
اطمینان انتخاب کنید تا کار خود را ، در حالی که او برای گریس Stepney منتظر به گرد او
پراکنده نیروهای.
اما خانم Stepney در نقطه ای در یک لحظه.
"است که بدترین آن -- مردم می گویند او وقت خود را هدر رفتن نیست!
هر کس می داند ، همانطور که شما می گویند ، که لیلی خیلی خوش تیپ و و جذاب است -- به اختصاص
خودش به یک مرد مانند Trenor گاس مگر -- "؟" مگر در مواردی که "در واقع همان تکرار خانم Peniston.
بازدید کننده او عصبی نفس را جلب کرد.
این حاضر به شوک خانم Peniston بود ، اما او شوک به آستانه خشم.
دوشیزه Stepney به اندازه کافی آشنا با درام کلاسیک به در به یاد می آورد
پیشبرد حامل بشارت بد هستند مثلا دریافت کرده اید ، اما او در حال حاضر به حال
چشم انداز سریع شام جریمه از دست داد و
کمد لباس به عنوان نتیجه احتمالی از disinterestedness او کاهش می یابد.
به افتخار جنسی او ، با این حال ، نفرت از لیلی غالب بیش از بیشتر شخصی
ملاحظات.
خانم Peniston لحظه اشتباه انتخاب کرده charms خواهر زاده اش را به رخ کشیدن.
"مگر در مواردی که گفت :" گریس ، خم شدن به جلو با تاکید کم باب روز صحبت می کنند ، مگر اینکه
مزایای مواد می شود با خود به او سازگار به دست آورد وجود دارد. "
او احساس می کرد که لحظه فوق العاده ای بود ، و ناگهان به یاد می کند که خانم
Peniston پارچه ابریشمی گل برجسته سیاه و سفید با حاشیه جت برش ، داشته باشند... او در پایان بوده است
این فصل است.
خانم Peniston را کار را دوباره.
یکی دیگر از جنبه ای از همین ایده خود را به او ارائه شده بود ، و او احساس میکند که
آن را زیر کرامت او بود که اعصاب خود را از طریق یکی از بستگان وابسته که متصلب
لباس های قدیمی خود را می پوشیدند.
"اگر لذت شما را در من مزاحم توسط insinuations مرموز ،" او گفت : بطور سرد ،
"شما را در حداقل ممکن است زمان مناسب تر از تنها من دوره نقاهت را انتخاب کرده اند
از فشار دادن یک شام بزرگ است. "
اشاره ای به شام تیره را کنار تاریخ و زمان آخرین scruples دوشیزه Stepney.
"من نمی دانم که چرا من باید از لذتی است که در گفتن شما در مورد لیلی متهم.
من مطمئن بود که من باید تشکر آن را دریافت کنید ، "او با شعله ور شدن از خلق و خوی بازگشت.
"اما من احساسات خانوادگی ، سمت چپ و به عنوان تنها فردی است که هر
اقتدار بیش از لیلی ، من فکر کردم شما باید بدانید چه چیزی است که از او گفت. "
"خب ، خانم Peniston گفت ،" آنچه که من از شکایت است که شما باید به من گفت هنوز رتبهدهی نشده است
چه چیزی است که گفته است. "" من فرض کنید من باید آن را قرار داده
بنابراین به سادگی.
مردم می گویند که گاس Trenor پردازد صورتحساب خود را پرداخت صورتحساب خود -- صورتحساب خود را ".
خانم Peniston سر را به یک خنده. "من نمی توانم تصور کنید که در آن شما می توانید برداشت
تا زباله از جمله.
لیلی تا درآمد خود را -- و من برای او فراهم بسیار سخاوتمندانه است -- "
"اوه ، همه ما می دانیم که ، interposed :" دوشیزه Stepney با خشگی.
"اما لیلی می پوشد بزرگ بسیاری از روپوش هوشمند --"
"من دوست دارم او را به خوبی و لباس -- فقط مناسب!"
"بدیهی است ، اما پس از آن بدهی های قمار او وجود دارد در کنار."
دوشیزه Stepney ، در آغاز بود ، به معنای مطرح کردن این نقطه ، اما خانم
Peniston به حال تنها بی اعتقادی خود او مقصر است.
او مانند کافران گردن کلفت از کتاب مقدس ، که باید نابود شود
متقاعد. "بدهی های قمار؟
لیلی؟ "
صدای خانم Peniston را تکان داد با خشم و سردرگمی.
او تعجب که آیا گریس Stepney خارج از ذهن او رفته بود.
"نظر شما توسط بدهی های قمار او چیست؟"
"نگران نباشید ، که اگر یکی از نمایشنامه پل برای پول در مجموعه ای لیلی یک مسئول از دست دادن بزرگ
معامله -- و من فرض کنید نه لیلی همیشه برنده است ".
"چه کسی به شما گفت که دختر برادرم مشغول کارت بازی برای پول؟"
"رحمت ، پسر عموی جولیا ، آیا من به نظر نمی آید که اگر من در تلاش بودند تا شما را در مقابل لیلی به نوبه خود!
همه می دانند او دیوانه است در مورد پل.
خانم Gryce گفت : من خود که آن قمار خود را که وحشت زده پرسی Gryce --
به نظر می رسد او واقعا با او در ابتدا گرفته شده بود.
اما ، البته ، در میان دوستان لیلی کاملا سفارشی برای دختران برای بازی
پول است. در واقع ، مردم تمایل به بهانه ای او را
در آن ---- حساب "
"را به خود بهانه ای برای چه؟" "بالاتر سخت -- و پذیرش
توجه از مردان مانند گاس Trenor -- و جورج دورست ----
خانم Peniston داد دیگر گریه.
"جورج دورست؟ هر کس دیگری وجود دارد؟
من باید بدانید بدترین ، اگر شما لطفا. "
"آیا آن را در آن راه ، پسر عموی جولیا قرار داده است.
به تازگی لیلی شده است یک معامله خوب با Dorsets ، و او به نظر می رسد او را تحسین -- اما از
البته که طبیعی است.
و من مطمئن هستم که هیچ حقیقت را در چیزهای نفرت انگیز مردم می گویند وجود دارد ، اما او شده است
صرف مقدار زیادی از پول این زمستان.
Evie ون Osburgh در Celeste سفارش جامه یا رخت عروس او روز دیگر -- بله ،
ازدواج طول می کشد در ماه آینده -- و او به من گفت که Celeste را نشان داد ترین
چیزهای نفیس او فقط ارسال شد به خانه لیلی.
و از مردم می گویند که جودی Trenor با حساب بر او گاس اختلاف است ، اما
من مطمئن هستم که من متاسفم من صحبت کرد ، هر چند که من فقط آن را به عنوان محبت به معنای ".
دیر باوری واقعی خانم Peniston فعال او را به اخراج خانم Stepney با عار
که بد برای چشم انداز موفقیت به پارچه ابریشمی گل برجسته سیاه و سفید که بانوی boded ، اما ذهن
غیر قابل نفوذ به دلیل به طور کلی برخی از
ترک که از طریق آن فیلترهای سوء ظن ، و insinuations بازدید کننده خود را سرش نمی
خاموش به راحتی او انتظار داشتند.
خانم Peniston دوست نداشتند با صحنه ها و عزم او را به اجتناب از آنها را برای همیشه منجر شده است
او را به خودش دور از جزئیات زندگی لیلی نگه دارید.
در جوانان اش ، دختران نشده است قرار است که نیاز به نظارت نزدیک است.
آنها به طور کلی فرض می شود تا با کسب و کار مشروع از معاشقه گرفته شدند
و ازدواج ، و دخالت در امور از جمله در بخشی از طبیعی خود را
نگهبان به عنوان نا موجه در نظر گرفته شد
به عنوان تماشاگر به طور ناگهانی در یک بازی پیوستن.
البته "سریع" دختران وجود دارد حتی در تجربه های اولیه خانم Peniston بوده است ، اما
ثبات آنها ، در بدترین حالت ، به صرف بیش از روحیات حیوانی ، در برابر درک شد
که می تواند بدون پرداخت هزینه حکاک از آن به عنوان "unladylike وجود دارد."
ثبات مدرن ظاهر مترادف با بی اخلاقی ، و این ایده صرف
بی اخلاقی بود به عنوان توهین آمیز به خانم Peniston به عنوان یک بوی پخت و پز در
نقاشی اتاق : یکی از تصورات ذهن او حاضر به اعتراف شد.
او تا به حال به هیچ وجه قصد فوری تکرار به لیلی آنچه او شنیده بود ، و یا حتی از
و سعی معلوم حقیقت خود را با استفاده از بازجویی با احتیاط.
برای این کار ممکن است یک صحنه تحریک و یک صحنه ، در دولت متزلزل خانم
اعصاب Peniston ، با اثرات شام او پوشیده نیست ، و ذهن او هنوز هم
لرزش با برداشت های جدید ، یک خطر تلقی او وظیفه خود را برای جلوگیری از.
اما همچنان در افکار او سپرده رنجش حل و فصل شده علیه وی وجود دارد
خواهرزاده ، متراکم تر به دلیل آن بود که با توضیح یا بحث پاک نمی شود.
این وحشتناک یک دختر جوان به اجازه خودش در مورد صحبت ، اما بی اساس
از اتهامات عنوان شده علیه وی ، او باید برای آنها ساخته شده است سرزنش کند.
خانم Peniston احساس که اگر یک بیماری مسری در خانه وجود داشته است ، و او
برای نشستن لرز در میان مبلمان آلوده خود را محکوم به فنا بود.
>
فصل 12
خانم بارت در واقع به حال شده است treading یک راه غیر مستقیم ، و هیچ یک از منتقدان او می تواند
به این واقعیت از خودش زنده تر شده اند ، اما او تا به حال حس جبرگرا
از یک عطف اشتباه کشیده
دیگر ، بدون تا کنون درک راه راست تا خیلی دیر شده بود به آن را.
لیلی ، که خودش را بالاتر از تعصبات تنگ در نظر گرفته شده ، تصور نمی بود که این واقعیت
اجازه دادن به گاس Trenor پول کمی را برای او هرگز خود را خود قصد بر هم زدن
بیتفاوتی.
و این واقعیت به خودی خود هنوز هم بی ضرر به اندازه کافی به نظر می رسید و تنها آن را بارور
منبع عوارض مضر.
او خسته تفریحی از خرج کردن پول این عوارض شد
فشار دادن ، و لیلی ، که ذهن می تواند در ردیابی علت شدت منطقی
بد شانس خود را به دیگران ، خودش را توجیه
تصور کرد که او بدهکار تمام مشکلات خود را به دشمنی برتا دورست.
این دشمنی ، با این حال ، ظاهرا در یک تجدید دوستی منقضی شده
بین دو زن.
دیدار لیلی به Dorsets ، برای هر دو ، منجر به کشف کرده بود که آنها می توانند
از استفاده به یکدیگر و غریزه متمدن می یابد لذت زیرکانه در ساخت
استفاده از آنتاگونیست خود را نسبت به مداخله گر او را.
خانم دورست ، در واقع ، درگیر در یک آزمایش جدید احساساتی ، که خانم
اموال اواخر فیشر ، NED Silverton ، قربانی گلگون بود و در لحظات ، به عنوان
جودی Trenor بار گفته بود ، او احساس
نیاز عجیب و غریب از منحرف توجه شوهرش.
دورست دشوار است به مات و متحیر کردن به عنوان یک وحشیانه بود اما حتی خود او engrossment بود
در مقابل هنر لیلی اثبات نیست ، یا به جای این خصوص به نحوی تنظیم شد و برای تسکین
خودپرستی مضطرب.
تجربه خود را با پرسی Gryce او را به جای خوب در ministering به دورست ایستاد
humours ، و اگر انگیزه ای برای لطفا فوری کمتر بود ، مشکلات او
وضعیت تدریس شد او را به بسیاری از فرصت های کوچک است.
انس با Dorsets بود به احتمال زیاد برای کاهش مشکلات از جمله مواد
طرف.
خانم دورست به حال هیچ یک از انگیزه های اسراف جودی Trenor ، و تحسین دورست
به احتمال زیاد خود را در مالی بیان "راهنمایی" حتی لیلی مراقبت تا به حال به
تجدید تجارب خود را در آن خط است.
آنچه که مورد نیاز ، برای لحظه ای ، دوستی Dorsets بود ، به سادگی اجتماعی آن
تحریم.
او می دانست که افراد شروع به صحبت از او ، اما این حقیقت او را به عنوان زنگ خطر نیست
خانم Peniston احساس خطر کرده بود.
شایعات بی اساس از جمله در او مجموعه ای بود غیر معمول نیست ، و یک دختر خوش تیپ که با متاهل flirted
انسان صرفا فشار به حد از فرصت های خود در نظر گرفته شد.
Trenor خود که او را وحشت زده بود.
پیاده روی در پارک آنها تا به حال موفقیت نبوده است.
Trenor جوان ازدواج کرده بود ، و از زمان ازدواج او مقاربت خود را با زنان نداشته
گرفته به صورت کوچک بحث احساساتی که بر خود را دو برابر می مانند
مسیرهای در پیچ و خم.
او ابتدا متعجب و متحیر شد و پس از آن تحریک شده به خود را همواره منجر به همان
شروع نقطه ، و لیلی احساس کردند که او به تدریج از دست دادن کنترل اوضاع است.
Trenor بود در حقیقت در خلق و خوی unmanageable.
به رغم درک خود را با Rosedale او تا حدودی به شدت شده بود "لمس" توسط
سقوط ارزش سهام در بازارهای ؛ هزینه های خانه خود را وزن بر او ، و او به نظر می رسید
جلسه ، در همه طرف ، مخالفت غیر معاشر
به خواسته خود ، به جای از شانس خوب آسان او تا کنون مواجه می شوند.
خانم Trenor هنوز هم در Bellomont بود ، نگه داشتن شهر خانه باز ، و نزولی بر روی آن
در حال حاضر و پس از آن برای طعم و مزه از جهان است ، اما ترجیح می دهند هیجان راجعه
احزاب پایان هفته به محدودیت های اعمال شده از فصل مبهم.
از آنجا که تعطیلات او تا به حال لیلی ترغیب به بازگشت به Bellomont ، و اولین بار
آنها در شهر لیلی ملاقات خیالی سایه ای از سرما در روش خود وجود دارد.
آن را صرفا بیان نارضایتی خود را در غفلت خانم بارت ، و یا
شایعات دلهرهآور و نگران کنندهای به او رسید؟
احتمالی دوم غیرمحتمل به نظر می رسید ، در عین حال لیلی بدون حس نشده بود
تشویش.
اگر رومینگ او همدردی ریشه زده بود و در هر نقطه ، آن را در دوستی او با
جودی Trenor.
او در صداقت محبت دوست خود معتقد بودند ، اگر چه گاهی اوقات
خود را در راه خود را علاقه مند نشان داد ، و او با اکراه عجیب و غریب از کاهش
هر گونه خطر estranging آن.
اما گذشته از این ، او بود کاملا آگاهانه از راه که در آن چنین
بیگانگی را در خود واکنش نشان می دهند.
این واقعیت بود که گاس Trenor شوهر جودی بود در بار لیلی قوی ترین دلیل برای
disliking او را ، و برای resenting تعهد که بر اساس آن او قرار داده بود.
برای تنظیم شک و تردید خود را در حالت استراحت ، خانم بارت ، به زودی پس از سال نو ، "پیشنهادی" خود برای
پایان یک هفته در Bellomont.
او در قبل ، آموخته بود که با حضور یک حزب بزرگ خود را محافظت
از توجه و دقت مداوم بیش از حد بزرگ است در بخشی Trenor ، و تلگرافی همسرش "آمده توسط
به معنای "به نظر می رسید او را از استقبال معمول خود را اطمینان دهم.
جودی او را دریافت دوستانه.
مراقبت از یک حزب بزرگ همیشه غالب بیش از احساسات شخصی ، و لیلی را دیدم هیچ
تغییر در شیوه ای میزبان خود.
با این وجود ، او به زودی آگاه بود که آزمایش از آمدن به Bellomont
به مقصد نمی موفق باشد.
این حزب از آنچه خانم Trenor به نام "مردم دلگیر" ساخته شده بود -- نام عمومی او را برای
افراد که پل بازی -- و این عادت خود را به گروه همه از جمله
obstructionists در یک کلاس ، او معمولا
دعوت آنها را با هم ، بدون در نظر گرفتن ویژگی های دیگر خود.
نتیجه این بود APT به ترکیب اصلی غیر قابل تقلیل افراد بدون داشتن دیگر
کیفیت مشترک نسبت به قطع خود را از پل ، و تناقضات توسعه
در گروه فاقد طعم و مزه که
ممکن است آنها را amalgamated بودند ، در این مورد تشدید شده با آب و هوای بد ، و
بد خستگی پنهان از میزبان و میزبان خود را.
در موارد اضطراری از جمله ، جودی معمولا لیلی تبدیل به فیوز ناسازگار
عناصر و خانم بارت ، فرض کنید که چنین سرویس از او انتظار می رفت ، انداخت
خود را در آن با حرارت خاصی عادت کرده اند خود را.
اما در ابتدا او درک مقاومت ظریف به تلاش های او.
اگر شیوه ای خانم Trenor نسبت به او تغییری نکرده است ، قطعا وجود دارد ضعف
سردی در آن از خانم ها دیگر.
اشاره های گاه به گاه مواد سوزاننده به «دوستان خود را Brys ولینگتون ،" و یا "
یهودی کمی است که خریداری خانه Greiner -- برخی یکی از به ما گفت شما او را می دانستند ، دوشیزه
بارت ، "-- نشان داد لیلی که او در
با آن بخش از جامعه است که ، در حالی که کمک به آن از نظر افتادگی
تفریح ، حق تصمیم گیری اینکه چه اشکالی که تفریح را باید به عهده گرفت.
نشانه یکی اندک بود ، و یک سال پیش لیلی که با لبخند در آن ، اعتماد
به افسون از شخصیت خود را به برطرف کردن هر گونه تعصب در برابر او.
اما در حال حاضر او حساسیت بیشتری نسبت به انتقاد رشد کرده بود و کمتر با اعتماد به نفس در قدرت او
از خلع سلاح آن است.
او می دانست ، علاوه بر این ، که اگر خانمها در Bellomont اجازه خود را به انتقاد
دوستان او آشکارا ، آن را اثبات این بود که آنها در معرض او را از ترس نیست
درمان پشت سر او.
ترس عصبی مبادا هر چیزی در شیوه ای Trenor را باید به نظر می رسد برای توجیه خود
مخالفت ساخته شده به هر بهانه ای برای اجتناب از او به دنبال او ، و او را ترک Bellomont
آگاهانه در هر هدف که او را گرفته بود در آنجا شکست خورده است.
در شهر او به دلمشغولیها که برای لحظه ای ، به حال اثر شاد بازگشت
از طرد افکار مزاحم.
Brys Welly ، پس از بحث های زیادی ، و مشاوره اضطراب با آنها تازه به دست آورد
دوستان ، در حال حرکت جسورانه از دادن یک سرگرمی عمومی تصمیم گرفته بود.
حمله به جامعه به صورت جمعی ، زمانی که به معنی یکی از این رویکرد محدود به چند
آشنایان ، مثل این است که پیشرفت را به یک کشور عجیب و غریب با تعداد کافی
از پیشاهنگان ، اما چنین تاکتیک های راش
گاهی اوقات منجر به پیروزی های درخشان و Brys برای قرار دادن سرنوشت خود را تعیین کردند
به لمس است.
خانم فیشر ، به آنها واگذار رفتار امر ، تصمیم گرفته بود که
VIVANTS تابلو و موسیقی گران دو طعمه به احتمال زیاد برای جلب بود
مورد نظر طعمه ، و پس از طولانی مدت
مذاکرات ، و نوع سیم کشیده که در آن او را به اکسل و شناخته شده بود ، او تا به حال
ناشی از یک دوجین زن شیک و مد خود را در این نمایشگاه به یک سری از تصاویر
که توسط یک معجزه دورتر از اجبار ،
پرتره نقاش برجسته ، پل Morpeth ، شده است غالب بود بر اساس
را سازماندهی کنند. لیلی در عنصر خود را در موارد بود.
تحت هدایت Morpeth حس پلاستیک خود را واضح ، تاکنون پرورش در بدون غذا بالاتر
از لباس گیری و اثاثه یا لوازم داخلی ، بیان مشتاق در اختیار
پارچه ، مطالعه نگرش ها ، تغییر چراغ ها و سایه ها.
غریزه دراماتیک او roused انتخاب افراد بود ، و زرق و برق دار
بازسازی از لباس تاریخی را بر انگیخت تخیل که تنها بصری برداشت
می تواند برسد.
اما keenest از همه نشاط از نمایش زیبایی خود را زیر یک جدیدی شد
جنبه : نشان می دهد که خوشگلی او هیچ کیفیت صرف ثابت بود ، اما یک عنصر
شکل دادن به تمام احساسات به اشکال تازه از فضل.
اقدامات خانم فیشر ، گرفته شده بود ، و جامعه ، که در یک لحظه کسل کننده شگفت زده ،
شکست در برابر وسوسه از مهمان نوازی خانم Bry.
اقلیت معترض در ازدحام که abjured و آمد فراموش شد و از
مخاطبان بود تقریبا به عنوان به عنوان درخشان نشان می دهد.
لارنس Selden در میان کسانی که به مشوق های پیشنهادی تسلیم کرده بود.
اگر او در بدیهیات پذیرفته شده اجتماعی ، اغلب عمل نمی کنند که یک مرد ممکن است به جایی که او
خوشنود ، بخاطر آن بود که او از مدت ها آموخته بودند که لذت خود را عمدتا به
در یک گروه کوچک از همفکر یافت می شود.
اما او لذت می برد اثر تماشایی ، و نامحسوس به نمایشنامه پول در نمی
تولید آنها : او پرسید این بود که غنی بسیار باید تا تماس خود را
به عنوان مرحله ، مدیران ، و پول خود را در راه کسل کننده صرف نیست.
این Brys قطعا نمی توانست با متهم انجام شده است.
به تازگی ساخته شده خود خانه ، هر آن ممکن است به عنوان یک قاب برای اهلی عدم ،
تقریبا به خوبی طراحی شده برای نمایش یک مجموعه وابسته به عید به عنوان یکی از کسانی که با روح
لذت سالن که معماران ایتالیایی
بداهه برای تنظیم کردن مهمان نوازی از شاهزادگان است.
هوا از بداهه در واقع کاملا حاضر : تا اخیر ، بنابراین به سرعت در حال
برانگیخته کل MISE EN - صحنه بود که یکی به لمس ستون سنگ مرمر برای یادگیری
آنها از مقوا بود ، به صندلی یک فرد
خود در یکی از گلدار و طلا ARM - صندلی تا مطمئن شوید که آن نقاشی شده بود
در برابر دیوار.
Selden ، که یکی از این کرسی را به آزمایش قرار داده بود ، خود را در بر داشت ، از زاویه
توپ اتاق ، نقشه برداری صحنه با لذت فرانک.
این شرکت ، در اطاعت از غریزه های تزئینی می نامد که برای لباس های زیبا در
محیط خوب ، و نه با چشم پس زمینه خانم Bry از لباس بود.
خودش.
ازدحام نشسته ، با پر کردن اتاق های بسیار زیاد و بدون ازدحام در مدت زمان معقول
فصل 13
لیلی از رویاهای شاد برای پیدا کردن دو یادداشت در بالین او بیدار است.
یکی از خانم Trenor ، که اعلام کرد که او از آمدن به شهر ، این بود که بعد از ظهر
برای بازدید پرواز ، و امیدوار خانم بارت قادر خواهند بود با او ناهار خوردن.
دیگر از Selden بود.
به طور خلاصه او نوشت که مورد مهم به نام او را به آلبانی ، از چه رو او خواهد بود
قادر به تا شب بازگشت ، و از لیلی پرسید : به او اجازه دهید در چه ساعت می دانیم
روز بعد او را او را ببیند.
لیلی ، تکیه به عقب در میان بالش او ، musingly در نامه خود gazed.
صحنه در هنرستان Brys مانند بخشی از رویاهای او شده بود و او به حال
انتظار می رود برای بیدار به شواهد چنین واقعیت آن است.
اولین جنبش او در یک دلخوری بود : این اقدام پیش بینی نشده است Selden ارسال
یکی دیگر از عارضه به زندگی. این طوری بر خلاف او را به چنین عملکرد
ضربه غیر منطقی!
آیا او واقعا منظور او را خواست با او ازدواج؟
او یکبار نشان داده بود او را به عدم امکان چنین امیدی ، و رفتار بعدی او
به نظر می رسید به ثابت کند که او را به وضعیت تا حدودی با معقول بودن را پذیرفته است
mortifying به غرور او.
دلپذیر تر بود که برای پیدا کردن این معقول تنها در حفظ شد
هزینه دیدن ایجاد نکردن برای او ، اما ، هر چند هیچ چیز در زندگی شیرین به عنوان معنا
از قدرت خود را بیش از او ، او را دیدم خطر
اجازه می دهد قسمت از شب قبل به عاقبت.
از آنجا که او می تواند با او ازدواج خواهد بود ، آن مهربانتر به او ، و همچنین ساده تر برای
خود ، برای نوشتن یک خط دوستانه طفره درخواست خود را به او مراجعه کنید : او مرد نیست
به اشتباه چنین یک اشاره ، و هنگامی که بعد آنها
ملاقات آن که خود را در جای پای معمول دوستانه.
لیلی از بستر بر خاست ، و رفت و مستقیما به میز او.
او می خواست در یک بار نوشتن ، در حالی که او می تواند اعتماد به قدرت حل و فصل او.
او هنوز سست بود از خواب کوتاه او و نشاط از شب ، و
دید از نوشتن Selden به ارمغان آورد به لحظه اوج پیروزی او :
لحظه ای که او در چشم او را خوانده بود که هیچ فلسفه اثبات در برابر قدرت او بود.
این امر می تواند خوشایند این احساس به دوباره... هیچ کس دیگری می تواند آن را به او بدهد
آگاهانه آن ، و او نمی توانست تحمل به خلق و خوی خود را از نگاه به قهقرا لوکس مارس
عمل امتناع قطعی.
او قلم خود را در زمان نوشت عجله : "فردا در چهار" زمزمه را به خودش ،
او برگه را به پاکت خود را تضعیف : "من به راحتی می توانید او را خاموش قرار دهید هنگامی که فردا
می آید. "
احضار جودی Trenor بود به لیلی خوش آمدید.
این اولین بار است که او یک ارتباط مستقیم از Bellomont از دریافت شد
نزدیک از آخرین بازدید شما او وجود دارد ، و او هنوز هم ترس از داشتن بازدید
وارده نارضایتی جودی است.
اما این دستور به این مشخصه به نظر می رسید به روابط سابق خود را دوباره بر قرار یا تاسیس کردن.
لیلی لبخندی زد از فکر اینکه که دوست او احتمالا احضار او را بشنوند
در مورد سرگرمی Brys.
Trenor خانم به حال خودش از جشن absented ، شاید به این دلیل رک و پوست کنده
اعلام از شوهرش خورده بود ، شاید ، زیرا همانطور که خانم فیشر تا حدودی متفاوت آن را قرار داده ،
او "می توانند افراد جدید را تحمل نمی کند هنگامی که او تا به حال کشف شده نیست آنها را به خودش است."
در هر حال ، هر چند او haughtily در Bellomont باقی مانده و لیلی مظنون در او
بلعیدن اشتیاق به شنیدن از آنچه او از دست رفته بود ، و دقیقا در آنچه که برای یادگیری
اندازه گیری خانم ولینگتون Bry پیشی گرفته بود
تمام رقبای قبلی برای به رسمیت شناختن اجتماعی است.
لیلی به خشنود و راضی کردن این کنجکاوی کاملا آماده بود ، اما آن اتفاق افتاد که او بود
وجود ندارد.
با این حال ، او تعیین می کند ، برای دیدن خانم Trenor برای چند لحظه ، و زنگ برای خدمتکار او
او despatched تلگراف گفت که او با دوستان او که شب در توان
ده نفر باشد.
او با خانم فیشر ، که در جشن رسمی تجمع کرده بودند ، تعداد کمی از ناهار خوری بود
نوازندگان از شب قبل.
موسیقی مزرعه در استودیو بعد از شام وجود دارد -- برای خانم فیشر ،
از مأیوس شدن از جمهوری ، صورت گرفته بود ، مدل سازی ، و به شلوغ کوچک خود ضمیمه
خانه آپارتمان بزرگ ، که ، هر آنچه
استفاده از آن در ساعت او را از الهام پلاستیکی ، در زمان های دیگر برای خدمت
ورزش از مهمان نوازی خستگی نا پذیر.
لیلی تمایلی به ترک بود ، برای شام سرگرم کننده بود ، و او را مجبور به دوست
سالن بیش از یک سیگار و شنیدن چند ترانه ، اما او می تواند او را شکستن.
تعامل با جودی ، و مدت کوتاهی پس از ده
او پرسید : میزبان خود را به حلقه برای یک درشکه دو چرخه ، و سوار خیابان پنجم به Trenors.
او به اندازه کافی طولانی در آستان منتظر به تعجب است که حضور جودی در شهر نبود
چراغدار با سرعت عمل بیشتری در اعتراف او ، و تعجب او شد
افزایش می یابد ، به جای انتظار
شاطر ، هل دادن شانه خود را به کت کندرو ، نخ نما مراقبت گرفتن فرد در به روی پارچه
اجازه دهید او را به سالن کفن.
Trenor ، با این حال ، در یک بار در آستانه نقاشی اتاق ظاهر شد ، استقبال
او را با چرب زبانی غیر معمول در حالی که او را از پنهان سازی خود را برکنار و خود جلب کرد او را به
اتاق.
"آمده است همراه دن ، آن را تنها و راحت در خانه.
آیا این اتاق نمی آید که اگر آن را برای بدن به پایین آورده شود منتظر بود؟
می توانید ببینید که چرا جودی خانه در این مسائل افتضاح لغزنده سفید پیچیده شده را نگه می دارد -- آن
به اندازه کافی برای دادن ذات الریه همکار برای راه رفتن را از طریق این اتاق در یک روز سرد.
شما نگاه pinched کمی به خودتان ، توسط روش : این موضوع تا حدودی از شب های تیز.
متوجه شدم تا از آن راه رفتن باشگاه است.
آمده است همراه ، و من شما را سرمازدگی براندی را ، و شما می توانید خود را بیش از نان تست
آتش سوزی و سعی کنید برخی از مصریان جدید من -- که ترکیه کمی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ در سفارت قرار داده
بر روی یک نام تجاری است که من می خواهم شما را امتحان کنید ، و
اگر دوست دارید 'EM من خارج زیادی برای شما : که آنها مجبور نیستند' EM اینجا هنوز ، اما من
کابل. "
او خود را از طریق خانه را به اتاق بزرگ در پشت ، که در آن خانم Trenor معمولا منجر
شنبه ، و ، حتی در غیاب او ، که در آن هوا از اشغال بود.
در اینجا ، به طور معمول ، گل ها ، روزنامه ها ، نوشتن آشغال جدول ، و به طور کلی
جنبه آشنایی روشن چراغ ، به طوری که آن تعجب بود نه پر انرژی جودی
شکل شروع از بازوی صندلی در نزدیکی آتش.
ظاهرا خود را که اشغال شده بود ، برای آن صندلی در مورد Trenor
معلق با ابری از دود سیگار برگ بود ، و در نزدیکی آن ایستادند یکی از کسانی که پیچیده
جداول تاشو که نبوغ بریتانیا
ابداع شده به منظور تسهیل گردش توتون و ارواح است.
نزد چنین لوازم اتاق در یک نقاشی در مجموعه ای لیلی بود غیر معمول نیست ، که در آن
سیگار کشیدن و آشامیدنی با توجه به زمان و مکان نامحدود بود ، و او
اولین جنبش به کمک خود را به یکی
سیگار توصیه می شود توسط Trenor ، در حالی که او پر حرفی خود را با درخواست چک ،
با یک نگاه شگفت زده : "از کجا جودی؟"
Trenor ، کمی گرم می شود توسط جریان های غیر معمول خود را از کلمات ، و شاید طولانی مدت
خویشی با جوش ، خم شدن بیش از دومی بود که کشف نقره خود را
برچسب.
"اینجا ، در حال حاضر ، لیلی ، فقط یک قطره کنیاک در آب گازدار کمی -- شما نگاه pinched ،
شما می دانید که : سوگند می خورم پایان بینی شما قرمز است.
جودی -- -- من یکی دیگر از شیشه به نگه داشتن شما شرکت کنند چرا که می بینید ، جودی کردم
شیطان از درد سر -- کاملا با آن زدم ، چیزی که فقیر -- او از من خواست
توضیح -- آن همه راست ، شما می دانید --
آمد تا به آتش ، هر چند ، شما نگاه مرده ، ضرب و شتم ، واقعا.
در حال حاضر اجازه ندهید که شما راحت ، دختر there'sa خوب است. "
او دست خود را گرفته بود ، نیمه banteringly ، و رسم او را به سمت یک صندلی کم شده توسط
کوره فولاد سازی دهان ، اما او ایستاد و آزاد خودش را بی سر و صدا.
"آیا منظور شما می گویند که جودی به خوبی به اندازه کافی برای دیدن من نیست؟
آیا او می خواهم مرا به برو طبقه بالا نیست؟ "
Trenor خشک شیشه ای که او برای خودش پر کرده بود ، متوقف شد و به آن مجموعه قبل از
او پاسخ داد. "چرا ، -- واقعیت این است ، او تا به
دیدن کسی.
ناگهان آمده ، شما می دانید ، و او از من خواست به شما بگویم چگونه awfully متاسفم او
-- اگر او جایی که شما بودند ناهار خوری شناخته شده می خواهم او می خواهم که برای شما فرستاده کلمه ".
او جایی که من ناهار خوری بود و من آن را در تلگراف من ذکر شده است.
اما این مهم نیست ، البته.
گمان می کنم اگر او چنان ضعیف او نمی خواهد رفت به Bellomont در صبح ، و من می توانم
بیایید و ببینید او پس از آن "،" بله : دقیقا -- که سرمایه.
من به او بگویید شما در فردا صبح پاپ.
و در حال حاضر به نشستن دقیقه ، عزیز there'sa انجام دهید ، و بیایید با هم فک آرام خوب
با هم.
شما یک قطره ، فقط برای قابل معاشرت بودن؟
به من بگو شما را از آن سیگار فکر می کنم. چرا ، آیا شما آن را دوست؟
چه هستند شما آن را chucking دور؟ "
"من chucking دور چون من باید برود ، اگر شما خوبی برای مراجعه به کابین را
برای من ، "لیلی با یک لبخند.
او تحریک پذیری غیر معمول Trenor را دوست ندارد ، با آن بیش از حد آشکار
توضیح و فکر تنها بودن با او ، با دوست او دور از دسترس
در طبقه بالا ، در انتهای دیگر از بزرگ
خانه خالی ، منجر به تمایل به طولانی خود را دو بدو.
اما Trenor ، با سرعت عمل که او را فرار نیست ، بین خود نقل مکان کرده بود و
درب.
"چرا باید شما بروید ، من باید می خواهم بدانم؟ اگر Judy'd شده است در اینجا شما می خواهم شنبه
غیبت تا تمام ساعت -- و شما حتی نمی تواند پنج دقیقه به من می دهد!
همیشه داستان همین است.
دیشب من نمی تونه در نزدیکی شما -- من به آن طرف سر در گم مبتذل رفت و فقط برای دیدن
شما ، و همه وجود دارد صحبت کردن در مورد شما ، و به پرسش از من اگر من می خواهم تا کنون دیده می شود
هر چیزی خیره کننده ، و زمانی که من به تلاش
و می گویند یک کلمه ، شما هیچ گونه اطلاع قبلی انجام گرفت هرگز ، اما فقط رفت و در خنده و
شوخی با بسیاری از سنجش که فقط می خواستم در مورد بعد از آن قادر به تکبر راه رفتن ، و
نگاه دانستن زمانی که شما ذکر شد. "
او متوقف شد ، برافروخته شده توسط زخم زبان او و اصلاح در او نگاه که خشم
مواد تشکیل دهنده او حداقل دوست نداشتند.
اما او حضور خود را از ذهن به دست آورد بود ، و به composedly در وسط ایستاد
اتاق ، در حالی که لبخند اندک خود به نظر می رسید برای قرار دادن فاصله روز افزون میان خودش
و Trenor.
در سراسر آن ، او گفت : «آیا بیهوده نیست ، گاس. یازده گذشته است ، و من واقعا باید از شما درخواست
به زنگ زدن برای یک تاکسی است. "وی همچنان غیر منقول ، با کاهش
پیشانی او به تنفر داشتن از رشد کرده بود.
و فرض من نمی خواهد زنگ برای یکی --؟ شما پس از آن "
"من طبقه بالا باید برو به جودی اگر شما را مجبور به من به او مزاحم است."
Trenor خود جلب کرد قدم نزدیکتر و دست خود را روی بازوی خود گذاشته است.
"در اینجا نگاه کنید و لیلی : شما پنج دقیقه از توافق خود را به من می دهد؟"
"امشب نیست ، گاس : شما ----"
"بسیار خوب ، پس : من' EM کنند. و به عنوان بسیاری از من می خواهم. "
او خود را در آستانه مربع بود ، دست خود را عمیق در جیب خود محوری.
او به سمت صندلی در کوره فولاد سازی دهان راننده سرشونو تکون دادن.
"برو و نشستن وجود دارد ، لطفا : من یک کلمه برای گفتن به شما."
خلق و خوی سریع لیلی گرفتن بهتر از ترس خود است.
او به خودش جلب کرد نقل مکان کرد و به سمت درب است.
"اگر کسی از هر چیزی برای گفتن به من ، شما باید آن را یکی دیگر از هم می گویند.
من باید تا جودی مگر اینکه با شما تماس کابین برای من در یک بار. "
او را به یک خنده پشت سر هم. "برو طبقه بالا و خوش آمدید ، عزیز من ، اما شما
یافتن جودی.
او وجود ندارد. "لیلی نگاه مبهوت بر او ریخته گری شده است.
"آیا شما معنی است که جودی در شهر در خانه - -؟" او بانگ زد.
بازگشت Trenor : "که فقط من این معنا ،" ، غرق باد مهیب و سهمگین خود را به sullenness
زیر نگاه او. "مزخرف -- من می توانم شما را باور نمی.
من می خواهم در طبقه بالا ، "او گفت : بی صبرانه.
او به طور غیر منتظره خود جلب کرد به کنار ، اجازه دادن به آستانه آزادانه رسیدن به او.
"برو و خوش آمد ، اما همسر من است Bellomont."
اما لیلی یک فلش از اطمینان.
"اگر او آمده بود او را برای من فرستاد کلمه ----
"او او تماس تلفنی با این بعد از ظهر به شما اجازه می دانم."
"من هیچ پیام را دریافت کرده است."
"من هیچ ارسال کنید." این دو یکدیگر را برای یک لحظه اندازه گیری ،
اما لیلی هنوز هم حریف خود را از طریق تاری از تمسخر و تحقیر که ساخته شده همه را دیدم
ملاحظات گم.
"من می توانید شی خود را در بازی ترفند احمق بر من تصور نیست ، اما اگر
به طور کامل حس عجیب و غریب احساس خشنودی خود را از شوخ طبعی من مجددا باید به شما برای ارسال
کابین. "
توجه داشته باشید اشتباه بود ، و او آن را می دانست او صحبت کرد.
که باید توسط طنز stung لازم است به آن را درک نمی کند ، و رگه های خشم در
چهره Trenor ممکن است توسط شلاق واقعی مطرح شده است.
"در اینجا نگاه کنید و لیلی ، که تن بالا و توانا با من را ندارد."
او دوباره به سمت درب نقل مکان کرد ، و در کوچک شدن غریزی خود را از او به او اجازه
او را فرمان از آستانه را بازیابند.
"من بازی ترفند بر شما ، من خود را به آن ، اما اگر شما فکر می کنید من هستم شرمنده شما
اشتباه گرفته شود. خداوند می داند من به اندازه کافی بیمار -- I've
آویزان دور و شبیه الاغ.
و همه در حالی که شما اجازه بسیاری از همراهان دیگر را تشکیل می دهند به شما اجازه 'EM
تمسخر از من ، من با جرات گفتن... من تیز نیست ، و می توانید دوستان من لباس را به نگاه
خنده دار ، شما... اما من می توانم بگویم هنگامی که آن را
به من انجام می شود... من می توانم بگویم به اندازه کافی سریع زمانی که من یک احمق از آنها ساخته شده... "
"آه ، من باید فکر نکرده که!" فلش از لیلی ، اما خنده او کاهش یافته است به
سکوت زیر نگاه او.
"نه ، شما که نه فکر آن ، اما شما بدانید بهتر در حال حاضر است.
که آنچه را که شما در اینجا برای امشب.
انتظار برای یک زمان آرام به بحث چیزهایی بیش از من و در حال حاضر من آن من به معنای
شما را میشنوند. "
عجله او از خشم غیر ملفوظ به دنبال ثبات و یکنواختی شده بود و
غلظت لحن بیشتر نگرانکننده از شور و هیجان قبل از آن به لیلی.
برای یک لحظه حضور او را از ذهن او را forsook.
او بیش از یک بار در موقعیت هایی که سریع شمشیر بازی از بذله گویی شده بود شده بود
مایحتاج برای پوشش عقب نشینی او ، اما وحشت زده قلب خود throbs به او گفت که در اینجا
مهارت چنین نیست که فایده بود.
برای به دست آوردن در وقت او را تکرار کرد : "من درک نمی کنم آنچه شما می خواهید."
Trenor یک صندلی بین خودش و درب تحت فشار قرار دادند بود.
او خود را در آن انداخت ، و تکیه به عقب ، به دنبال در او.
"من به شما چه من می خواهم بگویم : می خواهم بدانم تنها جایی که شما و من ایستاده.
قطع آن ، مردی برای شام چه کسی پرداخت می کند به طور کلی اجازه به یک کرسی در جدول است. "
او با خشم و خواری flamed ، و نیاز بیمار کننده نیاز به تلفیق
جایی که او به فروتن مدت زمان طولانی تر است.
"من نمی دانم منظور شما چیست -- اما شما باید ببینید ، گاس ، که من نمی توانم اینجا بمانم صحبت با
شما در این ---- ساعت
گد ، شما را به خانه مردان به اندازه کافی سریع در نور روز گسترده -- من اعتصاب شما نیست
همیشه پریشان تا مراقب ظاهر است. "
وحشیگری محوری او احساس سرگیجه است که به شرح زیر است بر روی یک
ضربه های فیزیکی.
Rosedale پس از آن سخن گفته بود -- این راه مردان صحبت از او بود -- او ناگهان احساس ضعیف
دفاع و : لرزیدن از ظاهر خود و ترحم در گلو او وجود دارد.
اما همه در حالی که یکی دیگر از خود بود او را شفاف به هوشیاری ، زمزمه
وحشت زده هشدار دهنده است که هر کلمه و ژست باید اندازه گیری می شود.
"اگر شما مرا به اینجا آورده می گویند چیز توهین ----" او شروع.
Trenor خندید. "آیا بحث مرحله پوسیدگی نیست.
من نمی خواهم به شما توهین کنند.
اما یک مرد احساس خود -- و شما با معدن بازی بیش از حد طولانی است.
من این کسب و کار آغاز خواهد شد -- از راه نگه داشته ، و سمت چپ مسیر مشخص برای
شلوار بی خشتک گاوداران دیگر ، تا شما به من rummaged و مجموعه ای به کار الاغ از من به ساختن -- و
کار آسان شما را از آن داشته اند ، بیش از حد.
این مشکل را -- آن بیش از حد برای شما آسان بود -- شما کردم بی پروا -- فکر شما می توانید از
من به نوبه خود در داخل ، و مرا در اب رودار کردن مانند یک کیف پول خالی چاک.
اما ، GAD ، که در حال پخش است نه منصفانه : که dodging قواعد بازی است.
البته من می دانم که در حال حاضر آنچه شما می خواهید -- بود نه چشم های زیبا من شما پس از شد --
اما من به شما چه ، خانم لیلی بگویم ، شما دارید به پرداخت برای من فکر می کنم به طوری ----
او افزایش یافت ، تطبیق شانه خود را به شدت ، و به سوی او با پا
ابرو قرمزی ، اما او برگزار شد جای پای خود را ، هر چند هر عصب پاره در او را به عقب نشینی.
او پیشرفته.
"پرداخت؟" او با شک و تردید. "آیا این معنی است که من مدیون شما پول؟"
خندید دوباره. "آه ، من برای پرداخت در نوع تقاضا را ندارم.
اما چنین چیزی به عنوان عادلانه بازی وجود دارد -- و بهره پول در یک -- و چسبیدن به من اگر
من به حال به همان اندازه به عنوان یک نگاه از شما ---- "" پول خود را؟
من چه کرده ام با پول خود را؟
شما به من توصیه کرد که چگونه به معدن سرمایه گذاری شما را دیده اند ، من می دانستم که هیچ چیز از کسب و کار
... شما به من گفت تمام ---- راست "" همه حق بود -- از آن است ، لیلی : شما
به همه آن را ، و ده برابر بیشتر خوش آمدید.
من فقط یک کلمه با تشکر از شما درخواست می کند. "
او نزدیک تر هنوز هم ، با دست که رشد نیرومند و خود ترس در او
کشیدن پایین.
"من شما تشکر شده و نشان داده ایم من بود سپاسگزار.
چه بیشتر شما انجام شود از هر دوست ممکن است انجام دهید ، و یا قبول هر یک از یک دوست؟ "
Trenor او را گرفتار با استهزاء.
"من شکی وجود ندارد شما به همان اندازه قبل از پذیرفته -- و chucked شلوار بی خشتک گاوداران دیگر به عنوان
شما می خواهم به من چاک.
من اهمیتی نمی دهند که چگونه به شما نمره خود را با آنها حل و فصل -- اگر شما فریب خورده 'EM من که بسیار
خوب.
خیره به من می خواهم که نیست -- من می دانم که من راه یک مرد قرار است به صحبت صحبت نمی کنم
به یک دختر -- اما ، چسبیدن به آن ، اگر شما آن را دوست ندارم من به اندازه کافی سریع شما می تواند به توقف -- شما می دانید
من در مورد شما دیوانه -- لعنت به پول ، وجود دارد
مقدار زیادی از آن -- در صورتی که شما اذیت... لیلی -- -- من یک حیوان ، لیلی بود! فقط نگاه
من ----
در طول و بیش از او دریایی از تحقیر شکست -- موج توفنده موج آنقدر نزدیک که
شرم اخلاقی یکی با ترس فیزیکی شد.
به او به نظر می رسید که اعتماد به نفس را رویین تن او را ساخته اند -- بود که او را
بی احترامی کردن به خود که تنهایی ترس در مورد او قرار داده است.
لمس او یک شوک به آگاهی غرق شدن او شد.
او را از او با فرض ناامید از تمسخر و تحقیر خود جلب کرد.
"من به شما گفته من درک نمی کنم -- اما اگر من مدیون شما پول را به شما باید پرداخت شود ----"
چهره Trenor تاریک به خشم : بحال خود برگشتن او از تنفر به نام به حال بدوی
مرد است.
"آه -- you'll از Selden یا قرض Rosedale - - و شانس خود را از فریب دهد آنها را به عنوان
شما به من فریب خورده!
مگر در مواردی که -- مگر اینکه شما نمره دیگر خود را حل و فصل در حال حاضر -- و من تنها سمت چپ
در سرما! "او ایستاده بود ساکت و آروم ، یخ زده به جای خود.
کلمات -- کلمات بدتر از لمس شد!
قلب او بود به ضرب و شتم در سراسر بدن او -- در گلو او ، اندام او ، بی فایده درمانده او
دست.
چشم او در مورد اتاق despairingly سفر -- آنها را بر روی زنگ روشن ، و او
به یاد است که برای کمک در تماس بود. بله ، اما رسوایی با آن -- شنیع
mustering از زبان است.
نه ، او باید راه خود را از مبارزه با تنهایی. کافی بود که بندگان او را می دانستند به
در خانه با Trenor -- باید وجود داشته باشد چیزی به Excite حدس در راه او
خروج از آن.
او سرش را بلند کرد ، و آخرین نگاه روشن او را به دست آورد.
او گفت : "من اینجا هستم به تنهایی با شما". "چه بیشتر شما می گویند؟"
با تعجب او ، Trenor نگاه خیره لال پاسخ داده شد.
با تند باد خود را از کلمات شعله جان خود را از دست داده اند ، می روم او را لرز و فروتنی است.
بود به عنوان اینکه یک هوای سرد ، دود از libations او پراکنده بود ، و
وضعیت loomed قبل از او به عنوان خرابه های آتش سیاه و برهنه.
عادت های قدیمی ، محدودیت های قدیمی ، از سوی نظم به ارث برده ، plucked به عقب
سر در گم ذهن که شور از ruts آن jolted بود.
چشم Trenor نگاه نحیف واکر خواب waked در لبه مرگ.
برو از اینجا دور "----به او stammered ، و تبدیل پشت خود را بر روی او راه می رفت به سمت
کوره فولاد سازی دهان. انتشار تیز از ترس او ترمیم
دوره سلامتی و هوشیاری لیلی به فوری.
سقوط از Trenor او را در کنترل ترک کرد ، و او خودش را شنیده ، در صدا
که خود را هنوز در خارج از خودش ، مناقصه او حلقه برای بنده ، مناقصه
او را برای درشکه دو چرخه ، کارگردانی او او را در آن قرار داده هنگامی که آن آمد.
که از انجا قدرت به او آمد او می دانست ، اما صدا مصر به او هشدار داد که
او باید خانه را آشکارا ترک و nerved او ، در سالن قبل از مراقبت معلق در هوا
یادداشت برداری ، به تبادل واژههای نور با Trenor ،
و اتهام او را با پیام های معمول برای جودی ، در حالی که همه در حالی که او با به لرزه در آورد
بیزاری به سمت داخل.
در آستان ، با خیابانی پیش از او ، او احساس یک ضربان دیوانه آزادیبخش ،
مکیف به عنوان اولین پیش نویس زندانی در هوای آزاد ، اما سلاست
مغز ادامه داد ، و او اشاره کرد و لال
جنبه ای از خیابان پنجم ، در تاخیر به دلیل اجرای یک ساعت یک حدس زده ، و حتی مشاهده
شکل انسان -- چیزی وجود دارد که نیم با آنها آشنا شده در رئوس مطالب خود را -- که ، به عنوان او
وارد درشکه دو چرخه ، تبدیل از
گوشه مخالف و در گمنامی از خیابان سمت از بین رفته.
اما با به نوبه خود از واکنش چرخ آمد ، و مرتعش تاریکی بسته در
او.
"من نمی توانم فکر می کنم -- من نمی توانم فکر می کنم ،" moaned ، و سرش را در برابر تند خم
طرف کابین.
او یک غریبه به نظر می رسید به خودش ، یا به جای دو selves در او ، یکی از او وجود دارد
همیشه شناخته شده است ، و در حال نفرت انگیز جدید که خود زنجیر.
او یک بار برداشت بود ، در یک خانه ، جایی که او به ماندن بود ، ترجمه ای از
EUMENIDES و تخیل خود را با ترور از صحنه ضبط شده بود
که در آن Orestes ، در غار از اوراکل ،
huntresses سنگدل او خواب میبیند ، و snatches سکون یک ساعت است.
بله ، Furies گاهی اوقات ممکن است ، خواب اما آنها آنجا بودند ، همیشه وجود دارد در تاریکی
گوشه و کنار ، و در حال حاضر آنها را بیدار و صدای جرنگ جرنگ آهن از بال خود را در او
مغز... او باز چشم او و شاهد
خیابان عبور -- خیابان بیگانه آشنا.
او در نگاه همان بود و در عین حال تغییر است.
خلیج (فارس) بزرگ ثابت بین امروز و دیروز وجود دارد.
همه چیز در گذشته ساده ، طبیعی ، پر از نور روز -- به نظر می رسید و او بود
تنها در تاریکی و آلودگی.-- تنها!
این تنهایی که او را وحشت زده شد.
چشم او در ساعت نورانی در گوشه خیابان افتاد ، و او را دیدم که دست
نیم ساعت بعد از یازده مشخص شده اند. فقط نیم گذشته یازده -- ساعت بودند وجود دارد و
ساعت را ترک شب!
و او باید آنها را به تنهایی صرف ، مرتعش به کلی بی خواب در بستر خود.
طبیعت نرم او عقب کشیدم از این مصیبت ، که تا به حال هیچ یک از محرک جنگ
به مهمیز خود را از طریق آن.
آه ، سرد کند قطره ای از دقیقه روی سر او!
او تا به حال یک چشم انداز از خودش در بستر سیاه گردو دروغ -- و تاریکی که
او را بترساند ، و اگر او را ترک نور سوختن جزئیات دلتنگ کننده از اتاق
نام تجاری خود را برای همیشه لطفا برای در مغز او.
او همیشه متنفر بود اتاق خود را در خانم Peniston's -- زشتی آن ، آن
impersonality ، این واقعیت است که هیچ چیز در آن واقعا... او بود.
برای قلب پاره uncomforted توسط نزدیکی انسان یک اتاق ممکن است سلاح تقریبا انسان باز کردن ،
و به آنها هیچ چهار دیوار به معنای بیش از هر دیگران است ، چنین در ساعت ،
مهاجر در همه جا.
لیلی تا به حال هیچ قلبی به تکیه بر. ارتباط او با عمه اش به عنوان
سطحی به عنوان ساکن شود شانس که بر روی پله ها عبور.
اما حتی این دو در تماس نزدیک بوده است ، آن را غیر ممکن بود از خانم فکر می کنم
ذهن Peniston به عنوان ارائه سرپناه یا درک به بدبختی از جمله به عنوان لیلی.
به عنوان درد است که می تواند گفته است ، اما نیمی از درد ، به طوری که جای تأسف دارد که سوالات تا کمی
شفا در لمس آن.
لیلی craved تاریکی ساخته شده توسط اسلحه enfolding ، سکوت است که نه
تنهایی ، اما شفقت برگزاری نفس خود را.
او شروع به بالا و جلو در خیابان عبور نگاه.
Gerty -- آنها گوشه Gerty نزدیک است.
اگر فقط او وجود دارد می تواند رسیدن به قبل از این غم و اندوه پشت سر هم کار از سینه اش به
لب های او -- اگر تنها او می تواند نگه سلاح Gerty در حالی که او را تکان داد ، احساس
تب و لرز و مناسب از ترس است که بر او بود!
او تحت فشار قرار دادند تا درب در پشت بام به نام و آدرس را به راننده.
پس از آن بود دیر نیست -- Gerty هنوز هم ممکن است از خواب بیدار شدن.
و حتی اگر او نبود ، صدای زنگ که هر زنگ تفریح او نفوذ
کوچک آپارتمان ، و از خواب بیدار شدن او را به پاسخ به این درخواست دوست خود است.
>
فصل 14
Gerty نور ، صبح روز بعد از سرگرمی ولینگتون Brys '، خواب از
رویاها به عنوان شاد به عنوان لیلی.
اگر آنها کمتر واضح در رنگ بودند ، بیشتر به tints نیم از او مقهور
شخصیت و تجربه او ، آنها به همین دلیل بسیار بهتر را به او مناسب بودند
چشم انداز ذهنی.
چشمک می زند چنین از شادی به عنوان لیلی نقل مکان کرد در را کور دوشیزه نور ، که بود
عادت کرده اند ، در راه سعادت ، به نور از جمله اندک از طریق تاباند
ترک از زندگی مردم دیگر.
در حال حاضر او مرکز روشنایی کمی از خود او بود : خفیف است ، اما
پرتو بی تردید ، مرکب از مهربانی رو به رشد لارنس Selden را برای خود و
کشف که او گسترش شهوت و میل خود را به لیلی بارت.
اگر به نظر می رسد این دو عامل ناسازگار را به دانش آموز روانشناسی زنانه ، آن را باید
به یاد داشته باشیم که Gerty همیشه انگل در نظم اخلاقی بوده است ، که بر روی زندگی می کنند
خرده نانی از جداول دیگر ، و به نگاه
از طریق پنجره در ضیافت گسترش برای دوستان خود.
حالا که او با بهره گیری از جشن خصوصی کمی از خود او ، به نظر می رسید
باور نکردنی خودخواه ذخیره کردن یک صفحه برای یک دوست ، و هیچ کس با آنها او وجود دارد
نه که به اشتراک گذاشته که لذت خود را نسبت به خانم بارت.
همانطور که به ماهیت مهربانی رو به رشد Selden ، Gerty که هیچ بیشتر به جرأت
آن را تعریف از او می توانست در تلاش برای یادگیری رنگ پروانه با ضربه زدن
گرد و غبار ناشی از بال خود را.
برای به دست گرفتن در جای تعجب خواهد بود به قلم مو رنگ کردن شکوفه آن ، و شاید دیدن آن را محو و
سفت در دست او : بهتر حس زیبایی تپنده دور از دسترس ، در حالی که او
نفس خود را برگزار و به تماشای آن را به آتش میکشند.
در این حال ، شیوه ای Selden 'Brys فلوتر آنقدر نزدیک که بال آورده بود
آنها به نظر می رسید به ضرب و شتم در قلب خود را.
او دیده اند ، هرگز او را تا هشدار ، بنابراین پاسخگو ، بنابراین توجه به آنچه او تا به حال به
می گویند.
شیوه همیشگی او مهربانی وجود ندارد فکر که او قبول شد و
سپاسگزار ، به عنوان liveliest احساسات حضور او به احتمال زیاد به عنوان منبع الهام بود ، اما او
سریع بود که در او احساس تغییر دلالت
که برای یک بار او می تواند لذت و آن را دریافت می دهد.
و این لذت بخش تر بود که این درجه بالاتر از همدردی باید رسید
از طریق علاقه خود را در لیلی بارت!
محبت Gerty برای دوست وی -- احساسات که خود را نگه داشتن یاد گرفته بود
زنده در scantiest رژیم غذایی -- رشد کرده بود از بی قراری لیلی در ستایش فعال
کنجکاوی او را به دایره ی کار خانم نور کشیده شده بود.
طعم لیلی از رحمت به حال در اشتها او لحظه ای برای کار ، wakened.
او را به باشگاه دختران مراجعه بودند ، برای اولین بار او را در تماس با نمایشی آورده
تضاد از زندگی.
او همیشه با آرامش فلسفی آنها را پذیرفته بودند این واقعیت است که موجودیت ها چنین به عنوان مال انزن
بر روی پایه های انسانیت مبهم بودند pedestalled.
برزخ دلتنگ کننده از چرکی باقی همه در اطراف و زیر آن نورانی کوچک
دایره که زندگی بهترین است شکوفایی رسید ، به عنوان گل و تگرگ از
شب زمستان محصور گرم خانه پر شده با گل های گرمسیری است.
این همه در نظم طبیعی چیزها ، و ارکیده basking در آن
مصنوعی ایجاد جو می تواند منحنی ظریف گلبرگ آن دور
دست نخورده توسط یخ بر روی پانل ها.
اما یک چیز برای زندگی به راحتی با مفهوم انتزاعی از فقر است ،
دیگر در تماس با تجسم انسان آن به ارمغان آورد.
لیلی از این قربانیان از سرنوشت در غیر این صورت نسبت به توده هرگز تصور بود.
که جرم زندگی فرد تشکیل شده بود ، بی حد و حصر جداگانه مراکز
حس ، با reachings خود را مشتاق خود را برای لذت ، revulsions شدید خود را از
درد -- که برخی از این بسته نرم افزاری از احساس
در اشکال نیست بنابراین بر خلاف خود را با چشم به معنای خوشحالی نگاه ، لباس ،
و لب های جوان شکل گرفته برای عشق -- این کشف داد لیلی یکی از کسانی که ناگهانی
شوک از ترحم که گاهی اوقات حالت تغلیظ خارج کردن یک زندگی است.
طبیعت لیلی ناتوان از تجدید چنین بود : او می تواند خواسته های دیگر را تنها احساس
از طریق خود ، و بدون درد طولانی واضح بود که در عصب در پاسخ به فشار دهید.
اما برای لحظه ای او از خودش منافع مستقیم خود را کشیده بود
ارتباط با جهان تا بر خلاف خود را.
او اولین هدیه خود را تا کمک های شخصی برای یک یا دو نفر از خانم مکمل
جذاب ترین نور موضوعات و تحسین و علاقه حضور او
در میان کارگران خسته در این باشگاه بسیار خوشحال هستم
ministered در یک فرم جدید را میل سیری ناپذیر خود را به لطفا.
Gerty نور بود نه خواننده به اندازه کافی نزدیک از شخصیت به از گیر در اوردن مخلوط
موضوعات که بشردوستانه لیلی بود بافته شده است.
او قرار است دوست زیبا خود را به انگیزه همان خودش باشد actuated --
که حدت دید اخلاقی که باعث این همه رنج انسان بسیار نزدیک و
مصر است که جنبه های دیگر زندگی را به دور بودن محو شدن است.
Gerty زندگی می کردند توسط فرمول ساده چنین است که او به کلاس دریغ دوست خود
دولت با احساسی "تغییر قلبی" که معاملات خود را با فقرا بود
عادت کرده اند به او و او را در خشنود
تصور کرد که او ابزار فروتن از این تجدید شده بود.
حالا او تا به حال جواب به همه انتقاد از رفتار لیلی : او گفته بود ، او می دانستند
"لیلی واقعی ،" و این کشف که Selden مشترک دانش خود را مطرح او
پذیرش ارام زندگی برای خیره شدن
حس از امکانات آن -- احساس بزرگ شدن دورتر ، در دوره بعد از ظهر ،
دریافت تلگراف از Selden درخواست اگر او ممکن است که او را با شام خوردن
شب.
در حالی که Gerty در شلوغی خوشحال است که این اعلام تولید در او گم شد
خانگی کوچک ، Selden بود در یکی با او در تفکر با شدت لیلی بارت.
مورد که او را به آلبانی به نام به حال پیچیده نیست به اندازه کافی برای جذب تمام خود را
توجه ، و او تا به حال حرفه ای از دانشکده نگه داشتن بخشی از ذهن خود را آزاد
هنگامی که خدمات آن نیاز نیست.
این بخش -- که در لحظه خطرناکی مانند کل به نظر می رسید -- را به پر
طره با احساس از شب قبل.
Selden درک علائم : او به رسمیت شناخته شده این واقعیت است که او پرداخت تا ،
به عنوان همیشه وجود داشته اند شانس خود را داشتن به پرداخت ، برای داوطلبانه
استثناها از گذشته خود.
او به رایگان از روابط دائمی ، از هر گونه فقر از احساس به معنای بود ، اما
زیرا ، در راه های مختلف ، او بود ، تا آنجا که لیلی ، قربانی او
محیط زیست است.
جوانه از حقیقت در بیانیه خود بوده است و وجود دارد که او تا به حال به Gerty نور
می خواستم هرگز به ازدواج با دختر "خوب" : connoting صفت ، در پسر عموی خود را
واژگان ، برخی معتقد باصل اخلاقی سودمند گرایی کیفیت
که APT مانع لوکس از افسون است.
در حال حاضر آن سرنوشت Selden شده بود به یک مادر جذاب : پرتره دلپذیر خود ، همه
لبخندی می زند و ترمه ، هنوز عطر ساطع شده از کیفیت undefinable پژمرده.
پدر او نوع انسان که در یک زن جذاب دلخوشیها بود که او را به نقل از ،
تحریک او را نگه می دارد ، و او همیشه جذاب است.
هیچ کدام از زن و شوهر مراقبت پول ، اما تحقیر خود را از آن زمان به شکل
همیشه صرف کمی بیشتر نسبت به عاقلانه است.
اگر خانه خود را نخ نما شد ، آن را کاملأ پیچیده نگه داشته شد و اگر کتاب های خوبی وجود دارد
بر روی قفسه ها نیز وجود دارد غذاهای خوبی روی میز است.
ارشد Selden چشم یک عکس بود ، همسر خود را درک درستی از توری های قدیمی ، و هر دو
در خرید که آنها هرگز آگاهانه خویشتن داری و تبعیض بودند
کاملا می دانست چگونه آن را بود که صورتحساب نصب شده است.
اگرچه بسیاری از دوستان Selden به نام پدر و مادرش فقیر ، او در آن رشد کرده بود
جو که در آن به معنی محدود تنها به عنوان یک چک در اسراف بی اراده احساس شد :
که در آن اموال چند خیلی خوب شد که
نادر بودن خود را به آنها تسکین merited ، و پرهیز با ظرافت ترکیب شد
در راه نمونه آن صدای شلاق خانم Selden از پوشیدن مخملی قدیمی خود را به عنوان اگر آن
جدید.
انسان دارای این مزیت بودن از اوایل نقطه خانه ، و
قبل از کالج Selden چپ او آموخته بود که به عنوان بسیاری از راه های مختلفی وجود دارد
رفتن بدون پول به عنوان هزینه کردن آن است.
متاسفانه ، متوجه شد که هیچ راهی را به عنوان مطلوب به عنوان تمرین در خانه ، و دیدگاه های خود را از
جنس زن در خاص آغشته به یاد یک زن که به حال داده بودند
او احساس خود را از "ارزش است."
از او این بود که او جدا خود را از طرف هزینه ای از زندگی به ارث برده :
پیرو فلسفه رواقیون بیدقتی از چیزهای مادی ، همراه با در عیاش
لذت بردن در آنها.
زندگی که از هر دو احساس محروم به نظر می رسد او را به چیزی که کاهش ، و در هیچ جا شد
ترکیب از دو جزء ضروری در شخصیت زیبا
زن است.
همیشه به نظر می رسید تا به حال به Selden که تجربه زیادی علاوه بر ارائه
ماجراجویی احساساتی ، با این حال او وضوح می تواند از عشق که باید گسترش تصور و
تعمیق تا آن را به واقعیت مرکز زندگی تبدیل شد.
ولی آنچه را که نمی توانستند قبول کنند ، در مورد خود ، جایگزین موقت از رابطه
است که باید کمتر از این است که باید برخی از بخشهایی از طبیعت خود را ترک
ناراضی ، در حالی که آن را فشار ناروا بر دیگران است.
او به عبارت دیگر ، نه ، به رشد محبت که ممکن است تجدید نظر عملکرد
ترحم در عین حال ترک این فهم و شعور را دست نخورده : همدردی بیشتر باید فریب دادن
او را از ترفند از چشم ها ، فضل ناتوانی از یک منحنی گونه.
اما در حال حاضر -- که کم ، ولی گذشت مثل اسفنج بیش از همه خود عهد.
او استدلال از مقاومت به نظر می رسید برای لحظه ای بسیار کمتر اهمیت تر از
سوال در زمانی که لیلی را توجه داشته باشید خود را دریافت خواهید کرد!
او خود را به افسون از دلمشغولیها و بی اهمیت ، با تعجب به ساعت او را به همراه داشت
پاسخ فرستاده خواهد بود ، با چه کلمات آن آغاز خواهد شد.
به واردات آن ، او تا به حال هیچ شکی وجود ندارد -- او مطمئن از تسلیم شدن او به عنوان از خود بود.
و به این ترتیب او تا به حال اوقات فراغت به الهه شعر و موسیقی بر روی تمام جزئیات نفیس آن ، به عنوان یک کارگر سخت ، در
صبح روز تعطیلات ، اما ممکن است دروغ و تماشای باریکه ای از نور سفر به تدریج در سراسر
اتاقش.
اما اگر نور خیره شدن ، کور او نبود.
او هنوز می تواند نمای کلی از واقعیات ، تشخیص اینکه رابطه خود را به آنها بود
تغییر کرده است.
او کمتر آگاهانه تر از قبل آنچه از لیلی بارت گفته شد ، اما او می تواند
جدا کردن زن ، او را از برآورد مبتذل از او می دانستند.
ذهن او تبدیل به کلمات Gerty نور و خرد جهان به نظر می رسید
groping چیز در کنار بینش از بی گناهی.
خوشا به حال خالص در قلب ، برای آنها خدا کنید -- حتی خدا پنهان خود را در
سینه همسایه!
Selden بود در دولت خود جذب پرشوری که از تسلیم اولین
عشق تولید.
ولع مصرف او برای همراهی یک که نقطه نظر باید خود را توجیه
خود ، که باید تایید ، با مشاهده عمدی ، حقیقت که او
شهودهای به حال همگانی روندی است.
او نه می تواند برای زنگ تفریح ظهر صبر کنید ، اما اوقات فراغت حال حاضر در دادگاه را تصرف کردند
خط ناخوانا تلگراف خود را به Gerty نور.
رسیدن به شهر ، او به طور مستقیم به باشگاه خود ، جایی که او امیدوار است توجه داشته باشید از خانم بارت به رانده شد
ممکن است او را در انتظار.
اما جعبه او شامل تنها یک خط از موافقت دارای شور و شعف از Gerty ، و او
چرخش به دور نا امید زمانی که او توسط یک صدا از اتاق ویژه سیگار کشیدن مورد ستایش قرار داد شد.
"یاالله ، لارنس!
ناهارخوری اینجا؟ نگاهی به نیش می زنند با من -- I've بوم دستور داد
.
او کشف Trenor ، در لباس های روز او ، نشسته ، با یک لیوان در آرنج خود را ،
پشت چین های یک مجله ورزشی. Selden از او تشکر شده ، اما التماس کرد
تعامل.
"قطع آن ، من معتقدم که هر انسان در شهر ، تا امشب تعامل است.
من باید این باشگاه به خودم را داشته باشند. شما می دانید که چگونه زندگی من این زمستان ،
دور تند در آن خانه خالی است.
همسر من به معنای برای آمدن به شهر امروز ، اما او را دوباره و چگونه یک شخص
برای ناهار خوردن به تنهایی در یک اتاق با عینک به دنبال پوشیده ، و چیزی جز یک بطری
سس هاروی در سمت هیئت مدیره؟
من می گویم ، لارنس ، چاک اشتغال خود و ترحم بر من -- من آن را می دهد آبی
شیاطین را به ناهار خوردن به تنهایی ، و هیچ کس اما که canting الاغ Wetherall در وجود دارد
"با عرض پوزش ، گاس -- من می توانم این کار را انجام نمی شود."
به عنوان Selden گرداندند ، او متوجه خیط و پیت کردن تیره بر روی صورت Trenor ، ناخوشایند
رطوبت از پیشانی خود را به شدت سفید ، حلقه نگین دار خود را در wedged شد
چین از انگشتان دست خود را را چرب قرمز است.
قطعا وحش غالب -- وحش در پایین شیشه است.
و او نام این مرد همراه با لیلی را شنیده بود!
BAH -- فکر او را بیمار در تمام راه برگشت به اتاق خود او خالی از سکنه شد
نزد چربی Trenor دست روی میز خود را افزایش ---- دراز توجه داشته باشید : لیلی آن را فرستاده بود
به اتاق های خود.
او می دانست چه بود در آن قبل از او مهر -- مهر و موم خاکستری با فراتر از آن را شکست! زیر
پرواز کشتی.
آه ، او فراتر از خود را -- فراتر از زشتی ، خاتوله ، ساییدگی و
خوردگی از اتاق نشسته کمی روح ---- Gerty برق زد با
خوش آمدید زمانی که Selden آن وارد شده باشد.
نسبتا کم آن "اثرات" جمع و جور از رنگ مینای دندان و نبوغ ، به او صحبت کرد
زبان تنها پس از آن شیرین ترین گوش او.
جای تعجب است چه کمی باریک دیوارها و سقف ماده کم ، وقتی که سقف
روح به طور ناگهانی مطرح شده است. Gerty برق زد بیش از حد ، یا حداقل شدت بیشتری با
درخشندگی خو.
قبل از او هرگز متوجه شده که او تا به حال "نقاط" -- در واقع ، برخی از هم پیاله ممکن است انجام دهد
بدتر... بیش از شام کمی (و در اینجا ، دوباره ، اثرات فوق العاده بودند) گفت :
او باید به ازدواج -- او در خلق و خو به جفت کردن کل جهان بود.
او کاستارد کارامل با دست خود او ساخته شده بود؟
گناه برای حفظ هدیه چنین خودش.
او با لرزیدن از غرور که لیلی می تواند کلاه خود را تر و تمیز منعکس می گردد -- او تا به حال گفته
او را تا روز پیاده روی خود را در Bellomont.
او از لیلی صحبت نمی کنم تا بعد از شام.
در طی ضیافت کمی او را به بحث بر روی میزبان خود را نگه داشته ، که fluttered بودن
مرکز نظارت ، به عنوان سایه شمع او برای تولید کرده بود به عنوان گلگون تاباند
مناسبت.
Selden evinced علاقه فوق العاده ای در ترتیبات خانگی خود : قدردانی
او را در نبوغ او که با آن هر اینچ از محله های کوچک خود را مورد استفاده بود ،
پرسید که چگونه بنده خود را موفق
بعد از ظهر ، متوجه شدند که ممکن است شام خوشمزه در بداهه عرق گزی
دیش ، و زبان آمده اندیشمندانه تعمیم بار بزرگ
هنگامی که آنها در اتاق نشسته بودند دوباره ، جایی که آنها به عنوان بیت به صورت چسبیده در برازش
پازل ، و او از قهوه دم کرده بود ، و آن را به پوسته تخم مرغ ، مادربزرگش او را ریخت
فنجان ، چشم او ، او به عقب تکیه داد ، basking
در عطر گرم ، روشن بر روی یک عکس جدید از خانم بارت ، و مورد نظر
انتقال بدون تلاش به اجرا درخواهد شد. عکس گرفته شد و به اندازه کافی است -- اما
گرفتن او را به عنوان او شب گذشته بودند!
Gerty با او موافقت کردند -- هرگز او شده است درخشنده.
اما می تواند به ضبط عکاسی که نور؟
نگاه جدید در چهره اش وجود داشت -- چیزی متفاوت بله ، Selden موافقت کرد
چیزی متفاوت وجود داشته است.
قهوه نفیس که او برای یک دوم فنجان پرسید : چنین کنتراست.
چیزهای آبکی در باشگاه!
آه ، کارشناسی فقیر خود را با باشگاه کرایه خود را فاقد شخصیت ، متناوب با به همان اندازه
غذاهای غیر شخصی از حزب شام!
مردی که در مسافرخانه زندگی از دست رفته بهترین بخشی از زندگی -- او تصویر بی طعم
تنهایی از خوراک Trenor ، و احساس همدردی برای انسان لحظه ای... اما برای
بازگشت به لیلی -- و دوباره و دوباره او
بازگشت ، سوال ، conjecturing ، منجر Gerty ، تخلیه درونی او
افکار از حساسیت های ذخیره شده خود را برای دوست وی است.
در ابتدا او خود ریخت از unstintingly ، شاد در این کامل
صمیمیت و همدلی از همدردی خود را. درک او از لیلی کمک کرد تا تایید
اعتقاد خود را در دوست وی است.
آنها با هم بر روی این واقعیت که لیلی هیچ شانسی داشته است ساکن است.
Gerty instanced انگیزه های سخاوتمندانه خود را -- بی قراری و نارضایتی خود را.
این واقعیت که زندگی خود را به حال او را راضی هرگز ثابت کرد که او برای بهتر ساخته شد
چیزها می شود.
او ممکن است بیش از یک بار ازدواج کرده اند -- ازدواج مرسوم غنی که او تا به حال
آموزش داده شده است به نظر تنها در پایان از وجود -- اما وقتی که فرصت آمد
او همیشه از آن منقبض شده بود.
Gryce پرسی ، به عنوان مثال ، در عشق با او شده بود -- هر یک در Bellomont بود
قرار است آنها را درگیر می شود ، و اخراج او را از او غیر قابل توضیح تصور می شد.
این دیدگاه از حادثه Gryce بیش از حد به خوبی با خلق و خوی Selden نمی توان مستقیما chimed
اتخاذ شده توسط او ، با فلش از اهانت گذشته نگر بودند یکبار
به نظر می رسید راه حل واضح.
اگر رد شده است وجود داشته -- و او در حال حاضر تعجب است که او همیشه شک به حال آن! --
سپس او برگزار شد کلید به راز ، و دامنه کوه Bellomont روشن شد ، نه
با غروب خورشید ، اما با طلوع آفتاب.
او بود که wavered و صورت از فرصت ها طرد شد -- و شادی در حال حاضر
گرم پستان خود ممکن است اهل بیت آشنا شده اند اگر به آن اسیر شده بود در
اولین پرواز خود را.
در این لحظه بود ، شاید که لذت تلاش بال خود را در قلب Gerty
کاهش یافته است به زمین و هنوز هم دراز است.
او شنبه مواجه Selden ، تکرار مکانیکی : «نه ، هرگز او شده است
درک ---- »و همه در حالی که او خودش به نظر می رسید به نشستن در مرکز
تابش خیره کننده بزرگ درک است.
اتاق کوچک محرمانه ، که در آن یک لحظه پیش که افکار خود را لمس
آرنج مانند صندلی های خود را ، به وسعت غیر دوستانه ، جدا او را از رشد
Selden توسط تمام طول دیدگاه جدید خود
از آینده -- و این که آینده کشیده interminably ، با شکل تنهایی خود
زحمتکش پایین آن ، یک ذره فقط در تنهایی است.
او شنیده Selden : "او خودش را با تعداد کمی از مردم تنها ، و شما یکی از آنها"
گفت.
و دوباره می گویم : "خوب باشد به او ، Gerty ، نخواهد کرد؟" و : "او آن را در او برای تبدیل شدن به
هر آنچه او تصور می شود -- you'll کمک او را با اعتقاد و باور او "؟
کلمات در مغز Gerty مانند صدای یک زبان است که به نظر می رسید مورد ضرب و شتم
آشنا از راه دور ، اما نزدیک شدن ناخوانا می شود.
او به صحبت کردن با او را از لیلی آمده بود -- که همه!
یک سوم وجود داشت در جشن او برای او پخش شده بود ، و آن سوم گرفته بود
جای خود را.
او تلاش کرد به دنبال آنچه که او گفت ، برای چسبیدن به بخش خود را در بحث -- اما
همه به بی معنی به عنوان رونق امواج در یک سر غرق شدن است ، و احساس می ، به عنوان
غرق شدن ممکن است احساس کنید ، که غرق خواهد بود
هیچ چیز در کنار درد ناشی از تلاش برای نگه داشتن.
Selden افزایش یافت ، و او نفس عمیقی کشید ، احساس است که به زودی او می تواند به عملکرد
خجسته امواج.
"خانم ؟ فیشر شما می گویید که او ناهار خوری وجود دارد؟
موسیقی وجود دارد پس از آن ، من معتقدم که من کارت را از او بود.
او در صورتی احمقانه رو ساعت بود که ضربت زنی این ساعت شنیع نگاه.
"سه ماهه گذشته ده؟ من در حال حاضر ممکن است در آن وجود دارد نگاه کنید ، فیشر
شب سرگرم کننده هستند.
شما نگه داشته تا خیلی دیر شده ، Gerty؟ شما خسته نگاه -- I've rambled و حوصله
شما خواهد شد. "
و در سرریز غیر عادی از احساسات خود ، او را به عنوان بوسه cousinly بر او
گونه است.
در خانم فیشر ، از طریق سیگار برگ دود از استودیو ، صدای ده ها استقبال
Selden.
یک آهنگ صادر شد و در جریان به عنوان او وارد ، و او را به صندلی نزدیک میزبان خود کاهش یافته است ،
چشم رومینگ در جستجوی خانم بارت.
اما او آنجا بود ، و این کشف به او از اضطراب سخت و ناگهانی از همه نسبت به
جدیت خود را ، پس توجه داشته باشید در جیب خود پستان او اطمینان داد که در چهار
روز بعد آنها دیدار خواهد کرد.
برای بی صبری او به نظر می رسید آن را به مراتب طولانی صبر کنید ، و نیمه شرمساری از
ضربه ، او را به خانم فیشر تکیه بپرسم ، به عنوان موسیقی متوقف شد ، اگر خانم بارت نداشته
dined با او.
"لیلی؟ او فقط رفته است.
او به اجرا کردن ، فراموش کردهام. او نمی فوق العاده شب گذشته؟
که "چه کسی است؟
لیلی؟ "از جک Stepney خواست ، از عمق یک همسایه بازوی صندلی.
"واقعا ، شما می دانید ، من هیچ کوته فکر ، اما هنگامی که آن دختر ایستاده وجود دارد که اگر می آید او
در حراج شد -- من به طور جدی صحبت کردن با پسر عموی جولیا فکر "است.
"شما دانستم جک اجتماعی ما تبدیل شده بود سانسور؟"
خانم فیشر گفت : با خنده Selden ؛ و Stepney spluttered ، در میان عمومی
تمسخر : "اما پسر عموی she'sa ، آن را قطع ، و هنگامی که یک مرد متاهل -- گفتگو شهر پر بود از
او امروز صبح. "
"بله : خواندن پر جنب و جوش بود که ، گفت :" آقای NED ون Alstyne ، stroking سبیل خود را به
لبخند پشت آن پنهان کردن. "خرید ورق کثیف است؟
نه ، البته که نه ، برخی از هموطنان آن را به من نشان داد -- اما من می خواهم این داستان را شنیده اید.
هنگامی که یک دختر به خوبی به دنبال او که بهتر است ازدواج و پس از آن خواسته است.
در ما جامعه در ناقص سازماندهی شده است که هنوز هیچ گونه پیش بینی برای زن جوان وجود دارد
که ادعا می کند امتیازات ازدواج بدون فرض تعهدات خود است. "
"خب ، من درک می کنم :" لیلی است که در مورد آنها را در شکل آقای Rosedale را به عهده خانم
فیشر گفت : با خنده. "Rosedale -- آسمان خوب گفت :" ون
Alstyne ، قطره چشم شیشه خود.
"Stepney ، که تقصیر شما foisting حیوان را بر ما است."
"آه ، آن پریشان کردن ، می دانید ، ما Rosedale در خانواده ما ازدواج می کنند ،" Stepney languidly
اعتراض ، اما همسر او ، که در زر و زیور عروس سرکوبگر در سمت دیگر نشسته
از اتاق ، او را با قضایی فرو نشستن
بازتاب : "در شرایط لیلی اشتباه اتمام حجت به یک استاندارد بیش از حد بالا است."
خانم فیشر دوباره : "من می شنوید حتی Rosedale شده است بحث می ترسم به تازگی ،" ؛
اما دید شب گذشته خود را فرستاده او سر خود را.
آیا شما فکر می کنم او به من به بعد از تابلو فرش خود گفت :؟
"خدا من ، خانم فیشر ، اگر من می تواند پل Morpeth او را می خواهم که رنگ ،
picture'd صد درصد قدردانی در ده سال. "
توسط ژوپیتر ، -- اما او در مورد جایی گفت : "وان Alstyne ، بازگرداندن شیشه ای خود را
با نگاه مضطرب است. "نه او دوید در حالی که شما تمام اختلاط
پانچ پایین پله ها.
جایی که او به رفتن بود ، توسط روش؟ چه خبر امشب است؟
من از هر چیزی به حال شنیده می شود. "
نور بی تجربه و جوان که بوده است فرا رسیده ، گفت : ":" اوه ، نه یک حزب ، من فکر می کنم
دیر است.
"من او را در کابین خود قرار داده بود که من در آینده ، و او به راننده Trenors'
آدرس. "" Trenors؟ "گفت خانم جک
Stepney.
"چرا ، خانه بسته است -- جودی من از Bellomont تلفن در این شب است."
"آیا او؟ این عجیب و غریب است.
من مطمئن هستم که اشتباه نکنم.
خوب ، بیا ، Trenor وجود دارد ، به هر حال -- I -- اوه ، خوب -- واقعیت این است ، من هیچ سر
اعداد ، "او قطع ، تذکر با ارنج زدن از پا مجاور ، و لبخند
که دور اتاق.
در نور ناخوشایند آن Selden و افزایش یافته بود و دست دادن با میزبان خود.
هوا از جای او را خفه و او چرا او در آن می ماند تا زمانی است.
در آستان او ایستاده هنوز هم ، به یاد آوردن در یک عبارت از لیلی : "به نظر من شما
صرف یک معامله خوب از زمان در عنصر شما را از رد. "
خوب -- آنچه او آورده بود وجود دارد ، اما تلاش او؟
این عنصر خود ، او نمی شد. اما او را برای او بلند از آن ، را او
است که فراتر از! در نامه او را مانند یک فریاد برای نجات.
او می دانست که وظیفه برساوش انجام شده است زمانی که او رها زنجیره آندرومدا ، برای
اندام خود را با اسارت بی حس هستند و او نمی تواند افزایش یابد و راه رفتن ، اما چسبیده به او
با کشیدن بازوها به عنوان او می تپد با شاخص بار خود را زمین.
خب ، او قدرت برای هر دو بود -- آن را ضعف او که قدرت خود را در او قرار داده بود بود.
بود ، افسوس ، نه عجله تمیز امواج آنها بود را به نفع خود از طریق ، اما گرفتگی
باتلاق از انجمن های قدیمی و عادات ، و برای لحظه ای بخار آن در خود بودند
گلو می باشد.
اما او را واضح تر ، تنفس آزاد در حضور او : او در زمانی که مرده بود
وزن در سینه خود و مشاجره است که باید آنها را به ایمنی شناور.
او در غلغله استعاره ای که با آن وی تلاش برای ساخت تا دفاع لبخند زد
در برابر نفوذ از یک ساعت گذشته است.
این رقت بار بود که او ، که می دانست که انگیزه های مختلط که در آن احکام اجتماعی بستگی دارد ،
هنوز هم باید خود آنها را تحت تأثیر احساس.
چگونه می تواند لیلی او بلند به چشم انداز آزادتر زندگی ، اگر نظر خود را از او بود
رنگی توسط هر ذهن است که در آن او را دیدم او را منعکس؟
ظلم و ستم اخلاقی ولع مصرف فیزیکی برای هوا را تولید کرد ، و او strode در ،
باز کردن ریه های خود به طنین انداز سردی شب است.
در گوشه ای از خیابان پنجم ون Alstyne او را با پیشنهاد شرکت مورد ستایش قرار داد.
"پیاده روی؟ چیز خوبی برای منفجر دود از یک فرد
سر.
در حال حاضر که زنان را به توتون و تنباکو گرفته شده که ما در حمام از نیکوتین زندگی می کنند.
این امر می تواند یک چیز کنجکاو به مطالعه اثر سیگار بر روی رابطه
جنس نر و ماده.
دود تقریبا به بزرگی یک حلال به عنوان طلاق است : هر دو تمایل به پنهان کردن این اخلاقی
مشکلات است. "
هیچ کس نمی تواند بهانه ای همخوان کمتر با خلق و خوی Selden از ون است Alstyne پس از شده است
شام کلمات قصار ، اما تا زمانی که دومی خود را محدود به کلیات او
اعصاب شنونده در گروه شاهد بودند.
خوشبختانه ون Alstyne خود را بر روی او در جمعبندی از جنبه های اجتماعی prided ، و با
Selden برای مخاطبان مشتاق به نشان دادن sureness از لمس او بود.
خانم فیشر در خیابان سمت شرق در نزدیکی پارک زندگی می کردند ، و با دو مرد راه می رفت
خیابان پایین پنجم توسعه معماری جدید از آن شاهراه همه کاره
دعوت نظر ون Alstyne.
"این خانه Greiner ، در حال حاضر -- نمونه پله در نردبان اجتماعی!
مردی که آن ساخته شده است از یک محیط که در آن تمام غذاهای روی میز قرار داده می آمد
در یک بار.
نما او یک وعده غذایی کامل معماری است ، اگر او را به سبک حذف دوستان خود
ممکن است فکر پول داده بود.
خرید بد برای Rosedale ، هر چند نیست : جلب توجه ، و awes غربی
بینایی پیغمبر.
و خداحافظی او از آن مرحله ، و می خواهید چیزی که جمعیت گذر خواهند کرد و
مکث چند قبل از. به خصوص اگر او باهوش ازدواج پسر عموی من --
-- "
Selden در با پرس و جو نقش برآب : "و Brys ولینگتون'؟
بلکه هوشمندانه از نوع خود است ، آیا فکر نمی کنید؟ "
آنها فقط در زیر نمای گسترده ای سفید بودند ، با خویشتنداری غنی خود را از خط ،
که پیشنهاد corseting هوشمندانه از یک چهره کار برکنار شده است.
این مرحله بعد : میل به مفهوم را میرسانند که یکی به اروپا بوده است ، و تا به
استاندارد است.
من مطمئن هستم که خانم Bry فکر می کند خانه اش یک کپی از TRIANON ؛ در امریکا هر سنگ مرمر
خانه با مبلمان زراندود است تصور می شود یک کپی از TRIANON.
چه هوشمندانه اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است که معمار است ، هر چند -- که او چگونه مشتری خود را اندازه گیری طول می کشد!
او تمام خانم Bry را در استفاده او از نظم کامپوزیت قرار داده شده است.
در حال حاضر برای Trenors به یاد داشته باشید ، ، شما او را انتخاب Corinthian : پربرکت ، اما بر اساس
بهترین سابقه.
Trenor خانه یکی از بهترین نگاه او T چیز نشانی "مانند banqueting - سالن تبدیل
درون را به برون.
می شنوم Trenor خانم می خواهد برای ایجاد اتاق جدید توپ و واگرایی از گاس در
که نقطه او را نگه می دارد در Bellomont.
ابعاد اتاق توپ Brys باید چرک جمع کردن : شما ممکن است حاصل کنید که او می داند 'EM
همچنین اگر او وجود دارد می خواهم شب گذشته با حیاط و اندازه گیری است.
که گفت او در شهر بود ، توسط روش؟
آن پسر در نور ممکن است؟ او است ، من می دانم که نیست ؛ خانم Stepney درست بود ؛
خانه تاریک است ، می بینید : گمان می کنم زندگی گاس در پشت ".
او در مقابل گوشه Trenors متوقف کرده بود ، و Selden بناچار ماند گامهای خود نیز.
خانه loomed مبهم و غیر مسکونی ؛ تنها سوسو زدن مستطیلی در بالای درب صحبت کرد
اشغال موقت.
"آنها به خانه ام در پشت خرید : آن را می دهد آنها از صد و پنجاه فوت در
سمت خیابان.
که در آن توپ اتاق می شود ، با این گالری اتصال آن وجود دارد : بیلیارد اتاق و غیره
در بالا.
من پیشنهاد تغییر ورودی ، و حمل نقاشی اتاق در سراسر
پنجم مقابل خیابان می بینید درب جلو مطابق با ---- ویندوز "
پیاده روی چوب که ون Alstyne چرخش در تظاهرات کاهش یافته مبهوت
"هالو" را به عنوان درب را باز و دو چهره silhouetted در برابر دیده بودند و سالن
نور است.
در همان لحظه یک درشکه دو چرخه متوقف در محدود کردن سنگ ، و یکی از چهره های شناور
به پایین آن را در کدورت از پارچه های شب ، در حالی که دیگر ، سیاه و بزرگ باقی ماند
مصرانه در برابر نور پیش بینی شده است.
برای دوم بی اندازه دو تماشاگر از این حادثه سکوت ؛
سپس درب خانه بسته است ، درشکه دو چرخه ، نورد خاموش است ، و تمام صحنه تضعیف شده توسط
اگر با به نوبه خود از شهر فرنگ.
ون Alstyne چشم شیشه خود را با سوت کم کاهش یافته است.
"الف -- هیچ چیزی از این ، EH ، Selden -- سجاف کردن؟
به عنوان یکی از خانواده ، من می دانم که من ممکن است بر روی شما حساب -- ظاهر هستند فریبنده -- و پنجم
خیابان تا ناقص روشن ----
"خیر" ، گفت : Selden ، عطف به شدت پایین خیابان جانبی بدون دیدن
دست دادن های دیگر نیست. تنها با بوسه پسر عموی خود ، Gerty خیره
بر افکار خود.
او را بوسید به حال قبل -- اما نه با یک زن دیگر بر روی لب های او.
اگر او را بخشوده بود که او می تواند غرق بی سر و صدا ، استقبال از سیل تیره
آن را به عنوان او را زیر آب فرو رفته است.
اما در حال حاضر سیل از طریق با شکوه به ضرب گلوله کشته شد ، و آن را سخت تر به غرق در
طلوع آفتاب از در تاریکی. Gerty چهره خود را از نور مخفی ، اما آن را
سوراخ به crannies روح او.
او شده بود رضایت ، عمر بوده است بسیار ساده و کافی به نظر می رسید -- چرا او آمده بود
به مشکل او را با امید های جدید؟ و لیلی -- لیلی ، بهترین دوست او!
زن ، او را متهم به زن است.
شاید به حال آن را برای لیلی نشده است ، علاقه داشتن به تصور او ممکن است تبدیل به حقیقت است.
Selden همیشه دوست به حال او را -- و با درک متوسطی بودند ، احساس همدردی
استقلال از زندگی اش.
او که تا به حال شهرت از وزن همه چیز در تعادل خوبی از موشکافی کردن
برداشت ، غیرانتقادی و ساده در نظر او از او شده است : هوش و ذکاوت خود را به حال
overawed هرگز او را چرا که او تا به حال در خانه در دل خود احساس.
و اکنون او محوری بود ، و درب در برابر او دست لیلی ، ممنوع!
لیلی ، که پذیرش وجود دارد ، او خودش بود التماس کرد!
وضعیت توسط فلش دلتنگ کننده از طنز روشن شد.
او می دانست Selden -- او خود شاهد بود که چگونه نیروی ایمان او را در لیلی باید به کمک کرده
برطرف کردن درنگ او.
او به یاد ، بیش از حد ، چگونه لیلی از او صحبت کرده بود -- او را دیدم خودش را آوردن دو
با هم ، آنها را به یکدیگر شناخته شده است.
در بخشی Selden ، بدون شک ، زخم وارده بی هوش بود ، او هرگز
راز احمقانه او را حدس زده ، اما لیلی -- لیلی باید شناخته شده!
هنگامی که در مسائل از جمله ، درک یک زن در گسل چیست؟
و اگر او می دانست ، او عمدا despoiled به حال دوست او ، و در صرف
هوس رانی از قدرت ، از آن زمان ، حتی به Gerty است حسادت ناگهان شعله ور ، به نظر می رسید آن را
باور نکردنی است که لیلی باید بخواهند همسر Selden باشد.
لیلی ممکن است ناتوان از ازدواج برای پول ، اما او به همان اندازه ناتوان بود
بدون آن زندگی می کنند ، و تحقیقات مشتاق Selden به اقتصادهای کوچک
حفظ خانه او را به Gerty به نظر می رسد به عنوان غم انگیز به عنوان خودش را فریب خورده است.
او زمانی در اتاق خود نشسته باقی ماند ، که در آن embers فاسد به سرما
خاکستری و لامپ paled زیر سایه گی آن است.
درست در زیر آن ایستاده بود عکسی از لیلی بارت ، به دنبال از imperially در
gimcracks ارزان ، مبلمان اتاق کمی تنگ است.
آیا Selden تصویر او را در چنین فضای داخلی؟
Gerty احساس فقر ، بی اهمیتی از محیط اطراف او : او مشهود زندگی خود را به عنوان
آن را باید به لیلی نظر می رسد.
و ظلم و ستم بر حافظه اش را از قضاوت لیلی smote.
او را دیدم که با او بت خود را با ویژگی های ساخت خود را به لباس بود.
وقتی که بود لیلی همیشه واقعا احساس ، و یا pitied ، و یا درک؟
او می خواست طعم تجربه جدید بود : او مانند برخی بی رحمانه به نظر می رسید
موجودی آزمایش در یک آزمایشگاه.
ساعت صورتی رو drummed از یک ساعت دیگر ، و Gerty با شروع افزایش یافت.
او تا به حال انتصاب در اوایل صبح روز بعد با بازدید کننده منطقه ای در شرق
طرف.
او را چراغ خود را ، تحت پوشش قرار آتش ، و رفت به اتاق خواب خود را به عریان.
در شیشه ای کوچک در بالای جدول او را پانسمان او را دیدم چهره اش منعکس شده در برابر
سایه ای از اتاق ، و اشک خشک بازتاب.
چه راست بود او را به رویای رویاها از خوشگلی؟
صورت کسل کننده دعوت به عمل سرنوشت مبهم است.
او گریه بی سر و صدا او را برهنه ، تخمگذار کنار لباس های خود را با همیشگی او
دقت ، تنظیم همه چیز برای روز بعد ، هنگامی که زندگی باید
گرفته شده به عنوان اینکه هیچ گسست در روال آن وجود داشته است.
بنده او تا هشت ساعت به وجود آمده باشد ، و او آماده چای و سینی خودش را
و آن را در کنار تخت قرار می گیرد.
سپس او قفل درب مسطح ، نور خاموش او و زمین بگذارند.
اما نه بر روی تخت خواب او خواهد آمد ، و او غیر روحانی چهره به چهره با این واقعیت که او
متنفر لیلی بارت.
آن را با او در تاریکی به مانند برخی از شر بی ریخت بسته کورکورانه دست و پنجه نرم
با.
استدلال ، قضاوت ، اعراض ، همه نیروهای نور روز عاقل ، پشت در ضرب و شتم شد
مبارزه شدید برای حفظ خود است.
او شادی می خواستم -- می خواستم آن را به عنوان سرسخت و unscrupulously همانطور که لیلی بود ، اما بدون
قدرت لیلی به دست آوردن آن است. و در ناتوانی جنسی آگاهانه خود او دراز
لرز ، و دوست او را متنفر ----
یک حلقه در زنگ درب او را گرفتار به فوت او شد.
او را لرزاند نور و مبهوت ایستاده بود ، گوش دادن.
برای یک لحظه ، قلب خود را مورد ضرب و شتم متناقض ، و سپس او احساس لمس جدی در واقع ،
و به یاد که چنین تماس های ناشناخته در کارهای خیریه خود بودند.
او در پانسمان ، لباس شب خود را پرت برای پاسخ به احضار ، و باز کردن قفل درب او ،
مواجه چشم انداز درخشان لیلی بارت. اولین جنبش Gerty به یکی از
ردع.
او کاهش به عنوان اینکه حضور لیلی ناگهانی نور بر بدبختی خود فلش.
سپس او نام او را در گریه شنیده می شود ، تا به حال یک نگاه اجمالی از چهره دوستان خود ، و احساس
خود گرفتار و چسبیده به.
"لیلی -- آنچه در آن است" او گفت. خانم بارت او منتشر شد ، و ایستاده بود به تنفس
brokenly ، مانند است که سرپناه پس از یک پرواز طولانی را در دست.
"من تا سرد بود -- من نمی توانستم به خانه.
آیا شما یک آتش سوزی؟ "غریزه دلسوز Gerty پاسخ
تماس سریع عادت ، کنار همه reluctances او را فرا گرفت.
لیلی به سادگی برخی از کسی است که مورد نیاز کمک کنند -- به چه علت بود ، هیچ زمانی را به تامل وجود دارد
و حدس و گمان : همدردی منظم تعجب بر لب Gerty بررسی شدند ، و
دوست وی قرعه کشی او را به سکوت را به
اتاق نشسته و صندلی خود را با کوره فولاد سازی دهان تاریک.
"کیندلینگ وجود دارد چوب اینجا هستید : : آتش سوزی در یک دقیقه بسوزد."
او زانو زد ، و شعله را در زیر دست سریع او افتاده است.
این عجیبی را از طریق اشک که هنوز تاری چشم او فلش ، و smote در
خرابه سفید چهره لیلی.
دختران در هر یک از دیگری در سکوت نگاه و پس از آن لیلی را تکرار کرد : "من نمی توانستم به خانه."
"نه -- نه -- شما به اینجا آمدند ، عزیز! شما در سرما و خستگی -- آرام نشستن ، و من
شما برخی از چای است. "
Gerty ناخودآگاه توجه داشته باشید تسکین دهنده تجارت او را پذیرفته بودند : همه شخصی
احساس در حس وزارت ادغام شد ، و تجربه خود آموخته بود
که خونریزی باید باقی ماند قبل از زخم است جستوجو کرد.
لیلی شنبه آرام ، تمایل به آتش : جغ جغ یا تلق تلق کردن فنجان پشت سر او به او ساکت به عنوان
صدا در نیاوردن صداهای آشنا فرزند آنها سکوت بیدار نگه داشته است.
اما زمانی که Gerty در کنار او با چای ایستاده بود او آن را تحت فشار قرار دادند دور و تبدیل
چشم در اتاق آشنا estranged. "من به اینجا آمدند چون من نمی توانستم تحمل می شود
به تنهایی ، "او گفت.
Gerty فنجان و کنار او زانو زد.
"لیلی! چیزی اتفاق افتاده است -- can't به من بگویید شما؟
"من نمی توانستم تحمل به دروغ در اتاق من تا صبح بیدار است.
من نفرت اتاق من در Julia's عمه -- بنابراین من به اینجا آمدند ----
او هم زده به طور ناگهانی از بی تفاوتی او را شکست ، و به Gerty در یک انفجار تازه چسبیده
از ترس.
"اوه ، Gerty ، furies... شما می دانید که سر و صدا از بال خود را -- به تنهایی ، در شب ، در
تاریک؟ اما شما نمی دانید که -- هیچ چیز به وجود دارد
وحشتناک تاریک را به شما ---- "
کلمات ، فلش پشت در آخرین ساعات Gerty ، از استهزاء امیز او ضعف را لرزاند
سوفل ، اما لیلی ، در شعله درخشان یا اتش مشتعل بدبختی خود را ، به همه چیز ، کور شده بود در خارج
آن.
شما به من اجازه ماندن؟ من نباید در ذهن در هنگام روز روشن می آید -- است
اواخر؟ شب نزدیک به بیش از؟
باید افتضاح به توان بی خوابی -- همه چیز می ایستد در رختخواب و خیره ----
"دوشیزه نور گرفتار ضلالت او دست.
"لیلی ، به من نگاه!
چیزی اتفاق افتاده است -- تصادف؟ شما وحشت زده شده است -- آنچه را که
وحشت زده شما؟ اگر شما می توانید به من بگو -- یک یا دو کلمه -- به طوری که
من می توانم به شما کمک "
لیلی سرش را تکان داد. گفت : "من وحشت زده : که کلمه نیست.
آیا می توانید تصور کنید به دنبال شیشه ای خود را برخی از صبح و دیدن انحراف --
برخی از تغییرات شنیع که بر شما آمده است در حالی که شما خوابید؟
خوب ، من به خودم می خواهم که به نظر می رسد -- من نمی توانم تحمل خودم را در افکار خودم را ببینید --
نفرت زشتی ، شما می دانید -- I've همیشه از آن تبدیل شده -- اما من نمی توانم به شما توضیح دهد -- شما
نمی خواهد درک کنید. "
او بلند سر او و چشم او بر روی ساعت کاهش یافت.
"چه مدت طول شب است! و من می دانم که من نباید خواب فردا.
کسی به من گفت پدر من استفاده می شود به دروغ بی خوابی و فکر می کنم از وحشت.
و او ستمکار ، تنها تأسف -- و من می بینم در حال حاضر چگونه او باید رنج برده اند ،
دروغ گفتن به تنهایی با افکار او!
اما من بد هستم -- یک دختر بد -- تمام افکار من بد هستند -- من همیشه به حال مردم بد در مورد
من. که هر بهانه ای؟
من فکر کردم من می توانم زندگی خودم را مدیریت -- من بود افتخار -- افتخار! اما در حال حاضر من در سطح آنها هستم ---
-- "Sobs او را تکان داد ، و او آنها را مانند تعظیمی
یک درخت در یک طوفان خشک.
Gerty کنار او زانو زد ، انتظار ، با صبر و شکیبایی متولد تجربه ، تا این تند باد
از فلاکت باید گفتار تازه را شل کند.
او برای اولین بار تصور بود ، برخی از شوک فیزیکی ، برخی از خطر در خیابان های شلوغ ، از
لیلی احتمالا در راه خانه خود را از حمل است فیشر بود ، اما اکنون او را دیدم که
مراکز عصبی ، smitten بودند و ذهن خود را از حدس می لرزید.
sobs لیلی متوقف شد و او سرش را بلند است.
"دختران بد در محلات وجود دارد.
به من بگو -- آنها تا کنون خود را انتخاب کنید تا؟ همیشه ، فراموش کرده و احساس آنها قبل؟ "
"لیلی! شما نباید می گویند ، -- خواب you're ".
"آیا آنها همیشه از بد به بدتر نیست؟
هیچ راه برگشتی هم وجود دارد -- خود قدیمی خود را به شما رد و خاموش شما را ".
او گل رز ، کشش سلاح خود را به عنوان اگر در خستگی بدنی مطلق است.
"برو به رختخواب ، عزیز!
شما کار سخت و بلند شدن زود. من در اینجا می خواهیم توسط آتش دیده بان ، و شما
خروج از نور ، و خود را درب باز. من می خواهم این است که احساس است که شما در نزدیکی
من. "
او هر دو دست را بر شانه Gerty گذاشته ، با یک لبخند که مانند طلوع خورشید در دریا بود
پوشیده شده با خرابه. "من می توانم شما را ترک نمی کند ، لیلی.
بیایید و در بستر من دروغ.
دستان خود را منجمد -- شما باید عریان می شود و ساخته شده گرم است.
Gerty با پشیمانی ناگهانی متوقف شد. اما خانم Peniston -- نیمه شب گذشته!
چه خواهد شد او فکر می کنم؟ "
"او به رختخواب می رود. من محکم نگاه داشتن کلید.
مهم نیست -- من نمی توانم به آنجا "و" هیچ نیازی نیست که وجود دارد : شما باید در اینجا بمانند.
اما شما باید به من که در آن شما شده اند.
گوش دادن ، لیلی -- آن کمک خواهد کرد که شما به صحبت می کنند "او به دست آورد دست خانم بارت ، و فشرده!
آنها را علیه وی. "سعی کنید به من می گفت -- آن را ضعیف خود را روشن
سر.
گوش -- شما را در حمل فیشر ناهار خوری بودند "Gerty متوقف شد و افزود : با یک فلاش
قهرمانی : "لارنس Selden رفت و از اینجا شما را بیابند."
در کلمه ، چهره لیلی ذوب از غم و اندوه قفل شده به بدبختی باز کردن یک کودک است.
لب های او می لرزید و به او زل زل نگاه کردن با اشک گسترده تر شده است.
"او رفت و به من پیدا کنید؟
و من او را از دست رفته! اوه ، Gerty ، تلاش می کرد به من کمک کند.
او به من گفت -- او به من هشدار داد مدتها پیش -- او گیراندم که من باید رشد نفرت
خودم! "
نام ، عنوان Gerty را دیدم با یک کلاچ در قلب چشمه خود را سست کرده بود
ترحم در پستان خشک دوست او ، و اشک آور توسط لیلی اشک ریخت از اندازه گیری از او
غم و اندوه است.
او یک وری در ARM - صندلی بزرگ Gerty کاهش یافته بود ، سر او را به خاک سپرده شد که در آن به تازگی
Selden بود ، در زیبایی رها که سوار خانه به Gerty تکیه
درد حواس inevitableness شکست خود را است.
آه ، آن را نیاز ندارد هدف عمدی در بخشی لیلی به ربودن او را از رویای او!
به دنبال در آن خوشگلی مستعد بود که در آن نیروی طبیعی ، تشخیص دهند که
عشق و قدرت متعلق به مانند لیلی ، به عنوان اعراض و خدمات بسیاری از
کسانی که آنها را چپاول کردن.
اما اگر شیفتگی Selden یک ضرورت مرگبار ، اثر به نظر می رسید که نام خود را
ایستادگی Gerty با اضطراب سخت و ناگهانی گذشته را تکان داد.
مردان از طریق دوست دارد مافوق انسانی از جمله عبور و مرور و آنها را عمر می کنند : آنها عفو مشروط
subduing قلب به دنبال لذت پیروزی انسان است.
کمال مسرت از Gerty که با استقبال وزارت شفا : چگونه میل و علاقه دارند
ساکت مبتلا به برگشت به تحمل زندگی!
اما لیلی خود ، خیانت این آخرین امید را از او گرفت.
خدمتکار فانی در ساحل درمانده علیه آژیر که به طعمه او را دوست دارد : از جمله
قربانیان پشت مرده از ماجراجویی خود شناور است.
لیلی بر خاست و او را با دست های قوی گرفتار.
"Gerty ، شما او را می دانم -- شما او را درک -- به من بگویید ، اگر من به سمت او رفتم ، اگر من به او گفتم
همه چیز -- اگر من گفت : "من بد از طریق و از طریق -- من می خواهم تحسین ، من می خواهم
هیجان ، من پول می خواهم -- بله ، پول!
که شرم من ، Gerty -- و آن را شناخته ، آن را از من گفت : -- آن چه مردان فکر می کنم من
اگر من گفت که آن همه به او -- به او گفت کل داستان -- گفت : سادگی : "من غرق پایین
از پایین ترین ، من آنچه را که آنها گرفته شده
، و در آنها که حقوق و مزایای خود را دریافت نکرده pay' -- اوه ، Gerty ، شما او را می دانیم ، شما می توانید برای او صحبت می کنند : اگر من
گفت : او همه چیز را به من او بیزارند؟ یا به من او ترحم ، و درک من ، و
ذخیره مرا از بیزاری خودم؟ "
Gerty ایستاده بود سرد و منفعل است. او می دانست ساعت مشروط او بود
آمده ، و ضعیف قلب خود را به طور افراطی در برابر سرنوشت خود را مورد ضرب و شتم.
به عنوان یک رودخانه تاریک نوردد تحت فلش رعد و برق ، او را دیدم شانس خود را از شادی
گذشته افزایش زیر یک فلش از وسوسه. چه او را مانع از گفت : "او مثل این است
مرد دیگر؟ "
بنابراین مطمئن شوید که او از او نیست ، بعد از همه! اما برای انجام این کار شده است که مانند
blaspheming عشق او.
او می تواند او را قبل از خودش قرار نیست در هر نور اما noblest : او باید به او اعتماد
ارتفاع از شور و شوق خود را.
"بله : من به او ، او به شما کمک کند ،" او گفت ، و در یک لحظه شور لیلی بود
گریند خود را در مقابل سینه اش.
بود ، اما یک تخت در آپارتمان کوچک وجود دارد ، و دو دختر را در آن طرف دراز
سمت Gerty بود unlaced لباس لیلی و او را متقاعد به قرار دادن لب های او به
چای گرم.
نور خاموش ، آنها هنوز هم در تاریکی دراز ، Gerty کاهش بیرونی
لبه نیمکت باریک برای اجتناب از تماس با او تخت ، همکار.
با دانستن این موضوع که لیلی را دوست نداشت به caressed ، او مدتها پیش یاد گرفته بود برای بررسی او
انگیزه های نمایشی به سوی دوست وی.
اما امشب هر فیبر در بدن او کاهش از نزدیکی لیلی : شکنجه بود
گوش دادن به تنفس او ، و احساس ورق به هم بزنید با آن.
همانطور که لیلی تبدیل شده است ، و به بقیه completer حل و فصل ، یک رشته از موهایش را فرا گرفت. Gerty
گونه با عطر آن.
همه چیز در مورد او گرم و نرم و معطر بود : حتی لکه ها از غم و اندوه او
او تبدیل شد به عنوان قطره باران گل سرخ مورد ضرب و شتم.
اما به عنوان Gerty دراز با آغوش کشیده پایین کنار او ، در ضیق حرکت
تمثال ، او هم بزنید از sobs از گرمای تنفس در کنار او احساس و لیلی پرت
از دست او ، می groped برای دوست خود را ، و از آن برگزار شد سریع.
"نگه من ، Gerty ، من را نگه دارید ، و یا من باید از چیزهایی فکر می کنم ، او moaned. و Gerty سکوت
بازو تحت او را تضعیف ، pillowing سر خود را در تو خالی خود را به عنوان یک مادر می سازد لانه
برای کودک در جای خود غلت بزنید.
در لیلی توخالی گرم دراز هنوز و تنفس او را کم و به طور منظم رشد.
دست او را هنوز در Gerty که اگر به دفع کردن رویاهای بد چسبیده است ، اما نگه دارید از او
انگشتان آرام ، سرش را عمیق تر به سرپناه خود را غرق و Gerty احساس کردند که او خواب است.
>
فصل 15
وقتی که لیلی از خواب او تا به حال تخت به خودش ، و نور در زمستان در اتاق بود.
او شنبه ، عجیب محیط اطراف خود را سر در گم و پس از آن حافظه بازگشت
و او را در مورد او با لرز مراقبت می کند.
در شیب سرد نور منعکس شده را از دیواره پشت ساختمان همسایه ،
او را دیدم لباس شب و اپرا خود را مخفی دروغ گفتن در پشته زرق و برق دار روی یک صندلی.
زر و زیور گذاشته شدن به عنوان به عنوان به جای مانده از جشن unappetizing است ، و آن را به لیلی رخ داده است
که در خانه ، هوشیاری خدمتکار او همیشه در امان به حال او را دید از چنین
تضاد.
بدن او ached با خستگی ، و با تنگ شدن نگرش خود را در Gerty
تخت.
او از طریق خواب آشفته خود را نداشتن فضا برای پرتاب در آگاه شده بود ،
و تلاش های طولانی باقی می ماند حرکت ساخته شده او را احساس می کنید که اگر او شب خود را به سر برده بود
در یک قطار است.
این احساس ناراحتی فیزیکی برای اولین بار به خود ادعا بود و پس از آن او درک شده ،
در زیر آن ، سجده مربوطه روانی ، خستگی از وحشت
قابل تحمل تر از عجله برای اولین بار از انزجار خود را.
فکر نیاز به بیدار هر روز صبح با این وزن در سینه اش roused او
ذهن خسته از تلاش های تازه.
او باید برخی از راه از پوسته خارجی را که او تا به حال تصادفا را پیدا کنید : پس از آن بود
پشیمانی اندازه ترس از افکار صبح خود را که بر او فشار
نیاز عمل.
اما او unutterably خسته ، خستگی به فکر می کنم متصل بود.
او به پشت دراز ، به دنبال در مورد شکاف فقیر از یک اتاق با یک تجدید فیزیکی
لکه دار کردن.
هوای بیرونی ، می گذراند ، در میان ساختمان های بالا ، هیچ تازگی از طریق به ارمغان آورد
پنجره ، بخار گرما بود شروع به آواز خواندن در یک کویل در رحم لوله های تیره رنگ و بوی
پخت و پز نفوذ ترک درب.
درب باز شود ، و Gerty ، لباس و hatted با یک فنجان چای ، وارد است.
صورت زرد رنگ و متورم او را در نور دلتنگ کننده نگاه و مو کسل کننده خود را سایهدار
imperceptibly به تن از پوست خود است.
او در لیلی shyly نگاه درخواست را با لحن خجالت چگونه او احساس ؛ لیلی
پاسخ با همین محدودیت و مطرح خود به نوشیدن چای.
"من باید بیش از حد خسته شده شب گذشته ، من فکر می کنم من تا به حال حمله عصبی در
حمل نقل ، "او گفت ، به عنوان آب میوه آورده سلاست به افکار تنبل او.
"شما خوب نیست و من خوشحالم از اینکه به اینجا آمده است ،" Gerty بازگشت.
"اما من به خانه؟ و عمه جولیا --؟ "
"او می داند ، من تلفن های اولیه ، و خدمتکار خود را به ارمغان آورده است چیز خود را.
اما شما را از خوردن چیزی؟ من نیمرو تخم مرغ خودم را. "
لیلی نتوانستم غذا بخورم ، اما چای او را تقویت افزایش یابد و تحت لباس
جستجو خدمتکار او زل زل نگاه کردن.
امداد رسانی خود را که Gerty به شتاب دور موظف شد : این دو بوسید
در سکوت است ، اما بدون اثری از احساسات شب قبل است.
لیلی خانم Peniston در یک حالت بی قراری در بر داشت.
او برای گریس Stepney فرستاده بود و مصرف دیژیتال.
لیلی سینه طوفان از سوالات به عنوان بهترین او می تواند توضیح داد که او تا به حال به حال
حمله از غش در راه بازگشت از حمل فیشر ، که از ترس او را
قدرت برای رسیدن به خانه ، او رفته بود
خانم نور به جای ؛ اما یک شب آرام او را ترمیم کرده بود ، و که او تا به حال هیچ
نیاز به یک دکتر.
این امداد رسانی به خانم Peniston ، که می تواند خودش را به علائم خود او بود ،
و لیلی برای رفتن و دراز کشیدن ، نوش دارو عمه اش برای همه جسمی و توصیه شد
اختلالات اخلاقی.
او در خلوت اتاق خود را به تفکر تیز آورده بود
حقایق است.
نمایش روشنایی روز او از آنها لزوما از چشم انداز ابری از متفاوت
شب. furies بالدار که در حال حاضر در تکاپو بودند جالب
که در هر یک از دیگر برای چای کاهش یافته است.
اما ترس او را زشت به نظر می رسید ، در نتیجه از ابهام خود را محروم و علاوه بر این ، او تا به حال به
عمل می کنند ، دیوانه نیست.
برای اولین بار او را مجبور خودش برای سنجیدن میزان دقیق بدهی خود را به
Trenor و نتیجه این محاسبات نفرت کشف شد که او ،
در همه ، نه هزار دلار را از او دریافت کرد.
به بهانه شل و ول که بر روی آن داده شده بود و دریافت در چروک خورده
رنگ یا نور درخشان از شرم او : او می دانستند که نه از آن پنی ، خود او بود ، و به
بازگرداندن احترام او را خود او باید در یک بار بازپرداخت مبلغ کل.
ناتوانی در نتیجه به آرامش احساسات خشمگین خود را به او حس فلج
بی معنی گری.
او که کرامت یک زن ممکن است بیشتر به نگه داشتن هزینه ، برای اولین بار متوجه شد
از کالسکه خود و نگهداری از یک ویژگی اخلاقی باید وابسته به
دلار و سنت ، ساخته شده در جهان ظاهر می شود
جای کثیف تر از او آن را درک بود.
بعد از ناهار ، زمانی که چشم کنجکاو گریس Stepney حذف شده بود ، لیلی پرسید : برای
کلمه با عمه.
دو خانم رفت طبقه بالا به اتاق نشسته ، که در آن Peniston خانم نشسته
خودش را در سیاه و سفید ساتن او بازوی صندلی tufted با دکمه های زرد ، در کنار کار مهره
جدول تحمل یک جعبه برنز با مینیاتور بئاتریس Cenci در درب.
لیلی احساس برای این اشیاء بیرغبتی همان است که زندانی ممکن است سرگرم
برای اتصالات از اتاق دادگاه.
در اینجا بود که عمه او اطمینان نادر او را ، و پوزخند زدن چشم صورتی
عمامه به سر بئاتریس در ذهن او بود با محو شدن تدریجی از لبخند همراه
از لبها خانم Peniston.
بیم آن بانوی عزیز از یک صحنه به او inexorableness داد که بزرگترین قدرت
شخصیت نمی توانست تولید ، از آنجا که مستقل از تمام ملاحظات
درست یا غلط ، و دانستن این ، لیلی به ندرت جرأت آن را هجوم اوردن.
او کمتر مانند ساخت تلاش نسبت به مناسبت حال حاضر هرگز احساس بود ، اما
او تا به حال در بیهوده برای هر وسیله دیگری از فرار از یک وضعیت غیر قابل تحمل در پی.
خانم Peniston او را به بررسی انتقادی.
"شما در حال رنگ بد ، لیلی : این پی در پی عجله در مورد آغاز شده است به شما بگویم ،"
او گفت. خانم بارت را دیدم باز.
"من فکر نمی کنم آن است که ، عمه جولیا ؛ من نگرانی ،" او جواب داد.
"آه ، گفت :" خانم Peniston ، بستن لب خود را با ضربه محکم و ناگهانی از بسته شدن کیف پول در برابر
گدا.
"من متاسفم برای شما با آنها زحمت" لیلی ادامه داد : "اما من واقعا معتقدم که من
آخرین شب غش بود تا حدودی افکار اضطراب آورده -- "
"من باید گفت که حمل آشپز فیشر بود به اندازه کافی برای آن به حساب.
او یک زن است که با ماریا Melson در سال 1891 بود -- بهار سال ما رفت
AIX -- و من به یاد داشته باشید ناهار خوری وجود دارد دو روز قبل از ما سمت و احساس مطمئن
coppers scoured نشده بود. "
"من فکر نمی کنم من خوردم خیلی ، من نمی توانم از خوردن و خواب."
لیلی متوقف شد ، و سپس ناگهان گفت : "حقیقت این است که عمه جولیا ، من مقداری پول بدهکار"
چهره خانم Peniston perceptibly تیره و ابر آلود ، اما ابراز حیرت او
خواهرزاده به حال انتظار می رود. او سکوت کرده بود و لیلی مجبور شد
ادامه پیدا می کند : "من به احمقانه ---- شده اند"
"بدون شک داشته باشید : بسیار احمقانه ،" خانم Peniston interposed.
"من موفق به دیدن هر یک با درآمد خود را ، و هیچ هزینه -- چگونه به ذکر نیست
ارائه خوش تیپ من همیشه به شما داده شده ----
"آه ، شما بوده ام سخاوتمندانه ترین ، عمه جولیا ؛ من باید محبت خود را فراموش کرده ام هرگز.
اما شاید شما کاملا تحقق بخشیدن به هزینه یک دختر قرار داده است که امروزه ----
"من متوجه نمی شوند که شما به جز برای لباس های خود و به هر هزینه قرار داده
کرایه راه آهن.
من از شما انتظار می شود سخاوتمندانه لباس ، اما من بیل Celeste برای شما پرداخت می شود
. "لیلی تردید : سنگدل عمه اش
حافظه شده بود ، هرگز بیشتر ناخوشایند است.
"شما به عنوان نوع که ممکن است ، اما من تا به حال به چند چیز از سال ----
"چه جور چیزها؟ لباس؟
چقدر شما صرف شده است؟
اجازه دهید این لایحه را ببینید من -- من با جرات گفتن زن شما غبن ".
"اوه ، نه ، من فکر می کنم : لباس frightfully گران بزرگ شده اند و یکی از نیاز تا
بسیاری از انواع مختلف ، با بازدیدکننده داشته است کشور ، و گلف و اسکیت و Aiken و لباس مخصوص مهمانی رسمی
اجازه دهید این لایحه را ببینید من ، "خانم Peniston تکرار شده است.
لیلی تردید دوباره.
در وهله اول ، مادام. Celeste به حال در حساب او هنوز رتبهدهی نشده است فرستاده می شود ، و در مرحله دوم ،
مقدار آن که این امر تنها کسری از مجموع که لیلی مورد نیاز است.
"او در این لایحه برای چیزهایی زمستان من فرستاده می شود ، اما من می دانم که آن بزرگ ، و وجود دارد
یک یا دو چیز دیگر و من بی دقتی و بی تدبیر -- I'm وحشت زده به
فکر می کنم از آنچه که من مدیون ----
او مطرح خوشگلی مشکل از صورت خود را به خانم Peniston ، بیهوده امیدوار است که یک
دید تا در حال حرکت به جنس دیگر ممکن است بدون اثر بر خود را.
اما اثر تولید شده بود که خانم Peniston کوچک عقب نشسته است.
"واقعا و لیلی ، شما به اندازه کافی برای اداره امور خود را ، و پس از ترسناک من
به مرگ با عملکرد خود را از شب گذشته شما را در حداقل ممکن است زمانی بهتر را انتخاب کنید
نگران من با مسائل از جمله ".
خانم Peniston نگاه در ساعت ، و بلعیده قرص دیجیتال.
"اگر شما مدیون Celeste یکی دیگر از هزار نفر ، او ممکن است حساب خود را به من ،" او اضافه کرد ، به عنوان
هر چند برای پایان دادن به بحث به هر قیمتی.
"من بسیار متاسفم ، عمه جولیا ؛ من نفرت را به شما در چنین یک زمان مشکل ؛ اما من
واقعا هیچ انتخاب -- من باید به صحبت زودتر -- من بدهکار یک معامله بزرگ بیش از یک
هزار دلار است. "
"معامله بزرگ؟ آیا شما مدیون دو؟
او باید شما را دزدیدند! "" من به شما گفت که نه تنها Celeste.
I -- سایر لوایح وجود دارد -- با فشار دادن -- است که باید حل و فصل شود ".
"چه بر روی زمین شده خرید؟ جواهرات؟
شما باید رفته اند سر خود ، "خانم Peniston با تلخی و خشونت گفت.
"اما اگر شما به بدهی های اجرا شده ، شما باید عواقب ، رنج می برند و کنار گذاشته شما
درآمد ماهیانه تا صورتحساب خود را پرداخت می شود.
اگر اقامت بی سر و صدا در اینجا تا بهار آینده ، به جای مسابقه در مورد بیش از همه
کشور ، شما هیچ هزینه در تمام داشته باشد ، و قطعا در چهار یا پنج ماه شما می توانید
حل و فصل استراحت از صورتحساب های خود را اگر من پرداخت لباس ساز در حال حاضر است. "
لیلی دوباره خاموش شد.
او می دانست که او نمی تواند امید به استخراج حتی هزار دلار از خانم Peniston
تقاضای صرف پرداخت صورتحساب Celeste : خانم Peniston انتظار می رود به بیش از
لباس ، ساز حساب ، و را از چک به او و نه به لیلی.
و در عین حال این پول باید به دست آمده قبل از روز به پایان رسید!
"بدهی های من صحبت می کنند از -- مختلف -- مانند صورتحساب تجار نیست ،" او شروع
confusedly ، اما نگاه خانم Peniston ساخته شده او را تقریبا ترس برای ادامه.
می تواند از آن شود که عمه او مظنون به هر چیزی؟
ایده رسوب اعتراف لیلی.
"حقیقت این است که من مشغول کارت بازی خوب معامله -- پل ؛ همه زنان این کار را انجام ؛ دختران
بیش از حد -- انتظار می رود.
گاهی اوقات من برنده -- برنده یک معامله خوب -- اما به تازگی تیره بخت من بوده ام -- و البته
بدهی ها را نمی توان پرداخت کردن به تدریج ---- »وی متوقف شد : چهره خانم Peniston به نظر می رسید
شود متحجر کننده او گوش.
"کارت -- you've کارت های بازی است برای پول؟ این درست باشد ، پس : وقتی که به من گفته شد ، بنابراین من
آن را باور کنند.
من نمی خواهد بپرسید که آیا وحشت به من گفته شد به بیش از حد واقعی شد ، من به اندازه کافی برای شنیده
دولت از اعصاب من است. هنگامی که من از مثال شما در حال فکر می کنم
این خانه!
اما گمان می کنم آن را خارجی خود را آوردن ، -- هیچ کس می دانست که مادر خود را برداشت
دوستان او. و یکشنبه یک رسوایی او بود -- که من
می دانم. "
خانم Peniston دور چرخ به طور ناگهانی. "شما بازی کارت در روز یکشنبه"
لیلی سرخ با خاطراتی از یکشنبه برخی بارانی در Bellomont و با
Dorsets.
"شما در حال سخت بر من ، عمه جولیا : من واقعا برای کارت های مراقبت هرگز ، اما یک دختر
متنفر سخت گیر و برتر ، و یکی منحرف را به انجام آنچه را که دیگران فکر
انجام دهد.
من یک درس وحشتناک داشتیم ، و اگر شما به من کمک کند این بار من به شما قول می دهم -- "
خانم Peniston دستش را بالا برد warningly. "شما نیاز به ایجاد هر وعده : آن
غیر ضروری.
وقتی که من به شما پیشنهاد خانه من متعهد به پرداخت بدهی های قمار خود. "
"عمه جولیا! شما به این معنی نیست که شما به من کمک کند؟ "
"من قطعا نباید هیچ چیز را برای دادن این تصور که من قیافه شما
رفتار است.
اگر شما واقعا مدیون ساز لباس شما ، من با او حل و فصل -- فراتر از آنچه که من تشخیص می دهم
تعهد به فرض بدهی های خود را است. "لیلی ، افزایش یافته بود و ایستاده بود رنگ پریده و
لرزش قبل از عمه.
پراید یاد شده یورش برده او ، اما تحقیر را مجبور فریاد از لب های او : "عمه جولیا ،
من باید خوار -- I -- "اما او می تواند به هیچ دورتر.
اگر عمه تبدیل چنین گوش سنگی به داستانی از بدهی های قمار ، در چه
روح اعتراف وحشتناک از حقیقت او دریافت؟
"من گمان می کنم که شما خوار و لیلی : خوار شده توسط رفتار خود را به مراتب بیشتر از
نتایج آن.
شما می گویید که دوستان خود را متقاعد به بازی کارت با آنها ، آنها ممکن است به عنوان
درس هم یاد بگیرند.
آنها احتمالا می تواند به از دست دادن پول کمی استطاعت -- و در هر صورت ، من قصد ندارم به
هدر هر معدن در پرداخت آنها.
و حالا من باید شما را به ترک من بپرسید -- این صحنه بسیار دردناک شده است ، و من
سلامت خود من به در نظر داشته باشند.
رسم پایین پرده ، لطفا و بگویید جنینگز من به هیچ کس این بعد از ظهر را ببینید
اما گریس Stepney. "لیلی بالا رفت به اتاق خودش را و پیچ
درب.
او با ترس و خشم لرزش بود -- عجله از بال furies در گوش او بود.
پیاده میرفت بالا و پایین اتاق را با گام های نامنظم کور.
آخرین درب از فرار بسته بود -- او احساس خودش را در با بی احترامی کردن به او بسته است.
ناگهان به قدم زدن وحشی خود او را قبل از ساعت بر روی تکه دودکش به ارمغان آورد.
دست آن در نیمه گذشته سه ایستادند ، و به یاد او که Selden بود برای آمدن به او
در چهار.
او به او را با یک کلمه به معنای بود -- اما در حال حاضر قلب او در فکر همگانی روندی
دیدن او. نه وعده نجات در او وجود دارد
عشق؟
همانطور که او در کنار Gerty در شب قبل از lain بود ، او را به آمدن او را در نظر بود ، و
شیرینی گریند درد او را بر سینه خود.
البته او به خودش از عواقب آن به معنای روشن بود قبل از او او را ملاقات نمود -- او
هرگز واقعا شک داشتند که خانم Peniston به کمک او می آیند.
و وی ، حتی در طوفان پر از بدبختی او احساس کرده بود ، که عشق Selden را نمی تواند
پناه نهایی او ، تنها این امر می تواند تا شیرین را به پناه لحظه وجود دارد ،
در حالی که او جمع آوری قدرت تازه برای رفتن بر روی.
اما در حال حاضر عشق خود را تنها امید او بود ، و او به تنهایی با wretchedness او نشسته
فکر از اعتماد به او به عنوان گمراه کننده را به عنوان جریان رودخانه به شد
خودکشی.
غوطه اول وحشتناک باشد -- اما پس از آن ، چه متبرک می آمد!
او به یاد کلمات Gerty : "من به او -- او به شما کمک کند" ؛ و ذهن او را چسبیده به
آنها را به عنوان یک فرد بیمار ممکن است به یک عتیقه شفا چسبیده.
آه ، اگر او واقعا فهمیده -- اگر او کمک خواهد کرد او را به جمع آوری را در زندگی شکسته خود را ،
آن را با هم در برخی از صورت ظاهر جدید که در آن هیچ اثری از گذشته باید باقی می ماند!
او همیشه ساخته شده بود که او به ارزش چیزها را بهتر به او احساس ، و او تا به حال هرگز
در نیاز بیشتری از آرامش چنین است.
یکبار و دوباره او در فکر imperilling عشق خود را با اقرار او کاهش : برای
عشق چیزی بود که او مورد نیاز -- آن را از تب و تاب بودن از اشتیاق با هم جوش می تواند
از هم پاشیده قطعات عزت نفس خود را.
اما او به کلمات Gerty عود برگزار شد و سریع به آنها.
او مطمئن است که Gerty احساس Selden را برای او می دانستند ، و آن را به حال dawned هرگز
بر کوری او است که قضاوت خود Gerty را از او توسط احساسات رنگی بود
به مراتب سرسخت تر از خود را.
ساعت چهار صبح با او را در طراحی اتاق در بر داشت : او که Selden خواهد بود وقت شناس بود.
اما ساعت آمد و گذشت -- آن را در feverishly نقل مکان کرد ، اندازه گیری شده توسط بی تاب او
قلب می تپد.
او زمان را به بررسی های تازه wretchedness خود را ، و به نوسان نو بین
ضربه به اعتماد داشتن به در Selden و ترس از نابود کردن توهمات خود را.
اما در دقیقه نیاز به پرتاب خود در درک خود را تصویب کرد
ضروری تر می شد : او به تنهایی می تواند وزن بدبختی او را تحمل نمی کند.
وجود دارد یک لحظه خطر ناک خواهد بود ، شاید : اما می تواند او را به زیبایی خود را به اعتماد ندارند
پل آن را بیش از امن خود را در پناهگاه از خود گذشتگی خود زمین؟
اما در ساعت سرعت و Selden نمی آمد.
بدون شک او بازداشت شده بود ، و یا توجه داشته باشید عجله scrawled او را بد تعبیر بود ، به دست گرفتن
چهار پنج.
زنگ درب ، زنگ ، چند دقیقه پس از پنج تایید این فرض ، و
ساخته شده لیلی عجله برای نوشتن خوانا تر در آینده حل و فصل.
صدای گام ها را در سالن ، و صدای باتلر قبلی آنها را ، تازه ریخت
انرژی به وریدهای او.
او خودش را یک بار دیگر هشدار و پوسیدن صالح از شرایط اضطراری و احساس
یاد از قدرت خود را بیش از Selden او را با اعتماد به نفس ناگهانی و سرخ.
اما هنگامی که درب اتاق رسم به آن باز Rosedale بود که آمد شوید.
با این وجود این واکنش باعث او پنگ تیز ، اما پس از یک جنبش در حال گذر از التهاب در
درست و اجرای سرنوشت ، و بی دقتی خود را در انکار نیست درها را به تمام
اما Selden ، او خودش را کنترل و از Rosedale استقبال دوستانه.
مزاحم بود که Selden ، هنگامی که او آمد ، که مهمان خاصی در پیدا کردن
در اختیار داشتن ، اما لیلی معشوقه هنر رهایی خودش از اضافی بود
شرکت ، و به Rosedale خلق و خوی او حاضر به نظر می رسید و مجزا قابل اغماض است.
دیدگاه خود را از وضعیت خود را بر او پس از گفتگوی چند لحظه مجبور.
او در سرگرمی Brys را به عنوان موضوع غیرشخصی آسان گرفتار شده است ، به احتمال زیاد به
جزر و مد آنها را در طول بازه تا Selden ظاهر شد ، اما آقای Rosedale ، خرج
کاشته شده در کنار چای جدول ، دست خود را در
جیب خود را ، پاهای خود را کمی بیش از حد آزادانه توسعه یافته ، در یک بار به این موضوع شخصی
تبدیل شود.
"به خوبی انجام می شود -- خب ، بله ، گمان می کنم آن بود : Welly Bry رو پشت او و
به منظور اجازه دهید تا او آویزان از چیزی.
البته چیزهایی اینجا و آنجا وجود دارد -- چیزهای خانم فیشر می تواند
انتظار می رود برای دیدن به -- شامپاین سرد بود نیست ، و کتهای مخلوط کردم کت
اتاق.
من می خواهم که پول بیشتری بر روی موسیقی صرف شده است. اما این شخصیت من است : اگر من می خواهم یک چیز
من حاضر به پرداخت : من تا شمارنده ، و پس از آن تعجب در صورتی که مقاله
ارزش قیمت.
من راضی به سرگرم مانند Brys Welly ، من چیزی که می خواهند
که نگاه آسان تر و طبیعی تر ، بیشتر به عنوان اگر من آن را در گشاد گشاد راه رفتن من در زمان.
طول می کشد و تنها دو چیز برای انجام این کار ، خانم بارت : پول ، و حق زن
صرف آن. "
او متوقف شد ، و مورد بررسی قرار او با دقت در حالی که او مبتلا به تنظیم مجدد چای
فنجان.
: : "من پول ،" او ادامه داد : در پاکسازی گلو او ، "و آنچه من می خواهم
زن -- و منظور من او را بیش از حد "او تکیه به جلو کمی استراحت خود را
دست بر روی سر خود راه رفتن ، چوب.
او دیده بود مردان از نوع NED ون Alstyne آوردن کلاه خود و چماق را به رسم
اتاق ، و او فکر می لمس آشنایی ظریف به ظاهر خود را ارسال.
لیلی سکوت کرده بود ، لبخند کمرنگ ، با چشم خود absently در چهره اش استراحت.
او در واقع منعکس کننده این بود که اعلام برخی از زمان را می تواند ،
و آن Selden قطعا باید قبل از لحظه ای از امتناع رسیده شده است ظاهر می شود.
brooding نگاه او ، به عنوان از ذهن خارج هنوز برطرف نشده است ، به نظر می رسید به آقای Rosedale
پر از تشویق ظریف. او نمی توانست دوست هیچ مدرکی دال بر
اشتیاق.
"منظور من او را نیز داشته باشند ،" ، با خنده در نظر گرفته شده تکرار به تقویت او خود
تضمین. "من به طور کلی باید آنچه من می خواستم در
زندگی ، دوشیزه بارت.
من می خواستم پول ، و من بیشتر از من می دانند که چگونه به سرمایه گذاری و در حال حاضر پول
به نظر نمی رسد به هیچ حساب می شود مگر اینکه من می توانم آن را بر زن حق صرف است.
این چیزی است که من می خواهم که با آن کار انجام دهید : من می خواهم همسرم را به همه زنان دیگر احساس
کوچک است. من می خواهم کینه یک دلار که در صرف شد هرگز
که.
اما نه هر زن می تواند آن را انجام دهید مهم نیست که چقدر شما را در او صرف.
یک دختر در برخی از کتاب تاریخ بود که می خواست طلا سپر ، و یا چیزی وجود دارد ، و
همراهان انداخت 'EM در او ، و او تحت له شد' EM : آنها او را کشته است.
خوب ، به اندازه کافی درست است : برخی از زنان تحت طلا و جواهر خود را به خاک سپرده شد نگاه.
آنچه من می خواهم یک زن که خواهید نگه دارید سر او را بالاتر از الماس بر روی آن قرار داده است.
و زمانی که من در نگاه شب دیگر در "Brys ، در آن لباس سفید ساده ،
به دنبال به عنوان اگر شما تا به حال تاج در تاریخ ، من به خودم گفتم : 'توسط گاد ، اگر او تا به حال او می خواهم می پوشند
آن را به عنوان اگر آن را در او رشد کرد. "
هنوز هم لیلی بود صحبت نمی کنم ، و او ادامه داد : گرم شدن با موضوع خود را : "به شما بگویم آنچه در آن
است ، هر چند که نوع زن هزینه های بیش از همه بقیه EM کنار هم بگذارند.
اگر یک زن را به چشم پوشی مروارید او ، آنها می خواهند که بهتر از هر کسی else's
و بنابراین آن را با هر چیز دیگری است. شما می دانید منظورم چیست -- شما می دانید آن را تنها
زرق و برق دار چیزهایی که ارزان هستند.
خوب ، من باید بخواهیم که همسر من به قادر را به زمین برای اعطا اگر او می خواست
به.
من می دانم که یک وجود دارد چیزی که مبتذل در مورد پول است ، و این تفکر در مورد آن ؛
و همسر من هرگز خودش را در آن راه رفتار کردن است. "
او متوقف شد ، و سپس اضافه شده است ، با گذشت تأسف به شیوه ای زودتر : "من
حدس می زنم شما بانوی من در نظر ، خانم بارت کردم. "
لیلی سرش را بلند کرد ، روشنایی اندکی تحت چالش است.
حتی از طریق جنجال و هیاهو تاریک افکار او ، جلنگ جلنگ صدا کردن آقای Rosedale
میلیون ها نفر به حال توجه داشته باشید کمرنگ اغوا کننده است.
اوه ، به اندازه کافی از آنها را به لغو یکی بدهی خود را بدبخت!
اما مرد پشت سر آنها به طور فزاینده ای منفور در نور انتظار Selden رشد
آینده.
کنتراست بیش از حد مشمئز کننده بود : او به ندرت می تواند سرکوب لبخند آن را برانگیخت.
او تصمیم گرفت که بهترین صراحت خواهد بود.
"اگر شما به من معنی ، آقای Rosedale ، من بسیار سپاسگزارم -- بسیار flattered ، اما من نمی
می دانم آنچه را که من تاکنون انجام شده را به شما فکر می کنید -- "
"اوه ، اگر منظور شما شما در عشق با من مرده نیست ، من حس به اندازه کافی برای دیدن
که.
و من به شما صحبت نمی کنم که اگر شما -- من تصور می کنم نوعی از بحث است که می دانم من
تحت آن شرایط انتظار می رود می شود.
من confoundedly بر شما رفته -- که در مورد اندازه آن -- و من فقط به شما
بیانیه کسب و کار ساده از عواقب.
شما بسیار علاقه من -- هنوز -- اما شما علاقه لوکس ، و سبک ، و تفریحی ،
و نداشتن نگرانی در مورد پول نقد است.
شما می خواهم به یک زمان خوب و لازم نیست که برای آن حل و فصل و چه پیشنهاد می کنم به انجام
این است که برای زمان مناسبی فراهم و کار حل و فصل است. "
او متوقف شد ، و او با لبخند دلسرد کننده ای بازگشت : "شما در یک نقطه ، آقای اشتباه
Rosedale : هر آنچه لذت می برم من آماده ام به حل و فصل "
او با قصد از او را ببیند که ، اگر حرف های او به طور ضمنی آزمایشی سخن گفت
اشاره به امور خصوصی او ، او را ملاقات کرده و انکار آن آماده شد.
اما اگر او به رسمیت شناخته شده معنی خود را شکست خورده او را دست پاچه نمودن ، و او در همان رفت
لحن : "من معنی برای دادن جرم ؛ ببخشید اگر من صحبت بیش از حد سادگی.
اما چرا شما نمی مستقیما با من -- چرا تا این نوع از بلوف شما قرار داده است؟
شما می دانید زمان محلی وجود دارد زمانی که شما بودند ناراحت بوده ام -- سر در گم م -- و به عنوان یک دختر
بزرگتر میشود ، و چیزهای در حال حرکت نگه داشتن همراه ، به همین دلیل ، قبل از او آن را می داند ، از چیزهایی که او
می خواهد مسئول گذشته خود حرکت می کند و نمی آمد.
نمی گویم آن را در هر نقطه در نزدیکی که با شما رتبهدهی نشده است ، اما شما به حال طعم و مزه از اذیت
که یک دختر مثل خودتان باید در مورد شناخته شده هرگز ، و آنچه من به شما ارائه
شانس به نوبه خود پشت خود را بر روی آنها را یک بار برای همه است. "
این رنگ به آتش کشیده در چهره لیلی او به پایان رسید ؛ هیچ اشتباه وجود دارد نقطه او
معنای ایجاد و اجازه آن را به تصویب توجهی نشد اعترافات کشنده بود
ضعف ، در حالی که خشم آن را نیز آشکارا به خطر متخلف او را در یک لحظه خطر ناک بود.
خشم quivered بر لب او ، اما آن را با صدای مخفی که هشدار داد فرو نشستن شد
او را که او نباید نزاع با او.
او بیش از حد در مورد او می دانستند ، و حتی در لحظه ای که آن را ضروری بود که او باید
نشان می دهد خود را در بهترین او ، او وسواس داشتن به اجازه او را که چقدر او می دانست.
پس چگونه قدرت خود او استفاده کرد که بیان او از تحقیر خود را کنار بود
یک انگیزه برای خویشتن داری؟
آینده کل او ممکن است در راه او از پاسخ دادن به او لولا : او تا به حال برای متوقف کردن و در نظر گرفتن
که در استرس دیگر از نگرانی های خود را به عنوان فراری تنگی نفس ممکن است مجبور به مکث
در جاده های متقاطع و سعی کنید برای تصمیم گیری به خونسردی که به نوبه خود به را.
"شما کاملا حق دارید ، آقای Rosedale. من به حال اذیت و من سپاسگزار
شما مایل به تسکین من از آنها.
این همیشه آسان نیست کاملا مستقل و خود احترام به وقتی که یکی از
فقیر و زندگی در میان افراد ثروتمند و بی دقتی من در مورد پول ، و نگران
در مورد صورت حساب من.
اما من باید خودخواه و ناسپاس است اگر من ساخته شده است که دلیلی برای پذیرش همه شما
را ارائه دهند ، بدون بازگشت را از تمایل به رایگان از نگرانی های من.
شما باید زمان را -- هم فکر می کنم از مهربانی شما را -- و از آنچه من می توانم به شما بدهد
در عوض برای آن ها ---- "
او برگزار شد دست خود را با یک ژست فریبنده است که در آن اخراج از خود محروم بود
دقت.
تذکر خود را از نرمی آینده ساخته شده افزایش Rosedale در اطاعت از آن ، کمی سرخ
با unhoped خود را برای رسیدن به موفقیت ، و نظم سنت از خون خود را
به قبول چه ، بدون عجله در مدت زمان معقول به فشار برای اطلاعات بیشتر اذعان شد.
چیزی در رضایت اعلان خود او را وحشت زده و او در پشت آن احساس
ذخیره می شود نیروی صبر و شکیبایی است که ممکن است قوی ترین اراده مطیع کردن.
اما حداقل آنها دوستانه جدا بود ، و او از خانه بدون ملاقات بود.
Selden -- Selden ، که ادامه عدم وجود در حال حاضر او را smote با زنگ جدید.
Rosedale بیش از یک ساعت باقی مانده بود ، و او قابل درک است که هم اکنون توسط آن خیلی دیر امید
برای Selden.
او نوشتن توضیح غیبت او ، البته ، توجه داشته باشید از او وجود خواهد داشت
پست دیر است.
اما او اقرار زنا را را به تعویق خواهد افتاد ؛ و لرز از تاخیر
به شدت در روح مانده خود را حل و فصل می شود.
ذخیره کردن سنگینتر زمانی که حلقه آخر پستچی توجه داشته باشید برای او به ارمغان آورد ، و او تا به حال برای رفتن
طبقه بالا به یک شب تنهایی -- یک شب به عنوان ترسناک و بی خوابی به عنوان علاقه داشتن به شکنجه او را به حال
آن به Gerty تصویر است.
به او آموخته هرگز با افکار خود او زندگی می کنند و با آنها مواجه
از طریق ساعت چنین بدبختی شفاف wretchedness اشتباه گرفته از مراسم احیاء قبلی خود ساخته شده
به نظر می رسد به راحتی تحمل پذیر است.
نور روز خدمه فانتوم منحل شده ، ساخته شده و آن را به او روشن است که او را بشنوید
Selden پیش از ظهر ، اما روز بدون نوشته های خود و یا در آینده به تصویب رسید.
لیلی باقی مانده در خانه ، lunching و ناهار خوری را به تنهایی با عمه او ، که شکایت از
یخمانند flutterings از قلب ، و در مورد موضوعات کلی صحبت کردیم.
خانم Peniston رفت به رختخواب زود هنگام ، و هنگامی که او تا به حال رفته لیلی نشستم و یک یادداشت را نوشت
به Selden.
او برای رسول فرستا دن آن حلقه زمانی که چشم خود را بر روی یک سقوط کرد
پاراگراف در مقاله شب که در آرنج او دراز : "آقای لارنس Selden در میان
مسافران قایقرانی این بعد از ظهر برای
هاوانا و هند غربی در آنتیل بادگیر لاینر. "
او گذاشته پایین کاغذ و حرکت شنبه ، خیره در توجه داشته باشید او.
او در حال حاضر درک که او در آینده هرگز -- که او دور رفته بود چون او
می ترسم که او ممکن است آمده بود.
او افزایش یافت ، و راه رفتن در سراسر زمین ایستاده بود زل زده در خود برای مدت طولانی در
آینه های روشن به روشن بالاتر از تکه منتل.
خطوط در چهره اش بیرون آمد وحشتناکی -- او نگاه قدیمی و زمانی که یک دختر به نظر می رسد قدیمی
به خودش ، چگونه او را به مردم دیگر را نگاه کنید؟
او به دور نقل مکان کرد ، و شروع به پرسه aimlessly در مورد اتاق ، اتصالات مراحل او
با دقت مکانیکی بین گل سرخ هیولا خانم Peniston
Axminster.
ناگهان او متوجه شد که قلم او که با آن نوشته شده بود به Selden هنوز
استراحت در مقابل به جای قلم و دوات کشف. او خودش نشسته دوباره ، و گرفتن
پاکت ، آن را خطاب به سرعت به Rosedale.
سپس او گذاشته از یک ورق کاغذ ، و بیش از آن با قلم معلق نشسته.
آسان به اندازه کافی برای نوشتن تاریخ بوده است ، و "جناب آقای Rosedale" -- اما پس از آن او
الهام پرچم.
او به معنای به او بگویید که برای آمدن به او ، اما کلمات خودداری کرد تا خود را شکل دادن.
او در طول آغاز شد : "من شده فکر کردن - ---" و سپس او گذاشته قلم را ، و نشست
با آرنج خود را بر روی میز و صورت او را در دست خود پنهان است.
ناگهان او را در صدای زنگ درب آغاز شده است.
دیر نیست -- به سختی ده ساعت -- و هنوز هم ممکن است وجود داشته باشد توجه داشته باشید از Selden ، و یا
پیام ها -- و یا او وجود دارد ممکن است خود را ، در طرف دیگر درب!
اعلام قایقرانی او ممکن است اشتباه بوده است -- ممکن است یکی دیگر از
لارنس Selden که به هاوانا رفته بود -- همه این امکانات تا به حال هم به فلش
از طریق ذهن خود ، و ایجاد
اعتقاد راسخ ، که او بعد از همه برای دیدن و یا شنیدن از او بود ، قبل از درب اتاق نقاشی
باز به اعتراف بنده حامل تلگراف.
لیلی پاره آن را با دست تکان دادن باز کردن ، و نام خوانده شده برتا دورست زیر
پیام : "به طور غیر منتظره قایقرانی فردا. آیا شما به ما بپیوندید کروز در
مدیترانه ای؟ "
>